This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️رقص العیاله در استقبال از رییس جمهور امریکا
بازنشر: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
#حکیم_مجید
#فرهنگ_عربی
#رقص_العیاله
@NewHasanMohaddesi
بازنشر: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
#حکیم_مجید
#فرهنگ_عربی
#رقص_العیاله
@NewHasanMohaddesi
♦️رقص العیاله در فرهنگ امارات عربی
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
به معانی و نمادهای فرهنگ مردمان در هر جای جهان اعتنا کنیم و ببینیم در زمینهی اجتماعی اش واجد چه معنایی هستند. آنها را مطابق نظرگاههای شخصی تفسیر و معنا نکنیم.
🔻سپاس فراوان از مخاطب ارجمند ارسالکننده
https://hhoteldubai.com/ayala-dance-a-cultural-heritage-in-motion/
#حکیم_مجید
#فرهنگ_عربی
#رقص_العیاله
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
به معانی و نمادهای فرهنگ مردمان در هر جای جهان اعتنا کنیم و ببینیم در زمینهی اجتماعی اش واجد چه معنایی هستند. آنها را مطابق نظرگاههای شخصی تفسیر و معنا نکنیم.
🔻سپاس فراوان از مخاطب ارجمند ارسالکننده
https://hhoteldubai.com/ayala-dance-a-cultural-heritage-in-motion/
#حکیم_مجید
#فرهنگ_عربی
#رقص_العیاله
@NewHasanMohaddesi
The H Dubai
Ayala Dance: UAE and Oman's Cultural Heritage
Discover Ayala Dance, a symbol of UAE and Omani unity and heritage, celebrated for its cultural significance and recognized by UNESCO.
Forwarded from هفت اقلیم (سعید معدنی)
شفعیعی کدکنی بیتفاوت و ناظر صرف نبوده و نیست
(نقدی بر یادداشت دکتر تاجالدین)
قسمت اول
✍سعید معدنی
دوست و همکار گرامیام دکتر محمد باقر تاجالدین طی یادداشتی با عنوان «بیتفاوت و ناظر بودن چه فایده» [که در همین کانال آمده] جملهای از استاد شفیعی کدکنی آورده و سپس به بسط و توضیح مطلب پرداختهاند که من با خواندن متن متاسف شدم. بویژه آنجا که استاد را «بیتفاوت و ناظر صرف» معرفی کرده بود، بیشتر تاسف خوردم. عدم تامل کافی و دقت دکتر تاج الدین در نگارش متن باعث شد که با درج یادداشتاش در کانال تلگرامی «زیر سقف آسمان» دکتر محدثی متاسفانه در بخش کامنت ها عده ای که در طول عمر خود یک کتاب که چه عرض کنم یک خط از شفیعی کدکنی نخوانده اند، دهان باز کنند و سخن ناسزا نثار ایشان کنند. با خواندن آن کامنتهای غیر منصفانه بیشتر و بیشتر به حال این جامعه تاسف خوردم.
دکتر تاج الدین جمله ای را از شفیعی کدکنی نقل میکند اما به ما نمیگوید وی کجا، چه تاریخی و به چه مناسبتی این مطلب را گفته یا نوشته است. نه تنها آدرس نمیدهد، نقل قول مستقیم نکرده و عین جمله را نمیگوید؛ بلکه «نقل به مضمون» میکند. سپس براساس همین جملهی "نقل به مضمون" نتیجه می گیرد شفیعی کدکنی «ناظر صرف و بی تفاوت» بوده و برای بالابردن آگاهی مردم کاری نکرده است. فکر میکنم اگر تاج الدین عزیز با آثار و بویژه اشعار انتقادی و اعتراضی استاد آشنایی بیشتری داشتند چنین قضاوتی نمی کردند.
در سالها و دهههای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سرنگونی دولت ملی مصدق، و تشکیل ساواک در سال ۱۳۳۵ و سرکوب خشونتبار مخالفان، شفیعی کدکنی شعر هایی میگوید که دارای مضامین اجتماعی و اعتراضی است. فقط به دونمونه اشاره میکنم. وی در سال ۱۳۴۷ که خفقان و ترس و سکوت همه جا را گرفته و هنوز دو سالی به قیام سیاهکل مانده شعری با مطلع «به کجا چنین شتابان» میسراید، اگر چه شاعر با طبیعت و از طبیعت می گوید اما سویه اجتماعی هم دارد:
« .....سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها به باران
برسان سلامِ ما را»
همچنین شفیعی کدکنی در همان دهههای سرکوب و خفقان کمی عریان تر شعر می گوید و آشکارا از شب و حصار شب و شکستن حصارشب می سراید. شاعری که دروس حوزوی و فقه را تا مراحل پایانی خوانده، شاعری که در طول عمر خود برای ما و ادبیات فارسی بیش از پنجاه کتاب شعر و تالیف و تصحیح چاپ کرده است. شخصیتی که بدیع الزمان فروزان فر هنگام نوشتن در زیر نامه تاییدیه استخدام وی به استادی دانشگاه تهران نوشت: «احترامی است به فضیلت او».اما این پژوهشگر خستگیناپذیر، از مردم و جامعه اش غافل نیست و از شب و سکوت و «شکستن حصار» می سراید:
« نفسم گرفت از این شهر در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون، صلابت صخره کوهسار بشکن
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا، صف انتظار بشکن
زبرون کسی نیاید، چو به یاری تو این جا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی، این سایه دیوسار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش ، طلسم کار بشکن
به سرای تا که هستی که سرودنست بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن»
یک ادیب طراز اول متخصصی که شاگردانی همچون قیصر امین پور را در نوشتن تز دکترا راهنمایی کرده چه سخنی عریانتر از شعر فوق بگوید تا به او اتهام «ناظر و بیتفاوت بودن» نزنیم؟
شاعر کوچه باغهای نیشابور بعد از انقلاب هم گاهی نوک تند خامه خود را به سوی حاکمان حواله کرده است. در طی سالیان پس از انقلاب که سیاستگذاران جامعه را از نشاط تهی کرده و غم و افسردگی جامعه و بویژه نسل جوان را گرفته است، میگوید:
«طفلی به نامِ شادی، دیریست گم شدهست
با چشمهای روشنِ برّاق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد،
ما را کُنَد خبر
این هم نشانِ ما:
یکسو، خلیج فارس
سویِ دگر، خزر»
دکتر تاجالدین متاسفانه در فرازی از یاددداشت اش کمی بیدقتی می کند و از مطلب «نقل به مضمون» خود نتیجه میگیرد و بی مهابا مینویسد: « این که جناب استاد با افتخار اعلام می کنند که در جنبش های مردمیِ جامعۀ ایران هیچ گونه موضع گیری و واکنشی نداشتهاند و جز سکوت هیچ اقدام مؤثر و مفیدی انجام نداده و به گفتۀ خودشان فقط نظاره گر بودهاند جای نقد و تأمّل اساسی دارد!!! چه سود از "نظاره گری" که به هیچ کاری نمی آید و بلکه انتظار از ایشان "کنش گری های مؤثر و کارساز" است.» نمی دانم از کجای سخن شفیعی کدکنی چنین برداشتی کرده است.
من که همیشه به دقت و تامل......
ادامه در صفحه بعد 👇👇
@Saeed_Maadani
(نقدی بر یادداشت دکتر تاجالدین)
قسمت اول
✍سعید معدنی
دوست و همکار گرامیام دکتر محمد باقر تاجالدین طی یادداشتی با عنوان «بیتفاوت و ناظر بودن چه فایده» [که در همین کانال آمده] جملهای از استاد شفیعی کدکنی آورده و سپس به بسط و توضیح مطلب پرداختهاند که من با خواندن متن متاسف شدم. بویژه آنجا که استاد را «بیتفاوت و ناظر صرف» معرفی کرده بود، بیشتر تاسف خوردم. عدم تامل کافی و دقت دکتر تاج الدین در نگارش متن باعث شد که با درج یادداشتاش در کانال تلگرامی «زیر سقف آسمان» دکتر محدثی متاسفانه در بخش کامنت ها عده ای که در طول عمر خود یک کتاب که چه عرض کنم یک خط از شفیعی کدکنی نخوانده اند، دهان باز کنند و سخن ناسزا نثار ایشان کنند. با خواندن آن کامنتهای غیر منصفانه بیشتر و بیشتر به حال این جامعه تاسف خوردم.
دکتر تاج الدین جمله ای را از شفیعی کدکنی نقل میکند اما به ما نمیگوید وی کجا، چه تاریخی و به چه مناسبتی این مطلب را گفته یا نوشته است. نه تنها آدرس نمیدهد، نقل قول مستقیم نکرده و عین جمله را نمیگوید؛ بلکه «نقل به مضمون» میکند. سپس براساس همین جملهی "نقل به مضمون" نتیجه می گیرد شفیعی کدکنی «ناظر صرف و بی تفاوت» بوده و برای بالابردن آگاهی مردم کاری نکرده است. فکر میکنم اگر تاج الدین عزیز با آثار و بویژه اشعار انتقادی و اعتراضی استاد آشنایی بیشتری داشتند چنین قضاوتی نمی کردند.
در سالها و دهههای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سرنگونی دولت ملی مصدق، و تشکیل ساواک در سال ۱۳۳۵ و سرکوب خشونتبار مخالفان، شفیعی کدکنی شعر هایی میگوید که دارای مضامین اجتماعی و اعتراضی است. فقط به دونمونه اشاره میکنم. وی در سال ۱۳۴۷ که خفقان و ترس و سکوت همه جا را گرفته و هنوز دو سالی به قیام سیاهکل مانده شعری با مطلع «به کجا چنین شتابان» میسراید، اگر چه شاعر با طبیعت و از طبیعت می گوید اما سویه اجتماعی هم دارد:
« .....سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها به باران
برسان سلامِ ما را»
همچنین شفیعی کدکنی در همان دهههای سرکوب و خفقان کمی عریان تر شعر می گوید و آشکارا از شب و حصار شب و شکستن حصارشب می سراید. شاعری که دروس حوزوی و فقه را تا مراحل پایانی خوانده، شاعری که در طول عمر خود برای ما و ادبیات فارسی بیش از پنجاه کتاب شعر و تالیف و تصحیح چاپ کرده است. شخصیتی که بدیع الزمان فروزان فر هنگام نوشتن در زیر نامه تاییدیه استخدام وی به استادی دانشگاه تهران نوشت: «احترامی است به فضیلت او».اما این پژوهشگر خستگیناپذیر، از مردم و جامعه اش غافل نیست و از شب و سکوت و «شکستن حصار» می سراید:
« نفسم گرفت از این شهر در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون، صلابت صخره کوهسار بشکن
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا، صف انتظار بشکن
زبرون کسی نیاید، چو به یاری تو این جا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی، این سایه دیوسار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش ، طلسم کار بشکن
به سرای تا که هستی که سرودنست بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن»
یک ادیب طراز اول متخصصی که شاگردانی همچون قیصر امین پور را در نوشتن تز دکترا راهنمایی کرده چه سخنی عریانتر از شعر فوق بگوید تا به او اتهام «ناظر و بیتفاوت بودن» نزنیم؟
شاعر کوچه باغهای نیشابور بعد از انقلاب هم گاهی نوک تند خامه خود را به سوی حاکمان حواله کرده است. در طی سالیان پس از انقلاب که سیاستگذاران جامعه را از نشاط تهی کرده و غم و افسردگی جامعه و بویژه نسل جوان را گرفته است، میگوید:
«طفلی به نامِ شادی، دیریست گم شدهست
با چشمهای روشنِ برّاق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد،
ما را کُنَد خبر
این هم نشانِ ما:
یکسو، خلیج فارس
سویِ دگر، خزر»
دکتر تاجالدین متاسفانه در فرازی از یاددداشت اش کمی بیدقتی می کند و از مطلب «نقل به مضمون» خود نتیجه میگیرد و بی مهابا مینویسد: « این که جناب استاد با افتخار اعلام می کنند که در جنبش های مردمیِ جامعۀ ایران هیچ گونه موضع گیری و واکنشی نداشتهاند و جز سکوت هیچ اقدام مؤثر و مفیدی انجام نداده و به گفتۀ خودشان فقط نظاره گر بودهاند جای نقد و تأمّل اساسی دارد!!! چه سود از "نظاره گری" که به هیچ کاری نمی آید و بلکه انتظار از ایشان "کنش گری های مؤثر و کارساز" است.» نمی دانم از کجای سخن شفیعی کدکنی چنین برداشتی کرده است.
من که همیشه به دقت و تامل......
ادامه در صفحه بعد 👇👇
@Saeed_Maadani
Forwarded from هفت اقلیم (سعید معدنی)
شفعیعی کدکنی بیتفاوت و ناظر صرف نبوده و نیست
(نقدی بر یادداشت دکتر تاجالدین)
- قسمت دوم و پایانی -
✍سعید معدنی
من که همیشه شاهد و ناظر دقت و تامل دکتر تاج الدین بودهام، از این اظهار نظر تعجب کردم مگر بسیاری از قلم به دستان در مقابل رنج های مردم غیر از نوشتن چه کار میکنند؟ استاد فرزانه ما هم همین کار را میکند. دیگران یادداشت و مقاله مینویسند او از هنر شعر استفاده میکند. شعر هایی که بیش از هر کتاب و مقالهای در اذهان حک می شود و زمزمه زبان نسلهای متمادی میشود. همچنین وقتی استاد میگوید من ناظر بوده ام منظور است که من شاهد بودم، من حضور داشتم. «ناظر بودن» لزوما معنای خنثی و بی تفاوت بودن نمیدهد.
در سالهایی که بیماری کرونا بر جان مردم پنجه افکنده و کرور کرور انسان نفس بریده را به کام مرگ میفرستاد. از سوی دیگر سوداگران مرگ، واکسن را به موقع وارد نمیکنند و میلیاردها میلیارد بودجه بیصاحب میگیرند تا به اصطلاح خود واکسن بسازند و داروی وطنی و ملی تولید کنند و پُز بیهوده خودکفایی بدهند؛ حتی برخی با دریافت پولهای کلان قول میدهند که در ۶ ماه پنج نوع واکسن تولید کنند! آن شش ماه حیاتی دهها هزار نفر به کام مرگ میروند، بودجه حیف و میل میشود، و اتفاق خاصی نمیافتد؛ در نهایت بیشتر بیماران را واکسن های وارداتی نجات میدهد؛ ادیب پیر ما به میدان میآید و در غم کشتگان مویه میکند و شعری میگوید تا برای آیندگان برای همیشه به یادگار بماند:
«هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین
در خون و اشک غوطهور،
ای مامِ رنجها!
ای میهنی که در تو به خواری
مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم
زین گونه زیستیم و هِقهِق گریستیم.»
نمونه دیگر، بعد از مرگ مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد و در پی آن بروز ناآرامی های خیابانی، و کشته شدن جوانان، معترضان از میان دفترهای قدیمی استاد شعر« مرثیه» را بیرون آوردند و میخوانند. آنقدر دامنه عاطفی شعر گسترده است که گویی شاعر هم برای دیروز هم برای امروز و هم برای نسل های آیندگان سروده است. در حالی که شعر برای دهه پنجاه است برخی به اشتباه فکر کردند استاد این شعر را برای حوادث اخیر گفته است! و بسیاری آن را زمزمه کردند و در خاطره یک نسل حک و ماندگار شد:
« مرثیه
تبارنامهی خونین این قبیله کجاست
که بر کرانه شهیدی دگر بیفزایند؟
کسی به کاهن این معبد شگفت نگفت
بخور آتش و قربانیان پی در پی
هنوز خشم خدا را فرو نیاورده ست؟»
تاجالدین عزیز شعر و سخن از استاد شفیعی کدکنی و حساسیت او نسبت به جهان پیرامون بسیار است و بیش از این نمیگویم. اما آیا مرور این چند شعر، استاد شفیعی کدکنی را «بیتفاوت و ناظر صرف» نشان میدهد؟ اشکالی ندارد حق شماست نوشتن. اما وقتی عدهای بیمطالعه و بهانهجو نوشته شما را بهانه قرار داده و دهان باز میکنند و بی محابا به شاعر رنج های مردم ناسزا میگویند، دردناک است. همانطور که گفتم متن شما در کانال دکتر محدثی آورده شده متاسفانه به بهانه آزادی بیان! در بخش کامنت ها حرف های ناشایستی زده می شود که باعث تاسف و تحیر است و من شرمم میآید آنها را اینجا نقل کنم. با آرزوی اینکه فضای مجازی ما روزی فضای منطقی و اخلاقی و عقلانی و منصفانه شود.
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
#سعید_معدنی
#محمدباقر_تاجالدین
#حسن_محدثی_گیلوایی
#شفیعی_کدکنی
#بی_تفاوتی
#ناظر_بودن
#مردم_ایران
#احساسی_بودن
#عقلانی_بودن
#متفکر_مسئول
https://www.tg-me.com/tajeddin_mohammadbagher/4178
@Saeed_Maadani
(نقدی بر یادداشت دکتر تاجالدین)
- قسمت دوم و پایانی -
✍سعید معدنی
من که همیشه شاهد و ناظر دقت و تامل دکتر تاج الدین بودهام، از این اظهار نظر تعجب کردم مگر بسیاری از قلم به دستان در مقابل رنج های مردم غیر از نوشتن چه کار میکنند؟ استاد فرزانه ما هم همین کار را میکند. دیگران یادداشت و مقاله مینویسند او از هنر شعر استفاده میکند. شعر هایی که بیش از هر کتاب و مقالهای در اذهان حک می شود و زمزمه زبان نسلهای متمادی میشود. همچنین وقتی استاد میگوید من ناظر بوده ام منظور است که من شاهد بودم، من حضور داشتم. «ناظر بودن» لزوما معنای خنثی و بی تفاوت بودن نمیدهد.
در سالهایی که بیماری کرونا بر جان مردم پنجه افکنده و کرور کرور انسان نفس بریده را به کام مرگ میفرستاد. از سوی دیگر سوداگران مرگ، واکسن را به موقع وارد نمیکنند و میلیاردها میلیارد بودجه بیصاحب میگیرند تا به اصطلاح خود واکسن بسازند و داروی وطنی و ملی تولید کنند و پُز بیهوده خودکفایی بدهند؛ حتی برخی با دریافت پولهای کلان قول میدهند که در ۶ ماه پنج نوع واکسن تولید کنند! آن شش ماه حیاتی دهها هزار نفر به کام مرگ میروند، بودجه حیف و میل میشود، و اتفاق خاصی نمیافتد؛ در نهایت بیشتر بیماران را واکسن های وارداتی نجات میدهد؛ ادیب پیر ما به میدان میآید و در غم کشتگان مویه میکند و شعری میگوید تا برای آیندگان برای همیشه به یادگار بماند:
«هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین
در خون و اشک غوطهور،
ای مامِ رنجها!
ای میهنی که در تو به خواری
مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم
زین گونه زیستیم و هِقهِق گریستیم.»
نمونه دیگر، بعد از مرگ مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد و در پی آن بروز ناآرامی های خیابانی، و کشته شدن جوانان، معترضان از میان دفترهای قدیمی استاد شعر« مرثیه» را بیرون آوردند و میخوانند. آنقدر دامنه عاطفی شعر گسترده است که گویی شاعر هم برای دیروز هم برای امروز و هم برای نسل های آیندگان سروده است. در حالی که شعر برای دهه پنجاه است برخی به اشتباه فکر کردند استاد این شعر را برای حوادث اخیر گفته است! و بسیاری آن را زمزمه کردند و در خاطره یک نسل حک و ماندگار شد:
« مرثیه
تبارنامهی خونین این قبیله کجاست
که بر کرانه شهیدی دگر بیفزایند؟
کسی به کاهن این معبد شگفت نگفت
بخور آتش و قربانیان پی در پی
هنوز خشم خدا را فرو نیاورده ست؟»
تاجالدین عزیز شعر و سخن از استاد شفیعی کدکنی و حساسیت او نسبت به جهان پیرامون بسیار است و بیش از این نمیگویم. اما آیا مرور این چند شعر، استاد شفیعی کدکنی را «بیتفاوت و ناظر صرف» نشان میدهد؟ اشکالی ندارد حق شماست نوشتن. اما وقتی عدهای بیمطالعه و بهانهجو نوشته شما را بهانه قرار داده و دهان باز میکنند و بی محابا به شاعر رنج های مردم ناسزا میگویند، دردناک است. همانطور که گفتم متن شما در کانال دکتر محدثی آورده شده متاسفانه به بهانه آزادی بیان! در بخش کامنت ها حرف های ناشایستی زده می شود که باعث تاسف و تحیر است و من شرمم میآید آنها را اینجا نقل کنم. با آرزوی اینکه فضای مجازی ما روزی فضای منطقی و اخلاقی و عقلانی و منصفانه شود.
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
#سعید_معدنی
#محمدباقر_تاجالدین
#حسن_محدثی_گیلوایی
#شفیعی_کدکنی
#بی_تفاوتی
#ناظر_بودن
#مردم_ایران
#احساسی_بودن
#عقلانی_بودن
#متفکر_مسئول
https://www.tg-me.com/tajeddin_mohammadbagher/4178
@Saeed_Maadani
♦️دوران یکهگوییی اهل فرهنگ انحصارگرا و مرکزگرا سپری شده است: شفیعیی کدکنی یا ژاله آموزگار یا هر اهل فرهنگ دیگر
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
برای دوست و برادر عزیز ام دکتر سعید معدنی، بهعنوان یک اهل فرهنگ کوچک ایرانی مینویسم که دیگر دوران یکهگوییی اهل فرهنگ انحصارگرا و مرکزگرای ایرانی سپری شده است.
بهعنوان کسی که از چندفرهنگگرایی و تکثرگراییی فرهنگی و دینی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در ایران دفاع میکند، عرض میکنم که هر جا لازم بدانم امثال دکتر شفیعیی کدکنی و دکتر ژاله آموزگار و دیگر اهل فرهنگ انحصارگرا و مرکزگرا و ناسیونالیستهایی که به تمام فرهنگهای ایرانی و حقوق تمام جمعیتهای زینده در فلات ایران احترام نمیگذارند، نقد خواهم کرد تا راه برای چندفرهنگگرایی و کثرتگرایی در ایران گشوده شود.
دکتر شفیعیی کدکنی، دکتر ژاله آموزگار یا هر اهل فرهنگ دیگری در ایران ضروری است برای سخنان خود دلایل و شواهد معتبر ارائه کنند. آنها بتهای مقدس غیر قابل نقد نیستند.
روشن است که نقد با توهین فرق دارد. ما به هیچکسی حتا دشمنان نیز توهین کردن را روا نمیداریم، اما نقد از حقوق اولیهی ما است.
https://www.tg-me.com/Saeed_Maadani/5193
#چندفرهنگگرایی
#شفیعی_کدکنی
#سعید_معدنی
#انحصارگرایی
#کثرتگرایی
#ژاله_آموزگار
#توهین
#نقد
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
برای دوست و برادر عزیز ام دکتر سعید معدنی، بهعنوان یک اهل فرهنگ کوچک ایرانی مینویسم که دیگر دوران یکهگوییی اهل فرهنگ انحصارگرا و مرکزگرای ایرانی سپری شده است.
بهعنوان کسی که از چندفرهنگگرایی و تکثرگراییی فرهنگی و دینی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در ایران دفاع میکند، عرض میکنم که هر جا لازم بدانم امثال دکتر شفیعیی کدکنی و دکتر ژاله آموزگار و دیگر اهل فرهنگ انحصارگرا و مرکزگرا و ناسیونالیستهایی که به تمام فرهنگهای ایرانی و حقوق تمام جمعیتهای زینده در فلات ایران احترام نمیگذارند، نقد خواهم کرد تا راه برای چندفرهنگگرایی و کثرتگرایی در ایران گشوده شود.
دکتر شفیعیی کدکنی، دکتر ژاله آموزگار یا هر اهل فرهنگ دیگری در ایران ضروری است برای سخنان خود دلایل و شواهد معتبر ارائه کنند. آنها بتهای مقدس غیر قابل نقد نیستند.
روشن است که نقد با توهین فرق دارد. ما به هیچکسی حتا دشمنان نیز توهین کردن را روا نمیداریم، اما نقد از حقوق اولیهی ما است.
https://www.tg-me.com/Saeed_Maadani/5193
#چندفرهنگگرایی
#شفیعی_کدکنی
#سعید_معدنی
#انحصارگرایی
#کثرتگرایی
#ژاله_آموزگار
#توهین
#نقد
@NewHasanMohaddesi
🔸مطلب وارده🔸
آقای دکتر محدثی عزیز، با سلام
به لطف یکی از دوستانم موفق شدم مطالب کانال شما را بعد از هفته ها باز مطالعه کنم. از حمله ها و تهدید های نوچه های مافیای ایرانشهری و ایران باستان گرا علیه شما به هیچ وجه متعجب نشدم. آنچه از آن شگفت زده و نفرت زده شدم میزان وقاحت و گستاخی آشکار این جماعت لمپن بیمایه و تهی از اخلاق و سخیف به تمام معنی است. این فرقه هرگز در این زمینه که تا چه حد پلید و حقیر و بیچاره اند انسان را ناامید نکرده اند. هر چه که گمان میکنی دیگر نمیشود از این بیشتر وقیح، دروغ گو و کذاب و ورشکسته و پرت از نظر اخلاقی بود. این گروه با یک دروغ دیگر، یک کار هولناک و شرم آور دیگری وقیحانه تر از پیش ثابت میکنند که تاریکی هولناک روح این جماعت وحشی بیفکر بیمار تمامی ندارد. این فرقه –همچنانکه پیش از این تاًکید کرده ام– خطرناکترین گروهی هستند که در تاریخ معاصر این سرزمین ظهور کرده اند و به پشتوانه امکانات عظیمی که در دست آنهاست همه جا چه در فضای اینترنتی و چه در سطح عینی جامعه پخش و پلا هستند و در حال گسترش ویروس و بیماری خطرناک فاشیسم اند. درست بر پایه همین جریان است که –و با اطمینان به پشتوانه مالی و حمایت گله ای و سازمانی و مافیایی که ازشان میشود- وقاحتشان به پایه ای رسیده که آشکار و در معرض دید هزاران نفر هر کسی را که اندکی از دروغ و نکبتی که این گروه به شکل وخیمی دچار آن است ناراحت است و سخنی در نقد این فرقه میگوید را حتی تهدید جانی میکنند. اینها آشکارا گروهی تروریستی اند. شجاع نیستند، وحشی اند و به تمام معنی بیخرد و ریاکار و کم هوش و عمیقاً ورشکسته از نظر اخلاقی اند. فقط کافی است نگاهی بیاندازید به صفحه اینستاگرام یکی از افسران رتبه سوم ایرانشهری و ایران باستان گرا و مطلبی که در مورد منتقدین خود و جریان ایرانشهری نوشته و در آن به غلامحسین ساعدی و آن اقدام ناب آریایی ها بر قبر ساعدی در گورستان پرلاشز در پاریس اشاره کرده. تازه این یک افسر جز فرقه ایرانشهری و ایران باستانگرایی است.
اینها حقیقتاً حقارت نفس را به تمامی معنی کرده اند و از نظر من هنوز ظرفیت کامل این گروه رو نشده است. هنوز دروغ های بسیار دارند که بگویند و ارواح تشنه حقیقت را از این سرزمین برانند. هنوز کار نکرده بسیار دارند. این فرقه تا این سرزمین را به برهوت انسانی و اخلاقی تبدیل نکنند ماجرا را رها نخواهند کرد: اینها از حقیقت و انسان متنفرند. اینها به معنی کامل کلمه فاشیست هستند و فاشیست ها از انسان بیزارند، از حقیقت نفرت دارند.
این است که در برابر این فرقه بیمار وقیح گستاخ و به خاطر حقیقت و انسانیت باید شجاع بود. شجاعت در اندیشیدن، در گفتار و به همان اندازه "استقامت" در این راه. تمام استراتژی این گروه و فرقه تاریک و سخیف و بیمار این است که در درجه اول حقیقت گفته نشود و اگر کسی جراًت کرد و از حقیقت گفت آنقدر گله وار و کفتارگونه بر او حمله برند تا بترسد و عقب بنشیند و اگر آنقدر استقامت داشت که ایستاد و مقاومت کرد، به هر قیمتی او را حذف کرد. این استراتژی همه فاشیست ها همیشه بوده است.
این راه که شما در پیش گرفته اید بسیار دشوار و خطرناک است و غیر از تقوی اخلاقی و دانش و معرفت لازم بیش از هر چیز دیگری به استقامت و پایداری انسانی نیاز دارد که شک ندارم شما دارید و در این راه دوستان شما و شاگردانتان –گر چه گمنام، گرچه بی صدا و ضعیف شده– بسیارند و شما را تنها نخواهند گذاشت. آنچه روبروی این "جبهه" قرار دارد فرقهی پلیدی است که آشکار است همه امکانات و نیروهای عمیقاً فاسد و تاریک اینجا را در اختیار گرفته اند تا حقیقت را سرکوب کنند. این "جبهه" تکیهگاهی جز حقیقت و تقلای دایمی برای عدالت و برابری و اخلاق ندارد. میدانم که "آنها" نیرومندند و ممکن است در این مسیر "غلبه" کنند، اما هرگز و هرگز پیروز نخواهند شد. ما هستیم. خواهیم نوشت. آواز خواهیم خواند. خواهیم رقصید و بر حقیقت نماز خواهیم گذاشت.
در این مسیر با تمام وجود با شما هستیم و دشمنان حقیقت و اخلاق هیچ غلطی نخواهند توانست بکنند. فاشیستها شکست خورده زاده میشوند و این را نمیفهمند تا وقتی حقیقت و انسانیت به ذلتشان بکشاند. تردید ندارم این اتفاق خواهد افتاد.
با تمام قلبم برای شما آرزوی موفقیت بیشتر در این مسیر را دارم.
بهزاد
[۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴]
پ.ن: بسیار از لطف شما ممنونم. از آنجا که اکانت من را تلگرام به دلیل ریپورت گله ای پادوهای فرقهی فاشیستی ایرانشهری و ایران باستانگرا بسته است امید دارم این یادداشت کوتاه را جنابعالی از طرف من منتشر بفرمایید
و ممنون میشوم مقاله ای که از تونی موریسون در باره "فاشیسم" ترجمه کرده بودم را در انتهای این یادداشت منتشر بفرمایید. مقاله کوتاه است اما بسیار در زمینه استراتژی فاشیستها در سرکوب "دیگری" گویاست.
👇👇👇
#فاشیسم
#ایرانشهریگری
#بهزاد_باغیدوست
@NewHasanMohaddesi
آقای دکتر محدثی عزیز، با سلام
به لطف یکی از دوستانم موفق شدم مطالب کانال شما را بعد از هفته ها باز مطالعه کنم. از حمله ها و تهدید های نوچه های مافیای ایرانشهری و ایران باستان گرا علیه شما به هیچ وجه متعجب نشدم. آنچه از آن شگفت زده و نفرت زده شدم میزان وقاحت و گستاخی آشکار این جماعت لمپن بیمایه و تهی از اخلاق و سخیف به تمام معنی است. این فرقه هرگز در این زمینه که تا چه حد پلید و حقیر و بیچاره اند انسان را ناامید نکرده اند. هر چه که گمان میکنی دیگر نمیشود از این بیشتر وقیح، دروغ گو و کذاب و ورشکسته و پرت از نظر اخلاقی بود. این گروه با یک دروغ دیگر، یک کار هولناک و شرم آور دیگری وقیحانه تر از پیش ثابت میکنند که تاریکی هولناک روح این جماعت وحشی بیفکر بیمار تمامی ندارد. این فرقه –همچنانکه پیش از این تاًکید کرده ام– خطرناکترین گروهی هستند که در تاریخ معاصر این سرزمین ظهور کرده اند و به پشتوانه امکانات عظیمی که در دست آنهاست همه جا چه در فضای اینترنتی و چه در سطح عینی جامعه پخش و پلا هستند و در حال گسترش ویروس و بیماری خطرناک فاشیسم اند. درست بر پایه همین جریان است که –و با اطمینان به پشتوانه مالی و حمایت گله ای و سازمانی و مافیایی که ازشان میشود- وقاحتشان به پایه ای رسیده که آشکار و در معرض دید هزاران نفر هر کسی را که اندکی از دروغ و نکبتی که این گروه به شکل وخیمی دچار آن است ناراحت است و سخنی در نقد این فرقه میگوید را حتی تهدید جانی میکنند. اینها آشکارا گروهی تروریستی اند. شجاع نیستند، وحشی اند و به تمام معنی بیخرد و ریاکار و کم هوش و عمیقاً ورشکسته از نظر اخلاقی اند. فقط کافی است نگاهی بیاندازید به صفحه اینستاگرام یکی از افسران رتبه سوم ایرانشهری و ایران باستان گرا و مطلبی که در مورد منتقدین خود و جریان ایرانشهری نوشته و در آن به غلامحسین ساعدی و آن اقدام ناب آریایی ها بر قبر ساعدی در گورستان پرلاشز در پاریس اشاره کرده. تازه این یک افسر جز فرقه ایرانشهری و ایران باستانگرایی است.
اینها حقیقتاً حقارت نفس را به تمامی معنی کرده اند و از نظر من هنوز ظرفیت کامل این گروه رو نشده است. هنوز دروغ های بسیار دارند که بگویند و ارواح تشنه حقیقت را از این سرزمین برانند. هنوز کار نکرده بسیار دارند. این فرقه تا این سرزمین را به برهوت انسانی و اخلاقی تبدیل نکنند ماجرا را رها نخواهند کرد: اینها از حقیقت و انسان متنفرند. اینها به معنی کامل کلمه فاشیست هستند و فاشیست ها از انسان بیزارند، از حقیقت نفرت دارند.
این است که در برابر این فرقه بیمار وقیح گستاخ و به خاطر حقیقت و انسانیت باید شجاع بود. شجاعت در اندیشیدن، در گفتار و به همان اندازه "استقامت" در این راه. تمام استراتژی این گروه و فرقه تاریک و سخیف و بیمار این است که در درجه اول حقیقت گفته نشود و اگر کسی جراًت کرد و از حقیقت گفت آنقدر گله وار و کفتارگونه بر او حمله برند تا بترسد و عقب بنشیند و اگر آنقدر استقامت داشت که ایستاد و مقاومت کرد، به هر قیمتی او را حذف کرد. این استراتژی همه فاشیست ها همیشه بوده است.
این راه که شما در پیش گرفته اید بسیار دشوار و خطرناک است و غیر از تقوی اخلاقی و دانش و معرفت لازم بیش از هر چیز دیگری به استقامت و پایداری انسانی نیاز دارد که شک ندارم شما دارید و در این راه دوستان شما و شاگردانتان –گر چه گمنام، گرچه بی صدا و ضعیف شده– بسیارند و شما را تنها نخواهند گذاشت. آنچه روبروی این "جبهه" قرار دارد فرقهی پلیدی است که آشکار است همه امکانات و نیروهای عمیقاً فاسد و تاریک اینجا را در اختیار گرفته اند تا حقیقت را سرکوب کنند. این "جبهه" تکیهگاهی جز حقیقت و تقلای دایمی برای عدالت و برابری و اخلاق ندارد. میدانم که "آنها" نیرومندند و ممکن است در این مسیر "غلبه" کنند، اما هرگز و هرگز پیروز نخواهند شد. ما هستیم. خواهیم نوشت. آواز خواهیم خواند. خواهیم رقصید و بر حقیقت نماز خواهیم گذاشت.
در این مسیر با تمام وجود با شما هستیم و دشمنان حقیقت و اخلاق هیچ غلطی نخواهند توانست بکنند. فاشیستها شکست خورده زاده میشوند و این را نمیفهمند تا وقتی حقیقت و انسانیت به ذلتشان بکشاند. تردید ندارم این اتفاق خواهد افتاد.
با تمام قلبم برای شما آرزوی موفقیت بیشتر در این مسیر را دارم.
بهزاد
[۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴]
پ.ن: بسیار از لطف شما ممنونم. از آنجا که اکانت من را تلگرام به دلیل ریپورت گله ای پادوهای فرقهی فاشیستی ایرانشهری و ایران باستانگرا بسته است امید دارم این یادداشت کوتاه را جنابعالی از طرف من منتشر بفرمایید
و ممنون میشوم مقاله ای که از تونی موریسون در باره "فاشیسم" ترجمه کرده بودم را در انتهای این یادداشت منتشر بفرمایید. مقاله کوتاه است اما بسیار در زمینه استراتژی فاشیستها در سرکوب "دیگری" گویاست.
👇👇👇
#فاشیسم
#ایرانشهریگری
#بهزاد_باغیدوست
@NewHasanMohaddesi
♦️مراحل دهگانهای که جوامع را به فاشیسم نزدیک میکند
ص۱
چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰
✍کالین مارشال[۱]
ترجمهی دکتر بهزاد باغیدوست
بازنشر: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
فاشیسم اصطلاحی است که این روزها مکرراً از آن استفاده میشود، و در استفاده از آن لزوماً به معنا و انسجام معنایی این مفهوم توجه نمیشود. شبیه اصطلاح اوروِلی[۲] برگرفته از داستان قلعۀ حیوانات، بهنظر میرسد کلمۀ فاشیسم هم صرفاً بهعنوان یک برچسب سیاسی در سخنرانیها علیه جریان سیاسی رقیب استفاده میشود. حتی، جورج اورول خود در یک سخنرانی در دهۀ ۱۹۴۰ تلاش کرد تا توضیح دهد در واقع دقیقاً منظور او از فاشیسم، کلمهای که دیگر اکنون بسیار بیمعنی شده است، چیست. نیم قرن بعد از او، این پرسش که فاشیسم دقیقاً چه معنایی دارد و چگونه کار میکند توسط نویسندۀ دیگری ظاهراً با احساس و درکی متفاوت دوباره مطرح شد؛ توسط تونی موریسون[۳] نویسندۀ «آبیترین چشم»[۴] و «محبوب»[۵]. معمولاً اصطلاح فاشیسم یادآور آلمان نازی است. تونی موریسون هم در سخنرانیاش در سال ۱۹۹۵ در دانشگاه هووارد[۶] موضوع هراس از هیتلر و «راهحل نهایی» او را پیش کشید؛ «بگذارید اما یاد بیاوریم که پیش از آنکه راهحل نهایی وجود داشته باشد، باید راهحل اولی و سپس راهحل دومی و حتی سومی نیز وجود داشته باشد. حرکت بهسمت راهحل نهایی محصول یک جهش بلند و ناگهانی نیست. این یک فرایند تدریجی و قدم به قدم است.»
موریسون در ادامه یکسری اصول و فرضیههای فراموشنشدنی و گیرا از آن مراحل و قدمهایی که ما را آهسته و بهتدریج بهسمت شکلگیری فاشیسم میکشاند، مطرح میکند:
یکم. دشمنی «درونی و داخلی» بساز، هم برای اینکه بر آن تمرکز شود، و هم توجهها از موضوعات دیگر منحرف شود.
دوم. آن دشمنی که برساختهای را ایزوله کن، بدنامش کن، و از او چهرهای شیطانی بساز. آشکارا بر او نام بگذار، نام و صفتی که او با آن نام کدگذاری شده است، و از این کدگذاری و آزار کلامی حمایت و مراقبت کن. حملۀ شخصی را بر انگیزهها و شخصیت او به جای ایدهها و افکارش بهعنوان عمل مشروع بهکار بگیر.
سوم. منابع و نیروهای منتشرکننده و توزیعکنندۀ «اطلاعات» را درگیر کن، یا خلق کن، آنهایی که خواهانند که مراحل بدنامسازی و چهرۀ شیطانی ساختن از آن دشمن را تداوم بخشند، آنها که چنین میکنند برای اینکه چنین کاری برایشان سودمند است، قدرت برایشان میآورد و برای اینکه این موضوع برایشان کار میکند.
چهارم. تمام اشکال هنر را در اختیار و کنترل خود بگیر و بر همۀ آنهایی که ممکن است در فرایند شیطانیسازی و بزرگنمایی این دشمن «داخلی» چالش ایجاد کنند نظارت کن، بیاعتبارشان کن و یا اخراجشان کن.
پنجم. نمایندگان این دشمن داخلی برساخته و همۀ کسانی را که با این دشمن برساختۀ داخلی همدلاند، کوچک کن و پلید نشانشان بده.
ششم. با کسی از بین آنان –دشمن برساختۀ داخلی- مشورت کن؛ همکاران خائنی از بین آنان که با فرایند خلع ید و سلب مالکیت مادی آنها موافق است و میتواند این فرایند را «بهداشتیتر» کند.
هفتم. او را پاتولوژی کن، و به شکل «محققانه» و در رسانههای عمومی از نظر روانی و ذهنی و شخصیتی بیمار و خطرناک نشاناش بده؛ بهعنوان مثال نژادپرستی علمی و دروغ و افسانۀ برتری نژادی را در جهت «طبیعی» نشان دادن این «پاتولوژی» نشر و بازنشر کن.
هشتم. او -دشمن برساختۀ داخلی- را جانی و جنایتکار نشان ده. سپس آماده شو برای ساخت مکان نگهداری مردان و کودکان، برای آن بودجه تعیین کن و آن را معقول و ضروری نشان بده.
نهم. بیفکری و بیتفاوتی را پاداش بده، با سرگرمیهای دائمی و لذتی اندک، جذابیت حقیر، و دقایقی بر صفحۀ تلویزیون، یا چندخطی در روزنامهها. موفقیتهای کوچک و حقیر و غیر واقعی، و توهم قدرت و نفوذ، اندکی خوشی و استیل، و نتایج اندک و حقیر.
دهم. این وضعیت را به هر قیمتی حفظ کن و چنین نگهدار، ساکت کن.
همانند هر داستانگوی خوبی، موریسون تصور و خیال ما را در مورد فاشیسم برمیانگیزاند و در عین حال توجه ما را به سمت و سوی ارزیابی شرایط خود ما میچرخاند. در طول ربع قرن گذشته بسیاری از موضوعات و گرایشاتی که او توصیف کرده است در صحنۀ سیاسی و رسانهها در نقاط مختلف جهان بیشتر و بیشتر بروز پیدا کرده است. خوانندۀ قرن بیستویکمی البته ممکن است روی شمارۀ نهم از لیست بالا توقف بیشتری داشته باشد. از سالهای دهۀ ۱۹۹۰ و خصوصاً در آمریکا، که موریسون متعلق به آنجاست، سرگرمیها بیشتر پایدارتر شدهاند و لذت از زندگی روزبهروز نحیفتر شده است.
ادامه دارد.👇👇👇
🔻لینک مقاله:
https://mashghenow.com/?p=5299
#فاشیسم
#کالین_مارشال
#بهزاد_باغیدوست
@NewHasanMohaddesi
ص۱
چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰
✍کالین مارشال[۱]
ترجمهی دکتر بهزاد باغیدوست
بازنشر: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
فاشیسم اصطلاحی است که این روزها مکرراً از آن استفاده میشود، و در استفاده از آن لزوماً به معنا و انسجام معنایی این مفهوم توجه نمیشود. شبیه اصطلاح اوروِلی[۲] برگرفته از داستان قلعۀ حیوانات، بهنظر میرسد کلمۀ فاشیسم هم صرفاً بهعنوان یک برچسب سیاسی در سخنرانیها علیه جریان سیاسی رقیب استفاده میشود. حتی، جورج اورول خود در یک سخنرانی در دهۀ ۱۹۴۰ تلاش کرد تا توضیح دهد در واقع دقیقاً منظور او از فاشیسم، کلمهای که دیگر اکنون بسیار بیمعنی شده است، چیست. نیم قرن بعد از او، این پرسش که فاشیسم دقیقاً چه معنایی دارد و چگونه کار میکند توسط نویسندۀ دیگری ظاهراً با احساس و درکی متفاوت دوباره مطرح شد؛ توسط تونی موریسون[۳] نویسندۀ «آبیترین چشم»[۴] و «محبوب»[۵]. معمولاً اصطلاح فاشیسم یادآور آلمان نازی است. تونی موریسون هم در سخنرانیاش در سال ۱۹۹۵ در دانشگاه هووارد[۶] موضوع هراس از هیتلر و «راهحل نهایی» او را پیش کشید؛ «بگذارید اما یاد بیاوریم که پیش از آنکه راهحل نهایی وجود داشته باشد، باید راهحل اولی و سپس راهحل دومی و حتی سومی نیز وجود داشته باشد. حرکت بهسمت راهحل نهایی محصول یک جهش بلند و ناگهانی نیست. این یک فرایند تدریجی و قدم به قدم است.»
موریسون در ادامه یکسری اصول و فرضیههای فراموشنشدنی و گیرا از آن مراحل و قدمهایی که ما را آهسته و بهتدریج بهسمت شکلگیری فاشیسم میکشاند، مطرح میکند:
یکم. دشمنی «درونی و داخلی» بساز، هم برای اینکه بر آن تمرکز شود، و هم توجهها از موضوعات دیگر منحرف شود.
دوم. آن دشمنی که برساختهای را ایزوله کن، بدنامش کن، و از او چهرهای شیطانی بساز. آشکارا بر او نام بگذار، نام و صفتی که او با آن نام کدگذاری شده است، و از این کدگذاری و آزار کلامی حمایت و مراقبت کن. حملۀ شخصی را بر انگیزهها و شخصیت او به جای ایدهها و افکارش بهعنوان عمل مشروع بهکار بگیر.
سوم. منابع و نیروهای منتشرکننده و توزیعکنندۀ «اطلاعات» را درگیر کن، یا خلق کن، آنهایی که خواهانند که مراحل بدنامسازی و چهرۀ شیطانی ساختن از آن دشمن را تداوم بخشند، آنها که چنین میکنند برای اینکه چنین کاری برایشان سودمند است، قدرت برایشان میآورد و برای اینکه این موضوع برایشان کار میکند.
چهارم. تمام اشکال هنر را در اختیار و کنترل خود بگیر و بر همۀ آنهایی که ممکن است در فرایند شیطانیسازی و بزرگنمایی این دشمن «داخلی» چالش ایجاد کنند نظارت کن، بیاعتبارشان کن و یا اخراجشان کن.
پنجم. نمایندگان این دشمن داخلی برساخته و همۀ کسانی را که با این دشمن برساختۀ داخلی همدلاند، کوچک کن و پلید نشانشان بده.
ششم. با کسی از بین آنان –دشمن برساختۀ داخلی- مشورت کن؛ همکاران خائنی از بین آنان که با فرایند خلع ید و سلب مالکیت مادی آنها موافق است و میتواند این فرایند را «بهداشتیتر» کند.
هفتم. او را پاتولوژی کن، و به شکل «محققانه» و در رسانههای عمومی از نظر روانی و ذهنی و شخصیتی بیمار و خطرناک نشاناش بده؛ بهعنوان مثال نژادپرستی علمی و دروغ و افسانۀ برتری نژادی را در جهت «طبیعی» نشان دادن این «پاتولوژی» نشر و بازنشر کن.
هشتم. او -دشمن برساختۀ داخلی- را جانی و جنایتکار نشان ده. سپس آماده شو برای ساخت مکان نگهداری مردان و کودکان، برای آن بودجه تعیین کن و آن را معقول و ضروری نشان بده.
نهم. بیفکری و بیتفاوتی را پاداش بده، با سرگرمیهای دائمی و لذتی اندک، جذابیت حقیر، و دقایقی بر صفحۀ تلویزیون، یا چندخطی در روزنامهها. موفقیتهای کوچک و حقیر و غیر واقعی، و توهم قدرت و نفوذ، اندکی خوشی و استیل، و نتایج اندک و حقیر.
دهم. این وضعیت را به هر قیمتی حفظ کن و چنین نگهدار، ساکت کن.
همانند هر داستانگوی خوبی، موریسون تصور و خیال ما را در مورد فاشیسم برمیانگیزاند و در عین حال توجه ما را به سمت و سوی ارزیابی شرایط خود ما میچرخاند. در طول ربع قرن گذشته بسیاری از موضوعات و گرایشاتی که او توصیف کرده است در صحنۀ سیاسی و رسانهها در نقاط مختلف جهان بیشتر و بیشتر بروز پیدا کرده است. خوانندۀ قرن بیستویکمی البته ممکن است روی شمارۀ نهم از لیست بالا توقف بیشتری داشته باشد. از سالهای دهۀ ۱۹۹۰ و خصوصاً در آمریکا، که موریسون متعلق به آنجاست، سرگرمیها بیشتر پایدارتر شدهاند و لذت از زندگی روزبهروز نحیفتر شده است.
ادامه دارد.👇👇👇
🔻لینک مقاله:
https://mashghenow.com/?p=5299
#فاشیسم
#کالین_مارشال
#بهزاد_باغیدوست
@NewHasanMohaddesi
مشق نو
مراحل دهگانهای که جوامع را به فاشیسم نزدیک میکند
وبسایت «مشق نو» با گرایش اصلاحطلبانه و رویکردی تحلیلی تلاش دارد در یادداشتها، مقالات و گفتوگوهای خود، نگاهی نظری با جنبههای آموزشی را مدنظر قرار دهند.
♦️مراحل دهگانهای که جوامع را به فاشیسم نزدیک میکند
ص۲
چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰
✍کالین مارشال
ترجمهی دکتر بهزاد باغیدوست
بازنشر: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
بعدها موریسون در سخنرانیاش آیندهای را برای ما ترسیم میکند که در آن ترسهای ما سریالیزه و تلویزیونیزه شده است، خلاقیتهای ما سانسور میشوند، ایدههای ما تجاری شدهاند و حقوق ما فروخته شدهاند، هوش و ادراک ما شعارزده شده است، نیروی ما تضعیف شده، و زندگی خصوصی ما به حراج گذاشته شده است؛ تا زمانیکه فروش زندگی ما چون یک نمایش و چون برنامهای سرگرمکننده کامل شده است.
اکنون عدۀ قلیلی از ما، علیرغم هر آنچه که باور سیاسی ما باشد، ایدهها و پیشبینی او را نادرست میدانند، و عدۀ کمی ممکن است برای این پرسش پاسخ روشنی داشته باشند که زمانیکه زندگی ما زندگی با مردم دیگر نیست و زندگی درون کمپانیهای صنعتی است و ابداً برای ما جز از طریق صفحۀ نمایش رسانهها قابل درک و فهم نیست، چه باید کرد؟
*این مقاله از سایت فرهنگ باز (open culture) برداشته و توسط بهزاد باغیدوست به فارسی بازگردانده شده است. توضیح آنکه تیتر و متن، موسع و نسبتاً آزاد ترجمه شدهاند.
🔻پینوشت
[۱] این مقالۀ کوتاه نوشتۀ کالین مارشال (Colin Marshall) نویسندۀ آمریکایی است که در سایت فرهنگ باز و گاردین و چندین روزنامۀ معتبر دیگر مینویسد. او سالها ساکن سئول کرۀ جنوبی بوده است.
[۲] Orwellian
[۳] خانم تونی موریسون (Toni Morrison) نوولیست سیاهپوست آمریکایی است. اولین نوول او در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و بهعنوان یک نویسندۀ برجسته مطرح بود. او برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۳ است و جایزۀ پولیتزر در ادبیات را در سال ۱۹۸۷ برای رمان «محبوب» برده است. او فعال و صاحبنظر قدرتمندی در زمینۀ مسائل نژادی و فعالیتهای ضد نژادپرستی بود. او در سال ۲۰۱۹ از دنیا رفت.
[۴] The Bluest Eye
[۵] Beloved
[۶] Howard University
🔻لینک مقاله:
https://mashghenow.com/?p=5299
#فاشیسم
#کالین_مارشال
#بهزاد_باغیدوست
@NewHasanMohaddesi
ص۲
چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰
✍کالین مارشال
ترجمهی دکتر بهزاد باغیدوست
بازنشر: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
بعدها موریسون در سخنرانیاش آیندهای را برای ما ترسیم میکند که در آن ترسهای ما سریالیزه و تلویزیونیزه شده است، خلاقیتهای ما سانسور میشوند، ایدههای ما تجاری شدهاند و حقوق ما فروخته شدهاند، هوش و ادراک ما شعارزده شده است، نیروی ما تضعیف شده، و زندگی خصوصی ما به حراج گذاشته شده است؛ تا زمانیکه فروش زندگی ما چون یک نمایش و چون برنامهای سرگرمکننده کامل شده است.
اکنون عدۀ قلیلی از ما، علیرغم هر آنچه که باور سیاسی ما باشد، ایدهها و پیشبینی او را نادرست میدانند، و عدۀ کمی ممکن است برای این پرسش پاسخ روشنی داشته باشند که زمانیکه زندگی ما زندگی با مردم دیگر نیست و زندگی درون کمپانیهای صنعتی است و ابداً برای ما جز از طریق صفحۀ نمایش رسانهها قابل درک و فهم نیست، چه باید کرد؟
*این مقاله از سایت فرهنگ باز (open culture) برداشته و توسط بهزاد باغیدوست به فارسی بازگردانده شده است. توضیح آنکه تیتر و متن، موسع و نسبتاً آزاد ترجمه شدهاند.
🔻پینوشت
[۱] این مقالۀ کوتاه نوشتۀ کالین مارشال (Colin Marshall) نویسندۀ آمریکایی است که در سایت فرهنگ باز و گاردین و چندین روزنامۀ معتبر دیگر مینویسد. او سالها ساکن سئول کرۀ جنوبی بوده است.
[۲] Orwellian
[۳] خانم تونی موریسون (Toni Morrison) نوولیست سیاهپوست آمریکایی است. اولین نوول او در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و بهعنوان یک نویسندۀ برجسته مطرح بود. او برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۳ است و جایزۀ پولیتزر در ادبیات را در سال ۱۹۸۷ برای رمان «محبوب» برده است. او فعال و صاحبنظر قدرتمندی در زمینۀ مسائل نژادی و فعالیتهای ضد نژادپرستی بود. او در سال ۲۰۱۹ از دنیا رفت.
[۴] The Bluest Eye
[۵] Beloved
[۶] Howard University
🔻لینک مقاله:
https://mashghenow.com/?p=5299
#فاشیسم
#کالین_مارشال
#بهزاد_باغیدوست
@NewHasanMohaddesi
مشق نو
مراحل دهگانهای که جوامع را به فاشیسم نزدیک میکند
وبسایت «مشق نو» با گرایش اصلاحطلبانه و رویکردی تحلیلی تلاش دارد در یادداشتها، مقالات و گفتوگوهای خود، نگاهی نظری با جنبههای آموزشی را مدنظر قرار دهند.
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پنجره:
برنامهی علمی و دانشپژوهانه
کوروش کیست؟
مشاهدهی قسمت اول:
https://youtu.be/o0sBcwkBSZI
قسمت دوم:
دوشنبه ۲۹ اردیبهشت
در یوتیوب آکادمی
youtube.com/@toAkademi
دکتر مهرداد ملکزاده - باستان شناس
دکتر حسن محدثی - جامعه شناس
@drmohaddesi
#کوروش #کوروش_بزرگ #تاریخ_ایران #اسطوره_زدایی #هویت_ایرانی #تاریخ_انتقادی #ایرانشهر #هخامنشیان #مادها #بابل #ایرانیان #پرشیا
#CyrusTheGreat #IranianHistory #HistoricalDebate #NationalMyths #CriticalHistory #ModernIdentity #IranianHeritage #NationBuilding #DemythologisingHistory #AcademicTalk #HistoryMatters #Iranshahr #Persepolis #Achaemenid #Medes #Babylon #Iranians #Persia
برنامهی علمی و دانشپژوهانه
کوروش کیست؟
مشاهدهی قسمت اول:
https://youtu.be/o0sBcwkBSZI
قسمت دوم:
دوشنبه ۲۹ اردیبهشت
در یوتیوب آکادمی
youtube.com/@toAkademi
دکتر مهرداد ملکزاده - باستان شناس
دکتر حسن محدثی - جامعه شناس
@drmohaddesi
#کوروش #کوروش_بزرگ #تاریخ_ایران #اسطوره_زدایی #هویت_ایرانی #تاریخ_انتقادی #ایرانشهر #هخامنشیان #مادها #بابل #ایرانیان #پرشیا
#CyrusTheGreat #IranianHistory #HistoricalDebate #NationalMyths #CriticalHistory #ModernIdentity #IranianHeritage #NationBuilding #DemythologisingHistory #AcademicTalk #HistoryMatters #Iranshahr #Persepolis #Achaemenid #Medes #Babylon #Iranians #Persia
🔸🔸🔸پیگیری🔸🔸🔸
♦️عینِ نوشتۀ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی دربارۀ سیاسی نبودن
✍️ دکتر محمدباقر تاجالدین
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
پس از انتشار یادداشتی با عنوان «بی تفاوت و ناظر بودن چه فایده؟نقدی بر دیدگاه استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی» توسط اینجانب برخی دوستان و ناقدان در کامنت های ارسالی درخواست داشته اند که دکتر شفیعی کدکنی کی و کجا چنین جمله ای را گفته یا نوشته است؟ اینک برای آن که فقط نقل به مضمون نکرده باشم و مستند سخن گفته باشم عین نوشتۀ ایشان را از روی کتاب حالات و مقاماتِ م.امید می آورم . ضمن این که نقل به مضمون یا بازنویسی (paraphrasing) به معنای این است که از ایده های دیگران در قالبی جدید استفاده می کنیم البته با ارجاع صحیح و مستند.
«من هیچ گاه سیاسی نبوده ام ولی متجاوز از شصت سال ناظر دقیق و پُر حوصلۀ جریان های سیاسی در ایران بوده ام. به تجربه دریافته ام که روشنفکرانِ ما غالباً فاقد "تقوای سیاسی" اند. به اندک خشم و نفرتی حتی شخصی انواع تهمت ها را به طرف مقابل می زنند. آنها نیز به تأثیر ناگزیر "ساختارِ ساختارها" گرفتارِ "حجّیّت ظنّ" اند و این است مایۀ اصلی بدبختی تاریخیِ ما. ما همیشه از "یقین" می گریزیم و در "حجّیّتِ ظنّ" زندگی می کنیم. حقیقتِ امر این است که ما مردمی بسیار عاطفی و هیجانی ایم و همین حالاتِ عاطفیِ خود را "عقل" و "سیاست" نام می گذاریم و بعد پشیمان می شویم»(شفیعی کدکنی، 1401: 19).
ضمناً طی یادداشتی جداگانه به نقد دوست و همکار گرامی اَم آقای دکتر سعید معدنی خواهم پرداخت. همچنین یادمان باشد که نقد راه گشا و سازنده است و آموزنده و نه توهین و فحاشی یا مداحی و ستایشگری. همۀ ما باید نقد و نقادی را پیشۀ خویش سازیم تا از این رهگذر بیاموزیم و نقاط ضعف و قوت خود و دیگران را به خوبی دریابیم. نقد تشخیص درست از نادرست است و هرگز به معنای نفی و نادیده انگاشتن نیست. در عین حال که نقد آثار دیگران به معنای ارزشمند بودن آثارشان است که دیده و خوانده می شود و مورد نقد قرار می گیرد.
#دکتر_شفیعی_کدکنی
#سیاسی_نبودن
#دکتر_سعید_معدنی
#نقد
#نقادی
@tajeddin_mohammadbagher
@NewHasanMohaddesi
♦️عینِ نوشتۀ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی دربارۀ سیاسی نبودن
✍️ دکتر محمدباقر تاجالدین
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
پس از انتشار یادداشتی با عنوان «بی تفاوت و ناظر بودن چه فایده؟نقدی بر دیدگاه استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی» توسط اینجانب برخی دوستان و ناقدان در کامنت های ارسالی درخواست داشته اند که دکتر شفیعی کدکنی کی و کجا چنین جمله ای را گفته یا نوشته است؟ اینک برای آن که فقط نقل به مضمون نکرده باشم و مستند سخن گفته باشم عین نوشتۀ ایشان را از روی کتاب حالات و مقاماتِ م.امید می آورم . ضمن این که نقل به مضمون یا بازنویسی (paraphrasing) به معنای این است که از ایده های دیگران در قالبی جدید استفاده می کنیم البته با ارجاع صحیح و مستند.
«من هیچ گاه سیاسی نبوده ام ولی متجاوز از شصت سال ناظر دقیق و پُر حوصلۀ جریان های سیاسی در ایران بوده ام. به تجربه دریافته ام که روشنفکرانِ ما غالباً فاقد "تقوای سیاسی" اند. به اندک خشم و نفرتی حتی شخصی انواع تهمت ها را به طرف مقابل می زنند. آنها نیز به تأثیر ناگزیر "ساختارِ ساختارها" گرفتارِ "حجّیّت ظنّ" اند و این است مایۀ اصلی بدبختی تاریخیِ ما. ما همیشه از "یقین" می گریزیم و در "حجّیّتِ ظنّ" زندگی می کنیم. حقیقتِ امر این است که ما مردمی بسیار عاطفی و هیجانی ایم و همین حالاتِ عاطفیِ خود را "عقل" و "سیاست" نام می گذاریم و بعد پشیمان می شویم»(شفیعی کدکنی، 1401: 19).
ضمناً طی یادداشتی جداگانه به نقد دوست و همکار گرامی اَم آقای دکتر سعید معدنی خواهم پرداخت. همچنین یادمان باشد که نقد راه گشا و سازنده است و آموزنده و نه توهین و فحاشی یا مداحی و ستایشگری. همۀ ما باید نقد و نقادی را پیشۀ خویش سازیم تا از این رهگذر بیاموزیم و نقاط ضعف و قوت خود و دیگران را به خوبی دریابیم. نقد تشخیص درست از نادرست است و هرگز به معنای نفی و نادیده انگاشتن نیست. در عین حال که نقد آثار دیگران به معنای ارزشمند بودن آثارشان است که دیده و خوانده می شود و مورد نقد قرار می گیرد.
#دکتر_شفیعی_کدکنی
#سیاسی_نبودن
#دکتر_سعید_معدنی
#نقد
#نقادی
@tajeddin_mohammadbagher
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پنجره:
برنامهی علمی و دانشپژوهانه
کوروش کیست؟
مشاهدهی قسمت اول:
https://youtu.be/o0sBcwkBSZI
قسمت دوم:
دوشنبه ۲۹ اردیبهشت
در یوتیوب آکادمی
youtube.com/@toAkademi
دکتر مهرداد ملکزاده - باستان شناس
دکتر حسن محدثی - جامعه شناس
@drmohaddesi
#کوروش #کوروش_بزرگ #تاریخ_ایران #اسطوره_زدایی #هویت_ایرانی #تاریخ_انتقادی #ایرانشهر #هخامنشیان #مادها #بابل #ایرانیان #پرشیا
#CyrusTheGreat #IranianHistory #HistoricalDebate #NationalMyths #CriticalHistory #ModernIdentity #IranianHeritage #NationBuilding #DemythologisingHistory #AcademicTalk #HistoryMatters #Iranshahr #Persepolis #Achaemenid #Medes #Babylon #Iranians #Persia
برنامهی علمی و دانشپژوهانه
کوروش کیست؟
مشاهدهی قسمت اول:
https://youtu.be/o0sBcwkBSZI
قسمت دوم:
دوشنبه ۲۹ اردیبهشت
در یوتیوب آکادمی
youtube.com/@toAkademi
دکتر مهرداد ملکزاده - باستان شناس
دکتر حسن محدثی - جامعه شناس
@drmohaddesi
#کوروش #کوروش_بزرگ #تاریخ_ایران #اسطوره_زدایی #هویت_ایرانی #تاریخ_انتقادی #ایرانشهر #هخامنشیان #مادها #بابل #ایرانیان #پرشیا
#CyrusTheGreat #IranianHistory #HistoricalDebate #NationalMyths #CriticalHistory #ModernIdentity #IranianHeritage #NationBuilding #DemythologisingHistory #AcademicTalk #HistoryMatters #Iranshahr #Persepolis #Achaemenid #Medes #Babylon #Iranians #Persia
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پنجره:
برنامهی علمی و دانشپژوهانه
کوروش کیست؟
مشاهدهی قسمت اول:
https://youtu.be/o0sBcwkBSZI
قسمت دوم:
دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ساعت ۲۱
در یوتیوب آکادمی
youtube.com/@toAkademi
دکتر مهرداد ملکزاده - باستان شناس
دکتر حسن محدثی - جامعه شناس
@drmohaddesi
#کوروش #کوروش_بزرگ #تاریخ_ایران #اسطوره_زدایی #هویت_ایرانی #تاریخ_انتقادی #ایرانشهر #هخامنشیان #مادها #بابل #ایرانیان #پرشیا
#CyrusTheGreat #IranianHistory #HistoricalDebate #NationalMyths #CriticalHistory #ModernIdentity #IranianHeritage #NationBuilding #DemythologisingHistory #AcademicTalk #HistoryMatters #Iranshahr #Persepolis #Achaemenid #Medes #Babylon #Iranians #Persia
برنامهی علمی و دانشپژوهانه
کوروش کیست؟
مشاهدهی قسمت اول:
https://youtu.be/o0sBcwkBSZI
قسمت دوم:
دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ساعت ۲۱
در یوتیوب آکادمی
youtube.com/@toAkademi
دکتر مهرداد ملکزاده - باستان شناس
دکتر حسن محدثی - جامعه شناس
@drmohaddesi
#کوروش #کوروش_بزرگ #تاریخ_ایران #اسطوره_زدایی #هویت_ایرانی #تاریخ_انتقادی #ایرانشهر #هخامنشیان #مادها #بابل #ایرانیان #پرشیا
#CyrusTheGreat #IranianHistory #HistoricalDebate #NationalMyths #CriticalHistory #ModernIdentity #IranianHeritage #NationBuilding #DemythologisingHistory #AcademicTalk #HistoryMatters #Iranshahr #Persepolis #Achaemenid #Medes #Babylon #Iranians #Persia
♦️دو نگاه متفاوت به تاریخ و دانش تاریخ: در قسمت دوم گفتوگو با استاد ارجمند باستانشناسی
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
قسمت دوم و نهاییی گفتوگویم با استاد باستانشناسی دکتر مهرداد ملکزاده در ساعت ۲۱ امشب در یوتیوب آکادمی منتشر میشود. تفاوت نگرش من و دکتر ملکزادهی عزیز به تاریخ و دانش تاریخ در این قسمت بهخوبی عیان میشود:
🔻موضع دکتر ملکزاده:
۱. ماتریالیستی (عوامل مادی سازندهی تاریخ اند)؛
۲. وحدتگرا و قانونجویانه (روندهای واحدی در تاریخ حاکم است و قوانین مشخصی در تاریخ وجود دارند که دانشمند تاریخ میتواند آنها را از مطالعهی پدیدههای تاریخی استخراج کند)؛
۳. تعینگرایانه (عوامل علَی کنش کنشگران تاریخی را میسازند)؛
۴. پوزیتیویستی (دانش تاریخ همانند علوم طبیعی نظیر فیزیک است).
🔸موضع محدثی:
۱. دیالکتیکی (ماده و ایده در تعامل با هم سازندهی تاریخ اند؛ نه نگاه ایدهآلیستی و نه نگاه ماتریالیستی هیچیک مورد تأیید نیستند)؛
۲. کثرتگراییی تاریخی (مجموعهای از عوامل و فرآیندها در کنار هم قرار میگیرند تا رویدادهای منحصر بهفردی در تاریخ رخ دهند)؛
۳. غیرتعینگرایانه (عوامل علّی در کنار انتخابها و تصمیمات ارادیی کنشگران تاریخی با هم رویدادهای تاریخی را رقم میزنند و نمیتوان اختیار کنشگران تاریخی را در تحلیلهای تاریخی نادیده گرفت. کنشگران بازیچهی علل بیرونی نیستند و آنها درگیر معانی نیز هستند)؛
۴. ضد پوزیتیویستی (تاریخ با علوم طبیعی و علوم انسانی فرق دارد).
میتوان گفت که نگاه دکتر ملکزاده به تاریخ و دانش تاریخ بیشتر نگاهی مارکسی (مارکس بالغ) است و نگاه من به تاریخ بیشتر وبری است.
ساعت ۲۱ امشب میتوانید در یوتیوب آکادمی قسمت دوم گفتوگوی ما را تماشا کنید و بشنوید. خوشحال میشوم نظرات انتقادیی شما را در بارهی این گفتوگو دریافت کنم!
youtube.com/@toAkademi
#تاریخ
#کوروش
#تاریخ_ایران
#دانش_تاریخ
#هویت_ایرانی
#اسطورهزدایی
#مهرداد_ملکزاده
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
قسمت دوم و نهاییی گفتوگویم با استاد باستانشناسی دکتر مهرداد ملکزاده در ساعت ۲۱ امشب در یوتیوب آکادمی منتشر میشود. تفاوت نگرش من و دکتر ملکزادهی عزیز به تاریخ و دانش تاریخ در این قسمت بهخوبی عیان میشود:
🔻موضع دکتر ملکزاده:
۱. ماتریالیستی (عوامل مادی سازندهی تاریخ اند)؛
۲. وحدتگرا و قانونجویانه (روندهای واحدی در تاریخ حاکم است و قوانین مشخصی در تاریخ وجود دارند که دانشمند تاریخ میتواند آنها را از مطالعهی پدیدههای تاریخی استخراج کند)؛
۳. تعینگرایانه (عوامل علَی کنش کنشگران تاریخی را میسازند)؛
۴. پوزیتیویستی (دانش تاریخ همانند علوم طبیعی نظیر فیزیک است).
🔸موضع محدثی:
۱. دیالکتیکی (ماده و ایده در تعامل با هم سازندهی تاریخ اند؛ نه نگاه ایدهآلیستی و نه نگاه ماتریالیستی هیچیک مورد تأیید نیستند)؛
۲. کثرتگراییی تاریخی (مجموعهای از عوامل و فرآیندها در کنار هم قرار میگیرند تا رویدادهای منحصر بهفردی در تاریخ رخ دهند)؛
۳. غیرتعینگرایانه (عوامل علّی در کنار انتخابها و تصمیمات ارادیی کنشگران تاریخی با هم رویدادهای تاریخی را رقم میزنند و نمیتوان اختیار کنشگران تاریخی را در تحلیلهای تاریخی نادیده گرفت. کنشگران بازیچهی علل بیرونی نیستند و آنها درگیر معانی نیز هستند)؛
۴. ضد پوزیتیویستی (تاریخ با علوم طبیعی و علوم انسانی فرق دارد).
میتوان گفت که نگاه دکتر ملکزاده به تاریخ و دانش تاریخ بیشتر نگاهی مارکسی (مارکس بالغ) است و نگاه من به تاریخ بیشتر وبری است.
ساعت ۲۱ امشب میتوانید در یوتیوب آکادمی قسمت دوم گفتوگوی ما را تماشا کنید و بشنوید. خوشحال میشوم نظرات انتقادیی شما را در بارهی این گفتوگو دریافت کنم!
youtube.com/@toAkademi
#تاریخ
#کوروش
#تاریخ_ایران
#دانش_تاریخ
#هویت_ایرانی
#اسطورهزدایی
#مهرداد_ملکزاده
@NewHasanMohaddesi
YouTube
Akademi
Share your videos with friends, family, and the world
Bot Ha Live
Alireza Asar
♦️افیون تاریخ: "با سختیی بتها چه باید کرد؟"
بازنشر: ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
شعر: روزبه بمانی
خواننده: علیرضا عصار
با سختی بتها چه باید کرد
با این تشتتها چه باید کرد
گیرم تفاوتها نمایان شد
با بیتفاوتها چه باید کرد
با مردمی که سیل را هر سال
بر گردن قسمت میاندازند
دنیایشان را میدهند اما
قبل از دعا یک سد نمیسازند
ما مردمانی عاشق کوروش
ما قوم در تاریخ جا مانده
جدا کدام از ما فقط یک بار
یک خط از آن تاریخ را خوانده
تا فخرمان فرهنگ دیروز است
انکار هر یک درد تسکین است
باید پذیرفت این حقیقت را
امروز، ما فرهنگمان این است
تا زخم را گردن نمیگیریم
این دردهای کهنه پابرجاست
ما بیشتر دنبال توجیهیم
این فرق ما با مردم دنیاست
جدا اگر ما فخر دنیاییم
از مردم دنیا چه باید گفت
من میپذیرم سخت بدبینم
تو جای من، از ما چه باید گفت؟
🔸پسنوشت محدثی: در تمام این سالها از افیون تاریخ گفتم، اما فحش شنیدم.
#کورش
#روزبه_بمانی
#افیون_تاریخ
#اسطورهزدایی
#علیرضا_عصار
#فرهنگ_دیروز
#قوم_در_تاریخ_جامانده
@NewHasanMohaddesi
بازنشر: ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
شعر: روزبه بمانی
خواننده: علیرضا عصار
با سختی بتها چه باید کرد
با این تشتتها چه باید کرد
گیرم تفاوتها نمایان شد
با بیتفاوتها چه باید کرد
با مردمی که سیل را هر سال
بر گردن قسمت میاندازند
دنیایشان را میدهند اما
قبل از دعا یک سد نمیسازند
ما مردمانی عاشق کوروش
ما قوم در تاریخ جا مانده
جدا کدام از ما فقط یک بار
یک خط از آن تاریخ را خوانده
تا فخرمان فرهنگ دیروز است
انکار هر یک درد تسکین است
باید پذیرفت این حقیقت را
امروز، ما فرهنگمان این است
تا زخم را گردن نمیگیریم
این دردهای کهنه پابرجاست
ما بیشتر دنبال توجیهیم
این فرق ما با مردم دنیاست
جدا اگر ما فخر دنیاییم
از مردم دنیا چه باید گفت
من میپذیرم سخت بدبینم
تو جای من، از ما چه باید گفت؟
🔸پسنوشت محدثی: در تمام این سالها از افیون تاریخ گفتم، اما فحش شنیدم.
#کورش
#روزبه_بمانی
#افیون_تاریخ
#اسطورهزدایی
#علیرضا_عصار
#فرهنگ_دیروز
#قوم_در_تاریخ_جامانده
@NewHasanMohaddesi
♦️جهان اجتماعی در جوامع غربی
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
مدتها است که به این میاندیشیم ما ایرانیان از جوامع غربی درک درستی نداریم. من حتا آن دسته از اهل فرهنگ ایرانیای را که به جوامع غربی رفته اند و در آنجا زیسته اند، به اهمالکاری در این باره متهم میکنم. آنها چیز قابل توجهی از جهان زندهگی در این جوامع به ما نگفته اند و ما را از جریان جاریی زندهگی در جوامع غربی بیخبر نگه داشته اند یا اگر چیزی گفته اند، جز تمجید و تعریف نبوده است.
من خود هنوز به هیچیک از جوامع غربی سفر نکرده ام و در آنها نزیسته ام. از این رو، شناخت و درک درستی از این جوامع ندارم. اینک اما در جوامع غربی دوستان و آشنایان متعددی دارم و از برخی از آنان تقاضا کرده ام در بارهی جهان زندهگی در غرب برای من و مخاطبان ام بنویسند و ما را از جریان جاریی زندهگی در این جوامع و دیگر ویژهگیهایشان مطلع سازند.
امروز با کاوه طالبم عزیز گفتوگو کردم و از او قول گرفتم در بارهی جهان زندهگی در غرب برای ما بنویسد و به ما کمک کند وضع زندهگی و نیز جهان اجتماعیی غربی را بهتر بشناسیم.
بنابراین، یادداشتهای او و دیگر دوستان ام بهتدریج بهدستام خواهد رسید و من در اینجا منتشر خواهم کرد. از کاوهی عزیز بهخاطر این لطف بزرگاش صمیمانه تشکر میکنم! این یادداشتها قرار است جهان اجتماعی در جوامع غربی را توصیف کنند. بدگویی یا تحسین و تمجید فی نفسه هدف ما نیست. هدف ما فقط باز کردن دریچهای برای شناخت جهان اجتماعی در این جوامع است.
با کاوهی عزیز از طریق تدریس در فضای مجازی آشنا شدم. او در برخی کلاسهای مجازی ام شرکت کرد و هر بار با حضور خود و مشارکت فعالانه اش کلاس ما را غنیتر ساخت و من هم از او انرژی گرفتم و هم از او آموختم. او از آلمان در کلاس من شرکت میکرد. کاوه سالها است که در آلمان زندهگی میکند و مهندسی است که به علوم اجتماعی و انسانی علاقهمند است و دورههای مختلفی را در علوم انسانی و مطالعات اجتماعی شرکت کرده و گذرانده است. حالا کاوه یکی از دوستان عزیز من است.
من اگر در این کشور کارهای بودم حتما دانشکده یا دانشگاه غربشناسی راه میانداختم و میکوشیدم متخصصان برجستهای در این حوزه تربیت شوند.
🔸پسنوشت: پیشتر نیز در مناظره با دکتر بیژن عبدالکریمی گفتم که من هم با غربستیزی مخالف ام و هم با غربگرایی و به غربنگریی انتقادی باور دارم و میکوشم غربنگریی انتقادی را دنبال کنم.
👇👇👇
#غرب
#کاوه_طالبم
#جوامع_غربی
#فرهنگ_غربی
#جهان_اجتماعی
#غربنگری_انتقادی
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
مدتها است که به این میاندیشیم ما ایرانیان از جوامع غربی درک درستی نداریم. من حتا آن دسته از اهل فرهنگ ایرانیای را که به جوامع غربی رفته اند و در آنجا زیسته اند، به اهمالکاری در این باره متهم میکنم. آنها چیز قابل توجهی از جهان زندهگی در این جوامع به ما نگفته اند و ما را از جریان جاریی زندهگی در جوامع غربی بیخبر نگه داشته اند یا اگر چیزی گفته اند، جز تمجید و تعریف نبوده است.
من خود هنوز به هیچیک از جوامع غربی سفر نکرده ام و در آنها نزیسته ام. از این رو، شناخت و درک درستی از این جوامع ندارم. اینک اما در جوامع غربی دوستان و آشنایان متعددی دارم و از برخی از آنان تقاضا کرده ام در بارهی جهان زندهگی در غرب برای من و مخاطبان ام بنویسند و ما را از جریان جاریی زندهگی در این جوامع و دیگر ویژهگیهایشان مطلع سازند.
امروز با کاوه طالبم عزیز گفتوگو کردم و از او قول گرفتم در بارهی جهان زندهگی در غرب برای ما بنویسد و به ما کمک کند وضع زندهگی و نیز جهان اجتماعیی غربی را بهتر بشناسیم.
بنابراین، یادداشتهای او و دیگر دوستان ام بهتدریج بهدستام خواهد رسید و من در اینجا منتشر خواهم کرد. از کاوهی عزیز بهخاطر این لطف بزرگاش صمیمانه تشکر میکنم! این یادداشتها قرار است جهان اجتماعی در جوامع غربی را توصیف کنند. بدگویی یا تحسین و تمجید فی نفسه هدف ما نیست. هدف ما فقط باز کردن دریچهای برای شناخت جهان اجتماعی در این جوامع است.
با کاوهی عزیز از طریق تدریس در فضای مجازی آشنا شدم. او در برخی کلاسهای مجازی ام شرکت کرد و هر بار با حضور خود و مشارکت فعالانه اش کلاس ما را غنیتر ساخت و من هم از او انرژی گرفتم و هم از او آموختم. او از آلمان در کلاس من شرکت میکرد. کاوه سالها است که در آلمان زندهگی میکند و مهندسی است که به علوم اجتماعی و انسانی علاقهمند است و دورههای مختلفی را در علوم انسانی و مطالعات اجتماعی شرکت کرده و گذرانده است. حالا کاوه یکی از دوستان عزیز من است.
من اگر در این کشور کارهای بودم حتما دانشکده یا دانشگاه غربشناسی راه میانداختم و میکوشیدم متخصصان برجستهای در این حوزه تربیت شوند.
🔸پسنوشت: پیشتر نیز در مناظره با دکتر بیژن عبدالکریمی گفتم که من هم با غربستیزی مخالف ام و هم با غربگرایی و به غربنگریی انتقادی باور دارم و میکوشم غربنگریی انتقادی را دنبال کنم.
👇👇👇
#غرب
#کاوه_طالبم
#جوامع_غربی
#فرهنگ_غربی
#جهان_اجتماعی
#غربنگری_انتقادی
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸جهان اجتماعی در جوامع غربی /۱🔸🔸🔸
♦️عدالت بوروکراتیک یا اضطرار انسانی؟
تأملی جامعهشناختی بر تجربهی زیسته در نظام سلامت آلمان
✍️کاوه طالبم
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
در نگاه نخست، نظامهای درمانی جهان اول تصویری منظم، مدرن و مساواتطلبانه دارند. در آلمان، همه تحت پوشش بیمهاند، خدمات پایه رایگان است، و دولت با دقت و دخالت، سعی در مهار منطق بازار دارد. اما آنچه در تجربهی زیستهی برخی بیماران نمود مییابد، گاه فاصلهای معنادار با این نظم ظاهری دارد.
دوستی با علائم آشکار قلبی—تنگی نفس، درد سینه، خستگی ممتد—به پزشک خانواده مراجعه کرد. پس از معاینه ابتدایی، پزشک گفت که او را به متخصص قلب ارجاع میدهد. پرسش ساده بود: «چه زمانی میتوانم ویزیت شوم؟» پاسخ، ساده و سنگین: «سه ماه دیگر.» و جمله نهایی پزشک: «اگر حالتان وخیم شد، اورژانس تماس بگیرید.» این تعویقِ دردآور، نه حاصل بینظمی، که زادهی نظم است.
در آلمان، ساختار اقتصادی و نظام مالیاتی بهگونهای طراحی شده که پزشک متخصص، تنها در چارچوب ساعات کاری معین مجاز به فعالیت است. از دید جامعهشناختی، اینجا با نوعی تعادل بیرحم مواجهیم؛ تعادلی که «عدالت ساختاری» را در برابر «ضرورت زیستی» مینشاند. نظامی که در ظاهر همگان را برابر میبیند، اما در لحظهی نیاز، گاه آنقدر کند، خشک و کور عمل میکند که بدن بیمار، در برابر آن تنها میماند.
در سوی دیگر، کشورهایی مانند ایران، با همهی بیعدالتیهای مالی و کاستیهای ساختاری، در برخی موارد اجازه میدهند پزشک بیشتر ببیند، زودتر درمان کند، و انعطافپذیرتر باشد. شاید پول تعیینکنندهی دسترسی باشد، اما در بزنگاه، سرعتی هست که در نظم آلمانی، جایش خالیست.
پرسش اساسی این است: آیا عدالتِ آهسته، بهتر از درمانِ ناعادلانه است؟ و آیا زمانِ بدن، با زمانِ بوروکراسی هماهنگ میشود؟ نظم درمانی جهان اول، وقتی نمیتواند با اضطرابِ بیماری همراه شود، شاید بیش از آنکه درمانگر باشد، خود به بخشی از درد بدل گردد.
آنجا که "قانون" کار میکند، اما "دل" نمیشنود. در نهایت، مسأله نه فقط در انتخاب بین دو نظام، که در درنگی میان دو معناست: عدالتی که گوش ندارد، یا فوریتی که عدالت ندارد؟ کدامیک به انسان نزدیکتر است؟
#غرب
#کاوه_طالبم
#جوامع_غربی
#فرهنگ_غربی
#جهان_اجتماعی
#غربنگری_انتقادی
@NewHasanMohaddesi
♦️عدالت بوروکراتیک یا اضطرار انسانی؟
تأملی جامعهشناختی بر تجربهی زیسته در نظام سلامت آلمان
✍️کاوه طالبم
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
در نگاه نخست، نظامهای درمانی جهان اول تصویری منظم، مدرن و مساواتطلبانه دارند. در آلمان، همه تحت پوشش بیمهاند، خدمات پایه رایگان است، و دولت با دقت و دخالت، سعی در مهار منطق بازار دارد. اما آنچه در تجربهی زیستهی برخی بیماران نمود مییابد، گاه فاصلهای معنادار با این نظم ظاهری دارد.
دوستی با علائم آشکار قلبی—تنگی نفس، درد سینه، خستگی ممتد—به پزشک خانواده مراجعه کرد. پس از معاینه ابتدایی، پزشک گفت که او را به متخصص قلب ارجاع میدهد. پرسش ساده بود: «چه زمانی میتوانم ویزیت شوم؟» پاسخ، ساده و سنگین: «سه ماه دیگر.» و جمله نهایی پزشک: «اگر حالتان وخیم شد، اورژانس تماس بگیرید.» این تعویقِ دردآور، نه حاصل بینظمی، که زادهی نظم است.
در آلمان، ساختار اقتصادی و نظام مالیاتی بهگونهای طراحی شده که پزشک متخصص، تنها در چارچوب ساعات کاری معین مجاز به فعالیت است. از دید جامعهشناختی، اینجا با نوعی تعادل بیرحم مواجهیم؛ تعادلی که «عدالت ساختاری» را در برابر «ضرورت زیستی» مینشاند. نظامی که در ظاهر همگان را برابر میبیند، اما در لحظهی نیاز، گاه آنقدر کند، خشک و کور عمل میکند که بدن بیمار، در برابر آن تنها میماند.
در سوی دیگر، کشورهایی مانند ایران، با همهی بیعدالتیهای مالی و کاستیهای ساختاری، در برخی موارد اجازه میدهند پزشک بیشتر ببیند، زودتر درمان کند، و انعطافپذیرتر باشد. شاید پول تعیینکنندهی دسترسی باشد، اما در بزنگاه، سرعتی هست که در نظم آلمانی، جایش خالیست.
پرسش اساسی این است: آیا عدالتِ آهسته، بهتر از درمانِ ناعادلانه است؟ و آیا زمانِ بدن، با زمانِ بوروکراسی هماهنگ میشود؟ نظم درمانی جهان اول، وقتی نمیتواند با اضطرابِ بیماری همراه شود، شاید بیش از آنکه درمانگر باشد، خود به بخشی از درد بدل گردد.
آنجا که "قانون" کار میکند، اما "دل" نمیشنود. در نهایت، مسأله نه فقط در انتخاب بین دو نظام، که در درنگی میان دو معناست: عدالتی که گوش ندارد، یا فوریتی که عدالت ندارد؟ کدامیک به انسان نزدیکتر است؟
#غرب
#کاوه_طالبم
#جوامع_غربی
#فرهنگ_غربی
#جهان_اجتماعی
#غربنگری_انتقادی
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸پرسش و پاسخ🔸🔸🔸
♦️مقایسهی دو گفتوگو در بارهی کورش
✍حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
🔻امیر حسین یوونتوسی: "درود آقای محدثی. این مناظره رو بهتر میدونین یا مناظره با آقای وکیلی؟"
🔸محدثی: درود متقابل عزیز!
من در بارهی آقای دکتر شروین وکیلی هم در خود مناظره گفتم و هم بعد از آن در یک یادداشت نوشتم که ایشان از نظر من ایدهئولوگ است و در حال ایدهئولوژیسازی است.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/11412
از نظر من در مناظره وی به ارزشهای دانشپژوهانه تعهد نداشته اند. نوشتههای ایشان هم در نظر من نه دانشپژوهانه بلکه ایدهئولوژیک هستند. البته این برای من تأسفآور است زیرا فکر میکنم نیروی جوانیی ایشان بههدر خواهد رفت، در حالیکه میتوانست در جهت کار دانشپژوهانه و روشنگرانه صرف شود. در خود مناظره هم متأسفانه بسیاری از مدعاهایشان را با دستآوردهای علمیی موجود دنیا در تقابل یافتم و ایشان را کسی دیدم که در حال بازتعریف مفاهیم و پدیدهها در قالب نوعی ایدهئولوژیی باستانگرایی و ایرانگرایی اند. آقای مهران و نیز آقای کامران آقابزرگ (هیچیک از این بزرگواران را از نزدیک نمیشناسم) بهنحو جداگانه سخنان ایشان را در مناظره بررسی کرده اند:👇
🔻نوشتهی آقای مهران👇
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/11501
🔻سلسلهاي از استوریهای آقای کامران آقابزرگ. شروع از اینجا👇
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12376
اما دکتر ملکزاده را یک دانشمند باستانشناس یافتم که نگاهشان به تاریخ و دانش تاریخ با نگاه من به تاریخ و دانش تاریخ واگراییهای مهمی دارد. دکتر ملکزاده از نظر دانش تاریخ بسیار مجهز است و میتوان در نزد او شاگردی کرد، اما من با تحلیل تاریخیی او واگراییهای جدی دارم.
صمیمانه بگویم که در مجموع، از گفتوگو با دکتر وکیلی چیزی نیاموختم ولی از گفتوگو با دکتر ملکزاده بسیار آموختم و حالا میتوانم بعد از دو مناظره در بارهی کورش، کتاب ام را در بارهی کورش بهنحو خیلی مطلوبتری بنویسم و تکمیل کنم. من برای هیچ کتاب دیگری اینقدر تمهیدات مقدماتی انجام نداده ام.
#مناظره
#گفتوگو
#شروین_وکیلی
#مهرداد_ملکزاده
#کورش_جنگجوی_جهانگشای_چندخداپرست
@NewHasanMohaddesi
♦️مقایسهی دو گفتوگو در بارهی کورش
✍حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
🔻امیر حسین یوونتوسی: "درود آقای محدثی. این مناظره رو بهتر میدونین یا مناظره با آقای وکیلی؟"
🔸محدثی: درود متقابل عزیز!
من در بارهی آقای دکتر شروین وکیلی هم در خود مناظره گفتم و هم بعد از آن در یک یادداشت نوشتم که ایشان از نظر من ایدهئولوگ است و در حال ایدهئولوژیسازی است.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/11412
از نظر من در مناظره وی به ارزشهای دانشپژوهانه تعهد نداشته اند. نوشتههای ایشان هم در نظر من نه دانشپژوهانه بلکه ایدهئولوژیک هستند. البته این برای من تأسفآور است زیرا فکر میکنم نیروی جوانیی ایشان بههدر خواهد رفت، در حالیکه میتوانست در جهت کار دانشپژوهانه و روشنگرانه صرف شود. در خود مناظره هم متأسفانه بسیاری از مدعاهایشان را با دستآوردهای علمیی موجود دنیا در تقابل یافتم و ایشان را کسی دیدم که در حال بازتعریف مفاهیم و پدیدهها در قالب نوعی ایدهئولوژیی باستانگرایی و ایرانگرایی اند. آقای مهران و نیز آقای کامران آقابزرگ (هیچیک از این بزرگواران را از نزدیک نمیشناسم) بهنحو جداگانه سخنان ایشان را در مناظره بررسی کرده اند:👇
🔻نوشتهی آقای مهران👇
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/11501
🔻سلسلهاي از استوریهای آقای کامران آقابزرگ. شروع از اینجا👇
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12376
اما دکتر ملکزاده را یک دانشمند باستانشناس یافتم که نگاهشان به تاریخ و دانش تاریخ با نگاه من به تاریخ و دانش تاریخ واگراییهای مهمی دارد. دکتر ملکزاده از نظر دانش تاریخ بسیار مجهز است و میتوان در نزد او شاگردی کرد، اما من با تحلیل تاریخیی او واگراییهای جدی دارم.
صمیمانه بگویم که در مجموع، از گفتوگو با دکتر وکیلی چیزی نیاموختم ولی از گفتوگو با دکتر ملکزاده بسیار آموختم و حالا میتوانم بعد از دو مناظره در بارهی کورش، کتاب ام را در بارهی کورش بهنحو خیلی مطلوبتری بنویسم و تکمیل کنم. من برای هیچ کتاب دیگری اینقدر تمهیدات مقدماتی انجام نداده ام.
#مناظره
#گفتوگو
#شروین_وکیلی
#مهرداد_ملکزاده
#کورش_جنگجوی_جهانگشای_چندخداپرست
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️پرتلاش، باشخصیت، اما با قیود فکریی ستبر: چکیدهی مناظره با دکتر شروین وکیلیی عزیز
✍️حسن محدثی
۴ آبان ۱۴۰۳
زمان انتشار: ۷ آبان ۱۴۰۳
چند روزی از مناظره ام با دکتر شروین وکیلی (۳۰ مهر) میگذرد. این یادداشت را مینویسم تا بعد از انتشار مناظره منتشر شود.…
✍️حسن محدثی
۴ آبان ۱۴۰۳
زمان انتشار: ۷ آبان ۱۴۰۳
چند روزی از مناظره ام با دکتر شروین وکیلی (۳۰ مهر) میگذرد. این یادداشت را مینویسم تا بعد از انتشار مناظره منتشر شود.…
♦️برخی اصول پایهایی غربنگریی انتقادی: نه غربستیزی و نه غربگرایی
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
چنانکه پیش از این گفتم، هم با غربستیزی مخالف ام و هم با غربگرایی. من از غربنگریی انتقادی (بهنحو انتقادیاندیشانه به غرب نگریستن) دفاع میکنم. اما برخی از اصول پایهای غربنگریی انتقادی را اینجا مورد بحث قرار میدهم.
۱. مفهوم "غرب" در غربنگریی انتقادی بهمنزلهی یک موضوع، بهنحو بیطرفانه و انتقادیاندیشانه مورد مطالعه قرار میگیرد؛
۲. مطالعات تجربی در بارهی غرب در غربنگریی انتقادی، مقدمات تاملات فلسفی را در بارهی غرب فراهم میسازند و پایهی آن هستند؛
۳. مفهوم "غرب" بیانگر کلیتی واحد و یکپارچه نیست. افادهی وحدت در مفهوم "غرب" صرفا اعتباری است. واقعیت یکپارچهای به نام "غرب" وجود خارجی ندارد. آنچه در عالم واقع با آن مواجه هستیم، جوامعی هستند که به آنها جوامع غربی میگوییم. در حقیقت، موضوع مطالعهی غربنگریی انتقادی جوامع غربی است. مفهوم "غرب" فاقد وحدت جغرافیایی و تمدنی و تاریخی و فرهنگی و اندیشهگی است. "غرب" بهمنزلهی امری واحد صرفا برساختی نظری در برخی نظرگاهها و برخی اندیشههای برخی متفکران است؛
۴. فرهنگ مدرن با فرهنگ غربی متفاوت است. زیست مدرن با زیست غربی متفاوت است. تمدن مدرن غیر از تمدن غربی است. میتوان مدرن شد اما غربی نشد. مدرن شدن (modernization) غیر از غربی شدن (westernization) است؛
۵. چیز یکپارچهای به نام تمدن غربی وجود ندارد اما میتوان از تمدن یکپارچهای به نام تمدن مدرن سخن گفت. تمدن مدرن امری عالمگیر است و منحصر در جوامع غربی نیست؛
۶. مدرنیته اگرچه خاستگاه غربی داشته و در جوامع غربی نضج یافته و رشد کرده است، اما مدرنیته در هر جامعهای میتواند بومی گردد. لذا میتوان از مدرنیتهها سخن گفت و نه از یک نوع مدرنیته. ورود اندیشهها و ارزشهای مدرن به هر جامعه تاریخمند است. عناصر مدرن در هر جامعه بهنحو خاصی زمینهمند میشوند و با عناصر سنتیی موجود در جامعه پیوند برقرار میکنند. نحوهی جا بازکردن برای عناصر مدرن و نحوهی دروننشینیی عناصر مدرن در جامعهی پذیرنده یکسان نیست و از جامعهای به جامعهی دیگر فرق دارد؛
۷. چیز یکپارچه و واحدی بهنام فرهنگ غربی وجود خارجی ندارد. فرهنگهای جوامع غربی با هم فرقهای فاحشی دارند و نمیتوان از فرهنگ واحد غربی سخن گفت. بهعنوان مثال، فرهنگ سوئدی، فرهنگ آلمانی، فرهنگ اسپانیایی، فرهنگ فرانسوی، و فرهنگ امریکایی با هم فرقهای فاحشی دارند.
🔻مصداقی از رفتار در فرهنگ آلمانی و تفاوتهایش با رفتار در فرهنگ ایرانی:
https://www.instagram.com/reel/DJ1Knw2oRYx/?igsh=MXdkZTMzMXR3OWdsdw==
#غرب
#مدرنیته
#غربگرایی
#تمدن_غربی
#غربی_شدن
#مدرن_شدن
#غربستیزی
#فرهنگ_غربی
#غربنگری_انتقادی
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
چنانکه پیش از این گفتم، هم با غربستیزی مخالف ام و هم با غربگرایی. من از غربنگریی انتقادی (بهنحو انتقادیاندیشانه به غرب نگریستن) دفاع میکنم. اما برخی از اصول پایهای غربنگریی انتقادی را اینجا مورد بحث قرار میدهم.
۱. مفهوم "غرب" در غربنگریی انتقادی بهمنزلهی یک موضوع، بهنحو بیطرفانه و انتقادیاندیشانه مورد مطالعه قرار میگیرد؛
۲. مطالعات تجربی در بارهی غرب در غربنگریی انتقادی، مقدمات تاملات فلسفی را در بارهی غرب فراهم میسازند و پایهی آن هستند؛
۳. مفهوم "غرب" بیانگر کلیتی واحد و یکپارچه نیست. افادهی وحدت در مفهوم "غرب" صرفا اعتباری است. واقعیت یکپارچهای به نام "غرب" وجود خارجی ندارد. آنچه در عالم واقع با آن مواجه هستیم، جوامعی هستند که به آنها جوامع غربی میگوییم. در حقیقت، موضوع مطالعهی غربنگریی انتقادی جوامع غربی است. مفهوم "غرب" فاقد وحدت جغرافیایی و تمدنی و تاریخی و فرهنگی و اندیشهگی است. "غرب" بهمنزلهی امری واحد صرفا برساختی نظری در برخی نظرگاهها و برخی اندیشههای برخی متفکران است؛
۴. فرهنگ مدرن با فرهنگ غربی متفاوت است. زیست مدرن با زیست غربی متفاوت است. تمدن مدرن غیر از تمدن غربی است. میتوان مدرن شد اما غربی نشد. مدرن شدن (modernization) غیر از غربی شدن (westernization) است؛
۵. چیز یکپارچهای به نام تمدن غربی وجود ندارد اما میتوان از تمدن یکپارچهای به نام تمدن مدرن سخن گفت. تمدن مدرن امری عالمگیر است و منحصر در جوامع غربی نیست؛
۶. مدرنیته اگرچه خاستگاه غربی داشته و در جوامع غربی نضج یافته و رشد کرده است، اما مدرنیته در هر جامعهای میتواند بومی گردد. لذا میتوان از مدرنیتهها سخن گفت و نه از یک نوع مدرنیته. ورود اندیشهها و ارزشهای مدرن به هر جامعه تاریخمند است. عناصر مدرن در هر جامعه بهنحو خاصی زمینهمند میشوند و با عناصر سنتیی موجود در جامعه پیوند برقرار میکنند. نحوهی جا بازکردن برای عناصر مدرن و نحوهی دروننشینیی عناصر مدرن در جامعهی پذیرنده یکسان نیست و از جامعهای به جامعهی دیگر فرق دارد؛
۷. چیز یکپارچه و واحدی بهنام فرهنگ غربی وجود خارجی ندارد. فرهنگهای جوامع غربی با هم فرقهای فاحشی دارند و نمیتوان از فرهنگ واحد غربی سخن گفت. بهعنوان مثال، فرهنگ سوئدی، فرهنگ آلمانی، فرهنگ اسپانیایی، فرهنگ فرانسوی، و فرهنگ امریکایی با هم فرقهای فاحشی دارند.
🔻مصداقی از رفتار در فرهنگ آلمانی و تفاوتهایش با رفتار در فرهنگ ایرانی:
https://www.instagram.com/reel/DJ1Knw2oRYx/?igsh=MXdkZTMzMXR3OWdsdw==
#غرب
#مدرنیته
#غربگرایی
#تمدن_غربی
#غربی_شدن
#مدرن_شدن
#غربستیزی
#فرهنگ_غربی
#غربنگری_انتقادی
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
سلام دکتر محدثی عزیز
در مورد یادداشتتان با عنوان "برخی اصول پایهای غربنگری انتقادی" به عرض میرساند:
با مطالب یادداشتتان موافقم اما با بند ۶ آن کاملا مخالفم. بهنظر من در سطح ذهنی، مفهومی و فلسفی ما یک مدرنیته بیشتر نداریم که اصل بنیادین و جهانشمول آن همان "سوژه خودبنیاد" است. البته میتوان به اصول و ارزشهای دیگری مانند اومانیسم، سکولاریسم، آزادی، فردگرایی، عقلگرایی و تجربهگرایی هم اشاره کرد که همگی ریشه در همان اصل بنیادین دارند. طرح این اصول در عصر روشنگری باعث خروج انسان از دوران سنت و ورود او به دوران مدرن شد.
این اصول، جهانشمول هستند که دخل و تصرف و یا تغییر و تحریف دلبخواهانه آن اصول مانع از تحقق مدرنیته در سطح هستیشناسانه میشود.
مدرنیته، غربی و شرقی و آلمانی و اسکاتلندی و ایرانی و ژاپنی و مسلمان و مسیحی ندارد. مگر میشود سوژهمحوری و خردگرایی را بومیسازی کرد؟ آیا تاکنون تمدن و کشوری توانسته مدرنیتهای غیر از همان مدرنیته غربی تعریف و به دیگران معرفی کند؟ اگر توانسته به ما معرفی کنید اگر هم نتوانسته بهتر است مردم را سرکار نگذاریم و جامعه را معطل تخیلات خود نگذاریم.
البته در سطح عینی، تجربی یعنی در بحث چگونگی تحقق مدرنیته (که به آن مدرنیزاسیون میگوییم) براساس تاریخ، فرهنگ و شرایط مکانی و زمانی هر کشوری؛ میتوان مسیر خاص خود را تجربه کند. مدرنیزاسیون در آلمان توسط بیسمارک، در ژاپن توسط نظامیگری امپراطور میجی، در انگلستان توسط طبقه اشراف در فرانسه توسط طبقه بورژوازی و انقلابیون، در هند و کره جنوبی توسط استعمار و....عملیاتی و اجرایی شده است. اما هیچکدام از این کشورها مدرنیته جدیدی تاسیس نکردند. البته نتیجه گزینشگری در اصول مدرنیته را هم دیدیم از کشورهای کمونیستی تا هیتلر و جمهوری اسلامی تا چین یکی فردگرایی و آزادی مدرنیته را کنار گذاشت و دیگری سکولاریسم و دموکراسی.
در کتاب "گونهشناسی روشنفکران ایرانی" توضیح دادهام که مغالطه افرادی مانند آقای میرسپاسی این است که از تفاوت مدرنیزاسیون در آلمان و ژاپن و فرانسه نتیجه گرفتهاند که میتوان از انواع مدرنیته سخن گفت. این مغالطه در نظریات تمام افرادی که از انواع مدرنیته سخن میگویند از پیتر برگر تا مارشال برمن و چارلز دیویس که کتابش را شما ترجمه کردهاید، وجود دارد.
به نظر من این نقد به امثال شریعتی و جلال و همه کیمیاگران ایرانی وارد است که در توهم خلق و تاسیس مدرنیته بومی بودهاند. شادمان و شایگان و سیدجواد طباطبایی هم همین ادعا را داشتهاند و میگفتند میخواهند تقلیدگر غرب نباشند و شاید بتوانند مدرنیته ایرانی تاسیس کنند. مدرنیته یعنی خردخودبنیاد و معیار قرار دادن این اصل که ابتدا در غرب مسلط شد به معنای مقلد غرب بودن نیست.
باسپاس
✍نظام بهرامی کمیل
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
🔸محدثی: سلام و ارادت عزیز! سپاس از دوست عزیز اندیشهمند ام دکتر نظام بهرامیی کمیل! گفتوگو خواهیم کرد و مراد ام را بیشتر توضیح خواهم داد. اما خوشحال ام که با اصل بحث موافقت دارید!
#غرب
#مدرنیته
#غربگرایی
#تمدن_غربی
#غربی_شدن
#مدرن_شدن
#غربستیزی
#فرهنگ_غربی
#غربنگری_انتقادی
#نظام_بهرامی_کمیل
@NewHasanMohaddesi
سلام دکتر محدثی عزیز
در مورد یادداشتتان با عنوان "برخی اصول پایهای غربنگری انتقادی" به عرض میرساند:
با مطالب یادداشتتان موافقم اما با بند ۶ آن کاملا مخالفم. بهنظر من در سطح ذهنی، مفهومی و فلسفی ما یک مدرنیته بیشتر نداریم که اصل بنیادین و جهانشمول آن همان "سوژه خودبنیاد" است. البته میتوان به اصول و ارزشهای دیگری مانند اومانیسم، سکولاریسم، آزادی، فردگرایی، عقلگرایی و تجربهگرایی هم اشاره کرد که همگی ریشه در همان اصل بنیادین دارند. طرح این اصول در عصر روشنگری باعث خروج انسان از دوران سنت و ورود او به دوران مدرن شد.
این اصول، جهانشمول هستند که دخل و تصرف و یا تغییر و تحریف دلبخواهانه آن اصول مانع از تحقق مدرنیته در سطح هستیشناسانه میشود.
مدرنیته، غربی و شرقی و آلمانی و اسکاتلندی و ایرانی و ژاپنی و مسلمان و مسیحی ندارد. مگر میشود سوژهمحوری و خردگرایی را بومیسازی کرد؟ آیا تاکنون تمدن و کشوری توانسته مدرنیتهای غیر از همان مدرنیته غربی تعریف و به دیگران معرفی کند؟ اگر توانسته به ما معرفی کنید اگر هم نتوانسته بهتر است مردم را سرکار نگذاریم و جامعه را معطل تخیلات خود نگذاریم.
البته در سطح عینی، تجربی یعنی در بحث چگونگی تحقق مدرنیته (که به آن مدرنیزاسیون میگوییم) براساس تاریخ، فرهنگ و شرایط مکانی و زمانی هر کشوری؛ میتوان مسیر خاص خود را تجربه کند. مدرنیزاسیون در آلمان توسط بیسمارک، در ژاپن توسط نظامیگری امپراطور میجی، در انگلستان توسط طبقه اشراف در فرانسه توسط طبقه بورژوازی و انقلابیون، در هند و کره جنوبی توسط استعمار و....عملیاتی و اجرایی شده است. اما هیچکدام از این کشورها مدرنیته جدیدی تاسیس نکردند. البته نتیجه گزینشگری در اصول مدرنیته را هم دیدیم از کشورهای کمونیستی تا هیتلر و جمهوری اسلامی تا چین یکی فردگرایی و آزادی مدرنیته را کنار گذاشت و دیگری سکولاریسم و دموکراسی.
در کتاب "گونهشناسی روشنفکران ایرانی" توضیح دادهام که مغالطه افرادی مانند آقای میرسپاسی این است که از تفاوت مدرنیزاسیون در آلمان و ژاپن و فرانسه نتیجه گرفتهاند که میتوان از انواع مدرنیته سخن گفت. این مغالطه در نظریات تمام افرادی که از انواع مدرنیته سخن میگویند از پیتر برگر تا مارشال برمن و چارلز دیویس که کتابش را شما ترجمه کردهاید، وجود دارد.
به نظر من این نقد به امثال شریعتی و جلال و همه کیمیاگران ایرانی وارد است که در توهم خلق و تاسیس مدرنیته بومی بودهاند. شادمان و شایگان و سیدجواد طباطبایی هم همین ادعا را داشتهاند و میگفتند میخواهند تقلیدگر غرب نباشند و شاید بتوانند مدرنیته ایرانی تاسیس کنند. مدرنیته یعنی خردخودبنیاد و معیار قرار دادن این اصل که ابتدا در غرب مسلط شد به معنای مقلد غرب بودن نیست.
باسپاس
✍نظام بهرامی کمیل
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
🔸محدثی: سلام و ارادت عزیز! سپاس از دوست عزیز اندیشهمند ام دکتر نظام بهرامیی کمیل! گفتوگو خواهیم کرد و مراد ام را بیشتر توضیح خواهم داد. اما خوشحال ام که با اصل بحث موافقت دارید!
#غرب
#مدرنیته
#غربگرایی
#تمدن_غربی
#غربی_شدن
#مدرن_شدن
#غربستیزی
#فرهنگ_غربی
#غربنگری_انتقادی
#نظام_بهرامی_کمیل
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
♦️تاملات پس از گفتوگو: استوریهای کامران آقابزرگ
۱ خرداد ۱۴۰۴
youtube.com/@toAkademi
#تاریخ
#کوروش
#تاریخ_ایران
#دانش_تاریخ
#هویت_ایرانی
#اسطورهزدایی
#مهرداد_ملکزاده
@NewHasanMohaddesi
♦️تاملات پس از گفتوگو: استوریهای کامران آقابزرگ
۱ خرداد ۱۴۰۴
youtube.com/@toAkademi
#تاریخ
#کوروش
#تاریخ_ایران
#دانش_تاریخ
#هویت_ایرانی
#اسطورهزدایی
#مهرداد_ملکزاده
@NewHasanMohaddesi