بر شانهام بارِ گران باشد
اصلا برای دیگران باشد
باشد جهنم! او فقط باشد!
من بیتوقع باشم او منت
من عاشق و او از سر عادت
یا کمتر از کم، او فقط باشد!
من گردن و تقصیر، او باشد
یا استخوان در گلو باشد
دردش به جانم! او فقط باشد!
او بیتفاوت من فقط خواهش
او خواستار جنگ و من سازش
من تا کمر خم! او فقط باشد!
من نذر کردم او فقط باشد
اصلا بمیرم، او فقط باشد
در آخرین دم! او فقط باشد!
#علی_صفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اصلا برای دیگران باشد
باشد جهنم! او فقط باشد!
من بیتوقع باشم او منت
من عاشق و او از سر عادت
یا کمتر از کم، او فقط باشد!
من گردن و تقصیر، او باشد
یا استخوان در گلو باشد
دردش به جانم! او فقط باشد!
او بیتفاوت من فقط خواهش
او خواستار جنگ و من سازش
من تا کمر خم! او فقط باشد!
من نذر کردم او فقط باشد
اصلا بمیرم، او فقط باشد
در آخرین دم! او فقط باشد!
#علی_صفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
بار سنگین، ماه پنهان، اسب لاغر نابلد!
ره خطا بود و علامت گنگ و رهبر نابلد!
ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود
نیل، تَر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد!
از چه میخواهی بدانی؟ هیچیک از ما نماند
دشمن از هر سو نمایان، ما و لشکر نابلد!
از سرم پرسی؟ جز این در خاطرم چیزی نماند
تیغ چرخان بود و گردن نازک و سر نابلد!
مشتهامان را گره کردیم اما ای دریغ
مشتی از ما سستپیمان، مشت دیگر نابلد!
گاه غافل سر بریدیم از برادرهای خویش
دید اندک بود و شب تاریک و خنجر نابلد!
نامهها بستیم بر پاشان دریغ از یک جواب
باز و شاهین تیزچنگال و کبوتر نابلد!
کشتی ما واژگون شد تا نخستین موج دید
ناخدای ما دروغین بود و لنگر نابلد
#حسین_جنتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بار سنگین، ماه پنهان، اسب لاغر نابلد!
ره خطا بود و علامت گنگ و رهبر نابلد!
ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود
نیل، تَر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد!
از چه میخواهی بدانی؟ هیچیک از ما نماند
دشمن از هر سو نمایان، ما و لشکر نابلد!
از سرم پرسی؟ جز این در خاطرم چیزی نماند
تیغ چرخان بود و گردن نازک و سر نابلد!
مشتهامان را گره کردیم اما ای دریغ
مشتی از ما سستپیمان، مشت دیگر نابلد!
گاه غافل سر بریدیم از برادرهای خویش
دید اندک بود و شب تاریک و خنجر نابلد!
نامهها بستیم بر پاشان دریغ از یک جواب
باز و شاهین تیزچنگال و کبوتر نابلد!
کشتی ما واژگون شد تا نخستین موج دید
ناخدای ما دروغین بود و لنگر نابلد
#حسین_جنتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی
چون مقدّر شده تکخالِ ورقها بشوی
گاهی اوقات قرار است که در پیلهی درد
نمنمک شاپرکی زنده و زیبا بشوی
گاهی انگار ضروری ست بگندی در خود
ّتا مبدّل به شرابی خوش و گیرا بشوی
گاهی از حملهی یک گربه قفس میشکند
تا تو پرواز کنی راهی صحرا بشوی
گاهی از خارِ گل سرخ بِرَنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی
گاهی از چاه قرار ست به زندان بروی
آخر قصه همآغوش زلیخا بشوی
من فقط دلنگرانم که خدا ناکرده
بهترین دوست تو یک روز یهودا بشوی
#مرتضی_خدمتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون مقدّر شده تکخالِ ورقها بشوی
گاهی اوقات قرار است که در پیلهی درد
نمنمک شاپرکی زنده و زیبا بشوی
گاهی انگار ضروری ست بگندی در خود
ّتا مبدّل به شرابی خوش و گیرا بشوی
گاهی از حملهی یک گربه قفس میشکند
تا تو پرواز کنی راهی صحرا بشوی
گاهی از خارِ گل سرخ بِرَنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی
گاهی از چاه قرار ست به زندان بروی
آخر قصه همآغوش زلیخا بشوی
من فقط دلنگرانم که خدا ناکرده
بهترین دوست تو یک روز یهودا بشوی
#مرتضی_خدمتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما
در تلاطم عاشقی
بوسه های از دهان افتاده ایم
که هیچ معشوقی
آرزوی چیدن مان را
در دل نداشت
ما
در پستی و بلندی روزگار
چشم های به اشک نشسته ایم
که هیچ نگاری
با دستِ لبخندش
رخسارمان را
پاک نکرد
ما
آمده ایم که
در تنهایی خود
غصه و اندوه
و دلمردگی و دلتنگی را
به تنهایی
زندگی کنیم
#فریبا_غلامیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در تلاطم عاشقی
بوسه های از دهان افتاده ایم
که هیچ معشوقی
آرزوی چیدن مان را
در دل نداشت
ما
در پستی و بلندی روزگار
چشم های به اشک نشسته ایم
که هیچ نگاری
با دستِ لبخندش
رخسارمان را
پاک نکرد
ما
آمده ایم که
در تنهایی خود
غصه و اندوه
و دلمردگی و دلتنگی را
به تنهایی
زندگی کنیم
#فریبا_غلامیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن
وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن،
چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن،
چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه دردی بیشتر از این که دردم را نمیدانی
به چشمم خیره میگردی ولی غم را نمیخوانی
چه باشی یا نباشی من برایت آرزو کردم
چه دردی بیشتر از این که اینها را نمیدانی
برایم روزِ روشن بود میدانستم از اول
که میآید چنین روزی که میگویی نمیمانی
برای من که بعد از تو ندارم شاخهی سبزی
چه فرقی میکند دیگر هوای صاف و بارانی
شبیه موریانه، خاطرت در ذهن میماند
که میپوسد مرا کمکم به آرامی و پنهانی
دل آیینهام حتی اگر کوهی شود آخر
به سنگی، خرد میگردد به یک لحظه بهآسانی
چه میدانی؟ تمام پیکرم چون شمع میسوزد
که امشب در دلم برپاست یک شام غریبانی
#رضا_خادمه_مولوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به چشمم خیره میگردی ولی غم را نمیخوانی
چه باشی یا نباشی من برایت آرزو کردم
چه دردی بیشتر از این که اینها را نمیدانی
برایم روزِ روشن بود میدانستم از اول
که میآید چنین روزی که میگویی نمیمانی
برای من که بعد از تو ندارم شاخهی سبزی
چه فرقی میکند دیگر هوای صاف و بارانی
شبیه موریانه، خاطرت در ذهن میماند
که میپوسد مرا کمکم به آرامی و پنهانی
دل آیینهام حتی اگر کوهی شود آخر
به سنگی، خرد میگردد به یک لحظه بهآسانی
چه میدانی؟ تمام پیکرم چون شمع میسوزد
که امشب در دلم برپاست یک شام غریبانی
#رضا_خادمه_مولوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وضع ما، در گردش دنیا چه فرقی می کند
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند
ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مُردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند
سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آنجا، چه فرقی می کند؟
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند
هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه ی من با خیابان ها چه فرقی می کند...
مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام
ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند؟
فرصت امروز هم با وعده ی فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند
#فاضل_نظری
📕 آن_ها
📜 آن_جا_و_این_جا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند
ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مُردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند
سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آنجا، چه فرقی می کند؟
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند
هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه ی من با خیابان ها چه فرقی می کند...
مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام
ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند؟
فرصت امروز هم با وعده ی فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند
#فاضل_نظری
📕 آن_ها
📜 آن_جا_و_این_جا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رو به تو سجده میکنم دری به کعبه باز نیست
بس که طواف کردمت، مرا به حج نیاز نیست
به هر طرف نظر کنم نمازِ من نماز نیست
مرا به بند میکشی از این رهاترم کنی
زخم نمیزنی به من که مبتلاترم کنی
از همه توبه میکنم بلکه تو باورم کنی
قلبِ من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسههای من کنارِ تو سلوک شد
عذاب میکشم ولی عذابِ من گناه نیست
وقتی شکنجهگر تویی شکنجه اشتباه نیست
قلبِ من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسههای من کنار تو سلوک شد
عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجهگر تویی شکنجه اشتباه نیست
#روزبه_بمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بس که طواف کردمت، مرا به حج نیاز نیست
به هر طرف نظر کنم نمازِ من نماز نیست
مرا به بند میکشی از این رهاترم کنی
زخم نمیزنی به من که مبتلاترم کنی
از همه توبه میکنم بلکه تو باورم کنی
قلبِ من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسههای من کنارِ تو سلوک شد
عذاب میکشم ولی عذابِ من گناه نیست
وقتی شکنجهگر تویی شکنجه اشتباه نیست
قلبِ من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسههای من کنار تو سلوک شد
عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجهگر تویی شکنجه اشتباه نیست
#روزبه_بمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عجب با طرز لبخندش گرفت از من قرارم را
به یک لبخند بخشیدم همه دار و ندارم را
چه بودم مفرقی کهنه ته انباریِ خانه
ولی امروز میسنجند با عشقش عیارم را
چهل سال است مشغولم میان برف و بارانها
که در چشم یکی پیدا کنم فصل بهارم را
چهل سال است تنهایی مچاله کرده قلبم را
صداهای هزاران شبپره پر کرده غارم را
چهل سال است محکومم درون واگن دنیا
به روی ریل خوشبختی نمیبینم قطارم را
چهل سال است میخواهم، چهل سال است میجنگم
چهل سال است میبافم طناب تنگ دارم را
چه از این بیشتر میخواستم، لطفاً تفنگم را
و اسب سرکشی تا پس بگیرم اعتبارم را
اگر لب وا کند از لب بگوید: «دوستم دارد»
به آتش میکشم یکشب همه ایل و تبارم را
نمیخواهم بجز با او لباس تنگ بودن را
که با دستان خود آماده هستم سنگسارم را
#پژمان_صفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به یک لبخند بخشیدم همه دار و ندارم را
چه بودم مفرقی کهنه ته انباریِ خانه
ولی امروز میسنجند با عشقش عیارم را
چهل سال است مشغولم میان برف و بارانها
که در چشم یکی پیدا کنم فصل بهارم را
چهل سال است تنهایی مچاله کرده قلبم را
صداهای هزاران شبپره پر کرده غارم را
چهل سال است محکومم درون واگن دنیا
به روی ریل خوشبختی نمیبینم قطارم را
چهل سال است میخواهم، چهل سال است میجنگم
چهل سال است میبافم طناب تنگ دارم را
چه از این بیشتر میخواستم، لطفاً تفنگم را
و اسب سرکشی تا پس بگیرم اعتبارم را
اگر لب وا کند از لب بگوید: «دوستم دارد»
به آتش میکشم یکشب همه ایل و تبارم را
نمیخواهم بجز با او لباس تنگ بودن را
که با دستان خود آماده هستم سنگسارم را
#پژمان_صفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بنویس
با گلواژه هایت
شور و حال سینه ات را
بنویس
از ناز نگاه هر سحر
در سینه ے آیینه ات را
بنویس
وقتے شانه بر مو مے ڪشی
یاد اورے عاشق ترین آدینه ات را
بنویس
از ساغرت یک جرعه آیا
سیراب سازے عاشق دیرینه ات را
بنویس
در خلوت شبهاے تنهایے تو آیا
یاد آورے این شاعر بے ڪینه ات را
بنویس
از عشق و شیداے و از شور آفرینی
از بوسه و لبخند و اشک و شب نشینی
از شانه ے خیس من و باران چشمت
از عشق از شوق غزل ، شور آفرینی
بنویس
بنویس
ب
ن
و
ی
س
#شاهد_سنقری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با گلواژه هایت
شور و حال سینه ات را
بنویس
از ناز نگاه هر سحر
در سینه ے آیینه ات را
بنویس
وقتے شانه بر مو مے ڪشی
یاد اورے عاشق ترین آدینه ات را
بنویس
از ساغرت یک جرعه آیا
سیراب سازے عاشق دیرینه ات را
بنویس
در خلوت شبهاے تنهایے تو آیا
یاد آورے این شاعر بے ڪینه ات را
بنویس
از عشق و شیداے و از شور آفرینی
از بوسه و لبخند و اشک و شب نشینی
از شانه ے خیس من و باران چشمت
از عشق از شوق غزل ، شور آفرینی
بنویس
بنویس
ب
ن
و
ی
س
#شاهد_سنقری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جادو ڪن!
مرا باخود ببر
به روزهاے دور
خاطراتے
ڪه در دل
به صافیِ آینه پاک مانده است....
رود خانه ے ڪوچڪِ شهر
ماهے داشت
وپروانه
بر گلهاے ڪنار ِ آب
وصدف
در آغوشِ دریا
وتابستانے داغ
درچاله هاے ڪوچڪِ آب
وماهیهایی
ڪه تلاشِ زنده ماندن را
تجربه مے ڪردند
ومن
سراسیمه مے دویدم
با دلے
نگران ِ مرگِ ماهے ها !
رویاے خیس بود و
ڪودڪی
با صورتِ خاڪے
ظرف ِ آبش را لبخند مے زد
و چشمانش
تشنه ے نگاه ڪردن بود.....
#سودابه_احمدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا باخود ببر
به روزهاے دور
خاطراتے
ڪه در دل
به صافیِ آینه پاک مانده است....
رود خانه ے ڪوچڪِ شهر
ماهے داشت
وپروانه
بر گلهاے ڪنار ِ آب
وصدف
در آغوشِ دریا
وتابستانے داغ
درچاله هاے ڪوچڪِ آب
وماهیهایی
ڪه تلاشِ زنده ماندن را
تجربه مے ڪردند
ومن
سراسیمه مے دویدم
با دلے
نگران ِ مرگِ ماهے ها !
رویاے خیس بود و
ڪودڪی
با صورتِ خاڪے
ظرف ِ آبش را لبخند مے زد
و چشمانش
تشنه ے نگاه ڪردن بود.....
#سودابه_احمدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دل میکده پیمانه شدن را بلدی
ساقی و ساغر میخانه شدن را بلدی
بلدی عشوه کنی ، ناز کنی ، دل ببری
دل به رقص آری و جانانه شدن را بلدی
لیلی خلوت من باشی و شور غزلم
تکیه گاه دل من ، شانه شدن را بلدی
در شبستان دلم شمع غمت شعله ور است
عشق ورزیدن و پروانه شدن را بلدی
بلدی در سفر عشق تو با من باشی
همسفر با دل دیوانه شدن را بلدی
تو غزال غزلم باشی و در حجله ی عشق
نو عروس دل ویرانه شدن را بلدی
بلدم نغمه سرای قفست باشم اگر
تو هم ای مست غزل ، دانه شدن را بلدی
#شاهد_سنقری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ساقی و ساغر میخانه شدن را بلدی
بلدی عشوه کنی ، ناز کنی ، دل ببری
دل به رقص آری و جانانه شدن را بلدی
لیلی خلوت من باشی و شور غزلم
تکیه گاه دل من ، شانه شدن را بلدی
در شبستان دلم شمع غمت شعله ور است
عشق ورزیدن و پروانه شدن را بلدی
بلدی در سفر عشق تو با من باشی
همسفر با دل دیوانه شدن را بلدی
تو غزال غزلم باشی و در حجله ی عشق
نو عروس دل ویرانه شدن را بلدی
بلدم نغمه سرای قفست باشم اگر
تو هم ای مست غزل ، دانه شدن را بلدی
#شاهد_سنقری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
شاعر شدهام اوج در اوهام بگیرم
هی رقص کنی از تنت الهام بگیرم
شاعر شدهام صبر کنم باد بیاید
تا یک غزل از روسری ات وام بگیرم
هی جام پس از جام پس از جام بیاری
هی جام پس از جام پس از جام بگیرم
آشوب شوی در دلم آشوب بیفتد
آرام شوی در دلت آرام بگیرم
سهمم اگر افتادن از این بام بیفتم
سهمم اگر اوج است از این بام بگیرم
سنگی زدم و پنجرهات باز... ببخشید
پیغام فرستادم پیغام بگیرم
شاعر شدم اقرار کنم وصف تو سخت است
شاعر شدم از دست تو سرسام بگیرم
#محمد_حسین_ملکیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاعر شدهام اوج در اوهام بگیرم
هی رقص کنی از تنت الهام بگیرم
شاعر شدهام صبر کنم باد بیاید
تا یک غزل از روسری ات وام بگیرم
هی جام پس از جام پس از جام بیاری
هی جام پس از جام پس از جام بگیرم
آشوب شوی در دلم آشوب بیفتد
آرام شوی در دلت آرام بگیرم
سهمم اگر افتادن از این بام بیفتم
سهمم اگر اوج است از این بام بگیرم
سنگی زدم و پنجرهات باز... ببخشید
پیغام فرستادم پیغام بگیرم
شاعر شدم اقرار کنم وصف تو سخت است
شاعر شدم از دست تو سرسام بگیرم
#محمد_حسین_ملکیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به وسوسهی عشق،
قلم در دستانم شکوفه میدهد
مینویسم... مینویسم...
واژههایم، چون نغمههای دل،
از ژرفای جانم پر میگیرند
و بر برگهای دفترم،
زمزمهی "دوستت دارم" را حک میکنند
نگاهم، آینهی چشمانت،
بارانی از بهار،
که بر خاک تشنهی جانم میبارد
و گلهای رؤیا را در آغوش نسیم میرویاند
لبخندت، طلوعی بیدریغ بر افق صبح،
که شبِ تاریک دلم را
با آوای شیرین امید مینوازد
دستانت، نسیم نرم سحر،
که برگهای خستهی تنم را
با لطافت دوست داشتن زنده میکند
نامت، مهتابی بر موجهای خیال،
که در دل شبهای عاشقانهام میدرخشد
با هر واژه که مینویسم،
گلستانی از عطر یاس در جانم شکوفه میدهد
با عشق تو، پروانگیهای قلبم به رقص درمیآیند
به وسوسهی عشق، قلم در دستانم
مینویسد، مینویسد...
تا ابد، در سرودههایم بمانی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به وسوسهی عشق،
قلم در دستانم شکوفه میدهد
مینویسم... مینویسم...
واژههایم، چون نغمههای دل،
از ژرفای جانم پر میگیرند
و بر برگهای دفترم،
زمزمهی "دوستت دارم" را حک میکنند
نگاهم، آینهی چشمانت،
بارانی از بهار،
که بر خاک تشنهی جانم میبارد
و گلهای رؤیا را در آغوش نسیم میرویاند
لبخندت، طلوعی بیدریغ بر افق صبح،
که شبِ تاریک دلم را
با آوای شیرین امید مینوازد
دستانت، نسیم نرم سحر،
که برگهای خستهی تنم را
با لطافت دوست داشتن زنده میکند
نامت، مهتابی بر موجهای خیال،
که در دل شبهای عاشقانهام میدرخشد
با هر واژه که مینویسم،
گلستانی از عطر یاس در جانم شکوفه میدهد
با عشق تو، پروانگیهای قلبم به رقص درمیآیند
به وسوسهی عشق، قلم در دستانم
مینویسد، مینویسد...
تا ابد، در سرودههایم بمانی...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو مے روے
و اعصاب ڪوچه بهم مے ریزد !
و من در ابتداے عبورت صف مے ڪشم"
مانند عروسک بے مفصلے ڪه
سرش را از پنجره آویزان ڪرده
و در انتظار آمدنت
خیابان مے شود ...!
همیشه فڪر مے ڪردم
دست هاے تو
چطور دور تنهایے من گره مے خورد؟
و ترک هاے مانده بر بغض هایم را ندید!
ڪه چگونه ڪنار ترس هاے چندساله گے ام
پشتک مے زنم،
تا دلم گرم بماند!
آن دورترها ڪه مے روی
حال دستانت بهتر شود ،
و دیگر
آهنگے زیبا
لبخندے شبیه تر به قلب
به پوست انگشتانت نچسبد*
#زینب_سادات_حسینی(ترنّم)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و اعصاب ڪوچه بهم مے ریزد !
و من در ابتداے عبورت صف مے ڪشم"
مانند عروسک بے مفصلے ڪه
سرش را از پنجره آویزان ڪرده
و در انتظار آمدنت
خیابان مے شود ...!
همیشه فڪر مے ڪردم
دست هاے تو
چطور دور تنهایے من گره مے خورد؟
و ترک هاے مانده بر بغض هایم را ندید!
ڪه چگونه ڪنار ترس هاے چندساله گے ام
پشتک مے زنم،
تا دلم گرم بماند!
آن دورترها ڪه مے روی
حال دستانت بهتر شود ،
و دیگر
آهنگے زیبا
لبخندے شبیه تر به قلب
به پوست انگشتانت نچسبد*
#زینب_سادات_حسینی(ترنّم)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Forwarded from Tools | ابزارک
🟥🚨 هشدار
قراره اینترنتا رو قطع کنن و کلا نت ملی بشه تنها کانالی که خودم به پروکسیاش وصلم این کاناله گفتم بزارم برای شما هم...👇⬇️
👋اتصال به پروکسی جهانی ✅
قراره اینترنتا رو قطع کنن و کلا نت ملی بشه تنها کانالی که خودم به پروکسیاش وصلم این کاناله گفتم بزارم برای شما هم...👇⬇️
👋اتصال به پروکسی جهانی ✅