Telegram Web Link
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانی‌ها و واقعیت‌های پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت پنجم)
احمد فعال

چپ و علل انسان‌دوستی قلابی آنان؟
ایشان مدتی است که قلم خود را علیه چپ‌گرایی چرخانده‌اند. معلوم هم نیست که خطابشان با کیست؟ یک جامعه شناس باید بداند که جریان چپ‌گرایی یک طیف گسترده است، از چپ‌های استالینی بگیر تا چپ‌های سوسیال دموکراتیک، تا چپ‌ها غیرماتریالیستی، از چپ‌های فرهنگی بگیر تا چپ‌های صرفاً سیاسی. خطابشان با کیست که زیر هر پست با ربط و بی‌ربطی، از هشتک اهریمن، عوام‌فریب و مارکسیسم استفاده می‌کند. تا آنجا که اینجانب اطلاع دارد، معمولا هشتک‌ها در هر پست مرتبط با مفاهیم و مطالبی است که در آن پست می‌آید، اما ایشان در هر پست از این هشتک‌ها استفاده می‌کنند، که در حقیقت به نوعی دارند نفرت‌افکنی می‌کنند.
به خاطر می‌آوردم که دکتر محدثی در زیر یکی از یادداشت‌های دوستی که از اقتصاد بازار دفاع کردند، توضیح داند که ترجیحشان به سوسیال دموکراسی است. خوب سوسیال دموکراسی یکی از جریان‌های برجسته چپ‌گرایی است. نسبت این انتخاب را با بقیه اظهارت دیگر ایشان که از یک نوع کینه‌توزی ناشی می‌شود، دستکم برای اینجانب غیرقابل فهم است.

در اینجا توجه دوستان را به نقد پاره‌ای از اظهارات ایشان جلب می‌کنم:
1- آقای دکتر محدثی زیر یک پست که نوشته بود:
«نقد آقای محدثی نقدی است "نسبتاً به‌جا" در زمانی "کاملا بی‌جا". این حرف به‌جاست که مهاجرپذیری باید تحت نظارت باشد. حتی بسیاری از افغانستانی‌های ساکن ایران هم از ورود و اقامت بی‌ضابطه افغانستانی‌ها گله‌مند هستند. چرا که این موضوع نه تنها باعث آسیب به کشور و مردم میزبان می‌شود که حتی خلاف منافع مهاجران قانونی و پناهندگانی است که واقعا در معرض خطر قرار دارند. اینکه چرا جریان چپ در ایران سنگ مهاجران را به سینه می‌زند واضح است چون اساساً یکی از رسالت‌های چپ عدالت‌محوری است. اما چپ هم به این بی‌ضابطه بودن نقد دارد و مسئولیت آن بر عهده حاکمیت است. حالا برخی از چپ‌های رادیکال ممکن است با موضوع کمی احساسی‌تر و آرمانی‌تر برخورد کنند که قابل تعمیم به طیف گسترده چپ نیست. یک نقد درست اگر در زمان نادرست بیان شود بیشتر از اینکه کمک کننده باشد آسیب‌زاست. کسی که داعیه جامعه شناسی دارد حتما باید زمان نقد را در نظر بگیرد. در شرایط کنونی و اخراج فله‌ای افغانستانی‌ها چقدر قانون و انصاف رعایت می‌شود؟ چقدر خشم مردم از عاملان اصلی این اتفاقات اخیر به ستم دیده‌ترین مردم منتقل می‌شود؟ انداختن تقصیر بر گردن مهاجران پاک کردن صورت مسأله‌های اصلی جنگ است. این نقد بی‌هنگام سفیدشویی جاسوسان در بدنه قدرت است که هر یک نفرشان در حمله اخیر بیش از افغانستانی‌هایی که در حملات دست داشتند به کشور ضربه زدند. اقامت مهاجران حتما باید قانون‌مند باشد ولی نه با این حرکات انقلابی و البته تحلیل‌های تمجیدی از این حرکت انقلاب!!!! امروز باید تلاش برجلوگیری از شکستن آتش بس باشد».
متن کامل این اظهارات را آوردم تا خواننده ببیند کجای این حرفها، فریبکارانه، موذیانه، و انسان‌دوستی قلابی است؟ و یا چیزی است که به آن اباطیل نامید؟ شخص نویسنده را نمی‌شناسم و شاید ایشان در پس این جملات و کلمات نیات فریبکارانه داشته، و غرض‌های پلید و اهریمنی داشته باشد، اما این متن که با ادبیات دوستانه با آقای دکتر محدثی سخن گفته است، و در چند جا به بی‌ضابطه بودن مهاجرت معترض شده و آن را هم به زیان ایران و هم به زیان مهاجران پنداشته، در همان آغاز هم نقد آقای دکتر محدثی را به جا دانسته و تنها زمان آن را که افغانستانی‌ها را پس از حمله اسرائیل و آمریکا به اتهام جاسوسی بدترین رفتار را با آنها دارند انجام می‌دهند، بی‌موقع دانسته است. بعد آقای محدثی در زیر این اظهارات نوشته است: «توجیهاتی برای دفاع از اباطیل چپ ایرانی راجع به مهاجران افغانستانی و سیاست‌های نادرست مهاجرت‌پذیری». این روش‌های تخریبی اصلاً قابل فهم نیست.

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12948
👎42👍1
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانی‌ها و واقعیت‌های پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (ادامه قسمت پنجم)
احمد فعال

2- یکی از شگفتی‌های دیگر این استدلال است که می‌نویسد: «ژست انسان‌گرایی از مزیت‌های ظاهری‌ی مارکسیسم است. مارکسیسم از همان آغاز - یعنی از اندیشه‌ها و آثار خود مارکس- ارزش‌های والای انسانی را به پرچم خود بدل کرده است، اما در مقام تحقق، ضد انسانی‌ترین چهره را در حکومت‌های مارکسیستی از خود بروز داده است. علت این امر چیست؟ علت آن از نظر من این است که مارکسیسم در ژست ارزش‌های انسانی نظیر رهایی‌بخشی، برابری، و تحقق ابعاد وجودی‌ی انسان، آرزواندیشی را به خورد مردم داده است، اما در عمل ضد انسانی‌ترین حکومت‌ها را پدید آورده است».
نخست اینکه، ایشان مارکسیسم را همان مارکسیسم استالینی دوران حاکمیت بلوک شرق یکسان می‌پندارد، مثل این می‌ماند که اسلام را با طالبانیسم و داعش و وضعیتی که در ایران امروز است یکی بپنداریم. و هیچ تمایزی میان مارکسیست‌های فرهنگی که کل مارکسیسم اروپایی را تا ایالات متحده و تا بقیه کشورها درنوردیده است، همه را مارکسیست‌هایی می‌نامد که ضدانسانی‌ترین چهره را در حکومت‌های مارکسیستی بروز داده‌اند.
دوم اینکه، اینجانب نه از باب طرفداری، که از مخالفان سرسخت مارکسیسم هستم – به دلیل تناقضات سختی که در درون اندیشه‌های مارکسیستی وجود دارد- بلکه معتقدم که اگر نقدی به مارکسیسم داریم باید مثل کاری که ریمون آرون و یا کارل پوپر انجام دادند، در حد یک یادداشت هم شده، نقد علمی و منصفانه باشد.
سوم اینکه، این نقد جناب دکتر محدثی نه علمی است و نه منصفانه. بعید می‌دانم یک جامعه شناس کل اندیشه‌های انسان‌گرایی مارکسیستی را صرفاً به آرزواندیشی تقلیل بدهد، و بدتر از آن، علت یک حادثه را در معلول حادثه توضیح بدهد. اینکه مارکسیسم و یا کمونیسم ضدانسانی‌ترین حکومت‌ها را پدید آوردند، از دید اینجانب، این است که نه تنها مارکسیسم و کمونیسم، بلکه هر مرام و ایده و آئینی که بخواهد با قدرت سیاسی درآمیزد، انسانی‌ترین آروزها را به ضدانسانی‌ترین تبدیل می‌کند. قدرت هر پدیده انسانی را از خودبیگانه و محتوای خود را به آن تحمیل می‌کند. این ادعای مارکسیست‌ها و کمونیست‌های دولت‌گرا، و حتی مسلمانان دولت‌گرا که می‌گویند، به قدرت دست پیدا می‌کنیم تا به عدالت برسیم تا به اسلام و دین برسیم، و یا به زعم کمونیست‌ها به جامعه بی‌طبقه برسیم، حرف‌های کاملا بی‌اساسی هستند. فکر می‌کند، قدرت وسیله می‌ماند تا فلان هدف تحقق پیدا کند. قدرت هدف است، هدفی است برای خود و در خود. قدرت هیچگاه وسیله و ابزار این و آن نمی‌شود. وقتی شما قدرت را وسیله قرار می‌دهید تا به یک هدف مثلا دین، عدالت، آزادی و یا اخلاق برسید، بلافاصله رابطه وسیله و هدف وارونه می‌شود، دین، عدالت، آزادی و اخلاق وسیله‌ای می‌شوند تا قدرت تحقق پیدا کند. همه اینها ابزار مشروعیت بخشیدن و قوام بخشیدن به قدرت می‌شوند. بنابراین، ساده‌اندیشی مفرط است که فکر کنیم، آروزاندیشی منجر به پدید آمدن ضدانسانی‌ترین حکومت‌ها شد. این همان چیزی است که عرض کردم، معلول را به جای علت توضیح دادن است.
اما صرفنظر از آرزواندیشی و انسان دوستی قلابی و یک رشته از این حرفها که بخواهیم به واسطه آن کل یک مرام و یا یک اندیشه را تخطئه کنیم، مارکسیسم و آموزه‌های مارکس صرفنظر از هزار و یک ایراد و اشکال و تناقضات روشنی که می‌توان به آن گرفت، و فقدان توانایی در پر کردن خلاء اندیشه راهنما در جوامع، و حتی خطر وسوسه تصرف قدرت سیاسی توسط مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها، اما ناب‌ترین آموزه‌های انسان‌گرایی و انسان‌دوستی را به ما نشان می‌دهد. من دکتر محدثی را به خواندن کتاب فراسوی زنجیرهای پندار، اثر اریک فروم جلب می‌کنم، که از نظر فروم مارکس در آثارش شگفت‌انگیزترین نظریه‌ها را در باب شناخت ماهیت انسان و انسان‌گرایی خلق کرد. دستکم وسوسه‌های مارکس را در خلق متعالی‌ترین مفاهیم انسان‌گرایی، نمی‌توان انکار کرد. افتخار کشف پدیده استثمار و شیء‌وارگی انسان در نظام کالایی، و مسئله ازخودبیگانگی و دهها مفهوم دیگر، در فهم ناانسانی شدن انسان در زیر چرخ دنده‌های نظام صنعتی، به مارکس برمی‌گردد، و بخش بزرگی از طرفداران وی بنا به غریزه انسان دوستی بود که – درست و یا غلط- به این سمت گرایش پیدا کردند، و لذا این خیلی بی انصافی است که این گرایش‌ها را در ذیل حکومت‌های جبار کمونیستی، انسان‌دوستی قلابی بنامیم. این نامگذاری‌ها هم نیت‌خوانی است که برخلاف رویه جامعه شناسی است، و هم آنکه اگر یک مورد آن هم صحت نداشته باشد، حکایت همان روایتی است که گفته می‌شود: کشتن یک نفر به ناحق، مساوی کشتن همه جامعه است.

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12968
👎2👍1
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانی‌ها و واقعیت‌های پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت ششم و پایانی)
احمد فعال

نولیبرالیسم ساختگی چپ؟
در خاتمه این بحث پاسخ مختصر به این عبارت دکتر محدثی بدهم که می‌فرمایند: «نمونه‌ی برجسته‌ی نقد چپ ایرانی، نقد چیزی ساخته‌گی به نام نولیبرالیسم در ایران است، اما چپ هرگز به نقد فقه اسلامی و سازمان روحانیت و اسلام سنتی که از دل‌شان طرح جامعه‌ی قدسی و چنین نظامی پدید آمدند، نپرداخت». من نمی‌دانم در این قسم هم مراد ایشان از چپ ایرانی کدام چپ است؟ آیا مراد ایشان چپ مارکسیستی است، و یا هرکسی که در نحله عدالتخواهی قرار دارد؟ می‌فرمایند نمونه برجسته نقد چپ ایرانی، نقد چیزی ساخته‌گی به نام نولیبرالیسم در ایران است. جهت اطلاع ایشان عرض کنم که نولیبرالیسم در ایران ساخته‌گی نیست. اتفاقا ناب‌ترین جنس نولیبرالیسم در ایران ظهور پیدا کرده است، و حتی ناب‌تر از نولیبرالیسم ‌هایک و فریدمن، وناب‌تر از لیبرالیسم ریگان و تاچر. در جاهای مختلف شرح داده‌ام که وقتی یک مکتب خارجی وارد ایران می‌شود، کسانی که به افراط از آن دنباله روی می‌کنند، به قول شریعتی کاتولیک‌تر از پاپ می‌شوند. مسلمان که می‌شوند از پیامبر مؤمن‌تر، مارکسیست که می‌شوند ‌از مارکس آتشی‌تر، لیبرال که می‌شوند، به نحله وحشی لیبرالیسم، یعنی نولیبرالیسم پناه می‌برند. بارها گفته‌ام که با لیبرال‌های ملی و جان لاکی نه تنها مشکلی ندارم، بلکه آنها را جزو نیروهای ملی می‌پندارم. اما متأسفانه باید عرض کنم که لیبرالیسمی که دستکم در سالهای اخیر در ایران رواج پیدا کرد، آبشخور آن همان لیبرالیسم وحشی است. یعنی لیبرالیسمی است که بازار را به مثابه خدای مسلط بر کردوکار زندگی می‌پذیرد، عدالت اجتماعی را سمّ مهلک اقتصاد می‌داند، کوچکترین مداخله در نظم اقتصادی را اقتصاد دستوری می‌نامند، مالکیت را در حد معابد مذهبی مقدس می‌شمارند. سرانجام در یادداشتی با عنوان "راه‌های هموار" توضیح دادم که چگونه این لیبرال‌ها – به خصوص در دوران جدید و در واکنش به جمهوری اسلامی- وقتی به نحله لیبرالیستی نزدیک می‌شوند یک مرتبه از دالان‌های تو درتویی رد می‌شوند که بارانی از برکات سلطنت‌طلبی، ترامپیستی، اسرائیلی، حمله نظامی به کشور، و تخطئه همه مظاهر فرهنگی و ملی کشور از هنرمندان و شاعران و نویسندگان بگیر، برو تا مصدق، بر هیاکل آنان می‌بارد و همه آنچه بدی است یکجا بر اندام خود می‌نشانند. نمی‌خواهم اسم بیاورم، اما خود آقای دکتر محدثی لطف کنند سری به کانال‌ها و مطالب ایشان که کم هم نیستند بزنند، و ببینند این نوع نولیبرالیسم ساخته‌گی است و یا واقعی‌تر از واقعیت است. اگر مراد ایشان از نولیبرالیسم ساخته‌گی، آن قسم از اقتصادی است که در دولت و در جامعه اجرا می‌شود، در این باره دو سه یادداشت نوشتم که هم پندار چپ‌ها که اقتصاد را لیبرالیستی می‌پندارند، و هم پندار لیبرال‌ها که مدام اقتصاد را دستوری می‌نامند غلط است. اقتصاد حاکم در ایران یک آش شله قلم کاری است که همه پلشتی‌های اقتصادها، از سوسیالیسم و لیبرالیسم تا اسلامیسم را درهم و برهم به شکل ناهنجاری بهم آمیخته است. یک بازار لجام گسیخته‌تر از نولیبرالیسم، که در کنار آن یک برنامه دستوری "بحران و تعلیق" تا اطلاع ثانوی در سیاست وجود دارد، که نظام سیاسی همه اقتصاد را شبیه خودش کرده که به هیچ چیر دیگر شبیه نیست.
از این نظر همانقدر که نولیبرالیست‌ها (یا همان لیبرالیست‌های افراطی) بی‌جهت اقتصاد ایران را به سوسیالیستی و کمونیستی نسبت می‌دهند، به همان اندازه چپ‌های افراطی بی‌جهت اقتصاد کشور را به اقتصاد نولیبرالیستی نسبت می‌دهند. با این وصف اگر محدثی نگران نولیبرالیسم ساخته‌گی هستند که چپ‌ها آفریدند، باید عرض کنم که همانطور که در نظریه و نخبگان سیاسی ملاحظه نمودید که اصلا ساخته‌گی نیست، بلکه هیچ امری واقعی‌تر از وجود حی و حاضر و فعال گرایش‌های نولیبرالیستی در ایران نیست، در صحنه اقتصاد و سیاست کشور نیز، ما با ملغمه‌ای از پلشتی‌های سوسیالیسم و نولیبرالیسم در ایران مواجه هستیم. لذا اگر نقطه تمرکز آنان همین قسم است، چرا به جای خطاب قرار دادن چپ‌ها به نولیبرالیسم ساخته‌گی (که تنها شامل یک قسم کوچکی از مارکسیست‌ها می‌شود)، لیبرالیست‌ها را به کمونیسم ساخته‌گی متهم نمی‌کنند؟
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
👎2👍1🥴1
♦️وقتی گفت‌وگو بی‌فایده است

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۱ تیر ۱۴۰۴


خیلی وقت‌ها هست که احساس می‌کنم گفت‌وگو بی‌فایده است. دکتر فعال عزیز را قبلا در بحث راجع به دکتر علی‌ی شریعتی محک زده ام. به‌نظر ام این گفت‌وگو با ایشان نیز بی‌فایده است. از این رو، بدان پاسخ نمی‌دهم.

حتا تلاش نمی‌کنند که بحث مرا دریابند. مثلا من از بی‌اعتبارشده‌گی‌ی سنت حرف می‌زنم و ایشان از سنت‌ها حرف می‌زنند!

به‌زودی قرار است گفت‌وگویی در باره‌ی مهاجران افغانستانی داشته باشم. نظرات ام را آن‌جا سازمان‌یافته‌تر خواهم گفت.

جامعه‌ی پسادینی خیلی فرق دارد با جامعه‌ی دینی. جامعه‌ی دینی‌ی شما و نسل شما جمهوری‌ی اسلامی ساخته است. مهندس مهدی‌ی بازرگان یکی از به‌ترین‌های جامعه‌ی دینی بود که آخر عمری همه‌ی تلاش‌های خود اش را هم زیر سوال برد و گفت که دین فقط به‌کار آخرت می‌آید!

#سنت
#احمد_فعال
#جامعه‌ی_پسادینی

@NewHasanMohaddesi
👏9👍53👎3
🔸🔸🔸پاسخ به نقد🔸🔸🔸


♦️[پاسخ به نقد خانم آبادپور]

دکتر فریدون شایسته

استاد تاریخ
۲۱ تیر ۱۴۰۴

سلام. از منتقد محترم نوشته‌ام سپاسگزارم که نوشته‌ام را خواندند.

البته من کوتاه نوشته ام و فکر نمی‌کنم نیازی به چند صفحه نوشته می‌داشت.

اما جهت رعایت حال اندیشمندان گروه عرض می‌نمایم من که عرض کردم در ناسیونالیسم نباید به موج پان ناسیونالیسم و یا شوونیسم و یا مثل هواداران حزب سومکای منشی زاده گرفتار بیاییم.

من ناسیونالیسم مدنی علامه دهخدا و دکتر مصدق را می‌پسندم. برتری حقوق ملت بر حکومت و حسن همجواری با همسایگان.

بیش از این چیزی نمی گویم و مخالف ناسیونالیسم اقتدار گرای خودکامه بوده و هستم. ناسیونالیسمی که بعد از انحراف مشروطیت، حکومتی سلطنتی را درایران حاکم ساخت.

ناسیونالیسم فرهنگی ما ریشه گرفته از جنبش شعوبیه است که در رگ و جان مردم ایران ریشه داشته و دارد.

شعر مرغ سحر محمدتقی بهار برای غلبه بر معلولیت روحی ناشی از انحراف مشروطه و سرود ای ایران حسین گل گلاب در هنگام اشتغال کشور در جنگ جهانی دوم توسط متفقین، نمونه هوایی از همین ناسیونالیسم فرهنگی هستند.

من البته دوای درد موجود را که شکاف عمیق بین حکومت و مردم وجود دارد، ناسیونالیسم مدنی می دانم.

هر شهروندی حق دارد که به آینده ایران بیاندیشد و خواسته خود را مستدل ابراز نماید......


#ملی‌گرایی
#سپیده_آبادپور
#اسطوره‌های_ملی
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
👏7👍3👎1🤣1🤪1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️فقدان توسعه‌یافته‌گی در زناشویی

حسن محدثی‌ی گیلوایی
۲۱ تیر ۱۴۰۴

وقتی می‌گویم جامعه‌ی افغانستان از نظر تمدنی با جامعه‌ی ایران تفاوت فاحشی دارد، برخی رگ گردن‌شان ورم می‌کند و فکر می‌کنند دارم به بشریت توهین می‌کنم.

ولی هشتاد و چهار سال (دست‌کم از ۱۳۲۰ خورشیدی تا حالا) طول کشید (تازه منصف باشیم و بگوییم به‌لطف خدمات پهلوی‌ی دوم و مدرن شدن تدریجی‌ی جامعه‌ی ایران و وضع وحشت‌ناک اقتصادی در چند دهه‌ی اخیر) تا اکثریت ما ایرانی‌ها به مرحله‌ی توسعه‌یافته‌گی در رفتار زناشویی برسیم.

فقط همین یک قلم -یعنی رفتار افراد در زناشویی- را بررسی کنید و ببینید کشورهای منطقه نظیر ایران و ترکیه و هند و پاکستان چه اقداماتی کرده اند تا شیوه‌ی توسعه‌ی یافته‌ی زناشویی را به مردم‌شان بیاموزانند.

ایشان که در ویدئو می‌بینید، مهاجر محترمی است که از کشورمان اخراج شده. دو زن دارد و ۱۵ فرزند. به نظر شما جامعه چه خدماتی می‌بایست به چنین خانواده‌ای بدهد تا در خور توسعه‌یافته‌گی باشد؟ لطفا نظرتان را بنویسید!



#توسعه
#زناشویی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#جامعه‌ی_توسعه_یافته

@NewHasanMohaddesi
8👎3🤣2👌1
🔸🔸🔸پژواک صدای افغانستانی🔸🔸🔸


♦️[رنج تحقیر و ستم برای یک مهاجر]
ص۱

ناجی بیگزاد
۲۱ تیر ۱۴۰۴

من یکی از جمع میلیونی مهاجر در ایرانم که نزدیک به چهار سال سکنه دارم. دلیل مهاجرت به قول خودم این بود که تا دامنم از لکه‌ی ننگ حضور زیر پرچم طالب پاک بماند. با وجودی که تجربه‌ی مهاجرت نداشتم، اما از دشواری آن آگاه بودم و خود را برای ریاضت آن آماده کرده بودم، ولی صادقانه بگویم که به آن پیمانه‌ای که آدم افغانستانی در ایران مورد حقارت و نفرت قرار می‌گیرد، اصلاً تصور نمی‌کردم. نگاه از بالا به پایین و تحقیر آمیز، اینجا وحشتناک است و وصف‌ناپذیر متأسفانه. روی هم رفته در مواجهه با انبوهی از توهین و تحقیر و رفتار های زشت و گاهاً غیر انسانی، با خود تعهد کرده بودم که این همه را نا دیده بگیرم و لب به شکایت نکشایم و در گوشه‌ای از خاطرات تلخ خود پنهان کنم و به کار و غریبی خود برسم و از این طریق لقمه نانی برای عیال خود چاره کنم تا ببینیم دروازۀ امیدی بگشاید تا آبرومندانه به وطن برگردیم. اما کشیده شدن این حقارت‌ها و زیر پا گذاشتن تمام ارزش‌های اخلاقی و انسانی از ساحت شخصی به عمومی و همگانی شدن آن، انگار که مجال سکوت نیست و ساده گذشتن از کنار آن به معنای تعطیل وجدان است. من به لحاظ شخصی تا اینجای کار سند قانونی اقامتی دارم و تازه هم تمدید کردم و کدام مشکلی برای ماندن خود ندارم، اما با دیدن این همه ظلم و وحشی‌گری بر سر مردمم سکوت کنم و برای حضور ذلت‌بار و خفت‌بار خود تقلا کنم و در برابر این موج عظیم از ظلم و بربریت ابراز نفرت و انزجار نکنم،  به قول استاد سخن سعدی «نشاید نامم دهند آدمی». واقعاً با دیدن وضعیت کنونی، روح آدمی به لرزه درمی‌آید و دچار آسیب روانی می‌شود. در چنین حالت و در اعتراض به وضعیت اسف‌بار کنونی، آنچه می‌توانم انجام دهم پایان زندگی خفت‌بار در ایران و برگشت به جهنم طالبانی است. چون اگر در آن جهنم جسم آدمی در خطر باشد، اینجا روح آدمی صدمه می‌بیند. در کنار آن به بچه و بچه‌ی خود نصیحت خواهم کرد که هیچ‌گاه فریب شعار های دروغین چون «حوزۀ مشترک تمدنی»، «فرهنگ مشترک» و «زبان مشترک» را نخورند و به چشم بیگانه‌ترین ببینند. در آخر با ذکر دو مورد از برخورد زشت و غیر انسانی از تجربه‌ی خود را اکتفا می‌کنم و بحث را می‌بندم:

