Telegram Web Link
شما قراره برید توی زمان کوروش کبیر و هخامنشی تا ببینید سرنوشت این عشق ممنوعه چی میشه... و اخرش رو بفهمید شوکه میشین چون اصلا پایان معمولی نداره...🧎‍♀️
پانته‌آ یه دختر خیلی خیلی زیبا بوده
ولی نه فقط از اونایی که وقتی می‌بینیشون بگی خوشگله و رد شی
یه جور خاصی تو دل برو، آروم، ولی با ابهت
چشمای درشت و تیره‌ای داشته که انگار هزار تا حرف توش بوده🧍‍♀️
موهاش مشکی و بلند و پرپشت، پوستش روشن، لب‌هاش ظریف و سرخ
ولی چیزی که بیشتر از همه تو صورتش می‌درخشیده، وقار و اعتماد به نفسش بوده
از اون دخترایی که حتی وقتی هیچی نمی‌گه، باز همه حواس‌ها سمتشه💗
💅2
از نظر اخلاقی؟
یه دختر خیلی بااصالت، قوی و باهوش
با اینکه اسیر شده بود، بازم شخصیتش رو حفظ می‌کرد

محکم بود ولی مغرور نه
شجاع بود ولی بی‌فکر نه
مهربون بود ولی ساده‌لوح نه...🧍‍♀️
خلاصه بخوام بگم:
پانته‌آ یه ترکیب فوق‌العاده‌ست از زیبایی و غرور و عشق
و واقعاً حیفه اسمش این‌همه سال تو تاریخ خاک خورده باشه…🧎‍♀️
پانته‌آ یه زن واقعی بوده، تو دوران کوروش کبیر توی زمان هخامنشی.
اهل شوش بوده، و همسر یکی از پادشاه‌های محلی اون منطقه به اسم آبراداتاس
اون موقع که کوروش داشت سرزمین‌ها رو یکی‌یکی فتح می‌کرد، می‌رسه به بابل
و پانته‌آ از معدود کسایی بود که دست از جنگ نکشید🫸
خودش شمشیر به دست گرفت، جلوی سپاه ایستاد و از خونه و مردمش دفاع کرد.
و همین باعث شد که توجه همه بهش جلب بشه… نه فقط به‌خاطر زیباییش، بلکه به‌خاطر شجاعتش😭⚔️
🍓6
وقتی دستگیر می‌شه، یه فرمانده فکر می‌کنه می‌تونه اون رو به‌عنوان پیشکش برای کوروش ببره
ولی کوروش وقتی اینو می‌فهمه، ناراحت میشه و می‌گه:
“زن، پیشکش نیست. این زن شوهر داره، امانته. باید ازش محافظت کنیم تا شوهرش برگرده"👀
😭10🔥2
و اینجا بود که پانته‌آ میره خونه‌ی آراسپ، رفیق صمیمی کوروش
و اون‌جا یه عشق ممنوعه‌ی عجیب بین آراس و پانته‌آ شکل می‌گیره…
که دیگه ادامه‌شو باید توی کتاب بخونی تا ببینی چه ماجراهای هیجان انگیزی بینشون شکل میگیره...😭
بچه ها توضیحات رو بخونین تا ببینین چقدر داستانش جذابه
حالا بریم سراغ اراسپ👀
آراسپ یه مرد مهم بود، دوست خیلی نزدیک کوروش کبیر
جزو آدمای معتمد کوروش، از اونایی که همیشه کنارش بودن
ولی خب… زندگی همیشه همون جوری پیش نمی‌ره که فکر می‌کنی
چون وقتی پانته‌آ رو دید، همه چیزش فرو ریخت
با یه نگاه، دلش رفت…
یه نگاه کافی بود تا همه اون منطق و محاسبه و غرور، خاک بشه🧍‍♀️
😭5
مقام داشت، احترام داشت🧎‍♀️
و از بیرون، یه مرد کامل و محکم و جنگاور به‌نظر می‌رسید
کسی که خودش رو خیلی عقل‌گرا و منطقی می‌دونست.
حتی وقتی کوروش درباره عشق صحبت می‌کرد، می‌گفت:
«عشق؟ ارادیه! آدم خودش تصمیم می‌گیره عاشق بشه یا نه.»
چی شد که عاشق شد؟

آراس فکرشو نمی‌کرد ممکنه یه روز، اونم تو این سن و موقعیت، دل ببازه
اونم به زنی که هم شوهر داشت
و هم به هیچ وجه، حاضر نبود به عشق دیگه‌ای جز شوهرش فکر کنه🫸
اما آراس دیگه اون آدم قبل نبود
شب‌ها یواشکی می‌رفت نزدیک اتاق پانته‌آ، صدای نفس‌هاشو می‌شنید
می‌خواست فقط چند دقیقه ببینتش…
و کم‌کم عشقش از کنترل خارج شد
یه عشق ممنوعه، که فقط داشت همه چیز رو می‌سوزوند😭
😭3
2025/07/09 19:03:35
Back to Top
HTML Embed Code: