وطن - نباشی اگر، چیست؟ - خاک سوختهایست
نه؛ بدتر است که ویرانهایست مُستهجن...
#مریم_جعفری_آذرمانی
#زن_برای_زن
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
نه؛ بدتر است که ویرانهایست مُستهجن...
#مریم_جعفری_آذرمانی
#زن_برای_زن
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
The Chicken in Black
Johnny Cash
Now, friends, if you see me walkin' down the street
Remember what you see ain't necessarily me...
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Remember what you see ain't necessarily me...
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Forwarded from وحید هِرُوآبادی
از یک طرف تلف شدن رئیسی اگه قطعی بشه باعث خوشحالیه چون از #وحوش_شیعه یکی هم کم بشه به نفع ملته و از طرف دیگه آدم میگه: کاش بخاطر جنایتهاش محاکمه میشد؛ اما در حال: قسمت خامنهای
| @vahidheroabadi |
| @vahidheroabadi |
کانال شعر مریم جعفری آذرمانی
با آخوند بودن وحید مشکل دارند؟ که حتی خلع لباس شدنش را بازتاب ندادند و درباره زندانی شدنش هم سکوت کردند؟ نه عزیزم! حاضرند کوچکترین مواضع مولوی عبدالحمید که اصلاً نسبتی با شعار #زن_زندگی_آزادی ندارد را بازتاب دهند، اما دریغ از این که کوچکترین حمایتی از وحید…
پارسال که وحید بازداشت و زندانی شد و کلی زجر کشید، بعضیا عوض حمایت، به من فحش میدادن که چرا شوهرت آخوند بوده و همزمان در استوریهاشون برای عبدالحمید اکلیل میباریدن
حالا تحویل بگیرین، همون وقتا گفتم این مردیکه ربطی به زنزندگیآزادی نداره...
@vahidheroabadi
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
حالا تحویل بگیرین، همون وقتا گفتم این مردیکه ربطی به زنزندگیآزادی نداره...
@vahidheroabadi
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
وسط خوشحالی از به فنا رفتن جلاد و با آرزوی سقط شدن باقیشان، یاد محمد حسینی که مظلومانه و بیپناه اعدام شد افتادم و گریه کردم...
کاری نمانده است که با ما نکردهاند
با ما چه کار مانده که آن را نکردهاند؟
#مریم_جعفری_آذرمانی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
کاری نمانده است که با ما نکردهاند
با ما چه کار مانده که آن را نکردهاند؟
#مریم_جعفری_آذرمانی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
صبح یکی از دوستان سوییسی به حالت همدلانه گفت: حتما غمگینی که رییسجمهورتون کشته شده... گفتم: نه اصلا، تازه خوشحال هم هستیم، اینا کلی آدم کشتن... گفت: مگه منتخب مردم نبود؟ گفتم: نه، عملا منتخب رهبر و اطرافیانش بود... گفت: پس باید بیشتر درباره ایران مطالعه کنم...
https://www.tg-me.com/vahidheroabadi/19205
https://www.tg-me.com/vahidheroabadi/19205
Telegram
وحید هِرُوآبادی
امروز برای همه بچههای کلاس زبان و استادمون شکلات تختهای گرفتم به مناسب تلف شدن رئیسی، جالب اینه چنان این وحشی رو میشناختن که تبریک گفتن. چندتا از ترکزبانهای کلاس هم گفتن اگه اردوغان بمیره ما هم کباب میدیم 😁
| @vahidheroabadi |
| @vahidheroabadi |
عکسشان برق میزند، امّا
پشت صحنهست گندِ دنیاشان
سرشان داغِ این نمایش شد
هذیان است لفظ و معناشان
منِ اصلی! حواسِ جمعت کو؟
قدرتِ استراقِ سمعت کو؟
صفحههاشان پر از «منِ جمعی»ست
همگی سرخوشند با ماشان
کلماتی در این میان مُردند
قاتلان شهرتی کلان بردند
با چه تفهیمِ اتّهام کنم؟
هیچ جا ثبت نیست امضاشان
منِ شاعر، منِ فقط ناظر
منِ مبهم، منِ فقط مریم
تو مسیح منی، شفاعت کن!
یک قدم هم نبودهام باشان
بس که هر روز فکر امروزند
طبقِ معمول عارفند، ولی
آنچنان بیگذشتهاند که من
نگرانم برای فرداشان
#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۸ مرداد ۱۳۹۴
#کتاب_راویه
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
پشت صحنهست گندِ دنیاشان
سرشان داغِ این نمایش شد
هذیان است لفظ و معناشان
منِ اصلی! حواسِ جمعت کو؟
قدرتِ استراقِ سمعت کو؟
صفحههاشان پر از «منِ جمعی»ست
همگی سرخوشند با ماشان
کلماتی در این میان مُردند
قاتلان شهرتی کلان بردند
با چه تفهیمِ اتّهام کنم؟
هیچ جا ثبت نیست امضاشان
منِ شاعر، منِ فقط ناظر
منِ مبهم، منِ فقط مریم
تو مسیح منی، شفاعت کن!
یک قدم هم نبودهام باشان
بس که هر روز فکر امروزند
طبقِ معمول عارفند، ولی
آنچنان بیگذشتهاند که من
نگرانم برای فرداشان
#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۸ مرداد ۱۳۹۴
#کتاب_راویه
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
«م» گفت: «من مجنونم؛ کارم از این حرفا گذشته؛ شبیه مسألهی بدنمندی تو فلسفهاس؛ آگاهی نمیتونه از بدن جدا باشه؛ آگاهی بدنمنده؛ تو هم بدن من شدی؛ نمیتونم ازت بیام بیرون و در موردت حرف بزنم...»
و من بطری را خالی کردم در آن لیوان بلند و به سلامتی تو نوشیدم و زدم بیرون، زیر آفتاب داشت باران میآمد درست عین بیقراریِ بدن تو. هر چه آنجا حس میکنی من تصویرش را اینجا میبینم، اسم تو را «م» گذاشتم تا نفهمند با کدام بدنذهنِ زنانه دارم معاشقه میکنم. آن پیراهن بیدگمهی سرمهای که مدام از بدنت سر میخورد مناسبترین لباس برای معاشقه است، بازش کن که بتوانم فرو بروم در قطره قطرهات و صبح که از خواب پا میشویم یادمان نیاید که من غیر از تو و تو غیر از من معشوقی داشتهایم.
#مریم_جعفری_آذرمانی
#روایتی_دیگر
#زن_برای_زن
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
و من بطری را خالی کردم در آن لیوان بلند و به سلامتی تو نوشیدم و زدم بیرون، زیر آفتاب داشت باران میآمد درست عین بیقراریِ بدن تو. هر چه آنجا حس میکنی من تصویرش را اینجا میبینم، اسم تو را «م» گذاشتم تا نفهمند با کدام بدنذهنِ زنانه دارم معاشقه میکنم. آن پیراهن بیدگمهی سرمهای که مدام از بدنت سر میخورد مناسبترین لباس برای معاشقه است، بازش کن که بتوانم فرو بروم در قطره قطرهات و صبح که از خواب پا میشویم یادمان نیاید که من غیر از تو و تو غیر از من معشوقی داشتهایم.
#مریم_جعفری_آذرمانی
#روایتی_دیگر
#زن_برای_زن
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
باتلاقیهای بیدریا! گرچه بارانِ مرا کُشتید
هر چه هم دنیا لجن باشد، تا ابد چرکین نخواهم شد
#مریم_جعفری_آذرمانی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
هر چه هم دنیا لجن باشد، تا ابد چرکین نخواهم شد
#مریم_جعفری_آذرمانی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
باید بعد از انتشار دومین کتابم «پیانو» میمردم، سال ۸۶ منتشر شد، درست در سیسالگیام، و اگر در سیسالگی میمردم، فضای ادبیات پر میشد از این که: آه چه شاعری را از دست دادیم که اگر زنده میماند، چه شعرهای شاهکاری مینوشت!
اما من زنده ماندم و غزلهای بسیار بهتری نسبت به «پیانو» گفتم و کتابهای شعر بسیاری منتشر کردم که از ظرفیت این فضا خارج بود و کم کم بیاعتناییها بیشتر شد تا جایی که گویی وجود ندارم، برای آنانی که آرزو داشتند زود بمیرم تا از من اسطوره بسازند متأسفم چون دیگر برای مردن دیر شده است.
وقتی سرزمین خودت، تو را و شعرت را پس میزند، سرزمین دیگری هست که تو را و شعرت را در آغوش بگیرد، اما پلشتی آنان که در بهترین سنین جوانی به تو زخم زدند هرگز ترمیم نخواهد شد.
#مریم_جعفری_آذرمانی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
اما من زنده ماندم و غزلهای بسیار بهتری نسبت به «پیانو» گفتم و کتابهای شعر بسیاری منتشر کردم که از ظرفیت این فضا خارج بود و کم کم بیاعتناییها بیشتر شد تا جایی که گویی وجود ندارم، برای آنانی که آرزو داشتند زود بمیرم تا از من اسطوره بسازند متأسفم چون دیگر برای مردن دیر شده است.
وقتی سرزمین خودت، تو را و شعرت را پس میزند، سرزمین دیگری هست که تو را و شعرت را در آغوش بگیرد، اما پلشتی آنان که در بهترین سنین جوانی به تو زخم زدند هرگز ترمیم نخواهد شد.
#مریم_جعفری_آذرمانی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
و سالهاست که این ماجرا نوشته شده
حساب کشته و زخمی جدا نوشته شده
صدای تیر و تفنگ است و باز میپرسیم:
که سرنوشت من و تو کجا نوشته شده
هنوز نسخهنویسانِ پیر در کارند
جوان! چقدر برایت دوا نوشته شده!
زبان شعر تو را میبُرند و میگویند:
چرا شعار به دیوارها نوشته شده
سیاست است که دود خیانتش هر جا
به ذره ذرهی آب و هوا نوشته شده
قلم به دست همان مستبدّ تکراریست
شهید و کشته اگر جابهجا نوشته شده
شناسنامهی شیطان همیشه جعلی بود
ببین که اسمِ دروغش خدا نوشته شده
چه بر میآید از این شعر، هموطن! همجان!
بخوان! که جای عمل، ادعا نوشته شده
#مریم_جعفری_آذرمانی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
حساب کشته و زخمی جدا نوشته شده
صدای تیر و تفنگ است و باز میپرسیم:
که سرنوشت من و تو کجا نوشته شده
هنوز نسخهنویسانِ پیر در کارند
جوان! چقدر برایت دوا نوشته شده!
زبان شعر تو را میبُرند و میگویند:
چرا شعار به دیوارها نوشته شده
سیاست است که دود خیانتش هر جا
به ذره ذرهی آب و هوا نوشته شده
قلم به دست همان مستبدّ تکراریست
شهید و کشته اگر جابهجا نوشته شده
شناسنامهی شیطان همیشه جعلی بود
ببین که اسمِ دروغش خدا نوشته شده
چه بر میآید از این شعر، هموطن! همجان!
بخوان! که جای عمل، ادعا نوشته شده
#مریم_جعفری_آذرمانی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
جهان ویران نخواهد شد؛ امیدی نیست
اگر ویران ببینی، آنچه دیدی نیست
که مثل روز، روشن بود تاریکی
فریبش را نخور؛ شعرِ سپیدی نیست
تحمّل کن محالِ احتمالش را
که در تشدیدِ غم، دردِ شدیدی نیست
همان مرگی که ما را میکُشد هر روز
شهادت میدهد: دیگر شهیدی نیست
درون قفل غفلت، هرز میچرخد
بخوابید آی بیداران؛ کلیدی نیست
#مریم_جعفری_آذرمانی
۳ آبان ۱۳۸۷
کتاب «۶۸ ثانیه به اجرای این اپرا مانده است»
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
اگر ویران ببینی، آنچه دیدی نیست
که مثل روز، روشن بود تاریکی
فریبش را نخور؛ شعرِ سپیدی نیست
تحمّل کن محالِ احتمالش را
که در تشدیدِ غم، دردِ شدیدی نیست
همان مرگی که ما را میکُشد هر روز
شهادت میدهد: دیگر شهیدی نیست
درون قفل غفلت، هرز میچرخد
بخوابید آی بیداران؛ کلیدی نیست
#مریم_جعفری_آذرمانی
۳ آبان ۱۳۸۷
کتاب «۶۸ ثانیه به اجرای این اپرا مانده است»
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
در این مصیبتِ بسیار و شادمانیِ کم،
به دردِ ذاتیِ جوهر در اضطرابِ قلم،
به این تخیّلِ مجروح از دروغ جهان،
به جاودانگیِ مرده لابهلای عدم،
به رستگاریِ اعصابِ خستهی انسان،
به هر دلیل که حسرت کشیده است قسم،
که روی صورتِ من قطرهای طراوت نیست
ـ برای جلوهگری روبهروی آینه هم ـ
و سربلندی از این بیشتر نخواهد بود:
زنِ شکسته منم؛ تکّه تکّه تا شدهام
#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
#کتاب_نواحی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |
به دردِ ذاتیِ جوهر در اضطرابِ قلم،
به این تخیّلِ مجروح از دروغ جهان،
به جاودانگیِ مرده لابهلای عدم،
به رستگاریِ اعصابِ خستهی انسان،
به هر دلیل که حسرت کشیده است قسم،
که روی صورتِ من قطرهای طراوت نیست
ـ برای جلوهگری روبهروی آینه هم ـ
و سربلندی از این بیشتر نخواهد بود:
زنِ شکسته منم؛ تکّه تکّه تا شدهام
#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
#کتاب_نواحی
| @Maryam_Jafari_Azarmani |