مجله نقد اندیشه
سرکوبِ مزدک، چرا و چگونه؟ نابودی یک جنبش آرمانی و انقلابی در ایران باستان ✍️دکتر اسماعیل سنگاری، مجله نقد اندیشه: 🔺بر اساس روایتی از خواجه نظامالملک، مزدک خود را چونان مسیح انگاشته بود که میخواهد آیین خویش را اصلاح کند. 🔺گویا مزدک با رسم مورد احترام…
سرکوبِ مزدک، چرا و چگونه؟
نابودی یک جنبش آرمانی و انقلابی در ایران باستان
✍️دکتر اسماعیل سنگاری، مجله نقد اندیشه:
🔺بر اساس روایتی از خواجه نظامالملک، مزدک خود را چونان مسیح انگاشته بود که میخواهد آیین خویش را اصلاح کند، همانگونه که عیسی آمده بود تا حکم تورات را تازه گرداند و خلق را بر طریق راست آورد.
🔺گویا مزدک با رسم مورد احترام در آن زمان، یعنی ازدواج با محارم مخالف بود، یعنی همان چیزی که در ایران به آن «خوئدوده» میگفتند.
🔺مزدکیان به توارثِ مادرتباری اعتقاد داشتند و معتقد بودند نام و تبار فرزند از مادر سرچشمه میگیرد که با تعلیمات زرتشتی پذیرفته شده در زمان ساسانیان، مغایرت داشت.
🔺هدف مزدک از اشتراک زنان این بود که همه افراد باید در زمینه تعداد زنان از تساوی برخوردار باشند، نه اینکه از تعدادی زن به صورت مشترک استفاده کنند.
🔺مزدک بدون توجه به شرایط جغرافیایی و تاریخی ایران دست به اعمالی میزد که هیچگونه همخوانی و کاربرد واقعی در جامعه ایران نداشت و اسباب نابودی قدرت را فراهم ساخت، اما این فرقه با درایت خسرو دوم از میان رفت و از انحطاط سیاسی و جنگ قدرت در ایران جلوگیری شد.
🔺مهمترین عامل عمومی شدن قیام مزدک، در همراهی پادشاه با وی بود و مهمترین عامل شکست مزدک نیز آگاهی پادشاه از غیر عملی بودن آموزههای ایشان بود. در صورتی که تأیید ضمنیِ قباد نبود، امکان نداشت این موضوع به صورت گسترده اجرا شود.
🔺پس از سرکوب مزدکیان، انوشیروان عزم برپایی یک «تاریخ ملیِ باشکوه» را کرد. شاید مزدکیان و به خصوص گرایشات افراطی آنان، مشروعیت خاندان ساسانی را به عنوان وارثان بر حق سلسله کیانی زیر سؤال برده باشد.
🔺جامعه ایران و نهادهای برآمده از آن در بستری از محیط جغرافیایی و رویدادهای تاریخی شکل گرفته بود و به شدت جامعهای واقعیتگرا داشت، در حالی که اندیشههای مزدکی بیشتر رهاورد تفکراتِ اتوپیایی فیلسوفان و دینورزان غربی بود و سنخیتی با شرایط واقعی جامعه ایران نداشت.
🔺جنبش مزدکی، جنبشی آرمانی و ایدهآلیستی با رویکردی انقلابی و تهاجمی بود که توسط طیفی از روحانیت زرتشتیِ التقاطی حمایت و رهبری میشد، اما به علت عدم اجرایی بودن آرمانهای آن، به زودی توسط آگاهان عرصه سیاسی و دینی معایب آن بازشناخته شد و اسباب نابودی آن فراهم گشت.
▫️سنگاری، اسماعیل. مجله نقد اندیشه، بهار ۱۴۰۳، شماره دوم و سوم، صص ۲۷۲-۲۶۹.
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
نابودی یک جنبش آرمانی و انقلابی در ایران باستان
✍️دکتر اسماعیل سنگاری، مجله نقد اندیشه:
🔺بر اساس روایتی از خواجه نظامالملک، مزدک خود را چونان مسیح انگاشته بود که میخواهد آیین خویش را اصلاح کند، همانگونه که عیسی آمده بود تا حکم تورات را تازه گرداند و خلق را بر طریق راست آورد.
🔺گویا مزدک با رسم مورد احترام در آن زمان، یعنی ازدواج با محارم مخالف بود، یعنی همان چیزی که در ایران به آن «خوئدوده» میگفتند.
