♦️نقد ایدهئولوژی: گفتوگوی حسن محدثیی گیلوایی و سیدجواد میری در بارهی ایدهئولوژی و ایدهئولوژیساز اسلامگرا (دکتر علیی شریعتی)
🔻هماکنون در لینک زیر قابل دیدن و شنیدن است:
https://youtu.be/plGvqko8URg?si=DJyylNHiE17owd3D
#ایدهئولوژی
#علی_شریعتی
#سیدجواد_میری
#ایدهئولوژیسازی
#ایدهئولوژیپژوهی
@NewHasanMohaddesi
🔻هماکنون در لینک زیر قابل دیدن و شنیدن است:
https://youtu.be/plGvqko8URg?si=DJyylNHiE17owd3D
#ایدهئولوژی
#علی_شریعتی
#سیدجواد_میری
#ایدهئولوژیسازی
#ایدهئولوژیپژوهی
@NewHasanMohaddesi
♦️ضروری و مهم
۱۲ تیر ۱۴۰۴
"سلام
دست یاری را بدهیم تا ناتوانی سلامت خود را بازیابد. دختری در دورهی نوجوانی گرفتار بیماری مغزی است و لخته خونی در مغز او است و حملات متعدد عصبی که به حالت غش و تشنج تبدیل میشود باعث رنجوری او گردیده و از درس و مشق و زندگی بازمانده است. او از پارسال تحت معالجه است و باید سریعا هم جراحی شود.
از لحاظ مالی بسیار ضعیف و البته باید گفت هیچ ندارند و خانواده تهیدست هستند. به همین خاطر برای معالجه اساسی باید بستری و جراحی شود. وجه و مبلغ مورد احتیاج بسیار زیاد است. به همین خاطر دست یاری دراز شده است تا بتوان به او رسیدگی و سلامتی را بازیابد.
لطفا اگر توان هست مدد شود!
شمارهی کارت واریزی
6037
9915
3102
9829
بانک ملی بنام
بهناز موچه کیانی"
#خیر
@NewHasanMohaddesi
۱۲ تیر ۱۴۰۴
"سلام
دست یاری را بدهیم تا ناتوانی سلامت خود را بازیابد. دختری در دورهی نوجوانی گرفتار بیماری مغزی است و لخته خونی در مغز او است و حملات متعدد عصبی که به حالت غش و تشنج تبدیل میشود باعث رنجوری او گردیده و از درس و مشق و زندگی بازمانده است. او از پارسال تحت معالجه است و باید سریعا هم جراحی شود.
از لحاظ مالی بسیار ضعیف و البته باید گفت هیچ ندارند و خانواده تهیدست هستند. به همین خاطر برای معالجه اساسی باید بستری و جراحی شود. وجه و مبلغ مورد احتیاج بسیار زیاد است. به همین خاطر دست یاری دراز شده است تا بتوان به او رسیدگی و سلامتی را بازیابد.
لطفا اگر توان هست مدد شود!
شمارهی کارت واریزی
6037
9915
3102
9829
بانک ملی بنام
بهناز موچه کیانی"
#خیر
@NewHasanMohaddesi
♦️لطفا به آثار دنیای مجازی اعتماد نکنید! مورد علیی بندری
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱۳ تیر ۱۴۰۴
در فضای مجازی اطلاعات بسیار متنوّعی منتشر میشوند. آیا میتوانیم به آنها اعتماد و استناد کنیم؟ پاسخ من منفی است. در مسیر تحقیقات ام با یک مورد مهم مواجه شدم و مخاطبان محترم را در بارهی آن مطّلع میسازم و بر اساس آن نتیجه میگیرم که نباید به آثار دنیای مجازی اعتماد و استناد کنیم، چون گهگاه دربردارندهی خطاهای بسیار اساسی هستند؛ مگر اینکه از صحتشان مطمئن شویم.
آقای علیی بندری در گزارشی که راجع به نوع رفتار حاکمان امپراتوریی روم با مسیحیان در سه قرن آغازین میلادی میدهد، سه خطای عمده دارد. من فقط همین قسمت از بحث وی را پژوهیدم و سه خطای بزرگ در آن یافتم.
این تندترین و مبالغهآمیزترین گزارشی است که از آزار و اذیّت مسیحیان بهدست امپراتوران چندخداپرست رومی دیده ام. چنانچه مطابق با واقع باشد، فرضیهی مرا بهطور جدّی نقض میکند و نشان میدهد این ادّعا که چندخداپرستی منجر به مداراگریی دینی میشود، دستکم عمومیّت ندارد. چند گزاره در متن علیی بندری بیشتر بهچشم میآیند و مهمتر اند:
۱. مسیحیّت در امپراتوریی روم تا قرن چهارم ممنوع بوده است؛
۲. چند صد سال در امپراتوریی روم مسیحیان تحت «آزار و تعقیب و مجازات» بوده اند:
«چند صد سال ممنوعیت و آزار و تعقیب و مجازات و نهایتا در قرن چهارم مسیحیت از دینی که زمانی ممنوع بود در روم تبدیل شد به تنها دینی که مجاز بود در روم»؛
۳. مسیحیان در امپراتوریی روم صرفاً بهخاطر دینداریشان قربانیی آزار و تعقیب و شکنجه و مرگ بهدست حاکمان امپراتوریی روم بودند.
بررسیهایم نشان میدهند که هر سه مدّعای فوق خطا هستند؛ زیرا:
۱. مسیحیت در امپراتوریی روم اصلا ممنوع نبوده است و از همان قرن اول، کلیساهای مختلف شکل گرفته اند و مسیحیت در امپراتوریی روم تبلیغ شده است؛
۲. چند صد سال آزار و تعقیب و شکنجه وجود نداشته بلکه در برخی دورههای محدود و در دوران حکومت برخی امپراتورها اینگونه بوده است؛
۳. مسیحیان صرفاً قربانیی دینداریشان نبوده اند بلکه اقداماتی میکرده اند که آنها را هدف برخورد قرار میداده است.
🔻لینک یوتیوب:
https://youtu.be/o2Ay_is_FQU?si=FzKWoA8SYPskpGal
🔻لینک متن از علیی بندری:
https://bpluspodcast.com/blog/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7/
#دین
#مسیحیت
#علی_بندری
#چندخداپرستی
#مداراگری_دینی
#تاریخ_مسیحیت
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱۳ تیر ۱۴۰۴
در فضای مجازی اطلاعات بسیار متنوّعی منتشر میشوند. آیا میتوانیم به آنها اعتماد و استناد کنیم؟ پاسخ من منفی است. در مسیر تحقیقات ام با یک مورد مهم مواجه شدم و مخاطبان محترم را در بارهی آن مطّلع میسازم و بر اساس آن نتیجه میگیرم که نباید به آثار دنیای مجازی اعتماد و استناد کنیم، چون گهگاه دربردارندهی خطاهای بسیار اساسی هستند؛ مگر اینکه از صحتشان مطمئن شویم.
آقای علیی بندری در گزارشی که راجع به نوع رفتار حاکمان امپراتوریی روم با مسیحیان در سه قرن آغازین میلادی میدهد، سه خطای عمده دارد. من فقط همین قسمت از بحث وی را پژوهیدم و سه خطای بزرگ در آن یافتم.
این تندترین و مبالغهآمیزترین گزارشی است که از آزار و اذیّت مسیحیان بهدست امپراتوران چندخداپرست رومی دیده ام. چنانچه مطابق با واقع باشد، فرضیهی مرا بهطور جدّی نقض میکند و نشان میدهد این ادّعا که چندخداپرستی منجر به مداراگریی دینی میشود، دستکم عمومیّت ندارد. چند گزاره در متن علیی بندری بیشتر بهچشم میآیند و مهمتر اند:
۱. مسیحیّت در امپراتوریی روم تا قرن چهارم ممنوع بوده است؛
۲. چند صد سال در امپراتوریی روم مسیحیان تحت «آزار و تعقیب و مجازات» بوده اند:
«چند صد سال ممنوعیت و آزار و تعقیب و مجازات و نهایتا در قرن چهارم مسیحیت از دینی که زمانی ممنوع بود در روم تبدیل شد به تنها دینی که مجاز بود در روم»؛
۳. مسیحیان در امپراتوریی روم صرفاً بهخاطر دینداریشان قربانیی آزار و تعقیب و شکنجه و مرگ بهدست حاکمان امپراتوریی روم بودند.
بررسیهایم نشان میدهند که هر سه مدّعای فوق خطا هستند؛ زیرا:
۱. مسیحیت در امپراتوریی روم اصلا ممنوع نبوده است و از همان قرن اول، کلیساهای مختلف شکل گرفته اند و مسیحیت در امپراتوریی روم تبلیغ شده است؛
۲. چند صد سال آزار و تعقیب و شکنجه وجود نداشته بلکه در برخی دورههای محدود و در دوران حکومت برخی امپراتورها اینگونه بوده است؛
۳. مسیحیان صرفاً قربانیی دینداریشان نبوده اند بلکه اقداماتی میکرده اند که آنها را هدف برخورد قرار میداده است.
🔻لینک یوتیوب:
https://youtu.be/o2Ay_is_FQU?si=FzKWoA8SYPskpGal
🔻لینک متن از علیی بندری:
https://bpluspodcast.com/blog/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7/
#دین
#مسیحیت
#علی_بندری
#چندخداپرستی
#مداراگری_دینی
#تاریخ_مسیحیت
@NewHasanMohaddesi
YouTube
داستان مذهب در اروپا فقط موضوع دین نیست
اروپا خیلی تحت تاثیر مذهب ساخته شده اما الان به سمت بیشتر سکولار شدن داره میره.
چرا ما به این موضوع کنجکاویم، داستان از کجا شروع شده، تشکیلات مسیحی چه جوری به وجود اومد و اعتراضات از کی شروع شد و پیش رفت، دلایل افول مذهب امروز چیه. اینها بعضی از سوالهاییه…
چرا ما به این موضوع کنجکاویم، داستان از کجا شروع شده، تشکیلات مسیحی چه جوری به وجود اومد و اعتراضات از کی شروع شد و پیش رفت، دلایل افول مذهب امروز چیه. اینها بعضی از سوالهاییه…
Forwarded from BBCPersian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚠️تصاویر دوربین شهری که بهتازگی از لحظه حملات اسرائیل در میدان قدس #تجریش در ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ منتشر شده و رسانههای ایران از جمله صداوسیما و خبرگزاری فارس هم مخابره کردهاند، دو انفجار را نشان میدهد که یکی ناشی از حمله به طبقات فوقانی یک ساختمان و دیگری انفجاری مهیب ناشی از برخورد پرتابه اسرائیل در سطح خیابان است که دهها کشته و زخمی غیرنظامی برجاگذاشت.
بیبیسی با بررسی و تطبیق تصاویری که ۲۵ خرداد منتشر شد و تصاویری که بعدتر از روند بازسازی به دستش رسید و کسب نظر از کارشناسان مهمات و هوش مصنوعی توانسته صحت این ویدیوی جدید را تائید کند.
⬇️بیشتر:
https://bbc.in/44peSzD
@bbcpersian
بیبیسی با بررسی و تطبیق تصاویری که ۲۵ خرداد منتشر شد و تصاویری که بعدتر از روند بازسازی به دستش رسید و کسب نظر از کارشناسان مهمات و هوش مصنوعی توانسته صحت این ویدیوی جدید را تائید کند.
⬇️بیشتر:
https://bbc.in/44peSzD
@bbcpersian
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️ضروری و مهم
۱۲ تیر ۱۴۰۴
"سلام
دست یاری را بدهیم تا ناتوانی سلامت خود را بازیابد. دختری در دورهی نوجوانی گرفتار بیماری مغزی است و لخته خونی در مغز او است و حملات متعدد عصبی که به حالت غش و تشنج تبدیل میشود باعث رنجوری او گردیده و از درس و مشق و زندگی بازمانده است. او از پارسال تحت معالجه است و باید سریعا هم جراحی شود.
از لحاظ مالی بسیار ضعیف و البته باید گفت هیچ ندارند و خانواده تهیدست هستند. به همین خاطر برای معالجه اساسی باید بستری و جراحی شود. وجه و مبلغ مورد احتیاج بسیار زیاد است. به همین خاطر دست یاری دراز شده است تا بتوان به او رسیدگی و سلامتی را بازیابد.
لطفا اگر توان هست مدد شود!
شمارهی کارت واریزی
6037
9915
3102
9829
بانک ملی بنام
بهناز موچه کیانی"
#خیر
@NewHasanMohaddesi
۱۲ تیر ۱۴۰۴
"سلام
دست یاری را بدهیم تا ناتوانی سلامت خود را بازیابد. دختری در دورهی نوجوانی گرفتار بیماری مغزی است و لخته خونی در مغز او است و حملات متعدد عصبی که به حالت غش و تشنج تبدیل میشود باعث رنجوری او گردیده و از درس و مشق و زندگی بازمانده است. او از پارسال تحت معالجه است و باید سریعا هم جراحی شود.
از لحاظ مالی بسیار ضعیف و البته باید گفت هیچ ندارند و خانواده تهیدست هستند. به همین خاطر برای معالجه اساسی باید بستری و جراحی شود. وجه و مبلغ مورد احتیاج بسیار زیاد است. به همین خاطر دست یاری دراز شده است تا بتوان به او رسیدگی و سلامتی را بازیابد.
لطفا اگر توان هست مدد شود!
شمارهی کارت واریزی
6037
9915
3102
9829
بانک ملی بنام
بهناز موچه کیانی"
#خیر
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️از اشک تا اردوگاه: تأملی انتقادی بر دیدگاه دکتر حسن محدثی درباره مهاجران افغانستانی
✍علیی غفاری
۱۴ تیر ۱۴۰۴
در روزگاری که مهاجرت، یکی از مهمترین پیامدهای بحرانهای منطقهای و جهانی است، سخنان دکتر حسن محدثی درباره مهاجران افغانستانی با عنوان «نه به افغانستانیستیزی و نه به پذیرش بیحساب و کتاب» واجد نکاتی است که مستحق نقد و تحلیل عمیقاند، بهویژه وقتی این سخنان با لحنی ظاهراً اخلاقگرایانه اما در بنیاد، مبتنی بر نوعی محاسبهگری امنیتی بیان میشوند.
🔹 ۱. اشک و اردوگاه؛ تقابل عاطفه و سیاست سرکوب دکتر محدثی یادداشت خود را با جملهای تأثیرگذار آغاز میکند: «وقتی به انسان افغانستانی میاندیشم، جز اشک و آه بروزاتی ندارم.» اما همین همدلیِ آغازین، بهسرعت جای خود را به طرح اردوگاههای مرزی و بازگشت به کشور «وقتی شرایط عادی پدید آمد» میدهد. این گذارِ سریع از عاطفه به محاسبه، ما را با یک پرسش جدی مواجه میکند: آیا اشک ریختن برای قربانی، توجیهگر اسکان اجباری او در اردوگاهی موقت است؟ مگر جز این است که نگاه اردوگاهی، از زخمخوردگان جنگ و فقر، «دیگریِ خطرناک» میسازد؟
🔹 ۲. تقلیل مسئله به سطح «عقلانیتِ مدیریتمحور» در بندهای بعدی، نویسنده از «مدیریت عقلانی» سخن میگوید، بیآنکه مشخص کند این عقلانیت بر چه دادهها، مطالعات و تجربههای جهانیای مبتنی است. کدام الگو از مهاجرت در جهان با اردوگاههای موقتی موفق بوده؟ آیا تجربه کشورهای اروپایی یا همسایههای ایران نشان از موفقیت اردوگاهی دارند؟ یا برعکس، گواه آناند که چنین رویکردهایی به تولید حاشیه، خشونت و بیگانگی میانجامند؟
🔹 ۳. مهاجرت؛ مسئلهای ساختاری، نه صرفاً امنیتی نادیدهگرفتن ریشههای تاریخی، فرهنگی و حتی مشارکت ایران در برخی فرآیندهای ناامنساز در منطقه، تقلیل مسئله به ورود «بیضابطه» مهاجران است. در حالیکه مهاجرت، پیوندی تنگاتنگ با سیاستهای منطقهای، جنگهای نیابتی، و حتی تبعیضهای داخلی دارد. آیا میتوان بدون بازخوانی نقش ساختارها، صرفاً با تمرکز بر «رد مرز کردن» به مسئله مهاجرت پرداخت؟
🔹 ۴. بازگشتپذیری؛ افسانهای اخلاقینما پیشنهاد اردوگاه موقت برای افغانها تا زمان «عادی شدن شرایط» در افغانستان، سادهسازی فاجعهباری است. هیچ نشانهای از «عادی شدن شرایط» در آینده نزدیک دیده نمیشود. افغانستانِ امروز، بهدلایل داخلی و خارجی، با بحران ساختاری روبهروست و رویای بازگشت، بیشتر نوعی تسکین وجدان ملی است تا راهکاری عملی.
🔹 ۵. روشنفکر علیه خودش؛ چپهراسی به جای منطق گفتوگو متأسفانه، دکتر محدثی در پایان یادداشت خود با لحنی تند، منتقدان رویکرد امنیتی به مهاجرت را «جریان چپ عوامفریب» میخواند. این در حالیست که بسیاری از این منتقدان، نه الزاماً چپاند و نه مدافع سیاستِ «پذیرش بیضابطه». بلکه آنان خواهان نگاه انسانی، تاریخی، و ساختاری به مسئلهاند. آیا سزاوار است که روشنفکری که زمانی خود پرچمدار آزادی اندیشه بود، منتقدان را با واژگانی چون «نئوفاشیست» یا «عوامفریب» بنوازد؟
🔹 ۶. انسانگرایی انتخابی؛ همدلی تا جایی که هزینه نداشته باشد در نهایت، آنچه در این یادداشت غایب است، توجه به انسان مهاجر بهمثابه «سوژهای اخلاقی» است. نه تنها بسیاری از مهاجران افغانستانی، بلکه حتی نخبگان ایرانی هم قربانی ساختارهای رانش در ایران شدهاند. چه بسیار استادان و پژوهشگرانی که یا جذب دانشگاههای اروپایی و آمریکایی شدند یا با طرد سیستماتیک مواجهاند. وقتی یک سیاست علمی، حتی خودیها را تاب نمیآورد، چگونه میتوان انتظار داشت مهاجران را جذب کند؟
✳️ نتیجهگیری: یادداشت دکتر محدثی، بیش از آنکه سیاستپژوهانه و اخلاقگرایانه باشد، متأثر از نگرانیهای جمعیتمحور و نگاه امنیتی به «دیگری» است. با چنین نگاهی، نه سیاست مهاجرتی اصلاح میشود، نه همدلی شکل میگیرد، نه نژادپرستی مهار میشود. اگر واقعاً دغدغهی ما انسانِ دردمند است، باید نخست در زبان و سیاست خود تجدید نظر کنیم. همدلیِ بدون حقوق، اشکِ بدون ساختار، و عدالتِ بیمرزِ اخلاقی، کارساز نیست. مهاجرت مسئلهای انسانی، تاریخی و ساختاری است، نه عددی و اردوگاهی.
✍️ با احترام به دکتر محدثی، بهپاس دغدغهمندی ایشان، و با آرزوی گشودگی بیشتر برای شنیدن صداهای دیگر.
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
♦️از اشک تا اردوگاه: تأملی انتقادی بر دیدگاه دکتر حسن محدثی درباره مهاجران افغانستانی
✍علیی غفاری
۱۴ تیر ۱۴۰۴
در روزگاری که مهاجرت، یکی از مهمترین پیامدهای بحرانهای منطقهای و جهانی است، سخنان دکتر حسن محدثی درباره مهاجران افغانستانی با عنوان «نه به افغانستانیستیزی و نه به پذیرش بیحساب و کتاب» واجد نکاتی است که مستحق نقد و تحلیل عمیقاند، بهویژه وقتی این سخنان با لحنی ظاهراً اخلاقگرایانه اما در بنیاد، مبتنی بر نوعی محاسبهگری امنیتی بیان میشوند.
🔹 ۱. اشک و اردوگاه؛ تقابل عاطفه و سیاست سرکوب دکتر محدثی یادداشت خود را با جملهای تأثیرگذار آغاز میکند: «وقتی به انسان افغانستانی میاندیشم، جز اشک و آه بروزاتی ندارم.» اما همین همدلیِ آغازین، بهسرعت جای خود را به طرح اردوگاههای مرزی و بازگشت به کشور «وقتی شرایط عادی پدید آمد» میدهد. این گذارِ سریع از عاطفه به محاسبه، ما را با یک پرسش جدی مواجه میکند: آیا اشک ریختن برای قربانی، توجیهگر اسکان اجباری او در اردوگاهی موقت است؟ مگر جز این است که نگاه اردوگاهی، از زخمخوردگان جنگ و فقر، «دیگریِ خطرناک» میسازد؟
🔹 ۲. تقلیل مسئله به سطح «عقلانیتِ مدیریتمحور» در بندهای بعدی، نویسنده از «مدیریت عقلانی» سخن میگوید، بیآنکه مشخص کند این عقلانیت بر چه دادهها، مطالعات و تجربههای جهانیای مبتنی است. کدام الگو از مهاجرت در جهان با اردوگاههای موقتی موفق بوده؟ آیا تجربه کشورهای اروپایی یا همسایههای ایران نشان از موفقیت اردوگاهی دارند؟ یا برعکس، گواه آناند که چنین رویکردهایی به تولید حاشیه، خشونت و بیگانگی میانجامند؟
🔹 ۳. مهاجرت؛ مسئلهای ساختاری، نه صرفاً امنیتی نادیدهگرفتن ریشههای تاریخی، فرهنگی و حتی مشارکت ایران در برخی فرآیندهای ناامنساز در منطقه، تقلیل مسئله به ورود «بیضابطه» مهاجران است. در حالیکه مهاجرت، پیوندی تنگاتنگ با سیاستهای منطقهای، جنگهای نیابتی، و حتی تبعیضهای داخلی دارد. آیا میتوان بدون بازخوانی نقش ساختارها، صرفاً با تمرکز بر «رد مرز کردن» به مسئله مهاجرت پرداخت؟
🔹 ۴. بازگشتپذیری؛ افسانهای اخلاقینما پیشنهاد اردوگاه موقت برای افغانها تا زمان «عادی شدن شرایط» در افغانستان، سادهسازی فاجعهباری است. هیچ نشانهای از «عادی شدن شرایط» در آینده نزدیک دیده نمیشود. افغانستانِ امروز، بهدلایل داخلی و خارجی، با بحران ساختاری روبهروست و رویای بازگشت، بیشتر نوعی تسکین وجدان ملی است تا راهکاری عملی.
🔹 ۵. روشنفکر علیه خودش؛ چپهراسی به جای منطق گفتوگو متأسفانه، دکتر محدثی در پایان یادداشت خود با لحنی تند، منتقدان رویکرد امنیتی به مهاجرت را «جریان چپ عوامفریب» میخواند. این در حالیست که بسیاری از این منتقدان، نه الزاماً چپاند و نه مدافع سیاستِ «پذیرش بیضابطه». بلکه آنان خواهان نگاه انسانی، تاریخی، و ساختاری به مسئلهاند. آیا سزاوار است که روشنفکری که زمانی خود پرچمدار آزادی اندیشه بود، منتقدان را با واژگانی چون «نئوفاشیست» یا «عوامفریب» بنوازد؟
🔹 ۶. انسانگرایی انتخابی؛ همدلی تا جایی که هزینه نداشته باشد در نهایت، آنچه در این یادداشت غایب است، توجه به انسان مهاجر بهمثابه «سوژهای اخلاقی» است. نه تنها بسیاری از مهاجران افغانستانی، بلکه حتی نخبگان ایرانی هم قربانی ساختارهای رانش در ایران شدهاند. چه بسیار استادان و پژوهشگرانی که یا جذب دانشگاههای اروپایی و آمریکایی شدند یا با طرد سیستماتیک مواجهاند. وقتی یک سیاست علمی، حتی خودیها را تاب نمیآورد، چگونه میتوان انتظار داشت مهاجران را جذب کند؟
✳️ نتیجهگیری: یادداشت دکتر محدثی، بیش از آنکه سیاستپژوهانه و اخلاقگرایانه باشد، متأثر از نگرانیهای جمعیتمحور و نگاه امنیتی به «دیگری» است. با چنین نگاهی، نه سیاست مهاجرتی اصلاح میشود، نه همدلی شکل میگیرد، نه نژادپرستی مهار میشود. اگر واقعاً دغدغهی ما انسانِ دردمند است، باید نخست در زبان و سیاست خود تجدید نظر کنیم. همدلیِ بدون حقوق، اشکِ بدون ساختار، و عدالتِ بیمرزِ اخلاقی، کارساز نیست. مهاجرت مسئلهای انسانی، تاریخی و ساختاری است، نه عددی و اردوگاهی.
✍️ با احترام به دکتر محدثی، بهپاس دغدغهمندی ایشان، و با آرزوی گشودگی بیشتر برای شنیدن صداهای دیگر.
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#مهاجران_افغانستانی
@NewHasanMohaddesi
♦️انسانگراییی قلابی: وارد شدن میلیونها مردم طالبانآفرین، جنایتی علیه ایران است
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
برخی از حضرات چپ و غیر چپ در این روزها در اثر اخراج افغانستانیها یا اخراج غیر انسانی و نامطلوب افغانستانیها، انسانگراییشان شکوفا شده است.
اما از نظر من این انسانگرایی قلابی است زیرا به جای اینکه گریبان حکومت را بگیرند به روشنفکران و اهل فرهنگ ناسزا میگویند.
بسیاریشان خود را به نفهمی میزنند و نقد ما را به ورود غیر قانونیی میلیونها مهاجر افغانستانی، همدستیی با حکومت جمهوریی اسلامی جا میزنند؛ همان حکومتی که راه را برای ورود میلیونها نفر از مردم افغانستان به کشور گشود.
اما حرف من و امثال من روشن است: کشور نیاز به سیاست مطلوب و درست مهاجرپذیری دارد و این شیوهی تغییر ترکیب جمعیت ایران از یکی از آسیبزاترین جمعیت منطقه، غیر قابل قبول است.
افغانستان در دهههای اخیر با فرهنگ خاص خود، طالبان آفریده است. من و امثال من خیلی صریح و روشن اعتراض داریم به ورود میلیونها عضو از جمعیت طالبانآفرین. دستکم روندی از بررسیی صلاحیت مهاجر باید وجود داشته باشد.
ما نمیخواهیم فرهنگ و جامعهی ما دو باره به عقب برگردد و میلیونها نفر از مردمانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، وارد کشور شوند. کشور ما وارد عصر پسادینی شده است. آن را به عقب برنگردانید!
ما با هیچ گروهی از مردمان سر ستیز نداریم. با افغانستانیهای عزیز هم دشمنی نداریم اما نمیخواهیم ترکیب جمعیتیی ایران به نفع دنیای سنت تغییر یابد. جامعهی ما وارد جهان مدرن شده است. سلوک و فرهنگ بسیاری از اعضای جامعهی ما مدرن شده است. بهعنوان مثال، نگاه انسان ایرانی به زن و فرزند و فرزندآوری و دین و تعلیم و تربیت و حکومت و مبانیی اطاعتگری و دنیای جدید و بسیاری چیزهای دیگر عوض شده است. هزینههای زیادی پرداخت کرده ایم تا چنین تحولی رخ بدهد.
ورود میلیونها انسان افغانستانی جامعهی ما را به عقب میبرد و هزینههایی تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و حتا امنیتیی بزرگی به کشور ما تحمیل میکند.
اگر این سخنان من شما را ناراحت میکند، باکی نیست. اگر از وضع انسان افغانستانی در ایران ناراحت هستید، اگر از نحوهی اخراجشان ناراحت هستید، بهجای ناسزاگویی و فحاشی به اهل فرهنگ، حکومت را هدف بگیرید یا دستکم آستین بالا بزنید و برایشان اقدامی بکنید.
ناسزاگویی و فحاشی به روشنفکران و کارگزاران فرهنگیی ایرانی، نمایشگر قلابی بودن انسانگراییی شما است. ما افغانستانیستیز و مهاجرستیز نیستیم. من اصلا ملیگرا هم نیستم. من فقط به این جامعه و اکنون و آینده اش میاندیشم و با دستکاریی جمعیتیی آن بهجد و بهشدت مخالف ام و خطاب ام هم به حکومت و مدیران آن است.
من با صدای بلند میگویم: با ورود میلیونها نفر از مردم طالبانآفرین به کشور ام مخالف ام و این شیوهی مهاجرپذیری را بسیار مخرب و خطرناک میدانم.
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#عصر_پسادینی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
برخی از حضرات چپ و غیر چپ در این روزها در اثر اخراج افغانستانیها یا اخراج غیر انسانی و نامطلوب افغانستانیها، انسانگراییشان شکوفا شده است.
اما از نظر من این انسانگرایی قلابی است زیرا به جای اینکه گریبان حکومت را بگیرند به روشنفکران و اهل فرهنگ ناسزا میگویند.
بسیاریشان خود را به نفهمی میزنند و نقد ما را به ورود غیر قانونیی میلیونها مهاجر افغانستانی، همدستیی با حکومت جمهوریی اسلامی جا میزنند؛ همان حکومتی که راه را برای ورود میلیونها نفر از مردم افغانستان به کشور گشود.
اما حرف من و امثال من روشن است: کشور نیاز به سیاست مطلوب و درست مهاجرپذیری دارد و این شیوهی تغییر ترکیب جمعیت ایران از یکی از آسیبزاترین جمعیت منطقه، غیر قابل قبول است.
افغانستان در دهههای اخیر با فرهنگ خاص خود، طالبان آفریده است. من و امثال من خیلی صریح و روشن اعتراض داریم به ورود میلیونها عضو از جمعیت طالبانآفرین. دستکم روندی از بررسیی صلاحیت مهاجر باید وجود داشته باشد.
ما نمیخواهیم فرهنگ و جامعهی ما دو باره به عقب برگردد و میلیونها نفر از مردمانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، وارد کشور شوند. کشور ما وارد عصر پسادینی شده است. آن را به عقب برنگردانید!
ما با هیچ گروهی از مردمان سر ستیز نداریم. با افغانستانیهای عزیز هم دشمنی نداریم اما نمیخواهیم ترکیب جمعیتیی ایران به نفع دنیای سنت تغییر یابد. جامعهی ما وارد جهان مدرن شده است. سلوک و فرهنگ بسیاری از اعضای جامعهی ما مدرن شده است. بهعنوان مثال، نگاه انسان ایرانی به زن و فرزند و فرزندآوری و دین و تعلیم و تربیت و حکومت و مبانیی اطاعتگری و دنیای جدید و بسیاری چیزهای دیگر عوض شده است. هزینههای زیادی پرداخت کرده ایم تا چنین تحولی رخ بدهد.
ورود میلیونها انسان افغانستانی جامعهی ما را به عقب میبرد و هزینههایی تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و حتا امنیتیی بزرگی به کشور ما تحمیل میکند.
اگر این سخنان من شما را ناراحت میکند، باکی نیست. اگر از وضع انسان افغانستانی در ایران ناراحت هستید، اگر از نحوهی اخراجشان ناراحت هستید، بهجای ناسزاگویی و فحاشی به اهل فرهنگ، حکومت را هدف بگیرید یا دستکم آستین بالا بزنید و برایشان اقدامی بکنید.
ناسزاگویی و فحاشی به روشنفکران و کارگزاران فرهنگیی ایرانی، نمایشگر قلابی بودن انسانگراییی شما است. ما افغانستانیستیز و مهاجرستیز نیستیم. من اصلا ملیگرا هم نیستم. من فقط به این جامعه و اکنون و آینده اش میاندیشم و با دستکاریی جمعیتیی آن بهجد و بهشدت مخالف ام و خطاب ام هم به حکومت و مدیران آن است.
من با صدای بلند میگویم: با ورود میلیونها نفر از مردم طالبانآفرین به کشور ام مخالف ام و این شیوهی مهاجرپذیری را بسیار مخرب و خطرناک میدانم.
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#عصر_پسادینی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸
♦️نژادپرستی یواشکی
✍️رضا نساجی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
«نژادپرستی یواشکی» این روزها فقط به طرفداران حکومت و سایبریهای فضای مجازی محدود نمیشود، دیگرانی هم که موضع منفعل خود را توجیه نمیتوانند، به تاکتیک فرار رو به جلو و تخریب حامیان حقوق بشر روی آوردهاند. برای مثال، به نظر من این گزارۀ دکتر محدثی در مورد خود او هم صادق است: «اما از نظر من این انسانگرایی قلابی است زیرا به جای اینکه گریبان حکومت را بگیرند به روشنفکران و اهل فرهنگ ناسزا میگویند.»
در مورد ادعاهای کلی - تعمیمهای ناروا و استقرای ناقص - که در پستهای تلگرامی او بسیار دیده میشود، در فرصت دیگری باید سخن بگویم. چون این روزها درگیر یاریگری به دانشآموزان سابقم هستم که در معرض اخراج هستند. خانوادههایی که هیچ ربطی به طالبان نداشتند و قربانی آن بودند.
خانوادههایی که نه «طالبانپرور» هستند، نه ما را بهعنوان «ایرانیان آخوندپرور» تحقیر میکنند. آخوندهایی که در جنگ با حکومت سکولار و چپگرای افغانستان در کنار اسلامگرایان مورد حمایت پاکستان، آمریکا و بریتانیا مشارکت داشتند و چند دهه بعد هم ملاهای طالبان و حتی سران القاعده (منجمله خانوادۀ بنلادن که چند سال پیش توسط موساد در خیابان پاسداران ترور شدند) را در تهران و مشهد پذیرایی کردند و به طالبان یاری رساندند تا به قدرت بازگردد.
میبینید که من و دوستانم چپگرایم (اعم از فمینیست، مارکسیست و آنارشیست) که خودمان را درگیر کنشگری - آموزشی و مددکاری - به خانوادههای مهاجر افغانستانی کرده و همواره در معرض تهدیدهای امنیتی بودیم (تعطیلی جمعیت امام علی، احضارهای مکرر و پلمب چندبارۀ مدرسهمان)، با صراحت از حکومت ایران انتقاد میکنیم و چنین دانشآموزانی را پرورش دادیم که دشمن آگاه آخوند و طالب هستند.
زندانهای جمهوری اسلامی پر است از فعالان آموزش و مددکاران داوطلب به کودکان کار و مهاجر؛ که آخرین آنها امیرحسین میربهاری دبیر و بنیانگذار «جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان» است که چند روز پیش بازداشت شد.
دوست و همکار مترجم من در متون فمینیستی، سروناز احمدی، هم یکی از همان مددکاران و چپهای هوادار کودکان مهاجر است که بابت همین فعالیتها بازجویی شده و زندان رفته، اما استادان علوم اجتماعی ایران که ترجمههایش از سیلویا فدریچی را خواندهاند، یک کلمه در دفاع از او ننوشتهاند.
آتنا فرقدانی، آتنا دائمی، آمنه زمانی، سمانه اصغری و... هم از همین زندانیان سیاسی چپاند که کاری جز یاریگری و دفاع از حقوق کودکان مهاجر و خیابان نداشتهاند.
زندهیاد کامران محمدخانی (کارگر کتابفروش) هم یکی از همین انسانهای باورمند به حمایت از کودکان مهاجر و خیابان بود که در جمعیت خیریۀ دانشجویی امام علی و جمعیت دفاع از کودکان فعالیت داشت. همین دو ماه پیش، برنامۀ شعرخوانی به یاد او در جمعیت دفاع برگزار شد و من خودم را در میان جمع وسیع همان «انسانگرایان»ی یافتم که محدثی «قلابی» مینامد، اما آنان بیتوجه به این کینتوزیها تلاش میکنند از رنجهای «واقعی» زندگی کودکان بکاهند.
اما آیا دکتر محدثی هم بهجای حملات هیستریک به چپ و هر نوع کنش انسانگرایانه در باب حقوق بشر، جسارت چنین انتقادها به حکومت دینی (بنگرید مواضع فعالان حقوق کودکان و مهاجرین در مورد سوءاستفاده از کودکان در سرکوب جنبش ژینا یا انحلال جمعیت امام علی را)، یا تحمل هزینه مانند آنان، به سبک چپها، دارد؟
فراتر از دعوای تلگرامی (که اخیراً ترجمان نژادپرستی یواشکی و آب به آسیاب موج افغانستیزی حکومتی ریختن است)، حاضر است برای «انسانگرایی واقعی» وقت بگذارد و هفتهای یک یا دو روز (مثل من که از هفتۀ بعد از دفاع ارشدم، بهجای آنکه برای آزمون دکترا وقت بگذارم، به تدریس داوطلبانه در حاشیههای فقیر تهران مشغول شدم) به دختران و پسران فراری از طالبان درس بدهد تا در مقابل تفکر طالبانی و آخوندی آگاه و آمادۀ مبارز باشند؟
روشنفکران قلابی مشغول ترویج نژادپرستی یواشکی به نفع فاشیسم حکومتی و نژادپرستی سیستماتیک جمهوری اسلامی هستند، اما ما آهسته آهسته کودکان و نوجوانان - به ویژه دختران - ی را آموزش دادیم که بذر مبارزه با طالبان در ذهنشان کاشته شده.
@RezaNassaji
🔻منبع:
https://www.tg-me.com/RezaNassaji/3701
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#رضا_نساجی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️نژادپرستی یواشکی
✍️رضا نساجی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
«نژادپرستی یواشکی» این روزها فقط به طرفداران حکومت و سایبریهای فضای مجازی محدود نمیشود، دیگرانی هم که موضع منفعل خود را توجیه نمیتوانند، به تاکتیک فرار رو به جلو و تخریب حامیان حقوق بشر روی آوردهاند. برای مثال، به نظر من این گزارۀ دکتر محدثی در مورد خود او هم صادق است: «اما از نظر من این انسانگرایی قلابی است زیرا به جای اینکه گریبان حکومت را بگیرند به روشنفکران و اهل فرهنگ ناسزا میگویند.»
در مورد ادعاهای کلی - تعمیمهای ناروا و استقرای ناقص - که در پستهای تلگرامی او بسیار دیده میشود، در فرصت دیگری باید سخن بگویم. چون این روزها درگیر یاریگری به دانشآموزان سابقم هستم که در معرض اخراج هستند. خانوادههایی که هیچ ربطی به طالبان نداشتند و قربانی آن بودند.
خانوادههایی که نه «طالبانپرور» هستند، نه ما را بهعنوان «ایرانیان آخوندپرور» تحقیر میکنند. آخوندهایی که در جنگ با حکومت سکولار و چپگرای افغانستان در کنار اسلامگرایان مورد حمایت پاکستان، آمریکا و بریتانیا مشارکت داشتند و چند دهه بعد هم ملاهای طالبان و حتی سران القاعده (منجمله خانوادۀ بنلادن که چند سال پیش توسط موساد در خیابان پاسداران ترور شدند) را در تهران و مشهد پذیرایی کردند و به طالبان یاری رساندند تا به قدرت بازگردد.
میبینید که من و دوستانم چپگرایم (اعم از فمینیست، مارکسیست و آنارشیست) که خودمان را درگیر کنشگری - آموزشی و مددکاری - به خانوادههای مهاجر افغانستانی کرده و همواره در معرض تهدیدهای امنیتی بودیم (تعطیلی جمعیت امام علی، احضارهای مکرر و پلمب چندبارۀ مدرسهمان)، با صراحت از حکومت ایران انتقاد میکنیم و چنین دانشآموزانی را پرورش دادیم که دشمن آگاه آخوند و طالب هستند.
زندانهای جمهوری اسلامی پر است از فعالان آموزش و مددکاران داوطلب به کودکان کار و مهاجر؛ که آخرین آنها امیرحسین میربهاری دبیر و بنیانگذار «جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان» است که چند روز پیش بازداشت شد.
دوست و همکار مترجم من در متون فمینیستی، سروناز احمدی، هم یکی از همان مددکاران و چپهای هوادار کودکان مهاجر است که بابت همین فعالیتها بازجویی شده و زندان رفته، اما استادان علوم اجتماعی ایران که ترجمههایش از سیلویا فدریچی را خواندهاند، یک کلمه در دفاع از او ننوشتهاند.
آتنا فرقدانی، آتنا دائمی، آمنه زمانی، سمانه اصغری و... هم از همین زندانیان سیاسی چپاند که کاری جز یاریگری و دفاع از حقوق کودکان مهاجر و خیابان نداشتهاند.
زندهیاد کامران محمدخانی (کارگر کتابفروش) هم یکی از همین انسانهای باورمند به حمایت از کودکان مهاجر و خیابان بود که در جمعیت خیریۀ دانشجویی امام علی و جمعیت دفاع از کودکان فعالیت داشت. همین دو ماه پیش، برنامۀ شعرخوانی به یاد او در جمعیت دفاع برگزار شد و من خودم را در میان جمع وسیع همان «انسانگرایان»ی یافتم که محدثی «قلابی» مینامد، اما آنان بیتوجه به این کینتوزیها تلاش میکنند از رنجهای «واقعی» زندگی کودکان بکاهند.
اما آیا دکتر محدثی هم بهجای حملات هیستریک به چپ و هر نوع کنش انسانگرایانه در باب حقوق بشر، جسارت چنین انتقادها به حکومت دینی (بنگرید مواضع فعالان حقوق کودکان و مهاجرین در مورد سوءاستفاده از کودکان در سرکوب جنبش ژینا یا انحلال جمعیت امام علی را)، یا تحمل هزینه مانند آنان، به سبک چپها، دارد؟
فراتر از دعوای تلگرامی (که اخیراً ترجمان نژادپرستی یواشکی و آب به آسیاب موج افغانستیزی حکومتی ریختن است)، حاضر است برای «انسانگرایی واقعی» وقت بگذارد و هفتهای یک یا دو روز (مثل من که از هفتۀ بعد از دفاع ارشدم، بهجای آنکه برای آزمون دکترا وقت بگذارم، به تدریس داوطلبانه در حاشیههای فقیر تهران مشغول شدم) به دختران و پسران فراری از طالبان درس بدهد تا در مقابل تفکر طالبانی و آخوندی آگاه و آمادۀ مبارز باشند؟
روشنفکران قلابی مشغول ترویج نژادپرستی یواشکی به نفع فاشیسم حکومتی و نژادپرستی سیستماتیک جمهوری اسلامی هستند، اما ما آهسته آهسته کودکان و نوجوانان - به ویژه دختران - ی را آموزش دادیم که بذر مبارزه با طالبان در ذهنشان کاشته شده.
@RezaNassaji
🔻منبع:
https://www.tg-me.com/RezaNassaji/3701
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#رضا_نساجی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
Telegram
Reza Nassaji
نژادپرستی یواشکی
«نژادپرستی یواشکی» این روزها فقط به طرفداران حکومت و سایبریهای فضای مجازی محدود نمیشود، دیگرانی هم که موضع منفعل خود را توجیه نمیتوانند، به تاکتیک فرار رو به جلو و تخریب حامیان حقوق بشر روی آوردهاند. برای مثال، به نظر من این گزارۀ دکتر…
«نژادپرستی یواشکی» این روزها فقط به طرفداران حکومت و سایبریهای فضای مجازی محدود نمیشود، دیگرانی هم که موضع منفعل خود را توجیه نمیتوانند، به تاکتیک فرار رو به جلو و تخریب حامیان حقوق بشر روی آوردهاند. برای مثال، به نظر من این گزارۀ دکتر…
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸
♦️در دفاع از کرامت انسانی؛
نقدی مردمشناسانه بر دیدگاه دکتر حسن محدثی درباره مهاجران افغانستانی
✍️ علی غفاریان
در یادداشتی که اخیراً از دکتر حسن محدثی با عنوان «انسانگرایی قلابی؛ ورود میلیونها مردم طالبانآفرین جنایتی علیه ایران است» منتشر شده، ایشان با لحنی پرشور و صریح نسبت به حضور مهاجران افغانستانی در ایران موضعگیری کردهاند. با وجود احترامی که برای دغدغههای ایشان درباره ساختار جمعیتی ایران و نگرانیهای فرهنگی قائلم، اما معتقدم این موضعگیری، در عین ظاهر عقلانی، بر چند پیشفرض ناپایدار نظری و چند خطای تحلیلی استوار است؛ مواردی که میتوان آنها را در پرتو ادبیات مردمشناسی، نظریههای هویت ملی و تجربههای زیستهی مهاجران مورد بازبینی قرار داد.
---
📌 ۱. ذاتگرایی فرهنگی و بازتولید «دیگری تهدیدآمیز»
دکتر محدثی با تعبیرهایی چون «طالبانآفرین» و «مردمانی از اعصار کهن»، مهاجران افغانستانی را بهمثابه تهدیدی تمدنی بازنمایی میکند. این نگاه، بهجای تحلیل ساختاری، بر نوعی ذاتگرایی فرهنگی استوار است که در ادبیات مردمشناسی، بهویژه در اثر فردریک بارث (Ethnic Groups and Boundaries)، بهطور جدی نقد شده است. بارث نشان میدهد که مرزهای قومی و فرهنگی، نه بر اساس «سرشت» مردمان، بلکه در فرایندهای اجتماعی و گفتمانی ساخته میشوند.
برچسب «طالبانآفرین» نه یک تحلیل، بلکه یک داوری است—داوریای که زمینهساز طرد، تبعیض و خشونت نمادین میشود.
---
📌 ۲. اسطورهسازی مدرنیته و دوگانهسازی تمدنی
دکتر محدثی جامعهی ایران را «مدرن»، «پسادینی» و «متحول» مینامد و آن را در برابر جامعهای «سنتزده» و «عقبمانده» قرار میدهد. این دوگانهسازی، دقیقاً همان چیزی است که آنتونی اسمیت در The Ethnic Origins of Nations بهعنوان اسطورهسازی هویت ملی نقد میکند: بازخوانی گزینشی تاریخ برای ساختن یک «خودِ برتر» در برابر «دیگریِ فروتر».
اما آیا مدرنیتهای که از تفاوت میهراسد، واقعاً مدرن است؟ آیا جامعهای که از «دیگری» میگریزد، بهراستی وارد جهان جدید شده است؟
---
📌 ۳. شرقشناسی وارونه: بازتولید منطق سلطه
در نگاه دکتر محدثی، نوعی شرقزدگی وارونه دیده میشود. همانطور که ادوارد سعید در Orientalism نشان میدهد، غرب با ترسیم چهرهای بربرگونه از شرق، سلطهی خود را مشروع میسازد. در اینجا نیز، «ایرانی مدرن» از «افغانستانی سنتی» میهراسد و همان منطق سلطه را، اینبار درونتمدنی بازتولید میکند.
---
📌 ۴. تجربهی زیسته: آنچه در آمار و گفتمان نمیگنجد
برای درک واقعیت مهاجرت، باید به تجربهی زیستهی مهاجران گوش سپرد. تنویر احمد قسیم، مهاجر افغانستانی که سالها در ایران زیسته، در یادداشتی مینویسد:
> «من بهجز عشق و محبت چیزی ندیدم. اصلاً احساس نکردم مهاجرم... ما یگانگی داریم، نه فقط مشترکات.»
او با فروتنی از میزبانی مردم ایران قدردانی میکند، اما همزمان به بیثباتی سیاستهای مهاجرتی، اردوگاهسازی و اخراجهای غیرانسانی اعتراض دارد:
> «سیاست مهاجرتیای که میان اردوگاه و ویزای سیاحتی در نوسان است، نه امنیت میآورد، نه کرامت.»
این صدا، نه یک استثناء بلکه پژواک هزاران تجربهی انسانی است که در گفتمانهای انتزاعی نادیده گرفته میشوند.
---
📌 ۵. فکتها علیه کلیگویی: آیا واقعاً با «طالبانآفرین»ها مواجهایم؟
یکی از ادعاهای مرکزی دکتر محدثی آن است که ورود «میلیونها انسان طالبانآفرین» به ایران، تهدیدی تمدنی است. این گزاره در نگاه نخست هشداردهنده است، اما با نگاهی دقیقتر به آمار و پژوهشهای مردمشناسانه، فاقد پشتوانهی علمی جدی است.
مطالعات میدانی متعددی نشان دادهاند که اکثریت مهاجران افغانستانی نهتنها از اقشار افراطی یا حامی طالبان نیستند، بلکه بسیاری از آنان خود قربانی مستقیم خشونتهای طالباناند. پژوهشی در دانشگاه فردوسی مشهد (شاکری، ۱۳۹۷) نشان میدهد که مهاجران افغان در مشهد عمدتاً از طبقههای متوسط، کارگر حرفهای و تحصیلکردهاند، نه از مناطق طالبانینشین.
گزارش پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم (۱۳۹۹) نیز حاکی از آن است که بیش از ۷۸٪ مهاجران افغانستانی ساکن ایران، نگرشی ضدطالبانی دارند و ورود طالبان به کابل را نه بازگشت به سنت، بلکه «سقوط تمدنی» میدانند.
حتی بر اساس آمار رسمی اداره کل اتباع وزارت کشور، اکثریت مهاجران افغانستانی با مدارک اقامتی (کارت آمایش، ویزای کار، تحصیل) از استانهایی مانند هرات، کابل، مزار شریف و بلخ آمدهاند—مناطقی که تاریخاً در تقابل با گفتمان طالبانی بودهاند.
---
📌 ۶. خطر اسطورهسازی هویت ملی
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#رضا_نساجی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️در دفاع از کرامت انسانی؛
نقدی مردمشناسانه بر دیدگاه دکتر حسن محدثی درباره مهاجران افغانستانی
✍️ علی غفاریان
در یادداشتی که اخیراً از دکتر حسن محدثی با عنوان «انسانگرایی قلابی؛ ورود میلیونها مردم طالبانآفرین جنایتی علیه ایران است» منتشر شده، ایشان با لحنی پرشور و صریح نسبت به حضور مهاجران افغانستانی در ایران موضعگیری کردهاند. با وجود احترامی که برای دغدغههای ایشان درباره ساختار جمعیتی ایران و نگرانیهای فرهنگی قائلم، اما معتقدم این موضعگیری، در عین ظاهر عقلانی، بر چند پیشفرض ناپایدار نظری و چند خطای تحلیلی استوار است؛ مواردی که میتوان آنها را در پرتو ادبیات مردمشناسی، نظریههای هویت ملی و تجربههای زیستهی مهاجران مورد بازبینی قرار داد.
---
📌 ۱. ذاتگرایی فرهنگی و بازتولید «دیگری تهدیدآمیز»
دکتر محدثی با تعبیرهایی چون «طالبانآفرین» و «مردمانی از اعصار کهن»، مهاجران افغانستانی را بهمثابه تهدیدی تمدنی بازنمایی میکند. این نگاه، بهجای تحلیل ساختاری، بر نوعی ذاتگرایی فرهنگی استوار است که در ادبیات مردمشناسی، بهویژه در اثر فردریک بارث (Ethnic Groups and Boundaries)، بهطور جدی نقد شده است. بارث نشان میدهد که مرزهای قومی و فرهنگی، نه بر اساس «سرشت» مردمان، بلکه در فرایندهای اجتماعی و گفتمانی ساخته میشوند.
برچسب «طالبانآفرین» نه یک تحلیل، بلکه یک داوری است—داوریای که زمینهساز طرد، تبعیض و خشونت نمادین میشود.
---
📌 ۲. اسطورهسازی مدرنیته و دوگانهسازی تمدنی
دکتر محدثی جامعهی ایران را «مدرن»، «پسادینی» و «متحول» مینامد و آن را در برابر جامعهای «سنتزده» و «عقبمانده» قرار میدهد. این دوگانهسازی، دقیقاً همان چیزی است که آنتونی اسمیت در The Ethnic Origins of Nations بهعنوان اسطورهسازی هویت ملی نقد میکند: بازخوانی گزینشی تاریخ برای ساختن یک «خودِ برتر» در برابر «دیگریِ فروتر».
اما آیا مدرنیتهای که از تفاوت میهراسد، واقعاً مدرن است؟ آیا جامعهای که از «دیگری» میگریزد، بهراستی وارد جهان جدید شده است؟
---
📌 ۳. شرقشناسی وارونه: بازتولید منطق سلطه
در نگاه دکتر محدثی، نوعی شرقزدگی وارونه دیده میشود. همانطور که ادوارد سعید در Orientalism نشان میدهد، غرب با ترسیم چهرهای بربرگونه از شرق، سلطهی خود را مشروع میسازد. در اینجا نیز، «ایرانی مدرن» از «افغانستانی سنتی» میهراسد و همان منطق سلطه را، اینبار درونتمدنی بازتولید میکند.
---
📌 ۴. تجربهی زیسته: آنچه در آمار و گفتمان نمیگنجد
برای درک واقعیت مهاجرت، باید به تجربهی زیستهی مهاجران گوش سپرد. تنویر احمد قسیم، مهاجر افغانستانی که سالها در ایران زیسته، در یادداشتی مینویسد:
> «من بهجز عشق و محبت چیزی ندیدم. اصلاً احساس نکردم مهاجرم... ما یگانگی داریم، نه فقط مشترکات.»
او با فروتنی از میزبانی مردم ایران قدردانی میکند، اما همزمان به بیثباتی سیاستهای مهاجرتی، اردوگاهسازی و اخراجهای غیرانسانی اعتراض دارد:
> «سیاست مهاجرتیای که میان اردوگاه و ویزای سیاحتی در نوسان است، نه امنیت میآورد، نه کرامت.»
این صدا، نه یک استثناء بلکه پژواک هزاران تجربهی انسانی است که در گفتمانهای انتزاعی نادیده گرفته میشوند.
---
📌 ۵. فکتها علیه کلیگویی: آیا واقعاً با «طالبانآفرین»ها مواجهایم؟
یکی از ادعاهای مرکزی دکتر محدثی آن است که ورود «میلیونها انسان طالبانآفرین» به ایران، تهدیدی تمدنی است. این گزاره در نگاه نخست هشداردهنده است، اما با نگاهی دقیقتر به آمار و پژوهشهای مردمشناسانه، فاقد پشتوانهی علمی جدی است.
مطالعات میدانی متعددی نشان دادهاند که اکثریت مهاجران افغانستانی نهتنها از اقشار افراطی یا حامی طالبان نیستند، بلکه بسیاری از آنان خود قربانی مستقیم خشونتهای طالباناند. پژوهشی در دانشگاه فردوسی مشهد (شاکری، ۱۳۹۷) نشان میدهد که مهاجران افغان در مشهد عمدتاً از طبقههای متوسط، کارگر حرفهای و تحصیلکردهاند، نه از مناطق طالبانینشین.
گزارش پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم (۱۳۹۹) نیز حاکی از آن است که بیش از ۷۸٪ مهاجران افغانستانی ساکن ایران، نگرشی ضدطالبانی دارند و ورود طالبان به کابل را نه بازگشت به سنت، بلکه «سقوط تمدنی» میدانند.
حتی بر اساس آمار رسمی اداره کل اتباع وزارت کشور، اکثریت مهاجران افغانستانی با مدارک اقامتی (کارت آمایش، ویزای کار، تحصیل) از استانهایی مانند هرات، کابل، مزار شریف و بلخ آمدهاند—مناطقی که تاریخاً در تقابل با گفتمان طالبانی بودهاند.
---
📌 ۶. خطر اسطورهسازی هویت ملی
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#رضا_نساجی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
اریک هابسبام در Nations and Nationalism since 1780 هشدار میدهد که وقتی روایتهای هویتی، خود را طبیعی و تغییرناپذیر جلوه میدهند، نتیجهی آن طرد اقلیتها و خشونتهای گستردهتر است. در شرایطی که ایران با بحرانهایی چون بیکاری، مهاجرت نخبگان، فقر ساختاری و انسداد سیاسی مواجه است، تبدیل مهاجر به «عامل همهٔ مشکلات»، بازنمایی مکانیکی و خطرناک از سازوکارهای پیچیدهتر است.
---
🔚 سخن پایانی: از طرد تا تفاهم
هیچکس منکر حق یک جامعه برای تعیین سیاستهای مهاجرتیاش نیست. اما وقتی زبان نقد به زبان طرد بدل میشود، و وقتی «انسان» بهواسطهی ملیت، دین یا خاستگاهش ارزشگذاری میشود، آنگاه نهتنها از کرامت انسانی فاصله گرفتهایم، بلکه گرفتار همان دور باطلی شدهایم که تاریخ، بارها بهای سنگین آن را نشانمان داده است.
جناب دکتر محدثی عزیز، دغدغهی آیندهی ایران دغدغهی مشترک ماست. اما دفاع از آیندهای روشن، بدون حفظ حرمت انسان، بدون شنیدن صدای دیگران، و بدون فروتنی در برابر تنوع، ممکن نیست.
ما نه مدافع «انسانگرایی قلابی»، بلکه مدافع «انسانگرایی مسئولانه»ایم؛ آنگونه که مردمشناسی آموخته: پیش از هر چیز، دیدن انسان در «دیگری» است.
---
📎 منابع:
1. شاکری، فرشید. «بررسی جامعهشناختی مهاجرت اتباع افغانستان به ایران و پیامدهای آن بر ساختار فرهنگی-اجتماعی شهر مشهد». پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۹۷.
2. حسینی، سیدمحمد و دهنوی، زهرا. «تحلیل سیاستگذاری مهاجرت افغانستانیها در ایران از منظر عدالت اجتماعی». فصلنامه رفاه اجتماعی، ۱۴۰۰.
3. پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم. «وضعیت فرهنگی و ارزشی مهاجران افغانستانی در ایران». تهران، ۱۳۹۹.
4. اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی، گزارش سالانه، ۱۴۰۲.
5. Barth, Fredrik. Ethnic Groups and Boundaries. 1969.
6. Smith, Anthony D. The Ethnic Origins of Nations. 1986.
7. Hobsbawm, Eric. Nations and Nationalism since 1780. 1990.
8. Said, Edward. Orientalism. 1978.
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#علی_غفاریان
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
---
🔚 سخن پایانی: از طرد تا تفاهم
هیچکس منکر حق یک جامعه برای تعیین سیاستهای مهاجرتیاش نیست. اما وقتی زبان نقد به زبان طرد بدل میشود، و وقتی «انسان» بهواسطهی ملیت، دین یا خاستگاهش ارزشگذاری میشود، آنگاه نهتنها از کرامت انسانی فاصله گرفتهایم، بلکه گرفتار همان دور باطلی شدهایم که تاریخ، بارها بهای سنگین آن را نشانمان داده است.
جناب دکتر محدثی عزیز، دغدغهی آیندهی ایران دغدغهی مشترک ماست. اما دفاع از آیندهای روشن، بدون حفظ حرمت انسان، بدون شنیدن صدای دیگران، و بدون فروتنی در برابر تنوع، ممکن نیست.
ما نه مدافع «انسانگرایی قلابی»، بلکه مدافع «انسانگرایی مسئولانه»ایم؛ آنگونه که مردمشناسی آموخته: پیش از هر چیز، دیدن انسان در «دیگری» است.
---
📎 منابع:
1. شاکری، فرشید. «بررسی جامعهشناختی مهاجرت اتباع افغانستان به ایران و پیامدهای آن بر ساختار فرهنگی-اجتماعی شهر مشهد». پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۹۷.
2. حسینی، سیدمحمد و دهنوی، زهرا. «تحلیل سیاستگذاری مهاجرت افغانستانیها در ایران از منظر عدالت اجتماعی». فصلنامه رفاه اجتماعی، ۱۴۰۰.
3. پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم. «وضعیت فرهنگی و ارزشی مهاجران افغانستانی در ایران». تهران، ۱۳۹۹.
4. اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی، گزارش سالانه، ۱۴۰۲.
5. Barth, Fredrik. Ethnic Groups and Boundaries. 1969.
6. Smith, Anthony D. The Ethnic Origins of Nations. 1986.
7. Hobsbawm, Eric. Nations and Nationalism since 1780. 1990.
8. Said, Edward. Orientalism. 1978.
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#علی_غفاریان
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️پشتپرده رضایت سیداحمد علمالهدی از افزایش تعداد مهاجران افغانستانی در ایران چیست؟
ص۱
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
بازنشر: ۱۴ تیر ۱۴۰۴
http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/2028109/
گوش اکثر ایرانیان شیعهمذهب نسبت به سخنان افراد تندرویی مثل جناب علمالهدی پنبه باشد. این واقعیت را البته خود آقای علمالهدی هم تایید میکند و به همین دلیل فرمودهاند که منظورشان از مردم، "مردم متدین" است. یعنی جناب علمالهدی بسیاری از شیعیان ایرانی را متدین نمیداند اما علاقهاش به حضور افغانسانیها در ایران، دال بر این است که شیعیان افغان را متدین میداند.
استقبال روحانیونی چون احمد علمالهدی از فزونیِ جمعیتِ افغانهای مهاجر به ایران، قاعدتا دلایل اومانیستی ندارد. یعنی مسألۀ ایشان این نیست که مهاجران افغانستانی هم "انسان"اند و ایران باید پذیرای این افراد باشد.
به گزارش عصر ایران، راستگرایان ایرانی با شعار "ایران برای همۀ ایرانیان" مخالف بودهاند. بنابراین وقتی ایدۀ "ایران برای افغانها" (یا افغانستانیها) را تلویحا مطرح میکنند (یا کمی دقیقتر: ایران در خدمت برادران افغانستانی)، باید دید چنین ایدهای چه انگیزهها یا دلایلی میتواند داشته باشد.
به نظر میرسد مسألۀ روحانیونی چون جناب علمالهدی "مسلمانیِ" مردم افغانستان هم نباشد؛ چون تقریبا 84 درصد از مردم افغانستان اهل سنتاند و فقط 15 درصد آنها شیعهاند. در ایران، شیعیان اکثرا در مناطق پیشرفتهتر زندگی میکنند و غالبا از سطح مدنی بالاتری نسبت به ایرانیان اهل سنت برخوردارند و دقیقا به همین دلیل نرخ زاد و ولدشان نسبت به ایرانیهای سنیمذهب کمتر است.
رشد سریعتر جمعیت سنیمذهب ایران، به هر حال یکی از دغدغههای روحانیون شیعه در ایران است. مطابق آمار غیر رسمی، حدود 10 درصد مردم ایران اهل سنتاند. طبقهبندی باروری استانهای ایران در سال 1399 نشان میدهد مثلا استانهای تهران و البرز و گیلان و مازندران، پایینترین نرخ زاد و ولد و استانهای سیستان و بلوچستان و کرمانشاه و خراسان جنوبی بالاترین نرخ زاد و ولد را داشتند.
بنابراین اگر قرار باشد موج گستردۀ مهاجران افغان به ایران، موجب رشد بیشتر جمعیت سنیمذهب ایران شود، چنین تحولی دست کم برای روحانیونی مثل آقای علمالهدی بعید است که مطلوب باشد. ولی نکته این است که اکثر افغانهای مهاجر به ایران، شیعه هستند. در مجموع حدود 70 درصد اتباع خارجه که در ایران زندگی میکنند شیعهمذهباند و باقی اهل سنتاند.
تعداد افغانهای مهاجر به ایران بین 4 تا 5 میلیون نفر تخمین زده میشود. ایران پذیرای بیشترین مهاجر افغانستانی در بین تمام کشورهای دنیاست. پس از ایران، پاکستان در رتبۀ دوم قرار دارد که حدود 2ونیم میلیون مهاجر افغانی را پذیرفته است.
منطقی به نظر میرسد اگر فرض کنیم که افغانیهای سنیمذهب عمدتا ترجیح میدهند به پاکستان مهاجرت کنند و افغانستانیهای شیعهمذهب نیز غالبا ایران را به پاکستان ترجیح میدهند.
آلمان و آمریکا سومین و چهارمین کشور از حیث پذیرش مهاجران افغانستانیاند که به ترتیب حدود 600هزار و 300هزار مهاجر را پذیرفتهاند.
به هر حال به نظر میرسد که مذهب مهاجران افغان، نقش قابل توجهی در استقبال روحانیونی مثل امام جمعۀ مشهد از حضور آنها در ایران دارد. به ویِژه اینکه بسیاری از این مهاجران در خراسان ساکن میشوند.
اگرچه ممکن است گفته شود ایران کشوری است که حدود 90 درصد از مردمش شیعهاند و نیازی نیست آقای علمالهدی مشوق سیاست ورود شیعیان افغانی به ایران باشد. ولی واقعیت این است که سطح مدنی بالاتر ایران نسبت به افغانستان، به لحاظ فرهنگی و سیاسی تفاوت قابل توجهی بین بخش عمدۀ شیعیان ایران و افغانستان ایجاد کرده. تجربۀ زیستۀ ایرانیان در چند دهۀ اخیر نیز مزید بر علت است.
این تفاوتها در مجموع موجب شده گوش اکثر ایرانیان شیعهمذهب نسبت به سخنان افراد تندرویی مثل جناب علمالهدی پنبه باشد. این واقعیت را البته خود آقای علمالهدی هم تایید میکند و به همین دلیل فرمودهاند که منظورشان از مردم، "مردم متدین" است. یعنی جناب علمالهدی بسیاری از شیعیان ایرانی را متدین نمیداند اما علاقهاش به حضور افغانسانیها در ایران، دال بر این است که شیعیان افغان را متدین میداند.
پرواضح است که واژۀ متدین در این سیاق، تقریبا معنای مشتری و پامنبری میدهد. وگرنه ایمان را نهایتا باید در قلب افراد جستوجو کرد. چه بسیار کسانی که رخت و ریختشان شبیه مومنان نیست ولی قلبشان لبریز از ایمان است و در خلوت خودشان با خدایی که اسلام به آنها معرفی کرده، راز و نیاز میکنند اما علاقهای به شنیدن مواضع سیاسی و فرهنگی روحانیونی مثل جناب علمالهدی ندارند.
ادامه 👇👇👇
#چپ
#مارکسیسم
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
ص۱
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
بازنشر: ۱۴ تیر ۱۴۰۴
http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/2028109/
گوش اکثر ایرانیان شیعهمذهب نسبت به سخنان افراد تندرویی مثل جناب علمالهدی پنبه باشد. این واقعیت را البته خود آقای علمالهدی هم تایید میکند و به همین دلیل فرمودهاند که منظورشان از مردم، "مردم متدین" است. یعنی جناب علمالهدی بسیاری از شیعیان ایرانی را متدین نمیداند اما علاقهاش به حضور افغانسانیها در ایران، دال بر این است که شیعیان افغان را متدین میداند.
استقبال روحانیونی چون احمد علمالهدی از فزونیِ جمعیتِ افغانهای مهاجر به ایران، قاعدتا دلایل اومانیستی ندارد. یعنی مسألۀ ایشان این نیست که مهاجران افغانستانی هم "انسان"اند و ایران باید پذیرای این افراد باشد.
به گزارش عصر ایران، راستگرایان ایرانی با شعار "ایران برای همۀ ایرانیان" مخالف بودهاند. بنابراین وقتی ایدۀ "ایران برای افغانها" (یا افغانستانیها) را تلویحا مطرح میکنند (یا کمی دقیقتر: ایران در خدمت برادران افغانستانی)، باید دید چنین ایدهای چه انگیزهها یا دلایلی میتواند داشته باشد.
به نظر میرسد مسألۀ روحانیونی چون جناب علمالهدی "مسلمانیِ" مردم افغانستان هم نباشد؛ چون تقریبا 84 درصد از مردم افغانستان اهل سنتاند و فقط 15 درصد آنها شیعهاند. در ایران، شیعیان اکثرا در مناطق پیشرفتهتر زندگی میکنند و غالبا از سطح مدنی بالاتری نسبت به ایرانیان اهل سنت برخوردارند و دقیقا به همین دلیل نرخ زاد و ولدشان نسبت به ایرانیهای سنیمذهب کمتر است.
رشد سریعتر جمعیت سنیمذهب ایران، به هر حال یکی از دغدغههای روحانیون شیعه در ایران است. مطابق آمار غیر رسمی، حدود 10 درصد مردم ایران اهل سنتاند. طبقهبندی باروری استانهای ایران در سال 1399 نشان میدهد مثلا استانهای تهران و البرز و گیلان و مازندران، پایینترین نرخ زاد و ولد و استانهای سیستان و بلوچستان و کرمانشاه و خراسان جنوبی بالاترین نرخ زاد و ولد را داشتند.
بنابراین اگر قرار باشد موج گستردۀ مهاجران افغان به ایران، موجب رشد بیشتر جمعیت سنیمذهب ایران شود، چنین تحولی دست کم برای روحانیونی مثل آقای علمالهدی بعید است که مطلوب باشد. ولی نکته این است که اکثر افغانهای مهاجر به ایران، شیعه هستند. در مجموع حدود 70 درصد اتباع خارجه که در ایران زندگی میکنند شیعهمذهباند و باقی اهل سنتاند.
تعداد افغانهای مهاجر به ایران بین 4 تا 5 میلیون نفر تخمین زده میشود. ایران پذیرای بیشترین مهاجر افغانستانی در بین تمام کشورهای دنیاست. پس از ایران، پاکستان در رتبۀ دوم قرار دارد که حدود 2ونیم میلیون مهاجر افغانی را پذیرفته است.
منطقی به نظر میرسد اگر فرض کنیم که افغانیهای سنیمذهب عمدتا ترجیح میدهند به پاکستان مهاجرت کنند و افغانستانیهای شیعهمذهب نیز غالبا ایران را به پاکستان ترجیح میدهند.
آلمان و آمریکا سومین و چهارمین کشور از حیث پذیرش مهاجران افغانستانیاند که به ترتیب حدود 600هزار و 300هزار مهاجر را پذیرفتهاند.
به هر حال به نظر میرسد که مذهب مهاجران افغان، نقش قابل توجهی در استقبال روحانیونی مثل امام جمعۀ مشهد از حضور آنها در ایران دارد. به ویِژه اینکه بسیاری از این مهاجران در خراسان ساکن میشوند.
اگرچه ممکن است گفته شود ایران کشوری است که حدود 90 درصد از مردمش شیعهاند و نیازی نیست آقای علمالهدی مشوق سیاست ورود شیعیان افغانی به ایران باشد. ولی واقعیت این است که سطح مدنی بالاتر ایران نسبت به افغانستان، به لحاظ فرهنگی و سیاسی تفاوت قابل توجهی بین بخش عمدۀ شیعیان ایران و افغانستان ایجاد کرده. تجربۀ زیستۀ ایرانیان در چند دهۀ اخیر نیز مزید بر علت است.
این تفاوتها در مجموع موجب شده گوش اکثر ایرانیان شیعهمذهب نسبت به سخنان افراد تندرویی مثل جناب علمالهدی پنبه باشد. این واقعیت را البته خود آقای علمالهدی هم تایید میکند و به همین دلیل فرمودهاند که منظورشان از مردم، "مردم متدین" است. یعنی جناب علمالهدی بسیاری از شیعیان ایرانی را متدین نمیداند اما علاقهاش به حضور افغانسانیها در ایران، دال بر این است که شیعیان افغان را متدین میداند.
پرواضح است که واژۀ متدین در این سیاق، تقریبا معنای مشتری و پامنبری میدهد. وگرنه ایمان را نهایتا باید در قلب افراد جستوجو کرد. چه بسیار کسانی که رخت و ریختشان شبیه مومنان نیست ولی قلبشان لبریز از ایمان است و در خلوت خودشان با خدایی که اسلام به آنها معرفی کرده، راز و نیاز میکنند اما علاقهای به شنیدن مواضع سیاسی و فرهنگی روحانیونی مثل جناب علمالهدی ندارند.
ادامه 👇👇👇
#چپ
#مارکسیسم
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
دیپلماسی ایرانی
پشتپرده رضایت سیداحمد علمالهدی از افزایش تعداد مهاجران افغانستانی در ایران چیست؟ - دیپلماسی ایرانی
گوش اکثر ایرانیان شیعهمذهب نسبت به سخنان افراد تندرویی مثل جناب علمالهدی پنبه باشد. این واقعیت را البته خود آقای علمالهدی هم تایید میکند و...
♦️پشتپرده رضایت سیداحمد علمالهدی از افزایش تعداد مهاجران افغانستانی در ایران چیست؟
ص۲
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
بازنشر: ۱۴ تیر ۱۴۰۴
در واقع نوعی "پیشرفتگی" موجب میشود که اکثریت جوانان ایرانی، در قیاس با جوانان مهاجر افغانی، مشتری نگاه فرهنگی بستۀ افرادی نظیر احمد علمالهدی نباشند. در همان مشهد اگر آقای علمالهدی اجازه دهند مرتبا کنسرت برگزار شود، انبوهی از جوانان مشهدی نشان خواهند داد که سلیقۀ فرهنگیشان بسیار متفاوت از افرادی چون جناب علمالهدی است.
اما مسئلۀ اکثر مهاجران افغانی در خراسان، برگزاری کنسرت در مشهد نیست. دغدغۀ فوری و فوتی آنها "امنیت" و "کار" است. بسیاری از آنها از دست طالبان به ایران گریختهاند و فضای ایران، ولو خراسان، برایشان به مراتب بازتر و آزادتر از فضای جامعۀ تحت حکمرانی طالبان است.
حمایت امام جمعۀ مشهد از حضورشان در ایران را هم طبیعتا میپسندند و همین عامل، در کنار سطح فرهنگی پایینترشان نسبت به مردم ایران، آنها را مستعد میسازد که نقش یک نیروی اجتماعی مطلوب را برای جناح سیاسی جناب علمالهدی ایفا کنند.
با این حال به نظر میرسد همۀ این مهاجران، از دست طالبان به ایران نگریختهاند و بعضی از آنها اساسا طالبانیاند. چنین افرادی در بین مهاجران افغانی قطعا در اقلیتاند ولی اولا نفس حضورشان در ایران نگرانکننده است، ثانیا جمع قابل توجهی از مهاجران افغانیِ غیرطالبانی نیز، بویژه مهاجران مذکر، اساسا گرفتار همان نگاه فرهنگی بستۀ طالبانیاند. یعنی مثل جناب علمالهدی "جامعۀ باز و آزاد" را خوش ندارند.
اینکه تعداد این قبیل مهاجران چقدر است، سؤالی است که جوابش را هیچ کس نمیداند ولی احتمالا هر چه مدت اقامت این افراد در ایران بیشتر شود، نگاهشان به مسائل فرهنگی و سیاسی با نگاه روحانیونی مثل جناب علمالهدی متفاوت میشود و به افغانهای زاویهداری تبدیل میشوند که دیگر نمیتوان آنها را مصداق "مردم متدین" دانست!
http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/2028109/
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
ص۲
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
بازنشر: ۱۴ تیر ۱۴۰۴
در واقع نوعی "پیشرفتگی" موجب میشود که اکثریت جوانان ایرانی، در قیاس با جوانان مهاجر افغانی، مشتری نگاه فرهنگی بستۀ افرادی نظیر احمد علمالهدی نباشند. در همان مشهد اگر آقای علمالهدی اجازه دهند مرتبا کنسرت برگزار شود، انبوهی از جوانان مشهدی نشان خواهند داد که سلیقۀ فرهنگیشان بسیار متفاوت از افرادی چون جناب علمالهدی است.
اما مسئلۀ اکثر مهاجران افغانی در خراسان، برگزاری کنسرت در مشهد نیست. دغدغۀ فوری و فوتی آنها "امنیت" و "کار" است. بسیاری از آنها از دست طالبان به ایران گریختهاند و فضای ایران، ولو خراسان، برایشان به مراتب بازتر و آزادتر از فضای جامعۀ تحت حکمرانی طالبان است.
حمایت امام جمعۀ مشهد از حضورشان در ایران را هم طبیعتا میپسندند و همین عامل، در کنار سطح فرهنگی پایینترشان نسبت به مردم ایران، آنها را مستعد میسازد که نقش یک نیروی اجتماعی مطلوب را برای جناح سیاسی جناب علمالهدی ایفا کنند.
با این حال به نظر میرسد همۀ این مهاجران، از دست طالبان به ایران نگریختهاند و بعضی از آنها اساسا طالبانیاند. چنین افرادی در بین مهاجران افغانی قطعا در اقلیتاند ولی اولا نفس حضورشان در ایران نگرانکننده است، ثانیا جمع قابل توجهی از مهاجران افغانیِ غیرطالبانی نیز، بویژه مهاجران مذکر، اساسا گرفتار همان نگاه فرهنگی بستۀ طالبانیاند. یعنی مثل جناب علمالهدی "جامعۀ باز و آزاد" را خوش ندارند.
اینکه تعداد این قبیل مهاجران چقدر است، سؤالی است که جوابش را هیچ کس نمیداند ولی احتمالا هر چه مدت اقامت این افراد در ایران بیشتر شود، نگاهشان به مسائل فرهنگی و سیاسی با نگاه روحانیونی مثل جناب علمالهدی متفاوت میشود و به افغانهای زاویهداری تبدیل میشوند که دیگر نمیتوان آنها را مصداق "مردم متدین" دانست!
http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/2028109/
#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوامفریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
دیپلماسی ایرانی
پشتپرده رضایت سیداحمد علمالهدی از افزایش تعداد مهاجران افغانستانی در ایران چیست؟ - دیپلماسی ایرانی
گوش اکثر ایرانیان شیعهمذهب نسبت به سخنان افراد تندرویی مثل جناب علمالهدی پنبه باشد. این واقعیت را البته خود آقای علمالهدی هم تایید میکند و...
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸
♦️از مهاجرپذیری تا اخراج بیضابطه و تبلیغات خطرناک
✍️ کیاوش حافظی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
دکتر محدثی، استاد گرامیام، اخیراً یادداشتی درباره نگاه منفی برخی گروههای چپ و غیرچپ به موضوع اخراج اتباع افغانستانی مقیم ایران نگاشته و از برخی واکنشها انتقاد کردهاند. من نیز لازم دیدم نکاتی را در این خصوص مطرح کنم:
من نه به ایدئولوژیهای چپگرایانه اعتقاد دارم و نه به ایدئولوژی های دیگری مثل ناسیونالیسم که رویکردی «دیگریساز» دارند. از این رو نگاه من به این مساله، فارغ از چارچوبهای ایدئولوژیک است.
1- اگرچه تقسیمات جغرافیایی برایم چندان معنادار نیست، اما معتقد به لزوم وجود نظم و قانون برای ورود و خروج به کشور هستم. باید سیستمی عقلانی وجود داشته باشد که بر اساس اصول مشخص، روادید صادر کند یا مانع ورود غیرمجاز شود.
2- پس از روی کار آمدن طالبان در افغانستان، برخی مقامات، از جمله یکی از ائمه جمعه، ورود اتباع افغانستانی به ایران را به هجرت مسلمین از مکه به مدینه تشبیه کرده و حتی از مردم خواستند خانههایشان را با مهاجران تقسیم کنند. این در حالی بود که دولت عملاً مرزها را بدون نظارت رها کرده بود.
3- می دانم که دکتر محدثی به دنبال تایید یک سیاست حکومتی نبوده و نیستند؛ اگر بودند، قاعدتا چند سال پیش هم از رها گذاشتن مرزها یا هر اتفاق غلط دیگری دفاع می کردند. اما سوال آنجاست که اتباع غیرمجاز همیشه در این کشور وجود داشته اند، رفت و آمد می کردند و این وظیفه حکومت بود که جلوی ورود آنها به کشور را بگیرد یا آنهایی که وارد ایران شده اند را سازماندهی کند. اما چرا اخیرا این همه در بوق و کرنا می شود؟ آیا این در ادامه معطوف شدن ناگهانی و البته مشکوک به ناسیونالیسم نیست؟
4- تبلیغات رسانهای اخیر، می تواند به ایجاد این تصور که اتباع افغانستانی حقوق مردم ایران را تضییع کردهاند، نفرتپراکنی و حتی نوعی نژادپرستی منجر شود. به گفته وزیر کشور، از 6 میلیون اتباع افغانستانی در ایران، تنها 2 میلیون نفر غیرمجاز هستند. آن دو سوم دیگر چرا باید چوب نفرتی را بخورند که بسیاری از آنها سالهاست در ایران زندگی یا حتی با یک ایرانی ازدواج کرده و فرزندشان در ایران به دنیا آمده است؟
5- در همه جای دنیا، اتباع غیرمجاز به کشورهایشان بازگردانده میشوند، اما این فرآیند باید با رعایت اصول انسانی و احترام انجام شود. خطر آنجاست که برخوردهای نسنجیده، کینه و دشمنی در دل اتباع ایجاد کند و در درازمدت به روابط دو ملت آسیب برساند.
6- برخلاف نظر دکتر محدثی که معتقدند جامعه ایران وارد دنیای مدرن شده، شواهد نشان میدهد هنوز بخشهایی از جامعه با مظاهر مدرنیته مخالفاند. این گروهها، که بعضاً ایرانی هستند، گاه به نام دین به دنبال حذف «دیگری» هستند. اگر ایران مدرن بود، نه مرزها را رها میکرد و نه اخراجها را به این شکل انجام میداد. بنابراین خطر تولید طالبان در خود جامعه ایران وجود دارد.
در پایان باید بگویم: مانند دکتر محدثی، من نیز سیاستهای رها کردن مرزها و مهاجرپذیری بیضابطه را غیرعقلانی میدانم، اما روشهای کنونی اخراج نیز میتواند به نفرتپراکنی و حتی فاشیسم منجر شود. باید سیاستی متوازن و انسانی در پیش گرفته شود که هم نظم را حفظ و هم از ایجاد کینه و دشمنی جلوگیری کند. در عین حال نباید در دام سیاست های دولتی افتاد. اگرچه ایشان این سیاست حاکمیتی را تایید نمی کنند با این حال لازم می دانم به دیگران گوشزد کنم که متفکر اجتماعی باید منتقد سیاست های حاکمیتی باشد نه موید آن.
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️از مهاجرپذیری تا اخراج بیضابطه و تبلیغات خطرناک
✍️ کیاوش حافظی
۱۴ تیر ۱۴۰۴
دکتر محدثی، استاد گرامیام، اخیراً یادداشتی درباره نگاه منفی برخی گروههای چپ و غیرچپ به موضوع اخراج اتباع افغانستانی مقیم ایران نگاشته و از برخی واکنشها انتقاد کردهاند. من نیز لازم دیدم نکاتی را در این خصوص مطرح کنم:
من نه به ایدئولوژیهای چپگرایانه اعتقاد دارم و نه به ایدئولوژی های دیگری مثل ناسیونالیسم که رویکردی «دیگریساز» دارند. از این رو نگاه من به این مساله، فارغ از چارچوبهای ایدئولوژیک است.
1- اگرچه تقسیمات جغرافیایی برایم چندان معنادار نیست، اما معتقد به لزوم وجود نظم و قانون برای ورود و خروج به کشور هستم. باید سیستمی عقلانی وجود داشته باشد که بر اساس اصول مشخص، روادید صادر کند یا مانع ورود غیرمجاز شود.
2- پس از روی کار آمدن طالبان در افغانستان، برخی مقامات، از جمله یکی از ائمه جمعه، ورود اتباع افغانستانی به ایران را به هجرت مسلمین از مکه به مدینه تشبیه کرده و حتی از مردم خواستند خانههایشان را با مهاجران تقسیم کنند. این در حالی بود که دولت عملاً مرزها را بدون نظارت رها کرده بود.
3- می دانم که دکتر محدثی به دنبال تایید یک سیاست حکومتی نبوده و نیستند؛ اگر بودند، قاعدتا چند سال پیش هم از رها گذاشتن مرزها یا هر اتفاق غلط دیگری دفاع می کردند. اما سوال آنجاست که اتباع غیرمجاز همیشه در این کشور وجود داشته اند، رفت و آمد می کردند و این وظیفه حکومت بود که جلوی ورود آنها به کشور را بگیرد یا آنهایی که وارد ایران شده اند را سازماندهی کند. اما چرا اخیرا این همه در بوق و کرنا می شود؟ آیا این در ادامه معطوف شدن ناگهانی و البته مشکوک به ناسیونالیسم نیست؟
4- تبلیغات رسانهای اخیر، می تواند به ایجاد این تصور که اتباع افغانستانی حقوق مردم ایران را تضییع کردهاند، نفرتپراکنی و حتی نوعی نژادپرستی منجر شود. به گفته وزیر کشور، از 6 میلیون اتباع افغانستانی در ایران، تنها 2 میلیون نفر غیرمجاز هستند. آن دو سوم دیگر چرا باید چوب نفرتی را بخورند که بسیاری از آنها سالهاست در ایران زندگی یا حتی با یک ایرانی ازدواج کرده و فرزندشان در ایران به دنیا آمده است؟
5- در همه جای دنیا، اتباع غیرمجاز به کشورهایشان بازگردانده میشوند، اما این فرآیند باید با رعایت اصول انسانی و احترام انجام شود. خطر آنجاست که برخوردهای نسنجیده، کینه و دشمنی در دل اتباع ایجاد کند و در درازمدت به روابط دو ملت آسیب برساند.
6- برخلاف نظر دکتر محدثی که معتقدند جامعه ایران وارد دنیای مدرن شده، شواهد نشان میدهد هنوز بخشهایی از جامعه با مظاهر مدرنیته مخالفاند. این گروهها، که بعضاً ایرانی هستند، گاه به نام دین به دنبال حذف «دیگری» هستند. اگر ایران مدرن بود، نه مرزها را رها میکرد و نه اخراجها را به این شکل انجام میداد. بنابراین خطر تولید طالبان در خود جامعه ایران وجود دارد.
در پایان باید بگویم: مانند دکتر محدثی، من نیز سیاستهای رها کردن مرزها و مهاجرپذیری بیضابطه را غیرعقلانی میدانم، اما روشهای کنونی اخراج نیز میتواند به نفرتپراکنی و حتی فاشیسم منجر شود. باید سیاستی متوازن و انسانی در پیش گرفته شود که هم نظم را حفظ و هم از ایجاد کینه و دشمنی جلوگیری کند. در عین حال نباید در دام سیاست های دولتی افتاد. اگرچه ایشان این سیاست حاکمیتی را تایید نمی کنند با این حال لازم می دانم به دیگران گوشزد کنم که متفکر اجتماعی باید منتقد سیاست های حاکمیتی باشد نه موید آن.
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️مهاجران افغانستانی و تقویت دین سنتی در ایران👇
🔻بخشی از مقاله:
"سرعت ورود مهاجران افغان به ارکان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، پرسش های مهمی ایجاد کرده است: آیا نظام از طریق مهاجرت، درحال ایجاد تغییرات جمعیتی در ایران است تا هدف دیرینه خود را برای دستیابی به «جامعه اسلامی» مهندسی کند؟
...
ولی باوجود همه این تلاش ها، جامعه امروز ایران چندان اسلامی نیست. یک نظرسنجی که توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 2023 انجام شد، نشان می داد که 73% ایرانیان بدنبال حکومتی سکولار هستند. فیلم هایی که در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی از سوزاندن روسری و انداختن عمامه روحانیون منتشر شد، میزان سکولاریسم در جامعه ایران را آشکار کرد.
از بسیاری جهات این جنبش آخرین میخ بر تابوت تلاش های نظام برای دستیابی به جامعه اسلامی بود. روحانیت و سپاه پس از شکست در اسلامی کردن جامعه از بالا به پایین، رویکرد جدیدی را برای ایجاد جامعه اسلامی ایدهآل خود در پیش گرفتند و آن اسلامیسازی از بیرون بود
مهاجران از افغانستان و دیگر جوامع شیعه، گزینههای مناسبی برای استفاده در پروژه اسلامیسازی جمهوری اسلامی هستند. شیعیان افغان از نظر مذهبی محافظه کارتر از ایرانیانی هستند که روز به روز سکولارتر میشوند.
آمار مهاجرت کنونی از افغانستان نشان میدهد که مهندسی تغییرات جمعیتی در ایران از جنبه تئوری گذشته و وارد فاز عملیاتی شده است. آمار نشان میدهد که حدود 6 میلیون مهاجر افغان در ایران وجود دارد. به گفته سیدهادی کسایی زاده سردبیر مجله میدان آزادی، در صورت ادامه روند کنونی مهاجرت، این رقم می تواند در سه سال آینده به 20 میلیون افزایش یابد. امروزه دهها هزار افغان با عبور از مرز وارد ایران میشوند و این امر در کنار مهاجرت گسترده ایرانیان –تنها در سال 2023، 2.2 میلیون ایرانی مهاجرت کرده اند- و زادوولد پایین آنها، حکایت از تغییرات جمعیتی چشمگیر در سالهای آتی دارد".
🔸متن مقاله:
https://pe.annabaa.org/culture/3820#gsc.tab=0
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
🔻بخشی از مقاله:
"سرعت ورود مهاجران افغان به ارکان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، پرسش های مهمی ایجاد کرده است: آیا نظام از طریق مهاجرت، درحال ایجاد تغییرات جمعیتی در ایران است تا هدف دیرینه خود را برای دستیابی به «جامعه اسلامی» مهندسی کند؟
...
ولی باوجود همه این تلاش ها، جامعه امروز ایران چندان اسلامی نیست. یک نظرسنجی که توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 2023 انجام شد، نشان می داد که 73% ایرانیان بدنبال حکومتی سکولار هستند. فیلم هایی که در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی از سوزاندن روسری و انداختن عمامه روحانیون منتشر شد، میزان سکولاریسم در جامعه ایران را آشکار کرد.
از بسیاری جهات این جنبش آخرین میخ بر تابوت تلاش های نظام برای دستیابی به جامعه اسلامی بود. روحانیت و سپاه پس از شکست در اسلامی کردن جامعه از بالا به پایین، رویکرد جدیدی را برای ایجاد جامعه اسلامی ایدهآل خود در پیش گرفتند و آن اسلامیسازی از بیرون بود
مهاجران از افغانستان و دیگر جوامع شیعه، گزینههای مناسبی برای استفاده در پروژه اسلامیسازی جمهوری اسلامی هستند. شیعیان افغان از نظر مذهبی محافظه کارتر از ایرانیانی هستند که روز به روز سکولارتر میشوند.
آمار مهاجرت کنونی از افغانستان نشان میدهد که مهندسی تغییرات جمعیتی در ایران از جنبه تئوری گذشته و وارد فاز عملیاتی شده است. آمار نشان میدهد که حدود 6 میلیون مهاجر افغان در ایران وجود دارد. به گفته سیدهادی کسایی زاده سردبیر مجله میدان آزادی، در صورت ادامه روند کنونی مهاجرت، این رقم می تواند در سه سال آینده به 20 میلیون افزایش یابد. امروزه دهها هزار افغان با عبور از مرز وارد ایران میشوند و این امر در کنار مهاجرت گسترده ایرانیان –تنها در سال 2023، 2.2 میلیون ایرانی مهاجرت کرده اند- و زادوولد پایین آنها، حکایت از تغییرات جمعیتی چشمگیر در سالهای آتی دارد".
🔸متن مقاله:
https://pe.annabaa.org/culture/3820#gsc.tab=0
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
مرکز مطالعات راهبردی النبأ
افغان ها، کاهش شمار مذهبی ها را در ایران جبران می کنند
نظام ممکن است در کوتاه مدت از مهاجران افغان برای پرکردن شکاف فزاینده بین دولت-مردم و گسترش حوزه های اجتماعی خود استفاده کند، ولی در بلندمدت این شیوه منجر به تشدید تنش های داخلی در ایران می شود
🔸🔸🔸پژواک🔸🔸🔸
♦️[صدای افغانستانی در بارهی مهاجران افغانستانی]
ص۱
✍️تنویر احمد قسیم
۱۴ تیر ۱۴۰۴
آقای دکتر! من از این جملهی شما با صدای بلند ترسیدم.ترسیدم که مبادا این جمله"با ورود میلیونها نفر مردم طالبان آفرین مخالف ام" شبیه هشتگ اخراج افاغینه مطالبهی ملی،تبدیل نشود.اما با این نوع شیوهی مهاجر پذیری و با شما موافقم و از آن دفاع میکنم.
شما با آن جملهی تان،تمامی مهاجران را یکدست فرض کردید و در حالیکه تمامی مهاجران سنتی نبوده،بل طیف های متفاوتی اند.
اینجا اندکی از مهاجران بنویسم و توضیح دهم:
۱) افغانستانی های ایرانیتبار: اینان اینجا متولد، سبک زندگی ایرانی، مدرسه رفتند، دانشگاه رفتند با ایرانیان خندید و گفتند و بزرگ شدند. در جامعه به نحوی ادغام و بسیاری آنان، افغانستان را ندیده است. اینان دههی چهل مهاجرت کردند و تا اواخر ۶۰ میرسند. قبل انقلاب و بعد از انقلاب. اینان زمانی به ایران مهاجرت کردند، کسی اسم طالب را نشنیده بود. زمانهی شاه، جمهوری داوودخان، حزب دموکراتیک خلق و حملهی شوروی به افغانستان بود. در حالیکه طالبان، اولین بار در اواخر ۱۳۷۳، از قندهار، زمان حکومت مجاهدین ظهور کردند.
۲) دستهی دوم مهاجران که اوایل دههی ۷۰ میرسد،زمانیکه مجاهدین پیروز شدند و حکومت اسلامی برقرار کردند اما باهم جنگیدند و جنگ های داخلی شروع شد و کابل ویران شد.متعاقبا دورهی اول طالبان شروع شد از ۷۵ تا ۸۰.مهاجران سیل آسا به ایران آمدند.
۳) مهاجران فصلی: که در رفت و برگشت اند. قاچاق می آیند و بعد از یک سال کار یا چهار سال کار،دوباره بر میگردند.شاید مهاجری فصلی داریم که بیش از ۱۵ بار در طول سی سال،قاچاق آمده و برگشته است. بین دو میلیون،کمتر یا بیشتر اند.مجردی اند و کمتر خانوار اند.
۴) مهاجران بعد از سقوط جمهوریت:
که بسیار سیل آسا بود. شامل ارتشی ها،کارمندان دولتی،اراکین ارشد از وزیر تا معین...خانوارها،زندانی های دورهی جمهوریت که توسط طالبان روز اول سقوط همه را آزاد کردند. در این میان زندانی های خطرناک و مافیایی هم هست.
حالا از میان چهار دستهی که در مراحل متفاوت آماده به لحاظ باور،تبار،قوم متفاوت اند. بیشترینه مهاجران را قوم شریف هزاره تشکیلمی دهند.چون مذهب شان شیعه است و بعد از انقلاب مورد الطاف حکومت ها.آن شعار امام خمینی که اسلام مرز ندارد.شامل حال همه افغانها و به خصوص این قوم شریفهم میشد.
پس این قوم به لحاظ باوری نزدیک به طالبان بوده نمی تواند. طالبان به لحاظ جامعه شناختی دو ممیزه دارند. ۱) تفکر قبیلوی پشتون محور. ۲) قرائت رادیکال دیوبندی/سنی.
تاجکان هم به دلیل قوم و زبان فارسی دری به ایران نزدیک اند.بیشترینه مقاومت علیه طالبان در دور اول و الان از این قوم اند و به ضد تفکر طالبان.
ازبک ها هم میانهی خوبی باطالبان نداشته اما در میان طالبان،تاجک وازبک هست.
اما مهاجرانی که بعد از سقوط آمدند شامل طیف های گسترده است.از ارتشی گرفته تا زندانی و از هزاره و تاجک،ترکمن گرفته تا ازبک و پشتون.ممکن در میان آنان تفکر طالبانی هم باشد.
نکتهی که با جرات و از مطالعات ام می توانم بگویم. اکثریت به قریب مهاجران که آمدند. در واقع ضد طالب بودند و جامعهی مبدا برای شان مساعد نبود و به ایران آمدند و الا اگر با طالبان و استعداد طالب پروری داشتند در همانجا با طالبان زیست میکردند و چه از همه بهتر، حکومتی دلخواه شان قایم و به زندگی ادامه میداند.اما اکثریت اینان به خاطر آموزش دختران و تحصیلات عالی پسران/ دختران شان آمدند با موجودیت طالبان مساعد نبود.
باهمهی حرف های بالا زدم، به نظر میرسد، یکدست کردن مهاجران و استعداد طالبپروری در میان آنها درست نبوده و بایست تفکیک کنیم. اینکه جامعهی من استعداد طالبپروری را دارد، شکی وجود ندارد و الا طالبان دوباره به صحنه نمیآمدند. کاری که جامعهشناسان در سالهای ۸۱ و ۸۳ تاکید داشتند، مبنی بر اینکه طالبان را عادی نگیرید و تفکر طالبانی هنوز در لایههای جامعه پنهان است و روزی دوباره به صحنه خواهند آمد اما کسی توجه نمیکرد و به عوامل مداخلهگر تقلیل اش میدادند.
اما تمام قد با شما موافقم و دفاع میکنم. ساماندهی مهاجران باید اولیت داده شود. مرزها جدی گرفته شود و از ورود مهاجران به صورت غیر قانونی که اصلا انسانی نیست، پایان داده شود. این را دولت جمهوری اسلامی میتواند اما قصدا انجام نمیدهد. این چرخهی استثمارگونه، رفت و برگشتی، سیاست مُعلق باید پایان داده شود. رفت و برگشتی که روزانه دهها نفر در مسیر قاچاق جان خودشان را از دست میدهند. در یک ماشین سمند، ۲۰ نفر مثل گوسفند باردهی می شوند*. ۴۰ سال است این مسیر انسانکُش ادامه دارد و چه جوانهای که قربانی نشدند.
ادامه👇👇👇
#طالبپروری
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#تنویر_احمد_قسیم
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️[صدای افغانستانی در بارهی مهاجران افغانستانی]
ص۱
✍️تنویر احمد قسیم
۱۴ تیر ۱۴۰۴
آقای دکتر! من از این جملهی شما با صدای بلند ترسیدم.ترسیدم که مبادا این جمله"با ورود میلیونها نفر مردم طالبان آفرین مخالف ام" شبیه هشتگ اخراج افاغینه مطالبهی ملی،تبدیل نشود.اما با این نوع شیوهی مهاجر پذیری و با شما موافقم و از آن دفاع میکنم.
شما با آن جملهی تان،تمامی مهاجران را یکدست فرض کردید و در حالیکه تمامی مهاجران سنتی نبوده،بل طیف های متفاوتی اند.
اینجا اندکی از مهاجران بنویسم و توضیح دهم:
۱) افغانستانی های ایرانیتبار: اینان اینجا متولد، سبک زندگی ایرانی، مدرسه رفتند، دانشگاه رفتند با ایرانیان خندید و گفتند و بزرگ شدند. در جامعه به نحوی ادغام و بسیاری آنان، افغانستان را ندیده است. اینان دههی چهل مهاجرت کردند و تا اواخر ۶۰ میرسند. قبل انقلاب و بعد از انقلاب. اینان زمانی به ایران مهاجرت کردند، کسی اسم طالب را نشنیده بود. زمانهی شاه، جمهوری داوودخان، حزب دموکراتیک خلق و حملهی شوروی به افغانستان بود. در حالیکه طالبان، اولین بار در اواخر ۱۳۷۳، از قندهار، زمان حکومت مجاهدین ظهور کردند.
۲) دستهی دوم مهاجران که اوایل دههی ۷۰ میرسد،زمانیکه مجاهدین پیروز شدند و حکومت اسلامی برقرار کردند اما باهم جنگیدند و جنگ های داخلی شروع شد و کابل ویران شد.متعاقبا دورهی اول طالبان شروع شد از ۷۵ تا ۸۰.مهاجران سیل آسا به ایران آمدند.
۳) مهاجران فصلی: که در رفت و برگشت اند. قاچاق می آیند و بعد از یک سال کار یا چهار سال کار،دوباره بر میگردند.شاید مهاجری فصلی داریم که بیش از ۱۵ بار در طول سی سال،قاچاق آمده و برگشته است. بین دو میلیون،کمتر یا بیشتر اند.مجردی اند و کمتر خانوار اند.
۴) مهاجران بعد از سقوط جمهوریت:
که بسیار سیل آسا بود. شامل ارتشی ها،کارمندان دولتی،اراکین ارشد از وزیر تا معین...خانوارها،زندانی های دورهی جمهوریت که توسط طالبان روز اول سقوط همه را آزاد کردند. در این میان زندانی های خطرناک و مافیایی هم هست.
حالا از میان چهار دستهی که در مراحل متفاوت آماده به لحاظ باور،تبار،قوم متفاوت اند. بیشترینه مهاجران را قوم شریف هزاره تشکیلمی دهند.چون مذهب شان شیعه است و بعد از انقلاب مورد الطاف حکومت ها.آن شعار امام خمینی که اسلام مرز ندارد.شامل حال همه افغانها و به خصوص این قوم شریفهم میشد.
پس این قوم به لحاظ باوری نزدیک به طالبان بوده نمی تواند. طالبان به لحاظ جامعه شناختی دو ممیزه دارند. ۱) تفکر قبیلوی پشتون محور. ۲) قرائت رادیکال دیوبندی/سنی.
تاجکان هم به دلیل قوم و زبان فارسی دری به ایران نزدیک اند.بیشترینه مقاومت علیه طالبان در دور اول و الان از این قوم اند و به ضد تفکر طالبان.
ازبک ها هم میانهی خوبی باطالبان نداشته اما در میان طالبان،تاجک وازبک هست.
اما مهاجرانی که بعد از سقوط آمدند شامل طیف های گسترده است.از ارتشی گرفته تا زندانی و از هزاره و تاجک،ترکمن گرفته تا ازبک و پشتون.ممکن در میان آنان تفکر طالبانی هم باشد.
نکتهی که با جرات و از مطالعات ام می توانم بگویم. اکثریت به قریب مهاجران که آمدند. در واقع ضد طالب بودند و جامعهی مبدا برای شان مساعد نبود و به ایران آمدند و الا اگر با طالبان و استعداد طالب پروری داشتند در همانجا با طالبان زیست میکردند و چه از همه بهتر، حکومتی دلخواه شان قایم و به زندگی ادامه میداند.اما اکثریت اینان به خاطر آموزش دختران و تحصیلات عالی پسران/ دختران شان آمدند با موجودیت طالبان مساعد نبود.
باهمهی حرف های بالا زدم، به نظر میرسد، یکدست کردن مهاجران و استعداد طالبپروری در میان آنها درست نبوده و بایست تفکیک کنیم. اینکه جامعهی من استعداد طالبپروری را دارد، شکی وجود ندارد و الا طالبان دوباره به صحنه نمیآمدند. کاری که جامعهشناسان در سالهای ۸۱ و ۸۳ تاکید داشتند، مبنی بر اینکه طالبان را عادی نگیرید و تفکر طالبانی هنوز در لایههای جامعه پنهان است و روزی دوباره به صحنه خواهند آمد اما کسی توجه نمیکرد و به عوامل مداخلهگر تقلیل اش میدادند.
اما تمام قد با شما موافقم و دفاع میکنم. ساماندهی مهاجران باید اولیت داده شود. مرزها جدی گرفته شود و از ورود مهاجران به صورت غیر قانونی که اصلا انسانی نیست، پایان داده شود. این را دولت جمهوری اسلامی میتواند اما قصدا انجام نمیدهد. این چرخهی استثمارگونه، رفت و برگشتی، سیاست مُعلق باید پایان داده شود. رفت و برگشتی که روزانه دهها نفر در مسیر قاچاق جان خودشان را از دست میدهند. در یک ماشین سمند، ۲۰ نفر مثل گوسفند باردهی می شوند*. ۴۰ سال است این مسیر انسانکُش ادامه دارد و چه جوانهای که قربانی نشدند.
ادامه👇👇👇
#طالبپروری
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#تنویر_احمد_قسیم
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸پژواک🔸🔸🔸
♦️[صدای افغانستانی در بارهی مهاجران افغانستانی]
ص۲
✍️تنویر احمد قسیم
۱۴ تیر ۱۴۰۴
این باید پایان یاید و دگر شاهد این نباشیم که وقتی طفل روستایی/افغانستانی،۱۰ سال اش می شود.هوس ایران کند.چرا؟چون پدر،برادر،پسر کاکا/عمو،قاچاقی برای کارگری به ایران مهاجرت کردند و مسیر قاچاق ایران هم مثل حمام عُمومی است.میداند چرا جمهوری اسلامی،این سیاست رفت و برگشتی و مُعلق را انتخاب کرده است.به دلیل سود دهی.سود که به جیب دولت و قاچاق چیان دو طرف مرز میرود و ممکن پیامد های برای جامعهی مهاجر پذیر داشته باشد.تا حالا از خود پرسیدهی اید که چرا اینهمه،اردوگاه درست کرده است؟بهخاطر اینکه سیاست رفت و برگشتی را مدیریت کند. داوطلبان برگشت به وطن و دستگیر شدگان روزانه توسط پولیس، در اردوگاها جمع آوری و سپس برگشت داده می شوند و از آن طرف مسیر قاچاق،وارد می شوند.دولت با توجه به شرایط،زمان وظرفیت تعین شده،سیاست رفت و برگشتی را مدیریت میکند.
این سیاست رفت و برگشتی از راه قاچاق باید پایان یابد.ایران به ۲ میلیون کارگر ساده نیازمند است.بایست از طریق وزارت های خارجه با ویزای کارگری،انسانی و مطمین باشد.با عزت،اعتماد به نفس و نه غیر قانونی.شاید آن وقت افغونی یک فحش نباشد.بل انسانی کارگر،زحمتکش که با مجوز قانونی آمده و کار میکند.
سوالی هم داشتم.نظرتان راجع به ایرانی های افغانستانیتبار چیست؟ آیا نبایست بعدی ۵۰ سال آنان به صورت حقوقی و حق شهروندی در جامعه ادغام شوند.جامعهی که در انتخاب کشور،هیچ انتخابی و تقصیری نداشته است.
#طالبپروری
#جمهوری_اسلامی
#تنویر_احمد_قسیم
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️[صدای افغانستانی در بارهی مهاجران افغانستانی]
ص۲
✍️تنویر احمد قسیم
۱۴ تیر ۱۴۰۴
این باید پایان یاید و دگر شاهد این نباشیم که وقتی طفل روستایی/افغانستانی،۱۰ سال اش می شود.هوس ایران کند.چرا؟چون پدر،برادر،پسر کاکا/عمو،قاچاقی برای کارگری به ایران مهاجرت کردند و مسیر قاچاق ایران هم مثل حمام عُمومی است.میداند چرا جمهوری اسلامی،این سیاست رفت و برگشتی و مُعلق را انتخاب کرده است.به دلیل سود دهی.سود که به جیب دولت و قاچاق چیان دو طرف مرز میرود و ممکن پیامد های برای جامعهی مهاجر پذیر داشته باشد.تا حالا از خود پرسیدهی اید که چرا اینهمه،اردوگاه درست کرده است؟بهخاطر اینکه سیاست رفت و برگشتی را مدیریت کند. داوطلبان برگشت به وطن و دستگیر شدگان روزانه توسط پولیس، در اردوگاها جمع آوری و سپس برگشت داده می شوند و از آن طرف مسیر قاچاق،وارد می شوند.دولت با توجه به شرایط،زمان وظرفیت تعین شده،سیاست رفت و برگشتی را مدیریت میکند.
این سیاست رفت و برگشتی از راه قاچاق باید پایان یابد.ایران به ۲ میلیون کارگر ساده نیازمند است.بایست از طریق وزارت های خارجه با ویزای کارگری،انسانی و مطمین باشد.با عزت،اعتماد به نفس و نه غیر قانونی.شاید آن وقت افغونی یک فحش نباشد.بل انسانی کارگر،زحمتکش که با مجوز قانونی آمده و کار میکند.
سوالی هم داشتم.نظرتان راجع به ایرانی های افغانستانیتبار چیست؟ آیا نبایست بعدی ۵۰ سال آنان به صورت حقوقی و حق شهروندی در جامعه ادغام شوند.جامعهی که در انتخاب کشور،هیچ انتخابی و تقصیری نداشته است.
#طالبپروری
#جمهوری_اسلامی
#تنویر_احمد_قسیم
#انسانگرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸پژواک🔸🔸🔸
♦️[صدای افغانستانی در بارهی مهاجران افغانستانی]
✍️تنویر احمد قسیم
۱۴ تیر ۱۴۰۴
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12978
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12979
#طالبپروری
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#تنویر_احمد_قسیم
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
♦️[صدای افغانستانی در بارهی مهاجران افغانستانی]
✍️تنویر احمد قسیم
۱۴ تیر ۱۴۰۴
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12978
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12979
#طالبپروری
#جمهوری_اسلامی
#انسانگرایی_قلابی
#تنویر_احمد_قسیم
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi