Forwarded from [مطالعاتکودکوطبیعت] (Mohammad Azimi)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پرسش و پاسخ
نوبانگ اندیشه نشستهای کودک اندیشی به صورت آنلاین برگزار میکند:
در صورت تمایل برای ثبتنام به شماره ۰۹۹۳۳۸۹۲۰۶۷ در تلگرام پیام دهید.
https://www.tg-me.com/NobangAndisheh
در صورت تمایل برای ثبتنام به شماره ۰۹۹۳۳۸۹۲۰۶۷ در تلگرام پیام دهید.
https://www.tg-me.com/NobangAndisheh
Forwarded from تکامل و فلسفه | هادی صمدی
بدون "تعجب کردن" مغز رشد نمیکند!
کودکان بسیار بیش از بزرگسالان در مواجهه با تجربههای جدید متعجب میشوند. آزمایش جالبی که نتایج آن در نشریهی "پیشرفتهای علوم" منتشر شده درصدد تبیین این پدیده بوده است. آزمایشها نشان دادند که بخشی از مغز بچهموشها در مواجهه با صداهای ناآشنا، بهشدت تحریک میشود اما بهتدریج و با تکرار صدای ناآشنا، آن بخش و بخشهای دیگری که در پردازش صدا دخالت دارند، کمتر و کمتر فعال میشوند.
نویسندگان مقاله تبیین سادهای در شرح این آزمایش عرضه میکنند. اولا بدون کسب تجربه مغز موشها رشد نمیکند. اما وقتی تجربهای عادی شد مغز با آن پدیده آشنا میشود و با پردازش مکرر اطلاعات آن، چیز جدیدی نمیآموزد و صرفا انرژی مصرف میکند. بنابراین آن را در حالت پسزمینه قرار میدهد و دیگر آن را پردازش جدیدی نمیکند مگر آنکه تجربههای تعجببرانگیز جدیدی دریافت کند.
برای این پدیده، تبیین جالبی در معرفتشناسی تکاملی وجود دارد که پژوهشگران نیز به آن اشاره دارند: طی رشد جانور مغز تصویری درونی از جهان تشکیل میدهد. سپس این تصویر را با محرکهای خارجی مقایسه میکند. هر چیزی که با این "جهانبینی" مطابقت ندارد، جای تعجب دارد، و میتواند منجر به بروزرسانی تصویر قبلی شود. اگر تصاویری که دریافت میکنیم همگی مطابق جهانبینی ما باشند دیگر مغز رشد نخواهد کرد و تصاویر قبلی را ابقاء میکند.
مشخصا تجربههای حسی متنوع میتواند راهی برای ادامهیافتن رشد مغز در انسان باشد که در دههی سوم زندگی بهشدت کند میشود. راههای پرهزینهای وجود دارد؛ مثلاً رفتن به سفر و مواجهه با تجربههای جدید. اما این راهکار آنقدر برای انسان امروز دور از دسترس است که توصیهی آن به شوخی میماند. خوشبختانه راهکارهای بدیل و کم هزینهتری در اختیار است.
در مرزهای علوم شاهد یافتههایی کاملا نامنتظره هستیم. بیدلیل نبود که افلاطون و ارسطو میگفتند فلسفه (علم) با حیرت آغاز میشود. اخبار علوم را دنبال کنیم. فقط دانش ما را نمیافزایند؛ مهمتر از آن، ما را از جزماندیشی و رکود در جهانبینی رها میسازند.
هادی صمدی
@evophilosophy
کودکان بسیار بیش از بزرگسالان در مواجهه با تجربههای جدید متعجب میشوند. آزمایش جالبی که نتایج آن در نشریهی "پیشرفتهای علوم" منتشر شده درصدد تبیین این پدیده بوده است. آزمایشها نشان دادند که بخشی از مغز بچهموشها در مواجهه با صداهای ناآشنا، بهشدت تحریک میشود اما بهتدریج و با تکرار صدای ناآشنا، آن بخش و بخشهای دیگری که در پردازش صدا دخالت دارند، کمتر و کمتر فعال میشوند.
نویسندگان مقاله تبیین سادهای در شرح این آزمایش عرضه میکنند. اولا بدون کسب تجربه مغز موشها رشد نمیکند. اما وقتی تجربهای عادی شد مغز با آن پدیده آشنا میشود و با پردازش مکرر اطلاعات آن، چیز جدیدی نمیآموزد و صرفا انرژی مصرف میکند. بنابراین آن را در حالت پسزمینه قرار میدهد و دیگر آن را پردازش جدیدی نمیکند مگر آنکه تجربههای تعجببرانگیز جدیدی دریافت کند.
برای این پدیده، تبیین جالبی در معرفتشناسی تکاملی وجود دارد که پژوهشگران نیز به آن اشاره دارند: طی رشد جانور مغز تصویری درونی از جهان تشکیل میدهد. سپس این تصویر را با محرکهای خارجی مقایسه میکند. هر چیزی که با این "جهانبینی" مطابقت ندارد، جای تعجب دارد، و میتواند منجر به بروزرسانی تصویر قبلی شود. اگر تصاویری که دریافت میکنیم همگی مطابق جهانبینی ما باشند دیگر مغز رشد نخواهد کرد و تصاویر قبلی را ابقاء میکند.
مشخصا تجربههای حسی متنوع میتواند راهی برای ادامهیافتن رشد مغز در انسان باشد که در دههی سوم زندگی بهشدت کند میشود. راههای پرهزینهای وجود دارد؛ مثلاً رفتن به سفر و مواجهه با تجربههای جدید. اما این راهکار آنقدر برای انسان امروز دور از دسترس است که توصیهی آن به شوخی میماند. خوشبختانه راهکارهای بدیل و کم هزینهتری در اختیار است.
در مرزهای علوم شاهد یافتههایی کاملا نامنتظره هستیم. بیدلیل نبود که افلاطون و ارسطو میگفتند فلسفه (علم) با حیرت آغاز میشود. اخبار علوم را دنبال کنیم. فقط دانش ما را نمیافزایند؛ مهمتر از آن، ما را از جزماندیشی و رکود در جهانبینی رها میسازند.
هادی صمدی
@evophilosophy
Science Advances
Sequential maturation of stimulus-specific adaptation in the mouse lemniscal auditory system
During adolescence, cerebral cortex flexibly and adaptively orchestrates the refinement of neural responses to surprising sounds.
Forwarded from تکامل و فلسفه | هادی صمدی
بازی را جدی بگیریم
نظریهای برای چگونگی تکامل بازی
چرا و چگونه بازی طی فرایند تکامل شکل گرفت؟ پاسخهای متنوعی به این پرسش داده شده اما یکی از جالبترین آنها اخیرا با عنوان «اطلاعات و محیط: چارچوبی نظری برای تکامل بازی» در نشریه مطالعات علوم عصبی و زیسترفتاری منتشر شده است.
طرح مسأله:
احتمالا با دیدن بازی بچهگربهها همه میپذیرند که بازی کردن مختص گونهی انسان نیست. اما دامنهی آن بسیار گستردهتر از چیزی است که فکرش را میکنیم. علاوه بر پستانداران و برخی پرندگان، بازی در بسیاری از گونههای دوزیستان، خزندگان، ماهیها و حتی برخی از بیمهرگان نیز رصد شده است.
بنابراین تنوع شگفتانگیز انواع بازیها در گونههایی تا این حد متنوع این پرسش را پیش مینهد که فایدههای بازی چه بوده که بهرغم هزینههایی مانند صرف انرژی، صدمات احتمالی، شکار شدن، و حتی انتقال و گسترش عفونتها، باقی مانده است؟
نویسندگان مقاله معتقدند که این تنوع تبارشناختی بازیها در گونههای مختلف نیازمند نظریهایست که بتواند تمامی انواع سهگانهی بازی (بازیهای حرکتی مانند: جست و خیزهای بزغاله؛ بازی با اشیاء مانند: بازی گربه با گلولهی کاموایی، و بازیهای جمعی مانند: کُشتی گرفتن دو توله ببر یا دو بچه شامپانزه) را توضیح دهد.
معمولاً در متون مختلف در مقابل هزینههای ذکرشده به فایدههای بازی در چهار سطح اشاره میشود: اینکه بازی ۱. به رشد فیزیکی فرد کمک میکند، ۲. درسآموز است و شناخت فرد را بالا میبرد، ۳. فرد را برای رویدادهای نامنتظره آماده میکند و رفتارهای نوآورانه را در چنین شرایطی تقویت میکند، و ۴. رفتارهای اجتماعی و همکاری را تقویت میکند.
با توجه به تنوع هزینهها، تنوع فایدهها، تنوع بازیها، و تنوع جانورانی که بازی میکنند نیاز به یک نظریهی جامع و چارچوب نظری کلی برای پوشش دادن این تنوعها داریم.
خلاصهی نظریه:
طی بازی محتوای اطلاعاتی اُموِلت برای جاندار سازماندهی میشود و اطلاعات جاندار از محیط پیرامونش افزایش مییابد. (در ادامه میبینیم که"امولت" محیطزیست بیواسطهای است که جاندار با آن تبادل اطلاعات دارد و بنابراین ترجمه آن به "محیطزیست" که محیط عمومیتر است صحیح نیست.)
این نظریه مبتنی است بر نظرات زیستشناس و فیلسوف دانشگاه هامبورگ در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، یاکوب فون اوکسکول که نظریهای داشت با نام «اُموِلت». هر جانداری در امولت منحصربهفرد خود، که یک سیستم پردازش اطلاعات است، زندگی میکند. مثلاً دختر خانواده در امولتی متفاوت از سایر خواهران و برادران ساکن همان خانه زندگی میکند زیرا مثلاً در امولت یا سیستم پردازش اطلاعات دختر، اسباببازیهای شخصی، غذاهایی که در دسترس دارد و بیشتر از آنها تغذیه میکند، برادر، و پدر و مادر و غیره قرار دارد که کاملاً متفاوت از امولت پسر در همین خانواده است.
مطابق این نظریه، که مورد توجه و استفادهی فیلسوفانی مانند مارتین هایدیگر و موریس مرلوپونتی هم قرار گرفت جانور از طریق نشانههای ادراکی به نشانههای حرکتی با محیط خود تعاملات بازخوردی همیشگی دارد.
در این پژوهش محققان یک مدل شبیهسازی کامپیوتری طراحی کردند و عملاً نشان دادند که از بازیهای اجتماعی پیچیده محصول تکامل زیستن در امولتهایی است که فرد با موقعیتهای همکاری و رقابت مواجه بوده است.
امولت، طی دوران رشد کودک با شدت زیادی گسترش مییابد و بنابراين محرکهای حسی و حرکتی بیشتری باید پردازش شوند. نقش بازی آن است که با افزایش اندرکنش فرد با امولتِ در حال گسترش، محتواهای در حال اضافه شدن را به اطلاعات تبدیل کند.
اهمیت عملی این نظریه:
از کاربردهای مهم این نظریه فهم بهتر نقش بازی در جهان در حال تغییر است. هرچند امولت هر انسان منحصربهفرد است اما در گذشتهها افراد یک فرهنگ طی چند نسل متوالی در امولتهای نسبتاً مشابهی زندگی میکردند. اکنون در شرایطی هستیم که با گسترش روزافزون تغییرات محیطی امولت هر فرد نسبت به امولت افراد نسل گذشته بسیار متفاوت است. گوشیهای همراه در امولت نسل گذشته جایی نداشتند در حالیکه جایگاهی مرکزی در امولت بسیاری از نوجوانان امروزی دارد. اگر مطابق با این نظریه بپذیریم که بازی نقشی اساسی در اندرکنش با امولت در حال گسترش دارد نقش روزافزون بازی در زندگی کودکان آشکارتر میشود. و از آنجا که در جهان پیش رو تنهایی انسانها از معضلات مهم روانشناختی است نقش بازیهای گروهی نیز برجستهتر میشود.
در حالیکه بازیهای کامپيوتری نقشی کلیدی در ورود به جهان دیجیتال دارند و به همین دلیل نیز گسترش بیشتر آنها مطابق این نظریه قابل تبیین است اما از آنجا که ساختار ذهنی انسان با چنین سرعتی تغییر نمیکند یگانه راه مصونیت از مشکلات روانشناختی پیش رو هموار ساختن راه بازیهای گروهی کودکان در محیطهای طبیعی است.
هادی صمدی
@evophilosophy
نظریهای برای چگونگی تکامل بازی
چرا و چگونه بازی طی فرایند تکامل شکل گرفت؟ پاسخهای متنوعی به این پرسش داده شده اما یکی از جالبترین آنها اخیرا با عنوان «اطلاعات و محیط: چارچوبی نظری برای تکامل بازی» در نشریه مطالعات علوم عصبی و زیسترفتاری منتشر شده است.
طرح مسأله:
احتمالا با دیدن بازی بچهگربهها همه میپذیرند که بازی کردن مختص گونهی انسان نیست. اما دامنهی آن بسیار گستردهتر از چیزی است که فکرش را میکنیم. علاوه بر پستانداران و برخی پرندگان، بازی در بسیاری از گونههای دوزیستان، خزندگان، ماهیها و حتی برخی از بیمهرگان نیز رصد شده است.
بنابراین تنوع شگفتانگیز انواع بازیها در گونههایی تا این حد متنوع این پرسش را پیش مینهد که فایدههای بازی چه بوده که بهرغم هزینههایی مانند صرف انرژی، صدمات احتمالی، شکار شدن، و حتی انتقال و گسترش عفونتها، باقی مانده است؟
نویسندگان مقاله معتقدند که این تنوع تبارشناختی بازیها در گونههای مختلف نیازمند نظریهایست که بتواند تمامی انواع سهگانهی بازی (بازیهای حرکتی مانند: جست و خیزهای بزغاله؛ بازی با اشیاء مانند: بازی گربه با گلولهی کاموایی، و بازیهای جمعی مانند: کُشتی گرفتن دو توله ببر یا دو بچه شامپانزه) را توضیح دهد.
معمولاً در متون مختلف در مقابل هزینههای ذکرشده به فایدههای بازی در چهار سطح اشاره میشود: اینکه بازی ۱. به رشد فیزیکی فرد کمک میکند، ۲. درسآموز است و شناخت فرد را بالا میبرد، ۳. فرد را برای رویدادهای نامنتظره آماده میکند و رفتارهای نوآورانه را در چنین شرایطی تقویت میکند، و ۴. رفتارهای اجتماعی و همکاری را تقویت میکند.
با توجه به تنوع هزینهها، تنوع فایدهها، تنوع بازیها، و تنوع جانورانی که بازی میکنند نیاز به یک نظریهی جامع و چارچوب نظری کلی برای پوشش دادن این تنوعها داریم.
خلاصهی نظریه:
طی بازی محتوای اطلاعاتی اُموِلت برای جاندار سازماندهی میشود و اطلاعات جاندار از محیط پیرامونش افزایش مییابد. (در ادامه میبینیم که"امولت" محیطزیست بیواسطهای است که جاندار با آن تبادل اطلاعات دارد و بنابراین ترجمه آن به "محیطزیست" که محیط عمومیتر است صحیح نیست.)
این نظریه مبتنی است بر نظرات زیستشناس و فیلسوف دانشگاه هامبورگ در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، یاکوب فون اوکسکول که نظریهای داشت با نام «اُموِلت». هر جانداری در امولت منحصربهفرد خود، که یک سیستم پردازش اطلاعات است، زندگی میکند. مثلاً دختر خانواده در امولتی متفاوت از سایر خواهران و برادران ساکن همان خانه زندگی میکند زیرا مثلاً در امولت یا سیستم پردازش اطلاعات دختر، اسباببازیهای شخصی، غذاهایی که در دسترس دارد و بیشتر از آنها تغذیه میکند، برادر، و پدر و مادر و غیره قرار دارد که کاملاً متفاوت از امولت پسر در همین خانواده است.
مطابق این نظریه، که مورد توجه و استفادهی فیلسوفانی مانند مارتین هایدیگر و موریس مرلوپونتی هم قرار گرفت جانور از طریق نشانههای ادراکی به نشانههای حرکتی با محیط خود تعاملات بازخوردی همیشگی دارد.
در این پژوهش محققان یک مدل شبیهسازی کامپیوتری طراحی کردند و عملاً نشان دادند که از بازیهای اجتماعی پیچیده محصول تکامل زیستن در امولتهایی است که فرد با موقعیتهای همکاری و رقابت مواجه بوده است.
امولت، طی دوران رشد کودک با شدت زیادی گسترش مییابد و بنابراين محرکهای حسی و حرکتی بیشتری باید پردازش شوند. نقش بازی آن است که با افزایش اندرکنش فرد با امولتِ در حال گسترش، محتواهای در حال اضافه شدن را به اطلاعات تبدیل کند.
اهمیت عملی این نظریه:
از کاربردهای مهم این نظریه فهم بهتر نقش بازی در جهان در حال تغییر است. هرچند امولت هر انسان منحصربهفرد است اما در گذشتهها افراد یک فرهنگ طی چند نسل متوالی در امولتهای نسبتاً مشابهی زندگی میکردند. اکنون در شرایطی هستیم که با گسترش روزافزون تغییرات محیطی امولت هر فرد نسبت به امولت افراد نسل گذشته بسیار متفاوت است. گوشیهای همراه در امولت نسل گذشته جایی نداشتند در حالیکه جایگاهی مرکزی در امولت بسیاری از نوجوانان امروزی دارد. اگر مطابق با این نظریه بپذیریم که بازی نقشی اساسی در اندرکنش با امولت در حال گسترش دارد نقش روزافزون بازی در زندگی کودکان آشکارتر میشود. و از آنجا که در جهان پیش رو تنهایی انسانها از معضلات مهم روانشناختی است نقش بازیهای گروهی نیز برجستهتر میشود.
در حالیکه بازیهای کامپيوتری نقشی کلیدی در ورود به جهان دیجیتال دارند و به همین دلیل نیز گسترش بیشتر آنها مطابق این نظریه قابل تبیین است اما از آنجا که ساختار ذهنی انسان با چنین سرعتی تغییر نمیکند یگانه راه مصونیت از مشکلات روانشناختی پیش رو هموار ساختن راه بازیهای گروهی کودکان در محیطهای طبیعی است.
هادی صمدی
@evophilosophy
Forwarded from نوبانگ اندیشه
نوبانگ اندیشه برگزار میکند:
کارگاه آنلاین تسهیلگری ارتباط کودک با طبیعت
لطفا جهت ثبت نام به شماره ۰۹۹۰۴۷۷۶۱۵۰ در تلگرام یا پیامک، پیام دهید.
https://www.tg-me.com/NobangAndisheh
کارگاه آنلاین تسهیلگری ارتباط کودک با طبیعت
لطفا جهت ثبت نام به شماره ۰۹۹۰۴۷۷۶۱۵۰ در تلگرام یا پیامک، پیام دهید.
https://www.tg-me.com/NobangAndisheh
Forwarded from تکامل و فلسفه | هادی صمدی
عوارض سرگرم کردن نوزادان با صفحات نمایشگر:
تأثيرات بالقوهی آن در تکامل انسان
قوای حسی ما محصول میلیونها سال تکامل زیستی است. اما اکنون وارد جهانی یکسره متفاوت از آنچه با آن سازگار شده بودیم، شدهایم. امروزه ابرمحرکهایی مانند تلویزیون یا گوشیهای همراه، بیشتر انسانها را محاصره کردهاند. به این ابزارها ابرمحرک میگویند زیرا حجم نامتعارفی از رنگها و صداها و موضوعات بسیار جالب و سرگرمکننده را پشت سر هم به نمایش میگذارند. نتیجهی آن هم چیزی نیست جز اعتیاد به آن و بیعلاقگی به زندگی طبیعی، درست بهسان اعتیاد به موادمخدر در فردی که ترجیح میدهد به جای گشتوگذار در طبیعت و بالابردن سطح متعارف برخی هورمونها، با مصرف موادمخدر در یک محیط بسته تجربههای شدید لذت را در کوتاهمدت تجربه کند.
مطابق پژوهشی که اخیراً نتایج آن منتشر شده نوزادان و کودکان نوپایی که در معرض تماشای تلویزیون یا ویدئو قرار میگیرند رفتارهای حسی نامتعارفِ بیشتری از خود نشان میدهند؛ به فعالیتهای طبیعی بیعلاقه میشوند؛ دائماً در جستوجوی محرکهای شدیدتر در محیط پیرامونی بوده؛ و جویای صداهای بلندتر و نورهای تندترند.
مطابق این پژوهش، هر چه مواجههی کودک با صفحات نمایشگر در سنین پایینتر رخ دهد صدمات حسی آن بیشتر است.
بهطور متعارف بازیهای فیزیکی و بهویژه بازیهایی که دست در آنها نقش مهمی دارد باعث ایجاد و پیشرفت انواع جدیدی از تفکرات در کودک میشوند. کمرنگ شدن این بخش در بازی کودکان باعث ضعف تفکر میشود و وقتی جایگزین این بازیها، بمباران کودک با رنگها و صداهای صفحه نمایش باشد تعامل حسی کودک با جهان نیز صدمه خواهد دید.
طی تکامل انحراف از مسیرهای متعارف پدیدهای رایج بوده است. اما این تغییرات گاهی طی صدها و بلکه میلیونها سال رخ دادهاند. تغییراتی که اکنون طی یک سدهی گذشته شاهد آن بودهایم و طی سالهای پیشِرو و با ورود به جهان متاورس شدیدتر نیز خواهند بود، در هیچ دوره از تاریخ تکاملی انسان همتایی ندارد. عوارض دقیق این تغییرات طی دهههای آتی است که مشخص خواهد شد؛ اما اکنون نیز میتوان پیشبینیهایی داشت.
از یک منظر نوعی همتکاملی میان ژنها، فرهنگها، و تکنولوژیها در جریان است و احتمالاً در چند دههی آتی عموم افراد جامعه با چنین ساختارهای حسی و تفکری جوامع انسانی را شکل میدهند و مفهوم "نرمال" در آن زمان به نحوی اساسی متفاوت با امروز خواهد بود؛ چنانکه از هماکنون نیز تفاوتهای روانشناختی نسل زِد و نسل آلفا با نسلهای قبلی توسط دادههای تجربی متعددی به ثبت رسیده است. بهعنوان نمونه، تنهایی در انسانها رو به افزایش، و متناظر با آن اندرکنش انسان با صفحات نمایش نیز رو به افزایش است؛ که به نوبهی خود در مسیری بازخوردی، تنهایی را افزایش میدهد.
از منظری دیگر تغییراتی در این حد گسترده در آنچه طی میلیونها سال فرایندهای تکاملی در نوع انسان ابقا شده است ممکن است به نیکزیستی او ختم نشود. توجه کنیم که فرایند تکامل به نیکزیستن انسانها توجهی ندارد زیرا "نیک" و "بد" و "رضایت" و "عدمرضایت" در جهان زیستی معنایی ندارند.
بنابراین معقولتر به نظر میرسد که به راحتی با هر نوع تغییری که مد میشود همگام نشویم. به توصیهی قابل استنباط از این پژوهش گوش فرا دهیم و ساعات مواجههی کودکان با صفحات نمایش را کم کنیم و درعوض ساعات بازیهای فیزیکی و جمعی کودکان در محیطهای طبیعی را افزایش دهیم.
پژوهشگران این پژوهش معتقدند نتایج این پژوهش میتواند به درک بهتری از بیشفعالی و اوتیسم نیز بیانجامد. مثلاً این پرسش مطرح است که ممکن است از علل افزایش بیشفعالی و اوتیسم در جوامع، افزایش ساعات مواجهی کودکان با صفحات نمایشگر باشد؟!
هادی صمدی
@evophilosophy
تأثيرات بالقوهی آن در تکامل انسان
قوای حسی ما محصول میلیونها سال تکامل زیستی است. اما اکنون وارد جهانی یکسره متفاوت از آنچه با آن سازگار شده بودیم، شدهایم. امروزه ابرمحرکهایی مانند تلویزیون یا گوشیهای همراه، بیشتر انسانها را محاصره کردهاند. به این ابزارها ابرمحرک میگویند زیرا حجم نامتعارفی از رنگها و صداها و موضوعات بسیار جالب و سرگرمکننده را پشت سر هم به نمایش میگذارند. نتیجهی آن هم چیزی نیست جز اعتیاد به آن و بیعلاقگی به زندگی طبیعی، درست بهسان اعتیاد به موادمخدر در فردی که ترجیح میدهد به جای گشتوگذار در طبیعت و بالابردن سطح متعارف برخی هورمونها، با مصرف موادمخدر در یک محیط بسته تجربههای شدید لذت را در کوتاهمدت تجربه کند.
مطابق پژوهشی که اخیراً نتایج آن منتشر شده نوزادان و کودکان نوپایی که در معرض تماشای تلویزیون یا ویدئو قرار میگیرند رفتارهای حسی نامتعارفِ بیشتری از خود نشان میدهند؛ به فعالیتهای طبیعی بیعلاقه میشوند؛ دائماً در جستوجوی محرکهای شدیدتر در محیط پیرامونی بوده؛ و جویای صداهای بلندتر و نورهای تندترند.
مطابق این پژوهش، هر چه مواجههی کودک با صفحات نمایشگر در سنین پایینتر رخ دهد صدمات حسی آن بیشتر است.
بهطور متعارف بازیهای فیزیکی و بهویژه بازیهایی که دست در آنها نقش مهمی دارد باعث ایجاد و پیشرفت انواع جدیدی از تفکرات در کودک میشوند. کمرنگ شدن این بخش در بازی کودکان باعث ضعف تفکر میشود و وقتی جایگزین این بازیها، بمباران کودک با رنگها و صداهای صفحه نمایش باشد تعامل حسی کودک با جهان نیز صدمه خواهد دید.
طی تکامل انحراف از مسیرهای متعارف پدیدهای رایج بوده است. اما این تغییرات گاهی طی صدها و بلکه میلیونها سال رخ دادهاند. تغییراتی که اکنون طی یک سدهی گذشته شاهد آن بودهایم و طی سالهای پیشِرو و با ورود به جهان متاورس شدیدتر نیز خواهند بود، در هیچ دوره از تاریخ تکاملی انسان همتایی ندارد. عوارض دقیق این تغییرات طی دهههای آتی است که مشخص خواهد شد؛ اما اکنون نیز میتوان پیشبینیهایی داشت.
از یک منظر نوعی همتکاملی میان ژنها، فرهنگها، و تکنولوژیها در جریان است و احتمالاً در چند دههی آتی عموم افراد جامعه با چنین ساختارهای حسی و تفکری جوامع انسانی را شکل میدهند و مفهوم "نرمال" در آن زمان به نحوی اساسی متفاوت با امروز خواهد بود؛ چنانکه از هماکنون نیز تفاوتهای روانشناختی نسل زِد و نسل آلفا با نسلهای قبلی توسط دادههای تجربی متعددی به ثبت رسیده است. بهعنوان نمونه، تنهایی در انسانها رو به افزایش، و متناظر با آن اندرکنش انسان با صفحات نمایش نیز رو به افزایش است؛ که به نوبهی خود در مسیری بازخوردی، تنهایی را افزایش میدهد.
از منظری دیگر تغییراتی در این حد گسترده در آنچه طی میلیونها سال فرایندهای تکاملی در نوع انسان ابقا شده است ممکن است به نیکزیستی او ختم نشود. توجه کنیم که فرایند تکامل به نیکزیستن انسانها توجهی ندارد زیرا "نیک" و "بد" و "رضایت" و "عدمرضایت" در جهان زیستی معنایی ندارند.
بنابراین معقولتر به نظر میرسد که به راحتی با هر نوع تغییری که مد میشود همگام نشویم. به توصیهی قابل استنباط از این پژوهش گوش فرا دهیم و ساعات مواجههی کودکان با صفحات نمایش را کم کنیم و درعوض ساعات بازیهای فیزیکی و جمعی کودکان در محیطهای طبیعی را افزایش دهیم.
پژوهشگران این پژوهش معتقدند نتایج این پژوهش میتواند به درک بهتری از بیشفعالی و اوتیسم نیز بیانجامد. مثلاً این پرسش مطرح است که ممکن است از علل افزایش بیشفعالی و اوتیسم در جوامع، افزایش ساعات مواجهی کودکان با صفحات نمایشگر باشد؟!
هادی صمدی
@evophilosophy
Jamanetwork
Early-Life Digital Media Experiences and Development of Atypical Sensory Processing
This study attempts to determine the association between early-life digital media exposure and sensory processing outcomes among toddlers.
🎯 آیا تلفن همراه دانشآموزان را کندذهن کرده است؟
— گوشیهای همراه در مدارس سلاحهای حواسپرتیِ جمعی هستند
📍نتایج معروفترین آزمون سنجش توانمندی دانشآموزان در جهان نشان میدهد که طی چند سال گذشته عملکرد تحصیلی دانشآموزان در کشورهای مختلف تدریجاً ضعیف و ضعیفتر شده است. برخی گمان میکردند همهگیری کرونا و شرایط نامطلوب آموزش در آن دوره باعث این افت بیسابقه شده است، ولی تحقیقات اخیر نشان میدهند این سیر نزولی پیش از دورهٔ کرونا آغاز شده. آخرین گزارش برنامهٔ بینالمللی ارزیابی دانشآموزان، موسوم به پیآیاساِی، به سه دلیل گوشیهای همراه را مقصر اصلی داستان میداند.
🔖 ۱۰۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۶ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/w51475
@tarjomaanweb
— گوشیهای همراه در مدارس سلاحهای حواسپرتیِ جمعی هستند
📍نتایج معروفترین آزمون سنجش توانمندی دانشآموزان در جهان نشان میدهد که طی چند سال گذشته عملکرد تحصیلی دانشآموزان در کشورهای مختلف تدریجاً ضعیف و ضعیفتر شده است. برخی گمان میکردند همهگیری کرونا و شرایط نامطلوب آموزش در آن دوره باعث این افت بیسابقه شده است، ولی تحقیقات اخیر نشان میدهند این سیر نزولی پیش از دورهٔ کرونا آغاز شده. آخرین گزارش برنامهٔ بینالمللی ارزیابی دانشآموزان، موسوم به پیآیاساِی، به سه دلیل گوشیهای همراه را مقصر اصلی داستان میداند.
🔖 ۱۰۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۶ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/w51475
@tarjomaanweb
Forwarded from نوبانگ اندیشه
نوبانگ اندیشه برگزار میکند:
کارگاه آنلاین تسهیلگری ارتباط کودک با طبیعت
لطفا جهت ثبت نام به شماره ۰۹۹۰۴۷۷۶۱۵۰ در تلگرام یا پیامک، پیام دهید.
https://www.tg-me.com/NobangAndisheh
کارگاه آنلاین تسهیلگری ارتباط کودک با طبیعت
لطفا جهت ثبت نام به شماره ۰۹۹۰۴۷۷۶۱۵۰ در تلگرام یا پیامک، پیام دهید.
https://www.tg-me.com/NobangAndisheh
Forwarded from cnbooks |کتابخانه مدرسه طبیعت
🔻حس شگفتی منتشر شد
🔹«حس شگفتی» به عنوان هشتمین کتاب مجموعه «کودک و تجربه طبیعت» انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد در زمستان ۱۴۰۲ منتشر شد. این کتاب که نوشته راشل کارسون است با ترجمه عباس فقهی و نگار گودرزی در ۸۰ صفحه با قطع رقعی منتشر شده است.
🔹در این کتاب میخوانیم: انسانها در طی تاریخ زیست خود بر زمین، یاد گرفتند که چگونه با دنبال کردن نشانهها و نمادها، آنچه را که میخواهند از طبیعت برگیرند و چگونه با خطراتش روبهرو شوند.
🔹با گسترش سیطره گونه انسان بر زمین، آن پیوند دیرین خالی از احساس شد.
با این حال هنوز هم طبیعت با ما در سخن است. زبان طبیعت برای سخن گفتن با ما همان تجربیات نابِ طبیعت است.
🔹پیشنهاد راشل کارسون این است که هنگام تجربهورزی با تمام حواس و رویارویی با پدیدهها، دست در دست کودک و پابهپای او قدم در دنیایش بگذاریم و این ارزشمندترین هدیهای است که میتوان به کودکی داد، بیآنکه عجولانه در پی یاددادن آموختههایی به او باشیم، چرا که کودک خود به خود در مسیر یادگیری آنها قرار خواهد گرفت.
🔹«حس شگفتی» به عنوان هشتمین کتاب مجموعه «کودک و تجربه طبیعت» انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد در زمستان ۱۴۰۲ منتشر شد. این کتاب که نوشته راشل کارسون است با ترجمه عباس فقهی و نگار گودرزی در ۸۰ صفحه با قطع رقعی منتشر شده است.
🔹در این کتاب میخوانیم: انسانها در طی تاریخ زیست خود بر زمین، یاد گرفتند که چگونه با دنبال کردن نشانهها و نمادها، آنچه را که میخواهند از طبیعت برگیرند و چگونه با خطراتش روبهرو شوند.
🔹با گسترش سیطره گونه انسان بر زمین، آن پیوند دیرین خالی از احساس شد.
با این حال هنوز هم طبیعت با ما در سخن است. زبان طبیعت برای سخن گفتن با ما همان تجربیات نابِ طبیعت است.
🔹پیشنهاد راشل کارسون این است که هنگام تجربهورزی با تمام حواس و رویارویی با پدیدهها، دست در دست کودک و پابهپای او قدم در دنیایش بگذاریم و این ارزشمندترین هدیهای است که میتوان به کودکی داد، بیآنکه عجولانه در پی یاددادن آموختههایی به او باشیم، چرا که کودک خود به خود در مسیر یادگیری آنها قرار خواهد گرفت.
Forwarded from نشر نو
کتاب باغبان و نجار اثری است که به بیان دیدگاههای جدید علم روانشناسی رشد در باب رابطۀ والدین و فرزندان میپردازد. این دیدگاههای مهم و متفاوت هستند که میتوانند در نحوۀ تصمیمگیری شما برای انتخاب روش تربیتیتان مؤثر باشند و سرنوشت فرزندان شما را مشخص کنند. بد نیست اگر نگاهی به دیدگاهها بیندازیم و ببینیم تفاوت آنها در چیست؟
شما در تربیت فرزندانتان میتوانید تصمیم بگیرید که باغبان باشید یا نجار. اگر باغبان باشید مسیری که پیش رو دارید، پرورش دادن است. به این ترتیب که تمام کارهای لازم را انجام میدهید، در زمان لازم از فرزندتان در برابر خطرها محافظت میکنید ولی در نهایت به فرزندتان استقلال لازم را میدهید تا به چیزی که میخواهند تبدیل شوند. از طرف دیگر برخی از والدین مانند نجار عمل میکنند. آنها برنامه دقیقی برای تربیت دارند و میدانند دقیقا فرزندشان را به چه چیزی میخواهند تبدیل کنند. درست مانند یک نجار که از قبل طرح یک میز یا صندلی را در ذهن دارد و دقیقاً همان را پیاده میکند.
نجار بودن استقلال را از کودک میگیرد و او را به چیزی بدل میکند که شبیه به والدینش است. طرحی که در ذهن بسیار ایدهآل است اما در عمل ممکن است مشکلاتی داشته باشد.
آلیسون گوپنیک، استاد روانشناسی رشد و کودک در دانشگاه برکلی، که خود هم مادر است و هم مادربزرگ، این دو الگوی والدین را در کنار هم گذاشته و به ما میآموزد که باغبان باشیم، نه نجار.
«دومین سری از تناقضها، مربوط به چیزهایی است که بچهها از بزرگترها یاد میگیرند. در دنیایی که مدرسه رفتن و تحصیلکردن میزان موفقیت را تعیین میکند، تمرکز اکثر والدین بر یادگیری بیشتر، بهتر و سریعتر فرزندانشان است. الگوی تربیتی هم زیربنای بخش وسیعی از آموزش است. ایده این است که بزرگترها چیزهایی که بچهها باید بدانند را به آنها بیاموزند و به این ترتیب، تعیین کنند که چگونه فکر و عمل نماید. این ایده ممکن است بسیار بدیهی به نظر برسد، ولی هم علم و هم تاریخ، چیز دیگری را توصیه میکنند.
اولین تناقض مربوط به بازی و کار است. این یک حقیقت است که بچهها از طریق بازی یاد میگیرند. اما آنها چگونه این کار را انجام میدهند، و چرا؟ بر طبق تعریف، بازی رفتاری خودانگیخته و سرشار از شادی و انرژی است که برای رسیدن به چیز خاصی طراحی نشده است. و اینکه بازی در تمام دوران کودکی حضوری پررنگ دارد، نشان میدهد که بازی کارکردی خاص در این دوران دارد.»
□ باغبان و نجار | آلیسون گوپنیک | ترجمۀ مریم برومندی | نشر نو، چاپ ششم ۱۴۰۲، ۱۱۰۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۵۰ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
شما در تربیت فرزندانتان میتوانید تصمیم بگیرید که باغبان باشید یا نجار. اگر باغبان باشید مسیری که پیش رو دارید، پرورش دادن است. به این ترتیب که تمام کارهای لازم را انجام میدهید، در زمان لازم از فرزندتان در برابر خطرها محافظت میکنید ولی در نهایت به فرزندتان استقلال لازم را میدهید تا به چیزی که میخواهند تبدیل شوند. از طرف دیگر برخی از والدین مانند نجار عمل میکنند. آنها برنامه دقیقی برای تربیت دارند و میدانند دقیقا فرزندشان را به چه چیزی میخواهند تبدیل کنند. درست مانند یک نجار که از قبل طرح یک میز یا صندلی را در ذهن دارد و دقیقاً همان را پیاده میکند.
نجار بودن استقلال را از کودک میگیرد و او را به چیزی بدل میکند که شبیه به والدینش است. طرحی که در ذهن بسیار ایدهآل است اما در عمل ممکن است مشکلاتی داشته باشد.
آلیسون گوپنیک، استاد روانشناسی رشد و کودک در دانشگاه برکلی، که خود هم مادر است و هم مادربزرگ، این دو الگوی والدین را در کنار هم گذاشته و به ما میآموزد که باغبان باشیم، نه نجار.
«دومین سری از تناقضها، مربوط به چیزهایی است که بچهها از بزرگترها یاد میگیرند. در دنیایی که مدرسه رفتن و تحصیلکردن میزان موفقیت را تعیین میکند، تمرکز اکثر والدین بر یادگیری بیشتر، بهتر و سریعتر فرزندانشان است. الگوی تربیتی هم زیربنای بخش وسیعی از آموزش است. ایده این است که بزرگترها چیزهایی که بچهها باید بدانند را به آنها بیاموزند و به این ترتیب، تعیین کنند که چگونه فکر و عمل نماید. این ایده ممکن است بسیار بدیهی به نظر برسد، ولی هم علم و هم تاریخ، چیز دیگری را توصیه میکنند.
اولین تناقض مربوط به بازی و کار است. این یک حقیقت است که بچهها از طریق بازی یاد میگیرند. اما آنها چگونه این کار را انجام میدهند، و چرا؟ بر طبق تعریف، بازی رفتاری خودانگیخته و سرشار از شادی و انرژی است که برای رسیدن به چیز خاصی طراحی نشده است. و اینکه بازی در تمام دوران کودکی حضوری پررنگ دارد، نشان میدهد که بازی کارکردی خاص در این دوران دارد.»
□ باغبان و نجار | آلیسون گوپنیک | ترجمۀ مریم برومندی | نشر نو، چاپ ششم ۱۴۰۲، ۱۱۰۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۵۰ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com