〰
آرزو میکنم . . .
عاشق کسی شوم
که هرچه بینمان اتفاق افتاد
هرگز غم و اندوه من را ناچیز نشمرد
👤 محمود درویش
@MedadRangihaaa
آرزو میکنم . . .
عاشق کسی شوم
که هرچه بینمان اتفاق افتاد
هرگز غم و اندوه من را ناچیز نشمرد
👤 محمود درویش
@MedadRangihaaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🪴
• بیا برای هم آرزویی کنیم . . .
آرزوی من برایت این است :
خدا کند همیشه همان جایی باشی ،
که دلت هست !
@MedadRangihaaa
• بیا برای هم آرزویی کنیم . . .
آرزوی من برایت این است :
خدا کند همیشه همان جایی باشی ،
که دلت هست !
@MedadRangihaaa
〰
باید بیخیالِ دست و پا زدن شد !
گاهی باید بگذاریم زندگی کارش را بکند ...
« شاید بعدش آرام آرام برگشتیم به سطح آب ، به زندگی ، بی خفگی »
👤 تنسی ویلیامز
@MedadRangihaaa
باید بیخیالِ دست و پا زدن شد !
گاهی باید بگذاریم زندگی کارش را بکند ...
« شاید بعدش آرام آرام برگشتیم به سطح آب ، به زندگی ، بی خفگی »
👤 تنسی ویلیامز
@MedadRangihaaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚜
وقتی از دردی که باید بکشی فرار میکنی ...
حلِ اون درد رو به بچهت واگذار میکنی !
✓ مطمئنم اگر نگاه کنید یک مورد اینطوری ، توی خانوادتون میبینید حتما .
یادتون باشه که یک جایی این چرخه باید قطع بشه .
@MedadRangihaaa
وقتی از دردی که باید بکشی فرار میکنی ...
حلِ اون درد رو به بچهت واگذار میکنی !
✓ مطمئنم اگر نگاه کنید یک مورد اینطوری ، توی خانوادتون میبینید حتما .
یادتون باشه که یک جایی این چرخه باید قطع بشه .
@MedadRangihaaa
°•❍°•❍°•
به فصلِ سختی و بیخوابی و سخت دویدن و سخت تلاش کردن و سخت زمین خوردن و دوباره ایستادنهای جهانم که رسیدم ؛
تازه فهمیدم که هرگز نباید از دور به موفقیت و آسایش امروزِ آدمها غبطه بخورم و دوندگیها و سختیهای قبلش را نادیده بگیرم !
ما چه میدانیم اصلا طاقتِ رنجهای مسیر را داریم که دلمان نتیجه و مقصد را میخواهد ؟!
ما چه میدانیم آدمها چه کشیدهاند تا به اینجا رسیدهاند ؟!
آدمها تاوان دادهاند و از آسایش گذشتهاند تا به آسایش رسیدهاند .
آدمها بارها افتادهاند و زخمی شدهاند و تنها ماندهاند و گریستهاند و به آخر خط طاقتشان رسیدهاند و از نقاط امن جهانشان بیرون زدهاند که حالا در این نقطه ایستادهاند .
همه چیز که با رسیدن و داشتن ، جبران نمیشود !
همهی زخمها که خوب نمیشوند !
روی تنِ هر انسان موفق ، لااقل یک زخم هست که هیچوقت خوب نمیشود . . .
✍🏻 نرگس صرافیان طوفان
@MedadRangihaaa
به فصلِ سختی و بیخوابی و سخت دویدن و سخت تلاش کردن و سخت زمین خوردن و دوباره ایستادنهای جهانم که رسیدم ؛
تازه فهمیدم که هرگز نباید از دور به موفقیت و آسایش امروزِ آدمها غبطه بخورم و دوندگیها و سختیهای قبلش را نادیده بگیرم !
ما چه میدانیم اصلا طاقتِ رنجهای مسیر را داریم که دلمان نتیجه و مقصد را میخواهد ؟!
ما چه میدانیم آدمها چه کشیدهاند تا به اینجا رسیدهاند ؟!
آدمها تاوان دادهاند و از آسایش گذشتهاند تا به آسایش رسیدهاند .
آدمها بارها افتادهاند و زخمی شدهاند و تنها ماندهاند و گریستهاند و به آخر خط طاقتشان رسیدهاند و از نقاط امن جهانشان بیرون زدهاند که حالا در این نقطه ایستادهاند .
همه چیز که با رسیدن و داشتن ، جبران نمیشود !
همهی زخمها که خوب نمیشوند !
روی تنِ هر انسان موفق ، لااقل یک زخم هست که هیچوقت خوب نمیشود . . .
✍🏻 نرگس صرافیان طوفان
@MedadRangihaaa
🍃
ذهن آدمی مانند ساعتی است که مدام از کار میافتد
ذهن را باید با اندیشه های خوب کوک کرد
هر روز خود را با اندیشه های بکر و خوب شروع کنید
ذهن خودتان را خالی از هر گونه بدی کنید
سعی کنید که فقط زیبایی ها را ببینید
@MedadRangihaaa
ذهن آدمی مانند ساعتی است که مدام از کار میافتد
ذهن را باید با اندیشه های خوب کوک کرد
هر روز خود را با اندیشه های بکر و خوب شروع کنید
ذهن خودتان را خالی از هر گونه بدی کنید
سعی کنید که فقط زیبایی ها را ببینید
@MedadRangihaaa
🌿🌱
بعضی باشند كه
سلام دهند
و از سلام ايشان
بوی دود آيد
بعضی باشند كه
سلام دهند
و از سلام ايشان
بوی عود آيد
اين را كسی دريابد
كه او را مشامی باشد . . .
👤 مولانا
📚 فیه ما فیه
@MedadRangihaaa
بعضی باشند كه
سلام دهند
و از سلام ايشان
بوی دود آيد
بعضی باشند كه
سلام دهند
و از سلام ايشان
بوی عود آيد
اين را كسی دريابد
كه او را مشامی باشد . . .
👤 مولانا
📚 فیه ما فیه
@MedadRangihaaa
🔰
❇️ روانشناسی . . .
✓ چند مثال ساده برای حد و مرز گذاری :
- مخالفت محترمانه : متوجه منظورت هستم ولی نظر من متفاوته / مخالفه
- اولویت : کاش میتونستم کمکت کنم ولی الان مشغول کاری هستم
- محدودیت : با کمال میل میتونم صحبت کنم ولی رأس ساعت ... باید برم
- مستقیم و مهربون : خیلی برات ارزش قائلم ولی اصلا نمیتونم این حرف / رفتار رو بپذیرم
- حفظ احترام : هر وقت لحن و صداتون آروم شد ، صحبت میکنیم
- حریم فیزیکی : نیاز دارم یک کم تنها باشم
- مالی : من تا اینقدر… میتونم هزینه کنم
- خانوادگی : نظرت برام مهمه اما اجازه بده خودم به نتیجه برسم
@MedadRangihaaa
❇️ روانشناسی . . .
✓ چند مثال ساده برای حد و مرز گذاری :
- مخالفت محترمانه : متوجه منظورت هستم ولی نظر من متفاوته / مخالفه
- اولویت : کاش میتونستم کمکت کنم ولی الان مشغول کاری هستم
- محدودیت : با کمال میل میتونم صحبت کنم ولی رأس ساعت ... باید برم
- مستقیم و مهربون : خیلی برات ارزش قائلم ولی اصلا نمیتونم این حرف / رفتار رو بپذیرم
- حفظ احترام : هر وقت لحن و صداتون آروم شد ، صحبت میکنیم
- حریم فیزیکی : نیاز دارم یک کم تنها باشم
- مالی : من تا اینقدر… میتونم هزینه کنم
- خانوادگی : نظرت برام مهمه اما اجازه بده خودم به نتیجه برسم
@MedadRangihaaa
〰
چو آید رقص و دزدد ساق و گردد دور ، نشناسم
ترنج از شَست و شَست از دست و دست از پا و پا از سر
👤 جیحون یزدی
@MedadRangihaaa
چو آید رقص و دزدد ساق و گردد دور ، نشناسم
ترنج از شَست و شَست از دست و دست از پا و پا از سر
👤 جیحون یزدی
@MedadRangihaaa
🪴
جمعه
مرد تنهاییست
استکان چایش را آنقدر نشسته که رنگ گرفته
زیر سیگاریش ته سیگار بالا میآورد
جورابهایش لنگه به لنگه شده
و پیراهنش یک درمیان دکمههایش افتاده
جمعه
مرد تنهاییست که عطر ورساچه میزند
تا غمهایش بوی خوشی بگیرد
جمعه
پردههای خانهاش را کشیده
حوصله نکرده لامپ اتاقش را عوض کند
و حرفهایش او را میخورد
جمعه
مردی ست که غروب ها خیلی غصه میخورد
و شبها سخت بخواب میرود
جمعه را کسی ترک کرده است
✍🏻 پانتهآ فوشریان
@MedadRangihaaa
جمعه
مرد تنهاییست
استکان چایش را آنقدر نشسته که رنگ گرفته
زیر سیگاریش ته سیگار بالا میآورد
جورابهایش لنگه به لنگه شده
و پیراهنش یک درمیان دکمههایش افتاده
جمعه
مرد تنهاییست که عطر ورساچه میزند
تا غمهایش بوی خوشی بگیرد
جمعه
پردههای خانهاش را کشیده
حوصله نکرده لامپ اتاقش را عوض کند
و حرفهایش او را میخورد
جمعه
مردی ست که غروب ها خیلی غصه میخورد
و شبها سخت بخواب میرود
جمعه را کسی ترک کرده است
✍🏻 پانتهآ فوشریان
@MedadRangihaaa
❏•
کسی از او پرسید که ، چگونهای ؟
گفت : چگونه بُوَد احوالِ کسی که در دریا بُوَد ...
و کِشتی بشکند و هر کسی بر تَختهای بماند ؟
گفتند : صَعب .
گفت : حالِ من چنان است !
👤 عطّار
📓 تذکرة الاولیاء
@MedadRangihaaa
کسی از او پرسید که ، چگونهای ؟
گفت : چگونه بُوَد احوالِ کسی که در دریا بُوَد ...
و کِشتی بشکند و هر کسی بر تَختهای بماند ؟
گفتند : صَعب .
گفت : حالِ من چنان است !
👤 عطّار
📓 تذکرة الاولیاء
@MedadRangihaaa
°•❍°•❍°•
به آدمها بهخاطر سهمشان از شادی حسادت نکنید ؛
چرا که سهم غم آنها دیده نمیشود ...
👤 ادهم شرقاوی
@MedadRangihaaa
به آدمها بهخاطر سهمشان از شادی حسادت نکنید ؛
چرا که سهم غم آنها دیده نمیشود ...
👤 ادهم شرقاوی
@MedadRangihaaa
❏•••
ناگهان به خودم آمدم و خودم را میان یک مشت گرگ یافتم و با خودم گفتم :
من بین اینها چهکار میکنم ؟!
انگار در آن جمع فقط من بودم که هیچ از سیاست نمیفهمیدم و فقط من بودم که برای هیچکس بد نمیخواستم !
ناگهان به خودم آمدم و دلم خواست بدون هیچ حرف و توضیحی آنجا را ترک کنم و برای همیشه به خلوت آرام و بیآزار خودم برگردم .
خیره ایستاده بودم و داشتم نگاه میکردم که نیاز به بقا ، آدمها را تا کدامین مرحله پایین کشیده و چطور برای یک لقمه نانِ بیشتر ، کالبد روان یکدیگر را میدرند و از روی پیکر احساسات هم رد میشوند و مراعات هیچ چیز را نمیکنند .
من خیره ایستاده بودم و داشتم نگاه میکردم و کودک درونم کنجی پناه گرفتهبود و میلرزید .
ناگهان به خودت میآیی و میفهمی جای تو ، در آن نقطه که ایستادهای نیست و با ماندن در بعضی محیطهای اشتباه ، فقط به احساسات و خلاقیت و شخصیت خودت آسیب میزنی .
✍🏻 نرگس صرافیان طوفان
@MedadRangihaaa
ناگهان به خودم آمدم و خودم را میان یک مشت گرگ یافتم و با خودم گفتم :
من بین اینها چهکار میکنم ؟!
انگار در آن جمع فقط من بودم که هیچ از سیاست نمیفهمیدم و فقط من بودم که برای هیچکس بد نمیخواستم !
ناگهان به خودم آمدم و دلم خواست بدون هیچ حرف و توضیحی آنجا را ترک کنم و برای همیشه به خلوت آرام و بیآزار خودم برگردم .
خیره ایستاده بودم و داشتم نگاه میکردم که نیاز به بقا ، آدمها را تا کدامین مرحله پایین کشیده و چطور برای یک لقمه نانِ بیشتر ، کالبد روان یکدیگر را میدرند و از روی پیکر احساسات هم رد میشوند و مراعات هیچ چیز را نمیکنند .
من خیره ایستاده بودم و داشتم نگاه میکردم و کودک درونم کنجی پناه گرفتهبود و میلرزید .
ناگهان به خودت میآیی و میفهمی جای تو ، در آن نقطه که ایستادهای نیست و با ماندن در بعضی محیطهای اشتباه ، فقط به احساسات و خلاقیت و شخصیت خودت آسیب میزنی .
✍🏻 نرگس صرافیان طوفان
@MedadRangihaaa