سه اشتباه در انتشار خبر قتل الهه حسیننژاد
در انتشار خبر قتل خانم الهه حسیننژاد، چند اشتباه اساسی از سوی خبرنگاران و همکاران صورت گرفته است:
۱. نسبت «مطلقه» به قاتل داده شده است. این صفت بهخودیخود عامل جرم نیست و تأکید بر آن میتواند تمامی مردانی را که در این وضعیت قرار دارند، آزردهخاطر کند.
۲. اعلام شده که او اهل مشکینشهر، اردبیل است. این گزاره نیز عامل قتل نیست؛ چرا که قاتل صرفاً از آن شهر به اینجا نیامده است. این خبر عامدانه عدهای از هموطنان را آزرده خاطر میکند. مهمتر از محل تولد قاتل، سابقه مجرمیت وی بوده که باید مورد توجه قرار گیرد.
۳. قاتل فقیر جلوه داده شده است، در حالی که این تصویرسازی نیز اشتباه است. فقر بهتنهایی عامل جنایت نیست؛ هر فرد فقیر، قاتل نمیشود. گرچه فقر ممکن است یکی از عوامل موثر در وقوع جنایت باشد، اما در این مورد باید به سابقه مجرمیت قاتل توجه داشت.
@journalistsclub1
در انتشار خبر قتل خانم الهه حسیننژاد، چند اشتباه اساسی از سوی خبرنگاران و همکاران صورت گرفته است:
۱. نسبت «مطلقه» به قاتل داده شده است. این صفت بهخودیخود عامل جرم نیست و تأکید بر آن میتواند تمامی مردانی را که در این وضعیت قرار دارند، آزردهخاطر کند.
۲. اعلام شده که او اهل مشکینشهر، اردبیل است. این گزاره نیز عامل قتل نیست؛ چرا که قاتل صرفاً از آن شهر به اینجا نیامده است. این خبر عامدانه عدهای از هموطنان را آزرده خاطر میکند. مهمتر از محل تولد قاتل، سابقه مجرمیت وی بوده که باید مورد توجه قرار گیرد.
۳. قاتل فقیر جلوه داده شده است، در حالی که این تصویرسازی نیز اشتباه است. فقر بهتنهایی عامل جنایت نیست؛ هر فرد فقیر، قاتل نمیشود. گرچه فقر ممکن است یکی از عوامل موثر در وقوع جنایت باشد، اما در این مورد باید به سابقه مجرمیت قاتل توجه داشت.
@journalistsclub1
این مصاحبه ارزش خبری دارد؟
اخیراً مصاحبهای از عبدالناصر همتی منتشر شده که وی در آن اظهار داشته: «صراحتاً همه نمایندگان یا پست مدیرعاملی میخواستند یا عضویت در هیأت مدیره! نمیخواستم با مجلس کلکل کنم؛ فایده نداشت. آنها تصمیم خود را گرفته بودند.»
اما آیا این سخنان، صد روز پس از استیضاح، ارزش خبری دارد؟ پرسش نخست این است که چرا آقای همتی این ادعا را در دوران وزارت خود و حتی هنگام استیضاح مطرح نکرد؟ اگر این موضوع واقعیت داشت، ایشان میتوانست همان زمان، به جای متهم کردن «همه نمایندگان»، با ارائه اسامی و جزئیات درخواستهای آنان، پرده از ماجرای استیضاح بردارد و واقعیتها را با مردم در میان بگذارد.
بدیهی است که ما در مقام دفاع از مجلسی که با حداقل آرای مردم شکل گرفته نیستیم، اما تأکید داریم که چنین اظهاراتی، نه افشاکنندهی ماهیت آن استیضاح است و نه اکنون ارزش خبری قابلتوجهی دارد. اگر این درخواستها اشتباه بوده و «آنها تصمیم خود را گرفته بودند»، پس بهتر بود آقای همتی همان زمان استیضاح این موضوع را مطرح میکرد، نه اکنون که بیان آن بیشتر به انتقامجویی شباهت دارد تا اطلاعرسانی.
افزون بر این، باید توجه داشت که ذات استیضاح در نظام سیاسی ایران عمدتاً سیاسی است و نه اقتصادی. در بسیاری از دورههای مجلس، نمایندگان نه به دلیل عدم شایستهسالاری، بلکه بر اساس بازیهای جناحی و البته مصلحتهای سیاسی، وزرا را استیضاح کردهاند. در چنین شرایطی، استیضاح کمتر به عملکرد اجرایی و تخصصی وزیر مربوط میشود و بیشتر به معادلات قدرت و جناحبندیهای سیاسی وابسته است.
یادآوری یک نکتهی تاریخی شاید برای خبرنگاران جالب باشد. در دولت هاشمی رفسنجانی، بهزاد نبوی از سوی نمایندگان مجلس سوم استیضاح شد. دلیل استیضاح او، برخی تخلفات از جمله حیفومیل و اختلاس برخی مدیران ارشد وزارت صنایع بود. اما در روز استیضاح، نبوی با یک جمله جریان را به سود خود تغییر داد. او خطاب به نمایندگان مجلس گفت: «هرکدام از نمایندگان که حوالهی ماشین نگرفته است، دستش را بلند کند.»
نمایندگان به خوبی میدانستند که اگر دست بلند نکنند، آقای نبوی لیست دریافتکنندگان حواله را در اختیار دارد و احتمال انتشار آن وجود دارد. همین تهدید ضمنی موجب شد استیضاح رای نیاورد.
اکنون نیز ضمن تاکید بر اینکه آنچه آقای همتی گفته ارزش خبری ندارد، و بیشتر در پازل سیاسی دیده میشود باید دید که آیا این سخن ایشان تاثیری بر روند تصمیمگیریهای مجلس دارد یا خیر.
@journalistsclub1
این مصاحبه ارزش خبری دارد؟
اخیراً مصاحبهای از عبدالناصر همتی منتشر شده که وی در آن اظهار داشته: «صراحتاً همه نمایندگان یا پست مدیرعاملی میخواستند یا عضویت در هیأت مدیره! نمیخواستم با مجلس کلکل کنم؛ فایده نداشت. آنها تصمیم خود را گرفته بودند.»
اما آیا این سخنان، صد روز پس از استیضاح، ارزش خبری دارد؟ پرسش نخست این است که چرا آقای همتی این ادعا را در دوران وزارت خود و حتی هنگام استیضاح مطرح نکرد؟ اگر این موضوع واقعیت داشت، ایشان میتوانست همان زمان، به جای متهم کردن «همه نمایندگان»، با ارائه اسامی و جزئیات درخواستهای آنان، پرده از ماجرای استیضاح بردارد و واقعیتها را با مردم در میان بگذارد.
بدیهی است که ما در مقام دفاع از مجلسی که با حداقل آرای مردم شکل گرفته نیستیم، اما تأکید داریم که چنین اظهاراتی، نه افشاکنندهی ماهیت آن استیضاح است و نه اکنون ارزش خبری قابلتوجهی دارد. اگر این درخواستها اشتباه بوده و «آنها تصمیم خود را گرفته بودند»، پس بهتر بود آقای همتی همان زمان استیضاح این موضوع را مطرح میکرد، نه اکنون که بیان آن بیشتر به انتقامجویی شباهت دارد تا اطلاعرسانی.
افزون بر این، باید توجه داشت که ذات استیضاح در نظام سیاسی ایران عمدتاً سیاسی است و نه اقتصادی. در بسیاری از دورههای مجلس، نمایندگان نه به دلیل عدم شایستهسالاری، بلکه بر اساس بازیهای جناحی و البته مصلحتهای سیاسی، وزرا را استیضاح کردهاند. در چنین شرایطی، استیضاح کمتر به عملکرد اجرایی و تخصصی وزیر مربوط میشود و بیشتر به معادلات قدرت و جناحبندیهای سیاسی وابسته است.
یادآوری یک نکتهی تاریخی شاید برای خبرنگاران جالب باشد. در دولت هاشمی رفسنجانی، بهزاد نبوی از سوی نمایندگان مجلس سوم استیضاح شد. دلیل استیضاح او، برخی تخلفات از جمله حیفومیل و اختلاس برخی مدیران ارشد وزارت صنایع بود. اما در روز استیضاح، نبوی با یک جمله جریان را به سود خود تغییر داد. او خطاب به نمایندگان مجلس گفت: «هرکدام از نمایندگان که حوالهی ماشین نگرفته است، دستش را بلند کند.»
نمایندگان به خوبی میدانستند که اگر دست بلند نکنند، آقای نبوی لیست دریافتکنندگان حواله را در اختیار دارد و احتمال انتشار آن وجود دارد. همین تهدید ضمنی موجب شد استیضاح رای نیاورد.
اکنون نیز ضمن تاکید بر اینکه آنچه آقای همتی گفته ارزش خبری ندارد، و بیشتر در پازل سیاسی دیده میشود باید دید که آیا این سخن ایشان تاثیری بر روند تصمیمگیریهای مجلس دارد یا خیر.
