Telegram Web Link
♦️فرق احساس و واقعیت در باره‌ی زبان فارسی در بیان دکتر شمس‌الدین ادیب سلطانی
۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


"احساس ما این است که زبان فارسی بالقوه از نظر پیشوندها و پسوندها بسیار غنی است، ... ولی متاسفانه بالفعل چندان توانگر نیست.".

🔻منبع:
https://www.instagram.com/p/DIzr4IisOno/?igsh=bjBsZmFpNnFjNmF6


#زبان
#ملی‌گرایی
#اکبر_جباری
#زبان_فارسی
#ادیب_سلطانی
#زبان_به_مثابه_سرمایه
#عقیم_بودن_بالفعل_زبان

@NewHasanMohaddesi
👍18👎4
♦️۵۸۵ ق‌م: تک‌نگاشتهای مادپژوهی / اثری از دکتر مهرداد ملکزاده

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

هرگز تصور نمی‌کردم که روزی جلوی یک باستان‌شناس بنشینم و با او گفت‌وگو کنم و از او بسیار بیاموزم. امروز در خدمت باستان‌شناس برجسته‌ی کشور دکتر مهرداد ملکزاده بودم و از گفت‌وگوی با ایشان لذت و بسیار بهره بردم.

تصویری که می‌بینید کتاب ارزش‌مندی از این استاد عزیز است که از ایشان هدیه گرفته ام. من در مطالعه‌ی تاریخ ایران باستان به اهمیت رشته‌ی باستان‌شناسی پی بردم و امروز توفیق پیدا کردم که در محضر یک باستان‌شناس برجسته‌ی ایرانی باشم.

دکتر مهرداد ملکزاده صاحب‌نظری متخصص و دانش‌مند، خوش‌سخن و خوش‌فکر، و بسیار شیرین و دوست داشتنی هستند.

امیدوار ام دانش‌جویان جامعه‌شناسی آثار این باستان‌شناس برجسته‌ی کشور را که در سطح جهانی شناخته شده هستند، دنبال کنند و نوشته‌های‌شان را بخوانند!


🔻مشخصات کتاب:

۵۸۵ ق‌م
نویسنده: مهرداد ملکزاده
ناشر: پژوهشکده‌ی میراث فرهنگی و گردشگری
سال نشر: ۱۳۹۶
تعداد صفحه: ۲۳۴

#تاریخ
#باستان‌شناسی
#مهرداد_ملکزاده
@NewHasanMohaddesi
7👍1🤔1
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️فوری و ضروری


سلام و درود برشما
جناب دکتر محدثی عزیز

نظر به حس انسان‌دوستی که در شما سراغ دارم، احساس می‌کنم که وظیفه دارم مشکل دردناک یک همنوع افغانستانی را خدمت شما طرح کنم و از شما و همه‌ی دوستانی که امکان و تمایل به کمک دارند، تقاضای همکاری نمایم۔

یک دختر هجده ساله و نوعروس افغانی بدلیل فشار خون بالا در هنگام وضع حمل به اجبار در یک بیمارستان دولتی در کرج بستری شده و بعد از عمل جراحی کودکش فوت و خودش بستری است. اکنون با بهبود وضعیت عمومی برای ترخیص هزینه درخواستی بیمارستان حدود هفتاد میلیون تومان است که این خانواده که بسیار انسان‌های شریف و زحمت‌کشی هستند، با سختی و مرارت و با فروش طلای اندک عروس و،،، فقط توانسته اند سی میلیون فراهم کنند. اصرار بیمارستان به پرداخت بقیه‌‌ی پول و ناتوانی این خانواده از تهیه آن، آن‌ها را مستاصل و در وضعیت بدی قرار داده است.

لذا از جناب‌عالی تقاضا می‌کنم برای نجات این خانواده پیامی در پیج خود نشر دهید شاید فرجی حاصل شود و این خانواده کارگر که حتی چند روز است از تامین اندک غذا برای خود نیز عاجز شده است، از این مشکل رهایی یابند
ارادتمند

🔻شماره‌ی کارت:
۶۰۳۷
۹۹۸۲
۹۱۴۸
۱۴۳۹
محمدالله علیزهی

برای اطمینان و اگر نیاز به تحقیق و کسب اطلاعات بیشتر است شماره تلفن ایشان  هم می‌آورم
۰۹۰۲۷۱۱۷۵۸۲
توفیق یارتان

#خیر
@NewHasanMohaddesi
💔13👏4👎21
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️به نام حق که هم خرد را آفرید و هم عشق را

دکتر علی‌رضا معینی

۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


سعدی شیرازی را باید آینه‌ای تمام‌نما از جامعه و فرهنگ ایرانی دانست که در ترازوی سخنش، خُلق و خوی این قوم به تماشا نشسته است. آنچه او در گلستان و بوستان به نظم و نثر نگاشت، تنها شعر و حکایت نیست؛ کشفی است ژرف از سرشت آدمی و مناسباتی که جامعه را چون تاروپودی درهم‌تنیده، برپا می‌دارد. روانشناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی فرهنگی را اگر به معنای امروزین آن درنظر آوریم، بی‌شک سعدی را نمی‌توان در زمرهٔ اصحاب این علوم نامید، چه آنکه این دانش‌ها زادهٔ روزگار مدرنند و سعدی فرزند قرن هفتم. اما حقیقت آن است که او با چشمی تیزبین و ضمیری نقاد، رگه‌های پنهان روان جمعی ایرانیان را کاوید و در قالب حکمت عملی، به آیندگان سپرد. 

نکتهٔ درخور تأمل اینجاست که سعدی نه به قصد نظریه‌پردازی که با نیتی اخلاقی و تربیتی، سخن می‌گفت. او همچون طبیبی حاذق، دردهای جامعه را تشخیص می‌داد و درمان می‌نمود. آنجا که از عدالت حکمرانان می‌گوید یا از مهرورزی به زیردستان پند می‌دهد، گویی پیش از ظهور مفاهیمی چون «قرارداد اجتماعی» یا «حقوق شهروندی»، از ضرورت توازن در مناسبات قدرت آگاه بوده است. توصیه‌های او به صاحبان اقتدار نه از موضعی انتزاعی، که برآمده از درکی ملموس از آسیب‌های خودکامگی و ظلم است. اینجاست که سعدی از حدّ یک شاعر فراتر می‌رود و به مشاوری اخلاقی بدل می‌شود که جامعه را چونان پیکری زنده می‌بیند و سلامت آن را در اعتدال و انصاف جستجو می‌کند. 

اما آیا می‌توان او را «جامعه‌شناس» خواند؟ پاسخ این پرسش در گرو نگاهی است که به علم جامعه‌شناسی داریم. اگر جامعه‌شناسی را فهم تحلیلیِ ساختارها و کنش‌های اجتماعی بدانیم، سعدی بی‌تردید جامعه‌شناسی است از جنس حکمای شرق؛ جامعه‌شناسی که ابزارش نه آمار و پرسشنامه، که مشاهده‌ای ظریف و تجربه‌ای گرانسنگ بود. او در لابلای حکایت‌های گلستان، تصویری زنده از روابط انسان‌ها ترسیم می‌کند که گاه از لایه‌های پیچیدهٔ روانشناختی نیز گذر می‌کند. مثنوی‌های بوستان هم آیینه‌ای است از آرمان‌شهری اخلاقی که در آن، فرد و جامعه در هماهنگی با یکدیگر معنا می‌یابند. 

این نکته نیز شایان توجه است که گفتمان سعدی، بر خلاف بسیاری از متفکران مدرن، نه بر پایهٔ تقابل که بر مبنای همدلی استوار است. او نه به نقدِ گزندهٔ نهادها که به اصلاحِ نرمِ اخلاقیات تکیه می‌کند. شاید از همین روست که آموزه‌هایش در بستر تاریخ ایران، همواره زنده و کارآمد مانده‌اند. سعدی به ما نمی‌گوید «جامعه چگونه است»، بلکه می‌آموزد «جامعه چگونه باید باشد»؛ اما این «باید» نه از جنس امری تحکمی، که برخاسته از شناختی است که از «هست»ِ جامعه دارد. 

در پایان باید پرسید: آیا نسبت دادن عنوان «روانشناس فرهنگی» به سعدی، نوعی تحمیل مفاهیم نوین بر متون کهن نیست؟ پاسخ من آن است که سعدی را باید در افق خودش فهمید، اما دریغ نیست اگر از چشم‌انداز دانش امروز نیز به ژرفای اندیشه‌اش نظر افکنیم. او اگرچه روانشناس به معنای آکادمیک نبود، اما روان آدمی را چون کتابی گشوده می‌خواند و دردهای زمانه‌اش را درمی‌یافت. شاید بتوان گفت سعدی از آن دسته حکیمانی است که مرز میان ادبیات، اخلاق و علوم انسانی را درنوردیده و به قلمرویی فراتر پا گذاشته‌اند؛ قلمرویی که در آن، حکمت عملی و معرفت نظری در هم می‌آمیزند تا تصویری از انسان کامل و جامعهٔ متعادل ترسیم شود. 

پس ایرانی بودن و سعدی خواندن، تنها بازگشت به گذشته نیست؛ بلکه کشف دوبارهٔ هویتی است که در گذر زمان، پیوسته نیازمند بازخوانی و بازسازی است. سعدی نه میراثی مُتحجر که چشمه‌ای جاری است که می‌توان از آن درس «زندگی کردن» آموخت؛ زندگی‌ای که در آن فرد و جامعه، سنت و تجدد، و خرد و عشق در گفتگویی پیوسته به سر می‌برند.



🔸محدثی: ضمن سپاس از دکتر معینی‌ی عزیز، جسارت می‌کنم و عرض می‌کنم بله سعدی شاعر و ادیب بزرگی است، اما نه روان‌شناس است و نه جامعه‌شناس و البته نقدهای بزرگی نیز بر اندیشه‌ی او وارد است. زنده‌یاد محمد مختاری برخی از این نقدها را در کتاب انسان در شعر معاصر آورده اند.


#سعدی
#علی‌رضا_معینی
@NewHasanMohaddesi
👍7👎3🤔1
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️تمایزات نظریۀ صدق اقناعی-روایی با نظریه‌های اجماع‌محور و تحلیل کاربردهای عملی نظریه‌های صدق در حیات علمی
  ص۱

دکتر علی‌رضا معینی

۷ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

۱ـمقدمه
۲-تمایز نظریۀ صدق اقناعی-روایی از نظریه‌های اجماع‌محور
۳-مثال تطبیقی
۴-کاربردهای عملی چهار نظریۀ صدق در علوم
۵- صدق به مثابۀ ویژگی گزاره‌ها 
۶- حقیقت به مثابه امری وجودشناختی
۷- نقد کاربرد روایت درمانی در تأیید نظریۀ صدق اقناعی-روایی 
۸- تفاوت‌های روش‌شناختی فلسفۀ تحلیلی و قاره ای
 
۹- ناهمخوانی برداشت دباغ با آرای ویتگنشتاین و رمزی 
۱۰-نتیجه

۱-مقدمه

سروش دباغ در مقالۀ «از صدق مطابقتی تا صدق اقناعی-روایی» تلاش می‌کند با تکیه بر آرای ویتگنشتاین متأخر، فوکو و هایدگر، نظریه‌ای نوین در باب صدق ارائه دهد که از سنت‌های پیشین فلسفی فاصله می‌گیرد. این نوشتار با بررسی انتقادیِ تمایزات میان نظریه‌های اجماع‌محورِ صدق (مانند دیدگاه توماس کوهن) و نظریۀ دباغ آغاز می‌شود، سپس به تحلیل کاربردهای عملیِ چهار نظریۀ صدق (مطابقتی، کارآمدی، انسجامی و اقناعی-روایی) در علوم تجربی و انسانی می‌پردازد. در ادامه، تفاوت‌های مفهومیِ «صدق» و «حقیقت» بازکاوی شده و ناکارآمدیِ روایت درمانی در تأیید نظریۀ صدق اقناعی-روایی نشان داده می‌شود. سرانجام، تفاوت‌های روش‌شناختیِ فلسفۀ تحلیلی و قاره‌ای و نیز ناهمخوانی‌های برداشت دباغ با آرای رمزی و ویتگنشتاین بررسی می‌گردد. 

۲- تمایز نظریۀ صدق اقناعی-روایی از نظریه‌های اجماع‌محور 
- ماهیت اجماع در نظریه‌های اجتماعیِ حقیقت 
نظریه‌هایی که حقیقت را برساختۀ اجماع جامعهٔ علمی می‌دانند (مانند دیدگاه توماس کوهن در «ساختار انقلاب‌های علمی»)، بر تغییر پارادایم‌ها در اثر جایگزینی نسل‌های دانشمندان تأکید دارند. به عنوان مثال، پذیرش نظریهٔ نسبیت عام به جای مکانیک نیوتنی، نه صرفاً به دلیل «مطابقت بیشتر با واقعیت»، بلکه تحت تأثیر عوامل جامعه‌شناختی و زوال طرفداران پارادایم پیشین رخ داد. در این چارچوب، صدقِ یک گزاره، وابسته به توافق اکثریت عالمان در یک دورۀ تاریخی خاص است. 

- نقد دباغ بر رویکردهای اجماع‌محور 
دباغ با استناد به ویتگنشتاین متأخر، اجماع را نه به مثابۀ توافق عالمان، بلکه به عنوان «اشتراک در شیوۀ زندگی» (form of life) تفسیر می‌کند. از دید او، صدقِ اقناعی-روایی، محصول دیالوگ مستمر و تغییرپذیرِ کاربران زبان در «بازی‌های زبانی» است، نه نتیجۀ رأی‌گیری یا تسلط گفتمانیِ یک گروه خاص. به بیان دقیق‌تر، در نظریۀ دباغ، «قدرت اقناعی» گزاره‌ها نه از زور یا سلطۀ نهادی، بلکه از توانایی آنها در ایجاد هماهنگی بین‌الاذهانی در یک بستر زبانیِ پویا ناشی می‌شود. این رویکرد، بر خلاف نظریه‌های اجماع‌محور، امکان بازاندیشی و بازسازی دائمیِ مفاهیم را بدون نیاز به تغییر نسلی فراهم می‌کند. 

۳- مثال تطبیقی: بیماری تلقی کردن همجنس‌گرایی 
در حالی که تغییر طبقه‌بندیِ همجنس‌گرایی از «اختلال روانی» به «تنوع جنسی» در DSM-5 را می‌توان نمونه‌ای از تغییر اجماع جامعهٔ روانپزشکی دانست، دباغ این فرایند را نه نتیجۀ رأی‌گیری، بلکه حاصل تکامل تدریجیِ گفتمان‌های اقناعی در حوزۀ اخلاق و روانشناسی تفسیر می‌کند. به زعم او، این تغییرات زمانی رخ می‌دهند که روایت‌های جدید، توانایی بیشتری برای تبیین تجارب انسانی و ایجاد هماهنگی بین‌الاذهانی پیدا کنند.

۴- کاربردهای عملی چهار نظریۀ صدق در علوم:
 
نظریۀ مطابقتی در علوم تجربی 
در فیزیک و شیمی، گزاره‌هایی مانند «آب در ۱۰۰ درجۀ سانتیگراد می‌جوشد» عمدتاً با معیار مطابقت با واقعیت آزمایشگاهی سنجیده می‌شوند. هرچند حتی در این حوزه‌ها، انسجام با نظریه‌های پذیرفته‌شده (مثل ترمودینامیک) نیز نقش ایفا می‌کند. 

نظریۀ کارآمدی در مهندسی و پزشکی 
طراحی پل‌ها یا داروهای جدید عمدتاً بر اساس معیار کارآمدی و نتایج عملی ارزیابی می‌شود. به عنوان مثال، تأیید واکسن‌های کووید-۱۹ نه صرفاً بر اساس تطابق با مدل‌های ایمنی‌شناسی، بلکه بر مبنای کاهش عینیِ موارد بستری صورت گرفت. 

- نظریۀ انسجامی در ریاضیات و منطق 
اثبات قضایای ریاضی مانند قضیۀ ناتمامیت گودل، مستلزم انسجام درونیِ سیستم‌های بنیادین است. در این موارد، صدق گزاره‌ها فارغ از تطابق با جهان خارج، وابسته به سازگاری با اصول موضوعه تعریف می‌شود. 

- نظریۀ اقناعی-روایی در علوم انسانی 
در رشته‌هایی مانند جامعه‌شناسی یا انسان‌شناسی، پذیرش نظریه‌هایی مانند «ساختار اجتماعیِ جنسیت» بیش از هر چیز مبتنی بر توانایی آنها در ایجاد روایت‌های اقناعی و تفسیرپذیر از پدیده‌های انسانی است. به عنوان مثال، نظریۀ «انسان اقتصادی عقلانی» در اقتصاد نئوکلاسیک، به تدریج جای خود را به مدل‌های مبتنی بر روانشناسی شناختی داده است، نه به دلیل نقض تجربی، بلکه به علت ناتوانی در تبیین رفتارهای واقعیِ انسان‌ها. 
@NewHasanMohaddesi
👍3🤪1
♦️تمایزات نظریۀ صدق اقناعی-روایی با نظریه‌های اجماع‌محور و تحلیل کاربردهای عملی نظریه‌های صدق در حیات علمی
  ص۲

دکتر علی‌رضا معینی

۷ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

- تمایز مفهومی صدق و حقیقت
۵ـ  صدق به مثابۀ ویژگی گزاره‌ها 
در فلسفۀ تحلیلی، صدق عمدتاً به عنوان محمولی برای گزاره‌ها در نظر گرفته می‌شود که می‌تواند مبتنی بر معیارهای منطقی (مانند نظریۀ مطابقت) ارزیابی شود. به عنوان مثال، گزارۀ «زمین به دور خورشید می‌گردد» فارغ از چارچوب‌های گفتمانی، دارای ارزش صدق است. 
۶- حقیقت به مثابه امری وجودشناختی
در سنت فلسفۀ قاره ای، حقیقت  بیشتر به عنوان فرایند آشکارگی هستی در نظر گرفته می‌شود. هایدگر در «هستی و زمان»، حقیقت را نه مطابقت گزاره با واقعیت، بلکه به مثابۀ «رخداد آشکارگی» تفسیر می‌کند که پیش‌از هر گونه گزاره‌پردازی رخ می‌دهد. این تمایز نشان می‌دهد که حتی اگر تمام گزاره‌های صادق دربارهٔ یک پدیده را گردآوری کنیم، ممکن است به «حقیقت» آن به معنای هایدگری دست نیابیم. 

۷- نقد کاربرد روایت درمانی در تأیید نظریۀ صدق اقناعی-روایی 
- ماهیت روایت درمانی 
این روش درمانی که بر بازسازی روایت‌های شخصیِ مراجعان تمرکز دارد، از تغییر در تفسیرهای فردی به عنوان ابزاری برای بهبود سلامت روان استفاده می‌کند. به عنوان مثال، تغییر روایتِ «من قربانی هستم» به «من بازمانده‌ام» می‌تواند تأثیرات درمانی داشته باشد. 

-محدودیت‌های استنتاج فلسفی از روان درمانی
اگرچه دباغ استدلال می‌کند که موفقیت روایت درمانی، مؤید نظریۀ صدق اقناعی-روایی است، این استنتاج از چند جهت نادرست است: 
- تغییرات در روایت‌های فردی لزوماً مبتنی بر اقناع بین‌الاذهانی نیستند، بلکه ممکن است محصول مکانیسم‌های روان‌شناختیِ ناخودآگاه باشند. 
. معیار ارزیابی موفقیت در رواندرمانی (کاهش رنج بیمار) یک معیار کارآمدی است، نه اقناعی. 
- حتی اگر پذیرش روایت جدید توسط درمانجو را نوعی «اقناع» بدانیم، این فرایند در سطح فردی رخ می‌دهد و نمی‌توان آن را به سطح جامعه‌شناختیِ نظریۀ دباغ تعمیم داد. 

۸- تفاوت‌های روش‌شناختی فلسفۀ تحلیلی و قاره ای
 
- فلسفۀ تحلیلی: وضوح و تجزیه 
فیلسوفان تحلیلی مانند فرگه و راسل، با تمرکز بر تحلیل منطقیِ زبان و روشن‌سازی مفاهیم، به دنبال حل مسائل فلسفی از طریق صورتبندی دقیق آنها هستند. به عنوان مثال، بررسی معنای «صدق» در فلسفۀ تحلیلی عمدتاً از طریق تحلیل گزاره‌ها و شرایط صدق آنها صورت می‌گیرد. 

فلسفۀ قاره ای: هرمنوتیک و انتقاد 
در مقابل، فیلسوفان قاره ای مانند هایدگر و فوکو، به دنبال کشف لایه‌های پنهان معنا در گفتمان‌ها و نقد ساختارهای قدرت نهفته در آنها هستند. به عنوان مثال، تحلیل فوکو از تبارشناسیِ مفاهیمی مانند «جنون» یا «سکسوالیته»، بر روابط قدرت در تولید دانش متمرکز است. 

- امکان ترکیب دو روش؟ 
اگرچه دباغ ادعا می‌کند از هر دو سنت بهره می‌برد، اما تنش‌های روش‌شناختیِ بنیادینی وجود دارد: 
- وضوح و صورتبندی دقیق در فلسفۀ تحلیلی با ابهام‌های عمدی در فلسفۀ قاره ای (مثلاً در نوشتار هایدگر) ناسازگار است.

۲. نگاه انتقادیِ فلسفۀ قاره ای به مفاهیمی مانند «عقلانیت» و «حقیقت»، اساس پروژۀ روشنگریِ فلسفۀ تحلیلی را زیر سؤال می‌برد. 
۳. تمرکز فلسفۀ تحلیلی بر فرد به عنوان کاربر زبان، با تأکید فلسفۀ قاره ای بر سوژۀ تاریخی-اجتماعی در تناقض است. 

۹- ناهمخوانی برداشت دباغ با آرای ویتگنشتاین و رمزی 

- ویتگنشتاین متقدم: تصویرگری زبان 
در «رساله منطقی-فلسفی»، ویتگنشتاین با الهام از فرگه و راسل، زبان را تصویری از واقعیت می‌داند که ساختار منطقیِ جهان را بازمی‌تاباند. در این چارچوب، گزاره‌های معنادار یا صادق اند یا کاذب، و مسائل فلسفی ناشی از سوءاستفاده از زبان است. 

- ویتگنشتاین متأخر: بازی‌های زبانی 
در «پژوهش‌های فلسفی»، او به جای تمرکز بر رابطهٔ تصویریِ زبان و واقعیت، بر تنوع کارکردهای زبان در «بازی‌های زبانی» تأکید می‌کند. در این دیدگاه، معنای واژه‌ها نه از طریق ارجاع به اشیاء، بلکه از طریق کاربرد آنها در بافتارهای اجتماعی تعیین می‌شود. 

- تفاوت‌های بنیادین با برداشت دباغ 
اگرچه دباغ استناد گسترده‌ای به ویتگنشتاین متأخر دارد، اما دو تفاوت کلیدی وجود دارد: 
۱. ویتگنشتاین از ارائهٔ «نظریه» دربارهٔ زبان امتناع می‌ورزد، حال آنکه دباغ به صراحت از «نظریۀ صدق اقناعی-روایی» سخن می‌گوید. 
۲. تأکید ویتگنشتاین بر «اشکال زندگی» به عنوان زمینۀ بازی‌های زبانی، در برداشت دباغ به «قدرت اقناعی» تقلیل یافته است. 

#صدق
#علی‌رضا_معینی


@NewHasanMohaddesi
👍4🤣1
♦️تمایزات نظریۀ صدق اقناعی-روایی با نظریه‌های اجماع‌محور و تحلیل کاربردهای عملی نظریه‌های صدق در حیات علمی
  ص۳

دکتر علی‌رضا معینی

۷ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

۱۰-نتیجه
تحلیل حاضر نشان می‌دهد که نظریۀ صدق اقناعی-رواییِ دباغ، علیرغم ادعای تلفیق سنت‌های تحلیلی و قاره ای، از جهات متعددی با هر دو سنت ناهمخوان است. از سویی، تأکید او بر «اقناع» به مثابۀ معیار صدق، تفاوت‌های بنیادینی با نظریه‌های اجماع‌محورِ کوهنی دارد. از سوی دیگر، برداشتش از ویتگنشتاین متأخر، بیشتر به خوانش فوکویی از قدرت گفتمانی نزدیک است تا به پروژۀ ضدتئوریِ خود ویتگنشتاین.

در عین حال، کاربردهای عملیِ نظریه‌های مختلف صدق در علوم مختلف، نشان می‌دهد که نمی‌توان یک معیار واحد را برای همۀ حوزه‌های معرفتی پیشنهاد داد. سرانجام، تمایز مفهومیِ «صدق» و «حقیقت» و نیز ناکارآمدیِ استناد به رواندرمانی در تأیید نظریه‌های فلسفی، لزوم بازنگری در برخی ادعاهای دباغ را آشکار می‌سازد.

#صدق
#علی‌رضا_معینی


@NewHasanMohaddesi
👍3
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸



با سلام
آخرین فرسته کانال را خواندم که مدعی است سعدی جامعه‌شناس بود.

شما را به خدا بس کنید. آخر بر چه اساسی چنین عناوینی را به سعدی نسبت می‌دهید‌؟ یک گزاره آشکارا از کلیات سعدی بیاورید که نشان می‌دهد او جامعه‌شناس است.

جناب دکتر محدثی، یادتان هست که پیش از این در پیامی گفتم که اگر از دل متون ادبی ما شکافتن اتم را هم استخراج کنند، نباید شگفت‌زده شد؟ بفرمایید؛ این یک نمونه از آن.

سند بیاورید که سعدی جامعه‌شناس است. آخر بدون اشراف بر آثار یک نویسنده که نمی‌توان حکم داد. قلمرو علوم دیگر گل‌وگشاد نیست. بیان هر گزاره‌ای بدون مطالعه دقیق باطل است. حالا که اینطور است من می‌گویم کنفوسیوس روانپزشک بود. در چنین گزاره‌های فقط کافیست جای اسم افراد و رشته‌ها را با دیگر اسامی و رشته‌ها مقایسه کنید.
سعدی با چه متر و معیارهایی جامعه‌شناس است؟ من که تا به حال از زبان هیچ استاد ادبیاتی چنین سخنی نشنیدم و در هیچ کتابی نخواندم.

دوستان، سعدی جامعه‌شناس نیست. سعدی، ادیب است. شاعر است. نویسنده است. در خلاقیت و نوآوری زبانی نظیر ندارد. فرم غزل‌های او آدمی را شگفت‌زده می‌کند. سعدی، با آگاهی از دقایق زبانی به چنان توانمندی‌ای در خلق آثار ادبی رسید که کمتر شاعری توانایی رقابت با او را پیدا می‌کند.

خواهش می‌کنم با ما از این کارها نکنید. حداقل سعدی را از ما نگیرید. در این روز‌بازار شومَن بودن جماعت اینستاگرامی که گمان می‌کنند طاووس علیین هستند و در همه چیز استادند و هیچ چیز از چشم تیز‌بین دقیق‌النظر ایشان پنهان نمی‌ماند دست‌کم سعدی را برای ما نگه دارید. نیازی نیست برای بزرگداشت سعدی القاب و عناوینی را که مطلقاً به او نمی‌چسبد هبه کنیم.

او شاعر است نه جامعه‌شناس. با اطمینانی قریب به یقین می‌گویم هیچ ادیب کلاسیکی جامعه‌شناس نیست.

من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز می‌آید که سعدی در گلستانم

میلاد نورمحمّدزاده
دانشجوی دکتری رشته زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
۷ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


#سعدی
#جامعه‌شناسی
#علی‌رضا_معینی
#میلاد_نورمحمدزاده
@NewHasanMohaddesi
👍10👏1
♦️برای مردم بندر عباس

نوشین نیکفرد

دانش‌جوی دکتری جامعه‌شناسی فرهنگی
۷ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


#فاجعه
#انفجار
#بندر_عباس
@NewHasanMohaddesi
4
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸



♦️برای مردم بندر عباس

نوشین نیکفرد

دانش‌جوی دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی
۷ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

به قول احسان عبدى پور، "جنوب مگر چه دارد جز اندوه و رقص، از غم زیاد است که می‌رقصند..." حادثه‌ی تلخ بندرعباس بار دیگر نشان داد که جنوب ایران سرشار از منابع انسانی و فرهنگی است كه اگر چنین نبود، اکنون در غم و ماتم نشسته نبودیم. تمام بنادر و شهرهای مرزی ایران دیوار دفاعی ملت ما هستند.

از زمانی که خبر این حادثه‌ی ناگوار را شنیدم، همواره به فکر خانواده‌های مصیبت‌دیده و مردم نگران هستم. جنوب، روزگاری مملو از شادی و صفا بود و هنوز هم اگر می‌رقصند، از صفای وجود مردم فهیم و مهربان آن است.

به یاد دارم در دهه‌ی شصت، مردم جنوب به همه پناه دادند و از شهر و دیار خود گذشتند و آواره شدند. اکنون نوبت ماست که پناه مردم بندرعباس باشیم و هرگونه کمک مالی و معنوی را از آن‌ها دریغ نکنیم.

در این میان، بیایید "دَمام" مردم بندرعباس باشیم. ساز "دَمام"، با صدای گرم و دلنشینش، نماد همدلی و اتحاد در فرهنگ جنوب ایران است. این ساز، هر بار که به صدا درمی‌آید، یادآور شادی‌ها و جشن‌هاست، اما اکنون می‌تواند به نمادی از همبستگی و حمایت در برابر مصیبت تبدیل شود. هر ضربه از این ساز می‌تواند به‌مثابه‌ی ضربه‌ای بر قلب‌های ما باشد که ما را به عمل و همیاری دعوت می‌کند.

بیایید با هر صدای "دَمام"، همدلی و عشق خود را به مردم بندرعباس ابراز کنیم و نشان دهیم که در این شرایط سخت، ما همه یک خانواده‌ایم و در کنار یکدیگر می‌ایستیم. صدای "دَمام"،پژواک امید و تسلی خاطر برای آسیب‌دیدگان خواهد بود.

این مصیبت بزرگ را به ملت ایران و مردم عزیز بندرعباس تسلیت می‌گویم!


#فاجعه
#انفجار
#بندر_عباس
@NewHasanMohaddesi
👍15👏32👎1
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️زبان فارسی عقیم نیست اما، اِتوس ما هم نشد
ص۱

سمیرا خوانساری

دانشجوی دکترای سیاست‌گذاری فرهنگی
۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

پس از کانت، مفهوم نگرش انتقادی و نگاه استعلایی، راه بهتری برای نقد در حوزه اندیشه نشان داد. به این معنا که، نقد با نگاه معرفت درجه‌ی دوم، به هر آنچه پیش‌روی ما قرار می‌گیرد، دیگر به دنبال پاسخی از جنس خوب و بد آن واقعیت بیرونی نبود و تحلیل شرایط پیشینی آنچه که در کفه‌ی نقد قرار می‌گیرد، محل بحث و نظر اهالی تفکر شد.
از این رو، نگرش انتقادی، مسئولیتی که در دنیای اندیشه به‌عهده گرفت، بیش‌تر از گذشته به‌دنبال «تحلیل واقعیت‌ها» رفت. امروزه «تحلیل» در دنیای مفاهیم جدید، امکان تحقق‌یافتن را جویا می‌شود و حالا که موضوع نقد «زبان فارسی» دوباره بر سر زبان‌ها مطرح شده، باید به توان زبان‌ورزی ما در جهان امروز و در دنیای اصطلاحات و واژگان حیطه‌های مختلف روزمره و دانشی، نظر کنیم و پس از آنکه مابه‌ازاء عینی آن زبانی که هواداران فاضلی دارد را جستجو کردیم، در مرحله‌ی بعدی باید به دنبال شروط تحقق پیشینی چنین زبانی بگردیم و در شرایط امکان آن تأمل کنیم.
جستجوی ما برای یافتن مابه‌ازاء عینی، بازنمای مسائل متعددی در حوزه زبان است. چنانچه در زبان فارسی امروز، ما برای آموختن اسامی اعضای بدن به کودکان خود در خانه، مهدکودک و مدرسه، هنوز با چالش مواجه هستیم و در صورت بروز بعضی بیماری‌ها، نام عضو بیمار خود و متخصص آن را به‌درستی به‌کار نمی‌بریم. از سوی دیگر، در حوزه انواع معارف در نظام دانشگاهی امروز، در سه ساحت علوم طبیعی(Natural Science)، علوم انسانی (Human Science) و انسانیّات(Humanities) ، کافی است برای نوشتن مقاله‌ای یا ترجمه‌ی متنی، دست‌به‌کار شویم. آن وقت است که عینیّت ماجرای معادل‌سازی ما، «خود واقعی» و «بودَش» را هویدا می‌کند و ما به نسبت موضوع، روش و جایگاه مسئله‌ی مورد تحقیق در جهان اندیشه امروز، به‌حتم با درصدی از چالش‌های گوناگون روبرو خواهیم شد.

من با این نظر که زبان فارسی، هیچ‌گونه زایایی ندارد، موافق نیستم؛ چون در این زبان، انتقال پیام در حال حاضر صورت می‌گیرد و ما در زندگی روزمره، پیام خود را منتقل می‌کنیم و مقاله‌های علمی بسیاری نیز با این زبان، پیام دانش‌‌پژوهانه‌ی خود را - اگرچه گاهی بسیار دشوار - منتشر می‌کنند. اما آنچه در ساحت فرهنگ یک جامعه بر عهده‌ی زبان است، بیش‌ از انتقال پیام است. به بیانی دقیق‌تر، زبان، تنها پیام‌رسان ما نیست و باید هر روز و هر دوره برای ما کاری انجام دهد و اگر از عهده‌ی کار خود برآید، ما می‌توانیم درون زبان، هویت خود را در حوزه‌های مختلف به نسبت جهان امروز تعریف نموده و از آن بهره بگیریم. چنانچه هایدگر می‌گوید: «زبان، اِتوس ماست.» یعنی که سکنی‌گزیدن و حفظ نسبت درست ما با هستی، در زبان ممکن می‌شود. پس اگر زبان، کم‌وکاستی داشته باشد، کار ساکنان آن دشوار خواهد شد.

به بیان صریح‌تر، نگاه واقع‌گرایانه به عینیّت زبانی که چنین مسائلی را هنوز برطرف نکرده است، ما را با زبانی روبرو می‌کند که اگر «عقیم» هم نباشد، دست‌کم هنوز «خانه‌یِ وجودِ ما» نشده و باید برای اقامت همه‌جانبه و ایمن در آن اندیشید.

زیرا که در ساحت زبان فارسی، ما تا آنجایی که برای جهان امروز، واژگان و اصطلاحات جدید و به‌روز تولید کرده‌ایم، قدرت از آنِ خودکردن این جهان را دارا هستیم و تجربه‌های ما در میان دنیای دانش و علم امروز، تا زمانی که خواندن، نوشتن و ترجمه‌کردن درون یک زبان، با دشواری‌های هر روزه‌ی اهالی آن همراه است، خانه‌ی ایمنی نخواهدبود.

در شروط تحقق چنین زبانی؛ اول، دوری از «خودمرکزجهان‌پنداری»، لازم و ضروری است که چنین امری به‌حتم ما را دچار خطای شناختی می‌کند. پس در نتیجه، ضرورت دارد که دوست‌داران فرهنگ و زبان با نگاهی تعیّن‌بخش به این مقوله و در نسبتی واقعی با زبان‌های دیگر جهان، به زبان فارسی نظر کنند. نکته دوم اینکه، ترس و نگرانی از تولید واژگان جدید، خانه‌ی وجود ما را روزبه‌روز، کوچک‌تر می‌کند و صرف تکرار نظریه‌های دیگران، ما را همچون دیگران نخواهدکرد. سوم آنکه، نگاه دقیق‌تر به تاریخ، فرهنگ و شناخت جامعه‌ی کنونی در ابعاد مختلف و تصویب واژگان در زمان مناسب - و نه آنگاه که به طور کامل کار از کار گذشته - ، از ظهور واژگانی مانند «خمیراک » و «رخ ‌جوش » که هرگز در زبان ما درونی نخواهدشد، جلوگیری می‌کند. چهارم، که شاید بیش از نکات قبلی اهمیت دارد، مطالبه‌ی جدی از همه‌ی ارکان نظام قدرت و سیاست‌گذاری فرهنگی در حوزه زبان که نزدیک به یک قرن، مسئولیت زبان‌ فارسی را در دوره‌های مختلف برعهده گرفته، بایسته و ضروری است.

ادامه👇👇👇

#زبان
#ملی‌گرایی
#زبان_فارسی
#زبان_به_مثابه_سرمایه
#عقیم_بودن_بالفعل_زبان

@NewHasanMohaddesi
👍10🤪1
ص۲


پس حضور دانشمندان و زبان‌شناسان قَدَر و شایسته در مجموعه‌ی بزرگی به نام فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نباید مانع از پرسش‌ها و مطالبات ما در خصوص وضعیت سیاست‌گذاری در حوزه‌ی زبان امروز شود.
شاید اگر اکنون با نگرش انتقادی و استعلایی به تحلیل واقعیت زبان فارسی، بپردازیم و در وضعیت کنونی زبان، اندیشه کنیم، از تاوان‌دادن در آینده و مصادره‌ی ابن‌سیناهای مستقبل، پیشگیری و ممانعت نماییم.

#زبان
#ملی‌گرایی
#زبان_فارسی
#زبان_به_مثابه_سرمایه
#عقیم_بودن_بالفعل_زبان

@NewHasanMohaddesi
👍9
♦️فاجعه‌ی بزرگ استان هرمزگان را به مردم جنوب ایران و به همه‌ی ایرانیان تسلیت عرض می‌کنم!

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۷ اردی‌بهشت ۱۴۰۴


هنوز اطلاع دقیقی از علل این فاجعه و ابعاد و پی‌آمدهای آن ندارم، اما وقوع این فاجعه‌ی اجتماعی (social disaster) را به همه‌ی مردم ایران و به‌ویژه به مردمان خون‌گرم جنوب ایران و مردم هرمزگان تسلیت عرض می‌کنم!

امیدوار ام عاملان و مقصران و تقصیرکاران این فاجعه‌ی بزرگ اجتماعی شناسایی و به مردم معرفی شوند و مجازات گردند!


#انفجار
#بندر_عباس
#فاجعه‌ی_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
15👍9💔5
♦️روشن‌فکران ایرانی و مسئله زبان / کتابی از فرزاد بالو

برای مطالعه به مخاطبان اندیشه‌مند توصیه می‌شود.
۸ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

#زبان
#زبان_فارسی
@NewHasanMohaddesi
👍10
♦️نقدهایی به "حاجی خودتی!"

حسن جمهوری
و دکتر افشین احمدپور
۸ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

👇👇👇

#حج
#حاجی_خودتی
@NewHasanMohaddesi
👏1
♦️نقدی به "حاجی خودتی!": برخی ایرادها

حسن جمهوری

۸ اردی‌بهشت ۱۴۰۴

کتاب «حاجی خودتی» را دو مرتبه خوانده‌ام؛ نکاتی را یادداشت نموده‌ام و با خود گفتم خدمت‌تان ارسال نمایم تا اگر قرار بر چاپ مجدد بود از آن‌ها استفاده نمایید. البته نکاتی که مرتبط است با رشته‌ی ادبیات عرب خودم.

نکته‌ی اول در مورد احرام حاجیان است و آن جریان «ناموس‌پوش» که شما به آن اشاره نموده‌اید. آن‌چه از روایات پیداست، لباس مردم دوران پیامبر (ص) به قرار ذیل بوده است:

شلوار، عمامه، کلاه و عباء و برنس و ... بوده است.
البته  لباس عموم مردم اعم از قشر ضعیف و اضعف، قمیص و ازار و حتی ازار تنها بوده است.

شاید احرام کمترین حدِّ لباس بوده که همه باید هم شکل می‌شدند.

نکته‌ی دوم در مورد اصلِ «اقتلوا الموذی قبل أن یؤذی» است. هر چند بعضی این را به عنوان روایت منتشر کرده‌اند، اما از اصل سندی و روایی برخوردار نیست.

خداوند تمام موجودات زنده‌ی جهان را «امّت‌هایی» همچون ما انسان‌ها معرفی می‌کند و تو گویی هر نوع تعرّضی که قرار است از سمت انسان‌ها به آن‌ها برسد را منتفی می‌سازد.
«و ما مِن دابّه فی الارض و لا طائرٍ یطیرُ بِجناحیهِ إلا امم أمثالکم».
ترجمه: و تمام جنبدگان در زمین و پرندگان که با بال‌های خود پرواز می‌کنند، امت‌هایی همچون شما هستند.

اقتلوا الموذی صحیح است به لحاظ نگارشی در کتاب اقتلِ الموذی به صورت سهوا نوشته شده است.

#حج
#حاجی_خودتی
#حسن_جمهوری
@NewHasanMohaddesi
👍4👌2
Forwarded from علم ، دین ، خرافه (پرومتئوس)
«حاجی خودتی» جناب «حسن محدثی» ، سفرنامه ای کوتاه است که هر جا نویسنده ی آن ، در چارچوب سفرنامه ، به گزارش وقایع حج و شرح اماکن و توصیف اشخاص می پردازد به خاطر داشتن لحن صادقانه و گرم و صمیمی ، به دل مخاطب می نشیند اما متأسفانه «محدثی» هم مثل «حاج منصور ارضی» ، آرام و قرار ندارد و از هر فرصتی استفاده می کند که از مسجدالحرام ، دنده عقب بگیرد و گریزی به کربلا بزند!! و چون قلم ضعیف است و بضاعت در حوزه ی دین ، مزجات ، نتیجه غالبا فاجعه آمیز است!! علی الخصوص فصل مربوط به شیطان که حقیقتا خواننده را کلافه می کند!...پوچ و بی محتوا و شعارزده...

اما گاهی هم این گریزها موفق است! نمونه ی خوب آن ، اشاره به «فوبیای مالیدگی» و بحث علاقه ی مردان ایرانی به مالیدن خود به زنان در تاکسی که به مناسبت طرح مسأله ی علاقه و تلاش حجاج ایرانی به مالیدن دست به اماکن مقدسه طرح شده و خوب از آب در آمده و در دل کتاب نشسته!

به نظرم اگر «محدثی» در ویرایش های بعدی مباحث انتزاعی و بی نمک را حذف کند و از چارچوب سفرنامه نویسی خارج نشود کتاب بدی نیست و دست کم ارزش یک بار خواندن دارد.


👤 افشین احمدپور



❤️https://www.tg-me.com/elmdinkhorafeh
👍6
2025/07/13 05:15:19
Back to Top
HTML Embed Code: