Telegram Web Link
تو زندگیتون با آدمی وارد رابطه بشید
که بتونید باهاش برید جنگ،
چون زندگی؛ دقیقاً همون میدون جنگه..
یکی که جا نزنه، پا پس نکشه،
جنم داشته باشه و تا اخرش در کنارتون باشه🤍
👍241
تو بازگشته بودی که پناه من باشی، ولی من دیگر آن کودک گمشده‌‌‌‌ای نبودم که از تاریکی می‌ترسید و معصومانه به دنبال پناه می‌گشت. من در تنهاییِ خودم بزرگ شده‌بودم و دیگر از هیچ چیز نمی‌ترسیدم!
تو بازگشته بودی و حال من، حالِ ماهی مرده‌ای بود که به دریا افتاده‌باشد! یا حالِ پرنده‌ی بال‌شکسته‌ای که از قفس آزاد شده.
تو بگو چتر به چه‌کارم می‌آمد، وقتی که بی‌سرپناه و خیس تمام طول خیابان را دویده‌بودم و باران بند آمده‌بود و آفتاب زده‌بود و من آنقدر انتظار کشیده‌بودم که از یاد برده‌بودم برای چه منتظر بودم!
تو یادت هست؟! یادت هست چرا منتظر بودم؟! یادت هست چرا تو را دوست داشتم؟ چرا بغض کرده‌بودم؟ چرا دنبال پناه می‌گشتم؟!
آدم وقتی خوب می‌شود، همه چیز را از یاد می‌برد. من خوب شده‌بودم و چیزی که مهم بود این بود که تو دیر کرده‌بودی...

#نرگس_صرافیان_طوفان
💯9👍4❤‍🔥21😢1
میخواهم در چشمانت زندگی کنم
در آغوشت جان دهم
و در قلبت دفن شوم؛💗
@Official_cheshmhayash
8😢3👍1
‏داستایفسکی میگه :« زنی که کتاب می‌خواند، به آسانی عاشق نمی‌شود؛ او تنها به دنبال همتای معنوی‌ای است که با جزئیات کوچکش تشابه داشته باشد.»
👍20
یادم باشد که تنهاییم را برای خودم نگه دارم و بغض‌های شبانه‌ام را برای کسی بازگو نکنم تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم؛ یاد من باشد که فقط برای سایه‌ام بنویسم.
- صادق‌هدایت
12👍9❤‍🔥2😢2
بلوغ یعنی وقتی حالمون خوب نیست
و کم حوصله ایم سعی کنیم،
"با حرفهامون"
به آدمهای زندگیمون زخم نزنیم...🌱

@Official_cheshmhayash
👍10😢3
باید کسانی باشند؛
که بتوانیم در میانشان بنشینیم، اشک بریزیم، و همچنان دلاور شمرده شویم…
👍152
وقتی کوچک بودم
فکر می‌کردم آدم‌ها چقدر بزرگند و ترس برم میداشت...
بزرگ که شدم دیدم بعضی آدما چقدر کوچکند
و بیشتر ترسیدم...

#آلفرد_هیچکاک
👍183
اندوه
از تنم
بالا می‌رود،
مرا
بیشتر
دوست بدار 🩶
😢144
عاقل اگر بودم فقط یک کار می‌کردم؛
با هرکسی مثل خودش رفتار می‌کردم
با هرکسی بد کرد، بد می‌کردم و آن‌وقت؛
دنیای او را بر سرش آوار می‌کردم ...

عاقل اگر بودم نمی‌دیدم ندیدن را
بیراهه می‌رفتم هر اجباری رسیدن را
فریاد می‌کردم نمی‌خواهم! نمی‌مانم!
می‌رفتم و دل می‌سپردم دل بریدن را

عاقل اگر بودم، پریشانِ کسی بودم؟!
مسکینِ شادی‌های دُکّانِ کسی بودم؟!
وقتی که باغی سبز و پهناور از آنم بود؛
محتاجِ چندی گل زِ بُستان کسی بودم؟

عاقل اگر بودم مراعاتی نمی‌کردم!
هرجا که رنجیدم مماشاتی نمی‌کردم!
یااینکه با بسیار یاران و کَسانِ خویش؛ 
بیگانه می‌گشتم، ملاقاتی نمی‌کردم ...

عاقل اگر بودم کمی مستانه‌تر بودم
با وادی اندوه هم بیگانه‌تر بودم
یک‌جا نمی‌ماندم، مداوم در سفر بودم
عاقل اگر بودم کمی دیوانه‌تر بودم ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
👍125
زیبایی از عشق می آید و عشق از توجه
توجه به چیزهای ساده و فروتنانه‌ای مثل گرفتن انگشتان یخ زده‌ی کسی که دوستش داری.

