Forwarded from ناشناس میدبوکس
خواهرم مثل اینکه از شما برایم بسوز رو گرفته بوده برای تولدم
سر همین جریانات که مجبور شدن خوابگاه ها رو تخلیه کنن اومد خونه و این کتاب رو بهم داد
و من اونشب نه به خاطر گریه و نگرانی بلکه به خاطر این کتاب تا صبح بیدار بودم و عاشقش شدم
سر همین جریانات که مجبور شدن خوابگاه ها رو تخلیه کنن اومد خونه و این کتاب رو بهم داد
و من اونشب نه به خاطر گریه و نگرانی بلکه به خاطر این کتاب تا صبح بیدار بودم و عاشقش شدم
💘11👍1
Forwarded from ناشناس میدبوکس
سریال خنده در وایکیکی به شدت تو حال خوبم تاثیر گذاشت انقدر این سریال خنده داره
یه تیکهاش هست خیلی معروفه هی کنچانا کنچانا میگه
یه تیکهاش هست خیلی معروفه هی کنچانا کنچانا میگه
👍27😁6🍓3🤝1
Forwarded from ناشناس میدبوکس
همنام🥹
وست وقتی به من گفت ما نفرین شده ایم منظورش این بود .
او حاضر بود جلوی خدمه اش بایستد، ولی مرا در دریای بی نام تنها نگذارد .
وست وقتی به من گفت ما نفرین شده ایم منظورش این بود .
او حاضر بود جلوی خدمه اش بایستد، ولی مرا در دریای بی نام تنها نگذارد .
ما هر دوتا عمر داشتیم میبایست به خاطر عشقمان به یکدیگر ، تاوان پس میدادیم .
😭16🍓1
Forwarded from ناشناس میدبوکس
سلام مهسا ی عزیز
راستش منم جلد دوم مجموعه فابل یعنی همنام رو خوندم توی این مدت
خیلی خیلی حالمو خوب کرد چون به جای اینکه برم بیرون یا اخبار رو دنبال کنم سعی کردم توی کوچه پس کوچه های باستیان و سروس راه برم و فابل و وست رو دنبال کنم
اتفاقا از خودت ام خریدمش
ازت ممنونم که توی این مدت انقدر به هممون کمک کردی🤍🤍
راستش منم جلد دوم مجموعه فابل یعنی همنام رو خوندم توی این مدت
خیلی خیلی حالمو خوب کرد چون به جای اینکه برم بیرون یا اخبار رو دنبال کنم سعی کردم توی کوچه پس کوچه های باستیان و سروس راه برم و فابل و وست رو دنبال کنم
اتفاقا از خودت ام خریدمش
ازت ممنونم که توی این مدت انقدر به هممون کمک کردی🤍🤍
💘9
Forwarded from ناشناس میدبوکس
در حین جنگ و این ما جرا دو جلد فابل و همنام رو خوندم و نازنین از فیودور داستایوفسکی و عروس و سنگدل و الانم دارم بامداد خمار رو میخونم
واقعا با کتابا میشه زندگی کرد نه؟ حس خوب و غرورتونو درک میکنم وقتی که این مجموعه رو میخوندید...یه دختر شجاع که به دل دریا و ماجراجویی های دریایی میزنه...باز هم میگم یه کتاب صرفا عاشقانه نیست
صرفا فانتزی نیست
زندگیه
مثل فابل عزیزمون توی این کتاب که چالش های زیادی رو میگذرونه و بهمون یاد میده چطور توی روزای سخت شجاع باشیممم 💙
صرفا فانتزی نیست
زندگیه
مثل فابل عزیزمون توی این کتاب که چالش های زیادی رو میگذرونه و بهمون یاد میده چطور توی روزای سخت شجاع باشیممم 💙
🤝15🆒2😭1
«دریا هرگز بیصدا نیست، مثل قلبی که تو سینه میزنه
اما کسانی که شجاعت دارند، صدای امواج رو به آغوش میکشند
آنها میدونند که طوفانها هم میگذرند و روزهای روشن دوباره میآیند.»
____
«گاهی باید از ترس عبور کنی تا زندگیای که میخوای رو بسازی
شجاعت یعنی انتخاب کردن آزادی، حتی وقتی دنیا میخواد زنجیرت کنه.»
__
فابل همونطور که یه عاشقانه هیجانی قشنگه
پر از جملات امیدبخش و حال خوب کنه که بذر شجاعت رو توی دلتون میکاره 💞
حتما بخونینش که خیلی حرف برای گفتن داره
اما کسانی که شجاعت دارند، صدای امواج رو به آغوش میکشند
آنها میدونند که طوفانها هم میگذرند و روزهای روشن دوباره میآیند.»
____
«گاهی باید از ترس عبور کنی تا زندگیای که میخوای رو بسازی
شجاعت یعنی انتخاب کردن آزادی، حتی وقتی دنیا میخواد زنجیرت کنه.»
__
فابل همونطور که یه عاشقانه هیجانی قشنگه
پر از جملات امیدبخش و حال خوب کنه که بذر شجاعت رو توی دلتون میکاره 💞
حتما بخونینش که خیلی حرف برای گفتن داره
🍓15
Forwarded from ناشناس میدبوکس
فابل – ادریان یانگ
“Like a weary bird flying out over the most desolate sea, I finally had a place to land.”
– چرا امیدبخشه؟ چون نشون میده بعد از خستگی و بیقراری، بالاخره جایی برای آرامش پیدا میکنه.
“Like a weary bird flying out over the most desolate sea, I finally had a place to land.”
– چرا امیدبخشه؟ چون نشون میده بعد از خستگی و بیقراری، بالاخره جایی برای آرامش پیدا میکنه.
😭10
Forwarded from ناشناس میدبوکس
ای ایران، ای سرزمین نواده های آریایی ، من شعری برای یک درخت که در دل خاک تو باید بروید گفته ام. نام این درخت آزادی است این درخت را باید با خون آبیاری کرد نه با آب . با آب خشک می شود.
گریه نکن خواهرم. در خانهات درختی خواهدرویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را بهدرخت دیگر خواهدرسانید و درختها از باد خواهندپرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی!؟
وای مهسا من سووشون رو که ازت خریدم خوندم این جمله ها مربوط به این دوره بود و خیلی رمان قشنگی بود حتما پیشنهاد میدم بچه ها بخوننش🥲
گریه نکن خواهرم. در خانهات درختی خواهدرویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را بهدرخت دیگر خواهدرسانید و درختها از باد خواهندپرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی!؟
وای مهسا من سووشون رو که ازت خریدم خوندم این جمله ها مربوط به این دوره بود و خیلی رمان قشنگی بود حتما پیشنهاد میدم بچه ها بخوننش🥲
😭11🍓2
سووشون که بی نظیره و کلی راجع بهش باهم صحبت کردیم موقع معرفیش
یه عاشقانه شاهکار ایرانی که دقیقا توی فضای ایران قدیم و جنگه 🧎🏻♀️➡️
راستی چند دونه از نسخه قیمت قدیم و بدون سانسورش توی انبار مونده اگه کسی جا مونده 💛
یه عاشقانه شاهکار ایرانی که دقیقا توی فضای ایران قدیم و جنگه 🧎🏻♀️➡️
راستی چند دونه از نسخه قیمت قدیم و بدون سانسورش توی انبار مونده اگه کسی جا مونده 💛
💘1
Forwarded from ناشناس میدبوکس
مهسا من هروقت که دچار استرس و ناراحتی میشم به ارباب حلقه ها پناه میبرم و شبی که بهمون حمله شده بود من این دیالوگ آراگون شنیدم و خیلی آرومم کرد🥲
«امروز نه برای قدرت نه برای افتخار بلکه برای نجات بشریت میجنگیم
»
و حتی سم دوست فرودو گفت:
چیزهای خوبی هست که ارزش جنگیدن داره و من به خاطر همین میجنگم
«امروز نه برای قدرت نه برای افتخار بلکه برای نجات بشریت میجنگیم
»
و حتی سم دوست فرودو گفت:
چیزهای خوبی هست که ارزش جنگیدن داره و من به خاطر همین میجنگم
🍓31
اتفاقا امروز یکی از دوستام داشت کتابشو میخوند یه جمله ازش برام فرستاد :
پس این هم میگذرد؟ شب تار به پایان میرسد و صبح بازمیگردد؟
میبینم که هنوز نوری هست، حتی در تاریکی. و روزهای بهتری در راهند....
