Telegram Web Link
📝📝📝وداع ناخواسته

فیروزه
صابر(روایت)
(بازنشر به‌مناسبت سالگرد درگذشت  مهندس سحابی، هاله و هدی)

پس از بازگشت از سفری کاری، صبح دهم خردادماه دوستی تماس گرفت و خبر پرواز مهندس را داد. با آنکه مهندس در کما بود و خود را برای چنین روزی آماده کرده بودیم، اما گویی پشتمان خالی شد. فردی با این همه خصیصه‌های متعالی و دریایی از دانش و تجربه در این روزگار اندک بود.

وقتی خود را به لواسان رساندم، در اولین صحنه هاله را مشغول خواندن آیاتی از قرآن بر بالین پدرم دیدم. پس از سلام و همدردی، بلافاصله، هاله گلی را که از طرف هدی بردم بالای سر تخت مهندس گذاشت. مهندس آرام خفته بود.

به‌تدریج خانه شلوغ شد و در این میان مأموران اطلاعاتی و امنیتی هم اضافه شدند. هاله یا قرآن می‌خواند و یا مشغول کاری می‌شد، خاطرم هست وقتی مأموران با آقایان خانواده در یکی از اتاق‌های طبقه دوم منزل جلسه داشتند و برای مراسم تشییع و زمان و مکان آن به صحبت مشغول بودند، هاله به من و یکی از دوستان دیگر گفت: «همیشه باید نظر مردان گرفته شود و انگار نه انگار که من و زری هم هستیم»، همان‌جا ما هم گفتیم هاله جان تو و مادرت هم باید به جلسه بروید و ببینید چه خبر است و به ‌اتفاق هم بالا رفتیم و در اتاق را باز کردیم و تقریباً همه بلند شدند و مأموران گفتند کسی نباید تو بیاید. مطرح شد که همسر و دخترشان هم باید باشند. خلاصه هاله و زری خانم هم به آن‌ها پیوستند و البته ما را راه ندادند و پایین آمدیم.

جلسه طولانی بود و یک ‌بار هاله بیرون آمد و باز به جلسه برگشت. در این فاصله از او پرسیدیم هاله چه خبر! مانند همیشه آرام و ساده گفت: «زور می‌گویند.»

بالاخره خبر دادند مراسم خاکسپاری صبح زود فرداست. با تعدادی از دوستان تصمیم گرفتیم شب را در همان‌جا بمانیم. به هاله گفتیم زری خانم موافق است؟ او گفت حتماً، مشکلی نیست. از هاله خواستیم از ایشان مستقیم بپرسد، او هم با مادرش صحبت کرد و گفت بله. فقط زحمتتان می‌شود.

صبح زود هاله را در خانه ندیدیم و برخی از هم سؤال کردیم که هاله کجاست و کسی نمی‌دانست. بالاخره دیدیم که هاله با نان وارد شد و بساط صبحانه را برای همه فراهم کرد، حتی برای مأموران که بیرون خانه بودند صبحانه برد. یکی از دوستان به اعتراض گفت هاله برای چه برای آن‌ها می‌بری و او در پاسخ گفت: آن‌ها مأموریتشان را انجام می‌دهند.

بعد از آن، مرتب به تدارک پذیرایی و جمع و جور کردن می‌پرداخت. در همین برخی از افراد پیکر مهندس را در انتهای حیاط  غسل می‌دادند، هاله به دنبال پرچم ایران برای روی پدر بود. خاطرم هست این موضوع برایش خیلی مهم بود و برای پیدا کردنش وقت مبسوطی گذاشت.

همه در حیاط بودیم و آخرین بار هاله را در چند قدمی خودم دیدم. همراه با عکسی از مهندس که خیلی‌ها به دست داشتیم. چهره‌های ناآشنا و تیپ‌هایی از جنس مأموران لباس شخصی در میان جمعیت زیاد می‌شد. وقتی قرار شد مهندس را برای تشییع بلند کنند، یک‌باره دیدیم بیشتر لباس شخصی‌ها دور مهندس هستند و ظاهراً بنا داشتند که هدایت تشییع را به عهده گیرند. وقتی به کوچه رسیدیم و دیدیم مسیر را تغییر دادند برایمان مسجل شد که بله چنین است. تعداد مأموران با لباس‌های مختلف بسیار زیادتر از حد تصور بود. خیلی هم بدخلق و عصبی بودند.

(متن کامل این نوشتار را در چشم‌انداز ایران شماره 115 بخوانید)

@mellimazzhabi
@MostafaTajzadeh
👍77
📝📝📝به نام قلم

✍🏻الهه محمدی


من در زندان مسئول پخش روزنامه بودم. صبح‌‌ها ساعت ۱۰ می‌‌رفتم دم آن پنجره‌ کوچک که ما را از زندانبان‌‌ها جدا می‌‌کرد تا روزنامه‌های اعتماد و اطلاعات را -که تنها روزنامه‌‌های بند نسوان اوین بودند- تحویل بگیرم، ببرم توی بند و پخش‌شان کنم. می‌‌گفتم: «روزنامه، روزنامه دارم، خبرای داغ، خبرای تازه.» و هر چند‌روز یک‌بار، جمله یا کلمه‌ای به آن اضافه می‌‌کردم.

روزی که گفتند فردایش اولین جلسه دادگاه من و نیلوفر حامدی است، گفتم: «روزنامه دارم، روزنامه. روزنامه‌‌فروش زندانی، روزنامه‌‌نگاران راهی دادگاه.» و آن روز که به رأی دادگاه بدوی اعتراض زدیم که 7-6 سال زندان برای دو خبرنگار ظلم بزرگی است، موقع پخش روزنامه گفتم: «روزنامه دارم، روزنامه‌فروش در مرحله تجدیدنظر.»

راستش آن روزها من فقط پخش‌‌کننده‌ روزنامه نبودم. من دلم می‌خواست روزنامه‌‌نگار بمانم، حتی در زندان اوین. چون باور داشتم و دارم که قلم، سلاح، پناه و صدای ماست. من روزنامه‌‌نگار بودم؛ وقتی به بیمارستان کسری و بعد سقز، برای نوشتن از خاکسپاری ژینا امینی رفتم. ایستاده در آن مزار، زیر آسمان پرالتهاب کردستان، میان جمعیتی که سوگوار بودند و معترض، فهمیدم که نوشتن فقط شغل نیست، بلکه نوعی مقاومت است و بعد همان گزارش، مسیرم را برای 17 ماه عوض کرد؛ از تحریریه، مستقیم به اوین.

سه ماهی می‌‌شود که بعد از دو سال و دو ماه کوچِ اجباری از نوشتن، دوباره پشت لپ‌‌تاپ نشسته‌‌ام. دست‌‌هایم کند شده‌اند اما کلمات هنوز پیدایم می‌کنند و بی‌‌اغراق، هر روز به آن روزها فکر می‌‌کنم؛ به اینکه تخیل دوباره نوشتن چطور در زندان نجاتم داد. به اینکه بودن در تحریریه، با تمام زخم‌‌ها و زحمت‌هایش، چطور به جانم، به دست‌هایم برگشت.

حالا نسیم سلطان‌بیگی کنارم می‌‌نشیند. گفته‌اند که باید برگردد زندان. نگاهش می‌کنم و توی ذهنم تکرار می‌شود: «یعنی دوباره می‌رود آنجا؟ دوباره روزنامه پخش می‌کند؟ دوباره همان جمله‌ها؟» اما می‌‌دانم حتی اگر برود، آن صدا، آن جمله‌ها، آن طنز تلخ، آن پنجره‌ کوچک، باز هم امید می‌سازند؛ چون حتی در تاریک‌ترین بندها هم روزنامه‌نگارانی مشغول ساختن کلماتند و هنوز، هنوز، قلم زنده است و زندانی نمی‌شود.

و هربار از من بپرسند که چرا روزنامه‌نگار ماندم، فقط یک پاسخ دارم: «چون روزنامه‌‌نگاری نجات‌دهنده است؛ درست مثل فانوسک‌هایی که اگر نباشند، قایق‌های سرگردان روی دریا، راه را گم می‌کنند.»

متن کامل
@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
👍67
📝📝📝قسمت پنجم کتاب صوتی"نفس دوم" منتشر شد.

در این قسمت می شنوید که صدای وانت سبزی فروشی از دور، در حیاط خلوت بند دو الف، برای زنی که با چشم بند و دستبند به دیوار بتونی تکیه داده است چگونه تجربه ای است.

از گرسنگی های انفرادی می شنوید که مادر همه شکنجه هاست و بوی قیمه پلوی زعفرانی که غذای مامورها بود.
از لذت تماشای زنان دستفروش مترو می شنوید، در روزهای اندوه که می توانست تمام دردهایم را به فراموشی بسپارد.

از اضطراب ترسناک فراموش کردن چهره عزیزانم، وقتی انفرادی طولانی شده بود و حافظه بصری ام را از دست داده بودم.

از اعتیاد بیمارگونه ام به پرسیدن مکرر این سوال بیهوده در انفرادی از مامورها : ببخشید ساعت چنده؟
از مادربزرگ و زندگی و زمان از نگاه او می شنوید.

عکس: فرودگاه بین المللی تهران، روزی که پسرم از ایران رفت.
#زن_زندگی_آزادی
#کتاب_صوتی_نفس_دوم

برای شنیدن مستقیم این اپیزود می توانید در acast روی لینک زیر کلیک کنید:

https://shows.acast.com/nafasedovom/episodes/68148427f3c711a5d09d2c86

لینک کست باکس در کانال نفس دوم :
https://castbox.fm/vb/803000535

همچنین در کانال تلگرام " نفس دوم" و تمام کانال های پادگیر ، اسپاتیفای، اپل پادکست، کروم ... قابل دسترسی و رایگان است.

آدرس کانال کست باکس و ای کست و تلگرام در بیو نوشته شده است.
                    https://www.instagram.com/p/DJJYFSjotmH/?igsh=M2htN2wzcjEyZnRh
@MostafaTajzadeh
👍25
📝📝📝 یاد استاد فرزانه‌مان، تکریم یادگاران است

✍️ عبدالله ناصری

از قدیم شنیده‌ام که عالمانِ علامه دو میراث دارند؛ یکی فرزند و دیگری کتاب. همیشه در ذهنم، این تعبیری را که اولین بار از سید فرزانه، محمد خاتمی شنیدم، خلجان می‌کند که در وصف فرزندی صالح می‌گفت: «سر سفرهٔ پدرش بزرگ شده». یکی از یادگارانِ صالح، فرزندانِ سید جعفر شهیدی، استادِ علامهٔ ایران و تشیع هستند. از فرزندِ شهیدش ـ احسان، طلبهٔ حوزهٔ قم که انتخاب جبهه کرد و شهید شد ـ و اصلاً در میان خانواده کم‌پسامد بود.

خیلی از علاقه‌مندان به استاد، بی‌خبر از شهادت فرزندش در جنگ ایران و عراق هستند. شاید کمتر کسی بداند که حضرت استاد، الطاف خفیهٔ بنیاد شهید را پس می‌فرستاد. قصهٔ یخچالِ کذایی را بخوانید…

📎متن کامل
@Kaleme
@MostafaTajzadeh
👍37
📝📝📝 دیدار جمعی از فعالان سیاسی و مدنی با سیدعلیرضا بهشتی شیرازی، بعد از آزادی ایشان از زندان اوین

دکتر علیرضا بهشتی شیرازی، مترجم، مدیر انتشارت روزنه و مشاور ارشد مهندس میرحسین موسوی چند روز پیش پس از تحمل ۱۵ ماه حبس از زندان اوین آزاد شد.


🆔@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
👍53
📝📝📝به‌مناسبت زادروز احمد عزیزی- مترجم فرهیخته

✍🏻محمد صادقی

واقعیت این است که آمارها و گزارش‌ها درباره کتاب و کتابخوانی در ایران، مایه تأسف است و مردم ما چندان اهل مطالعه نیستند. با این حال، اگر نگاهی دقیق داشته باشیم، با واقعیتی دیگر نیز مواجه می‌شویم که جای اندیشیدن دارد. بیش از دو دهه است که ما با ترجمه آثار ارزشمندی از نویسندگان و پژوهشگران در زمینه ادبیات، فلسفه، روان‌شناسی، تاریخ، علوم سیاسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد و... مواجه هستیم که بسیار قابل‌توجه است. البته می‌دانیم که همه این ترجمه‌ها، دقیق و ارزنده نیستند، اما تعداد قابل‌توجهی از آنها، هم کتاب‌های خوبی هستند، هم به خوبی ترجمه شده‌اند و بی‌تردید، چنین کارهایی سود فراوانی برای جامعه ما در پی خواهند داشت و مسیر رشد فکری و اندیشه‌ورزی را نیز هموار می‌سازند.

به باور استاد مصطفی ملکیان، ترجمه و تفکر از پنج لحاظ با هم در ارتباط هستند. به نظر او، ترجمه زمینه آشنایی با آخرین دستاوردهای علوم و معارف بشری را فراهم می‌آورد، با ترجمه آثار و اندیشه‌های پژوهشگران و اندیشمندان جهان از پژوهش‌های تکراری در دیگر جوامع جلوگیری می‌شود، ترجمه مواد خام برای تفکر و اندیشه‌ورزی را تأمین می‌کند، ترجمه جامعه را از تک‌آوایی فکری و فرهنگی نجات می‌دهد و همچنین با ترجمه، نظریه ناآشکارگی حقیقت در جامعه شکل می‌گیرد و زمینه صلح پایدار جهانی فراهم می‌آید

متن کامل را اینجا بخوانید

@MostafaTajzadeh
👍25
📝📝📝 در جست‌وجوی گذشته‌ای معدوم‌شده

✍🏻سوسن سیرجانی

در ایران پرونده‌های جنایی واقعی چندان جایی در ادبیات ندارند. چون اگر قرار باشد درباره یک پرونده جنایی که چندان هم قدیمی نیست و مربوط به دهه ۶۰ شمسی است تحقیقی صورت بگیرد، اصلاً راه همواری در پیش نیست.

در سال 2017 دیوید گرن، روزنامه‌نگار آمریکایی با استفاده از اسناد اف‌بی‌آی که در ابتدا اداره تحقیقات نام داشت، توانست کتاب «قاتلان ماه گل» را درباره قتل‌های زنجیره‌ای سرخپوستان اوسیج در اوایل قرن بیستم در یکی از مناطق آمریکا بنویسد. کتابی که منبع اقتباس آخرین فیلم مارتین اسکورسیزی شد و توانست توجه جهان را به یک بخش مغفول‌مانده از تاریخ جلب کند. بخش بزرگی از تحقیقات این کتاب غیرداستانی از روی اسناد موجود در اف‌بی‌آی صورت گرفته بود. اسنادی که مربوط به بیش از 100سال گذشته بود و دقیقاً مربوط به روزهای ابتدایی شکل‌گیری نهاد تحقیقاتی و کارآگاهی اف‌بی‌آی می‌شد. شبیه به کتاب «قاتلان ماه گل» و شکل تحقیقی این کتاب در ادبیات جهان کم نیست.

متن کامل را اینجا بخوانید

@MostafaTajzadeh
👍19
📝📝📝 چی فکر می‌کردیم، چی شد!

✍️ عیسی سحرخیز

آبروریزی زشت /برق رفت...
در اجلاس اکو با حضور وزرای کشورهای عضو اکو که در تهران در حال برگزاری بود برق رفت.
تسنیم


خبر رفتن برق در زمان برگزاری نشست وزرای کشورهای عضو اکو، که فراتر از  "آبروریزی زشت" است و پیامد سیاست‌ها و توصیه‌های اخلاقی آقای پزشکیان، فکر مرا به سال‌ها پیش برد، اگر اشتباه نکنم نیم‌سال دوم ۱۳۷۱.

امپراتوری غول پیکر شوروی سال پیش از آن، در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ با به رسمیت شناختن استقلال جمهوری‌های گوناگون خود، رسما دچار فروپاشی شده بود و جمهوری‌های مسلمان نشین که به شدت دچار فقر و فلاکت و کمبود امکانات بودند، چشم امید بسته بودند به همسایه‌ی مسلمان جنوبی.

جمهوری اسلامی ایران در سال‌های ابتدایی هم برای رهبران و هم برای مردم این جمهوری‌ها، به ویژه جمهوری آذربایجان به نوعی "کعبه آمال" بود و در خیال نقطه اصلی اتکا. از یک سو مردم آذربایجان در سرمای زمستان به رود ارس می زدند که به ایران بیایند و بهشت موعود خود را از نزدیک ببینند و از سوی دیگر مبلغان مذهبی به باکو و دیگر شهرهای کشور شمالی می‌رفتند تا مذهب شیعه و جمهوری اسلامی را تبلیغ کنند.

مقام‌های سیاسی و اقتصادی نیز به دستور آقای خامنه‌ای که پی سامان‌دهی "امت اسلام" بود، در راه صدور انقلاب از هیچ کاری از جمله خاصه خرجی‌های فراوان فروگذار نمی‌کردند. متاسفانه پس از چندی منافع شخصی هم وارد ماجرا شد و هدف سفر این افراد به جز موارد فوق، تنزل یافت به همراه آوردن اجناس خاص، از جمله کریستال، فرش‌های دستباف قدیمی، کولر گازی که این آخری در آن زمان در ایران کمیاب بود.

هم‌زمان، در ساختار سیاسی ایران نیز تحولات ویژه‌ای در حال شکل‌گیری بود، از جمله با پایان جنگ تحمیلی هوس تصرف کردن کامل ارکان قدرت توسط نظامیان، به خصوص نفوذ سپاهیان بیکار به دولت. آن چه به خاطره مورد اشاره بازمی‌گردد، جا‌به‌جایی‌های بود که در ابتدا از بخش فرهنگ شروع شده بود از جمله درون وزارت ارشاد و سازمان‌های زیر مجموعه آن.

هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت به دستور رهبری هیات دولت را بازسازی کرده بود و راه ورود سپاهیان را به بخش فرهنگ باز.
درنتیجه علی لاریجانی وزیر ارشاد شد و از جمله ضرغامی را راهی حوزه سینما کرد و فریدون وردی‌نژاد، عضو عالیرتبه سپاه قدس نیز به ریاست خبرگزاری جمهوری اسلامی منصوب شد.

در این شرایط، دیگر جایی برای امثال من در خبرگزاری نبود و درنتیجه از معاونت خبری ایرنا اعلام استعفا کردم که ابتدا پذیرفته نشد و اندک زمانی بعد، پس از بروز بحث و جدل در مورد شیوه‌ی خبررسانی، به ناچار قبول افتاد. در یک دوره گذار کوتاه مدت، کار متفرقه من شده بود سفر به کشورهای خاص برای اعطای وسائل خبری از رده خارج شده خبرگزاری به نهادهای مشابه همسایگان محتاج، از جمله افغانستان در حال جنگ، جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان.

خاطره باز می‌گردد به مورد آخر. آن زمان حیدر علی‌اف عضو سابق پلیتبورو و معاون نخست وزیر اتحاد جماهیر شوروی، رئیس جمهور نخجوان بود که اوضاع اقتصادی و مالی فلاکت‌باری داشت و در عمل فاقد زیرساخت‌ها و امکانات خدمات‌رسانی مناسب به ملت خود بود.

حال در سال ۷۱، پس از سفر حیدر علی‌اف به ایران و دیدار با آقای خامنه‌ای هیاتی از مقام‌های ذیربط جمهوری اسلامی از وزرای دولت، استان‌دارهای آذربایجان و... برای انعقاد قرارداد و کمک رسانی عازم باکو و نخجوان شده بودند. در روزهای پایانی سفر، همچون اجلاس صبح امروز اکو، در میانه‌ی نشست غروب‌هنگام هیات ایرانی با طرف نخجوانی در دفتر رئیس دولت ناگاه برق قطع شد و رئیس جمهور دستور آوردن شمع و چراغ گردسوز و... را داد. این مساله در عمل همه چیز را تحت‌الشعاع قرار داد و اولویت درخواست حیدر علی‌اف از مقام‌های "کشور دوست و برادر" شد، انتقال سریع برق از استان‌های همجوار جمهوری اسلامی به نخجوان.

حال ایرانِ تحت رهبری آقای خامنه‌ای که در ۴ شهریور ۷۱ در دیدار با حیدر علی‌اف تاکید کرده بود که "جمهوری آذربایجان با رسمیت دادن به دین مبین اسلام در آن کشور در حقیقت خود را به یک دنیای با عظمت پیوند زده است و ما از الحاق جمهوری آذربایجان به پیکر امت اسلامی بسیار خرسندیم"، از کشور صادرکننده برق، در حال تبدیل شدن است به واردکننده انواع انرژی.

در میانه قلمی کردن این مطلب بودم که برق یک ساعت پیش از زمان اعلام شده قطع شد و این پیامک رسید که :
"
مشترک گرامی: سلام قطع برق شما به علت اتصالی شبکه بوده و در دست اقدام و رفع خاموشی توسط اکیپ عملیاتی می باشد.
شرکت توزیع نیروی برق استان البرز"


به این دلیل است که عنوان این مطلب شد: چی فکر می‌کردیم، چی شد!

*کانال نویسنده
@Kaleme
@MostafaTajzadeh
👍51
📝📝📝 همیاری ملی

✍🏻 لطف‌الله میثمی

در گرماگرم ناترازی‌های بسیاری همچون ناترازی آب، برق، گاز و حتی پول قرار داریم. بی‌اعتمادی نظام انتخاباتی کشور نسبت به مردم و متقابلاً بی‌اعتمادی مردم نسبت به نظام، مشکلات عدیده‎ای را به وجود آورده است. از یک‌سو، کارشناسی ملی کم‌نظیری در ایران، آن هم در یک بازه بیست‌ساله رخ داده که حل مسائل اقتصادی ایران از راه اقتصاد میسر نبوده، بلکه راه‌حل سیاسی می‌طلبد: خواه بازنگری در سیاست خارجی، خواه مقابله جدی با باندها و مافیای اقتصادی. هم‌اکنون اصلی‌ترین تمرکز نظام بر مذاکرات سیاسی با امریکا به‌منظور رفع تحریم‌های غیرقانونی است.

اینجاست که باید کنشگران ملی نیم‌نگاهی به راهبرد جدیدی داشته باشند و آن «همیاری ملی» است که در گذشته در بین ما ایرانیان جاری و ساری بوده و شدت و ضعف داشته است. زمزمه‌ای در بین مردم است که می‌گویند کسی به فکر ما نیست. آیا خودمان نمی‌توانیم به فکر خودمان باشیم؟ آیا قادر نیستیم کار خودمان را خودمان انجام دهیم؟ مگر زلزله‌های زیادی در ایران رخ نداده و مگر بلافاصله در مقطع وقوع زلزله برخی از ما مأیوس نشدیم که چرا کاری برای مردم زلزله‌زده نمی‌شود؟ مگر بعد از دو سه روز که از وقوع زلزله می‌گذشت شاهد آن نبودیم که همین مردم با بسیج نیرو و امکانات خود به‌سوی مناطق زلزله‌زده چه شوری به پا کردند که حتی یأس بسیاری به امید وافر تبدیل شد و مردم پی به قدرت خود بردند.

در شرایط موجود و با تورم ۴۰ درصدی اعلام‌شده، اگر در فامیل یا در هر محلی چند مؤسسه قرض‌الحسنه ایجاد شود، می‌توانند به خیل مستأجرانی که هر سال ودیعه مسکن (پول پیش) آن‌ها زیاد می‌شود، کمک رسانند.

آنچه در فوق اشاره شد به هیچ روی از بار مسئولیت مسئولان جمهوری اسلامی ایران نمی‌کاهد. آنان با برخورداری از امکانات گسترده موظف‌اند به‌صورت ریشه‌ای به چاره‌جویی این معضلات بپردازند، اما در شرایطی که نظام با انبوهی از چالش‌ها و بحران‌ها دست‌به‌گریبان است، «همیاری ملی» به‌عنوان راهبردی مردمی پیشنهاد می‌شود.
@Nehzatazadiiran

متن کامل یادداشت را در لینک زیر مطالعه فرمایید:
https://telegra.ph/NAI-06-03-6
@MostafaTajzadeh
👎17👍14
📝📝📝مجازات یک نقطه!

✍🏻سیدمصطفی تاجزاده

یکی از دوستان گرامی پیغام داد از آقای حسین شنبه‌زاده بپرسم آیا در دوران بازداشت و بازجویی، مورد ضرب‌وشتم قرار گرفت؟ چرا او را به اسرائیل وصل کردند؟ و اگر می‌دانست گذاشتن یک نقطه زیر توئيت رهبر، سه‌سال‌ونه‌ ماه زندان دارد، آیا بازهم این‌کار را انجام می‌داد؟

متن رسواگر، اندوه‌بار و تاریخی زیر پاسخ شنبه‌زاده عزیز به سه پرسش بالاست که به مناسبت اولین سالگرد بازداشت وی در ۱۵ خرداد ۱۴۰۴ منتشر می‌شود.

به نظرم هیچ توضیح اضافه‌ای نیاز نیست جز ابراز تاسف از اینکه شهروندی صرفاً برای بیان یک اعتراض مدنی و کاملاً مسالمت‌آمیز، بدون ایراد تهمت و افترایی و بدون هیچ دعوتی به تحصن و اعتصاب و حرکت خیابانی، چنین وحشیانه به بند کشیده می‌شود و برای نشستن پشت دوربین و اعتراف‌کردن (به چی؟) تحت فشارهای غیرانسانی قرار می‌گیرد.

تعجب‌آور آنکه نه فهمیدند و نه هنوز می‌فهمند که زندان و داغ و درفش، در مقابله با حرکت زیبای او شکست می‌خورد و ابتکار وی را از مرزهای ایران فراتر می‌برد و جهانی می‌سازد.

من وظیفه خود می‌دانم مادام‌که منتقدان استبداد دینی کتک می‌خورند، در دخمه‌ها توسط بازجوها تحقیر می‌شوند و با حکم چند قاضی فاسد به زندان محکوم می‌گردند تا هیچ شهروندی جرات نکند به اعلی‌حضرت قدرقدرت بگوید لخت تشریف دارد، روایتگر رنج و مظلومیت آنان باشم.

خرداد ۱۴۰۴
زندان اوین


🆔@MostafaTajzadeh
👍133👎1
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده) pinned «📝📝📝‍مجازات یک نقطه! ✍🏻سیدمصطفی تاجزاده یکی از دوستان گرامی پیغام داد از آقای حسین شنبه‌زاده بپرسم آیا در دوران بازداشت و بازجویی، مورد ضرب‌وشتم قرار گرفت؟ چرا او را به اسرائیل وصل کردند؟ و اگر می‌دانست گذاشتن یک نقطه زیر توئيت رهبر، سه‌سال‌ونه‌ ماه زندان…»
نامه دبیرکل انجمن اسلامی جامعه پزشکی به دبیرکل کمیته بین المللی صلیب سرخ برای درخواست آزادی دکتر حسام ابوصفیه رییس بیمارستان کمال عدوان غزه

#دکتر_حسام_ابوصفیه
#بیمارستان_کمال_عدوان
#صلیب‌سرخ‌جهانی
#سازمان‌جهانی‌بهداشت
#شکنجه
@alipsychiatrist
@MostafaTajzadeh
👍38👎1
پارت سوم
<unknown>
‍ ‍ 📝📝📝پادکست گفتگوی سید مصطفی تاجزاده و آرش کیخسروی
زندان اوین - ۱۴۰۳

بخش سوم

@MostafaTajzadeh
پارت چهارم
<unknown>
‍ ‍ 📝📝📝پادکست گفتگوی  سید مصطفی تاجزاده و آرش کیخسروی
زندان اوین - ۱۴۰۳

بخش چهارم

@MostafaTajzadeh
👍31👎3
📝📝زندگی فرادست مرگ

مینو
مرتاضی (روایت)
(بازنشر به‌مناسبت سالگرد درگذشت  مهندس سحابی و شهادت هاله و هدی)

ساعت هشت صبح سه‌شنبه نهم خرداد بود که خبر در پیچش راهش سری به خانه ما زد و گفت مهندس سحابی هم رفت. با وجود اینکه بیش از یک ماه مهندس در کما بود و کسی انتظار بهبود وضعیت ایشان را نداشت، ولی دردناکی خبر در جانم لانه کرد. من و پیمان اندوهگین برای دیدار آخر و تشییع پیکر دوست به بیمارستان رفتیم.

وقتی به بیمارستان رسیدیم دیدیم دوستان در حیاط بیمارستان جمع‌اند و زری خانم و هاله با آرامش کناری نشسته‌اند و در پاسخ تسلیت‌های اشک‌بار دوستان تشکر می‌کنند و هر بار کلمات آرامش‌بخشی همچون انا لله ه و انا الیه راجعون را در گوش جانشان زمزمه می‌کردند. آرامش و وقار زری خانم در سوگ همسر و خویشتن‌داری هاله برای زاری نکردن بر پیکر بی‌جان پدری که از جان بیشتر دوستش می‌داشت مثال‌زدنی بود.

به‌طوری که وقتی بیمارستان پیکر مهندس را تحویل داد تا به لواسان ببریم هاله نخست فاتحه‌ای تلاوت و با محبت بسیار از جانب خود و زری خانم و خانواده سحابی از مسئولان بیمارستان که برای ادای احترام دور پیکر بی‌جان مهندس جمع شده بودند تشکر بلندبالایی کرد. روح زلال و قلب پاک و باایمان هاله رفتار او را در هنگام سختی‌ها و شداید مدیریت و آرام می‌کرد. هاله این استعداد را داشت که آرامش و ایمان درونی‌اش را بر فضای ملتهب موجود بگستراند. جمعیت به‌تدریج انبوه می‌شد و حراست بیمارستان را مضطرب می‌کرد و برمی‌انگیخت.

موج جمعیت بیشتر که شد آن‌ها اصرار کردند که پیکر مهندس هرچه زودتر از بیمارستان بیرون برده شود. ما نمی‌دانستیم این همه اضطراب و رفت‌وآمد برای چیست. با خودمان می‌گفتیم آیا بیمارستان یک روز نمی‌تواند پیکر را در سردخانه نگاه دارد تا فردا تشییع مناسب و درخور مردی که عمر و جوانی و سلامتش را در راه میهن هزینه کرده انجام شود. بعدها فهمیدم مأموران اصرار داشتند که پیکر مهندس همان روز به لواسان منتقل و تا ظهر دفت شود. به هر روی پیکر مهندس را تحویل خانواده دادند و بخشی از جمعیت همراه با آمبولانس به خانه آقای مهندس سحابی در لواسان آمدند. در خانه پیکر را روی تخت چوبی ساده‌ای قرار دادند و پرچم ایران را رویش کشیدند. هاله بالای سر پدر بر زمین نشست و مشغول تلاوت آیات قرآن شد. نیت کرده بود تا قبل از دفت یک ختم کامل قرآن برای پدر بگیرد. کنارش نشستم و گفتم هاله جان قسمت کنیم هر جزء را کسی بخواند تا تمام شود. گفت نه. گفتم با من تقسیم می‌کنی. گفت تو هر جای قرآن و هرقدر که می‌خواهی و می‌توانی بخوان. من نیت کرده‌ام.کنارش مشغول تلاوت سوره انشراح شدم. بعد الرحمن را خواندم. الرحمن و انشراح را بسیار دوست می‌دارم.

تابلوهای زیبا و فریبایی که از جهان و هستی و طبیعت می‌آفریند و توصیف می‌کند نشاط عمیقی به قلب و روحم می‌دهد. هر بار که واگویه می‌کنم فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ؛ خوشحال می‌شوم که نمی‌توانم تکذیب کنم توصیفاتی که به‌وضوح می‌بینم را. رفت‌وآمد و تسلیت گفتن‌ها مانع از آن می‌شد که یکسره قرآن بخوانیم. هاله هم هرچند خط یک بار برمی‌خاست و سلامی و تشکر می‌کرد و می‌نشست و تلاوت را پی می‌گرفت. یک بار وقتی نشست آهسته به من گفت مینو جان دیشب از بیمارستان برگشتم خانه تا دیروقت بیدار بودم و در همین هال نشستم و مطالعه می‌کردم. ناگهان احساس کردم در ورودی منزل باز شد و بابا قدم به خانه گذاشت. خوشحال شدم و پرسیدم بابا چطور فرار کردی از اونجا. عزت گفت فرار نکردم مرخصم کردند. آمدم تو و زری را ببینم و بعد از جلو من رد شد و دیدم پایش نمی‌لنگد. گفتم بابا خوب شدی درد نداری. گفت خوب خوبم و چست و چابک پله‌ها را به سمت اتاق‌خواب زری طی کرد. برای اینکه مطمئن شوم بیدارم ساعت را نگاه کردم نیمی از نیمه‌شب گذشته بود و من هم رفتم خوابیدم.

صبح زود خبر شدم که بابا واقعاً نجات پیدا کرده. ساعت فوت را پرسیدم. همان لحظه‌ای بود که چست و چابک به خانه آمده بود تا از ما خداحافظی کند. رؤیای صادقه بود مینو، مگه نه؟ و دیدم قطره اشکی به زلالی وجود هاله از چشمان مهربانش بر گونه‌اش غلتید. در آغوشش گرفتم و گفتم مگر خودت نمی‌گویی همان ساعت پروازش را سلامت و چابک دیدی که آمد اینجا. هاله جان تو که باور داری هستی با مرگ نسبتی ندارد و مرگ زنده‌مانی را نشانه می‌رود و توان درافتادن با هستی یا زندگی که سرشار از تغییر است را ندارد.

(متن کامل این گزارش را در چشم‌انداز ایران شماره 115 بخوانید)

@mellimazzhabi
@MostafaTajzadeh
👍59👎1
📝📝📝 ابوالفضل قدیانی پیر شیر مقاومت

✍🏻عزیز قاسم زاده

ابوالفضل قدیانی از جهات مختلف، چهره ی قابل توجهی است از آن رو که از هر سو به او بنگری و شخصیت و منش او را تحلیل کنی، صفای وجودی و شرافت او را حتی دشمنان او نمی توانند، منکر شوند.مردی ۸۰ ساله با مجمع الجزایری از بیماری های جسمی،در زندان برای آرمان هایش، مقاومت را هم ملول کرده است.وقتی به مبانی جریانی که او در گذشته به او تعلق داشت و بینش گذشته خود او نظر کنیم  و به هزینه هایی که او امروز برای تقابل با گفتمان سابق خود، شرافتمندانه می پردازد،معطوف شویم،بیشتر به گوهر وجودی او پی می بریم.

شجاعت تنها ایستادن در مقابل استبداد نیست بلکه شجاعت بزرگ تر از آن،وداع با  اندیشه های پیشینی است که حضور و ضرورت آن پایان یافته و یا مضر ارزیابی شود.بدین معنا شجاعت قدیانی ستودنی تر می شود وقتی که او تا این اندازه صریح و رادیکال از گذشته خود عبور کرده است و صد البته میان این عبور انفسی و عبور اپورنیستی و یک شبه فرق بسیار است. این شجاعت که از آن سخن گفته شد، مختص اندک کسانی است که در وجودشان شریف زیستن، یک دغدغه انفسی و وجودی است.

چنین انسانهایی نه ایده های نظری بشری را ابراز اهداف و اغراض خاص خود می کنند نه انسان را سوژه ی غایت های سیاسی خویش.قدیانی به تمامی این معنا را درک کرده است.مبارزه سیاسی او با استبداد از منظر اگزیستانس قابل مطالعه و بررسی است.

از همین منظر است که او خیلی شفاف در دوران حسن روحانی از گفتمان اصلاح طلبی فاصله گرفت و روحانی را امنیتی ترین ریاست جمهوری تاریخ جمهوری اسلامی نامید.در دی ماه ۹۶ وقتی که دولت اعتدالیون سر کار بود و فرودستان سرکوب شدند و مجمع روحانیون به ریاست محمد خاتمی علیه فرودستان موضع گرفت،ابوالفضل قدیانی به بانگ بلندتر و رساتر، از فرودستان دفاع  کرد او بر آن بود که عمده اصلاح طلبان از کندرو تا پیشرو در اینکه در سمت فرودستان بایستند،لکنت گرفتند و تعبیری که او خود در محافل خصوصی نسبت به نگاه اصلاح طلبان به خویش به کار می برد این بود که آنان مرا بعد از مواضعم و تفاوت دیدگاهم، «مرتد» جریان اصلاح طلبی خواندند.

اما قدیانی به چه چیز مرتد بود؟ به دودوزه بازی و نیرنگ،به استفاده ابزاری از مردم در غوغای نظام  رای گیری به نام انتخابات،از «کرکس» خواندن معترضان توسط ایادی اصلاح طلبی.

ابوالفضل قدیانی به آن اصلاحی که فساد آور است و به انباشت قدرت و ثروت خود تنها اندیشه می کند، سخت  مرتد بوده و هست و مردان خدا جز این نمی کنند او به تعبیر قرآنی با این نوع اصلاح طلبی مرز بندی دارد:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ(بقره آیه ۱۱)
و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى‏ گويند ما خود اصلاحگريم
 
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ(بقره آیه ۱۲)
بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى‏ فهمند

طبق اخبار منتشر شده عصر روز دوشنبه ۱۲ خرداد در پی بروز عفونت شدید و درگیری ریه، از انتقال او  به بیمارستان در پی امتناع او به زدن دستبند، ممانعت شد.و از قرار معلوم در نهایت این موضوع خوشبختانه حل شد و او به بیمارستان منتقل شد اما اصرار بر زدن دستبند به یک زندانی سیاسی ۸۰ ساله، گرچه بار دیگر درهم نوردیدن توامان مرزهای قانونی و اخلاقی را در حق زندانیان عقیدتی و سیاسی  توامان نشان می دهد، اما از سوی دیگر ایستادگی و پایداری مردان اثر گذاری چون قدیانی را نیز بیش از پیش می نماید.

قدیانی به رغم قانون عدم تحمل حبس طبق اسناد پزشکی ،همچنان زندانی است و از مداوای او هم ممانعت به عمل می آید اما او در برابر ممانعت های بیشتر، مقاومت بیشتر را انتخاب می کند تا نشان دهد که ریاضت طلبی و آرمان طلبی تا چه اندازه در هم تنیده اند و  عافیت طلبی و عافیت طلبان را هیچ سر سوزنی، نسبت با این مسیر نیست.

او مقاومت می کند تا شجاعت را  تکثیر کند و شجاعت می ورزد تا دنائت و رذالت عیان تر شود.این پیر شیر در زنجیر خود همیشه صدای رسا و بلند همه از هر طیف و جریانی بوده است.اخلاق و جوانمردی اقتضا دارد ما هم صدای او باشیم.


@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
👍79👎3
📝📝📝جلال الدین

به مناسبت سالروز درگذشت آیت الله طاهری اصفهانی

✍🏻کانال فقیه دوراندیش

سید جلال الدین طاهری متولد سال ۱۳۰۵ در یکی از محله‌های قدیمی شهر اصفهان به نام حسین‌آباد در قسمت جنوبی اصفهان در مجاورت محله سیچان و پاچنار متولد شد. وی دانش‌آموخته دیپلمه علوم انسانی به سال ۱۳۲۳ است. وی همچنین دانش‌آموخته انجمن ایران و فرانسه بوده و به زبان‌های عربی و فرانسه تسلط کامل داشت.طاهری از مبارزین دوران محمدرضا پهلوی در دوران قبل از انقلاب بود. او اولین امام جمعه شهر اصفهان بود به طوریکه قبل از انقلاب نیز به اصرار روح‌الله خمینی اقدام به برگزاری نماز جمعه در مسجد اعظم حسین‌آباد نمود. سید جلال‌الدین طاهری امام جمعه و نماینده ولی فقیه در اصفهان و نماینده استان اصفهان در مجلس خبرگان قانون اساسی و همچنین مجلس خبرگان رهبری بود. او محور یکی از دو جریان مهم سیاسی در اصفهان بود و پس از سید حسین خادمی مهمترین شخصیت اصفهان به شمار می آمد

از طاهری چندین جلد کتاب به زبان عربی منتشر شده‌است. کتاب دو جلدی «الطهارة» و کتاب چهار جلدی «المحاضرات: تقریر مباحث اصول الفقه قدوه الفقهاء والمجتهدین آیه محمد المحقق الداماد» (تقریر دروس آیت‌الله محقق داماد) به قلم او منتشر شده‌اند. او در سال ۱۳۷۸ ضمن شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری، که تنها روحانیون مجاز به حضور در آن هستند، با بیش از یک میلیون رأی به عنوان منتخب مردم اصفهان در این نهاد حکومتی برگزیده شد.
وی که از ائمه جمعه منصوب توسط سید روح‌الله خمینی بود. در سال ۱۳۸۱ با انتشار نامه‌ای سرگشاده، در اعتراض به رفتار نظام حاکم با حسینعلی منتظری، از امامت جمعه اصفهان استعفا داد.

دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی با انتشار دستوری مطبوعات را از چاپ استعفانامه وی منع کرد و روزنامه آزاد به اتهام چاپ این نامه توقیف گردید.

او از تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ به علت عارضه شدید انسداد تنفسی در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان الزهرا اصفهان بستری شد. روز ۱۲ خرداد ۱۳۹۲ پس از ۳۵ روز بستری بودن در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان به علت ایست تنفسی درگذشت.
عاش سعیدا و مات سعیدا

@va3moharam
@MostafaTajzadeh
👍75👎3
📝📝📝نامه سرگشاده جمعی از فعالان مدنی، سیاسی و فرهنگی کشور در خصوص وضع سلامتی آقای ابوالفضل قدیانی

به نام خدا

ما، امضاکنندگان این نامه، جمعی از شهروندان، فعالان مدنی، سیاسی و فرهنگی کشور، با ابراز نگرانی جدی نسبت به وضعیت سلامت و شرایط جسمی جناب آقای ابوالفضل قدیانی، که در ۸۰ سالگی از بیماری‌های مزمن و جدی رنج می‌برد، خواستار بازنگری فوری در وضعیت قضایی و آزادی ایشان، دستکم با توجه به ترتیبات قانونی مختلف از جمله توقف، مرخصی و … هستیم.

ابوالفضل قدیانی امروز در شرایطی قرار دارد که تداوم حبس می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری برای جان و سلامت وی به‌همراه داشته باشد.

ما بر این باوریم که ادامه بازداشت ایشان، نه‌تنها با موازین قانونی و انسانی سازگار نیست، که با حفظ کرامت انسان نیز در تضاد است.

بنابراین انتظار می‌رود با صدور دستورات عاجل و قاطع، زمینه بررسی مجدد وضعیت آقای قدیانی فراهم و با اقدام به موقع، از بروز هرگونه آسیب بیشتر به سلامت ایشان جلوگیری شود.

متن نامه به همراه اسامی امضا کنندگان در فایل پیوست

@MostafaTajzadeh
👍81
📝📝📝 چرا در ایران، نیت شیطانی این قدر زود به تجاوز منجر می‌شود؟

✍🏻 مجتبی مطهری، فرزند شهید مطهری

از دختر دبستانی روستایی، فقط کفش‌هایش پیدا شده بود. چندی بعد جنازه ی خفه شده ی او، پس از تعرض یافت شد. متجاوز و قاتل که بود؟ مردی متأهل! او گفت: "دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، آن را عملی کردم!" چگونه است که در ایران، این نیت های پلید شیطانی، زود به مرحله عمل می‌رسند؟

اگر قرار باشد نیت شیطانی این قدر سریع ایجاد شده و به مرحله ی عمل برسد، در کشورهای غربی، که استخر‌ها مختلط، مشروب فروشی‌ها در دسترس، تابلوهای نیمه عریان در مقابل و فیلم های شهوت انگیز تلویزیون در دید همگان است، باید روزانه ده ها هزار نفر مورد تعرض قرار گیرند.
پاسخ سؤال در این نکته است که این جمله ی سه قسمتی (دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، نیت خود را عملی کردم)، در حقیقت جمله‌ای چهار قسمتی است: "دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، "دیدم انگار در این مملکت، کسی به کسی نیست"، نیت خود را عملی کردم!"

کشورهای غربی با درست در اختیار گرفتن قدرت رسانه‌ای، به هر نافهمی فهمانده‌اند که در این شهر، نسبت به جرم های خشن، به ویژه نسبت به کودکان و دختران، حساسیت زیادی وجود دارد و "کسی به کسی هست!" وقتی دختر ده ساله‌ای به نام "هولی جونز" در کانادا ناپدید شد، به مدت دو روز، "خبر اول" تمام شبکه‌های مهم خبری آن کشور بود!

ما چه می‌کنیم؟ فورا این گونه اخبار را پنهان می‌کنیم تا زمان دستگیری احتمالی مجرم!
آیا از کم شعوری غربی هاست که برنامه‌های مهم تلویزیونی را قطع کرده و تعقیب و گریز یک مجرم را به طور زنده پخش می‌کنند؟
اتفاقا غربی‌ها در این موارد، بسیار عاقلانه عمل می‌کنند چون می‌دانند مسئله ی اصلی، دستگیری مجرم نیست، بلکه فهماندن این امر، به مجرمان بعدی است که این جا، شهر است نه جنگل؛ و ربودن یک کودک و یا تعرض به او، یعنی مواجهه با کل حکومت و مردم.

در ایران ما، وقتی یک جانی به یک دختر تعرض می‌کند حداکثر خود را با یک خانواده، طرف می‌بیند که به راحتی با تهدیدهایی مانند پخش فیلم تعرض و یا تجاوز به عضو دیگر خانواده، آنان را از شکایت منصرف می‌کند. ولی در غرب، کودک، از جامعه ربوده می‌شود نه از خانواده؛ و جانی می‌داند از فردا، جنایت او مورد توجه همه ی رسانه هاست و انصراف شاکی خصوصی تأثیری ندارد.

من نمی‌دانم تعداد "جنگل بانان" در این کشور چند نفر است ولی هر چه هست، تعداد "جنگل بینان"، یعنی کسانی که جامعه ی ایران را مثل "جنگل" تلقی می‌کنند و از قمه کشی و ربایش و تهدید و تجاوز و جرم های دیگر ابایی ندارند، کم شمار نیست.
به سبب جمعیت رو به رشد "جنگل بینان" است که اگر آینه ی دو خودرو، کمی با شدت به هم برخورد کند، پیاده شدن از خودرو با قمه، منظره ی نادری در تهران نیست!

مردم عادی به کنار، در کدام کشور جهان، شروران در مواجهه با پلیس، به جای فرار، مکررا با قمه به مأموران مسلح حمله می‌کنند؟ آیا این پدیده‌ها دلیلی بر گسترش تعداد "جنگل بینان" نیست
نماز صبح، رادیو را باز می‌کنید، پیام اخلاق می‌دهد، از خانه خارج می‌شوید، بر دیوار روبرو، پیام اخلاقی نوشته است. در و دیوار شهر، پر است از تابلوها و بیلبوردهای اخلاقی.

تلفن های همراه پی در پی پیام های اخلاقی از دوستانمان، گروه های وایبری، فیس بوکی و تلگرامی‌مان برایمان باز می‌کند.
بالای سربرگ نامه های اداری مان، پیام اخلاقی نوشته است، آخوند اداره مان، ظهر، کلی برای ما اخلاق می‌بافد. عصر به مراسم ختم می‌رویم، کلی اخلاق می‌آموزیم.
از ده شبکه ی سیما، دست کم در هر زمان، شش تا مستقیم، سخنرانی فلان آقا را پخش می‌کند که پیام اخلاق می‌دهد. آن هایی هم که فیلم پخش می‌کنند، همان حرف ها را از زبان هنرپیشگانشان، دوباره به خوردمان می‌دهند!

راستی اگر بنا بود این پیام ها کاری بکند، ما الان باید در بهشت اخلاق زندگی می‌کردیم! نیاز به چک و سفته و ضامن، برای پول دادن و گرفتن و کاسبی نداشتیم. کلانتری ها و دادگاه های ما، مانند سوئیس بیکار بودند!
ای قربان درس اخلاق دادنتان!
می‌بینید همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید:
بیشترین متخصصان پزشکی؛ و بیشترین آمار بیماری!
بیشترین روحانی و معلم اخلاق؛ و بیشترین پرونده ی دادگستری و کلانتری!
بیشترین بانک و سیستم حسابرسی؛ و بیشترین دزدی و اختلاس!
ما خنده دارترین مردم جهانیم!
هیچ جا و هیچ کس را هم در دنیا آدم حساب نمیکنیم.
@MostafaTajzadeh
👍175
📝📝📝 تأملی در سخنان رهبری
در روز ۱۴ خرداد


✍️ محمدجواد مظفر

رهبری در بخشی از سخنان مبسوط خود در روز چهاردهم خرداد به نکته‌ای اشاره کردند که از منظرهای گوناگون قابل تأمل است. ایشان اظهار داشتند: «اولین مطلبی که در باب هسته‌ای به آمریکایی‌ها گفتیم این است که شما چه‌کاره هستید که ایران غنی‌سازی داشته باشد یا خیر؟ به شما چه!»

این سخن ایشان تأملاتی در پی خواهد داشت؛ زیرا این حرف به خودی خود قابل  دفاع و از موضع استقلال و توانمندی است. اما براساس منطق موقعیت پرسش برانگیز است.

۱. اگر موضوع غنی‌سازی وحد و حدود آن ربطی به آمریکایی‌ها ندارد اساساً چرا ایران وارد مذاکره با آمریکا شد؟!
ایران از قبل از مذاکرات بارها اعلام کرد تنها درباره انرژی هسته‌ای حاضر به مذاکره است.

۲. اگر بیخ گلوی تحریم‌های کمرشکن در تمامی بخش‌ها در دستان آمریکا نبود آیا لزومی به مذاکره چه در چارچوب برجام و چه مذاکرات فعلی می‌بود؟

۳. ایران عضو آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای است، و سال‌هاست که بازرسان آژانس نسبت به میزان و مراکز غنی‌سازی ایران اما و چراهای فراوان دارند و تا کنون حتی با تغییر مدیران کل آژانس نیز همچنان موضوع از نگاه آنان لاینحل باقی مانده‌است.

۴. هرچند که در این موارد پیش‌بینی قطعی کاری است بس دشوار اما من نیز به سهم خود باتوجه به جوانب گوناگون و اهداف ترامپ به عنوان یک سوداگر اقتصادی می‌توانم بگویم که رجزخوانی او درمورد حمله نظامی تحقق عملی نخواهد یافت، اما افزایش تحریم‌ها و بستن راه‌های گوناگون بر روی مراودات اقتصادی برای ایران و فعال شدن مکانیزم ماشه توسط اروپائیان در صورت نرسیدن به یک توافق نسبی و حتی حداقلی محقق خواهدشد.
آن گاه کشور در چه چاله‌ای گرفتار  می‌شود؟!!

۵. آیا می‌توانیم دلخوش باشیم که حرف‌ها و مواضع به شدت رادیکال و علنی دوطرف علیه یکدیگر غیر از آن چیزی است که در پشت درهای بسته در جریان است؛ و دو طرف چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند؟!

🔷 امید که این دور از مذاکرات به سرانجامی منجر شود که به سود منافع ملی ایران باشد.

🎧 (برای شنیدن فایل صوتی این مطلب، به پیج اینستاگرام زیر مراجعه کنید.)
https://www.instagram.com/reel/DKjj7NMAbC4/?igsh=MWo4cHQxZmowaDhrYw==

📢 @mjmozaffar
@MostafaTajzadeh
👍86👎1
2025/07/10 16:51:37
Back to Top
HTML Embed Code: