تبلیغ جالب یک شرکت بلژیکی کاریابی برای مشاغل ساختمانی که در بخش اول گفته:
"سلام ChatGPT، این ساختمان رو تکمیل کن ..."
و در بخش دوم نتیجه گرفته که هوش مصنوعی نمیتونه اینکارو بکنه و نوشته که "مهارتهای شما (یعنی کارگران ساختمانی)، قابل جایگزین شدن (توسط هوش مصنوعی) نیستن."
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
"سلام ChatGPT، این ساختمان رو تکمیل کن ..."
و در بخش دوم نتیجه گرفته که هوش مصنوعی نمیتونه اینکارو بکنه و نوشته که "مهارتهای شما (یعنی کارگران ساختمانی)، قابل جایگزین شدن (توسط هوش مصنوعی) نیستن."
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
Forwarded from مشاهدات (m.hossein.arefiii)
Laissons les jolies femmes aux hommes sans imagination.
-Proust, Albertine disparue
"بگذار زنهایِ زیبا از آنِ مردهایِ فاقدِ [قوهی] تخیل باشد."
I think that life would suddenly seem wonderful to us if we were threatened to die as you say. Just think of how many projects, travels, love affairs, studies, it—our life—hides from us, made invisible by our laziness which, certain of a future delays them occasionally.
من فکر میکنم که زندگی ناگهان به نظرمان شگفتآور خواهد آمد اگر با این مسئله تهدید شویم که قرار است بمیریم. فقط به این بیندیشید که چه تعداد پروژه، سفر، روابط عاشقانه، مطالعات، این زندگی از ما پنهان کرده، و به وسیلهی تنبلیِ ما نامرئی شده است، تنبلیای که از وجودِ یک آینده مطمئن است و آنها را به تاخیر میاندازد.
Et ma crainte me glaçait, la peur d'un accident, la peur de mourir avant de l'avoir décrit.
و ترسِ من تمامِ وجودم را سرد ساخت، بیمِ یک حادثه، ترس از مرگ آنهم قبل از نوشته شدنِ اثرم.
Whenever he informs others of his health, Proust loses no time in declaring that he is about to die. He announces the fact with unwavering conviction and regularity for the last sixteen years of his life. He describes his customary state as “suspended between caffeine, aspirin, asthma, angina pectoris, and, altogether between life and death every six days out of seven.”
پروست در دو دههی اخیر عمرش اصلاً با جهانِ بیرون تماس نداشت و در کنج یک اتاق زندگیاش را میگذراند، اتاقی مانند کشتیِ نوح که خودش هم به آن اشاره میکند. این انزوای ناخواسته و عذابآور برای او که در وجودش نیروی حیات میجوشید و شیفتهی جهان بیرون بود خیلی غیرقابلتحمل بود و همین باعث شده بود که بدبینی و کلبیمسلکیاش را تعمیم بدهد و از مسائل شخصیاش نتایج کلی بگیرد. این دیدگاههای شخصی چنان در جایجایِ اثر بزرگاش مشاهده میشود که خواننده با خواندن آنها احساس میکند که دارد خاطرات شخصیِ یک فرد را میخواند. نیز این انزوا باعث شده بود که او به تخیلاش پناه ببرد. دوری از مهمانیها، سالنها، انجمنها و دوستان و زنان و دیگر معشوقان، و از همه مهمتر دنیای فعلیت (actuality) و تحقق بخشیدن به امیال و آرزوهایش موجب شده بود بهناچار به جهانِ امکانها (possibilities) روی آورد تا زندگی را قابل تحمل سازد. با این کار میتوانست، برای بقا، در این انزوای عمیق، از تخیلاش تغذیه کند و سرپا بماند و از همه مهمتر این اثر بزرگ را خلق کند. اثری که سرشار است از حکمت زندگی و بینشهای روانشناختی و رازورمزهای طبیعت بشری و سفری به هزارتوهای ذهن آدمی!
پینوشت: البته این را نیز نباید فراموش کرد که مارسل پروست همانقدر از خارج شدن از جهانِ درونِ ذهناش ناتوان بود که از خارج شدن از اتاقاش. و این دو حقیقتِ بهترتیب تاریخی و روانشناختی نهتنها با هم همپوشانی دارند که شدیداً بر روی زندگیِ خود نویسنده هم در زمان حیاتاش تاثیر گذاشتند.
-Proust, Albertine disparue
"بگذار زنهایِ زیبا از آنِ مردهایِ فاقدِ [قوهی] تخیل باشد."
I think that life would suddenly seem wonderful to us if we were threatened to die as you say. Just think of how many projects, travels, love affairs, studies, it—our life—hides from us, made invisible by our laziness which, certain of a future delays them occasionally.
من فکر میکنم که زندگی ناگهان به نظرمان شگفتآور خواهد آمد اگر با این مسئله تهدید شویم که قرار است بمیریم. فقط به این بیندیشید که چه تعداد پروژه، سفر، روابط عاشقانه، مطالعات، این زندگی از ما پنهان کرده، و به وسیلهی تنبلیِ ما نامرئی شده است، تنبلیای که از وجودِ یک آینده مطمئن است و آنها را به تاخیر میاندازد.
Et ma crainte me glaçait, la peur d'un accident, la peur de mourir avant de l'avoir décrit.
و ترسِ من تمامِ وجودم را سرد ساخت، بیمِ یک حادثه، ترس از مرگ آنهم قبل از نوشته شدنِ اثرم.
Whenever he informs others of his health, Proust loses no time in declaring that he is about to die. He announces the fact with unwavering conviction and regularity for the last sixteen years of his life. He describes his customary state as “suspended between caffeine, aspirin, asthma, angina pectoris, and, altogether between life and death every six days out of seven.”
پروست در دو دههی اخیر عمرش اصلاً با جهانِ بیرون تماس نداشت و در کنج یک اتاق زندگیاش را میگذراند، اتاقی مانند کشتیِ نوح که خودش هم به آن اشاره میکند. این انزوای ناخواسته و عذابآور برای او که در وجودش نیروی حیات میجوشید و شیفتهی جهان بیرون بود خیلی غیرقابلتحمل بود و همین باعث شده بود که بدبینی و کلبیمسلکیاش را تعمیم بدهد و از مسائل شخصیاش نتایج کلی بگیرد. این دیدگاههای شخصی چنان در جایجایِ اثر بزرگاش مشاهده میشود که خواننده با خواندن آنها احساس میکند که دارد خاطرات شخصیِ یک فرد را میخواند. نیز این انزوا باعث شده بود که او به تخیلاش پناه ببرد. دوری از مهمانیها، سالنها، انجمنها و دوستان و زنان و دیگر معشوقان، و از همه مهمتر دنیای فعلیت (actuality) و تحقق بخشیدن به امیال و آرزوهایش موجب شده بود بهناچار به جهانِ امکانها (possibilities) روی آورد تا زندگی را قابل تحمل سازد. با این کار میتوانست، برای بقا، در این انزوای عمیق، از تخیلاش تغذیه کند و سرپا بماند و از همه مهمتر این اثر بزرگ را خلق کند. اثری که سرشار است از حکمت زندگی و بینشهای روانشناختی و رازورمزهای طبیعت بشری و سفری به هزارتوهای ذهن آدمی!
پینوشت: البته این را نیز نباید فراموش کرد که مارسل پروست همانقدر از خارج شدن از جهانِ درونِ ذهناش ناتوان بود که از خارج شدن از اتاقاش. و این دو حقیقتِ بهترتیب تاریخی و روانشناختی نهتنها با هم همپوشانی دارند که شدیداً بر روی زندگیِ خود نویسنده هم در زمان حیاتاش تاثیر گذاشتند.
فرزانه ترین مردانِ همهیِ روزگاران دربارهیِ زندگی یکسان داوری کردهاند : زندگی به هیچ نمیارزد...
همیشه و همه جا همین آوا از دهانِشان شنیده شده است.
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۱
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
About life, the wisest men of all ages have come to the same conclusion: it is no good. Always and everywhere one has heard the same sound from their mouths.
(#Friedrich_Nietzsche / Twilight of the Idols / The Problem of Socrates 1)
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
همیشه و همه جا همین آوا از دهانِشان شنیده شده است.
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۱
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
About life, the wisest men of all ages have come to the same conclusion: it is no good. Always and everywhere one has heard the same sound from their mouths.
(#Friedrich_Nietzsche / Twilight of the Idols / The Problem of Socrates 1)
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
هرگونه داوری ارزشی درباره زندگی، چه به سود آن چه به زیان اش هرگز نمیتواند درست باشد تنها ارزش این داوری ها دردنمونی* شان است؛
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۲
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
پ.ن: چند جا در کتاب غروب بتها داریوش آشوری از واژه «دردنمون» استفاده کرده. فهم معنای این واژه آسان است «درد»+«نمون» بخش اول نیاز به توضیح ندارد و بخش دوم به معنای نشانه و بازنمودی است از چیزی دیگر و به عبارتی دیگر برملا کننده چیزی دیگر، به عنوان مثال پرچم سفید در جنگ «نمون» تسلیم شدن است. یا بنابر عقیده نیچه کسی که میگوید «زندگی ارزش ندارد» در واقع با این جمله این حقیقت را بازنمود میکند و زندگی اش سرشار از رنج و درد است.
«دردنمون» واژه ابداعی داریوش آشوری هست تا برای واژه انگلیسی Symptom در فارسی معادلی داشته باشیم. Symptom در انگلیسی به نشانه ای در بدن (یا مثل آن) اطلاق میشود که نشان میدهد شخص دارای یک بیماری است که فعلا به اوج خود نرسیده مثل این که درد دست چپ و قفسه سینه یک «Symptom» است برای حمله قلبی.
#AMIR_HOSSEIN_ELAHI
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۲
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
پ.ن: چند جا در کتاب غروب بتها داریوش آشوری از واژه «دردنمون» استفاده کرده. فهم معنای این واژه آسان است «درد»+«نمون» بخش اول نیاز به توضیح ندارد و بخش دوم به معنای نشانه و بازنمودی است از چیزی دیگر و به عبارتی دیگر برملا کننده چیزی دیگر، به عنوان مثال پرچم سفید در جنگ «نمون» تسلیم شدن است. یا بنابر عقیده نیچه کسی که میگوید «زندگی ارزش ندارد» در واقع با این جمله این حقیقت را بازنمود میکند و زندگی اش سرشار از رنج و درد است.
«دردنمون» واژه ابداعی داریوش آشوری هست تا برای واژه انگلیسی Symptom در فارسی معادلی داشته باشیم. Symptom در انگلیسی به نشانه ای در بدن (یا مثل آن) اطلاق میشود که نشان میدهد شخص دارای یک بیماری است که فعلا به اوج خود نرسیده مثل این که درد دست چپ و قفسه سینه یک «Symptom» است برای حمله قلبی.
#AMIR_HOSSEIN_ELAHI
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«امروزه خوشبختی، مشغلهای منحصربهفرد و خاص است. مصداقش این که ما برای پرداختن به آن تلاش میکنیم خود را [از چشم دیگران] پنهان کنیم.»
آلبر #کامو، ۱۹۶۰
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
آلبر #کامو، ۱۹۶۰
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
ارزشِ زندگی را ارزیابی نمیتوان کرد نه هیچ زندهای در این باره داوری میتواند کرد، نه هیچ مردهای. زیرا زنده طرف ماجراست یا همان موضوع دعواست نه داورِ آن؛ و مرده هم به دلیل دیگر.
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۲
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۲
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
بیگانهای سیماشناس که گذار_اش به آتن افتاده بود، رو در روی سقراط گفت که او دیویست که همه شهوتها و آزها را در خود دارد. و سقراط جز این پاسخی نداد که «چه خوب مرا میشناسی، سرورام»
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۳
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۳
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
💬 پیش نوشت: سقراط ادعا داشت که از کودکی مورد الهامات یا به اصطلاح وحیِ الهی قرار میگرفت، و در این الهاماتِ الهی به او گفته شد که «تو داناترین مردمان هستی». این به #سروش_دلفی نیز مشهور است، زیرا در معبد دلف رخ داد.
_
▪️آن وهم هایِ شنیداری [ -ِ سقراط] را هم نباید از یاد ببریم که از آنها به نامِ «سروشِ سقراطی» تفسیرِ دینی کردهاند. همه چیز اش گزافه است، دلقکوار، شِکلکساز؛ همه چیز اش پنهانکاریست و حساب شده و زیر زمینی.
میخواهم بدانم که معادلهیِ سقراطیِ عقل=فضیلت=سعادت* از کدام مزاجی سرچمه گرفته است: این عجیبترین معادلهها که به ویژه تمامیِ غریزه هایِ یونانیانِ دیرینهتر رویارویِ آن میایستاد.
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۳
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
_
💬پی نوشت: فلسفه اخلاق سقراط عبارت است از این که معرفت فضیلت است و فضیلت سعادت است. بدین معنا که آن کس که خیر و شر را بشناسد هرگز مرتکب شر نخواهد شد و تنها خیر از ایشان سر خواهد زد.
_
▪️آن وهم هایِ شنیداری [ -ِ سقراط] را هم نباید از یاد ببریم که از آنها به نامِ «سروشِ سقراطی» تفسیرِ دینی کردهاند. همه چیز اش گزافه است، دلقکوار، شِکلکساز؛ همه چیز اش پنهانکاریست و حساب شده و زیر زمینی.
میخواهم بدانم که معادلهیِ سقراطیِ عقل=فضیلت=سعادت* از کدام مزاجی سرچمه گرفته است: این عجیبترین معادلهها که به ویژه تمامیِ غریزه هایِ یونانیانِ دیرینهتر رویارویِ آن میایستاد.
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۳
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
_
💬پی نوشت: فلسفه اخلاق سقراط عبارت است از این که معرفت فضیلت است و فضیلت سعادت است. بدین معنا که آن کس که خیر و شر را بشناسد هرگز مرتکب شر نخواهد شد و تنها خیر از ایشان سر خواهد زد.
https://www.threads.net/@philosophi_zer
آدرس من توی این اپی که تازه اومده و هنوز اسمشو یاد نگرفتم 🤦🏻😂
آدرس من توی این اپی که تازه اومده و هنوز اسمشو یاد نگرفتم 🤦🏻😂
Threads 289.0.0.77.109 (com.instagram.barcelona).apk
74.1 MB
فایل اندروید treads
میتونه مشکل کسایی که نتونستن دانلود کنن رو حل کنه
میتونه مشکل کسایی که نتونستن دانلود کنن رو حل کنه
Forwarded from رنگ واژه (عادله رفایی)
🟠#خبرگزاری_ایبنا: مجموعه شعر نارنجی تند، سرودهی #عادله_رفایی، وارد بازار نشر شد. این مجموعه شامل 27 شعر بلند است. در این کتاب شاعر با طرح تجربههای ادراکی و ساخت فضاهای متفاوت و ملموس تلاش کرده است تا دریچهای تازه را برای دیدن جهان، پیش روی مخاطب بگذارد.
🔶بخشی هایی از این مجموعه را با هم می خوانیم👇
جمجمه ام تنوری ست دربسته
خفه کرده آتش را در خود
و آنقدر دود در دهانم سرفه می کند
که گوشواره هایم ابری ست خاکستری!
من با یک جفت گوشواره ی دودی
کسی را ملاقات کردم که ترس
شکاف هایی بود بر لبه ی پیراهنش
وقتی که دکمه های رنج را یکی یکی می بست
و هنوز نمی دانست
آینده، انتزاعی از زمان نیامده است
حتی می تواند نیاید...
برشی از شعر گوشواره ی دودی
#نارنجی_تند
#نشر_چشمه
🔸🔸این مجموعه را می توانید از فروشگاه های نشر چشمه و سایر کتابفروشی ها با قیمت 50هزار تومان تهیه فرمایید.
🔶لینک خرید آنلاین از سایت چشمه👇
https://cheshmeh.ir/Pages/NormalSearch.aspx?txtSearch=%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AC%DB%8C%20%D8%AA%D9%86%D8%AF&SearchType=-1
🔶بخشی هایی از این مجموعه را با هم می خوانیم👇
جمجمه ام تنوری ست دربسته
خفه کرده آتش را در خود
و آنقدر دود در دهانم سرفه می کند
که گوشواره هایم ابری ست خاکستری!
من با یک جفت گوشواره ی دودی
کسی را ملاقات کردم که ترس
شکاف هایی بود بر لبه ی پیراهنش
وقتی که دکمه های رنج را یکی یکی می بست
و هنوز نمی دانست
آینده، انتزاعی از زمان نیامده است
حتی می تواند نیاید...
برشی از شعر گوشواره ی دودی
#نارنجی_تند
#نشر_چشمه
🔸🔸این مجموعه را می توانید از فروشگاه های نشر چشمه و سایر کتابفروشی ها با قیمت 50هزار تومان تهیه فرمایید.
🔶لینک خرید آنلاین از سایت چشمه👇
https://cheshmeh.ir/Pages/NormalSearch.aspx?txtSearch=%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AC%DB%8C%20%D8%AA%D9%86%D8%AF&SearchType=-1
آدمی هنگامی به جدل روی میآورد که سلاحِ دیگر نداشته باشد. آدمی میداند که دست زدن به جدل شک برانگیز است، زیرا چندان باورپذیر نیست. اثرِ هیچ چیزی را به آسانی اثری که یک جدلگر میگذارد نمیتوان زدود. تجربهی هر مجلس سخنرانی و بحث گواهیست بر آن. جدل آخرین سلاح است برای کسی که سلاح دیگر ندارد. باید بهزور نشان دهی که حق با
توست، و گرنه فنّ جدل به چه کار میآید؟!
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۶
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
توست، و گرنه فنّ جدل به چه کار میآید؟!
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۶
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
ناداننماییِ سقراط* آیا نشانهی قيامِ او بر ضدّ والاتباران نیست؟ نشانهی کینتوزیِ فرومایگان؟
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۷
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
*Socrates' irony:
روش معروف سقراط که خود را دربارهی ماهیت مسئلهی مورد بحث نادان نشان میداد و حریف را وادار به تعریف آن میکرد و سپس با جدل نادانیِ او را به او نشان میداد این نوعی دست انداختن طرف و رسوا کردن او بود.
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۷
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
*Socrates' irony:
روش معروف سقراط که خود را دربارهی ماهیت مسئلهی مورد بحث نادان نشان میداد و حریف را وادار به تعریف آن میکرد و سپس با جدل نادانیِ او را به او نشان میداد این نوعی دست انداختن طرف و رسوا کردن او بود.
این که میباید با غریزهها جنگید نسخهایست که تباهی زدگی میدهد : [به عکس] تا زمانی که زندگی میبالد، سعادت برابر است با غریزه.
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۱۱
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
💭 نیچه در برابر اندیشه سقراطی "سعادت = عقل" ، "سعادت = غریزه" را مطرح میکند؛ برای درک بهتر این قطعه رجوع کنید به قطعه سوم از همین منبع یا لینک زیر
https://www.tg-me.com/PHILOSOPHI_ZER/16437
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۱۱
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
💭 نیچه در برابر اندیشه سقراطی "سعادت = عقل" ، "سعادت = غریزه" را مطرح میکند؛ برای درک بهتر این قطعه رجوع کنید به قطعه سوم از همین منبع یا لینک زیر
https://www.tg-me.com/PHILOSOPHI_ZER/16437
سقراط میخواست بمیرد - این آتن نبود که جام شوکران را به او داد؛ او خود بود. او آتن را به دادن جام شوکران واداشت... او زیر لب با خود گفت: «سقراط طبیب نیست: اینجا مرگ طبیب است و بس... سقراط خود جز بیمارِ دیرینهای نبوده است...»
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۱۲
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | مسئلهی سقراط | قطعه ۱۲
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
میپرسید خصلتهای ویژهیِ فیلسوفان کداماند؟
یکی نداشتن #حس_تاریخی ست و نفرتشان از ايدهی #شوند و [ یا] #مصرمآبی شان.
گمان میکنند عزّتای بر سر چیزی گذاشتهاند اگر که از «دیدهِ ابدیت» از آن تاریخ زدایی کنند و از آن یک مومیایی بسازند. آنچه فیلسوفان در درازنای هزاره ها دست ورزی کردهاند همگی مومیاییهایِ مفهومی بوده اند. هیچ چیز واقعی از دستانشان زنده بیرون نیامده است. این حضرات پرستندهیِ بتهای مفهومی با پرستششان میکشند و کشتهشان را لایه آکنی [و مومیایی] میکنند - و دشمنِ جانِ هر آن چیزی هستند که به پرستشاش بر می خیزند. مرگ و دگرگشت و پیری، همچنان که زه_و_زاد و بالش، برای ایشان دلیلیست بر ضد هر چیز بلکه دلیلِ بطلانِ آن. آنچه هست #نا_شونده است، هر چه شونده باشد، «نیست» است...
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | «عقل» در فلسفه | قطعه ۱
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
✍🏼توضیحاتی جهت فهم بهتر:
🔸#حس_تاریخی : نیچه معتقد است که فیلسوفان پیش از خود با پدیده ها به گونه ای مواجه میشدند که گویی پشت آن پدیده #تاریخ _ای وجود ندارد. به عنوان مثال پدید #اخلاق را در نظر بگیرید، از افلاطون تا کانت فلاسفه بسیاری به مسئله چیستی اخلاق پرداخته اند اما به گونه ای که اخلاق گویی یا از آسمان یکباره به زمین آمده یا از زیر بته یا چیزی، اما نیچه یکی از کتاب های خود را اختصاص داده به این مسئله . ر.ک : #تبارشناسی_اخلاق
🔸 #شوند را هم در درسگفتار های یوتیوب هم در همینجا قبلا در موردش صحبت کردم که میتوانید به عنوان مثال در هشتگ: #being
🔸#مصرمآبی : داریوش آشوری در پاورقی این اصطلاح آن را ارتباط داده به هنر تندیس های سنگی مصر باستان اما من گمان میکنم منظور نیچه همان طور که در ادامه متن هم میبینیم مربوط به سنت مومیایی کردن مصریان هست. همان طور که میدانید در مصر باستان افراد بلند پایه پس از مرگ مومیایی میشدند و نیچه این عادت را به فلاسفه نیز نسبت میدهد، یعنی وقتی فلاسفه چیزی را بلند مرتبه و والا میدانند شروع مومیایی کردن آن میکنند، یعنی خاصیت پویا و زنده آن را از او می ستانند و تبدیلش میکنند به چیزی مرده. در حالی که حقیقت چیز ها در حالت پویا است که ارزش دارد هرچند که فیلسوفان به پویایی علاقه ندارند آن را دروغ میپندارند.
#امیرحسین_الهی
چهارم آگست 2023
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
یکی نداشتن #حس_تاریخی ست و نفرتشان از ايدهی #شوند و [ یا] #مصرمآبی شان.
گمان میکنند عزّتای بر سر چیزی گذاشتهاند اگر که از «دیدهِ ابدیت» از آن تاریخ زدایی کنند و از آن یک مومیایی بسازند. آنچه فیلسوفان در درازنای هزاره ها دست ورزی کردهاند همگی مومیاییهایِ مفهومی بوده اند. هیچ چیز واقعی از دستانشان زنده بیرون نیامده است. این حضرات پرستندهیِ بتهای مفهومی با پرستششان میکشند و کشتهشان را لایه آکنی [و مومیایی] میکنند - و دشمنِ جانِ هر آن چیزی هستند که به پرستشاش بر می خیزند. مرگ و دگرگشت و پیری، همچنان که زه_و_زاد و بالش، برای ایشان دلیلیست بر ضد هر چیز بلکه دلیلِ بطلانِ آن. آنچه هست #نا_شونده است، هر چه شونده باشد، «نیست» است...
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | «عقل» در فلسفه | قطعه ۱
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
✍🏼توضیحاتی جهت فهم بهتر:
🔸#حس_تاریخی : نیچه معتقد است که فیلسوفان پیش از خود با پدیده ها به گونه ای مواجه میشدند که گویی پشت آن پدیده #تاریخ _ای وجود ندارد. به عنوان مثال پدید #اخلاق را در نظر بگیرید، از افلاطون تا کانت فلاسفه بسیاری به مسئله چیستی اخلاق پرداخته اند اما به گونه ای که اخلاق گویی یا از آسمان یکباره به زمین آمده یا از زیر بته یا چیزی، اما نیچه یکی از کتاب های خود را اختصاص داده به این مسئله . ر.ک : #تبارشناسی_اخلاق
🔸 #شوند را هم در درسگفتار های یوتیوب هم در همینجا قبلا در موردش صحبت کردم که میتوانید به عنوان مثال در هشتگ: #being
🔸#مصرمآبی : داریوش آشوری در پاورقی این اصطلاح آن را ارتباط داده به هنر تندیس های سنگی مصر باستان اما من گمان میکنم منظور نیچه همان طور که در ادامه متن هم میبینیم مربوط به سنت مومیایی کردن مصریان هست. همان طور که میدانید در مصر باستان افراد بلند پایه پس از مرگ مومیایی میشدند و نیچه این عادت را به فلاسفه نیز نسبت میدهد، یعنی وقتی فلاسفه چیزی را بلند مرتبه و والا میدانند شروع مومیایی کردن آن میکنند، یعنی خاصیت پویا و زنده آن را از او می ستانند و تبدیلش میکنند به چیزی مرده. در حالی که حقیقت چیز ها در حالت پویا است که ارزش دارد هرچند که فیلسوفان به پویایی علاقه ندارند آن را دروغ میپندارند.
#امیرحسین_الهی
چهارم آگست 2023
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
و اکنون همگی به وجود ایمان دارند البته با نومیدی و از آنجا که دستشان به دامن آن نمیرسد به دنبال دلایل آن میگردند که چرا آن را از دسترسشان دور داشتهاند. «لابد ظاهر سازیای در کار است و فریبی که نمیگذارد وجود را درک کنیم: فریبکار کجا پنهان شده است؟.» و سپس با شادی فریاد برمیدارند که «های، پیدایاش کردیم : فریبکار همان #حسانیت است این حسها، این حسهای بیهمهچیزِ بیاخلاق، اینها هستند که ما را دربارهی جهانِ حقیقی فریب میدهند.
نتیجهی اخلاقی: آزاد کنید خود را از فریبِ حس، از #شوند از #تاریخ از دروغ - تاریخ چیزی نیست مگر باور داشتن به [ گواهیِ] حسها، باورداشتن به دروغ [ به گذرایی].
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | «عقل» در فلسفه | قطعه ۱
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
نتیجهی اخلاقی: آزاد کنید خود را از فریبِ حس، از #شوند از #تاریخ از دروغ - تاریخ چیزی نیست مگر باور داشتن به [ گواهیِ] حسها، باورداشتن به دروغ [ به گذرایی].
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | «عقل» در فلسفه | قطعه ۱
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
در واقع انسان خدا را اختراع کرده است، ولی این موضوع نیست که عجیب به نظر میرسد و وجود داشتنِ خدا هم موضوع شگفتآوری نیست. موضوع مهم و شگفتآور این است که چنین فکری، فکرِ ضرورت وجودداشتن خدا؛ بتواند به مغزِ حیوانی این همه وحشی و بدطینت مانند انسان بهوجود آید، بس که این فکر مقدس؛ مؤثر و عمیقا خردمندانه است و چنین شأن و شوکتی به انسان میبخشد.
👤 #داستایوفسکی
📖 برادران کارامازوف
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
👤 #داستایوفسکی
📖 برادران کارامازوف
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
Forwarded from مشاهدات (m.hossein.arefiii)
پرویز سپیتمان رازی را یک اومانیست (انسانگرا) و عقلگرا میخواند و میگوید:
"محمدبن زکریای رازی که نمایندهیِ عقلگرایی است، حتی منکرِ وحی شد و از خودمختاریِ عقل به شیوهای دفاع کرد، که یادآورِ جنبشِ روشنگریِ اروپا در سدهیِ هجدهم است. رازی همچنین نمایندهیِ جلوهای دیگر از انسانگرایی--یعنی--تصورِ پیشرفتِ علمی است، رازی تنها شخصیتِ نسبتاً مستقلی بود که در قلهیِ انسانگراییِ ایرانی ایستاد. خصومتِ رازی و منادیانِ وی (این مقفع، ابن وراق، ابن راوندی) با دینِ حاکم، آنان را از اکثرِ فلاسفه متمایز میسازد؛ چه آنان تنها عقلگرایانِ صرف نبودند، بلکه ملحدانی بودند که حکومت و نظمِ اجتماعی را تهدید میکردند."
-حکیم رازی، (حکمتِ طبیعی و نظامِ فلسفی)، پرویز سپیتمان، نشرِ طرحِ نو، ص ١۴
پرویز سپیتمان میگوید به غیر از رازی، دیگر فیلسوفان همه محافظهکار بودند و از نقدِ دین و داشتنِ موضعی انتقادی در قبالِ آن، به دلایلِ مختلف، دوری میجستند. او میگوید:
"بیشترِ فلاسفهیِ اسلامی میکوشیدند از حمله به اصولِ اسلام دوری گزینند، در واقع آنان صمیمانه معتقد بودند که اساطیر و رموزِ دینی، لازمهیِ مصلحتِ جامعه و رفاهِ ابناءِ بشر (صلاحالخلق) است...فلاسفه با حزماندیشی و محافظهکاری از برانگیختنِ دلواپسیهایِ جامعهیِ سنتی اجتناب میکردند، بدینترتیب موفق به حفظِ انتقالِ یک میراثِ فرهنگیِ بیگانه (فلسفه) در مدارِ جهانِ اسلام شدند. اما رازی و منادیانِ دینستیزِ او همان مضامینِ ضددینی را تکرار میکردند، که قدمتِ آنها تا مناقشاتِ عصرِ بغانپرستی میرسید؛ چه بر طبقِ چنان نگرشها، "وحی" غیرِ حقیقی است، انبیاء و رسولان جادوگرانِ محضاند (با تجلیلِ ملازمِ آن از عقل به منزلهیِ یگانه راهنما و اصلِ مشترکِ نوعِ بشر) و به نظرِ آنان دین تعلیمی ابلهانه است، که برایِ عوامِ بیفرهنگ مناسب بوده باشد؛ دین مخالفِ با عقل و تفکرِ نظری در فلسفه است، مشوقِ هواداریِ کورانه از ایمان است، دین شاملِ تعالیمی مهمل و بیمعناست و تناقضاتِ موجود در میانِ ادیان و بینِ آنها نیز، همانا سائق به تنگنظری و قدرتطلبیِ دنیایی و منازعاتِ جاری است."
-حکیم رازی، (حکمتِ طبیعی و نظامِ فلسفی)، پرویز سپیتمان، نشرِ طرحِ نو، ص ١۴ و ١۵
"محمدبن زکریای رازی که نمایندهیِ عقلگرایی است، حتی منکرِ وحی شد و از خودمختاریِ عقل به شیوهای دفاع کرد، که یادآورِ جنبشِ روشنگریِ اروپا در سدهیِ هجدهم است. رازی همچنین نمایندهیِ جلوهای دیگر از انسانگرایی--یعنی--تصورِ پیشرفتِ علمی است، رازی تنها شخصیتِ نسبتاً مستقلی بود که در قلهیِ انسانگراییِ ایرانی ایستاد. خصومتِ رازی و منادیانِ وی (این مقفع، ابن وراق، ابن راوندی) با دینِ حاکم، آنان را از اکثرِ فلاسفه متمایز میسازد؛ چه آنان تنها عقلگرایانِ صرف نبودند، بلکه ملحدانی بودند که حکومت و نظمِ اجتماعی را تهدید میکردند."
-حکیم رازی، (حکمتِ طبیعی و نظامِ فلسفی)، پرویز سپیتمان، نشرِ طرحِ نو، ص ١۴
پرویز سپیتمان میگوید به غیر از رازی، دیگر فیلسوفان همه محافظهکار بودند و از نقدِ دین و داشتنِ موضعی انتقادی در قبالِ آن، به دلایلِ مختلف، دوری میجستند. او میگوید:
"بیشترِ فلاسفهیِ اسلامی میکوشیدند از حمله به اصولِ اسلام دوری گزینند، در واقع آنان صمیمانه معتقد بودند که اساطیر و رموزِ دینی، لازمهیِ مصلحتِ جامعه و رفاهِ ابناءِ بشر (صلاحالخلق) است...فلاسفه با حزماندیشی و محافظهکاری از برانگیختنِ دلواپسیهایِ جامعهیِ سنتی اجتناب میکردند، بدینترتیب موفق به حفظِ انتقالِ یک میراثِ فرهنگیِ بیگانه (فلسفه) در مدارِ جهانِ اسلام شدند. اما رازی و منادیانِ دینستیزِ او همان مضامینِ ضددینی را تکرار میکردند، که قدمتِ آنها تا مناقشاتِ عصرِ بغانپرستی میرسید؛ چه بر طبقِ چنان نگرشها، "وحی" غیرِ حقیقی است، انبیاء و رسولان جادوگرانِ محضاند (با تجلیلِ ملازمِ آن از عقل به منزلهیِ یگانه راهنما و اصلِ مشترکِ نوعِ بشر) و به نظرِ آنان دین تعلیمی ابلهانه است، که برایِ عوامِ بیفرهنگ مناسب بوده باشد؛ دین مخالفِ با عقل و تفکرِ نظری در فلسفه است، مشوقِ هواداریِ کورانه از ایمان است، دین شاملِ تعالیمی مهمل و بیمعناست و تناقضاتِ موجود در میانِ ادیان و بینِ آنها نیز، همانا سائق به تنگنظری و قدرتطلبیِ دنیایی و منازعاتِ جاری است."
-حکیم رازی، (حکمتِ طبیعی و نظامِ فلسفی)، پرویز سپیتمان، نشرِ طرحِ نو، ص ١۴ و ١۵
اما حق تا ابد با #هراکلیتوس است که میگفت «#بود» افسانهای پوچ بیش نیست. یگانه جهان واقعی جهان نمود است و بس: آن دروغ پردازیها همه درباره ی «جهان» حقیقیست...
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | «عقل» در فلسفه | قطعه ۲
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
برای اطلاعات بیشتر در رابطه با بحث بود و نمود در فلسفه میتوانید ویدئوی زیر را ببینید:
https://youtu.be/6MgXKlr3LjM
👤#نیچه
📖#غروب_بت_ها | «عقل» در فلسفه | قطعه ۲
🏛 @PHILOSOPHI_ZER
برای اطلاعات بیشتر در رابطه با بحث بود و نمود در فلسفه میتوانید ویدئوی زیر را ببینید:
https://youtu.be/6MgXKlr3LjM