۱. مدتی را در یک شرکت نگهبان بودم. صاحب شرکت یک سگ‌گرگ آورده بود تا در کنار من مراقبت کند و شب‌ها پارس بزند. کسانی تجربه زندگی و کارگری در ایران را داشته باشند، حتماً حرف مرا تأیید می‌کنند که روی نگهداری و رسیدگی به آب و غذای سگ محتاط‌اند. آن که هیچ، یکی از روز ها صاحب کار با خانواده خود شرکت آمده بودن تا به قول خود گردش کنند و حال. در زمان برگشت به من صدا زد که آقای ناجی بیا اینجا. رفتم نزدش که بفرما. گفت: می‌دانی این گرگ رهبرت است، ازش خوب مراقبت کن. من با شنیدن این حرفش به قول خود شان هنگ کردم و پس از سرخ و سیاه شدن، در پیش زن و بچه‌هایش گفتم: آقا ببخشید اونقدر سگ‌باز و سگ‌پرست خود تان هستید، این رهبر خودت هست، در جای ما به سگ‌ها چندان اهمیتی قایل نیستند. دیدم که فشارش چند برابر من شده و سیاه و زرد و کبود شد و حتی حرف دیگر نزد و رفت. همین شد که حسابی کردیم و دوام آن را نا ممکن دانستم؛

۲. در یک گوشه‌ی اصفهان یک خانه‌ی محقر و غریبانه اجاره کردیم تا در صورت امکان بهنام پسر بزرگم را -که واجد شرایط مکتب/مدرسه شده بود- بتوانم شامل کنم. متأسفانه با دو سال تلاش که موفق نشدم به انجام این کار هیچ، به مرور زمان فشار های بچه‌های کوچه بر بهنام و بهروز و هونیا، برادر و خواهرِ از خود کوچک‌ترش افزون شد. هر روز فوش می‌شنیدند و حرف‌های تحقیر آمیز و کتک می‌خوردند. پیش من می‌آمدند شکایت می‌کردند. من گاهی با نصیحت و گاهی با گوش کر انداختن تیر خود را می‌آوردم. در این میان راستش را بگویم، سیما مادر بهنام جسورتر بود و حتی چند نوبت در کوچه بیرون شده گوش چند تن شان را تاب داده بود که با واکنش خانواده شان برخورد و من در نهایت برحذرش داشتم از تکرار آن. بالاخره از غم کتک بچه‌های کوچه رها نشده بودیم که چند نوبت آمدن شکایت کردن که پدر یک مرد کلان ما را اذیت می‌کند و می‌گوید کثافت‌های افغانی در کوچه نبینم تان. این جمله‌ی «کثافت افغانی» هم از سوی بچه‌های کوچه و هم بزرگان شان چنان زیاد استفاده می‌شد که یک روز بهنام ازم پرسید که پدر این «افغانی» مگر چیز بد است؟ گفتم نه بچیم، اونا تربیت ندارند،
ادامه👇👇👇

#روایت
#زیست_مهاجرانه
#مهاجران_افغانستانی


@NewHasanMohaddesi
5👎1🤣1
🔸🔸🔸پژواک صدای افغانستانی🔸🔸🔸


♦️[رنج تحقیر و ستم برای یک مهاجر]
ص۲

ناجی بیگزاد
۲۱ تیر ۱۴۰۴



این حرفا ره می‌گن. ختم کلام که شکایت از اذیت مرد بزرگ بیشتر و بیشتر شد و من تیر خود را می‌آوردم، اما یک روز دیگر دیدم که بهروز پسر دومی -که اکنون شش سالش است- با صدای بلند فریاد زد و دوید دروازه را زد که پدر بیا که لالایم ره همون مردکه زد و بندی‌اش کرده. وارخطا بیرون شده دویدم که در گوش بهنام گرفته و از زانویش خون می‌چکد.

یاد کنم که هردو را در سر دو چرخه پشت نان فرستاده بودم، زمانی در کوچه می‌خواهند از پیش خانه مرد متذکره عبور کنند، او در بالای موترسکلیت از پیش می‌آید و بدون کوچک‌ترین اعتنا دو چرخه -که بهنام و بهروز هردو سوارند- را هدف قرار می‌دهد که بهروز سالم می‌ماند و به خانه فرار می‌کند، اما بهنام زانویش به شدت زخم برمی‌دارد. زمانی رسیدم، گفتم مگر گناه این بچه‌ها چیست که چندین نوبت است اذیت شان کردی و حال داری کتک شان می‌زنی و پایش را زخمی ساختی! متأسفانه بسیار با شناعت پاسخ داد که آشغالی‌های کثیف افغانی حق گپ زدن ندارید، ویل کنید کشور ما را و گور تان را گم کنید. یکبار دیگر ببینم بچه‌هایت از کوچه بگذرند پای‌شان را قلم می‌کنم. گفتم مگر این است فرهنگ و تمدن ایران؟ شرم‌آور است که آدم بزرگ چنین برخورد می‌کنی. زمانی این حرف را شنید، از کوره در رفت و دست انداخت به سنگ و چوب که من را بزند، در این حالت چند تن دیگر از همسایه‌ها بیرون شدن و با ملامت کردن او، یخنم را از دستش خلاص کردند.

#روایت
#زیست_مهاجرانه
#مهاجران_افغانستانی


@NewHasanMohaddesi
💔62👎2🤔1🤣1
♦️نوشته‌ای از دکتر بهرام جلیلی‌ی تقویان
۲۲ تیر ۱۴۰۴


#بهرام_جلیلی_تقویان
@NewHasanMohaddesi
🤣21
4_6005906817312364790.pdf
8 MB
♦️سودمندی و ناسودمندی‌ی تاریخ برای زنده‌گی

دکتر بهرام جلیلی‌ی تقویان

۲۲ تیر ۱۴۰۴

#تاریخ
#فریدریش_نیچه
#بهرام_جلیلی_تقویان
@NewHasanMohaddesi
2🤣2👏1
♦️هزار خورشید تابان /نوشته‌ی خالد حسینی
۲۲ تیر ۱۴۰۴


برای شناخت به‌تر افغانستان و فرهنگ و سنت اش، خواندن این رمان از خالد حسینی و با ترجمه‌ی مهدی‌ی غبرایی مفید است.


#افغانستان
#خالد_حسینی
@NewHasanMohaddesi
💔4👏2🤣1
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️کارکردهای چهره‌های اساطیری و تاریخی ایران

✍️دکتر فریدون شایسته

استاد تاریخ
۲۲ تیر ۱۴۰۴


۱ـدر مقدمه تاریخ آرش کمانگیر نام دارد.انسانی که برای پهناور ساختن خاک ایران،جانش را دراین راه گذاشت تا خاک ایران در مقابل توران زمین،پهناور و گسترده باشد.


۲ـسمک عیار،نماد فتوت،عیاری و جوانمردی است.کسی که در فرهنگ ایرانی،قهرمانی رابه پهلوانی،گره زد.

۳ـکاوه آهنگر که خواهان پایان دادن به نابرابری های اجتماعی بین ایرانیان بود.

۴ـفریدون که پس از خیزش مردمی کاوه آهنگر،به تخت فرمانروایی نشست و آیین «داد ودهش»را در ایران پایه گذاشت.


۵ـکیخسرو کسی که برای مردم آرامش و آسایش را به ارمغان آورد.در نبرد با دشمنان مردم وقلمرو ایران،جان به جان آفرین سپرد.

اما چهره ها و نماد های افتخار آمیز مردم ایران در دوره تاریخی عبارتند از:


۱ـآریو برزن که چون آرش کمانگیر،جان خود را فدای خاک ایران کرد تا سرحد توان، مانع  ازسقوط ایران به دست اهریمن متجاوز شود.

۲ـ مزدک که خواهان تساوی ودادگری در برخورداری از مواهب طبیعی بین فرادست ها و فرودست ها بود.

۳ـخسرو اول ساسانی ملقب به انوشیروان دادگر،کسی که نظم را در سراسر قلمرو ساسانی فراهم آورد وسبب شد که امپراطوری ساسانی ۶۰سال دیرتر با تهاجم اعراب فروبپاشد.

۴ـشیخ محمود خوارزمی ملقب به پوریای ولی که تبدیل به نماد فتوت و جوانمردی گشت.

۵ـکورش دوم هخامنشی موسوم به کوروش بزرگ،که منادی آزادی انسان ها در پرستش،نیایش و ستایش بود.به فردیت انسان ها می اندیشید.او در مواجهه با دشمنان ایران،ماساژت ها،از اقوام مهاجم معروف به یاجوج و ماجوج نام برده شده در تورات،جان خود بر طبق اخلاص نهاد.



🔸محدثی: انتشار مطالب وارده به معنای تایید محتوای آن نیست. من شخصا پروژه‌ی اسطوره‌زدایی را سال‌ها است دنبال می‌کنم؛ اعم از اسطوره‌های دینی و ملی. بر آن‌ام که اسطوره‌ها بیش‌تر کارکرد منفی دارند تا مثبت.


#اسطوره
#کارکرد_اسطوره
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
🤣63🤪1
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️تحلیل جامعه شناختی وضعیت مهاجرت اتباع افغانستان به ایران و مقایسه آن با کشورهای اروپایی

سعید الهیاری

دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی
۲۲ تیر ۱۴۰۴

در سال‌های اخیر، مسئله مهاجرت اتباع افغانستان به ایران، به‌ویژه پس از تسلط دوباره طالبان در سال ۲۰۲۱، به یکی از مهم‌ترین بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و امنیتی کشور تبدیل شده است. برخلاف مدیریت عقلانی که در اکثر کشورهای مهاجرپذیر جهان مشاهده می‌شود، در ایران با پدیده‌ای به نام ورود گله‌ای، بدون ضابطه، بدون کنترل، و بدون نظارت مواجه هستیم؛ پدیده‌ای که بخش بزرگی از آن نتیجه بی‌تدبیری و سوءمدیریت دولت سیزدهم به ریاست مرحوم ابراهیم رئیسی است.

دولت مرحوم رئیسی نه‌تنها قوانین مهاجرتی را به‌روز نکرد، بلکه عملاً مرزها را رها کرد و مسیر را برای ورود جمعیت گسترده‌ای از مهاجران غیرقانونی باز گذاشت. در حالی که در سراسر جهان، سیاست مهاجرتی بر اساس "نخبه‌پذیری" و جذب نیروهای کارآمد، متخصص و دارای صلاحیت علمی یا اقتصادی استوار است، در ایران ورود بی‌رویه و بی‌ضابطه‌ به شکل سیل انسانی صورت گرفت؛ آن‌هم بدون هیچ گزینش، کنترل، یا برنامه‌ریزی.

🔻 نتیجه این وضعیت:

تغییر خطرناک بافت جمعیتی در برخی مناطق کشور

تشدید فقر، بیکاری و نابرابری به‌ویژه در میان اقشار پایین

فشار سنگین به خدمات عمومی مانند آموزش، درمان و مسکن

افزایش ناامنی اجتماعی، حاشیه‌نشینی و جرایم خیابانی

و در نهایت، شکل‌گیری نارضایتی عمیق و احساس تبعیض در میان شهروندان ایرانی


در مقایسه، کشورهایی مانند آلمان، فرانسه یا بریتانیا، ورود هر مهاجر را منوط به عبور از مراحل قانونی، ارائه مدارک هویتی، اثبات دلایل اقامت و پذیرش توسط نهادهای دولتی می‌دانند. در این کشورها مهاجرت:

دارای سهمیه مشخص است

به‌صورت فنی و کارشناسی‌شده مدیریت می‌شود

و صرفاً مهاجرانی با مهارت یا سرمایه یا نیاز واقعی، اجازه ورود و ماندن پیدا می‌کنند

اما در ایران، بدون بررسی صلاحیت، بدون ثبت رسمی، بدون کنترل اجتماعی، میلیون‌ها نفر وارد شده‌اند که نه مالیات می‌پردازند، نه تابع مقررات هستند، و نه از منظر فرهنگی، زبانی یا اقتصادی در مسیر هم‌گرایی با جامعه ایران قرار دارند.

🔴 پیامدهای جبران‌ناپذیر این سیاست

۱. تضعیف همبستگی ملی و احساس بی‌عدالتی در بین ایرانیان
۲. تخلیه فرصت‌های شغلی و خدمات رفاهی از شهروندان ایرانی به نفع مهاجران بی‌ضابطه
۳. رشد بافت‌های فقر شهری و فشار بر شهرهای مرزی و پایتخت
۴. خطر نفوذ عناصر بی‌ثبات‌کننده در حوزه‌های امنیتی، مذهبی و اجتماعی

نتیجه‌گیری

سیاست مهاجرتی ایران نیازمند یک بازنگری ریشه‌ای، فوری و علمی است. کشور ما ظرفیت آن را دارد که به مهاجرانِ واجد شرایط، پناه دهد و کرامت انسانی را حفظ کند، اما این اقدام باید بر پایه اصولی چون:

شفافیت قانونی

مسئولیت بین‌المللی

عدالت اجتماعی

و منافع ملی باشد.

در پایان، باید با صراحت و شجاعت تأکید کرد که:
ضروری و اجتناب‌ناپذیر است که اتباع غیرقانونی، که بدون مجوز و نظارت وارد کشور شده‌اند، هر چه زودتر و البته با رعایت اصول انسانی، امنیت روانی، و کرامت ذاتی انسان، به سرزمین مادری خود بازگردانده شوند.

ادامه وضع موجود، نه تنها به زیان منافع ملی ایران، بلکه حتی به زیان آینده مهاجران و نسل‌های پس از آن‌ها خواهد بود.

#سعید_الهیاری
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
👍5👏1
♦️جامعه و فرهنگ طالبان‌پرور در رمان "هزار خورشید تابان"
۲۲ تیر ۱۴۰۴

"بابا [آموزگاری که توسط کمونیست‌ها از معلمی اخراج شده بود] می‌گفت زن‌ها تو این کشور همیشه سختی کشیده‌اند، لیلا، اما شاید حالا در رژیم کمونیستی آزادتر از همیشه باشند، و بیشتر از همیشه حقوقشان را به‌دست آورده‌اند. همیشه صدایش را پایین می‌آورد، چون می‌دانست که مامان نمی‌تواند کمترین تعریفی را از کمونیست‌ها بشنود و تحمل کند [دو پسر خانواده در حال جنگ با کمونیست‌ها هستند]. اما این موضوع حقیقت دارد، در این زمانه زن بودن در افغانستان نعمتی است. تو می‌توانی از این مزیت استفاده کنی، لیلا. البته آزادی زنان -در این‌جا با اندوه سر جنباند- هم یکی از دلایلی است که در وهله اول مردم در آنجا سلاح برداشته‌اند.

منظورش از "آنجا" کابل نبود که همیشه نسبتا آزاد و پیشرو بود. اینجا، در کابل، زن‌ها در دانشگاه درس می‌خواندند، مدارس را اداره می‌کردند، در هیات دولت شرکت داشتند. نه، منظور بابا نواحی قبیله‌ای، به‌خصوص نواحی پشتون در جنوب یا شرق نزدیک مرز پاکستان بود که زن‌هاشان کمتر رنگ خیابان را دیده بودند و اگر هم به خیابان می‌آمدند با برقع و همراهی مرد بود. منظورش آن نواحی بود که مردهایش طبق قوانین قبیله‌ای علیه کمونیست‌ها و اصول آزادسازی زنان شورش کرده بودند. چون این اصول ازدواج‌های اجباری را منع می‌کرد و حداقل سن ازدواج را برای دختران به شانزده سال می‌رساند. بابا گفت در این مناطق مردها قانون جدید را توهینی به سنت آبا و اجدادیشان تلقی می‌کنند که دولتی -آن هم دولتی که به خدا عقیده ندارد- به آنها تحمیل می‌کند و طبق قوانین جدید دختران می‌توانند خانه را ترک کنند، به مدرسه بروند و در کنار مردها کار کنند" (حسینی، هزار خورشید تابان، ص ۱۴۴).


#افغانستان
#طالبانیسم
#خالد_حسینی
#جامعه‌ی_طالبان‌پرور
#هزار_خورشید_تابان
@NewHasanMohaddesi
1👏1🤣1
2025/07/13 20:29:16
Back to Top
HTML Embed Code: