جمعه چه ترانهی غمگینی شد
نزهت امیرآبادیان چشم بر جهان فرو بست
با نهایت تأسف باخبر شدیم که دوست عزیز و همکار گرامیمان، خانم نزهت امیرآبادیان، روزنامهنگار حوزه سیاست و بینالملل، این جهان فانی را ترک گفت. فقدان او نهتنها برای ما که سالها کنارش زیستیم و نوشتیم، که برای روزنامهنگاری ایران، ضایعهای جبرانناپذیر است.
او دردوران فعالیت خود، با رسانههایی چون فرارو، هممیهن نیوز، آسمان، آفتاب و شرق همکاری داشت.
جمعه، همیشه چیزی کم دارد. امروز، دو صدا کم شد از جمعمان؛ دو قلم که دیگر نمینویسند، دو نگاه که از صفحهی این جهان پاک شد. جمعهها، انگار همیشه عزادارند. اما این یکی، تلختر بود. او رفت، اما صدایش تا همیشه در خاطر ما باقی میماند.
باشگاه روزنامهنگاران ایران، این مصیبت تلخ و سنگین را به خانواده محترم امیرآبادیان، تسلیت میگوید. برای آنها آرزوی آرامش صبر داریم و امیدواریم با صبوری از این روزهای تلخ عبور کنند.
یاد نزهت گرامی، راهش روشن، و قلمش جاودان.
@journalistsclub1
نزهت امیرآبادیان چشم بر جهان فرو بست
با نهایت تأسف باخبر شدیم که دوست عزیز و همکار گرامیمان، خانم نزهت امیرآبادیان، روزنامهنگار حوزه سیاست و بینالملل، این جهان فانی را ترک گفت. فقدان او نهتنها برای ما که سالها کنارش زیستیم و نوشتیم، که برای روزنامهنگاری ایران، ضایعهای جبرانناپذیر است.
او دردوران فعالیت خود، با رسانههایی چون فرارو، هممیهن نیوز، آسمان، آفتاب و شرق همکاری داشت.
جمعه، همیشه چیزی کم دارد. امروز، دو صدا کم شد از جمعمان؛ دو قلم که دیگر نمینویسند، دو نگاه که از صفحهی این جهان پاک شد. جمعهها، انگار همیشه عزادارند. اما این یکی، تلختر بود. او رفت، اما صدایش تا همیشه در خاطر ما باقی میماند.
باشگاه روزنامهنگاران ایران، این مصیبت تلخ و سنگین را به خانواده محترم امیرآبادیان، تسلیت میگوید. برای آنها آرزوی آرامش صبر داریم و امیدواریم با صبوری از این روزهای تلخ عبور کنند.
یاد نزهت گرامی، راهش روشن، و قلمش جاودان.
@journalistsclub1
سه کتاب درباره کیسینجر
سه کتاب مهم درباره هنری کیسینجر با ترجمه محمدحسین باقی منتشر شد
کتاب اول که ماکیاولِ دیپلمات نام دارد، کتابی است که توسط «بَری گوین» نوشته شده است. نویسنده به مدت سی سال سردبیر بخش کتاب «نیویورکتایمز» بود. او در این کتاب سیر زندگی کیسینجر و روزگار او در آلمان نازی از بدو تولد تا عروجش به فلک سروری را روایت میکند.
کتاب دوم که «رهبری نام دارد، کتابی است به قلم کیسینجر که در ۹۹ سالگی نوشته شده است.
کتاب سوم که «استاد بازیها» نام دارد، به قلم «مارتین شون ایندیک» و در مورد فعالیتهای دیپلماتیک کیسینجر در برقراری صلح در خاورمیانه است.
هر سه کتاب را انتشارات سرایی منتشر کرده است.
@journalistsclub1
سه کتاب مهم درباره هنری کیسینجر با ترجمه محمدحسین باقی منتشر شد
کتاب اول که ماکیاولِ دیپلمات نام دارد، کتابی است که توسط «بَری گوین» نوشته شده است. نویسنده به مدت سی سال سردبیر بخش کتاب «نیویورکتایمز» بود. او در این کتاب سیر زندگی کیسینجر و روزگار او در آلمان نازی از بدو تولد تا عروجش به فلک سروری را روایت میکند.
کتاب دوم که «رهبری نام دارد، کتابی است به قلم کیسینجر که در ۹۹ سالگی نوشته شده است.
کتاب سوم که «استاد بازیها» نام دارد، به قلم «مارتین شون ایندیک» و در مورد فعالیتهای دیپلماتیک کیسینجر در برقراری صلح در خاورمیانه است.
هر سه کتاب را انتشارات سرایی منتشر کرده است.
@journalistsclub1
.
مراسم تشییع پیکر مرحوم حمیدرضا درجاتی، عکاس ورزشی، فردا یکشنبه ساعت 10 صبح از مقابل خانه هنرمندان برگزار میشود.
@journalistsclub1
مراسم تشییع پیکر مرحوم حمیدرضا درجاتی، عکاس ورزشی، فردا یکشنبه ساعت 10 صبح از مقابل خانه هنرمندان برگزار میشود.
@journalistsclub1
اشتباهی که خبرنگاران و نویسندگان را به اشتباه انداخت!
توضیحات مدیرعامل انتشارات خوارزمی به اسدالله امرایی
روز گذشته پوستری منتشر شد که خبر از حضور نرگس آبیار در نمایشگاه کتاب برای امضای رمان سووشون، اثر زندهیاد سیمین دانشور، میداد. در این پوستر، تصویر کتاب سووشون در کنار تصویر نرگس آبیار قرار داشت. همین موضوع باعث واکنش برخی خبرنگاران و نویسندگان شد؛ چرا که تصور شد قرار است شخص دیگری بهجز نویسنده، این اثر کلاسیک را امضا کند.
امروز آقای اسدالله امرایی، مترجم نامآشنای ایرانی، در صفحهی اینستاگرام خود توضیحاتی منتشر کرد که نشان میدهد اساساً امضای کتابی در کار نبوده است. او نوشت: «آقای معروفی، مدیرعامل محترم مؤسسه انتشارات خوارزمی، یادداشتی شخصی فرستادهاند و توضیح دادهاند که تا جایی که در جریان بودهاند، کتابی امضا نشده و پس از نشست نقد و بررسی فیلمنامهی اقتباسی، صرفاً کارتپستالهایی امضا شدهاند. آن پست نیز اکنون حذف شده است.»
ماجرا از این قرار بوده که انتشارات خوارزمی به بهانهی ساخت سریال سووشون، تصمیم گرفته چاپ تازهای از کتاب را منتشر کند که در انتهای آن، تصاویری از شخصیتهای سریال نیز گنجانده شدهاند؛ امری که پیشتر نیز در ایران و جهان سابقه داشته است. اما متأسفانه طراحی پوستر بهگونهای بوده که برای بسیاری از خبرنگاران و نویسندگان این تصور بهوجود آمده که قرار است نرگس آبیار، کتاب را امضا کند.
نکتهی جالب اینکه همین چاپ جدید سووشون، که در انتهای آن و در بخشی مجزا مزین به عکسهای سریال است، تنها در نمایشگاه کتاب تعداد بسیار بالایی فروش داشته است.
توضیحات مدیرعامل خوارزمی نشان میدهد که چگونه یک اشتباه در طراحی یا اطلاعرسانی، میتواند زمینهساز سوءتفاهم و حتی فضاسازی علیه دیگران شود. عکسهای منتشر شده در کنار کتاب گواهی است بر اشتباه رخداده.
این اتفاق بار دیگر اهمیت دقت در طراحی اطلاعرسانی و نحوهی ارتباط با مخاطب را یادآوری میکند. برای ناشران، شفافیت در پیام و پرهیز از هرگونه ابهام در پوسترها و دعوتنامهها، میتواند از بسیاری حاشیههای ناخواسته جلوگیری کند. از سوی دیگر، برای روزنامهنگاران نیز تأکید بر راستیآزمایی و بررسی دقیق اطلاعات پیش از انتشار، بهویژه در فضای پرشتاب شبکههای اجتماعی، ضرورتی جدی است. ارتباط حرفهای، مسئولانه و دقیق، پیشنیاز حفظ اعتبار فرهنگی و رسانهای در جامعهای است که حساسیتها نسبت به آثار ادبی، بسیار بالاست.
@journalistsclub1
توضیحات مدیرعامل انتشارات خوارزمی به اسدالله امرایی
روز گذشته پوستری منتشر شد که خبر از حضور نرگس آبیار در نمایشگاه کتاب برای امضای رمان سووشون، اثر زندهیاد سیمین دانشور، میداد. در این پوستر، تصویر کتاب سووشون در کنار تصویر نرگس آبیار قرار داشت. همین موضوع باعث واکنش برخی خبرنگاران و نویسندگان شد؛ چرا که تصور شد قرار است شخص دیگری بهجز نویسنده، این اثر کلاسیک را امضا کند.
امروز آقای اسدالله امرایی، مترجم نامآشنای ایرانی، در صفحهی اینستاگرام خود توضیحاتی منتشر کرد که نشان میدهد اساساً امضای کتابی در کار نبوده است. او نوشت: «آقای معروفی، مدیرعامل محترم مؤسسه انتشارات خوارزمی، یادداشتی شخصی فرستادهاند و توضیح دادهاند که تا جایی که در جریان بودهاند، کتابی امضا نشده و پس از نشست نقد و بررسی فیلمنامهی اقتباسی، صرفاً کارتپستالهایی امضا شدهاند. آن پست نیز اکنون حذف شده است.»
ماجرا از این قرار بوده که انتشارات خوارزمی به بهانهی ساخت سریال سووشون، تصمیم گرفته چاپ تازهای از کتاب را منتشر کند که در انتهای آن، تصاویری از شخصیتهای سریال نیز گنجانده شدهاند؛ امری که پیشتر نیز در ایران و جهان سابقه داشته است. اما متأسفانه طراحی پوستر بهگونهای بوده که برای بسیاری از خبرنگاران و نویسندگان این تصور بهوجود آمده که قرار است نرگس آبیار، کتاب را امضا کند.
نکتهی جالب اینکه همین چاپ جدید سووشون، که در انتهای آن و در بخشی مجزا مزین به عکسهای سریال است، تنها در نمایشگاه کتاب تعداد بسیار بالایی فروش داشته است.
توضیحات مدیرعامل خوارزمی نشان میدهد که چگونه یک اشتباه در طراحی یا اطلاعرسانی، میتواند زمینهساز سوءتفاهم و حتی فضاسازی علیه دیگران شود. عکسهای منتشر شده در کنار کتاب گواهی است بر اشتباه رخداده.
این اتفاق بار دیگر اهمیت دقت در طراحی اطلاعرسانی و نحوهی ارتباط با مخاطب را یادآوری میکند. برای ناشران، شفافیت در پیام و پرهیز از هرگونه ابهام در پوسترها و دعوتنامهها، میتواند از بسیاری حاشیههای ناخواسته جلوگیری کند. از سوی دیگر، برای روزنامهنگاران نیز تأکید بر راستیآزمایی و بررسی دقیق اطلاعات پیش از انتشار، بهویژه در فضای پرشتاب شبکههای اجتماعی، ضرورتی جدی است. ارتباط حرفهای، مسئولانه و دقیق، پیشنیاز حفظ اعتبار فرهنگی و رسانهای در جامعهای است که حساسیتها نسبت به آثار ادبی، بسیار بالاست.
@journalistsclub1
روزنامهی هفت صبح در صفحهی اول خود با اختصاص عکس یک خود به حمیدرضا درجاتی و تیتر دیگری درباره نزهت امیرآبادیان، روزنامهنگار و عکاسی که دیروز جان باختند، ادای دین کرد.
@journalistsclub1
@journalistsclub1
دعوت به خاکسپاری و ختم
برای ما خیلی سخت است که چنین اطلاعیههایی را منتشر کنیم. دوست داریم از شادی روزنامهنگاران بنویسیم و به موفقیتهایشان اشاره کنیم اما ناچاریم از همه دعوت کنیم که در مراسم خاکسپاری و ختم همکارشان شرکت کنند.
فردا در مراسم تشییع پیکر خانم نزهت امیرآبادیان شرکت میکنیم و روز سه شنبه نیز خانواده ایشان را در مراسم ختم تنها نمیگذاریم.
روحش شاد و یادش گرامی
@journalistsclub1
برای ما خیلی سخت است که چنین اطلاعیههایی را منتشر کنیم. دوست داریم از شادی روزنامهنگاران بنویسیم و به موفقیتهایشان اشاره کنیم اما ناچاریم از همه دعوت کنیم که در مراسم خاکسپاری و ختم همکارشان شرکت کنند.
فردا در مراسم تشییع پیکر خانم نزهت امیرآبادیان شرکت میکنیم و روز سه شنبه نیز خانواده ایشان را در مراسم ختم تنها نمیگذاریم.
روحش شاد و یادش گرامی
@journalistsclub1
تسلیت به همکار
آقای جعفر گلابی از روزنامهنگاران قدیمی این روزها در غم از دست دادن برادر خود به سوگ نشسته است.
این مصیبت را به ایشان تسلیت میگوئیم و برایشان آرزوی صبر داریم.
@journalistsclub1
آقای جعفر گلابی از روزنامهنگاران قدیمی این روزها در غم از دست دادن برادر خود به سوگ نشسته است.
این مصیبت را به ایشان تسلیت میگوئیم و برایشان آرزوی صبر داریم.
@journalistsclub1
زندان در زندان
جدیدترین ترجمه مهسا جزینی، روزنامهنگار و مترجم، منتشر شد. این کتاب با عنوان اپوزیسیون در تبعید، نوشته استیون الیس، روایتی کمتر شنیدهشده از تاریخ کنگره ملی آفریقاست؛ همان جریانی که در ذهن بسیاری با نام نلسون ماندلا و مبارزه علیه آپارتاید گره خورده است.
اما این کتاب روایتی متفاوت دارد. الیس در این اثر نشان میدهد که فروپاشی رژیم آپارتاید، نه فقط نتیجه سالها مبارزه ماندلا در زندان بود و نه فقط حاصل فعالیتهای تبعیدیِ کنگره ملی آفریقا. بلکه محصول یک همزمانی پیچیده و چندلایه از فشارهای داخلی، منطقهای و بینالمللی بود که در یک نقطه به هم رسیدند و ساختار آپارتاید را از درون فروپاشاندند.
کتاب همچنین نگاه تند و صریحی دارد به درون اپوزیسیون. جایی که برخی از مبارزان پیشین، زندانهای سازمان خودشان را ـ که در دوران تبعید برپا کرده بودند ـ سختتر از زندانهای رژیم آپارتاید میدانند. وقتی از آنها پرسیده شد کدام را ترجیح میدادند، بیدرنگ پاسخ دادند: زندانهای آپارتاید!
استیون الیس در نگارش این کتاب به اسناد منتشرشده از سازمانهای اطلاعاتی همچون کا.گ.ب و اشتازی استناد کرده؛ اسنادی که انتشارشان واکنشهای منفی رهبران فعلی کنگره را بهدنبال داشته است.
@journalistsclub1
جدیدترین ترجمه مهسا جزینی، روزنامهنگار و مترجم، منتشر شد. این کتاب با عنوان اپوزیسیون در تبعید، نوشته استیون الیس، روایتی کمتر شنیدهشده از تاریخ کنگره ملی آفریقاست؛ همان جریانی که در ذهن بسیاری با نام نلسون ماندلا و مبارزه علیه آپارتاید گره خورده است.
