تو که غریبه نیستی عزیزم؛ گاهی دلم میخواد همهچیز رو رها کنم و برم جایی که کسی حتی اسمم رو هم ندونه.
دوستان شما هم خجالت میکشید از اینکه همهش حالتون بده و خوب شدنی در کار نیست؟!
: ChiHiro
: ChiHiro
بعدا واست تعریف میکنم چقد سخت بود و از پسش براومدم. الان اگه تعریف کنم گریهم میگیره!
هیچ چیز به اندازهی فکر کردن به چیزی که میتونست بشه ولی نشد، آدمو از پا نمیاندازه.
راستش من داشتم خودمو فدای آدمهایی میکردم که مثل اینکه خیلیهم دوسم نداشتن.
: جینجال
: جینجال
چه کسی میتوانست مرا از
دریای تاریک افکارم نجات دهد؟!
هیچ کس..
"حتی نور هم از آمدن به عمقی
که در آن گم شده بودم،میترسید."
دریای تاریک افکارم نجات دهد؟!
هیچ کس..
"حتی نور هم از آمدن به عمقی
که در آن گم شده بودم،میترسید."
از هيچ چيز در زندگیات پشيمان نباش؛ هر آن چه كردهاى زمانى دقيقا همان چيزى بوده كه ميخواستی.
-هاروكى موراكامى
-هاروكى موراكامى
نوشت:
حسرت هیچ روزی رو توی زندگیت نخور. روزای خوب خوشحالت میکنند و روزای بد واسهات میشن تجربه. روزای سخت بهت قدرت میدن و بهترین روزا، تبدیل میشن به یه خاطره. پس سخت نگیر، حسرت نخور و فقط ادامه بده.
حسرت هیچ روزی رو توی زندگیت نخور. روزای خوب خوشحالت میکنند و روزای بد واسهات میشن تجربه. روزای سخت بهت قدرت میدن و بهترین روزا، تبدیل میشن به یه خاطره. پس سخت نگیر، حسرت نخور و فقط ادامه بده.
آرام باش عزیز من! آرام باش.
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم..
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم..
توی زندگی بعضیها هم یک بلااستفاده برای روز مبادا هستیم. مثل یک آجر بیمصرف گوشهی خونه. گاهی حتی یادت میره وجود داشته تا زمانی که بهش احتیاج پیدا میکنی. من هم انگاری هستم برای اطمینان؛ نه برای به یاد آوردن، نه برای فراموشی.
چقدر تجربههایِ مشابهِ دیگران، میتونه نجاتت بده. میتونه اون تصویر غیرقابل حلی که از مشکلت تو ذهنته رو پاک کنه. یه امید بکاره توی دلت. دیگه هر وقت یه جایی گیر کنم، میرم از آدمایِ امنم مشورت میگیرم.
بعد که به یاد میارم تو سه ماه گذشته
توی چه شرایطی بودم و هنوز سرپام،
میفهمم که قویتر از اون چیزی هستم که فکر میکنم.
توی چه شرایطی بودم و هنوز سرپام،
میفهمم که قویتر از اون چیزی هستم که فکر میکنم.
خون او در زمین فرو نرفت. روی زمین پخش شد. از زیر هر سنگ جوشید و جوشید و به راه افتاد. هر کس آن را میدید میفهمید جایی بیگناهی را کشتهاند.