☑️سخنگوی وزارت خارجۀ ایران یا چین؟
✍️احمد زیدآبادی:
🔹انتقاد سخنگوی وزارت بهداشت ایران از پنهانکاری و نشر اطلاعات گمراه کننده از سوی دولت چین در بارۀ مختصات ویروس کرونا با انتقادِ متقابل سفیر چین در تهران روبرو شده است.
طبیعی است که سفیر چین به عنوان نمایندۀ رسمی کشور خود، در صدد دفاع از دولت متبوع خود برآید و از این بابت، ایرادی اساسی متوجه او نیست. آنچه اما بسیار محل تأمل و غیر قابل فهم است این است که سخنگوی وزارت خارجۀ ایران هم به کمک سفیر چین آمده و با تعریف و تمجیدهای بیدلیل و بیمورد از سیاست کرونایی دولت پکن، به طور غیرمستقیم به مقابله با سخنگوی وزارت بهداشت برخاسته است!
آیا سخنگوی وزارت خارجۀ ایران نقش حافظ منافع چین در تهران را به عهده گرفته است؟ یا اینکه از بیم خشم چینیها و به خطر افتادن روابط نیمبند اقتصادی، در مقام وکیل مدافع و سخنگوی دولت چین، تا سرحد به خطر انداختن حیثیت خود پیش رفته است؟
جمهوری اسلامی همواره از "استقلال سیاسی" خود به عنوان مهمترین دستاورد 41 سال تاریخ حیاتش یاد میکند و برخی از نیروهای مخالف و منتقد آن نیز در این مورد خاص با آن همنظر هستند. اما تحریمهای آمریکا که ظاهراً قرار بود غلظت این "استقلال" را بیشتر کنند، نیاز به چین و روسیه را چنان پررنگ و غلیظ کرده است که بوی نوعی وابستگی از آن به مشام میرسد به طوری که مقامها و دیپلماتهای ایرانی از کمترین انتقادی به دولتهای روسیه و بخصوص چین نگران میشوند وحتی وقتی فشار و ستم علیه میلیونها مسلمان منطقۀ سین گیانگ، صدای تمام دنیا را در میآورد، از مقامهای ایرانی جز سکوت چیزی شنیده نمیشود! گویی حتی از آن بیم دارند که به چینیها بگویند بالای چشمشان ابروست!
✍️احمد زیدآبادی:
🔹انتقاد سخنگوی وزارت بهداشت ایران از پنهانکاری و نشر اطلاعات گمراه کننده از سوی دولت چین در بارۀ مختصات ویروس کرونا با انتقادِ متقابل سفیر چین در تهران روبرو شده است.
طبیعی است که سفیر چین به عنوان نمایندۀ رسمی کشور خود، در صدد دفاع از دولت متبوع خود برآید و از این بابت، ایرادی اساسی متوجه او نیست. آنچه اما بسیار محل تأمل و غیر قابل فهم است این است که سخنگوی وزارت خارجۀ ایران هم به کمک سفیر چین آمده و با تعریف و تمجیدهای بیدلیل و بیمورد از سیاست کرونایی دولت پکن، به طور غیرمستقیم به مقابله با سخنگوی وزارت بهداشت برخاسته است!
آیا سخنگوی وزارت خارجۀ ایران نقش حافظ منافع چین در تهران را به عهده گرفته است؟ یا اینکه از بیم خشم چینیها و به خطر افتادن روابط نیمبند اقتصادی، در مقام وکیل مدافع و سخنگوی دولت چین، تا سرحد به خطر انداختن حیثیت خود پیش رفته است؟
جمهوری اسلامی همواره از "استقلال سیاسی" خود به عنوان مهمترین دستاورد 41 سال تاریخ حیاتش یاد میکند و برخی از نیروهای مخالف و منتقد آن نیز در این مورد خاص با آن همنظر هستند. اما تحریمهای آمریکا که ظاهراً قرار بود غلظت این "استقلال" را بیشتر کنند، نیاز به چین و روسیه را چنان پررنگ و غلیظ کرده است که بوی نوعی وابستگی از آن به مشام میرسد به طوری که مقامها و دیپلماتهای ایرانی از کمترین انتقادی به دولتهای روسیه و بخصوص چین نگران میشوند وحتی وقتی فشار و ستم علیه میلیونها مسلمان منطقۀ سین گیانگ، صدای تمام دنیا را در میآورد، از مقامهای ایرانی جز سکوت چیزی شنیده نمیشود! گویی حتی از آن بیم دارند که به چینیها بگویند بالای چشمشان ابروست!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رضا بابایی (اندیشمندی که دیروز درگذشت): "موفق باشید انشاالله! "
✅ به پشتیبانی نفت می غریم و می تازیم و چنگ به روی این و آن می اندازیم!!
✍️ رضا بابایی
🔸وزیر خارجه شوروی سابق در کتاب خاطرات خود مینویسد: در سفر به تهران از مسئولین جمهوری اسلامی پرسیدم رفتارهای سیاسی و اقتصادی شما با منطق سیاسی و اقتصادی سازگار نیست. پس کشور شما چگونه اداره میشود؟ مسئولان ایرانی با خنده جواب میدادند: این کشور را امام زمان اداره میکند. سفیر شوروی میگوید: من تحقیق کردم، گمان نمیکنم امام زمان ایرانیها کسی باشد که قرار است از آسمان بیاید. لابد منظور مسئولان ایرانی از امام زمان، همان نفتی است که در این سرزمین میجوشد و حکومتشان را از حساب و کتاب اقتصادی و سیاسی و برنامهریزی و تعامل با دنیا بینیاز کرده است.
🔸بیش از صد سال است که ایران در چاه نفت افتاده است. بیش از صد سال است که بودجههای سالانه کشورمان را قیمت نفت مینویسد، نه نظریههای جهانشمول در اقتصاد و سیاست.
🔸نفت شاه را مستبد کرد، تا آنجا که گفت: (حزب فقط حزب رستاخیر، هرکس نمیخواهد کشور را ترک کند). نفت باد غرور در آستین ژندۀ ما افکنده است که به هیچ یک از پیامدهای عمل و سخن خویش نمیاندیشیم و چنان شعارهایی میدهیم که لرزه بر اندام هر اقتصاد و هر سرنوشتی میاندازد.
🔸سرمست از جام نفت، به ریش همه تجربههای بشری و نظریههای علمی در اقتصاد و سیاست میخندیم. به پشتوانۀ نفت میغرّیم و میتازیم و چنگ به روی این و آن میاندازیم.
🔸این هیاهو که اکنون در جهان افکندهایم به مدد نفت است، نه به معجزۀ منطق و تدبیر و آرمان. نفت، سیاست و اقتصاد و فرهنگ و حتی سنت و شیوۀ دینداری ما را جیرهخوار خود کرده است.
🔸تا وقتی که حوزههای علمیه دست در جیب نفت دارند، علوم انسانی را به چیزی نمیگیرند. نفت، جای تولید و مالیات و پیوندهای ملی و همکاری دولت و ملت را گرفته است.
🔸نفت به دولتها میگوید من مردم را به شما نیازمند میکنم و شما را از مردم بینیاز میسازم. هیچ سیاستی نیست که به رأی و نظر مردم، بیش از دلارهایی که من به خزانه وارد میکنم، نیازمند باشد. مبادا به هزینهها و زیانها بیندیشید، مبادا نگران پول باشید؛ همه بر گردن من است. من از دل زمین میجوشم تا آرزوهای شما را برآورم. جوشیدن از من و خروشیدن از شما.
🔸راستی چه خبر از «تمدن نوین اسلامی»؟ چرا در نیمۀ دوم دهۀ هشتاد همهجا سخن از تمدنسازی بود و اکنون کمتر از آن سخن میگویند؟ جز این است که در آن سالها ایران بیشترین درآمدهای نفتی را در ۱۱۰ سال گذشته داشت و بلکه آن مقدار پول نقد که در آن چند سال به خزانۀ دولت وارد شد بیش از همۀ درآمدهای نفتی ایران از روز نخست تا سال ۱۳۹۰ بود؟
🔸چاه نفت، همان خم رنگرزی است که شغالی در آن افتاد و چون برآمد، خویش را طاووس علّیین دید. تا زمانیکه نفت میجوشد، ما دنیا را و قوانین سیاست و اقتصاد را به سخره میگیریم و پرچمها میسوزانیم و از دیوار سفارتها بالا میرویم و شعار مرگ بر این و آن ما گوش فلک را پر میکند. سالهاست که نفت میجوشد و ما میخروشیم.
✍️ رضا بابایی
🔸وزیر خارجه شوروی سابق در کتاب خاطرات خود مینویسد: در سفر به تهران از مسئولین جمهوری اسلامی پرسیدم رفتارهای سیاسی و اقتصادی شما با منطق سیاسی و اقتصادی سازگار نیست. پس کشور شما چگونه اداره میشود؟ مسئولان ایرانی با خنده جواب میدادند: این کشور را امام زمان اداره میکند. سفیر شوروی میگوید: من تحقیق کردم، گمان نمیکنم امام زمان ایرانیها کسی باشد که قرار است از آسمان بیاید. لابد منظور مسئولان ایرانی از امام زمان، همان نفتی است که در این سرزمین میجوشد و حکومتشان را از حساب و کتاب اقتصادی و سیاسی و برنامهریزی و تعامل با دنیا بینیاز کرده است.
🔸بیش از صد سال است که ایران در چاه نفت افتاده است. بیش از صد سال است که بودجههای سالانه کشورمان را قیمت نفت مینویسد، نه نظریههای جهانشمول در اقتصاد و سیاست.
🔸نفت شاه را مستبد کرد، تا آنجا که گفت: (حزب فقط حزب رستاخیر، هرکس نمیخواهد کشور را ترک کند). نفت باد غرور در آستین ژندۀ ما افکنده است که به هیچ یک از پیامدهای عمل و سخن خویش نمیاندیشیم و چنان شعارهایی میدهیم که لرزه بر اندام هر اقتصاد و هر سرنوشتی میاندازد.
🔸سرمست از جام نفت، به ریش همه تجربههای بشری و نظریههای علمی در اقتصاد و سیاست میخندیم. به پشتوانۀ نفت میغرّیم و میتازیم و چنگ به روی این و آن میاندازیم.
🔸این هیاهو که اکنون در جهان افکندهایم به مدد نفت است، نه به معجزۀ منطق و تدبیر و آرمان. نفت، سیاست و اقتصاد و فرهنگ و حتی سنت و شیوۀ دینداری ما را جیرهخوار خود کرده است.
🔸تا وقتی که حوزههای علمیه دست در جیب نفت دارند، علوم انسانی را به چیزی نمیگیرند. نفت، جای تولید و مالیات و پیوندهای ملی و همکاری دولت و ملت را گرفته است.
🔸نفت به دولتها میگوید من مردم را به شما نیازمند میکنم و شما را از مردم بینیاز میسازم. هیچ سیاستی نیست که به رأی و نظر مردم، بیش از دلارهایی که من به خزانه وارد میکنم، نیازمند باشد. مبادا به هزینهها و زیانها بیندیشید، مبادا نگران پول باشید؛ همه بر گردن من است. من از دل زمین میجوشم تا آرزوهای شما را برآورم. جوشیدن از من و خروشیدن از شما.
🔸راستی چه خبر از «تمدن نوین اسلامی»؟ چرا در نیمۀ دوم دهۀ هشتاد همهجا سخن از تمدنسازی بود و اکنون کمتر از آن سخن میگویند؟ جز این است که در آن سالها ایران بیشترین درآمدهای نفتی را در ۱۱۰ سال گذشته داشت و بلکه آن مقدار پول نقد که در آن چند سال به خزانۀ دولت وارد شد بیش از همۀ درآمدهای نفتی ایران از روز نخست تا سال ۱۳۹۰ بود؟
🔸چاه نفت، همان خم رنگرزی است که شغالی در آن افتاد و چون برآمد، خویش را طاووس علّیین دید. تا زمانیکه نفت میجوشد، ما دنیا را و قوانین سیاست و اقتصاد را به سخره میگیریم و پرچمها میسوزانیم و از دیوار سفارتها بالا میرویم و شعار مرگ بر این و آن ما گوش فلک را پر میکند. سالهاست که نفت میجوشد و ما میخروشیم.
در هواي حقوق بشر
رضا بابایی (اندیشمندی که دیروز درگذشت): "موفق باشید انشاالله! "
🔸رضا بابایی درگذشت. او را در تلگرام شناختم. کانالی داشت به اسم «یادداشتها». نوشتههایش دست به دست میشد. ساده و درست و روشن مینوشت. جذاب و موجز. معلوم بود مردی کتابخوانده است. بعد که در اینترنت جستجو کردم فهمیدم کتابها نوشته است. فضلفروشی نمیکرد. مثل بعضی آخوندها و آخوندمآبها که وقتی میخواهند صمیمی و آسانیاب سخن بگویند بلد نیستند حد نگه دارند، لوس و سبکسر نبود. صمیمی و موقّر مینوشت. با شعر و ادبیات دمساز بود. از رواداری حافظ و مولانا در «یادداشتها»یش نشان بود.
دردآشنا بود. شجاع و صریح و نکتهبین بود. مردمدوست بود. دربارۀ مسائل اصلی مملکت مینوشت اما نگاه سیاستزده نداشت. منتقد بود اما دشنامگو و نفرینگر نبود. متدیّن بود اما دین را ابزار سیاست نمیخواست. دین را عبوس و ضدّ علم و ضدّ آزادی و خرافهزده نمیخواست. خطر اصلی را در این میدید که سیاست و حکومت از خرافات دینی ابزاری بسازد برای پیشبردن مقاصدش. حاصل تجربههای همه تلخ او را به این نتیجه رسانده بود که وظیفۀ اصلی دین نه ادارۀ جامعه که «پر کردن خلوت» آدمیان و اخلاقی کردن مرام و منش آنهاست.
میگفت ارزش آدمها به اهداف متعالی و دهانپرکن نیست به روشهایی است که برای نیل به آن اهداف برمیگزینند لاجرم دینی را که ظالم و بیانصاف و فاسد باشد توجیه نمیکرد. یک مطلب بابایی مرا به گریه انداخت. وقتی فهمید به مرض مهلکی مبتلا شده و بر لب بحر فنا ایستاده یادداشتی نوشت با عنوان:«اگر عمری باشد». صدق و سوز عجیبی از آن یادداشت میتراوید. حکمتی بود که از دل مهابت ناگزیر مرگ میرُست. نوشت: «اگر عمری باشد پس از این هیچ فضیلتی را همپایۀ مهربانی نمیشمارم. اگر عمری باشد دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم. اگر عمری باشد از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم .اگر عمری باشد همچنان برای آزادی و آبادی کشورم میکوشم. اگر عمری باشد هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم؛ هر گلی را میبویم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن... اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر میدانم».
