♦️ادامه بیتوجهی به وضعیت زندانیان سیاسی در زندان تهران بزرگ
♦️بازدیدی کوتاه فقط برای رفع تکلیف
✅براساس گزارش دریافتی از زندان تهران بزرگ صبح امروز (دوشنبه ۹تیرماه)مسئول تیپ ۲ و چندنفر به عنوان بازرس به محل نگهداری زندانیان سیاسی رفته با سیل اعتراضات زندانیان مواجه شدند.
✅این اعتراضات به نحوه انتقال زندانیان از اوین به مانند اسرای جنگی. بیتوجهی به هشدارها و ندادن مرخصی و آزادی در شرایط جنگی، شرایط وخیم غیربهداشتی بودن محیط با وجود انبوه جانوران موذی چون سوسک و ساس و موش و ازدحام جمعیت بسیار فراتر از گنجایش اتاقها بود و نیز اعتراض به این که روز گذشته هم پس از چند روز تعطیلی و در اولین روز کاری به درخواست ملاقات نماینده زندانیان با مسئولین زندان هیچ توجهی نشده است.
✅براساس این گزارش بازدید کنندگان پس از شنیدن اعتراضات و خواستههای زندانیان سیاسی و مشاهده وضعیت تأسفبار آنان اعلام کردهاند که انجام خواستههای شما در اختیار ما نیست
و تأکید کردهاند که شرایط اضطراری و امکانات ما هم محدود است.
✅ظاهرا این بازدید براثر پیگیریهای جدی خانوادهها و فشار افکار عمومی فقط از سراجبار و برای رفع تکلیف بوده و آمده بودند که بگویند کاری از ما برنمیآید.
بنابراین همچنان همان وضعیت اسفبار روزهای گذشته ادامه دارد و فقط در این چند روزه تعدادی را به جای دیگر منتقل کردهاند ولی در حال حاضر ۱۲۰ نفر در سه اتاق با کمترین امکانات نگهداری میشوند و تعدادی هم در حسینیه میخوابند.
هشدار‼️
لازم به ذکر است زندانیان سیاسی هشدار دادهاند در صورت ادامه این وضعیت وخیم و عدم رسیدگی به خواستههایشان ظرف روزهای آینده تحصن و سپس اعتصاب غذا خواهند کرد.
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#جان_زندانیان_سیاسی_درخطر_است
#فشافویه#کهریزک#تحصن#اعتصاب_غذا
#قوه_قضائیه_پاسخگو_باشد
@MostafaTajzadeh
♦️بازدیدی کوتاه فقط برای رفع تکلیف
✅براساس گزارش دریافتی از زندان تهران بزرگ صبح امروز (دوشنبه ۹تیرماه)مسئول تیپ ۲ و چندنفر به عنوان بازرس به محل نگهداری زندانیان سیاسی رفته با سیل اعتراضات زندانیان مواجه شدند.
✅این اعتراضات به نحوه انتقال زندانیان از اوین به مانند اسرای جنگی. بیتوجهی به هشدارها و ندادن مرخصی و آزادی در شرایط جنگی، شرایط وخیم غیربهداشتی بودن محیط با وجود انبوه جانوران موذی چون سوسک و ساس و موش و ازدحام جمعیت بسیار فراتر از گنجایش اتاقها بود و نیز اعتراض به این که روز گذشته هم پس از چند روز تعطیلی و در اولین روز کاری به درخواست ملاقات نماینده زندانیان با مسئولین زندان هیچ توجهی نشده است.
✅براساس این گزارش بازدید کنندگان پس از شنیدن اعتراضات و خواستههای زندانیان سیاسی و مشاهده وضعیت تأسفبار آنان اعلام کردهاند که انجام خواستههای شما در اختیار ما نیست
و تأکید کردهاند که شرایط اضطراری و امکانات ما هم محدود است.
✅ظاهرا این بازدید براثر پیگیریهای جدی خانوادهها و فشار افکار عمومی فقط از سراجبار و برای رفع تکلیف بوده و آمده بودند که بگویند کاری از ما برنمیآید.
بنابراین همچنان همان وضعیت اسفبار روزهای گذشته ادامه دارد و فقط در این چند روزه تعدادی را به جای دیگر منتقل کردهاند ولی در حال حاضر ۱۲۰ نفر در سه اتاق با کمترین امکانات نگهداری میشوند و تعدادی هم در حسینیه میخوابند.
هشدار‼️
لازم به ذکر است زندانیان سیاسی هشدار دادهاند در صورت ادامه این وضعیت وخیم و عدم رسیدگی به خواستههایشان ظرف روزهای آینده تحصن و سپس اعتصاب غذا خواهند کرد.
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#جان_زندانیان_سیاسی_درخطر_است
#فشافویه#کهریزک#تحصن#اعتصاب_غذا
#قوه_قضائیه_پاسخگو_باشد
@MostafaTajzadeh
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده) pinned « ♦️ادامه بیتوجهی به وضعیت زندانیان سیاسی در زندان تهران بزرگ ♦️بازدیدی کوتاه فقط برای رفع تکلیف ✅براساس گزارش دریافتی از زندان تهران بزرگ صبح امروز (دوشنبه ۹تیرماه)مسئول تیپ ۲ و چندنفر به عنوان بازرس به محل نگهداری زندانیان سیاسی رفته با سیل اعتراضات زندانیان…»
#زندانیان_سیاسی زندان تهران بزرگ هشدار دادهاند در صورت تداوم وضع غیر انسانی فعلی اقدام به تحصن و #اعتصاب_غذا خواهند کرد.
@hoseinrazzagh
@MostafaTajzadeh
@hoseinrazzagh
@MostafaTajzadeh
📝📝📝بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی درباره حمله هوایی اسرائیل به «زندان اوین» و هشدار وضعیت نابهنجار و غیر انسانی زندانیان سیاسی و سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه و بگیر و ببندهای فلهای در جامعه
✅این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴ به زندان اوین، بیانگر بیخردی و مسئولیت گریزی مسئولانی است که هشدارهای مکرر زندانیان در مورد آوار فاجعه بار حمله احتمالی اسرائیل به زندان اوین را شنیدند و نادیده گرفتند.
✅هفت روز پیش از حمله اسرائیل به زندان اوین، شماری از زندانیان سیاسی در دیدار با رئیس، دادیار زندان و مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین درباره خطر جانی و پیامدهای ناشی از حمله احتمالی برای زندانیان و حتی کارکنان زندان، هشدار لازم را دادند و خواستار اجرای مصوبه قوه قضائیه برای آزادی موقت زندانیان در شرایط جنگی شدند. همزمان نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشتند که بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورای عالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تاکید و اعمال ملاحظات قانونی تدابیر و اقدامات قابل اعمال در مورد زندانیان جرایم مختلف در شرایط جنگی تاکید میکرد.
✅در نهایت روز دوم تیرماه حاکمیت با حمله هوایی ارتش اسرائیل بالاخره از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت بدون اعلام قبلی و به زور اسلحه و ارعاب، زندانیان را به سان اسرای جنگی، از زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل کنند. توضیح و ترسیم تمام عیار آن برخوردهای وحشیانه و توهین آمیز دشوار است.
✅ما زندانیان را با دستبند و پابند، دو به دو به هم غل و زنجیر کردند و هر زندانی چند کیسه و ساک از بقایای وسایل ضروری خود را به دوش میکشید. از میان آوارها و خاک و سنگ، در حالی به سمت اتوبوسها راه میپیمودیم که شلیک پدافند، تاریکی شب را میشکافت و روی زمین، نیروهای ویژه مسلسل به دست ما را محاصره کرده بودند؛ در حالیکه دستبندها و پابندها امکان حرکت آزادانه را از ما سلب کرده بود و هم چون قطاری از اسرای جنگی، ساعتی متر به سانتی متر از میان خاک و سنگ قدم برمیداشتیم.
فرایند انتقال زندانیان بندهای مختلف، در مجموع ۱۴ ساعت طول کشید که ۱۰ ساعت آن تنها به حرکت زندانیان از میان خاک و سنگ و زیر حملات هوایی اختصاص داشت.
✅اگر در این فاصله بار دیگر زندان اوین هدف حمله قرار میگرفت، دهها زندانی در چشم برهم زدنی جان خود را از دست میدادند یا زخمی میشدند. کوتاه آنکه هنر صاحبان قدرت بود که با بیلیاقتی، کوته فکری و لجاجت راه بر جنایت اسرائیل گشودند که مرگ دستکم ۷۱ تن از کارکنان اوین، پزشکان، سربازان، زندانیان و خانوادههای ایشان انجامید.
✅زنان زندان اوین هم از آسیبهای روحی و جسمی ناشی از انفجار و انتقال به زندان قرچک ورامین بینصیب نماندند و چه بسا ابعاد تلختری از این فاجعه را از سر گذراندند.
✅شرایط اسفبار زندانیان زن و مردی که از اوین به زندانهای قرچک و تهران بزرگ منتقل شدهاند، نسبت به نخستین روز انتقال تغییری نکرده است و همان هشدارهای پیشین زندانیان در مورد نبود امنیت در شرایط جنگی همچنان پابرجاست. زندانها فاقد پناهگاه و استانداردهای ابتدایی در زمینه ایمنی و زیست زندانیان است. در حال حاضر زندان تهران بزرگ و قرچک ورامین با شرایط غیر انسانی خود به عنوان نماد خفقان، جایگزین زندان اوین شدهاند و حقوق زندانیان اعم از سیاسی و عادی، همچنان نقض میشود.
✅هشدار میدهیم که این وضعیت نابهنجار و غیر انسانی برای زندانیان سیاسی قابل تحمل نیست و باید به سرعت تغییر کند. در سطح جامعه نیز باید به سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه، ایجاد محدودیت و بگیر و ببندهای فلهای پایان دهد.
اسامی امضا کنندگان:
سیامک ابراهیمی
سعید احمدی
مطلب احمدیان
سجاد ایماننژاد
شهریار براتی
محمدباقر بختیار
مرتضی پروین
مصطفی تاجزاده
خشایار سفیدی
حسین شنبهزاده
سیدمحمدرضا فقیهی
محسن قشقایی
ابوالفضل قدیانی
مهدی محمودیان
علی منصوری
محمد نجفی
@MostafaTajzadeh
✅این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴ به زندان اوین، بیانگر بیخردی و مسئولیت گریزی مسئولانی است که هشدارهای مکرر زندانیان در مورد آوار فاجعه بار حمله احتمالی اسرائیل به زندان اوین را شنیدند و نادیده گرفتند.
✅هفت روز پیش از حمله اسرائیل به زندان اوین، شماری از زندانیان سیاسی در دیدار با رئیس، دادیار زندان و مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین درباره خطر جانی و پیامدهای ناشی از حمله احتمالی برای زندانیان و حتی کارکنان زندان، هشدار لازم را دادند و خواستار اجرای مصوبه قوه قضائیه برای آزادی موقت زندانیان در شرایط جنگی شدند. همزمان نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشتند که بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورای عالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تاکید و اعمال ملاحظات قانونی تدابیر و اقدامات قابل اعمال در مورد زندانیان جرایم مختلف در شرایط جنگی تاکید میکرد.
✅در نهایت روز دوم تیرماه حاکمیت با حمله هوایی ارتش اسرائیل بالاخره از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت بدون اعلام قبلی و به زور اسلحه و ارعاب، زندانیان را به سان اسرای جنگی، از زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل کنند. توضیح و ترسیم تمام عیار آن برخوردهای وحشیانه و توهین آمیز دشوار است.
✅ما زندانیان را با دستبند و پابند، دو به دو به هم غل و زنجیر کردند و هر زندانی چند کیسه و ساک از بقایای وسایل ضروری خود را به دوش میکشید. از میان آوارها و خاک و سنگ، در حالی به سمت اتوبوسها راه میپیمودیم که شلیک پدافند، تاریکی شب را میشکافت و روی زمین، نیروهای ویژه مسلسل به دست ما را محاصره کرده بودند؛ در حالیکه دستبندها و پابندها امکان حرکت آزادانه را از ما سلب کرده بود و هم چون قطاری از اسرای جنگی، ساعتی متر به سانتی متر از میان خاک و سنگ قدم برمیداشتیم.
فرایند انتقال زندانیان بندهای مختلف، در مجموع ۱۴ ساعت طول کشید که ۱۰ ساعت آن تنها به حرکت زندانیان از میان خاک و سنگ و زیر حملات هوایی اختصاص داشت.
✅اگر در این فاصله بار دیگر زندان اوین هدف حمله قرار میگرفت، دهها زندانی در چشم برهم زدنی جان خود را از دست میدادند یا زخمی میشدند. کوتاه آنکه هنر صاحبان قدرت بود که با بیلیاقتی، کوته فکری و لجاجت راه بر جنایت اسرائیل گشودند که مرگ دستکم ۷۱ تن از کارکنان اوین، پزشکان، سربازان، زندانیان و خانوادههای ایشان انجامید.
✅زنان زندان اوین هم از آسیبهای روحی و جسمی ناشی از انفجار و انتقال به زندان قرچک ورامین بینصیب نماندند و چه بسا ابعاد تلختری از این فاجعه را از سر گذراندند.
✅شرایط اسفبار زندانیان زن و مردی که از اوین به زندانهای قرچک و تهران بزرگ منتقل شدهاند، نسبت به نخستین روز انتقال تغییری نکرده است و همان هشدارهای پیشین زندانیان در مورد نبود امنیت در شرایط جنگی همچنان پابرجاست. زندانها فاقد پناهگاه و استانداردهای ابتدایی در زمینه ایمنی و زیست زندانیان است. در حال حاضر زندان تهران بزرگ و قرچک ورامین با شرایط غیر انسانی خود به عنوان نماد خفقان، جایگزین زندان اوین شدهاند و حقوق زندانیان اعم از سیاسی و عادی، همچنان نقض میشود.
✅هشدار میدهیم که این وضعیت نابهنجار و غیر انسانی برای زندانیان سیاسی قابل تحمل نیست و باید به سرعت تغییر کند. در سطح جامعه نیز باید به سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه، ایجاد محدودیت و بگیر و ببندهای فلهای پایان دهد.
اسامی امضا کنندگان:
سیامک ابراهیمی
سعید احمدی
مطلب احمدیان
سجاد ایماننژاد
شهریار براتی
محمدباقر بختیار
مرتضی پروین
مصطفی تاجزاده
خشایار سفیدی
حسین شنبهزاده
سیدمحمدرضا فقیهی
محسن قشقایی
ابوالفضل قدیانی
مهدی محمودیان
علی منصوری
محمد نجفی
@MostafaTajzadeh
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده) pinned « 📝📝📝بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی درباره حمله هوایی اسرائیل به «زندان اوین» و هشدار وضعیت نابهنجار و غیر انسانی زندانیان سیاسی و سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه و بگیر و ببندهای فلهای در جامعه ✅این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴…»
با آزادی زندانیان سیاسی و مالی، هدف اسرائیل از حمله به زندان اوین را ناکام بگذارید
شرق نوشت:
✅نگارنده بیم آن دارد که حمله جنایتکارانه اسرائیل به زندان اوین این تفکر را در میان مسئولان مربوطه جا بیندازد که چون ممکن است دشمن، آزادی زندانیهای مزبور از طرف حاکمیت را خروجی کار خود بداند و به حساب خود کارسازی کند، این مهم را به تأخیر بیندازند.
✅آزادسازی زندانیان سیاسی که بنا به ماهیت وجودیشان حاکمیت مستقر را به چالش مدنی کشاندهاند، از سوی حاکمیت نهتنها به حساب ضعف او گذاشته نمیشود، بلکه حتی نقطه قوت او منظور میشود.
#چند_ثانیه
@chandsanieh_news
@MostafaTajzadeh
شرق نوشت:
✅نگارنده بیم آن دارد که حمله جنایتکارانه اسرائیل به زندان اوین این تفکر را در میان مسئولان مربوطه جا بیندازد که چون ممکن است دشمن، آزادی زندانیهای مزبور از طرف حاکمیت را خروجی کار خود بداند و به حساب خود کارسازی کند، این مهم را به تأخیر بیندازند.
✅آزادسازی زندانیان سیاسی که بنا به ماهیت وجودیشان حاکمیت مستقر را به چالش مدنی کشاندهاند، از سوی حاکمیت نهتنها به حساب ضعف او گذاشته نمیشود، بلکه حتی نقطه قوت او منظور میشود.
#چند_ثانیه
@chandsanieh_news
@MostafaTajzadeh
🟢درخواست ائتلاف احزاب زنان اصلاح طلب:
🔰با فراهم کردن زمینه آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، همبستگی و همدلی ملی در برابر دشمن خارجی را تقویت کنید
در جریان بمباران ددمنشانه و حمله نمادین! رژیم صهیونیستی به زندان اوین در روز دوشنبه دوم تیرماه که تاکنون آمار شهدای آن،(اعم از کادر اداری، مددکاران، سرباز وظیفه، زندانی و خانواده های زندانیان و مراجعین و …) ۷۹ نفر اعلام شده است و متعاقب آن، ۶۱ زندانی از بند زنان اوین به زندان قرچک منتقل شدند که خبرهای ناگواری از وضعیت نگهداری آنها به گوش می رسد.
این جنایت جنگی برای زندانیان بی پناه تبعات منفی زیادی به بار آورد؛ از یک سو، انفجار و آسیب جدی به ساختمان های زندان و دلهره جنگ در فضای بسته و دوری از خانواده و از سوی دیگر آنچه پس از آن در پی سؤتدبیر رقمخورد.
در این شرایط نه تنها زندانیان سیاسی آزاد یا مرخص نشدند که گشودگی ها و اقداماتی از این دست می توانست مکمل و مقوم همبستگی و همدلی ملی در برابر دشمن خارجی باشد، بلکه با انتقال آنان به زندان های دیگر وضعیت به مراتب بدتری پیدا کردند و خانواده های آنها در مشقت و اضطراب افزون تری قرار گرفته اند.
علاوه بر زندانیان مرد که در
زندان فشافویه در محیطی محدود با تعدادی زیاد و وضعیت بهداشتی نامناسب قرار دارند، زنان زندانی نیز تبعید در زندان را تجربه می کنند که مصداق بارز مجازات غیرقانونی و تشدید آن است، درست در زمانی که افکار عمومی انتظار گشایش در وضعیت آنان را داشت.
ائتلاف احزاب زنان اصلاح طلب (صدف)ضمن محکوم کردن مجدد تجاوز رژیم سفاک صهیونیستی به خاک میهن و عرض تسلیت مجدد و ابراز همدردی با خانواده های داغدیده و سوگوار، با اعلام نگرانی عمیق نسبت به وضعیت فعلی زندانیان سیاسی، از همه نهادها و مسئولین امر بخصوص مقامات قضایی درخواست می کند که در وضعیت خطیر و شکننده آتش بس، با آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و رفع حصر محصورین، وضعیت آنها را بهبود بخشیده و حس همبستگی و انسجام ملی را تقویت کند.
فراموش نکنیم صلح
توسعه و امنیت پایدار ابتدا باید در درون و در داخل برقرار شود تا در عرصه بین المللی نیز بتوان با پشتوانه مردمی و با قوت برای منافع و مصالح ملی ایستادگی کرد و به مصالحه ای برد- برد رسید. کمترین قدردانی از مصلحان، خیرخواهان و منتقدانی که این روزها دلسوزانه پای کیان ایران و حاکمیت ملی در جنگ اخیر ایستادند، می تواند آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر و حبس آنها باشد.
باشد تا فضای لازم در
زندانها برای حبس و مجازات جاسوسان و نفوذی هایی که در سطوح مختلف پای تجاوز را به مام میهن باز کردند و به استقبال چهره کریه جنگ رفتند، فراهم گردد.
ائتلاف احزاب زنان اصلاح طلب
نهم تیر ۱۴۰۴
@MostafaTajzadeh
🔰با فراهم کردن زمینه آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، همبستگی و همدلی ملی در برابر دشمن خارجی را تقویت کنید
در جریان بمباران ددمنشانه و حمله نمادین! رژیم صهیونیستی به زندان اوین در روز دوشنبه دوم تیرماه که تاکنون آمار شهدای آن،(اعم از کادر اداری، مددکاران، سرباز وظیفه، زندانی و خانواده های زندانیان و مراجعین و …) ۷۹ نفر اعلام شده است و متعاقب آن، ۶۱ زندانی از بند زنان اوین به زندان قرچک منتقل شدند که خبرهای ناگواری از وضعیت نگهداری آنها به گوش می رسد.
این جنایت جنگی برای زندانیان بی پناه تبعات منفی زیادی به بار آورد؛ از یک سو، انفجار و آسیب جدی به ساختمان های زندان و دلهره جنگ در فضای بسته و دوری از خانواده و از سوی دیگر آنچه پس از آن در پی سؤتدبیر رقمخورد.
در این شرایط نه تنها زندانیان سیاسی آزاد یا مرخص نشدند که گشودگی ها و اقداماتی از این دست می توانست مکمل و مقوم همبستگی و همدلی ملی در برابر دشمن خارجی باشد، بلکه با انتقال آنان به زندان های دیگر وضعیت به مراتب بدتری پیدا کردند و خانواده های آنها در مشقت و اضطراب افزون تری قرار گرفته اند.
علاوه بر زندانیان مرد که در
زندان فشافویه در محیطی محدود با تعدادی زیاد و وضعیت بهداشتی نامناسب قرار دارند، زنان زندانی نیز تبعید در زندان را تجربه می کنند که مصداق بارز مجازات غیرقانونی و تشدید آن است، درست در زمانی که افکار عمومی انتظار گشایش در وضعیت آنان را داشت.
ائتلاف احزاب زنان اصلاح طلب (صدف)ضمن محکوم کردن مجدد تجاوز رژیم سفاک صهیونیستی به خاک میهن و عرض تسلیت مجدد و ابراز همدردی با خانواده های داغدیده و سوگوار، با اعلام نگرانی عمیق نسبت به وضعیت فعلی زندانیان سیاسی، از همه نهادها و مسئولین امر بخصوص مقامات قضایی درخواست می کند که در وضعیت خطیر و شکننده آتش بس، با آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و رفع حصر محصورین، وضعیت آنها را بهبود بخشیده و حس همبستگی و انسجام ملی را تقویت کند.
فراموش نکنیم صلح
توسعه و امنیت پایدار ابتدا باید در درون و در داخل برقرار شود تا در عرصه بین المللی نیز بتوان با پشتوانه مردمی و با قوت برای منافع و مصالح ملی ایستادگی کرد و به مصالحه ای برد- برد رسید. کمترین قدردانی از مصلحان، خیرخواهان و منتقدانی که این روزها دلسوزانه پای کیان ایران و حاکمیت ملی در جنگ اخیر ایستادند، می تواند آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر و حبس آنها باشد.
باشد تا فضای لازم در
زندانها برای حبس و مجازات جاسوسان و نفوذی هایی که در سطوح مختلف پای تجاوز را به مام میهن باز کردند و به استقبال چهره کریه جنگ رفتند، فراهم گردد.
ائتلاف احزاب زنان اصلاح طلب
نهم تیر ۱۴۰۴
@MostafaTajzadeh
✅تنها ضامن آتش بس بیرون، آتش بس درون است
✍ ابوالفضل فاتح
آتشبس اعلامی میان ایران و اسرائیل، نه پایان بحران، که مکثی در دل توطئهای عمیق و چندلایه است و درباره پایداری آن فعلا نمی توان قضاوتی داشت.
قطعا، تابآوری و پاسخ ایران فراتر از پیشبینی آنان بود. تفوق هوایی و نخوت تکنولوژیک آنان، به تنهایی قادر به شکست اراده ی ملی نبود و با پاسخ های موشکی بی سابقه ای مواجه شد. آنچه مهاجمان از همراهی داخلی بخشی از ناراضیان تصور کرده بودند، رخ نداد. در خطایی محاسباتی، آنها نمی دانستند،ایرانیان در برابر تجاوز بیگانه و دفاع از خود کوتاه نخواهند آمد و فضای واقعی مردم ایران، در این گونه موارد با فضای تفننی مجازی متفاوت است. البته، به ایران آسیب های بزرگی وارد شد. از شهادت مردم غیر نظامی، تا دانشمندان و فرماندهان ارشد و تخریب تاسیسات زیربنایی کشورمان. ضعف های راهبردی خطرناکی نیز آشکار شد؛ مهم تر از همه غافلگیری و عدم آمادگی غیر قابل توجیه در برابر یک شبیخون قابل پیشبینی، ضعف و شکاف اطلاعاتی و عمیق امنیتی در برابر امواج نفوذ و ناکارآمدی دهشتناک پدافندی که همین امروز باید برای آن فکری کرد.
از معادن نادر اوکراین تنها پانصد تا یک هزار میلیارد دلار به آمریکا می رسد. سرمایه های ایران، هزاران هزار و از شمار خارج است. هر انسان هوشمندی می داند که هدف غایی از این شبیخون ناجوانمردانه ی ویرانگران مدرن یا براندازان جهانی در لباس مدرنیته به میهن چه بوده است؛ تسلط و تاراج منابع چه با تجزیه و چه بدون آن! و اگر مسیر را هموار و فضا را مناسب می دیدند، ابایی نداشتند که در این مسیر به نابودگری های ضد بشری کم سابقه ای دست بزنند.
بی تردید، ماجرا پایان نیافته است. با توقفی تاکتیکی مواجه هستیم. آتش بس به معنی پایان بحران نیست. خطر تحرکات نیابتی، خرابکاری یا ترور های خطرناک و تحرکات دیگر امنیتی وجود دارد. برای همین جنگ جاری سال ها طراحی شده بود. آنها همین حالا مشغول طراحی شبیخون بعدی هستند و با توجه به خصومت ذاتی شان هر وقت بتوانند، اقدام خواهند کرد.
⬅️ برای "کلمه فخیمه ایران"
ویژگی جنگ آن است که دوستان روزهای سخت و متحدان واقعی در بحران را آشکار می سازد. دیدیم که مرجع عالیقدر تشیع در لحظاتی سرنوشت ساز به صحنه آمد. اما انتظار می رود وزارت خارجه توضیح دهد که هر یک از کشورهای مدعی دوستی با ایران از جمله روسیه و چین فراتر از موضع کلامی، چه اقدام حیاتی در حمایت از کشورمان یا تحقق اتش بس به انجام رسانده اند؟ آیا وقت آن نرسیده است که تدبیری برای خروج از این بن بست تنهایی استراتژیک یا خلاء مزمن در پشتیبانی راهبردی بین المللی چاره ای اندیشیده شود؟
نکته ی آخر:
در دل این بحران، وطن دوستی نهفته اما ریشه دار، آشکار شد. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور اعم از منتقدان و خاموشان در سراسر جهان، بیهیاهو اما استوار، در جای درست و در کنار رنج هموطنان و برای ایران ایستادند. آنها به روشنی دریافتند، پای «کلمه ی فخیمه ی ایران» وسط است. این سرمایهای است که باید پاس داشته شود، نه نادیده گرفته شود. در این شرایط، نیاز راهبردی کشورمان، «یکپارچگی ملی و بازسازی درون» است. از دل « یکپارچگی راهبردی ملی» است که «ملی شدن دفاع» زاده می شود. در کنار اقتدار موشکی و ظرفیت های دفاعی، هیچ چیز به اندازه اراده و انسجام داخلی، موجب بازدارندگی راهبردی، ناامیدی متجاوزان و پایان سریع این منازعه نبود و در آینده نیز چنین است.
از این پس باید به هر رویکردی که شکاف داخلی را تشدید کرده و هر نظام ارزیابی و گزینشی که ملت را شقه شقه و از ظرفیت هایش تهی و نخبگان و عقول برترش را خانه نشین و ویژه خواران را بر عرش می نشاند، به دیده ی تردید و خیانت نگریست. حالا باید روشن شده باشد نفوذ واقعی از کدام سو صورت گرفته است و چه بسیار نفوذی های ظاهرالصلاح و گرگ های در لباس میش، سرمایه های واقعی کشور را حذف کرده اند و راه را به بیگانه گشوده اند.
همچنین، انتظار می رود حاکمیت با بازنگری در رویه های معیوب گذشته، همه ی جریانات سیاسی حامی وطن را به رسمیت بشناسد، حصرها و محبوسان سیاسی را رها کند و تریبون ها و فرصت های رسمی را به همه ی صدا ها اختصاص دهد و در سطحی وسیعتر نسبت به کسانی که در این حادثه حتی دچار لغزش سیاسی شده اند، انعطاف نشان دهد. استمرار انسجام ملی، نیازمند گشودگی سیاسی است. آقایان، تنها ضامن قطعی آتش بس بیرون، آتش بس درون است.
@Sahamnewsorg
@MostafaTajzadeh
✍ ابوالفضل فاتح
آتشبس اعلامی میان ایران و اسرائیل، نه پایان بحران، که مکثی در دل توطئهای عمیق و چندلایه است و درباره پایداری آن فعلا نمی توان قضاوتی داشت.
قطعا، تابآوری و پاسخ ایران فراتر از پیشبینی آنان بود. تفوق هوایی و نخوت تکنولوژیک آنان، به تنهایی قادر به شکست اراده ی ملی نبود و با پاسخ های موشکی بی سابقه ای مواجه شد. آنچه مهاجمان از همراهی داخلی بخشی از ناراضیان تصور کرده بودند، رخ نداد. در خطایی محاسباتی، آنها نمی دانستند،ایرانیان در برابر تجاوز بیگانه و دفاع از خود کوتاه نخواهند آمد و فضای واقعی مردم ایران، در این گونه موارد با فضای تفننی مجازی متفاوت است. البته، به ایران آسیب های بزرگی وارد شد. از شهادت مردم غیر نظامی، تا دانشمندان و فرماندهان ارشد و تخریب تاسیسات زیربنایی کشورمان. ضعف های راهبردی خطرناکی نیز آشکار شد؛ مهم تر از همه غافلگیری و عدم آمادگی غیر قابل توجیه در برابر یک شبیخون قابل پیشبینی، ضعف و شکاف اطلاعاتی و عمیق امنیتی در برابر امواج نفوذ و ناکارآمدی دهشتناک پدافندی که همین امروز باید برای آن فکری کرد.
از معادن نادر اوکراین تنها پانصد تا یک هزار میلیارد دلار به آمریکا می رسد. سرمایه های ایران، هزاران هزار و از شمار خارج است. هر انسان هوشمندی می داند که هدف غایی از این شبیخون ناجوانمردانه ی ویرانگران مدرن یا براندازان جهانی در لباس مدرنیته به میهن چه بوده است؛ تسلط و تاراج منابع چه با تجزیه و چه بدون آن! و اگر مسیر را هموار و فضا را مناسب می دیدند، ابایی نداشتند که در این مسیر به نابودگری های ضد بشری کم سابقه ای دست بزنند.
بی تردید، ماجرا پایان نیافته است. با توقفی تاکتیکی مواجه هستیم. آتش بس به معنی پایان بحران نیست. خطر تحرکات نیابتی، خرابکاری یا ترور های خطرناک و تحرکات دیگر امنیتی وجود دارد. برای همین جنگ جاری سال ها طراحی شده بود. آنها همین حالا مشغول طراحی شبیخون بعدی هستند و با توجه به خصومت ذاتی شان هر وقت بتوانند، اقدام خواهند کرد.
⬅️ برای "کلمه فخیمه ایران"
ویژگی جنگ آن است که دوستان روزهای سخت و متحدان واقعی در بحران را آشکار می سازد. دیدیم که مرجع عالیقدر تشیع در لحظاتی سرنوشت ساز به صحنه آمد. اما انتظار می رود وزارت خارجه توضیح دهد که هر یک از کشورهای مدعی دوستی با ایران از جمله روسیه و چین فراتر از موضع کلامی، چه اقدام حیاتی در حمایت از کشورمان یا تحقق اتش بس به انجام رسانده اند؟ آیا وقت آن نرسیده است که تدبیری برای خروج از این بن بست تنهایی استراتژیک یا خلاء مزمن در پشتیبانی راهبردی بین المللی چاره ای اندیشیده شود؟
نکته ی آخر:
در دل این بحران، وطن دوستی نهفته اما ریشه دار، آشکار شد. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور اعم از منتقدان و خاموشان در سراسر جهان، بیهیاهو اما استوار، در جای درست و در کنار رنج هموطنان و برای ایران ایستادند. آنها به روشنی دریافتند، پای «کلمه ی فخیمه ی ایران» وسط است. این سرمایهای است که باید پاس داشته شود، نه نادیده گرفته شود. در این شرایط، نیاز راهبردی کشورمان، «یکپارچگی ملی و بازسازی درون» است. از دل « یکپارچگی راهبردی ملی» است که «ملی شدن دفاع» زاده می شود. در کنار اقتدار موشکی و ظرفیت های دفاعی، هیچ چیز به اندازه اراده و انسجام داخلی، موجب بازدارندگی راهبردی، ناامیدی متجاوزان و پایان سریع این منازعه نبود و در آینده نیز چنین است.
از این پس باید به هر رویکردی که شکاف داخلی را تشدید کرده و هر نظام ارزیابی و گزینشی که ملت را شقه شقه و از ظرفیت هایش تهی و نخبگان و عقول برترش را خانه نشین و ویژه خواران را بر عرش می نشاند، به دیده ی تردید و خیانت نگریست. حالا باید روشن شده باشد نفوذ واقعی از کدام سو صورت گرفته است و چه بسیار نفوذی های ظاهرالصلاح و گرگ های در لباس میش، سرمایه های واقعی کشور را حذف کرده اند و راه را به بیگانه گشوده اند.
همچنین، انتظار می رود حاکمیت با بازنگری در رویه های معیوب گذشته، همه ی جریانات سیاسی حامی وطن را به رسمیت بشناسد، حصرها و محبوسان سیاسی را رها کند و تریبون ها و فرصت های رسمی را به همه ی صدا ها اختصاص دهد و در سطحی وسیعتر نسبت به کسانی که در این حادثه حتی دچار لغزش سیاسی شده اند، انعطاف نشان دهد. استمرار انسجام ملی، نیازمند گشودگی سیاسی است. آقایان، تنها ضامن قطعی آتش بس بیرون، آتش بس درون است.
@Sahamnewsorg
@MostafaTajzadeh
برای زندانیان
کاری کنید
✍ رحیم قمیشی
محسن قشقایی با زحمت از زندان تهران بزرگ تماس گرفته؛
میخواهد کاری کنیم!
میگویم؛ متاسفم محسن! کسی حرف ما را گوش نمیکند. کسی به فکر نیست...
میگوید اینجا با اضافه شدن ما ۱۷ هزار زندانی شدهایم. اینها هزار نفر را نمیتوانند مدیریت کنند!
میگوید الان ما مشکل آب داریم. آب لولهکشی زرد رنگ است و قابل شرب نیست. آب معدنی نیست.
میگوید امکانات درمانی و بهداشتی صفر است.
وسایل سرمایشی مناسبی نیست
میگوید جایمان خیلی تنگ است...
میپرسد واقعا مرخصی دادن به زندانیانی با جرمهای سبک، سخت است!؟
میپرسد یعنی نمیشود با ابزار الکترونیک، مثل پابند، زندانی را کنترل کرد؟
میپرسد چرا یک مقام متوسط هم به ما سر نمیزند.
باورم نمیشود.
او میگوید از اوین با دستبند و پابند منتقل شدیم اینجا، چقدر میتوانستیم وسایل شخصی همراه بیاوریم، در حالیکه شبانه در تهدید پایین آمدن سقف بودیم.
اینجا هم که برای یک دستشویی رفتن در مضیقهایم...
محسن نمیبیند اشکم درآمده...
میگویم محسن چه کاری از دستم برمیآید؟
یک قلم دارم
مقابلم، چشمهایی که نمیبینند
گوشهایی که نمیشنوند
انسانهایی بیاحساس
میگویم محسن ما میگوییم همه زندانیان بیگناه سیاسی باید آزاد شوند
و محسن میگوید ما مهم نیستیم
زندانیان مالی هستند که بخاطر دو سکه بدهی مهریه، بهخاطر یک بدهی چند میلیونی، بهخاطر جرایم سبک، الان دارند از بین میروند...
آیا کسی هست بشنود!
آیا در مملکت فریادرسی هست؟
آنها که سرشان را آرام بر بالین میگذارند!
محسن قشقایی ۲۵ بهمن فقط آمده بود به خیابان
بدون هیچ اقدامی...
و صدها زندانی دیگر
که امروز به نفس نفس افتادهاند
آخر نمیدانید اگر مردم را نداشته باشید
هیچ ندارید...
همهاش که تقصیر اسرائیل نیست.
آنقدر تصمیمگیری سخت است!
یا نمیخواهید تصمیمی بگیرید..
@ghomeishi3
@MostafaTajzadeh
کاری کنید
✍ رحیم قمیشی
محسن قشقایی با زحمت از زندان تهران بزرگ تماس گرفته؛
میخواهد کاری کنیم!
میگویم؛ متاسفم محسن! کسی حرف ما را گوش نمیکند. کسی به فکر نیست...
میگوید اینجا با اضافه شدن ما ۱۷ هزار زندانی شدهایم. اینها هزار نفر را نمیتوانند مدیریت کنند!
میگوید الان ما مشکل آب داریم. آب لولهکشی زرد رنگ است و قابل شرب نیست. آب معدنی نیست.
میگوید امکانات درمانی و بهداشتی صفر است.
وسایل سرمایشی مناسبی نیست
میگوید جایمان خیلی تنگ است...
میپرسد واقعا مرخصی دادن به زندانیانی با جرمهای سبک، سخت است!؟
میپرسد یعنی نمیشود با ابزار الکترونیک، مثل پابند، زندانی را کنترل کرد؟
میپرسد چرا یک مقام متوسط هم به ما سر نمیزند.
باورم نمیشود.
او میگوید از اوین با دستبند و پابند منتقل شدیم اینجا، چقدر میتوانستیم وسایل شخصی همراه بیاوریم، در حالیکه شبانه در تهدید پایین آمدن سقف بودیم.
اینجا هم که برای یک دستشویی رفتن در مضیقهایم...
محسن نمیبیند اشکم درآمده...
میگویم محسن چه کاری از دستم برمیآید؟
یک قلم دارم
مقابلم، چشمهایی که نمیبینند
گوشهایی که نمیشنوند
انسانهایی بیاحساس
میگویم محسن ما میگوییم همه زندانیان بیگناه سیاسی باید آزاد شوند
و محسن میگوید ما مهم نیستیم
زندانیان مالی هستند که بخاطر دو سکه بدهی مهریه، بهخاطر یک بدهی چند میلیونی، بهخاطر جرایم سبک، الان دارند از بین میروند...
آیا کسی هست بشنود!
آیا در مملکت فریادرسی هست؟
آنها که سرشان را آرام بر بالین میگذارند!
محسن قشقایی ۲۵ بهمن فقط آمده بود به خیابان
بدون هیچ اقدامی...
و صدها زندانی دیگر
که امروز به نفس نفس افتادهاند
آخر نمیدانید اگر مردم را نداشته باشید
هیچ ندارید...
همهاش که تقصیر اسرائیل نیست.
آنقدر تصمیمگیری سخت است!
یا نمیخواهید تصمیمی بگیرید..
@ghomeishi3
@MostafaTajzadeh
🚩گزارشی از گفتوگوی تلفنی امروزم با سید مصطفی تاجزاده
🔹طی تماسی که امروز صبح آقای مصطفی تاجزاده از زندان تهران بزرگ با من داشت، از شرایط سختشان پس از انتقال به این زندان مطلع شدم. با این که در این باره اطلاعرسانیهایی هم شده، اما هنوز اقدام کافی و عاجلی برای حل آنها صورت نگرفته است.
🔹کاش اولن همت و تدبیری شود تا زندانیان سیاسی در اوضاع و احوال فعلی پیش خانوادههایشان باشند. این کار برای فضای عمومی و سیاسی کشور هم بسیار مثبت است. همچنین تا زمانی که در زندان هستند، دست کم آنها را از مواردی چون روزنامه و کتاب که بهترین و شاید تنها پناه این زندانیان در شرایط سخت حبس است، محروم نکنند. آنها که تجربه حبس دارند میدانند که این موارد تا چه اندازه برای زندانی مهم است و اصلا با نیاز مایی که در بیرون با انواع و اقسام ارتباطات و دسترسیها مواجهیم قابل قیاس نیست.
🔹آقای تاجزاده گفت که از اواسط جنگ 12 روزه به این سو دیگر روزنامه نداشتهاند و کتابهایشان هم در اوین مانده و امکان دسترسی به کتابخانه زندان جدیدشان را هم ندادهاند. این موارد که دیگر سخت نیست. اینها را دست کم تا حل سایر مسایل میتوان بهسرعت مرتفع کرد.
@hosseinnoorani
@MostafaTajzadeh
🔹طی تماسی که امروز صبح آقای مصطفی تاجزاده از زندان تهران بزرگ با من داشت، از شرایط سختشان پس از انتقال به این زندان مطلع شدم. با این که در این باره اطلاعرسانیهایی هم شده، اما هنوز اقدام کافی و عاجلی برای حل آنها صورت نگرفته است.
🔹کاش اولن همت و تدبیری شود تا زندانیان سیاسی در اوضاع و احوال فعلی پیش خانوادههایشان باشند. این کار برای فضای عمومی و سیاسی کشور هم بسیار مثبت است. همچنین تا زمانی که در زندان هستند، دست کم آنها را از مواردی چون روزنامه و کتاب که بهترین و شاید تنها پناه این زندانیان در شرایط سخت حبس است، محروم نکنند. آنها که تجربه حبس دارند میدانند که این موارد تا چه اندازه برای زندانی مهم است و اصلا با نیاز مایی که در بیرون با انواع و اقسام ارتباطات و دسترسیها مواجهیم قابل قیاس نیست.
🔹آقای تاجزاده گفت که از اواسط جنگ 12 روزه به این سو دیگر روزنامه نداشتهاند و کتابهایشان هم در اوین مانده و امکان دسترسی به کتابخانه زندان جدیدشان را هم ندادهاند. این موارد که دیگر سخت نیست. اینها را دست کم تا حل سایر مسایل میتوان بهسرعت مرتفع کرد.
@hosseinnoorani
@MostafaTajzadeh
🔴 وای بر من، این مهدی بود...
🖋️ حسین رزاق
از دیروز که تصاویری از داخل زندان تهران بزرگ در رسانهها منتشر شده انگار که دنبال گمگشتهای باشم، دنبال عزیزان در بندم، مدام آنرا دیدهام، اما هرچه گشتم چهره آشنایی نیافتم. تا اینکه در نزدیک و دور کردن تصاویر یک تیشرت نظرم را جلب کرد! همین تیشرت خاکستری و مشکی بر تن این زندانی که این میان خوابیده! چندماه قبل آزادی این تیشرت را با تکههای سالمی که از تیشرتهای دیگر میشد قیچی کرد در خیاطی بند ۴ دوخته بودم. کاری که یکی از سرگرمیهایم شده بود و برای دوستانم هم انجام میدادم و معدود زندانی سیاسی بود که بر لباسهایش قیچی من نخورده باشد. دوخت این تیشرت هم مصادف شد با محرم و آقا مصطفی از آنجایی که هیچوقت لباس مشکی نداشت، برداشت تا شبهای عزاداری بپوشد و بعدش هم دیگر تنی به آن نخورد.
بگذریم! دیشب بالاخره وسط دور و نزدیک کردنهای تصویر تا صاحب تیشرت را بشناسم ناگهان بغضم ترکید... لباس بر تن مهدی بود، مهدی محمودیان...
وای بر من، این مهدی بود که دوسال در یک اتاق با هم حبس کشیدیم، یکسال از صبح تا شب باهم کار کردیم اما من او را نشناخته بودم...
دوستانی که ما دو نفر را از نزدیک دیدهاند میدانند سایز تن من و مهدی حداقل یک سایز فرق میکند و سایز آقا مصطفی و مهدی حداقل دو سایز، و این تیشرت بر تن او فقط یک معنی دارد؛ مهدی خیلی لاغر شده. با شرایطی که این روزها بر این وطن گذشته میشود تصور کرد به او هم چه گذشته! کشورت زیر بمب و موشک اجنبی باشد و وطنت اسیر استبداد و خودت در بند خودکامه. آنهم مهدی محمودیان که همه میدانند تمام زندگیاش را وقف رسیدگی به مردم گرفتار کرده و تمام دغدغهاش وطن است و تا توانسته صدای دادخواهی علیه ظلمهای این حکومت ظالم شده. اصلا نیازی به واگویه نیست که با دستان بسته چه بر او و دیگر عزیزان در بندمان رفته. وقتی تصاویر بمبها و موشکها را میدیدند بر این خاک و مردمیکه آواره میشدند. تازه غیر اینها ناگهان لشکر خارجی با بمب به زندان حمله کند و لشکر داخلی با اسلحه تو را به غل و زنجیر بکشد و چون اسرای جنگی با تو رفتار شود! ای وای...
این روزها هیچ خبری نبود که از زندانیان سیاسی برسد و اشکم سرازیر نشود و احساس حقارتی عجیب نداشته باشم که چرا کنارشان نیستم! راستش این اواخر که حکم دو سالهی تعلیقیام را فرستادند برای اجرا و پرونده جدیدی هم گشودند و تهدید کردند ۱۰ سال حبست قطعیست، مجبور شده بودم برای کارهای روی زمین مانده مدتی را مخفی زندگی کنم تا بعد اتمام آنها بروم برای حبس. اما هر پیامی از عزیزان در بندم میرسید، توصیهی اکید بود به جلای وطن برای دیدار پسرم بعد سالها. گرچه هرچه آنها اصرار میکردند من انکار. حتی آخرین بار هم با مهدی بحثمان بالا گرفت و فریاد زدم اصرار نکن من بیرون این خاک دق میکنم و او طبق معمول بعد از فریادهای من آرام گفت خب و کوتاه آمد. اما اصرار عزیزانم که سالها حبس ظالمانه، تماشای قد کشیدن فرزندانشان را از آنها گرفته بود با تمام پاسخهای حتی بیادبانهی من باز هم ادامه داشت. تا اینکه از دماوند و اوین گفتند باید حتی برای چند ماه هم که شده برای پسرت پدری کنی.
تا چند روز مانده به جنگ و بیخبر از خوابی که برای ایرانمان دیدهاند، اصرارها کارگر افتاد. تصمیمی که این روزها شده آئینهی دق برایم؛ یکساعت نشده بیاشک بگذرد. عزیزترین دوستانم، عزیزترین فرزندان این سرزمین، چنین شرایطی را میگذرانند و من کنارشان نیستم! وای بر من که با تمام خیرهسریهایم اینبار حرفتان را گوش کردم تا چنین دور بیفتم از شما. چه بر شما رفته، چه بر سرتان آوردند که مهدی چنین لاغر شده؟ بر حاج آقا قدیانی با ۸۰ سال سن چه؟ مطلب با آن همه بیماری حاد چه میکند؟ چه بر محمد نجفی بعد این سالهای تبعید و بیماری میگذرد؟ آقا مصطفی که روزی یک مشت دارو باید میخورد حالا دارو دارد؟ بر دکتر مدنی در آن تبعید دماوند با این اخبار وطن و عزیزانش چه میگذرد؟!
لعنت بر این استبداد که شرارتش فقط نصیب این مردم و فرزندان وطن میشود. ننگ بر خودکامهی آتشافروزی که خود به پناهگاهی امن گریخته ولی با رجزخوانیهایش ایران را زیر حملهی متجاوزین کشاند.
وای بر من که بر دوراهی وطن و دوستانم یا فرزندم ماندهام...
@hoseinrazzagh
@MostafaTajzadeh
🖋️ حسین رزاق
از دیروز که تصاویری از داخل زندان تهران بزرگ در رسانهها منتشر شده انگار که دنبال گمگشتهای باشم، دنبال عزیزان در بندم، مدام آنرا دیدهام، اما هرچه گشتم چهره آشنایی نیافتم. تا اینکه در نزدیک و دور کردن تصاویر یک تیشرت نظرم را جلب کرد! همین تیشرت خاکستری و مشکی بر تن این زندانی که این میان خوابیده! چندماه قبل آزادی این تیشرت را با تکههای سالمی که از تیشرتهای دیگر میشد قیچی کرد در خیاطی بند ۴ دوخته بودم. کاری که یکی از سرگرمیهایم شده بود و برای دوستانم هم انجام میدادم و معدود زندانی سیاسی بود که بر لباسهایش قیچی من نخورده باشد. دوخت این تیشرت هم مصادف شد با محرم و آقا مصطفی از آنجایی که هیچوقت لباس مشکی نداشت، برداشت تا شبهای عزاداری بپوشد و بعدش هم دیگر تنی به آن نخورد.
بگذریم! دیشب بالاخره وسط دور و نزدیک کردنهای تصویر تا صاحب تیشرت را بشناسم ناگهان بغضم ترکید... لباس بر تن مهدی بود، مهدی محمودیان...
وای بر من، این مهدی بود که دوسال در یک اتاق با هم حبس کشیدیم، یکسال از صبح تا شب باهم کار کردیم اما من او را نشناخته بودم...
دوستانی که ما دو نفر را از نزدیک دیدهاند میدانند سایز تن من و مهدی حداقل یک سایز فرق میکند و سایز آقا مصطفی و مهدی حداقل دو سایز، و این تیشرت بر تن او فقط یک معنی دارد؛ مهدی خیلی لاغر شده. با شرایطی که این روزها بر این وطن گذشته میشود تصور کرد به او هم چه گذشته! کشورت زیر بمب و موشک اجنبی باشد و وطنت اسیر استبداد و خودت در بند خودکامه. آنهم مهدی محمودیان که همه میدانند تمام زندگیاش را وقف رسیدگی به مردم گرفتار کرده و تمام دغدغهاش وطن است و تا توانسته صدای دادخواهی علیه ظلمهای این حکومت ظالم شده. اصلا نیازی به واگویه نیست که با دستان بسته چه بر او و دیگر عزیزان در بندمان رفته. وقتی تصاویر بمبها و موشکها را میدیدند بر این خاک و مردمیکه آواره میشدند. تازه غیر اینها ناگهان لشکر خارجی با بمب به زندان حمله کند و لشکر داخلی با اسلحه تو را به غل و زنجیر بکشد و چون اسرای جنگی با تو رفتار شود! ای وای...
این روزها هیچ خبری نبود که از زندانیان سیاسی برسد و اشکم سرازیر نشود و احساس حقارتی عجیب نداشته باشم که چرا کنارشان نیستم! راستش این اواخر که حکم دو سالهی تعلیقیام را فرستادند برای اجرا و پرونده جدیدی هم گشودند و تهدید کردند ۱۰ سال حبست قطعیست، مجبور شده بودم برای کارهای روی زمین مانده مدتی را مخفی زندگی کنم تا بعد اتمام آنها بروم برای حبس. اما هر پیامی از عزیزان در بندم میرسید، توصیهی اکید بود به جلای وطن برای دیدار پسرم بعد سالها. گرچه هرچه آنها اصرار میکردند من انکار. حتی آخرین بار هم با مهدی بحثمان بالا گرفت و فریاد زدم اصرار نکن من بیرون این خاک دق میکنم و او طبق معمول بعد از فریادهای من آرام گفت خب و کوتاه آمد. اما اصرار عزیزانم که سالها حبس ظالمانه، تماشای قد کشیدن فرزندانشان را از آنها گرفته بود با تمام پاسخهای حتی بیادبانهی من باز هم ادامه داشت. تا اینکه از دماوند و اوین گفتند باید حتی برای چند ماه هم که شده برای پسرت پدری کنی.
تا چند روز مانده به جنگ و بیخبر از خوابی که برای ایرانمان دیدهاند، اصرارها کارگر افتاد. تصمیمی که این روزها شده آئینهی دق برایم؛ یکساعت نشده بیاشک بگذرد. عزیزترین دوستانم، عزیزترین فرزندان این سرزمین، چنین شرایطی را میگذرانند و من کنارشان نیستم! وای بر من که با تمام خیرهسریهایم اینبار حرفتان را گوش کردم تا چنین دور بیفتم از شما. چه بر شما رفته، چه بر سرتان آوردند که مهدی چنین لاغر شده؟ بر حاج آقا قدیانی با ۸۰ سال سن چه؟ مطلب با آن همه بیماری حاد چه میکند؟ چه بر محمد نجفی بعد این سالهای تبعید و بیماری میگذرد؟ آقا مصطفی که روزی یک مشت دارو باید میخورد حالا دارو دارد؟ بر دکتر مدنی در آن تبعید دماوند با این اخبار وطن و عزیزانش چه میگذرد؟!
لعنت بر این استبداد که شرارتش فقط نصیب این مردم و فرزندان وطن میشود. ننگ بر خودکامهی آتشافروزی که خود به پناهگاهی امن گریخته ولی با رجزخوانیهایش ایران را زیر حملهی متجاوزین کشاند.
وای بر من که بر دوراهی وطن و دوستانم یا فرزندم ماندهام...
@hoseinrazzagh
@MostafaTajzadeh
📝📝📝بررسی وضعیت زندان اوین یک هفته پس از حمله اسرائیل و شرایط زندانیان منتقلشده
نگران زندانیان
✍🏻پریسا هاشمی
✅دوم تیر تهران یکی از بیسابقهترین جنایات تاریخ ایران را به خود دید و جنگ و انفجار بر سر زندان اوین سایه افکند. زندان اوین در دومین روز تابستان هدف حمله از طریق پرتابههای اسرائیل قرار گرفت؛ پرتابههایی که عدالت را سوزاندند. این حمله در حالی رخ داد که بسیاری از غیرنظامیان در آنجا حضور داشتند. این حمله در روز و زمانی که بسیاری از کارمندان، مددکاران و مراجعان به اوین تردد داشتند، صورت گرفت تا سالن ملاقات هم به سالن وداع و مرگ تبدیل شود و مادران زیر آوار بمانند. ساختمان اداری، سالن ملاقات و بهداری این زندان مورد اصابت پرتابههای اسرائیلی قرار گرفت و موج انفجار منجر به خسارات جانی و مالی به ساختمانهای مجاور شده است.
✅آنطور که اسرائیل ادعا کرده «هدف علی قناعتکار ماوردیانی، معاون دادستان تهران و سرپرست دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ شهید مقدس تهران (اوین) بوده است.» اما در حملهای که برای یک نفر طراحی شده بود 79 شهروند، آسمانی شدند. خرابیها زیاد بود و همسایههای اوین هم از این حمله در امان نبودند و حتی برخی از آنها جان خود را در این حملات از دست دادند. طبق آمار رسمی این 79 نفر از کادر اداری زندان، سربازان وظیفه، محکومین زندانی، خانواده محکومین که برای ملاقات و یا پیگیری قضایی زندانیان خود به زندان مراجعه کرده بودند و همسایههای مجاور زندان، هستند. به گفته اصغر جهانگیر، سخنگوی قوهقضائیه، در روز حمله عدهای از خانوادهها برای ملاقات و یا پیگیری امور زندانیان خود به اوین مراجعه کرده بودند که متاسفانه سالن مورد اشاره مورد اصابت پرتابه قرار گرفته و تعدادی از هموطنان که در آن محل حضور داشتهاند یا زخمی شده و یا به شهادت میرسند.
✅برخی تحلیلها مبنی بر این است که اسرائیل برای از بین بردن عواملش که در این مدت دستگیر شده بودند، آخرین شب جنگ 12 روزه اوین را هدف قرار داده است.
متن کامل را اینجا بخوانید
@MostafaTajzadeh
نگران زندانیان
✍🏻پریسا هاشمی
✅دوم تیر تهران یکی از بیسابقهترین جنایات تاریخ ایران را به خود دید و جنگ و انفجار بر سر زندان اوین سایه افکند. زندان اوین در دومین روز تابستان هدف حمله از طریق پرتابههای اسرائیل قرار گرفت؛ پرتابههایی که عدالت را سوزاندند. این حمله در حالی رخ داد که بسیاری از غیرنظامیان در آنجا حضور داشتند. این حمله در روز و زمانی که بسیاری از کارمندان، مددکاران و مراجعان به اوین تردد داشتند، صورت گرفت تا سالن ملاقات هم به سالن وداع و مرگ تبدیل شود و مادران زیر آوار بمانند. ساختمان اداری، سالن ملاقات و بهداری این زندان مورد اصابت پرتابههای اسرائیلی قرار گرفت و موج انفجار منجر به خسارات جانی و مالی به ساختمانهای مجاور شده است.
✅آنطور که اسرائیل ادعا کرده «هدف علی قناعتکار ماوردیانی، معاون دادستان تهران و سرپرست دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ شهید مقدس تهران (اوین) بوده است.» اما در حملهای که برای یک نفر طراحی شده بود 79 شهروند، آسمانی شدند. خرابیها زیاد بود و همسایههای اوین هم از این حمله در امان نبودند و حتی برخی از آنها جان خود را در این حملات از دست دادند. طبق آمار رسمی این 79 نفر از کادر اداری زندان، سربازان وظیفه، محکومین زندانی، خانواده محکومین که برای ملاقات و یا پیگیری قضایی زندانیان خود به زندان مراجعه کرده بودند و همسایههای مجاور زندان، هستند. به گفته اصغر جهانگیر، سخنگوی قوهقضائیه، در روز حمله عدهای از خانوادهها برای ملاقات و یا پیگیری امور زندانیان خود به اوین مراجعه کرده بودند که متاسفانه سالن مورد اشاره مورد اصابت پرتابه قرار گرفته و تعدادی از هموطنان که در آن محل حضور داشتهاند یا زخمی شده و یا به شهادت میرسند.
✅برخی تحلیلها مبنی بر این است که اسرائیل برای از بین بردن عواملش که در این مدت دستگیر شده بودند، آخرین شب جنگ 12 روزه اوین را هدف قرار داده است.
متن کامل را اینجا بخوانید
@MostafaTajzadeh
هممیهن
بررسی وضعیت زندان اوین یک هفته پس از حمله اسرائیل و شرایط زندانیان منتقلشده/نگران زندانیان
برخی تحلیلها مبنی بر این است که اسرائیل برای از بین بردن عواملش که در این مدت دستگیر شده بودند، آخرین شب جنگ 12 روزه اوین را هدف قرار داده است.
🔸سهشنبه بی ملاقات(۱)
🔸اوین ویران شد
✍🏻فخرالسادات محتشمیپور
✅امروز سهشنبه ده تیرماه قرار بود بروم فشافویه، زندان تهران بزرگ را پیدا کنم. درب آهنینش را بکوبم و بگویم من باید همسرجان را ببینم همین حالا!
✅درست مثل بعدازظهر چهارشنبه دوهفته پیش که در میان موشک باران تهران خودم را از دماوند به اوین رساندم. درب آهنینش را کوفتم و گفتم آمدهام همسرجان را ببینم. قبلش با حفاظت اوین تماس گرفته و گفته بودم من باید فوری همسرم را ببینم. گفته بودم دخترم بیقرار است و تحمل دوری از پدر و مادرش توأمان را ندارد باید همسرجان را ببینم و فوری بروم نقش مادریام را ایفا کنم در میانه جنگ.
✅با شتاب به خانه رفته کتابها را باضافه مقداری خوراکی جمع کردم و علیرغم هشدارها مبنی بر ناامنی خیابانها خودم را به اوین رساندم. از آن پلههای تیز نفسگیر که دیگر نشانی از آن نیست بالا رفتم. سربازی که دیگر نیست درب را باز و مرا به بالا راهنمایی کرد. همکارش که دیگر نیست تا پذیرش کند، حتی از من کارت شناسایی هم نخواست.
و افسر نگهبانی که دیگر نیست گفت تشریف داشته باشید تا با حفاظت هماهنگ کنیم.
✅پس از چند دقیقه مأمور خانمی که از حضور من در آن ساعت در زندان متعجب بود آمد که بازدید بدنی کند. صدای انفجاری نزدیک او را از جا پراند، در حالیکه سعی میکرد وحشتش را پنهان کند، از همکارش پرسید کجا را زدند؟!
و آن همکارش چقدر نگران زن وبچههایش بود که چند شب تنهایشان گذاشته بود تا به قول خودش از جان زندانیان محفاظت کند.
✅من عجله داشتم که زودتر مصطفی را ببینم و برگردم. به خواهرم گفته بودم تلفنم خاموش خواهد بود به فاطمه نگویید کجا رفتهام که دلواپس نشود.
دخترک با گریه و زاری از من خواسته بود بروم پیشش و قدغن کرده بود پای به تهران بگذارم. به خانهخالیمان! گفته بودم تا بابا را نبینم نمیآیم و او گفته بود تا بروی و برگردی من دق میکنم.
✅در اوین مانده بودند ساعت پنج بعدازظهر کجا به ما ملاقات بدهند بالاخره من و آن خانم مأمور و جانشین رئیس زندان سوار ماشین شده و مقابل اتاقی پیاده شدیم که با دیدن معاون رییس زندان متوجه شدم اتاق اوست.
✅همسرجان که آمد او را در آغوش گرفته بوسیدم. گفته بود در این شرایط جنگی به اوین نیا نمیخواهم اذیت شوی.گفته بودم نیایم بیشتر اذیت میشوم.
✅ملاقات کوتاه بود. همه پا به پا میکردند زودتر بروند به خانهها یا سر پستهایشان. به مأموری که منتظر بود ما خداحافظی کنیم گفتم لطفا به مسئولین بگویید داروخانه زندان بی دارو نماند و فروشگاه خالی از مایحتاج زندانیان. جنگ است دیگر!
✅کتابها و خوراکیهایی که برده بودم، و حالا زیر آوار است، تحویل گرفتند و من یاردربند را بوسهباران کردم انگار میدانستم ملاقات بعدی به زودی نخواهد بود!
✅وقتی به مصطفی گفتند سوار ماشین شود تا به بند بازگردد، گفتم جنگ است دیگر مصوبه هم که برای آزادی زندانیان سیاسی هست، بگذارید باتفاق از این درب خارج شویم.
گفتند به زودی انشاءالله
✅معاون حفاظت اوین به من گفته بود که درخواست آزادی و مرخصی زندانیان سیاسی را به قوه قضائیه دادهایم و من تعجب کرده بودم که چرا در این امر مهم تأخیر میشود!
✅موقع خداحافظی به مأموران و مسئولین زندان که از سرنوشتشان بیاطلاعم، گفتم مواظب امانت ما باشید. گفتند خاطرتان جمع!
✅پنج روز بعد خبر حمله وحشیانه اسرائیل به زندان را همسرجان به من داد وقتی داشتم به دخترم اطمینان میدادم که زندان امن است!
#جان_زندانیان_سیاسی_در_خطر_است
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#فشافویه#قرچک
@MostafaTajzadeh
🔸اوین ویران شد
✍🏻فخرالسادات محتشمیپور
✅امروز سهشنبه ده تیرماه قرار بود بروم فشافویه، زندان تهران بزرگ را پیدا کنم. درب آهنینش را بکوبم و بگویم من باید همسرجان را ببینم همین حالا!
✅درست مثل بعدازظهر چهارشنبه دوهفته پیش که در میان موشک باران تهران خودم را از دماوند به اوین رساندم. درب آهنینش را کوفتم و گفتم آمدهام همسرجان را ببینم. قبلش با حفاظت اوین تماس گرفته و گفته بودم من باید فوری همسرم را ببینم. گفته بودم دخترم بیقرار است و تحمل دوری از پدر و مادرش توأمان را ندارد باید همسرجان را ببینم و فوری بروم نقش مادریام را ایفا کنم در میانه جنگ.
✅با شتاب به خانه رفته کتابها را باضافه مقداری خوراکی جمع کردم و علیرغم هشدارها مبنی بر ناامنی خیابانها خودم را به اوین رساندم. از آن پلههای تیز نفسگیر که دیگر نشانی از آن نیست بالا رفتم. سربازی که دیگر نیست درب را باز و مرا به بالا راهنمایی کرد. همکارش که دیگر نیست تا پذیرش کند، حتی از من کارت شناسایی هم نخواست.
و افسر نگهبانی که دیگر نیست گفت تشریف داشته باشید تا با حفاظت هماهنگ کنیم.
✅پس از چند دقیقه مأمور خانمی که از حضور من در آن ساعت در زندان متعجب بود آمد که بازدید بدنی کند. صدای انفجاری نزدیک او را از جا پراند، در حالیکه سعی میکرد وحشتش را پنهان کند، از همکارش پرسید کجا را زدند؟!
و آن همکارش چقدر نگران زن وبچههایش بود که چند شب تنهایشان گذاشته بود تا به قول خودش از جان زندانیان محفاظت کند.
✅من عجله داشتم که زودتر مصطفی را ببینم و برگردم. به خواهرم گفته بودم تلفنم خاموش خواهد بود به فاطمه نگویید کجا رفتهام که دلواپس نشود.
دخترک با گریه و زاری از من خواسته بود بروم پیشش و قدغن کرده بود پای به تهران بگذارم. به خانهخالیمان! گفته بودم تا بابا را نبینم نمیآیم و او گفته بود تا بروی و برگردی من دق میکنم.
✅در اوین مانده بودند ساعت پنج بعدازظهر کجا به ما ملاقات بدهند بالاخره من و آن خانم مأمور و جانشین رئیس زندان سوار ماشین شده و مقابل اتاقی پیاده شدیم که با دیدن معاون رییس زندان متوجه شدم اتاق اوست.
✅همسرجان که آمد او را در آغوش گرفته بوسیدم. گفته بود در این شرایط جنگی به اوین نیا نمیخواهم اذیت شوی.گفته بودم نیایم بیشتر اذیت میشوم.
✅ملاقات کوتاه بود. همه پا به پا میکردند زودتر بروند به خانهها یا سر پستهایشان. به مأموری که منتظر بود ما خداحافظی کنیم گفتم لطفا به مسئولین بگویید داروخانه زندان بی دارو نماند و فروشگاه خالی از مایحتاج زندانیان. جنگ است دیگر!
✅کتابها و خوراکیهایی که برده بودم، و حالا زیر آوار است، تحویل گرفتند و من یاردربند را بوسهباران کردم انگار میدانستم ملاقات بعدی به زودی نخواهد بود!
✅وقتی به مصطفی گفتند سوار ماشین شود تا به بند بازگردد، گفتم جنگ است دیگر مصوبه هم که برای آزادی زندانیان سیاسی هست، بگذارید باتفاق از این درب خارج شویم.
گفتند به زودی انشاءالله
✅معاون حفاظت اوین به من گفته بود که درخواست آزادی و مرخصی زندانیان سیاسی را به قوه قضائیه دادهایم و من تعجب کرده بودم که چرا در این امر مهم تأخیر میشود!
✅موقع خداحافظی به مأموران و مسئولین زندان که از سرنوشتشان بیاطلاعم، گفتم مواظب امانت ما باشید. گفتند خاطرتان جمع!
✅پنج روز بعد خبر حمله وحشیانه اسرائیل به زندان را همسرجان به من داد وقتی داشتم به دخترم اطمینان میدادم که زندان امن است!
#جان_زندانیان_سیاسی_در_خطر_است
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#فشافویه#قرچک
@MostafaTajzadeh
🔸سه شنبه بی ملاقات (۲)
♦️ندامتگاه یا اردوگاه اسرا
✍🏻فخرالسادات محتشمیپور
✅میخواستم امروز سهشنبه دهم تیرماه بروم به زندان تهران بزرگ و بگویم من باید همسرم را ببینم و تا او را نبینم برنمیگردم. اما همسرجان که معمولا برای من تعیین تکلیف نمیکند، خواهش کرد نروم. گفت اینجا هیچ چیز به قاعده نیست این راه طولانی را میآیی و اگر نگذارند مرا ببینی آز ده میشوی و بی نتیجه باید برگردی. روزت خراب میشود عزیزم. میگویم مگر روزهای شما در آن خراب شده آباد است.
✅تا وقتی عکسها و فیلمهای منتشر شده از آن اسارتگاه را ندیده بودم نمیتوانستم تصوری از این همه وقاحت و بیشرمی وهتک حرمت نسبت به زندانیان سیاسی داشته باشم. هنوز هم باورم نمیشود، این فرهیختگان را با چه منطقی و به چه جرأتی با دستبند و پابند و بهعبارتی با غل و زنجیر شبانه از میان انبوه سنگ و خاک به جایی منتقل کردهاند که هیچگونه تناسبی با شأن آنان ندارد بلکه هتککرامت انسانی زندانیان عادیاست!
✅مصطفی اصولاً عادت ندارد عمق فجایع و وخامت امور را برای من تصویر کند. اخیرا هم که میداند من باید در شرایطی دور از استرس و اضطرابی قرار داشته باشم، بیشتر ملاحظه میکند. با این حال با ورود به فشافویه به خاطر رسیدگی عاجل به اوضاع و بهبود فوری شرایط همبندان از وضعیت افتضاح بهداشتی و کمبود شدید امکانات برایم گفت.
✅دو روز قبل حضور ما در دادسرا برای دیدن دادستان و انتقال مشکلات ودرخواست آزادی فوری عزیزانمان بینتیجه ماند.
در حالت عادی هم دیدن دادستان ممکن نبود چه رسد به اکنون که هیچکس نیست که جوابگو باشد. ما درخواست مان را مکتوب کردیم و با شماره تماس دادیم به مسئول دفتر دادستان.
✅دیروز هم رفتیم سازمان زندانها که مدیرعامل را ببینیم و بپرسیم وعدهای که برای در اختیار گذاشتن فوری وسایل زندانیان منتقل شده از اوین داده بوده کی عملی میشود. او هم نبود. این روزها هیچکس نیست که جواب خانوادهها را بدهد. به اوین هم سری زدیم و آنچه دیدیم باعث تأسف بسیار شد.
✅اوین بر سر زندانی و خانوادهاش و بر سر مأموران و برخی مسئولان زندان ومراجعان خراب شد و زندانیان سیاسی از هجوم وحشیانه اسرائیل جان به در بردند.
✅حالا من مقابل درب ملاقات ایستادهام و باور نمیکنم دربی که ده سال تمام مرا به یار میرساند با دیوارهایش اینگونه ویران شده. شیشههای فروریخته ساختمان بلند مجاور و ماشینهای مچاله شده اطراف خبر از عمق جنایتی میداد که نهتنها نمادین نبود بلکه هویت ذاتی رژیم آدمکش صهیونی را به نمایش درآورد.
✅ حملهای که جان عزیز تعداد زیادی انسان بیگناه را از مرد و زن و کودک گرفت و شرایط را برای بازماندگان و جنگزدگان زندانی بسیار سختتر کرد.
✅حالا چهره تکتک سربازهای وظیفه مقابل چشم من است. آنها که کیفها را میگرفتند و شماره میدادند و میگفتند کارت شناسایی را برداشتی مادر؟
و آن خانم جوانی که در سرما وگرما کنار درب ورودی سالن ملاقات مینشست و میپرسید تلفن همراه ندارید؟
و آن خانمهایی که با مهربانی برگه ملاقات میدادند و با فاطمه خوش و بش میکردند و با آرزو کردن آزادی ما را به سمت سالن اصلی ملاقات راهنمایی میکردند. و آن بالا باز هم سربازها و مأموران مرد و زن. خانمی که با تعطیلی مهدها دخترکش را همراه میآورد و از تغییر غیرمتعارف ساعت کار ادارات شاکی بود و مسئواین سالن ملاقات و ...
چهرهها مقابل چشمم رژه میروند و سرم گیج میرود وقتی خودم را در میان انبوه ملاقات کنندگان و زندانیهایشان میبینم. آن همهمهها و بچههایی که بیخبر از آنچه به سرشان آمده میدوند و بازی و سروصدا میکنند. و حالا سکوت سهمگینی کل فضای را دربرگرفته و از آن آمد و شدها وهیاهوها خبری نیست.
✅از سربازی که آنجا ایستاده میپرسم وسیلههای زندانیان چه شد؟ میگوید بپرس آدمها چه شدند. همکاران من رفتند. فشار اشک چشمانم را میسوزاند. مانع فروریختنشان نمیشوم. میگویم همکاران تو بچههای ما بودند پسرم! و ناله میزنم امان از دل مادر
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#جان_زندانیان_سیاسی_در_خطر_است
#قوه_قضائیه_پاسخگو_باشد
#فشافویه#قرچک
@MostafaTajzadeh
♦️ندامتگاه یا اردوگاه اسرا
✍🏻فخرالسادات محتشمیپور
✅میخواستم امروز سهشنبه دهم تیرماه بروم به زندان تهران بزرگ و بگویم من باید همسرم را ببینم و تا او را نبینم برنمیگردم. اما همسرجان که معمولا برای من تعیین تکلیف نمیکند، خواهش کرد نروم. گفت اینجا هیچ چیز به قاعده نیست این راه طولانی را میآیی و اگر نگذارند مرا ببینی آز ده میشوی و بی نتیجه باید برگردی. روزت خراب میشود عزیزم. میگویم مگر روزهای شما در آن خراب شده آباد است.
✅تا وقتی عکسها و فیلمهای منتشر شده از آن اسارتگاه را ندیده بودم نمیتوانستم تصوری از این همه وقاحت و بیشرمی وهتک حرمت نسبت به زندانیان سیاسی داشته باشم. هنوز هم باورم نمیشود، این فرهیختگان را با چه منطقی و به چه جرأتی با دستبند و پابند و بهعبارتی با غل و زنجیر شبانه از میان انبوه سنگ و خاک به جایی منتقل کردهاند که هیچگونه تناسبی با شأن آنان ندارد بلکه هتککرامت انسانی زندانیان عادیاست!
✅مصطفی اصولاً عادت ندارد عمق فجایع و وخامت امور را برای من تصویر کند. اخیرا هم که میداند من باید در شرایطی دور از استرس و اضطرابی قرار داشته باشم، بیشتر ملاحظه میکند. با این حال با ورود به فشافویه به خاطر رسیدگی عاجل به اوضاع و بهبود فوری شرایط همبندان از وضعیت افتضاح بهداشتی و کمبود شدید امکانات برایم گفت.
✅دو روز قبل حضور ما در دادسرا برای دیدن دادستان و انتقال مشکلات ودرخواست آزادی فوری عزیزانمان بینتیجه ماند.
در حالت عادی هم دیدن دادستان ممکن نبود چه رسد به اکنون که هیچکس نیست که جوابگو باشد. ما درخواست مان را مکتوب کردیم و با شماره تماس دادیم به مسئول دفتر دادستان.
✅دیروز هم رفتیم سازمان زندانها که مدیرعامل را ببینیم و بپرسیم وعدهای که برای در اختیار گذاشتن فوری وسایل زندانیان منتقل شده از اوین داده بوده کی عملی میشود. او هم نبود. این روزها هیچکس نیست که جواب خانوادهها را بدهد. به اوین هم سری زدیم و آنچه دیدیم باعث تأسف بسیار شد.
✅اوین بر سر زندانی و خانوادهاش و بر سر مأموران و برخی مسئولان زندان ومراجعان خراب شد و زندانیان سیاسی از هجوم وحشیانه اسرائیل جان به در بردند.
✅حالا من مقابل درب ملاقات ایستادهام و باور نمیکنم دربی که ده سال تمام مرا به یار میرساند با دیوارهایش اینگونه ویران شده. شیشههای فروریخته ساختمان بلند مجاور و ماشینهای مچاله شده اطراف خبر از عمق جنایتی میداد که نهتنها نمادین نبود بلکه هویت ذاتی رژیم آدمکش صهیونی را به نمایش درآورد.
✅ حملهای که جان عزیز تعداد زیادی انسان بیگناه را از مرد و زن و کودک گرفت و شرایط را برای بازماندگان و جنگزدگان زندانی بسیار سختتر کرد.
✅حالا چهره تکتک سربازهای وظیفه مقابل چشم من است. آنها که کیفها را میگرفتند و شماره میدادند و میگفتند کارت شناسایی را برداشتی مادر؟
و آن خانم جوانی که در سرما وگرما کنار درب ورودی سالن ملاقات مینشست و میپرسید تلفن همراه ندارید؟
و آن خانمهایی که با مهربانی برگه ملاقات میدادند و با فاطمه خوش و بش میکردند و با آرزو کردن آزادی ما را به سمت سالن اصلی ملاقات راهنمایی میکردند. و آن بالا باز هم سربازها و مأموران مرد و زن. خانمی که با تعطیلی مهدها دخترکش را همراه میآورد و از تغییر غیرمتعارف ساعت کار ادارات شاکی بود و مسئواین سالن ملاقات و ...
چهرهها مقابل چشمم رژه میروند و سرم گیج میرود وقتی خودم را در میان انبوه ملاقات کنندگان و زندانیهایشان میبینم. آن همهمهها و بچههایی که بیخبر از آنچه به سرشان آمده میدوند و بازی و سروصدا میکنند. و حالا سکوت سهمگینی کل فضای را دربرگرفته و از آن آمد و شدها وهیاهوها خبری نیست.
✅از سربازی که آنجا ایستاده میپرسم وسیلههای زندانیان چه شد؟ میگوید بپرس آدمها چه شدند. همکاران من رفتند. فشار اشک چشمانم را میسوزاند. مانع فروریختنشان نمیشوم. میگویم همکاران تو بچههای ما بودند پسرم! و ناله میزنم امان از دل مادر
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#جان_زندانیان_سیاسی_در_خطر_است
#قوه_قضائیه_پاسخگو_باشد
#فشافویه#قرچک
@MostafaTajzadeh