Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
🔸 در اولین جلسه پس از انتخابات هیات مدیره دوازدهم، به اتفاق آرا رییس، نایب رییس و خزانهدار دوازدهمین دوره انجمن جامعه شناسی ایران انتخاب شدند.
سرکار خانم دکتر شیرین احمدنیا به عنوان رییس انجمن
جناب آقای دکتر محمدرضا کلاهی به عنوان نایب رییس انجمن
جناب آقای دکتر سعید معیدفر به عنوان خزانهدار
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
سرکار خانم دکتر شیرین احمدنیا به عنوان رییس انجمن
جناب آقای دکتر محمدرضا کلاهی به عنوان نایب رییس انجمن
جناب آقای دکتر سعید معیدفر به عنوان خزانهدار
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
👍4👎4😍1
4_5999160922633936154 (1).pdf
421.5 KB
♦️ایران منطق امتناع: در معنای تهرانزدگی
✍دکتر بهزاد باغیدوست
۱۸ مهر ۱۴۰۴
آقای دکتر محدثی سلام
از اینکه موافقت کردید متن سخنرانی ام با عنوان " ایران منطق امتناع: در معنای تهران زدگی " در کانال تان نشر کنید خیلی ممنونم. این یک متن خلاصه از متن بزرگتری است که طبیعتاً امکان ارائه آن برای همایش به دلیل محدودیت مربوط به تعداد کلمات مقالات نبود. در این مقاله من سعی کرده ام ایده ای را بر مبنای مفهوم " تهران و تهران زدگی " بسط بدهم و معتقدم این مفهوم، به همراه مفاهیم فلسفی و جامعه شناختی که این مفهوم را حمایت میکنند، تبیین کنندهی شرایط صد سال گذشته و خصوصاً حال حاضر جامعهی ایران است و معتقدم تهران زدگی با ایدههای فاشیستی ایرانشهری و ایران باستانگرایی و پهلویسم و ابعاد سیاسی آنها اساساً مفهوم ایران و اندیشیدن در باره آن را ممتنع و دچار انسداد بسیار خطرناک آنتولوژیک و سپس اپیستمولوژیک و به عبارت دقیقتر فروپاشی اخلاقی کرده است. معتقدم ایران دچار شرایط نیهلیستی نیست، بلکه دچار فروپاشی عمیق آنتولوژیک است. از نظر من اندیشیدن در این باره بی اندازه ضروری است و ...
#تهرانزدگی
#بهزاد_باغیدوست
@NewHasanMohaddesi
✍دکتر بهزاد باغیدوست
۱۸ مهر ۱۴۰۴
آقای دکتر محدثی سلام
از اینکه موافقت کردید متن سخنرانی ام با عنوان " ایران منطق امتناع: در معنای تهران زدگی " در کانال تان نشر کنید خیلی ممنونم. این یک متن خلاصه از متن بزرگتری است که طبیعتاً امکان ارائه آن برای همایش به دلیل محدودیت مربوط به تعداد کلمات مقالات نبود. در این مقاله من سعی کرده ام ایده ای را بر مبنای مفهوم " تهران و تهران زدگی " بسط بدهم و معتقدم این مفهوم، به همراه مفاهیم فلسفی و جامعه شناختی که این مفهوم را حمایت میکنند، تبیین کنندهی شرایط صد سال گذشته و خصوصاً حال حاضر جامعهی ایران است و معتقدم تهران زدگی با ایدههای فاشیستی ایرانشهری و ایران باستانگرایی و پهلویسم و ابعاد سیاسی آنها اساساً مفهوم ایران و اندیشیدن در باره آن را ممتنع و دچار انسداد بسیار خطرناک آنتولوژیک و سپس اپیستمولوژیک و به عبارت دقیقتر فروپاشی اخلاقی کرده است. معتقدم ایران دچار شرایط نیهلیستی نیست، بلکه دچار فروپاشی عمیق آنتولوژیک است. از نظر من اندیشیدن در این باره بی اندازه ضروری است و ...
#تهرانزدگی
#بهزاد_باغیدوست
@NewHasanMohaddesi
❤14👍3👎2👏2
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️ایران، منطق امتناع: در معنای "تهران زدگی"
✍دکتر بهزاد باغیدوست
۱۸ مهر ۱۴۰۴
جامعه ایران، جامعهای فروپاشیده است. شرایط «تاریخی»، این جامعه را در وضعیتی ممتنع از نظر بنیادهای " اخلاقی " قرار داده است و این وضعیت به اوج خود، تا جایی که تاریخ معاصر ایران مد نظر است، رسیده است. این خطری است که روشنفکران و اندیشمندان " ساکن " در اینجا از مشاهده آن، به دلیل همان فروپاشی اخلاقی، بازماندهاند. چون عاملهای اندیشنده و متوجه چنین مسئلهای، خود درگیر فروپاشی و بیگانگی در سطح اندیشگی و سطوحی از خودآگاهی در لایه های ذهنی خود اند.
در این نوشته، مفهوم «بنیادهای اخلاقی» با مفهوم وجودشناسی اجتماعی (social ontology) معادل است و اشاره به «عللی» است که یک جامعه انسانی اساسا شکل میگیرد. وقتی جامعه انسانی از نظر اخلاقی-آنتولوژیک دچار تنش یا شکاف یا فروپاشی میشود؛ تحلیل اپیستمولوژیک و یا در صورتهای مادیتر و «عینیتر»، ایدههای مبتنی بر نهادها و یا صورتهای اجتماعی و سیاسی و آموزشی، تحلیلهای دروغیناند (false reasoning /analysis). این نوع دیدگاهها، اغلب به دلیل دوبینی ناشی از بحران تئوریک، وضعیت عینی را با تخیل تاریخی پاسخ میدهند و بنابراین متوجه مسئله و جریان بنیادی نیستند و علائم آن را نمیبینند و یا به دلایل ایدئولوژیک آنرا پوشیده نگه میدارند
" ما " تا زمانی که مدرنیته ابزارهای تحلیلی لازم را در اختیار نگذاشته بود از فهم وضع خود در دنیای مدرن وامانده بودیم. در وضعیت فروپاشی آنتولوژیک حوزه شناخت عمیقاً آسیب میبیند و بنابرین ابزارهای سنجش و تحلیل مناسب در اختیار نیست.
همچنین شرایط در این ناحیه از جغرافیای انسانی عمیقا بحرانی است و چون این بحرانی آنتولوژیک است، تحلیل و ایده پردازی تاریخی برای درک آن پاسخگو نیست.
تحلیلهای تاریخزده برای اقناع و در برابر نقدهای بنیادی ناچار است به سیاست و تاریخ و در ادامه به مجازات و قانون روی آورد که خود، در برگشت، علامتی فزاینده بر عمق بحران است و بر عمق آن میافزاید. این وضعیت با مفهوم آنومی (anomie) قابل توضیح نیست. آنومی به استانداردهای رفتاری و ذهنی و اخلاقی جامعه اشاره دارد که در دورهای -دورههای بحران اجتماعی و سیاسی و اقتصادی- عمیقا و به شدت تضعیف میشوند و جامعه بعد از گذر از بحران ممکن است خود را احیا کند و به ارزشهای اجتماعی ثبات دهنده رجوع کند.
در این نوشته، آنچه از بحران آنتولوژیک گفته میشود، آنومی نیست و با این مفهوم قابل بیان نیست. گرچه در صورتهای سطحیتر اجتماع و فرهنگ و سیاست وضعیت آنومیک قابل مشاهده است و به همین جهت ممکن است تمایلی وجود داشته باشد که این وضعیت با مفهوم آنومی توضیح داده شود. در شرایط بحران آنتولوژیک، توضیح شرایط بحران در صورتهای اجتماعی با مفهوم آنومی گمراهکننده است. بحران در صورتهای سطحیتر اجتماعی و سیاسی، با بحرانهای ناشی از شکاف در هسته آنتولوژیک جامعه ممکن است تشابه صوری داشته باشد. اما خطای تشخیص موضوع بحران آنتولوژیک و معنای رادیکال آن بسیار محتمل و جدی است. حتی در صورتهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی، بحران آنتولوژیک را میتوان و باید (باید اینجا یک تجویز متدولوژیک است و نه ارزشی) از بحرانهای آنومیک تمیز داد. من اینجا برای تحلیل بحرانهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ناشی از شکافهای آنتولوژیک مفهوم آنومی رادیکال (Radical Anomie) را پیشنهاد میکنم که توجه شما را به ضرورت نگاه جدیتر و عمیقتر به موضوع بحران آنتولوژیک جلب کرده باشم. از نظر من بحران آنتولوژیک چنان مقاوم و چنان طولانی و مزمن بوده است که با اصطلاح آنومی قابل توضیح نیست.
شیفت معنایی این مفاهیم را مناسب است ذیل مفهوم آنومی رادیکال بررسی کرد؛ به این معنی که این مفاهیم بازگشتناپذیر هستند درست از این جهت که مسئله به نرمها و ارزشهای روابط اجتماعی در لایههای شناختی و روابط روزمره برنمیگردد. مسئله آنتولوژیک است؛ نه نورماتیو و اپیستمولوژیک. در شناسایی و تحلیل موضوع ایران، مسئله اونتیک (ontic) نیست؛ آنتولوژیک (ontologic) است. درست از این جهت، تلاش برای احیای این ارزشها و مفاهیم، بیتوجه به جریان بنیادیتر محکوم به شکست است. این مفاهیم در شرایط حال حاضر ایران تجزیه و فاسد شدهاند؛ چون جامعه ایران - جامعهای که میتوان در انتزاعی ترین مفهوم خودش تخیل و تصویر کرد (imagined society)- از جهت بنیادیترین مبنای اخلاقی- فروپاشیده و از هم گسسته است. در چنین شرایطی - شرایط آنومی آنتولوژیک و رادیکال- قضاوت و شناخت و تحلیل و تصویر از جامعه و انسان ایرانی و روابط اخلاقی آنها به یک امر بیمعنا و محال تبدیل شده است.
ادامه👇👇👇
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13555
♦️ایران، منطق امتناع: در معنای "تهران زدگی"
✍دکتر بهزاد باغیدوست
۱۸ مهر ۱۴۰۴
جامعه ایران، جامعهای فروپاشیده است. شرایط «تاریخی»، این جامعه را در وضعیتی ممتنع از نظر بنیادهای " اخلاقی " قرار داده است و این وضعیت به اوج خود، تا جایی که تاریخ معاصر ایران مد نظر است، رسیده است. این خطری است که روشنفکران و اندیشمندان " ساکن " در اینجا از مشاهده آن، به دلیل همان فروپاشی اخلاقی، بازماندهاند. چون عاملهای اندیشنده و متوجه چنین مسئلهای، خود درگیر فروپاشی و بیگانگی در سطح اندیشگی و سطوحی از خودآگاهی در لایه های ذهنی خود اند.
در این نوشته، مفهوم «بنیادهای اخلاقی» با مفهوم وجودشناسی اجتماعی (social ontology) معادل است و اشاره به «عللی» است که یک جامعه انسانی اساسا شکل میگیرد. وقتی جامعه انسانی از نظر اخلاقی-آنتولوژیک دچار تنش یا شکاف یا فروپاشی میشود؛ تحلیل اپیستمولوژیک و یا در صورتهای مادیتر و «عینیتر»، ایدههای مبتنی بر نهادها و یا صورتهای اجتماعی و سیاسی و آموزشی، تحلیلهای دروغیناند (false reasoning /analysis). این نوع دیدگاهها، اغلب به دلیل دوبینی ناشی از بحران تئوریک، وضعیت عینی را با تخیل تاریخی پاسخ میدهند و بنابراین متوجه مسئله و جریان بنیادی نیستند و علائم آن را نمیبینند و یا به دلایل ایدئولوژیک آنرا پوشیده نگه میدارند
" ما " تا زمانی که مدرنیته ابزارهای تحلیلی لازم را در اختیار نگذاشته بود از فهم وضع خود در دنیای مدرن وامانده بودیم. در وضعیت فروپاشی آنتولوژیک حوزه شناخت عمیقاً آسیب میبیند و بنابرین ابزارهای سنجش و تحلیل مناسب در اختیار نیست.
همچنین شرایط در این ناحیه از جغرافیای انسانی عمیقا بحرانی است و چون این بحرانی آنتولوژیک است، تحلیل و ایده پردازی تاریخی برای درک آن پاسخگو نیست.
تحلیلهای تاریخزده برای اقناع و در برابر نقدهای بنیادی ناچار است به سیاست و تاریخ و در ادامه به مجازات و قانون روی آورد که خود، در برگشت، علامتی فزاینده بر عمق بحران است و بر عمق آن میافزاید. این وضعیت با مفهوم آنومی (anomie) قابل توضیح نیست. آنومی به استانداردهای رفتاری و ذهنی و اخلاقی جامعه اشاره دارد که در دورهای -دورههای بحران اجتماعی و سیاسی و اقتصادی- عمیقا و به شدت تضعیف میشوند و جامعه بعد از گذر از بحران ممکن است خود را احیا کند و به ارزشهای اجتماعی ثبات دهنده رجوع کند.
در این نوشته، آنچه از بحران آنتولوژیک گفته میشود، آنومی نیست و با این مفهوم قابل بیان نیست. گرچه در صورتهای سطحیتر اجتماع و فرهنگ و سیاست وضعیت آنومیک قابل مشاهده است و به همین جهت ممکن است تمایلی وجود داشته باشد که این وضعیت با مفهوم آنومی توضیح داده شود. در شرایط بحران آنتولوژیک، توضیح شرایط بحران در صورتهای اجتماعی با مفهوم آنومی گمراهکننده است. بحران در صورتهای سطحیتر اجتماعی و سیاسی، با بحرانهای ناشی از شکاف در هسته آنتولوژیک جامعه ممکن است تشابه صوری داشته باشد. اما خطای تشخیص موضوع بحران آنتولوژیک و معنای رادیکال آن بسیار محتمل و جدی است. حتی در صورتهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی، بحران آنتولوژیک را میتوان و باید (باید اینجا یک تجویز متدولوژیک است و نه ارزشی) از بحرانهای آنومیک تمیز داد. من اینجا برای تحلیل بحرانهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ناشی از شکافهای آنتولوژیک مفهوم آنومی رادیکال (Radical Anomie) را پیشنهاد میکنم که توجه شما را به ضرورت نگاه جدیتر و عمیقتر به موضوع بحران آنتولوژیک جلب کرده باشم. از نظر من بحران آنتولوژیک چنان مقاوم و چنان طولانی و مزمن بوده است که با اصطلاح آنومی قابل توضیح نیست.
شیفت معنایی این مفاهیم را مناسب است ذیل مفهوم آنومی رادیکال بررسی کرد؛ به این معنی که این مفاهیم بازگشتناپذیر هستند درست از این جهت که مسئله به نرمها و ارزشهای روابط اجتماعی در لایههای شناختی و روابط روزمره برنمیگردد. مسئله آنتولوژیک است؛ نه نورماتیو و اپیستمولوژیک. در شناسایی و تحلیل موضوع ایران، مسئله اونتیک (ontic) نیست؛ آنتولوژیک (ontologic) است. درست از این جهت، تلاش برای احیای این ارزشها و مفاهیم، بیتوجه به جریان بنیادیتر محکوم به شکست است. این مفاهیم در شرایط حال حاضر ایران تجزیه و فاسد شدهاند؛ چون جامعه ایران - جامعهای که میتوان در انتزاعی ترین مفهوم خودش تخیل و تصویر کرد (imagined society)- از جهت بنیادیترین مبنای اخلاقی- فروپاشیده و از هم گسسته است. در چنین شرایطی - شرایط آنومی آنتولوژیک و رادیکال- قضاوت و شناخت و تحلیل و تصویر از جامعه و انسان ایرانی و روابط اخلاقی آنها به یک امر بیمعنا و محال تبدیل شده است.
ادامه👇👇👇
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13555
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️ایران منطق امتناع: در معنای تهرانزدگی
✍دکتر بهزاد باغیدوست
۱۸ مهر ۱۴۰۴
آقای دکتر محدثی سلام
از اینکه موافقت کردید متن سخنرانی ام با عنوان " ایران منطق امتناع: در معنای تهران زدگی " در کانال تان نشر کنید خیلی ممنونم. این یک متن خلاصه از متن بزرگتری…
✍دکتر بهزاد باغیدوست
۱۸ مهر ۱۴۰۴
آقای دکتر محدثی سلام
از اینکه موافقت کردید متن سخنرانی ام با عنوان " ایران منطق امتناع: در معنای تهران زدگی " در کانال تان نشر کنید خیلی ممنونم. این یک متن خلاصه از متن بزرگتری…
👍8🤔5❤2👎1👌1
Forwarded from سخنرانی ها ، درس گفتارها ، گفت و گوها و دیگر برنامه های فرهنگی و مطالعات تطبیقی (Abbas Ghaemmaghami)
در جستجوی نظریه های اجتماعی در گفتمان شریعتی
حسن محدثی
آیدین ابراهیمی
جواد میری
15 مهر 1404
خانه موزه ی دکتر علی شریعتی
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://www.tg-me.com/Vortrags
حسن محدثی
آیدین ابراهیمی
جواد میری
15 مهر 1404
خانه موزه ی دکتر علی شریعتی
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://www.tg-me.com/Vortrags
❤7
Audio
در جستجوی نظریه های اجتماعی در گفتمان شریعتی
حسن محدثی
آیدین ابراهیمی
جواد میری
15 مهر 1404
خانه موزه ی دکتر علی شریعتی
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13549
🔴 نسخه ی کامل
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://www.tg-me.com/Vortrags
حسن محدثی
آیدین ابراهیمی
جواد میری
15 مهر 1404
خانه موزه ی دکتر علی شریعتی
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13549
🔴 نسخه ی کامل
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://www.tg-me.com/Vortrags
❤6👎1
Audio
در جستجوی نظریه های اجتماعی در گفتمان شریعتی
حسن محدثی
آیدین ابراهیمی
جواد میری
15 مهر 1404
خانه موزه ی دکتر علی شریعتی
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13549
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://www.tg-me.com/Vortrags
حسن محدثی
آیدین ابراهیمی
جواد میری
15 مهر 1404
خانه موزه ی دکتر علی شریعتی
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13549
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://www.tg-me.com/Vortrags
👍12❤2👎1
♦️ورود به عصر پسادینی
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ مهر ۱۴۰۴
این ویدئو را نمیدانم چه کسی تولید کرده، اما بخشی از دیدگاه مرا در بارهی ورود به عصر پسادینی توضیح میدهد.
https://youtu.be/N4CbB8h_SBk?si=5yCEJImBH2zu2S9I
#دین
#عصر_پسادینی
#جامعهی_پسادینی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ مهر ۱۴۰۴
این ویدئو را نمیدانم چه کسی تولید کرده، اما بخشی از دیدگاه مرا در بارهی ورود به عصر پسادینی توضیح میدهد.
https://youtu.be/N4CbB8h_SBk?si=5yCEJImBH2zu2S9I
#دین
#عصر_پسادینی
#جامعهی_پسادینی
@NewHasanMohaddesi
YouTube
جامعه سکولار وعصر پسادینی درایران ودنیای مدرن
خلاصه نظریات دکتر حسن محدثی جامعه شناس و استادیار دانشگاه درخصوص عصر پسادینی درایران
❤11👎1👏1😍1
🔸🔸🔸تبلیغ رایگان برای یک دوست کشاورز🔸🔸🔸
https://www.tg-me.com/toskarice/18
🌺توسکا را بیازمایید!
عرضهکنندهی برنج گیلان و مازندران
🔻شمارهی تماس:
علی عشقی / 09392023576
ارسال به تمام شهرهای کشور
@toskarice
@NewHasanMohaddesi
https://www.tg-me.com/toskarice/18
🌺توسکا را بیازمایید!
عرضهکنندهی برنج گیلان و مازندران
🔻شمارهی تماس:
علی عشقی / 09392023576
ارسال به تمام شهرهای کشور
@toskarice
@NewHasanMohaddesi
❤6👎1👌1😍1
♦️ساختار قومی در ایران قرن نوزدهم: نامرئیسازیی ملیگرایانهی قوم فارس
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۹ مهر ۱۴۰۴
ملیگرایان مرکزگرا (از جمله اقتصاددان ترک دکتر موسی غنینژاد) میفرمایند قوم فارس وجود ندارد و البته انتظار دارند سخن کذبشان را باور کنیم و تایید کنیم.
آنها همچنین میفرمایند فارسی حدود هزار سال در فلات ایران زبان ملی بوده است! و باز انتظار دارند افسانههایشان را از تاریخ فلات ایران باور کنیم.
به جدول ساختار قومیی ایران در قرن نوزدهم میلادی بنگریم و جمعیت قوم فارس را مشاهده کنیم.
نامرئیسازیی قومیتی از طریق ایدهئولوژی ملیگرایانه و ملینماییی زبان پارسی تنها دو مورد از افسانهسازیهای ملیگرایان ایرانی هستند.
قوم فارس را در تاریخنگاریهای غیرملیگرایانه میتوانید پیدا کنید. این قوم در تاریخنگاریی ملیگرایانه معمولا گم و نامرئی میشود!
🔻منبع:
آبراهیمیان، یرواند (۱۳۸۴) ایران بین دو انقلاب. ترجمهی احمد گلمحمدی و محمد ابراهیم فتاحی ولیلایی. تهران: نشر نی، چاپ یازدهم. ص۱۶
#ایران
#زبان_فارسی
#ساختار_قومی
#موسی_غنینژاد
#ملیگرایی_ایرانی
#نامرییسازی_قوم_فارس
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۹ مهر ۱۴۰۴
ملیگرایان مرکزگرا (از جمله اقتصاددان ترک دکتر موسی غنینژاد) میفرمایند قوم فارس وجود ندارد و البته انتظار دارند سخن کذبشان را باور کنیم و تایید کنیم.
آنها همچنین میفرمایند فارسی حدود هزار سال در فلات ایران زبان ملی بوده است! و باز انتظار دارند افسانههایشان را از تاریخ فلات ایران باور کنیم.
به جدول ساختار قومیی ایران در قرن نوزدهم میلادی بنگریم و جمعیت قوم فارس را مشاهده کنیم.
نامرئیسازیی قومیتی از طریق ایدهئولوژی ملیگرایانه و ملینماییی زبان پارسی تنها دو مورد از افسانهسازیهای ملیگرایان ایرانی هستند.
قوم فارس را در تاریخنگاریهای غیرملیگرایانه میتوانید پیدا کنید. این قوم در تاریخنگاریی ملیگرایانه معمولا گم و نامرئی میشود!
🔻منبع:
آبراهیمیان، یرواند (۱۳۸۴) ایران بین دو انقلاب. ترجمهی احمد گلمحمدی و محمد ابراهیم فتاحی ولیلایی. تهران: نشر نی، چاپ یازدهم. ص۱۶
#ایران
#زبان_فارسی
#ساختار_قومی
#موسی_غنینژاد
#ملیگرایی_ایرانی
#نامرییسازی_قوم_فارس
@NewHasanMohaddesi
👍46❤11👎9👌4👏3🤔2
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️حفظ فرهنگ، زبان و درخواست جایگاه برابر با زبان فارسی، آری، تفاخر به اجداد، خیر
✍سپیده آبادپور
۲۱ مهر ۱۴۰۴
این چند خط را از کتاب A Brief History of Everyone Who Ever Lived برای هموطنان ترک و غیر ترک ترجمه کرده ام (مراجعه شود به فرستهی بعدی) تا نشان دهم که تفاخر به اجداد تا چه حد پوچ و بیهوده است و البته نفی تفاخر به اجداد به معنی نفی زبان و فرهنگی که از آنان به ما به ارث رسیده است نیست.
دوستان مطلع اند که در گروه دکتر محدثی چه تعداد مقاله علمی-پژوهشی در راستای اثبات جایگاه دیوانی زبان ترکی قرار داده ام و به جد از رسمی شدن زبان ترکی در کنار فارسی دفاع میکنم و نه فقط از دیدگاه حقوق زبانی بلکه از دیدگاه سیاسی-اقتصادی این را ضرورت ملی میبینم.
اطلاع دارند که چقدر در برابر کسانی که اصرار داشته اند نام آذری را به عوض ترک بکار ببرند مقاومت کرده ام چون به نظرم اثبات اینکه اجداد من ریشه در ایران دارند به همان اندازه اثبات اینکه اجدادم ریشه در آسیای میانه دارند در بحث زبان و هویت، پوچ و بیهوده است. من ترکم دقیقا به این دلیل که از وقتی چشم بازکرده ام خود را اینگونه شناخته ام و میخواهم باشم.
چند شب پیش از یکی از همزبانان خواستم که واژه "محارم زاده" را در بحث با مخالفان بکار نبرد و استدلالم این بود که مردمان باستانی آذربایجان که از بین نرفتند. آنها به همان اندازه ترکهای آسیای میانه اجداد ما هستند و شواهدی وجود ندارد که بخش بزرگی از مردمان آذربایجان باستان، زرتشتی نبوده باشند و این رسم در بین آنان نبوده باشد.
اشتباه نکنید. نمیخواهم مثل پان ایرانیستها و ایرانشهریها بگویم "شما آذری و آریایی هستید که فقط زبونتون عوض شده"، چون بهطور حتم این چنین نیست و امکان ندارد، مردمان ترک با بومیان اختلاط و ازدواج نکرده باشند. ضمن اینکه در آذربایجان و قفقاز به جز ایرانیک زبانان که پان ایرانیستها تمایل دارند اینطور القا کنند که ما فرزندان مستقیم آنان هستیم، اقوام ارمنی، آشوری و کارتولی زبان هم زندگی میکنند و میکرده اند. از نظر خودم من حاصل همه این فرهنگها هستم و با تمامی فرهنگهای همسایه احساس راحتی میکنم تا زمانی که آنان در پی رد من نباشند.
اما تغییر هویت، انتساب خود به هویت قومی یا ایلی جدید و ... مساله ای است که در طول تاریخ بارها تکرار شده و ما نباید این چنین درگیر گذشته باشیم. هرچند اسطورهزدایی، تقدسزدایی و نفی باستانگرایی ضرورت ایران امروز است و به تلاش کسانی که با کتب و منابع سعی میکنند، این کار را انجام دهند، آفرین میگویم، ولی استفاده از واژههایی چون "محارم زاده" برای تحقیر مخالف درست نیست.
👇👇👇
#تفاخر
#خودمداری
#سپیده_آبادپور
@NewHasanMohaddesi
♦️حفظ فرهنگ، زبان و درخواست جایگاه برابر با زبان فارسی، آری، تفاخر به اجداد، خیر
✍سپیده آبادپور
۲۱ مهر ۱۴۰۴
این چند خط را از کتاب A Brief History of Everyone Who Ever Lived برای هموطنان ترک و غیر ترک ترجمه کرده ام (مراجعه شود به فرستهی بعدی) تا نشان دهم که تفاخر به اجداد تا چه حد پوچ و بیهوده است و البته نفی تفاخر به اجداد به معنی نفی زبان و فرهنگی که از آنان به ما به ارث رسیده است نیست.
دوستان مطلع اند که در گروه دکتر محدثی چه تعداد مقاله علمی-پژوهشی در راستای اثبات جایگاه دیوانی زبان ترکی قرار داده ام و به جد از رسمی شدن زبان ترکی در کنار فارسی دفاع میکنم و نه فقط از دیدگاه حقوق زبانی بلکه از دیدگاه سیاسی-اقتصادی این را ضرورت ملی میبینم.
اطلاع دارند که چقدر در برابر کسانی که اصرار داشته اند نام آذری را به عوض ترک بکار ببرند مقاومت کرده ام چون به نظرم اثبات اینکه اجداد من ریشه در ایران دارند به همان اندازه اثبات اینکه اجدادم ریشه در آسیای میانه دارند در بحث زبان و هویت، پوچ و بیهوده است. من ترکم دقیقا به این دلیل که از وقتی چشم بازکرده ام خود را اینگونه شناخته ام و میخواهم باشم.
چند شب پیش از یکی از همزبانان خواستم که واژه "محارم زاده" را در بحث با مخالفان بکار نبرد و استدلالم این بود که مردمان باستانی آذربایجان که از بین نرفتند. آنها به همان اندازه ترکهای آسیای میانه اجداد ما هستند و شواهدی وجود ندارد که بخش بزرگی از مردمان آذربایجان باستان، زرتشتی نبوده باشند و این رسم در بین آنان نبوده باشد.
اشتباه نکنید. نمیخواهم مثل پان ایرانیستها و ایرانشهریها بگویم "شما آذری و آریایی هستید که فقط زبونتون عوض شده"، چون بهطور حتم این چنین نیست و امکان ندارد، مردمان ترک با بومیان اختلاط و ازدواج نکرده باشند. ضمن اینکه در آذربایجان و قفقاز به جز ایرانیک زبانان که پان ایرانیستها تمایل دارند اینطور القا کنند که ما فرزندان مستقیم آنان هستیم، اقوام ارمنی، آشوری و کارتولی زبان هم زندگی میکنند و میکرده اند. از نظر خودم من حاصل همه این فرهنگها هستم و با تمامی فرهنگهای همسایه احساس راحتی میکنم تا زمانی که آنان در پی رد من نباشند.
اما تغییر هویت، انتساب خود به هویت قومی یا ایلی جدید و ... مساله ای است که در طول تاریخ بارها تکرار شده و ما نباید این چنین درگیر گذشته باشیم. هرچند اسطورهزدایی، تقدسزدایی و نفی باستانگرایی ضرورت ایران امروز است و به تلاش کسانی که با کتب و منابع سعی میکنند، این کار را انجام دهند، آفرین میگویم، ولی استفاده از واژههایی چون "محارم زاده" برای تحقیر مخالف درست نیست.
👇👇👇
#تفاخر
#خودمداری
#سپیده_آبادپور
@NewHasanMohaddesi
👍20👎6❤4👏1🤔1👌1😍1
آیا به لحاط زیستی قومیت به اسطوره ها و اجداد مشترک ارتباط دارد؟ به عبارت دیگر آیا تمام افراد عضو 60 گروه قومی (آمار شورای اروپا) بومی اروپا نمیتوانند مدعی شوند که از اعقاب شارلمانی هستند؟ (این مثال قابل تعمیم به خاورمیانه و پادشاهان قدیمی آن نیز هست)
ما همه خاص هستیم، و این یعنی هیچکداممان خاص نیست. این فقط یک بازی عددی است. شما دو والد دارید، چهار پدربزرگ و مادربزرگ، هشت جد بزرگتر، و به همین ترتیب. با هر نسل به عقب، تعداد نیاکان شما دو برابر میشود. اما این گسترش شجرهنامهای بهطور بیپایان در گذشته امتداد نمییابد. اگر چنین بود، در زمان شارلمانی، که "پدر کبیر" اروپا بود، شجرهنامهی شما باید حدود ۱۳۷٬۴۳۸٬۹۵۳٬۴۷۲ نفر را دربر میگرفت — بیش از تعداد تمام انسانهایی که آن زمان، اکنون، یا حتی در کل تاریخ زندگی کردهاند. این یعنی که شجرهنامهها پس از چند نسل به درون خود برمیگردند، شاخهای نیستند بلکه بیشتر شبیه شبکه یا توری میشوند. شما ممکن است، و در واقع هستید، چندین بار از یک فرد واحد نَسَب برده باشید. مادربزرگِ پنجنسلقبلتان ممکن است این موقعیت را چندین بار در شجرهنامهتان داشته باشد، چون شاخههای نوادگان او از او منشعب شده، اما به شما ختم شدهاند.
هرچه به گذشته دورتر برویم، این شاخهها بر تعداد کمتری از افراد تمرکز پیدا میکنند. واژهی "pedigree" (شجرهنامه) از عبارت فرانسوی pied de grue گرفته شده، به معنی "پای درنا"، چون انگشتان و پنجهها از یک مفصل در پایین ساق پا (تقریباً معادل مچ پای ما) منشعب میشوند. این شاخهبندی، تنها برای چند نسل ابتدایی دقیق است، اما وقتی به گذشته میرویم، نادرست میشود. در واقع، هر فرد مانند گرهای در شبکه است که گذشتهی ژنتیکی به او میرسد و آیندهی ژنتیکی از او نشئت میگیرد—اگر فرزندی از خود باقی گذاشته باشد.
این موضوع برای من قابل درک است. منطق ساده این است که اکنون افراد زندهی بیشتری روی زمین هستند تا هر لحظهی دیگری در گذشته، بنابراین در گذشته افراد بسیار کمتری اجداد مشترک چندین نفر امروزی بودهاند. اما چگونه میتوان با اطمینان کامل گفت که هر فرد اروپایی، مانند کریستوفر لی، مستقیماً از "آشتیدهندهی بزرگ اروپا (شارلمانی)" نَسَب میبرد؟
پاسخ این پرسش، پیش از ظهور توالییابی پیشرفتهی DNA و تحلیلهای ژنتیکی کهن ارائه شد؛ این پاسخ از ریاضیات میآید. «جوزف چانگ»، آمارشناسی از دانشگاه ییل، تصمیم گرفت که به جای ژنتیک یا شجرهنامهها، صرفاً با عدد و رقم نیاکان ما را بررسی کند. او با این پرسش آغاز کرد که "تا چه زمانی پیش از اکنون، همهی مردم اروپا نیاکان مشترک داشتهاند؟" برای این منظور، مدلی ریاضی ساخت که در آن تعداد نیاکان فرضی هر فرد (هرکدام با دو والد)، و جمعیت کنونی در نظر گرفته شده بودند، و بررسی کرد که چه زمانی این خطوط نسب به هم میرسند.
نتیجه فقط ۶۰۰ سال پیش بود. در اواخر قرن سیزدهم، زنی یا مردی در اروپا زندگی میکرد که اگر ثبت و مدارک اجازه میدادند (که نمیدهند)، تمام اروپاییها میتوانستند نَسَب خود را به او برسانند. اگر این عجیب به نظر میرسد، به یاد داشته باشید که این فرد یکی از هزاران خط نَسَب شما در همین لحظهی زمانی است، و سهم او از شجرهنامهی شبکهمانند شما بسیار ناچیز است. اما اگر میتوانستیم کل شجرهنامهی تمام افراد زندهی کنونی را تا ۶۰۰ سال پیش دنبال کنیم، در میان آن آشوب غیرقابل تحلیل، همهی افراد اروپاییتبار میتوانستند خطی پیدا کنند که در زمان ریچارد دوم با خطوط دیگران تلاقی کند.
اما محاسبات چانگ عجیبتر میشود اگر چند قرن بیشتر به عقب برگردیم. هزار سال پیش، ریاضیات به وضوح چیزی گیجکننده و کمی نگرانکننده را نشان میدهد: یکپنجم مردمی که هزار سال پیش در اروپا زندگی میکردند، هیچ بازماندهای در امروز ندارند. نسب آنها در جایی از مسیر، با خود یا یکی از نوادگانشان، از بین رفته است. در عوض، ۸۰ درصد باقیمانده، نیاکان تمام افراد زندهی امروز هستند. یعنی تمام خطوط نَسَب بر روی هر فردی در قرن دهم میلادی متمرکز میشوند.
یک راه برای درک این موضوع آن است که تصور کنیم هر فرد اروپاییتبار باید میلیاردها نیا در قرن دهم داشته باشد، اما آن زمان میلیاردها نفر وجود نداشتند، پس باید این میلیاردها نیا را در تعداد واقعیِ مردم آن زمان جا داد. نتیجهی این تناقض عددی این است که آن میلیاردها خط نَسَب، نه تنها به تعداد اندکی فرد، بلکه عملاً به همهی کسانی که آن زمان زنده بودند، ختم میشود. بنابراین، اگر شارلمانی در قرن نهم زندگی میکرد (که میدانیم چنین بوده)، و اگر نوادگانی از خود باقی گذاشت که امروز زنده هستند (که میدانیم چنین است)، آنگاه او نیاکان تمام اروپاییتباران امروزی است.
#ترجمه
#تفاخر
#خودمداری
#سپیده_آبادپور
@NewHasanMohaddesi
👍11👏4🤔4❤2👎2
Forwarded from Vahid Online وحید آنلاین
ناصر تقوایی، خالق آثار شاخص سینمایی و تلویزیونی در ایران، روز سهشنبه ۲۲ مهر در ۸۴ سالگی درگذشت.
مرضیه وفامهر، همسر آقای تقوایی، در پستی اینستاگرامی نوشت: «هنرمندی که دشواری آزاده زیستن را برگزید به رهایی رسید».
او افزود: «پروازش را به خاطر بسپاریم. او عاشق گیاهان بود، به یادش درخت بکاریم. او عاشق نور بود، شمع خویش را بیافروزیم. او عاشق جامه سپید بود، به یادش سپید بپوشیم. او عاشق ادبیات بود، به یادش بخوانیم. او عاشق سینما بود، به یادش تماشا کنیم. یاد او را با نواختن و شنیدن موسیقی، و تماشای هنرها گرامی بداریم نه غیر از این».
ناصر تقوایی زادهٔ ۲۲ تیر ۱۳۲۰ در آبادان بود و فعالیت حرفهای خود را با مستندسازی و سپس کار در تلویزیون ملی ایران آغاز کرد. او در طول فعالیت هنری خود شش فیلم سینمایی، یک سریال تلویزیونی و چند مستند ساخت.
او که از جوانی در کنار نوشتن داستان بیش از هر سینماگر دیگری در آثار سینماییاش از ادبیات وام گرفت، تا پیش از انقلاب بهمن ۵۷ آثار درخشانی ساخت و نام خود را بهعنوان یکی از بنیانگذاران موج نو سینمای ایران تثبیت کرد.
تقوایی در فیلم «خشت و آینه» دستیار ابراهیم گلستان شد و در سال ۴۷ اولین فیلم بلندش را با نام «آرامش در حضور دیگران» ساخت و در سالهای بعد سریال «دایی جان ناپلئون» و فیلمهای بلند و کوتاه «نفرین»، «صادق کُرده»، «رهایی» و «بادجن» را خلق کرد.
او اما بعد از انقلاب تنها توانست سه فیلم بسازد: «ناخدا خورشید» با اقتباس از قصه «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی؛ «ای ایران» که سال ۶۸ ساخته شد؛ و «کاغذ بیخط» که سال ۱۳۸۰ پس از ۱۲ سال سکوت اجباری و چند سالی پس از قتلهای زنجیرهای آن را ساخت و همین موضوع را درونمایه فیلم خود قرار داد.
پس از این فیلم، ناصر تقوایی دیگر امکان ساختن هیچ فیلم دیگری را پیدا نکرد. ساخت آخرین فیلمش «چای تلخ» در سال ۱۳۸۲ نیمهکاره ماند.
تقوایی جوایز ملی و بینالمللی متعددی از جمله پلنگ برنزی جشنواره فیلم لوکارنو در سال ۱۹۸۸ را برای فیلم «ناخدا خورشید» دریافت کرد.
در سال ۱۳۸۰، جایزه ویژهٔ هیئت داوران جشنواره فیلم فجر به او اهدا شد، اما از پذیرش آن خودداری کرد.
این فیلمساز ایرانی در طول دوران حرفهایش، چه قبل و چه بعد از انقلاب بهمن ۵۷، به خاطر ایستادگی در برابر سانسور شناخته میشد.
@VahidHeadline
📡 @VahidOnline
مرضیه وفامهر، همسر آقای تقوایی، در پستی اینستاگرامی نوشت: «هنرمندی که دشواری آزاده زیستن را برگزید به رهایی رسید».
او افزود: «پروازش را به خاطر بسپاریم. او عاشق گیاهان بود، به یادش درخت بکاریم. او عاشق نور بود، شمع خویش را بیافروزیم. او عاشق جامه سپید بود، به یادش سپید بپوشیم. او عاشق ادبیات بود، به یادش بخوانیم. او عاشق سینما بود، به یادش تماشا کنیم. یاد او را با نواختن و شنیدن موسیقی، و تماشای هنرها گرامی بداریم نه غیر از این».
ناصر تقوایی زادهٔ ۲۲ تیر ۱۳۲۰ در آبادان بود و فعالیت حرفهای خود را با مستندسازی و سپس کار در تلویزیون ملی ایران آغاز کرد. او در طول فعالیت هنری خود شش فیلم سینمایی، یک سریال تلویزیونی و چند مستند ساخت.
او که از جوانی در کنار نوشتن داستان بیش از هر سینماگر دیگری در آثار سینماییاش از ادبیات وام گرفت، تا پیش از انقلاب بهمن ۵۷ آثار درخشانی ساخت و نام خود را بهعنوان یکی از بنیانگذاران موج نو سینمای ایران تثبیت کرد.
تقوایی در فیلم «خشت و آینه» دستیار ابراهیم گلستان شد و در سال ۴۷ اولین فیلم بلندش را با نام «آرامش در حضور دیگران» ساخت و در سالهای بعد سریال «دایی جان ناپلئون» و فیلمهای بلند و کوتاه «نفرین»، «صادق کُرده»، «رهایی» و «بادجن» را خلق کرد.
او اما بعد از انقلاب تنها توانست سه فیلم بسازد: «ناخدا خورشید» با اقتباس از قصه «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی؛ «ای ایران» که سال ۶۸ ساخته شد؛ و «کاغذ بیخط» که سال ۱۳۸۰ پس از ۱۲ سال سکوت اجباری و چند سالی پس از قتلهای زنجیرهای آن را ساخت و همین موضوع را درونمایه فیلم خود قرار داد.
پس از این فیلم، ناصر تقوایی دیگر امکان ساختن هیچ فیلم دیگری را پیدا نکرد. ساخت آخرین فیلمش «چای تلخ» در سال ۱۳۸۲ نیمهکاره ماند.
تقوایی جوایز ملی و بینالمللی متعددی از جمله پلنگ برنزی جشنواره فیلم لوکارنو در سال ۱۹۸۸ را برای فیلم «ناخدا خورشید» دریافت کرد.
در سال ۱۳۸۰، جایزه ویژهٔ هیئت داوران جشنواره فیلم فجر به او اهدا شد، اما از پذیرش آن خودداری کرد.
این فیلمساز ایرانی در طول دوران حرفهایش، چه قبل و چه بعد از انقلاب بهمن ۵۷، به خاطر ایستادگی در برابر سانسور شناخته میشد.
@VahidHeadline
📡 @VahidOnline
💔12❤10👍5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️افسانهی "تداوم ایران" در خیالبافیهای یک دانشگاهیی ترک
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۲ مهر ۱۴۰۴
👇👇👇
#ایران
#افسانهی_تداوم
#مقصود_فراستخواه
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۲ مهر ۱۴۰۴
👇👇👇
#ایران
#افسانهی_تداوم
#مقصود_فراستخواه
@NewHasanMohaddesi
👎13👍9❤2😍1