آخرین جملۀ او در کانالش این است:« فردا نسلی از راه میرسد که چراغ امیدش را در جایی دیگر روشن میکند؛ آنجا که دست شما به آن نمیرسد». رحمت خدا بر او که از مهربانی و مدارا و انصاف مینوشت. رحمت خدا بر او که کوشید در رهگذار باد شمعی برافروزد. رحمت خدا بر او که خوانندگانش را گامی به پیش میبرد. دلم برای «یادداشتها»ی او تنگ خواهد شد.
✍️دکتر میلاد عظیمی
دردآشنا بود. شجاع و صریح و نکتهبین بود. مردمدوست بود. دربارۀ مسائل اصلی مملکت مینوشت اما نگاه سیاستزده نداشت. منتقد بود اما دشنامگو و نفرینگر نبود. متدیّن بود اما دین را ابزار سیاست نمیخواست. دین را عبوس و ضدّ علم و ضدّ آزادی و خرافهزده نمیخواست. خطر اصلی را در این میدید که سیاست و حکومت از خرافات دینی ابزاری بسازد برای پیشبردن مقاصدش. حاصل تجربههای همه تلخ او را به این نتیجه رسانده بود که وظیفۀ اصلی دین نه ادارۀ جامعه که «پر کردن خلوت» آدمیان و اخلاقی کردن مرام و منش آنهاست.
میگفت ارزش آدمها به اهداف متعالی و دهانپرکن نیست به روشهایی است که برای نیل به آن اهداف برمیگزینند لاجرم دینی را که ظالم و بیانصاف و فاسد باشد توجیه نمیکرد. یک مطلب بابایی مرا به گریه انداخت. وقتی فهمید به مرض مهلکی مبتلا شده و بر لب بحر فنا ایستاده یادداشتی نوشت با عنوان:«اگر عمری باشد». صدق و سوز عجیبی از آن یادداشت میتراوید. حکمتی بود که از دل مهابت ناگزیر مرگ میرُست. نوشت: «اگر عمری باشد پس از این هیچ فضیلتی را همپایۀ مهربانی نمیشمارم. اگر عمری باشد دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم. اگر عمری باشد از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم .اگر عمری باشد همچنان برای آزادی و آبادی کشورم میکوشم. اگر عمری باشد هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم؛ هر گلی را میبویم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن... اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر میدانم».
آخرین جملۀ او در کانالش این است:« فردا نسلی از راه میرسد که چراغ امیدش را در جایی دیگر روشن میکند؛ آنجا که دست شما به آن نمیرسد». رحمت خدا بر او که از مهربانی و مدارا و انصاف مینوشت. رحمت خدا بر او که کوشید در رهگذار باد شمعی برافروزد. رحمت خدا بر او که خوانندگانش را گامی به پیش میبرد. دلم برای «یادداشتها»ی او تنگ خواهد شد.
✍️دکتر میلاد عظیمی
Telegram
attach 📎
در هواي حقوق بشر
🔸رضا بابایی درگذشت. او را در تلگرام شناختم. کانالی داشت به اسم «یادداشتها». نوشتههایش دست به دست میشد. ساده و درست و روشن مینوشت. جذاب و موجز. معلوم بود مردی کتابخوانده است. بعد که در اینترنت جستجو کردم فهمیدم کتابها نوشته است. فضلفروشی نمیکرد. مثل…
☑️ترور بیولوژیک!
✍️رضا بابایی
۹۸/۱۱/۱۴
🔹در یک سال گذشته گاهی برخی عیادتکنندگان به شوخی یا جدی از من پرسیدهاند احتمال ترور بیولوژیک نمیدهی؟ چون این بیماری برای کسی در این سن و سال نادر است.
پاسخ من به این دوستان این بوده است که شکر خدا هنوز آنقدر عقل و هوش دارم که دچار چنین توهماتی نشوم. مگر بود و نبود من چه اهمیتی دارد که به چنین اقدامی بیرزد؟
اما چند روز پیش که یکی از دوستان همین سوال را از من کرد، به او پاسخی متفاوت دادم. گفتم بله من ترور بیولوژیک شدهام؛ چون در کشوری زندگی کردهام که همیشه در سایه جنگ گرم یا سرد بوده و هیچ ملتی به اندازه ما طعم استرس و اضطراب و ترس را چنین عمیق و طولانی نچشیده است. در این کشور کمترین نظارت بر تولید مواد غذایی و تصفیه استاندارد آب آشامیدنی است؛ استفاده ویرانگر از ذخایر آبی، کشور را در بحرانی ترسناک فرو برده است؛ هوای اکثر شهرها در زمانهای طولانی آلوده است؛ تحریم و تورم تا مغز استخوان این مردم را سوزانده است. جزو غمگینترین ملتهای جهانیم و دنیا ما را به کشور اختلاسها میشناسد. بیشترین فرار مغزها را داریم و کمترین تعامل دوستانه را با جهان مدرن. توسعه پایدار و متوازن، که اصلیترین مسئله راهبردی هر کشوری است، در ایران قربانی توهمات منصبداران شده است. گرفتاریهای روزمره مردم به قدری است که خواستههایی مانند حقوق شهروندی و آزادیهای سیاسی رنگ باخته است. ما نسلی هستیم که هم باید تاوان گذشته را بدهیم و هم هزینه آینده را. از همه بدتر اینکه هیچ امیدی به هیچ تغییری در آینده نزدیک نداریم. اینها سلامت جسمی و روحی را از ملت گرفتهاند. ما همه ترور بیولوژیک شدهایم.
✍️رضا بابایی
۹۸/۱۱/۱۴
🔹در یک سال گذشته گاهی برخی عیادتکنندگان به شوخی یا جدی از من پرسیدهاند احتمال ترور بیولوژیک نمیدهی؟ چون این بیماری برای کسی در این سن و سال نادر است.
پاسخ من به این دوستان این بوده است که شکر خدا هنوز آنقدر عقل و هوش دارم که دچار چنین توهماتی نشوم. مگر بود و نبود من چه اهمیتی دارد که به چنین اقدامی بیرزد؟
اما چند روز پیش که یکی از دوستان همین سوال را از من کرد، به او پاسخی متفاوت دادم. گفتم بله من ترور بیولوژیک شدهام؛ چون در کشوری زندگی کردهام که همیشه در سایه جنگ گرم یا سرد بوده و هیچ ملتی به اندازه ما طعم استرس و اضطراب و ترس را چنین عمیق و طولانی نچشیده است. در این کشور کمترین نظارت بر تولید مواد غذایی و تصفیه استاندارد آب آشامیدنی است؛ استفاده ویرانگر از ذخایر آبی، کشور را در بحرانی ترسناک فرو برده است؛ هوای اکثر شهرها در زمانهای طولانی آلوده است؛ تحریم و تورم تا مغز استخوان این مردم را سوزانده است. جزو غمگینترین ملتهای جهانیم و دنیا ما را به کشور اختلاسها میشناسد. بیشترین فرار مغزها را داریم و کمترین تعامل دوستانه را با جهان مدرن. توسعه پایدار و متوازن، که اصلیترین مسئله راهبردی هر کشوری است، در ایران قربانی توهمات منصبداران شده است. گرفتاریهای روزمره مردم به قدری است که خواستههایی مانند حقوق شهروندی و آزادیهای سیاسی رنگ باخته است. ما نسلی هستیم که هم باید تاوان گذشته را بدهیم و هم هزینه آینده را. از همه بدتر اینکه هیچ امیدی به هیچ تغییری در آینده نزدیک نداریم. اینها سلامت جسمی و روحی را از ملت گرفتهاند. ما همه ترور بیولوژیک شدهایم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸رئیس سازمان نظام پزشکی قم : یک هفته قبل از کیس 30 بهمن، در قم تشخیص کوید-19 داشتند ولی به دلیل دستور العمل و پروتکل های وزارت بهداشت چک نشده بود، همونطور که در بیش از 15 استان دیگه هم این اتفاق افتاده بود.
☑️ استاد مصطفی ملکیان:
ژان ژاک روسو خطاب به روحانیون مسیحی می گفت دست از اثبات حقانیت مسیحیت بردارید چون مسیحیت واقعا برحق است بیایید اثبات کنید که خودتان مسیحی هستید! به همين سياق باید خطاب به تمام مذهبيون گفت دست از اثبات خدا بردارید، وجود خدا نیازی به اثبات ندارد. شما با رفتار نیکتان اثبات کنید که به وجود خدا اعتقاد دارید و خدایتان مادیات و قدرت نیست.
ژان ژاک روسو خطاب به روحانیون مسیحی می گفت دست از اثبات حقانیت مسیحیت بردارید چون مسیحیت واقعا برحق است بیایید اثبات کنید که خودتان مسیحی هستید! به همين سياق باید خطاب به تمام مذهبيون گفت دست از اثبات خدا بردارید، وجود خدا نیازی به اثبات ندارد. شما با رفتار نیکتان اثبات کنید که به وجود خدا اعتقاد دارید و خدایتان مادیات و قدرت نیست.
☑️عقیده پرستی!
🔹مصطفی ملکیان:
✔️ انسان معنوی آراء و عقاید خود را نمی پرستد، زیرا عقیده پرستی را با حق پرستی ناسازگار می بیند و آن را یکی از مصادیق بت پرستی تلقی می کند. به زبان دینی، می توان گفت که هیچ عقیده ای خدا نیست و نباید پرستیده شود؛ حتی عقیده به وجود خدا، خودش خدا نیست.
✔️ از نظر یک انسان معنوی، نفیِ عقیده پرستی لازمه اش این است که همه عقاید خود را، به تعبیر گوردون آلپورت (Gordon Allport)، روانشناس انسان گرای آمریکایی (1896 -1967) «عقیده اکتشافی» (heuristic belief) قلمداد کند، یعنی عقیده ای که «موقتاً بدان التزام می ورزیم تا اینکه بتواند تأیید شود یا به ما کمک کند تا عقیده ای معتبرتر دست یابیم.»
✔️ اکنون اگر توجه کنیم به اینکه:
اولاً، عقیده پرستی موجب جزم و جمود (dogmatism)، تعصب (fanatism)، و عدم مدارا (intolerance) می شود و
ثانیاً جزم و جمود، تعصب و عدم مدارا مهمترین عوامل تحدید کننده و تهدید کننده آزادیهای اجتماعی اند، در می یابیم که انسان معنوی، به سبب دوری از جزم و جمود، تعصب و بی مدارایی، پاسدار آزادی های اجتماعی است.
✖️حدیث آرزومندی، تهران، نشر نگاه معاصر، ص 293 و 294
🔹مصطفی ملکیان:
✔️ انسان معنوی آراء و عقاید خود را نمی پرستد، زیرا عقیده پرستی را با حق پرستی ناسازگار می بیند و آن را یکی از مصادیق بت پرستی تلقی می کند. به زبان دینی، می توان گفت که هیچ عقیده ای خدا نیست و نباید پرستیده شود؛ حتی عقیده به وجود خدا، خودش خدا نیست.
✔️ از نظر یک انسان معنوی، نفیِ عقیده پرستی لازمه اش این است که همه عقاید خود را، به تعبیر گوردون آلپورت (Gordon Allport)، روانشناس انسان گرای آمریکایی (1896 -1967) «عقیده اکتشافی» (heuristic belief) قلمداد کند، یعنی عقیده ای که «موقتاً بدان التزام می ورزیم تا اینکه بتواند تأیید شود یا به ما کمک کند تا عقیده ای معتبرتر دست یابیم.»
✔️ اکنون اگر توجه کنیم به اینکه:
اولاً، عقیده پرستی موجب جزم و جمود (dogmatism)، تعصب (fanatism)، و عدم مدارا (intolerance) می شود و
ثانیاً جزم و جمود، تعصب و عدم مدارا مهمترین عوامل تحدید کننده و تهدید کننده آزادیهای اجتماعی اند، در می یابیم که انسان معنوی، به سبب دوری از جزم و جمود، تعصب و بی مدارایی، پاسدار آزادی های اجتماعی است.
✖️حدیث آرزومندی، تهران، نشر نگاه معاصر، ص 293 و 294
✅ چرا باید از حاکمان چین ترسید؟
✍️ مهدی یزدانیخرم
🔹ویروسِ کرونا که دستپختِ چین است جهان را دچار ترس و مرگ کردهاست.ویروسی که در شهر نفرینی ووهان تبلور یافت و بعد دو ماه به جهان صادر شد.
هیچ کس حتا جرات پرسش دربارهی این اتفاق ندارد چه حاکمان مستبد و مُزور این کشورِ کمونیست تاکتیکی به کار بردند که عملن رونق اقتصادی شگفتی را برایشان رقم زده.
چند سال پیش در گفتوگو با دکتر داریوش شایگان دربارهی اخبار روز حرف میزدیم و بهگمانام یکیشان هم بحث تعرفههای مالیاتیای بود که آمریکا و چین علیه هم اعمال میکردند و کار به جنگ لفظی هم رسیده بود.
شایگان گفت «من از حاکمان چین در آینده هراس دارم» این را شرقشناس متبحری گفت که بخشی از علاقهاش فرهنگ چین بود. اشاره کرد که آنها در دو قرن اخیر بازندهی اکثر جنگها بودهاند و از سویی پیِ رهبری جهاناند. و در این مسیر از کاری فروگذار نخواهندکرد...
وقتی برخورد سفیهانه سفیر چین در تهران را به انتقاد دکتر جهانپور خواندم و بعد هم دیدم در این چند ماه چهگونه حاکمان چین خود را تبرئه و حتا در مقام قهرمان جا زدند متعجب شدم.
این چندمین بار است که در چین بیماریای به وجود میآید و به جان جهان میافتد و خودش کمترین آسیب را میبیند. حاکمیتی بهشدت سانسورگر، نمایشساز و جاعل که ابایی از چیزی ندارد.
حتا نویسندهای مثل مو یان را که نوبل برد در نظر بگیرید. رمانهای او دقیقن بر اساس مشی حزب کمونیست حرکت کردهاند که به آنها اجازهی انتقاد از سالهای انقلاب فرهنگی را دادهاست. تا متنی هم نوشته میشود سریع انگ نژادپرستی به آن میچسبانند و انتظار عذرخواهی دارند. مثل حملهای که به نشریهی اشپیگل کردند.
ساختار قدرت در چین بسیار مرموز و پیچیده است. از سویی میراث جمعی شوروی را به کف آوردند و از سویی مدل میلیتاریسم ژاپنی نیمهی اول قرن بیستم را.
چین کشوریست که به ندرت روشنفکر و منتقد جدی داخل ساختارش دیده میشود و نمونههایی از ادبیات این کشور هم که به ما میرسد چندان روح انتقادی ندارند. فاقد فیلسوفان متفاوت است، مگر تبعیدیها یا گریختهگان از این کشور.
کارل یاسپرس در کتاب «وقت تقصیر» آلمانها را متهم میکند که نمیتوانند از بلایی که نازیسم در جهان ساخت شانه خالی کنند،حال آیا این محکمه برای حاکمان چین نیز صادق خواهدبود؟
بسیار بعید میدانم. آنها پشت ستارههای پرچمشان و سرخی خونبارش پنهاناند و به تماشای جهانِ بیمارشده مشغول. چین در حال انتقامگرفتن از رقبای خود است انگار. چیزی که هیچگاه ابرازش نمیکند ولی آرزوی همیشهی رهبراناش بوده. فتحِ جهان با ویروس چینی و ساختن یک امپراتوری سرخ...
✍️ مهدی یزدانیخرم
🔹ویروسِ کرونا که دستپختِ چین است جهان را دچار ترس و مرگ کردهاست.ویروسی که در شهر نفرینی ووهان تبلور یافت و بعد دو ماه به جهان صادر شد.
هیچ کس حتا جرات پرسش دربارهی این اتفاق ندارد چه حاکمان مستبد و مُزور این کشورِ کمونیست تاکتیکی به کار بردند که عملن رونق اقتصادی شگفتی را برایشان رقم زده.
چند سال پیش در گفتوگو با دکتر داریوش شایگان دربارهی اخبار روز حرف میزدیم و بهگمانام یکیشان هم بحث تعرفههای مالیاتیای بود که آمریکا و چین علیه هم اعمال میکردند و کار به جنگ لفظی هم رسیده بود.
شایگان گفت «من از حاکمان چین در آینده هراس دارم» این را شرقشناس متبحری گفت که بخشی از علاقهاش فرهنگ چین بود. اشاره کرد که آنها در دو قرن اخیر بازندهی اکثر جنگها بودهاند و از سویی پیِ رهبری جهاناند. و در این مسیر از کاری فروگذار نخواهندکرد...
وقتی برخورد سفیهانه سفیر چین در تهران را به انتقاد دکتر جهانپور خواندم و بعد هم دیدم در این چند ماه چهگونه حاکمان چین خود را تبرئه و حتا در مقام قهرمان جا زدند متعجب شدم.
این چندمین بار است که در چین بیماریای به وجود میآید و به جان جهان میافتد و خودش کمترین آسیب را میبیند. حاکمیتی بهشدت سانسورگر، نمایشساز و جاعل که ابایی از چیزی ندارد.
حتا نویسندهای مثل مو یان را که نوبل برد در نظر بگیرید. رمانهای او دقیقن بر اساس مشی حزب کمونیست حرکت کردهاند که به آنها اجازهی انتقاد از سالهای انقلاب فرهنگی را دادهاست. تا متنی هم نوشته میشود سریع انگ نژادپرستی به آن میچسبانند و انتظار عذرخواهی دارند. مثل حملهای که به نشریهی اشپیگل کردند.
ساختار قدرت در چین بسیار مرموز و پیچیده است. از سویی میراث جمعی شوروی را به کف آوردند و از سویی مدل میلیتاریسم ژاپنی نیمهی اول قرن بیستم را.
چین کشوریست که به ندرت روشنفکر و منتقد جدی داخل ساختارش دیده میشود و نمونههایی از ادبیات این کشور هم که به ما میرسد چندان روح انتقادی ندارند. فاقد فیلسوفان متفاوت است، مگر تبعیدیها یا گریختهگان از این کشور.
کارل یاسپرس در کتاب «وقت تقصیر» آلمانها را متهم میکند که نمیتوانند از بلایی که نازیسم در جهان ساخت شانه خالی کنند،حال آیا این محکمه برای حاکمان چین نیز صادق خواهدبود؟
بسیار بعید میدانم. آنها پشت ستارههای پرچمشان و سرخی خونبارش پنهاناند و به تماشای جهانِ بیمارشده مشغول. چین در حال انتقامگرفتن از رقبای خود است انگار. چیزی که هیچگاه ابرازش نمیکند ولی آرزوی همیشهی رهبراناش بوده. فتحِ جهان با ویروس چینی و ساختن یک امپراتوری سرخ...
✔️هفته نامه صبح صادق در واکنش به اظهارات سخنگوی وزارت بهداشت :
اظهارات غیر مسئولانه خلاف منافع ملی جهانپور پیشتر و بارها از سوی رسانههای غربی و آمریکایی تکرار شده است، اما تکرار این اتهامات از سوی یک مقام مسئول رسمی جمهوری اسلامی ایران که کرسی سخنگویی مهمترین نهاد علمی حوزه بهداشت و درمان کشور را دارد، در این شرایط عملاً پیام منفی قابل توجهی را به یکی از حامیان کشورمان در شرایط فعلی منتقل میکند؛ از این رو انتظار میرود در راستای تأمین منافع ملی کشورمان و لطمه نخوردن روابط ملت ایران و چین و خنثیسازی پیامدهای این اظهارات مسئولان وزارت بهداشت و دستگاه دیپلماسی ضمن جبران این اظهارات بیجا، بررسی ابعاد پشت پرده احتمالی این اظهارات را نیز در دستور کار قرار دهد.
https://basirat.ir/fa/news/321678/حاشیهسازی-آقای-سخنگو
اظهارات غیر مسئولانه خلاف منافع ملی جهانپور پیشتر و بارها از سوی رسانههای غربی و آمریکایی تکرار شده است، اما تکرار این اتهامات از سوی یک مقام مسئول رسمی جمهوری اسلامی ایران که کرسی سخنگویی مهمترین نهاد علمی حوزه بهداشت و درمان کشور را دارد، در این شرایط عملاً پیام منفی قابل توجهی را به یکی از حامیان کشورمان در شرایط فعلی منتقل میکند؛ از این رو انتظار میرود در راستای تأمین منافع ملی کشورمان و لطمه نخوردن روابط ملت ایران و چین و خنثیسازی پیامدهای این اظهارات مسئولان وزارت بهداشت و دستگاه دیپلماسی ضمن جبران این اظهارات بیجا، بررسی ابعاد پشت پرده احتمالی این اظهارات را نیز در دستور کار قرار دهد.
https://basirat.ir/fa/news/321678/حاشیهسازی-آقای-سخنگو
پایگاه خبری تحلیلی بصیرت
حاشیهسازی آقای سخنگو!
در هواي حقوق بشر
✔️هفته نامه صبح صادق در واکنش به اظهارات سخنگوی وزارت بهداشت : اظهارات غیر مسئولانه خلاف منافع ملی جهانپور پیشتر و بارها از سوی رسانههای غربی و آمریکایی تکرار شده است، اما تکرار این اتهامات از سوی یک مقام مسئول رسمی جمهوری اسلامی ایران که کرسی سخنگویی…
☑️اصولگرایان و چین و معنای استقلال!
✍️احمد زیدآبادی:
🔹واکنش رسانهها و فعالان اصولگرا و حتی برخی نهادهای رسمی به انتقاد سخنگوی وزارت بهداشت از نوع اطلاعرسانی دولت چین در بارۀ مشخصات ویروس کرونا نشان از رخدادی مهم در سیاست خارجی ایران طی سالهای اخیر دارد و به نظرم نیازمند هشدار جدی است.
از بعد از انقلاب تا کنون افراد و جریانهای سیاسی داخل ایران، معمولاً علاقۀ خود را به یکی از مدلهای حکومتداری در جهان و یا الگوی ادارۀ اقتصاد آنها پنهان نکردهاند! بسیاری دمکراسی لیبرال و اقتصاد مبتنی بر بازار را میپسندند، بسیاری به سوسیال دمکراسی و ترکیبی از مکانیسم بازار با مداخلهگرایی دولتی در اقتصاد گرایش نشان میدهند، بسیاری از نظامهای متمرکز سیاسی و تکحزبی با اقتصاد کاملاً دستوری حمایت میکنند و بسیاری هم اصولاً طرفدار مدلهای اشتراکی هستند.
با این همه، در تمام این سالها، شاید به استثنای حزب توده در دورهای خاص، هیچکدام از جریانهای سیاسی خود را به یک دولت بیگانه، چندان متعهد و وفادار نشان ندادهاند که انتقاد از یک رفتار مشخص آن را برنتابند و منتقدان را مورد هجوم تبلیغاتی قرار دهند.
چنین اتفاقی اما متأسفانه اکنون رخ داده است! برخی محافل اصولگرا شاید بعضاً از سر ندانمکاری، در سطحی به دفاع از عملکرد دولت چین برخاستهاند که پنداری نفوذ چین در کشورمان امری عادی و مبرهن است و با نقد عملکرد آن کشور، اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی نقض میشود و به هم میریزد!
این دسته از اصولگرایان، انتقاد سخنگوی وزارت بهداشت از چین را "هزینهزا" دانسته و با آن به شدت برخورد کردهاند! این افراد و نهادها توجه ندارند که اگر قرار باشد "هزینهزایی" مبنای پرهیز از نقد سیاست یک دولت بیگانه باشد، پس چرا خود با اغلب قدرتهای مؤثر جهانی درگیر شدهاند و هزینههای بیسابقهای را به دوش کشور بار کردهاند؟ از نگاه آنان آیا فقط انتقاد از رفتار چین هزینهزاست و درگیری با سایر قدرتهای جهانی و منطقهای بدون هزینه است؟
برخی از این محافل، انتقاد از چین را همردیف حمایت از آمریکا دانستهاند! گویی از منظر آنان جهان به دو قطبِ حق و باطل به رهبری و محوریت چین و آمریکا تقسیم شده است و هر کس در جبهۀ حق چین نباشد به ناچار در جبهۀ باطل آمریکا خدمت میکند! چنین تصوری از روابط بینالملل را حتی خود چینیها نیز مردود میدانند! دولت چین همواره به لزوم همکاری با آمریکا در عرصههای مختلف بینالمللی اصرار دارد و گرمترین رابطه را نیز با دولت بنیامین نتانیاهو نخست وزیر راستگرای اسرائیل برقرار کرده است. این رابطه در برخی موارد به اندازهای نزدیک و صمیمی است که سبب اعتراض آمریکا به اسرائیل شده به طوری که از نتانیاهو خواسته است تا دست چینیها را از تأسیسات بندر حیفا قدری کوتاهتر کند!
با این حساب، آیا به زعم اصولگرایان اگر کسی بخواهد به رابطۀ نزدیک دولت چین و اسرائیل انتقاد کند، به حمایت از آمریکا برخاسته است؟
در این میان، یکی از فعالان اصولگرا در دفاع از چین تا بدانجا پیش رفته است که مسلمانان تحت ستم ایغور را کلاً داعشی نامیده است! گویی از نگاه او همین که یک مسلمان با سیاست یکسانسازی فرهنگی چین مخالفت کند، در شمار داعشیهاست چرا که به "مظهر حقانیت بینالمللی" یعنی حزب کمونیست و یکه تاز چین پشت کرده است!
در هر صورت، با این شیوه ای که پارهای اصولگرایان در پیش گرفتهاند، چین هم ظاهراً در شمار "خطقرمزها" در آمده است و از این پس باید تاوان انتقاد از چین را هم در دادگاه و زندان پرداخت! و آنگاه از استقلال سیاسی ادعایی چه باقی خواهد ماند؟
من البته رابطۀ معمول و معقول و متوازن با چین را رد نمیکنم، شبیه همان رابطهای که اغلب کشورهای جهان با آن دارند. اما تبدیل چین به تابویی که نتوان کمترین انتقادی را در سطح رسمی یا غیررسمی علیه آن مطرح کرد، جز وابستگی چه معنایی دارد؟
به نظرم تا دیر نشده است، بزرگان و عقلای اصولگرا در این مورد اعلام موضع کنند تا اتهام وابستگی و نفوذ چین در بین آنها رسمیت پیدا نکند!
✍️احمد زیدآبادی:
🔹واکنش رسانهها و فعالان اصولگرا و حتی برخی نهادهای رسمی به انتقاد سخنگوی وزارت بهداشت از نوع اطلاعرسانی دولت چین در بارۀ مشخصات ویروس کرونا نشان از رخدادی مهم در سیاست خارجی ایران طی سالهای اخیر دارد و به نظرم نیازمند هشدار جدی است.
از بعد از انقلاب تا کنون افراد و جریانهای سیاسی داخل ایران، معمولاً علاقۀ خود را به یکی از مدلهای حکومتداری در جهان و یا الگوی ادارۀ اقتصاد آنها پنهان نکردهاند! بسیاری دمکراسی لیبرال و اقتصاد مبتنی بر بازار را میپسندند، بسیاری به سوسیال دمکراسی و ترکیبی از مکانیسم بازار با مداخلهگرایی دولتی در اقتصاد گرایش نشان میدهند، بسیاری از نظامهای متمرکز سیاسی و تکحزبی با اقتصاد کاملاً دستوری حمایت میکنند و بسیاری هم اصولاً طرفدار مدلهای اشتراکی هستند.
با این همه، در تمام این سالها، شاید به استثنای حزب توده در دورهای خاص، هیچکدام از جریانهای سیاسی خود را به یک دولت بیگانه، چندان متعهد و وفادار نشان ندادهاند که انتقاد از یک رفتار مشخص آن را برنتابند و منتقدان را مورد هجوم تبلیغاتی قرار دهند.
چنین اتفاقی اما متأسفانه اکنون رخ داده است! برخی محافل اصولگرا شاید بعضاً از سر ندانمکاری، در سطحی به دفاع از عملکرد دولت چین برخاستهاند که پنداری نفوذ چین در کشورمان امری عادی و مبرهن است و با نقد عملکرد آن کشور، اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی نقض میشود و به هم میریزد!