@journalistsclub1
امنیت در سایه؛ روایت یک غفلت در حملونقل بینشهری
زهرا ذوالفقاریان
خبرنگار
خبر کوتاه بود: الهه حسیننژاد، دختر جوانی که تنها برای بازگشت به خانه و نگهداری از برادر معلولش عجله داشت، قربانی جنایتی هولناک شد. قاتلی که با نقاب راننده، نقشهای از پیش طراحیشده در سر داشت، از خلاهای نظارتی در حملونقل عمومی سوءاستفاده کرد و جان الهه را گرفت؛ اما امنیت همه ما را نشانه رفت.
این فاجعه تنها یک قتل نیست، نشانهای از یک غفلت ساختاری در حملونقل بینشهری است. در مسیرهای اطراف تهران، دانشجویان،کارمندان و شهروندان مجبور به استفاده از خودروهای شخصی عبوری هستند؛ خودروهایی بینشان، بیهویت و بدون هیچگونه نظارت رسمی.
چندی پیش هنگام تدریس در یکی از واحدهای دانشگاه آزاد خارج از تهران، با صحنهای مشابه روبرو شدم: دانشجویان بهجای سوار شدن به تاکسیهای خطی موجود، به خودروهای ناشناس عبوری اعتماد میکردند. یکی از رانندگان رسمی میگفت: «تاکسیهای خطی بهتدریج حذف میشوند. مردم عجله دارند و به خودروهای شخصی روی میآورند.»
در بسیاری از این مسیرها، رانندگان شخصی جایگزین ناوگان رسمی شدهاند؛ رانندگانی که نه آموزش دیدهاند، نه در سامانهای ثبت شدهاند، نه تحت نظارت ارگان مشخصی هستند. در چنین فضایی، اعتماد عمومی فرو میریزد و ناامنی، آرامآرام ریشه میدواند.
دانشگاهها نیز در قبال این وضعیت مسئولاند. تأمین امنیت مسیر رفتوآمد دانشجویان نباید مغفول بماند. ایجاد ناوگان امن، همکاری با تاکسیرانی و نظارت بر پایانهها، گامهایی ساده اما حیاتیاند.
الهه دیگر در میان ما نیست؛ امروز باید صدای دختری باشیم که دیگر نمیتواند فریاد بزند او که بیگناه، جوان، با قلبی پر از آرزو و چشمانی نگران برای برادر معلولش به آعوش مرگ رفت این یک هشدار است. اگر امروز نشنویم، فردا دیر خواهد بود.
@journalistsclub1
زهرا ذوالفقاریان
خبرنگار
خبر کوتاه بود: الهه حسیننژاد، دختر جوانی که تنها برای بازگشت به خانه و نگهداری از برادر معلولش عجله داشت، قربانی جنایتی هولناک شد. قاتلی که با نقاب راننده، نقشهای از پیش طراحیشده در سر داشت، از خلاهای نظارتی در حملونقل عمومی سوءاستفاده کرد و جان الهه را گرفت؛ اما امنیت همه ما را نشانه رفت.
این فاجعه تنها یک قتل نیست، نشانهای از یک غفلت ساختاری در حملونقل بینشهری است. در مسیرهای اطراف تهران، دانشجویان،کارمندان و شهروندان مجبور به استفاده از خودروهای شخصی عبوری هستند؛ خودروهایی بینشان، بیهویت و بدون هیچگونه نظارت رسمی.
چندی پیش هنگام تدریس در یکی از واحدهای دانشگاه آزاد خارج از تهران، با صحنهای مشابه روبرو شدم: دانشجویان بهجای سوار شدن به تاکسیهای خطی موجود، به خودروهای ناشناس عبوری اعتماد میکردند. یکی از رانندگان رسمی میگفت: «تاکسیهای خطی بهتدریج حذف میشوند. مردم عجله دارند و به خودروهای شخصی روی میآورند.»
در بسیاری از این مسیرها، رانندگان شخصی جایگزین ناوگان رسمی شدهاند؛ رانندگانی که نه آموزش دیدهاند، نه در سامانهای ثبت شدهاند، نه تحت نظارت ارگان مشخصی هستند. در چنین فضایی، اعتماد عمومی فرو میریزد و ناامنی، آرامآرام ریشه میدواند.
دانشگاهها نیز در قبال این وضعیت مسئولاند. تأمین امنیت مسیر رفتوآمد دانشجویان نباید مغفول بماند. ایجاد ناوگان امن، همکاری با تاکسیرانی و نظارت بر پایانهها، گامهایی ساده اما حیاتیاند.
الهه دیگر در میان ما نیست؛ امروز باید صدای دختری باشیم که دیگر نمیتواند فریاد بزند او که بیگناه، جوان، با قلبی پر از آرزو و چشمانی نگران برای برادر معلولش به آعوش مرگ رفت این یک هشدار است. اگر امروز نشنویم، فردا دیر خواهد بود.
@journalistsclub1
تافته جدابافته نیستیم؛ شرایط بد را نمیتوان خوب زیست!
محمد باقرزاده
روزنامهنگار اجتماعی
سالها پیش و در روزنامه «شهروند» یک نهاد صنفی درونروزنامهای شکل گرفت. در آن روزگار من هم افتخار این را پیدا کردم که یکی از سه نماینده همکارانم باشم؛ بهخوبی خاطرم هست که تمام تلاش من در آن دوران یک موضوع بود: اصرار بر انطباق شرایط شخصی و کاری خبرنگار با هم. به عبارتی سادهتر، در آنروزگار تعدادی از ما روزنامهنگاران این روزنامه، از حداقل حقوق قانونی و اعمال قانون کار همین مملکت بینصیب مانده بودیم. تمام حرف من در آن دوران این بود که خبرنگاری که نتواند حقوق ابتدایی خود را محقق کند، هنگام مصاحبه با دیگر اقشار و پیگیری حقوقشان، دچار بیهویتی و پوچی خواهد شد! مگر میشود مدام درباره چیزی نوشت که خود از آن بیبهرهای؟ و آیا پوچی و بیهویتی زندگی اجتماعی چیزی غیر از این است؟
ستایش خودکشی، بزرگترین خطایی است که یک خبرنگار آنهم در جامعه فلاکتزده امروز ایران میتواند انجام دهد و من هم این را میدانم؛ و حتی زمانی که نوشته مادر «شیده لالمی» را در همین کانال خواندم، از ته قلب به او احسنت گفتم. ضمن ستایش این برخورد، درباره خانم شیده لالمی اما همواره توجه من به یک نکته دیگر جلب میشود؛ او زمانی مدیر مسئول یک مجله بود اما این روند را ادامه نداد؟ واقعا چرا؟
بارها به این پرسش فکر کردم و تنها پاسخی که برایش یافتم این بود که شیده لالمی خبرنگار فهمیده بود که راز ادامهدادن مدیرمسئولی یک رسانه در شرایط کنونی شاید از فشار بر خبرنگار میگذرد و او نمیخواست به این شرایط تن دهد!
میخواهم بگویم اگر قرار است حاصل ادامه یک رسانه، فشار بر خبرنگاران، پرداخت با تاخیر و حداقلی حقوق خبرنگاران و حتی منت برسرآنان باشد که با قرض و فلان حقوق شما را تهیه کردیم، چه اصراری بر ادامه حیات این رسانه است؟ چرا این آبباریکه را قطع نمیکنید که از دل آن، روزنه نوری برآید؟ بله میشود جهت پیکان همین پرسش را به سمت همکاران هم چرخاند اما طعنه به شیفتهگان حقیقت کار من نیست!
من نوشته تک تک همکاران را در کانال باشگاه روزنامهنگاران ایران با دقت خواندهام و همچنان پیگیری میکنم و میخواهم بگویم حدود یک دهه کار در این فضا یک نکته را برای من برجسته کردهاست؛ اینکه موفقیت، غم، شادی و دستاورد ما؛ و به خصوص ما خبرنگاران حوزه اجتماعی، در یک چیز است؛ در فعالیت و همراهی جمعی.
عمری درِ اتاق رواندرمانگران به روی مسائل اجتماعی بسته بود و ریشه تمام مسائل را در شخص و کودکیاش میجستاند اما چنددهه است که شاخهای انتقادی شکل گرفته که میگوید سعادت از توجه صرف به کودکی خارج نمیشود؛ این نحله روانشناسی میگوید رستگاری در تغییر جهان بیرون است و ما خبرنگاران راهی جز تغییر جهان کاری و حتی جامعهمان نداریم. ما بیش از آنکه به رواندرمانگر با هزینه تامینشده از سوی انجمن صنفی نیاز داشته باشیم، نیازمند صنفی درمانگر و همراه هستیم و این از دل همراهی و کار جمعی خارج میشود.
@journalistsclub1
محمد باقرزاده
روزنامهنگار اجتماعی
سالها پیش و در روزنامه «شهروند» یک نهاد صنفی درونروزنامهای شکل گرفت. در آن روزگار من هم افتخار این را پیدا کردم که یکی از سه نماینده همکارانم باشم؛ بهخوبی خاطرم هست که تمام تلاش من در آن دوران یک موضوع بود: اصرار بر انطباق شرایط شخصی و کاری خبرنگار با هم. به عبارتی سادهتر، در آنروزگار تعدادی از ما روزنامهنگاران این روزنامه، از حداقل حقوق قانونی و اعمال قانون کار همین مملکت بینصیب مانده بودیم. تمام حرف من در آن دوران این بود که خبرنگاری که نتواند حقوق ابتدایی خود را محقق کند، هنگام مصاحبه با دیگر اقشار و پیگیری حقوقشان، دچار بیهویتی و پوچی خواهد شد! مگر میشود مدام درباره چیزی نوشت که خود از آن بیبهرهای؟ و آیا پوچی و بیهویتی زندگی اجتماعی چیزی غیر از این است؟
ستایش خودکشی، بزرگترین خطایی است که یک خبرنگار آنهم در جامعه فلاکتزده امروز ایران میتواند انجام دهد و من هم این را میدانم؛ و حتی زمانی که نوشته مادر «شیده لالمی» را در همین کانال خواندم، از ته قلب به او احسنت گفتم. ضمن ستایش این برخورد، درباره خانم شیده لالمی اما همواره توجه من به یک نکته دیگر جلب میشود؛ او زمانی مدیر مسئول یک مجله بود اما این روند را ادامه نداد؟ واقعا چرا؟
بارها به این پرسش فکر کردم و تنها پاسخی که برایش یافتم این بود که شیده لالمی خبرنگار فهمیده بود که راز ادامهدادن مدیرمسئولی یک رسانه در شرایط کنونی شاید از فشار بر خبرنگار میگذرد و او نمیخواست به این شرایط تن دهد!
میخواهم بگویم اگر قرار است حاصل ادامه یک رسانه، فشار بر خبرنگاران، پرداخت با تاخیر و حداقلی حقوق خبرنگاران و حتی منت برسرآنان باشد که با قرض و فلان حقوق شما را تهیه کردیم، چه اصراری بر ادامه حیات این رسانه است؟ چرا این آبباریکه را قطع نمیکنید که از دل آن، روزنه نوری برآید؟ بله میشود جهت پیکان همین پرسش را به سمت همکاران هم چرخاند اما طعنه به شیفتهگان حقیقت کار من نیست!
من نوشته تک تک همکاران را در کانال باشگاه روزنامهنگاران ایران با دقت خواندهام و همچنان پیگیری میکنم و میخواهم بگویم حدود یک دهه کار در این فضا یک نکته را برای من برجسته کردهاست؛ اینکه موفقیت، غم، شادی و دستاورد ما؛ و به خصوص ما خبرنگاران حوزه اجتماعی، در یک چیز است؛ در فعالیت و همراهی جمعی.
عمری درِ اتاق رواندرمانگران به روی مسائل اجتماعی بسته بود و ریشه تمام مسائل را در شخص و کودکیاش میجستاند اما چنددهه است که شاخهای انتقادی شکل گرفته که میگوید سعادت از توجه صرف به کودکی خارج نمیشود؛ این نحله روانشناسی میگوید رستگاری در تغییر جهان بیرون است و ما خبرنگاران راهی جز تغییر جهان کاری و حتی جامعهمان نداریم. ما بیش از آنکه به رواندرمانگر با هزینه تامینشده از سوی انجمن صنفی نیاز داشته باشیم، نیازمند صنفی درمانگر و همراه هستیم و این از دل همراهی و کار جمعی خارج میشود.
@journalistsclub1
📢 باشگاه روزنامهنگاران ایران؛ آماده دریافت آگهیهای شما
به اطلاع اعضای محترم و علاقهمندان میرسانیم که باشگاه روزنامهنگاران ایران پذیرای آگهیهای تبلیغاتی و اطلاعرسانی شما خواهد بود.
اگر کسبوکار، رویداد یا خدماتی دارید که میخواهید در میان جامعه حرفهای روزنامهنگاران دیده شود، میتوانید از طریق این کانال تبلیغات خود را منتشر کنید.
ما با دریافت آگهیها نهتنها فرصتی برای معرفی برندها و رویدادهای ارزشمند فراهم میکنیم، بلکه تلاش داریم با منابع جدید، محتوای بهتر و حرفهایتر برای شما تولید کنیم تا تجربهای غنیتر و تخصصیتر از روزنامهنگاری ارائه دهیم و در مسیر رشد و توسعه این حرفه، راهگشا باشیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره شرایط درج آگهی و تعرفهها، لطفاً با ما در ارتباط باشید.
✉️ راه ارتباطی: @M_heidari25
با سپاس، باشگاه روزنامهنگاران ایران
@journalistsclub1
به اطلاع اعضای محترم و علاقهمندان میرسانیم که باشگاه روزنامهنگاران ایران پذیرای آگهیهای تبلیغاتی و اطلاعرسانی شما خواهد بود.
اگر کسبوکار، رویداد یا خدماتی دارید که میخواهید در میان جامعه حرفهای روزنامهنگاران دیده شود، میتوانید از طریق این کانال تبلیغات خود را منتشر کنید.
ما با دریافت آگهیها نهتنها فرصتی برای معرفی برندها و رویدادهای ارزشمند فراهم میکنیم، بلکه تلاش داریم با منابع جدید، محتوای بهتر و حرفهایتر برای شما تولید کنیم تا تجربهای غنیتر و تخصصیتر از روزنامهنگاری ارائه دهیم و در مسیر رشد و توسعه این حرفه، راهگشا باشیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره شرایط درج آگهی و تعرفهها، لطفاً با ما در ارتباط باشید.
✉️ راه ارتباطی: @M_heidari25
با سپاس، باشگاه روزنامهنگاران ایران
@journalistsclub1
Forwarded from باشگاه روزنامهنگاران اقتصادی
تغییرات در گروه رسانهای دنیای اقتصاد
گروه رسانهای دنیای اقتصاد با تغییرات گسترده در ساختار مدیریتی خود مواجه شد.
علیرضا بختیاری، مدیرمسئول این گروه، با صدور احکام جدید، این تغییرات را رقم زد.
نخستین تغییر در پایان سال ۱۴۰۳ رقم خورد و بر اساس آن، نوید رئیسی بهعنوان سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد، جایگزین پویا جبلعاملی شد.
همچنین، خانم فاطمه استیری با حکم آقای بختیاری بهعنوان سردبیر سایت اقتصادنیوز منصوب شد.
آرش خوشخو، که پیشتر ۱۳ سال سردبیری روزنامه هفت صبح را بر عهده داشت، از این پس مدیر تولید و فنی گروه رسانهای دنیای اقتصاد است.
محمدحسین شاوردی نیز با حکم آقای بختیاری بهعنوان سردبیر جدید اکوایران جایگزین مهدی نوروزیان شد که پنج سال عهدهدار این مسئولیت بود.
محمد طاهری، سردبیر هفتهنامه تجارتفردا نیز، با حفظ سمت، مدیریت انتشارات دنیای اقتصاد را بر عهده گرفت. این مسئولیت پیشتر بر عهده آقای محمود صدری، از روزنامهنگاران باسابقه و برجسته بود. آقای صدری در حال حاضر مشاور مدیر مسئول و دبیر شورای سیاستگذاری گروه رسانهای دنیای اقتصاد است.
@Economicjournalists
گروه رسانهای دنیای اقتصاد با تغییرات گسترده در ساختار مدیریتی خود مواجه شد.
علیرضا بختیاری، مدیرمسئول این گروه، با صدور احکام جدید، این تغییرات را رقم زد.
نخستین تغییر در پایان سال ۱۴۰۳ رقم خورد و بر اساس آن، نوید رئیسی بهعنوان سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد، جایگزین پویا جبلعاملی شد.
همچنین، خانم فاطمه استیری با حکم آقای بختیاری بهعنوان سردبیر سایت اقتصادنیوز منصوب شد.
آرش خوشخو، که پیشتر ۱۳ سال سردبیری روزنامه هفت صبح را بر عهده داشت، از این پس مدیر تولید و فنی گروه رسانهای دنیای اقتصاد است.
محمدحسین شاوردی نیز با حکم آقای بختیاری بهعنوان سردبیر جدید اکوایران جایگزین مهدی نوروزیان شد که پنج سال عهدهدار این مسئولیت بود.
محمد طاهری، سردبیر هفتهنامه تجارتفردا نیز، با حفظ سمت، مدیریت انتشارات دنیای اقتصاد را بر عهده گرفت. این مسئولیت پیشتر بر عهده آقای محمود صدری، از روزنامهنگاران باسابقه و برجسته بود. آقای صدری در حال حاضر مشاور مدیر مسئول و دبیر شورای سیاستگذاری گروه رسانهای دنیای اقتصاد است.
@Economicjournalists
صدای محیطزیست در همشهری خاموش شد
اسدالله افلاکی
روزنامه نگار
تأسیس روزنامه همشهری به پایمردی غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، بدون شک نقطهعطفی در مطبوعات ایران است. رسانهای که با انتشار اولین نسخه آن در ۲۴ آذر سال ۱۳۷۱، تصویری متفاوت از روزنامه و روزنامهنگاری را به نمایش گذاشت.
این روزنامه که هم از نظر محتوا و هم از نظر شکل ظاهر، قطع و صفحهآرایی با سایر روزنامهها متفاوت بود و تمامرنگی منتشر میشد، به موضوعاتی پرداخت که تا آن زمان در سایر رسانهها کمتر مورد توجه بود. مشکلات شهر، جوانان، اوقات فراغت و محیطزیست از جمله این موضوعات بودند.
با مدیریت کرباسچی، ساختوساز و اجرای طرحهای عمرانی سرعت گرفت و در زمانی کوتاه چهره تهران دگرگون شد. همزمان با این تغییرات و افزایش جمعیت شهرنشین، بر معضلات شهری از جمله آلودگی هوا و مشکلات ترافیک افزوده شد. این موضوعات حالا رسانهای برای مطرح شدن داشتند.
شکلگیری صفحه مستقل محیطزیست
مباحث محیطزیست برای نخستینبار به همت اسماعیل عباسی در کنار دیگر موضوعات شهری در روزنامه همشهری مطرح و با ورود ناصر کرمی به گروه شهری، این مباحث پررنگتر شد. او که دانشآموخته محیطزیست بود، با نگاه تخصصی به محیطزیست پرداخت. نگارنده نیز در سال ۸۲ به گروه شهری پیوست و به پیشنهاد ناصر کرمی -دبیر وقت گروه شهری- حوزه محیطزیست را برعهده گرفت.
با تغییر در مدیریت شهری و روی کار آمدن احمدینژاد، مدیریت همشهری نیز تغییر کرد و در مرداد ۸۲ علیرضا شیخ عطار بر مسند مدیریت پرمخاطبترین روزنامه فارسیزبان تکیه زد. طی سالهای ۸۲ تا ۸۵ هنوز صفحه محیطزیست مستقل نشده بود و اخبارمحیطزیست در گروه شهری منتشر میشد. در آن زمان، گزارشهای مرتبط با محیطزیست در صفحات دیگر از جمله صفحه سفروطبیعت منتشر میشد. با شدت گرفتن تخریبهای محیطزیست، حجم اخبار و مطالب محیطزیست نیز افزایش یافت و اختصاص صفحهای مستقل به محیطزیست اجتنابناپذیر شد. با همین رویکرد، نخستین صفحه مستقل محیطزیست در سال ۸۵ با عنوان زادبوم منتشر شد. مسئولیت این صفحه که طی سالها با عناوین زادبوم، محیطزیست، سرزمین و زیستبوم منتشر میشد، از آغاز تا دهم اردیبهشتماه ۱۳۹۸ -پایان همکاری با همشهری- با نگارنده بود.
همراهی با گروه محیطزیست
اسفندماه ۱۳۸۴، شیخ عطار، مدیریت همشهری را به حسین انتظامی که مدیریت روزنامه جامجم را در پیشینه خود داشت، واگذار کرد.
انتظامی نیز مردادماه ۱۳۸۷ به مجلس رفت و علیاصغر محکی جایگزین او شد. پس از آن در دیماه ۱۳۸۹ حسین قربانزاده، سردبیر و بعد ازچندی مدیرمسئول روزنامه همشهری شد و تا شهریور ۱۳۹۶ در این مسئولیت باقی ماند. در همه این دوران با وجود تغییر مدیران همشهری، صفحه محیطزیست با کمترین مشکلی منتشر شد.
خطمشی
خطمشی و رویکرد صفحه محیطزیست از آغاز شکلگیری، طرح معضلات محیطزیست و ارائه راهکار با نگاه کارشناسی بود.
ازآنجاکه گروه محیطزیست فارغ از خطکشیها و جناحبندیهای سیاسی اطلاعرسانی میکرد و خط قرمز آن منافع ملی بود، در زمانی کوتاه توانست اعتماد کارشناسان و مدیران محیطزیست و منابعطبیعی، بهویژه مدیران میانی، (اعم از اصلاحطلب و اصولگرا) را جلب کند و بنا به یک قانون نانوشته، گاه همین کارشناسان و مدیران با اطمینان از محفوظ ماندن منبع خبر، اخبار مرتبط با تخریبها را در اختیار گروه محیطزیست قرار میدادند.
همچنین، مجالی برای انتشار مطالب دانشجویان و فعالان محیطزیست فراهم آمد؛ اما این صفحه هرگز تریبون افراد همهچیزدان نشد و برای تولید محتوا در هر حوزهای سراغ کارشناسانی میرفت که در آن حوزه تخصص داشتند.
دوره شکوفایی
گروه محیطزیست در دوران فعالیت خود با همراهی سایر رسانهها توانست با انتشار گزارشهای متعدد از احداث جاده در جنگل ابر جلوگیری کند. مانع تخریبهای ناشی از عبور خط لوله گاز در رویشگاههای زاگرسی شود. از احداث جاده در باغ گیاهشناسی نوشهر جلوگیری کند. مقابل زیادهخواهی افراد ذینفوذ بایستد و با هشدار درباره زمینخواری، کوهخواری، جنگلتراشی، ساختوسازهای غیرقانونی، سدسازیهای بیرویه، بحران آب، خشک شدن تالابها، گسترش کانونهای ریزگرد،غارت منابع آبزی خلیجفارس و دیگر معضلات محیطزیست روشنگری کند. انتشارگزارشهای پرشمار و صدها ویژهنامه تخصصی و انعکاس دیدگاههای کارشناسان دلسوز و نقدهای مشفقانه، همشهری را به رسانهای اثرگذار در حوزه محیطزیست و منابعطبیعی تبدیل کرد.
منبع: روزنامه پیام ما
@journalistsclub1
اسدالله افلاکی
روزنامه نگار
تأسیس روزنامه همشهری به پایمردی غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، بدون شک نقطهعطفی در مطبوعات ایران است. رسانهای که با انتشار اولین نسخه آن در ۲۴ آذر سال ۱۳۷۱، تصویری متفاوت از روزنامه و روزنامهنگاری را به نمایش گذاشت.
این روزنامه که هم از نظر محتوا و هم از نظر شکل ظاهر، قطع و صفحهآرایی با سایر روزنامهها متفاوت بود و تمامرنگی منتشر میشد، به موضوعاتی پرداخت که تا آن زمان در سایر رسانهها کمتر مورد توجه بود. مشکلات شهر، جوانان، اوقات فراغت و محیطزیست از جمله این موضوعات بودند.
با مدیریت کرباسچی، ساختوساز و اجرای طرحهای عمرانی سرعت گرفت و در زمانی کوتاه چهره تهران دگرگون شد. همزمان با این تغییرات و افزایش جمعیت شهرنشین، بر معضلات شهری از جمله آلودگی هوا و مشکلات ترافیک افزوده شد. این موضوعات حالا رسانهای برای مطرح شدن داشتند.
شکلگیری صفحه مستقل محیطزیست
مباحث محیطزیست برای نخستینبار به همت اسماعیل عباسی در کنار دیگر موضوعات شهری در روزنامه همشهری مطرح و با ورود ناصر کرمی به گروه شهری، این مباحث پررنگتر شد. او که دانشآموخته محیطزیست بود، با نگاه تخصصی به محیطزیست پرداخت. نگارنده نیز در سال ۸۲ به گروه شهری پیوست و به پیشنهاد ناصر کرمی -دبیر وقت گروه شهری- حوزه محیطزیست را برعهده گرفت.
با تغییر در مدیریت شهری و روی کار آمدن احمدینژاد، مدیریت همشهری نیز تغییر کرد و در مرداد ۸۲ علیرضا شیخ عطار بر مسند مدیریت پرمخاطبترین روزنامه فارسیزبان تکیه زد. طی سالهای ۸۲ تا ۸۵ هنوز صفحه محیطزیست مستقل نشده بود و اخبارمحیطزیست در گروه شهری منتشر میشد. در آن زمان، گزارشهای مرتبط با محیطزیست در صفحات دیگر از جمله صفحه سفروطبیعت منتشر میشد. با شدت گرفتن تخریبهای محیطزیست، حجم اخبار و مطالب محیطزیست نیز افزایش یافت و اختصاص صفحهای مستقل به محیطزیست اجتنابناپذیر شد. با همین رویکرد، نخستین صفحه مستقل محیطزیست در سال ۸۵ با عنوان زادبوم منتشر شد. مسئولیت این صفحه که طی سالها با عناوین زادبوم، محیطزیست، سرزمین و زیستبوم منتشر میشد، از آغاز تا دهم اردیبهشتماه ۱۳۹۸ -پایان همکاری با همشهری- با نگارنده بود.
همراهی با گروه محیطزیست
اسفندماه ۱۳۸۴، شیخ عطار، مدیریت همشهری را به حسین انتظامی که مدیریت روزنامه جامجم را در پیشینه خود داشت، واگذار کرد.
انتظامی نیز مردادماه ۱۳۸۷ به مجلس رفت و علیاصغر محکی جایگزین او شد. پس از آن در دیماه ۱۳۸۹ حسین قربانزاده، سردبیر و بعد ازچندی مدیرمسئول روزنامه همشهری شد و تا شهریور ۱۳۹۶ در این مسئولیت باقی ماند. در همه این دوران با وجود تغییر مدیران همشهری، صفحه محیطزیست با کمترین مشکلی منتشر شد.
خطمشی
خطمشی و رویکرد صفحه محیطزیست از آغاز شکلگیری، طرح معضلات محیطزیست و ارائه راهکار با نگاه کارشناسی بود.
ازآنجاکه گروه محیطزیست فارغ از خطکشیها و جناحبندیهای سیاسی اطلاعرسانی میکرد و خط قرمز آن منافع ملی بود، در زمانی کوتاه توانست اعتماد کارشناسان و مدیران محیطزیست و منابعطبیعی، بهویژه مدیران میانی، (اعم از اصلاحطلب و اصولگرا) را جلب کند و بنا به یک قانون نانوشته، گاه همین کارشناسان و مدیران با اطمینان از محفوظ ماندن منبع خبر، اخبار مرتبط با تخریبها را در اختیار گروه محیطزیست قرار میدادند.
همچنین، مجالی برای انتشار مطالب دانشجویان و فعالان محیطزیست فراهم آمد؛ اما این صفحه هرگز تریبون افراد همهچیزدان نشد و برای تولید محتوا در هر حوزهای سراغ کارشناسانی میرفت که در آن حوزه تخصص داشتند.
دوره شکوفایی
گروه محیطزیست در دوران فعالیت خود با همراهی سایر رسانهها توانست با انتشار گزارشهای متعدد از احداث جاده در جنگل ابر جلوگیری کند. مانع تخریبهای ناشی از عبور خط لوله گاز در رویشگاههای زاگرسی شود. از احداث جاده در باغ گیاهشناسی نوشهر جلوگیری کند. مقابل زیادهخواهی افراد ذینفوذ بایستد و با هشدار درباره زمینخواری، کوهخواری، جنگلتراشی، ساختوسازهای غیرقانونی، سدسازیهای بیرویه، بحران آب، خشک شدن تالابها، گسترش کانونهای ریزگرد،غارت منابع آبزی خلیجفارس و دیگر معضلات محیطزیست روشنگری کند. انتشارگزارشهای پرشمار و صدها ویژهنامه تخصصی و انعکاس دیدگاههای کارشناسان دلسوز و نقدهای مشفقانه، همشهری را به رسانهای اثرگذار در حوزه محیطزیست و منابعطبیعی تبدیل کرد.
منبع: روزنامه پیام ما
@journalistsclub1
باشگاه روزنامهنگاران ایران
صدای محیطزیست در همشهری خاموش شد اسدالله افلاکی روزنامه نگار تأسیس روزنامه همشهری به پایمردی غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، بدون شک نقطهعطفی در مطبوعات ایران است. رسانهای که با انتشار اولین نسخه آن در ۲۴ آذر سال ۱۳۷۱، تصویری متفاوت از روزنامه و…
پاسخ سردبیر همشهری
دانیال معمار در پاسخ به اسدلله افلاکی نوشت:
با احترام به همکار سابقمان جناب آقای افلاکی عزیز، باید خدمت ایشان عرض کنم که صفحه «محیطزیست، میراث و گردشگری» روزنامه همشهری همچنان با عنوان «سرزمین من» هر روز در این روزنامه به دبیری سرکار خانم زهرا عباسی از روزنامهنگاران پرسابقه همشهری منتشر میشود.
سوژههای محیطزیستی روزنامه همشهری هم سالهاست که توسط سرکار خانم زهرا رفیعی پیگیری و نوشته میشود که ایشان هماکنون در همین گروه حضور دارند و فعال هستند.
معلوم نیست چرا تغییر دبیر یک صفحه به دلایل مختلف باید به معنی «خاموش شدن صدای محیطزیست در همشهری» تعبیر شود. مدیران باشگاه روزنامهنگاران هم کاش قبل از انتشار این مطلب، نگاهی به صفحات روزنامه همشهری میانداختند یا از یکی از روزنامهنگاران حاضر در همشهری، صحت این ماجرا را میپرسیدند.
@journalistsclub1
دانیال معمار در پاسخ به اسدلله افلاکی نوشت:
با احترام به همکار سابقمان جناب آقای افلاکی عزیز، باید خدمت ایشان عرض کنم که صفحه «محیطزیست، میراث و گردشگری» روزنامه همشهری همچنان با عنوان «سرزمین من» هر روز در این روزنامه به دبیری سرکار خانم زهرا عباسی از روزنامهنگاران پرسابقه همشهری منتشر میشود.
سوژههای محیطزیستی روزنامه همشهری هم سالهاست که توسط سرکار خانم زهرا رفیعی پیگیری و نوشته میشود که ایشان هماکنون در همین گروه حضور دارند و فعال هستند.
معلوم نیست چرا تغییر دبیر یک صفحه به دلایل مختلف باید به معنی «خاموش شدن صدای محیطزیست در همشهری» تعبیر شود. مدیران باشگاه روزنامهنگاران هم کاش قبل از انتشار این مطلب، نگاهی به صفحات روزنامه همشهری میانداختند یا از یکی از روزنامهنگاران حاضر در همشهری، صحت این ماجرا را میپرسیدند.
@journalistsclub1
بیژن اشتری درگذشت
بیژن اشتری منتقد پیشین فیلم و سینما و مترجم سرشناس، ساعاتی پیش درگذشت. آقای اشتری متولد ۱۳۳۹ بود و در زمان فوت ۶۴ سال داشت.
آقای اشتری سالهای طولانی نقد فیلم مینوشت که عمدتاً در مجلۀ «دنیای تصویر» منتشر میشدند. در دهه هشتاد نیز مطالب بسیاری در مجله مهرنامه منتشر کرد. او از میانههای دهۀ هشتاد پروژۀ بزرگ ترجمۀ زندگینامهها و رخدادنامههای مربوط به اتحاد شوروی و بلوک شرق را آغاز کرد.
درگذشت ایشان را به خانواده، دوستان و همکاران ایشان تسلیت میگوئیم.
@journalistsclub1
بیژن اشتری منتقد پیشین فیلم و سینما و مترجم سرشناس، ساعاتی پیش درگذشت. آقای اشتری متولد ۱۳۳۹ بود و در زمان فوت ۶۴ سال داشت.
آقای اشتری سالهای طولانی نقد فیلم مینوشت که عمدتاً در مجلۀ «دنیای تصویر» منتشر میشدند. در دهه هشتاد نیز مطالب بسیاری در مجله مهرنامه منتشر کرد. او از میانههای دهۀ هشتاد پروژۀ بزرگ ترجمۀ زندگینامهها و رخدادنامههای مربوط به اتحاد شوروی و بلوک شرق را آغاز کرد.
درگذشت ایشان را به خانواده، دوستان و همکاران ایشان تسلیت میگوئیم.
@journalistsclub1
مترجم دیکتاتورها درگذشت
بیژن اشتری منتقد پیشین فیلم و سینما و مترجم سرشناس، را به نام «مترجم دیکتارتورها» میشناسند؛ مترجمی که عزمش را برای شناساندن حکومتهای توتالیتر کمونیستی به ایرانیان جزم کرد و ادبیات را وسیلهای برای معرفی استبداد دانست.
آقای اشتری معتقد بود نسل جوان امروز نیاز دارد به صورت جدیتری با تاریخ جهان آشنا شود و جامعه استبدادی، مقوله دیکتاتوری و تاریخ کمونیسم را بهتر بشناسد.
او همت خود را بر شناساندن دیکتاتورها گذاشت. تمرکزش بر زندگینامهی دیکتاتورها بود و طی دو دهه اخیر روی تاریخ شوروی متمرکز شد و به تاریخ کمونیسم و استبداد در بلوک شرق پرداخت.
مجموعه «کتابهای سرخ» هم که در نشر ثالث به چاپ رساند، زندگینامههایی است از لنین، تروتسکی، استالین، بوخارین و دیگر رهبران انقلاب اکتبر که همه علیه سرخ به رشته تحریر کشیده شدند.
روحش شاد و یادش گرامی
@journalistsclub1
بیژن اشتری منتقد پیشین فیلم و سینما و مترجم سرشناس، را به نام «مترجم دیکتارتورها» میشناسند؛ مترجمی که عزمش را برای شناساندن حکومتهای توتالیتر کمونیستی به ایرانیان جزم کرد و ادبیات را وسیلهای برای معرفی استبداد دانست.
آقای اشتری معتقد بود نسل جوان امروز نیاز دارد به صورت جدیتری با تاریخ جهان آشنا شود و جامعه استبدادی، مقوله دیکتاتوری و تاریخ کمونیسم را بهتر بشناسد.
او همت خود را بر شناساندن دیکتاتورها گذاشت. تمرکزش بر زندگینامهی دیکتاتورها بود و طی دو دهه اخیر روی تاریخ شوروی متمرکز شد و به تاریخ کمونیسم و استبداد در بلوک شرق پرداخت.
مجموعه «کتابهای سرخ» هم که در نشر ثالث به چاپ رساند، زندگینامههایی است از لنین، تروتسکی، استالین، بوخارین و دیگر رهبران انقلاب اکتبر که همه علیه سرخ به رشته تحریر کشیده شدند.
روحش شاد و یادش گرامی
@journalistsclub1
یک گفتگوی جمعی
تمجید هادی خانیکی از کنسرت علیرضا قربانی
دکتر هادی خانیکی استاد ارتباطات و روزنامهنگاری که به عنوان تئوریسین «گفتگو» در ایران شناخته میشود پس از حضور در کنسرت «ایرانم» علیرضا قربانی در فضای باز ورزشگاه آزادی که این شبها با حضور بیش از ۷۵۰۰ نفر برگزار میشود، گفت: این کنسرت را میتوان فضای گفتوگو دانست زیرا اولاً سخن و هنر آقای قربانی همیشه چون از دل برمیخیزد بر دل مینشیند و این خود شرط اول گفتوگوست که در واقع در آن تصنع و ساختگی بودن به چشم نخورد.
وی ادامه داد: دوم اینکه ترکیب جمعیت کاملا ترکیبی است که در آن میتوان ایران را دید چراکه هنرمندی از ایران یک کار هنری درباره ایران انجام میدهد. سوم اینکه، انتخاب شعر و موسیقی آن بخشهای اصلی گفتوگو را سامان میدهد به این دلیل که گفتوگو فقط اعتراف نیست بلکه احساس و عاطفه هم است.
خانیکی در پايان تاکید کرد: به نظر من کنسرت جدید آقای قربانی یک رخداد فوقالعاده هنری است که در آن ابعاد مختلف ارتباط را میتوان دید؛ هم زیبایی هنری هم انتخاب مضمون و هم حس و درکی که در خلال برنامه به مخاطبان منتقل میشود.
@journalistsclub1
تمجید هادی خانیکی از کنسرت علیرضا قربانی
دکتر هادی خانیکی استاد ارتباطات و روزنامهنگاری که به عنوان تئوریسین «گفتگو» در ایران شناخته میشود پس از حضور در کنسرت «ایرانم» علیرضا قربانی در فضای باز ورزشگاه آزادی که این شبها با حضور بیش از ۷۵۰۰ نفر برگزار میشود، گفت: این کنسرت را میتوان فضای گفتوگو دانست زیرا اولاً سخن و هنر آقای قربانی همیشه چون از دل برمیخیزد بر دل مینشیند و این خود شرط اول گفتوگوست که در واقع در آن تصنع و ساختگی بودن به چشم نخورد.
وی ادامه داد: دوم اینکه ترکیب جمعیت کاملا ترکیبی است که در آن میتوان ایران را دید چراکه هنرمندی از ایران یک کار هنری درباره ایران انجام میدهد. سوم اینکه، انتخاب شعر و موسیقی آن بخشهای اصلی گفتوگو را سامان میدهد به این دلیل که گفتوگو فقط اعتراف نیست بلکه احساس و عاطفه هم است.
خانیکی در پايان تاکید کرد: به نظر من کنسرت جدید آقای قربانی یک رخداد فوقالعاده هنری است که در آن ابعاد مختلف ارتباط را میتوان دید؛ هم زیبایی هنری هم انتخاب مضمون و هم حس و درکی که در خلال برنامه به مخاطبان منتقل میشود.
@journalistsclub1
مردی که قلمش چون شمشیر بُرنده بود
۲۵ سال از مرگ هوشنگ گلشیری، سردبیر مجله کارنامه، گذشت
۲۵ سال از خاموشی هوشنگ گلشیری گذشت؛ مردی که کلمه را به سلاح بدل کرد، قلم را به شمشیر و روایت را به میدان نبرد. نویسندهای که هر واژهاش زخمی تازه بر پیکرهی کهنهی ادبیات زد و هر اثرش نوید یک دوران. سردبیر سختگیر و عاشقِ «کارنامه»؛ همان مجلهی افسانهای که نامش چون فانوسی در شبِ تار فرهنگ ایران روشن ماند.
گلشیری از نوجوانی با ادبیات الفتی غریب داشت. شعر میگفت، اما خیلی زود دریافت که جانِ ماجرا در نثر است، در روایت، در داستان. در دههی ۴۰، در قلب اصفهان، همرکاب با جوانانی دیگر «جُنگ اصفهان» را بنیاد نهاد؛ محفلی که از دل آن، حلقهای ادبی سربرآورد، حلقهای که به مصاف سنت رفت و پرچم نوگرایی را در داستاننویسی برافراشت. جلسات اولیه در کنار مزار صائب بود؛ گویی که شاعر قرنها پیش، پشتیبان نسلی دیگر از اهل قلم شده باشد. همانجا بود که بذر تغییر کاشته شد، بذر طغیان.
اما نقطهی طلایی زندگی گلشیری، انتشار رمان درخشان شازده احتجاب در ۱۳۴۸ بود. رمانی که مثل پتک بر فضای ادبی آن سالها فرود آمد؛ با نثری موجز، تلخ، جسور و بیرحم. بعد از آن، دیگر هیچکس نمیتوانست گلشیری را نبیند یا نادیده بگیرد. او نهتنها داستاننویس بود، بلکه به ناقدی بدل شد که تیغ نقدش برنده و بیملاحظه بود؛ بیآنکه بخواهد در سایهروشنها بایستد. همین نقدها دوستان اندک و دشمنان بسیار برایش ساخت. اما تاریخ به شیوهای طنزآمیز کار کرد: پس از مرگ، دشمنانش خاموش شدند و ستایشگرانش رو به فزونی گذاشتند.
پس از انقلاب، همراه با بزرگان دیگر، «نقدآگاه» را راه انداخت. بعد، در روزگار درخشش «آدینه»، چنان که خودش گفته، گل از گلش شکفت. نسخههای مجله را زیر بغل میزد، راهی خیابان انقلاب میشد، کتابفروشیها را یکییکی میرفت، مجله را میداد دستشان و میگفت: این را بفروشید، این را بخوانید، این را پخش کنید. نه سردبیر بود، نه مدیرمسئول، اما جانش با مجله گره خورده بود. بعدها در انتشار «دوران» و «مفید» هم نقشآفرین بود؛ حتی اگر اسمش در شناسنامه نبود، روحش در آنها جاری بود.
و سرانجام، «کارنامه» آمد. نشریهای که نام گلشیری را یدک میکشید و با هر شمارهاش، قلب ادبیات ایران تندتر میتپید. انتشار هر شماره، جنگی بود میان اراده و موانع. گاه نارس به دنیا میآمد، گاه دیر، گاه پرخطا، اما همواره زنده و زندهکننده. کارنامه گلشیری، فقط یک مجله نبود؛ یک جبههی فرهنگی بود. سنگری برای نویسندگانی که نمیخواستند شبیه گذشته بنویسند، نمیخواستند سانسور را بپذیرند، نمیخواستند تکرار شوند.
کارنامهی گلشیری در روزنامهنگاری ادبی، بخشی از میراث بزرگ اوست. جایی برای پرورش استعدادها، برای ریسک، برای تجربه، برای تمرین نقد. همچنان که در «جنگ اصفهان» به نسل پیشین بالوپر داده بود، در «کارنامه» هم به جوانان میدان داد. جلسات پنجشنبهها در خانهاش در شهرک اکباتان، خودش کلاس درسی بود: داستاننویسی، بازنویسی، نقد، دوبارهنویسی، دوبارهخوانی، و دوبارهساختن.
او نمیخواست معلم باشد، اما مدرسهای ساخت. نمیخواست راهبر باشد، اما راهی گشود. نمیخواست الگو باشد، اما شد. مجلهی کارنامه، تجربهی شخصیاش نبود، طرحی برای آینده بود؛ جایی برای خلق نثرهای دیگر، زاویههای تازه، جهانبینیهای بیسابقه.
۲۵ سال گذشته، اما طنین صدای گلشیری هنوز در کوچهپسکوچههای ادبیات ایران شنیده میشود. هنوز شازده احتجاب، معصومها و بره راعی و... را میخوانند، هنوز از جلسات نقدش میگویند، هنوز کارنامهاش راهنمای نویسندگان جوان است. ۱۶ خرداد ۱۳۷۹، گلشیری از میان ما رفت؛ در ۶۲ سالگی، در بیمارستان ایرانمهر تهران، در سکوتی که بلافاصله پر شد از فریاد ستایشگرانش. پیکرش را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند، اما روحش هنوز در کتابها، در کلمهها، در نگاهها، در نقدها و در آرمانهای ادبیات ایران میتپد.
گلشیری مرد، اما خاموش نشد. نامش زنده است، قلمش بیدار، کارنامهاش باز، و صدایش، هنوز... شنیده میشود.
@journalistsclub1
۲۵ سال از مرگ هوشنگ گلشیری، سردبیر مجله کارنامه، گذشت
۲۵ سال از خاموشی هوشنگ گلشیری گذشت؛ مردی که کلمه را به سلاح بدل کرد، قلم را به شمشیر و روایت را به میدان نبرد. نویسندهای که هر واژهاش زخمی تازه بر پیکرهی کهنهی ادبیات زد و هر اثرش نوید یک دوران. سردبیر سختگیر و عاشقِ «کارنامه»؛ همان مجلهی افسانهای که نامش چون فانوسی در شبِ تار فرهنگ ایران روشن ماند.
گلشیری از نوجوانی با ادبیات الفتی غریب داشت. شعر میگفت، اما خیلی زود دریافت که جانِ ماجرا در نثر است، در روایت، در داستان. در دههی ۴۰، در قلب اصفهان، همرکاب با جوانانی دیگر «جُنگ اصفهان» را بنیاد نهاد؛ محفلی که از دل آن، حلقهای ادبی سربرآورد، حلقهای که به مصاف سنت رفت و پرچم نوگرایی را در داستاننویسی برافراشت. جلسات اولیه در کنار مزار صائب بود؛ گویی که شاعر قرنها پیش، پشتیبان نسلی دیگر از اهل قلم شده باشد. همانجا بود که بذر تغییر کاشته شد، بذر طغیان.
اما نقطهی طلایی زندگی گلشیری، انتشار رمان درخشان شازده احتجاب در ۱۳۴۸ بود. رمانی که مثل پتک بر فضای ادبی آن سالها فرود آمد؛ با نثری موجز، تلخ، جسور و بیرحم. بعد از آن، دیگر هیچکس نمیتوانست گلشیری را نبیند یا نادیده بگیرد. او نهتنها داستاننویس بود، بلکه به ناقدی بدل شد که تیغ نقدش برنده و بیملاحظه بود؛ بیآنکه بخواهد در سایهروشنها بایستد. همین نقدها دوستان اندک و دشمنان بسیار برایش ساخت. اما تاریخ به شیوهای طنزآمیز کار کرد: پس از مرگ، دشمنانش خاموش شدند و ستایشگرانش رو به فزونی گذاشتند.
پس از انقلاب، همراه با بزرگان دیگر، «نقدآگاه» را راه انداخت. بعد، در روزگار درخشش «آدینه»، چنان که خودش گفته، گل از گلش شکفت. نسخههای مجله را زیر بغل میزد، راهی خیابان انقلاب میشد، کتابفروشیها را یکییکی میرفت، مجله را میداد دستشان و میگفت: این را بفروشید، این را بخوانید، این را پخش کنید. نه سردبیر بود، نه مدیرمسئول، اما جانش با مجله گره خورده بود. بعدها در انتشار «دوران» و «مفید» هم نقشآفرین بود؛ حتی اگر اسمش در شناسنامه نبود، روحش در آنها جاری بود.
و سرانجام، «کارنامه» آمد. نشریهای که نام گلشیری را یدک میکشید و با هر شمارهاش، قلب ادبیات ایران تندتر میتپید. انتشار هر شماره، جنگی بود میان اراده و موانع. گاه نارس به دنیا میآمد، گاه دیر، گاه پرخطا، اما همواره زنده و زندهکننده. کارنامه گلشیری، فقط یک مجله نبود؛ یک جبههی فرهنگی بود. سنگری برای نویسندگانی که نمیخواستند شبیه گذشته بنویسند، نمیخواستند سانسور را بپذیرند، نمیخواستند تکرار شوند.
کارنامهی گلشیری در روزنامهنگاری ادبی، بخشی از میراث بزرگ اوست. جایی برای پرورش استعدادها، برای ریسک، برای تجربه، برای تمرین نقد. همچنان که در «جنگ اصفهان» به نسل پیشین بالوپر داده بود، در «کارنامه» هم به جوانان میدان داد. جلسات پنجشنبهها در خانهاش در شهرک اکباتان، خودش کلاس درسی بود: داستاننویسی، بازنویسی، نقد، دوبارهنویسی، دوبارهخوانی، و دوبارهساختن.
او نمیخواست معلم باشد، اما مدرسهای ساخت. نمیخواست راهبر باشد، اما راهی گشود. نمیخواست الگو باشد، اما شد. مجلهی کارنامه، تجربهی شخصیاش نبود، طرحی برای آینده بود؛ جایی برای خلق نثرهای دیگر، زاویههای تازه، جهانبینیهای بیسابقه.
۲۵ سال گذشته، اما طنین صدای گلشیری هنوز در کوچهپسکوچههای ادبیات ایران شنیده میشود. هنوز شازده احتجاب، معصومها و بره راعی و... را میخوانند، هنوز از جلسات نقدش میگویند، هنوز کارنامهاش راهنمای نویسندگان جوان است. ۱۶ خرداد ۱۳۷۹، گلشیری از میان ما رفت؛ در ۶۲ سالگی، در بیمارستان ایرانمهر تهران، در سکوتی که بلافاصله پر شد از فریاد ستایشگرانش. پیکرش را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند، اما روحش هنوز در کتابها، در کلمهها، در نگاهها، در نقدها و در آرمانهای ادبیات ایران میتپد.
گلشیری مرد، اما خاموش نشد. نامش زنده است، قلمش بیدار، کارنامهاش باز، و صدایش، هنوز... شنیده میشود.
@journalistsclub1
صدای میراث پایگاه خبری شد
هیات نظارت بر مطبوعات در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بررسی پرونده سایت صدای میراث، مجوز فعالیت رسمی این رسانه را با عنوان «پایگاه خبری صدای میراث» به مدیر مسئولی «محمد باریکانی» در حوزه فعالیت اجتماعی، فرهنگی به شماره مجوز ۹۷۷۴۶ صادر كرد و از این پس صدای میراث به عنوان رسانه رسمی حوزه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به فعالیت خود ادامه می دهد.
پایگاه خبری صدای میراث، دوم خردادماه سال ۱۳۹۷ با همراهی دغدغهمندان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آغاز به كار كرد و تاكنون با یاری فعالین میراث فرهنگی سراسر كشور توانسته است فعالیت حرفه ای خود را تداوم بخشد و به گفته ناظرین، به رسانهای تاثیرگذار تبدیل شود.
صدای میراث در مسیر فعالیت خود با همراهی و اعتماد مردمی و فعالین میراث توانست در جریان سازی اجتماعی جهت حفظ داشته های تاریخی و فرهنگی از رسانههای موفق این حوزه باشد. لینک سایت اینجا
@journalistsclub1
هیات نظارت بر مطبوعات در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بررسی پرونده سایت صدای میراث، مجوز فعالیت رسمی این رسانه را با عنوان «پایگاه خبری صدای میراث» به مدیر مسئولی «محمد باریکانی» در حوزه فعالیت اجتماعی، فرهنگی به شماره مجوز ۹۷۷۴۶ صادر كرد و از این پس صدای میراث به عنوان رسانه رسمی حوزه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به فعالیت خود ادامه می دهد.
پایگاه خبری صدای میراث، دوم خردادماه سال ۱۳۹۷ با همراهی دغدغهمندان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آغاز به كار كرد و تاكنون با یاری فعالین میراث فرهنگی سراسر كشور توانسته است فعالیت حرفه ای خود را تداوم بخشد و به گفته ناظرین، به رسانهای تاثیرگذار تبدیل شود.
صدای میراث در مسیر فعالیت خود با همراهی و اعتماد مردمی و فعالین میراث توانست در جریان سازی اجتماعی جهت حفظ داشته های تاریخی و فرهنگی از رسانههای موفق این حوزه باشد. لینک سایت اینجا
@journalistsclub1
محسنی اژهای، رئیس قوهی قضائیه: رسانهها در مواقعی مثل ماجرای قتل الهه حسیننژاد در دام معاندان نیفتند.
@journalistsclub1
@journalistsclub1
سازمان بهشت زهرا، مسابقه عکس، فیلم و گزارش با موضوع کرونا را با همکاری انجمن عکاسان مطبوعاتی و خبرگزاری برنا برگزار میکند.
جلال خوش چهره(سردبیر خبرگزاری برنا)، مهتاب اشرفی(سردبیر خبرگزاری شهر) و سیامک صدیقی(سردبیر ماهنامه صبا) به عنوان اعضای هیئت داوران آثار رسیده به بخش گزارش رویداد ملی عکس، فیلم و گزارش کرونا معرفی شدند.
نتایج نهایی داوری روز پنجشنبه ۲۹ خردادماه و در اختتامیه رویداد کرونا اعلام خواهد شد.
@journalistsclub1
جلال خوش چهره(سردبیر خبرگزاری برنا)، مهتاب اشرفی(سردبیر خبرگزاری شهر) و سیامک صدیقی(سردبیر ماهنامه صبا) به عنوان اعضای هیئت داوران آثار رسیده به بخش گزارش رویداد ملی عکس، فیلم و گزارش کرونا معرفی شدند.
نتایج نهایی داوری روز پنجشنبه ۲۹ خردادماه و در اختتامیه رویداد کرونا اعلام خواهد شد.
@journalistsclub1
.
یک فرزند یا دو فرزند؟
در حالیکه خبرگزاری فارس اعلام کرده بود دو فرزند کاظم صدیقی از دو هفته پیش بازداشت شدهاند، امروز آقای صدیقی اعلام کرد که یک فرزندش از یک هفته پیش بازداشت شده است.
هنوز مشخص نیست که فرزند دوم آقای صدیقی که خبرگزاری فارس از بازداشت او خبر داده بود آزاد شده است یا آنکه انتشار اولیه آن اشتباه بوده است.
@journalistsclub1
یک فرزند یا دو فرزند؟
در حالیکه خبرگزاری فارس اعلام کرده بود دو فرزند کاظم صدیقی از دو هفته پیش بازداشت شدهاند، امروز آقای صدیقی اعلام کرد که یک فرزندش از یک هفته پیش بازداشت شده است.
هنوز مشخص نیست که فرزند دوم آقای صدیقی که خبرگزاری فارس از بازداشت او خبر داده بود آزاد شده است یا آنکه انتشار اولیه آن اشتباه بوده است.
@journalistsclub1
ابهام حل شد
فرزند و عروس کاظم صدیقی بازداشت شدهاند
خبرگزاری فارس نوشت: حجتالاسلام صدیقی از بازداشت ۲ نفر از بستگانش (فرزند و همسر فرزند ) با دستور قضایی خبر داد و تأکید کرد که در صورت اثبات اتهامات، تابع قانون خواهد بود.
@journalistsclub1
فرزند و عروس کاظم صدیقی بازداشت شدهاند
خبرگزاری فارس نوشت: حجتالاسلام صدیقی از بازداشت ۲ نفر از بستگانش (فرزند و همسر فرزند ) با دستور قضایی خبر داد و تأکید کرد که در صورت اثبات اتهامات، تابع قانون خواهد بود.
@journalistsclub1
بدرقه ابدی بیژن
مراسم تشییع پیکر زندهیاد بیژن اشتری روزنامهنگار، نویسنده و مترجم ایرانی ساعت ۹:۳۰ صبح سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ از مقابل ورودی خانهٔ هنرمندان ایران برگزار خواهد شد.
آقای اشتری منتقد پیشین فیلم، مترجم زندگینامهی دیکتاتورها روز گذشته، به دلیل ابتلا به بیماری سرطان درگذشت. او در هنگام مرگ ۶۴ سال داشت.
@journalistsclub1
مراسم تشییع پیکر زندهیاد بیژن اشتری روزنامهنگار، نویسنده و مترجم ایرانی ساعت ۹:۳۰ صبح سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ از مقابل ورودی خانهٔ هنرمندان ایران برگزار خواهد شد.
آقای اشتری منتقد پیشین فیلم، مترجم زندگینامهی دیکتاتورها روز گذشته، به دلیل ابتلا به بیماری سرطان درگذشت. او در هنگام مرگ ۶۴ سال داشت.
@journalistsclub1
باشگاه روزنامهنگاران ایران
سازمان بهشت زهرا، مسابقه عکس، فیلم و گزارش با موضوع کرونا را با همکاری انجمن عکاسان مطبوعاتی و خبرگزاری برنا برگزار میکند. جلال خوش چهره(سردبیر خبرگزاری برنا)، مهتاب اشرفی(سردبیر خبرگزاری شهر) و سیامک صدیقی(سردبیر ماهنامه صبا) به عنوان اعضای هیئت داوران…
.
ما در برگزاری مسابقه عکس، فیلم و گزارش با موضوع کرونا نقشی نداریم
پاسخ انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران به باشگاه روزنامهنگاران ایران
پس از درج یک اطلاعیه در باشگاه روزنامهنگاران ایران مبنی بر برگزاری مسابقه عکس و فیلم و گزارش درباره کرونا توسط سازمان بهشتزهرا، انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران خبر داد از برگزاری این رویداد خبری ندارد.
در اطلاعیه این انجمن که برای ما ارسال شده آمده است: احتراما با توجه به درج خبری با عنوان «برگزاری مسابقه عکس، فیلم و گزارش با موضوع کرونا» توسط سازمان بهشت زهرا، به اطلاع میرساند: «انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی» در جریان برگزاری چنین رویداد و مسابقهای نیست و همکاری، مشارکتی یا مشاورهای در برگزاری این رویداد ندارد.
بنابراین ذکر این نکته در خبر منتشر شده در آن رسانه مبنی بر «همکاری انجمن عکاسان مطبوعاتی» نادرست است.
همچنین اعلام میدارد مطابق مصوبه هیئتمدیره، این انجمن در فرایند اجرایی رویدادها، مسابقات و جشنوارههای سازمانی دخالت یا نظارتی ندارد و تنها در صورت درخواست برگزارکنندگان، مشاورههای لازم را جهت برگزاری باکیفیت ارائه میدهد.
تنها رویداد رقابتی که انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی به طور مستقیم برگزارکننده و مسئول آن است، «نشان عکس سال مطبوعاتی ایران» است که هفتمین دوره آن نیز در حال برگزاری است.
لذا خواهشمند است به جهت شفافشدن موضوع برای عکاسان مطبوعاتی، این اطلاعیه در آن رسانه محترم درج شود.
@journalistsclub1
ما در برگزاری مسابقه عکس، فیلم و گزارش با موضوع کرونا نقشی نداریم
پاسخ انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران به باشگاه روزنامهنگاران ایران
پس از درج یک اطلاعیه در باشگاه روزنامهنگاران ایران مبنی بر برگزاری مسابقه عکس و فیلم و گزارش درباره کرونا توسط سازمان بهشتزهرا، انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران خبر داد از برگزاری این رویداد خبری ندارد.
در اطلاعیه این انجمن که برای ما ارسال شده آمده است: احتراما با توجه به درج خبری با عنوان «برگزاری مسابقه عکس، فیلم و گزارش با موضوع کرونا» توسط سازمان بهشت زهرا، به اطلاع میرساند: «انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی» در جریان برگزاری چنین رویداد و مسابقهای نیست و همکاری، مشارکتی یا مشاورهای در برگزاری این رویداد ندارد.
بنابراین ذکر این نکته در خبر منتشر شده در آن رسانه مبنی بر «همکاری انجمن عکاسان مطبوعاتی» نادرست است.
همچنین اعلام میدارد مطابق مصوبه هیئتمدیره، این انجمن در فرایند اجرایی رویدادها، مسابقات و جشنوارههای سازمانی دخالت یا نظارتی ندارد و تنها در صورت درخواست برگزارکنندگان، مشاورههای لازم را جهت برگزاری باکیفیت ارائه میدهد.
تنها رویداد رقابتی که انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی به طور مستقیم برگزارکننده و مسئول آن است، «نشان عکس سال مطبوعاتی ایران» است که هفتمین دوره آن نیز در حال برگزاری است.
لذا خواهشمند است به جهت شفافشدن موضوع برای عکاسان مطبوعاتی، این اطلاعیه در آن رسانه محترم درج شود.
@journalistsclub1
تسلیت به همکار
همکارمان آقای حسن وزینی از روزنامهنگاران باسابقه، در غم از دست دادن برادر بزرگوارش به سوگ نشسته است.
این مصیبت را به ایشان و خانواده گرامیشان تسلیت میگوییم و برایشان آرزوی صبر و بردباری داریم.
@journalistsclub1
همکارمان آقای حسن وزینی از روزنامهنگاران باسابقه، در غم از دست دادن برادر بزرگوارش به سوگ نشسته است.
این مصیبت را به ایشان و خانواده گرامیشان تسلیت میگوییم و برایشان آرزوی صبر و بردباری داریم.
@journalistsclub1