Forwarded from گُل گُلی (Behesht)
کاش خبرهایِ خوب سر زده از راه میرسیدند.
دستِمان را میگرفتند و میبردند جایی که نه غم باشد نه دوری.
نه دلتنگی باشد نه فاصله.
نه تنفری باشد نه بیزاری.
نه ترسِ از دست دادنی باشد
نه ناتوانیِ فراموش کردن.
کاش دستِ اتفاقهایِ خوب آنقدر قوی بودند
که میشد تمامِمان را یکجا بهشان بسپاریم
که دیگر فوبیایِ فردایِ دوباره
در وجودمان تکثیر نکند و ریشه ی خوشی هایمان را به یکبارِ نخُشکانَد.
#فرگل_مشتاقی
دستِمان را میگرفتند و میبردند جایی که نه غم باشد نه دوری.
نه دلتنگی باشد نه فاصله.
نه تنفری باشد نه بیزاری.
نه ترسِ از دست دادنی باشد
نه ناتوانیِ فراموش کردن.
کاش دستِ اتفاقهایِ خوب آنقدر قوی بودند
که میشد تمامِمان را یکجا بهشان بسپاریم
که دیگر فوبیایِ فردایِ دوباره
در وجودمان تکثیر نکند و ریشه ی خوشی هایمان را به یکبارِ نخُشکانَد.
#فرگل_مشتاقی
امسال به زن بودنم بسیار افتخار کردم.
قدمهایی که برداشتم محکمتر و قویتر بودن.
روی تصمیماتم مدتها فکر نکردم و سرِ احساسات و قلبم رو کلاه نذاشتم و شروع به گول زدن خودم نکردم.
امسال یاد گرفتم یک زن برای ادامه
نیازی به همیشه قوی بودن، زیبا بودن،
در اوج بودن، پیشرفت کردن،
همهچیز تموم بودن، تک و تنها تازیدن نداره.
نیاز داره خیلی از اوقات ضعیف،
شکننده، خمیده،
مچاله شده،
گریون باشه.
امسال یاد گرفتم هرشب جلوی آینه بایستم،
باختهام رو به یاد بیارم و با افتخار سرم رو بالا بگیرم و بگم:
«باریکاالله دختر،از پسِ اینم براومدی»
چون اونها همون قدمهای مطمئن و انتخابهای بینقص و بدونِ شک من بودن.
یادگرفتم نیازی نیست در اوج غم و درد و مغموم بودنم ،
لبخند بزنم و نشون بدم در بهترین حالت روحی و روانیم هستم درحالی که دارم از درون به هزاران تکه تقسیم میشم و به زودی یک فروپاشی عظیم در من اتفاق میفته.
امسال به زن بودنم بسیار افتخار کردم.
چون فهمیدم جنگِ من، رقابتِ من، مقایسهی من، فقط با خودمه وَ نه با هیچکسی دیگه.
خودم رو امسال بیشتر دوست داشتم،
بیشتر دلداری دادم.
نازش رو بیشتر خریدم.
کمتر شماتت و قضاوتش کردم.
کمتر دخترِ کوچک درونم رو تنبیه کردم و ازارش دادم.
امسال اجازه دادم دخترِ کوچک درونم
از حصار و زندانی که براش ساخته بودم بیرون بیاد و ازادانه بازی کنه، حرف بزنه، وَ کمی بیشتر زندگی کنه.
بله...
امسال برخلاف تمام سالهایی که گذرونده بودم زنِ قوی، موفق وَ بدون نقطه ضعفی نبودم.
اما امسال کمی بیشتر از همیشه زن بودم.
چون اجازه دادم تمام زنهایی که درونم سرکوب کردم آزاد بشن و زندگی کنن.
#فرگل_مشتاقی
قدمهایی که برداشتم محکمتر و قویتر بودن.
روی تصمیماتم مدتها فکر نکردم و سرِ احساسات و قلبم رو کلاه نذاشتم و شروع به گول زدن خودم نکردم.
امسال یاد گرفتم یک زن برای ادامه
نیازی به همیشه قوی بودن، زیبا بودن،
در اوج بودن، پیشرفت کردن،
همهچیز تموم بودن، تک و تنها تازیدن نداره.
نیاز داره خیلی از اوقات ضعیف،
شکننده، خمیده،
مچاله شده،
گریون باشه.
امسال یاد گرفتم هرشب جلوی آینه بایستم،
باختهام رو به یاد بیارم و با افتخار سرم رو بالا بگیرم و بگم:
«باریکاالله دختر،از پسِ اینم براومدی»
چون اونها همون قدمهای مطمئن و انتخابهای بینقص و بدونِ شک من بودن.
یادگرفتم نیازی نیست در اوج غم و درد و مغموم بودنم ،
لبخند بزنم و نشون بدم در بهترین حالت روحی و روانیم هستم درحالی که دارم از درون به هزاران تکه تقسیم میشم و به زودی یک فروپاشی عظیم در من اتفاق میفته.
امسال به زن بودنم بسیار افتخار کردم.
چون فهمیدم جنگِ من، رقابتِ من، مقایسهی من، فقط با خودمه وَ نه با هیچکسی دیگه.
خودم رو امسال بیشتر دوست داشتم،
بیشتر دلداری دادم.
نازش رو بیشتر خریدم.
کمتر شماتت و قضاوتش کردم.
کمتر دخترِ کوچک درونم رو تنبیه کردم و ازارش دادم.
امسال اجازه دادم دخترِ کوچک درونم
از حصار و زندانی که براش ساخته بودم بیرون بیاد و ازادانه بازی کنه، حرف بزنه، وَ کمی بیشتر زندگی کنه.
بله...
امسال برخلاف تمام سالهایی که گذرونده بودم زنِ قوی، موفق وَ بدون نقطه ضعفی نبودم.
اما امسال کمی بیشتر از همیشه زن بودم.
چون اجازه دادم تمام زنهایی که درونم سرکوب کردم آزاد بشن و زندگی کنن.
#فرگل_مشتاقی
سال جدید و عزیزم!
خدا کند در را که باز کردیم،
یک دنیا دلخوشی و خوشبختی،
سوغاتیِ بخت و اقبال ما را در آغوشت داشته باشی!
سهم هر کسی را به دستش بدهی
و غمهای سخت و سنگینِ سال قبل را
در عمیقترین بخش فراموشیها دفن کنی!
خدا کند تو مهربانتر باشی!
ما امید بستهایم!
ما بسیار به تو امیدواریم...
به روی خوش و بوی معطر خبرهای خوبت!
ما به خدا و به همهی خوبیهایی که
با تو خواهد آمد،
سبزترین امیدها را بستهایم!
#نازیلا_زارع
خدا کند در را که باز کردیم،
یک دنیا دلخوشی و خوشبختی،
سوغاتیِ بخت و اقبال ما را در آغوشت داشته باشی!
سهم هر کسی را به دستش بدهی
و غمهای سخت و سنگینِ سال قبل را
در عمیقترین بخش فراموشیها دفن کنی!
خدا کند تو مهربانتر باشی!
ما امید بستهایم!
ما بسیار به تو امیدواریم...
به روی خوش و بوی معطر خبرهای خوبت!
ما به خدا و به همهی خوبیهایی که
با تو خواهد آمد،
سبزترین امیدها را بستهایم!
#نازیلا_زارع
برای من تَرک کردن سخت ترین کار دنیاست.
ترک کردن شغل مورد علاقهم.
ترک کردن ادمی که عاشقشم.
ترک کردن رفیقایی که دوسشون دارم.
ترک کردن جایی که بهش عادت کردم.
ترک کردن موقعیتی که براش تلاش کردم.
ترک کردن وَ از نو شروع کردن برای من مثل یه پوست اندازی جدیده.
انگار اون شخصیت در من میمیره ، درکمال احترام به خاک سپرده میشه و انسان دیگهای از نو متولد میشه که دیگه اون عشق رو به معشوقش نداره.
اون عِرق رو به موقعیت و کار و مکانی که ترکش کرده نداره.
اون مِهر رو به کسایی که ازشون جدا شده نداره.
اما وقتی شروع میکنم ،
انقدر این انسان تازه متولد شده که همه چیز رو فراموش کرده و پشت سر گذاشته،
برام دوست داشتنی و به قدرِ کافیه ،
که نمیدونم چرا اینهمه از تَرک کردن و شروعی دوباره مقاومت میکردم.
#فرگل_مشتاقی
ترک کردن شغل مورد علاقهم.
ترک کردن ادمی که عاشقشم.
ترک کردن رفیقایی که دوسشون دارم.
ترک کردن جایی که بهش عادت کردم.
ترک کردن موقعیتی که براش تلاش کردم.
ترک کردن وَ از نو شروع کردن برای من مثل یه پوست اندازی جدیده.
انگار اون شخصیت در من میمیره ، درکمال احترام به خاک سپرده میشه و انسان دیگهای از نو متولد میشه که دیگه اون عشق رو به معشوقش نداره.
اون عِرق رو به موقعیت و کار و مکانی که ترکش کرده نداره.
اون مِهر رو به کسایی که ازشون جدا شده نداره.
اما وقتی شروع میکنم ،
انقدر این انسان تازه متولد شده که همه چیز رو فراموش کرده و پشت سر گذاشته،
برام دوست داشتنی و به قدرِ کافیه ،
که نمیدونم چرا اینهمه از تَرک کردن و شروعی دوباره مقاومت میکردم.
#فرگل_مشتاقی
یک زن هیچوقت کامل به دنیا نمیاد،
قوی نمیشه، مستقل به بار نمیاد.
یک شبِ فولاد اب دیده نمیشه.
سرد و گرم چشیده نمیشه،
واسه بُردهاش کمین نمیکنه و آرزوهاش رو با دستاش نمیسازه.
به دنیا میاد یاد میگیره زن بودن رو.
به دنیا میاد یاد میگیره قوی بودن رو.
به دنیا میاد یاد میگیره سخت جان بودن با تنِ ظریفش رو.
به دنیا میاد یاد میگیره شکننده بودن در عین محکم موندش رو.
به دنیا میاد یاد میگیره که اجازه نده کسی دیوار زندگیش رو بسازه تا چم و خمش رو بلد شه و بدونه کدوم آجر رو بیرون بکشه تا یهو فرو بریزه.
به دنیا میاد شکست بخوره تا واسه بُردش بیشتر بدوه.
به دنیا میاد که ببازه تا بدونه زمین خوردن چه دردی داره.
به دنیا میاد زخمی بشه تا بفهمه درد کشیدن در عین تنهایی چه طمیه.
به دنیا میاد رویا بچینه به گِل بشینه، دوباره از نو بکاره.
یک زن یاد میگیره از یک جایی دیگه فرار نکنه جلوی همه بی قراریا،
چشمتو چشمِ همه محدودیت ها،
شونه به شونه همه نتونستها بایسته،
با هرچیزی که ساخته و ویران شده روبه رو بشه و دوباره خشت به خشت بسازه🌱
#فرگل_مشتاقی
قوی نمیشه، مستقل به بار نمیاد.
یک شبِ فولاد اب دیده نمیشه.
سرد و گرم چشیده نمیشه،
واسه بُردهاش کمین نمیکنه و آرزوهاش رو با دستاش نمیسازه.
به دنیا میاد یاد میگیره زن بودن رو.
به دنیا میاد یاد میگیره قوی بودن رو.
به دنیا میاد یاد میگیره سخت جان بودن با تنِ ظریفش رو.
به دنیا میاد یاد میگیره شکننده بودن در عین محکم موندش رو.
به دنیا میاد یاد میگیره که اجازه نده کسی دیوار زندگیش رو بسازه تا چم و خمش رو بلد شه و بدونه کدوم آجر رو بیرون بکشه تا یهو فرو بریزه.
به دنیا میاد شکست بخوره تا واسه بُردش بیشتر بدوه.
به دنیا میاد که ببازه تا بدونه زمین خوردن چه دردی داره.
به دنیا میاد زخمی بشه تا بفهمه درد کشیدن در عین تنهایی چه طمیه.
به دنیا میاد رویا بچینه به گِل بشینه، دوباره از نو بکاره.
یک زن یاد میگیره از یک جایی دیگه فرار نکنه جلوی همه بی قراریا،
چشمتو چشمِ همه محدودیت ها،
شونه به شونه همه نتونستها بایسته،
با هرچیزی که ساخته و ویران شده روبه رو بشه و دوباره خشت به خشت بسازه🌱
#فرگل_مشتاقی
تو راست میگفتی مامان اونی که از همه غمگینتره قشنگتر لبخند میزنه و میخنده.
اونی که از همه حامی تره همیشه تنهاتره.
تو راست میگفتی مامان ،
تو این دنیا هیچچیزی ارزش غصه خوردن نداره چون هرکسی وارد زندگیمون میشه یه مسیری رو باهامون میاد تا بهمون یاد بده که اون مسیر با بودنش میتونه چقدر روشن یا تاریک باشه.
تو راست میگفتی مامان.
ادما باید یادبگیرن خودشون ، خودشون رو نجات بدن، چون هیچکسی جز خودشون نمیدونه بهشون چی گذشته، چیا دیدن، چیا شنیدن وَ چیا فهمیدن.
باید خودشون یاد بگیرن همون اولین روز مدرسه بند کفشاشونو ببندن و دستشون رو برای کمک به سمت کسیدراز نکنن.
چون بعدها یاد میگیرن تو غم و شکستاشون دست به هر آسمون و ریسمونی بزنن تا نیفتن.
تو راست میگفتی مامان.
همه ما اومدیم که یکم زندگی کنیم ،
پس جهان رو بر دیگران و خودمون نباید تنگ نکنیم.
#فرگل_مشتاقی
اونی که از همه حامی تره همیشه تنهاتره.
تو راست میگفتی مامان ،
تو این دنیا هیچچیزی ارزش غصه خوردن نداره چون هرکسی وارد زندگیمون میشه یه مسیری رو باهامون میاد تا بهمون یاد بده که اون مسیر با بودنش میتونه چقدر روشن یا تاریک باشه.
تو راست میگفتی مامان.
ادما باید یادبگیرن خودشون ، خودشون رو نجات بدن، چون هیچکسی جز خودشون نمیدونه بهشون چی گذشته، چیا دیدن، چیا شنیدن وَ چیا فهمیدن.
باید خودشون یاد بگیرن همون اولین روز مدرسه بند کفشاشونو ببندن و دستشون رو برای کمک به سمت کسیدراز نکنن.
چون بعدها یاد میگیرن تو غم و شکستاشون دست به هر آسمون و ریسمونی بزنن تا نیفتن.
تو راست میگفتی مامان.
همه ما اومدیم که یکم زندگی کنیم ،
پس جهان رو بر دیگران و خودمون نباید تنگ نکنیم.
#فرگل_مشتاقی
صدای "نوید واحدی" میبرتت یه دنیای دیگه...
“لبخند تو” اولین قطعه ی تلفیقی نوید واحدی رو میتونید از کانال تلگرام یا چنل یوتوبش بشنوید
@avayehfarvahar
🎤https://www.tg-me.com/NavidVahediofficial
“لبخند تو” اولین قطعه ی تلفیقی نوید واحدی رو میتونید از کانال تلگرام یا چنل یوتوبش بشنوید
@avayehfarvahar
🎤https://www.tg-me.com/NavidVahediofficial
چهارشنبه سوری مبارک☺️
خدا کند دلهرههای این طرف سال شما
در آتش چهارشنبه سوری بسوزد!
ذرات خوشی در هوای روزمرگیهایتان معلق باشد
و خندههای عمیق روی لبهایتان
پررنگتر از همیشه بنشیند!
خدا کند مهربانتر باشید...
و مهربانتر باشند
تمام آدمهایی که دلخوری،
بازدارندهی حرکت محبت آنهاست!
سرخی را از آتش میگیریم و
زردیِ غصه ها را در آتش میسوزانیم!
ما جوانه میزنیم و سخت جانی در این روزها
مرسومترین اتفاقِ عمرمان است!
#نازیلا_زارع
خدا کند دلهرههای این طرف سال شما
در آتش چهارشنبه سوری بسوزد!
ذرات خوشی در هوای روزمرگیهایتان معلق باشد
و خندههای عمیق روی لبهایتان
پررنگتر از همیشه بنشیند!
خدا کند مهربانتر باشید...
و مهربانتر باشند
تمام آدمهایی که دلخوری،
بازدارندهی حرکت محبت آنهاست!
سرخی را از آتش میگیریم و
زردیِ غصه ها را در آتش میسوزانیم!
ما جوانه میزنیم و سخت جانی در این روزها
مرسومترین اتفاقِ عمرمان است!
#نازیلا_زارع
انشالله امسال از بذرِ غم و دردات جَوونه بزنی و سبز بشی.
هرچی بهت گذشت رو بذاری پشت سرت بمونه و عهد کنی حتی یک لحظه به روز و شبای تاریک و گرگ و میشت برنگردی.
انشالله امسال قدِ غمات کوتاه باشه و دیوارِ خوشی و خندههات بلند و سربه فلک کشیده.
قراره اون اتفاق خوبه که کُلی منتظرش بودی برات بیفتهها.
اون خبری که خیلی وقته منتظر شنیدنشی و کل جادههای زندگیتو برای رسیدن بهش هموار کردی.
امسال دیگه نه دوری و دلتنگی بکشی.
نه درد نرسیدن و جدایی و از هم گسیختگی عاطفی و روحی.
قراره امسال نه قوی باشی نه موفق،
نه خودتو انقدر غرق پیشرفت کنی که از زندگیت جا بمونی، نه برای ثابت کردن خودت تو نگاه مردم زندگی کنی.
تو فقط امسال قراره یک انسانِ خوشحال و خوشبخت باشی.
ادمی که اگر از اتفاق و ادمی جاموند به خودش سخت نگیره و دست به قضاوت و محاکمهی بیرحمانهی خودش نزنه.
ادمیکه اگر شکست خورد سرِ زانوهاشو ببوسه و تا خوب نشده فکرِ دویدن نکنه.
ادمی که هرشب خودشو غرق غم و درد نمیکنه و هرجایی، هرزمانی، بعد هر اتفاقی می ایسته جلوی آینه و به این همه صبر و طاقتش افتخار میکنه.
یادت نره امسال فقط قراره از چیزهای کوچیک لذت ببری و به زیباییِ هرچه تمامتر ، به معنایِ واقعی کلمه ، فقط زندگی کنی💚
#فرگل_مشتاقی
هرچی بهت گذشت رو بذاری پشت سرت بمونه و عهد کنی حتی یک لحظه به روز و شبای تاریک و گرگ و میشت برنگردی.
انشالله امسال قدِ غمات کوتاه باشه و دیوارِ خوشی و خندههات بلند و سربه فلک کشیده.
قراره اون اتفاق خوبه که کُلی منتظرش بودی برات بیفتهها.
اون خبری که خیلی وقته منتظر شنیدنشی و کل جادههای زندگیتو برای رسیدن بهش هموار کردی.
امسال دیگه نه دوری و دلتنگی بکشی.
نه درد نرسیدن و جدایی و از هم گسیختگی عاطفی و روحی.
قراره امسال نه قوی باشی نه موفق،
نه خودتو انقدر غرق پیشرفت کنی که از زندگیت جا بمونی، نه برای ثابت کردن خودت تو نگاه مردم زندگی کنی.
تو فقط امسال قراره یک انسانِ خوشحال و خوشبخت باشی.
ادمی که اگر از اتفاق و ادمی جاموند به خودش سخت نگیره و دست به قضاوت و محاکمهی بیرحمانهی خودش نزنه.
ادمیکه اگر شکست خورد سرِ زانوهاشو ببوسه و تا خوب نشده فکرِ دویدن نکنه.
ادمی که هرشب خودشو غرق غم و درد نمیکنه و هرجایی، هرزمانی، بعد هر اتفاقی می ایسته جلوی آینه و به این همه صبر و طاقتش افتخار میکنه.
یادت نره امسال فقط قراره از چیزهای کوچیک لذت ببری و به زیباییِ هرچه تمامتر ، به معنایِ واقعی کلمه ، فقط زندگی کنی💚
#فرگل_مشتاقی
Forwarded from گُل گُلی (FarGoL MoshtaGhi)
یکی از وحشتناکترین تصمیمات یک زن تو عشق،
«دیگه نخواستنشه»
هی میمونه، صبر میکنه، منتظر میشه ، سکوت میکنه، ندید میگیره ، خودشو به نفهمیدن میزنه، با درد سازگار میشه.
یهو به خودش میاد میبینه دیگه نمیخوادش.
دیگه اون عشق، بیقراری، دلتنگی،
اون ولعِ بوییدن و بغل کردن و بوسیدنش رو نداره.
تازه متوجه میشه در تک تک شب و روزهایی که تنهایی سپری کرده
خودش رو تیکه تیکه داخل هر اشکی که ریخته و دردی که متحمل شده و مجبور به پذیرشش شده ، جا گذاشته و الان دیگه هیچی ازش باقی نمونده.
هرچیزی بشه، هر اتفاقی بیفته حتی اگر خداهم بیاد زمین و وساطت کنه.
اون زن دیگه هرگز به اون عشق،
به اون ادم، به اون رابطه برنمیگرده.
چون معتقده آسیبی که در اون دوست داشتن دیده به مراتب کشندهتر بوده و دیگه هیچ امنیتی درون اون عشق براش وجود نداره.
نه عشقش کم میشه.
نه دوست داشتنش از بین میره.
نه متنفر و بیزار میشه.
فقط میفهمه بودن تو اون رابطه ازش زنی ناکافی و گریون و مغموم میسازه که هیچوقت به میزان دلخواهش دوست داشته نشده.
#فرگل_مشتاقی
«دیگه نخواستنشه»
هی میمونه، صبر میکنه، منتظر میشه ، سکوت میکنه، ندید میگیره ، خودشو به نفهمیدن میزنه، با درد سازگار میشه.
یهو به خودش میاد میبینه دیگه نمیخوادش.
دیگه اون عشق، بیقراری، دلتنگی،
اون ولعِ بوییدن و بغل کردن و بوسیدنش رو نداره.
تازه متوجه میشه در تک تک شب و روزهایی که تنهایی سپری کرده
خودش رو تیکه تیکه داخل هر اشکی که ریخته و دردی که متحمل شده و مجبور به پذیرشش شده ، جا گذاشته و الان دیگه هیچی ازش باقی نمونده.
هرچیزی بشه، هر اتفاقی بیفته حتی اگر خداهم بیاد زمین و وساطت کنه.
اون زن دیگه هرگز به اون عشق،
به اون ادم، به اون رابطه برنمیگرده.
چون معتقده آسیبی که در اون دوست داشتن دیده به مراتب کشندهتر بوده و دیگه هیچ امنیتی درون اون عشق براش وجود نداره.
نه عشقش کم میشه.
نه دوست داشتنش از بین میره.
نه متنفر و بیزار میشه.
فقط میفهمه بودن تو اون رابطه ازش زنی ناکافی و گریون و مغموم میسازه که هیچوقت به میزان دلخواهش دوست داشته نشده.
#فرگل_مشتاقی
عجب خیاطِ پیر و حسودی است این دنیا
دلِ هیچ کسی را در هیچ جایِ دنیا
برایم حتّی ذره ای تنگ ندوخت.
#فرگل_مشتاقی
دلِ هیچ کسی را در هیچ جایِ دنیا
برایم حتّی ذره ای تنگ ندوخت.
#فرگل_مشتاقی
کسی چه میدونه
این کوچه آخرین کوچه
این خیابون آخرین خیابون
این خاطره آخرین خاطره
این نفس آخرین نفس
آین آغوش آخرین آغوش
این خنده اخرین خنده
این دیدار آخرین دیدار و
این روز اخرین روز از زندگیمونه؟
پس یه جوری زندگی کن که با چشمه باز این دنیارو به خاطره هزار تا حرف و جمله ی نیمه کاره ؛
دلهایی که به حق یا ناحق رنجوندی؛
حرفهایی که مثله ترکِش به قلبه کسی فرو کردی؛
دوستت دارم هایی که تو اعماق وجودت چال کردی؛
لحظاتِ خوشی که از خودت دریغ کردی؛
ترک نکنی!
#فرگل_مشتاقی
این کوچه آخرین کوچه
این خیابون آخرین خیابون
این خاطره آخرین خاطره
این نفس آخرین نفس
آین آغوش آخرین آغوش
این خنده اخرین خنده
این دیدار آخرین دیدار و
این روز اخرین روز از زندگیمونه؟
پس یه جوری زندگی کن که با چشمه باز این دنیارو به خاطره هزار تا حرف و جمله ی نیمه کاره ؛
دلهایی که به حق یا ناحق رنجوندی؛
حرفهایی که مثله ترکِش به قلبه کسی فرو کردی؛
دوستت دارم هایی که تو اعماق وجودت چال کردی؛
لحظاتِ خوشی که از خودت دریغ کردی؛
ترک نکنی!
#فرگل_مشتاقی
سیزده بدرتون مبارک😍
امروز آرزوهایت را به سبزترین هدفهایت گره بزن!
سبزه های امید را که در زمین روزمرگی هایت جوانه زده!
گره بزن لبخندهای گرمت را به شادی دوستداشتنیهایت جانم!
بگذار دنیای قشنگت هر روز
بیشتر به نفس کشیدن تو افتخار کند!
#نازیلا_زارع
امروز آرزوهایت را به سبزترین هدفهایت گره بزن!
سبزه های امید را که در زمین روزمرگی هایت جوانه زده!
گره بزن لبخندهای گرمت را به شادی دوستداشتنیهایت جانم!
بگذار دنیای قشنگت هر روز
بیشتر به نفس کشیدن تو افتخار کند!
#نازیلا_زارع
Forwarded from گُل گُلی (FarGoL MoshtaGhi)
من هیچوقت دنبال تلافی و انتقام نیستم،
درسته هیچوقت نمیبخشم و فراموش نمیکنم. ولی هرگز کمر به دشمنی با کسی که روزی با تارو پودم عاشقش بودم و برای قلبم،
وَ باقی عمرم انتخابش کردم ، نمیبندم.
چون معتقدم به قول آقای #محمود_درویش:
«چه مجازاتی از این بالاتر و بهتر
که من تو را آنطور که
میدیدم و میشناختم،
دیگر هرگز نمیبینم و نمیشناسم»
چه دردی از این بالاتر که من دیگه دوستش ندارم،
دیگه نمیخوامش،
دیگه نمیبینمش،
دیگه جزو آرزوهام بارها کنار خودم تصور نمیکنمش،
دیگه دلم تنگش نمیشه،
دیگه براش نمینویسم،
دیگه براش نمیمیرم،
دیگه قدم از قدم براش برنمیدارم.
دیگه بخاطرش نفس نمیکشم.
دیگه برای داشتنش در هیچ میدانی،
هیچ جنگی با هیچکسی و هیچ شمشیری ، جویِ خون راه نمیندازم.
دیگه بهش فکر نمیکنم و از تموم زندگیم،
دنیام، رویاهام،
خیالاتم میذارمش بیرون،
رومو ازش برمیگردونم و تا لحظه مرگمم بهش نگاه نمیکنم.
اگر روزی تمام درهارو براش بستم که نره،
اتفاقاً اینبار خودم براش باز میکنم و هولش میدم.
نمیشه کسی رو عمیقا زخمی کنی و بعد طوری رفتار کنی که انگار اون همیشه به تو آسیب زده.
کسی که از چشمتون افتاده ،
دیگه افتاده.
آدمی که تموم شده ، برای همیشه تموم شده.
فرصت دادن دوباره و برگشتن بهش،
مثل اینه که بار اول با ماشین زیرت کرده باشه زخمی میشی.
اما وقتی بهش فرصت دوباره میدی،
اجازه میدی که دنده عقب بگیره و باهمه سرعتش لهت کنه،
وَ مطمئن باش که اینبار دیگه هیچی ازت باقی نمیمونه.
شما خدا نیستید که بگید:
صدبار اگر توبه شکستی بازآی.
چیزی که بین دونفر شکست و از بین رفت دیگه هرگز قابل ترمیم و ساختن نیست.
بذارید از باخت و ازدست دادن شما ،
نبودن، نداشتن و جداییتون نهایتِ لذتش رو ببره.
#فرگل_مشتاقی
درسته هیچوقت نمیبخشم و فراموش نمیکنم. ولی هرگز کمر به دشمنی با کسی که روزی با تارو پودم عاشقش بودم و برای قلبم،
وَ باقی عمرم انتخابش کردم ، نمیبندم.
چون معتقدم به قول آقای #محمود_درویش:
«چه مجازاتی از این بالاتر و بهتر
که من تو را آنطور که
میدیدم و میشناختم،
دیگر هرگز نمیبینم و نمیشناسم»
چه دردی از این بالاتر که من دیگه دوستش ندارم،
دیگه نمیخوامش،
دیگه نمیبینمش،
دیگه جزو آرزوهام بارها کنار خودم تصور نمیکنمش،
دیگه دلم تنگش نمیشه،
دیگه براش نمینویسم،
دیگه براش نمیمیرم،
دیگه قدم از قدم براش برنمیدارم.
دیگه بخاطرش نفس نمیکشم.
دیگه برای داشتنش در هیچ میدانی،
هیچ جنگی با هیچکسی و هیچ شمشیری ، جویِ خون راه نمیندازم.
دیگه بهش فکر نمیکنم و از تموم زندگیم،
دنیام، رویاهام،
خیالاتم میذارمش بیرون،
رومو ازش برمیگردونم و تا لحظه مرگمم بهش نگاه نمیکنم.
اگر روزی تمام درهارو براش بستم که نره،
اتفاقاً اینبار خودم براش باز میکنم و هولش میدم.
نمیشه کسی رو عمیقا زخمی کنی و بعد طوری رفتار کنی که انگار اون همیشه به تو آسیب زده.
کسی که از چشمتون افتاده ،
دیگه افتاده.
آدمی که تموم شده ، برای همیشه تموم شده.
فرصت دادن دوباره و برگشتن بهش،
مثل اینه که بار اول با ماشین زیرت کرده باشه زخمی میشی.
اما وقتی بهش فرصت دوباره میدی،
اجازه میدی که دنده عقب بگیره و باهمه سرعتش لهت کنه،
وَ مطمئن باش که اینبار دیگه هیچی ازت باقی نمیمونه.
شما خدا نیستید که بگید:
صدبار اگر توبه شکستی بازآی.
چیزی که بین دونفر شکست و از بین رفت دیگه هرگز قابل ترمیم و ساختن نیست.
بذارید از باخت و ازدست دادن شما ،
نبودن، نداشتن و جداییتون نهایتِ لذتش رو ببره.
#فرگل_مشتاقی
Forwarded from تاملاتی در باب ادبیات و هنر
دورهی جدید کارگاههای شعر و داستاننویسی
#بهار ۱۴۰۴
کارگاه شعر و داستاننویسی رویش برگزار میکند:
📕کارگاه آنلاین #شعر
_ مناسبت شعر و زبان
_ خیال و امر شاعرانه
_ اندیشه در شعر
_ عاطفه و احساس
_ موسیقی
_ ارایههای ادبی
📕کارگاه آنلاین #داستاننویسی
_ ایدهیابی و ایدهپردازی
_ گریز از تلهی ناتوانی در نوشتن
_ بررسی عناصر داستان
_ بررسی عناصر پیرنگ
مدرس: #میثم_متاجی
بررسی و معرفی شعر و داستان معاصر فارسی و آثار ادبی جهان با رویکرد تولید متن خلاقانه.
✅برای کسب اطلاعات بیشتر @vvaajjeehh
📕لطفا در اطلاعرسانی همراه باشید.🌹
خیلی متشکرم
#بهار ۱۴۰۴
کارگاه شعر و داستاننویسی رویش برگزار میکند:
📕کارگاه آنلاین #شعر
_ مناسبت شعر و زبان
_ خیال و امر شاعرانه
_ اندیشه در شعر
_ عاطفه و احساس
_ موسیقی
_ ارایههای ادبی
📕کارگاه آنلاین #داستاننویسی
_ ایدهیابی و ایدهپردازی
_ گریز از تلهی ناتوانی در نوشتن
_ بررسی عناصر داستان
_ بررسی عناصر پیرنگ
مدرس: #میثم_متاجی
بررسی و معرفی شعر و داستان معاصر فارسی و آثار ادبی جهان با رویکرد تولید متن خلاقانه.
✅برای کسب اطلاعات بیشتر @vvaajjeehh
📕لطفا در اطلاعرسانی همراه باشید.🌹
خیلی متشکرم
عصر جمعه جان میدهد برای بیخیالی! جان میدهد برای سر و کله زدن با دوستداشتنیهای قشنگ زندگی! فنجان چای و کتاب را بردار و رو به پنجرهی آفتابزده بنشین که عصر امروز آسمان نیلیتر است و نسیم مهربانی خوشتر!
#نازیلا_زارع
#نازیلا_زارع
دیگر از یک روز و لحظه ای به بعد
همه اضافی های زندگی ات را پاک میکنی
عادت ها؛
اخلاق ها؛
خاطره های زخمی و کشنده؛
احساس های به ثمر نرسیده؛
آدم هایِ نصف و نیمه؛
و دوست داشتن های نیمه کاره،
آدمهایِ نامهربان
نامهربان...
نامهربان...
#فرگل_مشتاقی
همه اضافی های زندگی ات را پاک میکنی
عادت ها؛
اخلاق ها؛
خاطره های زخمی و کشنده؛
احساس های به ثمر نرسیده؛
آدم هایِ نصف و نیمه؛
و دوست داشتن های نیمه کاره،
آدمهایِ نامهربان
نامهربان...
نامهربان...
#فرگل_مشتاقی
من اگر جای خدا بودم،
قبل از خلق و تولد هر انسانی،
سوالم از او این بود:
« آیا دوست داری به جهانی پا بگذاری،
که ممکن است بسیار درد بکشی، گاهی بخندی و عاشق شوی؟
جهانی که ممکن است دلت هزار تکه شود
دلتنگ شوی و تحمل کردن تنها چارهی زیست تو باشد؟
آیا میتوانی این همه احساسات ضد و نقیض را
بدون ذرهای تجربه که در ذات تو کاشته باشم
به دوش بکشی و در آخر کفهی ترازوی اشتباهاتت سبکتر باشد؟
و اگر که سبکتر باشد تو را در آغوش بهشتی میاندازم
که فقط احساسات خوب را به وجودت بپاشم؟»
همهی اینها را میپرسیدم و حق انتخاب میدادم به بندههایم.
آنوقت ما بهانهای برای غیراختیاری بودن زیست و تولد نداشتیم
و بعد از ترک جهانِ زمینی
خدا دست میگذاشت روی شانههای شرمندهی ما
و میگفت: « قبل از ظهورت در جهان، همه چیز را گفته بودم
و این تو بودی که زندگی را انتخاب کردی!»
آنوقت دیگر هیچ شکایتی نبود، هیچ گلهای نبود...هیچ!
#نازیلا_زارع
قبل از خلق و تولد هر انسانی،
سوالم از او این بود:
« آیا دوست داری به جهانی پا بگذاری،
که ممکن است بسیار درد بکشی، گاهی بخندی و عاشق شوی؟
جهانی که ممکن است دلت هزار تکه شود
دلتنگ شوی و تحمل کردن تنها چارهی زیست تو باشد؟
آیا میتوانی این همه احساسات ضد و نقیض را
بدون ذرهای تجربه که در ذات تو کاشته باشم
به دوش بکشی و در آخر کفهی ترازوی اشتباهاتت سبکتر باشد؟
و اگر که سبکتر باشد تو را در آغوش بهشتی میاندازم
که فقط احساسات خوب را به وجودت بپاشم؟»
همهی اینها را میپرسیدم و حق انتخاب میدادم به بندههایم.
آنوقت ما بهانهای برای غیراختیاری بودن زیست و تولد نداشتیم
و بعد از ترک جهانِ زمینی
خدا دست میگذاشت روی شانههای شرمندهی ما
و میگفت: « قبل از ظهورت در جهان، همه چیز را گفته بودم
و این تو بودی که زندگی را انتخاب کردی!»
آنوقت دیگر هیچ شکایتی نبود، هیچ گلهای نبود...هیچ!
#نازیلا_زارع