ادامه ...
هماهنگی نیاز به هیچ نوع انضباط ندارد. اگر من عملی را که انجام می دهم ذاتاً خوب و زیبا باشد و با تمام وجود آن کار را انجام دهم دیگر در من تناقضی وجود نخواهد داشت و از طرفی هم صرفاً خود را با جامعه منطبق نساخته ام. اگر آن چه را که من انجام می دهم کاملا خوب باشد یعنی ذاتاً خوب باشد نه آنکه مطابق با آیین بودا یا تئوری کمونیزم باشد بلکه در هر شرایطی خوب باشد پس من آدمی متعادل هستم و نیازی به انضباط ندارم. آیا وظیفه مدرسه این نیست که این حس هماهنگی و تعادل را در شما به وجود آورد تا آن که اعمال شما طبق خواسته هایتان نباشد بلکه اساساً صحیح و درست باشد.
اگر کسی را دوست داشته باشید نیازی به انضباط ندارید. عشق تفاهم خلاق خود را به دنبال خواهد آورد درنتیجه هیچ گونه مقاومت و درگیری وجود نخواهد داشت. اما دوست داشتن توام با تعادل فقط زمانی ایجاد می گردد که شما کاملا احساس امنیت کنید به خصوص در جوانی. یعنی مربی و دانشجو به یکدیگر اعتماد کامل داشته باشند در غیر این صورت دنیایی را بوجود خـواهـیم آورد که مانند دنیای کنونی بسیار زشت و ویران گر است. اگر بتوانیم معنای عمل متعادل و هماهنگ را که در آن هیچ گونه تناقضی وجود ندارد و درنتیجه نیازی به انضباط نیست درک کنیم فکر می کنم که بتوانیم فرهنگی کاملاً متفاوت و تمدنی جدید بوجود آوریم. اما اگر فقط مقاومت کنیم آن په را که در مقابلش مقاومت کرده ایم در جهت دیگر منعکس می گردد و منجر به اعمال مضر و حوادث مخرب می شود.
پس درک مسئله انضباط ضروری است. از نظر مـن انضباط بسیار زشت است زیرا سازنده نیست بلکه ویراندگر است. امکان دارد این مطلب وانمود کند که شما می توانید هرکاری که مایل هستید انجام دهید بر عکس فردی که دوست می دارد هرچه را که میل دارد انجام نمی دهد. فقط عشق است که منجر به اعمال صحیح می شود. آن چه که می تواند نظمی در جهان ایجاد کند دوست داشتن و دوست داشته شدن است.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 128 و 129
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
هماهنگی نیاز به هیچ نوع انضباط ندارد. اگر من عملی را که انجام می دهم ذاتاً خوب و زیبا باشد و با تمام وجود آن کار را انجام دهم دیگر در من تناقضی وجود نخواهد داشت و از طرفی هم صرفاً خود را با جامعه منطبق نساخته ام. اگر آن چه را که من انجام می دهم کاملا خوب باشد یعنی ذاتاً خوب باشد نه آنکه مطابق با آیین بودا یا تئوری کمونیزم باشد بلکه در هر شرایطی خوب باشد پس من آدمی متعادل هستم و نیازی به انضباط ندارم. آیا وظیفه مدرسه این نیست که این حس هماهنگی و تعادل را در شما به وجود آورد تا آن که اعمال شما طبق خواسته هایتان نباشد بلکه اساساً صحیح و درست باشد.
اگر کسی را دوست داشته باشید نیازی به انضباط ندارید. عشق تفاهم خلاق خود را به دنبال خواهد آورد درنتیجه هیچ گونه مقاومت و درگیری وجود نخواهد داشت. اما دوست داشتن توام با تعادل فقط زمانی ایجاد می گردد که شما کاملا احساس امنیت کنید به خصوص در جوانی. یعنی مربی و دانشجو به یکدیگر اعتماد کامل داشته باشند در غیر این صورت دنیایی را بوجود خـواهـیم آورد که مانند دنیای کنونی بسیار زشت و ویران گر است. اگر بتوانیم معنای عمل متعادل و هماهنگ را که در آن هیچ گونه تناقضی وجود ندارد و درنتیجه نیازی به انضباط نیست درک کنیم فکر می کنم که بتوانیم فرهنگی کاملاً متفاوت و تمدنی جدید بوجود آوریم. اما اگر فقط مقاومت کنیم آن په را که در مقابلش مقاومت کرده ایم در جهت دیگر منعکس می گردد و منجر به اعمال مضر و حوادث مخرب می شود.
پس درک مسئله انضباط ضروری است. از نظر مـن انضباط بسیار زشت است زیرا سازنده نیست بلکه ویراندگر است. امکان دارد این مطلب وانمود کند که شما می توانید هرکاری که مایل هستید انجام دهید بر عکس فردی که دوست می دارد هرچه را که میل دارد انجام نمی دهد. فقط عشق است که منجر به اعمال صحیح می شود. آن چه که می تواند نظمی در جهان ایجاد کند دوست داشتن و دوست داشته شدن است.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 128 و 129
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
سؤال - چرا ما از فقیر متنفر هستیم؟
کریشنامورتی - آیا واقعاً از آدم فقیر متنفر هستید؟ شما را سرزنش نمی کنم فقط سؤال می کنم آیا واقعاً از فقیر نفرت دارید؟ اگر چنین است علتش آنست که فکر میکنید ممکن است روزی شما هم فقیر شوید و با تصور وضع بد خودتان این احساس تنفر در شما به وجود آمده است و یا شاید از ظاهر کثیف و ژوليده فقير بدتان می آید و چون از نا مرتبی، بی نظمی و کثیفی متنفر هستید می گویید «من نمی خواهم با فقیر ارتباطی داشته باشم». اماچه کسی نامنظمی و کثافت را در جهان به وجود آورده است؟ شما، والدینتان و دولت شما ـ تمام اجتماع آن را بوجود آورده اند چون در قلب های ما عشق وجود ندارد. ما نه فرزندان خود را دوست می داریم نه همسایگانمان را، نه زنده ها و نه مرده ها را. ما نسبت به هیچ چیز علاقه نداریم. سیاستمداران سعی نمی کنند ریشه این بدبختی و زشتی را در جهان از میان بردارند همین طور ادیان و مصلحان اجتماع زیرا آن ها فقط متوجه قسمت کوچکی هستند. اما اگر عشق وجود داشت تمام این زشتی ها فوراً از میان می رفت.
آیا هرگز چیزی را دوست داشته اید؟ آیا می دانید عشق چیست؟ وقتی چیزی را واقعاً و با تمام وجود دوست بدارید در آن احساسات وجـود نخواهد داشت، دیگر به صورت وظیفه در نخواهد آمد و به عشق فیزیکی و یا الهی تقسیم نمی شود. آیا تا کنون کسی را مثلاً والدین، یک دوست، یک سگ یا یک درخت را با تمام وجود دوست داشته اید؟ فکر نمیکنم. به همین جهت خلاء وسیعی در وجود شما هست که مملو از زشتی، نفرت و حسد می باشد. شخصی که دوست بدارد برای احساسات منفی دیگر جایی باقی نمی ماند. ما باید در یابیم چگونه می توانیم چیز هایی را که ذهن ما را اشغال کرده و مانع از دوست داشتن می شود از میان برداریم. زیرا هنگامی می توانیم دوست بداریم که بتوانیم آزاد و خوشحال باشیم. فقط انسانی که دوست دارد و زنده و خوشحال است می تواند جهان نوئی خلق کند نه سیاست مداران یامصلحان یا پیروان ایدئولوژی های مختلف.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 130 و 131
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سؤال - چرا ما از فقیر متنفر هستیم؟
کریشنامورتی - آیا واقعاً از آدم فقیر متنفر هستید؟ شما را سرزنش نمی کنم فقط سؤال می کنم آیا واقعاً از فقیر نفرت دارید؟ اگر چنین است علتش آنست که فکر میکنید ممکن است روزی شما هم فقیر شوید و با تصور وضع بد خودتان این احساس تنفر در شما به وجود آمده است و یا شاید از ظاهر کثیف و ژوليده فقير بدتان می آید و چون از نا مرتبی، بی نظمی و کثیفی متنفر هستید می گویید «من نمی خواهم با فقیر ارتباطی داشته باشم». اماچه کسی نامنظمی و کثافت را در جهان به وجود آورده است؟ شما، والدینتان و دولت شما ـ تمام اجتماع آن را بوجود آورده اند چون در قلب های ما عشق وجود ندارد. ما نه فرزندان خود را دوست می داریم نه همسایگانمان را، نه زنده ها و نه مرده ها را. ما نسبت به هیچ چیز علاقه نداریم. سیاستمداران سعی نمی کنند ریشه این بدبختی و زشتی را در جهان از میان بردارند همین طور ادیان و مصلحان اجتماع زیرا آن ها فقط متوجه قسمت کوچکی هستند. اما اگر عشق وجود داشت تمام این زشتی ها فوراً از میان می رفت.