این دسته از اصولگرایان، انتقاد سخنگوی وزارت بهداشت از چین را "هزینهزا" دانسته و با آن به شدت برخورد کردهاند! این افراد و نهادها توجه ندارند که اگر قرار باشد "هزینهزایی" مبنای پرهیز از نقد سیاست یک دولت بیگانه باشد، پس چرا خود با اغلب قدرتهای مؤثر جهانی درگیر شدهاند و هزینههای بیسابقهای را به دوش کشور بار کردهاند؟ از نگاه آنان آیا فقط انتقاد از رفتار چین هزینهزاست و درگیری با سایر قدرتهای جهانی و منطقهای بدون هزینه است؟
برخی از این محافل، انتقاد از چین را همردیف حمایت از آمریکا دانستهاند! گویی از منظر آنان جهان به دو قطبِ حق و باطل به رهبری و محوریت چین و آمریکا تقسیم شده است و هر کس در جبهۀ حق چین نباشد به ناچار در جبهۀ باطل آمریکا خدمت میکند! چنین تصوری از روابط بینالملل را حتی خود چینیها نیز مردود میدانند! دولت چین همواره به لزوم همکاری با آمریکا در عرصههای مختلف بینالمللی اصرار دارد و گرمترین رابطه را نیز با دولت بنیامین نتانیاهو نخست وزیر راستگرای اسرائیل برقرار کرده است. این رابطه در برخی موارد به اندازهای نزدیک و صمیمی است که سبب اعتراض آمریکا به اسرائیل شده به طوری که از نتانیاهو خواسته است تا دست چینیها را از تأسیسات بندر حیفا قدری کوتاهتر کند!
با این حساب، آیا به زعم اصولگرایان اگر کسی بخواهد به رابطۀ نزدیک دولت چین و اسرائیل انتقاد کند، به حمایت از آمریکا برخاسته است؟
در این میان، یکی از فعالان اصولگرا در دفاع از چین تا بدانجا پیش رفته است که مسلمانان تحت ستم ایغور را کلاً داعشی نامیده است! گویی از نگاه او همین که یک مسلمان با سیاست یکسانسازی فرهنگی چین مخالفت کند، در شمار داعشیهاست چرا که به "مظهر حقانیت بینالمللی" یعنی حزب کمونیست و یکه تاز چین پشت کرده است!
در هر صورت، با این شیوه ای که پارهای اصولگرایان در پیش گرفتهاند، چین هم ظاهراً در شمار "خطقرمزها" در آمده است و از این پس باید تاوان انتقاد از چین را هم در دادگاه و زندان پرداخت! و آنگاه از استقلال سیاسی ادعایی چه باقی خواهد ماند؟
من البته رابطۀ معمول و معقول و متوازن با چین را رد نمیکنم، شبیه همان رابطهای که اغلب کشورهای جهان با آن دارند. اما تبدیل چین به تابویی که نتوان کمترین انتقادی را در سطح رسمی یا غیررسمی علیه آن مطرح کرد، جز وابستگی چه معنایی دارد؟
به نظرم تا دیر نشده است، بزرگان و عقلای اصولگرا در این مورد اعلام موضع کنند تا اتهام وابستگی و نفوذ چین در بین آنها رسمیت پیدا نکند!
✔️ما و تاملات کرونایی
✍️سهند ایرانمهر
🔸زمین شلوغ بود. همه شلوغ بودیم. دنیا پر بود از کارهای مهم. کار مهم دویدن، حرص خوردن، خستهشدن و ساختن و انباشتن و جمعکردن. آنقدر که شب ولو شویم و آهی بکشیم که:«نه نمیشود»!
🔸آدمها دو دسته شده بودند آنها که بیشتر از دیگران جمع کرده بودند و باز راضی نبودند و آنها که بیشتر از دیگران تاراج شده بودند و شاکی بودند.تمدن، معادل «مصرف» شده بود. بیرون رفتن فرصتی برای نمایش اینکه چقدر توان برای مصرف داریم. باز دو دسته بودیم: آنها که نمایش میدادند و آنها که تماشاچی بودند.
🔸جهان مثل یک ترن، دود میکرد وجلومیرفت. درختها بر زمین میافتادند، حیوانات سلاخی میشدند. میخوردیم و میراندیم. متان و دیاکسیدکربن بود که بالا میرفت.انسان هر روز خسته و نالانتر و عجیب که به همان میزان مغرورتر. رهبران جهان، همه سینهصاف از طرحهای خود برای جهان میگفتند و در کتابهای پرفروش توضیح داده میشد که بشر چگونه اینقدر قویدست شده است.
🔸کرونا عالمگیر شد. نیاز همه ابنای بشر از یک جنس: ژل ضدعفونیکننده و ماسک و همه مقیم مساحتی که اسمش خانه بود. ترسها وانتظارها دیگر مشترک بود چه در سئول چه در تهران وچه در رم و نیویورک. حالا آن سکوی « نمایش» که اسمش خیابان و عرصه عمومی بود، خالی است. مصرف از عربدهزدنافتاده است. مردان پیژامهپوش و زنان با لباسهای خانه، هفتههاست که طول و عرض منزل را گز میکنند، بیهیچ بینندهای، بیهیچ ارزیابیکنندهای، بیهیچ زرق و برقی.
🔸حالا معلوم میشود بیخوردن غذای بیرون، بیپوشیدن مدهای روز یا سوارشدنچیزهایی که برای آن آنهمه تقلا میشد، اعصاب سوهان میخورد، حیوان سلاخی میشد، درخت میافتاد، و آسمان دودآگین میشد، زندگی باز هم میگذرد اما گذرانی که برای آدمها پر از مشقت است برای پرنده، برای آسمان، برای ابر، برای کوه و برای زمین، فرصتی برای تنفس.
آدم حالا در سلول است. خودش و خودش و چه کسی بیرحمتر از خود انسان برای محاکمه خویش؟!
🔸سیالیت زندگی در بیرونپنجره و در پهنه آسمان وکوه و دشت و توقف آن در خانهها، واضحتر از آن است که انکار شود. گویی طبیعت ما را مثل بچه گربه بازیگوشی که آداب نمیداند، بالاخره در کنج گیر انداخته وحالا در قفس انداخته است.
حالا خیلی چیزها هست که به آن فکر کنیم. خیلی چیزها از زندگی هست که به یاد بیاوریم و در افسوس درکنکردنش، خودمان را ملامت کنیم، حالا معنی «دیگری» را بهتر میفهمیم. تاثیر حال خوب او بر ما و تاثیر حال بد او بر ما. حالا میفهمیم همهچیز به «من» ختم نمیشود و «ما» لازمه احساس خوشبختی است. اما آیا پس از این بحران به حکم اینکه خودمان خالق این مثلا تمدن بودهایم، قادر به تغییر مسیر آن هستیم یا سرنوشتمان مانند سرنوشت مردی است که دانه خاری بر گذر ساخت و همیشه خود را گول میزد که « خود کاشتهام و خود برمیچینم» تا آنجا که پیر وخمیده شد و بوته خار انبوهتر و ریشهدارتر:
تو که میگویی که فردا این بدان
که بهر روزی که میآید زمان
آن درخت بد جوانتر میشود
وین کننده پیر و مضطر میشود
خاربن در قوت و برخاستن
خارکن در پیری و در کاستن
مولوی
آیا بشر فراموشکار تاملات این روزهایش را به خاطر خواهد آورد؟ آیا اصلا تاملی میکند؟ آیا تصمیمی که از این تامل حاصل میشود در کلاف سردرگمی که ساخته است، گرهی از گره باز خواهد کرد؟
✍️سهند ایرانمهر
🔸زمین شلوغ بود. همه شلوغ بودیم. دنیا پر بود از کارهای مهم. کار مهم دویدن، حرص خوردن، خستهشدن و ساختن و انباشتن و جمعکردن. آنقدر که شب ولو شویم و آهی بکشیم که:«نه نمیشود»!
🔸آدمها دو دسته شده بودند آنها که بیشتر از دیگران جمع کرده بودند و باز راضی نبودند و آنها که بیشتر از دیگران تاراج شده بودند و شاکی بودند.تمدن، معادل «مصرف» شده بود. بیرون رفتن فرصتی برای نمایش اینکه چقدر توان برای مصرف داریم. باز دو دسته بودیم: آنها که نمایش میدادند و آنها که تماشاچی بودند.
🔸جهان مثل یک ترن، دود میکرد وجلومیرفت. درختها بر زمین میافتادند، حیوانات سلاخی میشدند. میخوردیم و میراندیم. متان و دیاکسیدکربن بود که بالا میرفت.انسان هر روز خسته و نالانتر و عجیب که به همان میزان مغرورتر. رهبران جهان، همه سینهصاف از طرحهای خود برای جهان میگفتند و در کتابهای پرفروش توضیح داده میشد که بشر چگونه اینقدر قویدست شده است.
🔸کرونا عالمگیر شد. نیاز همه ابنای بشر از یک جنس: ژل ضدعفونیکننده و ماسک و همه مقیم مساحتی که اسمش خانه بود. ترسها وانتظارها دیگر مشترک بود چه در سئول چه در تهران وچه در رم و نیویورک. حالا آن سکوی « نمایش» که اسمش خیابان و عرصه عمومی بود، خالی است. مصرف از عربدهزدنافتاده است. مردان پیژامهپوش و زنان با لباسهای خانه، هفتههاست که طول و عرض منزل را گز میکنند، بیهیچ بینندهای، بیهیچ ارزیابیکنندهای، بیهیچ زرق و برقی.
🔸حالا معلوم میشود بیخوردن غذای بیرون، بیپوشیدن مدهای روز یا سوارشدنچیزهایی که برای آن آنهمه تقلا میشد، اعصاب سوهان میخورد، حیوان سلاخی میشد، درخت میافتاد، و آسمان دودآگین میشد، زندگی باز هم میگذرد اما گذرانی که برای آدمها پر از مشقت است برای پرنده، برای آسمان، برای ابر، برای کوه و برای زمین، فرصتی برای تنفس.
آدم حالا در سلول است. خودش و خودش و چه کسی بیرحمتر از خود انسان برای محاکمه خویش؟!
🔸سیالیت زندگی در بیرونپنجره و در پهنه آسمان وکوه و دشت و توقف آن در خانهها، واضحتر از آن است که انکار شود. گویی طبیعت ما را مثل بچه گربه بازیگوشی که آداب نمیداند، بالاخره در کنج گیر انداخته وحالا در قفس انداخته است.
حالا خیلی چیزها هست که به آن فکر کنیم. خیلی چیزها از زندگی هست که به یاد بیاوریم و در افسوس درکنکردنش، خودمان را ملامت کنیم، حالا معنی «دیگری» را بهتر میفهمیم. تاثیر حال خوب او بر ما و تاثیر حال بد او بر ما. حالا میفهمیم همهچیز به «من» ختم نمیشود و «ما» لازمه احساس خوشبختی است. اما آیا پس از این بحران به حکم اینکه خودمان خالق این مثلا تمدن بودهایم، قادر به تغییر مسیر آن هستیم یا سرنوشتمان مانند سرنوشت مردی است که دانه خاری بر گذر ساخت و همیشه خود را گول میزد که « خود کاشتهام و خود برمیچینم» تا آنجا که پیر وخمیده شد و بوته خار انبوهتر و ریشهدارتر:
تو که میگویی که فردا این بدان
که بهر روزی که میآید زمان
آن درخت بد جوانتر میشود
وین کننده پیر و مضطر میشود
خاربن در قوت و برخاستن
خارکن در پیری و در کاستن
مولوی
آیا بشر فراموشکار تاملات این روزهایش را به خاطر خواهد آورد؟ آیا اصلا تاملی میکند؟ آیا تصمیمی که از این تامل حاصل میشود در کلاف سردرگمی که ساخته است، گرهی از گره باز خواهد کرد؟
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نام ترانه؛ مالی خلق
ترانهای محبوب و ضد جنگ در دنیا
آهنگساز، ترانه سرا: کاظم ساهر
اجرا با همراهی کودکانی از ملیتهای عرب
ترانه:
حالی برایم نمانده است
برای عاشق شدن و جدایی
آتش عشق تمام وجود انسان را میسوزاند
ما در سرزمینی زندگی میکنیم
سراسر سختی
سراسر درد
لبریز از آشوب و فتنه
حاکمان و زمامداران این زمانه توافق کردند که اتحادی بین ما صورت نگیرد
در جایجای این جهان آواره و پناهنده شدیم
در چپ و راست این وطن
اشکی عاشقانه در هر چشمی نشسته
پر از آتش و رعد
خدا یاری گر است
درود برشما
سلام و احترام برای شماست
اما آرامش برای وطنم حرام است
حیف است وطن ما ویرانه شود
یا به سرقت رود
به خدا قسم حیف است
یک قلب صاف و ساده
پاک و وفادار است
چنین قلبی نژادپرست نیست و دوستدار بشریت است
دوستدار تمام انسانها
ترانهای محبوب و ضد جنگ در دنیا
آهنگساز، ترانه سرا: کاظم ساهر
اجرا با همراهی کودکانی از ملیتهای عرب
ترانه:
حالی برایم نمانده است
برای عاشق شدن و جدایی
آتش عشق تمام وجود انسان را میسوزاند
ما در سرزمینی زندگی میکنیم
سراسر سختی
سراسر درد
لبریز از آشوب و فتنه
حاکمان و زمامداران این زمانه توافق کردند که اتحادی بین ما صورت نگیرد
در جایجای این جهان آواره و پناهنده شدیم
در چپ و راست این وطن
اشکی عاشقانه در هر چشمی نشسته
پر از آتش و رعد
خدا یاری گر است
درود برشما
سلام و احترام برای شماست
اما آرامش برای وطنم حرام است
حیف است وطن ما ویرانه شود
یا به سرقت رود
به خدا قسم حیف است
یک قلب صاف و ساده
پاک و وفادار است
چنین قلبی نژادپرست نیست و دوستدار بشریت است
دوستدار تمام انسانها
دو مسئله اساسی ما ایرانیان
⭕️ مصطفی ملکیان:
مسئله اصلی ما ایرانیان دو چیز است : حقوق بشر و اخلاق جهانی
🎈بخشی از پرسش و پاسخ سخنرانی پیش فرضهای اسلامی سازی علوم -دانشگاه تهران
مسئله اصلی ما ایرانیان دو چیز است : حقوق بشر و اخلاق جهانی
🎈بخشی از پرسش و پاسخ سخنرانی پیش فرضهای اسلامی سازی علوم -دانشگاه تهران