پس این هم میگذرد؟ شب تار به پایان میرسد و صبح بازمیگردد؟
میبینم که هنوز نوری هست، حتی در تاریکی. و روزهای بهتری در راهند....
🍓13
Forwarded from sana
“انجمن شاعران مرده” همیشه و در هرحالی می تونه نجات دهنده باشه :)))
🍓18💘2
Forwarded from ناشناس میدبوکس
مدتی میشد که دالرگات رو گرفته بودم ولی وقت نکرده بودم بخونمش
چهار روز بعد از شروع اتفاقات خیلی یهویی به سرم زد که فقط بهش نگاه بندازم تا فقط کمی حواسم پرت بشه ولی شروع به خوندنش همانا و غرق شدن تو کتاب همانا
جوری تو داستان فرو رفته بودم که انگار خودم یکی از کارمند های فروشگاه بودم طوری که اصلا نفهمیدم چجوری تو یه روز یه کتاب ۲۴۰ صفحه ای رو تموم کردم! منی که نهایت کتاب خوندنم روزی دو ساعت بود
میتونستم تک تک طبقه ها رو با جزئیات تصور کنم حتی چهره تمام کارمند ها رو تو ذهنم بسازم
از اونموقع به بعد هر وقت که میخواستم چشم رو هم بزارم دوست داشتم پنی و ودر رو ببینم که تو فروشگاه منتظر هستند که رویای مورد نظرم رو بهم بفروشن؛ رویای صلح و آرامش! شایدم به خاطر درخواست بالای این رویا هیچوقت نمیتونستم بگیرمش
بعد از خوندن کتاب یکی از آرزوهام تبدیل شد به قدم زدن تو خیابون اصلی شهر و خوردن کوکی های آرامش بخش دالرگات؛
هیچوقت دوست ندارم باور کنم تموم این فروشگاه یک داستان بود!
کسی چه میدونه شایدم همش وجود داره و بعد از تموم شدن رویا ما اونا رو به یاد نمیاریم، درست مثل آدمهای تو کتاب :))
چهار روز بعد از شروع اتفاقات خیلی یهویی به سرم زد که فقط بهش نگاه بندازم تا فقط کمی حواسم پرت بشه ولی شروع به خوندنش همانا و غرق شدن تو کتاب همانا
جوری تو داستان فرو رفته بودم که انگار خودم یکی از کارمند های فروشگاه بودم طوری که اصلا نفهمیدم چجوری تو یه روز یه کتاب ۲۴۰ صفحه ای رو تموم کردم! منی که نهایت کتاب خوندنم روزی دو ساعت بود
میتونستم تک تک طبقه ها رو با جزئیات تصور کنم حتی چهره تمام کارمند ها رو تو ذهنم بسازم
از اونموقع به بعد هر وقت که میخواستم چشم رو هم بزارم دوست داشتم پنی و ودر رو ببینم که تو فروشگاه منتظر هستند که رویای مورد نظرم رو بهم بفروشن؛ رویای صلح و آرامش! شایدم به خاطر درخواست بالای این رویا هیچوقت نمیتونستم بگیرمش
بعد از خوندن کتاب یکی از آرزوهام تبدیل شد به قدم زدن تو خیابون اصلی شهر و خوردن کوکی های آرامش بخش دالرگات؛
هیچوقت دوست ندارم باور کنم تموم این فروشگاه یک داستان بود!
کسی چه میدونه شایدم همش وجود داره و بعد از تموم شدن رویا ما اونا رو به یاد نمیاریم، درست مثل آدمهای تو کتاب :))
😭27🍓1