Telegram Web Link
📝📝📝دیگر با عرصه عمومی هابرماسی مواجه نیستیم

✍🏻هم‌مهین: شبکه‌های اجتماعی آینه‌های دیجیتال بازتاب‌دهنده‌ آرمان‌ها، اهداف، واقعیت‌ها، دروغ‌ها و تناقضات‌اند؛ جایی که یک صدا می‌تواند به فریادی جهانی بدل شود یا اینکه با بمباران‌های اطلاعاتی بی‌امان ذهن‌ها را آماج اخبار جعلی، شایعات و داده‌های گمراه‌کننده قرار ‌دهد.

محمد رهبری، پژوهشگر و محقق شبکه‌های اجتماعی معتقد است، اگر با آگاهی و هوشیاری با پلتفرم‌های اجتماعی روبه‌رو شویم، بستر‌هایی آگاهی‌بخش، مفید و موثر خواهند بود و قدرت این را دارند که تعامل و گفت‌وگوی سازنده را ترویج دهند، مسائل و چالش‌ها را به بحث بگذارند و جوامع را به سوی عدالت و پیشرفت سوق دهند.

او تاکید دارد، باید با درک دقیق تهدیدها و مزایای فناوری‌های دیجیتال، ازجمله شبکه‌های اجتماعی و هوش مصنوعی، از آنها به‌صورت مسئولانه بهره‌برداری کرد. رهبری که اخیراً کتاب «توئیتری‌شدن سیاست» را منتشر کرده، بر این باور است که توئیتر به‌عنوان یک پلتفرم کلیدی در شکل‌دهی گفتمان سیاسی و اجتماعی در ایران است که تأثیرگذاری زیادی دارد اما به‌دلیل ساختار و الگوریتم‌هایش، چالش‌های دیگری مانند تقویت افراط‌گرایی، قطب‌بندی و کاهش گفت‌وگوی عقلانی را موجب شده است.

همچنین در پاسخ به این پرسش که «‌امروزه کاربران زیر رگبار و بمباران اطلاعاتی هستند، راستی‌آزمایی محتوا از اولویت و ضرورت فرو می‌افتد و موضوعات و مسائل دیگر برجسته می‌شوند. در چنین فضایی آیا می‌توان ادعا کرد که شبکه‌های اجتماعی کارکرد‌هایی دیگر یافته‌اند؟» پاسخ دادم:

معتقدم شبکه‎های اجتماعی همچنان آن کارویژه آگاهی‌بخشی را دارند. گرچه که این امر در جوامع مختلف و پلتفرم به پلتفرم متفاوت است اما دولت‌ها، احزاب سیاسی و گروه‌های دارای قدرت و ثروت در سرتاسر دنیا از چنین فضا یا امکانی که به‌واسطه شبکه‌های اجتماعی ایجاد شده، برای دستکاری افکار عمومی و دستکاری داده، سوءاستفاده می‌کنند. این یک واقعیت است. یعنی هر کسی که کاربر فعال شبکه‌های اجتماعی باشد، این را احساس می‌کند. پژوهش‌های زیادی هم این موضوع را تایید کرده‌اند.

این امر حتی باعث شده تا درخصوص شکل‌گیری «عرصه عمومی»، که اساس بحث هابرماس هم هست، تردید ایجاد شود. چندی پیش مقاله‌ای می‌خواندم که درباره این بود که چگونه شبکه‌های اجتماعی با کاهش شفافیت، امکان هزینه‌زابودن سخن‌گفتن در این فضا و اعمال نظارت و کنترل بر افراد، شرایط را دگرگون ساخته‌اند. از دید کاربران، شفافیتی نسبت به آنچه در پشت پلتفرم‌ها و در الگوریتم‌ها طراحی شده، وجود ندارد.

🔸متن کامل
@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
👍26
📝📝📝دولت جمشیدی/در ستایش شمایل شکوهمند سینمای ایران

یکی از سالم‌ترین و بی‌حاشیه‌ترین بازیگران سینمای ایران که حالا در مروری تاریخی، باید او را شمایلی شکوهمند از قهرمانی قابل ستایش دانست.

✍🏻فرزاد نعمتی

نمی‌دانم تصاویر جدید جمشید هاشم‌پور را دیده‌اید یا نه؟ تماشای ورزیدگی تن و آمادگی بدن این بازیگر 81 ساله، چنان لذتی به آدمی می‌دهد که نگو و نپرس. مثل همیشه با همان غرور نجیبانه‌ای که ته چشمانش سوسو می‌زند، نشسته، ابرویی بالا انداخته و اخمی نثار دوربین کرده. بیشتر از همه اما در این عکس دارد به دنیا می‌خندد انگار. حق هم دارد. اصلاً یکی پیدا شود که حق داشته باشد به این دنیا و بالاوپایین‌های مسخره‌اش بخندد، همین جناب است. زمانی در دهه 1360 با فیلم‌هایی چون «عقاب‌ها» و «تاراج»، شهرتی پیدا کرده بود که نگو و نپرس. یک ملت بود و یک جمشید آریا. «عقاب‌ها» در طول 20 سال بعد از ساخته‌شدنش، بیش از 10میلیون بلیت فروخت. باورتان می‌شود؟

شاید بگویید همه‌اش که برای شهرت هاشم‌پور نبود. اشتباه هم نمی‌گویید. سعید راد، هم مشهورتر بود، هم نقش اول آن فیلم. اما دیگر «تاراج» را که نمی‌شود پای جمشید آریا ننوشت. زینال بندری با آن کله‌تراشیده‌، شده‌بود قهرمان اول مردمی که در آن دهه پُرشده‌ از آژیر خطر و سوت‌موشک، دل‌شان سوپراستاری می‌خواست که قوی باشد، بجنگد، پا پس نکشد و حتی اگر اول فیلم آدم بد داستان باشد، باز بتوان روی بازگشت‌اش و آدم‌شدن‌اش حساب کرد. دنیای آن‌روزها دو قطب خیر و شر تعریف می‌کرد و هنوز این‌قدر خاکستری‌دیدن جهان مُد نشده بود. جمشید آریا، عقاب تیز پَر آسمانِ چنین عالمی بود.

موفقیت «تاراج» اما کارگردان و نقش اول فیلم را گرفتار کرد. ایرج قادری 10 سال از فعالیت منع شد تا بعدتر با 10 جور واسطه‌تراشی، با زبان بی‌زبانی و با کارگردانی فیلم «می‌خواهم زنده بمانم»، بگوید کاری جز فیلم‌ساختن بلد نیست و بدون سینما، نفس نمی‌تواند کشید. کله‌تراشیده جمشید آریا هم از نظر آقایان انگار کفر ابلیس بود؛ نمادی از بازگشت فیلمفارسی‌ به سینما و ترویج ابتذال. این بود که یک‌سال بعد، او را نیز از فعالیت سینمایی محروم ساختند.

خبر آمد که مخملباف که آن روزها داعیه سینمای مذهبی داشت و حاضر نبود حتی با کیمیایی و مهرجویی هم در لانگ‌شات بایستد، گفته بود: «هاشم‌پور زیادی داشت پرواز می‌کرد، لازم بود بال‌هایش را بچینیم!». نه که فقط به همین حرف و نقل مخملباف باشد، اما خب چندسالی از سینما دورش کردند. برای جمشید آریا اما چنین موانعی، اسم‌شان مشکل نبود. خیلی راحت چسبید به کاری دیگر. نه توبه‌نامه نوشت، نه دست‌به‌دامان این و آن شد. یک لقمه نان حلالی را که باید به خانه می‌‌برد، در شغلی دیگر پیدا کرد و برد سر سفره با خانواده‌اش نوش جان کرد.

داستان برگشت‌اش به سینما هم جالب شد. کیانوش عیاری برای فیلم «روز باشکوه»، آنقدر به مسئولان ارشاد اصرار کرد تا پذیرفتند هاشم‌پور به سینما بازگردد. بازگشت و باز آرام و صبور کار خودش را انجام داد. چندسال بعد البته دیگر جرأت نمی‌کرد سرش را برای فیلم «قافله» بتراشد. با وعده تهیه‌کننده فیلم‌اش راضی شد و البته خوشبختانه این‌بار دیگر در بر همان پاشنه قبلی نچرخید.

ماند و باز مردم را به وجود قهرمان کم‌حرف‌شان دلگرم کرد. در ادامه اما آس دیگری هم رو کرد و شروع کرد به بازی در فیلم‌های به‌اصطلاح آن روزگار «هنری». اینجا هم همان‌ جور درخشید که در آن اکشن‌های حادثه‌ای. با این موفقیت، دهان منتقدانش را نیز بست. همان‌ها که فکر می‌کردند این جنگولک‌بازی‌ها اسم‌اش هنر نیست و با این شبهه‌استدلال‌ها، هاشم‌پور را کوبیدند، کم‌کم دیدند که ‌ای داد، او در «هیوا» و «واکنش پنجم» چنان دوربین را تسخیر می‌کند که برای خیلی از مدعیان تئاتری سینمای ایران نیز چنین لحظاتی به آرزو می‌ماند. همو که خاک صحنه تئاتر نخورده بود و سینما را با سینما شروع کرده بود، در تمام این دهه‌ها گزیده‌کارتر از همیشه، به قانون وجدان خود عمل کرد و به‌قول قدیمی‌ها نان قلب‌اش را خورد.

یکی از سالم‌ترین و بی‌حاشیه‌ترین بازیگران سینمای ایران که حالا در مروری تاریخی، باید او را شمایلی شکوهمند از قهرمانی قابل ستایش دانست. گویی او در تمام این سال‌ها خودش را بازی کرده بوده و اینک وقتی او را در آستانه دهه نهم زندگی‌اش چنین شاداب می‌بینیم، فقط می‌توانیم بگوییم جناب نظامی گنجوی با همه قدرت قلم‌اش، این یکی را نخوانده و ندیده بود که سرود: «دولت اگر دولت جمشیدی است/ موی سپید آیت نومیدی است».

@MostafaTajzadeh
👍64👎1
📝📝📝پیام تبریک هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت سالگرد تأسیس نهضت آزادی ایران
 

اعضای محترم نهضت آزادی ایران،
شصت‌‌ و‌ چهارمین سالروز تأسیس نهضت آزادی ایران در ۲۷ اردیبهشت ماه۱۳۴۰، را به شما، اعضا و هواداران و همۀ دوستداران این تشکل مردمی و ریشه‌دار تبریک گفته و یاد بنیانگذاران فرهیخته و آزادی‌خواه آن، مهندس مهدی بازرگان، آیت‌الله سید محمود طالقانی و دکتر یدالله سحابی را گرامی می‌داریم.

نهضت آزادی ایران در یکی از پرالتهاب‌ترین دوره‌های تاریخ معاصر کشور پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت دکتر محمد مصدق، در سال های آغازین دهۀ ۴۰، با همت و شجاعت پیشگامانی متعهد و مردم‌‌دوست بنیان نهاده شد.

نهضت آزادی ایران در سال‌های پیش از انقلاب همواره در مبارزه‌ای مسالمت‌آمیز، مواضع استبدادی حکومت پهلوی را به نقد می‌کشید.در دوران پس از انقلاب و در دهه‌های گذشته نیز این تشکل کوشیده است به سهم خود صدای آزادیخواهی، استقلال، عدالت و مردم‌سالاری را در جامعه طنین‌انداز سازد.

ما، به عنوان یک نیروی چپ، عدالت‌خواه، دموکرات و مردمیِ خواهان آزادی و دموکراسی و برپایی جمهوری‌ِ متکی به آرای ملت در کشور، هرچند در بنیان‌های نظری و تحلیل اجتماعی و سیاسی تفاوت‌هایی با دیدگاه نهضت آزادی ایران داریم، اما در عین حال باور داریم که در مسیر دفاع از آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، برابر حقوقی زنان، رفع هرگونه تبعیض،گردش متوازن قدرت و پاسداری از حق حاکمیت مردم ایران، همسو و همراهیم. تأکید مستمر شما بر آرای عمومی و صندوق رأی، همواره شایستۀ احترام و پشتیبانی سازمان ما بوده است.

تجربۀ تلخ پس از انقلاب بهمن ۵۷ و سرکوب گسترده نیروهای سیاسی و اجتماعی ـ از جمله دستگیری، شکنجه و کشتار بیرحمانۀ اعضا و هواداران سازمان ما و نیز دستگیری، شکنجه و آزار اعضای نهضت آزادی ایران، بار دیگر نشان داد که ضرورت همبستگی نیروهای آزادی‌خواه و مردم‌سالار، در راه پاسداری از آزادی و عدالت اجتماعی و دفاع از حقوق ملت اهمیتی بسزا دارد.

خوشحالیم که در سال‌های اخیر، جدا از هم‌نظری در بسیاری موضوعات سیاسی داخلی، در مواضع سیاسی حول مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی، مخالفت با تحریم‌های ضد مردمی و همچنین مخالفت با تجاوزات ضد بشری در غزه و سرزمین‌های اشغالی، ما و نهضت آزادی ایران سیاستی نسبتاً همسو داشته‌ایم.

این همراهی، در کنار تفاوت‌های دیدگاهی نشانۀ بلوغ سیاسی در کشور استبداد زدۀ ماست. شرایطی که بیانگر این واقعیت است که حفظ ارتباط، هم‌اندیشی و همگرایی نیروهای جمهوری‌خواه و مردم‌سالار در شرایط دشوار و خطیر کنونی نیازی عاجل است و شایسته است ما برای پاسخ به این نیاز عاجل تمهیدات عملی لازم را فراهم آوریم.

در پایان، یک‌بار دیگر سالروز تأسیس نهضت آزادی ایران را تبریک گفته، برای همه اعضا و دوستداران آن، آرزوی بهروزی، استواری در راه آزادی و مردم‌سالاری و تداوم این راه پرچالش را داریم. یک بار دیگر یاد بنیانگذاران شجاع نهضت آزادی ایران را گرامی می‌داریم و به همۀ کوشندگان نهضت شما درود می‌فرستیم.
 
جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۶مای ۲۰۲۵ میلادی)
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
 
@Nehzatazadiiran
@MostafaTajzadeh
👍52👎1
دکتر بابک مینا

من تصور نمی‌کنم تمام امیالی که جامعه مدرن می‌سازد مشروع است. در مجموع این چاپلوسی مدرنیته در ایران به مذهب غالب روشنفکران و فعالان سیاسی و عامه بدل شده است. در این چشم‌انداز، به محض این که جامعه احساس وجود موجودی متعالی را از دست بدهد و «سکولار» بشود، به سوی خوشبختی خواهد رفت. من اینقدرها مطمئن نیستم. اما یک نکته به نظرم درست است: ما چه بخواهیم چه نخواهیم، در «شرایط مدرن» هستیم؛ حکومت‌داری در این شرایط نیاز به مصلحت‌سنجی‌هایی دارد، چاره دیگری نیست.

حکومت باید بدون این که به هر میل نوظهوری خوشآمد بگوید، نوعی تعادل میان امیال متکثر و متضاد در جامعه ایجاد کند. بدون این تعادل مکانیکی میان امیال عامه، نظام مستقر دچار بحران خواهد شد.

اما فراسوی این مصلحت‌سنجی‌های عملی می‌توان از منظری صرفاً نظری این پرسش را طرح کرد: این کارخانه میل‌سازی جامعه مدرن ما را به کجا خواهد برد؟ به همین دلیل تصور می‌کنم در درون مدرنیته باید همچنان حس معنوی و دینی و حتی دین مناسکی را حفظ کرد، همچنین بزرگداشت فضیلت‌های بزرگ انسانی را مثل حکمت، شجاعت، عدالت و غیره را.

@yaddashthayesiah
@MostafaTajzadeh
👍39👎4
🔸 جنبش زنان خانه‌نشین سنت‌گرا؛تقاطع استعمار جنسیت و نژادپرستی در دوره ترامپ

سالومه رحیمی


گفتمان جنبش «زنان خانه‌نشین سنت‌گرا» در تضاد کامل با فمینیسم سیاه و نظریه‌های انتقادی فمنیست ضداستعماری قرار دارد. برای نمونه، نویسندگانی چون آدری لرد، بل هوکس، و پاتریشیا هیل کالینز بارها بر این نکته تأکید کرده‌اند که زن بودن به‌تنهایی نمی‌تواند بنیانی برای همبستگی باشد؛ بلکه تجربۀ مشترکِ سلطۀ جنسیتی، نژادی و اقتصادی‌ است که خواهرانگی را معنا می‌بخشد.

در گفتمان زنان خانه‌نشین سنت‌گرا، این واقعیت به‌کلی نادیده گرفته می‌شود و زن «آرمانی» به‌مثابۀ زن سفید، مطیع، غیرشاغل، و دگرجنس‌گرا تصویر می‌شود. به بیان دیگر، گفتمان آنان تصویری تک‌بعدی و حذف‌گرایانه از زنانگی ارائه می‌دهد که نه‌تنها با واقعیت‌های زیستی زنان در تقاطع هویت بیگانه است، بلکه به بازتولید خشونت علیه زنان کوییر، دگرباش، رنگین‌پوست و طبقه‌کارگر دامن می‌زند.

در نظریۀ کوییر ضداستعماری، مفهوم «استعمار جنسیت» که توسط فیلسوف فمینیست آرژانتینی ماریا لوگونس معرفی شده نقشی کلیدی در درک چگونگی آغاز استعمار از طریق بهره‌کشی از بدن زنان ایفا می‌کند. لوگونس با گسترش نظریۀ «استعمار قدرت» نشان می‌دهد که استعمار اروپایی نه‌تنها ساختارهای نژادی و اقتصادی را تحمیل کرد، بلکه نظام‌های جنسیتی دگرجنس‌گرایانه و مردسالارانه را نیز به جوامع بومی تحمیل نمود. 

لوگونس استدلال می‌کند که پیش از استعمار، بسیاری از جوامع بومی ساختارهای جنسیتی سیال‌تری داشتند و نقش‌های جنسیتی متنوع‌تری را به رسمیت می‌شناختند. اما استعمارگران اروپایی با تحمیل دوگانۀ جنسیتی زن/مرد و نهادینه‌سازی دگرجنس‌گرایی اجباری، بدن زنان را به‌عنوان منابعی برای تولید مثل، کار خانگی و ارضای جنسی مردان استعمارگر مورد بهره‌کشی قرار دادند. این فرآیند نه‌تنها به سرکوب زنان انجامید، بلکه ساختارهای اجتماعی بومی را نیز دگرگون کرد.

به گفتۀ لوگونس: «استعمار، نظام جنسیتی مدرن/استعماری را تحمیل کرد که در آن زنان رنگین‌پوست به‌عنوان موجوداتی غیرانسانی، جنسی و فاقد شأن انسانی تلقی می‌شدند.»
او این نظام را به دو بخش تقسیم می‌کند: «سوی روشن» که در آن زنان سفیدپوست در چارچوب دگرجنس‌گرایی و مردسالاری قرار می‌گیرند، و «سوی تاریک» که در آن زنان بومی و آفریقایی‌تبار با خشونت، بهره‌کشی و غیر‌انسان‌سازی قرار مواجه می‌شوند.

گلویا آنزالدوآ، نویسنده و نظریه‌پرداز کوییر فمنیست پسااستعماری در کتاب «مرزها/سرزمین مرزی: مستیزای جدید» به تحلیل وضعیت زنان بومی و مستیزا در دوران استعمار و تاثیرات آن بر هویت و جنسیت آنان می‌پردازد. او بیان می‌کند که زنان بومی و مستیزا در طول تاریخ استعمار، به‌عنوان نیروی کار ارزان و برده، مورد استثمار قرار گرفته‌اند. در این شرایط، آن‌ها از سوی استعمارگران اسپانیایی و انگلیسی‌ها، و حتی از سوی جوامع خودشان، تحت فشار بوده‌اند.

آنزالدوآ از این استعمار فرهنگی و جنسی به‌عنوان ابزاری برای تثبیت و تحمیل هویت‌های هژمونیک و مردسالارانه یاد می‌کند که به زنان هیچ فضای خودمختاری و عاملیت نمی‌دهد. او با تحلیل مفهوم «آگاهی مستیزا» تلاش می‌کند تا هویت و تجربیات پیچیده و چندوجهی افرادی را که در مرزهای فرهنگی، جنسیتی و نژادی زندگی می‌کنند درک و تبیین کند. برای بررسی انتقادی  واژۀ نوظهور «زنان خانه‌نشین سنت‌گرا» ضروری ا‌ست سه مفهوم کلیدی در نظریۀ فمینیسم تقاطعی تعریف شوند: سلطۀ فرهنگی، ساختارهای اجتماعی، و عاملیت فردی.

این تحلیل با اتکا بر این مفاهیم، نشان می‌دهد که چگونه گفتمان زنان خانه‌نشین سنت‌گرا به‌گونه‌ای بلاغتی و ایدئولوژیک، سلطۀ مردسالارانه را مشروعیت می‌بخشد.


ادامه مطلب


@Zane_Ruz_Channel
@MostafaTajzadeh
👍35👎4
📝📝📝 سعید مدنی؛ از تفسیر جهان تا عاملیت در تغییر

✍️عبدالله مومنی


سعید مدنی؛ صدای کمیاب ضدتبعیض و نابرابری در سرزمینی که رنج و فقر، تبعیض و نابرابری، به بخشی از زیست روزمره مردم بدل شده، معدودند کسانی که نه تنها این رنج‌ها را ببینند، بلکه عمیقاً بفهمند و جسورانه روایت‌شان کنند. سعید مدنی یکی از همین صداهای کمیاب است؛ جامعه‌شناسی که سال‌ها نه در پشت درهای بسته دانشگاه، بلکه در دل میدان‌های واقعی جامعه و در متن زندگی، به فهم و تحلیل مسائل بنیادین جامعه ایران پرداخته است.

سعید مدنی،نه تماشاگر بحران، بلکه جویای راه‌حل است؛ نه مدعی صرف، بلکه خود را مسئول و درگیر سرنوشت جامعه‌اش می‌داند.
یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های علمی، اجتماعی و سیاسی دکتر مدنی ،همواره چگونگی مواجهه با بحران‌های پیچیده و ریشه‌دار جامعه ایران بوده است. او نه تنها به تشخیص و تحلیل بحران‌ها پرداخته، بلکه همواره کوشیده است راه‌هایی برای مهار، تعدیل و عبور از این بحران‌ها پیشنهاد دهد؛ راه‌هایی که بر پایه شناخت عمیق واقعیت‌های اجتماعی، و باور به امکان تغییر مسالمت‌آمیز بنا شده‌اند.

سعید مدنی زندگی علمی خود را صرف شناخت و تحلیل آسیب‌هایی و معضلاتی کرده که بخش عظیمی از جامعه، بی‌صدا و در حاشیه، با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. اعتیاد،نابرابری،فقر، طرد اجتماعی، خشونت ساختاری، روسپی‌گری و اعتراضات فرودستان، تنها بخشی از محورهای پژوهش‌های اوست که در قالب کتاب‌ها و مقالات علمی، به اسنادی قابل اتکاء و ماندگار ؛در بحران‌شناسی مسایل اجتماعی ایران بدل شده‌اند

سعید مدنی سال‌هاست که با نگاهی دقیق، موشکافانه و ژرف‌اندیشانه به مسائل اجتماعی ایران پرداخته و در آثار دیگر او چون جنبش‌های اجتماعی و دگرگونی اجتماعی در ایران، علیه خشونت ،اعتراضات اجتماعی و بسیاری از مقالات و پژوهش‌هایش، روایت‌هایی مسئولانه را طرح نموده که هشدارهایی آگاهانه به سیاست‌گذاران و جامعه است‌ . هشدارهایی که اگر شنیده می‌شدند، شاید از بسیاری بحران‌های امروز پیش روی جامعه نبود.

او با اتکا به دانش و تجربه‌اش، روند تحولات اجتماعی و اعتراضات مردمی را نه تنها با آگاهی، درک درست و دقت تحلیل کرد، بلکه نسبت به سرنوشت و تبعات اجتماعی آن نیز هشدار داد. جرم سعید مدنی این بود که در کنار مردم ایستاد، از دردها و رنج های مردم نوشت، خواست‌های عمومی  جامعه ایران را جدی گرفت و بر لزوم پاسخگویی به مطالبات جامعه و تغییرات بنیادین و  ساختاری تأکید کرد.

سعید مدنی همواره در تحلیل‌هایش به این نکته اشاره کرده که نادیده‌گرفتن اعتراضات و  مطالبات اجتماعی، انباشت خشم و انسداد سیاسی، می‌تواند به جنبش های ‌اعتراضی  و وضعیت جنبشی در جامعه منجر شود؛ اما راهکار او نه خشونت، نه فروپاشی، بلکه گذار مسالمت‌آمیز به سوی دموکراسی بوده و هست.

سعید عزیز همواره بر مقاومت مدنی، شیوه‌های خشونت‌پرهیز، و نقش نهادهای مدنی تأکید ویژه دارد؛ راهی که بسیاری از اندیشمندان آزادی‌خواه نیز آن را تنها مسیر پایدار توسعه سیاسی و اجتماعی می‌دانند و سال‌ها حبس، محدودیت‌ها، محرومیت‌ها و فشارهای امنیتی، ممنوعیت چاپ و انتشار اثر و پژوهش هایش بخصوص دز چند سال گذشته ؛هزینه‌ای است که مدنی برای وفاداری‌اش به حقیقت پرداخت.

اما این هزینه‌ها و دشواری های تحمیل شده نه دکتر را از میدان بیرون راند، و نه از صداقت علمی‌اش کاست. او حتی در دوران زندان نیز به پژوهش و تالیف و ترجمه اش ادامه داد و از درد های جامعه ایران نوشت و تحلیل کرد و از درون بند، جامعه را با زبان تحقیق و تحلیل صدا می زند....

📌متن کامل:
https://cutt.ly/1rzYYn88
@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
👍50
📝📝📝 به یاد نزهت امیرآبادیان؛ از همراهان بی‌سروصدای کلمه و جنبش سبز

✍🏻 کلمه - مهرداد طباطبایی

طنین دور همخوانی‌های نیم قرن پیش هنوز در گوش خیلی از ما پژواک دارد که می‌گفتیم و تکرار می‌کردیم: به آنان که با قلم تباهی درد را به چشم جهانیان پدیدار می‌کنند ...

از این دست قلم‌های بانی آگاهی و دشمن تباهی، کم نبودند در سال‌های خفقان پس از ۸۸ که کمتر رسانه‌ای می‌توانست صدای مردم باشد و از فساد، تزویر و استبداد حاکم بر ایران بنویسد.

و چه سربلندند در پیشگاه تاریخ، آنها که در آن سال‌ها با قلم خود در کنار مردم ایستادند تا بذر هویت این مردم را ولو به قدر شعله‌ای و اندک شرری، زنده و روشن نگه دارند. چه آنها که ناگزیر از مهاجرت شدند، و چه آنها که در وطن ماندند و با نام مستعار - سر در دهان شیر فرو برده - خبر نوشتند و رنج‌های مظلومان را – چه در زندان‌های کوچک و چه در زندان بزرگ - روایت کردند.

نزهت امیرآبادیان یکی از اینان بود. او که در شامگاه همین پنجشنبه چشم بر جهان فروبست، سال‌های سال بود که با قلم و اندیشه‌اش کنار مردم ایستاده بود. چه وقتی از سیاست خارجی و دیپلماسی که در آن تخصص داشت می‌نوشت و چه وقتی که به سیاست داخلی می‌رسید و اخبار جنبش سبز را روایت می‌کرد.

حالا که ده سال یا کمتر و بیشتر گذشته، حالا که آن عزیز در بین ما نیست، دیگر عذری وجود ندارد که از شجاعتش ننویسم و از ایستادگی و آرمان‌خواهی‌اش نگویم. او همکار و همراه کلمه در آن سالها بود و از این بابت به گردن خیلی از ما حق دارد. مصداق همانان بود که ایمان داشتند و اهل استقامت بودند؛ و از قماش کهنه‌جوانانی که جوانی‌شان را به پای ملت و مملکت گذاشتند و چیزی برای خود نخواستند.

ای کاش که نزهت یا همان زهرای عزیز ما در کلمه، می‌ماند و لحظه‌ی رفع حصر میرحسین را می‌دید. اگر بود، اشک شوق در چشمش جمع می‌شد و لابد در سکوت و آرامش همیشگی‌اش حظ می‌برد از اینکه آن تلاش‌ها و ایستادگی‌ها و مبارزه‌های آرام و در سکوت بالاخره نتیجه داده است. حیف که او نیست؛ اما آرزوی او که رفع حصر و دیگر ظلم‌ها و رنج‌های مردم و بازگشت کشور به مدار انسانیت و عقلانیت است، همچنان زنده است. یادش گرامی و نبودش چه تلخ.
@MahmoudianMeh
@MostafaTajzadeh
👍68
♦️ عبدالله مومنی:

‏⁧  علی بیکس⁩، یار دیرین جنبش دانشجویی و صدای رسای دادخواهی مردم، دیگر در میان ما نیست.
‏علی که رنج بازداشت‌های ۱۸تیر ۷۸، جنبش سبز ۸۸ و آبان ۹۸ را به جان خرید، هرگز از آرمان آزادی و عدالت  دست نکشید.

‏یاد و خاطره اش ما را به ادامه راه متعهدتر می‌کند و مسئولیت ما را سنگین‌تر از همیشه‌.
‏روحش شاد


@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
👍84
📝📝📝روایت سرگشاده امیر شهیدی، پدر مهرشاد شهیدی درباره روند رسیدگی به پرونده شکایت از عاملان جان باختن فرزندش؛
جلسه رسیدگی به اتهامات ضرب و جرح عمدی و قتل شبه عمد در سی‌ام اردیبهشت برگزار می‌شود/ به رغم دستور قاضی از مطالعه پرونده توسط مقام ناشناس جلوگیری به عمل آمده/ رسیدگی به قتل شبه عمد، بدون قطعیت قرار منع تعقیب قتل عمد، فاقد بار حقوقی و خارج از رویه‌های قضایی است

امتداد-گروه خبر:
امیر شهیدی، پدر مهرشاد شهیدی، دانشجوی ۲۰ ساله که چهارم آبان‌ماه ۱۴۰۱ در اعتراضات آن سال، جان باخت، ضمن روایتی سرگشاده که متن آن را در اختیار «امتداد» قرار داده، ضمن تشریح روند دادگاه رسیدگی به شکایت خانواده شهیدی از ضاربین فرزند خود به بیان جزئیاتی از این روند پرداخته که بخش‌های تیترواری از این روایت به شرح زیر است؛

روز حادثه چهارم آبان، حدود ساعت ۲۲ از رستوران با ما تماس گرفتند که مهرشاد به محل کار خود بازنگشته، با توجه به اعتراضات گسترده مردمی، بلافاصله به جستجوی او پرداختیم.

پس از جستجوی فراوان و بعد از شناسایی مهرشاد عزیز در غسالخانه آرامستان اراک، ما را به اداره اطلاعات برده سوالات زیادی از ما کردند که به تمام آن‌ها پاسخ کتبی دادیم. در پایان، تقاضای دادخواهی نموده و درخواستی مبنی بر اعاده حقوق خود و مهرشاد عزیز ارایه‌ کردیم.

بعد از گذشت چندماه پیگیری و عدم پاسخ مناسب، حسب پیشنهاد  یکی از دوستان، شکایت دیگری تنظیم و در تاریخ ۲۱ دیماه ۱۴۰۱ آن ‌را از طریق دفاتر حقوقی، ارسال کردیم تا توسط بازپرس پرونده مورد توجه قرار بگیرد.

تحقيقات در مدت زمان طولاني و خارج از عرف درشعبه یک بازپرسي ادامه پیدا کرده و وکیل پرونده تحت لايحه‌اي با عنوان تسريع در روند رسيدگي مورخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ درخواست كم كردن روند رسيدگي و سرعت بخشيدن به موضوع را داشته است. لايحه  مذکور، توسط مدیر دفتر (شعبه یک بازپرسي (ويژه قتل) دادسراي عمومي و انقلاب شهرستان اراك) ثبت دفتر انديكاتور و ضميمه پرونده شده است.

در مورخه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۳ ابلاغيه‌اي جهت مطالعه پرونده از جانب شعبه یک بازپرسي به  اينجانب در جهت مطالعه پرونده ارسال شد و پس از اطلاع از اين موضوع، من به همراه وکلای محترم در تاريخ ۲۵ مهرماه ۱۴۰۳  به شعبه بازپرسي مراجعه و تقاضاي مطالعه پرونده را كرديم كه بازپرس در پاسخ به ما اعلام كرد كه با توجه به امنيتي بودن پرونده و اينكه پرونده در مورد اتهامات عليه امنيت بوده است، وكلاي شكات بايستي از وكلاي مورد تاييد قوه قضاييه و ذیل موضوع تبصره ۴۸ قانون آيين دادرسي كيفري باشند!

هم اكنون نيز بازپرس پرونده در اقدامي عجيب با صدور ابلاغيه فاقد پيوست به اینجانب در مورخ ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ به صدور قرار نهايي نموده كه بنده با مراجعه به شعبه و مطالعه متن قرار متوجه شدم كه نسبت به اتهام قتل عمد قرار منع تعقيب صادر و چون اجازه مطالعه پرونده حتي به بنده و وکلا  نيز داده نشده، اعتراض به اين قرار ممكن نبوده و بنده از احقاق حقوق قانوني خود منع شده‌ام.

اما متاسفانه شعبه یک دادگاه کیفری یک استان مرکزی ضمن ایراد به سمت وکلایی که از ابتدا وکالت نامه آن‌ها در پرونده ثبت و ضم شده، بدون رسیدگی به درخواست مطالعه پرونده، اعتراض یاد شده را رد و اکنون موجبات تضییع حقوق  اینجانب و همسرم را به عنوان اولیای دم فراهم کرده است. سوال این جاست که بر فرض محال اینکه وکلا فاقد سمت بوده‌اند دادگاه کیفری یک اراک به اعتراض چه کسی رسیدگی نموده است؟

سپس ابلاغ جلسه رسیدگی از شعبه ۱۰۳ کیفری دو برای رسیدگی به اتهامات ضرب و جرح عمدی و قتل شبه عمد برای مورخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ صادر شد. اما هنگامی که من به همراه وکلا برای مطالعه پرونده حاضر شدیم، به رغم دستور قاضی شعبه مربوطه برای مطالعه پرونده از مطالعه آن توسط مقام ناشناس جلوگیری به عمل آمده و بنابراین تصمیم بر این شد که به علت عدم مطالعه پرونده و عدم رعایت قانون و عدالت و عدم امکان دفاع بدون اگاهی از مندرجات پرونده توسط وکلا از یک سو و از سوی دیگر با توجه به اینکه قرار منع تعقیب هنوز قطعی نشده و فرصت فرجام خواهی هنوز مهیاست.

بنابراین رسیدگی به قتل شبه عمد بدون قطعیت قرار منع تعقیب قتل عمد فاقد بار حقوقی و خارج از رویه و روند های قضایی است، پس در نتیجه در این جلسه شرکت نکنم و وکلای پرونده نیز  امکان دفاع نداشته و شرکت در چنین جلسه‌ای خلاف تمامی اصول مسلم حقوقی و قضایی خواهد بود.

متن کامل

@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
👍64
‏⁧#مهدی_بهمن⁩ نویسنده و نگارگر بعداز تحمل ۳ سال حبس زیر حکم اعدام، از زندان اوین آزاد شد.

@hoseinrazzagh
@MostafaTajzadeh
👍81👎1
#واگویه

آنچه ما را از پا در می‌آورد رنج نیست.
ناامیدی پس از امیدوارشدن به پایان یافتن رنج است که ما را از پا در می‌آورد.


حكايت كرده‌اند پادشاهي در يك شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سربازی را ديد كه با لباسي اندك در سرما نگهبانی مي‌داد.
از او پرسيد: سردت نيست؟
نگهبان گفت: چرا اي پادشاه! اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل كنم.
پادشاه گفت: من الان داخل قصر مي‌روم و مي‌گويم يكي از لباس‌های گرم مرا برايت بياورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشكر كرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش كرد.
صبح روز بعد جسد سرمازدهٔ نگهبان را در حوالي قصر پيدا كردند، در حالي كه در كنارش با خطي ناخوانا نوشته بود:
اي پادشاه! من هر شب با همين لباس كم سرما را تحمل مي‌كنم، اما وعده لباس گرم تو مرا از پا درآورد.

@EnvironmentalSociology
@MostafaTajzadeh
👍78
" تهران سه راه آذری مدرسه تابان مهر کلاس اول، وقتی  با آن جثه کوچکم  صدای بلندم را به رخ کشیدم ، معلم مان خانم قنبری با آن دامن مشکی و بلوز  سفیدش و مرا برای اجرای  تک خوانی سرود  شاهنشاهی انتخاب کرد .
  آبان ماه بود ، بچه ها صف در صف در حیات مدرسه ایستاده بودند من با لباس پیشاهنگی،جلوی گروه سرود ایستادم ، خانم مافی ناظم قد بلند  و جدی مان با آن دامن سرمه ای و پیراهن یقه دارش شخصا خم شد و میکروفن بزرگ را جلوی صورتم گرفت.
من خواندم : شاهنشه ما زنده بادا، پاید کشور به فرش جاودان!
صدایم از بلندگوهای حیات پخش شد.
هنوز به نقطه اوج مصرع نرسیده بودم  که سنگی به شیشه دفتر مدرسه خورد .عده ای خشمگین مدرسه را محاصره کردند و شعار می دادند : بگو مرگ بر شاه..بگو مرگ بر شاه .
 پلیس آمد و مدرسه تعطیل شد.
فردای آن روز ما  به روستای مادر بزرگ در شهریار رفتیم . من و برادرم سعید در مدرسه روستا ثبت نام کردیم. سال بعد وقتی انقلاب پیروز شد به تهران برگشتیم. من کلاس دوم بودم ، خانم قنبری  که حالا روسری سر کرده بود گفت برو دفتر با تو کار دارند . خانم مافی  کاغذی را به دستم داد و گفت: خوندن بلدی ؟ گفتم : بله خانم گفت: برو این را حفظ کن،باید جلوی گروه سرود بخونی ، اما اول یکبار برای من بخوان ببینم درست می خونی یا نه .
خواندم: خمینی ای امام، خمینی ای امام، ای مجاهد ای مظهر شرف ، ای گذشته ز جان در ره هدف!
***
به بازجوی جوان می‌گویم: الان واقعاً جان و حوصله بحث کردن با شما را ندارم.
جوان می‌گوید: ما تعیین می‌کنیم که شما حوصله چه چیزی را داشته باشید.
نگاهش می‌کنم. انگار پسر بچه‌ای مضطرب، پشت نقاب بزرگی پنهان شده.از همان نقاب‌های معروف جادوگران آفریقایی که یک فریم قبل از حرکت فریز شده‌اند تا حسی از ترس و رازآلودگی را به مخاطب القا کنند.
پوست تیره و آفتاب‌سوخته‌اش چرب است. تمرین کرده تا دو دو زدن چشمانش را کنترل کند. ماهیچه‌های صورتش در همان ژست ماسک جادوگر آفریقایی بی‌حرکت مانده‌اند. یادش داده‌اند که برای ایجاد خوف تنها یکی از چشمان مخاطبش را هدف بگیرد و خیره به آن نگاه کند. نفسش را حبس کرد
**
سایه بزرگ خواهر افسر روی سرم می‌افتد.
می‌پرسد: شیر می‌خوری؟
ذوق‌زده می‌گویم: بله، چرا نخورم؟ دستتون درد نکنه:
طعنه‌آمیز می‌گوید: مگه نگفتی اعتصاب غذا کردی؟
یادم می‌آید. شرمگین سرم را پایین می‌اندازم."

قسمت سوم کتاب نفس دوم، منتشر شد.
عکس: ردیف اول نفر دوم سمت راست😊

لینک دسترسی مستقیم به فایل صوتی کامل:

https://shows.acast.com/nafasedovom/episodes/68025af81aabee4d3802dbf8

لینک دسترسی در کانال کست باکس:
https://castbox.fm/vb/799006316


قابل دسترسی در اسپاتیفای، اپل پادکست، فیس بوک و تمام کانال های پادگیر ...با نام : نفس دوم
@MostafaTajzadeh
👍50👎1
ملاقات اردیبهشتی(۲)

این دور از حبس ظالمانه همسرجان هم دارد سه ساله می‌شود بدون برخورداری از حق مسلم مرخصی و این یعنی محرومیت یک مادر از دیدن فرزندش و محرومیت یک فرزند از دیدن پدر و حتی شنیدن صدایش!

دختر کوچکمان اما یک سهمیه کوچک ماهانه برای دیدار پدر دارد. از راه دور می‌آید، مقابل او می‌نشیند و سعی می‌کند در این عالم بدخبری‌ها یکی دو خبر خوب پیدا کند به او بدهد باشد که لبخندی بر لبش بیاورد.

به همسرجان درگذشت دخترعموی عزیز و‌مهربانش را تسلیت می‌گوییم. احوال فرزندانش را می‌پرسد. می‌گویم خیلی بی‌تابند برای آرامش‌شان دعا کن.

بعد از احوالپرسی از ما و فامیل و دوست و آشنا نوبت می‌رسد به پی‌گیری خبرها. از اوضاع نابسامان کشور بهتر از ما مطلع است اما شنیدن از ناهنجاری‌های اجتماعی که ما، هم گزارش‌هایش را می‌شنویم و هم با
چشمان خود مشاهده می‌کنیم، خیلی ناراحتش می‌کند.

می‌گویم لابد جرم آقای مدنی هم همین آسیب‌شناسی‌های اجتماعی است که به لطف حضرات زندان در تبعید شده‌است.همسرجان
در مورد دخالت امنیتی‌ها برای جلوگیری از برگزاری اتاق کلاب هاوس به مناسبت سالروز بازداشت دکتر سعید مدنی گفت: باعث تأسف است که اینها به جای آن که دکتر سعید مدنی را فوری آزاد کنند و از این که یک استاد متعهد و خوش فکر جامعه‌شناسی را قریب ۹ سال زندان و‌تبعید کرده‌اند، عذرخواهی کنند، مانع از برگزاری مراسم مجازی برای بزرگداشت او شده‌اند!

وی هم‌چنین توقیف استودیو‌پات را به شدت محکوم کرد و گفت:
پس از توقیف فله‌ای مطبوعات که تبعات منفی آن را به چشم دیدند؛
ضربه‌ای که به نرخ مطالعه وارد آمد و‌ ضربه به رسانه‌های داخلی که مرجعیت خبری را از داخل به خارج منتقل کرد. با این حال عبرت نگرفته باز هم دنبال ادامه بگیر و ببندها هستند و نمی‌فهمند که در عصر ارتباطات این کارها صرفا تلاشی مذبوحانه و‌محکوم به شکست است و فقط آبروریزی‌اش برایشان می‌ماند.

همسرجان درمورد وضعیت آقای مطلب احمدیان هم‌گفت:
به دنبال قولی که مبنی بر فراهم کردن تسهیلات برای اقدامات درمانی به او‌ داده‌اند، اعتصاب غذایش را شکسته است.امیدوارم به این وعده هرچه زودتر عمل شود تا هم‌بندی ما بیش از این از بیماری‌های متعددی که دارد زجر نکشد.

وی افزود: ما هم‌بندی‌های مطلب با توجه به طولانی شدن زمان اعتصاب غذا و آسیب‌هایی که می‌توانست موجب تشدید بیماری‌های او و اثراتش شود، از او خواهش کردیم تا به وعده‌های مقامات قضایی و مسئولین زندان اعتماد کرده به اعتصاب غذایش پایان دهد.و امیدواریم هرچه زودتر به این وعده‌ها عمل شود.

آخرین واکنش همسرجان نسبت به ارسال پیامک‌های حجاب بود وی گفت:
این اقدام غیرقانونی جز آن که موجب عصبانیت مردم و ایجاد التهاب هرچه بیشتر شود، نتیجه‌ی عملی ندارد. و ادامه‌ آن می‌تواند موجب اعتراضات جدی شود.

@MostafaTajzadeh
👍107👎2
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده) pinned «‍ ملاقات اردیبهشتی(۲) این دور از حبس ظالمانه همسرجان هم دارد سه ساله می‌شود بدون برخورداری از حق مسلم مرخصی و این یعنی محرومیت یک مادر از دیدن فرزندش و محرومیت یک فرزند از دیدن پدر و حتی شنیدن صدایش! دختر کوچکمان اما یک سهمیه کوچک ماهانه برای دیدار پدر…»
📝📝📝 سالگرد «فرود سخت»؛ چرا داستان سقوط مبهم شده است؟

✍️ محمدحسین روانبخش

یک‌سال گذشت! از همان اول معلوم بود که از دل آن فرود سخت (اصطلاحی که خبرگزاری‌های خودی‌شان برای سقوط هلی‌کوپتر انتخاب کرده‌اند) چه بیرون می‌آید: ماجرایی پر از ابهام و رازگونگی.

بخشی از این ابهام‌ها طبیعی بود، عدم اشراف اطلاعاتی و سردرگمی اولیه در ایران چیز عجیبی نیست؛ اما بخشی واقعا عجیب و پرسش‌برانگیز. مثلا معاون اجرایی وقت رئیس‌جمهور هفت ساعت پس از سقوط و  در حالی که همه چیز تمام شده بود، اعلام کرد که «از نقاط امیدوارکننده وقوع سانحه برای بالگرد رئیس جمهوری این است با یکی از سرنشینان هلیکوپتر و یکی از کادر پرواز ارتباط برقرار شده است که نشان می‌دهد میزان سختی حادثه بالا نبوده است»! کسی در این یک‌سال جوابی برای این اعلام پیدا نکرده است و شاید جواب جز این نباشد که «همه‌چیزشان به همه‌چیزشان می‌آید».

اما در طول این یک سال گویی ابهام و رازگونگی این ماجرا به سیاست اصلی تبدیل شده است. هنوز معلوم نیست علت سقوط چیست. هم می‌خواهند تلویحا دست دشمنان در آن باشد و هم نباشد، هم حادثه باشد و هم نباشد، هم مظلومیتی در آن باشد و هم اقتدار ! ابهام و رازآلودگی، علاوه بر این‌که ضعف‌ها و خطاهای احتمالی را می‌پوشاند، عظمت و تقدسی به ماجرا و شخصیت‌های آن می‌بخشد که به‌شدت مطلوب و مورد نیاز است!

البته که تلاش‌های دیگری هم در این راستا شده است. در همان روزهای اول منصور ارضی سعی کرد شباهت‌سازی نادرستی بین پیکر رئیسی و یکی از ائمه کند که یخش نگرفت! در طول این یک سال سعی شده که در محل سقوط مقبره و زیارتگاهی ساخته شود و حتی همین روزها اعلام شده که بخشی از پیکرها در آن‌جا باقی مانده، و از برگزاری ۱۲۰ هزار مراسم سالگرد سخن گفته‌اند... و جز آن، انبوه داستان‌سرایی‌هایی که شده است. از دستاوردسازی‌های عجیب و غریب برای دولتی که فشل بود تا نمونه‌ی آخرش این‌که مرحوم رئیسی را مجتهد در زمینه‌ی برق اعلام کرده‌اند!

اما بی‌سلیقگی در این کارها موج می‌زند. ( شاید بازهم به خاطر همان که «همه‌چیزشان به همه‌چیزشان می‌آید») مثلا اعلام آن همه مراسم سالگرد موج منفی را به همراه داشت و نوعی ضدتبلیغ بود، و داستان اجتهاد در برق هم باعث شد که عده‌ای یادآوری کنند که آن مرحوم حتی مگاوات را مگاواماتا می‌گفت و...! داستان دستاوردسازی هم که دیگر مضحکه است.

آن‌هایی که رفته‌اند در محضر عدل الهی حاضرند و آن‌جا این بازی‌ها خریداری ندارد؛ و هر کس به آنچه شایستگی‌اش را دارد، می‌رسد. اما برای این دنیا، اگر قرار است استفاده‌ای شود و عظمتی شکل بگیرد واقعا راهش این نیست، ان‌هم در روزگاری که دیگر انحصار رسانه و تبلیغ شکسته است!

@MohandesMirHosseinMousavi
@MostafaTajzadeh
👍85
📝📝📝سعید مدنی، مبارز راه آزادی و دموکراسی

✍🏻حسن یوسفی اشکوری


سعید مدنی را حدود چهل است که می شناسم. دقیق بگویم نخستین آشنایی و دیدارمان در سال 1365 بود. یک بار طبق قرار قبلی دو نفر در منزل مان به دیدارم آمدند. پس از دیدار دانستم که یکی سعید مدنی است و دیگر از دوستان ایشان که الان نامش را به یاد نمی آورم. مدنی در آن دیدار پیشنهاد کرد که برای نکوداشت یاد و خاطره زنده یاد دکتر علی شریعتی از طریق هنر موسیقی استفاده شود. هر چند من خود اهل دانش هنر و حتی ذوق هنری نبوده و نیستم اما به نیکی می دانستم که دیگر اعجاز کلام (گفتار و نوشتار)، اگر هم در گذشته عمده ترین ابزار تولید و تبلیغ اندیشه بوده، دیگر کارآیی و اعتبار گذشته ها را ندارد.

اندکی شرح لازم است. می دانیم که گویندگان مذهبی در ایران معاصر به هنر و استفاده از ابزار کارآمد و اثرگذار هنری در اشکال مختلفش تقریبا بی اعتنا بوده و بسیاری حتی مخالف بوده اند. پس از مشروطیت اندیشه، حتی اندیشه های به اصطلاح نوین و نوگرایانه نیز، عمدتا از طریق گفتار و در مرحله جدی تر نوشتار به مخاطبان حتی جوان و دانشگاهی و تحصیلکرده انتقال پیدا می کرد. هرچند در دهه های چهل و بیشتر پنجاه گویندگان و نویسندگان مذهبی نوگرا و بعضا نواندیش تا حدودی ابزارها را نو کرده بودند اما این نوگرایی عمدتا در حد تأسیس بناهایی تازه (از باب نمونه مسجد الجواد در تهران) و یا در ارتباط با زنان و بانوان تبدیل چادر به مانتو و روسری بود. البته استفاده از صندلی برای شنیدن سخنرانی های سخنرانان غیر روحانی و گاه کراواتی نیز به صورت محدود و در چند مکان مشخص و غیر سنتی در تهران باب شده بود. اما تمامی این به اصطلاح نوآوری ها با مخالفت های عیان و آشکار جناح مذهبی سنتی حول محور اغلب علمای مذهبی و بازار مواجه می شده است. 
 
🔻متن کامل:

https://cutt.ly/4rcwUpld

@iranfardamag
@MostafaTajzadeh
👍57
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در انتظار آزادی پژوهشگری آزاده!
✍🏻مصطفی معین
اولین آشنائی‌ام با جناب دکتر سعید مدنی به بیست سال قبل، در هنگامه‌ نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ۱۳۸۴ و جلسات "جبهه دموکراسی و حقوق بشر" بر می‌گردد، هرچند که متاسفانه به‌خاطر کم‌لطفی و غفلت رفیقانِ نیمه‌راه، جلسات آن جبهه ادامه پیدا نکرد و به اهدافش نرسید. امّا این همکاری و هم‌فکری سیاسی و اجتماعی، زمینه‌ای شد برای شکل‌گیری یک همکاری پُرثمر علمی در چند نهاد مدنی و مطالعه مسائل و آسیب‌های اجتماعی.
کند و کاو علمی و تبیین و تحقیق در باره مسائل اجتماعی ایران، توسعه‌ جامعه مدنی،جنبش‌های اجتماعی، خشونت و نابرابری، فقر و اعتیاد، حقوق کودکان و کودک‌آزاری از جمله فعالیت‌هائی است که حکومت باید قدردان تلاش‌های او باشد و نه این‌که گناهانی تلقی شود که تاوانش زندان و تبعید و دور بودن از خانواده‌ و همکارانش باشد.
تبعید دکتر مدنی از زندان اوین به زندان دماوند ظلم مضاعفی به او به همسر فرهیخته و دردمند، و به مادر و خانواده‌ مظلوم اوست که هیچ نسبتی با راه ورسم حکومت‌داری عقلانی ندارد!
جامعه دانشگاهی ودلسوزان کشور همچنان در انتظار آزادی این پژوهشگر متعهد وجامعه‌شناس آزاده هستند!
👍80
AUD-20250520-WA0008_20-05-25_14-05-11-098
AudioLab
📝📝📝پادکست گفتگوی سید مصطفی تاجزاده و آرش کیخسروی
زندان اوین - ۱۴۰۳

بخش اول
👍36
📝📝📝« کارزارها، به مثابه روایت‌هایی از کنش جمعی »

✍️ فریبا نظری

چند سالی است از راه اندازی ابزار ارتباطی کارزار می‌گذرد. اجازه دهید برای آشنایی دقیق‌تر از معرفی خود کارزار کمک بگیرم:
«کارزار یک استارتاپ اجتماعی است که مأموریت اصلی آن ترویج مطالبه‌گری مدنی و هم‌افزایی اجتماعی است. کارزار پلتفرمی امن، مستقل و رایگان برای طرح درخواست‌ها، شکواییه‌ها و تقدیرهای جمعی از طریق جمع‌آوری امضا است. پلتفرم کارزار دارای مجوزهای لازم از مراجع مختلف است و در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی ایران و با اتکا به اصل ۲۴ قانون اساسی مبنی بر آزادی بیان، و همچنین قوانین حقوق شهروندی و قانون تجارت الکترونیک در کشور فعالیت می‌نماید. وبسایت کارزار خرداد ماه سال ۱۳۹۶ راه‌اندازی شد و حالا با میزبانی میلیون‌ها امضا به نامی شناخته شده میان مردم و فعالان اجتماعی تبدیل شده است»( وب سایت کارزار).

بررسی‌هایم بیانگر برخی از نکات مهم درباره حضور تعدادی از ایرانیان و مشارکت نکردن تعدادی دیگر از آن‌ها در کارزار است:

۱- کارزارهای مختلف، روایتی متکثر از کنش‌های جمعی گروه‌ها و قشرهای متنوع شهروندان ایرانی است.
۲- طرح مطالبات و اعتراضات در پلتفرم کارزار، به کمپین‌های پتیشن در پلتفرم‌های بین‌المللی شباهت دارد.
۳- موضوعات کارزارها، از تنوع زیادی برخوردار است، اما همه موضوعات و مطالبات در زمره مسائل اجتماعی* جامعه نیست.
۴- در کارزارهای ثبت شده، معمولاً مخاطب و گیرنده درخواست یا اعتراض، مسئولان عالی نظام از دفتر رهبری و روسای قوای سه‌گانه تا وزرا و استانداران و مدیران سطوح میانی سازمان‌ها و دستگاه‌های مختلف، است.
۵- با وجود استناد استارتاپ اجتماعی کارزار به اصل ۲۴ قانون اساسی و آزادی بیان شهروندان، برخی کارزارها متوقف شده و می‌شوند.
۶- میزان موفقیت کارزارهای مختلف در طی چند سال فعالیت این پلتفرم، متفاوت بوده است.
۷- ورود شهروندان در کارزارها برای کنش‌گری و امضا، آسان و برای قشرهای مختلف جامعه امکان پذیر و در دسترس است.
۸- آگاهی رسانی عمومی، یکی از نخستین و کمترین نتایج هر کارزار است.
۹- رسانه‌های مختلف با بازنشر کارزارها، در آگاهی رسانی عمومی نقش مهمی دارند.
۱۱- پلتفرم کارزار، قصد دارد نقش تسهیل‌گرانه طرح مطالبات و اعتراضات مدنی را ایفا کند تا منجر به شبکه سازی گروه‌های مختلف جامعه با مطالبه و درد مشترک، شود.
۱۲- بنظر می‌رسد نبود آگاهی کافی از چند و چون شیوه‌ی اجرای کارزارها، ترس از پیامدهای مشارکت در آن‌ها، ترس از کنش جمعی،‌ ترس از برخورد سطوح مختلف امنیتی و قضایی حاکمیت با امضا کنندگان کارزارها، باور به ناموفق بودن کنش‌های جمعی در قالب‌هایی این‌چنین، بی فایده و بدون نتیجه بودن این گونه درخواست ها و اعتراضات، تصور صوری بودن کارزارها، بی‌توجهی مسئولان و مدیران سطوح مختلف نظام به مطالبات و اعتراضات عمومی، دور شدن جامعه مدنی از کنش‌گری های موثر و واقعی، و در نهایت بی‌تفاوتی جامعه به دلیل کاهش شدید سرمایه‌های اجتماعی نظام حکمرانی و دستگاه‌ها و سازمان‌های وابسته نزد آنان، عاملیت بخشی از شهروندان را از مشارکت کنش‌گری و مطالبه گری در کارزارها؛ دور کرده یا کاهش داده است.

با این توضیحات، من و چند نفر از دوستان کنش‌گر اجتماعی ام تصمیم گرفتیم تا پیشران یک کارزار متفاوت باشیم.

کارزاری از یک بخش جامعه مدنی به بخشی دیگر از آن، بدون مطالبه و درخواست از مدیر یا مسئولان ارشد نظام حکمرانی.
کارزاری از سوی تعدادی از شهروندان به تعداد دیگری از شهروندان و هم‌وطنان گرامی موتورسیکلت سوار.

باور داریم که در جهان امروز، ضروری است با فاصله گرفتن از همبستگی مکانیکی و قوانین تنبیهی؛ نیاز داریم به سوی همبستگی ارگانیکی و قوانین ترمیمی گام برداریم.
باور داریم که با همکاری و همیاری یکدیگر می‌توانیم بسیاری از مشکلات و رویه های نادرست و آسیب‌زای اجتماعی را به سمت وضعیت مطلوب تغییر دهیم. 
امیدوارم افزون بر رسانه‌ها، شهروندان عزیز در گروه‌های مختلف نیزهر یک به مثابه یک رسانه فعال عمل کرده و سوژه و روایت گر این کنش جمعی باشند. 

لطفا برای امضاء و مشارکت در کارزار متفاوت، از لینک زیر وارد شوید:
https://www.karzar.net/220885

@Sociologyofsocialgroups
@MostafaTajzadeh
👍33
📝📝📝پیام تبریک نهضت آزادی ایران به مناسبت ششمین کنگره حزب مجمع ایثارگران
 
بسمه تعالی
يا أَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱصبِرُواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ [آل عمران، آیه ۲۰۰]

جناب آقای مهندس جواد امام
دبیرکل محترم حزب مجمع ایثارگران

با سلام و شادباش به مناسبت برگزاری ششمین کنگره حزب مجمع ایثارگران

نهضت آزادی ایران بر اساس تجربه سیاسی معاصر جهان و ایران باور دارد که آزادی، توسعه ملی و عدالت اجتماعی جز در پرتو فرهنگ تحزب و تقویت نهادهای جامعه مدنی میسر نخواهد بود. «تحزب» باطل‌السحر طلسم استبداد و پیش‌نیاز بی‌بدیل حاکمیت قانون و حضور موثر مردم در عرصه مناسبات کلان سیاسی است. در غیابِ تحزب، دستاوردهای دمکراتیک و حاکمیت ملت، پایدار نمی‌ماند.

نهضت آزادی ایران خوشنود است که تلاش و کار جمعی جنابعالی و سایر اعضای محترم حزب مجمع ایثارگران، زمینه‌ساز برگزاری این گردهم‌آیی شده است. با آرزوی توفیق هرچه بیشتر در مسیر خدمت به ملت شریف، دردمند و ستم‌کشیده ایران از طریق گسترش فعالیت‌های حزبی، امیدوار است که حاکمیت نیز با عبرت از تجربه شکست پرهزینه پروژه یک‌دست‌سازی قدرت، از تداوم سیاست امنیتی‌سازی جامعه احتراز کند و با رعایت حقوق اساسی و به رسمیت شناختن حق حاکمیت ملت و پذیرش واقع‌بینانه ضرورت اصلاحات ساختاری در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، امکان برخورداری از ظرفیت عظیم مشارکت ملی در راستای عبور از ابَربحران‌های پیچیده کنونی را فراهم آورد.
 
   ✍🏻محمدحسین بنی‌اسدی
دبیرکل نهضت آزادی ایران
۱ خرداد ۱۴۰۴

@Nehzatazadiiran
@MostafaTajzadeh
👍43
2025/07/14 21:54:01
Back to Top
HTML Embed Code: