ما از دورها،از سرزمین روشنیو
آمده ایم
بعد هرشکستی
آری
هرقدر مراسرکوب کنند
نشوددور ز دیار لبانم آری
مادهٔ مخدر است!
تو خود
خود باش و طلسم کار بشکن
تا ممکن است
بگیر ز مردمان!
تو لبخند بزن تا
به نصیحت نیازی نداریم گاهیفقط نیاز داریم بشنویم که در
تو حریف حال خوب من نیستی
در دل تاریکی بر
بتاب
زندگی را در
خویش دنبال میگیرم
رازِ بزرگیست که در ما جاریست!
باز هم
را خواهم دیددر آسمانی که آبیست