به قول نزار قبانی کاش یکی بود چشمامونو میفهمید؛ وقتی ناراحت میشدیم به سینه اش اشاره میکرد و میگفت اینجا وطن توست ...
نمیدونم تو کدوم فیلم بود که یارو میگفت:
« زندگی مثل شنا تو رودخونه ای ک
هرچی بیشتر دهنتو ببندی بهتره. »
هروقت میخوام با یکی درد و دل کنم یادش میوفتم....
« زندگی مثل شنا تو رودخونه ای ک
هرچی بیشتر دهنتو ببندی بهتره. »
هروقت میخوام با یکی درد و دل کنم یادش میوفتم....
دیدی هی با خودت می گی:
"اگه اینبار تکست بده عمرا جوابشو بدم!
عمرا اگه زنگ بزنه، تلفنو بردارم"؟!
ولی بازم وقتی برمی گرده هم جوابشو
می دی، هم باهاش حرف می زنی؟!
اخوان ثالث خیلی قشنگ این حالمون رو توضیح می ده و می گه:
"گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم!
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را"
"اگه اینبار تکست بده عمرا جوابشو بدم!
عمرا اگه زنگ بزنه، تلفنو بردارم"؟!
ولی بازم وقتی برمی گرده هم جوابشو
می دی، هم باهاش حرف می زنی؟!
اخوان ثالث خیلی قشنگ این حالمون رو توضیح می ده و می گه:
"گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم!
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را"
اونجا که جناب شهریار میفرمایند ؛
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن...
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن...
هر وقت خواستی جا بزنی
به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت
به آخیش گفتن بعد رسیدنت
به برآوردن شدن آرزوهات
به حس رضایت درونت
به خنده ی از ته دلت
به اشک شوق مامانت
به لبخند مغرورانه بابات
فکر کن و ادامه بده
ادامه بده...
به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت
به آخیش گفتن بعد رسیدنت
به برآوردن شدن آرزوهات
به حس رضایت درونت
به خنده ی از ته دلت
به اشک شوق مامانت
به لبخند مغرورانه بابات
فکر کن و ادامه بده
ادامه بده...
زمان میگذره و چیزایی برات عادی میشه
که فکر میکردی بدون اونا هیچی نیستی.
که فکر میکردی بدون اونا هیچی نیستی.
هیچ آدمی بعد خوب شدن سرطانش
دوباره دلتنگ روزای مریضیش نمیشه،
پس وقتی از کسی یا چیزی که مثل
سرطان افتاده بوده
به جونت خلاص شدی،
دلتنگ اون روزا شدن حماقته.
دوباره دلتنگ روزای مریضیش نمیشه،
پس وقتی از کسی یا چیزی که مثل
سرطان افتاده بوده
به جونت خلاص شدی،
دلتنگ اون روزا شدن حماقته.
بگردین یکی رو پیدا کنین که
خسته و داغون و له شما رو هم با جون
و دل بخواد وگرنه آدم زرق و برق دار رو
که همه دوست دارن.
خسته و داغون و له شما رو هم با جون
و دل بخواد وگرنه آدم زرق و برق دار رو
که همه دوست دارن.
عباس معروفی در تعریف از عشق دو طرفه خیلی قشنگ میگه: گاهی با دویدن به سمت کسی نفسی برای ماندن در کنار او نخواهی داشت، پس با کسی بمان که نصف راه را به سمتت دویده است.
تو گذشته ڪسے دنبال چیزے نگردین
شاید چیزے ڪه پیدا میڪنین رو به زور فراموش ڪرده باشه.
شاید چیزے ڪه پیدا میڪنین رو به زور فراموش ڪرده باشه.