Telegram Web Link
نیست صاحب نفَسی، درک کند حالِ مرا
کاش این شعر بگوید به تو احوال مرا

طوطیِ چشمِ تو پرواز کنان رفت و ندید
که به قیچی زده دنیا، پَرِ آمالِ مرا

منطق و فلسفه ات پخته شده اما حیف
عشق باید بکُند پخته، دلِ کالِ مرا

تو خودت خواسته ای بی منِ مسکین بپَری
و همین خواسته ات، بسته پر و بالِ مرا

الفِ قامتِ من، مشقِ الفبای تو بود
رفتی و هیچ ندیدی کمرِ دالِ مرا

نفَسی نیست که بی یادِ تو از سینه رود
بنِگر ثانیه های شده چون سالِ مرا

من چِسان شرح دهم مرگِ دلم را به غزل
برسانید به من حضرتِ غسّالِ مرا

« دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد؟! »
چشمهای تو فقط شاد کند فالِ مرا

« یارِ دیرینه ببینید که با یار چه کرد »
حافظ! ای شاه غزل! شرح بده حالِ مرا.؟

#لاادری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
5👏3❤‍🔥2👍1
آن کیست آن آن کیست آن کو سینه را غمگین کند
چون پیش او زاری کنی تلخ تو را شیرین کند

اول نماید مار کر آخر بود گنج گهر
شیرین شهی کاین تلخ را در دم نکوآیین کند

دیوی بود حورش کند ماتم بود سورش کند
وان کور مادرزاد را دانا و عالم بین کند

تاریک را روشن کند وان خار را گلشن کند
خار از کفت بیرون کشد وز گل تو را بالین کند

بهر خلیل خویشتن آتش دهد افروختن
وان آتش نمرود را اشکوفه و نسرین کند

روشن کن استارگان چاره گر بیچارگان
بر بنده او احسان کند هم بند را تحسین کند

جمله گناه مجرمان چون برگ دی ریزان کند
در گوش بدگویان خود عذر گنه تلقین کند

گوید بگو یا ذا الوفا اغفر لذنب قد هفا
چون بنده آید در دعا او در نهان آمین کند

آمین او آنست کو اندر دعا ذوقش دهد
او را برون و اندرون شیرین و خوش چون تین کند

ذوقست کاندر نیک و بد در دست و پا قوت دهد
کاین ذوق زور رستمان جفت تن مسکین کند

با ذوق مسکین رستمی بی‌ذوق رستم پرغمی
گر ذوق نبود یار جان جان را چه باتمکین کند

دل را فرستادم به گه کو تیز داند رفت ره
تا سوی تبریز وفا اوصاف شمس الدین کند

#مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
6👏3❤‍🔥2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
6💘1
«کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا»

▪️فرا رسیدن عاشورای حسینی، تسلیت باد...

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
😢6🙏21💘1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
10🙏2💘1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
12💯1💘1
.
ای خون اصيلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانـده شرف‌ها به بلندای دلیـران

جاری شده از کرب‌ و بلا آمده وآنگاه
آمیخته با خـون سیاووش در ایـران

تـو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشیـد ضمیـران

ای جوهر سرداری سـرهـاى بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیـران

خرگاه تـو می‌سوخت در اندیشه تاریـخ
هربار که آتش زده شد بیشه شیـران

آن‌ شب چه شبی بود که دیدند کواکب
نظم تـو پراکنده و اردوی تو ویـران

و آن روز که با بیرقی از یک سر بی تن
تا شـام شدی قافله‌سالار اسیـران

تا باغ شقایـق بشونـد و بشکوفنـد
باید که ز خـون تو بنوشند کویـران

تا انـدكى از حـق سخن را بگزارند
باید که ز خونت بنگارند دبیران

حد تو رثا نیست، عـزاى تو حماسه است
ای کاسته شأن تو از این معركه‌گیران


#استاد_حسین_منزوی

#صلی‌الله‌علیکــ‌یااباعبدالله

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
💯104👏3💘1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تربیت یافته عشق جوانمردم من
چرخ نامرد که باشد که مرا پیر کند!

شحنه دیده وری کو، که درین فصل بهار
هرکه دیوانه نگشته است به زنجیر کند


#صائب_تبریزی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
8😘3👍2💘1
#اجرای_آنلاین

‍ در همسایگی
مردی ست با پیراهن چهار خانه
که عطرتلخ مردانه اش
کوچه را
            مست و مدهوش می کند .
راه که می رود
هوا،
در پی اش، سنگین می شود 
و خاک
قدم هایش را
                   می بوسد .

امتداد ِ مسیرش
تا فراسوی افق 
                  نگاهم را با خود می کشاند
و، دود سیگارش
      _که فضا را در خود می پیچاند_
چشمانم را
به رصد ِ خود، دعوت می کند


من،
همچنان در کنار پنجره
کوچه را
         به امکان بازگشت اش
                             بشارت می دهم ...

#سایه_هاتفی

🎙#سحردخت

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
9👍2👌2👏1💘1
.#انگار_نه_انگار

من یار ترین ، یار ترین ، یار ، تو انگار نه انگار ..
من در غم تو ، سخت گرفتار ، تو انگار نه انگار ،

ای دل مددی کن که از این ، خوار نگردم ..
در پیش همه خوار تر از خوار ، تو انگار نه انگار ،

جز نقش جمالت ، همه حرفند و خرافات ...
من بر در تو ، زار تر از زار ، تو انگار ، نه انگاز ،

در یاد خودم نیست ، که هستم ؟ چه نشانم ..
من بادل دیوانه ی بیمار ، تو انگار نه انگار ،

در ملک دلم ، جز تو نبودست و ، ندیدیم ..
شب تا به سحر ، نام تو تکرار ، تو انگار ، نه انگار ،

صد نامه نوشتیم ، ز باران دو دیده ...
ای داد  ، از این نامه و طومار ، تو انگار نه انگار ،

از وعده ی فردای تو جانم به لب آمد ..
از عشق تو کو ؟ قوت اظهار ؟ تو انگار نه انگار ،

این جمله به تفصیل بگفتم که بدانی ..
بی تو نشود ، حضرت دلدار ، تو انگار نه انگار ،

جز خاطر تو ، چیست به خاطر بسپارم ؟!
چشم و دل من ، اینهمه غمبار ، تو انگار نه انگار ،

صد قصه ز #راحم بشنیدی و گذشتی ..
این نیست ، مرا ، قابل انکار ، تو انگار نه انگار ،

#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
10👏2👌2👍1💘1
دایم نه لوای عشرت افراشتنیست
پیوسته نه تخم خرمی کاشتنیست

این داشتنیها همه بگذاشتنیست
جز روشنی رو که نگه داشتنیست

#ابوسعید_ابوالخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
9👍2👌2👏1💘1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Sad Traveler / Ryoshu
✦ Erhu Cover by Eliott Tordo

🎵مسافر غمگین



سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته،
سرها در گریبان، دست‌ها پنهان
نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگین،
درختان اسکلت‌های بلور آجین
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است!


مهدی اخوان‌ثالث

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
7👏3👍2💘1
رنج فهمیدن به من آموخت فهمیدن خطاست
روز وشب دائم سوال ازخویش پرسیدن خطاست

مثل مردم بی‌تفاوت باش و چشم‌ات را ببند
ساده‌دل در سرزمین کورها دیدن خطاست

تا که می‌رنجیم انگ زود رنجی می‌زنند
زود رنجاندن روا و زود رنجیدن خطاست

گاه‌گاهی پیک‌های لطف را باید شمرد
بی‌حساب از باده‌ی احساس بخشیدن خطاست

مثل باران بودم و این روزها فهمیده‌ام
در کویر خشک و بی‌محصول باریدن خطاست

گاه تلخی‌ها به لطف صبر شیرین می‌شود
میوه‌های کال را از شاخه‌ها چیدن خطاست...!

#مهدی_جوینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
7👍3👏2💘1😘1
زنی افتاده از نشاط بود
خانه ی قلبش
شبیه ایستگاه آخر بود
از این سر دنیا تا آن سرش
مسافرانی می آمدند و می رفتند
نه احساسی به کسی داشت
نه دلبسته ی مسافری می شد
نه صدای سوت قطاری پریشانش می کرد
نه آواز کلاغان پیر آن دور و بر

زنی افتاده از نشاط بود
پنجره های خانه ی قلبش
یا تَرک داشت یا شکسته بود
دیوارهایش همه از عکس ابرهای سیاه
پر بود و هر لحظه احتمال می رفت
تند بادی ابرها را به هم بزند و بارانی راه بیفتد
زنی دل شکسته بود
حرف ها در حنجره داشت
اما از گلوی خفقان گرفته اش بالا نمی آمد
و زبانش میخکوب بود در دهانش
از موهای سیاه به رنگ شبش
تا چشمان مست و مهوشش
از چال گونه های شادابش
تا لب های باطراوت سرخش
همه و همه در سلول انفرادی حجاب اجباری
زندانی بود
آغوش سبزش بیابانی بی آب و علف
و قامتش چون جنگلی در آتش سوخته بود
گرفتار ستم بود و گرفتار امر و اطاعت جبری

زنی افتاده از نشاط بود
جایی در وطن نداشت
در گوشه ی پستوی خانه ی قلبش
پیر می شد

#فریبا_غلامیان‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
👌8👍31👏1🙏1💘1
من !
خودم را ،
در وجود
خودم ،
  گم کرده ام ...
بازیهای ...
کودکانه ام را ربوده اند.
بادبادک‌های ...
خوشبختی ام را آزاد
کرده اند ...
درخت های آزادی ،
به ثمر نرسید .
نهرهای معرفت ،
خشکیده شد .
حرفا ...
به زبان آویخته شد.
بهار عاشقی ،
به پاییز کشانده شد .
انسانیت ،
به دار آویخته شد ...
دل من به ترقیدن رسیده...
در پس کوچه های ،
این سر زمین ،
دل من ...
دنبال آرامش کودکانه میگردد ...

#فروغی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
7👍3💯2👏1💘1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
11❤‍🔥2🥰2💘1
خورشید سر به خاک خفتن دارد
ماه از افق آهنگ شکفتن دارد

شب را که ز راه می‌رسد دریابید
شاید سخنی برای گفتن دارد


#پرتو_کرمانشاهی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
🙏81👍1💘1
نشد سلام دهم - عشق را جواب بگیرم
غـــرور یـــخ زده را ، رو بــــه آفتاب بگیرم


نشد که لحظه ی فرّار مهربان شدنت را
بـــه یادگار ، برای همیشه قاب بگیــــرم

نشد تقاص همه عمــر تشنه جانـــــی خود را
به جرعه ای ز تو - از خنده ی سراب -  بگیرم


چرا همیشه تو را ، ای همه حقیقتم از تو
من از خیال بخواهــــم و یا ز خواب بگیــرم

چقدر می شود آیا در این کرامت آبی
شبانــه تـــور بیاندازم و حباب بگیــرم


حصــــار دغدغه نگذاشت تا دقیقـه ای از عمـــر
به قول چشم تو : « حالی هم از شراب بگیرم »

خلاصه مثل مترسک گذشت زندگی من
نشد که عرصه ی پروازی از عقاب بگیرم
 


#محمد_علی_بهمنی        

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
10👏1💘1
2025/07/10 19:01:25
Back to Top
HTML Embed Code: