Telegram Web Link
با سلام و عرض ادب خدمت دکتر محدثی عزیز 🌱

اول اینکه باید اظهار کنم که همواره تلاشهای طاقت فرسا و دلیرانه دکتر محدثی عزیز را در روند مبارزه با افکار فاشیستی مرکزگرا و ایرانشهری می‌ستایم و
بعنوان معلم جامعه شناسی فرهیخته که همواره از ایشان آموخته ام ، بسیار برایم ارزشمند هستند ،،
لذا بخاطر ارادتی که به ایشان دارم و در مقام دانش‌آموخته ، نکاتی در مورد این مقاله که به ذهنم می‌رسد را ،  مسلما اصلا و ابدا نه با  هدف مبتذل حمله یا تخریب  بلکه «از جنس گفتگوی تأملی ساختارمند دو همراه با عقیده مخالف » بیان میکنم و واقعا امیدوارم که حتی ذره ای کدورت به جا نگذارد 💚:

۱)  استیگما و انگ اجتماعی: بازتولید نابرابری اجتماعی

بر اساس نظریه‌ی «استیگما»ی اروینگ گافمن، برچسب‌زنی به گروهی از انسان‌ها موجب می‌شود که آن‌ها از دایره‌ی «ما»ی اجتماعی خارج شوند و به «دیگری» تبدیل گردند. در مقاله‌ی فوق  با وجود تأکید اولیه بر همدلی با مهاجران افغانستانی، در بخش‌های بعدی شاهد نوعی «دوپاره‌سازی» هستیم:

- در ابتدا، مهاجران به عنوان انسان‌هایی رنج‌دیده و مظلوم معرفی می‌شوند، اما سپس به عنوان تهدیدی برای «تمدن»، «امنیت» و «سنت» جامعه‌ی ایرانی تصویر می‌شوند.
- این دوگانگی، به‌جای کاهش استیگما، آن را بازتولید می‌کند: مهاجران به‌طور ضمنی به عنوان عامل «بازگشت به سنت» و «تهدید تمدنی» معرفی می‌شوند.
- این نوع گفتمان، حتی اگر نیت نویسنده خیرخواهانه باشد، در عمل می‌تواند به مشروعیت‌بخشی به سیاست‌های مهاجرستیزانه و خشونت‌های اجتماعی علیه مهاجران بینجامد.

بنابراین مقاله با تأکید بر «پیامدهای کلان» و «تهدید تمدنی»، ناخواسته به استیگمازه کردن مهاجران افغانستانی دامن می‌زند.


۲) اهمیت درک درست از زمان و زمینه: خطر سوءبرداشت در بستر استبداد

یکی از اصول مهم در تحلیل گفتمان، توجه به «زمینه‌ی تاریخی و سیاسی» است. در شرایطی که:

- حکومت ایران در حال اجرای سیاست‌های سخت‌گیرانه و خشونت‌بار علیه مهاجران افغانستانی است؛
- رسانه‌های رسمی و جریان‌های افراطی در حال دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی و بیگانه‌هراسی هستند؛

ارائه‌ی مقاله‌ای که بر «تهدید مهاجران» و «هزینه‌های تمدنی» تأکید دارد، ولو با نیت علمی و تخصصی خیرخواهانه برای ایرانیان، ، می‌تواند به ابزار توجیه خشونت و سرکوب بدل شود.

در واقع این مقاله فاقد حساسیت زمانی و سیاسی لازم است و در عمل می‌تواند به تقویت گفتمان غالب استبدادی و مهاجرستیزانه کمک کند.


۳)  آیا دفاع از حقوق انسانی مهاجران و گفتن «نه»  به  رفتارهای ضد انسانی ، «فریب‌کاری» است؟

استفاده از واژه‌ی «فریب‌کاری مارکسیستی» برای توصیف کسانی که از حقوق مهاجران دفاع می‌کنند و بر علیه رفتارهای ضدانسانی مینویسند و از عوامل آن نقد میکنند،  مناسب گفتگوها و نقدهای انسانهای فرهیخته و آگاه نمی‌نماید!

- دفاع از حقوق کودکان، زنان و مردان مهاجر، به‌ویژه در شرایطی که با خشونت و تبعیض مواجه‌اند، نه فریب‌کاری بلکه وظیفه‌ی اخلاقی و انسانی هر شهروند مسئولیت پذیر است.

۴) ظهور گفتمان‌های فاشیستی و نقش نخبگان جامعه مانند دکتر محدثی در بازتولید یا مهار آن

نظریه‌پردازانی چون هانا آرنت و تئودور آدورنو هشدار داده‌اند که گفتمان‌های فاشیستی معمولاً در بستر بحران‌های اجتماعی و با کمک نخبگان فکری شکل می‌گیرند.
- دکتر محدثی به عنوان استاد جامعه‌شناسی که همواره مسئولیت اخلاقی شان را در مقاومت و مبارزه در مقابل گفتمان‌های نژادپرستانه و برتری‌طلبانه ستوده ام ،،
- ولیکن این مقاله با استفاده از عباراتی چون «مهاجرپذیری افسارگسیخته»، «تهدید تمدنی»، و «فریب‌کاری مارکسیستی» می‌تواند به تقویت گفتمان‌های فاشیستی کمک کند، حتی اگر نویسنده خود را مخالف اخراج مهاجران بداند.(نمونه زنده اش را در کامنت های افراد متفاوت از تحصیل کرده و روانشناس گرفته تا .... در کانال اینستاگرام دکتر محدثی عزیز در زیر پستهایی که در این زمینه نوشته شده میتوانید به عین مشاهده کنید به پیوست فقط یک نمونه ⬇️را عکس گرفتم کامنتی ترسناک به اندازه چشم انداز آینده ای وحشتناک برای جامعه فردای ایران ،  از یک روانشناس )


- برچسب‌زنی به منتقدان با واژه‌هایی چون «مارکسیست فریب‌کار» نه تنها مناسب گفتمان روشنگرانه  نیست، بلکه فضای گفت‌وگوی علمی را به میدان نزاع ایدئولوژیک تقلیل می‌دهد.

این مقاله به‌جای تقویت عقلانیت انتقادی، به دوقطبی‌سازی فضای فکری و مشروعیت‌بخشی به گفتمان‌های مهاجرستیز کمک می‌کند.


برچسب‌زنی ایدئولوژیک به منتقدان، نشانه‌ی میل به حذف گفتمان‌های رقیب است.

و مطمئنا ناخواسته و ناخودآگاه این مقاله به‌جای تقویت گفت‌وگوی تأملی، به حذف و تحقیر گفتمان‌های مدافع حقوق بشر می‌پردازد.


با ارادت و اخلاص تمام کمال🌱:

نگار


🔸محدثی: سپاس فراوان از نقد شما

#جامعه‌ی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی

@NewHasanMohaddesi
👍8👎62🤣1
♦️اشتباه بزرگ دولت رئیسی
۴ مهر ۱۴۰۳
بازنشر: ۱۷ تیر ۱۴۰۴

🔻گزیده‌ای از متن:

جماران نوشت: بی‌تردید حضور گسترده جمعیت مهاجر می‌تواند به فرایند جوان‌سازی جمعیت کمک کند. اما آیا رسیدن به این هدف با هر ابزاری و با هر هزینه‌ای قابل‌توجیه است؟ پذیرش جمعیت مهاجر با هر استدلالی که انجام بگیرد، هرگز نباید منجر به تغییر بارز بافت جمعیتی هر منطقه از کشور شود. تدوین‌کنندگان قانون اساسی به‌درستی اهمیت حضور مردم و ضرورت جلب رضایت آنان در امور مختلف کشورداری را درک کرده‌اند. حال در مورد امر مهمی چون کیفیت و کمیت حضور جمعیت مهاجر باتوجه به تأثیر عمیق این امر بر زندگی روزمره مردم و آینده کشور، طبعاً باید هرگونه اقدامی در مورد این پرونده با جلب نظر و رضایت عموم شهروندان اتفاق بیفتد.

ناصر ذاکری، پژوهشگر توسعه و کارشناس اقتصادی، در یادداشتی، ضمن نگاهی به پیامدهای حضور گسترده اتباع در ایران، با بیان اینکه الگوی نامناسب سکونت و تمرکز جمعیت در بخشی‌هایی از کشور، محیط زیست را به شدت آسیب‌پذیر کرده، و به‌ویژه با فشار بر منابع محدود آبی، بحران زیست‌محیطی را شدت بخشیده‌است، تاکید کرد: تشدید این دو گونه مهاجرت یعنی مهاجرت نخبگان از کشور و مهاجرت نیروی کار آموزش‌ندیده به کشور علاوه‌ بر تحمیل تغییر گسترده فرهنگی به جامعه، به رواج این باور در بین برخی اقشار جامعه کمک کرده که گویا مسؤولان قصد دارند جمعیت تحصیل‌کرده و دانش آموخته را با جمعیت کمتر آموزش‌دیده جایگزین کنند، زیرا چنین جمعیتی معمولاً مطیع‌تر و کم‌توقع‌تر است!

 متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
👇


https://www.ettelaat.com/news/65294/


#افغانستان
#اسلام‌گرایی
#علی_غفاریان
#جامعه‌ی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
👏7👍4🤣1
🔸🔸🔸پژواک🔸🔸🔸


♦️پژواک صدای افغانستانی

حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۷ تیر ۱۴۰۴


در هر موضوعی شنیدن صدای افرادی که به‌طور مستقیم درگیر ماجرا هستند، برای فهم حقیقت بسیار مهم است.

لاجرم، از دوست عزیز افغانستانی ام خواستم نظر افغانستانی‌ها را در باره‌ی نگاه ام به کلیت موضوع بپرسد و با من در میان بگذارد. اینک او لطف کرده و نظرات برخی از افغانستانی‌های عزیز را با من در میان گذاشته است و من بدون دخل و تصرف آن‌ها را منتشر می‌کنم.

از دوست عزیز افغانستانی ام به‌خاطر لطف و زحمات اش تشکر می‌کنم و بار دیگر برخورد غیرانسانی با افغانستانی‌های مهاجر را محکوم می‌کنم! من هرگز این شیوه‌ی مواجهه با مهاجران انسانی را قبول ندارم بل‌که آن را غیر اخلاقی و غیر انسانی می‌دانم.

لازم به یادآوری است که انتشار همه‌ی این مطالب الزاما به معنای تایید آن‌ها نیست.

👇👇👇
#افغانستان
#جمهوری_اسلامی
#جامعه‌ی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
4🤣1
🔸🔸🔸پژواک صدای افغانستانی



♦️سعادت موسوی
۱۷ تیر ۱۴۰۴


جناب محدثی،

آن‌چه در نوشته‌تان دیده می‌شود نه یک تحلیل جامعه‌شناختی، بلکه بازتابی از اضطراب‌های هویتی و توهمات فرهنگی‌ست که با جامه‌ی نظریه بر تن شده‌اند. شما با کلی‌گویی و تعمیم‌های خطرناک، میلیون‌ها انسان را به «طالبان‌پرور» تقلیل داده‌اید؛ حکمی که نه فقط علمی نیست، بلکه آشکارا برخاسته از یک گرایش نژادگرایانه است. طالبان، حاصل ساختارهای سیاسی، اشغال‌های نظامی و فقر تحمیلی‌اند، نه «ذات» مردم افغانستان.

شما از فرهنگی حرف می‌زنید که گویی امری ایستا و یکپارچه است، در حالی‌که فرهنگ، همیشه سیال، متکثر و در حال تحول است. اینکه جامعه‌ی ایران را «مدرن» و «پسادینی» می‌نامید، و افغانستان را واپس‌گرا، نشانه‌ای‌ست از یک نگاه استعماری درونی‌شده که مدرنیته را در چهره‌ی خود می‌بیند و دیگری را تهدیدی برای آن می‌پندارد.

راستی، آیا آقای معلم جامعه‌شناس که نگران «ورود فرهنگ طالبان‌پرور» به خاک پسادینی ایران‌اند، از آمار سالانه‌ی رویش امام‌زاده‌ها در این سرزمین باخبرند؟ سرزمینی که هر سال چند ده امام‌زاده‌ی تازه از دل خاک بیرون می‌زند، بی‌آن‌که کسی زحمت تحقیق تاریخی بدهد. زحمت سوال کردن. گمان نمی‌کنید این خاک امام‌زاده‌خیز، پیش از آن‌که از مهاجران افغانستانی آسیب ببیند، خود داوطلبانه به قرون وسطی برگشته باشد؟

انسان را نمی‌توان با شناسنامه‌ی جغرافیا داوری کرد. این نگاه، همان منطقی‌ست که در ذات فاشیسم فرهنگی و سیاسی نشسته است: حذف «دیگری» برای حفظ «خود». نام این نه عقلانیت است، نه وطن‌دوستی، بلکه شکلی از بزدلی روشنفکرانه است که به‌جای نقد ساختارهای قدرت، آسان‌ترین هدف را نشانه می‌گیرد: مهاجر بی‌پناه.

تغییر جمعیتی، اگر امری خطرناک باشد، محصول بی‌عدالتی و بی‌تدبیری حکومتی‌ست، نه حضور انسانی که جانش را از آتش طالبان به در برده. روشنفکری یعنی ایستادن در کنار قربانی، نه تئوریزه‌کردن طرد و تحقیرش.

با احترام، اما با اعتراض.
این گفتار شما، نه دفاع از جامعه، بلکه خیانت به خرد و انسانیت است.


🔸محدثی: از آقای سعادت موسوی سپاس‌گزار ام و از نوع برخورد با مهاجران افغانستانی بسیار متاسف ام! اختلاف نظرمان سر جای خود.


#افغانستان
#جمهوری_اسلامی
#جامعه‌ی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
👎4👍32
🔸🔸🔸پژواک صدای افغانستانی


ابراهیم داریوش

۱۶ تیر ۱۴۰۴


به‌نظر من، این بخشی از صحبت‌های محدثی درباره‌ی مردم افغانستان و مهاجران افغانستانی در ایران، تا حدی واقع‌گرایانه است. بله، واقعاً درصد بالایی از مهاجران افغانستانی که در ایران زندگی می‌کنند، از زمینه‌های فرهنگیِ سنتی، روستایی و توسعه‌نیافته آمده‌اند. این یک واقعیت است که نباید انکار کرد. اما مسئله مهم‌تر این است: جامعه‌ی میزبان، به‌ویژه نخبگان و روشنفکران آن، چه نوع برخوردی می‌توانند یا باید با این واقعیت داشته باشند؟

دو نوع برخورد ممکن بود:
یکی، برخوردی انسانی، توسعه‌یافته، قانونی و مبتنی بر عقلانیت مدنی؛ یعنی شهروندان و روشنفکران ایرانی از دولت خود مطالبه می‌کردند که مسئله‌ی مهاجرت را با قاعده، با تدوین قانون، تعیین صلاحیت‌ها و مسئولیت‌های مهاجران، و با احترام به حقوق انسانی پیش ببرد.

در این نوع نگاه، مهاجر اگر از بافتی سنتی و ضعیف آمده باشد، نه به‌عنوان تهدید، بلکه به‌عنوان واقعیتی انسانی و اجتماعی تلقی می‌شود که باید آن را مدیریت کرد، نه سرکوب.

اما نوع دوم برخورد، همان است که امروز بیشتر شاهدش هستیم: برخوردی غیرعقلانی، هیجانی، سطحی و خالی از تحلیل. بسیاری از ایرانیان، اعم از مردم عادی تا برخی چهره‌های رسانه‌ای، تمام بار ناکارآمدی دولت خود، خشم و نارضایتی‌های فروخورده‌ی اقتصادی و سیاسی را، به جای دولت، بر دوش مهاجران افغانستانی گذاشته‌اند.

در این نگاه، مهاجر نه سوژه‌ای انسانی، بلکه "دلیل مشکلات" است. از این‌رو، به جای مطالبه‌گری از دولت برای مدیریت بهتر مرزها و تدوین سیاست‌های مهاجرتی، انگ زدن، طرد، تحقیر و تهمت زدن به مهاجران تبدیل به کنش غالب شده است.


🔸محدثی: از آقای داریوش نیز سپاس‌گزار ام که لطف کردند و نظرشان را قلمی کردند!

#افغانستان
#جمهوری_اسلامی
#جامعه‌ی_پسادینی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
👍43🤣1
♦️[نظر نویسنده‌ی افغانستانی در باره‌ی آرای محدثی راجع به طالبان‌پروری‌ی افغانستان]

دکتر یعقوب یسنا
نویسنده‌ی افغانستانی

۱۷ تیر ۱۴۰۴

"خیلی نظری واقع‌گرا و دقیق داده است. من هم با نظر ایشان موافقم.

درست فرهنگ ما طالب‌آفرین است. صدها طالب تاجیک در بدخشان، صد طالب اوزبیک و حتا ده‌ها طالب هزاره نتیجه‌ی فرهنگ ما نیست؟

در مباحث تصور مدرن در باره‌ی خانواده، زن، زندگی و... نیز با آقای محدثی موافقم که انسان ایرانی حتا مذهبی شان، نظر مدرن دارند."



قبلا از ایشان کتابی را در زیر سقف آسمان منتشر کرده ام:
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/10045

این یادداشت کوتاه نیز با اجازه‌ی خودشان منتشر شده است.

#افغانستان
#یعقوب_یسنا
#جمهوری_اسلامی
#جامعه‌ی_پسادینی
#جامعه‌ی_طالب‌پرور
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
11👍9👎2
4_5868553290739881117.pdf
1.6 MB
♦️در بازگشت

رمانی از استاد یعقوب یسنا

۱۷ تیر ۱۴۰۴


دکتر یعقوب یسنای عزیز به من لطف کردند و اثر دیگری از خودشان را به‌واسطه‌ی دوست عزیز افغانستانی ام برای من ارسال کردند و اجازه دادند در کانال ام این رمان را منتشر کنم و به مخاطبان محترم کانال ارائه کنم. سپاس‌گزار ام از هر دو برادر عزیز ام!


#رمان
#ادبیات
#افغانستان
#در_بازگشت
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
9👌1🤣1
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️ضروری و مهم
۱۲ تیر ۱۴۰۴

"سلام
دست یاری را بدهیم تا ناتوانی سلامت خود را بازیابد. دختری در دوره‌ی نوجوانی گرفتار بیماری مغزی است و لخته خونی در مغز او است و حملات متعدد عصبی که به حالت غش و تشنج تبدیل می‌شود باعث رنجوری او گردیده و از درس و مشق و زندگی بازمانده است. او از پارسال تحت معالجه است و باید سریعا هم جراحی شود.

از لحاظ مالی بسیار ضعیف و البته باید گفت هیچ ندارند و خانواده تهی‌دست هستند. به همین خاطر برای معالجه اساسی باید بستری و جراحی شود. وجه و مبلغ مورد احتیاج بسیار زیاد است. به همین خاطر دست یاری دراز شده است تا بتوان به او رسیدگی و سلامتی را بازیابد.
لطفا اگر توان هست مدد شود!


شماره‌ی کارت واریزی

6037
9915
3102
9829
بانک ملی بنام
بهناز موچه کیانی"

#خیر
@NewHasanMohaddesi
5
♦️مردم عزیز ایران در این شرایط مواظب مهاجران افغانستانی باشیم!

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۷ تیر ۱۴۰۴

مردم عزیز ایران در این شرایط مواظب مهاجران افغانستانی باشیم و اسیر جوسازی‌های رسانه‌ای نشویم! این روزها فضا علیه آن‌ها است. همه‌جا تحت تعقیب هستند. خانه‌های‌شان و مدارک‌شان دایماً جست‌وجو می‌شود.

این روزها ویدئوهایی علیه آن‌ها در حال انتشار است. نباید با این جو احساسی‌ علیه آن‌ها هم‌راه بشویم و در ظلمی که به آن‌ها به‌نادرست روا می‌شود، هم‌راه باشیم.

درست است که بسیاری از ما با ورود میلیون‌ها مهاجر افغانستانی به‌نحو افسارگسیخته به‌کشورمان به‌حق مخالف ایم، ولی ما با ظلم به آن‌ها نیز مخالف ایم و خواهان مواجهه‌ی قانون‌مند و اخلاقی و قانونی با آن‌ها هستیم و با توهین و تحقیر و ظلم به آن‌ها کاملا مخالف ایم.

لطفا به پیام دوست افغانستانی‌ی من توجه کنید:

«استاد من نیز نگرانم، با این روند به‌نظر می رسد اتفاقات بدی بیفتد. مثلا درگیری میان موجر و مستجر در سری پول خانه. حقوق باقی مانده. یا یکی فرزند و شوهرش رد مرز شدن زن اش تنها مانده و نمی‌تواند پول خانه را بگیرد و برگردد. بسیار وضعیت ناجور است و اتفاق هرچیزی ممکن است. ولی این یکی خیلی تکان‌دهنده است. اگر درست باشد، تر و خشک یکجا می‌سوزد. مهاجران نه در ورود درست مدیریت شدن و نه حالا در خروج. آدمی حیران می‌ماند چیکار کند و از کدامین مشکل سخن بگوید.»


#افغانستان
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
👍1710👎1
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸


♦️شرم ملی و جامعه‌شناسی
بازنشر: ۱۷ تیر ۱۴۰۴


جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تهران مرکز، بعد از چند سال نوشتن در نقد ناسیونالیسم، انتخاب کرده است که به موج فاشیستی پناهنده‌ستیزی، مهاجرستیزی و افغانستانی‌ستیزی بپیوندد و در این راه ذره‌ای کوتاه نیاید. امروز باد همدستی شرورانه اپوزیسیون و پوزیسیون از این سو می‌وزد و حضور در این موج لایک‌های پرشمار رضایت‌بخشی به همراه دارد.

هرکسی می‌تواند انتخاب کند، حتی اگر، مانند ایشان، چند سالی در نقد ناسیونالیسم نوشته باشد. درهای پذیرش فاشيسم برای همگان باز است. در کشور ما برای هرچه که آزادی بیان نباشد، برای فاشیسم پناهنده‌ستیز و مهاجرستیز بیشترین حق آزادی بیان اعمال می‌شود. آنچه که نباید گفته شود: هر سخنی است که در راستای وطن‌دوستی انتقادی و بیداری برای حرکت در مسیر رهایی و برابری باشد.

جالب توجه است که ایشان، که شخصاً از برخی از نوشته‌های پیشین او بسیار آموخته‌ام، هرآنچه علیه مهاجران افغانستانی می‌نویسد را با اشک و آه همدردانه همراه می‌کند. گویی، همچنان، تکلیفش با خودش مشخص نیست یا نخواسته است که مشخص باشد. نوشته‌‌های او نشان می‌دهد که، در بسیاری از بزنگاه‌های متقابل سیاسی، از مرزبندی شفاف گریزان بوده است.

او در مواجهه با موج ستیز با مهاجر افغانستانی، همراه با کلی اظهار همدردی مشفقانه، راه حل نهایی و اساسی خود را اینگونه بیان کرده است: «چنان‌چه پذیرش بخشی از جمعیت افغانستانی در شرایط فاجعه‌بار ضروری باشد، لازم است در همان منطقه‌ی مرزی آن‌هم به‌طور موقت اردوگاه‌هایی زده شود تا مردم آسیب دیده و در خطر افغانستانی در این اردوگاه‌ها پذیرفته شوند و خدمات مناسب به آن‌ها داده شود تا از خطر برهند و سپس وقتی شرایط عادی پدید آمد، به کشور خود برگردند.» این در حالی است که حتی بسیاری پرچمداران  «اخراج افغانستانی‌ها» هم ستیز خود را تا این مرحله پیش نبرده‌اند؛ پیشنهادی که منتهی‌الیه فاشیسم و پناهنده‌ستیزی و مهاجرستیزی را به شفافیت تمام بیان می‌کند.  او حتی در همینجا متوقف نشده است و در اتهام مضحک اما تراژیک جاسوس‌انگاری مهاجران افغانستانی‌ هم، به عنوان موج مکمل دیگری‌هراسی، مشارکت کرده است.

زمانی هم که نویسنده‌ای به صورت کاملاً مستدل و با بحث بر سر تک تک گزاره‌های القائی پرده از جهل فاشیستی این گزاره‌ها برمی‌دارد، او به جای پاسخ به نقدها با حمله به چپ و چپ‌ها ناموجه بودن دعاوی خود را چاره‌جویی می‌کند. در راستای این فرافکنی با حمله به چپ مدعی می‌شود که چپ‌ها از نقد دین و نقد حکومت دینی شانه خالی می‌کنند.

این در حالی است بحث بر سر دعاوی مهاجرستیزانه و دلالت‌های فاشیستی آن است و نه چیز دیگر. اصلاً گیریم آنچه که شما به عنوان چپ می‌شناسی بد مطلق باشد، فرض بد بودن یک جریان چگونه می‌تواند دعاوی پناهنده‌ستیزانه و مهاجرستیزانه شما را موجه کند؛ گزاره « الف ب است» چگونه می‌تواند، بدون هیچ ارتباطی، موجه کننده گزاره «ج د است» باشد؟!

از اینها گذشته، ایشان مدعی شده‌اند که چپ یا نمی‌تواند یا نمی‌خواهد دین و حکومت دینی را نقد کند! او در حالی این نقد را وارد می‌کند که  در موارد  از مواجهه مستقیم با حکومت گریزان بوده است و به اموری پرداخته است که کمترین هزینه را دارند‌؛ اگر نگویم که سود ده هستند؛ برای نمونه پرداختن به «شوهرکشی» به جای «زن‌کشی» یکی از همین انتخاب‌ها است چراکه لازمه پرداختن به  «زن‌کشی» مواجهه با مردسالاری است که حتی کشته شدن شوهران هم یکی از معلول‌های این مردسالاری ساختاری است.

ذکر پیشینه مبارزه چپ با حکومت دینی و تحمیل شدن سرکوب‌های بی‌رحمانه به آن، که از اعلام صریح مخالفت با جمهوری اسلامی و «رفراندوم» جمهوری اسلامی آغاز شده است و آخرین مواجهات شدید آنرا در دی 96، آبان 98 و جنبش زن-زندگی-آزادی در 1401 رخ داد و همچنان در جریان است، بیان جیزی است که او خود بهتر می‌داند.


(ادامه)👇


⬇️2.1


@khiyabannevis


🔻منبع:
https://www.tg-me.com/khiyabannevis/157

ادامه👇👇👇

#چپ
#برابری
#اهریمن
#ایده‌ئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوام‌فریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسان‌گرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همه‌ی_انسان‌ها

@NewHasanMohaddesi
6👎5
(ادامه)👇
⬇️2.2


نقدهای زیادی بر طیف چپ و جریان‌های گوناگون و متنوع آن وارد است اما اتهام گریز چپ از نقد دین مضحک‌ترین نقدی است که تا به حال به گوش رسیده است. چراکه موضع چپ(سوسیالیست مارکسیست و آنارشیست) درباره دین رادیکال‌ترین موضع و نقد ممکن است و توسط کسانی چون مارکس و متفکران پس از او، تا به امروز، به صراحت بیان شده است. روشن است که چنین موضع رادیکالی حتی از آدرس غلط و  ناموجه دین‌ستیزی هم فراتر و بنیان‌افکن‌تر است. به یقین این منتقد و دیدگاهای نزدیک به آن هیچگاه تاب مواجهه منطقی با چنین نقد رادیکالی را نخواهند داشت. از همین روست که ایشان در توضیح نقد مورد نظر خود نقد فقه(یا فقهی) را مثال زده‌ است. در این باره باید گفت که چنین نقدهایی فرسنگ‌ها از نظرگاه رادیکال نقد فاصله دارد. البته شخصاً معتقدم که جامعه ما، همچنان، به نگاه‌های نقاد‌انه میانجی وصل دینداران به زیست‌جهان مدرن نیاز دارد اما چنین نقدی را باید از باورمندان آن انتظار داشت. از همین رو فکر می‌کنم که، با وجود اختلاف نظر با روشنفکری دینی، نواندیشان دینی و دین‌پژوهان تجدیدنظر‌طلب باید قدردان تلاش‌های آنان باشیم.

سخن آخر: شدت یافتن فاشیسم در شکل مهاجرستیزی و اخراج پناهندگان و مهاجران افغانستانی، خصوصاً زنان و کودکانی که بسیاری در اینجا به دنیا آمده و یا اینجا پرورش یافته‌اند، و فرستادن آنها به جهنم طالبان، دردی از دردهای ما و وطن ما درمان نخواهد کرد بلکه مسیر حرکت جامعه به سوی رهایی و برابری را، از همیشه، دشوارتر خواهد کرد.

جامعه‌شناسی اکادمیک ما هم  اگر می‌خواهد جامعه و مسائل آن را بشناسد، ضرورتاً، باید با مشاهده میدانی، نزدیک و مشارکتی مسائل را فهم کند. اگرچه فرصت حضور ما در کنار خواهران و برادران مهاجرمان، به گونه‌ای غمبار و شرم‌اور، رو به اتمام است اما هنوز هم اگر کسی جویای فهم مسئله باشد می‌تواند و باید، دست‌کم، خود را به اردوگاه‌های اخراج و محل تجمع آوارگان در مرز‌ها برساند و انگاره‌های ذهنی خود را محک بزند.


⬆️2.2


@khiyabannevis

🔻منبع:
https://www.tg-me.com/khiyabannevis/158

#چپ
#برابری
#اهریمن
#ایده‌ئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوام‌فریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسان‌گرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همه‌ی_انسان‌ها

@NewHasanMohaddesi
👍5👎42🤣1
♦️من و شارلاتانیسم مارکسیستی

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۷ تیر ۱۴۰۴

زمانی به مارکسیست‌های ایرانی احترام می‌گذاشتم؛ به‌خاطر مبارزات صادقانه‌ی برخی از آن‌ها. حتا برخی از شخصیت‌های مارکسیست را دوست داشتم و دارم: خلیل ملکی.

اما آن‌ها دو بار وارد تجربه‌ی زیسته‌ی من شده اند و در هر دو بار من با زشت‌ترین رفتار یک جریان فکری و سیاسی مواجه شده ام:

۱. بار اول در نقد کتاب گذشته‌ی یک توهم بود که مدعو بودم در باشگاه اندیشه. آن‌ها نقدهای سخن‌رانان را تحمل نکردند و سرانجام جلسه را به آشوب کشیدند و لگدی به ماتحت یک سخن‌ران و مشت‌هایی به سر و صورت او حواله کردند و من جلسه را در شان خود ام ندانستم و از آن خارج شدم.

🔸سه گزارش از آن جلسه:
https://www.tg-me.com/iransociology/14329

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/11044

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/11025

۲. بار دوم نیز همین روزها بر سر ماجرای اخراج مهاجران افغانستانی توسط جمهوری‌ی اسلامی بود. مارکسیست‌های ایرانی با دیدگاه من مخالف بودند و می‌توانستند خیلی محترمانه دیدگاه مرا نقد کنند و با آن مخالفت کنند، اما آن‌ها برای من پرونده‌ی اخلاقی و اجتماعی ساختند و صفات زیر را به من نسبت دادند:

فاشیست
نژادپرست
نئوفاشیست

افغانستانی‌ستیز

در این دو تجربه من در رفتار مارکسیست‌های ایرانی چه دیدم؟

۱. خشونت نسبت به مخالفان ایده‌ئولوژی خود و افکار خود،

۲. توهین و تحقیر مخالفان،

۳. اهریمنی‌سازی‌‌ی مخالفان،

۴. تلاش برای خاموش کردن صدای مخالف
(در همین مدت من تقریبا تمام نقدهای آنان را منعکس کردم اما ندیدم هیچ‌کدام‌شان صدای من و امثال مرا منعکس کنند و شروع کردند به حملات جمعی و گروهی).

من مجموعه‌ی این رفتارها را در یک تعبیر خلاصه می‌کنم: شارلاتانیسم مارکسیستی.

اما خوب است حقیقتی را که این روزها دریافته ام برای مخاطبان ام بیان کنم: وقتی ایده‌ئولوژی‌ی ملی‌گرایی را نقد کردم، واکنش‌ها و حملات بسیار زیاد بود. اما وقتی مارکسیست‌های ایرانی را نقد کردم، چه‌قدر اندک بودند. لازم بود این‌ها را بنویسم تا ثبت شود و بماند.



🔻نمونه‌ای از رفتار شارلاتانیستی؛ تحریک احساسات مردم علیه دو کارگزار فرهنگی، محدثی و رحیم محمدی (یکی‌شان فرموده من روشن‌فکر نیستم. روشن‌فکری هم پیش‌کش خودتان!):
https://www.tg-me.com/GoftandNO/4635

🔻روشنفکر در عصر فاشیسم کیست؟:
https://www.tg-me.com/RezaNassaji/3709


#چپ
#برابری
#اهریمن
#ملی‌گرایی
#ایده‌ئولوژی
#مارکسیسم
#جمهوری_اسلامی
#انسان‌گرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#شارلاتانیسم_مارکسیستی

@NewHasanMohaddesi
15👍10👎6🤣1💔1
جناب آقای دکتر حسن محدثی

با سلام و احترام

متن شما را با دقت خواندم. به‌ درستی تجربه‌ زیسته‌ شما از مواجهه با برخی مدعیان مارکسیسم، نکات مهمی درباره چگونگی رفتار سیاسی در ایران معاصر را روشن می‌کند. اما در ادامه‌ تبیین شما، می‌توان دو نکته‌ مکمل افزود که به فهم منشأ این خشونت گفتاری و رفتاری کمک می‌کند، بی‌ آنکه توجیهی بر آن باشد:

نخست آنکه، مارکسیستهای ایرانی، خود در تاریخ سیاسی معاصر، طعم حذف، سانسور و تحقیر را به‌ شدت چشیده‌اند و این تجربه‌ سرکوب‌شده‌بودن، گاه به درونی‌سازی منطق همان سلطه‌ای منجر شده که با آن مبارزه می‌کردند، از اینرو در مواجهه با نقد، به‌جای گفتگوی عقلانی، به واکنشهای دفاعی، طرد و اهریمن‌سازی از منتقد متوسل می‌شوند.

دوم آنکه، بخشی از فعالان مارکسیست ایرانی، مارکسیسم را نه چونان روشی برای تحلیل قدرت و نقد ایدئولوژی، بلکه چون ابزاری برای بسیج نیرو و کسب قدرت سیاسی می‌فهمند، در نتیجه، هر نقد بیرونی به‌ مثابه تهدیدی برای اردوگاه سیاسی‌ شان تلقی می‌شود، نه فرصتی برای پالایش نظری.

از این منظر، آنچه شما «شارلاتانیسم مارکسیستی» نامیده‌اید، بیش از آنکه به مارکسیسم به‌مثابه یک نظریه‌ اجتماعی بازگردد، حاصل ایدئولوژیک شدن ذهنیتهایی است که خود قربانی ایدئولوژی‌اند. با احترام به تجربه‌ شما، به‌ نظر می‌رسد گفتگو درباره این آسیبهای درونی در اردوگاه چپ، نه فقط اخلاقی، بلکه ضروری است.

با احترام و آرزوی روشنی اندیشه و قلم

محسن محمودی
استادیار فلسفه
۱۸ تیر ۱۴۰۴


#مارکسیسم_ایرانی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#شارلاتانیسم_مارکسیستی

@NewHasanMohaddesi
8🤣3👍1
Forwarded from مرکز آموزشی تردید (Hussain Binesh)
بنویسم «مهاجرین» بخوانیم فرصت برای «همدلی وانسان دوستی»
درخواست همکاری
من حسین بینش هستم. موسس مرکز آموزشی تردید(https://www.tg-me.com/tardid_edu_center ) که در کابل با کودکان و دختران در حوزه زبان انگلیسی، کمپیوتر، مهارتهای زندگی و ادبیات کودکان مدت چهار سال است که فعالیت می کند. باتوجه اخراج گسترده مهاجرین، مسئولیت خود می‌دانیم که از کودکان و دختران حمایت کنیم. چون یکی از پیامدهای اخراج مهاجرین، کندن کودکان و دختران از سرزمین که در آن به دنیا آمده بودند و با آن انس گرفته بود. هم‌بازی و هم‌کلاسی پیداکرده بودند، است. متاسفانه با اخراج مهاجرین، این کودکان فشارهای روانی زیاد را متحمل خواهند شد. باتوجه به تماس که ما داشتیم، خیلی موسسه‌های آموزشی با کودکان افغانستانی کار می‌کردند که دیگر آنها را ندارند. این موسسات که سال‌ها زحمت کشیدند، نیز متحمل فشار روانی وجدانی خواهند شدند. ما می‌توانیم همکاری کنیم که حتی تحت نظر آنها، بتوانند درس بخوانند. یا هر شکل دیگری.
برای حمایت از این کودکان و دختران، لطفا آنها را با ما وصل کنید تا بتوانیم زمینه آموزش، مشاوره و ارتباط برقرار کردن را دوستان ایرانی و معلمین اش فراهم کنیم تا آهسته و آهسته روند جدای اتفاق بیفتد. یا موسسات آموزشی ارتباط برقرار کنند. برای این کار، لازم است: 1. این پست را شریک کنید.
2. موسسه‌های آموزشی که با کودکان افغانستانی کار می کردند، با ما ارتباط بگیرند.
آیدی تلگرام من: @hussainBinesh
قبل از قبل از شما سپاسگزاریم.
💔5
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️فحاشی به‌جای نقد؛ تقلیدی سطحی از مارکس؟

دکتر محسن محمودی
۱۸ تیر ۱۴۰۴

برخی مارکسیست‌های ایرانی، در مواجهه با منتقدان خود، به‌جای استدلال، به ناسزاگویی و برچسب‌زنی متوسل می‌شوند. آیا این روش از خود مارکس الهام گرفته شده است؟

واقعیت این است که مارکس در برخی نوشته‌های سیاسی خود، لحن تند و گاه تحقیرآمیزی داشت، خصوصا در نقد رقیبان ایدئولوژیکش چون لاسال یا بائر. اما این زبان، محصول منازعه‌های قرن نوزدهمی بود، نه دستور زبان همیشگی اندیشه‌ مارکسی.

آنچه امروز در ایران می‌بینیم، نه تداوم آن سنت، بلکه تقلیدی سطحی و بی‌ریشه از ادبیات جدلی مارکس است؛ تقلیدی که جای نقد رادیکال را به فحاشی ایدئولوژیک داده و نشانی از درک نظری یا بلوغ سیاسی ندارد.

مارکسیسم اگر قرار است نقشی در گفتگوی انتقادی ایفا کند، باید از ادبیات خشونت‌محور عبور کند و به زبان روشنفکری و استدلالی بازگردد.

🔻منبع:
https://www.tg-me.com/Mahmudi_mohsenn/2771


🔸محدثی: متاسفانه کارل مارکس از این کارها زیاد کرده! نمونه‌ی دیگر اش نوع مواجهه اش با پرودون است.

#نقد
#مارکس
#مارکسیسم
#زبان_سیاست
#اندیشه_انتقادی
#فحاشی_ایدئولوژیک

@NewHasanMohaddesi
4🤣4
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️در دفاع از استقلال نظری و اخلاق گفت‌وگو:
تأملی بر نقد خیابان‌نویس بر دکتر حسن محدثی

علی غفاریان

۱۸ تیر ۱۴۰۴

نقد اخیر خیابان‌نویس بر نوشته‌های دکتر حسن محدثی درباره‌ی مهاجرت افغانستانی‌ها، صرف‌نظر از ادعای دغدغه‌مندی برای مهاجران، بیش از آن‌که به یک واکاوی نظری یا واکنشی تحلیلی شباهت داشته باشد، متضمن نوعی واکنش‌گرایی ایدئولوژیک است که از ساحت نقد فاصله می‌گیرد و به برچسب‌زنی و تقلیل‌گرایی پناه می‌برد. متنی که زیر عنوان نقد ارائه شده، به‌جای آن‌که با مفاهیم جامعه‌شناختی و تحلیل نظری متن اصلی درگیر شود، با پناه بردن به لحن اخلاقی‌گرایانه‌ی آمرانه، در واقع در حال حذف نمادینِ یک رویکرد بدیل در عرصه‌ی سیاست‌گذاری و تحلیل جامعه‌شناختی است.

دکتر حسن محدثی، استاد جامعه‌شناسی با سابقه‌ای طولانی در تدریس و پژوهش، از معدود چهره‌هایی‌ست که همواره از شاگردان خود خواسته است تا بی‌مهابا آثارش را نقد کنند، به باورهای تثبیت‌شده شک کنند و از مرجعیت‌های فکری هراس نداشته باشند. همین سابقه‌ی پررنگ از دعوت به اندیشیدن انتقادی و پرهیز از تقدس‌گرایی فکری، خود مؤید آن است که دیدگاه‌های او باید در افق یک مواجهه‌ی علمی و دیالوگ آزاد مورد بررسی قرار گیرد، نه در میدان داوری ایدئولوژیک.

خشونت نمادین در پوشش اخلاق

بوردیو در مفهوم «خشونت نمادین» نشان می‌دهد که قدرت می‌تواند از طریق زبان، معنا و داوری‌های ظاهراً بی‌طرف، کنش‌های سلطه‌گرانه‌ای را پیش ببرد. برچسب‌هایی مانند «فاشیسم»، «پناهنده‌ستیزی» یا «دیگری‌هراسی» وقتی بدون دقت نظری و خوانش ساختاری به کار می‌روند، خود بدل به ابزار خشونت نمادینی می‌شوند که نه فهم را تقویت، بلکه امکان گفت‌وگو و تکثر را مسدود می‌کنند. این دقیقاً همان نقطه‌ای‌ست که نقد را از موضع رهایی‌بخش به موضع حذف‌گرایانه‌ی سیاسی تقلیل می‌دهد.

اخلاق گفت‌وگو و وظیفه‌ی روشنفکری

هابرماس، در نظریه‌ی کنش ارتباطی، بر این باور است که گفت‌وگوی بین سوژه‌ها باید بر پایه‌ی «ادعای درستی» (validity claim) بنا شود: یعنی طرفین در مقام سخن‌گو، باید استدلال‌های خود را نه بر مبنای قدرت یا شهرت، بلکه بر پایه‌ی صدق، درستی و قابلیت بررسی عقلانی طرح کنند. در نقد خیابان‌نویس، به‌جای ورود به استدلال‌های دکتر محدثی، شاهد فضایی از داوری اخلاقی-سیاسی هستیم که جای گفت‌وگوی برابر و متقابل را گرفته است.

ادوارد سعید، در مقام روشنفکر عمومی، بر لزوم عبور از جماعت‌گرایی‌های افراطی و حفظ استقلال فکری تأکید داشت. روشنفکر مستقل ممکن است در بزنگاه‌های اجتماعی، مواضعی اتخاذ کند که نه با جریان غالب هم‌سو باشد و نه مورد رضایت همه‌ی نیروهای اپوزیسیون. الزام وفاداری روشنفکر، نه به «لایک‌های پرتعداد» است و نه به ائتلاف‌های ایدئولوژیک، بلکه به استقلال رأی و صداقت فکری او در تحلیل مسائل.

مرز همدلی و سامان‌دهی

بر خلاف ادعای متن خیابان‌نویس، طرح دکتر محدثی برای «ایجاد اردوگاه‌های موقت در نزدیکی مرزها»، نه تنها در تقابل با شأن انسانی مهاجران نیست، بلکه می‌تواند یک راهکار میانه برای مواجهه با وضعیت تراژیک مهاجرت گسترده و کنترل‌ناشده باشد. این طرح، در چارچوب حقوق بین‌الملل، سابقه دارد و در بسیاری از کشورها توسط نهادهای مستقل انسان‌دوستانه نیز پیگیری می‌شود. ادعای «مهاجرستیز» بودن چنین دیدگاهی، چشم‌پوشی بر تفاوت میان سطح اخلاقی همدردی و سطح ساختاری سیاست‌گذاری عمومی است. جامعه‌شناس موظف است میان این سطوح تمایز بگذارد، حتی اگر این تمایز ناخوشایند به‌نظر برسد.

تقلیل فاشیسم و خلط مفاهیم

همچنین به‌کارگیری واژه‌هایی چون «فاشیسم» در نقد حاضر، بدون تعریف دقیق، زمینه‌ تاریخی، و تمایزگذاری میان رویکردهای مهاجرستیز، نژادپرست یا ملی‌گرای افراطی، دلالت بر نوعی تورم واژگانی دارد که نتیجه‌اش بی‌اعتبار شدن خودِ مفهوم فاشیسم است. آدرنو، در نقد عقلانیت ابزارگرا، تأکید می‌کرد که یکی از ریشه‌های فاشیسم، نه در بدیِ نظریه‌های رقیب، بلکه در تقلیل‌گرایی و حذف گفت‌وگوی انتقادی نهفته است.

نتیجه: نقد باید خود را نقد کند

نقد خیابان‌نویس، با وجود نیت ظاهراً انسانی، عملاً در حال بازتولید خشونت نمادین، تقلیل نظری مفاهیم، و محروم کردن مخاطب از امکان شنیدن صدای دیگر است. وظیفه‌ی نقد، حذف و تخریب نیست، بلکه خلق گفت‌وگویی‌ست که هم بتواند بر ساختارها فشار وارد کند، و هم بتواند نظریه‌ها را به چالش بکشد بی‌آن‌که به دشمن‌سازی از «دیگری فکری» منجر شود.

اگر بناست بر برابری، رهایی و عدالت تأکید کنیم، نخست باید آن را در روش نقد و منش فکری خود بازتاب دهیم. بدون این، هر نقدی ـ حتی در دفاع از والاترین ارزش‌ها ـ ممکن است به ابزاری برای بازتولید همان خشونتی بدل شود که علیه آن صف‌آرایی کرده است.

#نقد
#خشونت
#فاشیسم
#زبان_سیاست
#علی_غفاریان
#اندیشه_انتقادی


@NewHasanMohaddesi
👍6👏1🤣1
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افاغنه و واقعیت‌های پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت اول)
احمد فعال

واقعیت‌های پیشارو
1- واقعیت نخستی که نباید نایده گرفت این است که جمعیت 80 میلیونی ایران با این همه کمبودها، از آب و برق و بهداشت و آموزش گرفته تا موادغذایی، تاب تحمل 6 میلیون مهاجر افغانی را ندارد. کسانی که به این مهم آگاه هستند باید بدون بحث‌های اضافی راه‌کارهای قانونی را به دولت نشان بدهند، تا دولت یا از طریق دیوارکشی و یا از طریق ایستگاه‌های بازرسی، از یک طرف ورود افاغنه را به کشور مدیریت کند، و از طرف دیگر مانع از هجوم این حجم از جمعیت شوند که بیرون از طاقت جمعیت کشور است.
2- به غیر از آنچه که در توان و مدیرت دولت است، از بقیه مردم چه آنهایی که با مهاجرت افاغنه مخالفت می‌کنند و چه آنهایی که بنا به رویه انسان‌دوستی مرافقت می‌کنند، از هیچ‌کس هیچ کاری ساخته نیست، الا اینکه جامعه را به سمت دو قطبی شدن بیشتر سوق دهیم.
3- یک واقعیت دیگر را نباید نادیده گرفت، و آن اینکه یک موج بسیار شدید و گسترده و نژادپرستانه علیه افاغنه از سالها پیش به راه افتاده است. یک ویدئوی آن را در کانال بیان آزادی منتشر خواهم کرد. کانال‌های تلگرامی‌ به راه انداخته‌اند، که یکی از آنها با عنوان کمپین اخراج افغانی‌ها روی گوشی من هست. اظهارنظرها در این کانال و افغانستانی‌ستیزی و نژادپرستانه در این کانال، و باران پست‌هایی که روزانه در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شوند، واقعا شرم‌گینانه و چه عرض کنم واقعا وحشتناک است.
4- اینجانب بیش از 15 سال با افاغنه ارتباط داشته‌ام و در 7 سال گذشته در شمال کشور ارتباط گسترده‌ای با مهاجران افغانستانی داشته‌ام. تقریباً بدون استثناء آنها را افرادی با سه ویژگی ثابت شناخته‌ام. بسیار سخت کوش، بسیار قابل اعتماد و بسیار کم توقع هستند. بارها گفته‌ام که پشت سر اینها می‌شود نماز هم خواند. درست است که پایبندی‌های آنها به مذهب و نماز و روزه بسیار شدید است، به طوری که در بدترین هوای گرم و طاقت‌فرسا بدون هیچ اجباری نماز و روزه خود را ترک نمی‌کنند، اما با هیچ افغانستانی مواجه نشده‌ام که گرایشاتی طالبانی داشته باشد. به عکس اکثریت آنها از فرهنگ مدرن جوانان ایرانی تقلید می‌کنند، و در پوشش خود سعی می‌کنند به روز باشند. بنابراین اتهام طالبان‌آفرینی به نظرم هیچ پایه و اساسی ندارد.
5- یک واقعیت دیگر این است که اغلب ساخت و سازها و عمران و آبادی کشور به دست کارگران افغانستانی انجام شده است. شما اگر با کسانی که در کار ساخت و ساز هستند، و یا ویلادارهای بالای شهر که سرایدار انتخاب می‌کنند، اغلب آنها ترجیح می‌دهند از کارگران افغانستانی استفاده کنند، چون هم مطمئن‌تر هستند و هم سخت‌کوش‌تر. همین چند روز پیش کارفرمای یک ساختمان بزرگی که روبروی منزل ما در حال ساخت و ساز است، با سرکارگر جرّ و بحث می‌کرد. به سرکارگر با عصبانیت می‌گفت، بعد از اخراج کارگران افغانستانی، از زمانی که این کارگران جدید را آوردیم، هر روز یک چیز کم می‌شود، و این توی کار ما اصلاً سابقه نداشت.
6- یک واقعیت دیگر که نباید از دیده پنهان بماند این است که وقتی چند میلیون اتباع یک کشور، آنهم یکدست از تمام اقشار ضعیف و تهی‌دست، به کشور دیگر مهاجرت می‌کنند، هر اندازه از تک تک آنها تجربه درستکاری و سخت‌کوشی داشته باشیم، اما نمی‌توان انکار کرد که حتی اگر یک دهم درصد آنان بزهکار و یا مستعد بزهکاری باشند، در سرجمع 6 میلیون نفر، شش هزار نفر افراد خطرناک وارد کشور می‌شوند، که به اندازه کافی برای آسیب زدن به کشور کافی است. شمار بزهکاری در ایران دهها و شاید صدها برابر بیشتر است. اما همین شش هزار نفر را نباید نادیده انگاشت. به جای براه انداختن و یا دامن زدن به امواج افغانستانی‌ستیزی، این بر عهده دولت بود و هست که راه حل‌های امنیتی در این باره بیابد.


https://www.tg-me.com/bayane_azadi
👌2🤣2🤔1
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افاغنه و واقعیت‌های پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت دوم)
احمد فعال

برون‌ریختگی فرهنگی از خیال تا واقعیت
از این شش واقعیت که بگذریم برمی‌گردم به نقدهای دوست عزیزمان آقای دکتر محدثی.
الف) دکتر محدثی از سوی بعضی از منتقدین به نئوفاشیسم متهم شده است. به نظر من این اتهام به ایشان کاملاً بی‌اساس است، دستکم برخلاف شأن انسان‌دوستی است که از ایشان سراغ داریم. اما یک واقعیت را نباید از دیده پنهان داشت و آن اینکه، ایشان در مواجهه با مهاجران افغانستانی یکی دو یادداشت دارند که متأسفانه مواجهه درستی نیست، و این بهانه را به دست منتقدینِ به شدت مخالف می‌دهد، که به ایشان نسبت نئوفاشیسم بزنند. در یکی از یادداشت‌ها از برون‌ریختگی فرهنگی صحبت می‌کند. مراد ایشان از برون‌ریختگی فرهنگی این است که: «برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی با نوعی فرهنگ‌زدایی‌ی بازاندیشانه و نوعی جامعه‌پذیری‌ی معکوس هم‌راه است. در فرهنگ‌زدایی‌ی بازاندیشانه فرد نسبت به برخی از عناصر فرهنگی‌ی پیش از این مقبول خود دچار تشکیک می‌شود و رفته‌رفته ان‌ها را وا می‌نهد. در ابن‌جا است که آماده‌گی پیدا می‌کند عناصر فرهنگی‌ی نسل‌های جدید را بپذیرد». از این بحث در می‌گذریم که برون‌ریختگی فرهنگی، به جز در حد یک واژه، حرف تازه و سخن تازه‌ای نیست. در یک عبارت ساده می‌خواهد بگوید، مردم ایران در فرایند مدرن شدن از سنت‌های گذشته جدا شده‌اند و عناصر فرهنگ سنتی را از خود دور کرده‌اند. نکته مهم نتیجه‌گیری است که گفته می‌شود: «اما برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی‌ی جمعی برای مدرن‌شدن جامعه و توسعه‌ی اجتماعی بسیار اهمیت دارد. بر اساس چنین منطق و چنین تحلیلی است که معتقد ام ورود میلیون‌ها یا حتا صدها هزار مهاجر به داخل کشور (خواه افغانستانی و خواه کرد و خواه عراقی) که هرگز چنین تجربه‌ی تاریخی‌ی بزرگی را نداشته‌اند، می‌تواند ثمرات ارزش‌مند این برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی‌ی جمعی را از بین ببرد یا آن‌ها را تضعیف کند. فرزندآوری‌ی زیاد این خانواده‌های مهاجر نیز به این روند مخرب دامن خواهد زد». هر چند واژه برون‌ریختگی فرهنگی را به خالص‌سازی فرهنگی بهتر می‌توان اطلاق کرد، تا آنچه نویسنده مراد می‌کند، لیکن کل داستان برون‌ریختگی ایشان و یا به عبارتی، گذار از سنت‌گرایی به مدرن‌گرایی، در حضور میلیونی مهاجران افغانستانی، هم مخدوش است وهم معلوم نیست مطلوب باشد. این بحث را عجالتاً رها می‌کنیم و جلوتر بدان بازخواهم گشت، اما اگر این منطق درست باشد (توجه کنید صرف منطق بحث را می‌گویم نه مجانست موضوعی)، خوب نازی‌های آلمان هم می‌توانستند بگویند، ما در حال خالص‌سازی فرهنگی هستیم، و وجود یهودیان و نژادهای دیگر روند خالص‌سازی را تهدید می‌کنند، باید آنها را از کشور بیرون راند و یا با یک درجه لطف بیشتر، آنها را در یک اردوگاه نزدیک مرز با یک غذای بخور نمیر نگاه داریم، تا در فرصت به کشور خودشان برگردند. برون‌ریختگی فرهنگی به همین تعبیری که دکتر محدثی می‌گوید، اگر خالص‌سازی فرهنگی نباشد، یک نوع حراست از فرهنگی است که بنا به مقتضیات مدرن‌سازی در حال خالص‌سازی خود است، اما این‌بار نوعی خالص‌سازی وارونه صورت می‌گیرد. یعنی به جای اینکه ناخالصی‌های فرهنگ غیرخودی دور ریخته شوند، خود را در فرهنگ غربی خالص می‌کند، و ناخالصی‌هایی که طی قرون از آن خود بوده، می‌زداید.
جلوگیری از ورود مهاجرانی که ممکن است لطمه‌ای به خالص‌سازی وارونه بزنند، همان تعبیری است که اگرچه من نمی‌پسندم، ولی منتقدان نادوست می‌توانند آن را به نئوفاشیسم تشبیه کنند، و لذا خود دکتر محدثی باید مواظب اظهارات خود باشد. اگر ایشان قصد غربی‌سازی کردن نداشتند، و به همان معنای برون‌ریختگی فرهنگی می‌توانستند از اصطلاح پالایش فرهنگی دکتر شریعتی استفاده کنند. پالایش فرهنگی که مورد نظر شریعتی بود، این بود که فرهنگ و سنت‌ها را از عناصر عقب‌مانده و خرافی پالایش کنیم. مثلا در قسمی که مربوط به نگرش دینی می‌شود، اسلام نواندیشی و پویا و دانش‌ورز را جانشین اسلام مداحی و روضه‌خوانی بگردانیم. در اقسام دیگر هم می‌توان دست به پالایش زد و سنت‌هایی که مانع پویایی جامعه می‌شوند زدود، و سنت‌های نو در آن ایجاد کرد. این سنت‌ها حتی می‌توانند شامل بعضی از سنت‌های مدرن و غربی هم باشند. پالایش فرهنگی، در حقیقت نه گفتمان فرهنگی محافظه‌کاری است، و نه گفتمان فرهنگی غربی‌سازی. بلکه می‌تواند نوعی انتخاب هوشمندانه و آگاهانه در گزینش سنت فرهنگی جدید باشد. اکنون واقعیت برون‌ریختگی را در رابطه با آنچه ایشان طالبان‌آفرینی می‌نامد، پی می‌گیریم ببنیم داستان از چه قرار است. 18 تیرماه 1404
ادامه دارد


https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12751
👍2🤣2🤔1
♦️میهمان‌پذیری‌ی انسانی یا مواجهه‌ی تمدنی: گذر تمدنی‌ی ایران و برخورد تمدّنی با افغانستان
ص۱

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ تیر ۱۴۰۴

مواجهه‌ی سادده‌سازانه با مهاجرپذیری‌ی میلیونی‌ی جمهوری‌ی اسلامی، مسأله را تا حد یک مسأله‌ی اخلاقی و انسانی در سطح خرد تقلیل می‌دهد. نتیجه اش می‌شود همین که دکتر فعال نوشته است: من با افغانستانی‌های زیادی مواجه بوده ام و آن‌ها آدم‌های خوبی هستند! انگار من گفته ام افغانستانی‌های مهاجر آدم‌های بدی هستند! دکتر احمد فعال با همین نگاه ساده‌سازانه و نگرش در سطح خرد و محصول معدودی تعاملات بیناشخصی نوشته است:

«اینجانب بیش از 15 سال با افاغنه ارتباط داشته‌ام و در 7 سال گذشته در شمال کشور ارتباط گسترده‌ای با مهاجران افغانستانی داشته‌ام. تقریباً بدون استثناء آنها را افرادی با سه ویژگی ثابت شناخته‌ام. بسیار سخت کوش، بسیار قابل اعتماد و بسیار کم توقع هستند. بارها گفته‌ام که پشت سر اینها می‌شود نماز هم خواند. درست است که پایبندی‌های آنها به مذهب و نماز و روزه بسیار شدید است، به طوری که در بدترین هوای گرم و طاقت‌فرسا بدون هیچ اجباری نماز و روزه خود را ترک نمی‌کنند، اما با هیچ افغانستانی مواجه نشده‌ام که گرایشاتی طالبانی داشته باشد. به عکس اکثریت آنها از فرهنگ مدرن جوانان ایرانی تقلید می‌کنند، و در پوشش خود سعی می‌کنند به روز باشند. بنابراین اتهام طالبان‌آفرینی به نظرم هیچ پایه و اساسی ندارد» (فعال، ۱۹ تیر ۱۴۰۴، https://www.tg-me.com/bayane_azadi/3939).

راست اش اگر تعداد مهاجران افغانستانی چند ده هزار نفر بیش‌تر نبود، من هم مشکلی نمی‌دیدم و اصلاً موضوع را خیلی جدی نمی‌گرفتم و وقت ام را برای چنین بحثی تلف نمی‌کردم. اما اکنون با ورود میلیون‌ها افغانستانی به ایران از نظر من با یک مسأله‌ی کشوری و در سطح کلان جامعه (جامعه‌ای societal) مواجه هستیم نه با یک پدیده‌ی بیناشخصی در حد تعاملات دکتر فعال عزیز یا این و آن افراد مدعی‌ی هیاهوگر با مهاجران افغانستانی‌ها.

امّا این مسأله‌ی کلان و جامعه‌ای چیست و من چرا در باره‌ی آن هشدار می‌دهم و تقلیل آن را به یک موضوع بشردوستانه‌ی اخلاقی و انسانی در سطح خرد مثل میهمان‌پذیری خطرناک می‌دانم. از نظر من با یک مواجهه‌ی تمدّنی مواجه هستیم نه با یک میهمان‌پذیری از افغانستانی‌های مهاجر.

برای این‌که بتوانم بحث ام را دقیق‌تر توضیح بدهم، نخست باید تعریفی از تمدن ارایه کنم. برای ورود به بحث، دست‌کم تعریفی مقدّماتی از مفاهیم تمدّن و فرهنگ ضرورت دارد. تمدّن را برخی با باهمستان (جامعه در معنای عام) برابر می‌گیرند و از هر باهمستانی به‌منزله‌ی یک تمدّن یاد می‌کنند. برخی متون نیز تمدّن را معادل حکومت می‌دانند. مثلاً حکومت‌ها یا امپراتوری‌ها را یک تمدّن تلقّی می‌کنند. این تعابیر خیلی دقیق به‌نظر نمی‌رسند. از این رو می‌کوشم تعریف دقیق‌تری از تمدّن به‌دست دهم و بحث ام را بر مبنای چنین تعریفی پیش ببرم. شاید بتوانیم با نگاهی متفاوت تمدّن را کلّیتی‌ بدانیم شامل اجزای زیر:

الف) یک نظام سیاسی‌-اداری‌ی خاص که کارکرد تنظیم سیاسی و اداری‌ و مدیریتی‌ی باهمستان را انجام دهد و واجد سطحی از دیوان‌سالاری است؛

ب) یک فرهنگ ویژه که الگوهای پاسخ‌گویی به نیازهای انسانی و اجتماعی و نوع مواجهه با محیط و دست‌کاری‌های طبیعت (سطح نسبتاً بالایی از فن‌شناسی) و نیز تنظیم روابط بیناشخصی را مشخّص می‌سازد و به‌نحو خاصّی زنده‌گی‌ی افراد را معنا می‌بخشد و موجّه می‌سازد؛

ج) تبلوری مشخّص از نهادهای اصلی‌ی یک باهمستان (شامل دین، خانواده، سیاست، اقتصاد، آموزش و پرورش، سلامت و به‌داشت، ارتباطات، و حقوق و قضا) با کارگزارانی قابل تشخیص؛

د) یک سنّت که در طی‌ی زمان برای اقامت معنایی و انفسی‌ی مردمان شکل گرفته است و واجد چهار مؤلّفه‌ی اصلی‌ است: وجه هرمنوتیک، وجه هویّت، وجه مشروعیّت، و وجه هنجارین یا شیوه‌ی زنده‌گی؛

ه) فراروی‌ از جامعه و فرهنگ نانویسا و دست‌یابی به خط و امکان انتقال همه‌جانبه‌تر فرهنگ به نسل‌های بعد.

ادامه👇👇👇



#احمد_فعال
#برخورد_تمدنی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری


@NewHasanMohaddesi
♦️میهمان‌پذیری‌ی انسانی یا مواجهه‌ی تمدنی: گذر تمدنی‌ی ایران و برخورد تمدّنی با افغانستان
ص۲

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ تیر ۱۴۰۴

با این تعریف، نمی‌توان وجود یک نظام سیاسی یا حکومت را به معنای وجود تمدّن تلقّی کرد. به‌عبارت دیگر، نمی‌توانیم بگوییم که به تعداد حکومت‌ها تمدّن هم داریم. تعریفی که کلاریس سویشر از تمدّن به‌دست می‌دهد تا حدّی به تعریف من نزدیک است. این تعریف هم بر پیچیده‌گی و هم بر تبلور نهادی و هم بر سطح قابل توجّهی از فن‌شناسی برای دست‌کاری‌ی طبیعت و هم بر ورود به مرحله‌ی خط و نویسایی تمرکز کرده است:

«واژة civilization [که در فارسی به «تمدن» تر‌جمه می‌شود] از واژة لاتین civis به معنای «شهروند» می‌آید. با آن‌که تاریخ‌نگاران در به‌کارگیری این اصطلاح تا اندازه‌ای با یکدیگر اختلاف نظر دارند، ولی تعریف تمدن شامل ایدة مردمان ساکن در شهرها و روستاهاست که روابط اجتماعی پیچیده‌ای دارند. مردمان متمدن توانسته‌اند تا اندازه‌ای بر طبیعت چیره شوند، قانون، حکومت، کسب و کار، دین، هنر، و خط را پدید آورند و این دستاوردها را به نسل‌های بعد منتقل سازند» (سویشر، ۱۳۸۷: ۱۲).

نکته‌ی مهم در این‌جا فرآیندی است که در طی‌ی آن یک باهمستان حرکت می‌کند، دچار تحوّل می شود، و سرانجام یک تمدّن می‌آفریند. در این باره، دیدگاه‌ها متفاوت است، امّا یکی از دقیق‌ترین و جامع‌ترین آن‌ها مراحلی است که کارول کویگلی برای شکل‌گیری و زوال یک تمدّن برمی‌شمرد:
«به گفتة کویگلی، الگوی آغاز تا پایان کار یک تمدن را می توان در هفت مرحله پی گرفت:

نخست، آمیزش: یک تمدن آغاز نمی شود مگر وقتی که دو یا چند فرهنگ با هم درآمیزند و فرهنگ جدیدی را شکل دهند.
دوم، آبستنی، هنگامی که مردم شروع به نوآوری، گردآوری ثروت، و سرمایه‌گذاری کنند، تمدن دورة رشد ابتدایی را از سر می‌گذراند.
سوم، شکوفایی: تمدن‌ها، به‌منزلة معیارهای پیشرفت زندگی، رشد می‌کنند، جمعیت‌ها افزایش و مرزها توسعه می‌یابند و دانش افزون می‌شود.
چهارم، ستیز: وقتی شکوفایی تمدن رو به زوال می‌نهد که دچار ستیز و کشمکش می‌شود. آن‌گاه تنش‌های طبقاتی افزونی می‌یابند، جنگ به‌وقوع می‌پیوندند و فضای بدبینانه‌ای حاکم می‌شود.
پنجم، امپراتوری جهانی: تمدن، حکومتی چنان قدرتمند را پدید می‌آورد که آسوده و کامروا می‌نماید، ولی گروهی اندک‌شمار ثروت را بر باد می‌دهند در حالی که اکثریت در تلاش زنده ماندن هستند.
ششم، فروپاشی: تمدن هنگامی فرو می‌پاشد که ثروتش مصرف شود و اقتصادش به حالت رکود بیفتد. معیارهای زندگی و سواد رو به زوال نهند، و در درون گروه‌های جامعه کشمکش پدید آید.
هفتم، یورش: تمدن آن‌قدر رشد می‌کند که در دفاع از خود ضعیف می‌شود و چنین وضعیتی این امکان را به بیگانگان می دهد که بر آن بتازند و کارش را پایان دهند.

کویگلی خاطر نشان می‌سازد که تمدن‌ها، به نسبت‌های متفاوتی، این مراحل را از سر می‌گذرانند. نخستین تمدن، این چرخة هفت مرحله‌ای را در یک دورة پنج یا شش هزار ساله به انجام رساند» (همان: ۱۳).

امّا فرهنگ (به‌معنای عامِّ مخلوقات مادّی و فرامادّی‌ی یک باهمستان) در این تعریف، زیرمجموعه‌ای از یک تمدّن است. البتّه، چنان‌که گفته شد، وجود باهمستان به معنای وجود تمدّن نیست. با این تعریف از تمدّن می‌توان از باهمستانِ پیشاتمدّن نظیر قبیله یا اَشکال دیگر باهمستان‌ها یاد کرد که در آن هنوز نظام سیاسی و اداری وجود ندارد و نهادهای اصلی نیز هنوز تبلور اجتماعی نیافته اند. هم‌چنین از باهمستان نیمه تمدّنی نیز می‌توان سخن گفت که اشاره به باهمستان‌هایی دارد که در مسیر تمدّن‌آفرینی پیش رفته اند، امّا هنوز در میانه‌ی راه اند. تمدّن‌ها را هم می‌توان بر اساس نظام سیاسی و اداری و نوع نهادهایش، به تمدّن‌های ساده و نیمه پیچیده و پیچیده تقسیم کرد.

تمدّن‌ها به‌طور کلّی بر میراث برجای مانده از نسل‌های پیشین بشریّت مبتنی اند و ریزه‌خوار این میراث اند. از این رو، ادّعای خلوص‌گرایی‌ی تمدّنی و ادّعای ساختن تمدنّی از هیچ و یک‌سره ابتکاری، ادّعای باطلی است. امّا تمدّن‌ها را می‌توان از نظر میزان دِینی که به یک‌دیگر دارند، مورد بررسی قرار داد و با یک‌دیگر مقایسه کرد.


ادامه👇👇👇



#احمد_فعال
#برخورد_تمدنی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری


@NewHasanMohaddesi
2025/07/10 09:24:01
Back to Top
HTML Embed Code: