Telegram Web Link
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده) pinned «♦️ادامه بی‌توجهی به وضعیت زندانیان سیاسی در زندان تهران بزرگ ♦️بازدیدی کوتاه فقط برای رفع تکلیف براساس گزارش دریافتی از زندان تهران بزرگ صبح امروز (دوشنبه ۹تیرماه)مسئول تیپ ۲ و چندنفر به عنوان بازرس به محل نگهداری زندانیان سیاسی رفته با سیل اعتراضات زندانیان…»
‏⁧#زندانیان_سیاسی⁩ زندان تهران بزرگ هشدار داده‌اند در صورت تداوم وضع غیر انسانی فعلی اقدام به تحصن و ⁧#اعتصاب_غذا⁩ خواهند کرد.

@hoseinrazzagh
@MostafaTajzadeh
📝📝📝بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی درباره حمله هوایی اسرائیل به «زندان اوین» و هشدار وضعیت نابهنجار و غیر انسانی زندانیان سیاسی و سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه و بگیر و ببندهای فله‌ای در جامعه

این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴ به زندان اوین، بیانگر بی‌خردی و مسئولیت گریزی مسئولانی است که هشدارهای مکرر زندانیان در مورد آوار فاجعه بار حمله احتمالی اسرائیل به زندان اوین را شنیدند و نادیده گرفتند.

هفت روز پیش از حمله اسرائیل به زندان اوین، شماری از زندانیان سیاسی در دیدار با رئیس، دادیار زندان و مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین درباره خطر جانی و پیامدهای ناشی از حمله احتمالی برای زندانیان و حتی کارکنان زندان، هشدار لازم را دادند و خواستار اجرای مصوبه قوه قضائیه برای آزادی موقت زندانیان در شرایط جنگی شدند. هم‌زمان نامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشتند که بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورای عالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تاکید و اعمال ملاحظات قانونی تدابیر و اقدامات قابل اعمال در مورد زندانیان جرایم مختلف در شرایط جنگی تاکید میکرد.

در نهایت روز دوم تیرماه حاکمیت با حمله هوایی ارتش اسرائیل بالاخره از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت بدون اعلام قبلی و به زور اسلحه و ارعاب، زندانیان را به سان اسرای جنگی، از زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل کنند. توضیح و ترسیم تمام عیار آن برخوردهای وحشیانه و توهین آمیز دشوار است.

ما زندانیان را با دستبند و پابند، دو به دو به هم غل و زنجیر کردند و هر زندانی چند کیسه و ساک از بقایای وسایل ضروری خود را به دوش می‌کشید. از میان آوارها و خاک و سنگ، در حالی به سمت اتوبوس‌ها راه می‌پیمودیم که شلیک پدافند، تاریکی شب را می‌شکافت و روی زمین، نیروهای ویژه مسلسل به دست ما را محاصره کرده بودند؛ در حالیکه دستبندها و پابندها امکان حرکت آزادانه را از ما سلب کرده بود و هم چون قطاری از اسرای جنگی، ساعتی متر به سانتی متر از میان خاک و سنگ قدم برمیداشتیم.
فرایند انتقال زندانیان بندهای مختلف، در مجموع ۱۴ ساعت طول کشید که ۱۰ ساعت آن تنها به حرکت زندانیان از میان خاک و سنگ و زیر حملات هوایی اختصاص داشت.

اگر در این فاصله بار دیگر زندان اوین هدف حمله قرار می‌گرفت، ده‌ها زندانی در چشم برهم زدنی جان خود را از دست میدادند یا زخمی میشدند. کوتاه آنکه هنر صاحبان قدرت بود که با بی‌لیاقتی، کوته فکری و لجاجت راه بر جنایت اسرائیل گشودند که مرگ دست‌کم ۷۱ تن از کارکنان اوین، پزشکان، سربازان، زندانیان و خانواده‌های ایشان انجامید.

زنان زندان اوین هم از آسیب‌های روحی و جسمی ناشی از انفجار و انتقال به زندان قرچک ورامین بی‌نصیب نماندند و چه بسا ابعاد تلخ‌تری از این فاجعه را از سر گذراندند.

شرایط اسفبار زندانیان زن و مردی که از اوین به زندان‌های قرچک و تهران بزرگ منتقل شده‌اند، نسبت به نخستین روز انتقال تغییری نکرده است و همان هشدارهای پیشین زندانیان در مورد نبود امنیت در شرایط جنگی هم‌چنان پابرجاست. زندان‌ها فاقد پناهگاه و استانداردهای ابتدایی در زمینه ایمنی و زیست زندانیان است. در حال حاضر زندان تهران بزرگ و قرچک ورامین با شرایط غیر انسانی خود به عنوان نماد خفقان، جایگزین زندان اوین شده‌اند و حقوق زندانیان اعم از سیاسی و عادی، هم‌چنان نقض می‌شود.

هشدار می‌دهیم که این وضعیت نابهنجار و غیر انسانی برای زندانیان سیاسی قابل تحمل نیست و باید به سرعت تغییر کند. در سطح جامعه نیز باید به سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه، ایجاد محدودیت و بگیر و ببندهای فله‌ای پایان دهد.

اسامی امضا کنندگان:

سیامک ابراهیمی
سعید احمدی
مطلب احمدیان
سجاد ایمان‌نژاد
شهریار براتی
محمدباقر بختیار
مرتضی پروین
مصطفی تاج‌زاده
خشایار سفیدی
حسین شنبه‌زاده
سیدمحمدرضا فقیهی
محسن قشقایی
ابوالفضل قدیانی
مهدی محمودیان
علی منصوری
محمد نجفی

@MostafaTajzadeh
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده) pinned «‍ ‍ 📝📝📝بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی درباره حمله هوایی اسرائیل به «زندان اوین» و هشدار وضعیت نابهنجار و غیر انسانی زندانیان سیاسی و سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه و بگیر و ببندهای فله‌ای در جامعه این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴…»
با آزادی زندانیان سیاسی و مالی، هدف اسرائیل از حمله به زندان اوین را ناکام بگذارید

شرق نوشت:

نگارنده بیم آن دارد که حمله جنایت‌کارانه اسرائیل به زندان اوین این تفکر را در میان مسئولان مربوطه جا بیندازد که چون ممکن است دشمن، آزادی زندانی‌های مزبور از طرف حاکمیت را خروجی کار خود بداند و به حساب خود کارسازی کند، این مهم را به تأخیر بیندازند.

آزادسازی زندانیان سیاسی که بنا به ماهیت وجودی‌شان حاکمیت مستقر را به چالش مدنی کشانده‌اند، از سوی حاکمیت نه‌تنها به حساب ضعف او گذاشته نمی‌شود، بلکه حتی نقطه قوت او منظور می‌شود.

#چند_ثانیه
@chandsanieh_news
@MostafaTajzadeh
🟢درخواست ائتلاف احزاب زنان اصلاح طلب:

🔰با فراهم کردن زمینه آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، همبستگی و همدلی ملی در برابر دشمن خارجی را تقویت کنید


در جریان بمباران ددمنشانه و حمله نمادین! رژیم صهیونیستی به زندان اوین در روز دوشنبه دوم تیرماه که تاکنون آمار شهدای آن،(اعم از کادر اداری، مددکاران، سرباز وظیفه، زندانی و خانواده های زندانیان و مراجعین و …) ۷۹ نفر اعلام شده است و متعاقب آن، ۶۱ زندانی از بند زنان اوین به زندان قرچک منتقل شدند که خبرهای ناگواری از وضعیت نگهداری آنها به گوش می رسد.

این جنایت جنگی برای زندانیان بی پناه تبعات منفی زیادی به بار آورد؛ از یک سو، انفجار و آسیب جدی به ساختمان های زندان و دلهره جنگ در فضای بسته و دوری از خانواده و از سوی دیگر آنچه پس از آن در پی سؤتدبیر رقم‌خورد.

در این شرایط نه تنها زندانیان سیاسی آزاد یا مرخص نشدند که گشودگی ها و اقداماتی از این دست می توانست مکمل و مقوم همبستگی و همدلی ملی در برابر دشمن خارجی باشد، بلکه با انتقال آنان به زندان های دیگر وضعیت به مراتب بدتری پیدا کردند و خانواده های آنها در مشقت و اضطراب افزون تری قرار گرفته اند.

علاوه بر زندانیان مرد که در
زندان فشافویه در محیطی محدود با تعدادی زیاد و وضعیت بهداشتی نامناسب قرار دارند، زنان زندانی نیز تبعید در زندان را تجربه می کنند که مصداق بارز مجازات غیرقانونی و تشدید آن است، درست در زمانی که افکار عمومی انتظار گشایش در وضعیت آنان را داشت.

ائتلاف احزاب زنان اصلاح طلب (صدف)ضمن محکوم کردن مجدد تجاوز رژیم سفاک صهیونیستی به خاک میهن و عرض تسلیت مجدد و ابراز همدردی با خانواده های داغدیده و سوگوار، با اعلام نگرانی عمیق نسبت به وضعیت فعلی زندانیان سیاسی، از همه نهادها و مسئولین امر بخصوص مقامات قضایی درخواست می کند که در وضعیت خطیر و شکننده آتش بس، با آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و رفع حصر محصورین، وضعیت آنها را بهبود بخشیده و حس همبستگی و انسجام ملی را تقویت کند.

فراموش نکنیم صلح
توسعه و امنیت پایدار ابتدا باید در در‌ون و در داخل برقرار شود تا در عرصه بین المللی نیز بتوان با پشتوانه مردمی و با قوت برای منافع و مصالح ملی ایستادگی کرد و به مصالحه ای برد- برد رسید. کمترین قدردانی از مصلحان، خیرخواهان و منتقدانی که این روزها دلسوزانه پای کیان ایران و حاکمیت ملی در جنگ اخیر ایستادند، می تواند آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر و حبس آنها باشد.

باشد تا فضای لازم در
زندانها برای حبس و مجازات جاسوسان و نفوذی هایی که در سطوح مختلف پای تجاوز را به مام میهن باز کردند و به استقبال چهره کریه جنگ رفتند، فراهم گردد.  


ائتلاف احزاب زنان اصلاح طلب
نهم تیر ۱۴۰۴
@MostafaTajzadeh
تنها ضامن آتش بس بیرون، آتش بس درون است

ابوالفضل فاتح
آتش‌بس اعلامی میان ایران و اسرائیل، نه پایان بحران، که مکثی در دل توطئه‌ای عمیق و چندلایه است و درباره پایداری آن فعلا نمی توان  قضاوتی داشت.
قطعا، تاب‌آوری و پاسخ ایران فراتر از پیش‌بینی آنان بود. تفوق هوایی و نخوت تکنولوژیک آنان، به تنهایی قادر به شکست اراده ی ملی نبود و با پاسخ های موشکی بی سابقه ای مواجه شد.  آنچه مهاجمان از همراهی داخلی بخشی از ناراضیان تصور کرده بودند، رخ نداد. در خطایی محاسباتی، آنها  نمی دانستند،ایرانیان در برابر تجاوز بیگانه و دفاع از خود کوتاه نخواهند آمد و فضای واقعی مردم ایران، در این گونه موارد با فضای تفننی مجازی متفاوت است.  البته، به ایران آسیب های بزرگی وارد شد. از شهادت مردم غیر نظامی، تا دانشمندان و فرماندهان ارشد و تخریب تاسیسات زیربنایی کشورمان. ضعف های راهبردی خطرناکی نیز آشکار شد؛ مهم تر از همه غافلگیری و عدم آمادگی غیر قابل توجیه در برابر یک شبیخون قابل پیشبینی، ضعف و شکاف اطلاعاتی و عمیق امنیتی در برابر امواج نفوذ و ناکارآمدی دهشتناک پدافندی که همین امروز باید برای آن فکری کرد.

از معادن نادر اوکراین تنها پانصد تا یک هزار میلیارد دلار به آمریکا می رسد. سرمایه های ایران، هزاران هزار و از شمار خارج است. هر انسان هوشمندی می داند که هدف غایی از این شبیخون ناجوانمردانه ی ویرانگران مدرن یا براندازان جهانی در لباس مدرنیته به میهن چه بوده است؛ تسلط و تاراج منابع چه با تجزیه و چه بدون آن!  و اگر مسیر را هموار و فضا را مناسب می دیدند،  ابایی نداشتند که در این مسیر به نابودگری های ضد بشری کم سابقه ای دست بزنند.

بی تردید، ماجرا پایان نیافته است. با توقفی تاکتیکی مواجه هستیم. آتش بس به معنی پایان بحران نیست.  خطر تحرکات نیابتی، خرابکاری یا ترور های خطرناک و تحرکات دیگر امنیتی وجود دارد. برای همین جنگ جاری سال ها طراحی شده بود. آنها همین حالا مشغول طراحی شبیخون بعدی هستند و با توجه به خصومت ذاتی شان هر وقت بتوانند، اقدام خواهند کرد.

⬅️ برای "کلمه فخیمه ایران"

ویژگی جنگ آن است که دوستان روزهای سخت و متحدان واقعی در بحران را آشکار می سازد. دیدیم که مرجع عالیقدر تشیع در لحظاتی سرنوشت ساز به صحنه آمد. اما انتظار می رود وزارت خارجه توضیح دهد که هر یک از کشورهای مدعی دوستی با ایران از جمله روسیه و چین فراتر از موضع کلامی، چه اقدام حیاتی در حمایت از کشورمان یا تحقق اتش بس به انجام رسانده اند؟ آیا وقت آن نرسیده است که تدبیری برای خروج از این بن بست تنهایی استراتژیک  یا خلاء  مزمن در پشتیبانی راهبردی بین المللی چاره ای اندیشیده شود؟  

نکته ی آخر:
در دل این بحران،  وطن‌ دوستی نهفته اما ریشه دار، آشکار شد. بسیاری از  ایرانیان خارج از کشور اعم از منتقدان و خاموشان در سراسر جهان، بی‌هیاهو اما استوار، در جای درست و در کنار رنج هموطنان و برای ایران ایستادند. آنها به روشنی دریافتند، پای «کلمه ی فخیمه ی ایران» وسط است. این سرمایه‌ای است که باید پاس داشته شود، نه نادیده گرفته شود. در این شرایط، نیاز راهبردی کشورمان، «یکپارچگی ملی و بازسازی درون» است. از دل « یکپارچگی راهبردی ملی» است که «ملی شدن دفاع» زاده می شود.   در کنار اقتدار موشکی و ظرفیت های دفاعی، هیچ چیز به اندازه اراده و انسجام داخلی، موجب بازدارندگی راهبردی، ناامیدی متجاوزان و پایان سریع این منازعه نبود و در آینده نیز چنین است.

از این پس باید به هر رویکردی که شکاف داخلی را تشدید کرده و هر نظام ارزیابی و گزینشی که ملت را شقه شقه و از ظرفیت هایش تهی و نخبگان و عقول برترش را خانه نشین و ویژه خواران را بر عرش می نشاند، به دیده ی  تردید و خیانت نگریست. حالا باید روشن شده باشد نفوذ واقعی از کدام سو صورت گرفته است و چه بسیار نفوذی های ظاهرالصلاح و گرگ های در لباس میش، سرمایه های واقعی کشور را حذف کرده اند و راه را به بیگانه گشوده اند. 

همچنین، انتظار می رود حاکمیت با بازنگری در رویه های معیوب گذشته، همه ی جریانات سیاسی حامی وطن را به رسمیت بشناسد، حصرها و محبوسان سیاسی را رها کند و تریبون ها و فرصت های رسمی را به همه ی صدا ها اختصاص دهد و در سطحی وسیعتر نسبت به کسانی که در این حادثه حتی دچار لغزش سیاسی شده اند، انعطاف نشان دهد. استمرار انسجام ملی، نیازمند گشودگی سیاسی است.  آقایان، تنها ضامن قطعی  آتش بس بیرون، آتش بس درون است.

@Sahamnewsorg
@MostafaTajzadeh
برای زندانیان
کاری کنید

رحیم قمیشی

محسن قشقایی با زحمت از زندان تهران بزرگ تماس گرفته؛
می‌خواهد کاری کنیم!
می‌گویم؛ متاسفم محسن! کسی حرف ما را گوش نمی‌کند. کسی به فکر نیست...

می‌گوید اینجا با اضافه شدن ما ۱۷ هزار زندانی شده‌ایم. اینها هزار نفر را نمی‌توانند مدیریت کنند!
می‌گوید الان ما مشکل آب داریم. آب لوله‌کشی زرد رنگ است و قابل شرب نیست. آب معدنی نیست.
میگوید امکانات درمانی و بهداشتی صفر است.
وسایل سرمایشی مناسبی نیست
می‌گوید جایمان خیلی تنگ است...
می‌پرسد واقعا مرخصی دادن به زندانیانی با جرم‌های سبک، سخت است!؟
می‌پرسد یعنی نمی‌شود با ابزار الکترونیک، مثل پابند، زندانی را کنترل کرد؟
می‌پرسد چرا یک مقام متوسط هم به ما سر نمی‌زند.
باورم نمی‌شود.
او می‌گوید از اوین با دستبند و پابند منتقل شدیم اینجا، چقدر می‌توانستیم وسایل شخصی همراه بیاوریم، در حالیکه شبانه در تهدید پایین آمدن سقف بودیم.
اینجا هم که برای یک دستشویی رفتن در مضیقه‌ایم...

محسن نمی‌بیند اشکم درآمده...
می‌گویم محسن چه کاری از دستم برمی‌آید؟
یک قلم دارم
مقابلم، چشم‌هایی که نمی‌بینند
گوش‌هایی که نمی‌شنوند
انسان‌هایی بی‌احساس

می‌گویم محسن ما می‌گوییم همه زندانیان بیگناه سیاسی باید آزاد شوند
و محسن می‌گوید ما مهم نیستیم
زندانیان مالی هستند که بخاطر دو سکه بدهی مهریه، به‌خاطر یک بدهی چند میلیونی، به‌خاطر جرایم سبک، الان دارند از بین می‌روند...

آیا کسی هست بشنود!
آیا در مملکت فریادرسی هست؟
آنها که سرشان را آرام بر بالین می‌گذارند!
محسن قشقایی ۲۵ بهمن فقط آمده بود به خیابان
بدون هیچ اقدامی...
و صدها زندانی دیگر
که امروز به نفس نفس افتاده‌اند
آخر نمی‌دانید اگر مردم را نداشته باشید
هیچ ندارید...
همه‌اش که تقصیر اسرائیل نیست.
آنقدر تصمیم‌گیری سخت است!
یا نمی‌خواهید تصمیمی بگیرید..

@ghomeishi3
@MostafaTajzadeh
🚩گزارشی از گفت‌وگوی تلفنی امروزم با سید مصطفی تاج‌زاده

🔹طی تماسی که امروز صبح آقای مصطفی تاج‌زاده از زندان تهران بزرگ با من داشت، از شرایط سخت‌شان پس از انتقال به این زندان مطلع شدم. با این که در این باره اطلاع‌رسانی‌هایی هم شده، اما هنوز اقدام کافی و عاجلی برای حل آنها صورت نگرفته است.

🔹کاش اولن همت و تدبیری شود تا زندانیان سیاسی در اوضاع و احوال فعلی پیش خانواده‌هایشان باشند. این کار برای فضای عمومی و سیاسی کشور هم بسیار مثبت است. همچنین تا زمانی که در زندان هستند، دست کم آنها را از مواردی چون روزنامه و کتاب که بهترین و شاید تنها پناه این زندانیان در شرایط سخت حبس است، محروم نکنند. آنها که تجربه حبس دارند می‌دانند که این موارد تا چه اندازه برای زندانی مهم است و اصلا با نیاز مایی که در بیرون با انواع و اقسام ارتباطات و دسترسی‌ها مواجهیم قابل قیاس نیست.

🔹آقای تاج‌زاده گفت که از اواسط جنگ 12 روزه به این سو دیگر روزنامه نداشته‌اند و کتاب‌هایشان هم در اوین مانده و امکان دسترسی به کتابخانه زندان جدیدشان را هم نداده‌اند. این موارد که دیگر سخت نیست. اینها را دست کم تا حل سایر مسایل می‌توان به‌سرعت مرتفع کرد.

@hosseinnoorani
@MostafaTajzadeh
🔴 وای بر من، این مهدی بود...

🖋️ حسین رزاق


از دیروز که تصاویری از داخل زندان تهران بزرگ در رسانه‌ها منتشر شده انگار که دنبال گم‌گشته‌ای باشم، دنبال عزیزان در بندم، مدام آنرا دیده‌ام، اما هرچه گشتم چهره‌ آشنایی نیافتم. تا اینکه در نزدیک و دور کردن تصاویر یک تیشرت نظرم را جلب کرد! همین تیشرت خاکستری و مشکی بر تن این زندانی که این میان خوابیده! چندماه قبل آزادی این تیشرت را با تکه‌های سالمی که از تیشرت‌های دیگر میشد قیچی کرد در خیاطی بند ۴ دوخته بودم. کاری که یکی از سرگرمی‌هایم شده بود و برای دوستانم هم انجام میدادم و معدود زندانی سیاسی بود که بر لباس‌هایش قیچی من نخورده باشد. دوخت این تیشرت هم مصادف شد با محرم و آقا مصطفی از آنجایی که هیچوقت لباس مشکی نداشت، برداشت تا شبهای عزاداری بپوشد و بعدش هم دیگر تنی به آن نخورد.

بگذریم! دیشب بالاخره وسط دور و نزدیک کردن‌های تصویر تا صاحب تیشرت را بشناسم ناگهان بغضم ترکید... لباس بر تن مهدی بود، مهدی محمودیان...
وای بر من، این مهدی بود که دوسال در یک اتاق با هم حبس کشیدیم، یکسال از صبح تا شب باهم کار کردیم اما من او را نشناخته بودم...

دوستانی که ما دو نفر را از نزدیک دیده‌اند میدانند سایز تن من و مهدی حداقل یک سایز فرق می‌کند و سایز آقا مصطفی و مهدی حداقل دو سایز، و این تیشرت بر تن او فقط یک معنی دارد؛ مهدی خیلی لاغر شده. با شرایطی که این روزها بر این وطن گذشته میشود تصور کرد به او هم چه گذشته! کشورت زیر بمب و موشک اجنبی باشد و وطنت اسیر استبداد و خودت در بند خودکامه. آنهم مهدی محمودیان که همه میدانند تمام زندگی‌اش را وقف رسیدگی به مردم گرفتار کرده و تمام دغدغه‌اش وطن است و تا توانسته صدای دادخواهی علیه ظلم‌های این حکومت ظالم شده. اصلا نیازی به واگویه نیست که با دستان بسته چه بر او و دیگر عزیزان در بندمان رفته. وقتی تصاویر بمب‌ها و موشک‌ها را می‌دیدند بر این خاک و مردمی‌که آواره می‌شدند. تازه غیر اینها ناگهان لشکر خارجی با بمب به زندان حمله کند و لشکر داخلی با اسلحه تو را به غل و زنجیر بکشد و چون اسرای جنگی با تو رفتار شود! ای وای...

این روزها هیچ خبری نبود که از زندانیان سیاسی برسد و اشکم سرازیر نشود و احساس حقارتی عجیب نداشته باشم که چرا کنارشان نیستم! راستش این اواخر که حکم دو ساله‌‌ی تعلیقی‌ام‌ را فرستادند برای اجرا و پرونده جدیدی هم گشودند و تهدید کردند ۱۰ سال حبست قطعی‌ست، مجبور شده بودم برای کارهای روی زمین مانده مدتی را مخفی زندگی کنم تا بعد اتمام آن‌ها بروم برای حبس. اما هر پیامی از عزیزان در بندم‌ میرسید، توصیه‌ی اکید بود به جلای وطن برای دیدار پسرم بعد سالها. گرچه هرچه آنها اصرار میکردند من انکار. حتی آخرین بار هم با مهدی بحثمان بالا گرفت و فریاد زدم اصرار نکن من بیرون این خاک دق میکنم و او طبق معمول بعد از فریادهای من آرام گفت خب و کوتاه آمد. اما اصرار عزیزانم که سالها حبس ظالمانه، تماشای قد کشیدن فرزندانشان را از آنها گرفته بود با تمام پاسخ‌های حتی بی‌ادبانه‌ی من باز هم ادامه داشت. تا اینکه از دماوند و اوین گفتند باید حتی برای چند ماه هم که شده برای پسرت پدری کنی.

تا چند روز مانده به جنگ و بی‌خبر از خوابی که برای ایرانمان دیده‌اند، اصرارها کارگر افتاد. تصمیمی که این روزها شده آئینه‌ی دق برایم؛ یک‌ساعت نشده بی‌اشک بگذرد. عزیزترین دوستانم، عزیزترین فرزندان این سرزمین، چنین شرایطی را میگذرانند و من کنارشان‌ نیستم! وای بر من که با تمام خیره‌سری‌هایم اینبار حرفتان را گوش کردم تا چنین دور بیفتم‌ از شما. چه بر شما رفته، چه بر سرتان آوردند که مهدی چنین لاغر شده؟ بر حاج آقا قدیانی با ۸۰ سال سن چه؟ مطلب با آن همه بیماری حاد چه میکند؟ چه بر محمد نجفی بعد این سالهای تبعید و بیماری میگذرد؟ آقا مصطفی که روزی یک مشت دارو باید میخورد حالا دارو دارد؟ بر دکتر مدنی در آن تبعید دماوند با این اخبار وطن و عزیزانش چه میگذرد؟!

لعنت بر این استبداد که شرارتش فقط نصیب این مردم و فرزندان وطن میشود. ننگ بر خودکامه‌ی آتش‌افروزی که خود به پناهگاهی امن گریخته ولی با رجزخوانی‌هایش ایران را زیر حمله‌ی متجاوزین کشاند.

وای بر من که بر دوراهی وطن و دوستانم یا فرزندم مانده‌ام...

@hoseinrazzagh
@MostafaTajzadeh
📝📝📝بررسی وضعیت زندان اوین یک هفته پس از حمله اسرائیل و شرایط زندانیان منتقل‌شده

نگران زندانیان

✍🏻پریسا هاشمی

دوم تیر تهران یکی از بی‌سابقه‌ترین جنایات تاریخ ایران را به خود دید و جنگ و انفجار بر سر زندان اوین سایه افکند. زندان اوین در دومین روز تابستان هدف حمله از طریق پرتابه‌های اسرائیل قرار گرفت؛ پرتابه‌هایی که عدالت را سوزاندند. این حمله در حالی رخ داد که بسیاری از غیرنظامیان در آنجا حضور داشتند. این حمله در روز و زمانی که بسیاری از کارمندان، مددکاران و مراجعان به اوین تردد داشتند، صورت گرفت تا سالن ملاقات هم به سالن وداع و مرگ تبدیل شود و مادران زیر آوار بمانند. ساختمان اداری، سالن ملاقات و بهداری این زندان مورد اصابت پرتابه‌های اسرائیلی قرار گرفت و موج انفجار منجر به خسارات جانی و مالی به ساختمان‌های مجاور شده است.

آنطور که اسرائیل ادعا کرده «هدف علی قناعت‌کار ماوردیانی، معاون دادستان تهران و سرپرست دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ شهید مقدس تهران (اوین) بوده است.» اما در حمله‌ای که برای یک نفر طراحی شده بود 79 شهروند، آسمانی شدند. خرابی‌ها زیاد بود و همسایه‌های اوین هم از این حمله در امان نبودند و حتی برخی از آنها جان خود را در این حملات از دست دادند. طبق آمار رسمی این 79 نفر از کادر اداری زندان، سربازان وظیفه، محکومین زندانی، خانواده محکومین که برای ملاقات و یا پیگیری قضایی زندانیان خود به زندان مراجعه کرده بودند و همسایه‌های مجاور زندان، هستند. به گفته اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه‌قضائیه، در روز حمله عده‌ای از خانواده‌ها برای ملاقات و یا پیگیری امور زندانیان خود به اوین مراجعه کرده بودند که متاسفانه سالن مورد اشاره مورد اصابت پرتابه قرار گرفته و تعدادی از هموطنان که در آن محل حضور داشته‌اند یا زخمی شده و یا به شهادت می‌رسند.

برخی تحلیل‎‌ها مبنی بر این است که اسرائیل برای از بین بردن عواملش که در این مدت دستگیر شده بودند، آخرین شب جنگ 12 روزه اوین را هدف قرار داده است.


متن کامل را اینجا بخوانید

@MostafaTajzadeh
🔸سه‌شنبه بی ملاقات(۱)
🔸اوین ویران شد

✍🏻فخرالسادات محتشمی‌پور

امروز سه‌شنبه ده تیرماه قرار بود بروم فشافویه، زندان تهران بزرگ را پیدا کنم. درب آهنینش را بکوبم و بگویم من باید همسرجان را ببینم همین حالا!

درست مثل بعدازظهر چهارشنبه دوهفته پیش که در میان موشک باران تهران خودم را از دماوند به اوین رساندم. درب آهنینش را کوفتم و گفتم آمده‌ام همسرجان را ببینم. قبلش با حفاظت اوین تماس گرفته و گفته بودم من باید فوری همسرم را ببینم. گفته بودم دخترم بی‌قرار است و تحمل دوری از پدر و مادرش توأمان را ندارد باید همسرجان را ببینم و فوری بروم نقش مادری‌ام را ایفا کنم در میانه جنگ.

با شتاب به خانه رفته کتاب‌ها را باضافه مقداری خوراکی جمع کردم و علیرغم هشدارها مبنی بر ناامنی خیابان‌ها خودم را به اوین رساندم. از آن پله‌های تیز نفس‌گیر که دیگر نشانی از آن نیست بالا رفتم. سربازی که دیگر نیست درب را باز و مرا به بالا راهنمایی کرد. همکارش که دیگر نیست تا پذیرش کند، حتی از من کارت شناسایی هم نخواست.
و افسر نگهبانی که دیگر نیست گفت تشریف داشته باشید تا با حفاظت هماهنگ کنیم.

پس از چند دقیقه مأمور خانمی که از حضور من در آن ساعت در زندان متعجب بود آمد که بازدید بدنی کند. صدای انفجاری نزدیک او را از جا پراند، در حالی‌که سعی می‌کرد وحشتش را پنهان کند، از همکارش پرسید کجا را زدند؟!
و آن همکارش چقدر نگران زن و‌بچه‌هایش بود که چند شب تنهایشان گذاشته بود تا به قول خودش از جان زندانیان محفاظت کند.

من عجله داشتم که زودتر مصطفی را ببینم و برگردم. به خواهرم گفته بودم تلفنم خاموش خواهد بود به فاطمه نگویید کجا رفته‌ام که دلواپس نشود.
دخترک با گریه و زاری از من خواسته بود بروم پیشش و قدغن کرده بود پای به تهران بگذارم. به خانه‌خالی‌مان! گفته بودم تا بابا را نبینم نمی‌آیم و او گفته بود تا بروی و برگردی من دق می‌کنم.

در اوین مانده بودند ساعت پنج بعدازظهر کجا به ما ملاقات بدهند بالاخره من و آن خانم مأمور و جانشین رئیس زندان سوار ماشین شده و مقابل اتاقی پیاده شدیم که با دیدن معاون رییس زندان متوجه شدم اتاق اوست.

همسرجان که آمد او را در آغوش گرفته بوسیدم. گفته بود در این شرایط جنگی به اوین نیا نمی‌خواهم اذیت شوی.گفته بودم نیایم بیشتر اذیت می‌شوم.

ملاقات کوتاه بود. همه پا به پا می‌کردند زودتر بروند به خانه‌ها یا سر پست‌هایشان. به مأموری که منتظر بود ما خداحافظی کنیم گفتم لطفا به مسئولین بگویید داروخانه زندان بی دارو‌ نماند و فروشگاه خالی از مایحتاج زندانیان. جنگ است دیگر!

کتاب‌ها و خوراکی‌هایی که برده بودم، و حالا زیر آوار است، تحویل گرفتند و من یاردربند را بوسه‌باران کردم انگار می‌دانستم ملاقات بعدی به زودی نخواهد بود!

وقتی به مصطفی گفتند سوار ماشین شود تا به بند بازگردد، گفتم جنگ است دیگر مصوبه هم که برای آزادی زندانیان سیاسی هست، بگذارید باتفاق از این درب خارج شویم.
گفتند به زودی انشاءالله

معاون حفاظت اوین به من گفته بود که درخواست آزادی و مرخصی زندانیان سیاسی را به قوه قضائیه داده‌ایم و من تعجب کرده بودم که چرا در این امر مهم تأخیر می‌شود!

موقع خداحافظی به مأموران و مسئولین زندان که از سرنوشتشان بی‌اطلاعم، گفتم مواظب امانت ما باشید. گفتند خاطرتان جمع!

پنج روز بعد خبر حمله وحشیانه اسرائیل به زندان را همسرجان به من داد وقتی داشتم به دخترم اطمینان می‌دادم که زندان امن است!
#جان‌_زندانیان‌_سیاسی‌_در‌_خطر‌_است
#زندانیان‌_سیاسی‌_را‌_آزاد‌_کنید
#فشافویه#قرچک
@MostafaTajzadeh
🔸سه شنبه بی ملاقات (۲)
♦️ندامتگاه یا اردوگاه اسرا

✍🏻فخرالسادات محتشمی‌پور

می‌خواستم امروز سه‌شنبه دهم تیرماه بروم به زندان تهران بزرگ و بگویم من باید همسرم را ببینم و تا او را نبینم برنمی‌گردم. اما همسرجان که معمولا برای من تعیین تکلیف نمی‌کند، خواهش کرد نروم. گفت اینجا هیچ چیز به قاعده نیست این راه طولانی را می‌آیی و اگر نگذارند مرا ببینی آزورده می‌شوی و بی نتیجه باید برگردی. روزت خراب می‌شود عزیزم. می‌گویم مگر روزهای شما در آن خراب شده آباد است.

تا وقتی عکس‌ها و فیلم‌های منتشر شده از آن اسارتگاه را ندیده بودم نمی‌توانستم تصوری از این همه وقاحت و بی‌شرمی و‌هتک حرمت نسبت به زندانیان سیاسی داشته باشم. هنوز هم باورم نمی‌شود این فرهیختگان را با چه منطقی و به چه جرأتی با دستبند و پابند و به‌عبارتی با غل و زنجیر شبانه از میان انبوه سنگ و خاک به جایی منتقل کرده‌اند که هیچگونه تناسبی با شأن آنان ندارد بلکه هتک‌کرامت انسانی زندانیان عادی‌است!

مصطفی اصولاً عادت ندارد عمق فجایع و‌ وخامت امور را برای من تصویر کند. اخیرا هم که می‌داند من باید در شرایطی دور از استرس و اضطرابی قرار داشته باشم، بیشتر ملاحظه می‌کند. با این حال با ورود به فشافویه به خاطر رسیدگی عاجل به اوضاع و بهبود فوری شرایط هم‌بندان از وضعیت افتضاح بهداشتی و کمبود شدید امکانات برایم گفت.

دو روز قبل حضور ما در دادسرا برای دیدن دادستان و انتقال مشکلات و‌درخواست آزادی فوری عزیزانمان بی‌نتیجه ماند.
در حالت عادی هم دیدن دادستان ممکن نبود چه رسد به اکنون که هیچکس نیست که جوابگو باشد. ما درخواست مان را مکتوب کردیم و با شماره تماس دادیم به مسئول دفتر دادستان.

دیروز هم رفتیم سازمان زندان‌ها که مدیرعامل را ببینیم و بپرسیم وعده‌ای که برای در اختیار گذاشتن فوری وسایل زندانیان منتقل شده از اوین داده بوده کی عملی می‌شود. او هم نبود. این روزها هیچکس نیست که جواب خانواده‌ها را بدهد. به اوین هم سری زدیم و آن‌چه دیدیم باعث تأسف بسیار شد.

اوین بر سر زندانی و خانواده‌اش و بر سر مأموران و برخی مسئولان زندان و‌مراجعان خراب شد و زندانیان سیاسی از هجوم وحشیانه اسرائیل جان به در بردند.

حالا من مقابل درب ملاقات ایستاده‌ام و باور نمی‌کنم دربی که ده سال تمام مرا به یار می‌رساند با دیوارهایش این‌گونه ویران شده. شیشه‌های فروریخته، ساختمان بلند مجاور و ماشین‌های مچاله شده اطراف خبر از عمق جنایتی می‌داد که نه‌تنها نمادین نبود بلکه هویت ذاتی رژیم آدمکش صهیونی را به نمایش درمی آورد.

حمله‌ای که جان عزیز تعداد زیادی انسان بی‌گناه را از مرد و زن و کودک گرفت و شرایط را برای بازماندگان و جنگ‌زدگان زندانی بسیار سخت‌تر کرد.

حالا چهره تک‌تک سربازهای وظیفه مقابل چشم من است. آن‌ها که کیف‌ها را می‌گرفتند و شماره می‌دادند و می‌گفتند کارت شناسایی را برداشتی مادر؟
و آن خانم جوانی که در سرما و‌گرما کنار درب ورودی سالن ملاقات می‌نشست و می‌پرسید تلفن همراه ندارید؟
و آن خانم‌هایی که با مهربانی برگه ملاقات می‌دادند و با فاطمه خوش و بش می‌کردند و با آرزو کردن آزادی ما را به سمت سالن اصلی ملاقات راهنمایی می‌کردند. و آن بالا باز هم سربازها و مأموران مرد و زن. خانمی که با تعطیلی مهدها دخترکش را همراه می‌آورد و از تغییر غیرمتعارف ساعت کار ادارات شاکی بود و مسئولین سالن ملاقات و ...
چهره‌ها مقابل چشمم رژه می‌روند و سرم گیج می‌رود وقتی خودم را در میان انبوه ملاقات کنندگان و زندانی‌هایشان می‌بینم. آن همهمه‌ها و بچه‌هایی که بی‌خبر از آن‌چه به سرشان آمده می‌دوند و بازی و سروصدا می‌کنند. و حالا سکوت سهمگینی کل فضای را دربرگرفته و از آن آمد و شدها و‌هیاهوها خبری نیست.

از سربازی که آنجا ایستاده می‌‌پرسم وسیله‌های زندانیان چه شد؟ می‌گوید بپرس آدم‌ها چه شدند. همکاران من رفتند. فشار اشک چشمانم را می‌سوزاند. مانع فروریختنشان نمی‌شوم. می‌گویم همکاران تو بچه‌های ما بودند پسرم! و ناله می‌زنم امان از دل مادر
#زندانیان‌_سیاسی‌_را‌_آزاد‌_کنید
#جان‌_زندانیان‌_سیاسی‌_در‌_خطر‌_است
#قوه‌_قضائیه‌_پاسخگو‌_باشد
#فشافویه#قرچک
@MostafaTajzadeh
🔷 من ۸ سال گروگان ایران بودم. آیا دوستانم از حمله به اوین جان سالم بدر برده‌اند؟

🖋️سیامک نمازی

🔹متن فارسی مقاله سیامک نمازی گروگان سابق ایرانی/آمریکایی که ۸ سال از جوانی‌اش را در زندان‌های جمهوری اسلامی گذراند در نشریه تایم آمریکا


🔹وقتی تصاویر دروازه‌ی ورودی زندان اوین را دیدم که با حمله‌ی هوایی اسرائیل تکه تکه شده بود، چشمانم پر از اشک شد. من هشت سال پشت آن دروازه به‌عنوان گروگان جمهوری اسلامی نگهداری شدم؛ در مکانی که ظلم، قانون است و امید قاچاق می‌شود.
اما اشک‌هایم از خوشحالی نبود. از این‌که کسانی که من و بعدتر پدر بیمارم را به سلول انفرادی انداختند بالاخره تاوانی پس داده‌اند، لذتی نمی‌بردم. قلبم پر از اندوه بود وقتی به وحشتی فکر می‌کردم که اکنون بسیاری از زندانیان بی‌گناه، از جمله کسانی که سال‌ها هم‌سلولی‌ام بودند، و خانواده‌هایشان تجربه می‌کنند.

🔹این فقط یک حمله به نماد سرکوب نبود. اسرائیل تنها درِ زندان را منفجر نکرد. بمب‌هایش، در ساعات کاری، مجتمع قضایی شهید مقدس را نیز به شدت تخریب کرد. جایی که زندانیان را پیش بازپرسان بی‌رحم می‌برند و وارد ماشین سرکوب دادگاه انقلاب می‌کنند. من در آن اتاق‌ها بوده‌ام، دست‌بند خورده و تحقیر شده، مقابل مردانی که خود را قاضی می‌نامیدند اما مانند زیردستان مأموران اطلاعات رفتار می‌کردند و هر حکمی که آنها می‌دادند را امضا می‌کردند. یکی‌شان را در خفا "جنایت‌کار" صدا می‌زدم، لقبی که بازی با نامش بود و بین ما ماندگار شد. یادم هست وقتی در بی‌خبری کامل و قطع از دنیای بیرون به سر می‌بردم با پوزخندی گفت: «مادرت طبقه‌ی پایین منتظره. هر روز میاد و التماس می‌کنه برای ملاقات»؛ پوزخندی که دلم می‌خواست با سیلی از صورتش پاک کنم.

🔹اما آن مرکز بی‌عدالتی فقط پر از جلاد نبود. بمب‌ها بین بازپرسان ظالم و زندانیان سیاسی، و یا سربازان وظیفه ۱۸ تا ۲۰ ساله که صرفاً مأمور همراهی زندانیان هستند فرق نمی‌گذارند. آیا وکلای حقوق بشری که با شجاعت از بی‌دفاع‌ها دفاع می‌کردند هم در میان قربانیان بودند؟ چند نفر از نظافت‌چی‌ها و کارمندان اداری که از حومه‌ی دور و فقیر تهران برای کار می‌آمدند حالا کشته یا مجروح شده‌اند؟ خانواده‌هایی که در سالن انتظار بودند، مثل زمانی که مادرم هر روز می‌آمد تا درخواست ملاقات یا دارو کند، چه سرنوشتی پیدا کردند؟

🔹بند ۴، که محل نگهداری بسیاری از زندانیان سیاسی و گروگان‌های دوتابعیتی یا خارجی است، نیز آسیب دیده. از جمله کتابخانه، تنها پناهگاه ما، جایی که من بیشتر روزها را آن‌جا می‌گذراندم. بند زنان هم آسیب دیده. بلافاصله بعد از حمله، زندانیان سیاسی زن و مرد را ناگهانی سوار اتوبوس کرده‌اند و بدون وسایل شخصی‌شان به مکانی نامعلوم منتقل کرده‌اند. خانواده‌های وحشت‌زده اکنون مستاصل با یکدیگر تماس می‌گیرند، دنبال خبری از عزیزانشان هستند، دعا می‌کنند که زنده باشند و نظام سعی نکند از آن‌ها انتقام حمله اسرائیلی‌ها را بگیرد‌.

🔹زندان اوین شامل چندین بازداشتگاه است. بدترین‌شان زیر نظر وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران قرار دارد. بنا به خبرهای رسید، آن‌ها نیز آسیب دیده‌اند. من بیش از دو سال در یکی از همان بازداشتگاه‌ها بودم. نمی‌دانیم آیا بازجوهایی که من را کتک می‌زدند آسیب دیده‌اند یا نه، همان‌طور که نمی‌دانیم آیا زندانیان سیاسی زیر آوار سلول‌های انفرادی و اتاق‌های شکنجه مدفون شده‌اند یا نه.

🔹این یک حمله‌ی هدفمند به فرماندهان نظامی یا مقامات عالی‌رتبه رژیم نبود. این بمب‌ها مردم ایران را تشویق نمی‌کند تا علیه جمهوری اسلامی برخیزند. برعکس. یکی از زندانیان سابق می‌گوید خانواده‌های زندانیان، نگهبانان و کارکنان آن بیرون زندان جمع شده‌اند تا بلکه خبری از عزیزشان بشنوند و در کنار هم در حال اشک ریختن هستند.

🔹بمباران اوین نشان می‌دهد وقتی دو نظام غیراخلاقی با هم برخورد می‌کنند، چه اتفاقی می‌افتد: یکی بی‌گناهان را زندانی می‌کند، و دیگری با بمب‌بارانشان مدعی آزادی آن‌ها است. تنها امید ما این است که آتش‌بس شکننده میان ایران، اسرائیل و آمریکا پابرجا بماند و این دیوانگی پایان یابد.

🔹اما حتی اگر چنین شود، همه می‌دانیم بعدش چه خواهد شد. آیت‌الله‌ها که نتوانسته‌اند جلوی بمب‌ها را بگیرند، خشم خود را به داخل نشانه خواهند گرفت. آن‌ها سعی خواهند کرد با خشونت قدرت خود را بازگردانند. هزاران نفر دستگیر، شکنجه و اعدام خواهند شد تا رژیم با ایجاد ترس زنده بماند. جوامع آسیب‌پذیرتر، مانند بهائیان، احتمالاً جزو نخستین قربانیان خواهند بود.

🔹همان‌طور که همیشه بوده، بی‌گناهان بیشترین تاوان را خواهند داد.


🔗 متن کامل را اینجا بخوانید


@MahmoudianMehdi
@MostafaTajzadeh
خطر جنگ همچنان باقیست
جلوگیری از این خطر، وظیفه حاکمیت است

رحیم قمیشی

امروز آقای تاج‌زاده از زندان با من تماس گرفت.
اولش خیلی خوشحال شدم.
اما از آن تماس تا الان، حالم خیلی گرفته است!
برای اولین بار صدای آقا مصطفی آن شور و هیجان، و شادابی همیشگی را نداشت.
گفتم خوبید آقا مصطفی؟
گفت خودم خوبم، اما جایمان خوب نیست.
از تراکم سلولش عددی گفت که برایم تکاندهنده بود در یک سلول ۶ متر در ۶ متر، سی و چند زندانی قرار داده‌اند.
خاطرات اسارت در عراق برایم زنده شد.
آقا مصطفی گفت اینجا نه کتابی داده‌اند، نه روزنامه‌ای، نه رسیدگی‌‌ای به وضع بهداشتی بسیار بدش.
پرسیدم آقا مصطفی لطفاً بگو ما چه کار کنیم.
من منظورم آن بود که بگوید برای او و سایر زندانیان چه‌کار می‌توانیم بکنیم، اما مصطفی رفت روی مشکلات کشور.
گفت باید کاری کنید دوباره جنگ شروع نشود.
گفتم کاری از دست ما بر نمی‌آید!
ناراحت شد.
گفت صحبت کنید، مطلب بنویسید، تذکر دهید.
گفت ایران تاب جنگ دوباره را ندارد.
گفت ایران ما هزار مشکل دارد، خدا نکند خرابی‌های بمباران‌های جدید هم بیاید سرشان.
گفت نباید بی‌تفاوت باشیم، دوباره به ایران حمله شود، خرابی‌هایش معلوم نیست به این سادگی قابل جبران باشد.
گفت باید به مقامات یادآور شد "به هر طریق" باید جلوی حمله دوباره آمریکا و اسرائیل را سد کنند. نباید بهانه به دست دشمن بدهند.
و تماس قطع شد...

حق مصطفی تاج‌زاده در بند بودن نیست.
حق بسیاری از زندانیان سیاسی متفکر و دلسوز کشور، آن‌ است که امروز طرف مشورت مقامات قرار بگیرند، چطور می‌شود جلوی فاجعه را گرفت...

مصطفی در همان وضع بسیار بد بهداشتی در زندانی که قبلاً بند اراذل و اوباش بوده، اولویت نخست‌اش بهبود وضع کشور است. و پیشگیری از خطراتی که مردم را تهدید می‌کند.
او نگران مردم است. نگران هموطنان بی‌دفاعی که نمی‌دانند در حمله احتمالی جدید، چند هزار تلفات خواهند داد.
و من از مصطفی خجالت می‌کشم
و من از خودم خجالت می‌کشم
و من که تازه به خودم قول داده بودم دیگر کمتر بنویسم، قول‌ام را می‌شکنم.

آقایان مسئول!
زندانیان را آزاد کنید، ولو موقت.
نگذارید جنگ شود.
اگر راه جلوگیری از فاجعه جنگ را بلد نیستید
بگذارید کسانی بیایند که بلدند!
نگویید در هر حال حمله خواهد شد.
شما مسئولیت حفظ جان تک‌تک مردم را دارید.
امنیت ایران و مردم سختی کشیده‌اش
حداقل کاری است که باید بکنید.
ایران در خطر است
جان زندانیان در خطر است
دلسوزان کشور جایشان زندان نیست
بی‌تفاوتی و پاسخگو نبودن در مواقع بحران
گناهی قابل گذشت نیست
اگر نگوییم
یک جنایت است!

@ghomeishi3
@MostafaTajzadeh
ملاقات با عزیزانمان در اردوگاه جنگ زدگان #فشافویه

فخرالسادات محتشمی‌پور

گفتم من اصلا آن طرف‌ها را بلد نیستم. خانم رحیمی(قدیانی) گفت بیا اکباتان با هم برویم. همسرجان گفته بود مبادا برای یک ملاقات کابینی چند دقیقه‌ای تا اینجا بیایی و من گفته بودم عزیزم بگذار من کار خودم را بکنم.

قبل از ساعت ۷ صبح از خانه بیرون زدم و به قرار ساعت ۸ رسیدم مقداری لباس و ملحفه و حوله برداشته بودم بفکرم رسید روزنامه و مجله هم بگیرم که مایه حیات مصطفی‌است به امید این که برسانم به دستش. خواهر و برادران آقای قدیانی زودتر از ما رسیده بودند و من، خانم رحیمی و خانم جوادی مادر خشایار سفیدی هم در ماشین احمدآقا فرزند آقا ابوالفضل بودیم.

به سختی مسیر را یافتیم و به زندان تهران بزرگ وسط بیابانی که آنسویش کوه بود، رسیدیم. هرم گرما می‌رفت که گرمازده‌مان کند. تازه پس از ورود متوجه شدم که باید شناسنامه همراه داشته باشم. رفتم سراغ میز خدمت گفتم من همسر تاج‌زاده‌ام مسئولش گفت این نام در سیستم نیست!

بعد از پیگیری معلوم شد «تاج» ثبت کرده‌اند. گفتند برو پیش مسئول سالن ملاقات. حالم دگرگون شد در تمام مدتی که انتظار دیدن او را می‌کشیدم روزهای ملاقات پیشین و فرایند آن مقابل چشمانم بود. بالاخره رفتم پیش مسئول و مشکل را گفتم. گفت از کجا معلوم شود شما همسرش هستید. همه آن مکالمات سه سال پیش هجوم آورد به مغزم حالم بد بود دیگر نتوانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم. یکایک مأموران و‌مسئولان سالن ملاقات اوین جلوی چشمم رژه می‌رفتند. گفتند تشریف داشته باشید ببینیم چه می‌شود کرد.

گفتم تا چند روز قبل ما مقابل باجه‌هایی بودیم که می‌شناختنمان راهمان می‌انداختند و آرزوی آزادی عزیزانمان را می‌کردند. خانم نوری‌زاد از راه رسید گفت نبینم گریان باشی گفتم مگر می‌شود؟! یاد از دست رفتگان مظلوم آتش به جان می‌زند. با افسوس سرش را تکان داد. سوگ بزرگ مهرانگیز خانم مادرهمسر فائزه و‌قربانی مظلوم تهاجم به اوین را تسلیت گفتم. نسرین ستوده هم آمده بود و خانواده‌های دیگری که بعضی هایشان را نمی‌شناختم.

با همراهی مسئول عزیز امکان ملاقات مهیا شد. گفتند هشت دقیقه وقت دارید سریع صحبت کنید.همسرجان دیر آمد مثل همیشه برایم دستی تکان داد و رفت سراغ کابینهای دیگر که با خانواده‌های دوستانش حال و احوال کند. به شوخی گفتم همیشه من ته صفم و نوبت آخر. خندید و گفت مخلص شما هستم.

حال و احوال کردیم مثل همیشه با روحیه عالی گزارش وضعیت داد. گفت کم‌کم مسئولین اوین دارند می‌آیند اینجا و احتمالا اوضاع بهتر می‌شود.

انگار کم‌کم مسئولین و‌مأمورین زندان جدید دارند با پروتکل‌های مربوط به نحوه نگهداری زندانیان سیاسی آشنا می‌شوند. من به چشم خود، از نحوه برخوردشان، نشانه‌هایی را دیدم. اما مطالبه ما آزادی سریع عزیزانمان است.

هیچ چیز به اندازه رساندن چند روزنامه و مجله به همسرجان حالم را خوب نکرد. ملحفه و حوله را قبول نکردند و ما از مقررات زندان غیرسیاسی سردرنمی‌آوریم!

قصه‌های این ملاقات کوتاه زیاد است در این مختصر نمی‌گنجد شاید وقتی دیگر بنگارمشان.
@MostafaTajzadeh
🖋 از راه جنگ نمی توان به صلح رسید

سیدمحمدخاتمی در آستانهٔ عاشورای حسینی که درس‌آموز عزت و آزادگی به همهٔ انسانها و به‌ویژه نوازنده روح ایرانی برای مقاومت در برابر بیداد بوده است با صدور پیامی ضمن ادای احترام به ملت بزرگ و هوشمند ایران تصریح کرد: “من در برابر این خردمندی و تاب‌آوری ایرانی که روح تاریخی و فرهنگی ملّت ما را همراه با رشادت و فداکاری مدافعان وطن و خدمتگزاری بی‌شائبه و بی‌منت دولت باز آفرید، سر تعظیم فرود می آورم”

رئیس جمهوری اسبق ایران تأکید کرد: تجاوز اسرائیل با حمایت آمریکا منطقه ای را که نیازمند آرامش و همزیستی و پیشرفت است، در معرض آشوبی گسترده قرار داد که آتش آن دامان همه منطقه و جهان را خواهد گرفت.

🔘 ایران زمین، سرزمین ماندگار خرد و نوع‌دوستی و همبستگی و تاب‌آوری بوده و هست

🔘 اسرائیل عریان ترین صحنه‌های آدم کشی و نقض موازین بین المللی را در طول جنگ دوازده روزه به نمایش گذاشت

🔘 هدف اسرائیل فروپاشاندن یکپارچگی سرزمینی ایران بود

🔘 خوی تجاوزگری این رژیم بیمارستان و محل کسب و کار و زندگی و زندان نشناخت

🔘 اسرائیل با کمک همه جانبه دولت مغرور آمریکا حاکمیت سیاسی ایران را نشانه رفت

🔘 شاهد ابراز همدلی و همبستگی و هوشمندی ملت بزرگ ایران برای مقابله با تجاوز بیگانه و حفظ تمامیت ارضی ایران بودیم

🔘 دشمن به خواسته های نهایی خود نرسید، بلکه با صدای یکپارچه ملت مواجه شد

🔘 قدرت دفاعی متکی بر دانش و فناوری و برنامه ریزی تماماً ایرانی حصار امن پدافندی گنبد آهنین دشمن را در هم شکست

🔘 باید نگرانی ها و بیم ها را ازچهره ملک و ملت زدود و به جای آن افقی امن و مطمئن را به توسعه پایدار و همه جانبه گشود

🔘 امروز به رغم دشواری های متعدد و پیچیده دست ایران برای مذاکره و حل مسائل مزمن و جدید بسته نیست

🔘 بزرگترین سرمایه کنونی ما وحدت و انسجام ملّی است

🔘 آمریکا باید گرگ زخمی و درندهٔ اسرائیل را بازدارد و خود نیز منطقاً به این نتیجه برسد که راهی به جز مذاکره با احترام متقابل وجود ندارد.

🔘 دشمنان ما دیگر نمی توانند در این وهم باقی بمانند که ایران و ایرانیان را می توان از طریق جنگ تسلیم خواسته های نامشروع و تجاوزگرانه کرد

متن کامل این پیام رو بخوانید


@khatamimedia
@MostafaTajzadeh
نگهداری محبوسان در زندان قرچک و فشافویه جز بدنامی چیزی در پی ندارد

✍️فاضل میبدی
تجاوز گرگ صفتان رژیم اسراییل  به ایران و درپی آن حمله به زندان اوین وشهادت ده ها تن از هم وطنانمان‌، آسیب وداغ بزرگی برکشوروملت واردکرد.

انتقال زندانیان از زندان اوین به زندانهای قرچک و فشاپویه ،خوف و هراس زیادی را برای زندانیان و بستگان آنها برانگیخت.شرایط سخت و خوفناک این دو زندان علاوه بر اعتراض نهادهای حقوق بشری، خانوادها را به رنج و تلاش  واداشته تا زندانیان را از این وضع  مهلک نجات دهند. بنا به گفته ها وضعیت آب و هوا وکمبود جا و مسایل بهداشتی زندگی را برای دربندان این دو زندان مخوف بسیاردشوار کرده وسوژه ای به دست رسانه های بیرون‌ داده است.

جادارد حاکمیت، بویژه  قوه  قضاییه، دراین مورد تجدید نظر نماید و زندانیان سال خورده، بویژه زندانیان سیاسی را، آزاد و یا بطور موقت مرخص نماید.وخانواده های زیادی را از نگرانی نجات دهد.نگهداری محبوسان در این دو جای نامناسب جز بدنامی چیزی در پی ندارد.نجات وآزادی و یا مرخصی آنان هیچ آسیبی بر کشور وارد نمی کند. همه این عزیزان فرزندان این کشور و ملتند.
جنگ ۱۲ روزه داغ و بلا و آسیب بزرگی بر ملت،بویژه بر داغ دیدگان وارد کرد.

مسؤلان نگذارند دو زندان قرچک و فشاپویه این داغ و درد را افزایش دهد. ونگذارند خانواده های زیادی را بیش از این درنگرانی بمانند.
این پند فردوسی بایددر گوش همه حکومتگران بپیچد:
بجز داد و نیکی مکن در جهان/ پناه کهان باش و فر مهان/ مزن بر کم آزار بانگ بلند/ چو خواهی که بختت بود یارمند

@Sahamnewsorg
@MostafaTajzadeh
📝📝📝ده سال زندان به جرم حق گویی و انتقاد از استبداد

✍🏻فردای بهتر

ساحلِ افتاده گفت گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم

موجِ ز خود رفته‌ای تیز خرامید و گفت
هستم اگر می‌روم گر نروم نیستم

انسان معمار وجود خویش است و اختیار آدمی در این معماری وجود خویش تجلی می یابد و آیه خداوندی جعل خلیفةالله و جانشینی انسان را تفسیر و روشن می‌کند. و  بقول اقبال لاهوری هستی آدمی در حرکت هم‌چون موج معنا می‌یابد! و معنای زندگی جز حرکت و شدن دائمی نیست و زندگی مصطفی تاج زاده مصداقی از این‌گونه زندگی است.

او از آن هنگام که در عنفوان جوانی تحصیل در آمریکا را رها کرد و برای حضور در مبارزه و جهاد علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی به میهن بازگشت و سر در گرو آزادی و رهایی کشور و ملت از این‌دو دام نهاد تا امروز هنوز بر همان عهد و پیمان وفادار مانده‌است، هرچند در این مسیر تجربه‌های زیسته پرفراز و نشیبی را پشت سر نهاده و با نگاهی انتقادی به این تجربه‌ها تلاش کرده‌است که هم‌چنان به آرمان‌های انقلاب اسلامی نگاهی به‌هنگام داشته و مطالبه بروز آنها را خواستار شود هرچند این مطالبه گری برای او تاکنون ده سال زندان را بهمراه داشته است!

مطالبی که در ادامه برای پاس‌داشت حدود نیم قرن تلاش های فکری و عملی تاج زاده و به ویژه به‌مناسبت فرارسیدن دهمین سالگرد زندان او به‌جرم حق‌گویی و انتقاد از استبداد مطلقه انتشار می یابد به خامه دوستان و آشنایان اوست که هریک از منظر خود نگاهی به زندگی فکری و عملی تاج زاده داشته‌اند. ضمن تشکر از همه این عزیزان که زحمت این نوشته‌ها را بر خود هموار کردند امیدواریم که این مجموعه خود توشه‌ای شود برای قدردانی از مبارزه و ایستادگی در مقابل استبداد و استعمار که تاج زاده مصداقی از آن است و البته امیدواریم این مبارزه و ایستادگی آنقدر در جامعه ما عمق یابد و تاج زاده‌ها تکثیر شوند و جامعه مدنی ما قوی شود که دیگر اثری از استبداد نباشد و زندانی سیاسی نداشته باشیم!!

به امید رهایی ملک و ملت از دام استبداد و آزادی همه زندانیان سیاسی

#دهمین_سالگرد_بازداشت_تاجزاده
#جرم_نقد_رهبر

@MostafaTajzadeh
📝📝📝پیام *عبداللّه نوری* در آستانه‌ی دهمین سال بازداشت *سیدمصطفی تاجزاده*

✍️عبدالله نوری
بسم اللّه الرحمن الرحیم

ارزش‌های والای انسانی، همچون عدالت، آزادی و کاستن از درد و رنج انسان‌ها به‌سادگی و بی‌هزینه به‌دست نمی‌آیند. دستیابی به این آرمان‌ها، نیازمند فداکاری، استقامت و آمادگی برای پرداخت هزینه‌های سنگین است. در طول تاریخ، همواره انسان‌هایی بوده‌اند که برای تحقق این ارزش‌ها و رهایی بشریت از بند ستم و یوغ خودکامگی، از آسایش، خوشی و حتی جان خود گذشته‌اند.

درخشش نام انسانیت و اعتلای زندگی بشری، وام‌دار تلاش‌ها و ایثارگری‌های آنان است. از همین رو، قرآن کریم بر جایگاه والای این افراد تأکید کرده و مجاهدان را بر خانه‌نشینان با پاداشی عظیم برتری داده است (سوره مبارکه نساء، آیه ۹۵).

تاریخ پرافتخار ایران عزیز، با پیشینه‌ای درخشان در تمدن و فرهنگ، سرشار از نام‌ها و خاطرات مردان و زنانی است که برای سربلندی و پیشرفت این سرزمین، بی‌وقفه کوشیده‌اند، دل در گرو نجات این مرز و بوم داشته اند، از خطر نهراسیده‌اند و در راه حفظ هویت ملی و اعتلای نام میهن جان‌فشانی کرده‌اند.

برادر و دوست عزیزم، آقای سیدمصطفی تاجزاده، از جمله‌ی همین انسان‌هاست. او به‌راستی به ارزش‌های والای دینی، انسانی و ملی باور دارد و در راه سربلندی ایران، از هیچ تلاشی دریغ نورزیده است. آقا مصطفی درمیان یاران، اندیشمندان و اهل قلم، جایگاهی ویژه دارد. سال‌هاست که با ایمانی استوار و باوری راسخ، بهای صداقت در گفتار و شفافیت در مواضع خود را با تحمل سختی‌ها و زندان پرداخته است.

آقا مصطفی در عرصه‌ی سیاست و فعالیت‌های سیاسی، همواره به خیر عمومی می‌اندیشد و آن‌را چراغ راهنمای عمل سیاسی می‌داند. او با وجود تصدی پست‌های مهم سیاسی، دامان خود را به آلودگی‌های این عرصه نیالود و به دنبال تأمین منافع شخصی نبود.

آقا مصطفی، بی‌هیچ چشم‌داشت شخصی، تنها با تکیه بر وظیفه انسانی و اسلامی خود، آسایش زندگی و خانواده‌اش را وقف بیداری و آگاهی جامعه کرده است. همان‌گونه که امیرالمؤمنین علی(ع) در وصف پرهیزگاران فرمود: «نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ»؛ جان او در رنج است اما مردم از او در آسایش‌اند.

بیش از هر ویژگی دیگر، آقا مصطفی انسانی صادق، درست‌کردار و با قلبی پاک و بی‌آلایش است. با صراحت لهجه‌ای کم‌نظیر، هیچ مانعی را برای بیان حقیقت برنمی‌تابد. در هر موقعیتی، با آغوشی باز، هزینه‌هایی را که پایبندی به عقیده و آرمان برایش به همراه داشته، پذیرا شده است. او با دیدی انتقادی، اما متین و خیرخواهانه، خطاهای حکمرانان را گوشزد می‌کند و با شجاعت، از پیامدهای زیان‌بار رویه‌های نادرست هشدار می‌دهد.

آقا مصطفی اهل تملق و چاپلوسی نیست، تذکرات و انتقاداتش ریشه در مهر، دلسوزی و دغدغه اصلاح امور دارد و این، شیوه‌ی همه منتقدان خیرخواه است.

شجاعت مثال‌زدنی‌اش مصداق این سخن امیرمؤمنان علی(ع) است: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ»؛ خدا در دل‌شان بزرگ است و هرچه جز او، در چشم‌شان کوچک می‌نماید.
صراحت آقا مصطفی از سر کینه نیست، بلکه برای هشدار و بیدارگری است. در گفتار و نوشتارش، همواره الگویی از حکمرانی عادلانه دیده می‌شود، الگویی که در نامه گرانقدر امیرمؤمنان علی (ع) به مالک اشتر ترسیم شده است. او با الهام از آن آموزه‌ها، نسبت به خودکامگی، خونریزی ناحق، رانت‌خواری، فساد، امتیازطلبی و نخوت قدرت هشدار می‌دهد و حکمرانان را به مسیری دعوت می‌کند که به رفاه، آزادی، عدالت و پیشرفت کشور می‌انجامد.

در این مسیر دشوار لازم می دانم از شخصیت همراه و همدل او سرکار خانم فخرالسادت محتشمی‌پور یاد کنم. ایشان شریک ایمانی، روحی و عاطفی اوست که همواره در کنار آقا مصطفی ایستاده و تکیه‌گاه و مشوقی وفادار برای او بوده است. ندای حق‌طلبی آقا مصطفی در بسیاری از بزنگاه‌ها، با همراهی و تلاش ایشان معنا و بازتاب یافته است.

امیدوارم آقا مصطفای عزیزمان، همواره تندرست، شاد و سربلند باشد و از خداوند مهربان مسألت دارم که به‌پاس صداقت در نیت، گفتار و کردار، بهترین پاداش‌ها را به او و همسر شجاع و صبورش عطا کند و به‌زودی شاهد آزادی و رهایی او باشیم، ان‌شاءاللّه

#دهمین_سالگرد_بازداشت_تاجزاده
#جرم_نقد_رهبر

@MostafaTajzadeh
2025/07/03 01:09:25
Back to Top
HTML Embed Code: