This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نیمای_قهرمان
شش سال گذشته، اما هنوز صدای خندههایت در خانه میپیچد، نیما جان.
شش سال است که بیتو، خانه فقط چهاردیواریست، و زندگی، فقط گذرانِ روزهایی بینفس.
از آن روز تلخ در بیمارستان شریعتی، آن لحظهی سنگین که چشم بستی و رفتی، دل من ایستاده مانده. نفسم هنوز نصفه است.
تو فقط با سرطان نجنگیدی،
تو با دردِ بیعدالتی، با فقر، با تنهایی، با بیصدایی جنگیدی.
کودکی بودی که صدای هزاران انسان شدی.
وقتی من، بهنام ابراهیمزاده، در زندان بودم به جرم دفاع از حقوق کارگران،
تو پسرم، صدای من بودی.
هر خبری که برایت از پشت میلهها میفرستادم، تو میفرستادی برای رسانهها، برای وجدانهای بیدار، برای انسانهایی که هنوز گوش شنوا داشتند.
به یاد داری نامهات را از بیمارستان محک؟
آن نامه که نوشتی:
> «من نیما ابراهیمزاده هستم، پسر یک کارگر زندانی.
پدرم بهخاطر دفاع از حقوق کارگران در زندان است،
من هم در بیمارستان محک، با بیماری سختی دستوپنجه نرم میکنم…»
همان نامه دنیا را تکان داد.
تو سکوت نکردی، حتی وقتی صدایت لرزان بود.
تو ایستادی، همانطور که من در کنار زلزله
متن کامل در لینک 👇👇
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35371
شش سال گذشته، اما هنوز صدای خندههایت در خانه میپیچد، نیما جان.
شش سال است که بیتو، خانه فقط چهاردیواریست، و زندگی، فقط گذرانِ روزهایی بینفس.
از آن روز تلخ در بیمارستان شریعتی، آن لحظهی سنگین که چشم بستی و رفتی، دل من ایستاده مانده. نفسم هنوز نصفه است.
تو فقط با سرطان نجنگیدی،
تو با دردِ بیعدالتی، با فقر، با تنهایی، با بیصدایی جنگیدی.
کودکی بودی که صدای هزاران انسان شدی.
وقتی من، بهنام ابراهیمزاده، در زندان بودم به جرم دفاع از حقوق کارگران،
تو پسرم، صدای من بودی.
هر خبری که برایت از پشت میلهها میفرستادم، تو میفرستادی برای رسانهها، برای وجدانهای بیدار، برای انسانهایی که هنوز گوش شنوا داشتند.
به یاد داری نامهات را از بیمارستان محک؟
آن نامه که نوشتی:
> «من نیما ابراهیمزاده هستم، پسر یک کارگر زندانی.
پدرم بهخاطر دفاع از حقوق کارگران در زندان است،
من هم در بیمارستان محک، با بیماری سختی دستوپنجه نرم میکنم…»
همان نامه دنیا را تکان داد.
تو سکوت نکردی، حتی وقتی صدایت لرزان بود.
تو ایستادی، همانطور که من در کنار زلزله
متن کامل در لینک 👇👇
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35371
کودکان کار و خیابان
#نیمای_قهرمان شش سال گذشته، اما هنوز صدای خندههایت در خانه میپیچد، نیما جان. شش سال است که بیتو، خانه فقط چهاردیواریست، و زندگی، فقط گذرانِ روزهایی بینفس. از آن روز تلخ در بیمارستان شریعتی، آن لحظهی سنگین که چشم بستی و رفتی، دل من ایستاده مانده. نفسم…
#نیمای_قهرمان
شش سال گذشته، اما هنوز صدای خندههایت در خانه میپیچد، نیما جان.
شش سال است که بیتو، خانه فقط چهاردیواریست، و زندگی، فقط گذرانِ روزهایی بینفس.
از آن روز تلخ در بیمارستان شریعتی، آن لحظهی سنگین که چشم بستی و رفتی، دل من ایستاده مانده. نفسم هنوز نصفه است.
تو فقط با سرطان نجنگیدی،
تو با دردِ بیعدالتی، با فقر، با تنهایی، با بیصدایی جنگیدی.
کودکی بودی که صدای هزاران انسان شدی.
وقتی من، بهنام ابراهیمزاده، در زندان بودم به جرم دفاع از حقوق کارگران،
تو پسرم، صدای من بودی.
هر خبری که برایت از پشت میلهها میفرستادم، تو میفرستادی برای رسانهها، برای وجدانهای بیدار، برای انسانهایی که هنوز گوش شنوا داشتند.
به یاد داری نامهات را از بیمارستان محک؟
آن نامه که نوشتی:
> «من نیما ابراهیمزاده هستم، پسر یک کارگر زندانی.
پدرم بهخاطر دفاع از حقوق کارگران در زندان است،
من هم در بیمارستان محک، با بیماری سختی دستوپنجه نرم میکنم…»
همان نامه دنیا را تکان داد.
تو سکوت نکردی، حتی وقتی صدایت لرزان بود.
تو ایستادی، همانطور که من در کنار زلزلهزدگان کرمانشاه ایستادم،
در دل آتش شینآباد،
در کنار کودکان بیپناه،
اما همیشه با درد تو، با غصهی تو،
با این بغض که پسرم بر تخت بیمارستان است و من نمیتوانم کنارش باشم.
چون در این سرزمین، پدر بودن جرم است.
چون در این نظام، انسان بودن هزینه دارد.
و تو، نیما...
برای ما فقط یک فرزند نبودی.
تو رفیق راه من بودی، همراه روزهای سخت.
تو صدای خاموش هزاران کودک شدی.
و حالا شش سال است که از میان ما رفتهای،
اما هنوز در قلب ما زندهای.
و هنوز، هر شب صدای گریههای مادرت در گوشم میپیچد…
مادری که از همان شبها دیگر خواب راحت نداشت.
که از همان روزها، غصه در چشمانش ریشه زد.
و تو هم، پسرم، با اشکهایی که بالش را خیس میکرد، بزرگ شدی.
وقتی اشکهای مادرت را دیدی، شکستی...
و گفتی:
> «مریض شدم، کم آوردم. درد کشیدم، بدجور هم شکستم…»
حالا ششمین سال است که بدون تو گذشته،
و هنوز، این درد در رگِ لحظهها جریان دارد.
کسی نمیفهمد این حرفها را، چون تجربهاش نکرده.
کسی نمیتواند غم این سالها را از دل ما بیرون بکشد.
نه فقط ما — هزاران کودک و پدر و مادر،
در این سرزمین زیر خط فقر، زیر خط امید، زیر خط زندگی نفس میکشند.
نیما…
خط فقر برای ما یک عدد نیست.
خط فقر برای ما باباست،
مادر است،
خندهی گمشدهات است،
زندگیست که باید آرزو شود.
این دلنوشته هم، شاید مثل بقیه فقط لایک بخورد…
اما کسی هست که چند دقیقه فکر کند؟
کسی هست که دل بسوزاند، نه فقط از سر ترحم، که از سر مسئولیت؟
نیما جان…
یادت گرامی.
صدایت ماندگار.
نامت در کنار آزادی، جاودان.
بهنام ابراهیمزاده
۲۹ مهر ۱۴۰۴
شش سال گذشته، اما هنوز صدای خندههایت در خانه میپیچد، نیما جان.
شش سال است که بیتو، خانه فقط چهاردیواریست، و زندگی، فقط گذرانِ روزهایی بینفس.
از آن روز تلخ در بیمارستان شریعتی، آن لحظهی سنگین که چشم بستی و رفتی، دل من ایستاده مانده. نفسم هنوز نصفه است.
تو فقط با سرطان نجنگیدی،
تو با دردِ بیعدالتی، با فقر، با تنهایی، با بیصدایی جنگیدی.
کودکی بودی که صدای هزاران انسان شدی.
وقتی من، بهنام ابراهیمزاده، در زندان بودم به جرم دفاع از حقوق کارگران،
تو پسرم، صدای من بودی.
هر خبری که برایت از پشت میلهها میفرستادم، تو میفرستادی برای رسانهها، برای وجدانهای بیدار، برای انسانهایی که هنوز گوش شنوا داشتند.
به یاد داری نامهات را از بیمارستان محک؟
آن نامه که نوشتی:
> «من نیما ابراهیمزاده هستم، پسر یک کارگر زندانی.
پدرم بهخاطر دفاع از حقوق کارگران در زندان است،
من هم در بیمارستان محک، با بیماری سختی دستوپنجه نرم میکنم…»
همان نامه دنیا را تکان داد.
تو سکوت نکردی، حتی وقتی صدایت لرزان بود.
تو ایستادی، همانطور که من در کنار زلزلهزدگان کرمانشاه ایستادم،
در دل آتش شینآباد،
در کنار کودکان بیپناه،
اما همیشه با درد تو، با غصهی تو،
با این بغض که پسرم بر تخت بیمارستان است و من نمیتوانم کنارش باشم.
چون در این سرزمین، پدر بودن جرم است.
چون در این نظام، انسان بودن هزینه دارد.
و تو، نیما...
برای ما فقط یک فرزند نبودی.
تو رفیق راه من بودی، همراه روزهای سخت.
تو صدای خاموش هزاران کودک شدی.
و حالا شش سال است که از میان ما رفتهای،
اما هنوز در قلب ما زندهای.
و هنوز، هر شب صدای گریههای مادرت در گوشم میپیچد…
مادری که از همان شبها دیگر خواب راحت نداشت.
که از همان روزها، غصه در چشمانش ریشه زد.
و تو هم، پسرم، با اشکهایی که بالش را خیس میکرد، بزرگ شدی.
وقتی اشکهای مادرت را دیدی، شکستی...
و گفتی:
> «مریض شدم، کم آوردم. درد کشیدم، بدجور هم شکستم…»
حالا ششمین سال است که بدون تو گذشته،
و هنوز، این درد در رگِ لحظهها جریان دارد.
کسی نمیفهمد این حرفها را، چون تجربهاش نکرده.
کسی نمیتواند غم این سالها را از دل ما بیرون بکشد.
نه فقط ما — هزاران کودک و پدر و مادر،
در این سرزمین زیر خط فقر، زیر خط امید، زیر خط زندگی نفس میکشند.
نیما…
خط فقر برای ما یک عدد نیست.
خط فقر برای ما باباست،
مادر است،
خندهی گمشدهات است،
زندگیست که باید آرزو شود.
این دلنوشته هم، شاید مثل بقیه فقط لایک بخورد…
اما کسی هست که چند دقیقه فکر کند؟
کسی هست که دل بسوزاند، نه فقط از سر ترحم، که از سر مسئولیت؟
نیما جان…
یادت گرامی.
صدایت ماندگار.
نامت در کنار آزادی، جاودان.
بهنام ابراهیمزاده
۲۹ مهر ۱۴۰۴
💔1
اجرای حکم اعدام یک زندانی که در زمان ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال داشت
بامداد دوشنبه ۲۸ مهرماه، حکم اعدام یکی از زندانیان نوجوان که پیشتر به اتهام قتل محکوم شده بود، در زندان سپیدار اهواز اجرا شد.
این فرد که هنگام وقوع حادثه تنها ۱۷ سال داشت، اهل شهرستان بهبهان بوده و حدود پنج سال پیش در جریان یک درگیری دستهجمعی بر سر زمینهای کشاورزی بازداشت شده بود. در این نزاع، یکی از طرفین جان خود را از دست داده و وی به اتهام قتل به اعدام محکوم شده بود.
هویت این زندانی #علی_اقاجاری_پیونداعلام شده است
با اجرای این حکم، بار دیگر موضوع اعدام مجرمان زیر سن قانونی و رعایت نکردن موازین حقوق کودک در نظام قضایی کشور مورد توجه قرار گرفته است.
#نه_به_اعدام
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
بامداد دوشنبه ۲۸ مهرماه، حکم اعدام یکی از زندانیان نوجوان که پیشتر به اتهام قتل محکوم شده بود، در زندان سپیدار اهواز اجرا شد.
این فرد که هنگام وقوع حادثه تنها ۱۷ سال داشت، اهل شهرستان بهبهان بوده و حدود پنج سال پیش در جریان یک درگیری دستهجمعی بر سر زمینهای کشاورزی بازداشت شده بود. در این نزاع، یکی از طرفین جان خود را از دست داده و وی به اتهام قتل به اعدام محکوم شده بود.
هویت این زندانی #علی_اقاجاری_پیونداعلام شده است
با اجرای این حکم، بار دیگر موضوع اعدام مجرمان زیر سن قانونی و رعایت نکردن موازین حقوق کودک در نظام قضایی کشور مورد توجه قرار گرفته است.
#نه_به_اعدام
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
صفحه اینستاگرام فاطیما پورحسینی،
کمدین و مجری با بیش از ۵۰۰ هزار دنبالکننده به دستور مقام قضایی مسدود و تمامی محتوای آن از دسترس خارج شد. این اقدام بهدلیل آنچه «انتشار محتوای مجرمانه و مغایر اخلاق و عفت عمومی» عنوان شده، از سوی پلیس امنیت عمومی فراجا انجام گرفته است.
فاطیما پورحسینی، در زمینه تولید و انتشار محتوای طنز و به عنوان مجری در برنامه کمدی «لاینبازی» فعالیت میکرد.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نه_به_اعدام
#زن_زندگی_آزای
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35374
کمدین و مجری با بیش از ۵۰۰ هزار دنبالکننده به دستور مقام قضایی مسدود و تمامی محتوای آن از دسترس خارج شد. این اقدام بهدلیل آنچه «انتشار محتوای مجرمانه و مغایر اخلاق و عفت عمومی» عنوان شده، از سوی پلیس امنیت عمومی فراجا انجام گرفته است.
فاطیما پورحسینی، در زمینه تولید و انتشار محتوای طنز و به عنوان مجری در برنامه کمدی «لاینبازی» فعالیت میکرد.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نه_به_اعدام
#زن_زندگی_آزای
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35374
❤2
اجرای حکم اعدام علی آقاجری پیوند، کودکمجرم در زندان سپیدار اهواز
حکم اعدام علی آقاجری پیوند، زندانی ٢٢ ساله لُر که پیشتر بابت اتهام "قتل عمد" به اعدام محکوم شده بود، در زندان مرکزی اهواز به اجرا در آمد. وی در حین ارتکاب جرم ١٧ ساله بوده است.
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35375
حکم اعدام علی آقاجری پیوند، زندانی ٢٢ ساله لُر که پیشتر بابت اتهام "قتل عمد" به اعدام محکوم شده بود، در زندان مرکزی اهواز به اجرا در آمد. وی در حین ارتکاب جرم ١٧ ساله بوده است.
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35375
زنکشی؛ گزارشی از قتل ریحانه دُرزاده توسط به دلیل عدم رضایت برای ازدواج دوم توسط همسرش
یک زن جوان با هویت ریحانه درزاده در شهرستان نیکشهر از توابع استان سیستان و بلوچستان توسط همسرش به قتل رسید. انگیزهی قاتل از ارتکاب جرم عدم رضایت همسرش برای ازدواج دوم این فرد گزارش شده است.
#اعتصابات_سراسری
#ژن_ژیان_ئازادی
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35376
یک زن جوان با هویت ریحانه درزاده در شهرستان نیکشهر از توابع استان سیستان و بلوچستان توسط همسرش به قتل رسید. انگیزهی قاتل از ارتکاب جرم عدم رضایت همسرش برای ازدواج دوم این فرد گزارش شده است.
#اعتصابات_سراسری
#ژن_ژیان_ئازادی
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35376
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیحجابی و سبک زندگی جدید دانشآموزان پیشرو و نسلزد درون مدارس هم در حال ریشه دواندن است!
جمهوری اسلامی با روانه کردن ۸۰ هزار مزدور حجاببان به خیابانها خیال میکند میتواند حجاب اجباری را به مردم دوباره تحمیل کند و تغییری در سبک زندگی جدید نسلزد ایجاد کند اما ما دانشآموزان پیشرو و انقلابی همچنان به پیشرویمان در خیابان و مدرسه ادامه میدهیم.
دانشآموزان بوشهر
جمهوری اسلامی با روانه کردن ۸۰ هزار مزدور حجاببان به خیابانها خیال میکند میتواند حجاب اجباری را به مردم دوباره تحمیل کند و تغییری در سبک زندگی جدید نسلزد ایجاد کند اما ما دانشآموزان پیشرو و انقلابی همچنان به پیشرویمان در خیابان و مدرسه ادامه میدهیم.
دانشآموزان بوشهر
رامین فاتحی، اهل سنندج در تاریخ ٢١ مهر ماە ١٤٠١، در جریان اعتراضات سراسری بە قتل حکومتی ژینا امینی تواط نیروهای امنیتی بازداشت و در تاریخ ٢٩ مهرماە ١٤٠١، زیر شکنجه نیروهای امنیتی در یکی از بازداشتگاههای سنندج بە قتل رسید و سپس علت مرگ او را "خودکشی" اعلام کردند و پیکرش را بدون اجازه خانواده در "بهشت محمدی" سنندج به خاک سپردند.
#اعتصابات_سراسری
#ژن_ژیان_ئازادی
#نه_به_اعدام
https://www.tg-me.com/behnima/68514
#اعتصابات_سراسری
#ژن_ژیان_ئازادی
#نه_به_اعدام
https://www.tg-me.com/behnima/68514
کودکان کار و خیابان
Photo
یاد غزاله چلابی، دختری از جنس کوه و مهربانی
امروز، ۲۹ مهر، روز کوهنورد نام دارد. چه خوب است که در این روز، یادی کنیم از غزاله چلابی؛ دختری که عاشق کوه بود و عاشق حیوانات.
غزاله همچون کوه استوار بود و آزاد.
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، هنگامی که در خیابان مشغول فیلمبرداری بود، ناگهان گلولهای به سوی او شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند:
«یکی رو کشتند!»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشتهی امور بانکی و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود، همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و گوش شنوا برای حرفهای آدمهای اطرافش داشت.
غزاله از سگهای بیمار و گرسنهی خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه، ساعت چهار صبح، راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علمکوه، دماوند و بسیاری از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود. هر روز میدوید تا برای کوهنوردی آماده بماند.
او یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر، هرجا که میتوانست، روسریاش را برمیداشت.
پس از اصابت گلوله، غزاله پنج روز در کما بود. به گفتهی خالهاش، گلولهی جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود؛ پیشانی را سوراخ کرده و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود، بهطوری که پشت سرش به اندازهی یک نارنگی سوراخ شده بود. پزشکان گفتند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و به همین دلیل، با وجود مرگ مغزی، حرکات غیرارادی بدنش — مانند تپش قلب و عملکرد ششها — ادامه داشت.
غزاله پیشتر دوبار کارت اهدای عضو پر کرده بود و میخواست در صورت مرگ مغزی، اعضای بدنش به دیگران اهدا شود. هنگامی که پزشکان اعلام کردند دیگر امیدی به زنده نگهداشتنش نیست، ۹ عضو بدن او سالم بود و میتوانست به بیماران نیازمند پیوند زده شود.
اما نهادهای امنیتی اجازهی این کار را ندادند.
غزاله چلابی، دختری که عاشق کوه و زندگی بود، امروز در یاد مردم ایران، نماد آزادی، انسانیت و استقامت است.
#غزاله_چلابی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#ایستادهایم_تا_پایان
امروز، ۲۹ مهر، روز کوهنورد نام دارد. چه خوب است که در این روز، یادی کنیم از غزاله چلابی؛ دختری که عاشق کوه بود و عاشق حیوانات.
غزاله همچون کوه استوار بود و آزاد.
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، هنگامی که در خیابان مشغول فیلمبرداری بود، ناگهان گلولهای به سوی او شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند:
«یکی رو کشتند!»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشتهی امور بانکی و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود، همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و گوش شنوا برای حرفهای آدمهای اطرافش داشت.
غزاله از سگهای بیمار و گرسنهی خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه، ساعت چهار صبح، راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علمکوه، دماوند و بسیاری از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود. هر روز میدوید تا برای کوهنوردی آماده بماند.
او یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر، هرجا که میتوانست، روسریاش را برمیداشت.
پس از اصابت گلوله، غزاله پنج روز در کما بود. به گفتهی خالهاش، گلولهی جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود؛ پیشانی را سوراخ کرده و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود، بهطوری که پشت سرش به اندازهی یک نارنگی سوراخ شده بود. پزشکان گفتند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و به همین دلیل، با وجود مرگ مغزی، حرکات غیرارادی بدنش — مانند تپش قلب و عملکرد ششها — ادامه داشت.
غزاله پیشتر دوبار کارت اهدای عضو پر کرده بود و میخواست در صورت مرگ مغزی، اعضای بدنش به دیگران اهدا شود. هنگامی که پزشکان اعلام کردند دیگر امیدی به زنده نگهداشتنش نیست، ۹ عضو بدن او سالم بود و میتوانست به بیماران نیازمند پیوند زده شود.
اما نهادهای امنیتی اجازهی این کار را ندادند.
غزاله چلابی، دختری که عاشق کوه و زندگی بود، امروز در یاد مردم ایران، نماد آزادی، انسانیت و استقامت است.
#غزاله_چلابی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#ایستادهایم_تا_پایان
Einführung der persischen Sprache als zusätzliche Prüfungssprache für die Führerscheinprüfung :Mit der Eingabe wird die Einführung der persischen Sprache als zusätzliche Prüfungssprache für die Führerscheinprüfung gefordert. https://epetitionen.bundestag.de/petitionen/_2025/_08/_31/Petition_185937.html
.اگر در آلمان هستید لطفا این پتیشن برای گواهینامه به زبان آلمانی را امضا کنید اگر در امضا کردن مشکل دارید لینک زیر را کلیک کنید به شما میگوید چگونه امضا کنید
👇👇👇
https://www.instagram.com/reel/DQEv0GEDMBx/?igsh=NTV3cnNvdGRodnpi
https://www.tg-me.com/behnima/68528
.اگر در آلمان هستید لطفا این پتیشن برای گواهینامه به زبان آلمانی را امضا کنید اگر در امضا کردن مشکل دارید لینک زیر را کلیک کنید به شما میگوید چگونه امضا کنید
👇👇👇
https://www.instagram.com/reel/DQEv0GEDMBx/?igsh=NTV3cnNvdGRodnpi
https://www.tg-me.com/behnima/68528
افتتاح اولین مدرسه بنام «سایه»، دبستان دخترانه امیرهوشنگ ابتهاج در روستای سرابباغ آبدانان ایلام، ۲۷ مهرماه ۱۴۰۴
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز ۲۹ مهر مصادف با روز جهانی آشپز،به یاد مهرشاد شهیدی نژاد معترض کشته شده در جنبش ۱۴۰۱
💔2
متهم تیراندازی به سمت یک خودرو در هویزه بازداشت شد
متهم تیراندازی به سمت خودرو در یک گشت ایست بازرسی در هویزه بازداشت و تحویل مرجع قضایی شد.
مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرد؛ با دستور قضایی و پیگیریهای صورت گرفته متهم تیراندازی به سمت یک خودرو در شهرستان هویزه شناسایی و بازداشت شد.
در نتیجه تیراندازی صورت گرفته در یک پست ایست بازرسی در هویزه، متاسفانه یک کودک جان خود را از دست داد.
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35394
متهم تیراندازی به سمت خودرو در یک گشت ایست بازرسی در هویزه بازداشت و تحویل مرجع قضایی شد.
مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرد؛ با دستور قضایی و پیگیریهای صورت گرفته متهم تیراندازی به سمت یک خودرو در شهرستان هویزه شناسایی و بازداشت شد.
در نتیجه تیراندازی صورت گرفته در یک پست ایست بازرسی در هویزه، متاسفانه یک کودک جان خود را از دست داد.
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35394
بیانیه اعتراض به پولیسازی آموزش در اعتراضات خواجه نصیر
در این بیانیه آمده است: دانشگاه همیشه سنگر اندیشه و روشنگری بوده است؛ جایی که پرسیدن و اعتراض کردن جرم نیست، بلکه نشانهی زیستن آگاهانه است.
اکنون در ظهرگاه ۲۹ مهر، ما دانشجویان دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی بار دیگر خشم خویش را فریاد کردیم تا بگوییم برای حقوق و احترام دانشجو جای هیچ مذاکرهای نیست.
با آغاز فرایند پولی سازی دانشگاهها و تکرار مهملات و دروغ بزرگ کسری بودجه، تمام بدنهی دانشگاه مملو از کارشکنیهای متعدد شده است و در این میان چکمهی ساختمان مرکزی روی گلوی دانشجوست.
امروز دانشگاه ما زیر بار سیاستهای ناعادلانه و نگاههای سوداگرانه خم شده است. غذای سلف در شأن انسان نیست، شهریهها نفس دانشجو را میبُرند، و خوابگاهها از ازدحام و کمبود امکانات به جان آمدهاند. همهی دانشجویان حق دارند در خوابگاهی درخور شأن خود زندگی کنند، نه در اتاقهای کوچک و شلوغی که تنها برای پر کردن جیب دیگران طراحی شدهاند.
در کنار این مشکلات، سایهی سرکوب و تهدید نیز بر دانشگاه گسترده است؛ بر زبانهایی که جز از عدالت و رفاه سخن نمیگویند. ما میگوییم: تا وقتی که پولیسازی و تبعیض ادامه دارد، تا وقتی تهدید جای گفتوگو را گرفته، اعتراض و تحصن ما پایان نخواهد یافت.
دانشگاه را نمیتوان با پول اداره کرد و با ترس ساکت نگه داشت. دانشگاه با آزادی زنده است؛ با حق انتقاد، با امید به تغییر، با صدای جمعی دانشجویان.
ما خواهان غذای سالم، شهریهی منصفانه، خوابگاه در شأن دانشجو و فضای امن برای بیان آزادانهی اندیشهایم. آموزش، حق همگانی است نه کالایی تجملی.
ادامهدهندهی راه نسلهایی هستیم که دانشگاه را سنگر آگاهی ساختند و در سختترین سالها چراغ آزادی را روشن نگه داشتند. امروز نیز همان صدا را تکرار میکنیم:
دانشگاه سکوت نخواهد کرد.
تا روزی که عدالت و آزادی در این سرزمین ریشه بدواند، ما ایستادهایم — جمعی، آگاه، و آزاد.
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35395
در این بیانیه آمده است: دانشگاه همیشه سنگر اندیشه و روشنگری بوده است؛ جایی که پرسیدن و اعتراض کردن جرم نیست، بلکه نشانهی زیستن آگاهانه است.
اکنون در ظهرگاه ۲۹ مهر، ما دانشجویان دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی بار دیگر خشم خویش را فریاد کردیم تا بگوییم برای حقوق و احترام دانشجو جای هیچ مذاکرهای نیست.
با آغاز فرایند پولی سازی دانشگاهها و تکرار مهملات و دروغ بزرگ کسری بودجه، تمام بدنهی دانشگاه مملو از کارشکنیهای متعدد شده است و در این میان چکمهی ساختمان مرکزی روی گلوی دانشجوست.
امروز دانشگاه ما زیر بار سیاستهای ناعادلانه و نگاههای سوداگرانه خم شده است. غذای سلف در شأن انسان نیست، شهریهها نفس دانشجو را میبُرند، و خوابگاهها از ازدحام و کمبود امکانات به جان آمدهاند. همهی دانشجویان حق دارند در خوابگاهی درخور شأن خود زندگی کنند، نه در اتاقهای کوچک و شلوغی که تنها برای پر کردن جیب دیگران طراحی شدهاند.
در کنار این مشکلات، سایهی سرکوب و تهدید نیز بر دانشگاه گسترده است؛ بر زبانهایی که جز از عدالت و رفاه سخن نمیگویند. ما میگوییم: تا وقتی که پولیسازی و تبعیض ادامه دارد، تا وقتی تهدید جای گفتوگو را گرفته، اعتراض و تحصن ما پایان نخواهد یافت.
دانشگاه را نمیتوان با پول اداره کرد و با ترس ساکت نگه داشت. دانشگاه با آزادی زنده است؛ با حق انتقاد، با امید به تغییر، با صدای جمعی دانشجویان.
ما خواهان غذای سالم، شهریهی منصفانه، خوابگاه در شأن دانشجو و فضای امن برای بیان آزادانهی اندیشهایم. آموزش، حق همگانی است نه کالایی تجملی.
ادامهدهندهی راه نسلهایی هستیم که دانشگاه را سنگر آگاهی ساختند و در سختترین سالها چراغ آزادی را روشن نگه داشتند. امروز نیز همان صدا را تکرار میکنیم:
دانشگاه سکوت نخواهد کرد.
تا روزی که عدالت و آزادی در این سرزمین ریشه بدواند، ما ایستادهایم — جمعی، آگاه، و آزاد.
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35395
تصویری از دانش آموز ۱۶ ساله که در سنقر خودکشی کرد
یکشنبه ۲۷ مهر یک دانش پسر ۱۶ ساله اهل روستای قشلاق سنقر و کلیایی در دبیرستان فارسینج از توابع این شهرستان با خوردن قرص برنج با اقدام به خودکشی به زندگی خود پایان داد.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، نسبت به آمار خودکشی در بین جوانان و نوجوانان که ریشه در مشکلات اقتصادی، نابرابریهای اجتماعی ، عدم امید به آینده، شکاف طبقاتی عمیق، فرصت های نابرابر جهت رشد و شکوفایی همگانی، عدم بکارگیری روشهای نوین روانکاوی و مشاوره در آموزش و پرورش و خود سانسوری به واسطه سلطه آموزش ایدئولوژیک دارد، هشدار می دهد و اعلام می دارد تداوم و فراگیری این روند متوجه سیاستهای اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی حاکم بر کشور است.
#خودکشی
#فقر
#نابرابری_اجتماعی
#اعتصابات_سراسری
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35396
یکشنبه ۲۷ مهر یک دانش پسر ۱۶ ساله اهل روستای قشلاق سنقر و کلیایی در دبیرستان فارسینج از توابع این شهرستان با خوردن قرص برنج با اقدام به خودکشی به زندگی خود پایان داد.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، نسبت به آمار خودکشی در بین جوانان و نوجوانان که ریشه در مشکلات اقتصادی، نابرابریهای اجتماعی ، عدم امید به آینده، شکاف طبقاتی عمیق، فرصت های نابرابر جهت رشد و شکوفایی همگانی، عدم بکارگیری روشهای نوین روانکاوی و مشاوره در آموزش و پرورش و خود سانسوری به واسطه سلطه آموزش ایدئولوژیک دارد، هشدار می دهد و اعلام می دارد تداوم و فراگیری این روند متوجه سیاستهای اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی حاکم بر کشور است.
#خودکشی
#فقر
#نابرابری_اجتماعی
#اعتصابات_سراسری
https://www.tg-me.com/NA_BE_KAR_KOODAKAN/35396
💔3
