Telegram Web Link
اسمش آندری‌‌عه، آندری بولکونسکی یه مرد ساکت، جدی، انگار از دنیا خسته‌ست، نه دل به مهمونی میده و نه حوصله‌ی هیچ‌چیز دیگه رو داره انگار فقط به‌خاطر این اومده به اون جشن که یه لحظه یادش بره دنیا چقدر براش بی‌معنی شده🫴
اون کسیِ که جنگ رفته، دل‌شکسته برگشته، زخمیه... ولی با تموم اینا نمیذاره کسی بفهمه.
ولی ناتاشا انگار از لابه‌لای اون همه شلوغی چشمش آندری رو گرفته. اون دختر کوچولویی که می‌خنده و آواز می‌خونه... می‌تونه دوباره جون بده به قلب یه مرد مرده🫀؟! و این همون‌جاییه که جرقه‌ی یه عشق زده میشه.
و خب...😭💕 کم‌کم اون یه نگاه باعث یه عشق میشه. هیچکس باورش نمیشه اون مرد یخ‌زده با ناتاشاست که قلبش گرم میشه. رابطه‌شون با حرف‌های عاشقونه‌ی الکیو شعارهای قلابی شروع نشده...با یه نگاه شروع شده که کلی معنا داره و جفتشون به هم دل می‌بندن
رابطه‌ی عاشقونه‌شون خیلی پر قدرته، طوری که انگار هیچی نمیتونه جداشون کنه
قلب مهربون آندری و حمایت‌هاش باعث شده ناتاشا یه حس امنیت کنارش داشته باشه، حسی که هیچوقت تجربه‌ش نکرده بود💗🫴
همه‌چی رویاییه، قراره با هم زندگی بسازن، قراره با هم دیگه تا ته دنیا برن. قراره با هم سقف آرزوهاشونو بسازن ولی... یه چیزی همیشه باید باشه که همه‌چی رو تلخ کنه و اون اتفاق میفته اتفاقی که دوتا دست عاشق رو از هم جدا میکنه و فاصله‌ی بین این دو نفر سرد و سردتر میشه😭
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تازه من یه چیزی رو نگفتم بهتون برای اینکه اسپویل نشه🧎‍♀️
ولی از اونجایی که می‌دونم چه قدر اکثرا به این موضوع علاقه دارین باید بگم که...💆‍♀️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کتاب مثلث عشقیییی داره😭🫴
و قراره توی این رابطه‌ی آتیشیِ ناتاشا و آندری ما شاهد یه شخص سومی هم باشیم🧍‍♀️
درست وقتی فکر میکنین همه چی تمومه، تازه قراره با شخص سومی آشنا بشین که تموم محاسبات عشق این دو نفرو به هم می‌ریزه.
مقصر کیه که بینشون این همه فاصله افتاد؟
انتخاب ناتاشا کدومه؟

انتخابش آندریِ یا انتخابش اون پسر غریبه‌ایِ که با روی خوش به زندگی ناتاشا اومده؟:)))
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بچه‌ها جنگو صلح فقط یه رمان کلاسیک نیست
یه دنیای کامله
یعنی تو رو میگیره میندازت وسط روسیه‌ی قدیم جایی که آتیش جنگ بیداد می‌کنه ولی وسط اون همه دود و خاک، یه عالمه عشقو دلتنگیو امید قایم شده🤍
این کتاب پره از شخصیتای قویو قصه‌هایی که تیکه تیکه کنار هم چیده شدنو آخرش یه تصویر بزرگ ساختن.
فکرشو بکنین: یه مهمونی مجلل ،یه عالمه اشراف‌زاده ،صدای پیانو، ولی یه دفعه یه دختر با چشمای پر از برق پیدا میشه، کسی که بلده عاشق شه،بلده دل ببازه، ولی خب... اون عاشق یه مرد عجیبو ساکت میشه، که از جنگ برگشته. و حالا عشقشون قراره تبدیل به یه آرامش وسط طوفان بشههه😭🫀
2025/07/06 18:07:31
Back to Top
HTML Embed Code: