Telegram Web Link
فلسفه
■ #چرا_خدا_وجود_ندارد ■ فصل 2 : وجود خدا در کتب آسمانی اثبات شده است بسیاری از مذاهب، متون مقدسی دارند که به عنوان واقعیت محض ستایش می شوند. چنین متونی مقدس در نظر گرفته شده و کتاب های آسمانی نامیده می شوند. معمولا گفته می شود که این متون یا بطور مستقیم…
مؤمنان معاصر توضیحات علمی را پس از کشف شدن به قرآن نسبت می دهند. اگر قرآن واقعا شامل این اکتشاف های علمی بود چندی از این مؤمنین بی شمار که قرآن را بارها مطالعه کرده بودند، قبل از دیگر دانشمندان این حقایق را کشف می کردند. این حقیقت که هیچ یک از این پیش بینی های علمی تا زمانی که توسط دانشمندان نشان داده نشده اند، در تفاسیر قرآن ظاهر نگردیدند باعث می شود که این ادعاها بسیار مشکوک باشند.

■ متون مذهبی توسط بشر نوشته شده اند و جايز الخطا می باشند

یک توضیح ساده برای خطا های موجود در قرآن و انجیل وجود دارد که این متون توسط انسان های عادی نوشته شده اند و در خیلی از موارد دهه ها و یا حتی صده ها بعد از حوادث توضيح داده شده، با کنار هم چسباندن روایات به تحریر در آمدند. همچنین به یاد داشته باشید که بسیاری از فصل های انجيل در واقع بی نام هستند. نام هایی همچون مرقس، لوقا، متی و يوحنا در واقع توسط كاتب ها و ویرایشگران به انجيل اضافه شده اند و هویت اصلی نویسنده ها نامعلوم است
دانشمندان مسیحی تخمین می زنند که قدیمی ترین بخش انجيل نامه های پولس تقريبا 20 سال پس از تاریخی است که او ظاهرأ مصلوب گردید. پولس در هیچ یک از حوادث توضيح داده شده حضور نداشت و شخصأ مسیح را نمی شناخت و حتى انجیل ها هم بین 30 تا 70 سال پس از تاریخ ادعایی مرگ مسیح نوشته شده اند.
مردم هم عصر مسیح انسان های عادی و بی سوادی بودند که به زبان آرامی سخن می گفتند و قادر به نوشتن و خواندن نبودند. به همین دلیل داستان ها به صورت شفاهی انتقال می یافتند. همانند شایعات این تاریخ های شفاهی هم محکوم بودند به این که در گذر زمان آب و تاب داده شوند، جزئیاتشان تغییر کنند و واقعیات مهمشان فراموش گردند و این گونه تغییر شکل می یافتند. همانند هر افسانه دیگری، از نبرد تروا تا داستان رستم، این قصه ها هم بیش تر از این که تاریخ محض باشند ارزش ادبی دارند

👤 #آرمین_نوابی
📚 #چرا_خدا_وجود_ندارد : پاسخ ساده
به 20 استدلال رایج درباره وجود خدا
■ فصل 2
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️چرا افراد خردمند، متفکر و باهوش شاد نیستند؟


▪️آیا تابه‌حال متوجه شده‌اید که اغلب افراد باهوش و متفکر در یافتن شادمانی ناکام هستند؟ این افراد ممکن است یک شریک زندگی دوست‌داشتنی داشته باشند و در شغل خود هم موفق باشند؛ با این‌حال، چیزی وجود داشته باشد که باعث شود آن‌ها احساس تنهایی، عدم رضایت و خوشحالی کنند. همان‌طور که ارنست همینگوی می‌گوید: «خوشحالی افراد باهوش نایاب‌ترین چیزی است که من می‌شناسم.»

▪️در اینجا به ۶ دلیل عمده نادر بودن شادی و خوشحالی در افراد بسیار باهوش و متفکر اشاره می کنیم:

1⃣ افراد با‌هوش شاد نیستند چون همه‌چیز را بیش‌ از حد بررسی می‌کنند.
اغلب افراد باهوش که دارای IQ بالایی هستند، بیش‌ از حد به تفکر می‌پردازند. به این معنی که به‌صورت مداوم تمام اتفاقاتی را که در زندگی شخصی خود و خارج از آن می‌افتد، آنالیز می‌کنند. این ویژگی به‌خصوص زمانی که فرآیند تفکر آن‌ها را به نتایج نامطلوب و ناامیدکننده می‌رساند، باعث می‌شود انرژی‌شان کاملا تخلیه شود و نتوانند خوشحال باشند.
آیا این جمله حکمت‌آمیز را شنیده‌اید که می‌گوید «جهالت نعمت است!». واقعا همین‌طور است، هرچه کمتر بدانید و بیشتر بی‌خیال باشید به همان میزان خوشحال‌تر خواهید بود. داشتن توانایی شناخت افراد و انگیزه‌های پنهان آن‌ها در اغلب موارد کافی است تا باعث شود که گاهی اوقات از تمام جهان مأیوس شوید؛ بماند که احساسات ناشی از تفکر در مورد مسائل فلسفی، معضلات جهانی و محیط زیست و مشکلات معماگونه بی‌انتهای زندگی، هیچ راه‌حلی ندارند.

2⃣ شاد نیستند چون دارای استانداردهای بالایی هستند.
افراد متفکر فارغ از اینکه در مورد چه حوزه‌ای از زندگانی صحبت می‌کنیم، می‌دانند که چه چیزی می‌خواهند و به کمتر از آن رضایت نمی‌دهند. این بدان معنی است که برای آن‌ها خوشحالی و رضایت‌مندی از دستاوردها، روابط و به معنای واقعی کلمه هر چیزی که در زندگی آن‌ها وجود دارد، بسیار دشوار است.
علاوه بر این، بسیاری از افرادی که داری ذهنیت نظری درخشان هستند، دارای فراست کاربردی ضعیفی هستند و به‌نوعی دیدگاه‌های ایده‌آل‌ گرایانه‌ای نسبت به جهان دارند. بنابراین، زمانی که انتظارات آن‌ها با واقعیت سرد زندگی و دیگران روبرو می‌شود، ناگزیر به ناامیدی می‌انجامد.

3⃣ شاد نیستند چون به خودشان هم بسیار سخت می‌گیرند.
یکی از دلایل عدم خوشحالی افراد متفکر و باهوش این است که آن‌ها در مورد خودشان خیلی سخت‌گیری می‌کنند. در اینجا، منظور از سخت‌گیری صرفا درباره دستاوردها و یا شکست‌ها نیست. افراد باهوش و متفکر اغلب خود و رفتار خودشان را به طرز دقیقی تحلیل می‌کنند، گویی عمدا به دنبال موضوعاتی برای سرزنش خود باشند.
گاهی اوقات صرفا در رختخواب خود دراز می‌کشند و ناگهان یاد موقعیتی می‌افتند که به‌گونه‌ای که لازم بوده عمل نکرده‌اند. همین یادآوری کافی است تا خوابشان را به هم بزند.
افراد باهوش اغلب چنین بازگشت‌ (فلاش‌بک) به اشتباهات گذشته را تجربه می‌کنند. همه اینها سبب پرورش احساس گناه و نارضایتی می‌شود که می‌تواند برای حس خوشحالی در حکم سم باشد.

4⃣ واقعیت برای آنها ارضا کننده نیست.
این افراد هرگز دست از جستجو برای یافتن چیزی بزرگ‌تر برنمی‌دارند. ذهن و تخیل بی‌قرار آن‌ها اجازه نمی‌دهد که آرام بگیرند و از چیزهای خوب در زندگی خود لذت ببرند. به نظر می‌رسد که واقعیت و مسائل پیش‌ پا افتاده آن برای ایشان صرفا یک موضوع خسته‌کننده محسوب می‌شود. 

5⃣ فقدان ارتباطات عمیق و درک نشدن توسط دیگران
یکی ازبزرگ‌ترین تجربه‌هایی که هرانسانی می‌تواند داشته باشد این است که حس کندتوسط فرد دیگری واقعا درک می‌شود. اینکه با یک فرد هم‌فکر درجایی ساکت بنشینید و مکالمه‌ای معنی‌دار داشته باشید، بسیار آرامش‌بخش است. اینکه متوجه شویدکه این فرد نظرات شما را درک می‌کند و درمورد جهان‌بینی شما درباره جهان، عقاید مشترک دارد، یکی ازنیاز‌های اساسی انسانی است.
متاسفانه افراد متفکر به‌ندرت ازاین لذت بهره‌مند می‌شوند. بسیاری ازآن‌ها احساس تنهایی وعدم درک شدن می‌کنند، گویی هیچ‌کس قادربه دیدن ودرک کردن وبها دادن به عمق ذهن آن‌ها نیست. آن‌ها صرفا ترجیح می‌دهند درمورد چیزهای جذاب ومعنی‌دار صحبت کنندتا اینکه درباره غذا، آب‌وهوا وبرنامه‌های خود برای تعطیلات آخرهفته بحث کنند.

6⃣ شیوع مشکلات روحی، روان‌شناختی،
اختلالات روان‌ پزشکی ازجمله اضطراب اجتماعی واختلال دوقطبی درمیان افراد متفکر و باهوش شایع است. درعین حال، افرادباهوشی که ازاختلالات روانی رنج نمی‌برند، هنوزهم درمعرض ابتلا به افسردگی وجودی هستند که اغلب ناشی ازتفکر وتعمق بیش‌ ازحد است. این طرز تفکرباعث می‌شود که بخواهید زندگی خود را مجددا ارزیابی کنید و درنتیجه بدون دلیل خاصی اندوهگین شوید.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
■ #چرا_خدا_وجود_ندارد ■ فصل 2 : وجود خدا در کتب آسمانی اثبات شده است بسیاری از مذاهب، متون مقدسی دارند که به عنوان واقعیت محض ستایش می شوند. چنین متونی مقدس در نظر گرفته شده و کتاب های آسمانی نامیده می شوند. معمولا گفته می شود که این متون یا بطور مستقیم…
#چرا_خدا_وجود_ندارد

■ فصل سوم : بعضی حوادث، غیرمعمول و معجزه آسا هستند و این معجزات وجود خدا را ثابت می کند

قبل از بحث كامل درباره معجزه بهتر است که به اختصار توضیح داده شود که معجزه به چه معنی است. لغت نامه انگلیسی Collins معجزه را این گونه معنی می کند:
حادثه ای که در تقابل با قوانین دائر بر طبیعت است و به علتی ماوراء الطبیعی نسبت داده می شود
برای این که چیزی به عنوان معجزه شناخته شود باید فراتر از یک اتفاق بعید آماری و از نظر فیزیکی بدون دخالت ماوراء الطبيعه غیرممکن باشد.

این معنی "معجزه های واقعی" را از حوادثی که تنها از نظر آماری نادرند جدا می سازد. حوادث متأخر به خاطر نایاب بودنشان قابل توجه هستند، اما هنوز در چهارچوب قوانین طبیعی قرار می گیرند. برای مثال بیماری که از یک مریضی لاعلاج نجات می یابد تنها نشان می دهد که با بیماری به طور کامل درک نشده و یا تشخیص دقیق نبوده است. شناخت ما از دنیای طبیعی بدون نیاز به آن که تمام دانش خود از جهان را به طور کامل رها کنیم، می تواند توسط علوم جدید اصلاح شود.

■ یک علت ناشناخته به معنی مداخله الهی نیست

برای بررسی موردی معجزات ادراکی بیائید اعتقاد به خدای تندر را که در بعضی از فرهنگ ها وجود داشته بررسی کنیم. در طول تاریخ و در سرتاسر تمدن ها و قاره های گوناگون خداهای رعد فراوانی وجود داشته اند
در اکثر موارد خداوند مستقيم رعد و برق را می آفرید. برای مثال زئوس آذرخش را پرت می کرد و یا بال های پرنده رعد و برق می تپیدند. اگرچه تندر در دیرباز احتمالا برای مؤمنان یک اتفاق معجزه آسا بوده و به توضیحی الهی احتیاج می داشته، اما امروزه زمانی که علت های علمی رعد و برق به خوبی شناخته شده اند دیگر این افسانه ها ابلهانه و منسوخ می باشند.
نسبت دادن این گونه حوادث اسرار آمیز به علت های ماوراء الطبیعی، نمونه ای از مغالطه توسل به جهل است
در این مغالطه شخص با وجود آن که برای گفته خود هیچ دلیل و مدرکی ارائه نمیکند، یک گزاره را صحیح می خواند، چراکه برای آن نقیض وجود ندارد. از این مغالطه این گونه استدلال می شود که:

چون توضیحی برای این اتفاق وجود ندارد پس کار خداست!

تصور کنید که من ادعا می کنم که خورشید نیروی خود را از تریليون ها باطری قلمی دریافت می کند و شما ادعا می کنید که این حرف ابلهانه است. در پاسخ از شما می خواهم توضیح دهید که خورشید انرژی خود را از کجا دریافت می کند. احتمالا شما جواب را نمی دانید یا فرض کنید که کسی هم تاکنون منبع انرژی خورشید را کشف نکرده باشد. آیا منطقی خواهد بود که این فقدان دانش را به عنوان شاهدی برای ادعای من در نظر بگیریم؟

مشکل دیگر در نسبت دادن حوادث اسرار آمیز به منشا ماوراء الطبيعی، آن است که این استدلال ها ابطال ناپذیر و بدون وجود شاهد و گواه بی ارزش می باشند. برای مثال به هیچ شکل نمی شود وجود اسب های آبی غول پیکر ضد گرما را در نزدیکی مرکز زمین رد کرد. اما ناتوانی ما در رد این گونه ادعاها باعث نمی شود که آن ها صحيح باشند. زمانی که کسی ادعایی ابطال ناپذیر می کند، زحمت اثبات نیز به دوش همین شخص است.

برای تمامی حوادثی که توضیحی برایشان وجود ندارد، می شود به تعداد نامحدودی توضیحات ابطال ناپذیر ارائه کرد. ولی هیچ یک از آن ها لزوما صحيح نمی باشند. در حالی که شخصی معجزه را به خدا نسبت می دهد، شخصی دیگر آدم فضایی ها را مسئول این اتفاق می داند. در چنین حالتی بدون وجود شاهد برای اثبات ادعایشان، هر دو ادعا به یک میزان پوچ و بی معنی هستند.

بارها پیش آمده که حوادثی که در ابتدا معجزه آسا به نظر می آمدند، پس از مدتی توضیحات منطقی برایشان یافت شده است. برای مثال تجارب نزدیک به مرگ به عنوان شاهدی از زندگی پس از مرگ برداشت می شوند. معمولا شخص در طی این تجارب احساس می کند که از بدنش خارج شده و از بالا به آن نگاه می کند و یا این که در حال رد شدن از یک تونل تاریک به سمت روشنایی است. بعضی دیگر صدای عزیزان از دست داده خود را می شنوند. گاهی اوقات نیز این صداهای بی جسم، شخص را وادار به بازگشت از این روشنایی می کنند، روشنایی که ایشان زندگی پس از مرگ می دانند.

این توضیحات می توانند قانع کننده باشند و برای خود شخص نیز بسیار واقعی هستند. با این حال شواهد علمی به یک مکانیزم بیولوژیکی در پشت این واکنش ها اشاره می کنند. دانشمندان توانسته اند با تحریک قسمت های خاصی از مغز انسان، تجربیات مشابهی را خلق کنند!!!

تنها به این دلیل که علت یک حادثه بلافاصله مشخص و قابل درک نیست نباید منشأ آن را خارج از جهان مادی دانست. شاید نیاز باشد که برای درک این حوادث تحقیق بیش تری انجام شود و شاید هم هرگز نتوانیم کاملا آن را بفهمیم.
فلسفه
■ #چرا_خدا_وجود_ندارد ■ فصل سوم : بعضی حوادث، غیرمعمول و معجزه آسا هستند و این معجزات وجود خدا را ثابت می کند قبل از بحث كامل درباره معجزه بهتر است که به اختصار توضیح داده شود که معجزه به چه معنی است. لغت نامه انگلیسی Collins معجزه را این گونه معنی می کند:…
■ بسیاری از حوادث ذاتا بی معنی هستند :

مغز انسان به شکلی طراحی شده است که حتی در اصوات بی معنی و تصادفی هم الگوها را شناسایی می کند. مایکل شرمر این قابلیت مغز انسان را در مقاله ای در مجله علمی
Scientific American 2008
الگو گرایی نامید

طبق نطر شرمر، این تمایل مغز انسان به سمت شناسایی الگوها و ارجاع روابط ، با توجه به توانایی ما در زنده ماندن در طبیعت، حیاتی بوده و چیزی است که ما در آن به شکلی عالی تکامل یافته ایم

شرمر نظر خود را در Ted Tak 2010، این گونه توضیح می دهد:
"تصور کن که سه میلیون سال قبل است و تو یک هومینید هستی که در دشت های آفریقا قدم می زند. ناگهان صدای خش خشی از علفزار می شنوی!
آیا این صدای قدم های یک حیوان درنده است و یا تنها صدای باد بوده است؟ تصمیم شما در این لحظه می تواند مهم ترین تصمیم زندگی تان قلمداد شود. اگر فکر کنید که این صدا، صدای یک حیوان درنده است و سپس مشخص شود که تنها صدای باد بوده است، شما مرتکب یک اشتباه ادراکی ولی بی زیان شده اید. از طرف دیگر اگر فکر کنید این صدا صدای باد است و سپس خلاف آن ثابت شود، شما تبدیل به ناهار خواهید شد و حماقت شما باعث می شود که ژن هایتان به نسل بعدی انتقال نیابد و برای همیشه نابود گردند"

این مثال نشان میدهد که چگونه انتخاب طبیعی از ارجاع عليت میان حوادث طرفداری میکند
هانا کوکو و کوین فارست در مقاله ای به نام "فرگشت رفتارهای خرافاتی و خرافات گونه" در ژورنال علمی
Proceeding of the Royal society B 2008
استنتاج کرده اند که:
ناتوانی افراد در تعيين احتمالات على تمامی حوادثی که در پیرامون آن ها رخ می دهند ایشان را به ادغام پیوستگی های علی و غیر علی مجبور می کند. از این جا به بعد منطق فرگشتی خرافات واضح می گردد. انتخاب طبیعی، استراتژی هایی را برمی گزیند که در آن جاندار تمایل بیش تری به سمت ادراک ارتباطات على غلط و فراوان دارد و این گونه ژن هایی که برای بقاء و تولید مثل ضروری هستند به نسل های بعد انتقال می یابند

در دنیای حیوانات این نوع یادگیری از طریق ارتباط دادن بسیار رایج است. و اما انسان ها، توانایی ما در شناسایی الگوها بسیار پیچیده است و متأسفانه مغز ما می تواند به آسانی فریب داده شود و الگوهایی را ببیند که وجود ندارند. برای مثال:
يافتن اشکال در ابرها، دیدن چهره بر روی سطح چوب و شنیدن صدای افراد در صدای سفید.


همچنین ما در نسبت دادن معنی به چیزها عجول هستیم، حتی اگر آن اتفاق ذاتا بی معنی باشد. به عنوان انسان (موجوداتی بسیار احساسی که روابط شخصی بسیار مستحکمی با یک دیگر دارند و گاهی عميقأ غمخوار یک دیگر هستند) خود را به الگوهای ادراکی غلط می چسبانیم تا این که احتمالا این گونه بتوانیم برای مصیبت ها و موفقیت های خود معنی بسازیم و به نوعی این احساس به ما دست دهد که در موقعیت هایی که خارج از کنترل ما هستند می توانیم به یک راه حل قابل اعتماد (خدا) رجوع کنیم

این رفتارها نشان می دهند که چرا انسان ها تمایل بالایی به قبول معجزات دارند و چرا نباید قبول تجربیات معجزه آسا را صحیح پنداشت. بدون داشتن شواهد مستدل برای اثبات وجود و علت معجزات، این گونه حوادث نمی توانند وجود خدا را اثبات کنند

■ اتفاقات غير محتمل گواهی بر ماوراء الطبيعه نمی باشد

بسیاری از انسان ها وقتی یک اتفاق بسیار غیرمحتمل را مشاهده می کنند، آن را به ماوراء الطبيعه ربط می دهند و به جای گشتن به دنبال دلايل طبیعی، آن را معجزه در نظر می گیرند. ولی با اندکی مطالعه درباره صفات ابتدایی قوانین احتمالات، مشخص می گردد که حتی حوادث بسیار غير محتمل نیز دائما رخ می دهند
نمونه های فراوانی وجود دارند که نشان می دهند حوادثی که احتمال وقوعشان بسیار پائین است معجزه آسا نمی باشند و در واقع همه جایی هستند
فلسفه
■ بسیاری از حوادث ذاتا بی معنی هستند : مغز انسان به شکلی طراحی شده است که حتی در اصوات بی معنی و تصادفی هم الگوها را شناسایی می کند. مایکل شرمر این قابلیت مغز انسان را در مقاله ای در مجله علمی Scientific American 2008 الگو گرایی نامید طبق نطر شرمر، این تمایل…
هریک از ما باید انتظار داشته باشیم که ماهانه حوادثی با احتمال یک در میلیون برای ما رخ دهند. نادیده گرفتن تعداد نجومی اتفاقاتی که ما بی ارزش می دانیمشان باعث ناتوانی ما در تشخیص وقوع حوادث غیرمحتمل است. حوادثی که در نظر ما قابل توجه هستند، مانند برنده شدن در بخت آزمایی یا بیدار شدن توسط زنگ مادرتان و هم زمانی آن با دیدن این رویا که مادرتان با شما تماس گرفته است، تنها کسر ناچیزی هستند از اتفاقات بی معنی بی شماری که احتمال وقوعشان به همین میزان و یا حتی کم تر است، مانند شانس دیدن زنگ مادر و تمام شدن شیر در ساعت هفت صبح پنج روز بعد؛ همان طور که آمار شناسی به نام دیوید هند توضیح می دهد:

"زندگی پر است از حوادث کوچک و بزرگ و با تعداد بالای حوادثی که از این میان برای ما رخ می دهند، باید انتظار اتفاق های شگفت آور را داشت، هرچند هر یک از این اتفاق ها زمانی که جداگانه بررسی شوند به طور باور نکردنی بعید خواهند بود."

بعد از مشاهده حوادثی که احتمال وقوع شان بسیار پایین است، ممکن است به این فکر بیافتیم که قوانین حاکم بر طبیعت شکسته شده اند و برای منطقی جلوه دادن این حوادث به استفاده از توضیحات ماوراء الطبيعي مبادرت ورزیم؛ ولی هر اندازه هم که یک اتفاق بعيد باشد، به این معنی نخواهد بود که توجيهات غیر طبیعی محتمل تر هستند. مخصوصا باید در نظر داشته باشیم که با قبول چنین توجيهاتی عملا با این موضوع موافقت کرده ایم که مدل های علمی طبیعت که به طور مداوم و دقیق حوادث طبیعی فراوانی را توضیح داده و پیش بینی کرده اند، تنها به این دلیل که ما شاهد یک اتفاق غير محتمل بوده ایم، اشتباه هستند
علاوه بر این، تحلیل و بررسی دقیق این گونه "معجزات" هرگز به ما گواهی از وجود ماوراء الطبيعه نشان نداده است، بلکه در واقع در خیلی از موارد ثابت گردید که چیزی بیش از حقه های بی ارزش شعبده بازی، توهمات و درک غلط اولیه از پدیده های طبیعی نبوده اند

👤 #آرمین_نوابی
📚 #چرا_خدا_وجود_ندارد : پاسخ ساده
به 20 استدلال رایج درباره وجود خدا
■ فصل 3
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
■ #چرا_خدا_وجود_ندارد ■ فصل سوم : بعضی حوادث، غیرمعمول و معجزه آسا هستند و این معجزات وجود خدا را ثابت می کند قبل از بحث كامل درباره معجزه بهتر است که به اختصار توضیح داده شود که معجزه به چه معنی است. لغت نامه انگلیسی Collins معجزه را این گونه معنی می کند:…
#چرا_خدا_وجود_ندارد

■ فصل چهارم : اخلاق ریشه در وجود خدا دارد و بدون وجود خدا ما انسان های خوبی نخواهیم بود

معمولا دین به عنوان الگویی برای رفتار و کردار اخلاقی و صحیح شناخته می شود. بسیاری از کتاب های مقدس حاوی قوانینی هستند که به مردم امر می کنند که برای رسیدن به بهشت و یا زندگی سعید مشابهی پس از مرگ، چگونه زندگی کنند و کوتاهی در پیروی از این قوانین عذاب و تبعید در پی خواهد داشت و کسی که این دستورات را انجام می دهد و "خدایی" است، به عنوان انسانی صالح و اخلاق مدار شناخته می شود. این در حالی است که خداناباوران معمولا با بدگمانی دیگران مواجه می شوند. زیرا که نهایتا بدون وجود خدایی که به ما بگوید که چگونه رفتار کنیم چه چیزی می تواند جلوی ما را بگیرد که هر کاری را که دوست داریم انجام ندهیم؟!
طبق یک نظر سنجی که توسط روان شناسان کانادایی انجام شد، مشخص گردید که آتئیست ها در آمریکا و کانادا جزء کسانی هستند که کم ترین میزان اعتماد به آن ها می شود حتی کم تر از متجاوزان جنسی

ولی در واقعیت هیچ مدرکی دال بر غير قابل اعتمادتر و بی اخلاق تر بودن خداناباوران، به عنوان یک گروه انسانی، نسبت به دیگر گروه های انسانی وجود ندارد. همان طور که مسلمانان و مسیحی های متقلب و نادرست وجود دارند، خداناباوران هم می توانند انسان های درستی نباشند و در مقابل خداناباوران شرافتمندی وجود دارند که همانند بعضی از انسان های مذهبی سرمشق فضایل اخلاقی می باشند.

در حقیقت به نظر می آید که ادیان باعث ترغيب خشونت می شوند؛ هرچند که این موضوع پیوسته بر یک رابطه سببی مستقیم میان دین و خشونت دلالت نمی کند اما با این گفته که اخلاقیات ریشه در وجود خدا دارد در تناقض است.

■ اخلاقیات تغییر می کنند و از مد می افتند

متون مذهبی معمولا قدیمی اند و ارزش های عصری را بازتاب می کنند که این متون در آن زمان نوشته شده اند. با گذر زمان دیدگاه ما نسبت به آن چه پذیرفتنی است، همپای ترقی فرهنگ تغییر می یابد و باعث می شود بسیاری از آیه های قرآن و انجيل منسوخ و مشکل ساز گردند. برای مثال برده داری را در نظر بگیرید، اگرچه هنوز هم انسان هایی وجود دارند که از نظر ایشان برده داری کاری اخلاقی است، اکثریت غریب به اتفاق مسیحیان باحق مالکیت یک انسان دیگر مخالفند. با این وجود، انجيل شامل متون فراوانی است که با جزئیات فراوان، قوانين صحیح برده داری را توضیح می دهد. برای مثال در عهد عتيق، لاویان 46-44: 25، توضیح داده می شود که شما می توانید از ملت های همسایه خود برده خریداری کنید، ولی نمی توانید از ملت خود به بردگی بگیرید اما اجازه دارید بردگانی از اقوامی که در
کنار شما ساکنند خریداری کنید و همچنین می توانید فرزندان غریبانی را که در میان شما ساکنند بخرید،
حتی اگر در سرزمین شما به دنیا آمده شده باشند"
در خروج (21-20: 21) به شکلی سودمندانه تصریح می شود که اگر صاحب برده غلام یا کنیز خود را با چوب بزند باید مجازات شود. البته تنها زمانی که برده پس از چند روز بمیرد: " اما اگر آن غلام یا کنیز چند روزی پس از کتک خوردن زنده بماند، اربابش مجازات نشود زیرا آن غلام یا کنیز به او تعلق دارد "

برده داری تنها عمل سؤال برانگیز در انجیل نیست که از آن چشم پوشی شده است. در زمان نوشته شدن انجيل از مجازات مرگ هم کاملا آزادانه استفاده می شد و مرگ مجازات محبوبی برای گناهان عهد عتیق بود. تخلفاتی همچون: زنا (لاویان 20: 10)، هم جنس گرایی (لاويان: 20: 13)، دروغ گفتن در مورد بکارت (تثنيه 21-13: 22)، سرپیچی از آیین سبت (خروج 15-14: 31)، لعنت کردن پدر و مادر (خروج 21 : 17 ) و غیره شامل مجازات مرگ می شوند.

در تعالیم اسلامی نیز به وضوح بیان شده که هر کسی از دین اسلام خروج کند، باید کشته شود. در معتبرترین و قابل اعتمادترین کتاب های حدیث، که از منابع اصلی قوانین و اخلاقیات اسلامی می باشند، از محمد نقل شده که او خواستار مجازات مرگ برای مرتدين است:

پیامبر گفته است: "حلال نیست خون فرد مسلمانی ریخته شود که گواهی می دهد معبودی جز خدا نیست و من فرستاده خدا هستم جز به سه علت:
جان در برابر جان، متأهل زناکار و کسی که دینش را رها می کند و جمع مسلمانان را ترک می کند."
(صحیح بخاری6/3125، شماره 6484)
فلسفه
■ #چرا_خدا_وجود_ندارد ■ فصل چهارم : اخلاق ریشه در وجود خدا دارد و بدون وجود خدا ما انسان های خوبی نخواهیم بود معمولا دین به عنوان الگویی برای رفتار و کردار اخلاقی و صحیح شناخته می شود. بسیاری از کتاب های مقدس حاوی قوانینی هستند که به مردم امر می کنند که…
قرآن از کتک زدن زنانی که نافرمانی می کنند نیز طرفداری می کند:
"مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و از آن جهت که از مال خود نفقه می دهند، پس زنان شایسته مطيع شوهران و در غیبت آنان حافظ حقوق آن ها باشند. از آن رو که خدا هم حقوق زنان را حفظ فرموده است و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید پند و اندرز دهید و اگر مؤثر واقع نشد در بستر از آن ها دوری نمایید و (اگرباز مطيع نشدند)، آنان را به زدن تنبیه كنید چنان چه اطاعت کردند دیگر راهی بر آن ها مجویید که خدا بزرگوار و عظيم الشأن است. (النساء:34)

البته بسیاری از مذهبیون سریعا با گفتن این جمله که نقل قول هایی همچون متون بالا از متن اصلی خود جدا شده اند، از کتاب مقدس خود دفاع می کنند و ادعایشان این است که منتقدین دین، آیه های قبل و بعد را نادیده می گیرند و این گونه آیه ها معنی متفاوتی پیدا می کنند. با این حال بسیاری از منتقدین در واقع وقت زیادی صرف تحلیل بسیار دقیق این آیه ها در ارتباط با متن کرده اند.
جالب است که بسیاری از مؤمنین زمانی که آیه ای عشق، نیکوکاری و یا هر جنبه مثبت دیگری از آن متن مذهبی را توصیف می کند خواستار متن ضمیمه نمی شوند. مؤمنين تنها زمانی که آیه ها برایشان ناخوشایند هستند، آن ها را جدا شده از متن می دانند.
اگرچه ممکن است مجازات و اعمال ذکر شده با اخلاقیات زمان زندگی نویسنده در تضاد نباشند، اما این امر باعث قابل قبول شدن این رسوم فرهنگی در زندگی امروزه ما نمی گردد. ما انسان ها امروزه مردی را که به خاطر باکره نبودن همسرش او را می کشد به عنوان یک انسان درستکار ستایش نمی کنیم ، بلکه او را به جرم قتل مجازات خواهیم کرد. اگر اخلاقیات واقعا ریشه در خدایی قادر و جبار می داشت، نمی بایست با گذر زمان تغییر کند.

ادامه دارد..

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
قرآن از کتک زدن زنانی که نافرمانی می کنند نیز طرفداری می کند: "مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و از آن جهت که از مال خود نفقه می دهند، پس زنان شایسته مطيع شوهران و در غیبت آنان حافظ حقوق آن ها باشند.…
■ معمای اثوفرون

آیا افعال تنها به این دلیل که خدا می گوید اخلاقی اند؟ و یا خدا دستورهای خاصی را به دلیل ذات اخلاقیشان می دهد؟ این سؤال هسته اصلی معمای اثوفرون است. معمایی که در قلب مباحث مذهبی ای قرار می گیرد که در باب منشأ الهى اعتبار اخلاقیات رأی می زنند.
اگر اخلاقیات از خواست خدا منفصل باشد، دیگر نیازی به تکیه به خدا برای درستکار بودن نیست. شخص می تواند مستقلانه و بدون باز خورد الهی، معیاری برای رفتار و کردار صحیح داشته باشد. از طرفی دیگر اگر خداوند اخلاقیات را با گفتن آنکه چه چیز درست و چه چیز نادرست است، خلق کند پس در واقع این نمی تواند اخلاقیات باشد بلکه استبداد محض است. این گونه اخلاقیات تبدیل می شود به پیروی کورکورانه از بوالهوسی خالق.

■ خداوند یا ناتوان است و یا بد خواه و یا وجود خارجی ندارد

اکثر ادیان مدعی وجود یک خدای قادر، مهربان و خیرخواه می باشند. اما واقعیت با این ادعا در تناقض است. اتفاقات وحشتناکی برای مردم رخ می دهد. برای مثال مرگ غم انگیز کودکان در سنین خردسالی، از بین رفتن یک روستای کامل توسط بلایای طبیعی و یا مرگ مردم به واسطه تصادفات و بیماری ها. این اتفاقات بیش تر نشان دهنده یک خدای ناتوان، ظالم و یا معدوم هستند تا خدای درستکار و رحیم.
و بدتر از این ها تصور مکانی است به نام جهنم، جایی که در آن کافران تنها به دلیل ایمان نداشتن به خدا برای همیشه در عذاب خواهند بود. در حقیقت ظاهرا این عذاب شامل دین دارانی که خدای غلطی را می پرستند نیز می شود. اگر مسیحیت دین برحق باشد تمامی مسلمانان، هندوها، بودیست ها و یهودیان برای همیشه در آتش جهنم خواهند سوخت، (يوحنا36-18: 3)، (شالونیکیان 10-6:1) و (مکاشفه 21: 8 ) و ادیان دیگر که مفهوم جهنم را دارا می باشند، عذابی مشابه برای پیروان ادیان دیگر قائل هستند،
برای مثال اسلام :
ومن يبتغ غير الإسلام دينا فلن يبل منه وهو في الآخرة من الخاسرين
هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نیست، و او در آخرت از زیانکاران است. ( سوره آل عمران، آیه85)

آنان که به آیات ما کافر شدند به زودی در آتش دوزخشان درافکنیم که هر چه پوست تن آن ها بسوزد آنان را پوست دیگری جایگزین کنیم تا (سختی) عذاب را بچشند، که همانا خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است.(سورة النساء آیه 56)

آنان که قائل به خدایی مسیح پسر مریم شدند محققأ كافر گشتند، در حالی که خود مسیح گفت: ای بنی اسرائیل، خدایی را که آفریننده من و شماست بپرستید، که هر کس به خدا شرک آرد خدا بهشت را بر او حرام گرداند و جایگاهش آتش دوزخ باشد، و ستمکاران را هیچ کس یاری نخواهد کرد.
و ...
البته آنان که گفتند خدا یکی از سه (عنصر تشکیل دهنده خدا) است کافر گردیدند، و حال آنکه جز خدای یگانه خدایی نیست. و اگر از این گفتار (تثليث) زبان نبندند، البته آن کافران را عذابی دردناک خواهد رسید.(سورة المائده آیات 73-72)
فلسفه
■ معمای اثوفرون آیا افعال تنها به این دلیل که خدا می گوید اخلاقی اند؟ و یا خدا دستورهای خاصی را به دلیل ذات اخلاقیشان می دهد؟ این سؤال هسته اصلی معمای اثوفرون است. معمایی که در قلب مباحث مذهبی ای قرار می گیرد که در باب منشأ الهى اعتبار اخلاقیات رأی می زنند.…
آنان را که دین خود را بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آن ها را فریب داد به حال خود واگذاری همین قدر (آن ها را به این قرآن تذکر ده، تا مبادا کسی به عمل خود عاقبت گرفتار شود و او را جز خدا دادرس و شفیعی نباشد، و اگر هر چه (برای آسایش خود از عذاب) فدا دهد از او نپذیرند. آن ها همان کسانی هستند که عاقبت به کیفر اعمالشان به هلاکت میرسند و به کیفر کفرشان شرابی از حمیم جهنم و عذابی دردناک دارند.(سورة الأنعام آيه 70)

و اهل دوزخ بهشتیان را آواز کنند که ما را از آب های گوارا یا از نعم بهشتی که خدا روزی شما کرده بهره مند کنید. آن ها پاسخ دهند که خدا این آب و طعام را بر کافران حرام گردانیده است. (سوره اعراف آیه50)

و اگر بنگری سختی حال کافران را هنگامی که فرشتگان جان آن ها را میگیرند و بر روی و پشت آن ها میزنند و میگویند بچشید طعم عذاب سوزنده را! (سوره الانفال، آیه50)

و هر که را خدا رهنمایی کند آن کس به حقیقت هدایت یافته و هر که را به گمراهی واگذارد دیگر جز خدا هیچ رهنما و دوست و نگهبانی بر آن ها نخواهی یافت و چون روز قیامت شود بر روی صورت بکشانیم و کور و گنگ و کر محشورشان خواهیم کرد؛ به دوزخ مسکن کنند که هرگه آن دوزخ آتشش خاموش شود باز شدیدتر بر آن ها سوزان و فروزانش کنیم.
این است کیفر آن کافران چون به آیات ما کافر شدند و گفتند: آیا پس از آن که ما استخوانی پوسیده و غباری پراکنده شویم از نو باز برانگیخته می شویم؟ (سوره الاسراء، آیات 98-97)

و بگو: دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد، پس هر که میخواهد ايمان آرد و هر که می خواهد کافر شود، ما برای کافران ستمکار آتشی مهیا ساخته ایم که شعله های آن مانند خیمه های بزرگ گرد آن ها احاطه کند و اگر (از شدت عطش) شربت آبی درخواست کنند ، آبی مانند مس گداخته سوزان به آن ها دهند که روی ها را بسوزاند و آن آب بسیار بد شربتی و آن دوزخ بسیار بد آسایشگاهی است. (سوره الكهف، آیه 29)

این دو گروه دشمنان يكديگرند که در باره پروردگارشان با هم ستیزه می کنند و کسانی که کفر ورزیدند جامه هایی از آتش برایشان بریده شده است [و] از بالای سرشان آب جوشان ریخته می شود
آنچه در شکم آنهاست با پوست بدن شان بدان گداخته می گردد و برای وارد کردن ضربت بر سر آنان گرزهایی آهنین است
هر بار بخواهند از شدت غم از آن بیرون روند در آن باز گردانیده می شوند که هان] بچشید عذاب آتش سوزان را (سوره الحج، آیات 22-19)

و اهل دوزخ به خازنان جهنم گویند: از خدای خود بخواهید که روزی عذاب ما را تخفیف دهد.

آن ها پاسخ دهند که آیا پیغمبران شما با معجزات و ادله روشن برای هدایت) شما نیامدند؟ دوزخیان گويند: آری آمدند (ما پیروی آنان نکردیم و بدین روز سیاه افتادیم). پس خازنان جهنم گویند: اینک هر چه میخواهید دعا (و ناله) كنيد، که دعای کافران جز در ضلالت و زیان نخواهد بود. (سوره غافر، آیات 50-49)

یک خدای مهربان مطلق مطمئنأ فرزندان خود را به خاطر به دنیا آمدن در جامعه ای که اعضای آن خدای اشتباهی را می پرستند، از کتاب مقدس اشتباهی پیروی می کنند و یا نوع اشتباهی از آیین های کلیسا را انجام می دهند به عذابی بی پایان محکوم نمی کند.

سم هريس Sam Harris در یک مناظره در باب اخلاقیات و مسیحیت، به دو معیاری بودن خدای نیکخواه مطلق اشاره می کند. هنگامی که اتفاق خوبی برای یک مؤمن می افتد معمولا آن را به خدا نسبت می دهد و زمانی که یک فاجعه رخ می دهد، مؤمن معمولا می گوید که اراده و خواست خداوند رمزآلود است و ما انسان های فانی قادر به درک آن نیستیم. این دو ادعا در تناقض با یک دیگرند: اگر نیت خدا غير قابل درک است، چگونه می توانیم مطمئن باشیم که خدا نهایتا خیرخواه است. مطمئنا این گفته ها نمی توانند ستون محکمی برای این ادعا باشند که خدا منبع غائی اخلاقیات است.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
آنان را که دین خود را بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آن ها را فریب داد به حال خود واگذاری همین قدر (آن ها را به این قرآن تذکر ده، تا مبادا کسی به عمل خود عاقبت گرفتار شود و او را جز خدا دادرس و شفیعی نباشد، و اگر هر چه (برای آسایش خود از عذاب) فدا دهد…
■ یک توضیح طبیعی برای اخلاقیات

هر اندازه که ما عمیق تر روابط انسانی را می پوییم، این موضوع روشن تر می شود که اخلاقیات می تواند خارج از دین وجود داشته باشد و در واقع محدود به انسان نیز نمی باشد. رفتار نوع دوستانه در دنیای حیوانات نیز مشاهده می شود. مخصوصا در میان جانورانی با ساختار های پیچیده اجتماعی

مغز ما به شکلی در استراتژی های رفتاری فرگشت یافته است که بتواند ژن های ما را به نسل بعد انتقال دهد و همین باعث به وجود آمدن خواست های خود خواهانه گردیده که بقای نسل ما را تضمین می کنند. اما از طرف دیگر، امیال نوع دوستانه همچون همدردی و عدالت خواهی نیز میوه و ثمره همان درخت می باشند. این گونه خواست ها و احساسات طبیعی، با افزایش همکاری میان افراد، باعث ارتقای شانس بقای ژن های ما گردیدند

جانوران اجتماعی همچون انسان ها، به این دلیل که مغزشان به گونه ای تکامل یافته که علاوه بر بقای خودشان به بقای خویشاوندان ژنتیکی خود نیز واکنش نشان می دهد، با همنوعان خود به طور ویژه ای رفتار می کنند. مغز ما احساساتی نهادینه شده، همچون همدردی و عدالت خواهی را خلق می کند تا که ما این گونه رفتار کنیم. همان طور که سمیر اکاشا از دانشکده فلسفه دانشگاه Bristol توضیح می دهد:
"برخلاف آنچه که معمولا فکر می شود، یک رویکرد فرگشتی در مورد رفتار بشر به این دلالت نمی کند که انسان ها تنها بر اساس سود شخصی تحریک می شوند. یکی از استراتژی هایی که باعث ازدیاد ژن های خود خواه در نسل بعد می شود، همان خود خواه نبودن انسان از نظر روان شناختی است"

ژن های ما هوشیار نیستند و این دوراندیشی را نداشتند که برای بیشینه ساختن شکوفایی جوامع مدرن انسانی، امیال ما را بهینه بسازند، از این رو وابستگی کامل به خواست های نوع دوستانه، ایده آل نخواهد بود. اما انسان ها دارای توانایی دور اندیشی هوشیارانه می باشند و بدین ترتیب قادرند که مجموعه ای جامع تر از الگوهای اخلاقی بیافرینند.

الگوهای اخلاقی نهایت، آن گونه که ما می شناسیمشان همان قراردادهای اجتماعی می باشند و ذاتا به شرایط فرهنگی گره خورده اند و ممکن است که با گذر زمان تغییر یابند. با این وجود منبع این الگوها، عواطفی همچون هم دردی نسبت به همنوعان هوشمند خودمان و خواست زندگی در یک جامعه تعاونی و آرام است. ساختارهای اجتماعی بنا شده بر این گونه خواست ها در بهترین حالت، طوری طراحی شده اند که شکوفایی انسانی را با تحریک این خواست ها توسط امیال فرگشتی، بیشینه سازند. با در نظر گرفتن این حقیقت که این امیال ذاتا از حالت مغز ما متأثرند، می شود نتیجه گرفت که برای افزایش سطح شادی اکثریت مردم، بهترین راه حل درک علمی چگونگی کارکرد مغز و همچنین شناخت الگوهای اخلاقی نهایتأ، آن گونه که ما می شناسیمشان همان قراردادهای اجتماعی می باشند و ذاتا به شرایط فرهنگی گره خورده اند و ممکن است که با گذر زمان تغيير يابند. با این وجود منبع این الگوهای عواطفي همچون هم دردی نسبت به همنوعان هوشمند خودمان و خواست زندگی در یک جامعه تعاونی و آرام است. ساختارهای اجتماعی بنا شده بر این گونه خواست ها در بهترین حالت، طوری طراحی شده اند که شکوفایی انسانی را با تحریک این خواست ها توسط امیال فرگشتی، بیشینه سازند. با در نظر گرفتن این حقیقت که این امیال ذاتا از حالت مغز ما متأثرند، می شود نتیجه گرفت که برای افزایش سطح شادی اکثریت مردم، بهترین راه حل درک علمی چگونگی کارکرد مغز و همچنین شناخت الگوهایی است که انسان های بیش تری را به سمت تعاملاتی تشویق می کنند که یک جامعه پویا را می سازند ...

👤 #آرمین_نوابی
📚 #چرا_خدا_وجود_ندارد : پاسخ ساده
به 20 استدلال رایج درباره وجود خدا
■ فصل 4

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️فرضیه ای به نام "خدا"

🔹 #عینک
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
#چرا_خدا_وجود_ندارد

■ فصل پنجم : اعتقاد به خدا تا این اندازه گستره نمی بود، اگر خدا وجود نمی داشت

بدون شک ادیان نقش مهمی در تاریخ جهان داشته اند. انسان های مذهبی بخش زیادی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند و در طی تاریخ، فرهنگ ها به میزان بالایی توسط ادیان شکل گرفته اند
ادیانی که تا به این اندازه گسترش یافته اند، به سادگی این باور را القاء می کنند که حداقل می بایست ردی از حقیقت در خود داشته باشند. بالاخره تعداد بالای این همه مؤمن بدون وجود خدا ممکن نیست

اما در واقعیت این خط فکری ایراد های فراوانی دارد. قبل از هر چیز زمینه های فرهنگی و تاریخی ای که در آن ها دین در طول قرن های متوالی شکل گرفته و تغییر یافته است را نادیده می گیرد. این گونه نبوده که فرهنگ های جهان به طور ناگهانی به باورهای دینی بربخورند و سپس بدون تغيير با آن ها همراه شوند، بلکه ادیان مکرر، توسط شرایط محیطی پیچیده شکل داده می شدند. هنگامی که ملتی مورد تهاجم و تعارض نظامی قرار می گرفت، اندیشه هایشان وام گرفته می شد و توسط ملت پیروز تغییر می کرد

در نهایت، این ایده که اگر عده زیادی از مردم به چیزی باور داشته باشند دلیل درست بودن آن است، مغالطه ای منطقی است به نام "توستل به مقبولیت"
باور گسترده به امری باعث واقعی بودن آن نمی شود و امور می توانند بدون توجه به باور شما در واقعیت موجود باشند. به بیان ساده، حقیقت درست است حتی اگر آن را باور نکنید و ادعاهای دروغین، نادرستند حتی اگر همگان به آن باور داشته باشند.

🔹اعتقادات تأثیری بر دنیای مادی ندارند

در طول تاریخ بارها توسط شواهد تازه، غلط بودن باورهای محبوب فراوانی ثابت گردیده است. یکی از باورهای محبوب در طول تاریخ اعتقاد به زمین مرکزی(نظریه که طبق آن زمين مركز عالم است)بوده است. این ایده در قرن شانزدهم توسط دانشمندانی همچون گالیله، کوپرنیک و کوپلر با قاطعیت رد گردید و امروزه مأموریت های فضایی ما واضح ساختند که نه تنها در این کهکشان بلکه در تمامی کهکشانها، سیاره ها به دور ستاره های خود می چرخند.
با این وجود، بعضی از مردم هنوز هم برخلاف تمامی شواهد به زمین مرکزی باور دارند. کافی است در موتور جست و جوی گوگل این عبارت را سرچ کنید تا به گروههایی با اسامی
FixedEarth .com
و
GalileoWasWrong .com

بر بخورید که اصرار دارند چندین قرن شواهد علمی غلط می باشند. البته اعتقاد آن ها تأثیری بر واقعیت ندارد و زمین هنوز هم صرف نظر از باور مردم همانند همیشه به دور خورشید می چرخد.
فلسفه
■ #چرا_خدا_وجود_ندارد ■ فصل پنجم : اعتقاد به خدا تا این اندازه گستره نمی بود، اگر خدا وجود نمی داشت بدون شک ادیان نقش مهمی در تاریخ جهان داشته اند. انسان های مذهبی بخش زیادی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند و در طی تاریخ، فرهنگ ها به میزان بالایی توسط ادیان…
نویسنده داستان های علمی تخیلی فلیپ دیک زمانی گفت:
"حقیقت چیزی است که حتی اگر شما از باور به آن دست بکشید از بین نمی رود. این جمله تیری است به قلب مغالطه توسل به مقبولیت.
واقعیت فیزیکی برای پایداری خود نیازی به ایمان ندارد و اعتقاد باعث تغییر در قوانین هستی نمی شود.

🔹اعتقادات دینی، همه جایی هستند اما یک اعتقاد خاص جهانی نمی باشد

حتی اگر ذات گسترده دین به ادعای موحدین قدر می داد، نمی شد به آسانی فهمید که از کدام ادعا حمایت می کند. زیرا که جهان نهایتا شامل دین های متفاوت فراوانی است و هیچ یک از این ادیان بر سر ذات خدا توافق ندارند. اگر واقعا خدا مسئول گستردگی اعتقادات دینی بود، نبایستی این ادیان با هم نقاط مشترک بیش تری میداشتند؟

اکثر ادیان ادعا دارند که یگانه دین کامل هستند. در نهایت اگر کاربرد دین توصیف چیزی باشد که در واقعیت فیزیکی موجود است و توصیف یک حقیقت ذهنی و شخصی که بر پایه عواطف است نباشد، دیگر ممکن نیست ادیانی که درگیر اثبات خود هستند حقیقی باشند و از این نظر همه آن ها خط می خورند.

گستردگی دین در طول تاریخ و در سرتاسر زمین اگر چیزی به ما نشان دهد، در مورد انسان ها خواهد بود تا یک معبود فرضی. ممکن است ادیان نیز به عنوان مجموعه ای از ایده های خودتکثيرده، همانند فرایند فرگشتی موجودات زنده به شکلی تکامل یافته باشند که ماهیت واقعی خود را پنهان کنند و با سوء استفاده از عواطف و امیال طبیعی ما، آهنگ گسترش خود را افزایش دهند
همان طور که #دنیل_دنت توضیح میدهد:

"اگر ادیان انگل های تکامل یافته فرهنگی باشند، می توان گفت که آن ها به شکلی موذیانه طراحی شده اند که ذات واقعیشان را از میزبان پنهان کنند، چرا که این نوعی سازگاری است که خود باعث شیوع بیش تر می شود". ادیان امروزی کسر کوچکی اند از ادیان فراوانی که در طول تاریخ بشری وجود داشته اند و این ادیان توانستند به شکلی مؤثرتر خود را برای جذب و حفظ وفاداری بسیاری از مردم تطبيق دهند و اینگونه بقای خود را تضمین کردند.

محققین دانشگاه اوهایو شانزده نوع متفاوت از خواسته های روانی را شناسایی کرده اند که باعث دین طلبی انسان ها می شوند همانند احترام، آرمان گرایی، مقبولیت، وابستگی و ترس از مرگ
احتمالا دلیل گستردگی اعتقادات دینی همان همخوانی آن ها با خواسته های روانی بسیاری از مردم است و نه نشانی برونی بر حقیقت وجودشان.

👤 #آرمین_نوابی
📚 #چرا_خدا_وجود_ندارد : پاسخ ساده
به 20 استدلال رایج درباره وجود خدا
■ فصل 5
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
#چرا_خدا_وجود_ندارد

■ فصل ششم:خدا دعا ها را مستجاب می کند؛ بنابراین باید وجود داشته باشد

دعا بخش جدایی ناپذیر اکثر ادیان است. این ایده که شما می توانید آرزوها، امیدها و ترس های خود را به یک خدای قادر بگویید و به آن ها واکنش داده شود بسیار جذاب است. دعا کردن به انسان ها این احساس را می دهد که توانمند هستند. اگر بتوانید با دعا دنیای خود را تغییر بدهید از یک قربانی درمانده شرایط به یک شخص تأثیرگذار در زندگیتان تبدیل خواهید شد. حتی اگر دعا تغييری هم ایجاد نکند، در هرحال این توانمندسازی چیزی بیش از یک توهم نخواهد بود. گذشته از این ها اگر این توهم از برداشتن گام هایی جلوگیری کند که ممکن است در آن شرایط معین تأثیرگذار باشند، می تواند خطرناک هم شود.

اثبات میزان تأثیر دعا امری است بسیار ساده. برای ایجاد یک رابطه علی می توانید آزمایشی طراحی کنید که در آن دعا کردن تنها متغیر است و ببینید که آیا دعا کردن هیچ تأثیر مثبتی بر روی نتیجه آن دارد یا نه. در واقع دانشمندان با دقت فراوان این کار را قبلا انجام داده اند.

تحقیقی با هدف تعيين تأثیر دعای غریبه ها بر روی بهبودی بیماران قلبی در شش بیمارستان مختلف انجام گرفته است. پس از مشاهده دقیق 1800 بیمار درطی 30 روز بعد از عمل جراحی قلبشان،
هیچ گونه ارتباطی میان دعا کردن و بهبود بیماری پیدا نشد. هرچند تفاوت چشم گیری در سطح بهبودی بیمارانی که می دانستند برای سلامتیشان دعا می شود و آن هایی که نمی دانستند وجود داشت. بیمارانی که از این موضوع آگاه بودند احتمالا به خاطر استرس اضافی از مشکلات بیش تری رنج بردند. دانستن این که تعداد بالایی از مردم در حال دعا برای سلامتی شما هستند، احتمالا باعث آن می شود که شما بیماری خود را جدی تر در نظر بگیرید و این امر تأثیر منفی بر روی بهبود شما دارد. تا به امروز هیچ تحقیق علمي معتبری نشان نداده است که رابطه ای میان دعا کردن و شفا يافتن وجود دارد.


▪️سوگیری تائیدی

بسیاری از مردم حتی با فقدان شواهد علمی برای اثبات تأثير دعا، اصرار دارند که دعا کردن در زندگی آن ها تأثیر داشته است. رد این گونه ادعاها به خاطر تکيه آن ها بر شواهد داستان گونه کاری دشوار است. شواهد داستان گونه اساسأ ادعاهایی هستند که در این جمله خلاصه می شوند:
درست است زیرا برای من (یا کسی که من می شناسم) اتفاق افتاده است.
حال ممکن است که واقعا این اتفاق افتاده باشد، ولی از آنجایی که این گونه شواهد چرا و چگونگی حادثه را به ما نمی گویند، به سختی می شود از آن ها در علم استفاده کرد.
فلسفه
■ #چرا_خدا_وجود_ندارد ■ فصل ششم:خدا دعا ها را مستجاب می کند؛ بنابراین باید وجود داشته باشد دعا بخش جدایی ناپذیر اکثر ادیان است. این ایده که شما می توانید آرزوها، امیدها و ترس های خود را به یک خدای قادر بگویید و به آن ها واکنش داده شود بسیار جذاب است. دعا…
هربار کسی ادعا کند که دعا کردن به شفای او کمک کرده است، باید دیگر توضیحات را نیز در نظر گرفت. اگر شما سردرد داشته باشید ممکن است آسپرین بخورید و دعا کنید که حالتان خوب شود. زمانی که حالتان خوب می شود، از کجا می فهمید که کدام یک ممکن است مؤثر بوده باشد؟ شما باید نتیجه استفاده هر یک از این شیوه ها را جداگانه مطالعه کنید تا این که تأثیر آن ها مشخص شود و برای کسب اطمینان از صحت آزمایش می بایست تعداد نمونه ها به حد کافی بالا باشد تا ثابت گردد که هر بار نتيجه ای مشابه حاصل می شود.

در رابطه با میزان تأثیر دعا، باید از سرگیری تأییدی اجتناب کرد. سوگیری تأییدی زمانی رخ می دهد که شما حوادثی را به یاد می آورید که با دیدگاه شما هم خوانی دارند و باقی موارد را نادیده می گیرید و یا توجیه می کنید. با پیدا کردن شواهدی که ادعای شما را ثابت می کنند و با نادیده گرفتن و بی ارزش نشان دادن شواهدی که ممکن است دید گاهی را که شما طرفدار آن هستید رد کنند، شما تصویری دستکاری شده از واقعیت را به نمایش می گذارید.


▪️خود ذات متناقض دعا

هنگام در نظر گرفتن نیروی ادعایی دعا بهتر است که با دید وسیع تری به موضوع نگاه کنیم. همه روزه شاهد آن هستیم که انسان ها می میرند، طلاق می گیرند، فلج می شوند، شغلشان را از دست می دهند و یا در فقر زندگی می کنند. این برداشت منطقی است که بسیاری از این مردم برای بهتر شدن شرايطشان دعا می کنند، ولی هیچ پاسخ و کمکی از جانب خدا دریافت نمی کنند.

به همین نحو در نظر بگیرید که بسیاری از دعاها ذاتا خودخواهانه هستند. زمانی که خواهر زاده شما نیازی فوری به پیوند قلب دارد و شما برایش دعا می کنید، شخصی دیگر در حال دعا کردن برای زنده ماندن پسرش است که ممکن است اهدا کنند، احتمالی قلب به خواهر زاده شما باشد. چه برای پیروزی در جنگ و یا بازی فوتبال دعا کنید، هم زمان در حال دعا کردن برای باخت طرف مقابل خواهید بود. با در نظر گرفتن تعداد غیر قابل تصور مشکلات و نگرانی های شخصی تمامی افراد بشر، این انگاشت که خدا نه تنها خود را شخصا درگیر جزئیات زندگی ما کرده، بلکه مشکلات ما را از دیگر مشکلاتی که برای حلشان دعا می شود مهم تر می داند، هم خودخواهانه است و هم نامعقول.

این موضوع در دام مغلطه های دینی فریب دهنده تر نیز می شود. بسیاری از مؤمنین با این انگاشت که خدا خوب است و تمام دعاها را می شنود، برای مستجاب نشدن دعاهایشان چند توضيح احتمالی دارند:
1- به طور صحیح دعا نکردی.
2- به اندازه کافی ایمان و باور نداری.
3- خدا مصلحت تو را در این می داند که دعایت مستجاب نشود.
فلسفه
هربار کسی ادعا کند که دعا کردن به شفای او کمک کرده است، باید دیگر توضیحات را نیز در نظر گرفت. اگر شما سردرد داشته باشید ممکن است آسپرین بخورید و دعا کنید که حالتان خوب شود. زمانی که حالتان خوب می شود، از کجا می فهمید که کدام یک ممکن است مؤثر بوده باشد؟ شما…
برخی از این توجيهات، تقصیر را بر گردن کسی می اندازند که در حال رنج کشیدن است. این یعنی اگر درست تر دعا می کرد و یا شخص بهتری می بود اتفاقات بد برایش نمی افتاد و یا اگر از زندگی کنونی اش ناراضی است به این دلیل است که حماقت اش باعث می شود درک نکند چه چیزی برایش بهتر است. سطح پتانسیلی که این تخریب های روانی می توانند بر یک انسان تحمیل کنند بسیار بالا است و با یک ادعای بی اساس نمی شود این گونه شکنجه های احساسی را توجیه کرد.

برخی از مذهبیون برای فرار از دردهای احساسی ای که از دعاهای بی جواب سرچشمه می گیرند، توجیه دیگری می آورند، به این شکل که می گویند خدا سه برخورد متفاوت با دعا دارد، "بلى"، "خير" و "صبركن". به نظر منطقی و یا حتی خردمندانه می آید، تا این که مشخص می شود این توجيه ذاتا پوچ است. در حقیقت این سه جواب برآیندهای محتمل هرگونه اتفاقی را در بر می گیرند. یا الآن اتفاق می افتند یا بعدأ و یا هرگز. پس فرقی نمی کند که شما در پیشگاه خدا دعا کنید یا در پیشگاه یک صابون گلنار. این گفته ها نمی توانند وجود خدا را ثابت کنند.


▪️اثر زیان بار دعا

علاوه بر احتمال تخریب روانی فرهنگ دعا کردن بر کسانی که دعایشان بی پاسخ مانده، خود دعا نیز می تواند به شکلی پویا نسبت به مردم و جامعه پرگزند باشد. برای مثال پدر و مادرانی که به جای کمک گرفتن از پزشکان ترجیح می دهند برای سلامتی فرزندانشان دعا کنند، جان فرزندان خود را در خطر جدی می اندازند. تنها در ایالات متحده حدود 140 کودک بیمار در سال های 1975 تا 1995 جان خود را به دلیل ممانعت پدر و مادر از درمان پزشکی و جایگزینی آن با دعا از دست دادند. این درحالی است که بیماریشان به آسانی قابل درمان بود. به همین نحو، در حالی که دعا کردن خیلی از اوقات اولین واکنش به یک فاجعه است، معمولا به دردنخورترینشان نیز میباشد. به جای دعا کردن برای قربانیان یک فاجعه اگر شما خون و یا پول اهدا کنید و یا داوطلب کمک شوید مفیدتر خواهد بود. این ها فعالیت هایی هستند که می توانند واقعأ تأثیر مثبت بر قربانی داشته باشند.

👤 #آرمین_نوابی
📚 #چرا_خدا_وجود_ندارد : پاسخ ساده به 20 استدلال رایج درباره وجود خدا
■ فصل 6

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
#چرا_خدا_وجود_ندارد

■ فصل هفتم:من یک رابطه شخصی با خدا دارم؛ از این رو می دانم که وجود دارد

دین برای برخی از مؤمنين بسیار شخصی و بر تمامی جنبه های زندگیشان تأثیرگذار است. هنجارها تا حد زیادی تحت تأثير اعتقادات و رسوم دینی قرار می گیرند و اکثر ادیان برای رابطه شخصی با خدا ارزش زیادی قائل هستند. حتی انسان هایی که خود را وابسته به ادیان سازماندهی شده نمی دانند، ممکن است رابطه خود را با خدا عميقا حس کنند.

ایرادی که بر این روابط شخصی به عنوان شاهدی برای وجود خدا وارد می شود آن است که این روابط، تجارب و احساسات ذهنی اند. تجارب شخص و احساساتی که از آن ها برمی آیند می توانند اصيل باشند بدون آن که چیزی خارج از ذهن شخص موجب پدید آمدن این تجارب گردد. برای مثال در فصل 3 ما در تجارب نزدیک به مرگ دقیق شدیم. این تجربه متداول که شخص از جسم جدا شده و در یک تونل به سمت نوری درخشنده در حال حرکت است بسیار واقعی به نظر می آید، هرچند که تحقیقات ثابت کردند که این تجارب توسط واکنش های شیمیایی در مغز به وجود می آیند. این توضیح می تواند تجارب عرفانی و دینی را نیز در برگیرد.

🔸لوب گیجگاهی و تجارب مذهبی و عرفانی

کسی که از رابطه شخصی خود با خدا میگوید معمولا از زبان استعاره و لغات مبهم استفاده می کند و ممکن است برای شما توضیح دهد که چگونه دعا کردن او را آرام تر می سازد یا این که خواندن آیه هایی از کتاب مقدسش، مو را به تن او سیخ می کند. برخی دیگر می گویند که چیزهایی دیده اند و یا صدای خدا را شنیده اند و یا به شکلی دیگر تجربه ای حسی داشته اند .

مسلما تأثيرات ادراکی دعا نبایستی حتما منشا غیر طبیعی داشته باشند و انسان های مذهبی تنها کسانی نیستند که ظاهرأ تجارب حسی پارانورمال دارند، این تجارب می توانند در محیط و شرایطی کاملا غیرمذهبی نیز رخ دهند. برای مثال بیماری های روانی و مواد مخدر و محرک می توانند باعث اختلال در کارکرد تجارب حسی گردند. در واقع سالیانی در از انواع خاصی از مواد توهم زا در مراسم مذهبی برخی از فرهنگ ها، استفاده می شده است.

تحقیقات و کشف های علمی اخیر باعث فهم بهتر برخی از واکنش های شیمیایی شده اند که مسئول به وجود آمدن تجارب مذهبی هستند. بخشی از این تحقیقات در مورد بیماران صرع لوب گیجگاهی بوده است. یک بیماری عصب شناختی که در آن بیمار علاوه بر حملات عصبی (صرع) و اختلالات احساسی، مکررا از توهمات دینی نیز رنج می برد. یک نتیجه گیری کلی که در این جا به دست می آید این است که اگرچه ممکن است یک شخص احساسات و تجارب شگفت آور داشته باشد؛ اما الزاما این ماوراء الطبيعه نیست که سبب به وجود آمدنشان شده و همان طور که می دانیم تجارب و احساساتی از این نوع می توانند منشأ کاملا طبیعی و قابل شرح داشته باشند.

🔸 چیزی را می بینید که دوست دارید ببینید

همان طور که در فصل سوم توضیح داده شد، مغز انسان به گونه ای ساخته شده که حتی در اصوات بی معنی نیز الگوها را شناسایی می کند. این الگوگرایی آن طور که تاریخ دان علم، مایکل شرمر می نامدش، نقش مهمی در وقوع تجارب مذهبی دارد. انسان هایی که در یک محیط مذهبی رشد می کنند، به طور کلی تجاربی خواهند داشت که بازتاب خواست های همان محیط است. این بدان معنی است که یک شخص مذهبی ممکن است یک تجربه حسی را پیغامی از طرف خدا بداند، اما شخصی دیگر بسته به انتظارات و تجاربش ممکن است همان تجربه را به یک شبح، شیطان، تلپاتی، ربوده شدن توسط آدم فضایی ها و یا توهم نسبت دهد.

این امر باعث به وجود آمدن یک چرخه پس خوری می شود. چرخه ای که در آن انسان ها چیزی را می بینند که می خواهند باور کنند و سپس این خیال، ایمان آن ها را تصدیق می کند. در حالی که این تصورات برای خود فرد به نظر عميقأ قانع کننده می آیند، در عین حال هیچ یک نمی توانند گواهی برای وجود خدا باشد.
فلسفه
■ #چرا_خدا_وجود_ندارد ■ فصل هفتم:من یک رابطه شخصی با خدا دارم؛ از این رو می دانم که وجود دارد دین برای برخی از مؤمنين بسیار شخصی و بر تمامی جنبه های زندگیشان تأثیرگذار است. هنجارها تا حد زیادی تحت تأثير اعتقادات و رسوم دینی قرار می گیرند و اکثر ادیان برای…
🔸 زحمت اثبات

علم در حال کشف و درک بیش تر زمینه های عصبی بسیاری از این تجارب مذهبی است. در عین حال نه از علم انتظار می رود و نه می تواند ادعاهایی را که بر اساس تجارب ذهنی یک شخص هستند رد کند. زحمت اثبات همیشه بر دوش شخص مدعی است و نه برعکس و به همین صورت برای این که بتوانیم رابطه شخصی یک فرد با خدایش را به عنوان مدرکی برای وجود خدا در نظر بگیریم، خود فرد می بایست این ادعا را با دلیل و مدرک ثابت کند.

برای مثال تصور کنید که کسی می گوید فرشته ای از بهشت برای ملاقات با او آمد و آن ها با هم چای نوشیدند. این یک ادعای پرانگاشت و بعید است و قبل از قبول آن، احتمالا خواستار گواه و مدرک خواهید شد: آیا کس دیگری فرشته را دید؟ آیا ردی از حضور خود باقی گذاشت؟ بدون گواه، توضیحی منطقی خواهد بود که در چهارچوب قوانین حاکم بر جهان بگنجد: یا دروغ می گوید یا دچار توهم شده و یا درباره آن اتفاق اشتباه می کند.

حال تصور کنیم که دو نفر دیگر ادعای مشابهی کنند، در حالی که یکی از آن ها متوهم شده ولی دیگری واقعا با یک فرشته ملاقات کرده است. بدون شاهد ما به عنوان شنونده نمی توانیم این دو داستان را از هم تمییز دهیم و دلیلی برای باور این داستان ها یا هر تجربه شخصی دیگری که ما در آن حضور نداریم نخواهیم داشت.

تجارب شخصی، ذهنی و در نهایت غیرقابل انکار هستند. ما نمی توانیم رؤیای دیگران را ببینیم و یا صداهای درون سرشان را بشنویم. اگر کسی ادعا کند که تجارب شخصی او بازتابی از واقعیت فیزیکی میباشند، می بایست آماده شود که از ادعای خود با شواهد مستند دفاع کند. تجارب ذهنی و شواهد داستان گونه برای اثبات وجود خدا کافی نیستند و به همین شکل خواست باور به چیزی دلیل بر واقعی بودن آن چیز نیست.

👤 #آرمین_نوابی
📚 #چرا_خدا_وجود_ندارد : پاسخ ساده
به 20 استدلال رایج درباره وجود خدا
■ فصل 7
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
#چرا_خدا_وجود_ندارد

■ فصل هشتم:بهتر است به خدا اعتقاد داشت تا اینکه اشتباه کرد و به جهنم رفت

در میانه قرن هفدهم، #بلز_پاسکال، ریاضی دان و فیلسوف فرانسوی، استدلالی را معرفی کرد که بعدها به نام شرط بندی پاسکال شناخته شد. در این استدلال او نتیجه می گیرد که اعتقاد به خدا از دید ریاضيات کم هزینه تر و کم خطرتر از اعتقاد نداشتن است. استدلال به شرح زیر بیان می شود:

. اگر شما به وجود خدا ایمان داشته باشید و او وجود داشته باشد، برای همیشه از پاداشی به نام
بهشت لذت خواهید برد.

. اگر شما به وجود خدا ایمان داشته باشید و او وجود نداشته باشد، هیچ اتفاقی برای شما نمی افتد.

. اگر شما به وجود خدا باور نداشته باشید و او وجود داشته باشد، برای همیشه در جهنم عذاب خواهید کشید.

. اگر شما به وجود خدا باور نداشته باشید و او وجود نداشته باشد، هیچ اتفاقی برای شما نمی افتد.

بر اساس این چهار انگاشت، پاسکال نتیجه گیری می کند که صلاح در آن است که به خدا ایمان داشته باشید. چراکه اگر وجود داشته باشد، پاداش جاودانه دریافت خواهیم کرد و اگر وجود نداشته باشد، ما چیزی از دست نداده ایم ولی در مقابل اگر به وجود او باور نداشته باشیم و خلافش ثابت شود، پی آمد آن دهشتناک خواهد بود.
بی شک پاسکال ریاضی دان با استعدادی بود و نقش مهمی در پیشرفت رياضيات داشت، اما شرط بندی پاسکال که به نام برهان دفع خطر احتمالی نیز شناخته می شود، به عنوان یک استدلال مذهبی به چند دلیل شکننده است. او مهم است که به خاطر داشته باشیم که این شرط بندی با اثبات ذات خدا همخوانی ندارد و اگر این موضوع را در نظر بگیریم که در این استدلال شانس نسبی وجود خدا در مقابل سوددهی قرار داده شده است، می شود نتیجه گرفت که در حقیقت این استدلال بیش تر از آن که وجود خدا را اثبات کند آن را رد می کند.

ثانيا شما باید محدودیت های این فرضیه ها را بشناسید. پاسکال برای دفاع از مسیحیت این برهان را مطرح کرد و خداهای دیگر ادیان را نادیده گرفت و این گونه انگیزه های خدا را با تعلیمات پایه ای الهيات مسیحیت یکسان پنداشت. اگر از چشم انداز تمامی ادیان به این استدلال نگاه کنیم کاملا از هم خواهد پاشید. در این شرط بندی چهار خروجی از دید ریاضیات تحليل شده اند. حال اگر ما در این معادله تمامی ادیان را اضافه کنیم شانس بهشتی شدن ما ناچیز خواهد شد.
فلسفه
■ #چرا_خدا_وجود_ندارد ■ فصل هشتم:بهتر است به خدا اعتقاد داشت تا اینکه اشتباه کرد و به جهنم رفت در میانه قرن هفدهم، #بلز_پاسکال، ریاضی دان و فیلسوف فرانسوی، استدلالی را معرفی کرد که بعدها به نام شرط بندی پاسکال شناخته شد. در این استدلال او نتیجه می گیرد…
🔹انتخاب خدای راستین

ادیان فراوانی در جهان وجود دارند که خیلی از آن ها تعليمات متناقضی نسبت به هم دارند. در اسلام و مسیحیت، این دو دین فراگیر، به وضوح گفته شده که برای رسیدن به رستگاری پرستش خدای راستین به همراه آئین مناسب و صحيح واجب است. در مسیحیت برای ورود به بهشت شخص باید با ایمان به مسیح به عنوان نجات دهنده، از گناهان رها شده و رستگار شود(یوحنا 36 - 18 : 3)، (دوم تسالونيكيان 10 - 6: 1)، (مکاشفه 8 :21 ).
و بر اساس آیاتی از قرآن سرنوشت غیر مسلمانان نیز جهنم خواهد بود (سوره آل عمران: آیه 85)، (سوره النساء: آیه 56)، (سورة المائده: آیات 72-73)، (سوره الأعراف: آیه 50)، (سوره الاسراء: آیات 98-97)، (سوره البينه: آیه 6).

پیام این آیات این است که تنها اعتقاد به خدا برای ورود به بهشت کافی نیست.
همچنین اگر شما خدای اشتباهی را بپرستید، حتی اگر دستورات دینتان را درست اجرا کنید، باز هم ممکن است جهنمی شوید. برای مثال اگر خدای مسیحیت یا یهودیت راستین باشد، تمامی مسلمانان، بودایی ها و هندوها بدون در نظر گرفتن آنکه چقدر دیندار بوده اند در آتش جهنم خواهند سوخت. در انجيل گفته شده:
"اما آنانی را که از شناختن خدا و پذیرش خدا و پذیرش نقشه نجات او توسط عیسی مسیح سر باز می زنند، به کیفر خواهند رسید و تا ابد از حضور خداوند دور خواهند ماند و هرگز شکوه و عظمت قدرت او را نخواهند دید" (دوم تسالونیکیان 1-9 : 8).
آیه های مشابهی نیز در قرآن وجود دارد: " و هرکس جز اسلام آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و وی در آخرت از زیانکاران است"(آل عمران : 85 ).
بر طبق بعضی از تفاسیر، این آیه ممکن است شامل یهودیان و مسیحیان نشود اما کسانی که پیرو ادیان ابراهیمی نیستند و وابستگی به دینی ندارند از (الخاسرين) زیانکاران خواهند بود. در مجموع چهل و پنج درصد جمعیت جهان در همین لحظه زیانکار می باشند. به یاد داشته باشیم که بعضی ادیان به مفهوم بهشت و جهنم اعتقاد ندارند. اگر خدای راستین برخاسته از دینی باشد که در آن باور به این نوع معاد وجود ندارد دیگر شرط بندی پاسکال بی فایده میشود.

در برهان پاسکال خدا مفهومی بسیار محدود و تعيين شده دارد. اگر هم خدایی وجود داشته باشد نمی شود به آسانی درستی پنداشت های پاسکال را قبول کرد. برای مثال چرا باید یک خدای قادر و بخشنده مخلوقات خود را تنها به خاطر بی ایمانی به جهنم روان کند؟ احتمال این که خدا مخلوقات خود را به خاطر شکاک بودن پاداش دهد به همین میزان است و نتیجتأ شرط بندی پاسکال از هم می پاشد.

علاوه بر این ها، اعتقاد به خدا تنها برای فرار از مجازات جهنم، اعتقادی پوچ و تهی است. مطمئنا یک خدای اعلم به آسانی می تواند نیرنگ را تشخیص دهد و تنها مؤمنين واقعی را پاداش دهد و نه کسانی را که از ترس پی آمدها او را پرستیده اند.

🔹زیان چیست؟


طبق گفته پاسکال شخص مؤمن ضرر نمی کند حتی اگر خدا واقعی نباشد. اما این گفته لزومأ صحيح نیست. ایمان به خدا می تواند برای بعضی ها هزینه های گزافی به همراه داشته باشد. برای مثال برخی از قدرتمندترین ملت های جهان، سیاست های کلان خود را براساس اعتقاد به خدا طرح می ریزند و همین طور دین عامل به وجود آورنده جنگ ها بوده و است و حقوق انسانی بعضی اشخاص و گروه ها به نام خداوند سرکوب شده و می شوند. زندگی میلیاردها انسان در سرتاسر این کره خاکی تحت تأثير اعتقادات دینی بوده و است. پذیرش کورکورانه ادعاها و تصمیم گیری با این باور که آن ها صحيح هستند، تنها به این امید که خدای منتخب ما وجود دارد و به ما پاداش خواهد داد، به نظر شرط بندی کم بنيه ای می آید، در حالی که هیچ گواهی این تصمیم را تأیید نمی کند و مخصوصا که ممکن است در نتيجه انتخاب ما انسان های واقعی رنج بکشند . . .

👤 #آرمین_نوابی
📚 #چرا_خدا_وجود_ندارد : پاسخ ساده
به 20 استدلال رایج درباره وجود خدا
■ فصل 8
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
2025/07/03 04:58:02
Back to Top
HTML Embed Code: