Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
I used to be so happy,
But without you here I feel so low.

I watched you as you left but I can never seem to let you go🤍

🤍- #1D | #Video
🤍- T.me/MagicOneD
تو قشنگ‌ترین غم منی🖤

🖤#1D#Wallpaper
🖤T.me/MagicOneD
[ 🖤جادویِ‌ یِک‌ جَهَتـ❱❱❱❱ ]
ازش پرسیدم که آیا روی ازش سواستفاده کرده یا نه، اما اون فقط سرش رو پایین انداخت اما لبخندش سر جاش بود. برای یه مدت طولانی ما آدم‌ها رو نگاه کردیم که با سگ‌ها و بچه‌هاشون از کنارمون رد می‌شدن و بعضی هم بستنی‌های قیفی شکل دستشون بود. نه سیلوی و نه من، پول بستنی…
"فصل اول - قسمت سوم - بخش B"

صورتم باید احساساتم رو نشون می‌داد و برای همین بود که سیلوی بعد از مدتی توی گوشم زمزمه کرد، 'من درباره رابطه خودم و روی بهت میگم.'

باز هم نتونستم جوابی بهش بدم. در همین حال سیلوی ادامه داد، 'من به روی اجازه دادم که لمسم کنه.'

چشم‌هام به سمتش چرخید. سیلوی لب‌هاش رو با زبونش خیس کرد و در حالی که به آسمون نگاه میکرد، گفت، 'احساس عجیبی داشتم، در واقع بهتره بگم احساس خاصی نداشتم. فقط ترسیده بودم.'

بهش خیره شدم. 'کجا؟' ازش پرسیدم.

'اطراف منطقه‌ی Regent...'

'نه،' من گفتم. 'منظورم اینه که کجای بدنت رو لمس کرد؟'

لحظه‌ای به صورتم نگاه کرد و وقتی مطمئن شد که شوخی نمی‌کنم گفت:

'می‌دونی، دستش رو به اون‌جا رسوند.'

و سریع نگاهی به پایین تنه من انداخت.

'اما من بهش گفتم که باید منتظر بمونه تا ازدواج کنيم.'

سیلوی روی نیمکت دراز کشید.

'من بدم نمیاد که باهم این کار رو انجام بدیم اما بعد از اون، روی با من ازدواج نمی‌کنه. مگه نه؟'

اون شب، قبل از اینکه بخوابم، مدت طولانی‌ای به حرف‌هایی که سیلوی زده بود، فکر کردم. اون صحنه رو بارها و بارها تصور کردم که هر دوی ما روی نیمکت نشسته بودیم، سیلوی پاهای لاغر خودش رو دراز کرده بود و آهی کشید وقتی که گفت، 'من بهش اجازه دادم که من رو لمس کنه.' من دوباره تلاش کردم که حرف‌هاش رو بشنوم، واضح و رسا. تلاش کردم که معنی حرف‌هاش درباره‌ی تام رو بفهمم. اما هرطور که اون‌ها رو می‌چیدم، خیلی کم با عقل جور در میومدن.

همون‌طور که توی تاریکی روی تختم دراز کشیده بودم، به سرفه‌های مادرم و سکوت پدرم گوش کردم، ملافه رو تا روی دماغم بالا کشیده بودم و با خودم فکر کردم که سیلوی مثل من تام رو نمی‌شناسه. من می‌دونم که اون چطوریه.
~~~
پایان قسمت سوم
💚#MyPoliceMan#Part_1#Chapter_3
💚T.me/MagicOneD
[ 🖤جادویِ‌ یِک‌ جَهَتـ❱❱❱❱ ]
"فصل اول - قسمت سوم - بخش B" صورتم باید احساساتم رو نشون می‌داد و برای همین بود که سیلوی بعد از مدتی توی گوشم زمزمه کرد، 'من درباره رابطه خودم و روی بهت میگم.' باز هم نتونستم جوابی بهش بدم. در همین حال سیلوی ادامه داد، 'من به روی اجازه دادم که لمسم کنه.'…
"فصل اول - قسمت چهارم - بخش A"

زندگی من در St Lucke به عنوان یه معلم شروع شد. من همه‌ی تلاشم رو کردم تا نظرات سیلوی رو از ذهنم دور کنم و تصور کنم تام با شنیدن خبر ورود من به دانشگاه تربیت معلم و این‌که قراره یه معلم باشم به من افتخار میکنه. تام هیچ دلیلی برای افتخار کردن به من نداشت اما من خودم رو با این خیال دل‌خوش کردم که اون از دانشگاه نظامی به خونه برمیگرده و جلوی در خونه‌ی خانواده‌ی برگِس می‌یسته و سیلوی رو از زمین بلند میکنه و دور خودش می‌چرخونه. بعد به سراغ خانم برگِس می‌ره و آروم روی گونه‌شو می‌بوسه و هدیه‌ای رو که با دقت براش انتخاب کرده و خریده رو بهش تقدیم می‌کنه و آقای برگِس که توی سالن پذیرایی ایستاده و با افتخار به پسرش دست می‌ده و تام که از حس لذت و افتخار سرخ می‌شه. دراین صورت بود که تام پشت میز نهارخوری می‌نشست و وقتی مادرش یه قوری چای و کیک مادیرا رو جلوش می‌ذاشتن از حال و احوال من هم سراغ می‌گرفت و سیلوی بهش جواب می‌داد: اون یه معلم مدرسه هست. صادقانه بهت بگم خیلی تغییر کرده و ممکنه به سختی بشناسیش. و بعد تام یه لبخند مخفیانه بزنه و بگه، من همیشه می‌دونستم اون می‌تونه از پسش بربیاد.

من این خیال رو توی ذهنم داشتم که صبح اولین روز کار جدیدم از جاده‌ی Queen's Park رد بشم. با این‌که خون توی اندام‌هام به سرعت حرکت می‌کرد و پاهام شروع به گزگز کردن کرده بود باز هم تلاشم رو می‌کردم تا جایی که می‌تونم آروم راه برم تا بیشتر عرق نکنم. خودم رو متقاعد کرده بودم که به محض شروع ترم جدید هوا قراره سرد و مرطوب بشه و من باید به جلیقه‌ی پشمی بپوشم و حتی یه کت گرم هم توی کیفم داشتم. صبح روشنی بود. خورشید به برج بلند ناقوس مدرسه می‌تابید و آجرهای قرمز رنگ رو با درخشش شدیدش روشن کرده بود.

من همیشه زود وارد مدرسه می‌شدم و اون موقع هیچ بچه‌ای توی حیاط نبود. این مدرسه تمام تابستون خالی بود ولی با این حال وقتی وارد راهرو های خالی می‌شدم بوی شیر شیرین و گرد و غبار گچ که با بوی عرق بچه‌ها مخلوط شده بود به مشامم می‌رسید و آزارم می‌داد. من هر روز عصر وقتی به خونه برمی‌گشتم موهام همون بوی خاص رو می‌داد و هرشب که سرم رو روی بالشت می‌ذاشتم حسش می‌کردم. من هیچ‌وقت نتونستم به اون بو عادت کنم. فقط یاد گرفتم که چطور تحملش کنم. این بو با بوی ایستگاهی که تام داخلش کار می‌کرد یکی بود. تام به محض این‌که به خونه برمی‌گشت پیراهنش رو تمیز و خوب می‌شست و این از جمله چیزهایی بود که درباره تام دوست داشتم. گاهی وقت‌ها به ذهنم می‌رسه که شاید تام پیراهنش رو برای تو گذاشته باشه پاتریک. شاید تو از بوی مایع سفید کننده و خون متعفن توی ایستگاه خوشت میومد.
~~~
ادامه دارد...
💚#MyPoliceMan#Part_1#Chapter_4
💚T.me/MagicOneD
Song's Name: Stereo Hearts
Singer: Gym Class Heroes ft. Adam Levine

#آهنگ_پیشنهادی

🤍#Music#Voice
🖤T.me/MagicOneD
Roses are red, violets are blue, and I'll never be blue while I have you💙

💙- #Louis | #Wallpaper
💙- T.me/MagicOneD
تو زندگیم یه کابوسم تو رویایی،
یه پاییزم تو بهاری،
من یه مردابم و تو دریایی💙

💙#Louis#LockScreen
💙T.me/MagicOneD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Nepenthe : somone who fix the pain in your heart💙

💙#Louis#Video
💙T.me/MagicOneD
Song's Name: Heat Waves
Singer: Glass Animals

- #آهنگ_پیشنهادی

💙- #Music | #Voice
💙- T.me/MagicOneD
میان هیاهوی شهر، دستانی مرا یافت و روح مرا از بند و زندان اسارتم آزاد کرد، بالی شد برای پروازم و التیامی بر دردهایم💛

💛#Zayn#FanArt#Manip
💛T.me/MagicOneD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Your patience is your power💛

💛- #Zayn | #Video
💛- T.me/MagicOneD
In this busy sky you are my moon🌙💛

💛#Zayn#Wallpaper
💛T.me/MagicOneD
Song's Name: Secret Love Song
Singer: Little Mix Ft. Jason Derulo

#آهنگ_پیشنهادی

💛- #Music | #Voice
💛- T.me/MagicOneD
🍒| چشمهایت، آن چشم‌های خورشید مانند و براق، کاش می‌توانستم خودم را در چشم‌هایت حلق آویز کنم❤️

🍒| #Liam #Wallpaper
❤️| T.me/MagicOneD
🍒| از تمام خاطراتی که توی قلبم ذخیره شده، قسمت‌هایی که تو هستی رو جدا و بعد به هم وصل می‌کنم❤️

🍒[ #Liam #LockScreen ]
❤️[ T.me/MagicOneD ]
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍇| نگران چیزی نباشید...
چون این مردِ کوچولوی ایرلندی، هواتونو داره💜

- نایل هوران

🍇| #Niall #Quote #Video
💜| T.me/MagicOneD
🍇| I kinda just accepted no one is gonna stay forever💜

🍇[ #Niall #Wallpaper ]
💜[ T.me/MagicOneD ]
It's ok to be not okay so just let it go💚

🍏[ #Harry #Wallpaper ]
💚[ T.me/MagicOneD ]
2025/07/02 02:16:02
Back to Top
HTML Embed Code: