🟡 کمپین علیه طرح #جوانی_جمعیت و مفاد ضدزن آن:
◾️ علیه محدودسازی زنان در دسترسی به وسایل #پیشگیری_از_بارداری و حق دسترسی عمومی به آن.
◾️ علیه محدودسازی بیش از پیش سقط جنینهای درمانی و در دفاع از #حق_سقط_جنین امن، بهداشتی، ارزان و قانونی.
◾️علیه محدودسازی طرح #غربالگری_جنین.
از اینستاگرام KhiabanTribune
◾️ علیه محدودسازی زنان در دسترسی به وسایل #پیشگیری_از_بارداری و حق دسترسی عمومی به آن.
◾️ علیه محدودسازی بیش از پیش سقط جنینهای درمانی و در دفاع از #حق_سقط_جنین امن، بهداشتی، ارزان و قانونی.
◾️علیه محدودسازی طرح #غربالگری_جنین.
از اینستاگرام KhiabanTribune
🔴در این مطلب تلاش کردهایم طرحی شماتیک از فعالیتهای یک هسته سوسیالیستی ارائه کنیم.
◼️یک هسته مخفی سوسیالیست چیست؟
◼️چه ساختار و کارکرد و وظایفی دارد؟
◼️و برای ایجاد آن چه قدمهایی را باید برداشت؟
◼️یک هسته مخفی سوسیالیست چیست؟
◼️چه ساختار و کارکرد و وظایفی دارد؟
◼️و برای ایجاد آن چه قدمهایی را باید برداشت؟
کمیته عمل سازمانده کارگری
هسته مخفی سوسیالیست: ساختار و وظایف
درباره هسته سوسیالیست و ساختار و وظایف آن- شناخت قبلی، اندازه هسته، مخفیکاری، برنامه عمل و مطالبات انتقالی و دمکراتیک، شیوه مطالعه، مخاطب و زبان، اتحادعمل و...
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⭕️همکاری ۲۵ ساله ایران و چین در سایۀ طرح کمربند-راه
#بخش_اول
◼️الگوی توسعهطلبی چین
در هفتههای اخیر امضای سند همکاری جامع راهبردی میان ج.ا و چین و محرمانگی مفادش، واکنش و اعتراضات عمومی را در میان جامعه برانگیخت. در این ویدیو به این همکاری که باید در چهارچوب استراتژی #کمربند_راه فهم شود، پرداختهایم.
چنین بررسیای از چند جهت ضروری بود: اولاً با توجه به آنکه موازنه قدرت در سرمایهداری جهانی طی سالهای اخیر با شتاب رو به تغییر بوده و چین یکی از قدرتهای نوظهور این نظمِ جدید محسوب میشود و ثانیاً از آنجایی که بحران، تشدید نزاع میان ابرقدرتهای سرمایهداری را در دهههای آینده گریزناپذیر خواهد کرد و اهمیت این موضوع برای کشورهایی نظیر ایران که به دلیل اهمیت ژئوپولتیک سرنوشتشان با این نزاع گره خواهد خورد دوچندان است.
واضح است که چنین بررسیای نیازمند یک کندوکاو همهجانبه تاریخی، طبقاتی، اقتصادسیاسی و خصوصاً تشریح دلایل شکستِ جنبش سوسیالیستی در این کشور است. این ویدیو فارغ از پرداختن به این مسائل، صرفاً گامی اولیه برای درک روند رشد این قدرتِ نوظهور است که در دهههای آتی بسیاری از معادلات جهانی را تغییر خواهد داد.
#بخش_اول
◼️الگوی توسعهطلبی چین
در هفتههای اخیر امضای سند همکاری جامع راهبردی میان ج.ا و چین و محرمانگی مفادش، واکنش و اعتراضات عمومی را در میان جامعه برانگیخت. در این ویدیو به این همکاری که باید در چهارچوب استراتژی #کمربند_راه فهم شود، پرداختهایم.
چنین بررسیای از چند جهت ضروری بود: اولاً با توجه به آنکه موازنه قدرت در سرمایهداری جهانی طی سالهای اخیر با شتاب رو به تغییر بوده و چین یکی از قدرتهای نوظهور این نظمِ جدید محسوب میشود و ثانیاً از آنجایی که بحران، تشدید نزاع میان ابرقدرتهای سرمایهداری را در دهههای آینده گریزناپذیر خواهد کرد و اهمیت این موضوع برای کشورهایی نظیر ایران که به دلیل اهمیت ژئوپولتیک سرنوشتشان با این نزاع گره خواهد خورد دوچندان است.
واضح است که چنین بررسیای نیازمند یک کندوکاو همهجانبه تاریخی، طبقاتی، اقتصادسیاسی و خصوصاً تشریح دلایل شکستِ جنبش سوسیالیستی در این کشور است. این ویدیو فارغ از پرداختن به این مسائل، صرفاً گامی اولیه برای درک روند رشد این قدرتِ نوظهور است که در دهههای آتی بسیاری از معادلات جهانی را تغییر خواهد داد.
⭕️ آبیاری صنعت توریسم با خونِ کشاورزان کهمان
سرکوب خونین دیروزِ کشاورزان روستای کَهمان (استانِ لرستان) به دست جمهوری اسلامی، بار دیگر نشان داد که حکومت هیچ قُبحی در استفاده از گلوله علیه مردم بیدفاع ندارد؛ خواه معترضِ آب باشند یا نان، بنزین یا کار، آموزش یا آزادی. اما فراتر از آن، جنگِ دیروزِ سنگ و گلوله بین کشاورزان و پلیس در این روستا، حکایتِ مُشت نمونۀ خروار از روستاهایی است که درختان و کشاورزانش بهخاطر ارادۀ حکومت به سودهای سهلالوصولِ «تغییر کاربری زمین» ذبح میشوند.
◾️مصادرههای پلیسی از کجا شروع شد؟
ماجرا از جایی شروع شد که حدود چهار پنج سال پیش حکومت با دستچین کردنِ بکرترین و سرسبزترین روستاهای لرستان، ۱۲ تای آنها را به عنوان «روستاهای هدف گردشگری» نشانهگذاری کرد که کهمان هم یکیشان بود. تلاش برای هدایتِ اقتصاد این روستاها از «کشاورزی» به سمت «صنعت گردشگری» به معنای آن بود که محیطزیست بکری که تا پیش از آن برای زراعت از سوی کشاورزانش استفاده میشد، قرار بود در آیندۀ نزدیک کارکردی تفریحگاهی یابد. در نتیجه از همان زمان پیشبینی میشد که اهمیت «زمین» و ارزش آن در طی فقط چندسال صعود موشکواری کند؛ پس جای تعجب نداشت که همزمان با اعلام طرح، ناگهان اقدامات پُلیسی بیسابقهای از طرف حکومت برای سلب مالکیت کشاورزانِ بیسند در این ناحیه صورت گرفت؛ منتها نه برای حفظ منابع طبیعی، بلکه به عنوانِ تمهیدی برای تجاریسازی آتی آن به قصد جذب توریست (یعنی واردکردن بساز و بفروشها برای ساخت تفریحگاهها و استراحتگاهها). به همین خاطر هم قلع و قمع درختان مهمترین سیاست حکومت در اراضیای بود که از این کشاورزان پس میگرفت. به عبارتی «آزادسازی اراضی تحت تصرف» اسم رمزی بود برای «تصرفِ حکومتی به قصد تغییر کاربری»!
◾️مالکیتِ چه کسی و برای چه هدفی؟
آنچه بر سر کشاورزان کهمان آمد، نه یک استثنا که قاعدهای است که مشابهش قبلاً بر سر کشاورزان روستاهای دیگری نیز آمده. مقاومت اهالی روستای ابوالفضل اهواز برای جلوگیری از مصادرۀ اراضی کشاورزیشان شاید یکی از آخرین موارد مشابهی بود که در این زمینه رسانهای شد. حکومت در همۀ این نمونهها با جلو انداختنِ عبارت «تصرف»، اقدامات قهری برای لِه کردنِ خردهمالکانِ کشاورز را توجیه میکند، درحالی که خودش نه فقط بزرگترین زمینداران، بلکه بزرگترین زمینخوارانِ خصوصی را هم نمایندگی میکند. برای حکومت حفاظت از «مالکیت منابع ملی» فقط آنجایی اهمیت دارد که طرف دعوایش کشاورزانی خُرده مالک باشند، وگرنه سرمایهداران بزرگ و پیمانکاران خصوصی خودی هستند، چنانکه ساختِ موزۀ «دفاع مقدّس» وسطِ جنگلهای ناهارخورانِ گیلان یا زدنِ سند کوه دماوند به نامِ اوقاف و امثالهم معاملهای عادی است! درحالیکه در این سوی ماجرا بعضاً در مورد کشاورزانی صحبت میکنیم که نسل اندر نسل، توان و نیروی کار خود و خانوادهشان را برای تولید و کار بر روی همین زمینهایی گذاشتهاند که دولت یکشبه تصمیم میگیرد مصادرهشان کند. درحالیکه حتی اگر فرضاً هدف دولت حفظ محیطزیست میبود (که تقریباً هرگز چنین نیست و چه بسا مانند روستای کهمان اتفاقاً برعکس است) و اگر چنین مصادرهای توجیه محیطزیستی هم میداشت، باز هم فقط زمانی قابل پذیرش میبود که همراه با پرداختِ غرامت نقدی به کشاورزان یا واگذاری اراضی مشابهی در منطقهای دیگر– آن هم به میزانی که پس دادنِ اراضی را برای کشاورزان داوطلبانه و مطلوب کند- باشد و نه توسل به روشهای قهری.
اما تنها چیزی که باعث میشود حکومت تن به چنین معاملۀ سادهای ندهد، آنست که قیمت گلوله از تقسیم ثروت این اراضی برایش ارزانتر تمام میشود. از طرفی این واقعیت که کشاورزان این روستاها از کودک و پیر حاضرند برای دفاع از اراضی و محصول کارشان یعنی درختانی که با دست خالی پرودهاند گلوله بخورند، به خوبی گویای آن است که برخلاف روایتهای کارگردانیشدۀ حکومت، نه با مالکان بزرگ و صاحبنفوذ، بلکه با طیفی اکثراً خُرده مالک طرف هستیم.
◾️منتفعان و زیاندیدگان:
مالکان بزرگ روستایی، دلالان زمین، مقامات محلی (یعنی امتیازگیران اصلی ورود سرمایهها از بیرون به روستا) و در نهایت بنیاد مسکن از منتفعان اصلی طرح تغییر اقتصاد منطقه از کشاورزی به گردشگری هستند. بنیاد مسکن (یکی از نهادهای وابسته به خامنهای) که در واقع مسئول اصلی برنامهریزی تمامی اراضی روستایی و تعیین کاربری آنها و همچنین متولی مهمترین ساخت و سازهای روستایی سراسر کشور است، در این میان جایگاه خاصی دارد. چنانکه در روستای کهمان هم بنیاد مسکن طی تفاهمنامهای با میراث فرهنگی، متولی اصلی ایجاد زیرساختهای عمرانی مرتبط با اقتصاد گردشگری این روستا شده. باید توجه کنیم که موقعیتِ ویژۀ این نهاد...
ادامه متن و نسخۀ کامل در Instant View 👇🏽
سرکوب خونین دیروزِ کشاورزان روستای کَهمان (استانِ لرستان) به دست جمهوری اسلامی، بار دیگر نشان داد که حکومت هیچ قُبحی در استفاده از گلوله علیه مردم بیدفاع ندارد؛ خواه معترضِ آب باشند یا نان، بنزین یا کار، آموزش یا آزادی. اما فراتر از آن، جنگِ دیروزِ سنگ و گلوله بین کشاورزان و پلیس در این روستا، حکایتِ مُشت نمونۀ خروار از روستاهایی است که درختان و کشاورزانش بهخاطر ارادۀ حکومت به سودهای سهلالوصولِ «تغییر کاربری زمین» ذبح میشوند.
◾️مصادرههای پلیسی از کجا شروع شد؟
ماجرا از جایی شروع شد که حدود چهار پنج سال پیش حکومت با دستچین کردنِ بکرترین و سرسبزترین روستاهای لرستان، ۱۲ تای آنها را به عنوان «روستاهای هدف گردشگری» نشانهگذاری کرد که کهمان هم یکیشان بود. تلاش برای هدایتِ اقتصاد این روستاها از «کشاورزی» به سمت «صنعت گردشگری» به معنای آن بود که محیطزیست بکری که تا پیش از آن برای زراعت از سوی کشاورزانش استفاده میشد، قرار بود در آیندۀ نزدیک کارکردی تفریحگاهی یابد. در نتیجه از همان زمان پیشبینی میشد که اهمیت «زمین» و ارزش آن در طی فقط چندسال صعود موشکواری کند؛ پس جای تعجب نداشت که همزمان با اعلام طرح، ناگهان اقدامات پُلیسی بیسابقهای از طرف حکومت برای سلب مالکیت کشاورزانِ بیسند در این ناحیه صورت گرفت؛ منتها نه برای حفظ منابع طبیعی، بلکه به عنوانِ تمهیدی برای تجاریسازی آتی آن به قصد جذب توریست (یعنی واردکردن بساز و بفروشها برای ساخت تفریحگاهها و استراحتگاهها). به همین خاطر هم قلع و قمع درختان مهمترین سیاست حکومت در اراضیای بود که از این کشاورزان پس میگرفت. به عبارتی «آزادسازی اراضی تحت تصرف» اسم رمزی بود برای «تصرفِ حکومتی به قصد تغییر کاربری»!
◾️مالکیتِ چه کسی و برای چه هدفی؟
آنچه بر سر کشاورزان کهمان آمد، نه یک استثنا که قاعدهای است که مشابهش قبلاً بر سر کشاورزان روستاهای دیگری نیز آمده. مقاومت اهالی روستای ابوالفضل اهواز برای جلوگیری از مصادرۀ اراضی کشاورزیشان شاید یکی از آخرین موارد مشابهی بود که در این زمینه رسانهای شد. حکومت در همۀ این نمونهها با جلو انداختنِ عبارت «تصرف»، اقدامات قهری برای لِه کردنِ خردهمالکانِ کشاورز را توجیه میکند، درحالی که خودش نه فقط بزرگترین زمینداران، بلکه بزرگترین زمینخوارانِ خصوصی را هم نمایندگی میکند. برای حکومت حفاظت از «مالکیت منابع ملی» فقط آنجایی اهمیت دارد که طرف دعوایش کشاورزانی خُرده مالک باشند، وگرنه سرمایهداران بزرگ و پیمانکاران خصوصی خودی هستند، چنانکه ساختِ موزۀ «دفاع مقدّس» وسطِ جنگلهای ناهارخورانِ گیلان یا زدنِ سند کوه دماوند به نامِ اوقاف و امثالهم معاملهای عادی است! درحالیکه در این سوی ماجرا بعضاً در مورد کشاورزانی صحبت میکنیم که نسل اندر نسل، توان و نیروی کار خود و خانوادهشان را برای تولید و کار بر روی همین زمینهایی گذاشتهاند که دولت یکشبه تصمیم میگیرد مصادرهشان کند. درحالیکه حتی اگر فرضاً هدف دولت حفظ محیطزیست میبود (که تقریباً هرگز چنین نیست و چه بسا مانند روستای کهمان اتفاقاً برعکس است) و اگر چنین مصادرهای توجیه محیطزیستی هم میداشت، باز هم فقط زمانی قابل پذیرش میبود که همراه با پرداختِ غرامت نقدی به کشاورزان یا واگذاری اراضی مشابهی در منطقهای دیگر– آن هم به میزانی که پس دادنِ اراضی را برای کشاورزان داوطلبانه و مطلوب کند- باشد و نه توسل به روشهای قهری.
اما تنها چیزی که باعث میشود حکومت تن به چنین معاملۀ سادهای ندهد، آنست که قیمت گلوله از تقسیم ثروت این اراضی برایش ارزانتر تمام میشود. از طرفی این واقعیت که کشاورزان این روستاها از کودک و پیر حاضرند برای دفاع از اراضی و محصول کارشان یعنی درختانی که با دست خالی پرودهاند گلوله بخورند، به خوبی گویای آن است که برخلاف روایتهای کارگردانیشدۀ حکومت، نه با مالکان بزرگ و صاحبنفوذ، بلکه با طیفی اکثراً خُرده مالک طرف هستیم.
◾️منتفعان و زیاندیدگان:
مالکان بزرگ روستایی، دلالان زمین، مقامات محلی (یعنی امتیازگیران اصلی ورود سرمایهها از بیرون به روستا) و در نهایت بنیاد مسکن از منتفعان اصلی طرح تغییر اقتصاد منطقه از کشاورزی به گردشگری هستند. بنیاد مسکن (یکی از نهادهای وابسته به خامنهای) که در واقع مسئول اصلی برنامهریزی تمامی اراضی روستایی و تعیین کاربری آنها و همچنین متولی مهمترین ساخت و سازهای روستایی سراسر کشور است، در این میان جایگاه خاصی دارد. چنانکه در روستای کهمان هم بنیاد مسکن طی تفاهمنامهای با میراث فرهنگی، متولی اصلی ایجاد زیرساختهای عمرانی مرتبط با اقتصاد گردشگری این روستا شده. باید توجه کنیم که موقعیتِ ویژۀ این نهاد...
ادامه متن و نسخۀ کامل در Instant View 👇🏽
کمیته عمل سازمانده کارگری
آبیاری صنعت توریسم با خونِ کشاورزان کهمان
سرکوب خونین دیروزِ کشاورزان روستای کَهمان (استانِ لرستان) به دست جمهوری اسلامی، بار دیگر نشان داد که حکومت هیچ قُبحی در استفاده از گلوله علیه مردم بیدفاع
💢 روز کارگر و ترویج برنامۀ عمل
امسال هم مانند سالهای گذشته رفقای کمیته بهعنوان بخشی از فعالیتهای مرتبط با روز جهانی کارگر بیانیههایی را بر هشت محور موضوعی زیر در محلات کارگری و یک کارخانه صنعتی توزیع کردند:
◾️پسگیری تأمین اجتماعی از دست دولت و ادارۀ کارگری
◾️حق اعتصاب و تشکل مستقل کارگری
◾️کنترل تولید به دست کارگران
◾️علنیسازی حسابهای مالی شرکتها
◾️ضرورت اتصال اعتراضات پراکندۀ کارگری با اهرم همبستگی کارگری
◾️واکسیناسیون علمی، عمومی و رایگان
◾️توقف فوری مداخلات نظامی در منطقه
◾️تحریم انتصابات ۱۴۰۰
** به دلیل مقتضیات، تصاویر از توزیع در کارخانه ضمیمه نشدهاست.
امسال هم مانند سالهای گذشته رفقای کمیته بهعنوان بخشی از فعالیتهای مرتبط با روز جهانی کارگر بیانیههایی را بر هشت محور موضوعی زیر در محلات کارگری و یک کارخانه صنعتی توزیع کردند:
◾️پسگیری تأمین اجتماعی از دست دولت و ادارۀ کارگری
◾️حق اعتصاب و تشکل مستقل کارگری
◾️کنترل تولید به دست کارگران
◾️علنیسازی حسابهای مالی شرکتها
◾️ضرورت اتصال اعتراضات پراکندۀ کارگری با اهرم همبستگی کارگری
◾️واکسیناسیون علمی، عمومی و رایگان
◾️توقف فوری مداخلات نظامی در منطقه
◾️تحریم انتصابات ۱۴۰۰
** به دلیل مقتضیات، تصاویر از توزیع در کارخانه ضمیمه نشدهاست.
🔴خلع مالکیت اسدبیگیها و اهمیت دورۀ انتقالی:
اعلام رسمی خبر خلع ید از مالکیت اسدبیگیها در هفتتپه، اگر درست باشد و ترفند تبلیغاتی دیگری نباشد، ثمرۀ چند سال اعتصاب و اعتراض خیابانی و ایستادگی کارگرانش به هزینۀ حبس و اخراج بوده و مانور رسانهای بر حُکم قوۀ قضائیه، به قصد مصادرۀ این دستاورد. آن هم درحالی که قوه قضائیه از هیچ تلاشی برای طولانیکردن این پروسه (سه سال آزگار) به قصدِ فرسودن کارگران دریغ نکرد و البته این امری است که حتی کتمانش هم نمیکنند. چنانکه در خبر رسمی حُکم خلع ید آمده که «علت تأخیر در اعلام حکم این دادگاه، تمهید شرایط انتقال مالکیت توسط دولت و جلوگیری از به وجود آمدن مشکلات کارگری بوده است». این موضوعی است که پیشتر در اینجا به آن پرداخته بودیم و گفتیم که چرا حکومت مایل است که بهجای خلع ید سریع و فوری، وقت بخرد و در این دورۀ انتقالی برخی سیاستهای ضدکارگری خود را (از جمله #فروش_و_اجاره_اراضی و #اخراج_نیروی_کار) موقتاً پشتِ نام اسدبیگیها پیش ببرد تا بعداً با ورود مالک جدید، این موضوع به محل منازعۀ جدید میان کارگران و دولت تبدیل نشود.
در این حکم هم مقصود از «جلوگیری از به وجود آمدن مشکلات کارگری» اجرای همان سیاستهایی است که قرار بوده افسار اعتراضات کارگری این شرکت را تنگ و کارگران را در عقربههای زمان مستهلک کند. از جمله:
• مهار اعتراضات با منحرف کردن مبارزۀ مستقل کارگری و جایگزینی لابی با جناحهای قدرت بهجای اعتصاب و خودسازمانیابی کارگری.
• تغییر اهداف و افق مبارزه و تبدیلِ «خلع ید از اسدبیگی» به هدفی غایی و در خود
• تصفیۀ کارگران بالقوه «خطرناک» (از زمان به جریان افتادن پروندۀ قضایی اسدبیگی، دهها کارگر اخراج و برایشان پروندهسازی شده که آخرین نمونههایش در کمتر از یک سال گذشته، تلاش چندباره برای اخراج تعداد دیگری از سخنگویان کارگری بود که با همبستگی همکارانشان از آن جلوگیری شد).
🔵 اهمیت دورۀ انتقالی در چیست؟
فشار مبارزه، فعلاً هفت تپه را برخلاف میل دولت به کاسۀ دولت انداخته است. این حکم قطعاً به این معنی نخواهد بود که دولت مسئولیت هزینههای نوسازی کارخانه، احیای اساسی شرکت، جلوگیری از واردات شکر یا نیانداختنِ بار سنگینِ دُیونِ اسدبیگیها بر نیشکر هفتتپه را خواهد پذیرفت. خوابی که حکومت بعد از خلع ید برای هفتتپه دیده است، قبلاً در هپکو تعبیر شده. برای #هپکوی_تحت_مالکیت_دولت، تبلیغات بسیار شد، بیآنکه بحرانش حل شده باشد؛ بعدتر ناگهان با تصمیم یکشبه به تأمین اجتماعی سپرده شد و حالا این طنز تلخ را ببینید که تأمین اجتماعی بهعنوان مالک از رد کردنِ بیمۀ تأمین اجتماعی کارگران هپکو هم سر باز میزند!
اگر کارگران نیشکر هفتتپه برای
⛔️جلوگیری از نقشۀ دولت برای انداختنِ بار بدهی اسدبیگی بر شرکت
⛔️ تعیین و انتصاب مدیران جدید
⛔️ سرنوشت استخدامها و اخراجهای قبلی و آتی
⛔️ سرنوشت دخل و خرج جدید شرکت
و به عبارتی در یک کلام #کنترل_کارگری بر شرکت یک برنامۀ عمل منسجم نداشته باشند، آنچه امروز موضوعِ تبریکشان شده، میتواند به سرعت به محلِ ناامیدیشان بدل شود. بنابراین برای اینکه این اعتماد به نفس به سرعت منکوب نشود، لازم است مصادیقِ این کنترل کارگری از پایین، در دورۀ انتقالی از سوی خود کارگران تثبیت شود:
◾️ علاوه بر بیرون کردنِ مدیرانِ انتصابی بدنام از کارخانه، الغای محرمانگی تمام اسناد شرکت، نظارت بر اموال، موجودی انبارها، حسابهای بانکی، قراردادها و بازرسی منابع نقدی شرکت
◾️ تشکیل یک کمیتۀ حقیقتیابِ کارگری برای رسیدگی به فاکتورسازی و دزدیهایی که اخبارش تا همین چند ماه قبل درز کرده بود
◾️ تمهیدات برای برپایی انتخابات آزاد کارگری از تمام بخشها و احیای تشکل مستقل قبلی
◾️ برگرداندنِ کارگران و نمایندگانِ اخراجی به شرکت
◾️ تصفیۀ بخش حراست از عناصر ضدکارگر و اطلاعاتی
و...
دورۀ انتقالِ مالکیت از آن حیث اهمیت دارد که هنوز مدیران دولتی جدید پا به شرکت نگذاشتهاند و سیادت جدید آنها با کمک حراست تثبیت نشده و مخبرانِ جدیدی را در شرکت نکاشتهاند. از طرفی همزمانی اعلام خبر خلع مالکیت با نزدیکی به انتخابات نمایشی ۱۴۰۰ و بهرهبرداریهای تبلیغاتی آن نیز بر کسی پوشیده نیست. این همزمانی و نقشههای جناحی از حکومت برای بهرهبرداری تبلیغاتی از آن میتواند بالقوه فرصت اقدام آزادانهتر کارگران برای کنترل از پایین را احتمالاً برای آنان فراهم آورد.
👈🏾در همین رابطه: تجربۀ مهم کارگران هپکو از خلع ید از احمدپور مالک شرکت هپکو و تجربۀ دولتیشدن بدون کنترل کارگری (اینجا و اینجا)
اعلام رسمی خبر خلع ید از مالکیت اسدبیگیها در هفتتپه، اگر درست باشد و ترفند تبلیغاتی دیگری نباشد، ثمرۀ چند سال اعتصاب و اعتراض خیابانی و ایستادگی کارگرانش به هزینۀ حبس و اخراج بوده و مانور رسانهای بر حُکم قوۀ قضائیه، به قصد مصادرۀ این دستاورد. آن هم درحالی که قوه قضائیه از هیچ تلاشی برای طولانیکردن این پروسه (سه سال آزگار) به قصدِ فرسودن کارگران دریغ نکرد و البته این امری است که حتی کتمانش هم نمیکنند. چنانکه در خبر رسمی حُکم خلع ید آمده که «علت تأخیر در اعلام حکم این دادگاه، تمهید شرایط انتقال مالکیت توسط دولت و جلوگیری از به وجود آمدن مشکلات کارگری بوده است». این موضوعی است که پیشتر در اینجا به آن پرداخته بودیم و گفتیم که چرا حکومت مایل است که بهجای خلع ید سریع و فوری، وقت بخرد و در این دورۀ انتقالی برخی سیاستهای ضدکارگری خود را (از جمله #فروش_و_اجاره_اراضی و #اخراج_نیروی_کار) موقتاً پشتِ نام اسدبیگیها پیش ببرد تا بعداً با ورود مالک جدید، این موضوع به محل منازعۀ جدید میان کارگران و دولت تبدیل نشود.
در این حکم هم مقصود از «جلوگیری از به وجود آمدن مشکلات کارگری» اجرای همان سیاستهایی است که قرار بوده افسار اعتراضات کارگری این شرکت را تنگ و کارگران را در عقربههای زمان مستهلک کند. از جمله:
• مهار اعتراضات با منحرف کردن مبارزۀ مستقل کارگری و جایگزینی لابی با جناحهای قدرت بهجای اعتصاب و خودسازمانیابی کارگری.
• تغییر اهداف و افق مبارزه و تبدیلِ «خلع ید از اسدبیگی» به هدفی غایی و در خود
• تصفیۀ کارگران بالقوه «خطرناک» (از زمان به جریان افتادن پروندۀ قضایی اسدبیگی، دهها کارگر اخراج و برایشان پروندهسازی شده که آخرین نمونههایش در کمتر از یک سال گذشته، تلاش چندباره برای اخراج تعداد دیگری از سخنگویان کارگری بود که با همبستگی همکارانشان از آن جلوگیری شد).
🔵 اهمیت دورۀ انتقالی در چیست؟
فشار مبارزه، فعلاً هفت تپه را برخلاف میل دولت به کاسۀ دولت انداخته است. این حکم قطعاً به این معنی نخواهد بود که دولت مسئولیت هزینههای نوسازی کارخانه، احیای اساسی شرکت، جلوگیری از واردات شکر یا نیانداختنِ بار سنگینِ دُیونِ اسدبیگیها بر نیشکر هفتتپه را خواهد پذیرفت. خوابی که حکومت بعد از خلع ید برای هفتتپه دیده است، قبلاً در هپکو تعبیر شده. برای #هپکوی_تحت_مالکیت_دولت، تبلیغات بسیار شد، بیآنکه بحرانش حل شده باشد؛ بعدتر ناگهان با تصمیم یکشبه به تأمین اجتماعی سپرده شد و حالا این طنز تلخ را ببینید که تأمین اجتماعی بهعنوان مالک از رد کردنِ بیمۀ تأمین اجتماعی کارگران هپکو هم سر باز میزند!
اگر کارگران نیشکر هفتتپه برای
⛔️جلوگیری از نقشۀ دولت برای انداختنِ بار بدهی اسدبیگی بر شرکت
⛔️ تعیین و انتصاب مدیران جدید
⛔️ سرنوشت استخدامها و اخراجهای قبلی و آتی
⛔️ سرنوشت دخل و خرج جدید شرکت
و به عبارتی در یک کلام #کنترل_کارگری بر شرکت یک برنامۀ عمل منسجم نداشته باشند، آنچه امروز موضوعِ تبریکشان شده، میتواند به سرعت به محلِ ناامیدیشان بدل شود. بنابراین برای اینکه این اعتماد به نفس به سرعت منکوب نشود، لازم است مصادیقِ این کنترل کارگری از پایین، در دورۀ انتقالی از سوی خود کارگران تثبیت شود:
◾️ علاوه بر بیرون کردنِ مدیرانِ انتصابی بدنام از کارخانه، الغای محرمانگی تمام اسناد شرکت، نظارت بر اموال، موجودی انبارها، حسابهای بانکی، قراردادها و بازرسی منابع نقدی شرکت
◾️ تشکیل یک کمیتۀ حقیقتیابِ کارگری برای رسیدگی به فاکتورسازی و دزدیهایی که اخبارش تا همین چند ماه قبل درز کرده بود
◾️ تمهیدات برای برپایی انتخابات آزاد کارگری از تمام بخشها و احیای تشکل مستقل قبلی
◾️ برگرداندنِ کارگران و نمایندگانِ اخراجی به شرکت
◾️ تصفیۀ بخش حراست از عناصر ضدکارگر و اطلاعاتی
و...
دورۀ انتقالِ مالکیت از آن حیث اهمیت دارد که هنوز مدیران دولتی جدید پا به شرکت نگذاشتهاند و سیادت جدید آنها با کمک حراست تثبیت نشده و مخبرانِ جدیدی را در شرکت نکاشتهاند. از طرفی همزمانی اعلام خبر خلع مالکیت با نزدیکی به انتخابات نمایشی ۱۴۰۰ و بهرهبرداریهای تبلیغاتی آن نیز بر کسی پوشیده نیست. این همزمانی و نقشههای جناحی از حکومت برای بهرهبرداری تبلیغاتی از آن میتواند بالقوه فرصت اقدام آزادانهتر کارگران برای کنترل از پایین را احتمالاً برای آنان فراهم آورد.
👈🏾در همین رابطه: تجربۀ مهم کارگران هپکو از خلع ید از احمدپور مالک شرکت هپکو و تجربۀ دولتیشدن بدون کنترل کارگری (اینجا و اینجا)
🔵 کلاس درس سازماندهی سراسری دانشآموزان برای لغو امتحان حضوری
در دو هفته گذشته تجمعات سراسری دانشآموزی برای «امتحانات بدون خطر کرونا و مرگ» (غیرحضوری) به بیش از ۲۰ شهر کشور رسید و در مواردی (مثل یزد و قزوین و فولادشهر و…) به سرکوب خشن پلیس، دستگیری و مصادره موبایل تعدادی از دانشآموزانِ معترض ختم شد.
وقوع اعتراضات دانشآموزی در چنین سطح و ابعادی در طول دهههای اخیر بیسابقه بوده و به همین جهت به لحاظ سازماندهی نیازمند توجهی خاص است. اولین سؤالی که در مواجهه با این اعتراضات طرح میشود آنست که چطور در شرایط #کرونا که دانشآموزان بعد از یک سال و نیم خانهنشینی بیش از هر زمان دیگری از همکلاسیهای خود ایزوله شدهبودند و ارتباطات اجتماعیشان هرگز تا این حد محدود نبوده، موفق به سازماندهی این حرکت سراسری شدند؟
◾️ برای مطالعه ادامه مطلب بر Instant-View کلیک کنید. 👇🏽
در دو هفته گذشته تجمعات سراسری دانشآموزی برای «امتحانات بدون خطر کرونا و مرگ» (غیرحضوری) به بیش از ۲۰ شهر کشور رسید و در مواردی (مثل یزد و قزوین و فولادشهر و…) به سرکوب خشن پلیس، دستگیری و مصادره موبایل تعدادی از دانشآموزانِ معترض ختم شد.
وقوع اعتراضات دانشآموزی در چنین سطح و ابعادی در طول دهههای اخیر بیسابقه بوده و به همین جهت به لحاظ سازماندهی نیازمند توجهی خاص است. اولین سؤالی که در مواجهه با این اعتراضات طرح میشود آنست که چطور در شرایط #کرونا که دانشآموزان بعد از یک سال و نیم خانهنشینی بیش از هر زمان دیگری از همکلاسیهای خود ایزوله شدهبودند و ارتباطات اجتماعیشان هرگز تا این حد محدود نبوده، موفق به سازماندهی این حرکت سراسری شدند؟
◾️ برای مطالعه ادامه مطلب بر Instant-View کلیک کنید. 👇🏽
Telegraph
کلاس درس سازماندهی سراسری دانشآموزان برای لغو امتحان حضوری
در ده روز گذشته تجمعات سراسری دانشآموزی جلوی ادارات آموزش و پرورش به بیش از ۲۰ شهر کشور رسید و در مواردی (مثل یزد و قزوین و فولادشهر و…) به سرکوب خشن پلیس، دستگیری و مصادره موبایل تعدادی از دانشآموزانِ معترض ختم شد. وقوع اعتراضات دانشآموزی در چنین سطح…
کمتر از دو هفته پیش علیرضای بیست ساله را به خاطر گرایش همجنسخواهانهاش کشتند.
قتل #علیرضا_فاضلی_منفرد، فقط گوشهای از واقعیتِ «زندگیِ» #همجنسگرایان، #ترنس ها و دیگر گروههای تحتِ ستمِ جنسی و جنسیتی را در ج.ا نشان داد. زندگیای که یا حکومت با طناب دارش به دنبال آنهاست، یا خانواده و غریبهها با داس و تبر و مشت و لگد. اگر هم هیچکدام مستقیما پیشقدم حذفشان نشوند، فرد را چنان زیر خشونت روانی میگیرند که خودش وادار به گرفتن جانش شود.
نقشی که خانواده در این میان ایفا میکند، از همه دردناکتر است. مأمن محبت و نوازش، بدل به اسارتگاهی دائمی میشود. تزویرخانهای که زندانبانانش از علیرضاها میخواهند نقاب بزنند، تهی شوند، بیشور و شورش و بیعشق و بیاستقلال شوند و در یک کلام صرفاً بدنِ رامی باشند برای پذیرش سرنوشتی که برایشان نوشتهاند.
ما در این زندان شریک جرمیم، وقتی روی برمیگردانیم از این کشتار روزانه با خاموشی.
هرکس به سهمش. یک استوری، یک پیام در گروه خانوادگی.یک بحث آزاد سر کار یا کلاس. این سهم کوچک ما در شکستن زندان علیرضاهاست.
◾️بازنشر از کارزار خیابان : روز مقابله با نفرتپراکنی علیه اقلیتهای جنسی
قتل #علیرضا_فاضلی_منفرد، فقط گوشهای از واقعیتِ «زندگیِ» #همجنسگرایان، #ترنس ها و دیگر گروههای تحتِ ستمِ جنسی و جنسیتی را در ج.ا نشان داد. زندگیای که یا حکومت با طناب دارش به دنبال آنهاست، یا خانواده و غریبهها با داس و تبر و مشت و لگد. اگر هم هیچکدام مستقیما پیشقدم حذفشان نشوند، فرد را چنان زیر خشونت روانی میگیرند که خودش وادار به گرفتن جانش شود.
نقشی که خانواده در این میان ایفا میکند، از همه دردناکتر است. مأمن محبت و نوازش، بدل به اسارتگاهی دائمی میشود. تزویرخانهای که زندانبانانش از علیرضاها میخواهند نقاب بزنند، تهی شوند، بیشور و شورش و بیعشق و بیاستقلال شوند و در یک کلام صرفاً بدنِ رامی باشند برای پذیرش سرنوشتی که برایشان نوشتهاند.
ما در این زندان شریک جرمیم، وقتی روی برمیگردانیم از این کشتار روزانه با خاموشی.
هرکس به سهمش. یک استوری، یک پیام در گروه خانوادگی.یک بحث آزاد سر کار یا کلاس. این سهم کوچک ما در شکستن زندان علیرضاهاست.
◾️بازنشر از کارزار خیابان : روز مقابله با نفرتپراکنی علیه اقلیتهای جنسی
⭕️ معدنکاران آسمینون در برابر یک الیگارشی کشوری
▫️الیگارشی معدنی علیمحمدیها: چرا شعار کارگران در کمتر از یک هفته از «بازگشایی معدن» به «خلع مالکیت معدن» رسید؟
🔹پنج روز است که شهر کوچک چند هزارنفری نودژ کرمان صحنۀ راهپیماییهای مردمی بیسابقهای شده. تعطیلی سه ماهۀ یک معدن در جنوبیترین نقطۀ کرمان، تبدیل به نقطۀ اتحاد بین ۱۲۰۰ کارگرِ ازکاربیکارشدۀ آن و ساکنان شهری شده که بقایشان را در گروی بازگشایی این معدن میبینند. چنین نظم و اتحاد و هماهنگی در اجرای اعتراضات، آن هم در غیاب تشکل کارگری مستقل، فقط از دل تجربیات یک مبارزۀ بینِ نسلی در این منطقه به جا مانده.
🔸در استانی که بیش از هشتاد درصد مساحتش منطقۀ معدنی است و «معدن» از اصلیترین محورهای توسعۀ سرمایهدارانۀ آن از صدسال گذشته تا الآن بوده، جای تعجب ندارد که مبارزۀ معدنکارانش هم چنین پیشرونده باشد، چرا که تاریخ درازی پشت خود دارد: از به رگبار بسته شدن کارگران #مس_خاتونآباد که سال ۸۲ جادۀ ترانزیتی میبستند و تحصن به راه میانداختند تا اعتصاب و تظاهرات شهری چند هزار نفرۀ کارگر معادن #زغالسنگ_کرمان که درست یکسال پیش در همین روزها در خیابانهای کرمان برپا شد تا نمونۀ بزرگترش، کمی در شمال، اعتصاب و تحصن ۴۰ روزۀ پنج هزار کارگر معدن #بافق_یزد در سال ۹۳ که به عقبراندن خصوصیسازی منجر شد.
🔹برخلاف سایر نقاط کشور که به خاطر پراکندگی جغرافیایی معادن و ماهیتِ سخت کار، معدنکاران عموماً کارگرانِ روستاییِ اغلب نامتشکل و ایزوله هستند و بدترین شکلِ استثمار و سرکوب را تجربه میکنند (نمونهاش کارگران #معدن_آق_دره که در سکوت خبری شلاق خوردند)، در مناطقی مثل کرمان و یزد و سمنان و امثالهم به دلیل تراکم قابل توجه معادن و سرمایهگذارانی که معادن کوچک را تجمیع میکنند، معدنکاران به شکل طبیعی به یکدیگر متصل و اعتراضاتشان هم به هم پیوسته است.
🔸حربۀ «پیمانکاری» کردن قراردادهای کار که امروز مالکان شرکت فاریاب (بهرهبردار معدن آسمینون) میخواهند بر روی کارگرانش پیاده کنند، دقیقاً برای تجزیه و گسستن این اتحادِ طبیعی کارگران است. به همین خاطر هم علیرغم وعدۀ کارفرما به بازگشایی معدن به شرط پیمانی شدن قراردادها، کارگران آسمینون تن به توقف اعتراض ندادهاند.
تاکتیک ترکیبی معدنکاران آسمینون، یعنی «بستن جاده» و «راهپیمایی شهری»، در سالهای اخیر...
👈🏾برای خواندن ادامه متن بر روی Instant-View کلیک کنید.
▫️الیگارشی معدنی علیمحمدیها: چرا شعار کارگران در کمتر از یک هفته از «بازگشایی معدن» به «خلع مالکیت معدن» رسید؟
🔹پنج روز است که شهر کوچک چند هزارنفری نودژ کرمان صحنۀ راهپیماییهای مردمی بیسابقهای شده. تعطیلی سه ماهۀ یک معدن در جنوبیترین نقطۀ کرمان، تبدیل به نقطۀ اتحاد بین ۱۲۰۰ کارگرِ ازکاربیکارشدۀ آن و ساکنان شهری شده که بقایشان را در گروی بازگشایی این معدن میبینند. چنین نظم و اتحاد و هماهنگی در اجرای اعتراضات، آن هم در غیاب تشکل کارگری مستقل، فقط از دل تجربیات یک مبارزۀ بینِ نسلی در این منطقه به جا مانده.
🔸در استانی که بیش از هشتاد درصد مساحتش منطقۀ معدنی است و «معدن» از اصلیترین محورهای توسعۀ سرمایهدارانۀ آن از صدسال گذشته تا الآن بوده، جای تعجب ندارد که مبارزۀ معدنکارانش هم چنین پیشرونده باشد، چرا که تاریخ درازی پشت خود دارد: از به رگبار بسته شدن کارگران #مس_خاتونآباد که سال ۸۲ جادۀ ترانزیتی میبستند و تحصن به راه میانداختند تا اعتصاب و تظاهرات شهری چند هزار نفرۀ کارگر معادن #زغالسنگ_کرمان که درست یکسال پیش در همین روزها در خیابانهای کرمان برپا شد تا نمونۀ بزرگترش، کمی در شمال، اعتصاب و تحصن ۴۰ روزۀ پنج هزار کارگر معدن #بافق_یزد در سال ۹۳ که به عقبراندن خصوصیسازی منجر شد.
🔹برخلاف سایر نقاط کشور که به خاطر پراکندگی جغرافیایی معادن و ماهیتِ سخت کار، معدنکاران عموماً کارگرانِ روستاییِ اغلب نامتشکل و ایزوله هستند و بدترین شکلِ استثمار و سرکوب را تجربه میکنند (نمونهاش کارگران #معدن_آق_دره که در سکوت خبری شلاق خوردند)، در مناطقی مثل کرمان و یزد و سمنان و امثالهم به دلیل تراکم قابل توجه معادن و سرمایهگذارانی که معادن کوچک را تجمیع میکنند، معدنکاران به شکل طبیعی به یکدیگر متصل و اعتراضاتشان هم به هم پیوسته است.
🔸حربۀ «پیمانکاری» کردن قراردادهای کار که امروز مالکان شرکت فاریاب (بهرهبردار معدن آسمینون) میخواهند بر روی کارگرانش پیاده کنند، دقیقاً برای تجزیه و گسستن این اتحادِ طبیعی کارگران است. به همین خاطر هم علیرغم وعدۀ کارفرما به بازگشایی معدن به شرط پیمانی شدن قراردادها، کارگران آسمینون تن به توقف اعتراض ندادهاند.
تاکتیک ترکیبی معدنکاران آسمینون، یعنی «بستن جاده» و «راهپیمایی شهری»، در سالهای اخیر...
👈🏾برای خواندن ادامه متن بر روی Instant-View کلیک کنید.
Telegraph
معدنکاران آسمینون در برابر یک الیگارشی کشوری
پنج روز است که شهر کوچک چند هزارنفری نودژ کرمان صحنۀ راهپیماییهای مردمی بیسابقهای شده. تعطیلی سه ماهۀ یک معدن در جنوبیترین نقطۀ کرمان، تبدیل به نقطۀ اتحاد بین ۱۲۰۰ کارگرِ ازکاربیکارشدۀ آن و ساکنان شهری شده که بقایشان را در گروی بازگشایی این معدن میبینند.…
🟡 پای سرمایه روی سیم برق
بعد از خاموشیهای سریالی و سراسری برق در زمستانِ مازوتی پیش، حالا باز سریال خاموشیها این بار از بهار کلید خورده و وعدۀ تداومش را در ماههای سوزان آتی هم دادهاند. بررسی علل خاموشیهای اخیر به تنهایی، آیینهای از سرمایهداری لجامگسیختۀ نظامی-مذهبی در ایران است:
🔸 نیروگاههای برقی که با خصوصیسازی، از نیاز عمومی جامعه منفک و بدل به قلمروی خصوصی اقلیتی شدهاند.
🔹 اقتصادِ تار و ماری که نان و شیر و مرغش کمیاب و چرخ صنعتش ایستاده، ولی در شهرکهای صنعتیاش مزارع وسیع استخراج رمزامرز دایر شدهاند.
🔸حکومتی که رمزارز را کلید فرار از تحریم و پولشویی و فعالیتهای تروریستی کرده و خودش به پیشواز گسترش و بسط این صنعت مخرب و هدردهندۀ منابع در میانۀ این بحران اقتصادی رفتهاست.
🔹مردم فقرزدهای که همزمان با خاموشیهای سراسری، افزایش ۷% تا ۳۳% تعرفههای برق از همین ماه به لیست مخارجشان اضافه شده.
🔸 و نهایتاً زدن هرچهبیشتر از حق عمومی و به جایش مُفتبَری بخش انگلی: در قانون بودجۀ ۱۴۰۰ از امسال دو تغییر جدید رخ داد؛ اول #پولیکردن_برق_مدارس دوم #رایگان_کردن_آب_برق_گاز #پایگاههای_بسیج.
🟡 رسانههایی که میگویند تا نگویند
◼️در کمتر از چند ساعت از خاموشیها، دستگاه عریض و طویل توجیهتراشی رسانهای به راه افتاد تا دلیل اصلی قطعیهای ناگهانی را به مواردی مثل خشکسالی و کمآبی (و به دنبالش کاهش سطح آب نیروگاههای برق-آبی)، فرسودگی دستگاهها و تجهیزات تولید و انتقال، بهرهوری پایین نیروگاهها، تعطیلی موقت برخی نیروگاهها به خاطر تعمیرات و امثالهم ربط دهد. درحالیکه این عوامل گرچه همگی درست هستند، اما تنها میتوانند توجیهگر «کاهش تولید برق» باشند، حال آنکه اصل مسأله آنست که آمار «مصرف برق» در سه ماهۀ اول امسال افزایش ۱۹% نسبت به مدت مشابه سال پیش رشد داشته که در نوع خود نادر و بیسابقه است و حتی سوزانترین گرمای زودرس هوا هم نمیتوانسته توجیهکنندۀ چنین جهش ناگهانی در مصرف باشد. برای اینکه درک درستی از وزن این عدد داشته باشیم کافی است که بدانیم در طول هشت سال گذشته میانگین مصرف سه ماهۀ ابتدایی هر سال فقط چیزی حدود ۱.۸% نسبت به سال قبلش رشد داشته است، در حالی امسال این #رشد_۱۰_برابر شده!
◽️آمار رشد مصرف و برآوردهای تخصصی توانیر مؤید آنست که دلیل اصلی قطعیها رواج لجامگسیختۀ استخراج رمزارزها در ایران است؛ اما ذینفعان این فعالیت سوداگرانه (#سپاه، #بسیج، #ماینرهای_خصوصی و تخصصی و حتی اکثریت مطلق صاحبان تولید برق در کشور) تمام قدرتِ رسانهای خود را به کار بردند تا وزن مصرف برق رمزارزها را ناچیز جلوه دهند و حتی اهمیت آن را تا سرحد اخبار زرد و فیکنیوز پایین بیاورند.
🟡خصوصیسازی تولید برق
◼️از ۱۵ سال پیش تاکنون مهمترین زیرساختهای تولید برق کشور، با خصوصیسازی به حراج گذاشته شدند. هرجا دولت بدهی و قرض و کمبودی داشت، بهانهای یافت تا با تاخت زدن و تهاتر مالکیت نیروگاههای کشور آن را تسویه کند. زیرساختهایی که برای ایجادش نسل اندر نسل، زمین و فلز و جان باهم داده شد تا در خدمت مردم باشد، یک شبه به جیب فلان آقازاده و بهمان شرکت مافیای سپاه واریز شدند.
#خصوصیسازی_نیروگاهها نقش دولت را از «تأمین برق ارزان برای نیازهای عمومی» به «نظارت بر بازار عرضه و تقاضای برق» تغییر داد.
◽️سرمایهداران جدید، با همان ابزار کار سابقاً دولتی (نیروگاه) و همان سوخت ارزانی که دولت به آنها میرسانَد، همان محصول سابق (برق) را این بار به دو یا سه برابر قیمت به دولت میفروشند. این فاصلۀ چندبرابری بین قیمت تمامشدۀ تولید برق (در بخش دولتی) با قیمت خریدی که دولت از بخش خصوصی میکند، ترجمۀ همان حاشیۀ سود و رانت این نیروگاهدارانِ جدید از مصرف عمومی برق است.
◼️ درحالیکه ۵۵% تا ۶۰% تولید برق کشور در دست بخش خصوصی است، جای تعجبی ندارد که یکی از ذینفعان اصلی تبدیل ایران به «بهشت رمزارز» همین مالکان خصوصی نیروگاهها باشند. فروش بیشتر برق، با نرخ تعرفۀ بالاتر به دلالانِ تبدیل برق به ارزهای دیجیتالی قطعاً برای آنان جذابتر از سر و کله زدن با دولتی است که برای تسویۀ پول خریدش مدام مهلت میطلبد. بیخود نیست که در همین روزهایی که قطعی برق سراسر کشور را فراگرفته، تیتر اول سندیکای این نیروگاهداران مطالبۀ ایجاد «مزارع بزرگ رمز ارز» در کنار نیروگاهها است.
پیش از این هم حداقل سه نیروگاه منتظری، سلیمی نکا و رامین اهواز، بخشی از برق تولیدی خود را به استخراج رمزارزها اختصاص داده...
👈🏾 برای دیدن ادامه متن + جداول بر Instant-View کلیک کنید
بعد از خاموشیهای سریالی و سراسری برق در زمستانِ مازوتی پیش، حالا باز سریال خاموشیها این بار از بهار کلید خورده و وعدۀ تداومش را در ماههای سوزان آتی هم دادهاند. بررسی علل خاموشیهای اخیر به تنهایی، آیینهای از سرمایهداری لجامگسیختۀ نظامی-مذهبی در ایران است:
🔸 نیروگاههای برقی که با خصوصیسازی، از نیاز عمومی جامعه منفک و بدل به قلمروی خصوصی اقلیتی شدهاند.
🔹 اقتصادِ تار و ماری که نان و شیر و مرغش کمیاب و چرخ صنعتش ایستاده، ولی در شهرکهای صنعتیاش مزارع وسیع استخراج رمزامرز دایر شدهاند.
🔸حکومتی که رمزارز را کلید فرار از تحریم و پولشویی و فعالیتهای تروریستی کرده و خودش به پیشواز گسترش و بسط این صنعت مخرب و هدردهندۀ منابع در میانۀ این بحران اقتصادی رفتهاست.
🔹مردم فقرزدهای که همزمان با خاموشیهای سراسری، افزایش ۷% تا ۳۳% تعرفههای برق از همین ماه به لیست مخارجشان اضافه شده.
🔸 و نهایتاً زدن هرچهبیشتر از حق عمومی و به جایش مُفتبَری بخش انگلی: در قانون بودجۀ ۱۴۰۰ از امسال دو تغییر جدید رخ داد؛ اول #پولیکردن_برق_مدارس دوم #رایگان_کردن_آب_برق_گاز #پایگاههای_بسیج.
🟡 رسانههایی که میگویند تا نگویند
◼️در کمتر از چند ساعت از خاموشیها، دستگاه عریض و طویل توجیهتراشی رسانهای به راه افتاد تا دلیل اصلی قطعیهای ناگهانی را به مواردی مثل خشکسالی و کمآبی (و به دنبالش کاهش سطح آب نیروگاههای برق-آبی)، فرسودگی دستگاهها و تجهیزات تولید و انتقال، بهرهوری پایین نیروگاهها، تعطیلی موقت برخی نیروگاهها به خاطر تعمیرات و امثالهم ربط دهد. درحالیکه این عوامل گرچه همگی درست هستند، اما تنها میتوانند توجیهگر «کاهش تولید برق» باشند، حال آنکه اصل مسأله آنست که آمار «مصرف برق» در سه ماهۀ اول امسال افزایش ۱۹% نسبت به مدت مشابه سال پیش رشد داشته که در نوع خود نادر و بیسابقه است و حتی سوزانترین گرمای زودرس هوا هم نمیتوانسته توجیهکنندۀ چنین جهش ناگهانی در مصرف باشد. برای اینکه درک درستی از وزن این عدد داشته باشیم کافی است که بدانیم در طول هشت سال گذشته میانگین مصرف سه ماهۀ ابتدایی هر سال فقط چیزی حدود ۱.۸% نسبت به سال قبلش رشد داشته است، در حالی امسال این #رشد_۱۰_برابر شده!
◽️آمار رشد مصرف و برآوردهای تخصصی توانیر مؤید آنست که دلیل اصلی قطعیها رواج لجامگسیختۀ استخراج رمزارزها در ایران است؛ اما ذینفعان این فعالیت سوداگرانه (#سپاه، #بسیج، #ماینرهای_خصوصی و تخصصی و حتی اکثریت مطلق صاحبان تولید برق در کشور) تمام قدرتِ رسانهای خود را به کار بردند تا وزن مصرف برق رمزارزها را ناچیز جلوه دهند و حتی اهمیت آن را تا سرحد اخبار زرد و فیکنیوز پایین بیاورند.
🟡خصوصیسازی تولید برق
◼️از ۱۵ سال پیش تاکنون مهمترین زیرساختهای تولید برق کشور، با خصوصیسازی به حراج گذاشته شدند. هرجا دولت بدهی و قرض و کمبودی داشت، بهانهای یافت تا با تاخت زدن و تهاتر مالکیت نیروگاههای کشور آن را تسویه کند. زیرساختهایی که برای ایجادش نسل اندر نسل، زمین و فلز و جان باهم داده شد تا در خدمت مردم باشد، یک شبه به جیب فلان آقازاده و بهمان شرکت مافیای سپاه واریز شدند.
#خصوصیسازی_نیروگاهها نقش دولت را از «تأمین برق ارزان برای نیازهای عمومی» به «نظارت بر بازار عرضه و تقاضای برق» تغییر داد.
◽️سرمایهداران جدید، با همان ابزار کار سابقاً دولتی (نیروگاه) و همان سوخت ارزانی که دولت به آنها میرسانَد، همان محصول سابق (برق) را این بار به دو یا سه برابر قیمت به دولت میفروشند. این فاصلۀ چندبرابری بین قیمت تمامشدۀ تولید برق (در بخش دولتی) با قیمت خریدی که دولت از بخش خصوصی میکند، ترجمۀ همان حاشیۀ سود و رانت این نیروگاهدارانِ جدید از مصرف عمومی برق است.
◼️ درحالیکه ۵۵% تا ۶۰% تولید برق کشور در دست بخش خصوصی است، جای تعجبی ندارد که یکی از ذینفعان اصلی تبدیل ایران به «بهشت رمزارز» همین مالکان خصوصی نیروگاهها باشند. فروش بیشتر برق، با نرخ تعرفۀ بالاتر به دلالانِ تبدیل برق به ارزهای دیجیتالی قطعاً برای آنان جذابتر از سر و کله زدن با دولتی است که برای تسویۀ پول خریدش مدام مهلت میطلبد. بیخود نیست که در همین روزهایی که قطعی برق سراسر کشور را فراگرفته، تیتر اول سندیکای این نیروگاهداران مطالبۀ ایجاد «مزارع بزرگ رمز ارز» در کنار نیروگاهها است.
پیش از این هم حداقل سه نیروگاه منتظری، سلیمی نکا و رامین اهواز، بخشی از برق تولیدی خود را به استخراج رمزارزها اختصاص داده...
👈🏾 برای دیدن ادامه متن + جداول بر Instant-View کلیک کنید
Telegraph
پای سرمایه روی سیم برق
بعد از خاموشیهای سریالی و سراسری برق در زمستانِ مازوتی پیش، حالا باز سریال خاموشیها این بار از بهار کلید خورده و وعدۀ تداومش را در ماههای سوزان آتی هم دادهاند. بررسی علل خاموشیهای اخیر به تنهایی، آیینهای از سرمایهداری لجامگسیختۀ نظامی-مذهبی در ایران…
🟡 بازی بدونِ بُرد با جناح رئیسی در مبارزۀ کارگری یا
«چرا به دیو نمیتوان تاکتیک زد؟»
همزمان با شروع نمایش انتخابات ریاستجمهوری و تئاترِ صحنهآراییشدۀ جابجایی صندلیهای قدرت در جمهوری اسلامی، بالأخره بعد از چهار سال فعالیت مداوم بسیجیان عدالتخواه، لحظۀ بهرهبرداریهای انتخاباتی این جناح از جنبش کارگری فرا رسید. کلیپهایی از اعلام حمایت تعدادی از کارگران کارخانههای بحرانزدۀ کشور ضمیمۀ کمپین رئیسی شدند: #هپکو، #آلومینیوم_المهدی، #دشت_مغان، #ایران_ترانسفو و...
در این میان حضور یک نمایندۀ کارگری خوشنام و اخراجی نیشکر هفتتپه در ستاد انتخاباتی رئیسی -گرچه «بدون اعلام حمایت انتخاباتی» و متمرکز بر طرح مطالبات کارگران بود- اما در بین حامیانش به درستی حساسیت ایجاد کرد.
در روزهای گذشته چند باری از ما پرسیده شد که چرا هفتتپه چنین کلاف سردرگمی مینماید؟ واقعیت آن است که دستهای «واقعاً مستقل» در میان کارگران است که با این روشهای مغشوش و غیرقابل دفاع، شائبه و شایعۀ «وابستگی» را بالای سر خود نگه میدارد؛ در عوض دستهای «واقعاً وابسته» به کارفرما وجود دارد که با نقدهایش به دستۀ اول، خود را «مستقل» نشان میدهد! هرچه کارگرانِ واقعاً مستقل دست جناح رئیسی را در زمین هفتتپه بازتر بگذارند و به لابی با آنها تکیه کنند یا از نقد همکارانی که چنین میکنند طفره روند، به همان اندازه خوراک «تئوری توطئه» و خاکپاشی دستۀ دوم را فراهم میکنند.
دخالت جناحهای حاکم برای مصادره و جذب اعتراضات کارگری، نه بحث امروز و فردا، که قدمتی به درازای تاریخ سرمایهداری دارد. دیروز رجایی و خاتمی و احمدینژاد و امروز رئیسی؛ اسامی و نوع دخالتها عوض میشوند، اما منافع قدرت یکی میماند.
به همین مناسبت در این متن بر یک سؤال مشخص متمرکز شدهایم: تا چه حد باید از اختلافات جناحی درون حکومت در یک مبارزۀ کارگری استفاده کرد؟
برای خواندن ادامه متن بر Instant-View کلیک کنید👇🏽
«چرا به دیو نمیتوان تاکتیک زد؟»
همزمان با شروع نمایش انتخابات ریاستجمهوری و تئاترِ صحنهآراییشدۀ جابجایی صندلیهای قدرت در جمهوری اسلامی، بالأخره بعد از چهار سال فعالیت مداوم بسیجیان عدالتخواه، لحظۀ بهرهبرداریهای انتخاباتی این جناح از جنبش کارگری فرا رسید. کلیپهایی از اعلام حمایت تعدادی از کارگران کارخانههای بحرانزدۀ کشور ضمیمۀ کمپین رئیسی شدند: #هپکو، #آلومینیوم_المهدی، #دشت_مغان، #ایران_ترانسفو و...
در این میان حضور یک نمایندۀ کارگری خوشنام و اخراجی نیشکر هفتتپه در ستاد انتخاباتی رئیسی -گرچه «بدون اعلام حمایت انتخاباتی» و متمرکز بر طرح مطالبات کارگران بود- اما در بین حامیانش به درستی حساسیت ایجاد کرد.
در روزهای گذشته چند باری از ما پرسیده شد که چرا هفتتپه چنین کلاف سردرگمی مینماید؟ واقعیت آن است که دستهای «واقعاً مستقل» در میان کارگران است که با این روشهای مغشوش و غیرقابل دفاع، شائبه و شایعۀ «وابستگی» را بالای سر خود نگه میدارد؛ در عوض دستهای «واقعاً وابسته» به کارفرما وجود دارد که با نقدهایش به دستۀ اول، خود را «مستقل» نشان میدهد! هرچه کارگرانِ واقعاً مستقل دست جناح رئیسی را در زمین هفتتپه بازتر بگذارند و به لابی با آنها تکیه کنند یا از نقد همکارانی که چنین میکنند طفره روند، به همان اندازه خوراک «تئوری توطئه» و خاکپاشی دستۀ دوم را فراهم میکنند.
دخالت جناحهای حاکم برای مصادره و جذب اعتراضات کارگری، نه بحث امروز و فردا، که قدمتی به درازای تاریخ سرمایهداری دارد. دیروز رجایی و خاتمی و احمدینژاد و امروز رئیسی؛ اسامی و نوع دخالتها عوض میشوند، اما منافع قدرت یکی میماند.
به همین مناسبت در این متن بر یک سؤال مشخص متمرکز شدهایم: تا چه حد باید از اختلافات جناحی درون حکومت در یک مبارزۀ کارگری استفاده کرد؟
برای خواندن ادامه متن بر Instant-View کلیک کنید👇🏽
کمیته عمل سازمانده کارگری
هفتتپه : بازی بدونِ بُرد با جناح رئیسی در مبارزۀ کارگری
درباره بهرهبرداری جناح رئیسی از هفتتپه ؛ اهمیت استقلال سیاسی-طبقاتی کارگران در مبارزه؛ حدود سازش، مذاکره و مراوده با مقامات؛ تبعات نزدیکی به بسیج و...
⭕️ انتخابات ۱۴۰۰ و گام دوم جمهوری اسلامی
🔷جمهوری اسلامی در رویای کارآمدی
🔶چرا «کارآمدی» سرابی است که جمهوری اسلامی به آن نخواهد رسید؟
🔷پایان پروژه اصلاحطلبی
🔶مشاوره اقتصادی اتاق بازرگانی به رئیسی
🔷سیاست دولت جدید در حوزه کارگری
🔶بیاعتنایی مردم به صندوق فرمایشی
برای خواندن متن بر روی Instant-View کلیک کنید.
🔷جمهوری اسلامی در رویای کارآمدی
🔶چرا «کارآمدی» سرابی است که جمهوری اسلامی به آن نخواهد رسید؟
🔷پایان پروژه اصلاحطلبی
🔶مشاوره اقتصادی اتاق بازرگانی به رئیسی
🔷سیاست دولت جدید در حوزه کارگری
🔶بیاعتنایی مردم به صندوق فرمایشی
برای خواندن متن بر روی Instant-View کلیک کنید.
کمیته عمل سازمانده کارگری
انتخابات ۱۴۰۰ و گام دوم جمهوری اسلامی
در این متن به مناسبت نمایش انتصابات 1400 به منطق پشت یکدستسازی حکومت خواهیم پرداخت و به این سؤالات پاسخ خواهیم داد که: چرا رؤیای کارآمدی جمهوری اسلامی، سراب
🔴 اعتصاب سراسری ۱۴۰۰ کارگران پروژهای صنایع #نفت، #گاز و #نیروگاهی
در این مطلب:
◼️کمپین بیست- ده
◼️مرکزیت و حق سازماندهی موازی
◼️ کارگران رسمی و غیررسمی:
عناصر همبستگی و ضد همبستگی در صنعت نفت
◼️اعتصاب سراسری تا اعتصاب عمومی
_____________________
سازماندهی یک اعتصاب سراسری برای دومین سال متوالی در یکی از بیثباتترین، پراکندهترین و ناامنترین بخشهای طبقۀ کارگر ایران قطعاً یکی از نقاط درخشان جنبش کارگری در سالهای اخیر بوده. سرعت پیوستن واحدهای پتروشیمی-نیروگاهی به اعتصاب سراسری امسال، به نسبت پارسال جهش قابل ملاحظهای پیدا کرده که قطعاً از دستاوردهای اعتصاب سال گذشته است.
اعتصابی که اهمیتش نه فقط در متحدکردن هزاران کارگر:
▫️۱- در جغرافیای پراکندۀ کشور (شمال تا جنوب: تهران تا بوشهر)
▫️۲- در یکی از امنیتیترین و سنگینترین صنایع مادر کشور
▫️۳- در کاری ماهیتاً موقت و بیثبات،
بلکه در عین حال در متحد کردن کارگرانی با دهها کارفرما و پیمانکار مختلف است.
سلاح #پیمانکاری در دهههای اخیر از مهمترین ابزارهای دولت و سرمایهداران بزرگ برای تجزیه کردن طبقۀ کارگر بوده است و به تبعش تا سالهای متوالی این اسطوره در اذهان جا افتاده بود که پیوند کارگرانی با کارفرماهای مختلف به یکدیگر اگر ناممکن نباشد، در شرایط استبدادی نزدیک به محال است.
دو سال اعتصاب سراسری کارگران پروژهای صنایع نفت و گاز و نیروگاهی نشان داد که این امر نه فقط ناممکن نیست بلکه با ابزارهای جدید و ترکیب وجه مخفی و علنی سازماندهی، اتفاقاً با به حداقلرساندن هزینههای سرکوب انجامپذیر است.
ابتکار عملی که تعدادی از کارگران و پیمانکاران کوچک (عموماً با سوابق کارگری) در حوزۀ جوشکاری و پایپینگ در طول سالهای گذشته و به دور از هیاهوی رسانهای برای پیوند زدن این کارگران پراکنده و منطقهای به یکدیگر کردند (از طریق شناسایی و هماهنگی گروههای کاریابی پروژهای و گروههای آموزش فنی-حرفهای پروژهای و غیره) قطعاً ادای سهم غیرقابل انکاری در این زمینه بوده است. تلاشی که گرچه در ابتدا و در سالهای اولیه فقط خود را در شکل نامهنگاری قانونی و جمعآوری طومار نشان میداد، اما از سال گذشته قدم به حوزۀ جدیدی گذاشت که هدفش اتصال اعتصابات مقطعیِ موجود ولی پراکنده به یکدیگر و در یک زمان و با مطالبۀ واحد بوده است.
🟡 بیست- ده: مُزد در ازای کار کمتر
در ارزیابی از اعتصاب سراسری مردادماه سال ۹۹ کارگران پروژهای، شرح دادیم که چرا اعتصابی که متحدانه شروع شد، به دلیل ماهیت کار پروژهای-پیمانکاری و از آنجایی که افق و هدفش افزایش مُزدی بود و کارگران را به سمتِ پروسۀ چانهزنی با پیمانکارانِ پراکندهشان هدایت میکرد، نمیتوانست با یک دستاورد همگون و همزمان پایان یابد.
اما همان ارگانهای سازماندۀ اعتصاب پارسال، امسال علاوه بر طرح افزایش مُزد سالانه، تأکید ویژهای بر خواست «کاهش زمان کار» کردهاند. در حالت کنونی، شرایط کار پروژهای ۲۴ روز کار در ازای ۶ روز استراحت است که تازه زمان رفت و آمد بینشهری هم در این زمان استراحت لحاظ نشده؛ مطالبۀ کلیدی امسال تبدیل این زمان کار به ۲۰ روز کار و ۱۰ روز استراحت است. طرح چنین مطالبهای اگر به سرانجام برسد، امکان کسب یک دستاورد نسبتاً پایدار را برای تمام بخشهای اعتصابی- فارغ از نام پیمانکاران- فراهم میکند. چنین دستاوردی قطعاً ماندگارتر از افزایش مُزدی است که همیشه با یک فاصلۀ نجومی از تورم عقبتر حرکت میکند و در عرض چندماه اثری از آن نمیماند.
🚫 اتحاد در اعتصاب، نافی حق سازماندهی موازی نیست!
راهاندازی یک اعتصاب سراسری بدون وجود ارگان مرکزی سازمانده ناممکن است. با اینحال وجود مرکزیت همانقدر که میتواند به انسجام در عمل و اتحاد در طرح مطالبات منجر شود، به همان نسبت هم مخاطرات و محدودیتهای جدی را میتواند متحمل یک مبارزۀ کارگری کند؛ خصوصاً که چنین مرکزیتی نامنتخب باشد یا درگیر توهمات غلیظی به قانونگرایی. در سال گذشته توضیح دادیم سیاست این مرکزیت برای برخورد قهری و سانسور کارگرانی که دست به سازماندهی تجمعات موازی در محل سکونت خود میکردند، نه فقط کمکی به تقویت اتحاد کارگران نکرد بلکه باعث اختلافاندازیهای غیرضروری در میان صفوف کارگران شد. توصیه به کارگران به عدم سر دادن شعار یا سازماندهی کُنش اعتراضی (به جز ترک محل کار) مادامیکه صرفاً در حد پیشنهاد باقی بماند، جزوی از گفتگویی است که تصمیم بر سر آن به ارادۀ بدنۀ کارگری موکول میشود. اما وقتی به سانسور و حذف و ایستادن کارگر در مقابل کارگر و پلیسی کردن فضا به اسم «عدم ایجاد حساسیت امنیتی» منجر شود، باید...
👈🏾 برای مطالعه کامل متن و دیدن تصاویر بر Instant-View کلیک کنید.
در این مطلب:
◼️کمپین بیست- ده
◼️مرکزیت و حق سازماندهی موازی
◼️ کارگران رسمی و غیررسمی:
عناصر همبستگی و ضد همبستگی در صنعت نفت
◼️اعتصاب سراسری تا اعتصاب عمومی
_____________________
سازماندهی یک اعتصاب سراسری برای دومین سال متوالی در یکی از بیثباتترین، پراکندهترین و ناامنترین بخشهای طبقۀ کارگر ایران قطعاً یکی از نقاط درخشان جنبش کارگری در سالهای اخیر بوده. سرعت پیوستن واحدهای پتروشیمی-نیروگاهی به اعتصاب سراسری امسال، به نسبت پارسال جهش قابل ملاحظهای پیدا کرده که قطعاً از دستاوردهای اعتصاب سال گذشته است.
اعتصابی که اهمیتش نه فقط در متحدکردن هزاران کارگر:
▫️۱- در جغرافیای پراکندۀ کشور (شمال تا جنوب: تهران تا بوشهر)
▫️۲- در یکی از امنیتیترین و سنگینترین صنایع مادر کشور
▫️۳- در کاری ماهیتاً موقت و بیثبات،
بلکه در عین حال در متحد کردن کارگرانی با دهها کارفرما و پیمانکار مختلف است.
سلاح #پیمانکاری در دهههای اخیر از مهمترین ابزارهای دولت و سرمایهداران بزرگ برای تجزیه کردن طبقۀ کارگر بوده است و به تبعش تا سالهای متوالی این اسطوره در اذهان جا افتاده بود که پیوند کارگرانی با کارفرماهای مختلف به یکدیگر اگر ناممکن نباشد، در شرایط استبدادی نزدیک به محال است.
دو سال اعتصاب سراسری کارگران پروژهای صنایع نفت و گاز و نیروگاهی نشان داد که این امر نه فقط ناممکن نیست بلکه با ابزارهای جدید و ترکیب وجه مخفی و علنی سازماندهی، اتفاقاً با به حداقلرساندن هزینههای سرکوب انجامپذیر است.
ابتکار عملی که تعدادی از کارگران و پیمانکاران کوچک (عموماً با سوابق کارگری) در حوزۀ جوشکاری و پایپینگ در طول سالهای گذشته و به دور از هیاهوی رسانهای برای پیوند زدن این کارگران پراکنده و منطقهای به یکدیگر کردند (از طریق شناسایی و هماهنگی گروههای کاریابی پروژهای و گروههای آموزش فنی-حرفهای پروژهای و غیره) قطعاً ادای سهم غیرقابل انکاری در این زمینه بوده است. تلاشی که گرچه در ابتدا و در سالهای اولیه فقط خود را در شکل نامهنگاری قانونی و جمعآوری طومار نشان میداد، اما از سال گذشته قدم به حوزۀ جدیدی گذاشت که هدفش اتصال اعتصابات مقطعیِ موجود ولی پراکنده به یکدیگر و در یک زمان و با مطالبۀ واحد بوده است.
🟡 بیست- ده: مُزد در ازای کار کمتر
در ارزیابی از اعتصاب سراسری مردادماه سال ۹۹ کارگران پروژهای، شرح دادیم که چرا اعتصابی که متحدانه شروع شد، به دلیل ماهیت کار پروژهای-پیمانکاری و از آنجایی که افق و هدفش افزایش مُزدی بود و کارگران را به سمتِ پروسۀ چانهزنی با پیمانکارانِ پراکندهشان هدایت میکرد، نمیتوانست با یک دستاورد همگون و همزمان پایان یابد.
اما همان ارگانهای سازماندۀ اعتصاب پارسال، امسال علاوه بر طرح افزایش مُزد سالانه، تأکید ویژهای بر خواست «کاهش زمان کار» کردهاند. در حالت کنونی، شرایط کار پروژهای ۲۴ روز کار در ازای ۶ روز استراحت است که تازه زمان رفت و آمد بینشهری هم در این زمان استراحت لحاظ نشده؛ مطالبۀ کلیدی امسال تبدیل این زمان کار به ۲۰ روز کار و ۱۰ روز استراحت است. طرح چنین مطالبهای اگر به سرانجام برسد، امکان کسب یک دستاورد نسبتاً پایدار را برای تمام بخشهای اعتصابی- فارغ از نام پیمانکاران- فراهم میکند. چنین دستاوردی قطعاً ماندگارتر از افزایش مُزدی است که همیشه با یک فاصلۀ نجومی از تورم عقبتر حرکت میکند و در عرض چندماه اثری از آن نمیماند.
🚫 اتحاد در اعتصاب، نافی حق سازماندهی موازی نیست!
راهاندازی یک اعتصاب سراسری بدون وجود ارگان مرکزی سازمانده ناممکن است. با اینحال وجود مرکزیت همانقدر که میتواند به انسجام در عمل و اتحاد در طرح مطالبات منجر شود، به همان نسبت هم مخاطرات و محدودیتهای جدی را میتواند متحمل یک مبارزۀ کارگری کند؛ خصوصاً که چنین مرکزیتی نامنتخب باشد یا درگیر توهمات غلیظی به قانونگرایی. در سال گذشته توضیح دادیم سیاست این مرکزیت برای برخورد قهری و سانسور کارگرانی که دست به سازماندهی تجمعات موازی در محل سکونت خود میکردند، نه فقط کمکی به تقویت اتحاد کارگران نکرد بلکه باعث اختلافاندازیهای غیرضروری در میان صفوف کارگران شد. توصیه به کارگران به عدم سر دادن شعار یا سازماندهی کُنش اعتراضی (به جز ترک محل کار) مادامیکه صرفاً در حد پیشنهاد باقی بماند، جزوی از گفتگویی است که تصمیم بر سر آن به ارادۀ بدنۀ کارگری موکول میشود. اما وقتی به سانسور و حذف و ایستادن کارگر در مقابل کارگر و پلیسی کردن فضا به اسم «عدم ایجاد حساسیت امنیتی» منجر شود، باید...
👈🏾 برای مطالعه کامل متن و دیدن تصاویر بر Instant-View کلیک کنید.
Telegraph
اعتصاب سراسری ۱۴۰۰ کارگران پروژهای صنایع نفت، گاز و نیروگاهی
سازماندهی یک اعتصاب سراسری برای دومین سال متوالی در یکی از بیثباتترین، پراکندهترین و ناامنترین بخشهای طبقۀ کارگر ایران قطعاً یکی از نقاط درخشان جنبش کارگری در سالهای اخیر بوده. سرعت پیوستن واحدهای پتروشیمی-نیروگاهی به اعتصاب سراسری امسال، به نسبت پارسال…
توئیتخوان:
◼️اعتصاب #کارگران_پروژهای، به خاطر ماهیت کار، گرچه فرآیند تولید و توزیع را مختل نمیکند، اما پروژههای زیادی را در زمینه ساخت و ساز یا تعمیرات نفت زمینگیر کرد. در بین انبوه پیمانکاریهای درگیر اعتصاب، اهمیت اعتصاب در تلمبهخانه ۵ بندرعباس (به پیمانکاری شرکت پایندان) ویژهتر بود.
◼️با این اعتصاب یک پروژۀ ژئواستراتژیک و امنیتی ج.ا در حوزه #نفت که هدف از آن دور زدن #تنگه_هرمز از طریق انتقال نفت از #گوره به #جاسک بود و سالها برایش تمهیدات خاصی از جمله طرح توسعه #سواحل_مکران چیده شده بود، متوقف شد.
◼️پروژهای که در مراحل پایانی ساخت و در شُرف بهرهبرداری قرار داشت و حتی تزریق نفت به آن عملاً کلید خورده بود، علیرغم فشار وزارت نفت و پیمانکار برای تحویل پروژه در آخرین روزهای دولت روحانی، با قدرت اعتصاب کارگران متوقف شد.
◼️اعتصاب #کارگران_پروژهای، به خاطر ماهیت کار، گرچه فرآیند تولید و توزیع را مختل نمیکند، اما پروژههای زیادی را در زمینه ساخت و ساز یا تعمیرات نفت زمینگیر کرد. در بین انبوه پیمانکاریهای درگیر اعتصاب، اهمیت اعتصاب در تلمبهخانه ۵ بندرعباس (به پیمانکاری شرکت پایندان) ویژهتر بود.
◼️با این اعتصاب یک پروژۀ ژئواستراتژیک و امنیتی ج.ا در حوزه #نفت که هدف از آن دور زدن #تنگه_هرمز از طریق انتقال نفت از #گوره به #جاسک بود و سالها برایش تمهیدات خاصی از جمله طرح توسعه #سواحل_مکران چیده شده بود، متوقف شد.
◼️پروژهای که در مراحل پایانی ساخت و در شُرف بهرهبرداری قرار داشت و حتی تزریق نفت به آن عملاً کلید خورده بود، علیرغم فشار وزارت نفت و پیمانکار برای تحویل پروژه در آخرین روزهای دولت روحانی، با قدرت اعتصاب کارگران متوقف شد.
کارگران جوشکار و فیتر:
قلب تپندۀ اعتصاب در پروژههای پایپینگ
🔺اجرای پروژههای پایپینگ نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشگاه، به طور کلی بر کار دو دسته کارگر متخصص بنا شده: اول کارگران ماهری که در بخش «اجرایی» پروژهاند (مثل فیتر، جوشکار، مونتاژکار و غیره) و دوم کارگران ماهری که در بخش نظارتی مشغولند و بهاصطلاح کارگران «دفتری» اطلاق میشوند (مثل فورمن، سوپروایزر، بخش کنترل کیفیت و امثالهم).
🔺موتور محرک اعتصابات سراسریِ پارسال و امسالِ کارگران پروژهای همین کارگران اجرایی هستند. کارکنان دفتری اغلب به خاطر دور بودن از کار یدی و سختیهای آن (بهاصطلاح پشتمیزنشینی)، نسبت به کارگران اجرایی محافظهکاری بیشتری در مقابل اعتصاب دارند. منتها چون تمام پروژه وابسته به «بخش اجرایی» است، توقف کارِ این بخش به معنای متوقف شدن کل پروژه (و تعمیمش به بخش دفتری) خواهد بود.
🔺بخش سوم نیروی کار این پروژهها را #کارگران_ساده روزمزدی تشکیل میدهند که عموماً در بخش خدماتی و بنایی فعالند و سطح دستمزدهایشان شکاف فاحشی با کارگران ماهر صنعتی دارد.
🔺از اعتصاب تابستان پیش تا الآن کارگران اجرایی پروژهای همیشه به درستی همکاران دفتری را هم به اعتصاب فرامیخوانده و خواستههای آنان را در فهرست اعتصاب میگنجاندهاند تا با غلبه بر این شکاف کاذب، اعتصاب متحدانه را تقویت کنند. با اینحال کارگران ساده از امتیاز این همبستگی بدین شکل بیبهره بودهاند.
🔺 به همان نسبت که کارکنان رسمی صنعت نفت به خاطر جایگاه باثبات خود مسئولیت همبستگی با اعتصابات کارگران پروژهای و پیمانی و قراردادی را به دوش میکشند، به همان نسبت همبستگی و صدا دادن به سایر کارگران ساده پیمانی هم به عهده کارگران ماهر اجرایی پروژهای است. تنها در این صورت است که میتوان الگویی برای پایان دادن به شکافهایی که مجموعه کارکنان صنعت نفت را با سطوح مختلف مهارت و نوع کار و قرارداد پاره پاره کرده، ساخت.
قلب تپندۀ اعتصاب در پروژههای پایپینگ
🔺اجرای پروژههای پایپینگ نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشگاه، به طور کلی بر کار دو دسته کارگر متخصص بنا شده: اول کارگران ماهری که در بخش «اجرایی» پروژهاند (مثل فیتر، جوشکار، مونتاژکار و غیره) و دوم کارگران ماهری که در بخش نظارتی مشغولند و بهاصطلاح کارگران «دفتری» اطلاق میشوند (مثل فورمن، سوپروایزر، بخش کنترل کیفیت و امثالهم).
🔺موتور محرک اعتصابات سراسریِ پارسال و امسالِ کارگران پروژهای همین کارگران اجرایی هستند. کارکنان دفتری اغلب به خاطر دور بودن از کار یدی و سختیهای آن (بهاصطلاح پشتمیزنشینی)، نسبت به کارگران اجرایی محافظهکاری بیشتری در مقابل اعتصاب دارند. منتها چون تمام پروژه وابسته به «بخش اجرایی» است، توقف کارِ این بخش به معنای متوقف شدن کل پروژه (و تعمیمش به بخش دفتری) خواهد بود.
🔺بخش سوم نیروی کار این پروژهها را #کارگران_ساده روزمزدی تشکیل میدهند که عموماً در بخش خدماتی و بنایی فعالند و سطح دستمزدهایشان شکاف فاحشی با کارگران ماهر صنعتی دارد.
🔺از اعتصاب تابستان پیش تا الآن کارگران اجرایی پروژهای همیشه به درستی همکاران دفتری را هم به اعتصاب فرامیخوانده و خواستههای آنان را در فهرست اعتصاب میگنجاندهاند تا با غلبه بر این شکاف کاذب، اعتصاب متحدانه را تقویت کنند. با اینحال کارگران ساده از امتیاز این همبستگی بدین شکل بیبهره بودهاند.
🔺 به همان نسبت که کارکنان رسمی صنعت نفت به خاطر جایگاه باثبات خود مسئولیت همبستگی با اعتصابات کارگران پروژهای و پیمانی و قراردادی را به دوش میکشند، به همان نسبت همبستگی و صدا دادن به سایر کارگران ساده پیمانی هم به عهده کارگران ماهر اجرایی پروژهای است. تنها در این صورت است که میتوان الگویی برای پایان دادن به شکافهایی که مجموعه کارکنان صنعت نفت را با سطوح مختلف مهارت و نوع کار و قرارداد پاره پاره کرده، ساخت.
⭕️ نقشه اعتصاب سراسری کارگران پروژهای صنایع نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشگاهی
◼️با مقایسه نقشه اعتصاب سراسری تیر ۱۴۰۰ با مرداد ۱۳۹۹ متوجه میشویم که گرچه تعداد استانهای درگیر تقریباً مشابهاند (۱۰ استان)، اما از نظر تعداد مراکز درگیرِ اعتصاب، امسال با یک جهش چشمگیر و بیسابقه طرف هستیم (تعداد واحدهای درگیر اعتصاب تقریباً ۲ برابر سال پیش شده است).
◼️طبق آخرین تخمینها، تعداد کارگرانی که به این اعتصاب سراسری پیوستهاند، به ۲۸ هزار نفر میرسد.
* در ترسیم نقشه فقط واحدهای درگیر اعتصاب (فارغ از تعدد شرکتهای پیمانکاری فعال در آن) لحاظ شده است.
◼️با مقایسه نقشه اعتصاب سراسری تیر ۱۴۰۰ با مرداد ۱۳۹۹ متوجه میشویم که گرچه تعداد استانهای درگیر تقریباً مشابهاند (۱۰ استان)، اما از نظر تعداد مراکز درگیرِ اعتصاب، امسال با یک جهش چشمگیر و بیسابقه طرف هستیم (تعداد واحدهای درگیر اعتصاب تقریباً ۲ برابر سال پیش شده است).
◼️طبق آخرین تخمینها، تعداد کارگرانی که به این اعتصاب سراسری پیوستهاند، به ۲۸ هزار نفر میرسد.
* در ترسیم نقشه فقط واحدهای درگیر اعتصاب (فارغ از تعدد شرکتهای پیمانکاری فعال در آن) لحاظ شده است.