مِثل اُردیبهشت می مانی
مَحشری، تازه ای،دِل اَنگیزی
می نویسم به عشق تو هر صُبح
غزلی ،شعر تازه ای چیزی....
روزتون بهشت🌺💐
@Nostalzhi
مَحشری، تازه ای،دِل اَنگیزی
می نویسم به عشق تو هر صُبح
غزلی ،شعر تازه ای چیزی....
روزتون بهشت🌺💐
@Nostalzhi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کارتون بارباپاپا از کارتون های دهه هفتاد است
بارباپاپا در زبان فرانسوی یعنی پشمک یا خوراکی که از شکر ساخته میشود
بارباپاپا و بارماما و هفت فرزند زیبا که می تونند به هر شکلی در بیان
@Nostalzhi
بارباپاپا در زبان فرانسوی یعنی پشمک یا خوراکی که از شکر ساخته میشود
بارباپاپا و بارماما و هفت فرزند زیبا که می تونند به هر شکلی در بیان
@Nostalzhi
دلم واسه روزایی که
تا سی سالگی قرنها راه بود
و به نظرم سی سالهها خیلی گنده بودن
تنگ شده…🥺
@Nostalzhi
تا سی سالگی قرنها راه بود
و به نظرم سی سالهها خیلی گنده بودن
تنگ شده…🥺
@Nostalzhi
در این صبح زیبا
امیدوارم خداوند براتون
سبد سبد اتفاقات خوب
و خوش رقم بزنه و
حال دلتون مثل گل
تازه و باطراوت باشه
و روزتون به شادی شب بشه
@Nostalzhi
امیدوارم خداوند براتون
سبد سبد اتفاقات خوب
و خوش رقم بزنه و
حال دلتون مثل گل
تازه و باطراوت باشه
و روزتون به شادی شب بشه
@Nostalzhi
اون قدیما از گوشی و تبلت خبری نبود ما بچه هام توی مهمونیا تا آخرین ذره انرژی بازی میکردیم و یهو هر کدوم یه گوشه میافتادیم و خوابمون میبرد.
بیچاره بابا مامانا آخر شبا لش کشی داشتن!! یکیو بلند میکردن اون یکی دوباره میفتاد! از توی خونه تا توی ماشین چندین بار میخوابیدیم! مهم نبود گوشه حیاط بود، توی باغچه بود یا کنار کوچه!! جمع کردن لنگه کفش و جوراب و بقیه وسایل هم داستان خودشو داشت. معمولا هم یکی دو تیکه از وسایل جا میموند.
ولی به ماشین که میرسیدیم خیلی خوب بود... روی صندلی عقب مثل چندتا بچه گربه تازه متولد شده کز میکردیم توی دل همدیگه و میخوابیدیم... چه خواب شیرینی بود همین خواب داخل ماشین.
@Nostalzhi
بیچاره بابا مامانا آخر شبا لش کشی داشتن!! یکیو بلند میکردن اون یکی دوباره میفتاد! از توی خونه تا توی ماشین چندین بار میخوابیدیم! مهم نبود گوشه حیاط بود، توی باغچه بود یا کنار کوچه!! جمع کردن لنگه کفش و جوراب و بقیه وسایل هم داستان خودشو داشت. معمولا هم یکی دو تیکه از وسایل جا میموند.
ولی به ماشین که میرسیدیم خیلی خوب بود... روی صندلی عقب مثل چندتا بچه گربه تازه متولد شده کز میکردیم توی دل همدیگه و میخوابیدیم... چه خواب شیرینی بود همین خواب داخل ماشین.
@Nostalzhi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاهی دلت میخواد خاطراتت رو از لا به لای عکسهای قدیمیِ رنگ و رو رفتهِ آلبوم قدیمی بیرون بکشی و گذشته ات رو مرور کنی ...
با تک تک عکسها خاطراتِ همون روز و همون لحظه که با لبخندی به لنز دوربین نگاه کردی و برای همیشه ثبت شد رو به یاد بیاری ،
سه ،دو، یک آماده ؟
بگید سیییب »
عکس دسته جمعی خانوادگی...
عکس جوانیِ پدر و مادرت
عکس یادگاری آخرین روز مدرسه با همکلاسیها و معلم...
زیارت مشهد و عکسِ دست به سینه تو عکاسخونهٔ نزدیک حرم...
عکس نوزادی که زیاد واضح نیست
عکس جشن تولد کودکی
عکسهای حنا بندون و عروسی فامیل و خودت
عکسهای تار و نیمه سوخته ،عکسهای سیاه و سفید و رنگی
سه در چهار و شش در چهار ...
انتظار ظاهر شدن عکسهای بیست و چهار تایی و سی و شش تایی که چندتایی سوخته بود...
ذوقِ گرفتنِ عکسها از عکاسی و دیدنِ چندین باره شون با شوقِ فراوون...
عکس پدربزرگ ،مادربزرگ ،و کسانی که نیستند و خاطراتشون در میان عکسها به جا مونده ،
،عکسهای یهویی
عکسهایی که با هر ژستی ،خنده دار ،شکلک ،شوخی
چشمای بسته ،نصفه نیمه
چاپ شدند و هنوز هم بعد از سالها دیدنشون لبخند به لبمون میارن...
چهره های واقعی و بدون نقاب...
#ماریا_خورشیدی
@Nostalzhi
با تک تک عکسها خاطراتِ همون روز و همون لحظه که با لبخندی به لنز دوربین نگاه کردی و برای همیشه ثبت شد رو به یاد بیاری ،
سه ،دو، یک آماده ؟
بگید سیییب »
عکس دسته جمعی خانوادگی...
عکس جوانیِ پدر و مادرت
عکس یادگاری آخرین روز مدرسه با همکلاسیها و معلم...
زیارت مشهد و عکسِ دست به سینه تو عکاسخونهٔ نزدیک حرم...
عکس نوزادی که زیاد واضح نیست
عکس جشن تولد کودکی
عکسهای حنا بندون و عروسی فامیل و خودت
عکسهای تار و نیمه سوخته ،عکسهای سیاه و سفید و رنگی
سه در چهار و شش در چهار ...
انتظار ظاهر شدن عکسهای بیست و چهار تایی و سی و شش تایی که چندتایی سوخته بود...
ذوقِ گرفتنِ عکسها از عکاسی و دیدنِ چندین باره شون با شوقِ فراوون...
عکس پدربزرگ ،مادربزرگ ،و کسانی که نیستند و خاطراتشون در میان عکسها به جا مونده ،
،عکسهای یهویی
عکسهایی که با هر ژستی ،خنده دار ،شکلک ،شوخی
چشمای بسته ،نصفه نیمه
چاپ شدند و هنوز هم بعد از سالها دیدنشون لبخند به لبمون میارن...
چهره های واقعی و بدون نقاب...
#ماریا_خورشیدی
@Nostalzhi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعضي اوقات آدم دلش ميخواد
برگرده به گذشته...
نه اينكه بخواد چيزي رو جبران كنه
يا اينكه تو دلش بگه اي كاش اينكار رو نميكردم...
نه...
صرفاً براي اينكه يك سري حسا رو دوباره تجربه كنه...
@Nostalzhi
برگرده به گذشته...
نه اينكه بخواد چيزي رو جبران كنه
يا اينكه تو دلش بگه اي كاش اينكار رو نميكردم...
نه...
صرفاً براي اينكه يك سري حسا رو دوباره تجربه كنه...
@Nostalzhi
شما یادتون میاد
پسرایی که موهاشون این مدلی بود معمولاً مامانشون اجازه نمیداد بیان تو کوچه با ما بازی کنند
@Nostalzhi
پسرایی که موهاشون این مدلی بود معمولاً مامانشون اجازه نمیداد بیان تو کوچه با ما بازی کنند
@Nostalzhi
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM