Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥روایت حاج قاسم سلیمانی و شهید کرکی از امداد حضرت زهرا(س) به رزمندگان اسلام در اوج محنت در جنگ ۳۳ روزه
🔹 حاج قاسم: حضرت زهرا(س) فرمودند درست میشود و یک دستمال از داخل روپوشی که داشتند بیرون آوردند و تکان دادند و فرمودند تمام شد؛ یک لحظه بعد یک هلیکوپتر اسرائیلی با موشک زده شد.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
🔹 حاج قاسم: حضرت زهرا(س) فرمودند درست میشود و یک دستمال از داخل روپوشی که داشتند بیرون آوردند و تکان دادند و فرمودند تمام شد؛ یک لحظه بعد یک هلیکوپتر اسرائیلی با موشک زده شد.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
❤15
پشت هر تیر که در غزه به دشمن خورده است
رد انگشت تو پیداست خدا میداند
🌹
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
رد انگشت تو پیداست خدا میداند
🌹
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
❤22🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 ماجرای حضور شهید مدافع حرم #مجید_قربانخانی🌷
با خالکوبی در جبهه سوریه
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
با خالکوبی در جبهه سوریه
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
❤10🤬1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•[🌹]•
مادر قاب عکس فرزندش را با عشق در آغوش دارد؛ چراغی در دل که روشنیاش هرگز خاموش نمیشود.
#شهید #رضا_حاجی_زاده
#مادرانه
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
مادر قاب عکس فرزندش را با عشق در آغوش دارد؛ چراغی در دل که روشنیاش هرگز خاموش نمیشود.
#شهید #رضا_حاجی_زاده
#مادرانه
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
❤12😢1😭1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی یک عراقی ذوب در ولایت فقیه و مطیع امر امام خمینی(ره) است...
هادی العامری فرمانده سپاه ۹ بدر مجاهدان عراقی در دفاع مقدس🌷
📎بخشی از مستند روایت فتح
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
هادی العامری فرمانده سپاه ۹ بدر مجاهدان عراقی در دفاع مقدس🌷
📎بخشی از مستند روایت فتح
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
❤14
رمان
#قبله_ی_من
#قسمت۲
دفتر را می بندم و با عجله از اتاق بیرون می روم. حسنا ، حسین را در آغـوش گرفته و تکانش می دهد. دفتر را روی میز ناهار خوری می گذارم و حسین را از حسنا می گیرم.
_ ممنون عزیزم که داداشـیو بغل کردی!
حسنا لبخند با نمکی می زند و میگوید: خواسم کمک کنم ماما! … بعد هم پایین دامنم را می کشد و ادامه می دهد: این چه نازه! خیلی خوشـــگل شدی !
لبهایم را غنچه و بافاصله برایش بوس می فرستم! حسین به پیراهنم چنگ می زند و پاهای کوچکش را در هوا تکان می دهد…
حسین را داخل گهواره اش می خوابانم و به اتاق نشیمن بر می گردم. یک راست سمت میز ناهار خوری می روم و دفتر را بر می دارم. به قصد رفتن به حیاط، شالم را روی سرم میندازم و از خانه بیرون می روم. باد گرم ظهر به صــورتم می خورد و عطر گلهای سرخ و سفید باغچه ی کوچک حیاط در فضا می پیچد. صندل لژ دارم را به پا می کنم و سمت حوض می روم . صفحه ی اول دفتر را باز میکنم و لب حوض می شینم.
یک بیت شعر که مشخص است با خودکار بیک نوشته شده ! انبوهی از سوال در ذهنم می رقصد. متعجب دوباره دفتر را می بندم و درافکارم غرق می شوم!
_ اگر این برای یحیی اس! چرا بمن نگفت؟ چرا اونجا گذاشته!؟….اگر نیست پس چرا نوشته ها با دست خط اونه! نکنه….نباید بخونمش! یا شاید… باید حتماً بخونمش!؟
نفس عمیقی می کشم و صفحه ی اول را باز می کنم و بانگاه کلمه به کلمه را دقیق می خوانم:
فصل اول: تـو نوشـــت
” یامجیب یا مضطر ”
جهان بی عشــق چیزی نیست به جز تــکرارِ یک تــکرار…
گاهی باید برای گل زندگی ات بنویسی!
گل من!
تجربه ی کوتاه نفس کشیدن کنار تو گرچه به اجبار بود…
اما چقدر من این توفیق اجـباری را دوست داشتم!
یک دفتر ۲۰۰ برگ خریدم تا خط به خط و کلمه به کلمه فقط از تــو بنویسم…
اما….
میخواهم تو داستان این عشـــق را بنویسی!
بنویس گلم!….
خط های سفید بعدی برق از سرم پراند. تلخ می خندم! همیشه خواسته هایت هم عجیب بود! دفتر را می بندم و با یک بغض خفیف سمت خانه بر میگـــردم.
دفتر را به سینه ام می چسبانم و سمت اتاق حسنا می روم. بغضم را قورت می دهم و آرام صدایش می کنم: حسنا؟…حسنا مامانی؟
قبل از ورود من به اتاقش، یکدفعه مقابلم می پرد و ابروهایش را بالا میدهد.
_ بله ماما محیا؟
_ قربون دختر شیرینم! …. یه چیز کوچولو میخوام!
_ چی چی؟
_ یکی از اون خودکار خوشگل رنگی هات! از اونا که قایمش کردی…
سرش را به نشانهی فکر کردن، می خاراند و جواب می دهد: اونایی که بابا برام خریده؟
دلم خالی می شود!
_ اره گل نازم!
_ واسه چی میخوای؟…توهم میخوای نقاشی بکشی؟
لبخند می زنم
_ نچ! میخوام یچیزایی بنویسم!…
_ اون چیزا خیلی زیاده؟
_ چطو؟
_ عاخه …
حرفش را می خورد و سرش را پایین میندازد!
مقابلش زانو می زنم و باپشت دست گونه اش را لمس می کنم و می پرسم:
چی شده خوشگلم؟
من من می کند و میگوید: عا…عاخه…یوخ تموم نشن..عا…
_ نمیشن! اگرم بشن… برات میخرم!
_ نه! به بابا یحیی بگو اون بخره!
پلک هایم را روی هم فشار می دهم و میگویم : باشه !
ذوق زده بالا و پایین می پرد و به اتاقش می رود. من هم جلوی در اتاقش منتظر میمانم تا برگردد. چند دقیقه بعد با یک بسته خودکار رنگی برمی گردد و میگوید: ماما؟ میشه بگی از اون چیزاهم بخره؟
_ ازکدوما؟
_ اون صورتی که به موهام میزدی..اونا !
_ باشه عزیزم.
بسته خودکار را از دستش میگیرم و پیشانی اش را می بوسم.سمت اتاق خوابم می روم و در را می بندم.حسین آرام درگهواره اش خوابیده. سمتش می روم و با سر انگشت موهای طلایی اش را لمس می کنم. روی تختم می شینم و دفتر را مقابلم باز میکنم. یک روان نویس بنفش برمیدارم و بســــم الله میگویم. شاید با مرور زندگی ام دق کنم… اما.. مگر میشود به خواسته ات ” نه ” گفت؟!
به خط های دفتر خیره می شوم و زندگی ام را مثل یک فیلم ویدیوئی عقب میزنم… به نـام او… به یـاد او… برای او….
ادامه دارد...
نویسنده: میم سادات هاشمی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
#قبله_ی_من
#قسمت۲
دفتر را می بندم و با عجله از اتاق بیرون می روم. حسنا ، حسین را در آغـوش گرفته و تکانش می دهد. دفتر را روی میز ناهار خوری می گذارم و حسین را از حسنا می گیرم.
_ ممنون عزیزم که داداشـیو بغل کردی!
حسنا لبخند با نمکی می زند و میگوید: خواسم کمک کنم ماما! … بعد هم پایین دامنم را می کشد و ادامه می دهد: این چه نازه! خیلی خوشـــگل شدی !
لبهایم را غنچه و بافاصله برایش بوس می فرستم! حسین به پیراهنم چنگ می زند و پاهای کوچکش را در هوا تکان می دهد…
حسین را داخل گهواره اش می خوابانم و به اتاق نشیمن بر می گردم. یک راست سمت میز ناهار خوری می روم و دفتر را بر می دارم. به قصد رفتن به حیاط، شالم را روی سرم میندازم و از خانه بیرون می روم. باد گرم ظهر به صــورتم می خورد و عطر گلهای سرخ و سفید باغچه ی کوچک حیاط در فضا می پیچد. صندل لژ دارم را به پا می کنم و سمت حوض می روم . صفحه ی اول دفتر را باز میکنم و لب حوض می شینم.
یک بیت شعر که مشخص است با خودکار بیک نوشته شده ! انبوهی از سوال در ذهنم می رقصد. متعجب دوباره دفتر را می بندم و درافکارم غرق می شوم!
_ اگر این برای یحیی اس! چرا بمن نگفت؟ چرا اونجا گذاشته!؟….اگر نیست پس چرا نوشته ها با دست خط اونه! نکنه….نباید بخونمش! یا شاید… باید حتماً بخونمش!؟
نفس عمیقی می کشم و صفحه ی اول را باز می کنم و بانگاه کلمه به کلمه را دقیق می خوانم:
فصل اول: تـو نوشـــت
” یامجیب یا مضطر ”
جهان بی عشــق چیزی نیست به جز تــکرارِ یک تــکرار…
گاهی باید برای گل زندگی ات بنویسی!
گل من!
تجربه ی کوتاه نفس کشیدن کنار تو گرچه به اجبار بود…
اما چقدر من این توفیق اجـباری را دوست داشتم!
یک دفتر ۲۰۰ برگ خریدم تا خط به خط و کلمه به کلمه فقط از تــو بنویسم…
اما….
میخواهم تو داستان این عشـــق را بنویسی!
بنویس گلم!….
خط های سفید بعدی برق از سرم پراند. تلخ می خندم! همیشه خواسته هایت هم عجیب بود! دفتر را می بندم و با یک بغض خفیف سمت خانه بر میگـــردم.
دفتر را به سینه ام می چسبانم و سمت اتاق حسنا می روم. بغضم را قورت می دهم و آرام صدایش می کنم: حسنا؟…حسنا مامانی؟
قبل از ورود من به اتاقش، یکدفعه مقابلم می پرد و ابروهایش را بالا میدهد.
_ بله ماما محیا؟
_ قربون دختر شیرینم! …. یه چیز کوچولو میخوام!
_ چی چی؟
_ یکی از اون خودکار خوشگل رنگی هات! از اونا که قایمش کردی…
سرش را به نشانهی فکر کردن، می خاراند و جواب می دهد: اونایی که بابا برام خریده؟
دلم خالی می شود!
_ اره گل نازم!
_ واسه چی میخوای؟…توهم میخوای نقاشی بکشی؟
لبخند می زنم
_ نچ! میخوام یچیزایی بنویسم!…
_ اون چیزا خیلی زیاده؟
_ چطو؟
_ عاخه …
حرفش را می خورد و سرش را پایین میندازد!
مقابلش زانو می زنم و باپشت دست گونه اش را لمس می کنم و می پرسم:
چی شده خوشگلم؟
من من می کند و میگوید: عا…عاخه…یوخ تموم نشن..عا…
_ نمیشن! اگرم بشن… برات میخرم!
_ نه! به بابا یحیی بگو اون بخره!
پلک هایم را روی هم فشار می دهم و میگویم : باشه !
ذوق زده بالا و پایین می پرد و به اتاقش می رود. من هم جلوی در اتاقش منتظر میمانم تا برگردد. چند دقیقه بعد با یک بسته خودکار رنگی برمی گردد و میگوید: ماما؟ میشه بگی از اون چیزاهم بخره؟
_ ازکدوما؟
_ اون صورتی که به موهام میزدی..اونا !
_ باشه عزیزم.
بسته خودکار را از دستش میگیرم و پیشانی اش را می بوسم.سمت اتاق خوابم می روم و در را می بندم.حسین آرام درگهواره اش خوابیده. سمتش می روم و با سر انگشت موهای طلایی اش را لمس می کنم. روی تختم می شینم و دفتر را مقابلم باز میکنم. یک روان نویس بنفش برمیدارم و بســــم الله میگویم. شاید با مرور زندگی ام دق کنم… اما.. مگر میشود به خواسته ات ” نه ” گفت؟!
به خط های دفتر خیره می شوم و زندگی ام را مثل یک فیلم ویدیوئی عقب میزنم… به نـام او… به یـاد او… برای او….
ادامه دارد...
نویسنده: میم سادات هاشمی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
Telegram
ڪانال مدافعان حـرم
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است
ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود...
ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد
@shahid_313
@diyareasheghi
❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم
👉 @lranlran
ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود...
ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد
@shahid_313
@diyareasheghi
❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم
👉 @lranlran
❤2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💠 ننه حمیده
تجربه گری که اقوام درگذشته ی خود را ملاقات کرد.
#زندگی_پس_از_زندگی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
تجربه گری که اقوام درگذشته ی خود را ملاقات کرد.
#زندگی_پس_از_زندگی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
ضد حمله
@ostad_shojae
✔️ شیطان کیست؟
✔️ چگونه میتواند در وجود انسان «ترس» و «غم» تولید کند؟
✔️ ما چگونه میتوانیم در برابر او «ضدحمله» بزنیم و رشد کنیم
#پادکست✌️
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_عالی 🎤
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
✔️ چگونه میتواند در وجود انسان «ترس» و «غم» تولید کند؟
✔️ ما چگونه میتوانیم در برابر او «ضدحمله» بزنیم و رشد کنیم
#پادکست✌️
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_عالی 🎤
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
❤2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
•[🌱🌹]•
📲#استوری
وقتی صورتت زیباست
اما سیرتت زیباتر...❤️
#شهید #رضا_حاجی_زاده
#رفیقشهیدم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
📲#استوری
وقتی صورتت زیباست
اما سیرتت زیباتر...❤️
#شهید #رضا_حاجی_زاده
#رفیقشهیدم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
❤11😢2
🕊 کمک فوری برای عمل جراحی قلب باز نوزاد
🏮این نوزاد با بیماری قلبی (قلب سوراخ) متولد شده و اکنون باید عمل جراحی قلب باز انجام بدهد. خانواده نیز توان تامین هزینه های درمانی فرزندشان را ندارند.
