▪️به مناسبت سالمرگ #برشت
🔸بزرگترین بدبختیِ آدمی این است که در برابرِ ستم، جرأتِ طغیان را از دست بدهد. جان کلام زندگی این جاست که طغیان بر ضدِ بیدادگری دوام یابد. لحظه ای که انسان ستم را به آسانی تحمل کند، شوم ترین دوره حیاتش آغاز می گردد.
👤#برتولت_برشت
📘ارباب پونتیلا و برده اش ماتی
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
🔸بزرگترین بدبختیِ آدمی این است که در برابرِ ستم، جرأتِ طغیان را از دست بدهد. جان کلام زندگی این جاست که طغیان بر ضدِ بیدادگری دوام یابد. لحظه ای که انسان ستم را به آسانی تحمل کند، شوم ترین دوره حیاتش آغاز می گردد.
👤#برتولت_برشت
📘ارباب پونتیلا و برده اش ماتی
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
به راستی رنج و راحت رابطهی عجیبی با یکدیگر دارند. گرچه هرگز یکجا گرد نمیآیند ولی همینکه آدمی به یکی رسید، ناچار باید در انتظار دیگری باشد، چنان که گوئی آن دو را از یک سر بههم بسته اند . . .
👤#افلاطون
📘رسالهی #فایدون [بند 59]
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👤#افلاطون
📘رسالهی #فایدون [بند 59]
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
وقتی میگوییم انسان میتواند هرآنچه اراده کند انجام دهد، این اتوریته نهتنها به قدرتِ شخص، بلکه به ظرفیتِ ابژه نیز بستگی دارد. برای مثال، اگر بگویم من بنا به حق [rightfully] هر کاری دلم خواست میتوانم با این میز انجام دهم، قطعاً منظورم این نیست که حق دارم آن را به خوردنِ علف وا دارم.
پس، به طور مشابه، وقتی میگوییم انسانها نه به خودشان، بلکه به جمهور وابستهاند، منظورمان این نیست که انسانها طبیعتِ انسانیِ خویش را از دست میدهند و آن را به کسی دیگر واگذار میکنند؛ نیز منظورمان آن نیست که جمهور حق دارد انسانها را وادار به خواستنِ این یا آن کند، یا آنها را مجبور به بزرگداشتِ چیزهایی کند که فقط تحقیر و انزجار را برمیانگیزند (چراکه این کار اساساً ناممکن است).
👤 #اسپینوزا
در #رساله_سیاسی ؛ فصل چهارم، ۴
#M_Rezaeian
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
پس، به طور مشابه، وقتی میگوییم انسانها نه به خودشان، بلکه به جمهور وابستهاند، منظورمان این نیست که انسانها طبیعتِ انسانیِ خویش را از دست میدهند و آن را به کسی دیگر واگذار میکنند؛ نیز منظورمان آن نیست که جمهور حق دارد انسانها را وادار به خواستنِ این یا آن کند، یا آنها را مجبور به بزرگداشتِ چیزهایی کند که فقط تحقیر و انزجار را برمیانگیزند (چراکه این کار اساساً ناممکن است).
👤 #اسپینوزا
در #رساله_سیاسی ؛ فصل چهارم، ۴
#M_Rezaeian
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
برای چنین کاری [تفسیرِ گزینگویه]، بیگمان، چیزی میباید تا خواندن را به هنر بدل کند؛ همان چیزی که امروز بیش از همه از یاد ها رفته است (پس هنوز مانده است تا نوشتههای من «خواندنی» شوند) و آن این که برایِ آن آدمی میباید کمابیش گاو باشد و اهلِ نشخوار و _ هرگز، نه «انسانِ مُدرن»
👤#نیچه
📘#تبارشناسی_اخلاق - پیشگفتار 8
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
پ.ن: قطعهای که میخوانید سخنان نیچه در باب تفسیر گزینگویه های خود است. نیچه گوشزد میکند که آن سبک خواندنی که انسانِ مدرن از آن بهره میگیرد، یعنی خواندن سَرسَری، برای فهم گزین گویه های نیچه کاربرد ندارد، بلکه برای تفسیر این گزین گویه ها باید مطالعه به سبکی نشخوار گونه و با تامل و تعلل همراه باشد که خود یک هنر محسوب میشود.
✍🏻AMIRHOSSEIN ELAHI
برای چنین کاری [تفسیرِ گزینگویه]، بیگمان، چیزی میباید تا خواندن را به هنر بدل کند؛ همان چیزی که امروز بیش از همه از یاد ها رفته است (پس هنوز مانده است تا نوشتههای من «خواندنی» شوند) و آن این که برایِ آن آدمی میباید کمابیش گاو باشد و اهلِ نشخوار و _ هرگز، نه «انسانِ مُدرن»
👤#نیچه
📘#تبارشناسی_اخلاق - پیشگفتار 8
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
پ.ن: قطعهای که میخوانید سخنان نیچه در باب تفسیر گزینگویه های خود است. نیچه گوشزد میکند که آن سبک خواندنی که انسانِ مدرن از آن بهره میگیرد، یعنی خواندن سَرسَری، برای فهم گزین گویه های نیچه کاربرد ندارد، بلکه برای تفسیر این گزین گویه ها باید مطالعه به سبکی نشخوار گونه و با تامل و تعلل همراه باشد که خود یک هنر محسوب میشود.
✍🏻AMIRHOSSEIN ELAHI
از زمانِ کوپرنیک تا کنون، انسان پیوسته از مرکز به جانب نقطهای مجهول غلتیده است.
👤#نیچه
📘 از کتاب #اراده_قدرت - کتاب نخست - هیچانگاریِ اروپایی - ترجمه مجید شریف - نشر جامی
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
Since Copernicus man has been rolling from the center toward X.
(#Nietzsche / The Will To Power)
👤#نیچه
📘 از کتاب #اراده_قدرت - کتاب نخست - هیچانگاریِ اروپایی - ترجمه مجید شریف - نشر جامی
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
Since Copernicus man has been rolling from the center toward X.
(#Nietzsche / The Will To Power)
«فلسفه تمرین مرگ است»
تفسیر این جمله از افلاطون را در ویدئو زیر تماشا کنید.
https://youtu.be/0JxhIkPjddU
🟢 با فیلترشکن باز کنید 🟢
تفسیر این جمله از افلاطون را در ویدئو زیر تماشا کنید.
https://youtu.be/0JxhIkPjddU
🟢 با فیلترشکن باز کنید 🟢
زیاد در فکر عبادت خداوند که نمی دانی خواست او چیست مباش!
بلکه به خدمت خلق بپرداز که می دانی مشکلاتش چیست و چه می خواهد.
👤#کنفوسیوس
📘 از کتاب: ماجراهای جاودان در فلسفه
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
بلکه به خدمت خلق بپرداز که می دانی مشکلاتش چیست و چه می خواهد.
👤#کنفوسیوس
📘 از کتاب: ماجراهای جاودان در فلسفه
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
«یکی از جمع بندی های شوپنهاور که به من کمک کرد این بود که شادی های نسبی از سه منبع ریشه میگیرند: آنچه که فرد هست، آنچه که دارد و آنچه که در چشم دیگران جلوه میکند. او تأکید میکند که ما تنها بر اولی تمرکز میکنیم و دومی و سومی، یعنی داشته ها و شهرتمان را حساب نمی کنیم، زیرا هیچ اختیار و نظارتی بر آن دو نداریم و آن ها را میتوانند از ما بگیرند و از ما گرفته خواهد شد. درست همانطور که افزایش سن اجتنابناپذیر زیبایی را از تو میگیرد.
درواقع،"داشتن" عاملی معکوس در خود دارد. شوپنهاور میگوید:اغلب آنچه ما داریم شروع میکند به داشتن ما.»
👤#اروین_یالوم
📘 از کتاب: درمان شوپنهاور
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
درواقع،"داشتن" عاملی معکوس در خود دارد. شوپنهاور میگوید:اغلب آنچه ما داریم شروع میکند به داشتن ما.»
👤#اروین_یالوم
📘 از کتاب: درمان شوپنهاور
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
ما در پِیِ ممنوعهایم: با همین نشانه روزی فلسفهی من پیروز خواهد شد، زیرا تاکنون اصلا چیزی جز حقیقت را ممنوع نکردهاند.
👤#نیچه
📘#اینک_آن_انسان ، پیشگفتار، قطعه 3، ترجمه بهروز صفدری، انتشارات بازتاب نگار
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👤#نیچه
📘#اینک_آن_انسان ، پیشگفتار، قطعه 3، ترجمه بهروز صفدری، انتشارات بازتاب نگار
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
.
کجا میتوان نمونهای از آسیبشناسی فرهنگی یافت که فلسفه آن را به عافیت باز آورده باشد؟
اگر فلسفه تا کنون در جایی هم خود را یاریگر، رها بخش یا پیشگیرنده نشان داده باشد، در یک فرهنگِ سالم است.
[فلسفه] بیمار را باز هم بیمار تر کرده است.
هر کجا که فرهنگی در حال تجزیه بود، هر کجا که نیرویِ کشش میانِ آن مؤلفه های فردیاش سست بود، فلسفه هرگز نتوانست افراد را از نو در گروه ادغام نماید.
هر کجا که یک فرد ذهناش به گونه ای بود که جدایی میگزید و دایره ای از خودکفایی گرداگرد خویش میکشید، فلسفه آماده بود که او را باز هم منزوی تر سازد، و سرانجام در اثرِ انزوا به نابودی کشاند.
فلسفه خطرناک است، آنجا که از حقوقِ کامل برخوردار نیست، و تنها سلامتِ آن فرهنگ _نه هر فرهنگی _ است که چنین حقوقِ کاملی را به آن ارزانی میداد.
👤#نیچه
📘#فلسفه_در_عصر_تراژیک_یونانیان - صفحه 48-49 - ترجمه مجید شریف - نشر جامی
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
کجا میتوان نمونهای از آسیبشناسی فرهنگی یافت که فلسفه آن را به عافیت باز آورده باشد؟
اگر فلسفه تا کنون در جایی هم خود را یاریگر، رها بخش یا پیشگیرنده نشان داده باشد، در یک فرهنگِ سالم است.
[فلسفه] بیمار را باز هم بیمار تر کرده است.
هر کجا که فرهنگی در حال تجزیه بود، هر کجا که نیرویِ کشش میانِ آن مؤلفه های فردیاش سست بود، فلسفه هرگز نتوانست افراد را از نو در گروه ادغام نماید.
هر کجا که یک فرد ذهناش به گونه ای بود که جدایی میگزید و دایره ای از خودکفایی گرداگرد خویش میکشید، فلسفه آماده بود که او را باز هم منزوی تر سازد، و سرانجام در اثرِ انزوا به نابودی کشاند.
فلسفه خطرناک است، آنجا که از حقوقِ کامل برخوردار نیست، و تنها سلامتِ آن فرهنگ _نه هر فرهنگی _ است که چنین حقوقِ کاملی را به آن ارزانی میداد.
👤#نیچه
📘#فلسفه_در_عصر_تراژیک_یونانیان - صفحه 48-49 - ترجمه مجید شریف - نشر جامی
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
هیچ متفکری همچون اسپینوزا اینگونه نظاممند به مقابله با آپاراتوسِ نظریِ تعالی برنیامده و برای برچیدنِ آن اقدام نکرده است. البته هیچ تفکرِ متعالیای به صورتِ کلی وجود ندارد، یعنی نظامِ منسجمی که بتوان آن را در تمامیتاش رد کرد، بلکه در عوض آپاراتوسی همیشه در حالِ تغییر وجود دارد که خود زنجیرهای از مواضعِ همواره مشخص است، مواضعی که در مجموعهای تعمیمناپذیر از تعارضهای خاص حک میشود. اسپینوزا به مقابله با یکایکِ دفاعیات و گریزهای تفکرِ متعالی کمرِ همت میبندد تا زمینه را برای ظهورِ چیزی تازه، چیزی تاکنون تصورناپذیر، مهیا کند. او برای منکوب کردنِ تجسمهای تعالی، معنویت و ایدئالیته، مجبور است همزمان در جبهههای بسیاری مداخله کند، واقعیتی که به کارِ وی خصلتی موجز، مبهم و آشفته میبخشد.
شروعِ اخلاق برای یک ماتریالیست شروعی نامعمول و شگفتآور است: علىالظاهر اسپینوزا از خدا صحبت میکند. اما به نحوِ پارادوکسیکالی دقیقاً با همین صحبت از خداست که نخستین اثرِ ماتریالیسمِ اسپینوزا تحقق مییابد. شرطِ لازم و اساسیِ خداباوری، برقراریِ تمایز میانِ خالق و خلقتِ وی به مثابهِ تمایز میانِ جوهرهاست: خدایی غیرمادی و جهانی مادی. این دو جوهر صرفاً متمایز نیستند: یکی از حيثِ منطقی و زمانی بر دیگری مقدم است. بدینسان نه فقط جهان به طرزِ سلسلهمراتبی نظم یافته است، بلکه واقعیت نیز به نسبتِ فاصلهاش از خاستگاه (خواه ایدهی افلاطونی باشد، خواه واحدِ نوافلاطونیها، و خواه خدا)، دچارِ نزول و کاستی میشود...
اسپینوزا دقیقاً در تقابل با این «واقعیتزداییِ» استراتژیک از واقعیت است که دریافتِ خاص خود از خدا را واردِ کارزار میکند. اما ضروری است در همین آغاز خاطرنشان سازیم که اسپینوزا صرفِ بسنده کردن به وارونهسازیِ نظمِ سلسلهمراتبیِ واقعیت را رد میکند، چنانکه انواعِ معینی از ماتریالیسم به این دلخوش بودند که اعلام کنند در حالی که روزگاری ماده به روح یا تفكر تقلیل یافته بود، اینک باید صرفاً تفکر را به ماده فرو بکاهیم. زیرا چنین طرحوارهای، هرچند مدعیِ ماتریالیسم باشد، با نقطه مقابلِ ایدئالیستیاش در متصور شدنِ بخشی موهوم یا پدیداری از واقعیت شریک است که نمیتوان آن را به خودیِ خود یا از طریقِ خودش شناخت، مگر تنها در لحظهای که آن بخشْ دست از موجودیتِ (مستقل) بردارد و در چیزی واقعیتر از خودش منحل شود یا بدان «تقليل» یابد. خدای اسپینوزا تمهیدی مفهومی است که از شکلگیریِ هرگونه سلسلهمراتبِ هستیشناختی، خواه ایدئالیستی یا «ماتریالیستی»، جلوگیری میکند. اسپینوزا عبارتی وام گرفته شده (و دگرگون شده در جریانِ وامگیری) از سَن پُل را علیهِ خودِ او به کار میبرد: «هر آنچه هست، در خداست و هیچ چیزی نمیتواند بدونِ خدا باشد یا بی او تصور شود» (اخلاق، بخشِ اول، قضیهی ۱۵). اگر هر آنچه وجود دارد در خدا و بخشی از اوست، پس هر آنچه وجود دارد واقعی، و به یک اندازه واقعی است. زیرا تصورناپذیر است که خدا بتواند با خودش متفاوت و نابرابر باشد، تصورناپذیر است که بخشهایی از وی بتوانند واقعیتر از بخشهای دیگر باشند. به این ترتیب دوگانهانگاری ناممکن میگردد.
👤 #وارن_مونتاگ
📘 در کتاب « #بارگذاری_مجدد : اسپینوزا ما را تا کجا خواهد برد؟»، بخش نخست
#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
شروعِ اخلاق برای یک ماتریالیست شروعی نامعمول و شگفتآور است: علىالظاهر اسپینوزا از خدا صحبت میکند. اما به نحوِ پارادوکسیکالی دقیقاً با همین صحبت از خداست که نخستین اثرِ ماتریالیسمِ اسپینوزا تحقق مییابد. شرطِ لازم و اساسیِ خداباوری، برقراریِ تمایز میانِ خالق و خلقتِ وی به مثابهِ تمایز میانِ جوهرهاست: خدایی غیرمادی و جهانی مادی. این دو جوهر صرفاً متمایز نیستند: یکی از حيثِ منطقی و زمانی بر دیگری مقدم است. بدینسان نه فقط جهان به طرزِ سلسلهمراتبی نظم یافته است، بلکه واقعیت نیز به نسبتِ فاصلهاش از خاستگاه (خواه ایدهی افلاطونی باشد، خواه واحدِ نوافلاطونیها، و خواه خدا)، دچارِ نزول و کاستی میشود...
اسپینوزا دقیقاً در تقابل با این «واقعیتزداییِ» استراتژیک از واقعیت است که دریافتِ خاص خود از خدا را واردِ کارزار میکند. اما ضروری است در همین آغاز خاطرنشان سازیم که اسپینوزا صرفِ بسنده کردن به وارونهسازیِ نظمِ سلسلهمراتبیِ واقعیت را رد میکند، چنانکه انواعِ معینی از ماتریالیسم به این دلخوش بودند که اعلام کنند در حالی که روزگاری ماده به روح یا تفكر تقلیل یافته بود، اینک باید صرفاً تفکر را به ماده فرو بکاهیم. زیرا چنین طرحوارهای، هرچند مدعیِ ماتریالیسم باشد، با نقطه مقابلِ ایدئالیستیاش در متصور شدنِ بخشی موهوم یا پدیداری از واقعیت شریک است که نمیتوان آن را به خودیِ خود یا از طریقِ خودش شناخت، مگر تنها در لحظهای که آن بخشْ دست از موجودیتِ (مستقل) بردارد و در چیزی واقعیتر از خودش منحل شود یا بدان «تقليل» یابد. خدای اسپینوزا تمهیدی مفهومی است که از شکلگیریِ هرگونه سلسلهمراتبِ هستیشناختی، خواه ایدئالیستی یا «ماتریالیستی»، جلوگیری میکند. اسپینوزا عبارتی وام گرفته شده (و دگرگون شده در جریانِ وامگیری) از سَن پُل را علیهِ خودِ او به کار میبرد: «هر آنچه هست، در خداست و هیچ چیزی نمیتواند بدونِ خدا باشد یا بی او تصور شود» (اخلاق، بخشِ اول، قضیهی ۱۵). اگر هر آنچه وجود دارد در خدا و بخشی از اوست، پس هر آنچه وجود دارد واقعی، و به یک اندازه واقعی است. زیرا تصورناپذیر است که خدا بتواند با خودش متفاوت و نابرابر باشد، تصورناپذیر است که بخشهایی از وی بتوانند واقعیتر از بخشهای دیگر باشند. به این ترتیب دوگانهانگاری ناممکن میگردد.
👤 #وارن_مونتاگ
📘 در کتاب « #بارگذاری_مجدد : اسپینوزا ما را تا کجا خواهد برد؟»، بخش نخست
#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
پدران و مادران، ناخواسته، از فرزندانِ خود چیزی همانندِ خود میسازند و این کار را «تربیت» مینامند.
👤#نیچه
📘#فراسوی_نیک_و_بد ، دربارهی تاریخ طبیعی اخلاق، قطعه 194، ترجمه داریوش آشوری
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👤#نیچه
📘#فراسوی_نیک_و_بد ، دربارهی تاریخ طبیعی اخلاق، قطعه 194، ترجمه داریوش آشوری
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞️سکانس بیاد ماندنی سینمایی وکیل مدافع شیطان
▪️با زیرنویس فارسی
▪️با زیرنویس فارسی
.
اگر شما گيوتين را به جلوى صحنه آوردهايد و آن را با اين شادمانى و افتخار افراشته و به آسمان رساندهايد، فقط براى اين است كه بريدنِ سر، از همه كار آسان تر است و پروردن انديشه در سر، از همه كار دشوارتر. شما تنبليد، پرچم شما كهنه پارچه اى بيش نيست؛ نماد ناتوانى!
👤#داستایوفسکی
📘تسخير شدگان
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
اگر شما گيوتين را به جلوى صحنه آوردهايد و آن را با اين شادمانى و افتخار افراشته و به آسمان رساندهايد، فقط براى اين است كه بريدنِ سر، از همه كار آسان تر است و پروردن انديشه در سر، از همه كار دشوارتر. شما تنبليد، پرچم شما كهنه پارچه اى بيش نيست؛ نماد ناتوانى!
👤#داستایوفسکی
📘تسخير شدگان
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
.
همهی خانواده های خوشبخت به یک دیگر شباهت دارند، اما هر خانوادهی بدبختی به شیوهی خاصِ خودش بدبخت است.
👤 #تولستوی
📘 آناکارنینا
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
همهی خانواده های خوشبخت به یک دیگر شباهت دارند، اما هر خانوادهی بدبختی به شیوهی خاصِ خودش بدبخت است.
👤 #تولستوی
📘 آناکارنینا
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
آشنایی با #لئو_تولستوی
✅ با زیرنویس فارسی
این ویدئو از صفحه یوتیوب The School of Life بازنشر شده
https://www.instagram.com/tv/CiTJoRlLqo_/?igshid=MDJmNzVkMjY=
✅ با زیرنویس فارسی
این ویدئو از صفحه یوتیوب The School of Life بازنشر شده
https://www.instagram.com/tv/CiTJoRlLqo_/?igshid=MDJmNzVkMjY=
آنکه از نبرد با دشمن تامین معاش می کند، علاقه دارد تا دشمنش زنده بماند.
👤#نیچه
📘#انسانی_زیاده_انسانی - قطعه ۵۳۱
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👤#نیچه
📘#انسانی_زیاده_انسانی - قطعه ۵۳۱
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
وقتی که رئیس مملکت دزدید، وکیل و وزیر و معاون اداره و رئیس شهربانی هم دزدیدند، آنوقت چه توقعِ بیجایی است که از مشدی حسنِ بقال داشته باشیم و تعجب بکنیم که میوهاش را میگنداند و دور میریزد، اما حاضر نیست که به قیمت ارزان بفروشد؟
👤صادق #هدایت
📘#حاج_آقا
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👤صادق #هدایت
📘#حاج_آقا
🏛 @PHILOSOPHI_ZER