Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانیها و واقعیتهای پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (ادامه قسمت پنجم)
احمد فعال
2- یکی از شگفتیهای دیگر این استدلال است که مینویسد: «ژست انسانگرایی از مزیتهای ظاهریی مارکسیسم است. مارکسیسم از همان آغاز - یعنی از اندیشهها و آثار خود مارکس- ارزشهای والای انسانی را به پرچم خود بدل کرده است، اما در مقام تحقق، ضد انسانیترین چهره را در حکومتهای مارکسیستی از خود بروز داده است. علت این امر چیست؟ علت آن از نظر من این است که مارکسیسم در ژست ارزشهای انسانی نظیر رهاییبخشی، برابری، و تحقق ابعاد وجودیی انسان، آرزواندیشی را به خورد مردم داده است، اما در عمل ضد انسانیترین حکومتها را پدید آورده است».
نخست اینکه، ایشان مارکسیسم را همان مارکسیسم استالینی دوران حاکمیت بلوک شرق یکسان میپندارد، مثل این میماند که اسلام را با طالبانیسم و داعش و وضعیتی که در ایران امروز است یکی بپنداریم. و هیچ تمایزی میان مارکسیستهای فرهنگی که کل مارکسیسم اروپایی را تا ایالات متحده و تا بقیه کشورها درنوردیده است، همه را مارکسیستهایی مینامد که ضدانسانیترین چهره را در حکومتهای مارکسیستی بروز دادهاند.
دوم اینکه، اینجانب نه از باب طرفداری، که از مخالفان سرسخت مارکسیسم هستم – به دلیل تناقضات سختی که در درون اندیشههای مارکسیستی وجود دارد- بلکه معتقدم که اگر نقدی به مارکسیسم داریم باید مثل کاری که ریمون آرون و یا کارل پوپر انجام دادند، در حد یک یادداشت هم شده، نقد علمی و منصفانه باشد.
سوم اینکه، این نقد جناب دکتر محدثی نه علمی است و نه منصفانه. بعید میدانم یک جامعه شناس کل اندیشههای انسانگرایی مارکسیستی را صرفاً به آرزواندیشی تقلیل بدهد، و بدتر از آن، علت یک حادثه را در معلول حادثه توضیح بدهد. اینکه مارکسیسم و یا کمونیسم ضدانسانیترین حکومتها را پدید آوردند، از دید اینجانب، این است که نه تنها مارکسیسم و کمونیسم، بلکه هر مرام و ایده و آئینی که بخواهد با قدرت سیاسی درآمیزد، انسانیترین آروزها را به ضدانسانیترین تبدیل میکند. قدرت هر پدیده انسانی را از خودبیگانه و محتوای خود را به آن تحمیل میکند. این ادعای مارکسیستها و کمونیستهای دولتگرا، و حتی مسلمانان دولتگرا که میگویند، به قدرت دست پیدا میکنیم تا به عدالت برسیم تا به اسلام و دین برسیم، و یا به زعم کمونیستها به جامعه بیطبقه برسیم، حرفهای کاملا بیاساسی هستند. فکر میکند، قدرت وسیله میماند تا فلان هدف تحقق پیدا کند. قدرت هدف است، هدفی است برای خود و در خود. قدرت هیچگاه وسیله و ابزار این و آن نمیشود. وقتی شما قدرت را وسیله قرار میدهید تا به یک هدف مثلا دین، عدالت، آزادی و یا اخلاق برسید، بلافاصله رابطه وسیله و هدف وارونه میشود، دین، عدالت، آزادی و اخلاق وسیلهای میشوند تا قدرت تحقق پیدا کند. همه اینها ابزار مشروعیت بخشیدن و قوام بخشیدن به قدرت میشوند. بنابراین، سادهاندیشی مفرط است که فکر کنیم، آروزاندیشی منجر به پدید آمدن ضدانسانیترین حکومتها شد. این همان چیزی است که عرض کردم، معلول را به جای علت توضیح دادن است.
اما صرفنظر از آرزواندیشی و انسان دوستی قلابی و یک رشته از این حرفها که بخواهیم به واسطه آن کل یک مرام و یا یک اندیشه را تخطئه کنیم، مارکسیسم و آموزههای مارکس صرفنظر از هزار و یک ایراد و اشکال و تناقضات روشنی که میتوان به آن گرفت، و فقدان توانایی در پر کردن خلاء اندیشه راهنما در جوامع، و حتی خطر وسوسه تصرف قدرت سیاسی توسط مارکسیستها و کمونیستها، اما نابترین آموزههای انسانگرایی و انساندوستی را به ما نشان میدهد. من دکتر محدثی را به خواندن کتاب فراسوی زنجیرهای پندار، اثر اریک فروم جلب میکنم، که از نظر فروم مارکس در آثارش شگفتانگیزترین نظریهها را در باب شناخت ماهیت انسان و انسانگرایی خلق کرد. دستکم وسوسههای مارکس را در خلق متعالیترین مفاهیم انسانگرایی، نمیتوان انکار کرد. افتخار کشف پدیده استثمار و شیءوارگی انسان در نظام کالایی، و مسئله ازخودبیگانگی و دهها مفهوم دیگر، در فهم ناانسانی شدن انسان در زیر چرخ دندههای نظام صنعتی، به مارکس برمیگردد، و بخش بزرگی از طرفداران وی بنا به غریزه انسان دوستی بود که – درست و یا غلط- به این سمت گرایش پیدا کردند، و لذا این خیلی بی انصافی است که این گرایشها را در ذیل حکومتهای جبار کمونیستی، انساندوستی قلابی بنامیم. این نامگذاریها هم نیتخوانی است که برخلاف رویه جامعه شناسی است، و هم آنکه اگر یک مورد آن هم صحت نداشته باشد، حکایت همان روایتی است که گفته میشود: کشتن یک نفر به ناحق، مساوی کشتن همه جامعه است.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12968
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (ادامه قسمت پنجم)
احمد فعال
2- یکی از شگفتیهای دیگر این استدلال است که مینویسد: «ژست انسانگرایی از مزیتهای ظاهریی مارکسیسم است. مارکسیسم از همان آغاز - یعنی از اندیشهها و آثار خود مارکس- ارزشهای والای انسانی را به پرچم خود بدل کرده است، اما در مقام تحقق، ضد انسانیترین چهره را در حکومتهای مارکسیستی از خود بروز داده است. علت این امر چیست؟ علت آن از نظر من این است که مارکسیسم در ژست ارزشهای انسانی نظیر رهاییبخشی، برابری، و تحقق ابعاد وجودیی انسان، آرزواندیشی را به خورد مردم داده است، اما در عمل ضد انسانیترین حکومتها را پدید آورده است».
نخست اینکه، ایشان مارکسیسم را همان مارکسیسم استالینی دوران حاکمیت بلوک شرق یکسان میپندارد، مثل این میماند که اسلام را با طالبانیسم و داعش و وضعیتی که در ایران امروز است یکی بپنداریم. و هیچ تمایزی میان مارکسیستهای فرهنگی که کل مارکسیسم اروپایی را تا ایالات متحده و تا بقیه کشورها درنوردیده است، همه را مارکسیستهایی مینامد که ضدانسانیترین چهره را در حکومتهای مارکسیستی بروز دادهاند.
دوم اینکه، اینجانب نه از باب طرفداری، که از مخالفان سرسخت مارکسیسم هستم – به دلیل تناقضات سختی که در درون اندیشههای مارکسیستی وجود دارد- بلکه معتقدم که اگر نقدی به مارکسیسم داریم باید مثل کاری که ریمون آرون و یا کارل پوپر انجام دادند، در حد یک یادداشت هم شده، نقد علمی و منصفانه باشد.
سوم اینکه، این نقد جناب دکتر محدثی نه علمی است و نه منصفانه. بعید میدانم یک جامعه شناس کل اندیشههای انسانگرایی مارکسیستی را صرفاً به آرزواندیشی تقلیل بدهد، و بدتر از آن، علت یک حادثه را در معلول حادثه توضیح بدهد. اینکه مارکسیسم و یا کمونیسم ضدانسانیترین حکومتها را پدید آوردند، از دید اینجانب، این است که نه تنها مارکسیسم و کمونیسم، بلکه هر مرام و ایده و آئینی که بخواهد با قدرت سیاسی درآمیزد، انسانیترین آروزها را به ضدانسانیترین تبدیل میکند. قدرت هر پدیده انسانی را از خودبیگانه و محتوای خود را به آن تحمیل میکند. این ادعای مارکسیستها و کمونیستهای دولتگرا، و حتی مسلمانان دولتگرا که میگویند، به قدرت دست پیدا میکنیم تا به عدالت برسیم تا به اسلام و دین برسیم، و یا به زعم کمونیستها به جامعه بیطبقه برسیم، حرفهای کاملا بیاساسی هستند. فکر میکند، قدرت وسیله میماند تا فلان هدف تحقق پیدا کند. قدرت هدف است، هدفی است برای خود و در خود. قدرت هیچگاه وسیله و ابزار این و آن نمیشود. وقتی شما قدرت را وسیله قرار میدهید تا به یک هدف مثلا دین، عدالت، آزادی و یا اخلاق برسید، بلافاصله رابطه وسیله و هدف وارونه میشود، دین، عدالت، آزادی و اخلاق وسیلهای میشوند تا قدرت تحقق پیدا کند. همه اینها ابزار مشروعیت بخشیدن و قوام بخشیدن به قدرت میشوند. بنابراین، سادهاندیشی مفرط است که فکر کنیم، آروزاندیشی منجر به پدید آمدن ضدانسانیترین حکومتها شد. این همان چیزی است که عرض کردم، معلول را به جای علت توضیح دادن است.
اما صرفنظر از آرزواندیشی و انسان دوستی قلابی و یک رشته از این حرفها که بخواهیم به واسطه آن کل یک مرام و یا یک اندیشه را تخطئه کنیم، مارکسیسم و آموزههای مارکس صرفنظر از هزار و یک ایراد و اشکال و تناقضات روشنی که میتوان به آن گرفت، و فقدان توانایی در پر کردن خلاء اندیشه راهنما در جوامع، و حتی خطر وسوسه تصرف قدرت سیاسی توسط مارکسیستها و کمونیستها، اما نابترین آموزههای انسانگرایی و انساندوستی را به ما نشان میدهد. من دکتر محدثی را به خواندن کتاب فراسوی زنجیرهای پندار، اثر اریک فروم جلب میکنم، که از نظر فروم مارکس در آثارش شگفتانگیزترین نظریهها را در باب شناخت ماهیت انسان و انسانگرایی خلق کرد. دستکم وسوسههای مارکس را در خلق متعالیترین مفاهیم انسانگرایی، نمیتوان انکار کرد. افتخار کشف پدیده استثمار و شیءوارگی انسان در نظام کالایی، و مسئله ازخودبیگانگی و دهها مفهوم دیگر، در فهم ناانسانی شدن انسان در زیر چرخ دندههای نظام صنعتی، به مارکس برمیگردد، و بخش بزرگی از طرفداران وی بنا به غریزه انسان دوستی بود که – درست و یا غلط- به این سمت گرایش پیدا کردند، و لذا این خیلی بی انصافی است که این گرایشها را در ذیل حکومتهای جبار کمونیستی، انساندوستی قلابی بنامیم. این نامگذاریها هم نیتخوانی است که برخلاف رویه جامعه شناسی است، و هم آنکه اگر یک مورد آن هم صحت نداشته باشد، حکایت همان روایتی است که گفته میشود: کشتن یک نفر به ناحق، مساوی کشتن همه جامعه است.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12968
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️انسانگراییی قلابی: وارد شدن میلیونها مردم طالبانآفرین، جنایتی علیه ایران است
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
برخی از حضرات چپ و غیر چپ در این روزها در اثر اخراج افغانستانیها یا اخراج غیر انسانی و نامطلوب افغانستانیها، انسانگراییشان شکوفا شده…
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
برخی از حضرات چپ و غیر چپ در این روزها در اثر اخراج افغانستانیها یا اخراج غیر انسانی و نامطلوب افغانستانیها، انسانگراییشان شکوفا شده…
👎2👍1
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانیها و واقعیتهای پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت ششم و پایانی)
احمد فعال
نولیبرالیسم ساختگی چپ؟
در خاتمه این بحث پاسخ مختصر به این عبارت دکتر محدثی بدهم که میفرمایند: «نمونهی برجستهی نقد چپ ایرانی، نقد چیزی ساختهگی به نام نولیبرالیسم در ایران است، اما چپ هرگز به نقد فقه اسلامی و سازمان روحانیت و اسلام سنتی که از دلشان طرح جامعهی قدسی و چنین نظامی پدید آمدند، نپرداخت». من نمیدانم در این قسم هم مراد ایشان از چپ ایرانی کدام چپ است؟ آیا مراد ایشان چپ مارکسیستی است، و یا هرکسی که در نحله عدالتخواهی قرار دارد؟ میفرمایند نمونه برجسته نقد چپ ایرانی، نقد چیزی ساختهگی به نام نولیبرالیسم در ایران است. جهت اطلاع ایشان عرض کنم که نولیبرالیسم در ایران ساختهگی نیست. اتفاقا نابترین جنس نولیبرالیسم در ایران ظهور پیدا کرده است، و حتی نابتر از نولیبرالیسم هایک و فریدمن، ونابتر از لیبرالیسم ریگان و تاچر. در جاهای مختلف شرح دادهام که وقتی یک مکتب خارجی وارد ایران میشود، کسانی که به افراط از آن دنباله روی میکنند، به قول شریعتی کاتولیکتر از پاپ میشوند. مسلمان که میشوند از پیامبر مؤمنتر، مارکسیست که میشوند از مارکس آتشیتر، لیبرال که میشوند، به نحله وحشی لیبرالیسم، یعنی نولیبرالیسم پناه میبرند. بارها گفتهام که با لیبرالهای ملی و جان لاکی نه تنها مشکلی ندارم، بلکه آنها را جزو نیروهای ملی میپندارم. اما متأسفانه باید عرض کنم که لیبرالیسمی که دستکم در سالهای اخیر در ایران رواج پیدا کرد، آبشخور آن همان لیبرالیسم وحشی است. یعنی لیبرالیسمی است که بازار را به مثابه خدای مسلط بر کردوکار زندگی میپذیرد، عدالت اجتماعی را سمّ مهلک اقتصاد میداند، کوچکترین مداخله در نظم اقتصادی را اقتصاد دستوری مینامند، مالکیت را در حد معابد مذهبی مقدس میشمارند. سرانجام در یادداشتی با عنوان "راههای هموار" توضیح دادم که چگونه این لیبرالها – به خصوص در دوران جدید و در واکنش به جمهوری اسلامی- وقتی به نحله لیبرالیستی نزدیک میشوند یک مرتبه از دالانهای تو درتویی رد میشوند که بارانی از برکات سلطنتطلبی، ترامپیستی، اسرائیلی، حمله نظامی به کشور، و تخطئه همه مظاهر فرهنگی و ملی کشور از هنرمندان و شاعران و نویسندگان بگیر، برو تا مصدق، بر هیاکل آنان میبارد و همه آنچه بدی است یکجا بر اندام خود مینشانند. نمیخواهم اسم بیاورم، اما خود آقای دکتر محدثی لطف کنند سری به کانالها و مطالب ایشان که کم هم نیستند بزنند، و ببینند این نوع نولیبرالیسم ساختهگی است و یا واقعیتر از واقعیت است. اگر مراد ایشان از نولیبرالیسم ساختهگی، آن قسم از اقتصادی است که در دولت و در جامعه اجرا میشود، در این باره دو سه یادداشت نوشتم که هم پندار چپها که اقتصاد را لیبرالیستی میپندارند، و هم پندار لیبرالها که مدام اقتصاد را دستوری مینامند غلط است. اقتصاد حاکم در ایران یک آش شله قلم کاری است که همه پلشتیهای اقتصادها، از سوسیالیسم و لیبرالیسم تا اسلامیسم را درهم و برهم به شکل ناهنجاری بهم آمیخته است. یک بازار لجام گسیختهتر از نولیبرالیسم، که در کنار آن یک برنامه دستوری "بحران و تعلیق" تا اطلاع ثانوی در سیاست وجود دارد، که نظام سیاسی همه اقتصاد را شبیه خودش کرده که به هیچ چیر دیگر شبیه نیست.
از این نظر همانقدر که نولیبرالیستها (یا همان لیبرالیستهای افراطی) بیجهت اقتصاد ایران را به سوسیالیستی و کمونیستی نسبت میدهند، به همان اندازه چپهای افراطی بیجهت اقتصاد کشور را به اقتصاد نولیبرالیستی نسبت میدهند. با این وصف اگر محدثی نگران نولیبرالیسم ساختهگی هستند که چپها آفریدند، باید عرض کنم که همانطور که در نظریه و نخبگان سیاسی ملاحظه نمودید که اصلا ساختهگی نیست، بلکه هیچ امری واقعیتر از وجود حی و حاضر و فعال گرایشهای نولیبرالیستی در ایران نیست، در صحنه اقتصاد و سیاست کشور نیز، ما با ملغمهای از پلشتیهای سوسیالیسم و نولیبرالیسم در ایران مواجه هستیم. لذا اگر نقطه تمرکز آنان همین قسم است، چرا به جای خطاب قرار دادن چپها به نولیبرالیسم ساختهگی (که تنها شامل یک قسم کوچکی از مارکسیستها میشود)، لیبرالیستها را به کمونیسم ساختهگی متهم نمیکنند؟
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت ششم و پایانی)
احمد فعال
نولیبرالیسم ساختگی چپ؟
در خاتمه این بحث پاسخ مختصر به این عبارت دکتر محدثی بدهم که میفرمایند: «نمونهی برجستهی نقد چپ ایرانی، نقد چیزی ساختهگی به نام نولیبرالیسم در ایران است، اما چپ هرگز به نقد فقه اسلامی و سازمان روحانیت و اسلام سنتی که از دلشان طرح جامعهی قدسی و چنین نظامی پدید آمدند، نپرداخت». من نمیدانم در این قسم هم مراد ایشان از چپ ایرانی کدام چپ است؟ آیا مراد ایشان چپ مارکسیستی است، و یا هرکسی که در نحله عدالتخواهی قرار دارد؟ میفرمایند نمونه برجسته نقد چپ ایرانی، نقد چیزی ساختهگی به نام نولیبرالیسم در ایران است. جهت اطلاع ایشان عرض کنم که نولیبرالیسم در ایران ساختهگی نیست. اتفاقا نابترین جنس نولیبرالیسم در ایران ظهور پیدا کرده است، و حتی نابتر از نولیبرالیسم هایک و فریدمن، ونابتر از لیبرالیسم ریگان و تاچر. در جاهای مختلف شرح دادهام که وقتی یک مکتب خارجی وارد ایران میشود، کسانی که به افراط از آن دنباله روی میکنند، به قول شریعتی کاتولیکتر از پاپ میشوند. مسلمان که میشوند از پیامبر مؤمنتر، مارکسیست که میشوند از مارکس آتشیتر، لیبرال که میشوند، به نحله وحشی لیبرالیسم، یعنی نولیبرالیسم پناه میبرند. بارها گفتهام که با لیبرالهای ملی و جان لاکی نه تنها مشکلی ندارم، بلکه آنها را جزو نیروهای ملی میپندارم. اما متأسفانه باید عرض کنم که لیبرالیسمی که دستکم در سالهای اخیر در ایران رواج پیدا کرد، آبشخور آن همان لیبرالیسم وحشی است. یعنی لیبرالیسمی است که بازار را به مثابه خدای مسلط بر کردوکار زندگی میپذیرد، عدالت اجتماعی را سمّ مهلک اقتصاد میداند، کوچکترین مداخله در نظم اقتصادی را اقتصاد دستوری مینامند، مالکیت را در حد معابد مذهبی مقدس میشمارند. سرانجام در یادداشتی با عنوان "راههای هموار" توضیح دادم که چگونه این لیبرالها – به خصوص در دوران جدید و در واکنش به جمهوری اسلامی- وقتی به نحله لیبرالیستی نزدیک میشوند یک مرتبه از دالانهای تو درتویی رد میشوند که بارانی از برکات سلطنتطلبی، ترامپیستی، اسرائیلی، حمله نظامی به کشور، و تخطئه همه مظاهر فرهنگی و ملی کشور از هنرمندان و شاعران و نویسندگان بگیر، برو تا مصدق، بر هیاکل آنان میبارد و همه آنچه بدی است یکجا بر اندام خود مینشانند. نمیخواهم اسم بیاورم، اما خود آقای دکتر محدثی لطف کنند سری به کانالها و مطالب ایشان که کم هم نیستند بزنند، و ببینند این نوع نولیبرالیسم ساختهگی است و یا واقعیتر از واقعیت است. اگر مراد ایشان از نولیبرالیسم ساختهگی، آن قسم از اقتصادی است که در دولت و در جامعه اجرا میشود، در این باره دو سه یادداشت نوشتم که هم پندار چپها که اقتصاد را لیبرالیستی میپندارند، و هم پندار لیبرالها که مدام اقتصاد را دستوری مینامند غلط است. اقتصاد حاکم در ایران یک آش شله قلم کاری است که همه پلشتیهای اقتصادها، از سوسیالیسم و لیبرالیسم تا اسلامیسم را درهم و برهم به شکل ناهنجاری بهم آمیخته است. یک بازار لجام گسیختهتر از نولیبرالیسم، که در کنار آن یک برنامه دستوری "بحران و تعلیق" تا اطلاع ثانوی در سیاست وجود دارد، که نظام سیاسی همه اقتصاد را شبیه خودش کرده که به هیچ چیر دیگر شبیه نیست.
از این نظر همانقدر که نولیبرالیستها (یا همان لیبرالیستهای افراطی) بیجهت اقتصاد ایران را به سوسیالیستی و کمونیستی نسبت میدهند، به همان اندازه چپهای افراطی بیجهت اقتصاد کشور را به اقتصاد نولیبرالیستی نسبت میدهند. با این وصف اگر محدثی نگران نولیبرالیسم ساختهگی هستند که چپها آفریدند، باید عرض کنم که همانطور که در نظریه و نخبگان سیاسی ملاحظه نمودید که اصلا ساختهگی نیست، بلکه هیچ امری واقعیتر از وجود حی و حاضر و فعال گرایشهای نولیبرالیستی در ایران نیست، در صحنه اقتصاد و سیاست کشور نیز، ما با ملغمهای از پلشتیهای سوسیالیسم و نولیبرالیسم در ایران مواجه هستیم. لذا اگر نقطه تمرکز آنان همین قسم است، چرا به جای خطاب قرار دادن چپها به نولیبرالیسم ساختهگی (که تنها شامل یک قسم کوچکی از مارکسیستها میشود)، لیبرالیستها را به کمونیسم ساختهگی متهم نمیکنند؟
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
Telegram
بیان آزادی
❇️ بیان آزادی
✍🏻 درسگفتارها و مباحثات احمد فعال و فضایی برای طرح تحلیلهای نظری در فلسفه سیاسی و جامعهشناسی
آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد میسپارد جان! (نیما یوشیج)
تماس با ادمین کانال:
@ahmadfaal
✍🏻 درسگفتارها و مباحثات احمد فعال و فضایی برای طرح تحلیلهای نظری در فلسفه سیاسی و جامعهشناسی
آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد میسپارد جان! (نیما یوشیج)
تماس با ادمین کانال:
@ahmadfaal
👎2👍1🥴1
♦️وقتی گفتوگو بیفایده است
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۱ تیر ۱۴۰۴
خیلی وقتها هست که احساس میکنم گفتوگو بیفایده است. دکتر فعال عزیز را قبلا در بحث راجع به دکتر علیی شریعتی محک زده ام. بهنظر ام این گفتوگو با ایشان نیز بیفایده است. از این رو، بدان پاسخ نمیدهم.
حتا تلاش نمیکنند که بحث مرا دریابند. مثلا من از بیاعتبارشدهگیی سنت حرف میزنم و ایشان از سنتها حرف میزنند!
بهزودی قرار است گفتوگویی در بارهی مهاجران افغانستانی داشته باشم. نظرات ام را آنجا سازمانیافتهتر خواهم گفت.
جامعهی پسادینی خیلی فرق دارد با جامعهی دینی. جامعهی دینیی شما و نسل شما جمهوریی اسلامی ساخته است. مهندس مهدیی بازرگان یکی از بهترینهای جامعهی دینی بود که آخر عمری همهی تلاشهای خود اش را هم زیر سوال برد و گفت که دین فقط بهکار آخرت میآید!
#سنت
#احمد_فعال
#جامعهی_پسادینی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۱ تیر ۱۴۰۴
خیلی وقتها هست که احساس میکنم گفتوگو بیفایده است. دکتر فعال عزیز را قبلا در بحث راجع به دکتر علیی شریعتی محک زده ام. بهنظر ام این گفتوگو با ایشان نیز بیفایده است. از این رو، بدان پاسخ نمیدهم.
حتا تلاش نمیکنند که بحث مرا دریابند. مثلا من از بیاعتبارشدهگیی سنت حرف میزنم و ایشان از سنتها حرف میزنند!
بهزودی قرار است گفتوگویی در بارهی مهاجران افغانستانی داشته باشم. نظرات ام را آنجا سازمانیافتهتر خواهم گفت.
جامعهی پسادینی خیلی فرق دارد با جامعهی دینی. جامعهی دینیی شما و نسل شما جمهوریی اسلامی ساخته است. مهندس مهدیی بازرگان یکی از بهترینهای جامعهی دینی بود که آخر عمری همهی تلاشهای خود اش را هم زیر سوال برد و گفت که دین فقط بهکار آخرت میآید!
#سنت
#احمد_فعال
#جامعهی_پسادینی
@NewHasanMohaddesi
👏10👍5❤4👎3
🔸🔸🔸پاسخ به نقد🔸🔸🔸
♦️[پاسخ به نقد خانم آبادپور]
✍دکتر فریدون شایسته
استاد تاریخ
۲۱ تیر ۱۴۰۴
سلام. از منتقد محترم نوشتهام سپاسگزارم که نوشتهام را خواندند.
البته من کوتاه نوشته ام و فکر نمیکنم نیازی به چند صفحه نوشته میداشت.
اما جهت رعایت حال اندیشمندان گروه عرض مینمایم من که عرض کردم در ناسیونالیسم نباید به موج پان ناسیونالیسم و یا شوونیسم و یا مثل هواداران حزب سومکای منشی زاده گرفتار بیاییم.
من ناسیونالیسم مدنی علامه دهخدا و دکتر مصدق را میپسندم. برتری حقوق ملت بر حکومت و حسن همجواری با همسایگان.
بیش از این چیزی نمی گویم و مخالف ناسیونالیسم اقتدار گرای خودکامه بوده و هستم. ناسیونالیسمی که بعد از انحراف مشروطیت، حکومتی سلطنتی را درایران حاکم ساخت.
ناسیونالیسم فرهنگی ما ریشه گرفته از جنبش شعوبیه است که در رگ و جان مردم ایران ریشه داشته و دارد.
شعر مرغ سحر محمدتقی بهار برای غلبه بر معلولیت روحی ناشی از انحراف مشروطه و سرود ای ایران حسین گل گلاب در هنگام اشتغال کشور در جنگ جهانی دوم توسط متفقین، نمونه هوایی از همین ناسیونالیسم فرهنگی هستند.
من البته دوای درد موجود را که شکاف عمیق بین حکومت و مردم وجود دارد، ناسیونالیسم مدنی می دانم.
هر شهروندی حق دارد که به آینده ایران بیاندیشد و خواسته خود را مستدل ابراز نماید......
#ملیگرایی
#سپیده_آبادپور
#اسطورههای_ملی
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
♦️[پاسخ به نقد خانم آبادپور]
✍دکتر فریدون شایسته
استاد تاریخ
۲۱ تیر ۱۴۰۴
سلام. از منتقد محترم نوشتهام سپاسگزارم که نوشتهام را خواندند.
البته من کوتاه نوشته ام و فکر نمیکنم نیازی به چند صفحه نوشته میداشت.
اما جهت رعایت حال اندیشمندان گروه عرض مینمایم من که عرض کردم در ناسیونالیسم نباید به موج پان ناسیونالیسم و یا شوونیسم و یا مثل هواداران حزب سومکای منشی زاده گرفتار بیاییم.
من ناسیونالیسم مدنی علامه دهخدا و دکتر مصدق را میپسندم. برتری حقوق ملت بر حکومت و حسن همجواری با همسایگان.
بیش از این چیزی نمی گویم و مخالف ناسیونالیسم اقتدار گرای خودکامه بوده و هستم. ناسیونالیسمی که بعد از انحراف مشروطیت، حکومتی سلطنتی را درایران حاکم ساخت.
ناسیونالیسم فرهنگی ما ریشه گرفته از جنبش شعوبیه است که در رگ و جان مردم ایران ریشه داشته و دارد.
شعر مرغ سحر محمدتقی بهار برای غلبه بر معلولیت روحی ناشی از انحراف مشروطه و سرود ای ایران حسین گل گلاب در هنگام اشتغال کشور در جنگ جهانی دوم توسط متفقین، نمونه هوایی از همین ناسیونالیسم فرهنگی هستند.
من البته دوای درد موجود را که شکاف عمیق بین حکومت و مردم وجود دارد، ناسیونالیسم مدنی می دانم.
هر شهروندی حق دارد که به آینده ایران بیاندیشد و خواسته خود را مستدل ابراز نماید......
#ملیگرایی
#سپیده_آبادپور
#اسطورههای_ملی
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
👏7👍3👎1🤣1🤪1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️فقدان توسعهیافتهگی در زناشویی
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۱ تیر ۱۴۰۴
وقتی میگویم جامعهی افغانستان از نظر تمدنی با جامعهی ایران تفاوت فاحشی دارد، برخی رگ گردنشان ورم میکند و فکر میکنند دارم به بشریت توهین میکنم.
ولی هشتاد و چهار سال (دستکم از ۱۳۲۰ خورشیدی تا حالا) طول کشید (تازه منصف باشیم و بگوییم بهلطف خدمات پهلویی دوم و مدرن شدن تدریجیی جامعهی ایران و وضع وحشتناک اقتصادی در چند دههی اخیر) تا اکثریت ما ایرانیها به مرحلهی توسعهیافتهگی در رفتار زناشویی برسیم.
فقط همین یک قلم -یعنی رفتار افراد در زناشویی- را بررسی کنید و ببینید کشورهای منطقه نظیر ایران و ترکیه و هند و پاکستان چه اقداماتی کرده اند تا شیوهی توسعهی یافتهی زناشویی را به مردمشان بیاموزانند.
ایشان که در ویدئو میبینید، مهاجر محترمی است که از کشورمان اخراج شده. دو زن دارد و ۱۵ فرزند. به نظر شما جامعه چه خدماتی میبایست به چنین خانوادهای بدهد تا در خور توسعهیافتهگی باشد؟ لطفا نظرتان را بنویسید!
#توسعه
#زناشویی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#جامعهی_توسعه_یافته
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۱ تیر ۱۴۰۴
وقتی میگویم جامعهی افغانستان از نظر تمدنی با جامعهی ایران تفاوت فاحشی دارد، برخی رگ گردنشان ورم میکند و فکر میکنند دارم به بشریت توهین میکنم.
ولی هشتاد و چهار سال (دستکم از ۱۳۲۰ خورشیدی تا حالا) طول کشید (تازه منصف باشیم و بگوییم بهلطف خدمات پهلویی دوم و مدرن شدن تدریجیی جامعهی ایران و وضع وحشتناک اقتصادی در چند دههی اخیر) تا اکثریت ما ایرانیها به مرحلهی توسعهیافتهگی در رفتار زناشویی برسیم.
فقط همین یک قلم -یعنی رفتار افراد در زناشویی- را بررسی کنید و ببینید کشورهای منطقه نظیر ایران و ترکیه و هند و پاکستان چه اقداماتی کرده اند تا شیوهی توسعهی یافتهی زناشویی را به مردمشان بیاموزانند.
ایشان که در ویدئو میبینید، مهاجر محترمی است که از کشورمان اخراج شده. دو زن دارد و ۱۵ فرزند. به نظر شما جامعه چه خدماتی میبایست به چنین خانوادهای بدهد تا در خور توسعهیافتهگی باشد؟ لطفا نظرتان را بنویسید!
#توسعه
#زناشویی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#جامعهی_توسعه_یافته
@NewHasanMohaddesi
❤9👎3🤣2👌1
🔸🔸🔸پژواک صدای افغانستانی🔸🔸🔸
♦️روایت زنان افغانستانی از رد مرز
۲۱ تیر ۱۴۰۴
https://telegra.ph/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D8%B1%D8%B2-07-10
#زنان
#روایت
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️روایت زنان افغانستانی از رد مرز
۲۱ تیر ۱۴۰۴
https://telegra.ph/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D8%B1%D8%B2-07-10
#زنان
#روایت
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
Telegraph
روایت زنان افغان از رد مرز
آنچه میخوانید روایت چهار زن افغانتبار است که سالها در ایران زندگی کرده، فرزند به دنیا آورده، کار کرده و روابط انسانی و پیوندهای عاطفی داشتهاند اما در چند ماه گذشته زندگیشان بر اثر موج اخراج اتباع افغانستان زیر و زبر شده است. قرار بود که این گزارش…
❤3👏1🤣1
🔸🔸🔸پژواک صدای افغانستانی🔸🔸🔸
♦️[رنج تحقیر و ستم برای یک مهاجر]
ص۱
✍ناجی بیگزاد
۲۱ تیر ۱۴۰۴
من یکی از جمع میلیونی مهاجر در ایرانم که نزدیک به چهار سال سکنه دارم. دلیل مهاجرت به قول خودم این بود که تا دامنم از لکهی ننگ حضور زیر پرچم طالب پاک بماند. با وجودی که تجربهی مهاجرت نداشتم، اما از دشواری آن آگاه بودم و خود را برای ریاضت آن آماده کرده بودم، ولی صادقانه بگویم که به آن پیمانهای که آدم افغانستانی در ایران مورد حقارت و نفرت قرار میگیرد، اصلاً تصور نمیکردم. نگاه از بالا به پایین و تحقیر آمیز، اینجا وحشتناک است و وصفناپذیر متأسفانه. روی هم رفته در مواجهه با انبوهی از توهین و تحقیر و رفتار های زشت و گاهاً غیر انسانی، با خود تعهد کرده بودم که این همه را نا دیده بگیرم و لب به شکایت نکشایم و در گوشهای از خاطرات تلخ خود پنهان کنم و به کار و غریبی خود برسم و از این طریق لقمه نانی برای عیال خود چاره کنم تا ببینیم دروازۀ امیدی بگشاید تا آبرومندانه به وطن برگردیم. اما کشیده شدن این حقارتها و زیر پا گذاشتن تمام ارزشهای اخلاقی و انسانی از ساحت شخصی به عمومی و همگانی شدن آن، انگار که مجال سکوت نیست و ساده گذشتن از کنار آن به معنای تعطیل وجدان است. من به لحاظ شخصی تا اینجای کار سند قانونی اقامتی دارم و تازه هم تمدید کردم و کدام مشکلی برای ماندن خود ندارم، اما با دیدن این همه ظلم و وحشیگری بر سر مردمم سکوت کنم و برای حضور ذلتبار و خفتبار خود تقلا کنم و در برابر این موج عظیم از ظلم و بربریت ابراز نفرت و انزجار نکنم، به قول استاد سخن سعدی «نشاید نامم دهند آدمی». واقعاً با دیدن وضعیت کنونی، روح آدمی به لرزه درمیآید و دچار آسیب روانی میشود. در چنین حالت و در اعتراض به وضعیت اسفبار کنونی، آنچه میتوانم انجام دهم پایان زندگی خفتبار در ایران و برگشت به جهنم طالبانی است. چون اگر در آن جهنم جسم آدمی در خطر باشد، اینجا روح آدمی صدمه میبیند. در کنار آن به بچه و بچهی خود نصیحت خواهم کرد که هیچگاه فریب شعار های دروغین چون «حوزۀ مشترک تمدنی»، «فرهنگ مشترک» و «زبان مشترک» را نخورند و به چشم بیگانهترین ببینند. در آخر با ذکر دو مورد از برخورد زشت و غیر انسانی از تجربهی خود را اکتفا میکنم و بحث را میبندم:
۱. مدتی را در یک شرکت نگهبان بودم. صاحب شرکت یک سگگرگ آورده بود تا در کنار من مراقبت کند و شبها پارس بزند. کسانی تجربه زندگی و کارگری در ایران را داشته باشند، حتماً حرف مرا تأیید میکنند که روی نگهداری و رسیدگی به آب و غذای سگ محتاطاند. آن که هیچ، یکی از روز ها صاحب کار با خانواده خود شرکت آمده بودن تا به قول خود گردش کنند و حال. در زمان برگشت به من صدا زد که آقای ناجی بیا اینجا. رفتم نزدش که بفرما. گفت: میدانی این گرگ رهبرت است، ازش خوب مراقبت کن. من با شنیدن این حرفش به قول خود شان هنگ کردم و پس از سرخ و سیاه شدن، در پیش زن و بچههایش گفتم: آقا ببخشید اونقدر سگباز و سگپرست خود تان هستید، این رهبر خودت هست، در جای ما به سگها چندان اهمیتی قایل نیستند. دیدم که فشارش چند برابر من شده و سیاه و زرد و کبود شد و حتی حرف دیگر نزد و رفت. همین شد که حسابی کردیم و دوام آن را نا ممکن دانستم؛
۲. در یک گوشهی اصفهان یک خانهی محقر و غریبانه اجاره کردیم تا در صورت امکان بهنام پسر بزرگم را -که واجد شرایط مکتب/مدرسه شده بود- بتوانم شامل کنم. متأسفانه با دو سال تلاش که موفق نشدم به انجام این کار هیچ، به مرور زمان فشار های بچههای کوچه بر بهنام و بهروز و هونیا، برادر و خواهرِ از خود کوچکترش افزون شد. هر روز فوش میشنیدند و حرفهای تحقیر آمیز و کتک میخوردند. پیش من میآمدند شکایت میکردند. من گاهی با نصیحت و گاهی با گوش کر انداختن تیر خود را میآوردم. در این میان راستش را بگویم، سیما مادر بهنام جسورتر بود و حتی چند نوبت در کوچه بیرون شده گوش چند تن شان را تاب داده بود که با واکنش خانواده شان برخورد و من در نهایت برحذرش داشتم از تکرار آن. بالاخره از غم کتک بچههای کوچه رها نشده بودیم که چند نوبت آمدن شکایت کردن که پدر یک مرد کلان ما را اذیت میکند و میگوید کثافتهای افغانی در کوچه نبینم تان. این جملهی «کثافت افغانی» هم از سوی بچههای کوچه و هم بزرگان شان چنان زیاد استفاده میشد که یک روز بهنام ازم پرسید که پدر این «افغانی» مگر چیز بد است؟ گفتم نه بچیم، اونا تربیت ندارند،
ادامه👇👇👇
#روایت
#زیست_مهاجرانه
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
♦️[رنج تحقیر و ستم برای یک مهاجر]
ص۱
✍ناجی بیگزاد
۲۱ تیر ۱۴۰۴
من یکی از جمع میلیونی مهاجر در ایرانم که نزدیک به چهار سال سکنه دارم. دلیل مهاجرت به قول خودم این بود که تا دامنم از لکهی ننگ حضور زیر پرچم طالب پاک بماند. با وجودی که تجربهی مهاجرت نداشتم، اما از دشواری آن آگاه بودم و خود را برای ریاضت آن آماده کرده بودم، ولی صادقانه بگویم که به آن پیمانهای که آدم افغانستانی در ایران مورد حقارت و نفرت قرار میگیرد، اصلاً تصور نمیکردم. نگاه از بالا به پایین و تحقیر آمیز، اینجا وحشتناک است و وصفناپذیر متأسفانه. روی هم رفته در مواجهه با انبوهی از توهین و تحقیر و رفتار های زشت و گاهاً غیر انسانی، با خود تعهد کرده بودم که این همه را نا دیده بگیرم و لب به شکایت نکشایم و در گوشهای از خاطرات تلخ خود پنهان کنم و به کار و غریبی خود برسم و از این طریق لقمه نانی برای عیال خود چاره کنم تا ببینیم دروازۀ امیدی بگشاید تا آبرومندانه به وطن برگردیم. اما کشیده شدن این حقارتها و زیر پا گذاشتن تمام ارزشهای اخلاقی و انسانی از ساحت شخصی به عمومی و همگانی شدن آن، انگار که مجال سکوت نیست و ساده گذشتن از کنار آن به معنای تعطیل وجدان است. من به لحاظ شخصی تا اینجای کار سند قانونی اقامتی دارم و تازه هم تمدید کردم و کدام مشکلی برای ماندن خود ندارم، اما با دیدن این همه ظلم و وحشیگری بر سر مردمم سکوت کنم و برای حضور ذلتبار و خفتبار خود تقلا کنم و در برابر این موج عظیم از ظلم و بربریت ابراز نفرت و انزجار نکنم، به قول استاد سخن سعدی «نشاید نامم دهند آدمی». واقعاً با دیدن وضعیت کنونی، روح آدمی به لرزه درمیآید و دچار آسیب روانی میشود. در چنین حالت و در اعتراض به وضعیت اسفبار کنونی، آنچه میتوانم انجام دهم پایان زندگی خفتبار در ایران و برگشت به جهنم طالبانی است. چون اگر در آن جهنم جسم آدمی در خطر باشد، اینجا روح آدمی صدمه میبیند. در کنار آن به بچه و بچهی خود نصیحت خواهم کرد که هیچگاه فریب شعار های دروغین چون «حوزۀ مشترک تمدنی»، «فرهنگ مشترک» و «زبان مشترک» را نخورند و به چشم بیگانهترین ببینند. در آخر با ذکر دو مورد از برخورد زشت و غیر انسانی از تجربهی خود را اکتفا میکنم و بحث را میبندم:
۱. مدتی را در یک شرکت نگهبان بودم. صاحب شرکت یک سگگرگ آورده بود تا در کنار من مراقبت کند و شبها پارس بزند. کسانی تجربه زندگی و کارگری در ایران را داشته باشند، حتماً حرف مرا تأیید میکنند که روی نگهداری و رسیدگی به آب و غذای سگ محتاطاند. آن که هیچ، یکی از روز ها صاحب کار با خانواده خود شرکت آمده بودن تا به قول خود گردش کنند و حال. در زمان برگشت به من صدا زد که آقای ناجی بیا اینجا. رفتم نزدش که بفرما. گفت: میدانی این گرگ رهبرت است، ازش خوب مراقبت کن. من با شنیدن این حرفش به قول خود شان هنگ کردم و پس از سرخ و سیاه شدن، در پیش زن و بچههایش گفتم: آقا ببخشید اونقدر سگباز و سگپرست خود تان هستید، این رهبر خودت هست، در جای ما به سگها چندان اهمیتی قایل نیستند. دیدم که فشارش چند برابر من شده و سیاه و زرد و کبود شد و حتی حرف دیگر نزد و رفت. همین شد که حسابی کردیم و دوام آن را نا ممکن دانستم؛
۲. در یک گوشهی اصفهان یک خانهی محقر و غریبانه اجاره کردیم تا در صورت امکان بهنام پسر بزرگم را -که واجد شرایط مکتب/مدرسه شده بود- بتوانم شامل کنم. متأسفانه با دو سال تلاش که موفق نشدم به انجام این کار هیچ، به مرور زمان فشار های بچههای کوچه بر بهنام و بهروز و هونیا، برادر و خواهرِ از خود کوچکترش افزون شد. هر روز فوش میشنیدند و حرفهای تحقیر آمیز و کتک میخوردند. پیش من میآمدند شکایت میکردند. من گاهی با نصیحت و گاهی با گوش کر انداختن تیر خود را میآوردم. در این میان راستش را بگویم، سیما مادر بهنام جسورتر بود و حتی چند نوبت در کوچه بیرون شده گوش چند تن شان را تاب داده بود که با واکنش خانواده شان برخورد و من در نهایت برحذرش داشتم از تکرار آن. بالاخره از غم کتک بچههای کوچه رها نشده بودیم که چند نوبت آمدن شکایت کردن که پدر یک مرد کلان ما را اذیت میکند و میگوید کثافتهای افغانی در کوچه نبینم تان. این جملهی «کثافت افغانی» هم از سوی بچههای کوچه و هم بزرگان شان چنان زیاد استفاده میشد که یک روز بهنام ازم پرسید که پدر این «افغانی» مگر چیز بد است؟ گفتم نه بچیم، اونا تربیت ندارند،
ادامه👇👇👇
#روایت
#زیست_مهاجرانه
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
❤5👎1🤣1
🔸🔸🔸پژواک صدای افغانستانی🔸🔸🔸
♦️[رنج تحقیر و ستم برای یک مهاجر]
ص۲
✍ناجی بیگزاد
۲۱ تیر ۱۴۰۴
این حرفا ره میگن. ختم کلام که شکایت از اذیت مرد بزرگ بیشتر و بیشتر شد و من تیر خود را میآوردم، اما یک روز دیگر دیدم که بهروز پسر دومی -که اکنون شش سالش است- با صدای بلند فریاد زد و دوید دروازه را زد که پدر بیا که لالایم ره همون مردکه زد و بندیاش کرده. وارخطا بیرون شده دویدم که در گوش بهنام گرفته و از زانویش خون میچکد.
یاد کنم که هردو را در سر دو چرخه پشت نان فرستاده بودم، زمانی در کوچه میخواهند از پیش خانه مرد متذکره عبور کنند، او در بالای موترسکلیت از پیش میآید و بدون کوچکترین اعتنا دو چرخه -که بهنام و بهروز هردو سوارند- را هدف قرار میدهد که بهروز سالم میماند و به خانه فرار میکند، اما بهنام زانویش به شدت زخم برمیدارد. زمانی رسیدم، گفتم مگر گناه این بچهها چیست که چندین نوبت است اذیت شان کردی و حال داری کتک شان میزنی و پایش را زخمی ساختی! متأسفانه بسیار با شناعت پاسخ داد که آشغالیهای کثیف افغانی حق گپ زدن ندارید، ویل کنید کشور ما را و گور تان را گم کنید. یکبار دیگر ببینم بچههایت از کوچه بگذرند پایشان را قلم میکنم. گفتم مگر این است فرهنگ و تمدن ایران؟ شرمآور است که آدم بزرگ چنین برخورد میکنی. زمانی این حرف را شنید، از کوره در رفت و دست انداخت به سنگ و چوب که من را بزند، در این حالت چند تن دیگر از همسایهها بیرون شدن و با ملامت کردن او، یخنم را از دستش خلاص کردند.
#روایت
#زیست_مهاجرانه
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
♦️[رنج تحقیر و ستم برای یک مهاجر]
ص۲
✍ناجی بیگزاد
۲۱ تیر ۱۴۰۴
این حرفا ره میگن. ختم کلام که شکایت از اذیت مرد بزرگ بیشتر و بیشتر شد و من تیر خود را میآوردم، اما یک روز دیگر دیدم که بهروز پسر دومی -که اکنون شش سالش است- با صدای بلند فریاد زد و دوید دروازه را زد که پدر بیا که لالایم ره همون مردکه زد و بندیاش کرده. وارخطا بیرون شده دویدم که در گوش بهنام گرفته و از زانویش خون میچکد.
یاد کنم که هردو را در سر دو چرخه پشت نان فرستاده بودم، زمانی در کوچه میخواهند از پیش خانه مرد متذکره عبور کنند، او در بالای موترسکلیت از پیش میآید و بدون کوچکترین اعتنا دو چرخه -که بهنام و بهروز هردو سوارند- را هدف قرار میدهد که بهروز سالم میماند و به خانه فرار میکند، اما بهنام زانویش به شدت زخم برمیدارد. زمانی رسیدم، گفتم مگر گناه این بچهها چیست که چندین نوبت است اذیت شان کردی و حال داری کتک شان میزنی و پایش را زخمی ساختی! متأسفانه بسیار با شناعت پاسخ داد که آشغالیهای کثیف افغانی حق گپ زدن ندارید، ویل کنید کشور ما را و گور تان را گم کنید. یکبار دیگر ببینم بچههایت از کوچه بگذرند پایشان را قلم میکنم. گفتم مگر این است فرهنگ و تمدن ایران؟ شرمآور است که آدم بزرگ چنین برخورد میکنی. زمانی این حرف را شنید، از کوره در رفت و دست انداخت به سنگ و چوب که من را بزند، در این حالت چند تن دیگر از همسایهها بیرون شدن و با ملامت کردن او، یخنم را از دستش خلاص کردند.
#روایت
#زیست_مهاجرانه
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
💔6❤2👎2🤔1🤣1
4_6005906817312364790.pdf
8 MB
♦️سودمندی و ناسودمندیی تاریخ برای زندهگی
✍دکتر بهرام جلیلیی تقویان
۲۲ تیر ۱۴۰۴
#تاریخ
#فریدریش_نیچه
#بهرام_جلیلی_تقویان
@NewHasanMohaddesi
✍دکتر بهرام جلیلیی تقویان
۲۲ تیر ۱۴۰۴
#تاریخ
#فریدریش_نیچه
#بهرام_جلیلی_تقویان
@NewHasanMohaddesi
❤2🤣2👏1
♦️هزار خورشید تابان /نوشتهی خالد حسینی
۲۲ تیر ۱۴۰۴
برای شناخت بهتر افغانستان و فرهنگ و سنت اش، خواندن این رمان از خالد حسینی و با ترجمهی مهدیی غبرایی مفید است.
#افغانستان
#خالد_حسینی
@NewHasanMohaddesi
۲۲ تیر ۱۴۰۴
برای شناخت بهتر افغانستان و فرهنگ و سنت اش، خواندن این رمان از خالد حسینی و با ترجمهی مهدیی غبرایی مفید است.
#افغانستان
#خالد_حسینی
@NewHasanMohaddesi
💔5👏2🤣1
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️کارکردهای چهرههای اساطیری و تاریخی ایران
✍️دکتر فریدون شایسته
استاد تاریخ
۲۲ تیر ۱۴۰۴
۱ـدر مقدمه تاریخ آرش کمانگیر نام دارد.انسانی که برای پهناور ساختن خاک ایران،جانش را دراین راه گذاشت تا خاک ایران در مقابل توران زمین،پهناور و گسترده باشد.
۲ـسمک عیار،نماد فتوت،عیاری و جوانمردی است.کسی که در فرهنگ ایرانی،قهرمانی رابه پهلوانی،گره زد.
۳ـکاوه آهنگر که خواهان پایان دادن به نابرابری های اجتماعی بین ایرانیان بود.
۴ـفریدون که پس از خیزش مردمی کاوه آهنگر،به تخت فرمانروایی نشست و آیین «داد ودهش»را در ایران پایه گذاشت.
۵ـکیخسرو کسی که برای مردم آرامش و آسایش را به ارمغان آورد.در نبرد با دشمنان مردم وقلمرو ایران،جان به جان آفرین سپرد.
اما چهره ها و نماد های افتخار آمیز مردم ایران در دوره تاریخی عبارتند از:
۱ـآریو برزن که چون آرش کمانگیر،جان خود را فدای خاک ایران کرد تا سرحد توان، مانع ازسقوط ایران به دست اهریمن متجاوز شود.
۲ـ مزدک که خواهان تساوی ودادگری در برخورداری از مواهب طبیعی بین فرادست ها و فرودست ها بود.
۳ـخسرو اول ساسانی ملقب به انوشیروان دادگر،کسی که نظم را در سراسر قلمرو ساسانی فراهم آورد وسبب شد که امپراطوری ساسانی ۶۰سال دیرتر با تهاجم اعراب فروبپاشد.
۴ـشیخ محمود خوارزمی ملقب به پوریای ولی که تبدیل به نماد فتوت و جوانمردی گشت.
۵ـکورش دوم هخامنشی موسوم به کوروش بزرگ،که منادی آزادی انسان ها در پرستش،نیایش و ستایش بود.به فردیت انسان ها می اندیشید.او در مواجهه با دشمنان ایران،ماساژت ها،از اقوام مهاجم معروف به یاجوج و ماجوج نام برده شده در تورات،جان خود بر طبق اخلاص نهاد.
🔸محدثی: انتشار مطالب وارده به معنای تایید محتوای آن نیست. من شخصا پروژهی اسطورهزدایی را سالها است دنبال میکنم؛ اعم از اسطورههای دینی و ملی. بر آنام که اسطورهها بیشتر کارکرد منفی دارند تا مثبت.
#اسطوره
#کارکرد_اسطوره
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
♦️کارکردهای چهرههای اساطیری و تاریخی ایران
✍️دکتر فریدون شایسته
استاد تاریخ
۲۲ تیر ۱۴۰۴
۱ـدر مقدمه تاریخ آرش کمانگیر نام دارد.انسانی که برای پهناور ساختن خاک ایران،جانش را دراین راه گذاشت تا خاک ایران در مقابل توران زمین،پهناور و گسترده باشد.
۲ـسمک عیار،نماد فتوت،عیاری و جوانمردی است.کسی که در فرهنگ ایرانی،قهرمانی رابه پهلوانی،گره زد.
۳ـکاوه آهنگر که خواهان پایان دادن به نابرابری های اجتماعی بین ایرانیان بود.
۴ـفریدون که پس از خیزش مردمی کاوه آهنگر،به تخت فرمانروایی نشست و آیین «داد ودهش»را در ایران پایه گذاشت.
۵ـکیخسرو کسی که برای مردم آرامش و آسایش را به ارمغان آورد.در نبرد با دشمنان مردم وقلمرو ایران،جان به جان آفرین سپرد.
اما چهره ها و نماد های افتخار آمیز مردم ایران در دوره تاریخی عبارتند از:
۱ـآریو برزن که چون آرش کمانگیر،جان خود را فدای خاک ایران کرد تا سرحد توان، مانع ازسقوط ایران به دست اهریمن متجاوز شود.
۲ـ مزدک که خواهان تساوی ودادگری در برخورداری از مواهب طبیعی بین فرادست ها و فرودست ها بود.
۳ـخسرو اول ساسانی ملقب به انوشیروان دادگر،کسی که نظم را در سراسر قلمرو ساسانی فراهم آورد وسبب شد که امپراطوری ساسانی ۶۰سال دیرتر با تهاجم اعراب فروبپاشد.
۴ـشیخ محمود خوارزمی ملقب به پوریای ولی که تبدیل به نماد فتوت و جوانمردی گشت.
۵ـکورش دوم هخامنشی موسوم به کوروش بزرگ،که منادی آزادی انسان ها در پرستش،نیایش و ستایش بود.به فردیت انسان ها می اندیشید.او در مواجهه با دشمنان ایران،ماساژت ها،از اقوام مهاجم معروف به یاجوج و ماجوج نام برده شده در تورات،جان خود بر طبق اخلاص نهاد.
🔸محدثی: انتشار مطالب وارده به معنای تایید محتوای آن نیست. من شخصا پروژهی اسطورهزدایی را سالها است دنبال میکنم؛ اعم از اسطورههای دینی و ملی. بر آنام که اسطورهها بیشتر کارکرد منفی دارند تا مثبت.
#اسطوره
#کارکرد_اسطوره
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
🤣8❤5🤪1
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️تحلیل جامعه شناختی وضعیت مهاجرت اتباع افغانستان به ایران و مقایسه آن با کشورهای اروپایی
✍سعید الهیاری
دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی
۲۲ تیر ۱۴۰۴
در سالهای اخیر، مسئله مهاجرت اتباع افغانستان به ایران، بهویژه پس از تسلط دوباره طالبان در سال ۲۰۲۱، به یکی از مهمترین بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی کشور تبدیل شده است. برخلاف مدیریت عقلانی که در اکثر کشورهای مهاجرپذیر جهان مشاهده میشود، در ایران با پدیدهای به نام ورود گلهای، بدون ضابطه، بدون کنترل، و بدون نظارت مواجه هستیم؛ پدیدهای که بخش بزرگی از آن نتیجه بیتدبیری و سوءمدیریت دولت سیزدهم به ریاست مرحوم ابراهیم رئیسی است.
دولت مرحوم رئیسی نهتنها قوانین مهاجرتی را بهروز نکرد، بلکه عملاً مرزها را رها کرد و مسیر را برای ورود جمعیت گستردهای از مهاجران غیرقانونی باز گذاشت. در حالی که در سراسر جهان، سیاست مهاجرتی بر اساس "نخبهپذیری" و جذب نیروهای کارآمد، متخصص و دارای صلاحیت علمی یا اقتصادی استوار است، در ایران ورود بیرویه و بیضابطه به شکل سیل انسانی صورت گرفت؛ آنهم بدون هیچ گزینش، کنترل، یا برنامهریزی.
🔻 نتیجه این وضعیت:
تغییر خطرناک بافت جمعیتی در برخی مناطق کشور
تشدید فقر، بیکاری و نابرابری بهویژه در میان اقشار پایین
فشار سنگین به خدمات عمومی مانند آموزش، درمان و مسکن
افزایش ناامنی اجتماعی، حاشیهنشینی و جرایم خیابانی
و در نهایت، شکلگیری نارضایتی عمیق و احساس تبعیض در میان شهروندان ایرانی
در مقایسه، کشورهایی مانند آلمان، فرانسه یا بریتانیا، ورود هر مهاجر را منوط به عبور از مراحل قانونی، ارائه مدارک هویتی، اثبات دلایل اقامت و پذیرش توسط نهادهای دولتی میدانند. در این کشورها مهاجرت:
دارای سهمیه مشخص است
بهصورت فنی و کارشناسیشده مدیریت میشود
و صرفاً مهاجرانی با مهارت یا سرمایه یا نیاز واقعی، اجازه ورود و ماندن پیدا میکنند
اما در ایران، بدون بررسی صلاحیت، بدون ثبت رسمی، بدون کنترل اجتماعی، میلیونها نفر وارد شدهاند که نه مالیات میپردازند، نه تابع مقررات هستند، و نه از منظر فرهنگی، زبانی یا اقتصادی در مسیر همگرایی با جامعه ایران قرار دارند.
🔴 پیامدهای جبرانناپذیر این سیاست
۱. تضعیف همبستگی ملی و احساس بیعدالتی در بین ایرانیان
۲. تخلیه فرصتهای شغلی و خدمات رفاهی از شهروندان ایرانی به نفع مهاجران بیضابطه
۳. رشد بافتهای فقر شهری و فشار بر شهرهای مرزی و پایتخت
۴. خطر نفوذ عناصر بیثباتکننده در حوزههای امنیتی، مذهبی و اجتماعی
✅ نتیجهگیری
سیاست مهاجرتی ایران نیازمند یک بازنگری ریشهای، فوری و علمی است. کشور ما ظرفیت آن را دارد که به مهاجرانِ واجد شرایط، پناه دهد و کرامت انسانی را حفظ کند، اما این اقدام باید بر پایه اصولی چون:
شفافیت قانونی
مسئولیت بینالمللی
عدالت اجتماعی
و منافع ملی باشد.
در پایان، باید با صراحت و شجاعت تأکید کرد که:
ضروری و اجتنابناپذیر است که اتباع غیرقانونی، که بدون مجوز و نظارت وارد کشور شدهاند، هر چه زودتر و البته با رعایت اصول انسانی، امنیت روانی، و کرامت ذاتی انسان، به سرزمین مادری خود بازگردانده شوند.
ادامه وضع موجود، نه تنها به زیان منافع ملی ایران، بلکه حتی به زیان آینده مهاجران و نسلهای پس از آنها خواهد بود.
#سعید_الهیاری
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️تحلیل جامعه شناختی وضعیت مهاجرت اتباع افغانستان به ایران و مقایسه آن با کشورهای اروپایی
✍سعید الهیاری
دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی
۲۲ تیر ۱۴۰۴
در سالهای اخیر، مسئله مهاجرت اتباع افغانستان به ایران، بهویژه پس از تسلط دوباره طالبان در سال ۲۰۲۱، به یکی از مهمترین بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی کشور تبدیل شده است. برخلاف مدیریت عقلانی که در اکثر کشورهای مهاجرپذیر جهان مشاهده میشود، در ایران با پدیدهای به نام ورود گلهای، بدون ضابطه، بدون کنترل، و بدون نظارت مواجه هستیم؛ پدیدهای که بخش بزرگی از آن نتیجه بیتدبیری و سوءمدیریت دولت سیزدهم به ریاست مرحوم ابراهیم رئیسی است.
دولت مرحوم رئیسی نهتنها قوانین مهاجرتی را بهروز نکرد، بلکه عملاً مرزها را رها کرد و مسیر را برای ورود جمعیت گستردهای از مهاجران غیرقانونی باز گذاشت. در حالی که در سراسر جهان، سیاست مهاجرتی بر اساس "نخبهپذیری" و جذب نیروهای کارآمد، متخصص و دارای صلاحیت علمی یا اقتصادی استوار است، در ایران ورود بیرویه و بیضابطه به شکل سیل انسانی صورت گرفت؛ آنهم بدون هیچ گزینش، کنترل، یا برنامهریزی.
🔻 نتیجه این وضعیت:
تغییر خطرناک بافت جمعیتی در برخی مناطق کشور
تشدید فقر، بیکاری و نابرابری بهویژه در میان اقشار پایین
فشار سنگین به خدمات عمومی مانند آموزش، درمان و مسکن
افزایش ناامنی اجتماعی، حاشیهنشینی و جرایم خیابانی
و در نهایت، شکلگیری نارضایتی عمیق و احساس تبعیض در میان شهروندان ایرانی
در مقایسه، کشورهایی مانند آلمان، فرانسه یا بریتانیا، ورود هر مهاجر را منوط به عبور از مراحل قانونی، ارائه مدارک هویتی، اثبات دلایل اقامت و پذیرش توسط نهادهای دولتی میدانند. در این کشورها مهاجرت:
دارای سهمیه مشخص است
بهصورت فنی و کارشناسیشده مدیریت میشود
و صرفاً مهاجرانی با مهارت یا سرمایه یا نیاز واقعی، اجازه ورود و ماندن پیدا میکنند
اما در ایران، بدون بررسی صلاحیت، بدون ثبت رسمی، بدون کنترل اجتماعی، میلیونها نفر وارد شدهاند که نه مالیات میپردازند، نه تابع مقررات هستند، و نه از منظر فرهنگی، زبانی یا اقتصادی در مسیر همگرایی با جامعه ایران قرار دارند.
🔴 پیامدهای جبرانناپذیر این سیاست
۱. تضعیف همبستگی ملی و احساس بیعدالتی در بین ایرانیان
۲. تخلیه فرصتهای شغلی و خدمات رفاهی از شهروندان ایرانی به نفع مهاجران بیضابطه
۳. رشد بافتهای فقر شهری و فشار بر شهرهای مرزی و پایتخت
۴. خطر نفوذ عناصر بیثباتکننده در حوزههای امنیتی، مذهبی و اجتماعی
✅ نتیجهگیری
سیاست مهاجرتی ایران نیازمند یک بازنگری ریشهای، فوری و علمی است. کشور ما ظرفیت آن را دارد که به مهاجرانِ واجد شرایط، پناه دهد و کرامت انسانی را حفظ کند، اما این اقدام باید بر پایه اصولی چون:
شفافیت قانونی
مسئولیت بینالمللی
عدالت اجتماعی
و منافع ملی باشد.
در پایان، باید با صراحت و شجاعت تأکید کرد که:
ضروری و اجتنابناپذیر است که اتباع غیرقانونی، که بدون مجوز و نظارت وارد کشور شدهاند، هر چه زودتر و البته با رعایت اصول انسانی، امنیت روانی، و کرامت ذاتی انسان، به سرزمین مادری خود بازگردانده شوند.
ادامه وضع موجود، نه تنها به زیان منافع ملی ایران، بلکه حتی به زیان آینده مهاجران و نسلهای پس از آنها خواهد بود.
#سعید_الهیاری
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
👍9👏2
♦️جامعه و فرهنگ طالبانپرور در رمان "هزار خورشید تابان"
۲۲ تیر ۱۴۰۴
"بابا [آموزگاری که توسط کمونیستها از معلمی اخراج شده بود] میگفت زنها تو این کشور همیشه سختی کشیدهاند، لیلا، اما شاید حالا در رژیم کمونیستی آزادتر از همیشه باشند، و بیشتر از همیشه حقوقشان را بهدست آوردهاند. همیشه صدایش را پایین میآورد، چون میدانست که مامان نمیتواند کمترین تعریفی را از کمونیستها بشنود و تحمل کند [دو پسر خانواده در حال جنگ با کمونیستها هستند]. اما این موضوع حقیقت دارد، در این زمانه زن بودن در افغانستان نعمتی است. تو میتوانی از این مزیت استفاده کنی، لیلا. البته آزادی زنان -در اینجا با اندوه سر جنباند- هم یکی از دلایلی است که در وهله اول مردم در آنجا سلاح برداشتهاند.
منظورش از "آنجا" کابل نبود که همیشه نسبتا آزاد و پیشرو بود. اینجا، در کابل، زنها در دانشگاه درس میخواندند، مدارس را اداره میکردند، در هیات دولت شرکت داشتند. نه، منظور بابا نواحی قبیلهای، بهخصوص نواحی پشتون در جنوب یا شرق نزدیک مرز پاکستان بود که زنهاشان کمتر رنگ خیابان را دیده بودند و اگر هم به خیابان میآمدند با برقع و همراهی مرد بود. منظورش آن نواحی بود که مردهایش طبق قوانین قبیلهای علیه کمونیستها و اصول آزادسازی زنان شورش کرده بودند. چون این اصول ازدواجهای اجباری را منع میکرد و حداقل سن ازدواج را برای دختران به شانزده سال میرساند. بابا گفت در این مناطق مردها قانون جدید را توهینی به سنت آبا و اجدادیشان تلقی میکنند که دولتی -آن هم دولتی که به خدا عقیده ندارد- به آنها تحمیل میکند و طبق قوانین جدید دختران میتوانند خانه را ترک کنند، به مدرسه بروند و در کنار مردها کار کنند" (حسینی، هزار خورشید تابان، ص ۱۴۴).
#افغانستان
#طالبانیسم
#خالد_حسینی
#جامعهی_طالبانپرور
#هزار_خورشید_تابان
@NewHasanMohaddesi
۲۲ تیر ۱۴۰۴
"بابا [آموزگاری که توسط کمونیستها از معلمی اخراج شده بود] میگفت زنها تو این کشور همیشه سختی کشیدهاند، لیلا، اما شاید حالا در رژیم کمونیستی آزادتر از همیشه باشند، و بیشتر از همیشه حقوقشان را بهدست آوردهاند. همیشه صدایش را پایین میآورد، چون میدانست که مامان نمیتواند کمترین تعریفی را از کمونیستها بشنود و تحمل کند [دو پسر خانواده در حال جنگ با کمونیستها هستند]. اما این موضوع حقیقت دارد، در این زمانه زن بودن در افغانستان نعمتی است. تو میتوانی از این مزیت استفاده کنی، لیلا. البته آزادی زنان -در اینجا با اندوه سر جنباند- هم یکی از دلایلی است که در وهله اول مردم در آنجا سلاح برداشتهاند.
منظورش از "آنجا" کابل نبود که همیشه نسبتا آزاد و پیشرو بود. اینجا، در کابل، زنها در دانشگاه درس میخواندند، مدارس را اداره میکردند، در هیات دولت شرکت داشتند. نه، منظور بابا نواحی قبیلهای، بهخصوص نواحی پشتون در جنوب یا شرق نزدیک مرز پاکستان بود که زنهاشان کمتر رنگ خیابان را دیده بودند و اگر هم به خیابان میآمدند با برقع و همراهی مرد بود. منظورش آن نواحی بود که مردهایش طبق قوانین قبیلهای علیه کمونیستها و اصول آزادسازی زنان شورش کرده بودند. چون این اصول ازدواجهای اجباری را منع میکرد و حداقل سن ازدواج را برای دختران به شانزده سال میرساند. بابا گفت در این مناطق مردها قانون جدید را توهینی به سنت آبا و اجدادیشان تلقی میکنند که دولتی -آن هم دولتی که به خدا عقیده ندارد- به آنها تحمیل میکند و طبق قوانین جدید دختران میتوانند خانه را ترک کنند، به مدرسه بروند و در کنار مردها کار کنند" (حسینی، هزار خورشید تابان، ص ۱۴۴).
#افغانستان
#طالبانیسم
#خالد_حسینی
#جامعهی_طالبانپرور
#هزار_خورشید_تابان
@NewHasanMohaddesi
❤3👏1🤣1
♦️وفات همکار ارجمند و محترم دکتر علیی ساعی را تسلیت عرض میکنم!
خبر تاسفباری است! مجال زندهگی همینقدر محدود است! و گاه چنین پر از درد و رنج!
۲۳ تیر ۱۴۰۴
#علی_ساعی
@NewHasanMohaddesi
خبر تاسفباری است! مجال زندهگی همینقدر محدود است! و گاه چنین پر از درد و رنج!
۲۳ تیر ۱۴۰۴
#علی_ساعی
@NewHasanMohaddesi
💔5❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️چهگونه راه برای ورود میلیونها افغانستانی به کشور گشوده شد؟
۲۳ تیر ۱۴۰۴
"از سوی دیگر، دولت او [رئیسی] به دنبال تحولات جدید در افغانستان با موج بزرگی از مهاجرت دوباره شهروندان افغانستان روبهرو شد؛ موجی که در واقع دهها برابر دیگر کشورها، حتی دیگر کشورهای همسایه مثل پاکستان بود، اما دولت ایران با آغوش باز به استقبال این مهاجران رفت و حتی در یک عملیات عظیم، با سرشماری این مهاجران، به نزدیک به ۲/۵ میلیون مهاجر غیرقانونی مدارک اقامتی داد تا به راحتی بتوانند در کشور زندگی کنند؛ هرچند این تصمیم فشار زیاد مالی و اقتصادی بر ایران به شدت تحت تحریمهای ظالمانه امریکا و غرب وارد کرد، در حالی که جامعه جهانی و سازمانهای بینالمللی هیچ حمایتی از این کشور نکردند."
🔻منبع: روزنامهی جوان
https://www.javanonline.ir/fa/news/1231241/
#آیتالله_علمالهدی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
۲۳ تیر ۱۴۰۴
"از سوی دیگر، دولت او [رئیسی] به دنبال تحولات جدید در افغانستان با موج بزرگی از مهاجرت دوباره شهروندان افغانستان روبهرو شد؛ موجی که در واقع دهها برابر دیگر کشورها، حتی دیگر کشورهای همسایه مثل پاکستان بود، اما دولت ایران با آغوش باز به استقبال این مهاجران رفت و حتی در یک عملیات عظیم، با سرشماری این مهاجران، به نزدیک به ۲/۵ میلیون مهاجر غیرقانونی مدارک اقامتی داد تا به راحتی بتوانند در کشور زندگی کنند؛ هرچند این تصمیم فشار زیاد مالی و اقتصادی بر ایران به شدت تحت تحریمهای ظالمانه امریکا و غرب وارد کرد، در حالی که جامعه جهانی و سازمانهای بینالمللی هیچ حمایتی از این کشور نکردند."
🔻منبع: روزنامهی جوان
https://www.javanonline.ir/fa/news/1231241/
#آیتالله_علمالهدی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
❤10👎7🤣3👍2
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️اخلاق دانش در بوته آزمون: درباره مهاجران و ما
ص۱
✍🏻 علی غفاریان
فارغالتحصیل کارشناسی ارشد مردمشناسی
۲۳ تیر ۱۴۰۴
🔹 پیشدرآمد: سکوتِ دانشگاهی، همدستی با گفتمان طرد
یادداشت اخیر آقای سعید الهیاری با عنوان «تحلیل جامعهشناختی وضعیت مهاجرت اتباع افغانستان به ایران»، در پوششِ ظاهریِ علمی، گفتمان «طرد مهاجران» را بازتولید میکند. این نوشتار با نقدی مستند و مبتنی بر چارچوبهای نظری انسانشناسی انتقادی، همزمان الگوی بدیلی از همزیستی را ترسیم میکند.
🔍 هفت نقد بنیادین: از تحریف تاریخ تا اسطورهسازی امنیتی
۱. تحریف تاریخ مهاجرت: گسست از واقعیتِ تداوم
تاریخ ۴۰ ساله مهاجرت افغانستانیها (از دهه ۱۳۶۰ و اشغال شوروی تا بازگشت طالبان) در تحلیل الهیاری به عامدانه نادیده گرفته شدهاست. این رویکرد، خلاف پژوهشهای کلاسیک مهاجرت مانند اثر کستلز و میلر (The Age of Migration) است که مهاجرت را پدیدهای تاریخی با نیاز به تحلیل طولی میدانند، نه رویدادی ناگهانی.
۲. زبان بهمثابه ابزار خشونت نمادین
کاربرد واژگانی چون «هجوم»، «سیل انسانی» و «گلهای» - همخانواده گفتمان راستافراطی اروپا - مهاجر را از «سوژه انسانیِ دارای حقوق» به «ابژه خطرناک» تقلیل میدهد. این سازوکار زبانی، دقیقاً منطبق بر مفهوم «قاببندی زخمپذیری» یودیت باتلر و نظریه نوربرت الیاس درباره زبان بهمثابه سازنده واقعیت اجتماعی است. نتیجه این فرآیند، ناانسانیسازی سیستماتیک است.
۳. توهمِ تهدید اقتصادی: مهاجران بهمثابه قربانیان سیاستهای ناکارآمد
نسبت دادن مشکلاتی چون بیکاری و تورم به مهاجران، با دادههای اقتصادی در تناقض است:
مطالعات داگلاس مسی و پورتس نشان میدهد مهاجران عمدتاً در بخشهای «طردشده» بازار کار (ساختوساز، کشاورزی، خدمات شهری) جذب میشوند که شهروندان محلی از آن اجتناب میکنند.
گزارشهای وزارت کار ایران و موسسه پژوهش تأمین اجتماعی تأیید میکند مهاجران نه رقیب نیروی کار ایرانی، بلکه حافظ چرخه تولید در اقتصاد غیررسمی هستند.
۴. مغالطه در مقایسه تطبیقی: نادیده گرفتن تعهدات اخلاقی اروپا
تأکید گزینشی الهیاری بر «قوانین سختگیرانه اروپا» در حالی است که نمونه پذیرش ۱.۲ میلیون پناهجو توسط آلمان در بحران ۲۰۱۵ (بر اساس تعهدات کنوانسیون ژنو) عامدانه حذف شدهاست. مطالعات وایسگلاس و فاورس تفاوت کشورها را در «ظرفیت نهادی مدیریت مهاجرت» میدانند، نه ماهیت ذاتی مهاجرت.
۵. حذف عامدانه الگوهای توسعهای: نقش مهاجران در معجزه خلیج فارس
کشورهای حاشیه خلیج فارس توسعه زیرساختی خود را مدیون مهاجران هستند:
امارات متحده عربی با ۸۵٪ نیروی کار خارجی (از جمله صدها هزار افغانستانی)
قطر و کویت با ۷۰-۹۰٪ جمعیت مهاجر
گزارش سازمان جهانی مهاجرت (IOM 2022) تصریح میکند کارگران مهاجر نه تنها موتور رشد اقتصادیاند، بلکه با ارسال سالانه ۶۰۰ میلیارد دلار به کشورهای مبدأ، فقر جهانی را کاهش میدهند.
۶. پارادوکس توسعهیافتگی: ژاپن و کرهجنوبی بهمثابه الگوهای مهاجرپذیری
سیاستهای مهاجرتی کشورهای توسعهیافته، نقض کامل فرضیه الهیاری است:
ژاپن در ۲۰۱۹ با تصویب قانون جدید، ورود ۳۰۰ هزار نیروی کار خارجی را طی ۵ سال مجاز شمرد.
کرهجنوبی با وجود حساسیت فرهنگی بالا، برنامه جذب کارگران خارجی در کشاورزی و صنعت را اجرا میکند.
آلمان با پذیرش میلیونها مهاجر، همزمان نرخ بیکاری خود را به ۳٪ کاهش دادهاست.
۷. اسطوره «ملت ناب»: ناسیونالیسم بهمثابه سازه مدرن
ایده «ملت همگن و بدون اختلاط» (مفهوم Pure Nation در انسانشناسی سیاسی) اسطورهای مدرن است. اریک هابسبام در ملت و ناسیونالیسم و آنتونی اسمیت اثبات کردهاند ملتها پدیدههای «ساختهشده در مدرنیته»اند، نه موجوداتی طبیعی. مهاجران بخشی از دیالکتیک تحول جوامعاند.
۸. امنیتیسازی: چرخه معیوب تولید خشونت
تاکید الهیاری بر «خطر امنیتی مهاجران» نمونه کلاسیک Securitization (در نظریه امنیتی باری بوزان) است که پیامدهای آن عبارتند از:
مشروعیتسازی خشونت نهادینهشده
تعلیق حقوق بنیادین انسانی
ایجاد گسستهای اجتماعی پایدار
🟩 راهحلهای انسانشناختی: گذار از طرد به همزیستی
۱. طراحی نظام مهاجرتی چندلایه
ساماندهی وضعیت هویتی و حقوقی بر اساس پروتکلهای بینالمللی
ایجاد نظام مجوز کار مشروط با تضمین بیمه سلامت
تضمین دسترسی کودکان مهاجر به آموزش عمومی و بهداشت پایه
۲. تاسیس نهادهای میانفرهنگی
شکلگیری شوراهای محلی با مشارکت مهاجران و ایرانیان برای گفتوگوی انتقادی
تقویت فضاهای عمومی چندفرهنگی بهمثابه بستر بازسازی سرمایه اجتماعی
ادامه👇👇👇
#علی_غفاریان
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️اخلاق دانش در بوته آزمون: درباره مهاجران و ما
ص۱
✍🏻 علی غفاریان
فارغالتحصیل کارشناسی ارشد مردمشناسی
۲۳ تیر ۱۴۰۴
🔹 پیشدرآمد: سکوتِ دانشگاهی، همدستی با گفتمان طرد
یادداشت اخیر آقای سعید الهیاری با عنوان «تحلیل جامعهشناختی وضعیت مهاجرت اتباع افغانستان به ایران»، در پوششِ ظاهریِ علمی، گفتمان «طرد مهاجران» را بازتولید میکند. این نوشتار با نقدی مستند و مبتنی بر چارچوبهای نظری انسانشناسی انتقادی، همزمان الگوی بدیلی از همزیستی را ترسیم میکند.
🔍 هفت نقد بنیادین: از تحریف تاریخ تا اسطورهسازی امنیتی
۱. تحریف تاریخ مهاجرت: گسست از واقعیتِ تداوم
تاریخ ۴۰ ساله مهاجرت افغانستانیها (از دهه ۱۳۶۰ و اشغال شوروی تا بازگشت طالبان) در تحلیل الهیاری به عامدانه نادیده گرفته شدهاست. این رویکرد، خلاف پژوهشهای کلاسیک مهاجرت مانند اثر کستلز و میلر (The Age of Migration) است که مهاجرت را پدیدهای تاریخی با نیاز به تحلیل طولی میدانند، نه رویدادی ناگهانی.
۲. زبان بهمثابه ابزار خشونت نمادین
کاربرد واژگانی چون «هجوم»، «سیل انسانی» و «گلهای» - همخانواده گفتمان راستافراطی اروپا - مهاجر را از «سوژه انسانیِ دارای حقوق» به «ابژه خطرناک» تقلیل میدهد. این سازوکار زبانی، دقیقاً منطبق بر مفهوم «قاببندی زخمپذیری» یودیت باتلر و نظریه نوربرت الیاس درباره زبان بهمثابه سازنده واقعیت اجتماعی است. نتیجه این فرآیند، ناانسانیسازی سیستماتیک است.
۳. توهمِ تهدید اقتصادی: مهاجران بهمثابه قربانیان سیاستهای ناکارآمد
نسبت دادن مشکلاتی چون بیکاری و تورم به مهاجران، با دادههای اقتصادی در تناقض است:
مطالعات داگلاس مسی و پورتس نشان میدهد مهاجران عمدتاً در بخشهای «طردشده» بازار کار (ساختوساز، کشاورزی، خدمات شهری) جذب میشوند که شهروندان محلی از آن اجتناب میکنند.
گزارشهای وزارت کار ایران و موسسه پژوهش تأمین اجتماعی تأیید میکند مهاجران نه رقیب نیروی کار ایرانی، بلکه حافظ چرخه تولید در اقتصاد غیررسمی هستند.
۴. مغالطه در مقایسه تطبیقی: نادیده گرفتن تعهدات اخلاقی اروپا
تأکید گزینشی الهیاری بر «قوانین سختگیرانه اروپا» در حالی است که نمونه پذیرش ۱.۲ میلیون پناهجو توسط آلمان در بحران ۲۰۱۵ (بر اساس تعهدات کنوانسیون ژنو) عامدانه حذف شدهاست. مطالعات وایسگلاس و فاورس تفاوت کشورها را در «ظرفیت نهادی مدیریت مهاجرت» میدانند، نه ماهیت ذاتی مهاجرت.
۵. حذف عامدانه الگوهای توسعهای: نقش مهاجران در معجزه خلیج فارس
کشورهای حاشیه خلیج فارس توسعه زیرساختی خود را مدیون مهاجران هستند:
امارات متحده عربی با ۸۵٪ نیروی کار خارجی (از جمله صدها هزار افغانستانی)
قطر و کویت با ۷۰-۹۰٪ جمعیت مهاجر
گزارش سازمان جهانی مهاجرت (IOM 2022) تصریح میکند کارگران مهاجر نه تنها موتور رشد اقتصادیاند، بلکه با ارسال سالانه ۶۰۰ میلیارد دلار به کشورهای مبدأ، فقر جهانی را کاهش میدهند.
۶. پارادوکس توسعهیافتگی: ژاپن و کرهجنوبی بهمثابه الگوهای مهاجرپذیری
سیاستهای مهاجرتی کشورهای توسعهیافته، نقض کامل فرضیه الهیاری است:
ژاپن در ۲۰۱۹ با تصویب قانون جدید، ورود ۳۰۰ هزار نیروی کار خارجی را طی ۵ سال مجاز شمرد.
کرهجنوبی با وجود حساسیت فرهنگی بالا، برنامه جذب کارگران خارجی در کشاورزی و صنعت را اجرا میکند.
آلمان با پذیرش میلیونها مهاجر، همزمان نرخ بیکاری خود را به ۳٪ کاهش دادهاست.
۷. اسطوره «ملت ناب»: ناسیونالیسم بهمثابه سازه مدرن
ایده «ملت همگن و بدون اختلاط» (مفهوم Pure Nation در انسانشناسی سیاسی) اسطورهای مدرن است. اریک هابسبام در ملت و ناسیونالیسم و آنتونی اسمیت اثبات کردهاند ملتها پدیدههای «ساختهشده در مدرنیته»اند، نه موجوداتی طبیعی. مهاجران بخشی از دیالکتیک تحول جوامعاند.
۸. امنیتیسازی: چرخه معیوب تولید خشونت
تاکید الهیاری بر «خطر امنیتی مهاجران» نمونه کلاسیک Securitization (در نظریه امنیتی باری بوزان) است که پیامدهای آن عبارتند از:
مشروعیتسازی خشونت نهادینهشده
تعلیق حقوق بنیادین انسانی
ایجاد گسستهای اجتماعی پایدار
🟩 راهحلهای انسانشناختی: گذار از طرد به همزیستی
۱. طراحی نظام مهاجرتی چندلایه
ساماندهی وضعیت هویتی و حقوقی بر اساس پروتکلهای بینالمللی
ایجاد نظام مجوز کار مشروط با تضمین بیمه سلامت
تضمین دسترسی کودکان مهاجر به آموزش عمومی و بهداشت پایه
۲. تاسیس نهادهای میانفرهنگی
شکلگیری شوراهای محلی با مشارکت مهاجران و ایرانیان برای گفتوگوی انتقادی
تقویت فضاهای عمومی چندفرهنگی بهمثابه بستر بازسازی سرمایه اجتماعی
ادامه👇👇👇
#علی_غفاریان
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
👎6❤4
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️اخلاق دانش در بوته آزمون: درباره مهاجران و ما
ص۲
✍🏻 علی غفاریان
فارغالتحصیل کارشناسی ارشد مردمشناسی
۲۳ تیر ۱۴۰۴
۳. بازتعریف گفتمان رسانهای
طرد واژگان خشونتزایی چون «هجوم» و «سیل» از گفتمان عمومی
تولید محتوای انسانشناختی در رسانهها برای آشکارسازی کلیشههای نژادپرستانه
۴. پژوهشهای میدانی مشارکتی
مطالعات اتنوگرافیک طولی بر زیستجهان مهاجران
مشارکت دانشگاهها و نهادهای مدنی در سیاستگذاری
❓ پرسشهای مغفول: تناقضات جامعه ایران
۱. اگر مهاجرت پدیدهای جهانی است، چرا در گفتمان ایرانی صرفاً به «تهدید» تقلیل مییابد؟
۲. آیا اقتصاد ایران بدون ۳ میلیون نیروی کار افغانستانی در بخشهای ساختوساز، کشاورزی و خدمات قادر به تداوم است؟
۳. چرا بحرانهای انسانی در ایران همواره به قربانیشدن کرامت انسانی میانجامد؟
✳️ پایاننامه: انسانشناسی بهمثابه وجدان بیدار
سؤال انسانشناختی کلیدی اینجاست:
چرا ژاپن با سختترین استانداردهای فرهنگی، جذب مهاجران از آسیا و آفریقا را تسهیل میکند؟
چرا کرهجنوبی با وسواس در هویت ملی، کارگران خارجی را در صنعت و کشاورزی میپذیرد؟
آیا امارات، سنگاپور و کانادا که توسعه خود را مدیون مهاجراناند، «فاقد اصالت فرهنگی»اند؟
📎 پاسخ در دادههای میدانی نهفته است: توسعهیافتگی نه با «هراس از دیگری»، بلکه با «مدیریت عقلانیِ تنوع» محقق میشود. آنچه در ایران بهنام «حفظ اصالت» ترویج میشود، نه برآمده از قدرت تمدنی، که زادهی استیصال، ترس و فقدان رؤیای جمعی است.
🧭 سخن پایانی: اخلاقِ مسئولیتِ دانشگاهی
رسالت انسانشناسی، تبدیل «مسئله مهاجرت» از عرصه ژورنالیسم تنشزا به گفتمان علمیِ متعهد است.
افغانستانیها نه «مهمان»اند و نه «مزاحم»؛ آنان سوژههای تاریخسازیاند که سیاستهای منطقهای، زیستجهانشان را ویران کردهاست.
همزیستی عادلانه تنها الگوی پایدار برای جامعهای است که خود بارها آوارگی را تجربه کردهاست.
#انسان_شناسی #مهاجرت #افغانستانیها #ایران #تحلیل_اجتماعی #حقوق_مهاجران #علی_غفاریان
🔸محدثی: انتشار مطالب وارده به معنای تایید محتوای آن نیست.
#علی_غفاریان
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️اخلاق دانش در بوته آزمون: درباره مهاجران و ما
ص۲
✍🏻 علی غفاریان
فارغالتحصیل کارشناسی ارشد مردمشناسی
۲۳ تیر ۱۴۰۴
۳. بازتعریف گفتمان رسانهای
طرد واژگان خشونتزایی چون «هجوم» و «سیل» از گفتمان عمومی
تولید محتوای انسانشناختی در رسانهها برای آشکارسازی کلیشههای نژادپرستانه
۴. پژوهشهای میدانی مشارکتی
مطالعات اتنوگرافیک طولی بر زیستجهان مهاجران
مشارکت دانشگاهها و نهادهای مدنی در سیاستگذاری
❓ پرسشهای مغفول: تناقضات جامعه ایران
۱. اگر مهاجرت پدیدهای جهانی است، چرا در گفتمان ایرانی صرفاً به «تهدید» تقلیل مییابد؟
۲. آیا اقتصاد ایران بدون ۳ میلیون نیروی کار افغانستانی در بخشهای ساختوساز، کشاورزی و خدمات قادر به تداوم است؟
۳. چرا بحرانهای انسانی در ایران همواره به قربانیشدن کرامت انسانی میانجامد؟
✳️ پایاننامه: انسانشناسی بهمثابه وجدان بیدار
سؤال انسانشناختی کلیدی اینجاست:
چرا ژاپن با سختترین استانداردهای فرهنگی، جذب مهاجران از آسیا و آفریقا را تسهیل میکند؟
چرا کرهجنوبی با وسواس در هویت ملی، کارگران خارجی را در صنعت و کشاورزی میپذیرد؟
آیا امارات، سنگاپور و کانادا که توسعه خود را مدیون مهاجراناند، «فاقد اصالت فرهنگی»اند؟
📎 پاسخ در دادههای میدانی نهفته است: توسعهیافتگی نه با «هراس از دیگری»، بلکه با «مدیریت عقلانیِ تنوع» محقق میشود. آنچه در ایران بهنام «حفظ اصالت» ترویج میشود، نه برآمده از قدرت تمدنی، که زادهی استیصال، ترس و فقدان رؤیای جمعی است.
🧭 سخن پایانی: اخلاقِ مسئولیتِ دانشگاهی
رسالت انسانشناسی، تبدیل «مسئله مهاجرت» از عرصه ژورنالیسم تنشزا به گفتمان علمیِ متعهد است.
افغانستانیها نه «مهمان»اند و نه «مزاحم»؛ آنان سوژههای تاریخسازیاند که سیاستهای منطقهای، زیستجهانشان را ویران کردهاست.
همزیستی عادلانه تنها الگوی پایدار برای جامعهای است که خود بارها آوارگی را تجربه کردهاست.
#انسان_شناسی #مهاجرت #افغانستانیها #ایران #تحلیل_اجتماعی #حقوق_مهاجران #علی_غفاریان
🔸محدثی: انتشار مطالب وارده به معنای تایید محتوای آن نیست.
#علی_غفاریان
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
👎6❤1🤣1
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️شائبهی تکرار تلخ فلسطین در ایران!
✍دکتر محسن رنانی
۲۳ تیر ۱۴۰۴
جنگ در غزه و لبنان، خبر داغ این روزها و ماه ها و سالهای ماست. امتداد جنگی که با تأسیس رژیم اسراییل آغاز و به مهمترین و طولانی ترین بحران جهانی در سده اخیر تبدیل شد.
بحران فلسطین با مهاجرت شروع شد. مهاجرت یهودیان در زمان بی دولتی در فلسطین. همزمان با جنگ نخست جهانی و فروپاشی عثمانی، خلایی در فلسطین ایجاد شد که جای آن را مهاجران یهودی پر کردند.
در فرصت پیش آمده، یهودیان پراکنده در جهان به فلسطین برگشت داده شدند و زمینهای بومیان را خریدند و همینکه جای پایشان سفت شد با کمک بریتانیا و در فضای ترحم و همدلی با یهودیان به سبب جنایات آلمان نازی، اعلام استقلال کردند. کم کم بقیه زمینهای فلسطین را از آنها گرفته و صاحب خانه را آواره کردند.
حالا همین بلا برسر ایران وایرانیها درحال وقوع است! بلکه بلایی بدتر و بی مسماتر از فلسطین. چرا که یهودیان حق آب و گل و سابقه چند هزار ساله ی سکونت در فلسطین داشتند. اما اقوامی که اخیرا به ایران وارد کردند چنین حقی بر ما نداشته وندارند.
رفتید از ضعیف ترین کشور دنیا، با رکورد طولانیترین جنگ داخلی و بیشترین تناقر قومی و بالاترین نرخ رشد جمعیت و دارنده فرهنگ کودک همسری، به شکل انبوه و بسیار فوری و ضربتی، نه میلیون نفر را بدون هیچ گزینش و ترتیبات و شرط و شروطی در فضای ترحم و همدلی با مردم افغان، به خاطر بازگشت طالبان، وارد ایران کردید. آن هم نه در شرایط بی دولتی. بلکه دقیقا خود دولت مجری انهدام تبار موکلین سرزمین خود شد!
به راستی ایران چه نیازی به واردات این تعداد نیروی تازه نفس و مدعی و پرچالش داشت که با این عجله وارد کردید؟ دقیقا چرا؟ کارخانه های تان بی کارگر مانده بود؟ یا جوانان ایران جملگی عقیم شده بودند؟
چرا افغانها درک نمی کنند افغانستان منابع و امکانات زیست مناسب برای چنین جمعیتی ندارد؟ چرا با این حال خود را موظف به حفظ بالاترین نرخ جمعیت در جهان می دانند؟ و اصولا چرا ایران باید جور اشتهای سیری ناپذیر تولید انبوه آنها را متحمل شود؟ چرا از غلاف لاتکس اینهمه تنفر دارند؟
اگر مشکل افغانها حکومت طالبان است؛ چنانچه یک درصد از مهاجران به ایران، در مقابل طالبان می ایستاد، قدرت به طالبان بر نمی گشت. و اگر مردم افغان با طالبان موافق هستند، پس بنشینند در نجد خود و نتیجه حاکمیت حاکمان واقعی شان را متحمل شوند.
ایرانیان وقتی وضعیت اقتصادی شان بد می شود، ازدواج نمی کنند. اگر هم بکنند بچه نمی آورند. چون نسبت به فرزندان خود احساس مسئولیت دارند. اما گرسنگی، قحطی، جنگ، آوارگی، بلایای طبیعی و غیر طبیعی هیچ تاثیری روی فرزند آوری افغانها ندارد. اگر بیشتر نیاورند کمتر نمی شود. چه بسا زودتر کودکان خود را به زوجیت در آورند که نان خورشان کم شود. خب این تفاوت فرهنگی باعث بر هم خوردن تعادل طبیعی بین دو گروه جمعیتی در کنار هم می شود. فرهنگ مردمان افغان، جنگ داخلی و توسعه نیافتگی را برایشان به ارمغان آورده. وقتی اینها به صورت انبوه به ایران بیایند فرصت جذب در فرهنگ ایرانی را پیدا نمی کنند و همان فرهنگ را به ایران هم صادر می کنند.
پرسش الان این است:
با این جمعیت انبوه وارد شده به کشور چه کار می خواهید بکنید؟
میخواهید آنها را بیرون کنید؟ واقعا می توانید؟ اگر قرار به بیرون کردن بود چرا وارد کردید؟
چرا قوم لج بازی که با همه بی پولیش بجای تهیه غذا برای گرسنگان و خرید کاندوم برای کنترل جمعیت گرسنگان، سد می زند که آب هیرمند به شوره زار بریزد و هدر رود اما به دریاچه هامون ایران نرسد را وارد ایران کردید؟ دقیقا چرا؟
یک نفر بیاورید برای مردم توضیح دهد.
حالا که وارد کردید چرا هیچ تشری به آنها نمیزنید که به اندازه عرف ایران بچه بیاورند؟
وقتی زایش زنان افغان چهار برابر ایران است، معلوم است که به زودی جمعیت افغانها از ایرانیان بیشتر می شود و بدون شک ادعای سرزمینی و سیاسی بر فلات ایران خواهند داشت. و دردسرهای فلسطین برای ایران هم تکرار می شود. همانطور که در جاهای دیگر این اتفاق افتاد.
برخی دنبال نفوذ اسراییل در نهادهای امنیتی می گردند که باعث شده اسناد سری کشور را به سرقت ببرند یا دانشمندان هسته ای را ترور کنند. اگر فرصت کردید جاهای دیگر هم دنبال نفوذی بگردید. جاهای خیلی نزدیک. از رگ گردن نزدیکتر.
🔸محدثی: انتشار مطالب وارده به معنای تایید محتوای آن نیست.
🔻منبع:
https://www.tg-me.com/politicology/13773
#محسن_رنانی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️شائبهی تکرار تلخ فلسطین در ایران!
✍دکتر محسن رنانی
۲۳ تیر ۱۴۰۴
جنگ در غزه و لبنان، خبر داغ این روزها و ماه ها و سالهای ماست. امتداد جنگی که با تأسیس رژیم اسراییل آغاز و به مهمترین و طولانی ترین بحران جهانی در سده اخیر تبدیل شد.
بحران فلسطین با مهاجرت شروع شد. مهاجرت یهودیان در زمان بی دولتی در فلسطین. همزمان با جنگ نخست جهانی و فروپاشی عثمانی، خلایی در فلسطین ایجاد شد که جای آن را مهاجران یهودی پر کردند.
در فرصت پیش آمده، یهودیان پراکنده در جهان به فلسطین برگشت داده شدند و زمینهای بومیان را خریدند و همینکه جای پایشان سفت شد با کمک بریتانیا و در فضای ترحم و همدلی با یهودیان به سبب جنایات آلمان نازی، اعلام استقلال کردند. کم کم بقیه زمینهای فلسطین را از آنها گرفته و صاحب خانه را آواره کردند.
حالا همین بلا برسر ایران وایرانیها درحال وقوع است! بلکه بلایی بدتر و بی مسماتر از فلسطین. چرا که یهودیان حق آب و گل و سابقه چند هزار ساله ی سکونت در فلسطین داشتند. اما اقوامی که اخیرا به ایران وارد کردند چنین حقی بر ما نداشته وندارند.
رفتید از ضعیف ترین کشور دنیا، با رکورد طولانیترین جنگ داخلی و بیشترین تناقر قومی و بالاترین نرخ رشد جمعیت و دارنده فرهنگ کودک همسری، به شکل انبوه و بسیار فوری و ضربتی، نه میلیون نفر را بدون هیچ گزینش و ترتیبات و شرط و شروطی در فضای ترحم و همدلی با مردم افغان، به خاطر بازگشت طالبان، وارد ایران کردید. آن هم نه در شرایط بی دولتی. بلکه دقیقا خود دولت مجری انهدام تبار موکلین سرزمین خود شد!
به راستی ایران چه نیازی به واردات این تعداد نیروی تازه نفس و مدعی و پرچالش داشت که با این عجله وارد کردید؟ دقیقا چرا؟ کارخانه های تان بی کارگر مانده بود؟ یا جوانان ایران جملگی عقیم شده بودند؟
چرا افغانها درک نمی کنند افغانستان منابع و امکانات زیست مناسب برای چنین جمعیتی ندارد؟ چرا با این حال خود را موظف به حفظ بالاترین نرخ جمعیت در جهان می دانند؟ و اصولا چرا ایران باید جور اشتهای سیری ناپذیر تولید انبوه آنها را متحمل شود؟ چرا از غلاف لاتکس اینهمه تنفر دارند؟
اگر مشکل افغانها حکومت طالبان است؛ چنانچه یک درصد از مهاجران به ایران، در مقابل طالبان می ایستاد، قدرت به طالبان بر نمی گشت. و اگر مردم افغان با طالبان موافق هستند، پس بنشینند در نجد خود و نتیجه حاکمیت حاکمان واقعی شان را متحمل شوند.
ایرانیان وقتی وضعیت اقتصادی شان بد می شود، ازدواج نمی کنند. اگر هم بکنند بچه نمی آورند. چون نسبت به فرزندان خود احساس مسئولیت دارند. اما گرسنگی، قحطی، جنگ، آوارگی، بلایای طبیعی و غیر طبیعی هیچ تاثیری روی فرزند آوری افغانها ندارد. اگر بیشتر نیاورند کمتر نمی شود. چه بسا زودتر کودکان خود را به زوجیت در آورند که نان خورشان کم شود. خب این تفاوت فرهنگی باعث بر هم خوردن تعادل طبیعی بین دو گروه جمعیتی در کنار هم می شود. فرهنگ مردمان افغان، جنگ داخلی و توسعه نیافتگی را برایشان به ارمغان آورده. وقتی اینها به صورت انبوه به ایران بیایند فرصت جذب در فرهنگ ایرانی را پیدا نمی کنند و همان فرهنگ را به ایران هم صادر می کنند.
پرسش الان این است:
با این جمعیت انبوه وارد شده به کشور چه کار می خواهید بکنید؟
میخواهید آنها را بیرون کنید؟ واقعا می توانید؟ اگر قرار به بیرون کردن بود چرا وارد کردید؟
چرا قوم لج بازی که با همه بی پولیش بجای تهیه غذا برای گرسنگان و خرید کاندوم برای کنترل جمعیت گرسنگان، سد می زند که آب هیرمند به شوره زار بریزد و هدر رود اما به دریاچه هامون ایران نرسد را وارد ایران کردید؟ دقیقا چرا؟
یک نفر بیاورید برای مردم توضیح دهد.
حالا که وارد کردید چرا هیچ تشری به آنها نمیزنید که به اندازه عرف ایران بچه بیاورند؟
وقتی زایش زنان افغان چهار برابر ایران است، معلوم است که به زودی جمعیت افغانها از ایرانیان بیشتر می شود و بدون شک ادعای سرزمینی و سیاسی بر فلات ایران خواهند داشت. و دردسرهای فلسطین برای ایران هم تکرار می شود. همانطور که در جاهای دیگر این اتفاق افتاد.
برخی دنبال نفوذ اسراییل در نهادهای امنیتی می گردند که باعث شده اسناد سری کشور را به سرقت ببرند یا دانشمندان هسته ای را ترور کنند. اگر فرصت کردید جاهای دیگر هم دنبال نفوذی بگردید. جاهای خیلی نزدیک. از رگ گردن نزدیکتر.
🔸محدثی: انتشار مطالب وارده به معنای تایید محتوای آن نیست.
🔻منبع:
https://www.tg-me.com/politicology/13773
#محسن_رنانی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
👍8❤5👌3
♦️افغانستان و فرهنگ مهاجرت؟! تشویق ما به چه درد میخورد؟ پاسخ به یک مخاطب محترم
۲۳ تیر ۱۴۰۴
"دکتر محدثی اینجا یک حرف حق را در بستری عصبی بیان کرده اند که متأسفانه ناحق جلوه می کند.
همواره باید در کار فرهنگی، به وجوه مختلفی توجه کرد که ارزش حوزه فرهنگ به همین رعایت ها و خویشتن داری ها و همه جانب نگری هاست.
الآن زندگی افغانستانی ها باید مورد توجه ما باشد که بگوییم کشور افغانستان به عنوان یک کشور مستقل شایسته است توسط مردمانش به بهترین نحو ساخته شود. این مردم در اتحاد و همبستگی می توانند تفکر طالبان را از بین ببرند. مدتی که در مهاجرت بودند چه به ایران چه پاکستان و هر کشور دیگر آموختند که مردمان هر سرزمین می توانند علی رغم تمام مشکلات ساختاری، مبارزه کنند علیه جهل و تحجر، و زمینه رشد اجتماعی و فرهنگی را فراهم کنند.
حال با این آموزه که هزاران بار ارزشمندتر است از نشستن در کنج عزلت با لقمه نانی در تحقیر داشتن، امروز فرصت خوبی یافته اند که با گذران عمر در فقر و حاشیه نشینی خداحافظی کنند و نیرو و توان خود را به کار اندازند برای ساختن مملکتی زیبا با ساختاری عقلانی، هرچند در آغاز رنج مبارزه را تحمل کردن سخت باشد.
امروز این مهاجرین می توانند از این فرصت بهره ببرند اگر راهنمایشان تعقل باشد.
از امثال دکتر محدثی انتظار می رود مشوق آنان باشند برای فردایی بهتر، و مبارزه با آنهمه خفت و خواری که کشیده اند چه از جانب طالبان و چه از دوری از خاک خود و تن دادن به زندگی انگلی در جامعه ای مثل ایران که خود هزاران هزار مسأله و مشکل دارد.
البته بااجازه، این را هم اضافه کنم که امثال دکتر محدثی در میان اساتید و صاحب نظران ما، بیشتر فرزند این ۴۶ سال هستند که نوع تعاملات انسان ایرانی در مجموع تغییر کرده، حتی در حوزه فرهنگ. کمااینکه کمتر شخصیتی میبینیم که در لحن کلام و رفتار و تعاملات و اندیشه ورزی، از آن متانت فرهیختگان پیش از این تاریخ برخوردار باشد. و این حقیقت تلخی است که حس میشود ولی متأسفانه کاری نمیشود کرد برای تغییرش. مگر معجزه ای جریان فرهنگ در این مملکت را به راه تازه ای بکشاند تا انسان فرهنگی ما هم شأنیتی را که پیشتر داشت بار دیگر بازیابد.
✍بوذری"
۲۳ تیر ۱۴۰۴
🔸محدثی: این بستر نیم قرن است عصبی است. دستکم نیم قرن است مردم افغانستان در حال مهاجرت اند. میدانید اغلب به کجا؟ اول ایران و بعد پاکستان. کی میخواهیم به این موضوع درست و حسابی بپردازیم و سامان اش بدهیم؟
برخی از صاحبنظران بر آن اند که مردم افغانستان، "فرهنگ مهاجرت" پیدا کرده اند. چه جوری با تشویق من و امثال من این مشکل درست میشود؟
متانت این نیست که انواع برچسبهای ضد انسانی را به شما بزنند و شما سکوت کنی. این تعریف تازهای از متانت است.
#بوذری
#فرهنگ_مهاجرت
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
۲۳ تیر ۱۴۰۴
"دکتر محدثی اینجا یک حرف حق را در بستری عصبی بیان کرده اند که متأسفانه ناحق جلوه می کند.
همواره باید در کار فرهنگی، به وجوه مختلفی توجه کرد که ارزش حوزه فرهنگ به همین رعایت ها و خویشتن داری ها و همه جانب نگری هاست.
الآن زندگی افغانستانی ها باید مورد توجه ما باشد که بگوییم کشور افغانستان به عنوان یک کشور مستقل شایسته است توسط مردمانش به بهترین نحو ساخته شود. این مردم در اتحاد و همبستگی می توانند تفکر طالبان را از بین ببرند. مدتی که در مهاجرت بودند چه به ایران چه پاکستان و هر کشور دیگر آموختند که مردمان هر سرزمین می توانند علی رغم تمام مشکلات ساختاری، مبارزه کنند علیه جهل و تحجر، و زمینه رشد اجتماعی و فرهنگی را فراهم کنند.
حال با این آموزه که هزاران بار ارزشمندتر است از نشستن در کنج عزلت با لقمه نانی در تحقیر داشتن، امروز فرصت خوبی یافته اند که با گذران عمر در فقر و حاشیه نشینی خداحافظی کنند و نیرو و توان خود را به کار اندازند برای ساختن مملکتی زیبا با ساختاری عقلانی، هرچند در آغاز رنج مبارزه را تحمل کردن سخت باشد.
امروز این مهاجرین می توانند از این فرصت بهره ببرند اگر راهنمایشان تعقل باشد.
از امثال دکتر محدثی انتظار می رود مشوق آنان باشند برای فردایی بهتر، و مبارزه با آنهمه خفت و خواری که کشیده اند چه از جانب طالبان و چه از دوری از خاک خود و تن دادن به زندگی انگلی در جامعه ای مثل ایران که خود هزاران هزار مسأله و مشکل دارد.
البته بااجازه، این را هم اضافه کنم که امثال دکتر محدثی در میان اساتید و صاحب نظران ما، بیشتر فرزند این ۴۶ سال هستند که نوع تعاملات انسان ایرانی در مجموع تغییر کرده، حتی در حوزه فرهنگ. کمااینکه کمتر شخصیتی میبینیم که در لحن کلام و رفتار و تعاملات و اندیشه ورزی، از آن متانت فرهیختگان پیش از این تاریخ برخوردار باشد. و این حقیقت تلخی است که حس میشود ولی متأسفانه کاری نمیشود کرد برای تغییرش. مگر معجزه ای جریان فرهنگ در این مملکت را به راه تازه ای بکشاند تا انسان فرهنگی ما هم شأنیتی را که پیشتر داشت بار دیگر بازیابد.
✍بوذری"
۲۳ تیر ۱۴۰۴
🔸محدثی: این بستر نیم قرن است عصبی است. دستکم نیم قرن است مردم افغانستان در حال مهاجرت اند. میدانید اغلب به کجا؟ اول ایران و بعد پاکستان. کی میخواهیم به این موضوع درست و حسابی بپردازیم و سامان اش بدهیم؟
برخی از صاحبنظران بر آن اند که مردم افغانستان، "فرهنگ مهاجرت" پیدا کرده اند. چه جوری با تشویق من و امثال من این مشکل درست میشود؟
متانت این نیست که انواع برچسبهای ضد انسانی را به شما بزنند و شما سکوت کنی. این تعریف تازهای از متانت است.
#بوذری
#فرهنگ_مهاجرت
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
❤4👌3👍1