Telegram Web Link
چشمانت
پرستوهایی عاشق اند..
دوست داشتنی
باشکوه...
              اما مهاجر...

هر شب لبم از لبت غزل مي گيرد
طعم دهنم بوي عسل مي گيرد
شيرين شده اي به خواب من مي آيي
فرهاد دلم تو را بغل مي گيرد

آرامش امشب را
با گیسوان تو گره می زنم به تختخواب عشق
تا به پای تو
فاتح سرزمینی شوم  که نامش
آغوش توست ...❤️

Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
همان نوازش اولین نگاهت
فتح ڪرد مرا ....
چه نیازے به تاختن !!


تورا باید خواند؛
تورا باید لمس کرد مثل بهار ،مثل باران
تورا بایددر آغوش کشید مثل عطر بهار نارنج؛
تورا بایدحس کرد مثل تو!!
ولی...
من فقط تورا دوست داشتم
واین کافی نبود
کم‌بود برای داشتنت
ولی...
تورا باید دوست داشت تا نمرد ...

و چه خیالی ناب تر از حس حضورت
وقتی در تمام ثانیه هایم
موج می زنی
وقتی در تمام دقایقم
همراه منی
و ناز نگاهت
چونان شبنم
گونه های نوبرانه ام
را
خیس و عاشق و تب دار می کند
😢2
من شب را
میان موهایِ تو
لمس میکنم


🔥1
اما در
همه‌ی چشم‌اندازِ
اندیشه و خیال من،
جز تصویر چشم‌های زنده و
عاشق خودت هیچی نیست...

آغوش بگشا...
تن وحشی گداخته ام را...
در میانه ی بازوانت...
رام کن ...
آرام کن ...
این روزها
بسان دوزخی شده ام...
که راه می رود ...

از وقتی
دوست داشتنت
در رگ هایم جریان گرفت
جور دیگر زنده ام
انگار
ماهی های سرخ
از زیر پوستم
راه دریا را
پیدا کرده اند ..

2025/10/20 03:16:15
Back to Top
HTML Embed Code: