باز هم
را خواهم دید،در آسمانی که آبیست
هزاران
میان استخوانهایم آواز میخوانند!
گر هزارت
بودبا کس نگو
از میان تمام زخم هایمان
میشویم
پشت سر هر آدم موفقی
گر نباشد رنگِ
به چه دل باید سپرد
من خوشم به
بی واسطهٔ نور
برونزِ
کجا میروی؟جهان خالی است!
یاوه سخن را
نتوان بست دهان
با همان نگاهی که میبینی
میشوی
تمام چیزی که آموختم این بود که چگونه به تنهایی
باشم
وليکن آهنين دل نيستم