اما این کتاب روایتی متفاوت دارد. الیس در این اثر نشان میدهد که فروپاشی رژیم آپارتاید، نه فقط نتیجه سالها مبارزه ماندلا در زندان بود و نه فقط حاصل فعالیتهای تبعیدیِ کنگره ملی آفریقا. بلکه محصول یک همزمانی پیچیده و چندلایه از فشارهای داخلی، منطقهای و بینالمللی بود که در یک نقطه به هم رسیدند و ساختار آپارتاید را از درون فروپاشاندند.
کتاب همچنین نگاه تند و صریحی دارد به درون اپوزیسیون. جایی که برخی از مبارزان پیشین، زندانهای سازمان خودشان را ـ که در دوران تبعید برپا کرده بودند ـ سختتر از زندانهای رژیم آپارتاید میدانند. وقتی از آنها پرسیده شد کدام را ترجیح میدادند، بیدرنگ پاسخ دادند: زندانهای آپارتاید!
استیون الیس در نگارش این کتاب به اسناد منتشرشده از سازمانهای اطلاعاتی همچون کا.گ.ب و اشتازی استناد کرده؛ اسنادی که انتشارشان واکنشهای منفی رهبران فعلی کنگره را بهدنبال داشته است.
@journalistsclub1
شیخ از نگاه سید
سید عبدالجواد موسوی، روزنامهنگار حوزه فرهنگ، کتاب «در معیت رئیسجمهور» را منتشر کرد. نخستین چاپ این اثر که گزارش سه سفر استانی حسن روحانی است، در نمایشگاه کتاب با استقبال خوانندگان روبرو شد و به پایان رسید.
آقای موسوی در این اثر، تجربهای متفاوت از همراهی با رئیسجمهور وقت به سه استان خوزستان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان را به تصویر میکشد؛ روایتی که از نگاه شخصی نویسنده سرشار از جزئیات و تأملات ویژه است.
این اثر در ۲۰۷ صفحه تدوین شده و شامل دو مقدمه و سه فصل است.
موسوی در مقدمه کتاب، که بخشی از گفتوگوی او با علی میرفتاح درباره انتشار این اثر را شامل میشود، مینویسد:
«این سفرنامه، بیش از آنکه درباره رئیسجمهور باشد، بازتاب نگاه و تجربیات نویسنده است... کافی است چند خط از آن را بخوانید تا دریابید که من هیچگاه سیاسی نبوده و نیستم...»
@journalistsclub1
سید عبدالجواد موسوی، روزنامهنگار حوزه فرهنگ، کتاب «در معیت رئیسجمهور» را منتشر کرد. نخستین چاپ این اثر که گزارش سه سفر استانی حسن روحانی است، در نمایشگاه کتاب با استقبال خوانندگان روبرو شد و به پایان رسید.
آقای موسوی در این اثر، تجربهای متفاوت از همراهی با رئیسجمهور وقت به سه استان خوزستان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان را به تصویر میکشد؛ روایتی که از نگاه شخصی نویسنده سرشار از جزئیات و تأملات ویژه است.
این اثر در ۲۰۷ صفحه تدوین شده و شامل دو مقدمه و سه فصل است.
موسوی در مقدمه کتاب، که بخشی از گفتوگوی او با علی میرفتاح درباره انتشار این اثر را شامل میشود، مینویسد:
«این سفرنامه، بیش از آنکه درباره رئیسجمهور باشد، بازتاب نگاه و تجربیات نویسنده است... کافی است چند خط از آن را بخوانید تا دریابید که من هیچگاه سیاسی نبوده و نیستم...»
@journalistsclub1
Forwarded from دیجیتال مارکتینگ لایفوب
🎧 هنر شفاف شنیدن!
کسی بهتر میشنوه، که هنرش رو داره
👂 شنیدن صدای واقعی مخاطبها یکی از مهمترین نیازهای هر کسبوکاریه، بله! دادههای مرتبط با کنش و واکنش مخاطبها در فضای آنلاین، با ما حرف میزنند، اون هم بیرودربایستی و بیتعارف!
🗝فقط باید بلد باشیم درست بشنویم تا درست پاسخ بدیم، مخصوصاً تیمهای روابط عمومی که همیشه وسط این چالش هستن.
✨ اما شنیدنِ دقیق، فراگیر و بینویز، یه هنر و مهارته که ابزار و مسیر و چارچوب خودشو داره!
⚠️ یادمون نره! این گوشسپاری یا همون سوشاللیسنینگ، باید به لحظه باشه، وگرنه شاید برای واکنش و مدیریت بحران، خیلی دیر بشه!
📋 ما با توجه به این موضوع، یه چکلیست کاربردی براتون آماده کردیم که باهاش قدمبهقدم جلو برید، ببینید الان کجای مسیر سوشال لیسنینگ هستید و قراره بعدش چی کار کنید.
اما راستش رو بخواید، سوشال لیسنینگ بدون یه سامانه حرفهای، مثل راه رفتن تو تاریکیه!
🟢 برای همین، هفت روز دسترسی رایگان به دموی سامانه لایفوب رو براتون قرار دادیم تا بتونید طعم واقعی شنیدن صدای مخاطبتون رو بچشید.
💡 راستی! در پایان این هفت روز اگه از سامانه خوشتون اومد، با ۲۰٪ تخفیف میتونید بخریدش و از امکانات بیشتر سامانه استفاده کنید و به ماجراجوییتون ادامه بدید! 🚀
👇 برای دریافت چکلیست و دسترسی رایگان:
🔗 فرم رو پر کنید.
کد تخفیف هم یادتون نره: LifewebPR
✔️ @LifewebIR
کسی بهتر میشنوه، که هنرش رو داره
👂 شنیدن صدای واقعی مخاطبها یکی از مهمترین نیازهای هر کسبوکاریه، بله! دادههای مرتبط با کنش و واکنش مخاطبها در فضای آنلاین، با ما حرف میزنند، اون هم بیرودربایستی و بیتعارف!
🗝فقط باید بلد باشیم درست بشنویم تا درست پاسخ بدیم، مخصوصاً تیمهای روابط عمومی که همیشه وسط این چالش هستن.
✨ اما شنیدنِ دقیق، فراگیر و بینویز، یه هنر و مهارته که ابزار و مسیر و چارچوب خودشو داره!
⚠️ یادمون نره! این گوشسپاری یا همون سوشاللیسنینگ، باید به لحظه باشه، وگرنه شاید برای واکنش و مدیریت بحران، خیلی دیر بشه!
📋 ما با توجه به این موضوع، یه چکلیست کاربردی براتون آماده کردیم که باهاش قدمبهقدم جلو برید، ببینید الان کجای مسیر سوشال لیسنینگ هستید و قراره بعدش چی کار کنید.
اما راستش رو بخواید، سوشال لیسنینگ بدون یه سامانه حرفهای، مثل راه رفتن تو تاریکیه!
🟢 برای همین، هفت روز دسترسی رایگان به دموی سامانه لایفوب رو براتون قرار دادیم تا بتونید طعم واقعی شنیدن صدای مخاطبتون رو بچشید.
💡 راستی! در پایان این هفت روز اگه از سامانه خوشتون اومد، با ۲۰٪ تخفیف میتونید بخریدش و از امکانات بیشتر سامانه استفاده کنید و به ماجراجوییتون ادامه بدید! 🚀
👇 برای دریافت چکلیست و دسترسی رایگان:
🔗 فرم رو پر کنید.
کد تخفیف هم یادتون نره: LifewebPR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
روایتی شخصی از یک فاجعه قابل پیشبینی
✍️جواد حیدریان/ روزنامهنگار
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، با حکم رئیس وقت فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی ایران، به عنوان سرپرست روابط عمومی این فدراسیون منصوب شدم. تجربهای کوتاه اما پرفشار که تنها پنج ماه به طول انجامید. روز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، درست ۹ سال بعد، حادثهای تلخ و غمانگیز در همان فدراسیون، بار دیگر مرا به گذشته برد: تصادفی در محدوده پیست اتومبیلرانی ورزشگاه آزادی، جان حمیدرضا درجاتی، عکاس باسابقه و شریف ورزشی را گرفت. این یادداشت، تلاشی است برای ثبت یک روایت شخصی و شاید گامی در جهت شفافسازی چرایی وقوع چنین فاجعهای.
در آن دوره کوتاه، مهمترین وظیفهام علاوه بر پوشش رسانهای فعالیتهای فدراسیون، هماهنگی حضور خبرنگاران و عکاسان ورزشی در پیستها بود. مسابقات – چه موتورسواری و چه اتومبیلرانی – همواره با استقبال خوبی مواجه میشدند و عمده خبرسازیهای فدراسیون نیز حول همین رویدادها میچرخید.
با این حال، همواره این پرسش در ذهنم بود: فلسفه وجودی این فدراسیون چیست؟ چرا شور و اشتیاق رانندگان و عکاسان برای شرکت در مسابقاتی که نه در سطح ملی و نه در سطح بینالمللی چندان اعتباری نداشتند، تا این حد بالاست؟
زیرساختهای فدراسیون در همان زمان هم فرسوده و ناایمن بودند؛ امروز اما، به گفته دوستان و آشنایان مطلع، شرایط حتی بهمراتب بدتر شده است. در همان پنج ماه کوتاه، بارها و بارها نگران وقوع حادثهای ناگوار بودم. لااقل در آن زمان، تایرهای فرسودهای با رنگآمیزی سطحی، حدفاصل پیست و محدوده استقرار عکاسان را جدا میکردند. امروز اما، طبق تصاویر منتشرشده از روز حادثه، حتی همین حداقلها هم وجود نداشت؛ تنها یک گاردریل فرسوده که نتوانست ناجی جان حمیدرضا درجاتی باشد.
پیستها همچنان به شدت غیراستاندارد، خودروها دستکاری شده و ناایمن، و نیروهای اجرایی فاقد آموزش حرفهای و تخصصی لازم برای برگزاری مسابقات هستند. اگرچه تجربه عملی باعث شده برخی از این نیروها در اجرای مسابقات موفق به نظر برسند، اما واقعیت آن است که اتکای صرف به تجربه و علاقه، بدون برخورداری از دانش و تخصص، پیامدی جز وقوع حادثه ندارد.
فرهنگ حاکم بر این فدراسیون، فرهنگی است بازدارنده، که در برابر هرگونه اصلاح و تغییر مقاومت میکند. استعفای من در آن زمان، واکنشی بود به همین فضای فرساینده و رویکردهای غیرحرفهای و اقتدارگرایانه برخی مدیران و دبیران کانونها؛ رویکردهایی که نهتنها مانع رشد و تحول، که حتی تهدیدی برای امنیت اصحاب رسانه بودند – تجربهای که بسیاری از خبرنگاران و عکاسان نیز با آن مواجه شدهاند.
در مدت کوتاه حضورم در فدراسیون، بهروشنی دریافتم که بقای این ساختار بیشتر بر پایهی ارتباطاتش با صنایع خودرویی و منافع اقتصادی حاصل از واردات تجهیزات و ادوات موتورسواری استوار است، تا بر پایه اصول حرفهای، آموزشی یا تربیت قهرمانان ملی.
امروز، ۹ سال پس از آن تجربه، با اطمینان میتوانم بگویم که آن فضا نه تنها تغییری نکرده، بلکه در مسیر تخریب و بیسامانی بیشتری قرار گرفته است. ساختار معیوب، نیروهای ناکارآمد، و فضای فرهنگی مسمومی که در آن منافع شخصی بر جان انسانها اولویت دارد، بستری را فراهم کرده که در آن فاجعه نه یک اتفاق نادر، بلکه نتیجهای محتمل و قابل پیشبینی است.
با نهایت تأسف و اندوه، درگذشت تلخ حمیدرضا درجاتی را به جامعه عکاسان ورزشی، خانواده محترمش، و بهویژه دوست و همکار گرامیام، سرکار خانم سارا طالبزاده، تسلیت میگویم. امیدوارم این حادثه، سرآغازی برای یک بازنگری جدی در عملکرد و ساختار فدراسیونهای ورزشی کشور باشد.
پیشنهاد میکنم گروهی مستقل و متخصص برای بررسی وضعیت موجود، ارزیابی سطح ایمنی، امکانات و نظام مدیریتی فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی، و همچنین سایر فدراسیونهای پرریسک ورزشی تشکیل شود. اگر امروز اقدام نکنیم، فردا ممکن است حادثهای دیگر، عزیزی دیگر را از ما بگیرد.
@journalistsclub1
✍️جواد حیدریان/ روزنامهنگار
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، با حکم رئیس وقت فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی ایران، به عنوان سرپرست روابط عمومی این فدراسیون منصوب شدم. تجربهای کوتاه اما پرفشار که تنها پنج ماه به طول انجامید. روز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، درست ۹ سال بعد، حادثهای تلخ و غمانگیز در همان فدراسیون، بار دیگر مرا به گذشته برد: تصادفی در محدوده پیست اتومبیلرانی ورزشگاه آزادی، جان حمیدرضا درجاتی، عکاس باسابقه و شریف ورزشی را گرفت. این یادداشت، تلاشی است برای ثبت یک روایت شخصی و شاید گامی در جهت شفافسازی چرایی وقوع چنین فاجعهای.
در آن دوره کوتاه، مهمترین وظیفهام علاوه بر پوشش رسانهای فعالیتهای فدراسیون، هماهنگی حضور خبرنگاران و عکاسان ورزشی در پیستها بود. مسابقات – چه موتورسواری و چه اتومبیلرانی – همواره با استقبال خوبی مواجه میشدند و عمده خبرسازیهای فدراسیون نیز حول همین رویدادها میچرخید.
با این حال، همواره این پرسش در ذهنم بود: فلسفه وجودی این فدراسیون چیست؟ چرا شور و اشتیاق رانندگان و عکاسان برای شرکت در مسابقاتی که نه در سطح ملی و نه در سطح بینالمللی چندان اعتباری نداشتند، تا این حد بالاست؟
زیرساختهای فدراسیون در همان زمان هم فرسوده و ناایمن بودند؛ امروز اما، به گفته دوستان و آشنایان مطلع، شرایط حتی بهمراتب بدتر شده است. در همان پنج ماه کوتاه، بارها و بارها نگران وقوع حادثهای ناگوار بودم. لااقل در آن زمان، تایرهای فرسودهای با رنگآمیزی سطحی، حدفاصل پیست و محدوده استقرار عکاسان را جدا میکردند. امروز اما، طبق تصاویر منتشرشده از روز حادثه، حتی همین حداقلها هم وجود نداشت؛ تنها یک گاردریل فرسوده که نتوانست ناجی جان حمیدرضا درجاتی باشد.
پیستها همچنان به شدت غیراستاندارد، خودروها دستکاری شده و ناایمن، و نیروهای اجرایی فاقد آموزش حرفهای و تخصصی لازم برای برگزاری مسابقات هستند. اگرچه تجربه عملی باعث شده برخی از این نیروها در اجرای مسابقات موفق به نظر برسند، اما واقعیت آن است که اتکای صرف به تجربه و علاقه، بدون برخورداری از دانش و تخصص، پیامدی جز وقوع حادثه ندارد.
فرهنگ حاکم بر این فدراسیون، فرهنگی است بازدارنده، که در برابر هرگونه اصلاح و تغییر مقاومت میکند. استعفای من در آن زمان، واکنشی بود به همین فضای فرساینده و رویکردهای غیرحرفهای و اقتدارگرایانه برخی مدیران و دبیران کانونها؛ رویکردهایی که نهتنها مانع رشد و تحول، که حتی تهدیدی برای امنیت اصحاب رسانه بودند – تجربهای که بسیاری از خبرنگاران و عکاسان نیز با آن مواجه شدهاند.
در مدت کوتاه حضورم در فدراسیون، بهروشنی دریافتم که بقای این ساختار بیشتر بر پایهی ارتباطاتش با صنایع خودرویی و منافع اقتصادی حاصل از واردات تجهیزات و ادوات موتورسواری استوار است، تا بر پایه اصول حرفهای، آموزشی یا تربیت قهرمانان ملی.
امروز، ۹ سال پس از آن تجربه، با اطمینان میتوانم بگویم که آن فضا نه تنها تغییری نکرده، بلکه در مسیر تخریب و بیسامانی بیشتری قرار گرفته است. ساختار معیوب، نیروهای ناکارآمد، و فضای فرهنگی مسمومی که در آن منافع شخصی بر جان انسانها اولویت دارد، بستری را فراهم کرده که در آن فاجعه نه یک اتفاق نادر، بلکه نتیجهای محتمل و قابل پیشبینی است.
با نهایت تأسف و اندوه، درگذشت تلخ حمیدرضا درجاتی را به جامعه عکاسان ورزشی، خانواده محترمش، و بهویژه دوست و همکار گرامیام، سرکار خانم سارا طالبزاده، تسلیت میگویم. امیدوارم این حادثه، سرآغازی برای یک بازنگری جدی در عملکرد و ساختار فدراسیونهای ورزشی کشور باشد.
پیشنهاد میکنم گروهی مستقل و متخصص برای بررسی وضعیت موجود، ارزیابی سطح ایمنی، امکانات و نظام مدیریتی فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی، و همچنین سایر فدراسیونهای پرریسک ورزشی تشکیل شود. اگر امروز اقدام نکنیم، فردا ممکن است حادثهای دیگر، عزیزی دیگر را از ما بگیرد.
@journalistsclub1
باید میزان قصور برگزار کننده مسابقات اتومبیلرانی روشن شود
بیانیه انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران درباره درگذشت حمیدرضا درجاتی
بیانیه انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران ضمن ابراز تاسف از حادثهی ناگواری که منجر به درگذشت حمیدرضا درجاتی شد، اعلام کرد: پیگیریهای لازم را در خصوص بررسی دقیق ابعاد این حادثه و مشخص شدن میزان قصور احتمالی برگزار کننده مسابقات اتومبیلرانی انجام خواهد داد.
این انجمن مرحوم درجاتی را «عکاسی پرتلاش و زحمتکش» خواند و در ادامه بیانیه خود تأکید کرد: در حالیکه به اذعان کارشناسان رشته اتومبیلرانی، پیست برگزاری مسابقات، استانداردهای ایمنی لازم را نداشته است ، متاسفانه، اظهارات اخیر یکی از مسئولان امر مبنی بر بی احتیاطی عکاس، موجب تاسف و تعجب جامعه عکاسی مطبوعاتی شده است. انجمن ضمن رد اینگونه اظهارات غیرمسئولانه، بر ضرورت پاسخگویی شفاف و عادلانهی مسببین این حادثه تاکید دارد و از هیچ تلاشی برای احقاق حقوق این هنرمند عزیز و خانواده محترمشان دریغ نخواهد کرد.
انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی از نهادهای نظارتی وزارت ورزش، معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و قوه قضاییه، خواستار پیگیری جدی و دقیق این موضوع و برخورد قانونی با مقصرین احتمالی شد.
هیات مدیره انجمن عکاسان مطبوعاتی همچنین بر ضرورت اتخاذ تدابیر پیشگیرانه و نظارت دقیق بر برگزاری رویدادهای مشابه تاکید کرده و خواستار تضمین ایمنی فعالان رسانهای در انجام وظایف حرفهای شده تا دیگر شاهد چنین حوادث تلخ و جبرانناپذیری نباشیم.
@journalistsclub1
بیانیه انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران درباره درگذشت حمیدرضا درجاتی
بیانیه انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران ضمن ابراز تاسف از حادثهی ناگواری که منجر به درگذشت حمیدرضا درجاتی شد، اعلام کرد: پیگیریهای لازم را در خصوص بررسی دقیق ابعاد این حادثه و مشخص شدن میزان قصور احتمالی برگزار کننده مسابقات اتومبیلرانی انجام خواهد داد.
این انجمن مرحوم درجاتی را «عکاسی پرتلاش و زحمتکش» خواند و در ادامه بیانیه خود تأکید کرد: در حالیکه به اذعان کارشناسان رشته اتومبیلرانی، پیست برگزاری مسابقات، استانداردهای ایمنی لازم را نداشته است ، متاسفانه، اظهارات اخیر یکی از مسئولان امر مبنی بر بی احتیاطی عکاس، موجب تاسف و تعجب جامعه عکاسی مطبوعاتی شده است. انجمن ضمن رد اینگونه اظهارات غیرمسئولانه، بر ضرورت پاسخگویی شفاف و عادلانهی مسببین این حادثه تاکید دارد و از هیچ تلاشی برای احقاق حقوق این هنرمند عزیز و خانواده محترمشان دریغ نخواهد کرد.
انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی از نهادهای نظارتی وزارت ورزش، معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و قوه قضاییه، خواستار پیگیری جدی و دقیق این موضوع و برخورد قانونی با مقصرین احتمالی شد.
هیات مدیره انجمن عکاسان مطبوعاتی همچنین بر ضرورت اتخاذ تدابیر پیشگیرانه و نظارت دقیق بر برگزاری رویدادهای مشابه تاکید کرده و خواستار تضمین ایمنی فعالان رسانهای در انجام وظایف حرفهای شده تا دیگر شاهد چنین حوادث تلخ و جبرانناپذیری نباشیم.
@journalistsclub1
فرصتی تازه برای راهاندازی تلویزیونهای خصوصی و اینترنتی
اگر نگوییم برای نخستینبار، دستکم در مواردی نادر است که سخنان یک مقام رسمی بهصورت زنده از تریبونی غیر از تلویزیون رسمی کشور منتشر میشود؛ همانند آنچه اینبار از تلویزیون همشهری رخ داد. به نظر میرسد توجه مقامات به تلویزیونهای اینترنتی، اتفاقی است که باید آن را فراتر از یک رویداد خبری تلقی کرد؛ این آغاز یک مسیر تازه برای بازتعریف مرجعیت رسانهای در کشور است.
تلویزیونهای اینترنتی، با بهرهگیری از ظرفیتهای نوین پخش زنده، ارتباط بیواسطه با مردم، و تولید محتوای مستقل و مبتنی بر نیازهای مخاطب، میتوانند در بازگرداندن مرجعیت خبری به داخل کشور نقشی جدی ایفا کنند. مرجعیتی که در سالهای اخیر به دلیل انحصار، سانسور و بیاعتمادی، تا حد زیادی به رسانههای بیرونی منتقل شده است.
در این خصوص اگرچه کار رسانههای خصوصی و مستقل به نسبت رسانههای دولتی و حکومتی سختتر است اما آنها نیز اگر از آنچه در حال وقوع است، دور بمانند زمین را به کل از دست دادهاند. رسانههای مستقل ضمن پایبندی حرفهای به اصول حرفه، میتوانند به پلتفرمهایی بدل شوند که هم مورد اعتماد افکار عمومی هستند و هم مورد رجوع مسئولان. در چنین شرایطی، مسئولان نیز برای انتقال پیامهای خود، دیگر تنها به رسانههای رسمی محدود نمیمانند، بلکه رسانههای متکثر داخلی را انتخاب میکنند و این خود به توسعه آزادی رسانه، تنوع روایتها و شفافیت در فضای عمومی کمک میکند.
اکنون که بستر فنی و زیرساختی برای پخش زنده، گفتوگوهای تخصصی، تحلیلهای عمیق و گزارشهای میدانی فراهم شده، مطبوعات و رسانههای فعال باید خود را برای ورود به این عرصه آماده کنند. فرصت طلایی فرارسیده و نباید آن را از دست داد. رسانههایی چون «همشهری»، «آن» که وابسته به بخشهایی از حاکمیت هستند، میتوانند الگویی برای دیگر رسانههای محلی و تخصصی باشند؛ الگویی از جسارت، نوآوری و پیوند با مخاطب.
@journalistsclub1
.
اگر نگوییم برای نخستینبار، دستکم در مواردی نادر است که سخنان یک مقام رسمی بهصورت زنده از تریبونی غیر از تلویزیون رسمی کشور منتشر میشود؛ همانند آنچه اینبار از تلویزیون همشهری رخ داد. به نظر میرسد توجه مقامات به تلویزیونهای اینترنتی، اتفاقی است که باید آن را فراتر از یک رویداد خبری تلقی کرد؛ این آغاز یک مسیر تازه برای بازتعریف مرجعیت رسانهای در کشور است.
تلویزیونهای اینترنتی، با بهرهگیری از ظرفیتهای نوین پخش زنده، ارتباط بیواسطه با مردم، و تولید محتوای مستقل و مبتنی بر نیازهای مخاطب، میتوانند در بازگرداندن مرجعیت خبری به داخل کشور نقشی جدی ایفا کنند. مرجعیتی که در سالهای اخیر به دلیل انحصار، سانسور و بیاعتمادی، تا حد زیادی به رسانههای بیرونی منتقل شده است.
در این خصوص اگرچه کار رسانههای خصوصی و مستقل به نسبت رسانههای دولتی و حکومتی سختتر است اما آنها نیز اگر از آنچه در حال وقوع است، دور بمانند زمین را به کل از دست دادهاند. رسانههای مستقل ضمن پایبندی حرفهای به اصول حرفه، میتوانند به پلتفرمهایی بدل شوند که هم مورد اعتماد افکار عمومی هستند و هم مورد رجوع مسئولان. در چنین شرایطی، مسئولان نیز برای انتقال پیامهای خود، دیگر تنها به رسانههای رسمی محدود نمیمانند، بلکه رسانههای متکثر داخلی را انتخاب میکنند و این خود به توسعه آزادی رسانه، تنوع روایتها و شفافیت در فضای عمومی کمک میکند.
اکنون که بستر فنی و زیرساختی برای پخش زنده، گفتوگوهای تخصصی، تحلیلهای عمیق و گزارشهای میدانی فراهم شده، مطبوعات و رسانههای فعال باید خود را برای ورود به این عرصه آماده کنند. فرصت طلایی فرارسیده و نباید آن را از دست داد. رسانههایی چون «همشهری»، «آن» که وابسته به بخشهایی از حاکمیت هستند، میتوانند الگویی برای دیگر رسانههای محلی و تخصصی باشند؛ الگویی از جسارت، نوآوری و پیوند با مخاطب.
@journalistsclub1
.