#حمیدرضا_صدر
@Official_cheshmhayash
👍104
با کسی باش که هر روز انتخابش تو باشی؛
نه تو بهترین حالتت، بلکه تو هر حالتت.

@Official_cheshmhayash
👍15
خیلیا
تموم
میشن
برای
آدم،
بدون
حتی
یه
خداحافظی!
💯16😢8👍72🔥2
پل الوار چقدر قشنگ میگه:

تو را برای دوست داشتن دوست می‌دارم...
تو را به خاطر بو‌ی لاله‌ ها‌ی وحشی،
به خاطر گونه‌ی زرين آفتاب گردان،
برای بنفشیِ بنفشه‌ها دوست می‌دارم...
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم 🪻
11
چنان آغوش وا کن بر من تنها که انگاری
نداری بعد از آن آغوش دیگر در جهان کاری

• نوید افتاده
9👍1
موندنت فقط تاخیر در رفتن بود،
نه میل ماندن.
@Official_cheshmhayash
👍6💯42😢2
می‌گویند درد و رنج به شخصیت آدمی شرافت می‌بخشد، امّا درست نیست. خوشبختی هم گاه چنین است، امّا رنج و اندوه معمولاً آدم را تنگ نظر و کینه‌توز می‌کند.

📕 ماه و شش پنی
✍🏽 #سامرست_موآم
@Official_cheshmhayash
👍11
گریه نکردم! ولی بهترین اتفاق جهانم که افتاد، خوشحال نشدم! برایم گل‌های بابونه فرستادند و خوشحال نشدم، برای خودم کفش‌های ورنی براق خریدم و خوشحال نشدم، کتاب خواندم و فیلم دیدم و چای ریختم و کنار پنجره به تماشای زیباترین منظره‌‌ها نشستم و بازهم خوشحال نشدم.
در من به مرور زمان، چیزی شکسته‌بود که برای سوگواری‌اش به حالتی فراتر از گریستن نیاز داشتم. در من چیزی شکسته‌بود و در من زخم عمیقی ایجاد شده بود که نمی‌توانستم توضیح بدهم و نمی‌توانستم از آن بهبود پیدا کنم.
به همین سادگی آدم‌ها قوی خطاب می‌شوند و کسی از آنان نمی‌پرسد با این‌همه زخم زیر پیراهن، هنوز خوبی و هنوز نفس می‌کشی؟!

#نرگس_صرافیان_طوفان
16👍8😢8
همه‌ی ما نیاز داریم بغل شویم، یک بغل شدنِ طولانی، پذیرنده، امن... بدون هیچ مقدمه و قضاوت و توضیحی.
چه اتفاقی می‌افتد؟ ما در یک آغوش طولانی دقایق اول احساس امنیت می‌کنیم، به مرور زمان انگار رنج کهنه و عمیقی از عمق وجودمان در آستانه‌ی بالا آمدن است، کم کم بغض می‌کنیم و بی‌اختیار گریه‌مان می‌گیرد. بی‌آنکه دلیلش را بدانیم و بی‌آنکه فکر کنیم که چرا و چطور، می‌زنیم زیر گریه، هق‌هق کنان و پناه داده شده و شتابان... دقایقی بلند بلند و از عمق جان گریه می‌کنیم و اشک می‌ریزیم و زار می‌زنیم و ناگهان چیزی در درونمان آرام می‌گیرد و به آرامش می‌رسیم، نفس عمیقی می‌کشیم و احساس می‌کنیم از بیماری مزمن آزاردهنده‌ای بهبود یافته‌ایم و گرهی از وجودمان باز شده و احساس رهایی به مراتب بیشتری می‌کنیم.
این گریستنِ بی‌دلیل، همان محبت و توجهی‌ست که سالیان سال نداشتیم! همان حرف‌هایی که نزدیم، دلگرمی و پناهی که وجود نداشته، همان نوازش و احترام و امنیت و آغوشی که از آن محروم بوده‌ایم...
پناه می‌بریم به آغوش، به آغوش‌های طولانی،
به آغوش‌های طولانی و بدون دریغ...
و بعد از آن خوب می‌شویم،
همه‌مان خوب می‌شویم...

#نرگس_صرافیان_طوفان
10😢3👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هریک از ما نیاز داریم مورد محبت و توجه قرار بگیریم؛ حتی اگر این شخص یک نفر باشد ولی کسی باشد که واقعاً به ما مهر بورزد.‌ من دربارهٔ عشق‌های افلاطونی صحبت نمی‌کنم.‌ ‌شما می‌توانید با کارهای کوچک و جزئی هم عطوفت خود را به اطرافیان نشان دهید. باور کنید همهٔ ما تشنهٔ محبت‌های کوچک هستیم

✍🏽لئو_بوسکالیا‌
📕 زندگی با عشق چه زیباست‌

@Official_cheshmhayash
9👍3
2025/07/08 23:28:27
Back to Top
HTML Embed Code: