صبح بخیر ❤️
میخواستم امروز چیزی رو بهتون بگم… چیزی که ماههاست پیش خودم نگه داشتم
در تمام اون ماههایی که با تمام وجودمون برای بچههای غ🍉زه تلاش میکردیم، یه اتفاق دیگه هم، توی زندگی من در حال رخ دادن بود…
هر بار که شیر خشکی به نوزادی میرسوندیم،
و میدونستم که حداقل اون شب، اون کوچولو گرسنه نمیخوابه…
انگار تمام دنیا رو به من داده بودن 😣🤍
این احساس، فرق میکرد…
یه حسِ خاص و متفاوت،
که توی تمام سالهایی که خدمت کردم تجربهش نکرده بودم.
انگار بین من و اون نوزادها، یه پیوند نامرئی وجود داشت…😣
میدونید چرا این حسو داشتم و چرا این کار انقدددددر برام مهم بود؟…😣
میخواستم امروز چیزی رو بهتون بگم… چیزی که ماههاست پیش خودم نگه داشتم
در تمام اون ماههایی که با تمام وجودمون برای بچههای غ🍉زه تلاش میکردیم، یه اتفاق دیگه هم، توی زندگی من در حال رخ دادن بود…
هر بار که شیر خشکی به نوزادی میرسوندیم،
و میدونستم که حداقل اون شب، اون کوچولو گرسنه نمیخوابه…
انگار تمام دنیا رو به من داده بودن 😣🤍
این احساس، فرق میکرد…
یه حسِ خاص و متفاوت،
که توی تمام سالهایی که خدمت کردم تجربهش نکرده بودم.
انگار بین من و اون نوزادها، یه پیوند نامرئی وجود داشت…😣
میدونید چرا این حسو داشتم و چرا این کار انقدددددر برام مهم بود؟…😣
❤201😍28🤗7🕊6😱1
چون در تمام اون روزها،
یه نوزاد دیگه
نوزاد خودم
داشت درون من رشد میکرد…🥹🤲
یه نوزاد دیگه
نوزاد خودم
داشت درون من رشد میکرد…🥹🤲
❤238😍49🕊5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه برادر برای نوآ،
و یه عشقِ بینهایت برای ما در راهه
🩷❤️🧡💛💚🩵💙💜
و یه عشقِ بینهایت برای ما در راهه
🩷❤️🧡💛💚🩵💙💜
😍322❤215🤗16❤🔥15🥰13😘11🕊8🏆4
