امام رضا علیه السلام
⚘⚘⚘⚘⚘ 🎊 #آخرین_عروس 🎊 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🌺 #قسمت30 #مليكا از جا برمى خيزد و به سوى پنجره مى رود، نگاهى به آسمان مى كند. چشمانش به #ستاره روشنى خيره مى ماند. او با خود سخن مى گويد: بار #خدايا! مرا براى چه برگزيده اى؟ بين اين همه #مسيحى كه در…
⚘⚘⚘⚘⚘
#قسمت31
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
کم كم #مليكا مى فهمد كه حسن(علیه السلام)، امام است، او با مقام #امام آشنا مى شود و مى فهمد كه #خدا همه هستى را در دستِ #امام قرار داده است.
حالِ #مليكا روز به روز بهتر مى شود، خبر به #قيصر مى رسد.
او خيلى خوشحال مى شود. مليكا ديگر با اشتها #غذا مى خورد و بعد از مدّتى #سلامتى كامل خود را به دست مى آورد.
او هر شب #محبوب خود را مى بيند، اگر چه اين يك رؤياست; امّا #شيرينى آن، كمتر از واقعيّت نيست.
او تمام روز #منتظر است تا شب فرا برسد و به ديدار #آفتاب نائل شود.
روزها مى گذرد و او در #انتظار وصال است.
امشب فكرى به ذهن #مليكا مى رسد، او بايد حرف دلش را به #حسن(علیه السلام) بگويد. او تا كى مى خواهد در #هجران بسوزد؟ بايد از #محبوبش بخواهد كه او را پيش خود ببرد.
رؤياى امشب فرا مى رسد، #حسن(علیه السلام) به ديدار او مى آيد.
#مليكا سر به زير مى اندازد و آرام مى گويد:
ــ آقاى من! از همه دنيا ديدار شما مرا بس است; امّا مى خواهم بدانم كى در كنار شما خواهم بود؟
ــ به زودى پدربزرگ تو، #سپاهى را براى مبارزه با لشكر #اسلام مى فرستد. گروهى از كنيزان همراه اين #سپاه مى روند. تو بايد لباس يكى از اين #كنيزان را بپوشى و خودت را به شكل آنها در آورى.
ــ سرانجام اين جنگ چه مى شود؟
ــ در اين جنگ، #مسلمانان پيروز مى شوند و همه #سربازان و كنيزان رومى اسير مى شوند.
#مسلمانان، كنيزان رومى را براى فروش به #بغداد مى برند.
وقتى تو به #بغداد برسى من كسى را به دنبال تو خواهم فرستاد.
تو در آنجا منتظر #پيك من باش!
#مليكا از شوق بيدار مى شود.
اكنون او بايد پاى در راه بنهد و به سوى #محبوب خود برود.
#ادامه_دارد...
@ImamReza313_ir
#قسمت31
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
کم كم #مليكا مى فهمد كه حسن(علیه السلام)، امام است، او با مقام #امام آشنا مى شود و مى فهمد كه #خدا همه هستى را در دستِ #امام قرار داده است.
حالِ #مليكا روز به روز بهتر مى شود، خبر به #قيصر مى رسد.
او خيلى خوشحال مى شود. مليكا ديگر با اشتها #غذا مى خورد و بعد از مدّتى #سلامتى كامل خود را به دست مى آورد.
او هر شب #محبوب خود را مى بيند، اگر چه اين يك رؤياست; امّا #شيرينى آن، كمتر از واقعيّت نيست.
او تمام روز #منتظر است تا شب فرا برسد و به ديدار #آفتاب نائل شود.
روزها مى گذرد و او در #انتظار وصال است.
امشب فكرى به ذهن #مليكا مى رسد، او بايد حرف دلش را به #حسن(علیه السلام) بگويد. او تا كى مى خواهد در #هجران بسوزد؟ بايد از #محبوبش بخواهد كه او را پيش خود ببرد.
رؤياى امشب فرا مى رسد، #حسن(علیه السلام) به ديدار او مى آيد.
#مليكا سر به زير مى اندازد و آرام مى گويد:
ــ آقاى من! از همه دنيا ديدار شما مرا بس است; امّا مى خواهم بدانم كى در كنار شما خواهم بود؟
ــ به زودى پدربزرگ تو، #سپاهى را براى مبارزه با لشكر #اسلام مى فرستد. گروهى از كنيزان همراه اين #سپاه مى روند. تو بايد لباس يكى از اين #كنيزان را بپوشى و خودت را به شكل آنها در آورى.
ــ سرانجام اين جنگ چه مى شود؟
ــ در اين جنگ، #مسلمانان پيروز مى شوند و همه #سربازان و كنيزان رومى اسير مى شوند.
#مسلمانان، كنيزان رومى را براى فروش به #بغداد مى برند.
وقتى تو به #بغداد برسى من كسى را به دنبال تو خواهم فرستاد.
تو در آنجا منتظر #پيك من باش!
#مليكا از شوق بيدار مى شود.
اكنون او بايد پاى در راه بنهد و به سوى #محبوب خود برود.
#ادامه_دارد...
@ImamReza313_ir
❤50😭3
امام رضا علیه السلام
⚘⚘⚘⚘⚘ #قسمت31 💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود کم كم #مليكا مى فهمد كه حسن(علیه السلام)، امام است، او با مقام #امام آشنا مى شود و مى فهمد كه #خدا همه هستى را در دستِ #امام قرار داده است. حالِ #مليكا روز به روز بهتر مى شود، خبر به #قيصر…
⚘⚘⚘⚘⚘
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت2⃣3⃣
به راستى او چگونه مى تواند از اين #قصر بيرون برود؟
مليكا فكر مى كند، به ياد يكى از #كنيزان قصر مى افتد كه سال هاست او را مى شناسد. #مليكا مى تواند به او اعتماد كند و از او كمك بخواهد.
مليكا با كنيز #قصر صحبت كرده است و قرار شده كه او براى #مليكا لباس كنيزها را تهيّه كند. همه چيز با دقّت برنامه ريزى شده است.
خبر مى رسد كه سپاه #روم به سوى سرزمين هاى #مسلمانان مى رود، همه براى بدرقه #سپاه در ميدان اصلى شهر جمع شده اند.
قيصر #پرچم سپاه را به دست يكى از بهترين فرماندهان خود مى دهد و براى پيروزى او #دعا مى كند.
سپاه حركت مى كند امّا #مليكا هنوز اينجاست.
تو رو به #مليكا مى كنى و مى گويى:
ــ مگر قرار نبود كه همراه آنها بروى؟
ــ #صبر داشته باش. من فردا از #شهر خارج خواهم شد. #امروز نمى شود، همه شك مى كنند.
فردا فرا مى رسد.
#مليكا هوسِ طبيعت كرده است و مى خواهد به دشت و صحرا برود.
او با همان #كنيز مورد اطمينان از #قصر خارج مى شود. چند سواره #نظام آماده حركت هستند. 🕊💜🕊
آنها حركت مى كنند، #مليكا راه ميان برى را انتخاب مى كند تا بتواند زودتر به سپاه برسد. آنها با #سرعت مى روند.
نزديك #غروب مى شود، سپاه #روم در آنجا اتراق كرده است.
#مليكا مى خواهد سپاه روم را ببيند و #سربازان را تشويق كند.
او ابتدا به خيمه #كنيزان سپاه مى رود. آنها مشغول #آشپزى هستند.
حواسشان نيست. باور نمى كنند كه دختر #قيصر روم به اين بيابان آمده باشد.
مليكا داخل #خيمه اى مى شود و سريع لباسى را كه همراه دارد به تن مى كند. ديگر هيچ كس نمى تواند او را شناسايى كند. او شبيه #كنيزان شده است.
او از خيمه بيرون مى آيد، يكى از كنيزان صدايش مى زند كه در #آشپزى به او كمك كند.
هوا ديگر تاريك شده است.
چند سربازى كه همراه #مليكا بودند خيال مى كنند كه #مليكا امشب مى خواهد در اينجا بماند.
#ادامه_دارد...
@ImamReza313_ir
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت2⃣3⃣
به راستى او چگونه مى تواند از اين #قصر بيرون برود؟
مليكا فكر مى كند، به ياد يكى از #كنيزان قصر مى افتد كه سال هاست او را مى شناسد. #مليكا مى تواند به او اعتماد كند و از او كمك بخواهد.
مليكا با كنيز #قصر صحبت كرده است و قرار شده كه او براى #مليكا لباس كنيزها را تهيّه كند. همه چيز با دقّت برنامه ريزى شده است.
خبر مى رسد كه سپاه #روم به سوى سرزمين هاى #مسلمانان مى رود، همه براى بدرقه #سپاه در ميدان اصلى شهر جمع شده اند.
قيصر #پرچم سپاه را به دست يكى از بهترين فرماندهان خود مى دهد و براى پيروزى او #دعا مى كند.
سپاه حركت مى كند امّا #مليكا هنوز اينجاست.
تو رو به #مليكا مى كنى و مى گويى:
ــ مگر قرار نبود كه همراه آنها بروى؟
ــ #صبر داشته باش. من فردا از #شهر خارج خواهم شد. #امروز نمى شود، همه شك مى كنند.
فردا فرا مى رسد.
#مليكا هوسِ طبيعت كرده است و مى خواهد به دشت و صحرا برود.
او با همان #كنيز مورد اطمينان از #قصر خارج مى شود. چند سواره #نظام آماده حركت هستند. 🕊💜🕊
آنها حركت مى كنند، #مليكا راه ميان برى را انتخاب مى كند تا بتواند زودتر به سپاه برسد. آنها با #سرعت مى روند.
نزديك #غروب مى شود، سپاه #روم در آنجا اتراق كرده است.
#مليكا مى خواهد سپاه روم را ببيند و #سربازان را تشويق كند.
او ابتدا به خيمه #كنيزان سپاه مى رود. آنها مشغول #آشپزى هستند.
حواسشان نيست. باور نمى كنند كه دختر #قيصر روم به اين بيابان آمده باشد.
مليكا داخل #خيمه اى مى شود و سريع لباسى را كه همراه دارد به تن مى كند. ديگر هيچ كس نمى تواند او را شناسايى كند. او شبيه #كنيزان شده است.
او از خيمه بيرون مى آيد، يكى از كنيزان صدايش مى زند كه در #آشپزى به او كمك كند.
هوا ديگر تاريك شده است.
چند سربازى كه همراه #مليكا بودند خيال مى كنند كه #مليكا امشب مى خواهد در اينجا بماند.
#ادامه_دارد...
@ImamReza313_ir
❤57👍11
Forwarded from امام رضا علیه السلام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤102👍2
.
#سعدی
💗صبحتون خـرم
مثل جهانی که از خدا خـرم شده
💗و دلتون روشن
مثل نگاهی که از او سرچشمه گرفته
@ImamReza313_ir
#سعدی
💗صبحتون خـرم
مثل جهانی که از خدا خـرم شده
💗و دلتون روشن
مثل نگاهی که از او سرچشمه گرفته
@ImamReza313_ir
❤84👍1
« قالُوا لا تَخَفْ و لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ »
چه قوت قلبی بالاتر از این که خدا میگه نترس و غمگین نباش
که ما تو و عزیزانت رو نجات میدیم 😍
@ImamReza313_ir
« قالُوا لا تَخَفْ و لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ »
چه قوت قلبی بالاتر از این که خدا میگه نترس و غمگین نباش
که ما تو و عزیزانت رو نجات میدیم 😍
@ImamReza313_ir
❤159👏10👍2
امام رضا علیه السلام
⚘⚘⚘⚘⚘ 💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت2⃣3⃣ به راستى او چگونه مى تواند از اين #قصر بيرون برود؟ مليكا فكر مى كند، به ياد يكى از #كنيزان قصر مى افتد كه سال هاست او را مى شناسد. #مليكا مى تواند به او اعتماد كند و از او كمك بخواهد.…
⚘⚘⚘⚘⚘
#آخرین_عروس 🎀
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت3⃣3⃣
#هوا ديگر تاريك شده است.
چند سربازى كه همراه #مليكا بودند خيال مى كنند كه #مليكا امشب مى خواهد در اينجا بماند
صبح سپاه حركت مى كند، آن سربازها هر چه #منتظر مى شوند از #مليكا خبرى نمى شود، نمى دانند چه كنند.
به هر كس مىگويند كه دختر #قيصر_روم كجا رفت، همه به آنها مى خندند و مى گويند: "شما ديوانه شده ايد؟ دختر #قيصر در اين بيابان چه مى كند؟
سپاه به پيش مى رود و #مليكا با هر قدم به #محبوب خود نزديك و نزديك تر مىشود.
#همسفرم! آنجا را نگاه كن، #سپاه مسلمانان به اين سو مى آيند، جنگ سختى در مى گيرد.
در اين هياهو من ديگر #مليكا را
نمى بينم!
نمى دانم چه سرنوشتى در #انتظار اوست اسبها شيهه مى كشند، صداى #شمشيرها به گوش مى رسد، تيرها از هر سو مى آيند، عدّه اى بر روى #خاك مى افتند و در خون خود مى غلطند
هيچ كارى از دست ما برنمى آيد، اگر اينجا بمانيم خيال مى كنند كه ما هم از سربازان #روم هستيم. بيا تا اسير نشده ايم با هم فرار كنيم!
ما بايد به سوى #سامرّا برويم، گويا اين #عشق ملكوتى فرجام زيبايى دارد
#ادامه_دارد...
#امام_زمان
@ImamReza313_ir
#آخرین_عروس 🎀
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت3⃣3⃣
#هوا ديگر تاريك شده است.
چند سربازى كه همراه #مليكا بودند خيال مى كنند كه #مليكا امشب مى خواهد در اينجا بماند
صبح سپاه حركت مى كند، آن سربازها هر چه #منتظر مى شوند از #مليكا خبرى نمى شود، نمى دانند چه كنند.
به هر كس مىگويند كه دختر #قيصر_روم كجا رفت، همه به آنها مى خندند و مى گويند: "شما ديوانه شده ايد؟ دختر #قيصر در اين بيابان چه مى كند؟
سپاه به پيش مى رود و #مليكا با هر قدم به #محبوب خود نزديك و نزديك تر مىشود.
#همسفرم! آنجا را نگاه كن، #سپاه مسلمانان به اين سو مى آيند، جنگ سختى در مى گيرد.
در اين هياهو من ديگر #مليكا را
نمى بينم!
نمى دانم چه سرنوشتى در #انتظار اوست اسبها شيهه مى كشند، صداى #شمشيرها به گوش مى رسد، تيرها از هر سو مى آيند، عدّه اى بر روى #خاك مى افتند و در خون خود مى غلطند
هيچ كارى از دست ما برنمى آيد، اگر اينجا بمانيم خيال مى كنند كه ما هم از سربازان #روم هستيم. بيا تا اسير نشده ايم با هم فرار كنيم!
ما بايد به سوى #سامرّا برويم، گويا اين #عشق ملكوتى فرجام زيبايى دارد
#ادامه_دارد...
#امام_زمان
@ImamReza313_ir
❤56😭1
امام رضا علیه السلام
⚘⚘⚘⚘⚘ #آخرین_عروس 🎀 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت3⃣3⃣ #هوا ديگر تاريك شده است. چند سربازى كه همراه #مليكا بودند خيال مى كنند كه #مليكا امشب مى خواهد در اينجا بماند صبح سپاه حركت مى كند، آن سربازها هر چه #منتظر مى شوند از #مليكا خبرى نمى شود،…
⚘⚘⚘⚘⚘
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣3⃣
چند روز میگذرد🌀🌀
ما الآن پشت دروازه #سامرّا هستيم، متأسفانه دروازه شهر بسته است، مثل اينكه بايد تا #صبح اينجا بمانيم. نظر تو چيست⁉️
#جوابى نمى دهى. وقتى نگاهت مى كنم مى بينم كه #خوابت برده است. من هم سرم را زمين مى گذارم و مى خوابم.
صداى #اذان مى آيد، بلند مى شويم، #نماز مى خوانيم.
من كه خيلى #خسته ام دوباره مى خوابم; امّا تو #منتظر مى مانى تا دروازه شهر باز شود.
بعد از لحظاتى، دروازه #شهر باز مى شود، #پيرمردى از #شهر بيرون مى آيد. او را مى شناسى.
به سويش مى روى، #سلام مى كنى. حال او را مى پرسى.
ــ آقاى #نويسنده، چقدر مى خوابى؟ بلند شو!
ــ بگذار اوّل #صبح، كمى بخوابم!
ــ ببين چه كسى به #اينجا آمده است؟
ــ خوب، معلوم است يكى از برادرانِ اهل #سنت است كه مى خواهد اوّل #صبح به كارش برسد.
#پيرمرد مى گويد: "از كى تا به حال ما #سُنى شده ايم؟".
اين صدا، #صداى آشنايى است. چشمانم را باز مى كنم. اين #پيرمرد همان "بِشر انصارى" است كه قبلاً چند روزى #مهمان او بوديم.
#ادامه_دارد...
@ImamReza313_ir
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣3⃣
چند روز میگذرد🌀🌀
ما الآن پشت دروازه #سامرّا هستيم، متأسفانه دروازه شهر بسته است، مثل اينكه بايد تا #صبح اينجا بمانيم. نظر تو چيست⁉️
#جوابى نمى دهى. وقتى نگاهت مى كنم مى بينم كه #خوابت برده است. من هم سرم را زمين مى گذارم و مى خوابم.
صداى #اذان مى آيد، بلند مى شويم، #نماز مى خوانيم.
من كه خيلى #خسته ام دوباره مى خوابم; امّا تو #منتظر مى مانى تا دروازه شهر باز شود.
بعد از لحظاتى، دروازه #شهر باز مى شود، #پيرمردى از #شهر بيرون مى آيد. او را مى شناسى.
به سويش مى روى، #سلام مى كنى. حال او را مى پرسى.
ــ آقاى #نويسنده، چقدر مى خوابى؟ بلند شو!
ــ بگذار اوّل #صبح، كمى بخوابم!
ــ ببين چه كسى به #اينجا آمده است؟
ــ خوب، معلوم است يكى از برادرانِ اهل #سنت است كه مى خواهد اوّل #صبح به كارش برسد.
#پيرمرد مى گويد: "از كى تا به حال ما #سُنى شده ايم؟".
اين صدا، #صداى آشنايى است. چشمانم را باز مى كنم. اين #پيرمرد همان "بِشر انصارى" است كه قبلاً چند روزى #مهمان او بوديم.
#ادامه_دارد...
@ImamReza313_ir
❤71👍2
Forwarded from امام رضا علیه السلام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤107
به نظرم یکی از قشنگترین عبارتهای قرآن جایی هست که خدا میگه:
« وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّکَ بِأَعْيُنِنَا »
و در برابر حکم پروردگارت شکیبایی کن که تو تحت نظر و مراقبت ما هستی. :)🌱
@ImamReza313_ir
❤97
Forwarded from امام رضا علیه السلام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤101
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بینم اگر روزی تو را، من در بغل میگیرمت...
🔹تعبیر زیبای مرحوم محمد کاسبی از شعر «امان از این هیاهو یا ضامن آهو...»
#روحش_شاد
@ImamReza313_ir
🔹تعبیر زیبای مرحوم محمد کاسبی از شعر «امان از این هیاهو یا ضامن آهو...»
#روحش_شاد
@ImamReza313_ir
❤83
امام رضا علیه السلام
⚘⚘⚘⚘⚘ 💞 #آخرین_عروس 💞 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود #قسمت4⃣3⃣ چند روز میگذرد🌀🌀 ما الآن پشت دروازه #سامرّا هستيم، متأسفانه دروازه شهر بسته است، مثل اينكه بايد تا #صبح اينجا بمانيم. نظر تو چيست⁉️ #جوابى نمى دهى. وقتى نگاهت مى كنم مى بينم كه #خوابت برده…
⚘⚘⚘⚘⚘
💞 #آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت5⃣3⃣
يادم مى آيد دفعه اوّلى كه ما به سامرّا آمديم، هيچ #آشنايى نداشتيم، او ما را به خانه اش #دعوت كرد.
بلند مى شوم، #بِشر را در آغوش مى گيرم و از او #عذرخواهى مى كنم، با #تعجّب مى پرسد:
ــ شما #اينجا چه مى كنيد؟ چرا در اينجا خوابيده ايد؟ چرا به #خانه من نيامديد؟
ــ ما #نيمه_شب به اينجا رسيديم. دروازه #شهر بسته بود. چاره اى نداشتيم بايد تا #صبح در اينجا مى مانديم.
ــ من خيلى دوست داشتم شما را به #خانه مى بردم، امّا...
ــ خيلى #ممنون
من #تعجّب مى كنم بِشر كه خيلى #مهمان نواز بود، چرا مى خواهد ما را اينجا #رها كند و برود؟
ما هم #گرسنه هستيم و هم #خسته.
در اين شهر #آشناى ديگرى نداريم. چه كنيم؟
حتماً براى او كار #مهمّى پيش آمده است كه اين قدر عجله دارد، خوب است از خودش سؤال كنم:
ــ مثل اينكه شما مى خواهيد به #مسافرتنخواهد برويد؟
ــ آرى. من به #بغداد مى روم.
ــ براى چه؟
ــ امام #هادى(ع) به من #مأموريّتى داده است كه بايد آن را انجام بدهم.
ــ آن #مأموريّت چيست؟
ــ من ديشب خواب بودم كه صداى درِ #خانه به گوشم رسيد.
وقتى در را باز كردم ديدم فرستاده اى از طرف امام #هادى(علیه السلام) است. او به من گفت كه همين الآن #امام مى خواهد تو را ببيند.
#ادامه_دارد...
@ImamReza313_ir
💞 #آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت5⃣3⃣
يادم مى آيد دفعه اوّلى كه ما به سامرّا آمديم، هيچ #آشنايى نداشتيم، او ما را به خانه اش #دعوت كرد.
بلند مى شوم، #بِشر را در آغوش مى گيرم و از او #عذرخواهى مى كنم، با #تعجّب مى پرسد:
ــ شما #اينجا چه مى كنيد؟ چرا در اينجا خوابيده ايد؟ چرا به #خانه من نيامديد؟
ــ ما #نيمه_شب به اينجا رسيديم. دروازه #شهر بسته بود. چاره اى نداشتيم بايد تا #صبح در اينجا مى مانديم.
ــ من خيلى دوست داشتم شما را به #خانه مى بردم، امّا...
ــ خيلى #ممنون
من #تعجّب مى كنم بِشر كه خيلى #مهمان نواز بود، چرا مى خواهد ما را اينجا #رها كند و برود؟
ما هم #گرسنه هستيم و هم #خسته.
در اين شهر #آشناى ديگرى نداريم. چه كنيم؟
حتماً براى او كار #مهمّى پيش آمده است كه اين قدر عجله دارد، خوب است از خودش سؤال كنم:
ــ مثل اينكه شما مى خواهيد به #مسافرتنخواهد برويد؟
ــ آرى. من به #بغداد مى روم.
ــ براى چه؟
ــ امام #هادى(ع) به من #مأموريّتى داده است كه بايد آن را انجام بدهم.
ــ آن #مأموريّت چيست؟
ــ من ديشب خواب بودم كه صداى درِ #خانه به گوشم رسيد.
وقتى در را باز كردم ديدم فرستاده اى از طرف امام #هادى(علیه السلام) است. او به من گفت كه همين الآن #امام مى خواهد تو را ببيند.
#ادامه_دارد...
@ImamReza313_ir
❤58
#دوشنبه_های_امام_حسنی 💚
🔹 ای گرفتارِ تو بسیار و اسیرِ تو بَسی
هم تو مَنظوری و هم نیست نَظیر تو کسی…
🔸 یا ابا محمد یا حسنَ بنَ علی...
ایُّها المُجتبی یابنَ رسولِ الله...
🔹یا حُجَّةَ اللهِ علی خَلقِه یا سَیِّدَنا و مَولانا...
انا تَوَجَّهنا و استَشفَعنا و تَوَسَّلنا بکَ اِلی الله...
و قَدَّمناکَ بین یَدَی حاجاتِنا...
🔶 یا وَجیهاً عِندَالله اِشفَع لَنا عِندَالله...
@ImamReza313_ir
🔹 ای گرفتارِ تو بسیار و اسیرِ تو بَسی
هم تو مَنظوری و هم نیست نَظیر تو کسی…
🔸 یا ابا محمد یا حسنَ بنَ علی...
ایُّها المُجتبی یابنَ رسولِ الله...
🔹یا حُجَّةَ اللهِ علی خَلقِه یا سَیِّدَنا و مَولانا...
انا تَوَجَّهنا و استَشفَعنا و تَوَسَّلنا بکَ اِلی الله...
و قَدَّمناکَ بین یَدَی حاجاتِنا...
🔶 یا وَجیهاً عِندَالله اِشفَع لَنا عِندَالله...
@ImamReza313_ir
❤100😭19