Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانیها و واقعیتهای پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت سوم)
احمد فعال
طالبانآفرینی مهاجرین افغانستانی؟
دوست عزیزم دکتر محدثی میفرمایند: «افغانستان در دهههای اخیر با فرهنگ خاص خود، طالبان آفریده است. من و امثال من خیلی صریح و روشن اعتراض داریم به ورود میلیونها عضو از جمعیت طالبانآفرین. دستکم روندی از بررسیی صلاحیت مهاجر باید وجود داشته باشد. ما نمیخواهیم فرهنگ و جامعهی ما دو باره به عقب برگردد و میلیونها نفر از مردمانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، وارد کشور شوند. کشور ما وارد عصر پسادینی شده است. آن را به عقب برنگردانید!». از ایشان میپرسم، کدام مطالعات میدانی و تجربی نشان داده است، که اولاً این مهاجران طرز فکر طالبانی دارند؟ و دوم که مهمتر است، کجا به چشم خود دیده و یا مطالعهای در دست دارید که حضور مهاجرانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، آنقدر روی فرهنگ جامعه اثر میگذارند که آن را به عقب بر میگردانند؟
تا آنجا که با تک تک مهاجران افغانستانی که طی 15 سال اخیر روبرو شدهام هیچکدام گرایش طالبانی ندارند، بلکه خود را از لحاظ فکری و حتی از لحاظ سیاق زندگی دشمن طالبان میپندارند. دوم و این حقیقت که مهمتر هم هست، حضور مهاجران افغانستانی به نوعی به ایرانیزه شدن و مدرنیزه شدن آنها منجر میشود. و این در برگشت به نفع افغانستان و در تعامل سرزمینی و فرهنگی نهایتاً سود آن به ایران میرسد. جهت اطلاع آقای محدثی عرض کنم، اگر دو نگاه سنتگرایی و مدرنگرایی را به روابط میان "متن و حاشیه" تقسیم کنیم، در مقالهای که در باب جامعه شناسی متن و حاشیه نوشتهام، ضمن تقسیم متن و حاشیه به سه مؤلفه فرهنگی، جغرافیایی و سیاسی، توضیح دادهام که این حاشیه است که جذب متن میشود و نه به عکس. به لحاظ جغرافیایی وقتی در متن یک شهر حاشیهنشینی رخ میدهد، و مدام با ساخت حاشیه در کنار حاشیه، حواشی پیشین به تدریج جذب متن میشوند، هم به لحاظ مدرنسازی در ساخت و ساز، وهم به لحاظ فرهنگی. هم اکنون شما سمت خاک سفید تهران بروید، زمانی که شهرداری با بولدزر آنها را جمع میکرد، امروز بعد از چند دهه از حاشیه خارج شدهاند، و نوع ساخت و سازها با ساخت و سازهای محلهای متوسط و حتی سمت بالای تهران خیلی فرقی ندارد. در آن مقالات، دانشگاه تهران را هم به لحاظ جغرافیایی و هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ فرهنگی متن متن توصیف کردهام. بقیه متنها و حاشیهها پیرامون آن شکل میگیرند.
هیچجا در تاریخ تحولات اجتماعات نشان نداده است که متن جذب حاشیه شود، حاشیه میتواند از راه تصرف نهادهای قدرت به متن حمله کند، مانند اتفاقی که در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد افتاد، اما هرگز نمیتواند متن را در خود جذب و ادغام کند. گرایش عمومی جامعه تغییر و تحول از حاشیه به سمت متن است، و نه به عکس. حکمرانان جمهوری اسلامی هم که به حاشیهنشینان اتکاء دارند، با جذب تدریجی حاشیه در متن، نقطه اتکاء خود را در آینده به طور کامل از دست میدهند. در فرایند تغییر و تحول، کل هواداران نظام از حاشیه جذب متن فرهنگی و سیاسی جامعه میشوند.
حاصل آنکه، فکر نکنیم هجوم میلیونها مهاجری که تحت یک زندگی حاشیهای و سنتی بسر میبردند و میبرند، میتوانند متن فرهنگی و سیاسی جامعه ایران را به حاشیه برگردانند؟ در حالی که داستان تماماً خلاف آن است، این مهاجران افغانستانی هستند که تحت تأثیر فرهنگ ایران دچار تغییر و تحولی عمیق فرهنگی و سیاسی خواهند شد. چنانچه در واقعیت همین اتفاق هم افتاده است. اگر سری به ساختمانهایی که کارگران افغانستانی در حال کار کردن هستند بزنید، هر کدام با گوشیای که اختیار دارند در حین کار کردن، همین موسیقیهای لوس آنجلسی ما را گوش میدهند. خوب این کجا ربطی به طالبانیسم دارد؟
اگر نگرانی محدثی بازگشت وضعیت پسادینی است، و در همین متن این وضعیت را ستایشآمیز میداند، دقیقا معلوم نیست که مرادشان چیست؟ من به این حقیقت کار ندارم که اکنون ایشان تحت تأثیر واکنش بر علیه همان مجموعه یادداشتهایی قرار دارند که با عنوان "خریت شناسی" نوشتند. محتملاً مواجه ایشان با شریعتی و مذهب را، بتوان در راستای همین عکسالعملها ارزیابی کرد. در هر حال این عکسالعملها درست باشند و یا غلط، تلقی من را از دکتر محدثی به عنوان یک دوست، و دغدغهمند به من به مسائل میهنی، و یک جامعه شناس با دانش، تغییر نخواهد داد.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12968
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت سوم)
احمد فعال
طالبانآفرینی مهاجرین افغانستانی؟
دوست عزیزم دکتر محدثی میفرمایند: «افغانستان در دهههای اخیر با فرهنگ خاص خود، طالبان آفریده است. من و امثال من خیلی صریح و روشن اعتراض داریم به ورود میلیونها عضو از جمعیت طالبانآفرین. دستکم روندی از بررسیی صلاحیت مهاجر باید وجود داشته باشد. ما نمیخواهیم فرهنگ و جامعهی ما دو باره به عقب برگردد و میلیونها نفر از مردمانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، وارد کشور شوند. کشور ما وارد عصر پسادینی شده است. آن را به عقب برنگردانید!». از ایشان میپرسم، کدام مطالعات میدانی و تجربی نشان داده است، که اولاً این مهاجران طرز فکر طالبانی دارند؟ و دوم که مهمتر است، کجا به چشم خود دیده و یا مطالعهای در دست دارید که حضور مهاجرانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، آنقدر روی فرهنگ جامعه اثر میگذارند که آن را به عقب بر میگردانند؟
تا آنجا که با تک تک مهاجران افغانستانی که طی 15 سال اخیر روبرو شدهام هیچکدام گرایش طالبانی ندارند، بلکه خود را از لحاظ فکری و حتی از لحاظ سیاق زندگی دشمن طالبان میپندارند. دوم و این حقیقت که مهمتر هم هست، حضور مهاجران افغانستانی به نوعی به ایرانیزه شدن و مدرنیزه شدن آنها منجر میشود. و این در برگشت به نفع افغانستان و در تعامل سرزمینی و فرهنگی نهایتاً سود آن به ایران میرسد. جهت اطلاع آقای محدثی عرض کنم، اگر دو نگاه سنتگرایی و مدرنگرایی را به روابط میان "متن و حاشیه" تقسیم کنیم، در مقالهای که در باب جامعه شناسی متن و حاشیه نوشتهام، ضمن تقسیم متن و حاشیه به سه مؤلفه فرهنگی، جغرافیایی و سیاسی، توضیح دادهام که این حاشیه است که جذب متن میشود و نه به عکس. به لحاظ جغرافیایی وقتی در متن یک شهر حاشیهنشینی رخ میدهد، و مدام با ساخت حاشیه در کنار حاشیه، حواشی پیشین به تدریج جذب متن میشوند، هم به لحاظ مدرنسازی در ساخت و ساز، وهم به لحاظ فرهنگی. هم اکنون شما سمت خاک سفید تهران بروید، زمانی که شهرداری با بولدزر آنها را جمع میکرد، امروز بعد از چند دهه از حاشیه خارج شدهاند، و نوع ساخت و سازها با ساخت و سازهای محلهای متوسط و حتی سمت بالای تهران خیلی فرقی ندارد. در آن مقالات، دانشگاه تهران را هم به لحاظ جغرافیایی و هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ فرهنگی متن متن توصیف کردهام. بقیه متنها و حاشیهها پیرامون آن شکل میگیرند.
هیچجا در تاریخ تحولات اجتماعات نشان نداده است که متن جذب حاشیه شود، حاشیه میتواند از راه تصرف نهادهای قدرت به متن حمله کند، مانند اتفاقی که در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد افتاد، اما هرگز نمیتواند متن را در خود جذب و ادغام کند. گرایش عمومی جامعه تغییر و تحول از حاشیه به سمت متن است، و نه به عکس. حکمرانان جمهوری اسلامی هم که به حاشیهنشینان اتکاء دارند، با جذب تدریجی حاشیه در متن، نقطه اتکاء خود را در آینده به طور کامل از دست میدهند. در فرایند تغییر و تحول، کل هواداران نظام از حاشیه جذب متن فرهنگی و سیاسی جامعه میشوند.
حاصل آنکه، فکر نکنیم هجوم میلیونها مهاجری که تحت یک زندگی حاشیهای و سنتی بسر میبردند و میبرند، میتوانند متن فرهنگی و سیاسی جامعه ایران را به حاشیه برگردانند؟ در حالی که داستان تماماً خلاف آن است، این مهاجران افغانستانی هستند که تحت تأثیر فرهنگ ایران دچار تغییر و تحولی عمیق فرهنگی و سیاسی خواهند شد. چنانچه در واقعیت همین اتفاق هم افتاده است. اگر سری به ساختمانهایی که کارگران افغانستانی در حال کار کردن هستند بزنید، هر کدام با گوشیای که اختیار دارند در حین کار کردن، همین موسیقیهای لوس آنجلسی ما را گوش میدهند. خوب این کجا ربطی به طالبانیسم دارد؟
اگر نگرانی محدثی بازگشت وضعیت پسادینی است، و در همین متن این وضعیت را ستایشآمیز میداند، دقیقا معلوم نیست که مرادشان چیست؟ من به این حقیقت کار ندارم که اکنون ایشان تحت تأثیر واکنش بر علیه همان مجموعه یادداشتهایی قرار دارند که با عنوان "خریت شناسی" نوشتند. محتملاً مواجه ایشان با شریعتی و مذهب را، بتوان در راستای همین عکسالعملها ارزیابی کرد. در هر حال این عکسالعملها درست باشند و یا غلط، تلقی من را از دکتر محدثی به عنوان یک دوست، و دغدغهمند به من به مسائل میهنی، و یک جامعه شناس با دانش، تغییر نخواهد داد.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12968
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️انسانگراییی قلابی: وارد شدن میلیونها مردم طالبانآفرین، جنایتی علیه ایران است
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
برخی از حضرات چپ و غیر چپ در این روزها در اثر اخراج افغانستانیها یا اخراج غیر انسانی و نامطلوب افغانستانیها، انسانگراییشان شکوفا شده…
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
برخی از حضرات چپ و غیر چپ در این روزها در اثر اخراج افغانستانیها یا اخراج غیر انسانی و نامطلوب افغانستانیها، انسانگراییشان شکوفا شده…
🤣3👍2🤔2
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانیها و واقعیتهای پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت چهارم)
احمد فعال
نگرانی از بازگشت جامعه به عقب؟
وقتی ایشان میفرمایند : «ما نمیخواهیم فرهنگ و جامعهی ما دو باره به عقب برگردد و میلیونها نفر از مردمانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، وارد کشور شوند. کشور ما وارد عصر پسادینی شده است. آن را به عقب برنگردانید!». اینکه جامعه ما در حال مدرن شدن است (که هست) و وارد عصر پسادینی شده است، چه مزیتهایی بر گذشته خود مثلا چهل سال پیش و پنجاه سال پیش دارد، که نگران به عقب رانده شدن آن را دارید؟ اگر نگرانی شما بازگشت به فرهنگ و ارزشهای رسمی حکومتی است، این نکته را هم خدمت شما عرض کنم، اینجور فکر نکنید که همین مردم و یا همین جوانان، در سی و چهل سال پیش فدایی این ارزشها بودند، و یا نیروهای ذخیره میلیشیای نظام بودند، و حالا چون نیستند، خدا را شکر میکنیم که دستکم جامعه و جوانانش در عصر پسادینی رابطه استعبادی با قدرت سیاسی و نهادهای دینی را ترک گفتهاند، و از این حیث باید نگران برگشت این وضعیت بود. شاید سن و سال آقای محدثی جواب ندهد، اما جهت اطلاع ایشان به هزار و یک دلیل و نشانه میتوانم ثابت کنم که از فردای بعد از 1360 اکثریت جامعه همراه با وضع موجود و نظام موجود و ارزشها و هنجاریهای رسمی نبودند. مردم از همان زمان حال و هوای خودشان را داشتند، و به هیچ وجه با ساز دستگاه "هنجارسازیِ نظمِ موجود" کوک نشدند. یک مثال ساده میزنم. مرحوم بازرگان در نامهای که در یکی دو سال قبل از پایان جنگ برای مرحوم خمینی مینویسد، میگوید: "شنیده شده است که بسیاری از سران نظام با ادامه جنگ مخالف هستند، اما وقتی نزد شما میرسند تظاهر به موافقت میکنند". اینجانب شاهد بودم که "تظاهر به موافقت" تا مشارکت در انتخابات، جزئی از ذات فرهنگی ایرانیان شده بود، البته بنا به قاعده تقیه و وقف، زیست دوگانه قسم مهمی از فرهنگ ایرانیان در طول تاریخ بوده است. نمونه دیگر میتوان به اولین مجلس انتخابات بعد از جنگ (سال 1371) مراجعه کرد. که اگر تهران را کانونیترین متن سیاسی و جغرافیایی کشور بنامیم فقط 39 درصد شرکت کردند، که از همین تعداد رأی دهندگان و نفر اول منتخبین، یک شخص غیرسیاسی بود که صرفا مردم از روی واکنش به ایشان رأی دادند.
امروز تنها به یمن شبکههای اجتماعی و بیشتر به یمن از میان رفتن حجاب میان دولت و ملت، همه چیز علنی شده است، و لذا اگر مراد جناب دکتر محدثی از این حیث است، این بازگشت و یا عدم بازگشت، اصلاً جای نگرانی ندارد.
به غیر از این، دیگر چه ویژگیهایی در جامعه امروز و یا نسل امروز میبیند که خیلی نگران هستید به گذشته برنگردد؟ آیا نسل امروز قانونمدار شده است؟ به قول مرحوم مصدق به حقوق خود عارف شده است؟ تا بن دندان هنجارشکن و سرکش نشده است؟ بنیاد خانواده از هم پاشیده نشده است؟ سلسله مراتب احترام از بین نرفته است؟ اعتمادها از بین نرفته است؟ از ندرت ازدواجهایی که صورت میگیرد، اغلب به طلاق منجر نمیشوند؟ فرت و فرت خیانت در خانوادهها و روابط زناشویی باب نشده است؟ باز فرت فرت سیگار کشیدن و الکلی شدن مثل نقل و نبات سرگرمی جوانان، تا حتی نوجوانان نشده است؟ زبان و ادبیات آنان لمپنیستی و جنسیت زده نشده است؟ کتابخوانی بیشتر شده است؟ میانگین معدل دیپلمهها به ضرب و زور، به زیر ده نرسیده است؟ آیا خودشیفتگی مفرطی که محصول زندگی مدرن و پست مدرن هستند، و امروز در عصر پسادینی در جامعه مشاهده میکنیم، و هر فرد همه چیز را برای خود میخواهد، امر پسندیدهای است که در از دست دادن آن نگران باشیم؟
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت چهارم)
احمد فعال
نگرانی از بازگشت جامعه به عقب؟
وقتی ایشان میفرمایند : «ما نمیخواهیم فرهنگ و جامعهی ما دو باره به عقب برگردد و میلیونها نفر از مردمانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، وارد کشور شوند. کشور ما وارد عصر پسادینی شده است. آن را به عقب برنگردانید!». اینکه جامعه ما در حال مدرن شدن است (که هست) و وارد عصر پسادینی شده است، چه مزیتهایی بر گذشته خود مثلا چهل سال پیش و پنجاه سال پیش دارد، که نگران به عقب رانده شدن آن را دارید؟ اگر نگرانی شما بازگشت به فرهنگ و ارزشهای رسمی حکومتی است، این نکته را هم خدمت شما عرض کنم، اینجور فکر نکنید که همین مردم و یا همین جوانان، در سی و چهل سال پیش فدایی این ارزشها بودند، و یا نیروهای ذخیره میلیشیای نظام بودند، و حالا چون نیستند، خدا را شکر میکنیم که دستکم جامعه و جوانانش در عصر پسادینی رابطه استعبادی با قدرت سیاسی و نهادهای دینی را ترک گفتهاند، و از این حیث باید نگران برگشت این وضعیت بود. شاید سن و سال آقای محدثی جواب ندهد، اما جهت اطلاع ایشان به هزار و یک دلیل و نشانه میتوانم ثابت کنم که از فردای بعد از 1360 اکثریت جامعه همراه با وضع موجود و نظام موجود و ارزشها و هنجاریهای رسمی نبودند. مردم از همان زمان حال و هوای خودشان را داشتند، و به هیچ وجه با ساز دستگاه "هنجارسازیِ نظمِ موجود" کوک نشدند. یک مثال ساده میزنم. مرحوم بازرگان در نامهای که در یکی دو سال قبل از پایان جنگ برای مرحوم خمینی مینویسد، میگوید: "شنیده شده است که بسیاری از سران نظام با ادامه جنگ مخالف هستند، اما وقتی نزد شما میرسند تظاهر به موافقت میکنند". اینجانب شاهد بودم که "تظاهر به موافقت" تا مشارکت در انتخابات، جزئی از ذات فرهنگی ایرانیان شده بود، البته بنا به قاعده تقیه و وقف، زیست دوگانه قسم مهمی از فرهنگ ایرانیان در طول تاریخ بوده است. نمونه دیگر میتوان به اولین مجلس انتخابات بعد از جنگ (سال 1371) مراجعه کرد. که اگر تهران را کانونیترین متن سیاسی و جغرافیایی کشور بنامیم فقط 39 درصد شرکت کردند، که از همین تعداد رأی دهندگان و نفر اول منتخبین، یک شخص غیرسیاسی بود که صرفا مردم از روی واکنش به ایشان رأی دادند.
امروز تنها به یمن شبکههای اجتماعی و بیشتر به یمن از میان رفتن حجاب میان دولت و ملت، همه چیز علنی شده است، و لذا اگر مراد جناب دکتر محدثی از این حیث است، این بازگشت و یا عدم بازگشت، اصلاً جای نگرانی ندارد.
به غیر از این، دیگر چه ویژگیهایی در جامعه امروز و یا نسل امروز میبیند که خیلی نگران هستید به گذشته برنگردد؟ آیا نسل امروز قانونمدار شده است؟ به قول مرحوم مصدق به حقوق خود عارف شده است؟ تا بن دندان هنجارشکن و سرکش نشده است؟ بنیاد خانواده از هم پاشیده نشده است؟ سلسله مراتب احترام از بین نرفته است؟ اعتمادها از بین نرفته است؟ از ندرت ازدواجهایی که صورت میگیرد، اغلب به طلاق منجر نمیشوند؟ فرت و فرت خیانت در خانوادهها و روابط زناشویی باب نشده است؟ باز فرت فرت سیگار کشیدن و الکلی شدن مثل نقل و نبات سرگرمی جوانان، تا حتی نوجوانان نشده است؟ زبان و ادبیات آنان لمپنیستی و جنسیت زده نشده است؟ کتابخوانی بیشتر شده است؟ میانگین معدل دیپلمهها به ضرب و زور، به زیر ده نرسیده است؟ آیا خودشیفتگی مفرطی که محصول زندگی مدرن و پست مدرن هستند، و امروز در عصر پسادینی در جامعه مشاهده میکنیم، و هر فرد همه چیز را برای خود میخواهد، امر پسندیدهای است که در از دست دادن آن نگران باشیم؟
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
Telegram
بیان آزادی
❇️ بیان آزادی
✍🏻 درسگفتارها و مباحثات احمد فعال و فضایی برای طرح تحلیلهای نظری در فلسفه سیاسی و جامعهشناسی
آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد میسپارد جان! (نیما یوشیج)
تماس با ادمین کانال:
@ahmadfaal
✍🏻 درسگفتارها و مباحثات احمد فعال و فضایی برای طرح تحلیلهای نظری در فلسفه سیاسی و جامعهشناسی
آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد میسپارد جان! (نیما یوشیج)
تماس با ادمین کانال:
@ahmadfaal
🤣4🤔2👍1
♦️کارفرمای ایرانی، استثمار افغانستانی: دومین سودبرندهگان از مهاجران افغانستانی
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۰ تیر ۱۴۰۴
بهنظر میرسد بعد از نیروهای سیاسی که با اهداف خاص سیاسی بهنحو میلیونی مهاجر افغانستانی پذیرفته اند تا بتوانند از آنها در جهت مقاصد آنی و آتیی خود بهره ببرند، کارفرماها ایرانی بیشترین استفاده برندهگان از مهاجران افغانستانی هستند.
گزارشهای میدانیی دریافتی در این روزها حاکی از دو رفتار مهم کارفرماهای ایرانی است:
۱. تعطیل کردن بسیاری از کارگاهها توسط کارفرماهای ایرانی،
۲. مخفی ساختن کارگران افغانستانی بهمنظور اینکه کار مهاجرگیری مختل شود و آبها از آسیاب بیافتد و فرمان بگیر و ببند مهاجران سست و ضعیف شود.
کارفرماهای ایرانی میتوانستند از نیروی کار بسیار ارزان افغانستانی بهرهمند شوند. کارفرماهای ایرانی در این مدت نشان دادند که از استعداد و قدرت استثمارگریی بالایی برخوردارند. آنها از افغانستانیهای مهاجر بیپناه با قیمت پایین کار میکشیدند و در اغلب موارد نه بیمهای در کار بود و نه مسوولیتپذیریی دیگری.
این روزها دیدم که برخی از کارفرماهای ایرانی ویدئوهایی ساختند و در فضای مجازی پخش کردند و از کارگران افغانستانی تعریف کردند.
کارفرماهای ایرانی از مهمترین مدافعان مهاجرپذیریی میلیونی از افغانستانیها هستند. سودشان در این است که کارگر ارزان داشته باشند. آنها به جیب خودشان میاندیشند. این اوج تعهد سیاسیی آنان به کشور است.
🔻ویدئوی زیر نمونهای از ویدئوها و متونی است که این روزها مشاهده کرده ام.👇👇👇
#استثمار
#برخورد_تمدنی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۰ تیر ۱۴۰۴
بهنظر میرسد بعد از نیروهای سیاسی که با اهداف خاص سیاسی بهنحو میلیونی مهاجر افغانستانی پذیرفته اند تا بتوانند از آنها در جهت مقاصد آنی و آتیی خود بهره ببرند، کارفرماها ایرانی بیشترین استفاده برندهگان از مهاجران افغانستانی هستند.
گزارشهای میدانیی دریافتی در این روزها حاکی از دو رفتار مهم کارفرماهای ایرانی است:
۱. تعطیل کردن بسیاری از کارگاهها توسط کارفرماهای ایرانی،
۲. مخفی ساختن کارگران افغانستانی بهمنظور اینکه کار مهاجرگیری مختل شود و آبها از آسیاب بیافتد و فرمان بگیر و ببند مهاجران سست و ضعیف شود.
کارفرماهای ایرانی میتوانستند از نیروی کار بسیار ارزان افغانستانی بهرهمند شوند. کارفرماهای ایرانی در این مدت نشان دادند که از استعداد و قدرت استثمارگریی بالایی برخوردارند. آنها از افغانستانیهای مهاجر بیپناه با قیمت پایین کار میکشیدند و در اغلب موارد نه بیمهای در کار بود و نه مسوولیتپذیریی دیگری.
این روزها دیدم که برخی از کارفرماهای ایرانی ویدئوهایی ساختند و در فضای مجازی پخش کردند و از کارگران افغانستانی تعریف کردند.
کارفرماهای ایرانی از مهمترین مدافعان مهاجرپذیریی میلیونی از افغانستانیها هستند. سودشان در این است که کارگر ارزان داشته باشند. آنها به جیب خودشان میاندیشند. این اوج تعهد سیاسیی آنان به کشور است.
🔻ویدئوی زیر نمونهای از ویدئوها و متونی است که این روزها مشاهده کرده ام.👇👇👇
#استثمار
#برخورد_تمدنی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
👌11👍3❤2👎1🤣1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️کارفرمای ایرانی، استثمار افغانستانی: دومین سودبرندهگان از مهاجران افغانستانی
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۰ تیر ۱۴۰۴
به گفتهی خود اش فقط در یک قلم ۲۰۰ میلیون تومان به جیب زده!
#استثمار
#برخورد_تمدنی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۰ تیر ۱۴۰۴
به گفتهی خود اش فقط در یک قلم ۲۰۰ میلیون تومان به جیب زده!
#استثمار
#برخورد_تمدنی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
👍12❤1🤔1
Forwarded from Aasoo - آسو
مهاجران افغان؛ سپر بلای بحرانهای ایران
🔸 بنا به شواهد گوناگون، در جریان اخراج مهاجران، که به «افغانیبگیری» شهرت یافته است، مأموران بین مهاجران قانونی و غیرقانونی تفاوتی قائل نمیشوند. محمود (نام مستعار) که از پانزده سال قبل با سه فرزند و همسرش در مشهد زندگی کرده و کارگر ساختمانی بوده است، میگوید هرچند «کارت آمایش» داشته و دو فرزندش در ایران به دنیا آمدهاند اما سه ماه پیش بازداشت شد و بیآنکه به او فرصت دهند که با خانوادهاش تماس بگیرد، اخراج شد. دو هفتهی بعد، محمود با پرداخت ۱۲۰ یورو از کنسولگری ایران در هرات ویزا گرفت و نزد خانوادهاش در ایران بازگشت. او میگوید پس از حملهی اسرائیل به ایران و مطرح شدن اتهام جاسوسی علیه مهاجران افغان، بسیاری مثل او نگراناند اما بازگشت به افغانستان نیز به علت محدودیتهای طالبان، بهویژه در زمینهی حق آموزش و کار دختران و زنان و بیکاری، با چالشهای فراوانی همراه است.
@NashrAasoo 💭
🔸 بنا به شواهد گوناگون، در جریان اخراج مهاجران، که به «افغانیبگیری» شهرت یافته است، مأموران بین مهاجران قانونی و غیرقانونی تفاوتی قائل نمیشوند. محمود (نام مستعار) که از پانزده سال قبل با سه فرزند و همسرش در مشهد زندگی کرده و کارگر ساختمانی بوده است، میگوید هرچند «کارت آمایش» داشته و دو فرزندش در ایران به دنیا آمدهاند اما سه ماه پیش بازداشت شد و بیآنکه به او فرصت دهند که با خانوادهاش تماس بگیرد، اخراج شد. دو هفتهی بعد، محمود با پرداخت ۱۲۰ یورو از کنسولگری ایران در هرات ویزا گرفت و نزد خانوادهاش در ایران بازگشت. او میگوید پس از حملهی اسرائیل به ایران و مطرح شدن اتهام جاسوسی علیه مهاجران افغان، بسیاری مثل او نگراناند اما بازگشت به افغانستان نیز به علت محدودیتهای طالبان، بهویژه در زمینهی حق آموزش و کار دختران و زنان و بیکاری، با چالشهای فراوانی همراه است.
@NashrAasoo 💭
🤔3👍2
♦️اول میبرند، بعد میپرسند گرگی یا روباه!
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۰ تیر ۱۴۰۴
گزارش کانال آسو در بارهی "افغانیبگیری" مرا به یاد یکی از داستانهای مادر بزرگ نازنین ام انداخت. او برای ما کودکان خردسال، گنجینهی مهربانی و داستانگویی بود.
یکی از داستانهای او سه کاراکتر داشت: حاکم، گرگ، و روباه.
روزی از روزها آقا روباهه دید گرگی هراسان و لهله زنان در حال فرار است. پرسید آقا گرگه چی شده؟ چرا اینطور هراسان در حال فراری؟
آقا گرگه گفت: حاکم دستور داده هر گرگی دیدید بگیرید و آلت اش را ببرید.
آقا روباهه وقتی این را شنید: دو پا قرض کرد و همراه با آقا گرگه فرار کرد.
آقا گرگه گفت: تو که روباهی، تو چرا فرار میکنی؟
روباهه گفت: مگه نمیدونی، اینها اول میبرند، بعد میپرسند گرگی یا روباه!
🔸پسنوشت: مخاطب محترمی گفتند:
"داستان گرگ و روباه از مرزباننامه است." سپاس فراوان!
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۰ تیر ۱۴۰۴
گزارش کانال آسو در بارهی "افغانیبگیری" مرا به یاد یکی از داستانهای مادر بزرگ نازنین ام انداخت. او برای ما کودکان خردسال، گنجینهی مهربانی و داستانگویی بود.
یکی از داستانهای او سه کاراکتر داشت: حاکم، گرگ، و روباه.
روزی از روزها آقا روباهه دید گرگی هراسان و لهله زنان در حال فرار است. پرسید آقا گرگه چی شده؟ چرا اینطور هراسان در حال فراری؟
آقا گرگه گفت: حاکم دستور داده هر گرگی دیدید بگیرید و آلت اش را ببرید.
آقا روباهه وقتی این را شنید: دو پا قرض کرد و همراه با آقا گرگه فرار کرد.
آقا گرگه گفت: تو که روباهی، تو چرا فرار میکنی؟
روباهه گفت: مگه نمیدونی، اینها اول میبرند، بعد میپرسند گرگی یا روباه!
🔸پسنوشت: مخاطب محترمی گفتند:
"داستان گرگ و روباه از مرزباننامه است." سپاس فراوان!
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
🤣8🥴2
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
بیانیه میرحسین موسوی
از زندان اختر
🔴 در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد
بسم الله الرحمن الرحیم
▫️در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رویاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار بعد بتواند خدایناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت رخنهای بیابد.
▫️مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بیپاسخ ماندنشان دشمن را شاد میکند. در کوتاهمدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است. علاوه بر این، وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند.
«إنّ لربّکم فی ایام دَهرکُم نفَحات، ألا فتَعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها». به راستی که در روزهای زمانه نسیمهایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید.
اینجانب ضمن محکوم کردن تجاوزات اخیر علیه کشورمان به خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگویم و برای شهدای این ایام رحمت و مغفرت آرزو میکنم.
میرحسین موسوی
۲۰ تیرماه ۱۴۰۴
@Kaleme
از زندان اختر
🔴 در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد
ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست | برگزاری رفراندم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرزوبوم را از دخالت در امور کشور مأیوس خواهد کرد
بسم الله الرحمن الرحیم
▫️در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رویاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار بعد بتواند خدایناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت رخنهای بیابد.
▫️مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بیپاسخ ماندنشان دشمن را شاد میکند. در کوتاهمدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است. علاوه بر این، وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند.
«إنّ لربّکم فی ایام دَهرکُم نفَحات، ألا فتَعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها». به راستی که در روزهای زمانه نسیمهایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید.
اینجانب ضمن محکوم کردن تجاوزات اخیر علیه کشورمان به خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگویم و برای شهدای این ایام رحمت و مغفرت آرزو میکنم.
میرحسین موسوی
۲۰ تیرماه ۱۴۰۴
@Kaleme
Telegram
سایت خبری-تحلیلی کلمه
👏22❤8🤣8👎6👍4🤔1🥴1
جناب آقای دکتر حسن محدثی عزیز
مباحثی که طی این سلسله یاداشت ها و نقد و نظرها مطرح کردید، بسیار جدی و عمیق بود.
آنچه شما در باره حضور میلیونی افغانستان نوشتید من با آن زندگی کردم.
وقتی دانشجوی جامعه شناسی هستی، نمی توانی
چشم تان را به پدیدار شدن واقعیات اجتماعی، مسائل اجتماعی و پیامدهای جدی مسائل کلان منطقه ای (خاورمیانه)، مسائل جهانی ببندی و بی توجه باشی!
در خصوص مساله "بحران بودن" یا "بحران نبودن" حضور افغان ها در ایران مباحث خود را مطرح میکنم:
۱. نیک می دانیم افغانستان بخاطر ریشه های مشترک تاریخی، فرهنگی و مذهبی و جغرافیایی در هم تنیدگی عمیقی با ایران و فرهنگ ایرانی داشته است ایرانیان هم تا پیش از ماجرای به قدرت رسیدن طالبان همواره میزبان خوبی برای مردم این کشور بوده اند.
طالبان به قدرت می رسند و زندانیان را آزاد می کنند و زندانیان راهی شهرهای مختلف کشور می شوند. ما اون رزوهای پیروزی طلبان را در افغانستان در شبکه های اجتماعی نظاره گر بودم و چه سوژه هایی از اولین بار مواجه شدن طالبان با فضای شهر موجب خنده بود!!
با خود فکر می کردم این جماعت طالب چگونه می خواهند ساختار سیاسی، اداری و سازمانی و مملکت داری را تشکیل دهند. ایران اولین کشوری بود که حاکمیت آنها را به رسمیت شناخت. و چقدر بحث و نقد شد و اما بی نتیجه سیاستمداران کار خودش را پیش ی برد! اما گوش شنوا نبود!
مردم افغانستان به دلیل فروپاشی اجتماعی سیاسی، بیکاری، فقر، نا امنی و خشکسالی و ... از ترس طالبان فوج فوج، گروه گروه وارد شهرهای ایران شدند. آن روزها شاهد حضور میلیون ها مردم جنگ زده و نا امن افغانستان در مرزهای شرق ایران بودیم. مردمی که شاید کمترین نقش را در تیره بختی و بیچارگی خودشان داشتند.
در لابه لای جمعیت مهاجر حتما گروه هایی از طالبان با تفکر طالبانی با اندیشه ویرانگری و تصرف بر این خاک مهمان ما شدند. ما نمی دانستیم اما حتما مسئولان امنیتی ما می دانستند. سکوت پیشه کردند.
مردم افغانستان که حتی پیش از آن حق داشتن گواهینامه، حساب بانکی (کارت بانکی) و مالکیت نداشتند. قوانین جدید برای افزایش جمعیت آنها به تصویب رسید:
ثبت نام کودکان اتباع افعان در مدارس بصورت رایگان؛ زایمان رایگان در بیمارستان ها، حضور آسان در ایران با پرداخت ارز هزنیه به منظور تامین ارز کشور، دادن شناسنامه ایرانی برای فرزندانی که پدر افغانستانی و مادر ایرانی داشتند، (قوانین حمایتی و خوبی برای مردم افغانستان به تصویب رسید).
چهره اجتماعی شهرهای ایران در حال تغییر بود، در بافتار اجتماعی، فرهنگی، نهادی و سازمانی و حضور غیر قانونی، در حجم ملیونی مهاجران افغان را به سادگی نظاره گر بودیم و حجم بسیار عظیمی از تراکم اجتماعی، رشد حاشیه نشینی، جرائم و بزهکاری و نا امنی اجتماعی را در تهران و ۱۴ شهرستان اقماری آن می توان به خوبی لمس کرد.
قتل کارگردان شهیر ایران داریوش مهرجویی را خوب یادمان هست. جامعه در خوشت فرو رفته بود اما گوش سیاستمداران بدهکار هیچی نبود.
و اما جنگ دوازده روزه با تجاوز اسرائیل و آمریکا شروع شد گروه های آموزش دیده و نفوذی که عمرشان در جنگ های چریکی سپری سده بود در نقش نفوذی تقش خود را تمام و کمال ایفاد نمودند.
آخرین مشاهده خودم در شب تاسوعا در محله زندگی خودم دستگیری ۱۵ نفر اتباع توسط نیروی انتظامی در خانه ای که در حال نگهداری پهباد بودند مرا شوکه کرد. هنوز این سوال برای من باقیست:
آیا آین گروه های تروریست مردم نجیب، زحمتکش، قابل اعتماد و مهمانان از کشور افغان هستند یا گروه خاص از طالبان؟!
من فکر می کنم برای پاسخ به این سوال نیاز به تبارشناسی جدی در شناخت گروه های مهاجم و نفوذ و شکل گیری جریان نفوذ در سیر تاریخی و پدیداری بحران امینت و جنگ ۱۲ روزه داریم.
اگرچه نقش سیاست های سکوت و بی توجهی مسئولین در زمینه جریان نفوذ را نادیده نمیگیرند و باید نسبت به این همه خون هایی که ریخته شد ناامنی فضای آسمان و زمین پاسخگو باشند.
نفوذی که از بالاترین لایه های امنیتی تا پایین ترین سطوح اجتماعی و کل مناطق ایران را در بر گرفته و اینگونه آرامش و امنیت مردم به تاراج رفته...
با احترام
✍️اردشیر بهرامی
۲۰ تیر ۱۴۰۴
🔻واکنشی است به این نوشتهی محدثی
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13025
#اردشیر_بهرامی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
مباحثی که طی این سلسله یاداشت ها و نقد و نظرها مطرح کردید، بسیار جدی و عمیق بود.
آنچه شما در باره حضور میلیونی افغانستان نوشتید من با آن زندگی کردم.
وقتی دانشجوی جامعه شناسی هستی، نمی توانی
چشم تان را به پدیدار شدن واقعیات اجتماعی، مسائل اجتماعی و پیامدهای جدی مسائل کلان منطقه ای (خاورمیانه)، مسائل جهانی ببندی و بی توجه باشی!
در خصوص مساله "بحران بودن" یا "بحران نبودن" حضور افغان ها در ایران مباحث خود را مطرح میکنم:
۱. نیک می دانیم افغانستان بخاطر ریشه های مشترک تاریخی، فرهنگی و مذهبی و جغرافیایی در هم تنیدگی عمیقی با ایران و فرهنگ ایرانی داشته است ایرانیان هم تا پیش از ماجرای به قدرت رسیدن طالبان همواره میزبان خوبی برای مردم این کشور بوده اند.
طالبان به قدرت می رسند و زندانیان را آزاد می کنند و زندانیان راهی شهرهای مختلف کشور می شوند. ما اون رزوهای پیروزی طلبان را در افغانستان در شبکه های اجتماعی نظاره گر بودم و چه سوژه هایی از اولین بار مواجه شدن طالبان با فضای شهر موجب خنده بود!!
با خود فکر می کردم این جماعت طالب چگونه می خواهند ساختار سیاسی، اداری و سازمانی و مملکت داری را تشکیل دهند. ایران اولین کشوری بود که حاکمیت آنها را به رسمیت شناخت. و چقدر بحث و نقد شد و اما بی نتیجه سیاستمداران کار خودش را پیش ی برد! اما گوش شنوا نبود!
مردم افغانستان به دلیل فروپاشی اجتماعی سیاسی، بیکاری، فقر، نا امنی و خشکسالی و ... از ترس طالبان فوج فوج، گروه گروه وارد شهرهای ایران شدند. آن روزها شاهد حضور میلیون ها مردم جنگ زده و نا امن افغانستان در مرزهای شرق ایران بودیم. مردمی که شاید کمترین نقش را در تیره بختی و بیچارگی خودشان داشتند.
در لابه لای جمعیت مهاجر حتما گروه هایی از طالبان با تفکر طالبانی با اندیشه ویرانگری و تصرف بر این خاک مهمان ما شدند. ما نمی دانستیم اما حتما مسئولان امنیتی ما می دانستند. سکوت پیشه کردند.
مردم افغانستان که حتی پیش از آن حق داشتن گواهینامه، حساب بانکی (کارت بانکی) و مالکیت نداشتند. قوانین جدید برای افزایش جمعیت آنها به تصویب رسید:
ثبت نام کودکان اتباع افعان در مدارس بصورت رایگان؛ زایمان رایگان در بیمارستان ها، حضور آسان در ایران با پرداخت ارز هزنیه به منظور تامین ارز کشور، دادن شناسنامه ایرانی برای فرزندانی که پدر افغانستانی و مادر ایرانی داشتند، (قوانین حمایتی و خوبی برای مردم افغانستان به تصویب رسید).
چهره اجتماعی شهرهای ایران در حال تغییر بود، در بافتار اجتماعی، فرهنگی، نهادی و سازمانی و حضور غیر قانونی، در حجم ملیونی مهاجران افغان را به سادگی نظاره گر بودیم و حجم بسیار عظیمی از تراکم اجتماعی، رشد حاشیه نشینی، جرائم و بزهکاری و نا امنی اجتماعی را در تهران و ۱۴ شهرستان اقماری آن می توان به خوبی لمس کرد.
قتل کارگردان شهیر ایران داریوش مهرجویی را خوب یادمان هست. جامعه در خوشت فرو رفته بود اما گوش سیاستمداران بدهکار هیچی نبود.
و اما جنگ دوازده روزه با تجاوز اسرائیل و آمریکا شروع شد گروه های آموزش دیده و نفوذی که عمرشان در جنگ های چریکی سپری سده بود در نقش نفوذی تقش خود را تمام و کمال ایفاد نمودند.
آخرین مشاهده خودم در شب تاسوعا در محله زندگی خودم دستگیری ۱۵ نفر اتباع توسط نیروی انتظامی در خانه ای که در حال نگهداری پهباد بودند مرا شوکه کرد. هنوز این سوال برای من باقیست:
آیا آین گروه های تروریست مردم نجیب، زحمتکش، قابل اعتماد و مهمانان از کشور افغان هستند یا گروه خاص از طالبان؟!
من فکر می کنم برای پاسخ به این سوال نیاز به تبارشناسی جدی در شناخت گروه های مهاجم و نفوذ و شکل گیری جریان نفوذ در سیر تاریخی و پدیداری بحران امینت و جنگ ۱۲ روزه داریم.
اگرچه نقش سیاست های سکوت و بی توجهی مسئولین در زمینه جریان نفوذ را نادیده نمیگیرند و باید نسبت به این همه خون هایی که ریخته شد ناامنی فضای آسمان و زمین پاسخگو باشند.
نفوذی که از بالاترین لایه های امنیتی تا پایین ترین سطوح اجتماعی و کل مناطق ایران را در بر گرفته و اینگونه آرامش و امنیت مردم به تاراج رفته...
با احترام
✍️اردشیر بهرامی
۲۰ تیر ۱۴۰۴
🔻واکنشی است به این نوشتهی محدثی
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13025
#اردشیر_بهرامی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️میهمانپذیریی انسانی یا مواجههی تمدنی؟ گذر تمدنیی ایران و برخورد تمدّنی با افغانستان
ص۱
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱۹ تیر ۱۴۰۴
مواجههی ساددهسازانه با مهاجرپذیریی میلیونیی جمهوریی اسلامی، مسأله را تا حد یک مسألهی اخلاقی و انسانی در سطح خرد تقلیل میدهد.…
ص۱
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱۹ تیر ۱۴۰۴
مواجههی ساددهسازانه با مهاجرپذیریی میلیونیی جمهوریی اسلامی، مسأله را تا حد یک مسألهی اخلاقی و انسانی در سطح خرد تقلیل میدهد.…
👍10❤2🤣2
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
.
♦️مشهد خودِ کابل است! این مهاجرت نیست. این جابجایی جمعیتی است.
۲۱ تیر ۱۴۰۴
🔹میزان زاد و ولد افغانها در ایران هفت برابر ایرانیهاست، حدود ۲۵٪ جمعیت مشهد افغانی هستند، یعنی یک چهارم جمعیت مشهد!
🔹این تغییر یک حادثه نیست؛ یک پروژه است! آرام و بیصدا، مثل سمی که در رگهای یک ملت تزریق میشود.
🔹از حاشیههای مشهد شروع شد، اما حالا در قلب آن ریشه دوانده.
در مشهد به روایتی یک میلیون و به روایتی دیگر ۷۰۰ هزار #مهاجم_افغانی داریم.
🔹اینها بروند کشور خودشان مشکل مسکن و آب و برق و گاز مشهد حداقل تا چندسال رفع میشود.
🔹افغانها ۳۲ هتل و حداقل ۷۰ کارخانه را در خراسان رضوی به طور کامل اداره میکنند.
🔹بسیاری از افاغنه با پول مواد مخدر و قاچاق تریاک در حال تصرف و تملک مشهد و مناطق مرزی ایران هستند
🔸محدثی: محتوای مطالب وارده نیازمند بررسی است و انتشار آن به معنای تایید همهی محتوا نیست.
#مشهد
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
.
♦️مشهد خودِ کابل است! این مهاجرت نیست. این جابجایی جمعیتی است.
۲۱ تیر ۱۴۰۴
🔹میزان زاد و ولد افغانها در ایران هفت برابر ایرانیهاست، حدود ۲۵٪ جمعیت مشهد افغانی هستند، یعنی یک چهارم جمعیت مشهد!
🔹این تغییر یک حادثه نیست؛ یک پروژه است! آرام و بیصدا، مثل سمی که در رگهای یک ملت تزریق میشود.
🔹از حاشیههای مشهد شروع شد، اما حالا در قلب آن ریشه دوانده.
در مشهد به روایتی یک میلیون و به روایتی دیگر ۷۰۰ هزار #مهاجم_افغانی داریم.
🔹اینها بروند کشور خودشان مشکل مسکن و آب و برق و گاز مشهد حداقل تا چندسال رفع میشود.
🔹افغانها ۳۲ هتل و حداقل ۷۰ کارخانه را در خراسان رضوی به طور کامل اداره میکنند.
🔹بسیاری از افاغنه با پول مواد مخدر و قاچاق تریاک در حال تصرف و تملک مشهد و مناطق مرزی ایران هستند
🔸محدثی: محتوای مطالب وارده نیازمند بررسی است و انتشار آن به معنای تایید همهی محتوا نیست.
#مشهد
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
👍10👎5❤2👏2🥴1
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸
♦️نقدی بر یادداشت دکتر فریدون شایسته با عنوان "بی هویتسازی ملی"
ص۱
✍سپیده آبادپور
۲۱ تیر ۱۴۰۴
این یادداشت بدین معنی نیست که کشورهای همسایه نباید این نوع ناسیونالیسمهای سلطه جویانه و برتری طلب مبتنی بر امپراتوری سیاسی، امپراتوری فرهنگی و ... را کنار بگذارند.
ملیگرایی در عصر جدید و در جوامع لیبرال چگونه است؟ گرامیداشت یاد و خاطره افرادی که در راه اهداف آزادیخواهانه یا در مقام دفاع از وطن در برابر متجاوزین شهید شدند نه بر مبنای تشکیل یک امپراتوری سیاسی یا فرهنگی در تاریخ.
چنانچه به عنوان مثال اگر شما در خیابانهای پاریس راه بروید و بصورت تصادفی از یک فرانسوی بپرسید که شارلمانی چه زمانی بایرن را فتح کرد؟ به احتمال زیاد هیچ ایده ای ندارد ولی روز تصرف زندان باستیل، روز ملی فرانسه هست و همه فرانسویها این تاریخ را از بر هستند و این روز را گرامی میدارند.
هنگامی که ما تشکیل یک امپراتوری سیاسی در دوران باستان یا تشکیل یک امپراتوری فرهنگی در دوران اسلامی را به عنوان اصل ملیگرایانه خود تبلیغ میکنیم. چند اشکال پدید می آید.
۱- یک نوع سلطهجویی نسبت به همسایگان ایجاد میشود که ما را در تنش با آنان قرار میدهد یا در بهترین حالت سوظن ایجاد میکند. به عنوان مثال برای جوانی که این عقیده را دارد که کورش ۲۵۰۰ سال پیش بابل، لیدیه و ... را فتح کرد و برای آنان آزادی به ارمغان برد، ممکن است این سوال پدید آید که آیا ما مجازیم اکنون هم به آنجا حمله کنیم یا حداقل گروههایی را به عنوان بازوی سلطه گری خود -ارمغان بردن آزادی!!!- در آنجا داشته باشیم؟
فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی نیز از همین شعار برای توجیه و تبلیغ حضور خود در سوریه و لبنان استفاده میکرد که نمونه آن را میتوانید در بنری در شهر مشهد در سال ۱۳۹۸ ملاحظه کنید.
۲- برای جوان امروزی ممکن است این سوال پدید آید که آیا ما میتوانیم آزادی و کرامت انسانی را از دیکتاتوری مصلح توقع داشته باشیم یا بایستی خود برایش تلاش کنیم؟ آیا آزادی عطیه ای است شاهانه یا محصول مبارزات مردمی؟ آیا حمله خارجی همانند مثال کورش میتواند برای مردمی آزادی به ارمغان ببرد؟
بهعنوان مثال، در حال حاضر شاهدیم که برخی جریانهای سلطنتطلب حتی از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران به علت دموکراسی نیم بندی که در پی آن پدید آمد، قبح زدایی میکنند و از این اشغال به عنوان برگی زرین!!! در تاریخ معاصر ایران یاد میکنند.
۳- مشاهده شده که این نوع ناسیونالیسم حتی گاها راه را برای تفسیرهای نادرست و ضدملی از تاریخ فراهم کرده است.
به عنوان مثال در روزهای اول جنگ ایران و اسراییل شاهد بودیم که برخی گروههای ملی گرا!!!! (عمدتا سلطنت طلب) از این حمله با این عنوان قبح زدایی میکنند که "همانطور که کورش ۲۵۰۰ سال پیش، یهودیان را نجات داد. اینبار یهودیان ما را نجات خواهند داد".
این خود یک نوع کرختی ملی ایجاد میکند که پس نیازی نیست ما تلاش کنیم. کاوه ای پیدا نخواهد شد اما اسکندری پیدا شده.
در جبهه مقابل، در یک دهه اخیر شاهد بودیم که برخی جریانهای داخل حکومت با بولد کردن داستان پوریم، درصدد بسط یهودستیزی در جامعه ایران هستند که منجر به برخوردهایی هر چند کوچک با جامعه یهودیان ایران شد. به عنوان مثال پرتاب مواد اشتغال زا به داخل محوطه مقبره استر و مردخای در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ و یا دستگیری نوجوانی کلیمی-ایرانی به علت دیوارنویسی مرگ بر هامان.
رفتار جبهه مقابل هم ۱۰۰ درصد به اندازه جبهه اول ضد ملی است چون یهودیان ایران بخشی از ملت ایران هستند و ما نمیتوانیم صرف اینکه در فلان کتاب مقدس چنین نوشته شده -تقابل بین یهودیان و عمالیق- با بخشی از شهروندان فعلی ایران در ستیز باشیم.
۴- هنگامی که شما صحبت از امپراتوری فرهنگی میکنید هم دوباره اشکال پدید می آید. شما با اطلاع از پارادایم چپ ستیزانه ای که امروز در جامعه ایران وجود دارد، سعی میکنید این خواسته های فرهنگی رو به انترناسیونالیسم ارتباط دهید. این در حالی است که این خواسته های فرهنگی گهگاه نه خواستههایی قومگرایانه با تکیه بر ملغمهای از گرایشهای رادیکال چپ و ناسیونالیسم است که اتفاقا توسط تئوریسینهای لیبرال نیز بر این خواسته های فرهنگی صحه گذاشته شده است. به عنوان نمونه، مقالهی "ناسیونالیسم مدنی و سیاست زبانی" از آنا سیلتز را قرار دادم.
آیا ما میتوانیم به امید آن امپراتوری فرهنگی بخشی از فرهنگها را نابود کنیم؟ یا مثال بارزتر اینکه اسلامگراهای ایران هم اتفاقا تکیه بر امپراتوری فرهنگی بزرگتری -امپراتوری اسلام با عنصر مرکزی زبان عربی- دارند که خود امپراتوری فرهنگی زبان فارسی بخشی از آن بوده است.
ادامه👇👇👇
#ملیگرایی
#سپیده_آبادپور
#اسطورههای_ملی
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
♦️نقدی بر یادداشت دکتر فریدون شایسته با عنوان "بی هویتسازی ملی"
ص۱
✍سپیده آبادپور
۲۱ تیر ۱۴۰۴
این یادداشت بدین معنی نیست که کشورهای همسایه نباید این نوع ناسیونالیسمهای سلطه جویانه و برتری طلب مبتنی بر امپراتوری سیاسی، امپراتوری فرهنگی و ... را کنار بگذارند.
ملیگرایی در عصر جدید و در جوامع لیبرال چگونه است؟ گرامیداشت یاد و خاطره افرادی که در راه اهداف آزادیخواهانه یا در مقام دفاع از وطن در برابر متجاوزین شهید شدند نه بر مبنای تشکیل یک امپراتوری سیاسی یا فرهنگی در تاریخ.
چنانچه به عنوان مثال اگر شما در خیابانهای پاریس راه بروید و بصورت تصادفی از یک فرانسوی بپرسید که شارلمانی چه زمانی بایرن را فتح کرد؟ به احتمال زیاد هیچ ایده ای ندارد ولی روز تصرف زندان باستیل، روز ملی فرانسه هست و همه فرانسویها این تاریخ را از بر هستند و این روز را گرامی میدارند.
هنگامی که ما تشکیل یک امپراتوری سیاسی در دوران باستان یا تشکیل یک امپراتوری فرهنگی در دوران اسلامی را به عنوان اصل ملیگرایانه خود تبلیغ میکنیم. چند اشکال پدید می آید.
۱- یک نوع سلطهجویی نسبت به همسایگان ایجاد میشود که ما را در تنش با آنان قرار میدهد یا در بهترین حالت سوظن ایجاد میکند. به عنوان مثال برای جوانی که این عقیده را دارد که کورش ۲۵۰۰ سال پیش بابل، لیدیه و ... را فتح کرد و برای آنان آزادی به ارمغان برد، ممکن است این سوال پدید آید که آیا ما مجازیم اکنون هم به آنجا حمله کنیم یا حداقل گروههایی را به عنوان بازوی سلطه گری خود -ارمغان بردن آزادی!!!- در آنجا داشته باشیم؟
فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی نیز از همین شعار برای توجیه و تبلیغ حضور خود در سوریه و لبنان استفاده میکرد که نمونه آن را میتوانید در بنری در شهر مشهد در سال ۱۳۹۸ ملاحظه کنید.
۲- برای جوان امروزی ممکن است این سوال پدید آید که آیا ما میتوانیم آزادی و کرامت انسانی را از دیکتاتوری مصلح توقع داشته باشیم یا بایستی خود برایش تلاش کنیم؟ آیا آزادی عطیه ای است شاهانه یا محصول مبارزات مردمی؟ آیا حمله خارجی همانند مثال کورش میتواند برای مردمی آزادی به ارمغان ببرد؟
بهعنوان مثال، در حال حاضر شاهدیم که برخی جریانهای سلطنتطلب حتی از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران به علت دموکراسی نیم بندی که در پی آن پدید آمد، قبح زدایی میکنند و از این اشغال به عنوان برگی زرین!!! در تاریخ معاصر ایران یاد میکنند.
۳- مشاهده شده که این نوع ناسیونالیسم حتی گاها راه را برای تفسیرهای نادرست و ضدملی از تاریخ فراهم کرده است.
به عنوان مثال در روزهای اول جنگ ایران و اسراییل شاهد بودیم که برخی گروههای ملی گرا!!!! (عمدتا سلطنت طلب) از این حمله با این عنوان قبح زدایی میکنند که "همانطور که کورش ۲۵۰۰ سال پیش، یهودیان را نجات داد. اینبار یهودیان ما را نجات خواهند داد".
این خود یک نوع کرختی ملی ایجاد میکند که پس نیازی نیست ما تلاش کنیم. کاوه ای پیدا نخواهد شد اما اسکندری پیدا شده.
در جبهه مقابل، در یک دهه اخیر شاهد بودیم که برخی جریانهای داخل حکومت با بولد کردن داستان پوریم، درصدد بسط یهودستیزی در جامعه ایران هستند که منجر به برخوردهایی هر چند کوچک با جامعه یهودیان ایران شد. به عنوان مثال پرتاب مواد اشتغال زا به داخل محوطه مقبره استر و مردخای در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ و یا دستگیری نوجوانی کلیمی-ایرانی به علت دیوارنویسی مرگ بر هامان.
رفتار جبهه مقابل هم ۱۰۰ درصد به اندازه جبهه اول ضد ملی است چون یهودیان ایران بخشی از ملت ایران هستند و ما نمیتوانیم صرف اینکه در فلان کتاب مقدس چنین نوشته شده -تقابل بین یهودیان و عمالیق- با بخشی از شهروندان فعلی ایران در ستیز باشیم.
۴- هنگامی که شما صحبت از امپراتوری فرهنگی میکنید هم دوباره اشکال پدید می آید. شما با اطلاع از پارادایم چپ ستیزانه ای که امروز در جامعه ایران وجود دارد، سعی میکنید این خواسته های فرهنگی رو به انترناسیونالیسم ارتباط دهید. این در حالی است که این خواسته های فرهنگی گهگاه نه خواستههایی قومگرایانه با تکیه بر ملغمهای از گرایشهای رادیکال چپ و ناسیونالیسم است که اتفاقا توسط تئوریسینهای لیبرال نیز بر این خواسته های فرهنگی صحه گذاشته شده است. به عنوان نمونه، مقالهی "ناسیونالیسم مدنی و سیاست زبانی" از آنا سیلتز را قرار دادم.
آیا ما میتوانیم به امید آن امپراتوری فرهنگی بخشی از فرهنگها را نابود کنیم؟ یا مثال بارزتر اینکه اسلامگراهای ایران هم اتفاقا تکیه بر امپراتوری فرهنگی بزرگتری -امپراتوری اسلام با عنصر مرکزی زبان عربی- دارند که خود امپراتوری فرهنگی زبان فارسی بخشی از آن بوده است.
ادامه👇👇👇
#ملیگرایی
#سپیده_آبادپور
#اسطورههای_ملی
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
👍7🤣6❤1👎1
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸
♦️نقدی بر یادداشت دکتر فریدون شایسته با عنوان "بی هویتسازی ملی"
ص۲
نگارنده این یادداشت معتقد است سنت آزادیخواهی و همچنین دفاع از وطن در بین ایرانیان در ۱۲۰ سال گذشته آنچنان ریشه دار بوده که ما به اندازه کافی خاطره جمعی مشترک داریم که نیاز نباشد برای پرهیز از تکه پاره شدن ایران و حفظ وحدت ملی به امپراتوری سیاسی باستان یا امپراتوری فرهنگی قرون میانه توسل جوییم.
جمهوری اسلامی در برهه هایی از حیات خود در بسط ناسیونالیسم میهن دوستانه مبتنی بر گرامیداشت یاد و خاطره شهدای آزادی خواه یا آنان که در مقام دفاع از وطن در برابر تجاوز بیگانه به شهادت رسیده اند (و نه ناسیونالیسم سلطه جویانه)، بهتر از سلف خود (حکومت پهلوی) عمل کرده است.
به عنوان مثال این جمهوری اسلامی بود که نام خیابان تاج را در تهران به خیابان ستارخان تغییر داد. این جمهوری اسلامی بود که نام خیابان کاخ را در بندر انزلی به بایندر تغییر داد. این جمهوری اسلامی بود که برای سه شهید پل جلفا یادمان ساخت.
عدم توجه به این مقاومتهای برخی افسران و درجه داران ارتش در تجاوز شهریور ۱۳۲۰ از سمت حکومت پهلوی باعث شده که در حال حاضر با جربانی سر و کار داشته باشیم که یک نوع کرختی ملی ایجاد کرده اند.
در اینجا دیگر هرکس خودش را به اندازه وزن خود مسئول دفاع از میهن، مطالعه و ترویج مفاهیم آزادیخواهانه و یا مبارزه و تظاهرات برای آزادیخواهی و در صورت لزوم دفاع از میهن در برابر تجاوز نمیبیند.
بلکه ایران ارث پدر شاهنشاه -یا هر مقام دیگری که به اندازه اختیارات خود، مسئول و پاسخگو نیست- تصویر میشود که در نتیجه چون به همه واحدهای ارتش دستور تسلیم داده شده بود، این افراد نیز نباید مقاومت میکردند.
در زمان پهلوی به عمد مبارزات آزادیخواهانه ملت جهت استقرار مشروطه به بوته فراموشی سپرده شده و باعث شده با نسلی از نخبگانی چون شما روبرو باشیم که چون در آن سیستم به مدرسه رفته اید و ناسیونالیسم باستانگرایانه در عمق جانتان ریشه دوانده، این تاریخ پرافتخار ۱۲۰ ساله را کافی ندانید.
اشکال جمهوری اسلامی در اینجا بود که با سلطه جویی به نفع فقط یک قرائت از تاریخ ایران -شیعه گری- در مواردی از شهدای راه آزادی (انقلاب ۵۷) و شهدای دفاع از وطن در برابر تجاوز (جنگ هشت ساله ایران و عراق) به نفع خود بهره ببرد امری که شما نیز با یک قرائت از تاریخ ایران -زبان فارسی و باستانگرایی- به دنبال آن هستید.
این حتی در مواردی باعث آزرده شدن خانواده آن شهدا هم شد. به عنوان مثال اکنون که به علت بیانیه اخیر میرحسین موسوی یاد و خاطره جنبش سبز زنده شده، بد نیست نگاهی بیندازیم به اظهارات همسر و پسر شهید همت در آن زمان.
کوتاه سخن اینکه در هر جای دنیا اگر بگویید ما برای استقرار فلان ارزش آزادیخواهانه در این کشور مبارزه کرده ایم و هویت خود را از آن میگیریم، به احتمال زیاد افراد بیشتری حتی از خارج از کشور جذب گفتمان شما خواهند شد تا اینکه بگویید، ما فلان امپراطوری را با حمله به واحدهای سیاسی همسایه تشکیل دادیم یا اینکه ما به فلان زبان سخن میگفتیم، زیرا ما وقتی از حق حرف میزنیم، منظور ما حقوق انسانهای فعلی است نه انسانهایی که درگذشته اند و به عللی همچون متفاوت بودن فلسفه و نگرش سیاسی زمانشان از فلسفه معاصر توجهی به حقوقشان نشده است.
همانطور که بهعنوان مثال آهنگ استاد محمد نوری، ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود، احساسات ملیگرایانه افراد بیشتری -از نسل قدیم و جدید- را به وجد می آورد تا آهنگهایی چون "آریایینژاد" و یا در ورژن ستیزهجویانه آهنگ "عربکش".
#ملیگرایی
#سپیده_آبادپور
#اسطورههای_ملی
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
♦️نقدی بر یادداشت دکتر فریدون شایسته با عنوان "بی هویتسازی ملی"
ص۲
نگارنده این یادداشت معتقد است سنت آزادیخواهی و همچنین دفاع از وطن در بین ایرانیان در ۱۲۰ سال گذشته آنچنان ریشه دار بوده که ما به اندازه کافی خاطره جمعی مشترک داریم که نیاز نباشد برای پرهیز از تکه پاره شدن ایران و حفظ وحدت ملی به امپراتوری سیاسی باستان یا امپراتوری فرهنگی قرون میانه توسل جوییم.
جمهوری اسلامی در برهه هایی از حیات خود در بسط ناسیونالیسم میهن دوستانه مبتنی بر گرامیداشت یاد و خاطره شهدای آزادی خواه یا آنان که در مقام دفاع از وطن در برابر تجاوز بیگانه به شهادت رسیده اند (و نه ناسیونالیسم سلطه جویانه)، بهتر از سلف خود (حکومت پهلوی) عمل کرده است.
به عنوان مثال این جمهوری اسلامی بود که نام خیابان تاج را در تهران به خیابان ستارخان تغییر داد. این جمهوری اسلامی بود که نام خیابان کاخ را در بندر انزلی به بایندر تغییر داد. این جمهوری اسلامی بود که برای سه شهید پل جلفا یادمان ساخت.
عدم توجه به این مقاومتهای برخی افسران و درجه داران ارتش در تجاوز شهریور ۱۳۲۰ از سمت حکومت پهلوی باعث شده که در حال حاضر با جربانی سر و کار داشته باشیم که یک نوع کرختی ملی ایجاد کرده اند.
در اینجا دیگر هرکس خودش را به اندازه وزن خود مسئول دفاع از میهن، مطالعه و ترویج مفاهیم آزادیخواهانه و یا مبارزه و تظاهرات برای آزادیخواهی و در صورت لزوم دفاع از میهن در برابر تجاوز نمیبیند.
بلکه ایران ارث پدر شاهنشاه -یا هر مقام دیگری که به اندازه اختیارات خود، مسئول و پاسخگو نیست- تصویر میشود که در نتیجه چون به همه واحدهای ارتش دستور تسلیم داده شده بود، این افراد نیز نباید مقاومت میکردند.
در زمان پهلوی به عمد مبارزات آزادیخواهانه ملت جهت استقرار مشروطه به بوته فراموشی سپرده شده و باعث شده با نسلی از نخبگانی چون شما روبرو باشیم که چون در آن سیستم به مدرسه رفته اید و ناسیونالیسم باستانگرایانه در عمق جانتان ریشه دوانده، این تاریخ پرافتخار ۱۲۰ ساله را کافی ندانید.
اشکال جمهوری اسلامی در اینجا بود که با سلطه جویی به نفع فقط یک قرائت از تاریخ ایران -شیعه گری- در مواردی از شهدای راه آزادی (انقلاب ۵۷) و شهدای دفاع از وطن در برابر تجاوز (جنگ هشت ساله ایران و عراق) به نفع خود بهره ببرد امری که شما نیز با یک قرائت از تاریخ ایران -زبان فارسی و باستانگرایی- به دنبال آن هستید.
این حتی در مواردی باعث آزرده شدن خانواده آن شهدا هم شد. به عنوان مثال اکنون که به علت بیانیه اخیر میرحسین موسوی یاد و خاطره جنبش سبز زنده شده، بد نیست نگاهی بیندازیم به اظهارات همسر و پسر شهید همت در آن زمان.
کوتاه سخن اینکه در هر جای دنیا اگر بگویید ما برای استقرار فلان ارزش آزادیخواهانه در این کشور مبارزه کرده ایم و هویت خود را از آن میگیریم، به احتمال زیاد افراد بیشتری حتی از خارج از کشور جذب گفتمان شما خواهند شد تا اینکه بگویید، ما فلان امپراطوری را با حمله به واحدهای سیاسی همسایه تشکیل دادیم یا اینکه ما به فلان زبان سخن میگفتیم، زیرا ما وقتی از حق حرف میزنیم، منظور ما حقوق انسانهای فعلی است نه انسانهایی که درگذشته اند و به عللی همچون متفاوت بودن فلسفه و نگرش سیاسی زمانشان از فلسفه معاصر توجهی به حقوقشان نشده است.
همانطور که بهعنوان مثال آهنگ استاد محمد نوری، ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود، احساسات ملیگرایانه افراد بیشتری -از نسل قدیم و جدید- را به وجد می آورد تا آهنگهایی چون "آریایینژاد" و یا در ورژن ستیزهجویانه آهنگ "عربکش".
#ملیگرایی
#سپیده_آبادپور
#اسطورههای_ملی
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
👍11🤣6👏1
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانیها و واقعیتهای پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (ادامه قسمت چهارم)
احمد فعال
چه ارزشها و ویژگیهای مثبت و عجیبی در جامعه پسادینی و مدرن شده امروز میبینید که نگران برگشتن آن به عقب هستید؟ اینکه بعضی از جریانها لیبرال و سلطنتطلب مدام در ستایش این نسل و وضعیت پسادینی هلهله به پا میکنند، دلایل منطقی و قابل درکی دارد. چون این وضع را در آنچه به مصرف، سرگرمی و سکسوالیته مربوط میشود، مطابق با ذائقه فکری و فلسفی خود میدانند، شما را از چه چیز به وجد آورده که نگران برگشت آن هستید؟ این گذشته چیست و کدام است که بازگشت بدان شما را نگران کرده است؟ بیرون ریختن کدام سنتهاست که اسباب خوشحالی دارد؟ میتوانیم رشته درازی از سنتها را فهرست کنیم، که بخشی از هویت جامعه و عنصر جداییناپذیر ایرانیت ایرانیان است، از مراسم چهارشنبه سوری تا عید نوروز تا جشن سیزدهبدر و تا حفظ سلسله مراتب احترام، تا حافظ خوانی و کل مفاخر ملی و فرهنگی ما ... بیرون ریختن کدامیک از اینها جای خوشحالی دارد؟ اگر گزینشی میخواهید نگاه کنید، بهتر نیست به جای بیرونریختگی از همان واژه پالایش فرهنگی استفاده کنیم که مرحوم شریعتی استفاده کرد؟
اگر ایشان خوشحال هستند تنها به این دلیل که جامعه وارد دوران پسادینی شده است و دین و آئین را پشت سرگذاشته است، حالا این محصول پسادینی - به ترتیبی که زوایایی از آن را شرح دادیم- درست است و یا غلط است مهم نیست، و تنها از این حیث که بالاخره دین دیگر در زندگی آنها نقشی ندارد، جای بسی خوشحالی دارد؟ اگر منظور این است که در عصر پسادینی جامعه خرافهها را به دور ریختهاند، اگرچه جای خوشحالی بس فراوان دارد، لیکن وقتی خردگرایی وجود نداشته باشد، خرافهپرستی تنها محل و مأوای آن جابجا میشود. کافی است قدم در جامعه ورزشی بگذارید و ببینید تا چه اندازه خرافهپرستی رواج پیدا کرده است. این داستان رشته درازی دارد و تا همینجا بسنده میکنم، اما تنها از باب تذکار عرض میکنم که ناخرسندی اینجانب نه به منزله غیردینی شدن جامعه است، و نه به منزله بیزاری از این نسل و از این جامعه است، بلکه به خاطر بیرونریختگی ارزشها و سنتهایی است که جامعه را به سمت تهی شدن از معنا هدایت میکند. بالاخره شما اگر میخواهید این نسل و این جامعه سنتها را بریزد دور باید به جای آن یک چیزی را جایگزین کنید؟ خدا را برمیدارید باید یک چیزی جای آن بگذارید؟ دین را برمیدارید باید یک چیزی جای آن بگذارید. مرجعیت را برمیدارید – مراد من اینجا مرجعیت دینی نیست- باید یک چیزی جای آن بگذارید. همین مدرن شدن کافیست؟ مدرنیته که وارد ایران نشد، شد؟ تلاش مشروطهخواهان تحقق مدرنیته بود. اما رضاشاه یا اون پدر و پسر، جریان مدرن شدن را از سر قطع کردند و به نیمتنه پایین، یعنی همان مدرنیزاسیون بسنده کردند. از آن زمان تا امروز مدرنیته هم وارد ایران نشد، به جایی رسید که خود مدرنیته هم در غرب به تناقض رسید و میان تهی شد. حالا این یک بحث مفصلی است که وارد آن نمیشوم، اما برای اینکه سوء تفاهم نشود، انتقاد من از این وضع موجود، تنفر از آن نیست، بلکه دلخوری از آن است. عین رابطه پدر و پسری است که یک پدر از رفتار و سکنات و ایدههای فرزندش ممکن است دلخور باشد، اما هرگز نمیتواند از او متنفر باشد. نه تنها این، بلکه در تمام این مدت پا به پای جوانان توی خیابان بودم و فقط نظر ندادم، به آنها عشق ورزیدم، خطر خریدم تا به خواستههایشان، یعنی همین زندگی معمولی که نظام 45 سال از آنان دریغ کرده است دست بیابند. 18 تیرماه 1404
ادامه دارد
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (ادامه قسمت چهارم)
احمد فعال
چه ارزشها و ویژگیهای مثبت و عجیبی در جامعه پسادینی و مدرن شده امروز میبینید که نگران برگشتن آن به عقب هستید؟ اینکه بعضی از جریانها لیبرال و سلطنتطلب مدام در ستایش این نسل و وضعیت پسادینی هلهله به پا میکنند، دلایل منطقی و قابل درکی دارد. چون این وضع را در آنچه به مصرف، سرگرمی و سکسوالیته مربوط میشود، مطابق با ذائقه فکری و فلسفی خود میدانند، شما را از چه چیز به وجد آورده که نگران برگشت آن هستید؟ این گذشته چیست و کدام است که بازگشت بدان شما را نگران کرده است؟ بیرون ریختن کدام سنتهاست که اسباب خوشحالی دارد؟ میتوانیم رشته درازی از سنتها را فهرست کنیم، که بخشی از هویت جامعه و عنصر جداییناپذیر ایرانیت ایرانیان است، از مراسم چهارشنبه سوری تا عید نوروز تا جشن سیزدهبدر و تا حفظ سلسله مراتب احترام، تا حافظ خوانی و کل مفاخر ملی و فرهنگی ما ... بیرون ریختن کدامیک از اینها جای خوشحالی دارد؟ اگر گزینشی میخواهید نگاه کنید، بهتر نیست به جای بیرونریختگی از همان واژه پالایش فرهنگی استفاده کنیم که مرحوم شریعتی استفاده کرد؟
اگر ایشان خوشحال هستند تنها به این دلیل که جامعه وارد دوران پسادینی شده است و دین و آئین را پشت سرگذاشته است، حالا این محصول پسادینی - به ترتیبی که زوایایی از آن را شرح دادیم- درست است و یا غلط است مهم نیست، و تنها از این حیث که بالاخره دین دیگر در زندگی آنها نقشی ندارد، جای بسی خوشحالی دارد؟ اگر منظور این است که در عصر پسادینی جامعه خرافهها را به دور ریختهاند، اگرچه جای خوشحالی بس فراوان دارد، لیکن وقتی خردگرایی وجود نداشته باشد، خرافهپرستی تنها محل و مأوای آن جابجا میشود. کافی است قدم در جامعه ورزشی بگذارید و ببینید تا چه اندازه خرافهپرستی رواج پیدا کرده است. این داستان رشته درازی دارد و تا همینجا بسنده میکنم، اما تنها از باب تذکار عرض میکنم که ناخرسندی اینجانب نه به منزله غیردینی شدن جامعه است، و نه به منزله بیزاری از این نسل و از این جامعه است، بلکه به خاطر بیرونریختگی ارزشها و سنتهایی است که جامعه را به سمت تهی شدن از معنا هدایت میکند. بالاخره شما اگر میخواهید این نسل و این جامعه سنتها را بریزد دور باید به جای آن یک چیزی را جایگزین کنید؟ خدا را برمیدارید باید یک چیزی جای آن بگذارید؟ دین را برمیدارید باید یک چیزی جای آن بگذارید. مرجعیت را برمیدارید – مراد من اینجا مرجعیت دینی نیست- باید یک چیزی جای آن بگذارید. همین مدرن شدن کافیست؟ مدرنیته که وارد ایران نشد، شد؟ تلاش مشروطهخواهان تحقق مدرنیته بود. اما رضاشاه یا اون پدر و پسر، جریان مدرن شدن را از سر قطع کردند و به نیمتنه پایین، یعنی همان مدرنیزاسیون بسنده کردند. از آن زمان تا امروز مدرنیته هم وارد ایران نشد، به جایی رسید که خود مدرنیته هم در غرب به تناقض رسید و میان تهی شد. حالا این یک بحث مفصلی است که وارد آن نمیشوم، اما برای اینکه سوء تفاهم نشود، انتقاد من از این وضع موجود، تنفر از آن نیست، بلکه دلخوری از آن است. عین رابطه پدر و پسری است که یک پدر از رفتار و سکنات و ایدههای فرزندش ممکن است دلخور باشد، اما هرگز نمیتواند از او متنفر باشد. نه تنها این، بلکه در تمام این مدت پا به پای جوانان توی خیابان بودم و فقط نظر ندادم، به آنها عشق ورزیدم، خطر خریدم تا به خواستههایشان، یعنی همین زندگی معمولی که نظام 45 سال از آنان دریغ کرده است دست بیابند. 18 تیرماه 1404
ادامه دارد
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
Telegram
بیان آزادی
❇️ بیان آزادی
✍🏻 درسگفتارها و مباحثات احمد فعال و فضایی برای طرح تحلیلهای نظری در فلسفه سیاسی و جامعهشناسی
آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد میسپارد جان! (نیما یوشیج)
تماس با ادمین کانال:
@ahmadfaal
✍🏻 درسگفتارها و مباحثات احمد فعال و فضایی برای طرح تحلیلهای نظری در فلسفه سیاسی و جامعهشناسی
آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد میسپارد جان! (نیما یوشیج)
تماس با ادمین کانال:
@ahmadfaal
👎2❤1👍1
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانیها و واقعیتهای پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت پنجم)
احمد فعال
چپ و علل انساندوستی قلابی آنان؟
ایشان مدتی است که قلم خود را علیه چپگرایی چرخاندهاند. معلوم هم نیست که خطابشان با کیست؟ یک جامعه شناس باید بداند که جریان چپگرایی یک طیف گسترده است، از چپهای استالینی بگیر تا چپهای سوسیال دموکراتیک، تا چپها غیرماتریالیستی، از چپهای فرهنگی بگیر تا چپهای صرفاً سیاسی. خطابشان با کیست که زیر هر پست با ربط و بیربطی، از هشتک اهریمن، عوامفریب و مارکسیسم استفاده میکند. تا آنجا که اینجانب اطلاع دارد، معمولا هشتکها در هر پست مرتبط با مفاهیم و مطالبی است که در آن پست میآید، اما ایشان در هر پست از این هشتکها استفاده میکنند، که در حقیقت به نوعی دارند نفرتافکنی میکنند.
به خاطر میآوردم که دکتر محدثی در زیر یکی از یادداشتهای دوستی که از اقتصاد بازار دفاع کردند، توضیح داند که ترجیحشان به سوسیال دموکراسی است. خوب سوسیال دموکراسی یکی از جریانهای برجسته چپگرایی است. نسبت این انتخاب را با بقیه اظهارت دیگر ایشان که از یک نوع کینهتوزی ناشی میشود، دستکم برای اینجانب غیرقابل فهم است.
در اینجا توجه دوستان را به نقد پارهای از اظهارات ایشان جلب میکنم:
1- آقای دکتر محدثی زیر یک پست که نوشته بود:
«نقد آقای محدثی نقدی است "نسبتاً بهجا" در زمانی "کاملا بیجا". این حرف بهجاست که مهاجرپذیری باید تحت نظارت باشد. حتی بسیاری از افغانستانیهای ساکن ایران هم از ورود و اقامت بیضابطه افغانستانیها گلهمند هستند. چرا که این موضوع نه تنها باعث آسیب به کشور و مردم میزبان میشود که حتی خلاف منافع مهاجران قانونی و پناهندگانی است که واقعا در معرض خطر قرار دارند. اینکه چرا جریان چپ در ایران سنگ مهاجران را به سینه میزند واضح است چون اساساً یکی از رسالتهای چپ عدالتمحوری است. اما چپ هم به این بیضابطه بودن نقد دارد و مسئولیت آن بر عهده حاکمیت است. حالا برخی از چپهای رادیکال ممکن است با موضوع کمی احساسیتر و آرمانیتر برخورد کنند که قابل تعمیم به طیف گسترده چپ نیست. یک نقد درست اگر در زمان نادرست بیان شود بیشتر از اینکه کمک کننده باشد آسیبزاست. کسی که داعیه جامعه شناسی دارد حتما باید زمان نقد را در نظر بگیرد. در شرایط کنونی و اخراج فلهای افغانستانیها چقدر قانون و انصاف رعایت میشود؟ چقدر خشم مردم از عاملان اصلی این اتفاقات اخیر به ستم دیدهترین مردم منتقل میشود؟ انداختن تقصیر بر گردن مهاجران پاک کردن صورت مسألههای اصلی جنگ است. این نقد بیهنگام سفیدشویی جاسوسان در بدنه قدرت است که هر یک نفرشان در حمله اخیر بیش از افغانستانیهایی که در حملات دست داشتند به کشور ضربه زدند. اقامت مهاجران حتما باید قانونمند باشد ولی نه با این حرکات انقلابی و البته تحلیلهای تمجیدی از این حرکت انقلاب!!!! امروز باید تلاش برجلوگیری از شکستن آتش بس باشد».
متن کامل این اظهارات را آوردم تا خواننده ببیند کجای این حرفها، فریبکارانه، موذیانه، و انساندوستی قلابی است؟ و یا چیزی است که به آن اباطیل نامید؟ شخص نویسنده را نمیشناسم و شاید ایشان در پس این جملات و کلمات نیات فریبکارانه داشته، و غرضهای پلید و اهریمنی داشته باشد، اما این متن که با ادبیات دوستانه با آقای دکتر محدثی سخن گفته است، و در چند جا به بیضابطه بودن مهاجرت معترض شده و آن را هم به زیان ایران و هم به زیان مهاجران پنداشته، در همان آغاز هم نقد آقای دکتر محدثی را به جا دانسته و تنها زمان آن را که افغانستانیها را پس از حمله اسرائیل و آمریکا به اتهام جاسوسی بدترین رفتار را با آنها دارند انجام میدهند، بیموقع دانسته است. بعد آقای محدثی در زیر این اظهارات نوشته است: «توجیهاتی برای دفاع از اباطیل چپ ایرانی راجع به مهاجران افغانستانی و سیاستهای نادرست مهاجرتپذیری». این روشهای تخریبی اصلاً قابل فهم نیست.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12948
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت پنجم)
احمد فعال
چپ و علل انساندوستی قلابی آنان؟
ایشان مدتی است که قلم خود را علیه چپگرایی چرخاندهاند. معلوم هم نیست که خطابشان با کیست؟ یک جامعه شناس باید بداند که جریان چپگرایی یک طیف گسترده است، از چپهای استالینی بگیر تا چپهای سوسیال دموکراتیک، تا چپها غیرماتریالیستی، از چپهای فرهنگی بگیر تا چپهای صرفاً سیاسی. خطابشان با کیست که زیر هر پست با ربط و بیربطی، از هشتک اهریمن، عوامفریب و مارکسیسم استفاده میکند. تا آنجا که اینجانب اطلاع دارد، معمولا هشتکها در هر پست مرتبط با مفاهیم و مطالبی است که در آن پست میآید، اما ایشان در هر پست از این هشتکها استفاده میکنند، که در حقیقت به نوعی دارند نفرتافکنی میکنند.
به خاطر میآوردم که دکتر محدثی در زیر یکی از یادداشتهای دوستی که از اقتصاد بازار دفاع کردند، توضیح داند که ترجیحشان به سوسیال دموکراسی است. خوب سوسیال دموکراسی یکی از جریانهای برجسته چپگرایی است. نسبت این انتخاب را با بقیه اظهارت دیگر ایشان که از یک نوع کینهتوزی ناشی میشود، دستکم برای اینجانب غیرقابل فهم است.
در اینجا توجه دوستان را به نقد پارهای از اظهارات ایشان جلب میکنم:
1- آقای دکتر محدثی زیر یک پست که نوشته بود:
«نقد آقای محدثی نقدی است "نسبتاً بهجا" در زمانی "کاملا بیجا". این حرف بهجاست که مهاجرپذیری باید تحت نظارت باشد. حتی بسیاری از افغانستانیهای ساکن ایران هم از ورود و اقامت بیضابطه افغانستانیها گلهمند هستند. چرا که این موضوع نه تنها باعث آسیب به کشور و مردم میزبان میشود که حتی خلاف منافع مهاجران قانونی و پناهندگانی است که واقعا در معرض خطر قرار دارند. اینکه چرا جریان چپ در ایران سنگ مهاجران را به سینه میزند واضح است چون اساساً یکی از رسالتهای چپ عدالتمحوری است. اما چپ هم به این بیضابطه بودن نقد دارد و مسئولیت آن بر عهده حاکمیت است. حالا برخی از چپهای رادیکال ممکن است با موضوع کمی احساسیتر و آرمانیتر برخورد کنند که قابل تعمیم به طیف گسترده چپ نیست. یک نقد درست اگر در زمان نادرست بیان شود بیشتر از اینکه کمک کننده باشد آسیبزاست. کسی که داعیه جامعه شناسی دارد حتما باید زمان نقد را در نظر بگیرد. در شرایط کنونی و اخراج فلهای افغانستانیها چقدر قانون و انصاف رعایت میشود؟ چقدر خشم مردم از عاملان اصلی این اتفاقات اخیر به ستم دیدهترین مردم منتقل میشود؟ انداختن تقصیر بر گردن مهاجران پاک کردن صورت مسألههای اصلی جنگ است. این نقد بیهنگام سفیدشویی جاسوسان در بدنه قدرت است که هر یک نفرشان در حمله اخیر بیش از افغانستانیهایی که در حملات دست داشتند به کشور ضربه زدند. اقامت مهاجران حتما باید قانونمند باشد ولی نه با این حرکات انقلابی و البته تحلیلهای تمجیدی از این حرکت انقلاب!!!! امروز باید تلاش برجلوگیری از شکستن آتش بس باشد».
متن کامل این اظهارات را آوردم تا خواننده ببیند کجای این حرفها، فریبکارانه، موذیانه، و انساندوستی قلابی است؟ و یا چیزی است که به آن اباطیل نامید؟ شخص نویسنده را نمیشناسم و شاید ایشان در پس این جملات و کلمات نیات فریبکارانه داشته، و غرضهای پلید و اهریمنی داشته باشد، اما این متن که با ادبیات دوستانه با آقای دکتر محدثی سخن گفته است، و در چند جا به بیضابطه بودن مهاجرت معترض شده و آن را هم به زیان ایران و هم به زیان مهاجران پنداشته، در همان آغاز هم نقد آقای دکتر محدثی را به جا دانسته و تنها زمان آن را که افغانستانیها را پس از حمله اسرائیل و آمریکا به اتهام جاسوسی بدترین رفتار را با آنها دارند انجام میدهند، بیموقع دانسته است. بعد آقای محدثی در زیر این اظهارات نوشته است: «توجیهاتی برای دفاع از اباطیل چپ ایرانی راجع به مهاجران افغانستانی و سیاستهای نادرست مهاجرتپذیری». این روشهای تخریبی اصلاً قابل فهم نیست.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12948
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️توجیهاتی برای دفاع از اباطیل چپ ایرانی راجع به مهاجران افغانستانی و سیاستهای نادرست مهاجرتپذیری
۹ تیر ۱۴۰۴
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
۹ تیر ۱۴۰۴
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
👎4❤2👍1
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانیها و واقعیتهای پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (ادامه قسمت پنجم)
احمد فعال
2- یکی از شگفتیهای دیگر این استدلال است که مینویسد: «ژست انسانگرایی از مزیتهای ظاهریی مارکسیسم است. مارکسیسم از همان آغاز - یعنی از اندیشهها و آثار خود مارکس- ارزشهای والای انسانی را به پرچم خود بدل کرده است، اما در مقام تحقق، ضد انسانیترین چهره را در حکومتهای مارکسیستی از خود بروز داده است. علت این امر چیست؟ علت آن از نظر من این است که مارکسیسم در ژست ارزشهای انسانی نظیر رهاییبخشی، برابری، و تحقق ابعاد وجودیی انسان، آرزواندیشی را به خورد مردم داده است، اما در عمل ضد انسانیترین حکومتها را پدید آورده است».
نخست اینکه، ایشان مارکسیسم را همان مارکسیسم استالینی دوران حاکمیت بلوک شرق یکسان میپندارد، مثل این میماند که اسلام را با طالبانیسم و داعش و وضعیتی که در ایران امروز است یکی بپنداریم. و هیچ تمایزی میان مارکسیستهای فرهنگی که کل مارکسیسم اروپایی را تا ایالات متحده و تا بقیه کشورها درنوردیده است، همه را مارکسیستهایی مینامد که ضدانسانیترین چهره را در حکومتهای مارکسیستی بروز دادهاند.
دوم اینکه، اینجانب نه از باب طرفداری، که از مخالفان سرسخت مارکسیسم هستم – به دلیل تناقضات سختی که در درون اندیشههای مارکسیستی وجود دارد- بلکه معتقدم که اگر نقدی به مارکسیسم داریم باید مثل کاری که ریمون آرون و یا کارل پوپر انجام دادند، در حد یک یادداشت هم شده، نقد علمی و منصفانه باشد.
سوم اینکه، این نقد جناب دکتر محدثی نه علمی است و نه منصفانه. بعید میدانم یک جامعه شناس کل اندیشههای انسانگرایی مارکسیستی را صرفاً به آرزواندیشی تقلیل بدهد، و بدتر از آن، علت یک حادثه را در معلول حادثه توضیح بدهد. اینکه مارکسیسم و یا کمونیسم ضدانسانیترین حکومتها را پدید آوردند، از دید اینجانب، این است که نه تنها مارکسیسم و کمونیسم، بلکه هر مرام و ایده و آئینی که بخواهد با قدرت سیاسی درآمیزد، انسانیترین آروزها را به ضدانسانیترین تبدیل میکند. قدرت هر پدیده انسانی را از خودبیگانه و محتوای خود را به آن تحمیل میکند. این ادعای مارکسیستها و کمونیستهای دولتگرا، و حتی مسلمانان دولتگرا که میگویند، به قدرت دست پیدا میکنیم تا به عدالت برسیم تا به اسلام و دین برسیم، و یا به زعم کمونیستها به جامعه بیطبقه برسیم، حرفهای کاملا بیاساسی هستند. فکر میکند، قدرت وسیله میماند تا فلان هدف تحقق پیدا کند. قدرت هدف است، هدفی است برای خود و در خود. قدرت هیچگاه وسیله و ابزار این و آن نمیشود. وقتی شما قدرت را وسیله قرار میدهید تا به یک هدف مثلا دین، عدالت، آزادی و یا اخلاق برسید، بلافاصله رابطه وسیله و هدف وارونه میشود، دین، عدالت، آزادی و اخلاق وسیلهای میشوند تا قدرت تحقق پیدا کند. همه اینها ابزار مشروعیت بخشیدن و قوام بخشیدن به قدرت میشوند. بنابراین، سادهاندیشی مفرط است که فکر کنیم، آروزاندیشی منجر به پدید آمدن ضدانسانیترین حکومتها شد. این همان چیزی است که عرض کردم، معلول را به جای علت توضیح دادن است.
اما صرفنظر از آرزواندیشی و انسان دوستی قلابی و یک رشته از این حرفها که بخواهیم به واسطه آن کل یک مرام و یا یک اندیشه را تخطئه کنیم، مارکسیسم و آموزههای مارکس صرفنظر از هزار و یک ایراد و اشکال و تناقضات روشنی که میتوان به آن گرفت، و فقدان توانایی در پر کردن خلاء اندیشه راهنما در جوامع، و حتی خطر وسوسه تصرف قدرت سیاسی توسط مارکسیستها و کمونیستها، اما نابترین آموزههای انسانگرایی و انساندوستی را به ما نشان میدهد. من دکتر محدثی را به خواندن کتاب فراسوی زنجیرهای پندار، اثر اریک فروم جلب میکنم، که از نظر فروم مارکس در آثارش شگفتانگیزترین نظریهها را در باب شناخت ماهیت انسان و انسانگرایی خلق کرد. دستکم وسوسههای مارکس را در خلق متعالیترین مفاهیم انسانگرایی، نمیتوان انکار کرد. افتخار کشف پدیده استثمار و شیءوارگی انسان در نظام کالایی، و مسئله ازخودبیگانگی و دهها مفهوم دیگر، در فهم ناانسانی شدن انسان در زیر چرخ دندههای نظام صنعتی، به مارکس برمیگردد، و بخش بزرگی از طرفداران وی بنا به غریزه انسان دوستی بود که – درست و یا غلط- به این سمت گرایش پیدا کردند، و لذا این خیلی بی انصافی است که این گرایشها را در ذیل حکومتهای جبار کمونیستی، انساندوستی قلابی بنامیم. این نامگذاریها هم نیتخوانی است که برخلاف رویه جامعه شناسی است، و هم آنکه اگر یک مورد آن هم صحت نداشته باشد، حکایت همان روایتی است که گفته میشود: کشتن یک نفر به ناحق، مساوی کشتن همه جامعه است.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12968
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (ادامه قسمت پنجم)
احمد فعال
2- یکی از شگفتیهای دیگر این استدلال است که مینویسد: «ژست انسانگرایی از مزیتهای ظاهریی مارکسیسم است. مارکسیسم از همان آغاز - یعنی از اندیشهها و آثار خود مارکس- ارزشهای والای انسانی را به پرچم خود بدل کرده است، اما در مقام تحقق، ضد انسانیترین چهره را در حکومتهای مارکسیستی از خود بروز داده است. علت این امر چیست؟ علت آن از نظر من این است که مارکسیسم در ژست ارزشهای انسانی نظیر رهاییبخشی، برابری، و تحقق ابعاد وجودیی انسان، آرزواندیشی را به خورد مردم داده است، اما در عمل ضد انسانیترین حکومتها را پدید آورده است».
نخست اینکه، ایشان مارکسیسم را همان مارکسیسم استالینی دوران حاکمیت بلوک شرق یکسان میپندارد، مثل این میماند که اسلام را با طالبانیسم و داعش و وضعیتی که در ایران امروز است یکی بپنداریم. و هیچ تمایزی میان مارکسیستهای فرهنگی که کل مارکسیسم اروپایی را تا ایالات متحده و تا بقیه کشورها درنوردیده است، همه را مارکسیستهایی مینامد که ضدانسانیترین چهره را در حکومتهای مارکسیستی بروز دادهاند.
دوم اینکه، اینجانب نه از باب طرفداری، که از مخالفان سرسخت مارکسیسم هستم – به دلیل تناقضات سختی که در درون اندیشههای مارکسیستی وجود دارد- بلکه معتقدم که اگر نقدی به مارکسیسم داریم باید مثل کاری که ریمون آرون و یا کارل پوپر انجام دادند، در حد یک یادداشت هم شده، نقد علمی و منصفانه باشد.
سوم اینکه، این نقد جناب دکتر محدثی نه علمی است و نه منصفانه. بعید میدانم یک جامعه شناس کل اندیشههای انسانگرایی مارکسیستی را صرفاً به آرزواندیشی تقلیل بدهد، و بدتر از آن، علت یک حادثه را در معلول حادثه توضیح بدهد. اینکه مارکسیسم و یا کمونیسم ضدانسانیترین حکومتها را پدید آوردند، از دید اینجانب، این است که نه تنها مارکسیسم و کمونیسم، بلکه هر مرام و ایده و آئینی که بخواهد با قدرت سیاسی درآمیزد، انسانیترین آروزها را به ضدانسانیترین تبدیل میکند. قدرت هر پدیده انسانی را از خودبیگانه و محتوای خود را به آن تحمیل میکند. این ادعای مارکسیستها و کمونیستهای دولتگرا، و حتی مسلمانان دولتگرا که میگویند، به قدرت دست پیدا میکنیم تا به عدالت برسیم تا به اسلام و دین برسیم، و یا به زعم کمونیستها به جامعه بیطبقه برسیم، حرفهای کاملا بیاساسی هستند. فکر میکند، قدرت وسیله میماند تا فلان هدف تحقق پیدا کند. قدرت هدف است، هدفی است برای خود و در خود. قدرت هیچگاه وسیله و ابزار این و آن نمیشود. وقتی شما قدرت را وسیله قرار میدهید تا به یک هدف مثلا دین، عدالت، آزادی و یا اخلاق برسید، بلافاصله رابطه وسیله و هدف وارونه میشود، دین، عدالت، آزادی و اخلاق وسیلهای میشوند تا قدرت تحقق پیدا کند. همه اینها ابزار مشروعیت بخشیدن و قوام بخشیدن به قدرت میشوند. بنابراین، سادهاندیشی مفرط است که فکر کنیم، آروزاندیشی منجر به پدید آمدن ضدانسانیترین حکومتها شد. این همان چیزی است که عرض کردم، معلول را به جای علت توضیح دادن است.
اما صرفنظر از آرزواندیشی و انسان دوستی قلابی و یک رشته از این حرفها که بخواهیم به واسطه آن کل یک مرام و یا یک اندیشه را تخطئه کنیم، مارکسیسم و آموزههای مارکس صرفنظر از هزار و یک ایراد و اشکال و تناقضات روشنی که میتوان به آن گرفت، و فقدان توانایی در پر کردن خلاء اندیشه راهنما در جوامع، و حتی خطر وسوسه تصرف قدرت سیاسی توسط مارکسیستها و کمونیستها، اما نابترین آموزههای انسانگرایی و انساندوستی را به ما نشان میدهد. من دکتر محدثی را به خواندن کتاب فراسوی زنجیرهای پندار، اثر اریک فروم جلب میکنم، که از نظر فروم مارکس در آثارش شگفتانگیزترین نظریهها را در باب شناخت ماهیت انسان و انسانگرایی خلق کرد. دستکم وسوسههای مارکس را در خلق متعالیترین مفاهیم انسانگرایی، نمیتوان انکار کرد. افتخار کشف پدیده استثمار و شیءوارگی انسان در نظام کالایی، و مسئله ازخودبیگانگی و دهها مفهوم دیگر، در فهم ناانسانی شدن انسان در زیر چرخ دندههای نظام صنعتی، به مارکس برمیگردد، و بخش بزرگی از طرفداران وی بنا به غریزه انسان دوستی بود که – درست و یا غلط- به این سمت گرایش پیدا کردند، و لذا این خیلی بی انصافی است که این گرایشها را در ذیل حکومتهای جبار کمونیستی، انساندوستی قلابی بنامیم. این نامگذاریها هم نیتخوانی است که برخلاف رویه جامعه شناسی است، و هم آنکه اگر یک مورد آن هم صحت نداشته باشد، حکایت همان روایتی است که گفته میشود: کشتن یک نفر به ناحق، مساوی کشتن همه جامعه است.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12968
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️انسانگراییی قلابی: وارد شدن میلیونها مردم طالبانآفرین، جنایتی علیه ایران است
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
برخی از حضرات چپ و غیر چپ در این روزها در اثر اخراج افغانستانیها یا اخراج غیر انسانی و نامطلوب افغانستانیها، انسانگراییشان شکوفا شده…
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
برخی از حضرات چپ و غیر چپ در این روزها در اثر اخراج افغانستانیها یا اخراج غیر انسانی و نامطلوب افغانستانیها، انسانگراییشان شکوفا شده…
👎2👍1