آیا هرگز چیزی را دوست داشته اید؟ آیا می دانید عشق چیست؟ وقتی چیزی را واقعاً و با تمام وجود دوست بدارید در آن احساسات وجـود نخواهد داشت، دیگر به صورت وظیفه در نخواهد آمد و به عشق فیزیکی و یا الهی تقسیم نمی شود. آیا تا کنون کسی را مثلاً والدین، یک دوست، یک سگ یا یک درخت را با تمام وجود دوست داشته اید؟ فکر نمیکنم. به همین جهت خلاء وسیعی در وجود شما هست که مملو از زشتی، نفرت و حسد می باشد. شخصی که دوست بدارد برای احساسات منفی دیگر جایی باقی نمی ماند. ما باید در یابیم چگونه می توانیم چیز هایی را که ذهن ما را اشغال کرده و مانع از دوست داشتن می شود از میان برداریم. زیرا هنگامی می توانیم دوست بداریم که بتوانیم آزاد و خوشحال باشیم. فقط انسانی که دوست دارد و زنده و خوشحال است می تواند جهان نوئی خلق کند نه سیاست مداران یامصلحان یا پیروان ایدئولوژی های مختلف.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 130 و 131
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سلام همراهان عزیز
دوستان عزیزم حق اشتراک تیر ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید
6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات
همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm
پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
دوستان عزیزم حق اشتراک تیر ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید
6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات
همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm
پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
ادامه ...
سؤال ـ شما درباره حقیقت، خوبی و تعادل صحبت کردید بدان معنی که در سوی دیگر دروغ، بدی و عدم تعادل وجود دارد. پس چگونه می توانیم بدون انضباط فردی خوب، واقعی و متعادل باشیم؟
کریشنامورتی - به عبارت دیگر چگونه می توان بدون انضباط از قید رشک و حسد آزاد شد؟ به عقیده من درک کامل سؤال بسیار اهمیت دارد زیرا پاسخ آن در خودش است و جدا از آن نیست.
آیا مفهوم حسد را می دانید؟ شما زیبا هستید و لباس زیبا برتن دارید من هم می خواهم مثل شما بپوشم اما نمی توانم پس به شما حسادت می کنم. من حسود هستم زیـرا طـالب آن چه که شما دارید می باشم و می خواهم از آن چه هستم متفاوت باشم.
من حسود هستم زیرا می خواهم به زیبایی شما باشم، می خواهم لباس زیبا داشته باشم، منزل مجلل داشته باشم و مانند شما مقام بالایی به دست آورم چون از آن چه هستم احساس نارضایتی می کنم. می خواهم مثل شما باشم اما اگر علت نا رضایتی خود را دریابم دیگر آرزوی چیز هایی را که شما دارید نخواهم کرد. به عبارت دیگر زمانی که خود را بشناسم دیگر خود را با دیگران مقایسه نخواهـم کـرد و نسبت به دیگران حسادت نخواهم ورزید ـ حسادت زمانی به وجود می آید که من بخواهم خود را تغییر دهم و مانند دیگری شوم. اما اگر بگویم «من می خواهـم خـود را همان طور که هستم بشناسم» دیگر حسادت از میان می رود. دیگر نیازی به انضباط نخواهد بود و زمانی که خود را بشناسم تعادل در مـن ایجاد می گردد. آموزش، محیط اطراف و تمام فرهنگ ما تاکید دارند که چیزی بشویم.
اما اکنون می بینیم که اولین مرحله در راه چیزی شدن حسد ایجاد می کند یعنی من از آنچه که هستم راضی نمی باشم. به همین جهت می خواهم خود را بشناسم و دریابم چرا همیشه خود را با دیگران مقایسه میکنم و سعی دارم چیزی شوم. زمانی که بتوانم خـود را بشناسم دیگر نیازی به انضباط نخواهد بود. در این مرحله شناسایی تعادل به وجود می آید. تناقض موجود در من در نتیجه شناختی که از خود به دست می آورم از میان می رود و این بنوبه خود تعادل را به دنبال خواهد آورد.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 131 و 132
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سؤال ـ شما درباره حقیقت، خوبی و تعادل صحبت کردید بدان معنی که در سوی دیگر دروغ، بدی و عدم تعادل وجود دارد. پس چگونه می توانیم بدون انضباط فردی خوب، واقعی و متعادل باشیم؟
کریشنامورتی - به عبارت دیگر چگونه می توان بدون انضباط از قید رشک و حسد آزاد شد؟ به عقیده من درک کامل سؤال بسیار اهمیت دارد زیرا پاسخ آن در خودش است و جدا از آن نیست.
آیا مفهوم حسد را می دانید؟ شما زیبا هستید و لباس زیبا برتن دارید من هم می خواهم مثل شما بپوشم اما نمی توانم پس به شما حسادت می کنم. من حسود هستم زیـرا طـالب آن چه که شما دارید می باشم و می خواهم از آن چه هستم متفاوت باشم.
من حسود هستم زیرا می خواهم به زیبایی شما باشم، می خواهم لباس زیبا داشته باشم، منزل مجلل داشته باشم و مانند شما مقام بالایی به دست آورم چون از آن چه هستم احساس نارضایتی می کنم. می خواهم مثل شما باشم اما اگر علت نا رضایتی خود را دریابم دیگر آرزوی چیز هایی را که شما دارید نخواهم کرد. به عبارت دیگر زمانی که خود را بشناسم دیگر خود را با دیگران مقایسه نخواهـم کـرد و نسبت به دیگران حسادت نخواهم ورزید ـ حسادت زمانی به وجود می آید که من بخواهم خود را تغییر دهم و مانند دیگری شوم. اما اگر بگویم «من می خواهـم خـود را همان طور که هستم بشناسم» دیگر حسادت از میان می رود. دیگر نیازی به انضباط نخواهد بود و زمانی که خود را بشناسم تعادل در مـن ایجاد می گردد. آموزش، محیط اطراف و تمام فرهنگ ما تاکید دارند که چیزی بشویم.
اما اکنون می بینیم که اولین مرحله در راه چیزی شدن حسد ایجاد می کند یعنی من از آنچه که هستم راضی نمی باشم. به همین جهت می خواهم خود را بشناسم و دریابم چرا همیشه خود را با دیگران مقایسه میکنم و سعی دارم چیزی شوم. زمانی که بتوانم خـود را بشناسم دیگر نیازی به انضباط نخواهد بود. در این مرحله شناسایی تعادل به وجود می آید. تناقض موجود در من در نتیجه شناختی که از خود به دست می آورم از میان می رود و این بنوبه خود تعادل را به دنبال خواهد آورد.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 131 و 132
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
سؤال ـ قدرت چیست؟
کریشنامورتی - یک قدرت مکانیکی وجود دارد یعنی قدرتی که در نتیجه احتراق داخل موتور به وسیله بخار یا الکتریسیته ایجاد می گردد. قدرت دیگری هست که در درخت وجود دارد و موجب حرکت شیره درخت شده و برگ را به وجود می آورد. دیگری قدرت فکر کردن صحیح، قدرت دوست داشتن، قدرت نفرت ورزیدن، قدرت یک دیکتاتور و قدرت تخریب کردن تحت نام رهبر یا یک کشور است. این انواع قدرت ها است.
قدرت الکتریسیته یا نور و قدرت اتمی و تمام این نوع قدرت ها در اصل خوب هستند اما قدرت ذهن انسان که از آن ها برای تجاوز و ستم و یا برای به دست آوردن چیزی استفاده می کند تحت هر شرایطی قدرتی شیطانی است. رهبر یک اجتماع که قدرتی بر انسان ها دارد شیطان صفت است زیرا بر مردم کنترل دارد، به آن ها شکل می دهد و آن ها را هدایت می کند بدون آن که بداند خودش به کجا می رود. این امر نه تنها در مورد تشکیلات بزرگ بلکه هر اجتماع کوچکی هم در سـراسـر دنـيـا صـدق می کند. زمانی که شخص مهربان و آرام باشد دیگر نمی تواند رهبری نماید در نتیجه قدرتی نخواهد داشت.
بسیار اهمیت دارد که دریابیم چـرا ذهـن انسـان خـواسـتار تسلط بر دیگران است والدین برفرزندان، زن برشوهر و شوهر برزن تسلط دارد.
صفات شیطانی از یک خانواده کوچک شروع می شود و گسترش می یابد تا به صورت ستم دولت ها، رهبران سیاسی و مفسران مذهبی درآید. آیا انسان می تواند بدون میل به قدرت، بدون آن که بخواهد بر دیگران نفوذ داشته باشد یا مردم را استثمار کند یا بدون خواستن قدرت برای خود یا یک گروه یا یک ملت زندگی نماید؟ تمام انواع قدرت ها مخرب هستند و برای بشر فلاکت به بار می آورند. در حالیکه اگر انسان مهربان و ملاحظه کار باشد و دوست بدارد دیگر نیازی به قدرت شیطانی نیست.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 132 و 133
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سؤال ـ قدرت چیست؟
کریشنامورتی - یک قدرت مکانیکی وجود دارد یعنی قدرتی که در نتیجه احتراق داخل موتور به وسیله بخار یا الکتریسیته ایجاد می گردد. قدرت دیگری هست که در درخت وجود دارد و موجب حرکت شیره درخت شده و برگ را به وجود می آورد. دیگری قدرت فکر کردن صحیح، قدرت دوست داشتن، قدرت نفرت ورزیدن، قدرت یک دیکتاتور و قدرت تخریب کردن تحت نام رهبر یا یک کشور است. این انواع قدرت ها است.
قدرت الکتریسیته یا نور و قدرت اتمی و تمام این نوع قدرت ها در اصل خوب هستند اما قدرت ذهن انسان که از آن ها برای تجاوز و ستم و یا برای به دست آوردن چیزی استفاده می کند تحت هر شرایطی قدرتی شیطانی است. رهبر یک اجتماع که قدرتی بر انسان ها دارد شیطان صفت است زیرا بر مردم کنترل دارد، به آن ها شکل می دهد و آن ها را هدایت می کند بدون آن که بداند خودش به کجا می رود. این امر نه تنها در مورد تشکیلات بزرگ بلکه هر اجتماع کوچکی هم در سـراسـر دنـيـا صـدق می کند. زمانی که شخص مهربان و آرام باشد دیگر نمی تواند رهبری نماید در نتیجه قدرتی نخواهد داشت.
بسیار اهمیت دارد که دریابیم چـرا ذهـن انسـان خـواسـتار تسلط بر دیگران است والدین برفرزندان، زن برشوهر و شوهر برزن تسلط دارد.
صفات شیطانی از یک خانواده کوچک شروع می شود و گسترش می یابد تا به صورت ستم دولت ها، رهبران سیاسی و مفسران مذهبی درآید. آیا انسان می تواند بدون میل به قدرت، بدون آن که بخواهد بر دیگران نفوذ داشته باشد یا مردم را استثمار کند یا بدون خواستن قدرت برای خود یا یک گروه یا یک ملت زندگی نماید؟ تمام انواع قدرت ها مخرب هستند و برای بشر فلاکت به بار می آورند. در حالیکه اگر انسان مهربان و ملاحظه کار باشد و دوست بدارد دیگر نیازی به قدرت شیطانی نیست.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 132 و 133
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
سؤال - چرا ما خواستار شهرت هستیم؟
کریشنامورتی - آیا تاکنون در این باره اندیشیده اید؟ ما می خواهیم به عنوان یک نویسنده، شاعر، سیاست مدار، آوازه خوان، یا هرچیز دیگر شهرت به دست آوریم چرا؟ چون واقعا کاری را که انجام می دهیم دوست نمی داریم. اگر شما آواز خواندن، نقاشی کردن و شعر گفتن را واقعاً دوست داشته باشید دیگر معروف بودن برایتان مهم نخواهد بود. به دنبال شهرت بودن نشانه ظاهر پرستی و حماقت است و مفهومی ندارد. اما چون کاری را که انجام می دهیم دوست نداریم می خواهیم خود را به وسیله شهرت مهم نشان دهیم. تعلیم و تربیت کنونی فاسد است زیـرا بـه ما می آموزد که به دنبال موفقیت باشیم نه آن که آن چه را انجام می دهیم دوست بداریم. نتیجه از عمل مهم تر است.
خوب است که استعداد خود را پنهان نمائید و گمنام بمانید،کاری را که انجام می دهید دوست بدارید و تظاهر نکنید. خوب است بدون شهرت آدم خوب و مهربانی باشید. خوب بودن شما را به شهرت نخواهد رساند و عکس شما در روزنامه ها چاپ نخواهد شد، سیاست مداران به پای شما نمی آیند. شما فقط یک انسان خلاق خواهید بود که در گمنامی زندگی می کنید و زندگی شما غنی و زیبا خواهد بود.
کربشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 133
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سؤال - چرا ما خواستار شهرت هستیم؟
کریشنامورتی - آیا تاکنون در این باره اندیشیده اید؟ ما می خواهیم به عنوان یک نویسنده، شاعر، سیاست مدار، آوازه خوان، یا هرچیز دیگر شهرت به دست آوریم چرا؟ چون واقعا کاری را که انجام می دهیم دوست نمی داریم. اگر شما آواز خواندن، نقاشی کردن و شعر گفتن را واقعاً دوست داشته باشید دیگر معروف بودن برایتان مهم نخواهد بود. به دنبال شهرت بودن نشانه ظاهر پرستی و حماقت است و مفهومی ندارد. اما چون کاری را که انجام می دهیم دوست نداریم می خواهیم خود را به وسیله شهرت مهم نشان دهیم. تعلیم و تربیت کنونی فاسد است زیـرا بـه ما می آموزد که به دنبال موفقیت باشیم نه آن که آن چه را انجام می دهیم دوست بداریم. نتیجه از عمل مهم تر است.
خوب است که استعداد خود را پنهان نمائید و گمنام بمانید،کاری را که انجام می دهید دوست بدارید و تظاهر نکنید. خوب است بدون شهرت آدم خوب و مهربانی باشید. خوب بودن شما را به شهرت نخواهد رساند و عکس شما در روزنامه ها چاپ نخواهد شد، سیاست مداران به پای شما نمی آیند. شما فقط یک انسان خلاق خواهید بود که در گمنامی زندگی می کنید و زندگی شما غنی و زیبا خواهد بود.
کربشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 133
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
پانزدهم
ما درباره مطالب متعدد و مشکلات زیاد صحبت کرده ایم اما نمی دانیم آیا واقعاً می دانیم مشکل یعنی چه؟ اگر مشکلی بتواند در ذهن ما ریشه کند حل آن دشوار خواهد بود. ذهن به وجود آورنده مشکلات است و سپس خود بصورت محیطی مساعد برای ریشه گرفتن آن در می آید و زمانی که مشکلی در ذهن جا گرفت ریشـه کـن کـردن آن بسیار دشـوار می گردد. مهم آنست که ذهن انسان مشکلات را مورد بررسی قرار دهد و به آن اجازه جا گیر شدن را ندهد.
یکی از مشکلات اصلی در مقابل دنیا مشکـل هـمکاری است. لغت همکاری یعنی چه؟ همکاری یعنی انجام کارها به کمک یکدیگر، سازندگی با یکدیگر، احساس کردن با یکدیگر و داشتن چیز های مشترک تا به توان به راحتی با یکدیگر کار کرد. اما بطور کلی به نظر می رسد که مردم به طور طبیعی، به آسانی و باعلاقه مایل به همکاری جمعی نیستند و به همین جهت به طریق مختلف از جمله تهدید، ترس، تنبیه یا تشويق وادار به همکاری می شوند. این روش در سـراسـر جـهان معمول است. در حکومت های استبدادی شما را با خشونت مجبور به همکاری می کنند و اگر همکاری نکنید شامل تصفیه شده یا به اردوگاه های کار اجباری فرستاده می شوید. در کشور های به اصطلاح متمدن شما را تحت عنوان کشور من» تشویق به همکاری می کنند. شما یا به خاطر یک ایده ئولوژی که به دقت تنظیم شده و درباره آن بسیار تبلیغ کرده اند تا مورد قبول شما واقع گردد و یا برای اجرای طرحی که برای ایجاد مدینه فاضله تنظیم شده همکاری می کنید.
پس یک طرح، عقیده و یا قدرت مردم را ترغیب به کار با یکدیگر می سازد. این عمل را بطور کلی همکاری می نامند و همیشه در آن مفهوم ضمنی تنبیه یا تشویق وجود دارد یعنی در پس همکاری ترس وجود دارد.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 134 و 135
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ما درباره مطالب متعدد و مشکلات زیاد صحبت کرده ایم اما نمی دانیم آیا واقعاً می دانیم مشکل یعنی چه؟ اگر مشکلی بتواند در ذهن ما ریشه کند حل آن دشوار خواهد بود. ذهن به وجود آورنده مشکلات است و سپس خود بصورت محیطی مساعد برای ریشه گرفتن آن در می آید و زمانی که مشکلی در ذهن جا گرفت ریشـه کـن کـردن آن بسیار دشـوار می گردد. مهم آنست که ذهن انسان مشکلات را مورد بررسی قرار دهد و به آن اجازه جا گیر شدن را ندهد.
یکی از مشکلات اصلی در مقابل دنیا مشکـل هـمکاری است. لغت همکاری یعنی چه؟ همکاری یعنی انجام کارها به کمک یکدیگر، سازندگی با یکدیگر، احساس کردن با یکدیگر و داشتن چیز های مشترک تا به توان به راحتی با یکدیگر کار کرد. اما بطور کلی به نظر می رسد که مردم به طور طبیعی، به آسانی و باعلاقه مایل به همکاری جمعی نیستند و به همین جهت به طریق مختلف از جمله تهدید، ترس، تنبیه یا تشويق وادار به همکاری می شوند. این روش در سـراسـر جـهان معمول است. در حکومت های استبدادی شما را با خشونت مجبور به همکاری می کنند و اگر همکاری نکنید شامل تصفیه شده یا به اردوگاه های کار اجباری فرستاده می شوید. در کشور های به اصطلاح متمدن شما را تحت عنوان کشور من» تشویق به همکاری می کنند. شما یا به خاطر یک ایده ئولوژی که به دقت تنظیم شده و درباره آن بسیار تبلیغ کرده اند تا مورد قبول شما واقع گردد و یا برای اجرای طرحی که برای ایجاد مدینه فاضله تنظیم شده همکاری می کنید.
پس یک طرح، عقیده و یا قدرت مردم را ترغیب به کار با یکدیگر می سازد. این عمل را بطور کلی همکاری می نامند و همیشه در آن مفهوم ضمنی تنبیه یا تشویق وجود دارد یعنی در پس همکاری ترس وجود دارد.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 134 و 135
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
شما همیشه برای چیزی کار می کنید برای کشور، برای شاه، برای حزب، برای صلح یا این و آن اصلاح. تصور شما از همکاری عبارت است از کار جمعی برای کسب نتیجه ای خاص. شما هدفی دارید مثل ساختن یک مدرسه کامل یا آرزویی که برای رسیدن به آن تلاش می کنید. در این صورت می گویید همکاری لازم است. تمام این ها احتیاج به قدرت و اقتدار دارد. همیشه کسی وجود دارد که تصور می رود می داند راه درست کدام است و در نتیجه می گوید «ما باید در اجرای آن همکاری کنیم».
از نظر من این امر همکاری به حساب نمی آید بلکه یک نوع ترس و اجبار است. در ورای آن شما مورد تهدید قرار گرفته اید که اگر همکاری نکنید حکومت حقوق شما را نمی شناسد یا برنامه پنج ساله با شکست رو به رو می شود یا شمارا به اردوگاه کار اجباری خواهند فرستاد یا کشورتان در جنگ شکست خواهد خورد و یا امکان دارد به بهشت نروید. همیشه بهانه ای وجود دارد و در این صورت همکاری واقعی بوجود نخواهد آمد.
همچنین زمانی که من و شما صرفاً به این علت همکاری می کنیم که برای انجام کاری به توافق متقابل رسیده ایم، ایـن نیز همکاری به شمار نمی آید. در یک چنین توافقی آن چه که مهم است انجام آن عـمـل خـاص می باشد نه کار با یکدیگر. ممکن است من و شما برای ایجاد یک پل یا ساختن یک جاده و یا کاشتن چند درخت توافق کنیم اما در ایـن تـوافـق همیشه ترس از عدم توافق وجود دارد، ترس از آن که مـن سـهـم خـود را انجام ندهم و شما مجبور به انجام تمام آن شوید.
پس انجام کار به هر علت و یا به صورت توافق همکاری به شمار نمی آید زیرا در پس تمام ایـن تـلاش ها نشانه ای از به دست آوردن چیزی و یا اجتناب از چیزی وجود دارد.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 135 و 136
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
شما همیشه برای چیزی کار می کنید برای کشور، برای شاه، برای حزب، برای صلح یا این و آن اصلاح. تصور شما از همکاری عبارت است از کار جمعی برای کسب نتیجه ای خاص. شما هدفی دارید مثل ساختن یک مدرسه کامل یا آرزویی که برای رسیدن به آن تلاش می کنید. در این صورت می گویید همکاری لازم است. تمام این ها احتیاج به قدرت و اقتدار دارد. همیشه کسی وجود دارد که تصور می رود می داند راه درست کدام است و در نتیجه می گوید «ما باید در اجرای آن همکاری کنیم».
از نظر من این امر همکاری به حساب نمی آید بلکه یک نوع ترس و اجبار است. در ورای آن شما مورد تهدید قرار گرفته اید که اگر همکاری نکنید حکومت حقوق شما را نمی شناسد یا برنامه پنج ساله با شکست رو به رو می شود یا شمارا به اردوگاه کار اجباری خواهند فرستاد یا کشورتان در جنگ شکست خواهد خورد و یا امکان دارد به بهشت نروید. همیشه بهانه ای وجود دارد و در این صورت همکاری واقعی بوجود نخواهد آمد.
همچنین زمانی که من و شما صرفاً به این علت همکاری می کنیم که برای انجام کاری به توافق متقابل رسیده ایم، ایـن نیز همکاری به شمار نمی آید. در یک چنین توافقی آن چه که مهم است انجام آن عـمـل خـاص می باشد نه کار با یکدیگر. ممکن است من و شما برای ایجاد یک پل یا ساختن یک جاده و یا کاشتن چند درخت توافق کنیم اما در ایـن تـوافـق همیشه ترس از عدم توافق وجود دارد، ترس از آن که مـن سـهـم خـود را انجام ندهم و شما مجبور به انجام تمام آن شوید.
پس انجام کار به هر علت و یا به صورت توافق همکاری به شمار نمی آید زیرا در پس تمام ایـن تـلاش ها نشانه ای از به دست آوردن چیزی و یا اجتناب از چیزی وجود دارد.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 135 و 136
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
از نظر من همکاری چیزی کاملاً متفاوت است. همکاری یعنی لذت انجام کار و بودن با یکدیگر که مستلزم انجام کار خاصی نیست. بچه ها طبیعتاً علاقمند به بودن و انجام کار با یکدیگر هستند. آن ها در هرچیزی با یکدیگر همکاری می کنند. بین آن ها مسئله توافق وعدم توافق، پاداش یا مجازات وجود ندارد بلکه فقط قصد کمک دارند. آن ها طبق غریزه خود و صرفاً به خاطر باهم بودن با یکدیگر همکاری می کنند اما بزرگ تر ها این حس طبیعی و غیر ارادی همکاری در کودکان را از بین می برند. آن ها می گویند «اگر این کار را بکنی به تو آن را می دهم و اگر نه اجازه نمی دهم به سینما بروی» این رفتار عامل فساد را به وجود می آورد.
پس همکاری نه از طریق توافق برای اجرای یک برنامه بلکه از راه لذت و حس باهم بودن ایجاد می گردد زیرا در ایـن حـال خـود رأیی و پا فشاری بر روی عقاید شخصی وجود ندارد. هنگامی که این نوع همکاری را بشناسید خواهید دانست چه وقت همکاری نکنید و این خود نیز حائز اهمیت است. برای همه ما لازم است که این روح همکاری را در خود زنده کنیم در این صورت صرفاً انجام یک برنامه و یا توافق ما را به کار با یکدیگر وادار نخواهد ساخت بلکه حس فوق العاده عالی با یکدیگر بودن و لذت کار جمعی بدون توجه به پاداش و یا مجازات موجب همکاری ما خواهد شد.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 136 و 137
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
از نظر من همکاری چیزی کاملاً متفاوت است. همکاری یعنی لذت انجام کار و بودن با یکدیگر که مستلزم انجام کار خاصی نیست. بچه ها طبیعتاً علاقمند به بودن و انجام کار با یکدیگر هستند. آن ها در هرچیزی با یکدیگر همکاری می کنند. بین آن ها مسئله توافق وعدم توافق، پاداش یا مجازات وجود ندارد بلکه فقط قصد کمک دارند. آن ها طبق غریزه خود و صرفاً به خاطر باهم بودن با یکدیگر همکاری می کنند اما بزرگ تر ها این حس طبیعی و غیر ارادی همکاری در کودکان را از بین می برند. آن ها می گویند «اگر این کار را بکنی به تو آن را می دهم و اگر نه اجازه نمی دهم به سینما بروی» این رفتار عامل فساد را به وجود می آورد.
پس همکاری نه از طریق توافق برای اجرای یک برنامه بلکه از راه لذت و حس باهم بودن ایجاد می گردد زیرا در ایـن حـال خـود رأیی و پا فشاری بر روی عقاید شخصی وجود ندارد. هنگامی که این نوع همکاری را بشناسید خواهید دانست چه وقت همکاری نکنید و این خود نیز حائز اهمیت است. برای همه ما لازم است که این روح همکاری را در خود زنده کنیم در این صورت صرفاً انجام یک برنامه و یا توافق ما را به کار با یکدیگر وادار نخواهد ساخت بلکه حس فوق العاده عالی با یکدیگر بودن و لذت کار جمعی بدون توجه به پاداش و یا مجازات موجب همکاری ما خواهد شد.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 136 و 137
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
از طرفی آگاهی به این که چه موقع همکاری نکنیم دارای اهمیت مساوی است زیرا اگر عاقل نباشیم ممکن است با ناعاقلان و رهبران جاه طلب همکاری کنیم که دارای نقشه های بزرگ نما و عقاید بسیار والایی هستند مانند هیتلر و سایر حکام ستمگر و مستبدی که در طول تاریخ وجود داشته اند. پس باید بدانیم چه موقع همکاری نکنیم و هنگامی از این امر آگاه می شویم که لذت همکاری را در یابیم.
بحث در این زمینه بسیار لازم و با ارزش است زیرا زمانی که پیشنهاد می شود با یکدیگر همکاری کنیم پاسخ آنی شما احتمالاً این خواهد بود «برای چی؟ چه کاری را انجام دهیم؟» به عبارت دیگر کاری که باید انجام گیرد مهم تر از حس انجام آن جلوه می نماید و زمانی که برنامه و کار مورد نظر مهم ترین مسئله باشد همکاری واقعی وجود نخواهد داشت.
فقط یک عقیده ما را به دور هم جمع می کند و وقتی عقیده ای بتواند ما را گرد هم آورد عقیده ای دیگر می تواند ما را از یکدیگر جدا نماید. پس نکته مهم آن است که ما روح همکاری و حس لذت بردن از بودن با یکدیگر بدون فکر درباره پاداش یا مجازات را در خود زنده کنیم. اکثر جـوانـان دارای این حس و غریزه طبیعی هستند اگر بزرگ تر ها آن را از بین نبرند.
ادامه دارد ...
کریشتامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 137
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
از طرفی آگاهی به این که چه موقع همکاری نکنیم دارای اهمیت مساوی است زیرا اگر عاقل نباشیم ممکن است با ناعاقلان و رهبران جاه طلب همکاری کنیم که دارای نقشه های بزرگ نما و عقاید بسیار والایی هستند مانند هیتلر و سایر حکام ستمگر و مستبدی که در طول تاریخ وجود داشته اند. پس باید بدانیم چه موقع همکاری نکنیم و هنگامی از این امر آگاه می شویم که لذت همکاری را در یابیم.
بحث در این زمینه بسیار لازم و با ارزش است زیرا زمانی که پیشنهاد می شود با یکدیگر همکاری کنیم پاسخ آنی شما احتمالاً این خواهد بود «برای چی؟ چه کاری را انجام دهیم؟» به عبارت دیگر کاری که باید انجام گیرد مهم تر از حس انجام آن جلوه می نماید و زمانی که برنامه و کار مورد نظر مهم ترین مسئله باشد همکاری واقعی وجود نخواهد داشت.
فقط یک عقیده ما را به دور هم جمع می کند و وقتی عقیده ای بتواند ما را گرد هم آورد عقیده ای دیگر می تواند ما را از یکدیگر جدا نماید. پس نکته مهم آن است که ما روح همکاری و حس لذت بردن از بودن با یکدیگر بدون فکر درباره پاداش یا مجازات را در خود زنده کنیم. اکثر جـوانـان دارای این حس و غریزه طبیعی هستند اگر بزرگ تر ها آن را از بین نبرند.
ادامه دارد ...
کریشتامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 137
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
سؤال - چگونه می توانیم از نگرانی های فکری خود رهایی یابیم اگر نتوانیم زمینه های به وجود آورنده آن را از میان ببریم؟
کریشنامورتی - پس باید با آن رو به رو شوید. برای رهایی از نگرانی ها معمولاً تلاش می کنید از مشکلات بگریزید، به معبد یا سینما می روید، مجله می خوانید، به رادیو گوش می دهید و یا به سایر کار ها سرگرم می شوید اما فرار مشکل شما را حل نمی کند زیرا وقتی باز گردید هنوز وجود دارد پس چرا از ابتدا با آن رو به رو نشوید.
حال ببینیم نگرانی چیست. شما نگران هستید که آیا در امتحان قبول خواهید شد و می ترسید قبول نشوید به همین جهت ناراحت می شوید. شب ها به خواب نمی روید. اگر قبول نشويد والدینتان نا امید خواهند شد. خودتان نیز مایل هستید بتوانید بگویید «من موفق شدم و در امتحان قبول شدم.» نگرانی شما از روز امتحان شروع می شود و تا روزی که جـواب بگیرید ادامه خواهد داشت. آیا می توانید از این موقعیت فرار کنید؟ در حقیقت نمی توانید پس باید با آن روبرو شوید. نگرانی تان برای چیست؟ شما درس خوانده اید و منتهای تلاش خود را به عمل آورده ایـد حـال یا قبول می شوید یا نه. هرچه نگرانی شما بیش تر شود بیش تر متوحش و عصبی خواهید شد. درنتیجه کم تر قادر به فکر کردن خواهید بود و روز امتحان نمی توانید چیزی بنویسید و فقط به ساعت نگاه می کنید. این چیزی است که برای خود من پیش آمده است.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 138 و 139
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سؤال - چگونه می توانیم از نگرانی های فکری خود رهایی یابیم اگر نتوانیم زمینه های به وجود آورنده آن را از میان ببریم؟
کریشنامورتی - پس باید با آن رو به رو شوید. برای رهایی از نگرانی ها معمولاً تلاش می کنید از مشکلات بگریزید، به معبد یا سینما می روید، مجله می خوانید، به رادیو گوش می دهید و یا به سایر کار ها سرگرم می شوید اما فرار مشکل شما را حل نمی کند زیرا وقتی باز گردید هنوز وجود دارد پس چرا از ابتدا با آن رو به رو نشوید.
حال ببینیم نگرانی چیست. شما نگران هستید که آیا در امتحان قبول خواهید شد و می ترسید قبول نشوید به همین جهت ناراحت می شوید. شب ها به خواب نمی روید. اگر قبول نشويد والدینتان نا امید خواهند شد. خودتان نیز مایل هستید بتوانید بگویید «من موفق شدم و در امتحان قبول شدم.» نگرانی شما از روز امتحان شروع می شود و تا روزی که جـواب بگیرید ادامه خواهد داشت. آیا می توانید از این موقعیت فرار کنید؟ در حقیقت نمی توانید پس باید با آن روبرو شوید. نگرانی تان برای چیست؟ شما درس خوانده اید و منتهای تلاش خود را به عمل آورده ایـد حـال یا قبول می شوید یا نه. هرچه نگرانی شما بیش تر شود بیش تر متوحش و عصبی خواهید شد. درنتیجه کم تر قادر به فکر کردن خواهید بود و روز امتحان نمی توانید چیزی بنویسید و فقط به ساعت نگاه می کنید. این چیزی است که برای خود من پیش آمده است.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 138 و 139
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
هنگامی که ذهـن لاينقطع بـه مشکلی بیاندیشد نام آن را نگرانی می گذاریم. حال ببینیم انسان چگونه می تواند از نگرانی رهایی یابد. ابتدا مهم آن است که ذهن اجازه ندهد مشکل ریشه بگیرد و جا گیر شود.
می دانید ذهن چیست؟ فلاسفه بزرگ سال ها وقت خود را صرف بررسی ماهیت ذهن کرده اند و کتابها درباره آن نوشته شده است اما اگر کاملاً به آن توجه نماییم فکر می کنم درک ماهیت آن آسان باشد. آیا تا کنون ذهن خود را تماشا کرده اید؟ تمامی آن چه را که تا کنون یاد گرفته اید خاطره تمام تجربیات کوچک، آن چه که والدین و مربیان گفته اند، آن چه که در کتاب ها خوانده اید و یا در اطراف خود دیده اید، تمام این ها ذهن را تشکیل می دهند. این ذهن است که مشاهده می کند، تشخیص می دهد، یاد می گیرد، باعث رشد به اصطلاح تقوا می شود، تبادل عقاید می کند و ترس ها و آرزو ها را رشد می دهد. تنها ظاهر آن نیست بلکه لایه های عمیق و ناآگاهی که در بین آن جاه طلبی های نژادی، انگیزه ها، اشتیاق ها و
درگیری ها پنهان شده اند، همه این ها بوجود آورنده ذهن هستند که آگاهی و هوشیاری نامیده می شود.
ذهن می خواهد به چیزی مشغول باشد مثل مادری که نگران کودکانش است یا که بانویی که نگران آشپزخانه اش است و یا سیاست مداری که نگران شهرت و موقعیت خود در پارلمان است. ذهنی که مشغول باشد قادر به حل مشکل نیست. فقط ذهن آزاد آمادگی درک مشکل را دارد
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 138 و 139
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
هنگامی که ذهـن لاينقطع بـه مشکلی بیاندیشد نام آن را نگرانی می گذاریم. حال ببینیم انسان چگونه می تواند از نگرانی رهایی یابد. ابتدا مهم آن است که ذهن اجازه ندهد مشکل ریشه بگیرد و جا گیر شود.
می دانید ذهن چیست؟ فلاسفه بزرگ سال ها وقت خود را صرف بررسی ماهیت ذهن کرده اند و کتابها درباره آن نوشته شده است اما اگر کاملاً به آن توجه نماییم فکر می کنم درک ماهیت آن آسان باشد. آیا تا کنون ذهن خود را تماشا کرده اید؟ تمامی آن چه را که تا کنون یاد گرفته اید خاطره تمام تجربیات کوچک، آن چه که والدین و مربیان گفته اند، آن چه که در کتاب ها خوانده اید و یا در اطراف خود دیده اید، تمام این ها ذهن را تشکیل می دهند. این ذهن است که مشاهده می کند، تشخیص می دهد، یاد می گیرد، باعث رشد به اصطلاح تقوا می شود، تبادل عقاید می کند و ترس ها و آرزو ها را رشد می دهد. تنها ظاهر آن نیست بلکه لایه های عمیق و ناآگاهی که در بین آن جاه طلبی های نژادی، انگیزه ها، اشتیاق ها و
درگیری ها پنهان شده اند، همه این ها بوجود آورنده ذهن هستند که آگاهی و هوشیاری نامیده می شود.
ذهن می خواهد به چیزی مشغول باشد مثل مادری که نگران کودکانش است یا که بانویی که نگران آشپزخانه اش است و یا سیاست مداری که نگران شهرت و موقعیت خود در پارلمان است. ذهنی که مشغول باشد قادر به حل مشکل نیست. فقط ذهن آزاد آمادگی درک مشکل را دارد
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 138 و 139
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سلام همراهان عزیز
دوستان عزیزم حق اشتراک تیر ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید
6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات
همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm
پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
دوستان عزیزم حق اشتراک تیر ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید
6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات
همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm
پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
ادامه ...
ذهن خود را تماشا کنید و ببینید چقدر نا آرام است و همیشه درگیر مسئله ای می باشد. مطلبی که کسی دیروز گفته، چیزی که به تازگی آموخته اید و یا آن چه که قرار است فردا انجام دهید. ذهن هرگز آزاد نیست.
منظور از ذهن آزاد یک ذهن راکد و یا خلاء فکری نیست. تا زمانی که ذهن مشغول است، چه مشغول مسائل مهم یا جزیی، کوچک می ماند و ذهن کوچک هرگز نمی تواند مشکلی را حل نماید فقط گرفتار آن مشکل نیز می شود. ذهنی که آزاد و تازه باشد می تواند مشکل را حل کند.
اما داشتن ذهن آزاد بسیار مشکل است. هنگامی که به آرامی کنار رودخانه ای نشسته اید و یا در اطاق خود هستید به خود بنگرید و ببینید چگونه پیوسته آن فضای کوچکی که ما به آن آگاه هستیم و آن را ذهـن می نامیم با افکار زیادی که به سرعت می آیند انباشته می شود. تا زمانی که ذهن مشغول باشد ـ چه ذهن یک خانه دار و یا یک دانشمند بزرگ - کوچک می شود و هیچ مشکلی را نمی تواند حل کند.
در حالیکه یک ذهن آزاد که فضا دارد می تواند مشکل را بررسی و حل کند چون چنین ذهنی تازه است و بدون تاثیر پذیری از خاطره ما و سنن قدیمی به مشکل نزدیک می شود.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 139
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ذهن خود را تماشا کنید و ببینید چقدر نا آرام است و همیشه درگیر مسئله ای می باشد. مطلبی که کسی دیروز گفته، چیزی که به تازگی آموخته اید و یا آن چه که قرار است فردا انجام دهید. ذهن هرگز آزاد نیست.
منظور از ذهن آزاد یک ذهن راکد و یا خلاء فکری نیست. تا زمانی که ذهن مشغول است، چه مشغول مسائل مهم یا جزیی، کوچک می ماند و ذهن کوچک هرگز نمی تواند مشکلی را حل نماید فقط گرفتار آن مشکل نیز می شود. ذهنی که آزاد و تازه باشد می تواند مشکل را حل کند.
اما داشتن ذهن آزاد بسیار مشکل است. هنگامی که به آرامی کنار رودخانه ای نشسته اید و یا در اطاق خود هستید به خود بنگرید و ببینید چگونه پیوسته آن فضای کوچکی که ما به آن آگاه هستیم و آن را ذهـن می نامیم با افکار زیادی که به سرعت می آیند انباشته می شود. تا زمانی که ذهن مشغول باشد ـ چه ذهن یک خانه دار و یا یک دانشمند بزرگ - کوچک می شود و هیچ مشکلی را نمی تواند حل کند.
در حالیکه یک ذهن آزاد که فضا دارد می تواند مشکل را بررسی و حل کند چون چنین ذهنی تازه است و بدون تاثیر پذیری از خاطره ما و سنن قدیمی به مشکل نزدیک می شود.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 139
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
سؤال - چگونه می توانیم خود را بشناسیم؟
کریشنامورتی - شما صورت خود را می شناسید زیرا اغلب آن را در آینه می بینید. آینه ای هم وجود دارد که می توانید بطور کامل خود را در آن ببینید. نه صورت خود را بلکه تمام افکار و احساس خود، انگیزه ها،
سلیقه، اشتیاق و ترس هایتان را. این آینه، آینه روابط است. روابط میان شما با والدینتان، میان شما و مربیان، میان شما و رودخانه، درختان، زمین و میان شما و افکارتان. روابط آینه ای است که در آن می توانید خود را ببینید، نه آن طور که مایل هستید باشید بلکه آن طور که واقعاً هستید. ممکن است من وقتی در آینه نگاه می کنم بخواهم مرا زیبا نشان دهد اما چنین نمی شود زیرا آینه صورت مرا همان طور که هست منعکس می کند و من نمی توانم خود را فریب دهم. در آینه روابط با دیگران نیز مـن خـود را همان طور که هستم می بینم. می توانم نگاه کنم چگونه بـا مـردم حـرف می زنم، با کسانی که فکر می کنم می توانند چیزی به من بدهند بسیار مؤدبانه و با دیگران با خشونت یا اهانت آمیز رفتار می کنم. در مقابل افرادی که می ترسم با احتیاط هستم. پیش پای افراد مهم از جا بلند می شوم اما وقتی پیش خدمتی وارد می شود اصلا توجه نمی کنم. پس با مشاهده رفتار خود با دیگران متوجه می شوم که احترام مـن بـه دیگران مصنوعی است و می توانم خود را در رابطه ام با درختان، پرندگان، عقاید و کتاب ها بشناسم.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 139 و 140
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سؤال - چگونه می توانیم خود را بشناسیم؟
کریشنامورتی - شما صورت خود را می شناسید زیرا اغلب آن را در آینه می بینید. آینه ای هم وجود دارد که می توانید بطور کامل خود را در آن ببینید. نه صورت خود را بلکه تمام افکار و احساس خود، انگیزه ها،
سلیقه، اشتیاق و ترس هایتان را. این آینه، آینه روابط است. روابط میان شما با والدینتان، میان شما و مربیان، میان شما و رودخانه، درختان، زمین و میان شما و افکارتان. روابط آینه ای است که در آن می توانید خود را ببینید، نه آن طور که مایل هستید باشید بلکه آن طور که واقعاً هستید. ممکن است من وقتی در آینه نگاه می کنم بخواهم مرا زیبا نشان دهد اما چنین نمی شود زیرا آینه صورت مرا همان طور که هست منعکس می کند و من نمی توانم خود را فریب دهم. در آینه روابط با دیگران نیز مـن خـود را همان طور که هستم می بینم. می توانم نگاه کنم چگونه بـا مـردم حـرف می زنم، با کسانی که فکر می کنم می توانند چیزی به من بدهند بسیار مؤدبانه و با دیگران با خشونت یا اهانت آمیز رفتار می کنم. در مقابل افرادی که می ترسم با احتیاط هستم. پیش پای افراد مهم از جا بلند می شوم اما وقتی پیش خدمتی وارد می شود اصلا توجه نمی کنم. پس با مشاهده رفتار خود با دیگران متوجه می شوم که احترام مـن بـه دیگران مصنوعی است و می توانم خود را در رابطه ام با درختان، پرندگان، عقاید و کتاب ها بشناسم.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 139 و 140
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
ممکن است شما بالا ترین درجات علمی جهان را دارا باشید اما اگر خود را نشناسید احمق ترین افراد هستید. شناخت خود دليـل اصـلی آموزش است. جمع آوری حقایق و یادداشت آن ها صرفاً بخاطر قبول شدن در امتحانات بدون آنکه تأثیری در شناخت خود داشته باشد احمقانه ترین روش زیستن است. شاید بتوانید جملاتی از بهاگاواد گیتا، اوپانیشاد ها، قرآن و یا انجیل را برزبان آورید اما اگر خود را نشناسید مانند طوطی هستید که لغاتی را تکرار می کند. در حالی که اگر حتی ذره ای خود را شناخته باشید مرحله سازندگی آغاز می گردد. ناگهان خود را آن طور که هستید می بینید، حريص، فتنه جو، عصبانی، حسـود و احمق. دیدن حقیقت بدون سعی در تغییر آن کشف حیرت انگیزی است. از آن جا شما می توانید جلو تر و جلو تر بروید زیرا مرحله شناخت خود پایانی ندارد. شما از طریق شناخت خود به وجود خدا پی خواهید برد و حقیقت را در خواهید یافت. مربی شما مطالبی را که از مربی خودش آموخته به شما یاد می دهد و شما در امتحان قبول می شوید و مدرک می گیرید اما بدون شناخت خود آن طور که خطوط صورتتان را در آینه می بینید معلومات شما ارزشی ندارد. تحصیل کردگانی که خود را نمی شناسند در واقع نا آگاه هستند زیرا نمی دانند تفکر یعنی چه و زندگی چیست. به همین جهت لازم است مربیان به معنی واقعی کلمه تعلیم بگیرند به این معنی که باید از کار ذهن و قلب خود آگاه باشند و خود را در آینه روابط با دیگران مشاهده کنند. شناخت خود آغاز خرد است. شناخت خود در برگیرنده تمام جهان و تمام مبارزات برای انسانیت است.
ادامه دارد ...
کربشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 140 و 141
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ممکن است شما بالا ترین درجات علمی جهان را دارا باشید اما اگر خود را نشناسید احمق ترین افراد هستید. شناخت خود دليـل اصـلی آموزش است. جمع آوری حقایق و یادداشت آن ها صرفاً بخاطر قبول شدن در امتحانات بدون آنکه تأثیری در شناخت خود داشته باشد احمقانه ترین روش زیستن است. شاید بتوانید جملاتی از بهاگاواد گیتا، اوپانیشاد ها، قرآن و یا انجیل را برزبان آورید اما اگر خود را نشناسید مانند طوطی هستید که لغاتی را تکرار می کند. در حالی که اگر حتی ذره ای خود را شناخته باشید مرحله سازندگی آغاز می گردد. ناگهان خود را آن طور که هستید می بینید، حريص، فتنه جو، عصبانی، حسـود و احمق. دیدن حقیقت بدون سعی در تغییر آن کشف حیرت انگیزی است. از آن جا شما می توانید جلو تر و جلو تر بروید زیرا مرحله شناخت خود پایانی ندارد. شما از طریق شناخت خود به وجود خدا پی خواهید برد و حقیقت را در خواهید یافت. مربی شما مطالبی را که از مربی خودش آموخته به شما یاد می دهد و شما در امتحان قبول می شوید و مدرک می گیرید اما بدون شناخت خود آن طور که خطوط صورتتان را در آینه می بینید معلومات شما ارزشی ندارد. تحصیل کردگانی که خود را نمی شناسند در واقع نا آگاه هستند زیرا نمی دانند تفکر یعنی چه و زندگی چیست. به همین جهت لازم است مربیان به معنی واقعی کلمه تعلیم بگیرند به این معنی که باید از کار ذهن و قلب خود آگاه باشند و خود را در آینه روابط با دیگران مشاهده کنند. شناخت خود آغاز خرد است. شناخت خود در برگیرنده تمام جهان و تمام مبارزات برای انسانیت است.
ادامه دارد ...
کربشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 140 و 141
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
سؤال ـ آیا می توانیم بدون یک الهام دهنده خود را بشناسیم؟
کریشنامورتی - برای شناخت خود آیا به الهام دهنده احتیاج است که شما را تشویق و تحریک نماید؟ درست به سؤال توجه کنید و خودتان پاسخ حقیقی را خواهید یافت. اگر دقیقاً مسئله را مورد بررسی قرار دهید تا حدی می توانید آن را حل کنید اما اگر ذهن شما فقط در پی یافتن پاسخ باشد نخواهید توانست مسئله را بررسی کنید.
سؤال این است: برای شناخت خود آیا باید کسی الهام بخش ما باشد؟
حال اگر یک راهنما داشته باشید تا الهام بخش شما شود، شما را تشویق کند و بگوید راه درست می روید به این معنی است که به آن شخص متکی شده اید و زمانی که آن شخص از میان برود شما نیز نابود می شوید.
لحظه ای که به شخص یا ایده ای وابسته شوید و از آن الهام بگیرید ترس به وجود می آید در نتیجه این الهام واقعی نیست. در عوض زمانی که می بینید جنازه ای را حمل می کنند و یا دو نفر در حال منازعه هستند آیا به تفکر در نمی آیید؟ هنگامی که یک شخص جاه طلب را می بینید و یا توجه می کنید که چگونه وقتی شخص مهمی به جایی می رود همه به پایش می افتند آیا در شما تأثیر نمی گذارد؟ پس از همه چیز می توان الهام گرفت از افتادن یک برگ یا مرگ یک پرنده تا رفتار خود انسان. اگر به همه چیز نگاه کنید پیوسته در حال یادگیری خواهید بود اما اگر فقط توجه خود را به یک شخص معطوف نمائید از بین می روید و آن شخص بـه صـورت کابوس برایتان درخواهد آمد. به همین دلیل نباید از یک نفر پیروی کرد و یاد گرفت بلکه از رودخانه، گل ها، درختان، اعضای خانواده و افکار خودتان بیاموزید. این آموزشی است که هیچکس نمی تواند به شما بدهد به جز خودتان. این امر نیاز به ذهنی دارد که پیوسته مشاهده کند و بپرسد. شما باید از راه مشاهده، مبارزه و خوشحال یا غمگین بودن یاد بگیرید.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 141 و 142
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سؤال ـ آیا می توانیم بدون یک الهام دهنده خود را بشناسیم؟
کریشنامورتی - برای شناخت خود آیا به الهام دهنده احتیاج است که شما را تشویق و تحریک نماید؟ درست به سؤال توجه کنید و خودتان پاسخ حقیقی را خواهید یافت. اگر دقیقاً مسئله را مورد بررسی قرار دهید تا حدی می توانید آن را حل کنید اما اگر ذهن شما فقط در پی یافتن پاسخ باشد نخواهید توانست مسئله را بررسی کنید.
سؤال این است: برای شناخت خود آیا باید کسی الهام بخش ما باشد؟
حال اگر یک راهنما داشته باشید تا الهام بخش شما شود، شما را تشویق کند و بگوید راه درست می روید به این معنی است که به آن شخص متکی شده اید و زمانی که آن شخص از میان برود شما نیز نابود می شوید.
لحظه ای که به شخص یا ایده ای وابسته شوید و از آن الهام بگیرید ترس به وجود می آید در نتیجه این الهام واقعی نیست. در عوض زمانی که می بینید جنازه ای را حمل می کنند و یا دو نفر در حال منازعه هستند آیا به تفکر در نمی آیید؟ هنگامی که یک شخص جاه طلب را می بینید و یا توجه می کنید که چگونه وقتی شخص مهمی به جایی می رود همه به پایش می افتند آیا در شما تأثیر نمی گذارد؟ پس از همه چیز می توان الهام گرفت از افتادن یک برگ یا مرگ یک پرنده تا رفتار خود انسان. اگر به همه چیز نگاه کنید پیوسته در حال یادگیری خواهید بود اما اگر فقط توجه خود را به یک شخص معطوف نمائید از بین می روید و آن شخص بـه صـورت کابوس برایتان درخواهد آمد. به همین دلیل نباید از یک نفر پیروی کرد و یاد گرفت بلکه از رودخانه، گل ها، درختان، اعضای خانواده و افکار خودتان بیاموزید. این آموزشی است که هیچکس نمی تواند به شما بدهد به جز خودتان. این امر نیاز به ذهنی دارد که پیوسته مشاهده کند و بپرسد. شما باید از راه مشاهده، مبارزه و خوشحال یا غمگین بودن یاد بگیرید.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 141 و 142
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
سؤال ـ با وجود تمام تناقضاتی که در انسان وجود دارد چگونه ممکن است تعادلی بوجود آورد؟
کریشنامورتی - آیا می دانید تناقض درونی چیست؟ اگر من بخواهم کار به خصوصی را انجام دهم و درضمن بخواهـم پـدر و مادرم را ـ کـه مـایل هستند کار دیگری انجام دهم ـ راضی نگاه دارم یک درگیری و تناقض در من ایجاد خواهد شد. حال چگونه باید این موضوع را حل کنم؟ اگر من قادر به حل این تناقض درخود نباشم مسلماً تعادل و هماهنگی وجود نخواهد داشت. پس ابتدا باید از این تناقضات درونی رهایی یافت.
فرض کنیم شما به نقاشی علاقمندید و قصد دارید در این رشته تحصیل کنید اما پدرتان می گوید باید قاضی یاتاجر شوید در غیر این صورت خرج تحصیلتان را نخواهد پرداخت. این امر تناقض در شـما به وجود می آورد. حال چگونه این تناقض درونی را از میان خواهید برد و خود را از مبارزه و ناراحتی آن رهایی خواهید بخشید؟ تا زمانی که درگیر این تناقض هستید قادر به فکر کردن نخواهید بود و باید برای از میان بردن آن اقدام کنید. راه حل چیست؟ تسلیم خواست پدرتان شوید؟ در این صورت باید خواست و علاقه خود را کنار بگذارید و کاری را انجام دهید که مورد علاقه تان نیست. آیا به این ترتیب تناقض از میان می رود؟ در صورتی که اگر در مقابل پدرتان مقاومت کنید و بگویید «متأسفم حتی اگر گدائی کنم و از گرسنگی بمیرم رشته نقاشی را انتخاب خـواهـم کـرد.»
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 142 و 143
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سؤال ـ با وجود تمام تناقضاتی که در انسان وجود دارد چگونه ممکن است تعادلی بوجود آورد؟
کریشنامورتی - آیا می دانید تناقض درونی چیست؟ اگر من بخواهم کار به خصوصی را انجام دهم و درضمن بخواهـم پـدر و مادرم را ـ کـه مـایل هستند کار دیگری انجام دهم ـ راضی نگاه دارم یک درگیری و تناقض در من ایجاد خواهد شد. حال چگونه باید این موضوع را حل کنم؟ اگر من قادر به حل این تناقض درخود نباشم مسلماً تعادل و هماهنگی وجود نخواهد داشت. پس ابتدا باید از این تناقضات درونی رهایی یافت.
فرض کنیم شما به نقاشی علاقمندید و قصد دارید در این رشته تحصیل کنید اما پدرتان می گوید باید قاضی یاتاجر شوید در غیر این صورت خرج تحصیلتان را نخواهد پرداخت. این امر تناقض در شـما به وجود می آورد. حال چگونه این تناقض درونی را از میان خواهید برد و خود را از مبارزه و ناراحتی آن رهایی خواهید بخشید؟ تا زمانی که درگیر این تناقض هستید قادر به فکر کردن نخواهید بود و باید برای از میان بردن آن اقدام کنید. راه حل چیست؟ تسلیم خواست پدرتان شوید؟ در این صورت باید خواست و علاقه خود را کنار بگذارید و کاری را انجام دهید که مورد علاقه تان نیست. آیا به این ترتیب تناقض از میان می رود؟ در صورتی که اگر در مقابل پدرتان مقاومت کنید و بگویید «متأسفم حتی اگر گدائی کنم و از گرسنگی بمیرم رشته نقاشی را انتخاب خـواهـم کـرد.»
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 142 و 143
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
تناقض از میان می رود و تعادلی در شما ایجاد می گردد زیرا رشته مـورد علاقه خود را انتخاب کرده اید و با تمام وجود به آن می پردازید. اما اگر قاضی و یا تاجر شوید در حالیکه در درون آرزو داریـد نـقاش شوید زندگیتان تباه خواهد شد و به صورت انسان خسته ای در خواهید آمد که با زجر و بدبختی زندگی میکند و در حالی که زندگی خودتان تباه شـده زندگی دیگران را نیز خراب خواهید ساخت.
این مسئله بسیار مهم است و باید درباره آن فکر کنید زیرا همین طور که بزرگ می شوید والدینتان می خواهند شما کار های خاصی را انجام دهید وداگر به درستی ندانید به چه کاری علاقمند هستید مانند گوسفندی خواهید بود که به کشتار گاه می برند. اما اگر دریابید چه کاری را دوست دارید و با تمام وجود به آن بپردازید دیگر تناقضی در درونتان ایجاد نخواهد شد و در آن صورت کار شما همان خواستتان خواهد بود.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 143
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
تناقض از میان می رود و تعادلی در شما ایجاد می گردد زیرا رشته مـورد علاقه خود را انتخاب کرده اید و با تمام وجود به آن می پردازید. اما اگر قاضی و یا تاجر شوید در حالیکه در درون آرزو داریـد نـقاش شوید زندگیتان تباه خواهد شد و به صورت انسان خسته ای در خواهید آمد که با زجر و بدبختی زندگی میکند و در حالی که زندگی خودتان تباه شـده زندگی دیگران را نیز خراب خواهید ساخت.
این مسئله بسیار مهم است و باید درباره آن فکر کنید زیرا همین طور که بزرگ می شوید والدینتان می خواهند شما کار های خاصی را انجام دهید وداگر به درستی ندانید به چه کاری علاقمند هستید مانند گوسفندی خواهید بود که به کشتار گاه می برند. اما اگر دریابید چه کاری را دوست دارید و با تمام وجود به آن بپردازید دیگر تناقضی در درونتان ایجاد نخواهد شد و در آن صورت کار شما همان خواستتان خواهد بود.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 143
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...
سؤال ـ آیا به خاطر کـار مـورد علاقه مان باید وظیفه خود را نسبت به والدین فراموش کنیم؟
کریشنامورتی ـ منظورتان از لغت وظیفه چیست؟ وظیفه نسبت به چه کسی؟ نسبت به والدین، نسبت به دولت، نسبت به جامعه؟ اگر والدینتان بگویند موظف هستید قاضی بشوید تا از آنها حمایت کنید و شما در واقع بخواهید روحانی شوید چه می کنید؟ در هندوستان روحانی بودن خوب و قابل احترام است پس پدرتان موافق خواهد بود. اگر لباس زاهدان و مرتاضان را در بر کنید به صورت مرد بزرگی جلوه خواهید کرد و پدرتان می تواند با آن تجارت کند اما اگر بخواهید کارگر شوید مثلاً یک نجار ساده و یابا سفال اشیاء زیبایی بسازید در این صورت چه کسی می تواند بگوید وظیفه شما چیست. آیا نباید تمام مفاهیم ضمنی آن را دریابید و بتوانید بگوطید «من احساس می کنم کارم درست است و باید به آن بپردازم بدون توجه به رضایت یا نارضایی والدینم». شما نباید صرفاً آن چه را که والدین و اجتماع می خواهند انجام دهید بلکه باید درباره مفهوم وظیفه فکر کنید و بعد حقیقت را دریابید و به آن بچسبید حتی اگـر بـه منزله هلاکت، بدبختی و مرگ باشد. این امر نیاز به هوشیاری، ادراک، بصیرت و عشق فراوان دارد. اگر صرفاً بخاطر انجام وظیفه از پدر و مادرتان حمایت کنید حمایت شما مفهوم عمیقی نخواهد داشت زیـرا عـاری از عشق و علاقه است.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 143 و 144
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سؤال ـ آیا به خاطر کـار مـورد علاقه مان باید وظیفه خود را نسبت به والدین فراموش کنیم؟
کریشنامورتی ـ منظورتان از لغت وظیفه چیست؟ وظیفه نسبت به چه کسی؟ نسبت به والدین، نسبت به دولت، نسبت به جامعه؟ اگر والدینتان بگویند موظف هستید قاضی بشوید تا از آنها حمایت کنید و شما در واقع بخواهید روحانی شوید چه می کنید؟ در هندوستان روحانی بودن خوب و قابل احترام است پس پدرتان موافق خواهد بود. اگر لباس زاهدان و مرتاضان را در بر کنید به صورت مرد بزرگی جلوه خواهید کرد و پدرتان می تواند با آن تجارت کند اما اگر بخواهید کارگر شوید مثلاً یک نجار ساده و یابا سفال اشیاء زیبایی بسازید در این صورت چه کسی می تواند بگوید وظیفه شما چیست. آیا نباید تمام مفاهیم ضمنی آن را دریابید و بتوانید بگوطید «من احساس می کنم کارم درست است و باید به آن بپردازم بدون توجه به رضایت یا نارضایی والدینم». شما نباید صرفاً آن چه را که والدین و اجتماع می خواهند انجام دهید بلکه باید درباره مفهوم وظیفه فکر کنید و بعد حقیقت را دریابید و به آن بچسبید حتی اگـر بـه منزله هلاکت، بدبختی و مرگ باشد. این امر نیاز به هوشیاری، ادراک، بصیرت و عشق فراوان دارد. اگر صرفاً بخاطر انجام وظیفه از پدر و مادرتان حمایت کنید حمایت شما مفهوم عمیقی نخواهد داشت زیـرا عـاری از عشق و علاقه است.
ادامه دارد ...
کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 143 و 144
کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii