زرتشت، همچون پیامبران برای مردم شهر در مورد ابر انسان سخنانی میگوید اما آن سخنان هیچ تاثیری بر جانشان نمیگذارد، پس زرتشت اندوهگین میگردد و با دلِ خویش میگوید: «آیا نخست میباید گوشها شان را فرو کوفت تا بیاموزند که از راهِ چشم بشنوند؟ یا میباید همچون کوس و واعظانِ توبه غریو کشید؟ یا اینان تنها گُنگان را باور دارند؟»
«اینان را چیزیست که بدان میبالند. و نامِ آن را #فرهگ گذاشتهاند، فرهنگ همان چیزیست که ایشان را از بُز چرانان برتر مینشاند...
پس من از خوار شمردنی ترین کسان با ایشان سخن خواهم گفت: و آن واپَسینانسان است !»
انسانِ واپسین، بشری است که دیگر خلاقیت ندارد، امید به والا شدن ندارد، دوست دارد به هر قیمتی در صلح و صفا زندگی کند، او عمری طولانی دارد، در جهان اش نه توانگر ای هست نه تهی دست، نه می خواهد فرمانده باشد نه فرمان بردار، بی هیچ هدفی زندگی می کند، اهل جنگیدن و دلاوری نیستند، خوشی های کوچکی دارند، و اینچنین میگویند :
"عشق چیست؟ آفریدن چیست؟ اشتیاق چیست و ..."
می گویند "ما خوشبختی را اختراع کردیم" و پیشینیان را دیوانه خطاب میکند و خود را خوشبخت میداند.
(برگرفته از کتاب #چنین_گفت_زرتشت اثر فریدریش #نیچه)
#امیرحسین_الهی
تصحیح 2018/mar/13
#AMIR_HOSSEIN_ELAHI
#فلسفه #اخلاق #فلسفه_غرب #فلسفه_زندگی
«اینان را چیزیست که بدان میبالند. و نامِ آن را #فرهگ گذاشتهاند، فرهنگ همان چیزیست که ایشان را از بُز چرانان برتر مینشاند...
پس من از خوار شمردنی ترین کسان با ایشان سخن خواهم گفت: و آن واپَسینانسان است !»
انسانِ واپسین، بشری است که دیگر خلاقیت ندارد، امید به والا شدن ندارد، دوست دارد به هر قیمتی در صلح و صفا زندگی کند، او عمری طولانی دارد، در جهان اش نه توانگر ای هست نه تهی دست، نه می خواهد فرمانده باشد نه فرمان بردار، بی هیچ هدفی زندگی می کند، اهل جنگیدن و دلاوری نیستند، خوشی های کوچکی دارند، و اینچنین میگویند :
"عشق چیست؟ آفریدن چیست؟ اشتیاق چیست و ..."
می گویند "ما خوشبختی را اختراع کردیم" و پیشینیان را دیوانه خطاب میکند و خود را خوشبخت میداند.
(برگرفته از کتاب #چنین_گفت_زرتشت اثر فریدریش #نیچه)
#امیرحسین_الهی
تصحیح 2018/mar/13
#AMIR_HOSSEIN_ELAHI
#فلسفه #اخلاق #فلسفه_غرب #فلسفه_زندگی
👍66👎3🤯3
.
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
پلیسها تنها تبهکاران کاملاً مسلح اجیر شدهای هستند که «حقوق» طبقهی مالک را تثبیت میکنند. همچنین، آنچه به اصطلاح «امور اخلاقی» نامیده میشوند چیزی جز دفاعِ ایدئولوژیک از این مزیتها نیستند. این امر همچنین در مورد اکثر هنر ها، ادبیات، شعر، موعظهی دینی و آنچه که بر علم میگذرد صدق می کند.
گزیدهای از کتاب: "ساختارگرایی و پساساختارگرایی برای نوآموزان"
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
The police are just heavily armed hired thugs who enforce the “rights” of the owning class. Socalled morality is also the ideological defense of these advantages. The same with most art, literature, poetry, religious preaching, and what passes for science.
Excerpt From: "Structuralism and Poststructuralism For Beginners"
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
پلیسها تنها تبهکاران کاملاً مسلح اجیر شدهای هستند که «حقوق» طبقهی مالک را تثبیت میکنند. همچنین، آنچه به اصطلاح «امور اخلاقی» نامیده میشوند چیزی جز دفاعِ ایدئولوژیک از این مزیتها نیستند. این امر همچنین در مورد اکثر هنر ها، ادبیات، شعر، موعظهی دینی و آنچه که بر علم میگذرد صدق می کند.
گزیدهای از کتاب: "ساختارگرایی و پساساختارگرایی برای نوآموزان"
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
The police are just heavily armed hired thugs who enforce the “rights” of the owning class. Socalled morality is also the ideological defense of these advantages. The same with most art, literature, poetry, religious preaching, and what passes for science.
Excerpt From: "Structuralism and Poststructuralism For Beginners"
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👍68👎5🤯1
در زخم زدن نیز نیرویِ شفابخش هست...
دیری شعار من بوده است :
" با زخم زدن نیز جانها میبالند، مردانگیها میشکفند."
👤#نیچه
📘از کتاب #غروب_بت_ها - دیباچه
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
دیری شعار من بوده است :
" با زخم زدن نیز جانها میبالند، مردانگیها میشکفند."
👤#نیچه
📘از کتاب #غروب_بت_ها - دیباچه
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👍58🤯6
منشأ بسیاری از خطاها، دادنِ نامهای غلط به اشیاء است. زیرا وقتی که کسی میگوید: خطوطی که مرکزِ دایره را به محیطِ آن میپیوندند برابر نیستند، بیگمان در این وقت، از دایره چیزی را قصد میکند که با مقصودِ ریاضیدانان فرق دارد. همینطور وقتی که مردم در محاسبه اشتباه میکنند، اعدادی در ذهن دارند که با اعدادِ رویِ کاغذ فرق دارند. اگر اذهانِ آنها را میدیدیم، در مییافتیم که در آنها خطایی وجود ندارد. با این همه به نظر ما چنین میآید که دستخوشِ خطا شدهاند، زیرا چنین میاندیشیم که اعدادی که آنها در اذهان خود دارند همانهایی هستند که روی کاغذ نوشته شدهاند. اگر این چنین نمیاندیشیدیم، باور نمیکردیم که خطا کردهاند. مثلاً من اخيراً، وقتی که شنیدم مردی شکایت میکند که حیاطش رویِ مرغِ همسایه پرواز کرده است، مقصودش را فهمیدم و لذا خیال نکردم که او خطا میکند. بیشترِ مجادلات از آنجا ناشی میشود که انسانها به درستی منظورِ خود را بیان نمیکنند، و یا نظراتِ دیگران را بد تفسیر میکنند. زمانی که آنها به شدت با یکدیگر مخالفت میورزند [دو حالت وجود دارد:] یا نظرِ یکسانی دارند یا در موردِ چیزهای متفاوتی میاندیشند؛ در هر دو صورت چیزهایی که خطا و مهملات میانگارند، در طرفِ مقابل خطا نیستند.
👤 #اسپینوزا
📘 از کتاب #اخلاق ، نوشتۀ #باروخ_اسپینوزا ، بخش دوم، قضیه ۴۷، تبصره
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👤 #اسپینوزا
📘 از کتاب #اخلاق ، نوشتۀ #باروخ_اسپینوزا ، بخش دوم، قضیه ۴۷، تبصره
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👍64🤯7👎2
انسان نمی تواند به پرواز درآید، مگر آنکه ابتدا به لبه ی پرتگاه برسد.
نیکوس کازانتزآکیس
آخرین وسوسه ی مسیح
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
نیکوس کازانتزآکیس
آخرین وسوسه ی مسیح
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👍92👎5
Forwarded from فلسفه
معجزهٔ خداباوری.pdf
3.5 MB
نسخهٔ پیدیاف «معجزهٔ خداباوری: براهینی در تأیید و رد وجود خداوند» نوشتهٔ جی.ال.مکی/ به زبان فارسی.
برای تهیهٔ نسخهٔ چاپی با ادمین کانال تماس بگیرید.
@philosopherin
برای تهیهٔ نسخهٔ چاپی با ادمین کانال تماس بگیرید.
@philosopherin
👍18👎3
آنتونی فلو (فیلسوف بریتانیایی) : اگر کسی میخواهد شایستگی خود در کار فلسفه را بسنجید ببیند آیا میتواند اصل مطلب و اهمیت «دوراهی اوتیرون» را درک کند.
🍰 شرح قضیهی دوراهی اوتیفرون:
https://www.instagram.com/reel/CrtWFjmgZq6/?igshid=NTc4MTIwNjQ2YQ==
🍰 شرح قضیهی دوراهی اوتیفرون:
https://www.instagram.com/reel/CrtWFjmgZq6/?igshid=NTc4MTIwNjQ2YQ==
👍15👎2
Audio
این نشست رایگان است
خوانش مقالهی (شایش، تازگی، آفرینندگی) از #الکساندر_هایتوس دکترای فلسفه از دانشگاه تگزاس A&M به زبان اصل و تحلیل آن.
#جلسه_یکم
#مدرس_شهاب_الدین_قناطیر
#آلفرد_نورث_وایتهد
تاریخ نشست دوم:
۲۱ اردیبهشت، پنجشنبه همین هفته
لینک گردهمایی:
https://meet.google.com/gan-gwck-wvx
۲تا۴ بعدظهر
نکته:
به اطلاع میرسانم که در این فایل بجای continuity چندین بار سهواً constinuity گفته شدهاست.
@maktabharut
خوانش مقالهی (شایش، تازگی، آفرینندگی) از #الکساندر_هایتوس دکترای فلسفه از دانشگاه تگزاس A&M به زبان اصل و تحلیل آن.
#جلسه_یکم
#مدرس_شهاب_الدین_قناطیر
#آلفرد_نورث_وایتهد
تاریخ نشست دوم:
۲۱ اردیبهشت، پنجشنبه همین هفته
لینک گردهمایی:
https://meet.google.com/gan-gwck-wvx
۲تا۴ بعدظهر
نکته:
به اطلاع میرسانم که در این فایل بجای continuity چندین بار سهواً constinuity گفته شدهاست.
@maktabharut
👍14👎3
در همین لحظه که من در حال نوشتنم، در گوشه ی دیگری از جهان، انسان های زیادی گرسنه اند. اگر «ژان پل سارتر» بود می گفت من در برابر این گرسنگی مسئولم.
البته من اعتراض می کردم: من نمیدانم آنجا چه خبر است و برای تغییر وضع اسفبار موجود، کار چندانی از دستم برنمی آید.
ولی سارتر می گفت این منم که انتخاب کرده ام بی خبر بمانم و به جای آنکه خود را درگیر این وضع اسفبار کنم، در این لحظه ی خاص فقط بنویسم. می توانستم فراخوانی بدهم و اعانه جمع کنم یا از طریق ارتباطاتی که در اصحاب رسانه دارم، توجه همگان را به وضع موجود جذب کنم، ولی انتخاب کرده ام آن را نادیده بگیرم.
"من در برابر آنچه می کنم و آنچه انتخاب می کنم که نادیده بگیرم، مسئولم.."
#اروین_د_یالوم
روان درمانی اگزیستانسیال
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
البته من اعتراض می کردم: من نمیدانم آنجا چه خبر است و برای تغییر وضع اسفبار موجود، کار چندانی از دستم برنمی آید.
ولی سارتر می گفت این منم که انتخاب کرده ام بی خبر بمانم و به جای آنکه خود را درگیر این وضع اسفبار کنم، در این لحظه ی خاص فقط بنویسم. می توانستم فراخوانی بدهم و اعانه جمع کنم یا از طریق ارتباطاتی که در اصحاب رسانه دارم، توجه همگان را به وضع موجود جذب کنم، ولی انتخاب کرده ام آن را نادیده بگیرم.
"من در برابر آنچه می کنم و آنچه انتخاب می کنم که نادیده بگیرم، مسئولم.."
#اروین_د_یالوم
روان درمانی اگزیستانسیال
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👍108👎9🤯2
#ژان_ژاک_روسو در فصل هشتم از کتاب اول #قرارداد_های_اجتماعی مینویسه:
انسان با قبول قرارداد های اجتماعی آزادیِ طبیعی و حق نامحدود خود را برای تصرف هرچه که میخواهد و از دستش بر میآید، از دست میدهد، اما در عوض آزادیِ مدنی و حق مالکیتِ آنچه در تصرف دارد، تحصیل مینماید . . . . پیروی از هوا و هوس، خود نوعی از بردگی است و اطاعت به قاونونی که خودِ انسان برای خودش وضع کرده آزادی محصوب میشود.
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
این کمیک با اجازهی صاحب اثر ترجمه و منتشر شده.
https://existentialcomics.com
ترجمه : #amir_hossein_elahi
#اگزیستانسیال_کمیکس
انسان با قبول قرارداد های اجتماعی آزادیِ طبیعی و حق نامحدود خود را برای تصرف هرچه که میخواهد و از دستش بر میآید، از دست میدهد، اما در عوض آزادیِ مدنی و حق مالکیتِ آنچه در تصرف دارد، تحصیل مینماید . . . . پیروی از هوا و هوس، خود نوعی از بردگی است و اطاعت به قاونونی که خودِ انسان برای خودش وضع کرده آزادی محصوب میشود.
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
این کمیک با اجازهی صاحب اثر ترجمه و منتشر شده.
https://existentialcomics.com
ترجمه : #amir_hossein_elahi
#اگزیستانسیال_کمیکس
👍54👎14
نیچه و فلسفه / Amirhossein
#ژان_ژاک_روسو در فصل هشتم از کتاب اول #قرارداد_های_اجتماعی مینویسه: انسان با قبول قرارداد های اجتماعی آزادیِ طبیعی و حق نامحدود خود را برای تصرف هرچه که میخواهد و از دستش بر میآید، از دست میدهد، اما در عوض آزادیِ مدنی و حق مالکیتِ آنچه در تصرف دارد، تحصیل…
تصاویر با کیفیت بالا در لینک زیر 👌🏼
https://www.instagram.com/p/CsHFOByLsg2/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
https://www.instagram.com/p/CsHFOByLsg2/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
👎8👍7
#افلاطون که زاده یک خانوادهی سرشناس و متمول شهری بود زندگیاش را وقف یک هدف کرد: کمک به انسانها برای رسیدن به وضعی که یا «ائودایمونیا» نامید.
ترجمه این کلمه عجیب اما جذاب، کمی دشوار است. این کلمه اغلب به معنای «سعادت» است اما در واقع به «فعلیت» نزدیکتر است، چون «سعادت» بر شادیِ مستمر دلالت دارد در حالی که فعلیت با ادوار اندوه و رنج کشیدن های بزرگ که به نظر میرسد جزئی اجتناب ناپذیر از یک زندگی حتی خوب است سازگارتر است.
👤 آلن دوباتن
📘 متفکران بزرگ
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
ترجمه این کلمه عجیب اما جذاب، کمی دشوار است. این کلمه اغلب به معنای «سعادت» است اما در واقع به «فعلیت» نزدیکتر است، چون «سعادت» بر شادیِ مستمر دلالت دارد در حالی که فعلیت با ادوار اندوه و رنج کشیدن های بزرگ که به نظر میرسد جزئی اجتناب ناپذیر از یک زندگی حتی خوب است سازگارتر است.
👤 آلن دوباتن
📘 متفکران بزرگ
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👍89👎5🤯4
«شما میتوانید یک بچه را از یک روزنگارد بیرون بکشید، اما نمیتوانید روزنگارد را از درون او بیرون بیاورید.»
📚من زلاتان هستم | نشر گلگشت
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
* روزنگارد محلهای فقیر نشین هست در شهر مالمو در جنوب سوئد.
*اشاره به این دارد که جغرافیایی که در آن شخصیت انسان شکل میگیرد هیچگاه او را تنها نخواهد گذاشت.
📚من زلاتان هستم | نشر گلگشت
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
* روزنگارد محلهای فقیر نشین هست در شهر مالمو در جنوب سوئد.
*اشاره به این دارد که جغرافیایی که در آن شخصیت انسان شکل میگیرد هیچگاه او را تنها نخواهد گذاشت.
👍177👎8
تبلیغ جالب یک شرکت بلژیکی کاریابی برای مشاغل ساختمانی که در بخش اول گفته:
"سلام ChatGPT، این ساختمان رو تکمیل کن ..."
و در بخش دوم نتیجه گرفته که هوش مصنوعی نمیتونه اینکارو بکنه و نوشته که "مهارتهای شما (یعنی کارگران ساختمانی)، قابل جایگزین شدن (توسط هوش مصنوعی) نیستن."
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
"سلام ChatGPT، این ساختمان رو تکمیل کن ..."
و در بخش دوم نتیجه گرفته که هوش مصنوعی نمیتونه اینکارو بکنه و نوشته که "مهارتهای شما (یعنی کارگران ساختمانی)، قابل جایگزین شدن (توسط هوش مصنوعی) نیستن."
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👍97🤯1
Forwarded from مشاهدات (m.hossein.arefiii)
Laissons les jolies femmes aux hommes sans imagination.
-Proust, Albertine disparue
"بگذار زنهایِ زیبا از آنِ مردهایِ فاقدِ [قوهی] تخیل باشد."
I think that life would suddenly seem wonderful to us if we were threatened to die as you say. Just think of how many projects, travels, love affairs, studies, it—our life—hides from us, made invisible by our laziness which, certain of a future delays them occasionally.
من فکر میکنم که زندگی ناگهان به نظرمان شگفتآور خواهد آمد اگر با این مسئله تهدید شویم که قرار است بمیریم. فقط به این بیندیشید که چه تعداد پروژه، سفر، روابط عاشقانه، مطالعات، این زندگی از ما پنهان کرده، و به وسیلهی تنبلیِ ما نامرئی شده است، تنبلیای که از وجودِ یک آینده مطمئن است و آنها را به تاخیر میاندازد.
Et ma crainte me glaçait, la peur d'un accident, la peur de mourir avant de l'avoir décrit.
و ترسِ من تمامِ وجودم را سرد ساخت، بیمِ یک حادثه، ترس از مرگ آنهم قبل از نوشته شدنِ اثرم.
Whenever he informs others of his health, Proust loses no time in declaring that he is about to die. He announces the fact with unwavering conviction and regularity for the last sixteen years of his life. He describes his customary state as “suspended between caffeine, aspirin, asthma, angina pectoris, and, altogether between life and death every six days out of seven.”
پروست در دو دههی اخیر عمرش اصلاً با جهانِ بیرون تماس نداشت و در کنج یک اتاق زندگیاش را میگذراند، اتاقی مانند کشتیِ نوح که خودش هم به آن اشاره میکند. این انزوای ناخواسته و عذابآور برای او که در وجودش نیروی حیات میجوشید و شیفتهی جهان بیرون بود خیلی غیرقابلتحمل بود و همین باعث شده بود که بدبینی و کلبیمسلکیاش را تعمیم بدهد و از مسائل شخصیاش نتایج کلی بگیرد. این دیدگاههای شخصی چنان در جایجایِ اثر بزرگاش مشاهده میشود که خواننده با خواندن آنها احساس میکند که دارد خاطرات شخصیِ یک فرد را میخواند. نیز این انزوا باعث شده بود که او به تخیلاش پناه ببرد. دوری از مهمانیها، سالنها، انجمنها و دوستان و زنان و دیگر معشوقان، و از همه مهمتر دنیای فعلیت (actuality) و تحقق بخشیدن به امیال و آرزوهایش موجب شده بود بهناچار به جهانِ امکانها (possibilities) روی آورد تا زندگی را قابل تحمل سازد. با این کار میتوانست، برای بقا، در این انزوای عمیق، از تخیلاش تغذیه کند و سرپا بماند و از همه مهمتر این اثر بزرگ را خلق کند. اثری که سرشار است از حکمت زندگی و بینشهای روانشناختی و رازورمزهای طبیعت بشری و سفری به هزارتوهای ذهن آدمی!
پینوشت: البته این را نیز نباید فراموش کرد که مارسل پروست همانقدر از خارج شدن از جهانِ درونِ ذهناش ناتوان بود که از خارج شدن از اتاقاش. و این دو حقیقتِ بهترتیب تاریخی و روانشناختی نهتنها با هم همپوشانی دارند که شدیداً بر روی زندگیِ خود نویسنده هم در زمان حیاتاش تاثیر گذاشتند.
-Proust, Albertine disparue
"بگذار زنهایِ زیبا از آنِ مردهایِ فاقدِ [قوهی] تخیل باشد."
I think that life would suddenly seem wonderful to us if we were threatened to die as you say. Just think of how many projects, travels, love affairs, studies, it—our life—hides from us, made invisible by our laziness which, certain of a future delays them occasionally.
من فکر میکنم که زندگی ناگهان به نظرمان شگفتآور خواهد آمد اگر با این مسئله تهدید شویم که قرار است بمیریم. فقط به این بیندیشید که چه تعداد پروژه، سفر، روابط عاشقانه، مطالعات، این زندگی از ما پنهان کرده، و به وسیلهی تنبلیِ ما نامرئی شده است، تنبلیای که از وجودِ یک آینده مطمئن است و آنها را به تاخیر میاندازد.
Et ma crainte me glaçait, la peur d'un accident, la peur de mourir avant de l'avoir décrit.
و ترسِ من تمامِ وجودم را سرد ساخت، بیمِ یک حادثه، ترس از مرگ آنهم قبل از نوشته شدنِ اثرم.
Whenever he informs others of his health, Proust loses no time in declaring that he is about to die. He announces the fact with unwavering conviction and regularity for the last sixteen years of his life. He describes his customary state as “suspended between caffeine, aspirin, asthma, angina pectoris, and, altogether between life and death every six days out of seven.”
پروست در دو دههی اخیر عمرش اصلاً با جهانِ بیرون تماس نداشت و در کنج یک اتاق زندگیاش را میگذراند، اتاقی مانند کشتیِ نوح که خودش هم به آن اشاره میکند. این انزوای ناخواسته و عذابآور برای او که در وجودش نیروی حیات میجوشید و شیفتهی جهان بیرون بود خیلی غیرقابلتحمل بود و همین باعث شده بود که بدبینی و کلبیمسلکیاش را تعمیم بدهد و از مسائل شخصیاش نتایج کلی بگیرد. این دیدگاههای شخصی چنان در جایجایِ اثر بزرگاش مشاهده میشود که خواننده با خواندن آنها احساس میکند که دارد خاطرات شخصیِ یک فرد را میخواند. نیز این انزوا باعث شده بود که او به تخیلاش پناه ببرد. دوری از مهمانیها، سالنها، انجمنها و دوستان و زنان و دیگر معشوقان، و از همه مهمتر دنیای فعلیت (actuality) و تحقق بخشیدن به امیال و آرزوهایش موجب شده بود بهناچار به جهانِ امکانها (possibilities) روی آورد تا زندگی را قابل تحمل سازد. با این کار میتوانست، برای بقا، در این انزوای عمیق، از تخیلاش تغذیه کند و سرپا بماند و از همه مهمتر این اثر بزرگ را خلق کند. اثری که سرشار است از حکمت زندگی و بینشهای روانشناختی و رازورمزهای طبیعت بشری و سفری به هزارتوهای ذهن آدمی!
پینوشت: البته این را نیز نباید فراموش کرد که مارسل پروست همانقدر از خارج شدن از جهانِ درونِ ذهناش ناتوان بود که از خارج شدن از اتاقاش. و این دو حقیقتِ بهترتیب تاریخی و روانشناختی نهتنها با هم همپوشانی دارند که شدیداً بر روی زندگیِ خود نویسنده هم در زمان حیاتاش تاثیر گذاشتند.
👍78