Telegram
نقدآگین
📘نبوت اسلامی در ترازوی «حکمت الهی» (۱/۲)
— آیا روشِ الله حکیمانهترین روش هدایت بوده؟
✍🏻 #پیغمبر_شکاکان
🔻امروز یکی از بزرگترین مشکلاتم با دین اسلام را مطرح میکنم:
1️⃣ فرض کنیم خدا وجود دارد، خدایی «قادر، عالم، مهربانِ» مطلق.
2️⃣ همچنین فرض کنیم اگر این خدا چیزی را بخواهد، نهتنها قادر است آن را به بهترین شکل ممکن به دست آورد، بلکه واقعاً آن را به بهترین شکل ممکن (یا بهترین روشهای ممکن) به دست میآورد. این ویژگی آخر را حکمت مینامیم.
🔻در مورد نبوت، دو احتمال داریم:
▪️ یا خدا خواسته با انسانها ارتباط برقرار کند (= خواسته به آنها مجموعهای از قوانین را اعلام کند که زندگیشان را سازماندهی کند)،
▪️یا نخواسته با انسانها ارتباط برقرار کند (= پس هیچ نبوتی وجود ندارد).
🔺فرض کنیم او اولی را خواسته (ارتباط با انسانها)، میتوانیم از طریق (A) صفاتی که توافق کردیم و (B) اراده خالق برای ارتباط با انسانها، نتیجه بگیریم: خدا با بهترین روش ممکن با انسانها ارتباط برقرار خواهد کرد (او حداقل از روش حکیمانهای برای اعلام قوانینش به "انسانها" استفاده خواهد کرد).
🔶 روشهای محتمل ارتباط الهی
🔻حالا بیایید مجموعهای از روشهایی را که خدا میتواند برای رسیدن به هدف ارتباط استفاده کند تصور کنیم:
1️⃣ خدا به ابلیس میگوید همه انسانها را با قوانینش آشنا کند.
2️⃣ خدا قوانین را به صورت ذاتی در مکانهای خاصی قرار میدهد (که ما به طور فطری آنها را میدانیم) اما به زبانی که انسانها نمیفهمند.
3️⃣ خدا آنها را فقط به مخلوق اولش آموزش میدهد و مسئله اطلاع دادن به انسانها را به انتخاب او میگذارد.
4️⃣ خدا گروهی خاص از انسانها را انتخاب میکند و قوانینش را به آنها میآموزد تا به قومهایشان منتقل کنند، همچنین این فرآیند را محدود (زمانی و مکانی) میکند، و پیام نهایی را به زبانی خاص انتخاب میکند و سپس اعلام میکند که:
5️⃣ خدا گروهی خاص از انسانها را انتخاب میکند و قوانینش را به آنها میآموزد تا به قومهایشان منتقل کنند، اما این فرآیند نامحدود (زمانی و مکانی) است، یعنی در هر زمان گروهی از پیامبران وجود دارند که قادرند قوانینش را در هر نقطهای از زمین و به هر زبانی منتقل کنند.
6️⃣ خدا قوانینش را برای همه انسانها قابل مشاهده میکند، همانطور که ستارگان را میبینیم، قوانینش برای هر ناظری در جهان واضح است و از نظر زبانی بیطرف است (= هر انسانی میتواند آن را به یک شکل بفهمد).
7️⃣ خدا قوانینش را فطری برای همه انسانها قرار میدهد (به همان معنایی که مؤمن وقتی به فطرت توحید، نفرت از همجنسگرایی، نفرت از شهوت به محارم اشاره میکند).
🔎 تحلیل حکمت و روش نبوت اسلامی
🔺حالا پس از این مرور کوتاه از احتمالات ارتباط خدا با انسانها که عقل میتواند تصور کند، با درک معنای حکمت، تأمل در سه روش اول، و با در نظر گرفتن اینکه خالق خواستۀ انسانها را با قوانینش آگاه کند تا زندگیشان را سازمان دهد و بر آنها حجت اقامه کند، و اینکه قادر است به بهترین روش ممکن به هدفش برسد و باید (به دلیل حکمتش) به بهترین روش ممکن برسد،
🔺میگویم با در نظر گرفتن همه این اطلاعات، مسلمان قبل از غیرمسلمان ۳ روش اول را رد خواهد کرد.
▪️مسلمان خواهد دید که سه روش اول حتماً با حکمت تعارض دارند،
🔺و من ادعا میکنم روش چهارم نیز حتماً با حکمت تعارض دارد. خدا خواسته همه انسانها را با پیامش آگاه کند، خواسته زندگیشان را که بدون آن هرج و مرج است سازمان دهد، خواسته نظام اخلاقی به آنها بدهد که بدون قوانینش نمیتوانند به دست آورند (وگرنه حکمت نبوت چیست؟! پس حکمت الهی مستلزم عدم وجود «موانع تصادفی» است).
🔻پس تأمل کنید چگونه خداوند اسلام اهدافش را محقق کرده است:
1️⃣ گروهی از پیامبران را در مکانهای جغرافیایی خاص و برای اقوام معینی فرستاده،
2️⃣ و بدتر از همه! خدا به دلیلی که فقط خودش میداند(!)، تصمیم گرفته ارسال پیامبران را متوقف کند، و بازی خداحافظیاش را در شبه جزیره عربستان برگزار کند! و پیام نهاییاش را به زبانی که اکثر انسانها صحبت نمیکنند بفرستد! و حتی واضحترین دلیل بر پیام نهاییاش را، وابسته به درک آن زبان کند که حتی کسانی که اجدادشان به آن زبان صحبت میکردند دیگر آن را نمیفهمند.
🔺وقتی این روش (چهارم) را با سه روش آخر مقایسه کنیم، بیشتر آشکار میشود که این روش چقدر احمقانه است، حتی ما انسانهای عادی نمیتوانیم علم و حکمت خود را با علم و حکمت خدا مقایسه کنیم، اما میتوانیم تفاوت بزرگ بین روش خداوند اسلام و روشهایی که با ابزار محدود خود تصور کردهایم را درک کنیم.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— آیا روشِ الله حکیمانهترین روش هدایت بوده؟
✍🏻 #پیغمبر_شکاکان
🔻امروز یکی از بزرگترین مشکلاتم با دین اسلام را مطرح میکنم:
1️⃣ فرض کنیم خدا وجود دارد، خدایی «قادر، عالم، مهربانِ» مطلق.
2️⃣ همچنین فرض کنیم اگر این خدا چیزی را بخواهد، نهتنها قادر است آن را به بهترین شکل ممکن به دست آورد، بلکه واقعاً آن را به بهترین شکل ممکن (یا بهترین روشهای ممکن) به دست میآورد. این ویژگی آخر را حکمت مینامیم.
🔻در مورد نبوت، دو احتمال داریم:
▪️ یا خدا خواسته با انسانها ارتباط برقرار کند (= خواسته به آنها مجموعهای از قوانین را اعلام کند که زندگیشان را سازماندهی کند)،
▪️یا نخواسته با انسانها ارتباط برقرار کند (= پس هیچ نبوتی وجود ندارد).
🔺فرض کنیم او اولی را خواسته (ارتباط با انسانها)، میتوانیم از طریق (A) صفاتی که توافق کردیم و (B) اراده خالق برای ارتباط با انسانها، نتیجه بگیریم: خدا با بهترین روش ممکن با انسانها ارتباط برقرار خواهد کرد (او حداقل از روش حکیمانهای برای اعلام قوانینش به "انسانها" استفاده خواهد کرد).
🔶 روشهای محتمل ارتباط الهی
🔻حالا بیایید مجموعهای از روشهایی را که خدا میتواند برای رسیدن به هدف ارتباط استفاده کند تصور کنیم:
1️⃣ خدا به ابلیس میگوید همه انسانها را با قوانینش آشنا کند.
2️⃣ خدا قوانین را به صورت ذاتی در مکانهای خاصی قرار میدهد (که ما به طور فطری آنها را میدانیم) اما به زبانی که انسانها نمیفهمند.
3️⃣ خدا آنها را فقط به مخلوق اولش آموزش میدهد و مسئله اطلاع دادن به انسانها را به انتخاب او میگذارد.
4️⃣ خدا گروهی خاص از انسانها را انتخاب میکند و قوانینش را به آنها میآموزد تا به قومهایشان منتقل کنند، همچنین این فرآیند را محدود (زمانی و مکانی) میکند، و پیام نهایی را به زبانی خاص انتخاب میکند و سپس اعلام میکند که:
این فرآیند برای همیشه متوقف شده است.
5️⃣ خدا گروهی خاص از انسانها را انتخاب میکند و قوانینش را به آنها میآموزد تا به قومهایشان منتقل کنند، اما این فرآیند نامحدود (زمانی و مکانی) است، یعنی در هر زمان گروهی از پیامبران وجود دارند که قادرند قوانینش را در هر نقطهای از زمین و به هر زبانی منتقل کنند.
6️⃣ خدا قوانینش را برای همه انسانها قابل مشاهده میکند، همانطور که ستارگان را میبینیم، قوانینش برای هر ناظری در جهان واضح است و از نظر زبانی بیطرف است (= هر انسانی میتواند آن را به یک شکل بفهمد).
7️⃣ خدا قوانینش را فطری برای همه انسانها قرار میدهد (به همان معنایی که مؤمن وقتی به فطرت توحید، نفرت از همجنسگرایی، نفرت از شهوت به محارم اشاره میکند).
🔎 تحلیل حکمت و روش نبوت اسلامی
🔺حالا پس از این مرور کوتاه از احتمالات ارتباط خدا با انسانها که عقل میتواند تصور کند، با درک معنای حکمت، تأمل در سه روش اول، و با در نظر گرفتن اینکه خالق خواستۀ انسانها را با قوانینش آگاه کند تا زندگیشان را سازمان دهد و بر آنها حجت اقامه کند، و اینکه قادر است به بهترین روش ممکن به هدفش برسد و باید (به دلیل حکمتش) به بهترین روش ممکن برسد،
🔺میگویم با در نظر گرفتن همه این اطلاعات، مسلمان قبل از غیرمسلمان ۳ روش اول را رد خواهد کرد.
▪️مسلمان خواهد دید که سه روش اول حتماً با حکمت تعارض دارند،
🔺و من ادعا میکنم روش چهارم نیز حتماً با حکمت تعارض دارد. خدا خواسته همه انسانها را با پیامش آگاه کند، خواسته زندگیشان را که بدون آن هرج و مرج است سازمان دهد، خواسته نظام اخلاقی به آنها بدهد که بدون قوانینش نمیتوانند به دست آورند (وگرنه حکمت نبوت چیست؟! پس حکمت الهی مستلزم عدم وجود «موانع تصادفی» است).
🔻پس تأمل کنید چگونه خداوند اسلام اهدافش را محقق کرده است:
1️⃣ گروهی از پیامبران را در مکانهای جغرافیایی خاص و برای اقوام معینی فرستاده،
2️⃣ و بدتر از همه! خدا به دلیلی که فقط خودش میداند(!)، تصمیم گرفته ارسال پیامبران را متوقف کند، و بازی خداحافظیاش را در شبه جزیره عربستان برگزار کند! و پیام نهاییاش را به زبانی که اکثر انسانها صحبت نمیکنند بفرستد! و حتی واضحترین دلیل بر پیام نهاییاش را، وابسته به درک آن زبان کند که حتی کسانی که اجدادشان به آن زبان صحبت میکردند دیگر آن را نمیفهمند.
🔺وقتی این روش (چهارم) را با سه روش آخر مقایسه کنیم، بیشتر آشکار میشود که این روش چقدر احمقانه است، حتی ما انسانهای عادی نمیتوانیم علم و حکمت خود را با علم و حکمت خدا مقایسه کنیم، اما میتوانیم تفاوت بزرگ بین روش خداوند اسلام و روشهایی که با ابزار محدود خود تصور کردهایم را درک کنیم.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘نبوت اسلامی در ترازوی «حکمت الهی» (۲/۲)
— آیا روشِ الله حکیمانهترین روش هدایت بوده؟
✍🏻 #پیغمبر_شکاکان
💥تضاد حکمت و بیعدالتی معرفتی: اگر هدف خالق، سازماندهی زندگی و اقامهی حجت بر همهی انسانهاست، پس روشی که انتخاب میکند باید عاری از "سدّهای تصادفی" باشد: ۱) زبان محدود، ۲) جغرافیای محدود، و ۳) توقف زمانی (ختم نبوت) دقیقاً همان سدّهای تصادفی هستند که برخورداری از هدایت الهی را به یک بختآزمایی تبدیل میکنند. روشهای ۵، ۶ و ۷، همگی نمایانگر "عدالت معرفتی" هستند، در حالی که روش چهارم، یک "بیعدالتی معرفتی" بزرگ را بر جهان تحمیل میکند. چگونه میتوان مهربانی مطلق را با روشی توضیح داد که صدها میلیون نفر را به خاطر تصادف جغرافیا و تصادف زبان، در تاریکی نگه میدارد؟
🔺اگر اراده خالق ارتباط با انسانها باشد نه فقط عربها (و بنیاسرائیل)، و اگر ارادهاش سازمان دادن زندگی انسانها با دادن قوانین و قواعد اخلاقی باشد، نه افزایش سردرگمی و آشفتگی، پس سه روش آخر حداقل روش ارتباطی است که میتواند با صفات خالق و ارادهای که فرض کردیم سازگار باشد.
🔶 خلاصهی استدلال (به شکل منطقی)
🔻و میتوانیم استدلال را به این شکل بیان کنیم:
۱ - اگر خدا با انسانها ارتباط برقرار کند، این ارتباط به صورت حکیمانه است.
۲ - روش ارتباطی که اسلام ادعا میکند، روش حکیمانهای نیست (به دلیل محدودیتهای زمانی، مکانی و زبانی که مانع اقامهی حجت جهانی میشوند).
۳ - نتیجه: اسلام از جانب خدا نیست.
نکته: میتوان این استدلال را به صورت احتمالی بیان کرد، یعنی آن را فقط به عنوان قرینهای علیه صحت اسلام در نظر گرفت که احتمال بطلان آن را افزایش میدهد.
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— آیا روشِ الله حکیمانهترین روش هدایت بوده؟
✍🏻 #پیغمبر_شکاکان
💥تضاد حکمت و بیعدالتی معرفتی: اگر هدف خالق، سازماندهی زندگی و اقامهی حجت بر همهی انسانهاست، پس روشی که انتخاب میکند باید عاری از "سدّهای تصادفی" باشد: ۱) زبان محدود، ۲) جغرافیای محدود، و ۳) توقف زمانی (ختم نبوت) دقیقاً همان سدّهای تصادفی هستند که برخورداری از هدایت الهی را به یک بختآزمایی تبدیل میکنند. روشهای ۵، ۶ و ۷، همگی نمایانگر "عدالت معرفتی" هستند، در حالی که روش چهارم، یک "بیعدالتی معرفتی" بزرگ را بر جهان تحمیل میکند. چگونه میتوان مهربانی مطلق را با روشی توضیح داد که صدها میلیون نفر را به خاطر تصادف جغرافیا و تصادف زبان، در تاریکی نگه میدارد؟
🔺اگر اراده خالق ارتباط با انسانها باشد نه فقط عربها (و بنیاسرائیل)، و اگر ارادهاش سازمان دادن زندگی انسانها با دادن قوانین و قواعد اخلاقی باشد، نه افزایش سردرگمی و آشفتگی، پس سه روش آخر حداقل روش ارتباطی است که میتواند با صفات خالق و ارادهای که فرض کردیم سازگار باشد.
🔶 خلاصهی استدلال (به شکل منطقی)
🔻و میتوانیم استدلال را به این شکل بیان کنیم:
۱ - اگر خدا با انسانها ارتباط برقرار کند، این ارتباط به صورت حکیمانه است.
۲ - روش ارتباطی که اسلام ادعا میکند، روش حکیمانهای نیست (به دلیل محدودیتهای زمانی، مکانی و زبانی که مانع اقامهی حجت جهانی میشوند).
۳ - نتیجه: اسلام از جانب خدا نیست.
نکته: میتوان این استدلال را به صورت احتمالی بیان کرد، یعنی آن را فقط به عنوان قرینهای علیه صحت اسلام در نظر گرفت که احتمال بطلان آن را افزایش میدهد.
📺 ادیان درباره خدا نمیگویند
📓مسیر پیامبری
📻 برای خدا و بر ضد پیامبری
📺 «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»
— و چالش تَنزیه در مواجهه با آیات و احادیث تَجسیم
📻 درسهایی دربارۀ دین
📻 معامله با خدایان
— اگر قربانی نکنیم، جهان متوقف میشود!
📕مدعی نبوت/امامت را چگونه بسنجیم؟
📕چه بسیار بیهودهسخنها که زیاده بهدرازا کشید!
📻نقد و بررسی برهانِ «فاینتیونینگ»
📻نفیِ منطقیِ «خدای شایستۀ پرستش»
📻 مسئله شر و رد صفات خدا
📕هیوم و نقد معجزات
📓گفتوگوها درباب دین طبیعی
📻 «خدا بزرگ نیست»
📻 مسئله اخلاق برای بیخدایان
📻 خلاصهای از کتابِ «گفتگوهایی دربارۀ دین طبیعی»
📺 آیا خدا واجبالوجود است؟
📕نقد برهان نظم [بخش اول | بخش دوم و سوم]
📻 جدالی درباب برهان علیت
📻 نقدِ کانت و هیوم بر برهان علیت
📻 برهان علیت و مسألۀ شر
📺 بزرگترین چالش اعتقاد به خدا؟
📻آیا باور به خدای ادیان ابراهیمی موجه است؟
📻 بررسی مناظرۀ جردن پیترسون
📻 خدا، طراحی هوشمند و پیامبری
📺 آیا براهین وجود خدا قانعکنندهاند؟
📻 خاستگاه یکتاپرستی (۱۰ قسمت)
📻 «اختراع خدا» اثر توماس رومر
📺 از «خدای طوفان» تا خدای یکتا
📻 آیا یهوه بازسازیِ بعل بود؟
📺 الله و یهوه؛ خدایانی دائمالغضب
📺 الله و خواستههایش
📺 دگرگشتِ یهوه
📻 جنگطلبی: از اسلام تا یهودیت
📕قرآن و الهیات سیاسی (۱-۱۵؛ ۱۶-۲۱ )
📕علل تاریخیِ بقای خشونت در اسلام نسبت به یهودیت
📕چرا الله از «آزادی، رقص، خنده، موسیقی و شادی» متنفر است؟
.
#نقد_اسلام #تفکر_انتقادی #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📺 خدایی که میترساند و زنجیر بر عقل میزند
— بررسی آرای متفکر سعودی #عبدالله_القصیمی
(۱/۲)
مقدمه: یک فکر سرکش
عبدالله القصیمی (۱۹۰۷-۱۹۹۶) متفکر بزرگ سعودی، شخصیتی است که مسیر فکریاش از یک مدافع شدیداللحن مذهب سنتی تا یک منتقد سرسخت تمامی ادیان و قدرتهای مذهبی تغییر کرد. او با کلماتش، پایههای فکری جهان عرب را به لرزه درآورد. او جرات کرد بگوید:
۱. شروع از تعصب مذهبی و اخراج جنجالی
قصیمی در نجد، منطقهای با فضای مذهبی افراطی (وهابیت)، پرورش یافت. او قرآن را از کودکی حفظ کرد و در الازهر مصر به تحصیل پرداخت. در جوانی، با شور و حرارت از مذهب سلفی دفاع میکرد و کتاب مشهور ««آذرخشهای نجد در فرونشاندن تاریکیهای شبانه» را نوشت که حملهی شدیدی به فکر اشعری (مکتبی که بر خلاف سنت سلفی، از منطق و فلسفه برای توجیه عقاید دینی استفاده میکرد، ولو باور به حسن و قبح عقلی نداشت، و القصیمی این را خروج از نقل خالص میدانست) بود.
انتقاد تند او به یک روحانی بزرگ الازهر، باعث اخراجش از این دانشگاه شد. اما این پایان راه نبود، بلکه نقطهی شروعی برای تغییر فکری ریشهای او شد. این دگرگونی در نهایت به نگارش پرحاشیهترین کتابش، «هذه هي الأغلال» (اینها زنجیرها هستند)، منجر شد که در آن، آشکارا به نقد اسلام، پیامبر و قرآن پرداخت. او دین را مانعی بزرگ بر سر راه پیشرفت کشورهای عربی میدانست.
۲. نقد تصویرسازی از خدا: خدای انسانساخته
مهمترین بخش نقد القصیمی، مربوط به صفات خدا در باورهای دینی است:
* خدا شبیه ماست، نه برعکس: او معتقد بود انسان، تصویری از خود را بر خدا فرافکنی کرده است. یعنی انسان، بهترین و بدترین صفاتش را به خدا نسبت داده است.
* تضاد اخلاقی: القصیمی به شدت انتقاد کرد که چگونه میتوان صفات ظالمانه و خشن (مانند کینه، مکر، خشونت، و انتقام) را همزمان به موجودی نسبت داد که نماد رحمت مطلق، عدالت و کمال است. او پرسید:
* نتیجهی تکاندهنده: القصیمی نتیجه گرفت: اگر خدا، خدایی خشن و ستمگر باشد، شایستهی شورش و نافرمانی است، نه بندگی. او همچنین گفت:
* زیر سوال بردن ایمانداران: او با اشاره به این تناقضات، اخلاقیات فرد مؤمن به چنین خدایی را زیر سوال برد و پرسید:
***
۳. نقد پیامبری (نبوت) و الهام
قصیمی معتقد بود پیامبری و وحی سلطهای ساختگی هستند که بر اساس باور به عالم غیب بنا شدهاند:
* منبع انسانی: او نبوت را نه یک امر الهی، بلکه محصول نیازهای روانی انسان و تمایل به قدرت دانست.
* واسطه چرا؟ او پرسید:
* انتقاد به احکام جزئی: او با تمسخر به احادیثی اشاره کرد که خدا برای موضوعات پیشپا افتادهای مانند شیوهی غذا خوردن، نوع لباس، یا خوابیدن، پیامبر را مأمور میکند و میپرسد:
* معجزات، دایرهی بسته: او معتقد بود باور به معجزات (مانند اعجاز قرآن)، یک حجت دوری است:
ایمان به معجزه، صرفاً بر اساس نقل خود کتاب مقدس است.
۴. تناقضات متنی و «زنجیرهای» عقل عربی
🔻قصیمی به تناقضهای متنی و علمی در متون دینی اعتراض کرد:
* خشونت در برابر تساهل: او آیاتی که به کشتار و جنگ دعوت میکنند (مانند آیهی شمشیر) را وحشیانه و غیرقابل پذیرش دانست و آن را با آیاتی که به آزادی عقیده اشاره دارند، در تضاد دید.
* خرافات کیهانی: او با تمسخر به آیهی غرق شدن خورشید در «چشمهی گِلآلود» و داستانهای سخن گفتن مورچه یا جنگیری و سحر اشاره کرد و آنها را اسطورههای بدوی دانست که با عقل و علم روز دنیا مطابقت ندارند.
* بهشت و جهنم دنیوی: او توصیفهای بهشت (غذا، نوشیدنی، زنان) را تنها انعکاسی از آرزوهای زمینی مرد عرب در صحرا دانست و گفت:
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— بررسی آرای متفکر سعودی #عبدالله_القصیمی
(۱/۲)
مقدمه: یک فکر سرکش
عبدالله القصیمی (۱۹۰۷-۱۹۹۶) متفکر بزرگ سعودی، شخصیتی است که مسیر فکریاش از یک مدافع شدیداللحن مذهب سنتی تا یک منتقد سرسخت تمامی ادیان و قدرتهای مذهبی تغییر کرد. او با کلماتش، پایههای فکری جهان عرب را به لرزه درآورد. او جرات کرد بگوید:
خدایی که مردم مذهبی باور دارند، چیزی بیشتر از یک قدرت مطلق سرکوبگر و تهدیدکننده نیست؛ خدایی که بیشتر میترساند تا محبت کند.
۱. شروع از تعصب مذهبی و اخراج جنجالی
قصیمی در نجد، منطقهای با فضای مذهبی افراطی (وهابیت)، پرورش یافت. او قرآن را از کودکی حفظ کرد و در الازهر مصر به تحصیل پرداخت. در جوانی، با شور و حرارت از مذهب سلفی دفاع میکرد و کتاب مشهور ««آذرخشهای نجد در فرونشاندن تاریکیهای شبانه» را نوشت که حملهی شدیدی به فکر اشعری (مکتبی که بر خلاف سنت سلفی، از منطق و فلسفه برای توجیه عقاید دینی استفاده میکرد، ولو باور به حسن و قبح عقلی نداشت، و القصیمی این را خروج از نقل خالص میدانست) بود.
انتقاد تند او به یک روحانی بزرگ الازهر، باعث اخراجش از این دانشگاه شد. اما این پایان راه نبود، بلکه نقطهی شروعی برای تغییر فکری ریشهای او شد. این دگرگونی در نهایت به نگارش پرحاشیهترین کتابش، «هذه هي الأغلال» (اینها زنجیرها هستند)، منجر شد که در آن، آشکارا به نقد اسلام، پیامبر و قرآن پرداخت. او دین را مانعی بزرگ بر سر راه پیشرفت کشورهای عربی میدانست.
۲. نقد تصویرسازی از خدا: خدای انسانساخته
مهمترین بخش نقد القصیمی، مربوط به صفات خدا در باورهای دینی است:
* خدا شبیه ماست، نه برعکس: او معتقد بود انسان، تصویری از خود را بر خدا فرافکنی کرده است. یعنی انسان، بهترین و بدترین صفاتش را به خدا نسبت داده است.
* تضاد اخلاقی: القصیمی به شدت انتقاد کرد که چگونه میتوان صفات ظالمانه و خشن (مانند کینه، مکر، خشونت، و انتقام) را همزمان به موجودی نسبت داد که نماد رحمت مطلق، عدالت و کمال است. او پرسید:
چگونه خدای مهربان، از خونریزی و قربانی حیوانات خشنود میشود؟
* نتیجهی تکاندهنده: القصیمی نتیجه گرفت: اگر خدا، خدایی خشن و ستمگر باشد، شایستهی شورش و نافرمانی است، نه بندگی. او همچنین گفت:
مدح خشونت خدا به نام قداست، توجیهی است برای هرگونه ظلم و جنایتی که به نام دین انجام میشود.
* زیر سوال بردن ایمانداران: او با اشاره به این تناقضات، اخلاقیات فرد مؤمن به چنین خدایی را زیر سوال برد و پرسید:
چه کسی با عقل سلیم، خدایی را میپرستد که اطاعت را با ترس میخواهد؟
***
۳. نقد پیامبری (نبوت) و الهام
قصیمی معتقد بود پیامبری و وحی سلطهای ساختگی هستند که بر اساس باور به عالم غیب بنا شدهاند:
* منبع انسانی: او نبوت را نه یک امر الهی، بلکه محصول نیازهای روانی انسان و تمایل به قدرت دانست.
* واسطه چرا؟ او پرسید:
اگر خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است، چرا به واسطهای مثل پیامبر نیاز داریم؟ چرا خدا مستقیماً از طریق صدای عقل و وجدان، با تمام انسانها صحبت نمیکند؟ به نظر او، این روش قابل قبولتر و عادلانهتر بود.
* انتقاد به احکام جزئی: او با تمسخر به احادیثی اشاره کرد که خدا برای موضوعات پیشپا افتادهای مانند شیوهی غذا خوردن، نوع لباس، یا خوابیدن، پیامبر را مأمور میکند و میپرسد:
چگونه خالق جهان هستی، همه چیز را رها میکند تا به این جزئیات سخیف بپردازد؟
* معجزات، دایرهی بسته: او معتقد بود باور به معجزات (مانند اعجاز قرآن)، یک حجت دوری است:
«قرآن معجزه است چون شما آن را باور دارید؛ شما آن را باور دارید چون قرآن میگوید معجزه است.»
ایمان به معجزه، صرفاً بر اساس نقل خود کتاب مقدس است.
۴. تناقضات متنی و «زنجیرهای» عقل عربی
🔻قصیمی به تناقضهای متنی و علمی در متون دینی اعتراض کرد:
* خشونت در برابر تساهل: او آیاتی که به کشتار و جنگ دعوت میکنند (مانند آیهی شمشیر) را وحشیانه و غیرقابل پذیرش دانست و آن را با آیاتی که به آزادی عقیده اشاره دارند، در تضاد دید.
* خرافات کیهانی: او با تمسخر به آیهی غرق شدن خورشید در «چشمهی گِلآلود» و داستانهای سخن گفتن مورچه یا جنگیری و سحر اشاره کرد و آنها را اسطورههای بدوی دانست که با عقل و علم روز دنیا مطابقت ندارند.
* بهشت و جهنم دنیوی: او توصیفهای بهشت (غذا، نوشیدنی، زنان) را تنها انعکاسی از آرزوهای زمینی مرد عرب در صحرا دانست و گفت:
دینی که بر ترساندن دائمی از عذاب ابدی بنا شده، دین کنترلگر است، نه آزادیبخش.
🔻قصصِ سلیمان
📻 قصۀ تخیلیِ هدهد و ملکۀ سباء
📻 تحلیلِ سلیمان و اجنه! و منابعش
📻 پاسخ مورچۀ سخنور(!) به تحدی مولفان قرآن!
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📺 خدایی که میترساند و زنجیر بر عقل میزند
— بررسی آرای متفکر سعودی #عبدالله_القصیمی
(۲/۲)
🔻او در کتاب «هذه هي الأغلال»، این زنجیرهای ذهنی و اجتماعی را که جامعهی عربی را عقب نگه داشتهاند، مشخص کرد:
۱. بندگی گذشته: پرستش بیچون و چرای سنتها و گذشته و ترس از هرگونه نوآوری. او گفت:
۲. استفاده سیاسی از دین: تبدیل دین به ابزاری در دست حکومتها برای کنترل و فرمانروایی بر مردم.
۳. غرق شدن در خرافات: تفسیر همهی رویدادها (از شکست تا بیماری) با سحر، جادو، و دخالت نیروهای غیبی، به جای استفاده از عقل و علم.
۴. تضاد شخصیتی (فصام): تظاهر به فضیلت در اجتماع و انجام کارهای ناپسند در خفا؛ دفاع از قوانین خشن قدیمی (مثل سنگسار) اما متنفر بودن از اجرای واقعی آنها.
📌 نتیجهگیری: عقل، پیشروترین رهبر
🔻قصیمی خواستار آزادی از این زنجیرها شد و تأکید کرد:
🔻او که از یک شیخ مذهبی به یک منتقد انقلابی تبدیل شد، پرسید:
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— بررسی آرای متفکر سعودی #عبدالله_القصیمی
(۲/۲)
🔻او در کتاب «هذه هي الأغلال»، این زنجیرهای ذهنی و اجتماعی را که جامعهی عربی را عقب نگه داشتهاند، مشخص کرد:
۱. بندگی گذشته: پرستش بیچون و چرای سنتها و گذشته و ترس از هرگونه نوآوری. او گفت:
«ما در یک قبرستان بزرگ به نام میراث زندگی میکنیم.»
۲. استفاده سیاسی از دین: تبدیل دین به ابزاری در دست حکومتها برای کنترل و فرمانروایی بر مردم.
۳. غرق شدن در خرافات: تفسیر همهی رویدادها (از شکست تا بیماری) با سحر، جادو، و دخالت نیروهای غیبی، به جای استفاده از عقل و علم.
۴. تضاد شخصیتی (فصام): تظاهر به فضیلت در اجتماع و انجام کارهای ناپسند در خفا؛ دفاع از قوانین خشن قدیمی (مثل سنگسار) اما متنفر بودن از اجرای واقعی آنها.
📌 نتیجهگیری: عقل، پیشروترین رهبر
🔻قصیمی خواستار آزادی از این زنجیرها شد و تأکید کرد:
عقل از هر کتابی مقدستر و از هر پیامبری جسورتر است.
🔻او که از یک شیخ مذهبی به یک منتقد انقلابی تبدیل شد، پرسید:
آیا ما جرأت خواندن و اندیشیدن مستقل را داریم، یا همچنان باید فقط آنچه را میشنویم، تکرار کنیم؟
🔻مجموعۀ صندوقچۀ اسلام
📺 اسلام و مافیا (یک) (دو)
📺 محمد شخصیتی تاریخی؟ (یک) (دو)
📺 تحولات و نقاط عطف زندگی محمد
📺 مرگِ محمد، ریشۀ اختلافاتِ تاریخی
📺 وصیتِ محمد
📺 زندگینامۀ محمد
📺 اصل و نسبِ محمد
📺 ساخت و مرمت خانۀ کعبه
📺 رویش اسلام و حکومت بیزانس
📺 پیروزیِ محمد
📺 محمد و یهود
🔻محمد و زنان
📺 «گناهِ» آمنه و «نبوغِ» خدیجه
📺 زینب: زنی که محمد را شکست داد!
📺 چرا محمد با عایشه ازدواج کرد؟
🔻کانال دانش تاریخی
📻 تاریخ مستند علیه قرآن
📺 انتقادات فارابی به قرآن و محمد
📺 ابن راوندی، بزرگترین ملحد تاریخ
📺 مسیلمه کذاب کذاب بود؟
📺 نسبت محمد با «ده فرمان» موسی
📺 رد محمد: توماس آکویناس
📺 ناسزای ناموسی مقابلِ چالش منطقی
📺 طه حسین، خودکار قرمز و تصحیح قرآن
🔻لیلی العاصیة
📺 آیا قرآن حاصل کار جمعی بوده؟
📺چرا محمد پیامبر نبود؟
📺 قرآنیون: دوستانِ الله یا مرتد؟
📺 آیاتِ سادهلوحانه و خندهدار که بشری بودن قرآن را ثابت میکنند
📺 مسلمانان الله را میپرستند یا محمد را؟
.
#نقد_اسلام #نقد_قرآن
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
👳♂️ مولوی سید احمد البدوی کیست؟ و در طنطا چه خبر است؟
(۱/۲)
❓چطور یک جشن عمومی که حتی سلطان هم آن را ممنوع کرده بود، به یک رویداد بزرگ تبدیل شد که میلیونها نفر را جذب میکند، تا جایی که تعداد شرکتکنندگان در آن در مقطعی از تعداد حاجیان مکه بیشتر شده است؟
❓«آهنربای» پنهانی که باعث شده است مردم بیش از ۸۰۰ سال به #مولد_السید_البدوی کشیده شوند، چیست؟
🔬 پاسخ، تنها یک حکایت تاریخی نیست؛ بلکه یک راز زیرکانه است که علم روانشناسی آن را آشکار میکند: این رویداد، همان «حالت قطع ارتباط» (فصل الفیشة) است که مغز ما برای تحمل فشار زندگی و ادامهدادن، به آن نیاز دارد.
🔸در این قسمت، ما عمیقاً در تاریخ اجتماعی مصر در دوران مملوکی غوطهور میشویم تا بفهمیم چطور بزرگترین پدیدهی مردمی مانند این مولود، از دل ناامیدی و سرکوب متولد شد.
🔬 همراه با هم کشف خواهیم کرد که چگونه حلقههای ذکر صوفیانه، مانند یک «سازوکار بقای روانی» عمل میکردند و روشی هوشمندانه برای ورود مغز به «حالت تدفق» (The Flow State) بودند. این همان حالتی است که بزرگترین ورزشکاران و هنرمندان جهان برای تمرکز و خلاقیت به آن میرسند.
🔸همراه ما باشید در سفری که شلوغی و صدای طبلهای جشنهای مذهبی مصر قدیم را، به جدیدترین پژوهشهای علم اعصاب دربارهی مغز انسان پیوند میدهد.
✅ سید احمد البدوی یکی از برجستهترین و پرنفوذترین شخصیتهای صوفی در تاریخ اسلام، به ویژه در کشور مصر است. او بنیانگذار طریقت احمدیه (یا بدویه) است که از صدها سال پیش تاکنون، یکی از قدرتمندترین و پرطرفدارترین فرقههای صوفیه در مصر بوده و جایگاه ویژهای در فرهنگ عامه این کشور دارد.
* نام کامل: ابوالفتیان احمد بن علی البدوی (۵۹۶ تا ۶۷۵ هجری قمری / ۱۲۰۰ تا ۱۲۷۶ میلادی).
* القاب مشهور:
* السید (آقا): مردم مصر اغلب او را با این نام خطاب میکنند.
* البدوی: به دلیل اینکه مانند بادیهنشینان (بدویان) مغرب، روبنده (لِثام) بر چهره میبست.
* شیخ العرب: لقبی که در ترانههای ستایشآمیز به او داده شده است.
* قُطب: در جایگاه یک صوفی، به عنوان یکی از اقطاب اربعه (چهار ستون) بزرگ صوفیان اهل سنت مصر شناخته میشود.
* زادگاه و نسب: او احتمالاً در سال ۵۹۶ هجری قمری در فاس (مغرب/مراکش) به دنیا آمد. نسب او را از طریق ائمه (ع) به حضرت علی رساندهاند.
* تحول روحی: در جوانی همراه خانواده به مکه مهاجرت کرد. پس از مدتی شهرت در سوارکاری و جسارت، ناگهان احوال روحیاش دگرگون شد، از مردم کناره گرفت، زبان در کام کشید (صَمّات) و به عبادت و ریاضت پرداخت. او حتی با اشاره سخن میگفت و به ازدواج هم تن نداد.
🕌 داستان و جایگاه او در مصر
نقطهی عطف داستان البدوی، هجرت او به مصر و استقرار در شهر طنطا (در دلتای نیل) است که تا امروز، مرکز ثقل طریقت او محسوب میشود.
۱. ورود به طنطا و شیوه زندگی
حدود سال ۶۳۴ هجری قمری، سید احمد البدوی از عراق به مصر سفر کرد و در طنطا اقامت گزید. شیوهی زندگی او در آنجا بسیار متفاوت و گوشهگیرانه بود:
* او اغلب بر بام خانه میرفت و ساعتها به خورشید خیره میشد، تا جایی که چشمانش سرخ میشد. مریدان او نیز این کار را تقلید میکردند و به همین دلیل به آنها «اصحاب السطح» (اهل بام) یا «سطوحیه» نیز میگفتند.
* گاه سکوت طولانی اختیار میکرد و گاه فریاد میزد.
* پوشیدن لباسهای پشمی و عمامهی سرخ را شعار خود قرار داد.
* گفته میشود سلطان مملوکی معاصر او، الملک الطاهر بیبرس، او را تقدیس میکرد و قدم او را میبوسید.
۲. تأسیس طریقت بدویه و نفوذ در مصر
طریقت بدویه (احمدیه) پس از وفات او به دست شاگرد و خلیفهاش، سید احمد عبدالعال، رشد و گسترش چشمگیری یافت.
* عبدالعال بر مزار مرشد خود در طنطا زاویهای (خانقاهی) بنا کرد که بعدها به مسجد بزرگ سید احمد البدوی تبدیل شد.
* پیروان این طریقت برای رسیدن به کمال، بر صفاتی چون علم، حلم، بخشش، شجاعت و تقوا تأکید داشتند.
۳. مولودیها و جشنهای بزرگ
شهرت و نفوذ سید احمد البدوی در مصر به قدری زیاد است که از هفتصد سال پیش تاکنون، گرامیترینِ اولیا در نظر مسلمانان مصری بوده است.
* مولودیهای سالانه: هر سال، به مناسبت ولادت او، سه جشن بزرگ، میانه و کوچک در طنطا برگزار میشود. مولودی بزرگ او یکی از بزرگترین و پرجمعیتترین جشنهای مذهبی در تمام کشور مصر است که میلیونها زائر از داخل و خارج مصر در آن شرکت میکنند.
* جایگاه اجتماعی: نفوذ مریدان و خلفای بدوی تا جایی بود که با سلاطین ممالیک رفاقت داشتند و در موکب پادشاهان، در کنار علمای رسمی گام برمیداشتند.
* اعتراضات: با این حال، برخی علما به دلیل برخی اعمال و وقوع محرمات در این مراسمهای بزرگ، به آیینهای بدویه اعتراض میکردند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
(۱/۲)
❓چطور یک جشن عمومی که حتی سلطان هم آن را ممنوع کرده بود، به یک رویداد بزرگ تبدیل شد که میلیونها نفر را جذب میکند، تا جایی که تعداد شرکتکنندگان در آن در مقطعی از تعداد حاجیان مکه بیشتر شده است؟
❓«آهنربای» پنهانی که باعث شده است مردم بیش از ۸۰۰ سال به #مولد_السید_البدوی کشیده شوند، چیست؟
🔬 پاسخ، تنها یک حکایت تاریخی نیست؛ بلکه یک راز زیرکانه است که علم روانشناسی آن را آشکار میکند: این رویداد، همان «حالت قطع ارتباط» (فصل الفیشة) است که مغز ما برای تحمل فشار زندگی و ادامهدادن، به آن نیاز دارد.
🔸در این قسمت، ما عمیقاً در تاریخ اجتماعی مصر در دوران مملوکی غوطهور میشویم تا بفهمیم چطور بزرگترین پدیدهی مردمی مانند این مولود، از دل ناامیدی و سرکوب متولد شد.
🔬 همراه با هم کشف خواهیم کرد که چگونه حلقههای ذکر صوفیانه، مانند یک «سازوکار بقای روانی» عمل میکردند و روشی هوشمندانه برای ورود مغز به «حالت تدفق» (The Flow State) بودند. این همان حالتی است که بزرگترین ورزشکاران و هنرمندان جهان برای تمرکز و خلاقیت به آن میرسند.
🔸همراه ما باشید در سفری که شلوغی و صدای طبلهای جشنهای مذهبی مصر قدیم را، به جدیدترین پژوهشهای علم اعصاب دربارهی مغز انسان پیوند میدهد.
✅ سید احمد البدوی یکی از برجستهترین و پرنفوذترین شخصیتهای صوفی در تاریخ اسلام، به ویژه در کشور مصر است. او بنیانگذار طریقت احمدیه (یا بدویه) است که از صدها سال پیش تاکنون، یکی از قدرتمندترین و پرطرفدارترین فرقههای صوفیه در مصر بوده و جایگاه ویژهای در فرهنگ عامه این کشور دارد.
* نام کامل: ابوالفتیان احمد بن علی البدوی (۵۹۶ تا ۶۷۵ هجری قمری / ۱۲۰۰ تا ۱۲۷۶ میلادی).
* القاب مشهور:
* السید (آقا): مردم مصر اغلب او را با این نام خطاب میکنند.
* البدوی: به دلیل اینکه مانند بادیهنشینان (بدویان) مغرب، روبنده (لِثام) بر چهره میبست.
* شیخ العرب: لقبی که در ترانههای ستایشآمیز به او داده شده است.
* قُطب: در جایگاه یک صوفی، به عنوان یکی از اقطاب اربعه (چهار ستون) بزرگ صوفیان اهل سنت مصر شناخته میشود.
* زادگاه و نسب: او احتمالاً در سال ۵۹۶ هجری قمری در فاس (مغرب/مراکش) به دنیا آمد. نسب او را از طریق ائمه (ع) به حضرت علی رساندهاند.
* تحول روحی: در جوانی همراه خانواده به مکه مهاجرت کرد. پس از مدتی شهرت در سوارکاری و جسارت، ناگهان احوال روحیاش دگرگون شد، از مردم کناره گرفت، زبان در کام کشید (صَمّات) و به عبادت و ریاضت پرداخت. او حتی با اشاره سخن میگفت و به ازدواج هم تن نداد.
🕌 داستان و جایگاه او در مصر
نقطهی عطف داستان البدوی، هجرت او به مصر و استقرار در شهر طنطا (در دلتای نیل) است که تا امروز، مرکز ثقل طریقت او محسوب میشود.
۱. ورود به طنطا و شیوه زندگی
حدود سال ۶۳۴ هجری قمری، سید احمد البدوی از عراق به مصر سفر کرد و در طنطا اقامت گزید. شیوهی زندگی او در آنجا بسیار متفاوت و گوشهگیرانه بود:
* او اغلب بر بام خانه میرفت و ساعتها به خورشید خیره میشد، تا جایی که چشمانش سرخ میشد. مریدان او نیز این کار را تقلید میکردند و به همین دلیل به آنها «اصحاب السطح» (اهل بام) یا «سطوحیه» نیز میگفتند.
* گاه سکوت طولانی اختیار میکرد و گاه فریاد میزد.
* پوشیدن لباسهای پشمی و عمامهی سرخ را شعار خود قرار داد.
* گفته میشود سلطان مملوکی معاصر او، الملک الطاهر بیبرس، او را تقدیس میکرد و قدم او را میبوسید.
۲. تأسیس طریقت بدویه و نفوذ در مصر
طریقت بدویه (احمدیه) پس از وفات او به دست شاگرد و خلیفهاش، سید احمد عبدالعال، رشد و گسترش چشمگیری یافت.
* عبدالعال بر مزار مرشد خود در طنطا زاویهای (خانقاهی) بنا کرد که بعدها به مسجد بزرگ سید احمد البدوی تبدیل شد.
* پیروان این طریقت برای رسیدن به کمال، بر صفاتی چون علم، حلم، بخشش، شجاعت و تقوا تأکید داشتند.
۳. مولودیها و جشنهای بزرگ
شهرت و نفوذ سید احمد البدوی در مصر به قدری زیاد است که از هفتصد سال پیش تاکنون، گرامیترینِ اولیا در نظر مسلمانان مصری بوده است.
* مولودیهای سالانه: هر سال، به مناسبت ولادت او، سه جشن بزرگ، میانه و کوچک در طنطا برگزار میشود. مولودی بزرگ او یکی از بزرگترین و پرجمعیتترین جشنهای مذهبی در تمام کشور مصر است که میلیونها زائر از داخل و خارج مصر در آن شرکت میکنند.
* جایگاه اجتماعی: نفوذ مریدان و خلفای بدوی تا جایی بود که با سلاطین ممالیک رفاقت داشتند و در موکب پادشاهان، در کنار علمای رسمی گام برمیداشتند.
* اعتراضات: با این حال، برخی علما به دلیل برخی اعمال و وقوع محرمات در این مراسمهای بزرگ، به آیینهای بدویه اعتراض میکردند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
👳♂️ مولوی سید احمد البدوی کیست؟ و در طنطا چه خبر است؟
(۲/۲)
به طور خلاصه، سید احمد البدوی نه تنها یک صوفی، بلکه نماد و قطب معنوی بخش بزرگی از جامعهی سنتی مصر است و مقبره او در طنطا، یکی از مهمترین مراکز زیارتی و مذهبی این کشور به شمار میرود.
این ویدیو به بررسی پدیدهی تاریخی و اجتماعی مولد (جشن میلاد) سید احمد البدوی در شهر طنطا مصر میپردازد و رمز ماندگاری آن را نه فقط در باورهای دینی، بلکه در یک مکانیسم بقای روانی-زیستی برای مردم ستمدیده جستجو میکند.
۱. بقا در مواجهه با قهر تاریخ
* مقاومت در برابر قدرت: مولد سید البدوی با قدمتی بیش از ۸۰۰ سال، به یکی از بزرگترین پدیدههای دینی و اجتماعی منطقه تبدیل شده است. این جشن حتی در قرن ۱۵ میلادی در برابر فرمان سختگیرانهی سلطان الظاهر جقمق مبنی بر ممنوعیت آن (به دلیل اختلاط زن و مرد و موسیقی) ایستادگی کرد و دوباره بازگشت.
* بستر ناامیدی: مصر در قرن ۱۵ درگیر یک نظام فئودالی خشن بود که در آن ممالیک در بالا و میلیونها کشاورز محروم در پایین قرار داشتند. مردم با تهدیدهای دائمی مانند قحطی، طاعون و طغیان نیل روبهرو بودند. دولت و روحانیون این مصیبتها را عقوبت الهی میدانستند و با اعمال قوانین سخت اخلاقی به فشارها میافزودند.
* واکنش مردم: مردم مصر بهجای انقلاب سیاسی، مولد سید البدوی را خلق کردند؛ یک خروجی روانی و معنوی از این وضعیت مرگ و یأس.
۲. جاذبهی مولد و «حلقهی ذکر»
🔻مولد یک مرکز خدمات یکپارچه بود:
* زیارتگاه: مردم به زیارت ضریح میرفتند تا عمیقترین آرزوهای خود را (مانند دعا برای بقای فرزندان پسر که در کشاورزی کمک حال باشند) بیان کنند.
* خیمهها: در خیمههای متعدد، صوفیان و زائران به صورت رایگان غذا میخوردند و این مکانها پاتوقهای اجتماعی بودند.
* حلقهی ذکر: هستهی اصلی این جشن، حلقههای ذکر بود. این حلقهها یک جهان جایگزین ایجاد میکردند که در آن ذهن از تفکر و نگرانی باز میایستاد.
۳. مکانیسم بقا: از فنا تا حالت «جریان» (Flow State)
🔻از دیدگاه صوفیانه، حلقهی ذکر به حالت «فنا» (ذوب شدن خود فرد در وجودی بزرگتر) میرسد. اما از منظر علمی و زیستی، این حالت معادل «حالت جریان» (Flow State) یا غرق شدن کامل در یک فعالیت است که از طریق سازوکارهای زیر فعال میشود:
1. چالش مناسب: ذکر با ریتم آهسته آغاز شده و بهتدریج شتاب میگیرد (از ۶۰ ضربه در دقیقه تا ۱۶۰ ضربه در دقیقه). این یک چالش شناختی متوسط ایجاد میکند که مغز را وادار میکند تمام تمرکز خود را برای هماهنگی با گروه بهکار گیرد و از منحرف شدن یا تسلیم شدن جلوگیری میکند.
2. قدرت تکرار: تکرار مداوم ذکر، فعالیت را خودکار میکند و آگاهی فرد آزاد میشود. در اینجا «وحدت آگاهی و عمل» رخ میدهد و فرد و ذکر به یک چیز تبدیل میشوند.
3. غیرفعالسازی موقت مغز (Hypofrontality): در لحظهی اوج (ذروه)، مغز موقتاً فعالیت قشر جلوی پیشانی (بخش مسئول تفکر انتقادی، برنامهریزی، اضطراب و نگرانی) را کاهش میدهد. نتیجهی این «از پریز کشیدن» بخش اجرایی مغز عبارت است از:
* ناپدید شدن «من»: احساس فردیت و مرزهای شخصی محو میشود.
* بیزمانی: احساس زمان مختل میشود (زمان سریع میگذرد یا متوقف میشود).
* نشوهی طبیعی: مغز اندورفین (مسکنهای طبیعی درد و عامل شادی) ترشح میکند و نوعی سرخوشی طبیعی ایجاد میشود.
۴. نتیجهگیری نهایی
حلقهی ذکر برای کشاورزان تحت ستم، صرفاً یک رفاه روحی نبود، بلکه یک «تکنیک نجاتی روانی» بود. مغز بهطور زیستی مجبور میشد برنامههای اضطراب و ترس را متوقف کند و تمام توان خود را روی ریتم و ذکر متمرکز سازد تا فرد را از دیوانگی در دنیایی بیرحم نجات دهد. راز بزرگ مولد، توانایی ذهن انسان در اختراع این فناوری بقا بود تا لحظهای لازم برای فرار از واقعیت سخت فراهم شود.
🔗 منابع
اگر میخواهید دربارهی بخش علمیای که در این قسمت در مورد آن صحبت کردیم بیشتر بخوانید، میتوانید این پژوهش را که در اواخر سال ۲۰۲۲ منتشر شده است، با عنوان زیر مشاهده کنید:
* "How Chanting Relates to Cognitive Function, Altered States and Quality of Life"
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
(۲/۲)
به طور خلاصه، سید احمد البدوی نه تنها یک صوفی، بلکه نماد و قطب معنوی بخش بزرگی از جامعهی سنتی مصر است و مقبره او در طنطا، یکی از مهمترین مراکز زیارتی و مذهبی این کشور به شمار میرود.
این ویدیو به بررسی پدیدهی تاریخی و اجتماعی مولد (جشن میلاد) سید احمد البدوی در شهر طنطا مصر میپردازد و رمز ماندگاری آن را نه فقط در باورهای دینی، بلکه در یک مکانیسم بقای روانی-زیستی برای مردم ستمدیده جستجو میکند.
۱. بقا در مواجهه با قهر تاریخ
* مقاومت در برابر قدرت: مولد سید البدوی با قدمتی بیش از ۸۰۰ سال، به یکی از بزرگترین پدیدههای دینی و اجتماعی منطقه تبدیل شده است. این جشن حتی در قرن ۱۵ میلادی در برابر فرمان سختگیرانهی سلطان الظاهر جقمق مبنی بر ممنوعیت آن (به دلیل اختلاط زن و مرد و موسیقی) ایستادگی کرد و دوباره بازگشت.
* بستر ناامیدی: مصر در قرن ۱۵ درگیر یک نظام فئودالی خشن بود که در آن ممالیک در بالا و میلیونها کشاورز محروم در پایین قرار داشتند. مردم با تهدیدهای دائمی مانند قحطی، طاعون و طغیان نیل روبهرو بودند. دولت و روحانیون این مصیبتها را عقوبت الهی میدانستند و با اعمال قوانین سخت اخلاقی به فشارها میافزودند.
* واکنش مردم: مردم مصر بهجای انقلاب سیاسی، مولد سید البدوی را خلق کردند؛ یک خروجی روانی و معنوی از این وضعیت مرگ و یأس.
۲. جاذبهی مولد و «حلقهی ذکر»
🔻مولد یک مرکز خدمات یکپارچه بود:
* زیارتگاه: مردم به زیارت ضریح میرفتند تا عمیقترین آرزوهای خود را (مانند دعا برای بقای فرزندان پسر که در کشاورزی کمک حال باشند) بیان کنند.
* خیمهها: در خیمههای متعدد، صوفیان و زائران به صورت رایگان غذا میخوردند و این مکانها پاتوقهای اجتماعی بودند.
* حلقهی ذکر: هستهی اصلی این جشن، حلقههای ذکر بود. این حلقهها یک جهان جایگزین ایجاد میکردند که در آن ذهن از تفکر و نگرانی باز میایستاد.
۳. مکانیسم بقا: از فنا تا حالت «جریان» (Flow State)
🔻از دیدگاه صوفیانه، حلقهی ذکر به حالت «فنا» (ذوب شدن خود فرد در وجودی بزرگتر) میرسد. اما از منظر علمی و زیستی، این حالت معادل «حالت جریان» (Flow State) یا غرق شدن کامل در یک فعالیت است که از طریق سازوکارهای زیر فعال میشود:
1. چالش مناسب: ذکر با ریتم آهسته آغاز شده و بهتدریج شتاب میگیرد (از ۶۰ ضربه در دقیقه تا ۱۶۰ ضربه در دقیقه). این یک چالش شناختی متوسط ایجاد میکند که مغز را وادار میکند تمام تمرکز خود را برای هماهنگی با گروه بهکار گیرد و از منحرف شدن یا تسلیم شدن جلوگیری میکند.
2. قدرت تکرار: تکرار مداوم ذکر، فعالیت را خودکار میکند و آگاهی فرد آزاد میشود. در اینجا «وحدت آگاهی و عمل» رخ میدهد و فرد و ذکر به یک چیز تبدیل میشوند.
3. غیرفعالسازی موقت مغز (Hypofrontality): در لحظهی اوج (ذروه)، مغز موقتاً فعالیت قشر جلوی پیشانی (بخش مسئول تفکر انتقادی، برنامهریزی، اضطراب و نگرانی) را کاهش میدهد. نتیجهی این «از پریز کشیدن» بخش اجرایی مغز عبارت است از:
* ناپدید شدن «من»: احساس فردیت و مرزهای شخصی محو میشود.
* بیزمانی: احساس زمان مختل میشود (زمان سریع میگذرد یا متوقف میشود).
* نشوهی طبیعی: مغز اندورفین (مسکنهای طبیعی درد و عامل شادی) ترشح میکند و نوعی سرخوشی طبیعی ایجاد میشود.
۴. نتیجهگیری نهایی
حلقهی ذکر برای کشاورزان تحت ستم، صرفاً یک رفاه روحی نبود، بلکه یک «تکنیک نجاتی روانی» بود. مغز بهطور زیستی مجبور میشد برنامههای اضطراب و ترس را متوقف کند و تمام توان خود را روی ریتم و ذکر متمرکز سازد تا فرد را از دیوانگی در دنیایی بیرحم نجات دهد. راز بزرگ مولد، توانایی ذهن انسان در اختراع این فناوری بقا بود تا لحظهای لازم برای فرار از واقعیت سخت فراهم شود.
🔗 منابع
اگر میخواهید دربارهی بخش علمیای که در این قسمت در مورد آن صحبت کردیم بیشتر بخوانید، میتوانید این پژوهش را که در اواخر سال ۲۰۲۲ منتشر شده است، با عنوان زیر مشاهده کنید:
* "How Chanting Relates to Cognitive Function, Altered States and Quality of Life"
.
#نقد_ادیان #نقد_عرفان #عرفان #زیست_روان #روانشناسی #خلصه
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📺 تناقض حملات صلیبی (۱/۲)
— پردهبرداری از راز «تأخیر ظهور اسلام»
❓ پرسش بنیادین: چرا مسیحیت برای بازپسگیری قدس، چهار قرن صبر کرد؟
۱. معمای تأخیر و جایگاه جنگهای صلیبی
سؤالی که همواره مورخان را درگیر خود کرده، این است: اگر اورشلیم و مکانهای مقدس در دهههای ۶۳۰ میلادی به دست مهاجمان افتاد، چرا اروپای مسیحی که وابستگی شدیدی به این سرزمینها داشت، نزدیک به چهار قرن کامل منتظر ماند تا ناگهان در سال ۱۰۹۹ میلادی، وجود یک «دین جدید» در شرق را رسماً اعلام و علیه آن اقدام کند؟ این تأخیر در شروع درگیریها برای بازپسگیری قدس، حیرتآور و پرسشبرانگیز است.
بررسی تاریخ جنگهای صلیبی ما را به این نتیجه میرساند که مسیحیان اروپا، عملاً تا آستانهی قرن یازدهم میلادی، تلاشی جدی برای بازپسگیری این سرزمینها نداشتند.
۲. تناقض شوکهکننده در کلام پاپ اوربان دوم
🔻نخستین حملهی صلیبی با سخنرانی مشهور پاپ اوربان دوم آغاز شد؛ متنی که اولین سند موثق دربارهی ظهور یک دین جدید به شکل امروزی و معاصر است. این سخنرانی حاوی تناقضاتی است که با روایت رسمی ظهور اسلام (در قرن هفتم) همخوانی ندارد:
* زمان، یک واقعیت معاصر: پاپ اوربان در سخنرانی خود میگوید:
تأکید پاپ بر عبارت «به گوش ما رسیده است» نشان میدهد او از یک واقعهی معاصر و تازهرخ داده صحبت میکند، نه تاریخی که چهارصد و پنجاه سال از آن گذشته است.
* مهاجمان، از تبار فارس: بزرگترین تناقض اینجاست که پاپ، این مهاجمان را «قومی از سرزمین فارس» توصیف میکند. [نقدآگین: از دیدگاه محققان تجدیدنظرطلب، غیرممکن است که بالاترین مرجع کلیسای کاتولیک در قرن یازدهم، از مبدأ واقعی مهاجمان که بنا بر روایت رسمی مکه در حجاز بوده است، بیخبر بماند. این خطای جغرافیایی، نه یک اشتباه، بلکه یک شاخص برای ردیابی حدودِ جغرافیاییِ ظهور اسلام است].
۳. کلید معما: اسناد امپراتوری بیزانس
اگر به منابع بیزانسی مراجعه کنیم، توجیهی برای توصیف پاپ مییابیم: متون بیزانسی، رهبران برجستهی شرقی نظیر هارونالرشید را نه «خلیفهی عباسی» یا «پادشاه عرب»، بلکه با تاکید «پادشاه فارس» میخواندند؛ موضوعی که در نوشتههای مورخان بیزانسی چون کنستانتین هفتم نیز آمدهاست.
🔻این تناقض ریشهای ما را در برابر دو احتمال قرار میدهد:
۱. احتمال سورئال: پاپ اوربان دوم از قرن هفتم به قرن یازدهم منتقل شده است (که غیرمنطقی است).
۲. احتمال قویتر: دعوت رسمی اسلامی آنگونه که امروز میشناسیم، عملاً در قرن یازدهم میلادی آغاز شده و در دورهای متأخر (به عنوان «زمان شبحگون»)، به قرن هفتم، عقبتر برده شده است. [نقدآگین: به عبارت دیگر، اسناد و روایات تاریخی، در دوران عباسیان برای توجیه تقدس و قدمت، به گذشته پرتاب شدهاند و روایت جنگهای صلیبی، به ناخواسته، زمان وقوع آن را لو میدهد].
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— پردهبرداری از راز «تأخیر ظهور اسلام»
❓ پرسش بنیادین: چرا مسیحیت برای بازپسگیری قدس، چهار قرن صبر کرد؟
۱. معمای تأخیر و جایگاه جنگهای صلیبی
سؤالی که همواره مورخان را درگیر خود کرده، این است: اگر اورشلیم و مکانهای مقدس در دهههای ۶۳۰ میلادی به دست مهاجمان افتاد، چرا اروپای مسیحی که وابستگی شدیدی به این سرزمینها داشت، نزدیک به چهار قرن کامل منتظر ماند تا ناگهان در سال ۱۰۹۹ میلادی، وجود یک «دین جدید» در شرق را رسماً اعلام و علیه آن اقدام کند؟ این تأخیر در شروع درگیریها برای بازپسگیری قدس، حیرتآور و پرسشبرانگیز است.
بررسی تاریخ جنگهای صلیبی ما را به این نتیجه میرساند که مسیحیان اروپا، عملاً تا آستانهی قرن یازدهم میلادی، تلاشی جدی برای بازپسگیری این سرزمینها نداشتند.
۲. تناقض شوکهکننده در کلام پاپ اوربان دوم
🔻نخستین حملهی صلیبی با سخنرانی مشهور پاپ اوربان دوم آغاز شد؛ متنی که اولین سند موثق دربارهی ظهور یک دین جدید به شکل امروزی و معاصر است. این سخنرانی حاوی تناقضاتی است که با روایت رسمی ظهور اسلام (در قرن هفتم) همخوانی ندارد:
* زمان، یک واقعیت معاصر: پاپ اوربان در سخنرانی خود میگوید:
«به گوش ما رسیده است که قومی از سرزمین فارس... اراضی مسیحی را تازه مورد تهاجم قرار داده و مردم را با شمشیر و آتش بیرون راندهاند.»
تأکید پاپ بر عبارت «به گوش ما رسیده است» نشان میدهد او از یک واقعهی معاصر و تازهرخ داده صحبت میکند، نه تاریخی که چهارصد و پنجاه سال از آن گذشته است.
* مهاجمان، از تبار فارس: بزرگترین تناقض اینجاست که پاپ، این مهاجمان را «قومی از سرزمین فارس» توصیف میکند. [نقدآگین: از دیدگاه محققان تجدیدنظرطلب، غیرممکن است که بالاترین مرجع کلیسای کاتولیک در قرن یازدهم، از مبدأ واقعی مهاجمان که بنا بر روایت رسمی مکه در حجاز بوده است، بیخبر بماند. این خطای جغرافیایی، نه یک اشتباه، بلکه یک شاخص برای ردیابی حدودِ جغرافیاییِ ظهور اسلام است].
۳. کلید معما: اسناد امپراتوری بیزانس
اگر به منابع بیزانسی مراجعه کنیم، توجیهی برای توصیف پاپ مییابیم: متون بیزانسی، رهبران برجستهی شرقی نظیر هارونالرشید را نه «خلیفهی عباسی» یا «پادشاه عرب»، بلکه با تاکید «پادشاه فارس» میخواندند؛ موضوعی که در نوشتههای مورخان بیزانسی چون کنستانتین هفتم نیز آمدهاست.
🔻این تناقض ریشهای ما را در برابر دو احتمال قرار میدهد:
۱. احتمال سورئال: پاپ اوربان دوم از قرن هفتم به قرن یازدهم منتقل شده است (که غیرمنطقی است).
۲. احتمال قویتر: دعوت رسمی اسلامی آنگونه که امروز میشناسیم، عملاً در قرن یازدهم میلادی آغاز شده و در دورهای متأخر (به عنوان «زمان شبحگون»)، به قرن هفتم، عقبتر برده شده است. [نقدآگین: به عبارت دیگر، اسناد و روایات تاریخی، در دوران عباسیان برای توجیه تقدس و قدمت، به گذشته پرتاب شدهاند و روایت جنگهای صلیبی، به ناخواسته، زمان وقوع آن را لو میدهد].
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📺 تناقض حملات صلیبی (۲/۲)
— پردهبرداری از راز «تأخیر ظهور اسلام»
۴. تکامل تدریجی از بدعت تا دین رقیب
دادهها نشان میدهد که غرب مسیحی، تا زمانی که دولت عربی مسلمان به قدرت کافی برای اعلام خود به عنوان یک نیروی دینی مخالف دست نیافت، به آن اهمیتی نمیداد. این دگرگونی بهوضوح در دورهی عباسی، به ویژه در زمان مأمون خراسانی، رخ داد؛ جایی که تخریب نمادهای مسیحی در قدس آغاز شد.
* دوران امویها: در این دوران، کشمکشها بیشتر سیاسی و منطقهای بود و حتی اختلافها پیرامون ماهیت مسیح بود، چنانکه:
* خواب مسیحیان: جهان مسیحیت، در ابتدا رویدادهای شرق را صرفاً «انحرافات و بدعتهای اسماعیلی» میدید. [نقدآگین: سکوت چند قرنه در برابر سقوط قلب ایمان، تنها با این فرض منطقی میشود که در تمام این مدت، اروپاییها و مسیحیت تثلیثی فکر میکرد با یک فرقه یهودی-مسیحیِ خاورمیانهای روبهروست که بهزودی خاموش خواهد شد، نه یک تمدن دینی کامل که قصد جایگزینی داشته باشد].
* بیداری قرن یازدهم: غرب مسیحی تنها زمانی بیدار شد که این «بدعت» (که در نقوش قبةالصخره قدیمترین سند آن دیده میشود)، خود را به عنوان یک دین کامل و رقیب مسیحیت معرفی کرد و با سخنرانی اوربان دوم، این درگیری علنی و جهانی شد.
۵. ریشهها: نصرانیت عربی در برابر مسیحیت رسمی
این تأخیر نشان میدهد که تکمیل شدن ظهور اسلام به عنوان یک دین مستقل، صدها سال پس از استقلال سیاسی شرق عربی رخ داده است. این دولتها در ابتدا پیرو مسیحیت یهودی یا نصرانیت بودند، اما در دورهی عباسی بود که رسماً یک دین مستقل اعلام کردند.
* نصرانیت عربی: اسلام، محصول طبیعی جامعهای به نام «النصاری» (نصرانیان) بود که در حاشیهی مسیحیت رسمی بیزانسی قرار داشتند و بر وحدانیت مطلق تأکید میکردند.
* تعریب و تصاحب: برخی دیگر میگویند اسلام، نام عربی نصرانیت بود که با هدف «تعریب» (عربی کردن) دین ابراهیمی و تصاحب میراث آن از یهودیان و مسیحیان [ساخت هویت و ایدئولوژی و تاریخی جدید برای امپراتوری نوپای عربی] شکل گرفت. این جریان، یهودیان را گمراه میدانست چون مسیح را نشناختند و بدو ایمان نیاوردند و مسیحیان را نیز به دلیل افراط (غلو) در دین (مانند اعتقاد به تثلیث)، گمراه میدید. [نقدآگین: این نظریه با تحلیلهای جدید زبانشناختی از متون اولیه که تأثیر شدید زبان و فرهنگ سریانی را نشان میدهند، همخوانی دارد و اسلام را به عنوان آخرین لایه و پالایششدهترین شکل تکامل ادیان عربی منطقه، معرفی میکند.]
۶. جمعبندی: چالش وجودی کاتولیک
این کشمکش تاریخی و کلامی روشن میسازد که چرا واکنش غرب مسیحی در قرن یازدهم چنین خشن و صریح بود. کلیسای غرب ناگهان خود را در برابر یک چالش وجودی یافت؛ نه صرفاً یک درگیری سیاسی بر سر زمین، بلکه یک دین رقیب که از دل انحرافات داخلی برخاسته و تبدیل به یک نیروی جهانی شده بود.
تحلیل موثق متون قدیمی نشان میدهد که آگاهی کامل از ظهور یک دین تمامعیار و مخالف، تنها زمانی در غرب شکل گرفت که خلافت عباسی از یک قدرت سیاسی، به یک قدرت دینی اعلامیِ ضد مسیحیت تبدیل شد؛ فرآیندی که صدها سال پس از روایت سنتی از ظهور اسلام، رخ داده است [بنابراین، جنگهای صلیبی نه یک اقدام دیرهنگام برای بازپسگیری یک سرزمین، بلکه یک واکنش بهموقع و حیاتی در برابر بیداری یک نیروی جدید و قدرتمند دینی در خاورمیانه بود].
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— پردهبرداری از راز «تأخیر ظهور اسلام»
۴. تکامل تدریجی از بدعت تا دین رقیب
دادهها نشان میدهد که غرب مسیحی، تا زمانی که دولت عربی مسلمان به قدرت کافی برای اعلام خود به عنوان یک نیروی دینی مخالف دست نیافت، به آن اهمیتی نمیداد. این دگرگونی بهوضوح در دورهی عباسی، به ویژه در زمان مأمون خراسانی، رخ داد؛ جایی که تخریب نمادهای مسیحی در قدس آغاز شد.
* دوران امویها: در این دوران، کشمکشها بیشتر سیاسی و منطقهای بود و حتی اختلافها پیرامون ماهیت مسیح بود، چنانکه:
کتیبههای قبةالصخره عیسی را «بندهی خدا و رسول او» میخوانند.
* خواب مسیحیان: جهان مسیحیت، در ابتدا رویدادهای شرق را صرفاً «انحرافات و بدعتهای اسماعیلی» میدید. [نقدآگین: سکوت چند قرنه در برابر سقوط قلب ایمان، تنها با این فرض منطقی میشود که در تمام این مدت، اروپاییها و مسیحیت تثلیثی فکر میکرد با یک فرقه یهودی-مسیحیِ خاورمیانهای روبهروست که بهزودی خاموش خواهد شد، نه یک تمدن دینی کامل که قصد جایگزینی داشته باشد].
* بیداری قرن یازدهم: غرب مسیحی تنها زمانی بیدار شد که این «بدعت» (که در نقوش قبةالصخره قدیمترین سند آن دیده میشود)، خود را به عنوان یک دین کامل و رقیب مسیحیت معرفی کرد و با سخنرانی اوربان دوم، این درگیری علنی و جهانی شد.
۵. ریشهها: نصرانیت عربی در برابر مسیحیت رسمی
این تأخیر نشان میدهد که تکمیل شدن ظهور اسلام به عنوان یک دین مستقل، صدها سال پس از استقلال سیاسی شرق عربی رخ داده است. این دولتها در ابتدا پیرو مسیحیت یهودی یا نصرانیت بودند، اما در دورهی عباسی بود که رسماً یک دین مستقل اعلام کردند.
* نصرانیت عربی: اسلام، محصول طبیعی جامعهای به نام «النصاری» (نصرانیان) بود که در حاشیهی مسیحیت رسمی بیزانسی قرار داشتند و بر وحدانیت مطلق تأکید میکردند.
* تعریب و تصاحب: برخی دیگر میگویند اسلام، نام عربی نصرانیت بود که با هدف «تعریب» (عربی کردن) دین ابراهیمی و تصاحب میراث آن از یهودیان و مسیحیان [ساخت هویت و ایدئولوژی و تاریخی جدید برای امپراتوری نوپای عربی] شکل گرفت. این جریان، یهودیان را گمراه میدانست چون مسیح را نشناختند و بدو ایمان نیاوردند و مسیحیان را نیز به دلیل افراط (غلو) در دین (مانند اعتقاد به تثلیث)، گمراه میدید. [نقدآگین: این نظریه با تحلیلهای جدید زبانشناختی از متون اولیه که تأثیر شدید زبان و فرهنگ سریانی را نشان میدهند، همخوانی دارد و اسلام را به عنوان آخرین لایه و پالایششدهترین شکل تکامل ادیان عربی منطقه، معرفی میکند.]
۶. جمعبندی: چالش وجودی کاتولیک
این کشمکش تاریخی و کلامی روشن میسازد که چرا واکنش غرب مسیحی در قرن یازدهم چنین خشن و صریح بود. کلیسای غرب ناگهان خود را در برابر یک چالش وجودی یافت؛ نه صرفاً یک درگیری سیاسی بر سر زمین، بلکه یک دین رقیب که از دل انحرافات داخلی برخاسته و تبدیل به یک نیروی جهانی شده بود.
تحلیل موثق متون قدیمی نشان میدهد که آگاهی کامل از ظهور یک دین تمامعیار و مخالف، تنها زمانی در غرب شکل گرفت که خلافت عباسی از یک قدرت سیاسی، به یک قدرت دینی اعلامیِ ضد مسیحیت تبدیل شد؛ فرآیندی که صدها سال پس از روایت سنتی از ظهور اسلام، رخ داده است [بنابراین، جنگهای صلیبی نه یک اقدام دیرهنگام برای بازپسگیری یک سرزمین، بلکه یک واکنش بهموقع و حیاتی در برابر بیداری یک نیروی جدید و قدرتمند دینی در خاورمیانه بود].
🔻جی. اسمیت
📺 محمد؛ تاریخ؟ (ج ۱ | ج ۲)
📺 «دکترین یعقوب» از پیامبر اسلام میگوید؟
📺 نقد تاریخی منشأ قرآن: فراتر از روایت سنتی
📺 مکه یا بکه؟ مکه چگونه به قرآن افزوده شد؟
🔻بنائی و لنگرودی
📺 سنجش تاریخنگاری اسلامی (جلسهٔ ۱: یکم، دوم| جلسه ۲: یکم، دوم)
📺 معنای «تاریخ رستگاری» [قسمت اول، قسمت دوم]
🔻لوکزنبرگ
📻 تصحیحِ سورۀ «قریش»
📺 خوانشِ سریانی-آرامی قرآن
📻 انفصال عباسیان از مسیحیت اموی
🔻تاریخ اسلام
📺 مغاک تیرۀ تاریخ
📕لوپوئن و امیرمعزی
🗄 پترانامه
📺 ابن زبیر هویتتراش
📺 چگونه مسلمان شدیم (یکم | دوم)
📓ارتداد در مسیحیت آغازین و نقشش در پیدایش اسلام
📓پروژۀ محمدسازى (جلد اول | جلد دوم)
🔻دکترین یعقوب
📺 بررسی کتاب آموزههای یعقوب
📺 پیامبر اسلام وجود داشته؟
📕شمشیر و پیامبری یا دجال؟
🔻یوسف تیکطاک
📻 یهودیان ناصری، مولفانِ قرآن اولیه
📻 هویت نصارایِ (یهودیانِ ناصری) مولفِ قرآنِ اولیه
📻 قرآن در مکه نازل نشده
📻 پژوهشی در «خط عربی اولیۀ قرآن»
📻 جغرافیای متن قرآن و خط حجازی
📺 محمد هرگز قرآن را برای مسلمانان تفسیر نکرد
📺 اشتراکات اسلام و فرقهی مرتدی یهودی
.
#بازنگری #نقد_اسلام #تاریخ_اسلام
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📺 سورههای کوتاه؛ بین قرائتهای سریانی و عربی (۱/۲)
🟥 رمزگشایی از آیات مبهم قرآنی
— از سجع کاهنان تا قمعِ [سرکوبِ] سائلان [پرسشگران]
🎙#خالد_بلکین
🔶 مقدمه: معمای سُوَر قَسَمی و عجزِ مفسران اولیه
🔸در قرآن، پنج سوره قَسَمی و کوتاهِ نفسگیر (مانند صافات، نازعات، عادیات، الذاریات، المرسلات (یا تا حدودی سوره الطارق)) وجود دارد که از نظر الگوهای بیانی بسیار به یکدیگر شبیهاند. ایقاع (وزن) و ضربآهنگ این سورهها شباهت چشمگیری به سجع کاهنان دارد.
🔻حقایق اندکی دربارهی این مقاطع وجود دارد که پرسشهای مهمی را برمیانگیزد: قدمای اسلامی تفسیر، این آیات را مستقیماً به پیامبر نسبت ندادهاند و صحابه و تابعین در تفسیر آنها به هیچ توافقی نرسیدهاند. این وضعیت، ما را به پرسشهای قدیمی و اساسی سوق میدهد:
۱. قمع اولیه سائلان: واقعه صبیغ بن عسل
🔸وجود یک پرسشگری زودهنگام دربارهی ابهامات قرآنی، در داستان «صبیغ بن عسل» منعکس شده است.
🔺گزارشها نشان میدهد که پرسش صبیغ در مورد معنای «ذاریات» بود. عمر سپس به ابوموسی اشعری (حاکم بصره) نوشت تا همنشینی با صبیغ را برای مردم ممنوع کند. صبیغ که پیشتر سید و سرور قوم خود بود، پس از این واقعه، مطرود و خوار شد!
🔺چه داستان صبیغ یک واقعیت تاریخی باشد و چه یک ساخت دیرهنگام، هر دو نکتهی مهمی را تأیید میکنند: وجود سرکوب زودهنگام برای کسانی که در مورد غوامض قرآن سؤال میکردند و هدف سازندگان این داستانها، ترساندن و بازداشتنِ پرسشگران بوده است.
۲. تضارب آرا در تفسیر صحابه و تابعین
اختلاف نظر صحابه و تابعین در تفسیر این مقاطع، عمق ابهام آنها را نشان میدهد.
🔺این تضارب گسترده در فهم، نهتنها عدم وجود یک توجیه نبوی صریح را مطرح میکند، بلکه پرسش دیگری را پیش میکشد: آیا این اختلاف تنها ناشی از ابهام کلمات بود، یا از ابهام در نحوهی خواندن یک متن بدون اعراب و نقطهگذاری؟
۳. تأثیر رسمالخط و فرضیهی «قرائت سریانی»
با وجود تأکید بر انتقال شفاهی قرآن، شواهدی وجود دارد که مسلمانان اولیهای بودهاند که قرآن را به عنوان نوشتهای فاقد نشانههای ضبط میخواندند و این امر منجر به قرائتهای در ریشه متفاوت میشد.
این مثال نشان میدهد که تغییر یک نقطه یا علامت میتواند معنا را به کلی دگرگون کند.
🔺نظریهی قرائت سریانی-آرامی (از سوی الهیدانانی چون کریستوف لوکزنبرگ) با تکیه بر ابهام رسمالخطی و تأثیر زبان سریانی، پیشنهاد داد که بسیاری از ابهامات قرآنی با تغییر نقطهگذاری و اعراب کلمات قابل حل است.
ای بزرگ، به آیینهای بدویه اعتراض میکردند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🟥 رمزگشایی از آیات مبهم قرآنی
— از سجع کاهنان تا قمعِ [سرکوبِ] سائلان [پرسشگران]
🎙#خالد_بلکین
🔶 مقدمه: معمای سُوَر قَسَمی و عجزِ مفسران اولیه
🔸در قرآن، پنج سوره قَسَمی و کوتاهِ نفسگیر (مانند صافات، نازعات، عادیات، الذاریات، المرسلات (یا تا حدودی سوره الطارق)) وجود دارد که از نظر الگوهای بیانی بسیار به یکدیگر شبیهاند. ایقاع (وزن) و ضربآهنگ این سورهها شباهت چشمگیری به سجع کاهنان دارد.
🔻حقایق اندکی دربارهی این مقاطع وجود دارد که پرسشهای مهمی را برمیانگیزد: قدمای اسلامی تفسیر، این آیات را مستقیماً به پیامبر نسبت ندادهاند و صحابه و تابعین در تفسیر آنها به هیچ توافقی نرسیدهاند. این وضعیت، ما را به پرسشهای قدیمی و اساسی سوق میدهد:
چرا محمد این مقاطع را برای یارانش تفسیر نکرد؟
آیا عمداً آنها را مبهم باقی گذاشت؟
آیا تفسیر آنها را بیان کرد، اما یارانش آن را فراموش کردند؟
[نقدآگین: یا همانطور که دیدگاههای تحولگرا مطرح میکنند، آیا او خود نیز معنی و مرجع اصلی این عبارات را که از متون کهن گرفته شده بودند، به طور کامل نمیدانست؟]
۱. قمع اولیه سائلان: واقعه صبیغ بن عسل
🔸وجود یک پرسشگری زودهنگام دربارهی ابهامات قرآنی، در داستان «صبیغ بن عسل» منعکس شده است.
صبیغ از بصره به مدینه آمد و شروع به پرسش دربارهی آیات متشابه قرآن کرد. عمر بن خطاب او را احضار کرد و آنقدر او را زد که سرش خونآلود شد، تا صبیغ توبه کرد و گفت: «آنچه در سر داشتم، از بین رفت.»
🔺گزارشها نشان میدهد که پرسش صبیغ در مورد معنای «ذاریات» بود. عمر سپس به ابوموسی اشعری (حاکم بصره) نوشت تا همنشینی با صبیغ را برای مردم ممنوع کند. صبیغ که پیشتر سید و سرور قوم خود بود، پس از این واقعه، مطرود و خوار شد!
🔺چه داستان صبیغ یک واقعیت تاریخی باشد و چه یک ساخت دیرهنگام، هر دو نکتهی مهمی را تأیید میکنند: وجود سرکوب زودهنگام برای کسانی که در مورد غوامض قرآن سؤال میکردند و هدف سازندگان این داستانها، ترساندن و بازداشتنِ پرسشگران بوده است.
۲. تضارب آرا در تفسیر صحابه و تابعین
اختلاف نظر صحابه و تابعین در تفسیر این مقاطع، عمق ابهام آنها را نشان میدهد.
به عنوان مثال، در مورد معنای «نازعات غَرقاً» در سورهی نازعات (طبق نقل طبری)، برخی آن را فرشتگانی که روح را با شدت میکِشند، برخی مرگ، و عدهای دیگر ستارگانی که حرکت میکنند یا حتی کمانهایی که تیر را بیرون میآورد، تفسیر کردهاند.
همین عدم قطعیت در مورد «ناشطات» نیز وجود داشت.
در سورهی عادیات
نیز اختلاف مشابهی هست: یک نفر از ابن عباس دربارهی «عادیات» پرسید و او آن را «اسبها» تفسیر کرد. سائل قانع نشد و نزد علی بن ابی طالب) رفت و ایشان آن را «شترهای حجاج» تعبیر کردند؛ با این استدلال که در اولین غزوهی اسلام (بدر)، تنها دو اسب وجود داشت. علاوه بر این، بر سر مرجع ضمیر «بِهِ» (در عبارت «فأثَرْنَ بِهِ نَقْعاً») نیز اختلاف وجود داشت: آیا به مکان، زمان، یا دشمن بازمیگردد؟
🔺این تضارب گسترده در فهم، نهتنها عدم وجود یک توجیه نبوی صریح را مطرح میکند، بلکه پرسش دیگری را پیش میکشد: آیا این اختلاف تنها ناشی از ابهام کلمات بود، یا از ابهام در نحوهی خواندن یک متن بدون اعراب و نقطهگذاری؟
۳. تأثیر رسمالخط و فرضیهی «قرائت سریانی»
با وجود تأکید بر انتقال شفاهی قرآن، شواهدی وجود دارد که مسلمانان اولیهای بودهاند که قرآن را به عنوان نوشتهای فاقد نشانههای ضبط میخواندند و این امر منجر به قرائتهای در ریشه متفاوت میشد.
مثلاً، حماد الراویه (قرن دوم) به جای «وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحاً»، خوانده است «وَالْغَادِیَاتِ صُبْحاً» (سوگند به آنهایی که بامداد میروند).
این مثال نشان میدهد که تغییر یک نقطه یا علامت میتواند معنا را به کلی دگرگون کند.
🔺نظریهی قرائت سریانی-آرامی (از سوی الهیدانانی چون کریستوف لوکزنبرگ) با تکیه بر ابهام رسمالخطی و تأثیر زبان سریانی، پیشنهاد داد که بسیاری از ابهامات قرآنی با تغییر نقطهگذاری و اعراب کلمات قابل حل است.
ای بزرگ، به آیینهای بدویه اعتراض میکردند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📺 سورههای کوتاه؛ بین قرائتهای سریانی و عربی (۲/۲)
🟥 رمزگشایی از آیات مبهم قرآنی
— از سجع کاهنان تا قمعِ [سرکوبِ] سائلان [پرسشگران]
🎙#خالد_بلکین
🔶 نمونههای قرائت سُریانی (آرای شمعون و لوکزنبرگ)
به عنوان مثال، در این نظریه،
به
تبدیل میشود. یا
به
تغییر مییابد.
📌 هدف از این بازخوانیها، بردن کل سوره به یک سیاق کلامیِ قیامتی و خارج کردن آن از سیاق جنگ و اسب است.
۴. نقد بنیانهای «نظریهی عربی-سریانی»
🔻با وجود جذابیت این قراءتها، این نظریه با چالشهای ریشهای مواجه است:
▪️زبان هیبرید (آمیخته): این نظریه فرض میکند که محمد و قریش به یک زبان آمیختهی عربی-سریانی صحبت میکردند.
▪️خط و رسمالخط: اگر هدف بشارت در مناطق عربی بوده، چرا باید متون دینی با خط سریانی نوشته شود، در حالی که خط عربی از قرن ششم میلادی وجود داشته و حتی در سکهها و اسناد اولیهی امویان به کار رفتهاست؟
▪️سیاق تاریخی: همچنین، منابعی که این نظریه برای اثبات تأثیر متکی به آنهاست (مانند «کتب قِریانا»)، تا قرن دهم میلادی در شبه جزیره عربی شواهد محکمی ندارند.
۵. فرضیهی «طَرس محمدی» و متون پیشااسلامی
🔻رویکرد دیگری (مانند آنچه در تحقیقات «الطرس المحمدی» با بررسی واقعهی سوزاندن مصاحف توسط عثمان آغاز میشود:
[الطرس (Aṭ-Ṭars): در لغت به معنای پوستنوشته، سند یا طوماریست که قبلاً روی آن چیزی نوشته شده بوده و سپس پاک یا شسته شده تا متن جدیدی روی آن نوشته شود. به عبارت دیگر، یک پالیمپسست (Palimpsest) است؛ متنی که دارای لایههای زیرین قدیمیتر است]
🔸نتیجهی تحقیق: شواهد باستانشناسی و ادبی نشان میدهد که عثمان مصاحف صحابه را نسوزاند، بلکه مواد مکتوبی را از بین برد که حدود سه برابر قرآن فعلی [امام صادق: ۲/۳ قرآن حذف شده!] حجم داشت و محمد برای نسخهبرداری قرآن از آنها استفاده کرده بود.
🔸کتاب هسته (النواة): این مواد، یک «کتاب هسته» یا «کتاب مقدماتی» بود که به دوران پیشااسلامی برمیگردد و شامل نصوص دینیِ عربیِ مسیحی پیشا-اسلامی بوده است.
🔺اینجا گره معمای آیات مبهم باز میشود: هیچ مانعی وجود ندارد که این «کتاب هسته»، حاوی تراتیل (سرودهای) دینی مسیحی عربی بوده باشد.
🔶 بازخوانی مقاطع قَسَمی بر اساس «کتاب هسته»
🔻بر این اساس، آیات قَسَمی میتوانند بازخوانی شوند:
* سورهی عادیات: بهجای تفسیر اسب و جنگ، میتواند به سرودههایی در وصف شمّاسات [خادمان زن کلیسا] و مراسم کلیسایی اشاره کند:
🔺در این قراءت، «بیعه» (کلیسا) با «جَمعه» (جمع مؤمنان) در تناسب است.
🔺سورهی نازعات: میتواند در اصل سرودهای دربارهی زنان خادم (شمّاسات) باشد که در مراسم دینی شرکت داشتند: «البارعات عزفاً» (زنان ماهر در نواختن ساز/آواز) و «الناسكات نُسکاً» (زنان پارسا و عابد).
۶. جمعبندی نهایی: ناآگاهی محمد از سیاق اولیه
[این فرضیه میگوید محمد خود نیز معنی صریح و قطعی این مقاطع را به اصحابش نگفت، نه به دلیل فراموشی، بلکه به این دلیل که او صرفاً با متونی بدون نقطهگذاری و اعراب (کتاب هسته) روبهرو بود که سیاق اصلی و مسیحی-ترنیمی آنها را نمیدانست و در حال تحویل یک کتاب آوازهای دینی به یک مصحف برای امت نوپای خود بود].
🔺سردرگمی و پرسشها (مانند واقعهی صبیغ) به همین دلیل از همان ابتدا شروع شد و با سرکوب عمر مواجه گشت. عمر بن خطاب (که نقش محوری در تدوین و پالایش متون اولیه داشت) با این سرکوب، تلاش کرد تا ابهامات و تناقضات ناشی از تحول یک کتاب آوازهای دینی به یک مصحف جامع را پنهان کند. به همین دلیل، در پرتو این نقش محوری عمر، برخی خوارج اولیه، اعتقاد به نبوت عمر و ابوبکر داشتند، که توضیحدهندهی ابهام در انتقال خلافت به این دو نفر از طوایف کماهمیتتر، پس از محمد است.
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🟥 رمزگشایی از آیات مبهم قرآنی
— از سجع کاهنان تا قمعِ [سرکوبِ] سائلان [پرسشگران]
🎙#خالد_بلکین
🔶 نمونههای قرائت سُریانی (آرای شمعون و لوکزنبرگ)
به عنوان مثال، در این نظریه،
«والعاديات ضبحاً» (سوگند به اسبهایی که نفسزنان میتازند)
به
«والناديات صيحات» (سوگند به منادیانی که فریاد میزنند/ملائکه)
تبدیل میشود. یا
«فالمُغِيرات صُبحاً» (اسبها بامدادان هجوم میبرند)
به
«المُعِیرات صُبحاً» (بیدارکنندگان در بامداد، یعنی ملائکهی بیدارکننده در روز قیامت)
تغییر مییابد.
📌 هدف از این بازخوانیها، بردن کل سوره به یک سیاق کلامیِ قیامتی و خارج کردن آن از سیاق جنگ و اسب است.
۴. نقد بنیانهای «نظریهی عربی-سریانی»
🔻با وجود جذابیت این قراءتها، این نظریه با چالشهای ریشهای مواجه است:
▪️زبان هیبرید (آمیخته): این نظریه فرض میکند که محمد و قریش به یک زبان آمیختهی عربی-سریانی صحبت میکردند.
▪️خط و رسمالخط: اگر هدف بشارت در مناطق عربی بوده، چرا باید متون دینی با خط سریانی نوشته شود، در حالی که خط عربی از قرن ششم میلادی وجود داشته و حتی در سکهها و اسناد اولیهی امویان به کار رفتهاست؟
▪️سیاق تاریخی: همچنین، منابعی که این نظریه برای اثبات تأثیر متکی به آنهاست (مانند «کتب قِریانا»)، تا قرن دهم میلادی در شبه جزیره عربی شواهد محکمی ندارند.
۵. فرضیهی «طَرس محمدی» و متون پیشااسلامی
🔻رویکرد دیگری (مانند آنچه در تحقیقات «الطرس المحمدی» با بررسی واقعهی سوزاندن مصاحف توسط عثمان آغاز میشود:
[الطرس (Aṭ-Ṭars): در لغت به معنای پوستنوشته، سند یا طوماریست که قبلاً روی آن چیزی نوشته شده بوده و سپس پاک یا شسته شده تا متن جدیدی روی آن نوشته شود. به عبارت دیگر، یک پالیمپسست (Palimpsest) است؛ متنی که دارای لایههای زیرین قدیمیتر است]
🔸نتیجهی تحقیق: شواهد باستانشناسی و ادبی نشان میدهد که عثمان مصاحف صحابه را نسوزاند، بلکه مواد مکتوبی را از بین برد که حدود سه برابر قرآن فعلی [امام صادق: ۲/۳ قرآن حذف شده!] حجم داشت و محمد برای نسخهبرداری قرآن از آنها استفاده کرده بود.
🔸کتاب هسته (النواة): این مواد، یک «کتاب هسته» یا «کتاب مقدماتی» بود که به دوران پیشااسلامی برمیگردد و شامل نصوص دینیِ عربیِ مسیحی پیشا-اسلامی بوده است.
🔺اینجا گره معمای آیات مبهم باز میشود: هیچ مانعی وجود ندارد که این «کتاب هسته»، حاوی تراتیل (سرودهای) دینی مسیحی عربی بوده باشد.
🔶 بازخوانی مقاطع قَسَمی بر اساس «کتاب هسته»
🔻بر این اساس، آیات قَسَمی میتوانند بازخوانی شوند:
* سورهی عادیات: بهجای تفسیر اسب و جنگ، میتواند به سرودههایی در وصف شمّاسات [خادمان زن کلیسا] و مراسم کلیسایی اشاره کند:
«والغاديات صبحا... فالموريات قدحا... انرن به بيعا... فوسطن به جمعا.»
(سوگند به آنهایی که صبحگاه میروند...
پس به وسیلهی اقداح خود کلیسا را روشن میکنند...
و مؤمنان را گِرد خود جمع میکنند).
🔺در این قراءت، «بیعه» (کلیسا) با «جَمعه» (جمع مؤمنان) در تناسب است.
🔺سورهی نازعات: میتواند در اصل سرودهای دربارهی زنان خادم (شمّاسات) باشد که در مراسم دینی شرکت داشتند: «البارعات عزفاً» (زنان ماهر در نواختن ساز/آواز) و «الناسكات نُسکاً» (زنان پارسا و عابد).
۶. جمعبندی نهایی: ناآگاهی محمد از سیاق اولیه
[این فرضیه میگوید محمد خود نیز معنی صریح و قطعی این مقاطع را به اصحابش نگفت، نه به دلیل فراموشی، بلکه به این دلیل که او صرفاً با متونی بدون نقطهگذاری و اعراب (کتاب هسته) روبهرو بود که سیاق اصلی و مسیحی-ترنیمی آنها را نمیدانست و در حال تحویل یک کتاب آوازهای دینی به یک مصحف برای امت نوپای خود بود].
🔺سردرگمی و پرسشها (مانند واقعهی صبیغ) به همین دلیل از همان ابتدا شروع شد و با سرکوب عمر مواجه گشت. عمر بن خطاب (که نقش محوری در تدوین و پالایش متون اولیه داشت) با این سرکوب، تلاش کرد تا ابهامات و تناقضات ناشی از تحول یک کتاب آوازهای دینی به یک مصحف جامع را پنهان کند. به همین دلیل، در پرتو این نقش محوری عمر، برخی خوارج اولیه، اعتقاد به نبوت عمر و ابوبکر داشتند، که توضیحدهندهی ابهام در انتقال خلافت به این دو نفر از طوایف کماهمیتتر، پس از محمد است.
🔻لوکزنبرگ
📻 تصحیحِ سورۀ «قریش» (لوکزنبرگ)
📺 خوانشِ سریانی-آرامی قرآن
📻 انفصال عباسیان از مسیحیت اموی (شرقی/توحیدی)
📺 تصدیقِ صلیبکشیدهشدن و رستاخیزِ عیسا در قرآن
📓خوانش سریانی-آرامی قرآن
📺 معجزهٔ قرآن؟! آرای لوکزنبرگ بهزبان ساده
📺 خوانش سریانی-آرامی قرآن (محو لاسوگاس)
🔻تالیف قرآن
📺 آفرینشِ قرآن
📺 محمد قرآن را تفسیر نکرد!
📕افشای تالیفِ جمعی قرآن با ریاضی
📺 آیا قرآن کار جمعی بوده؟
📻 گافها بمثابه امضا
📺 چه کسی قرآن را تالیف کرد؟
.
#بازنگری
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 نانسی عجرم و «اسلام جهنمسازِ» ولایتفقیه
🔸نانسی عجرم، مشهور به ملکۀ پاپ عربی و ستارۀ لبنانی، اولین کنسرت یک خوانندۀ عربی را در اندونزی، پرجمعیتترین کشور مسلمان در شرق آسیا، برگزار کرد. این کنسرت با استقبال بینظیر مردم اندونزی مواجه شد و موجی از توجه را برانگیخت. در طول ۲۳ سال فعالیت هنری درخشان خود، در سطح جهانی یکی از محبوبترین خوانندگان عرب بوده و بالاترین میزان درخواست اجرا در کشورهای مختلف دنیا را به خود اختصاص داده، و در عراق و مدینه و مکه نیز اجرا داشته.
🔸هزاران زن و مرد مسلمان باحجاب و بیحجاب در طی ۳ روز در اندوزی (با ۸۷ درصد مسلمان) به کنسرت نانسی عجرم رفتند. نه قطع باران و خشکسالی رخ داد، نه نمایندگان مجلس اندونزی بجای وظایفشان، مثل رجالههایی چون علی مطهری، دربارۀ ناف و صدای زنان قهوهخوری کردند، نه کفنپوشان به خیابان آمدند، نه حتی مرجع تقلیدی عمامه بر زمین زد، و از همه مهمتر، ولی امر مسلمین جهان هم در سکوت محض بود! گویا «عذابِ ولایت» مختصِ ایرانیان است.
🔻یک بار دیگر باید از خود بپرسیم:
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🔸نانسی عجرم، مشهور به ملکۀ پاپ عربی و ستارۀ لبنانی، اولین کنسرت یک خوانندۀ عربی را در اندونزی، پرجمعیتترین کشور مسلمان در شرق آسیا، برگزار کرد. این کنسرت با استقبال بینظیر مردم اندونزی مواجه شد و موجی از توجه را برانگیخت. در طول ۲۳ سال فعالیت هنری درخشان خود، در سطح جهانی یکی از محبوبترین خوانندگان عرب بوده و بالاترین میزان درخواست اجرا در کشورهای مختلف دنیا را به خود اختصاص داده، و در عراق و مدینه و مکه نیز اجرا داشته.
🔸هزاران زن و مرد مسلمان باحجاب و بیحجاب در طی ۳ روز در اندوزی (با ۸۷ درصد مسلمان) به کنسرت نانسی عجرم رفتند. نه قطع باران و خشکسالی رخ داد، نه نمایندگان مجلس اندونزی بجای وظایفشان، مثل رجالههایی چون علی مطهری، دربارۀ ناف و صدای زنان قهوهخوری کردند، نه کفنپوشان به خیابان آمدند، نه حتی مرجع تقلیدی عمامه بر زمین زد، و از همه مهمتر، ولی امر مسلمین جهان هم در سکوت محض بود! گویا «عذابِ ولایت» مختصِ ایرانیان است.
🔻یک بار دیگر باید از خود بپرسیم:
چرا اسلام مسلمانانِ دنیا با اسلامِ جاعشیان متفاوت است؟ چرا حماقت ۵۷ را رقم زدیم؟
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