🍃 برای تامین هزینه درمانی این نوزاد معصوم، با هر مبلغی که #توان دارید سهیم باشید؛
🔹شماره کارت #رسمی مرکز نیکوکاری جوادالائمه (ع) و شبا هیئت مذهبی قمر منیر بنی هاشم (ع)
●
●IR
کد دستوری👈
ارسال رسید واریز به آیدی @JavadAlaimahl1393
🏮این نوزاد با بیماری قلبی (قلب سوراخ) متولد شده و اکنون باید عمل جراحی قلب باز انجام بدهد. خانواده نیز توان تامین هزینه های درمانی فرزندشان را ندارند.
🍃 برای تامین هزینه درمانی این نوزاد معصوم، با هر مبلغی که #توان دارید سهیم باشید؛
🔹شماره کارت #رسمی مرکز نیکوکاری جوادالائمه (ع) و شبا هیئت مذهبی قمر منیر بنی هاشم (ع)
●
6037997750018955
●IR
490170000000119294493000
کد دستوری👈
*6655*1*80#
ارسال رسید واریز به آیدی @JavadAlaimahl1393
❤2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«شهادتت داغی بر دل ما گذاشت که هرگز فراموش نخواهی شد. یاد و خاطره رشادتها و فداکاریهایت همیشه در قلب ما زنده خواهد بود. روحت شاد و یادت گرامی.»
#امیرعلی_حاجی_زاده
#دلتنگی #غم #مدافعان_وطن #دِلتنگی #ایران #وطنم #دلتنگی_یعنی_حال_من #وطن #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #رهبرم_سید_علی
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
#امیرعلی_حاجی_زاده
#دلتنگی #غم #مدافعان_وطن #دِلتنگی #ایران #وطنم #دلتنگی_یعنی_حال_من #وطن #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #رهبرم_سید_علی
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
😭11💔4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 تلاوت دلنشین استاد حامد شاکرنژاد
🔹 آیه ۱ سوره مبارکه کوثر
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
🔹 آیه ۱ سوره مبارکه کوثر
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
❤10
✅ تیم ملی وزنهبرداری مون هم قهرمان جهان شد
ماشاالله پهلوانها 🇮🇷
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
ماشاالله پهلوانها 🇮🇷
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
❤30👏6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اظهارات جنجالی ایهود باراک در برنامه زنده کانال 13 اسرائیل: نتانیاهو کسی است که فساد کرده و باعث شکست ما شد؛ او باید فورا از قدرت عزل شود!
نخستوزیر پیشین رژیم صهیونیستی:
🔸ننگی که نتانیاهو بر چهره اسرائیل نشاند، نسلها زمان میبرد تا پاک شود؛ بهخاطر همه این خسارتها و شکستها باید قبل از آنکه کار از کار بگذرد، اقدام کرد!
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
نخستوزیر پیشین رژیم صهیونیستی:
🔸ننگی که نتانیاهو بر چهره اسرائیل نشاند، نسلها زمان میبرد تا پاک شود؛ بهخاطر همه این خسارتها و شکستها باید قبل از آنکه کار از کار بگذرد، اقدام کرد!
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
👍7
مدیر سابق پژوهش های ایرنا:
🔹عراقچی برای ملاقات با ویتکاف ۴۵ دقیقه منتظر ایستاده بود اما او نیامد!
ذلت بالاتر از این نداریم
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
🔹عراقچی برای ملاقات با ویتکاف ۴۵ دقیقه منتظر ایستاده بود اما او نیامد!
ذلت بالاتر از این نداریم
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
🤬8💔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 عراقچی: این ادعا که ویتکاف از من خواسته تا ایران از آتشبس غزه حمایت کند، صحت ندارد
🔹هیچ پیام و مذاکرهای با آمریکاییها در مورد آتشبس در غزه نداشتهایم.
🔹هیچوقت ما در موضوعی غیر از هستهای با آمریکاییها و دیگران مذاکره نداشتیم.
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
🔹هیچ پیام و مذاکرهای با آمریکاییها در مورد آتشبس در غزه نداشتهایم.
🔹هیچوقت ما در موضوعی غیر از هستهای با آمریکاییها و دیگران مذاکره نداشتیم.
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://www.tg-me.com/Iran_Iran
🤬7❤1