Telegram Web Link
یاد#احمد_تفضلی، باستان‌شناس و اسطوره شناس برجسته ایران گرامی باد.

احمد تفضّلی (زادهٔ ۱۶ آذر ۱۳۱۶ در اصفهان – درگذشتهٔ ۲۴ دی ۱۳۷۵ در تهران) زبان‌شناس، ایران‌شناس، پژوهشگر، مترجم و متخصص زبان پارسیگ، پارتی و استاد زبان‌های باستانی در دانشگاه تهران بود. تفضلی در زمینهٔ زبان‌های ایرانی میانه به‌ویژه پارسیگ و پارتی، در پهنهٔ بین‌المللی یکی از معدود صاحب‌نظران به‌شمار می‌آمد.

#اسطوره‌_شناسان

@persian_mythology
🌷🌷🌷

درباره احمد تفضلی

در ۱۶ آذر سال ۱۳۱۶ در اصفهان زاده شد. تحصیلات مقدّماتی را در تهران گذراند و در سال ۱۳۳۵ با دریافت مدال درجهٔ اوّل فرهنگ از دارالفنون دیپلم ادبی گرفت. در سال ۱۳۳۸ دانشکدهٔ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران را با احراز رتبهٔ اول به پایان برد. در سال ۱۳۴۰ به انگلستان رفت و وارد رشتهٔ فرهنگ و زبان‌های باستانی ایران در مدرسهٔ زبان‌های شرقی دانشگاه لندن شد و در سال ۱۳۴۴ فوق لیسانس گرفت. پیش از بازگشت به ایران دورهٔ تحقیقی کوتاهی را هم در پاریس گذراند. در ۱۳۴۵ در رشتهٔ زبان‌های باستانی از دانشگاه تهران درجهٔ دکتری گرفت. موضوع پایان‌نامهٔ او تصحیح و ترجمهٔ سوتکرنسک و ورشت مانسرنسک از دینکرد و سنجش این دو نسک با متن‌های اوستایی، به راهنمایی #صادق_کیا بوده‌است.
او در روز ۲۴ دی ۱۳۷۵ هنگامی که با اتوموبیل خود از دانشگاه به خانه‌اش می‌رفت، ناپدید و چند ساعت بعد جنازه او پیدا شد.

📚 کتاب‌ها
💥 واژه‌نامه مینوی خرد، بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۴۸
💥ترجمهٔ مینوی خرد چاپ اول بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۵۴،
💥نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه‌ای ایران (کتاب) جلد ۱ از آرتور کریستن سن با همکاری ژاله آموزگار (ترجمه و تحقیق)، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴
💥نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه‌ای ایران (کتاب) جلد ۲ از آرتور کریستن سن با همکاری ژاله آموزگار (ترجمه و تحقیق)، تهران، نشر نو، ۱۳۶۸
💥شناخت اساطیر ایران (کتاب) از جان هینلز (ترجمه) با همکاری ژاله آموزگار، تهران، نشر چشمه و فرهنگسرای بابل، چاپ اول ۱۳۶۸
💥اسطوره زندگی زرتشت با همکاری ژاله آموزگار، تهران، نشر چشمه و فرهنگسرای بابل، چاپ اول ۱۳۷۰
💥زبان پهلوی ادبیات و دستور آن (کتاب) با همکاری ژاله آموزگار، تهران، نشر معین، چاپ اول ۱۳۷۳
💥تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام
💥مجموعه مقالات، به کوشش ژاله آموزگار، توس، 1398


@persian_mythology
🌱
#گیلگمش پنجمین شاه اوروک که در حدود 2700 سال پیش از میلاد به مدت 125 سال بر سومریان حكومت کرد!! حماسه گیلگُمِش، قدیمی ترین و اولین حماسه و اثر ادبی جهان شمرده می‌شود.

@persian_mythology
🙏1
🍃🌹🍃🌹

حماسه گیلگمش
نخستین داستان حماسی/اسطوره ای بازمانده در جهان


حماسهٔ #گیلگَمِش را از قدیمی‌ترین و نامدارترین آثار حماسی ادبیات دوران تمدن باستان دانسته اند، که در منطقهٔ میان‌رودان (بین النهرین) شکل گرفته‌است. قدیمی‌ترین متون موجود مرتبط با این حماسه به میانهٔ هزارهٔ سوم پیش از میلاد مسیح می‌رسد که به زبان سومری است. از این حماسه نسخه‌هایی به زبان‌های اَکدی و بابِلی و آشوری موجود است و بر روی لوح هایی نوشته شده است که در سال ۱۸۷۰ توسط جورج اسمیت ترجمه و منتشر شده‌است.
ترجمه پارسی این حماسه نخست به دست داوود منشی‌زاده و بعد توسط احمد شاملو صورت گرفته که در کتاب هفته چاپ شد و بعد نشر چشمه آن را به چاپ رسانده‌است.


لوح 1
اهالی اوروک به درگاه خدایان شکایت زورگویی گیلگمش را می‌برند. خدایان به ارورو می‌گویند که مردی زورمند بیافریند تا با گیلگمش مبارزه کند و اوروک در آسایش باشد. ارورو انکیدو را از خاک می‌آفریند. انکیدو در دشت‌ها با حیوانات زندگی می‌کند. یک صیاد که انکیدو دام‌هایش را می‌رماند، راهبهٔ شادی را به دشت می‌آورد تا انکیدو را از این کار بازدارد. انکیدو با او معاشقه می‌کند.

لوح ۲
راهبهٔ شادی انکیدو را به نزد چوپانان می‌برد. مردی از آنجا گذر می‌کند و زورگویی‌های گیلگمش را برای انکیدو شرح می‌دهد. انکیدو خشمگین به اوروک می‌رود و با گیلگمش مبارزه می‌کند. گیلگمش پشتش را می‌خواباند و او را دوست خود می‌خواند. سپس به او می‌گوید که به همراهی هم، به جنگ هومبه به، دیو جنگل سدر خدایان بروند.

لوح ۳
پیرسالان به گیلگمش نصیحت‌هایی برای این سفرش می‌کنند. نین سون، مادر گیلگمش برای او دعا می‌کند و از انکیدو می‌خواهد که از پسرش محافظت کند.

لوح ۴
گیلگمش و انکیدو به سوی جنگل سدر خدایان به راه می‌افتند. گیلگمش پنج خواب می‌بیند و انکیدو آن‌ها را به پیروزی تعبیر می‌کند. وقتی به آستانهٔ جنگل سدر می‌رسند، انکیدو هراسان می‌شود و گیلگمش او را دلداری می‌دهد و وارد جنگل می‌شوند.

لوح ۵
با هومبه به مبارزه می‌کنند و گیلگمش با سه ضربه سرش را جدا می‌کند و سپس درختان جنگل سدر را می‌کوبند و می‌کَنند.

لوح ۶
ایشتر به گیلگمش می‌گوید که معشوق او باشد، ولی گیلگمش عشق او را نمی‌پذیرد. ایشتر نر گاو آسمانی را در اوروک رها می‌کند. نر گاو به ویرانی اوروک می‌پردازد و انکیدو و گیلگمش با هم او را می‌کشند. سپس انکیدو خوابی می‌بیند و برای گیلگمش تعریف می‌کند.

لوح ۷
انکیدو خواب دیده که خدایان برای مجازات گناهان گیلگمش و انکیدو (کشتن هومبه به، نابود کردن جنگل سدر و کشتن نرگاو آسمانی) تصمیم گرفته‌اند که انکیدو باید بمیرد. انکیدو صیاد و راهبهٔ شادی را که او را از زندگی در دشت به درآورده‌اند، نفرین می‌کند.

انکیدو بار دوم خواب می‌بیند که مردی او را به دنیای زیرین می‌برد و گیلگمش او را یاری نمی‌کند و
انکیدو دوازده روز در بستر بیماری می‌افتد.

لوح ۸
انکیدو می‌میرد و گیلگمش بر مرگش مویه می‌کند و دستور می‌دهد تندیسی از او بسازند.

لوح ۹
گیلگمش اندوهگین از مرگ انکیدو، راهی جایگاه اوته نه پیشتیم (تنها انسانی که توانسته به جاودانگی برسد) می‌شود تا راز جاودانگی را از او بپرسد. به دو کوه می‌رسد که معبر آفتاب اند. دو نگهبان کوه که مانند کژدم هستند، راه را نشانش می‌دهند. او وارد ظلمات شده و آن سوی ظلمات باغی می‌بیند که برگ‌هایش از لاجورد و میوه‌هایش از عقیق است.

لوح ۱۰
گیلگمش با سی دوری سابیت ملاقات می‌کند و از جایگاه اوته نه پیشتیم می‌پرسد. سی دوری سابیت اورشه نبی، کشتیبانِ اوته نه پیشتیم را به او می‌نماید. گیلگمش با کشتی او به جایگاه اوته نه پیشتیم می‌رسد و ماجرای خود را برایش می‌گوید. اوته نه پیشتیم می‌گوید مرگ تقدیر گریزناپذیر انسان است.

لوح ۱۱
گیلگمش از راز جاودانگی اوته نه پیشتیم می‌پرسد. اوته نه پیشتیم ماجرای طوفان بزرگ را تعریف می‌کند. در زمان طوفان بزرگ، او به دستور اآ کشتی ای ساخت و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت. وقتی خدایان از زنده بودن او مطلع شدند، او و جفتش را در شمار خدایان قرار داده و ساکن آن سوی دریا کردند.

آن گاه اوته نه پیشتیم جای گیاه جاودانگی را بر گیلگمش آشکار می‌کند و گیلگمش آن را می‌یابد؛ ولی وقتی به شست‌وشوی خود مشغول است، ماری آن را می‌خورد و گیلگمش دست خالی به اوروک بازمی‌گردد.

لوح ۱۲
این لوح ارتباطی با حماسه ندارد.

گیلگمش انکیدو را برای بازگرداندن چیزی به دنیای زیرین می‌فرستد و به او توصیه‌هایی می‌کند تا بتواند برگردد. اما انکیدو به توصیه‌های گیلگمش عمل نمی‌کند و در دنیای زیرین گرفتار می‌شود. گیلگمش از خدایان طلب یاری می‌کند و اآ اجازه می‌دهد که روح انکیدو بالا بیاید. انکیدو احوال دنیای زیرین را برای گیلگمش بازمی‌گوید.

#گیلگمش
#توفان


@persian_mythology
👍1
🌺🌺🌺

بیا تا جهان را به بد نسپریم
ز دانش همه دست نیکی بریم

امروز اول بهمن‌ماه را بنا به برخی تحلیلها، روز تولد حکیم فرزانه #فردوسی، گمانه زنی کرده‌اند. اگر چه تعیین تاریخ دقیق در حد روز تولد، محل مناقشه است، ولی با تحلیل برخی ابیات فردوسی، احتمال نزدیک به یقین داده آمد که این بزرگمرد ادب و تاریخ و اسطوره‌نگاری و اسطوره‌شناسی ایران، در تاریخ سوم دی یا اول بهمن ۳۲۹ هجری به دنیا آمده است.

بنا به شهرت امروز در فضای مجازی، یاد و نام این میراث‌دار بزرگ فرهنگ ایران را گرامی می‌داریم و تا جاودان گرامی باد!

#اسطوره_شناسان

@persian_mythology
🌺
1
اساطیر ایران و جهان
🌺🌺🌺 بیا تا جهان را به بد نسپریم ز دانش همه دست نیکی بریم امروز اول بهمن‌ماه را بنا به برخی تحلیلها، روز تولد حکیم فرزانه #فردوسی، گمانه زنی کرده‌اند. اگر چه تعیین تاریخ دقیق در حد روز تولد، محل مناقشه است، ولی با تحلیل برخی ابیات فردوسی، احتمال نزدیک به…
تولد حکیم فردوسی

تحلیل ابیاتی که تولد حکیم فردوسی را نشان می‌دهند:

استاد سجاد آیدنلو پژوهشگر برجسته ادبیات فارسی در این باره می‌نویسد:
مرحوم علیرضا شاپور شهبازی (شیراز ۱۳۲۱ ـ آمریکا ۱۳۸۵) دارای دکترای باستان‌شناسی‌ از دانشگاه لندن و فوق دکترای تاریخ‌نگاری ایران از دانشگاه گوتینگن آلمان با اشاره به ابیات:

چو آدینه هرمزد بهمن بود
بر این کار فرّخ نشیمن بود‌

می لعل پیش آور‌ ای هاشمی
ز خمّی که هرگز نگیرد کمی

چو شصت و سه شد سال شد گوش کر
ز بیشی چرا جویم آیین و فر

و بیت
«شب اورمزد آمد از ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می»
که حدود ۸۰۰ بیت پیش از آن‌ها در شاهنامه‌ آمده است، طی محاسباتی به این نتیجه رسیده که فردوسی در سوم دی ماه سال ۳۰۸ یزدگردی برابر با اول بهمن زاده شده است.

ولی بر پایه گاهنامه تطبیقی مرحوم استاد بیرشک در آن ایّام جمعه (آدینه) تنها در سال ۳۸۷  هجری مطابق با اوّل بهمن ماه بوده است‌ ‌و اگر‌ فردوسی به اشاره خود در این هنگام ۶۳ ساله بوده‌، سال تولدش ۳۲۴ هجری خواهد بود نه چنان که ژول مول (شرق‌شناس و شاهنامه‌پژوه آلمانی) و پس از او دیگران گفته‌اند سال ۳۲۹ هجری! به هر حال سال ۳۲۹ هجری به عنوان سال ولادت شاعر ملی ایران تثبیت و پذیرفته شده است.

@persian_mythology
🌺
🌷♉️🌷♉️🌷

نقش اساطیر در نام گذاری ماه های ایرانی (11) #بهمن


🔸بهمن
نام ماه یازدهم سال و روز دوم ماه. این واژه در اوستا وَهومَنَه، در پهلوی وهومَن و در فارسی وَهمن و بهمن، مرکب است از دو بخش «وَهو = خوب و نیک و مَنَه از ریشه من = منش است». «مَن» به معنای اندیشیدن و شناختن و به یاداوردن و دریافتن است، که در صورت «مان» در وازه های شادمان، پشیمان=پژمان، نریمان و همچنین به شکل «من» در واژه «دشمن = بداندیش» و «بهمن= نیک اندیش و خوب منش» بازمانده است.

در مزدیسنا، بهمن یکی از #امشاسپندان شش گانه مینوی است و در مرتبه دوم پس از #اهورامزدا قرار دارد و در عالم روحانی نمودگار اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است و انسان را از خرد و تدبیر بهره می بخشد و به آفریدگار نزدیک می کند. گفتار نیک تعلیم می دهد و از هرزه سرایی باز می دارد. ... و در در جهان گیتی، نگهبان جانوارن سودمند است و کشتار این جانوران در بهمن روز منع شده است. #خروس که مرغ مقدس بیدارگر است ویژه بهمن است و لباس سفید و یاسمن سفید. (دانشنامه مزدیسنا، 182) از جهان مادی، گوسفند و جامه سپید به بهمن تعلق دارد. «آن کس که ایشان را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه بهمن از او آسوده یا آزرده بود» (بندهِش، به نقل از: بهار، 147) بهمن از گروه #ایزدان و #فروهر هایی است که در نبرد با دیو خشکسالی (#اپوش) نقش برجسته ای دارد. (آموزگار، ص 24) بهمن برترین امشاسپند است و در طرف راست اهورامزدا می نشیند. او اندیشه نیک را به ذهن آدمیان می برد و پس از مرگ نیز کردار مردمان را در واپسین داوری می سنجد و روان پارسایان را خوشامد می گوید و انان را به بالاترین بخش بهشت رهنمون می شود. (آموزگار، 16 - بهار، 76) به باور زردشتیان، در افرینش زردشت نیز بهمن نقش ویزه و برجسته دارد. واسطه آفرینش زرتشت و همراه همیشگی او و واسطه رابطه او و اهورامزداست (برای تفصیل نک: اسطوره زندگی زردشت، تفضلی-آموزگار، صص 33-43) برای قبولاندن دین زرتشت به #گشتاسپ، ایزد #آذر همراه با بهمن و #اردیبهشت امشاسپند به دربار او وارد می شوند و حقانیت این آیین را بر او روشن می سازند. (آموزگار، 32)

به باور استاد بهار، «گمان بر آن است که بهمن در گاهان #زرتشت، جانشین #مهر ایزد بزرگ آریایی شده است.» (بهار، 76)

حکمای اسلامی بهمن را با عقل اول و نخستین پدیده و مظهر خداوند تطبیق می نمایند. #سهروردی #نورالانوار یا نوراقرب را بر امشاسپند بهمن تطبیق کرده است. (یاحقی، 160)



#اسطوره_در_جهان_امروز
#نام ماههای ایرانی
#اسطورهـشناسی
—------------------------------------------
منابع:
ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران.
ژاله آموزگار، احمد #تفضلی، اسطوره زندگی زرتشت
جهانگیر اوشیدری، دانشنامه #مزدیسنا
مهرداد_بهار، پژوهشی در اساطیر ایران
محمد جعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر و داستان واره ها

💊 @persian_mythology
🐓🔥⛄️

جشن‌های ‌و آیینهای بهمن ماه

بهمن ماه در روزگاران گذشته چندین جشن و آیین مشهور داشته که از میان رفته‌اند یا به شکل‌های دگرگون شده، در برخی نواحی ایران آثاری از آن به جا مانده است. مثل جشن نوسره و چارچار و ...
آیین ایرانی #چله_کوچک هنوز در میان گروهی شناخته است و همچنین در متون ادبی قدیم ایران نامی از دو جشن مشهور بهمن ماه مانده است. یکی جشن #بهمنگان و دیگری #جشن_سده. در میان زرتشتیان ه دو جشن هنوز برگزار می‌شود.

جشن بهمنگان در بهمن روز ماه بهمن (دوم بهمن) برگزار می‌شد و هدف از آن #سپاس_و_نکوداشت حیوانات بود. «چون بهمن پاسبانى چارپايان سودمند در عالم جسمانى را به عهده دارد، در جشن بهمنگان يا بهمنجه از كشتار حيوانات و خوردن گوشت آنان خوددارى مى شود. زرتشتيان روزهاى وهمن(دوم)، ماه (دوازدهم)، گوش يا گئوش (چهاردهم)، رام(بيست و يكم) را روزهاى نَبُر مى نامند و هر ماه در چهار روز نامبرده نبر نگه مى دارند. به اين معنى كه در اين روزها گوسفند و ديگر حيوانات سودمند را ذبح نمى كنند و گوشت آنها را نمى خورند.
(مراسم مذهبى و آداب زرتشتيان/ موبد اردشير آذرگشسب/ ص ۲۳۹)

جشن #سده نیز یکی از سه جشن بزرگ ایرانی است که در دهم بهمن برگزار می‌شد و در پیام بعدی از آن سخن می‌گوییم.
#بهمنجه
#بهمنگان
#سده

@persian_mythology
برخی گل‌ها علاوه بر زیبایی و طراوت دارای افسانه‌ها، داستان‌ها و قصه‌های جذابی هستند که با فرهنگ و ریشه‌های اقوام گوناگون گره خورده‌اند.
گل #نیلوفر یا لوتوس از نمادهای مهم در اساطیر ایرانی است که حتی پس از اسلام نیز در تصویرگری شمسه ها و در معماری و گچبری و ... استفاده شده است.
گل نیلوفر یکی از نمادهای جهانی است.


@persian_mythology
جشن #سده از جمله جشنهای زمستانی است که در شامگاه دهم بهمن ماه آغاز می‌گردید.

جشنهای ایرانی را به دو دسته کلی جشنهای آب و جشنهای آتش می‌توان تقسیم کرد. جشن #سده از مجموعه جشنهای آتش بود که در چند قرن گذشته از رونق آن در ایران کاسته شده ولی در برخی نواحی مرکزی ایران، و بخشهایی از افغانستان و هند برگزار می‌گردد.
همچنین، در برخی نواحی ایران، این جشن با نامهای دیگری نامیده شده یا با آیین های دیگری درآمیخته یا دگرگون شده است.

@persian_mythology
🌱💥
جشنهای زمستان

جشنهای ایرانی، چه جشنهای محلی که بازمانده آیینهای کهن هستند، و چه جشنهای ملی، زیاد هستند و در گذشته بیشتر نیز بوده است. امروزه نیز بسیاری از آنها در بین اقوام ایرانی باقی مانده است. زستان نیز با وجود افسردگی وسرما جشنهای ویژه خود داشته و دارد.

جشن #یلدا
زمستان با جشن یلدا آغاز می شود که شب آغاز زمستان است و دوره زمستان از شب یلدا تا 10 بهمن چله بزرگ، (چهل روز اول زمستان) و پس از آن چله کوچک تا اول اسفند (20 روز) است. (درباره یلدا، نوشتارهای فردا را بخانید.)

جشن #سده
مشهورترین آیین زمستان که هنوز در میان فارسی زبانان تاجیکستان و افغانستان برگزار می گردد، و برخی نواحی ایران، #جشن_سده است.
شامگاه این روز، هنگام جشن بزرگ «سَـدَه/ سده‌سوزی» در چهلمین روزِ پس از «یلدا» (زایش خورشید) و صدمین روز پس از اول آبان. متون کهن جشن سده را در آبان روز از بهمن‌ماه و در «چلّه» زمستان دانسته‌اند که برابر با دهم بهمن‌ماه می‌شود. جشن سده در نواحی گوناگون با نام‌های مختلفی شناخته می‌شود: در خراسان «سَـرِه»، در حوالی اراک «جشن چوپانان»، در خمین «کُـردِه»، در دلیجان «هله هله» و در بدخشان تاجیکستان به نام «خِـرپَـچار» دانسته شده‌است. بتازگی زرتشتیان نیز کوشش می‌کنند تا این جشن را برگزار کنند. در فراهان، سنگسرِ سمنان و جاهایی دیگر، چهار روز پیش و پس از سده را «چاروچار» و سردترین شب‌ها می‌دانند که سده در میانه آن جای گرفته‌است.

جشن #اسفندگان
چون در سالهای اخیر جشن #ولنتاین در اول اسفند زبانزد شده است، شاید زمینه ای برای زنده کردن جشن #اسفندگان نیز فراهم شده باشد که در روز پنجم اسفند، و در ستایش و بزرگداشت سپندارمذ، ایزدبانوی زمین سرسبز و نگهبان زمین برگزار می‌شده و از جمله آداب آن هدیه دادن به زنان و گرامی داشت آنان بوده است و این روز در ادبیات پس از اسلام هم به روز #مردگیران - روز هدیه گرفتن از مرد- شهرت داشته است.


جشن #چهارشنبه_سوری
جشن «چهارشنبه‌سوری/ چارشنبه‌سوری» جشنی در سراسر ایران‌زمین در شبِ آخرین چهارشنبه سال همراه با آتش‌افروزی و پریدن از روی آن برپا می‌شود. این جشن با «آب» نیز در پیوند است و در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شکستن کوزه‌های آب دیده شده‌است. با توجه به شواهد موجود، احتمال می‌رود که این جشن با جشن «فروردگان» در بیست و ششم اسفند و نیز با خانه‌تکانی پایان سال و پاکیزگی خانه در پیوند باشد.

#جشن_های_ایرانی
#زمستان

منبع:
لغتنامه دهخدا
رضا مرادی غیاث آبادی، راهنمای جشنهای ایرانی
سایت پژوهشهای ایرانی
http://ghiasabadi.com/zamanejashnha.html

🌱 @persian_mythology
☀️
💧
👍1
Forwarded from اساطیر ایران و جهان (h mohamadyan)
Poordavood & ... - Jashn Sadeh - @ketabmand.pdf
3.8 MB
مجموعه ای از مقالات استاد #پورداوود و نویسندگان دیگر در مورد جشن #سده که سالها پیش در مجله ایرانشناسی چاپ شده است.

@persian_mythology
1
🔥🔥🔥
نامگذاری جشن سده در #شاهنامه

در شاهنامه فردوسی هم به جشن سده اشاره شده‌است. طبق شاهنامه، آتش در زمان هوشنگ بر اثر یک واقعه و اصابت سنگی بر سنگ دیگر پدید آمد. هوشنگ ماری سیاه و بدشکل را می‌بیند. سنگی به سوی او می‌افکند؛ جرقه‌ای درگرفته و آتشی افروخته می‌شود و مار می‌گریزد.

برآمد به سنگ گران سنگ خرد
هم آن و هم این سنگ گردید خرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی كرد و خواند آفرین

كه او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبیله نهاد

نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز

جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین



در شاهنامه فردوسی داستان ضحاک نیز در بخش پایانی آن به نوعی به جشن سده ارتباط پیدا می‌کند چرا که فردوسی جشن سده را با داستانی‌ اینگونه بیان می‌کند: ارمائیل، وزیر ضحاک، هر روز یکی از دو تنی را که باید می‌کشت و از مغزشان به مارهای دوش ضحاک غذا می‌داد، نجات داده و از مرگ می‌رهانید. هنگامی که فریدون بر ضحاک پیروز شد، تعداد این آزادشدگان به یکصد تن رسیده بود. ارمائیل این موضوع را با فریدون درمیان گذاشت اما فریدون در ابتدا باور نکرد و افرادی را برای تحقیق و دریافتن حقیقت فرستاد. آن یکصد نفر، شب هنگام هرکدام آتشی جداگانه بر بام خانه‌ها افروختند. آن شب، یکصد آتش بر آسمان برخاست. بازرسان دیدند و به فریدون گزارش دادند. آزادشدگان این موفقیت را جشن گرفتند و به اعتبار یکصد تن بودن خود، آن جشن را سده نامیدند. (این اشاره در کتاب التفهیم ابوریحان بیرونی آمده است.)


به یک هفته بر پیش یزدان بدند
مپندار کاتش پرستان بدند

که آتش بدانگاه محراب بود
پرستنده را دیده پر آب بود


#جشن_سده

@persian_mythology
گل نرگس و اسطوره آن
جوانی که شیفته جمال خود شد...
@persian_mythology
🌸🌸🌸

گل‌های اسطوره‌ای
بخش دوم: گل نرگس

نرگس در زبان پهلوی نرکیس و در زبان یونانی، نارکیسوس و نارسیس نامیده می‌شود. اسطوره نارسیس/نرگس در ادبیات یونانی و رومی مشهور است:
نارسیس فرزند لیریوپه از گروه حوریان بود. در دوران کودکی، مادرش از تیرزیاس، پیشگوی خدایان، پرسید که آیا فرزندش عمر طولانی خواهد یافت یا نه؟ تیرزیاس پیشگویی کرد تا زمانی که خود را نبیند، عمر خواهد کرد.

بنابر گزارش "اوید" (Ovid) در "چکامه ی نرگس وحشی، #نارسیس، جوانی آنچنان زیبا بود که هر کس وی را، تنها یکبار می دید، برای همیشه مهرش را بجان می‌خرید. ولی نارسیس به هیچ یک از دلباختگان بی قرار خویش، اعتنائی نمی‌کرد. #اکو، یکی از پریانی بود که عاشق نارسیس بود ولی به خاطر بی‌اعتنایی نارسیس از اندوه مرد. خواهران اکو برآشفتند و به #نمزیس -الهه مجازات و قصاص- از خودپرستی نارسیس شکایت بردند. این ایزدبانو مصمم شد انتقام دلدادگان را از او بگیرد. نمزیس او را محکوم کرد که چهره خود را ببیند.

روز سرنوشت فرا می‌رسد. در جریان یک شکار، تشنگی بر نارسیس غلبه می‌کند. شتابزده در کنار برکه بر روی سبزه ها فرو می افتد تا از آب گوارای آن بنوشد. ناگهان "تصویر" خود را در آب می بیند، و دیوانه وار، عاشق خویشتن می‌شود. دست به سوی تصویر دراز می‌کند ولی آب آشفته می‌شود بنابراین از نزدیک شدن به آن خودداری می‌کند و تنها از دور به آن خیره می‌ماند. خوردن و آشامیدن را از یاد می‌برد و در کنار چشمه، ذره ذره پژمرده می‌شود و محو می‌گردد. الهه ها در مرگ او سوگواری کردند و خدایان او را به گلی تبدیل کردند که در کنار همان چشمه، در جای او رویید و دوستدارانش آن گل را نارسیس / #نرگس نامیدند.
در ادبیات فارسی نرگس استعاره از چشم و مظهر کمال و زیبایی است اما به اسطوره آن توجه نشده است.
در روان‌شناسی امروز خودشیفتگی را نارسیسیسم می‌نامند که در فارسی به نرگسانگی ترجمه شده است.

#اساطیر_جهان
#اساطیر_یونان
#اسطوره_شناسی_گیاهان

منابع:
ژوئل اسمیت، فرهنگ اساطیر یونان و روم، شهلا برادران
ناصرالدین زمانی، راز کرشمه ها
محمد جعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها

@persian_mythology
🌱
2025/07/14 15:09:39
Back to Top
HTML Embed Code: