ولی اگه تصمیم بگیرم از کسی فاصله بگیرم اینقدر اروم و بیسرصدا خودمو کمرنگ میکنم و درحین حرف زدن باهاش دور میشم که نفهمه کی و کجا رابطشو با من از دست داده.
اين جمله ي « با هرکی مثه خودش» رو اصلا نیستمش؛ مگه آفتاب پرستم که دم به دقیقه یجور متفاوت باشم؟ اصن بعضیا اینقد بد ذاتن که من بخوامم نمیتونم حتی چیزی نزدیک به اونا باشم…
اون اولای جنگ، ساعت 10شب بود با مامانم رفتم خوراکی بخرم، یه پسره داشت با دوستش پشت تلفن صحبت میکرد در حالی که به ما نگاه میکرد گفت حاجی تو محلمون سگ پر نمیزنه:))))
رها کردن اینطوریه که یهو به خودت میای میبینی آسمون آبی تره، آدما مهربونن، قهوهات خوشمزهاس، پرنده ها برات میخونن و دنیا میگه بیا همه چیزای خوب مال تو.