🔺مزدکیان به توارثِ مادرتباری اعتقاد داشتند و معتقد بودند نام و تبار فرزند از مادر سرچشمه میگیرد که با تعلیمات زرتشتی پذیرفته شده در زمان ساسانیان، مغایرت داشت.
🔺هدف مزدک از اشتراک زنان این بود که همه افراد باید در زمینه تعداد زنان از تساوی برخوردار باشند، نه اینکه از تعدادی زن به صورت مشترک استفاده کنند.
🔺مزدک بدون توجه به شرایط جغرافیایی و تاریخی ایران دست به اعمالی میزد که هیچگونه همخوانی و کاربرد واقعی در جامعه ایران نداشت و اسباب نابودی قدرت را فراهم ساخت، اما این فرقه با درایت خسرو دوم از میان رفت و از انحطاط سیاسی و جنگ قدرت در ایران جلوگیری شد.
🔺مهمترین عامل عمومی شدن قیام مزدک، در همراهی پادشاه با وی بود و مهمترین عامل شکست مزدک نیز آگاهی پادشاه از غیر عملی بودن آموزههای ایشان بود. در صورتی که تأیید ضمنیِ قباد نبود، امکان نداشت این موضوع به صورت گسترده اجرا شود.
🔺پس از سرکوب مزدکیان، انوشیروان عزم برپایی یک «تاریخ ملیِ باشکوه» را کرد. شاید مزدکیان و به خصوص گرایشات افراطی آنان، مشروعیت خاندان ساسانی را به عنوان وارثان بر حق سلسله کیانی زیر سؤال برده باشد.
🔺جامعه ایران و نهادهای برآمده از آن در بستری از محیط جغرافیایی و رویدادهای تاریخی شکل گرفته بود و به شدت جامعهای واقعیتگرا داشت، در حالی که اندیشههای مزدکی بیشتر رهاورد تفکراتِ اتوپیایی فیلسوفان و دینورزان غربی بود و سنخیتی با شرایط واقعی جامعه ایران نداشت.
🔺جنبش مزدکی، جنبشی آرمانی و ایدهآلیستی با رویکردی انقلابی و تهاجمی بود که توسط طیفی از روحانیت زرتشتیِ التقاطی حمایت و رهبری میشد، اما به علت عدم اجرایی بودن آرمانهای آن، به زودی توسط آگاهان عرصه سیاسی و دینی معایب آن بازشناخته شد و اسباب نابودی آن فراهم گشت.
▫️سنگاری، اسماعیل. مجله نقد اندیشه، بهار ۱۴۰۳، شماره دوم و سوم، صص ۲۷۲-۲۶۹.
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
فلسفهای برای ما نمانده است
گفتوگوی اختصاصی با دکتر ضیا موحد، فلسفهدان:
🔺 گریز از تفکر منطقی، فلسفه ما را زمینگیر کرد. در هر فلسفهای تناقض وجود دارد، اما هیچیک از این افکار ایرانی یک دستگاه منسجمِ فلسفی منطبق با معیارهای عقلی ندارند.
🔺در ایران تقریباً همه باز میگردند به ابنسینا و فارابی، بعد از آن هم، تبصرههایی ذیل اندیشه آنها میزنند. ما سیستمهای بزرگ فکری، مثل هگل، مارکس، بران و... نداریم. ما یک نوع فلسفه داریم، همان را میشناسیم، اسم متعالیه و حکمت متعالیه را نیز روی آن میگذاریم و فکر میکنیم که همه حکمتها در ذیل آن هستند! بله، ما فلسفه داریم، اما فلسفه ایرانی نداریم.
🔺در ایران، آنها که پیرو ملاصدرا و فلسفه متعالیه هستند، میگویند از این بالاتر نداریم! در حالی که کل آن تکرار حرفهای قدماست، البته در حوزه یا بیرون از حوزه، عدهای حکمت متعالیه و ملاصدرا را کلاً رد میکنند. تا قرن هفتم، فلاسفه ما منطقیان کاردانی هم بودند، مانند خواجه نصیر، فارابی و ابنسینا، اما از یک دورانی به بعد، پای منطق سست شد و مسائل منطقی به گوشهای افتاد.
🔺اینها تمام اثباتهایشان اشکال دارد. اثبات نظمشان، اثبات علت و معلولیشان و... اما برخی همواره تلاش میکنند چیزهایی را که نمیشود اثبات کرد، اثبات کنند.
🔺فلسفهای برای ما نمانده است. اینها لقبشان و کارشان بافندگی است؛ البته بهتر است که این بافندگیها باشد، چون فلسفه همین است.
🔺باید دست از بلندپروازیها برداشت و پا بر روی زمین گذاشت. فلسفههایی که با مسائل بزرگ در افتادند، شکست خوردند.
🔺ویتگنشتاین میگوید درباره چیزهایی که نمیشود فهمید، مثل اینکه وجود چیست، باید سکوت کرد. اصلاً زبان اجازه نمیدهد که ما درباره این مفاهیم صحبت کنیم. به مجرد اینکه بخواهیم صحبت کنیم، از همان اول به تناقض میافتیم!
🔺وقتی نیچه به این رسید که خدا مُرده است، چنان ترسید که سالها در بستر افتاد.
🔺جالب است که ویتگنشتاین در آخرین مرحله گفت که زندگی عالی بود! انسانی صد در صد مضطرب و سرگردان که میگوید زندگی زیبایی داشتم! به چنین نتیجهای رسیدن در عین اضطراب از هستی، خودش بسیار معنادار است.
✍️ الهام صادقی، گفتوگو با دکتر ضیا موحد، مجله نقد اندیشه، شماره دوم و سوم، صص ۳۰۳-۳۰۷
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
گفتوگوی اختصاصی با دکتر ضیا موحد، فلسفهدان:
🔺 گریز از تفکر منطقی، فلسفه ما را زمینگیر کرد. در هر فلسفهای تناقض وجود دارد، اما هیچیک از این افکار ایرانی یک دستگاه منسجمِ فلسفی منطبق با معیارهای عقلی ندارند.
🔺در ایران تقریباً همه باز میگردند به ابنسینا و فارابی، بعد از آن هم، تبصرههایی ذیل اندیشه آنها میزنند. ما سیستمهای بزرگ فکری، مثل هگل، مارکس، بران و... نداریم. ما یک نوع فلسفه داریم، همان را میشناسیم، اسم متعالیه و حکمت متعالیه را نیز روی آن میگذاریم و فکر میکنیم که همه حکمتها در ذیل آن هستند! بله، ما فلسفه داریم، اما فلسفه ایرانی نداریم.
🔺در ایران، آنها که پیرو ملاصدرا و فلسفه متعالیه هستند، میگویند از این بالاتر نداریم! در حالی که کل آن تکرار حرفهای قدماست، البته در حوزه یا بیرون از حوزه، عدهای حکمت متعالیه و ملاصدرا را کلاً رد میکنند. تا قرن هفتم، فلاسفه ما منطقیان کاردانی هم بودند، مانند خواجه نصیر، فارابی و ابنسینا، اما از یک دورانی به بعد، پای منطق سست شد و مسائل منطقی به گوشهای افتاد.
🔺اینها تمام اثباتهایشان اشکال دارد. اثبات نظمشان، اثبات علت و معلولیشان و... اما برخی همواره تلاش میکنند چیزهایی را که نمیشود اثبات کرد، اثبات کنند.
🔺فلسفهای برای ما نمانده است. اینها لقبشان و کارشان بافندگی است؛ البته بهتر است که این بافندگیها باشد، چون فلسفه همین است.
🔺باید دست از بلندپروازیها برداشت و پا بر روی زمین گذاشت. فلسفههایی که با مسائل بزرگ در افتادند، شکست خوردند.
🔺ویتگنشتاین میگوید درباره چیزهایی که نمیشود فهمید، مثل اینکه وجود چیست، باید سکوت کرد. اصلاً زبان اجازه نمیدهد که ما درباره این مفاهیم صحبت کنیم. به مجرد اینکه بخواهیم صحبت کنیم، از همان اول به تناقض میافتیم!
🔺وقتی نیچه به این رسید که خدا مُرده است، چنان ترسید که سالها در بستر افتاد.
🔺جالب است که ویتگنشتاین در آخرین مرحله گفت که زندگی عالی بود! انسانی صد در صد مضطرب و سرگردان که میگوید زندگی زیبایی داشتم! به چنین نتیجهای رسیدن در عین اضطراب از هستی، خودش بسیار معنادار است.
✍️ الهام صادقی، گفتوگو با دکتر ضیا موحد، مجله نقد اندیشه، شماره دوم و سوم، صص ۳۰۳-۳۰۷
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
نهایتِ جنونِ جهان
✍️ مقاله اختصاصی پروفسور اسلاوی ژیژک:
هیچ چیز نمیتواند به شکلی که اکنون پیش میرود، ادامه یابد
🔺انسان تمایل دارد در «تعقیب بدبختی» عمل کند و با شور و اشتیاق کاری را انجام دهد که به خوبی میداند تنها رنج را به همراه خواهد داشت. او خودآگاه یا ناخودآگاه در حال ستایش بدبختی است و در اینجا نیز به ذهنیت دکارتی وارد میشود.
🔺کثرت بحرانهای امروزی روشن میکند که همهچیز نمیتواند به شکلی که اکنون پیش میرود، ادامه یابد. اینکه ما چگونه پیش میرویم، موضوع پر از ریسک و بداههسازی است.
▫️مجله نقد اندیشه، شماره دوم و سوم، صص ۳۰-۲۸
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
✍️ مقاله اختصاصی پروفسور اسلاوی ژیژک:
هیچ چیز نمیتواند به شکلی که اکنون پیش میرود، ادامه یابد
🔺انسان تمایل دارد در «تعقیب بدبختی» عمل کند و با شور و اشتیاق کاری را انجام دهد که به خوبی میداند تنها رنج را به همراه خواهد داشت. او خودآگاه یا ناخودآگاه در حال ستایش بدبختی است و در اینجا نیز به ذهنیت دکارتی وارد میشود.
🔺کثرت بحرانهای امروزی روشن میکند که همهچیز نمیتواند به شکلی که اکنون پیش میرود، ادامه یابد. اینکه ما چگونه پیش میرویم، موضوع پر از ریسک و بداههسازی است.
▫️مجله نقد اندیشه، شماره دوم و سوم، صص ۳۰-۲۸
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
مجله نقد اندیشه
نهایتِ جنونِ جهان ✍️ مقاله اختصاصی پروفسور اسلاوی ژیژک: هیچ چیز نمیتواند به شکلی که اکنون پیش میرود، ادامه یابد 🔺انسان تمایل دارد در «تعقیب بدبختی» عمل کند و با شور و اشتیاق کاری را انجام دهد که به خوبی میداند تنها رنج را به همراه خواهد داشت. او خودآگاه…
نهایتِ جنونِ جهان
✍️ مقاله اختصاصی پروفسور اسلاوی ژیژک:
هیچ چیز نمیتواند به شکلی که اکنون پیش میرود، ادامه یابد
🔺انسان چیست؟ او به هیچ وجه یک موجود تمام شده یاهماهنگ نیست؛ او هنوز موجودی به شدت بیدست و پا است. انسان تضادهای فراوانی را در خود جمع کرده است.او باید به خودش نگاه کند و خود را به عنوان یک ماده خام یا در بهترین حالت، یک محصول نیمه ساخته ببیند و بگوید: «انسان خردمند عزیزم، بالاخره من روی تو کار خواهم کرد».
🔺انسان تمایل دارد در «تعقیب بدبختی» عمل کند و با شور و اشتیاق کاری را انجام دهد که به خوبی میداند تنها رنج را به همراه خواهد داشت. او خودآگاه یا ناخودآگاه در حال ستایش بدبختی است و در اینجا نیز به ذهنیت دکارتی وارد میشود.
🔺کثرت بحرانهای امروزی روشن میکند که همهچیز نمیتواند به شکلی که اکنون پیش میرود، ادامه یابد. اینکه ما چگونه پیش میرویم، موضوع پر از ریسک و بداههسازی است.
🔺ما وقتی از محدودیت تناهی خود عبور میکنیم، خودِ مطلق را از دست میدهیم و امر جدیدی پدیدار خواهد شد، اما این معنویت، خلاقانه نخواهد بود که از فانی بودن و جنسیت رها شده باشد. در گذر به امر نو، ما قطعاً هر دو را از دست خواهیم داد و نه انسان خواهیم بود و نه خدا.
🔺ایدئولوژی اساساً در داستانهایی که توسط قدرتها برایفریب دیگران اختراع شدهاند نیست، بلکه در داستانهایی است که سوژهها برای فریب خودشان اختراع کردهاند. ما داستانهایی هستیم که درباره خودمان میگوییم و این داستانها مجموعهای مغشوش و کثرتی متناقض از روایتهایی هستند که هیچیک از خود آنها، راهی برای خروج از معایب بسیارشان ارائه نمیدهند.
🔺علم، ذهنیت را از بین میبرد و هدف آن درک «واقعیت عینی» است، در حالی که یک نظریه انقلابی به طور ذاتی، عملی است و مبتنی بر درگیری ذهنی. بُعد دینی یک کنش سیاسیِ رادیکال در یک واقعیتِ بسیار دقیق استوار است. پیروزی انقلاب لحظهای است که با تعلیق قوانین اصلی مکتوب و نانوشته آن، از نظم اقتصادی و اجتماعی موجود خارج میشویم.
🔺ابرهای دیجیتالی، جدیدترین موجودیت «الهی» در دنیای امروز هستند که تا حد زیادی از کنترل خالقانش فرار میکنند. مشکل این ابرها که زندگی واقعی ما را تنظیم میکنند، این است که مبارزه طبقاتی را مضاعف میکنند. مبارزه طبقاتی بین سرمایهداران و پرولتاریا، با سرمایهدارانی که از استثمار پرولتاریا سود میبرند، همچنان باقی است.
✍️ اسلاوی ژیژک، مجله نقد اندیشه، شماره دوم و سوم، صص ۳۰-۲۸
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
✍️ مقاله اختصاصی پروفسور اسلاوی ژیژک:
هیچ چیز نمیتواند به شکلی که اکنون پیش میرود، ادامه یابد
🔺انسان چیست؟ او به هیچ وجه یک موجود تمام شده یاهماهنگ نیست؛ او هنوز موجودی به شدت بیدست و پا است. انسان تضادهای فراوانی را در خود جمع کرده است.او باید به خودش نگاه کند و خود را به عنوان یک ماده خام یا در بهترین حالت، یک محصول نیمه ساخته ببیند و بگوید: «انسان خردمند عزیزم، بالاخره من روی تو کار خواهم کرد».
🔺انسان تمایل دارد در «تعقیب بدبختی» عمل کند و با شور و اشتیاق کاری را انجام دهد که به خوبی میداند تنها رنج را به همراه خواهد داشت. او خودآگاه یا ناخودآگاه در حال ستایش بدبختی است و در اینجا نیز به ذهنیت دکارتی وارد میشود.
🔺کثرت بحرانهای امروزی روشن میکند که همهچیز نمیتواند به شکلی که اکنون پیش میرود، ادامه یابد. اینکه ما چگونه پیش میرویم، موضوع پر از ریسک و بداههسازی است.
🔺ما وقتی از محدودیت تناهی خود عبور میکنیم، خودِ مطلق را از دست میدهیم و امر جدیدی پدیدار خواهد شد، اما این معنویت، خلاقانه نخواهد بود که از فانی بودن و جنسیت رها شده باشد. در گذر به امر نو، ما قطعاً هر دو را از دست خواهیم داد و نه انسان خواهیم بود و نه خدا.
🔺ایدئولوژی اساساً در داستانهایی که توسط قدرتها برایفریب دیگران اختراع شدهاند نیست، بلکه در داستانهایی است که سوژهها برای فریب خودشان اختراع کردهاند. ما داستانهایی هستیم که درباره خودمان میگوییم و این داستانها مجموعهای مغشوش و کثرتی متناقض از روایتهایی هستند که هیچیک از خود آنها، راهی برای خروج از معایب بسیارشان ارائه نمیدهند.
🔺علم، ذهنیت را از بین میبرد و هدف آن درک «واقعیت عینی» است، در حالی که یک نظریه انقلابی به طور ذاتی، عملی است و مبتنی بر درگیری ذهنی. بُعد دینی یک کنش سیاسیِ رادیکال در یک واقعیتِ بسیار دقیق استوار است. پیروزی انقلاب لحظهای است که با تعلیق قوانین اصلی مکتوب و نانوشته آن، از نظم اقتصادی و اجتماعی موجود خارج میشویم.
🔺ابرهای دیجیتالی، جدیدترین موجودیت «الهی» در دنیای امروز هستند که تا حد زیادی از کنترل خالقانش فرار میکنند. مشکل این ابرها که زندگی واقعی ما را تنظیم میکنند، این است که مبارزه طبقاتی را مضاعف میکنند. مبارزه طبقاتی بین سرمایهداران و پرولتاریا، با سرمایهدارانی که از استثمار پرولتاریا سود میبرند، همچنان باقی است.
✍️ اسلاوی ژیژک، مجله نقد اندیشه، شماره دوم و سوم، صص ۳۰-۲۸
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
شگفتیهای فرهنگ ایران
✍️استاد فریدون جنیدی
🔺در اندیشه ایرانی پس از اسلام، عرفان راستین و فلسفه راستین، پس از آنکه از دو راهِ جدا از هم میگذرند، سرانجام، هر یک، به گونهای با یکدیگر دیدار میکنند و این از شگفتیهای فرهنگ ایران است که رهروان آن اگر نیک بیاندیشند، چون از یک ریشه بهره گرفتهاند، یک میوه دارند، یکی با شوریدگی و سرمستی و دیگری با سنجیدگی و سنگینی!
🔺ایرانیان باستان خداوند را «سرور خردمند» میدانستند و نخستین و برترین صفت خداوند را «اندیشه نیک»!
▫️مجله نقد اندیشه، شماره دوم و سوم، صص ۲۹۷-۲۹۹.
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
✍️استاد فریدون جنیدی
🔺در اندیشه ایرانی پس از اسلام، عرفان راستین و فلسفه راستین، پس از آنکه از دو راهِ جدا از هم میگذرند، سرانجام، هر یک، به گونهای با یکدیگر دیدار میکنند و این از شگفتیهای فرهنگ ایران است که رهروان آن اگر نیک بیاندیشند، چون از یک ریشه بهره گرفتهاند، یک میوه دارند، یکی با شوریدگی و سرمستی و دیگری با سنجیدگی و سنگینی!
🔺ایرانیان باستان خداوند را «سرور خردمند» میدانستند و نخستین و برترین صفت خداوند را «اندیشه نیک»!
▫️مجله نقد اندیشه، شماره دوم و سوم، صص ۲۹۷-۲۹۹.
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
مجله نقد اندیشه
شگفتیهای فرهنگ ایران ✍️استاد فریدون جنیدی 🔺در اندیشه ایرانی پس از اسلام، عرفان راستین و فلسفه راستین، پس از آنکه از دو راهِ جدا از هم میگذرند، سرانجام، هر یک، به گونهای با یکدیگر دیدار میکنند و این از شگفتیهای فرهنگ ایران است که رهروان آن اگر نیک…
شگفتیهای فرهنگ ایران
✍️استاد فریدون جنیدی
🔺در اندیشه ایرانی پس از اسلام، عرفان راستین و فلسفه راستین، پس از آنکه از دو راهِ جدا از هم میگذرند، سرانجام، هر یک، به گونهای با یکدیگر دیدار میکنند و این از شگفتیهای فرهنگ ایران است که رهروان آن اگر نیک بیاندیشند، چون از یک ریشه بهره گرفتهاند، یک میوه دارند، یکی با شوریدگی و سرمستی و دیگری با سنجیدگی و سنگینی!
🔺در سرتاسر گفتارها و باورهای ویژه ایرانیان باستان، «خرد» و «اندیشیدن»، چنان جایگاهی دارد که از نام خداوند و نگرش درباره هستی و... بدین دو دست مییازیدند.
🔺فلسفه در فرهنگ و اندیشه ایرانی، دانشی آموختنی است، نه یک خرد ذاتی.
🔺فلسفه و فیلسوف، واژههایی هستند با ریشهای یونانی که برابرند با: «دوست داشتنِ خرد و دانایی» و «دوستدارِ دانایی یا دانش»! همزمان با گسترش فلسفه در یونان باستان، کورش بنیاد شاهنشاهیای را در ایران میگذارد که «هخامنشی» خوانده میشود.
🔺هخامنشی در سنگنبشتههای هخامنشیان به دبیره (خط) میخی فارسی باستان «هَخامَنیشَیَ» از «هَخامَنیش» است.
🔺روشن است که «خداوند جان و خرد» در سروده فردوسی، ترجمهای دلپذیر و درست از «اهورامزدا» در اوستا است. اینچنین است که اندیشه فردوسی از دیگر سرایندگان پارسیزبان جدا میشود.
🔺فردوسی پیوسته به اندیشه نیاکان، «خردِ هستی بخش» یا «سرورِ خردمند» را برتر از هر سخنی میداند:
کزین برتر اندیشه، برنگذرد...
🔺ایرانیان باستان خداوند را «سرور خردمند» میدانستند و نخستین و برترین صفت خداوند را «اندیشه نیک»!
🔺این اندازه بس است تا دریابیم نیاکان ما چه ارزشی به خردورزی و فرزانگی میدادند و این خود، به گونهای دیگر در یونان باستان به زبان یونانی و پسان، به زبان عربی و فارسی، از راه ترجمههای ایرانیان در زمان عباسیان، از نوشتههای پهلوی و یونانی و سریانی و هندی، میان دانشمندان مسلمان روان گشت.
🔺اکنون بسیاری از سخنان دیگر را میتوان به این نوشتار افزود، اما به همین اندازه بسنده میشود تا جوان ایرانی خود به دنبال شاهنامه و انبوه نوشتههای فیلسوفان و عارفان ایرانی پس از اسلام برود و پس از سیراب شدن از نوشتههای اندیشهبرانگیز آنان، به متنهای پهلوی و اوستایی بنگرد و بسیاری از نکتههای دیگر را خود پیدا کند.
▫️جنیدی، فریدون. مجله نقد اندیشه، شماره دوم و سوم، صص ۲۹۷-۲۹۹.
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh
✍️استاد فریدون جنیدی
🔺در اندیشه ایرانی پس از اسلام، عرفان راستین و فلسفه راستین، پس از آنکه از دو راهِ جدا از هم میگذرند، سرانجام، هر یک، به گونهای با یکدیگر دیدار میکنند و این از شگفتیهای فرهنگ ایران است که رهروان آن اگر نیک بیاندیشند، چون از یک ریشه بهره گرفتهاند، یک میوه دارند، یکی با شوریدگی و سرمستی و دیگری با سنجیدگی و سنگینی!
🔺در سرتاسر گفتارها و باورهای ویژه ایرانیان باستان، «خرد» و «اندیشیدن»، چنان جایگاهی دارد که از نام خداوند و نگرش درباره هستی و... بدین دو دست مییازیدند.
🔺فلسفه در فرهنگ و اندیشه ایرانی، دانشی آموختنی است، نه یک خرد ذاتی.
🔺فلسفه و فیلسوف، واژههایی هستند با ریشهای یونانی که برابرند با: «دوست داشتنِ خرد و دانایی» و «دوستدارِ دانایی یا دانش»! همزمان با گسترش فلسفه در یونان باستان، کورش بنیاد شاهنشاهیای را در ایران میگذارد که «هخامنشی» خوانده میشود.
🔺هخامنشی در سنگنبشتههای هخامنشیان به دبیره (خط) میخی فارسی باستان «هَخامَنیشَیَ» از «هَخامَنیش» است.
🔺روشن است که «خداوند جان و خرد» در سروده فردوسی، ترجمهای دلپذیر و درست از «اهورامزدا» در اوستا است. اینچنین است که اندیشه فردوسی از دیگر سرایندگان پارسیزبان جدا میشود.
🔺فردوسی پیوسته به اندیشه نیاکان، «خردِ هستی بخش» یا «سرورِ خردمند» را برتر از هر سخنی میداند:
کزین برتر اندیشه، برنگذرد...
🔺ایرانیان باستان خداوند را «سرور خردمند» میدانستند و نخستین و برترین صفت خداوند را «اندیشه نیک»!
🔺این اندازه بس است تا دریابیم نیاکان ما چه ارزشی به خردورزی و فرزانگی میدادند و این خود، به گونهای دیگر در یونان باستان به زبان یونانی و پسان، به زبان عربی و فارسی، از راه ترجمههای ایرانیان در زمان عباسیان، از نوشتههای پهلوی و یونانی و سریانی و هندی، میان دانشمندان مسلمان روان گشت.
🔺اکنون بسیاری از سخنان دیگر را میتوان به این نوشتار افزود، اما به همین اندازه بسنده میشود تا جوان ایرانی خود به دنبال شاهنامه و انبوه نوشتههای فیلسوفان و عارفان ایرانی پس از اسلام برود و پس از سیراب شدن از نوشتههای اندیشهبرانگیز آنان، به متنهای پهلوی و اوستایی بنگرد و بسیاری از نکتههای دیگر را خود پیدا کند.
▫️جنیدی، فریدون. مجله نقد اندیشه، شماره دوم و سوم، صص ۲۹۷-۲۹۹.
💢لینک خرید مجله
https://zarinp.al/584858
▪️اینستا
instagram.com/naghdeandisheh
▪️توییتر
twitter.com/naghdeandisheh
@naghdeandisheh