Telegram Web Link
منتشر شد.
«مدرنیته و جدایی نادر از سیمین»
🎙️

خیلی از متفکران برای توضیح جایگاه تاریخی ایران، از مفاهیم «سنت» و «مدرنیته» استفاده می‌کنند. سنت به چه معناست؟ آیا سنت فقط مجموعه اندیشه‌هایی را شامل می‌شود که چند صد سال از آن گذشته باشد؟ مدرنیته به چه معناست؟ آیا مدرنیته یک مجموعه‌ی منسجمی از اندیشه‌هاست که می‌توان کل آن را پذیرفت؟

در قسمت نهم مداخله، با زانیار ابراهیمی، مترجم و پژوهشگر فلسفۀ سیاسی، در این‌باره گفتگو کردیم.


لینک شنیدن شماره‌ی نهم:
https://modakheleh.yek.link

🔗در کست‌باکس، اسپاتیفای و اپل پادکست
نام «
پادکست مداخله»
را جست‌وجو کنید و ما را از آن‌جا بشنوید.
_____
@modakhelehpodcas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍61👎1👏1
🗯 چند وقت پیش یکی از دوستانم که توی یه مدرسه‌ای مباحث مرتبط با مطالعات تکنولوژی درس میده، بهم گفت که دو جلسه برم سر اون کلاس و یه خرده در مورد فلسفۀ تکنولوژی برای دانش‌آموزها حرف بزنم. من اطاعت امر کردم. توی کلاس تلاشم این بود که برای دانش‌آموزها این مطلب رو جا بندازم که تکنولوژی فقط یه «وسیلۀ صرف» نیست و نگاه ابزاری به تکنولوژی ما رو به فهم تکنولوژی نمی‌رسونه. نگاه ابزاری به تکنولوژی رو -که یه نگاه رایج دربارۀ تکنولوژیه- اینطور براشون توضیح دادم که عموماً تصور میشه وقتی انسان از کالسکه به ماشین رسید، از شمع به لامپ رسید و از شومینه به شوفاژ رسید؛ حضور تکنولوژی توی زندگی انسان پررنگ‌تر شد. خب تکنولوژی چه تأثیری روی زندگی انسان گذاشت؟ پاسخ اینه: زندگی رو راحت‌تر، سریع‌تر و پربازده‌تر کرد.

🗯 یعنی گویی ما اهدافی از قبل توی ذهنمون بوده و تکنولوژی اومده که ما رو راحت‌تر، سریع‌تر و پربازده‌تر به اون اهدافمون برسونه. در نتیجه اون چیزی که توی تکنولوژی حضور داره، فقط بازدهی و کارایی هست، هیچ ارزش یا متافیزیک یا هنجاری توی تکنولوژی تأثیر نداره. این ماییم که می‌تونیم از تکنولوژی استفادۀ خوب یا سوءاستفاده بکنیم. به این نگاه اصطلاحاً گفته میشه «نگاه ابزاری به تکنولوژی». یه مقدار که از این حرف‌ها زدم، طبق معمول خواستم از دانش‌آموزها بازخورد بگیرم که ببینم سوال و نکته‌ای دارن یا نه. توی بازخوردها به این نتیجه رسیدم که عموماً از حرف‌هام برداشت سیاسی شد. بعضی از دانش‌آموزها برای اینکه نشون بدن تکنولوژی صرفاً ابزار نیست، داشتن از این حرف میزدن که دولت‌ها و قدرت‌های سیاسی نمی‌خوان که ما توی آسایش باشیم و از حقیقت چیزی بفهمیم.

🗯 برای اینکه فضای ذهنی دانش‌آموزها رو از نگاه سیاسی دور کنم، براشون به عنوان نمونه توی گوگل به زبان فارسی و انگلیسی سرچ کردم بهترین راه‌های خودکشی چیه. نگاه ابزاری به گوگل یعنی اینکه گوگل صرفاً یه موتور جستجوئه و وقتی من چنین چیزی سرچ کردم، گوگل فارغ از همۀ ارزش‌ها و هنجارها باید به من اون چیزی رو که می‌خوام نشون بده؛ یعنی چند تا روش بهم معرفی کنه که چطوری خودکشی کنم. در حالی که توی نتایج گوگل یه چیز عجیب بود. اولین نتیجه‌ای که گوگل به ما نشون داد (هم فارسی و انگلیسی)، لینک سایت یه سرویس رایگان بود که 24 ساعته به آدم‌هایی که توی شرایط بد عاطفی هستن، خدمات مشاوره ارائه میده. وقتی داریم از دخالت ارزش‌ها و هنجارها توی تکنولوژی حرف می‌زنیم، این مورد یه مثال ملموس و دم دستیه.

🗯 بعد از اینکه کلاس تموم شد، با یکی از مسئولین مدرسه که توی کلاس نشسته بود، صحبت کردم که ببینم نظرش در مورد محتوای کلاس چطور بود. نظری که اون داشت، برام جالب بود. بعد از یه سری تعریف مقدماتی، بهم گفت بهتره که در مورد نظریات فلسفۀ تکنولوژی با بچه ها صحبت کنم. حرفش برای من خیلی جالب بود. اون دلش می‌خواست که دانش‌آموزها از هایدگر و لتور و فینبرگ و میچام و ژاک الول بشنون؛ و من دلم می‌خواست -تا اونجا که ممکنه- بدون اینکه اسمی از هیچ متفکری بیارم، به دانش‌آموزها نشون بدم که تکنولوژی صرفاً یه ابزار نیست و به همین دلیل به عنوان یه موضوع قابل بررسی توی علوم انسانی اهمیت داره. این اختلاف دیدگاه برای من از این جهت جالب بود که ما به چه دیدی به فلسفه نگاه می‌کنیم.

📢 توی جلسۀ بعدی سعی کردم آخر کلاس، برای دانش‌آموزها از این حرف بزنم که فلسفه و علوم انسانی به این معنا نیست که من بدونم کانت و ارسطو و دورکیم و ابن سینا چه چیزهایی گفتن. فلسفه به نظر من با یه درد شروع میشه. درد از این ناشی میشه که من می‌بینم یه چیزی توی زندگیم درست پیش نمیره، چرخ زندگیم یه مشکلی پیدا کرده و به همین دلیل با کارهای روزمره نمی‌تونم اون مشکل رو حل کنم. این درد می‌تونه یه درد شخصی باشه یا اجتماعی. به همین دلیل به نظرم فلسفه اول از همه با یه احساس درد شروع میشه و توی گام بعدی من باید ببینم متفکرهای بزرگ تاریخ چه دردی داشتن که چنین نظریات و نگاه‌هایی به جهان، انسان و تکنولوژی داشتن. وقتی که درد توی من نباشه، مواجهه‌م با فلسفه و علوم انسانی میشه مواجهۀ ویترینی؛ مواجهه از این جنس که من بلدم کلمۀ «گشتل» رو به کار ببرم، یه مقاله در مورد فینبرگ نوشتم، همچنین 12 تا نظریه در مورد تکنولوژی و نسبت آن با فرهنگ یاد گرفتم!

نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«بگو هر کی دلش می‌خواد با ما آشنا شه؛ جای ما توی کتابائه، نه پشت ویترین تاجر؛ خاطرات مائه که هنوزم توی خیابونائه؛ بلیت ماها رو نمی‌فروشن پشت باجه» (مهلکه / بهرام نورایی)

@philosophycafe
👍54👏2👎1
کاربرد یک واژه نامحدود است هرچند که ممکن است کاربرد‌های مشخص و از پیش تعیین شده‌ای داشته باشد ولی محدود به آن‌ها نمی‌شود. ما نمی‌توانیم تنها کاربرد تعیین شده را به تمامی موارد دیگر تعمیم دهیم و دچار مطلق‌گرایی شویم و از طرف دیگر نمی‌توان از نامحدودی کاربردها به نسبی‌گرایی در مفاهیم برسیم. کاربردهای مختلف یک چوب را در نظر بگیرید. چوپانی آن را شکسته است برای راندن گله خود. کوهنوردی از آن استفاده می‌کند برای بالارفتن از کوه. جوانی آن را می‌یابد و با آن رقص چوب انجام می‌دهد. هنرمندی آن را می‌یابد و با آن یک اثر هنری ایجاد می‌کند و در شبی تاریک قاتلی به واسطه آن چوب هنرمند را به قتل می‌رساند و آن چوب تبدیل به آلت قتاله می‌شود. واژه نیز چنین است. یک ابزار. ابزارهای فیزیکی ملموس هستند و ما تقریبا به راحتی آن‌ها را درک می‌کنیم اما ابزارهای غیرفیزیکی مانند واژه‌ها و نشانه‌ها خیلی ملموس نیستند و پذیرش ابزار بودن آن‌ها برای ما تا حدی سخت است.

#امید_نادری

@PhilosophyCafe ♨️
👍5
گروه بررسی‌های راهبردی میراث با همکاری خانه اندیشه‌ورزان برگزار می‌کند:

📣 نشست رونمایی و نقد گزارش "جدایی از دین در ایران و جهان"

👤 با حضور:
- دکتر علیرضا شجاعی زند
عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس

- دکتر احمد شکرچی
استاد جامعه شناسی گروه علوم اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی

حضور برای عموم آزاد است.

🗓 دوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳
🕝 ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۶:۳۰

📍خانه اندیشه‌ورزان:
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ولی عصر(عج) و برادران مظفر شمالی، پلاک ۹٠۷، ساختمان شمالی، طبقه دوم، سالن کنفرانس


🆔️ @mssinst

سایت | توییتر | اینستاگرام | ایتا | بله
👍1👎1😁1
🖋 اختلاف نظرهای جدی بر سر اینکه دقیقاً چه عواملی در پدید آوردن سرمایه‌داری نقشی محوری داشته‌اند این پرسش را پیش می‌کشد که «سرمایه‌داری چیست؟» این پرسش از برخی جهات پرسشی انحرافی است، از این منظر که بیش از آنکه چیزی را برای پژوهش آشکار سازد پنهان می‌سازد، زیرا محتوای سرمایه‌داری محتوایی پیچیده است که در مقابل هرگونه تعریف تک‌خطی مقاومت می‌کند. مواجهه با سرمایه‌داری به عنوان «تولید کالایی تعمیم‌یافته»، یا «انباشت رقابت‌آمیزِ سرمایه از رهگذر استثمار کار مزدی» یا «وابستگی بازار» در رابطه با برخی جنبه‌ها موفق به درک یک «هستۀ سخت» می‌شود که سرمایه‌داری پیرامون آن عمل می‌کند.

🖋 با این حال ... شبکۀ پیچیدۀ گسترده‌تری از مناسبات اجتماعی وجود دارد که فهم ما از سرمایه‌داری را بسی فراتر از آنچه در قالب عبارت‌های بالا درک می‌شود گسترش می‌دهد...
اینکه بگوییم سرمایه‌داری چه «هست»، همواره با این مخاطره همراه است که سرمایه‌داری را به یک چیز فروکاهیم؛ چیزی که معمولاً به مبهم ساختن پیوندهای چندگانه‌ای در جامعه می‌انجامد که حرکت سرمایه‌داری را تسهیل می‌کند و ساختار می‌بخشد و سرانجام حدومرزی برای بازتولید آن تعیین می‌کند. ... سرمایه «به عنوان یک چیز» اغلب به سادگی «سود» تلقی می‌شود، یا تل انباشته‌ای از پول، یا شاید سازوبرگی که وجودش مستقل از مناسبات اجتماعی وسیع‌تر است. بنابراین، مواجهه با سرمایه همچون صرف یک «چیز» اغلب به طبیعی و ابدی‌سازیِ سرمایه‌داری می‌انجامد.

📚 از کتاب «غرب چگونه حاکم شد؟»، نوشتۀ الکساندر آنیه‌واس و کرم نیشانجی اوغلو، ترجمۀ علیرضا خزائی 📚

@philosophycafe
👍41👎1
در شماره‌ی هشتم پادکست از چه منابعی کمک گرفتیم؟

«مداخله» را در کست‌باکس، اپل‌پادکست و اسپاتیفای بشنوید.

لینک شنیدن شماره‌ی هشتم:
https://modakheleh.yek.link

🔗در کست‌باکس، اسپاتیفای و اپل پادکست
نام «پادکست مداخله»
را جست‌وجو کنید و ما را از آن‌جا بشنوید.
_____
@modakhelehpodcast
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍41👎1
🖋 ما در فهم سرمایه‌داری همچون پیکربندیِ گسترده و، از نظر تاریخی، ویژه‌ای از مناسبات و فرایندهای اجتماعی، پیرو مارکس عمل می‌کنیم. این رویکردِ نسبتی-فرایندی به ما یاری می‌رساند که از خودبازنمایی‌های «انتزاعیِ یک‌سویه» از سرمایه‌داری فاصله بگیریم و به سمت کشف «صورت انضمامیِ سرجمع و زنده»ی «مناسبات اجتماعی مشخص» گام برداریم. برای مثال مشاهدات مارکس دربارۀ این که برخی مقوله‌ها (همچون سرمایه) ضرورتاً وجود مقوله‌های دیگر را پیش‌فرض می‌گیرند (مثل کار مزدی) به او اجازه داد که آرایشی از شرایط ساختاری استثمار و قدرت را کشف، واکاوی و نقد کند که شیوۀ تولید سرمایه‌داری را بازتولید می‌کند. این امر به ما چنین گوشزد می‌کند که دقیقاً به این علت که مناسبات اجتماعی تاریخاً خاص و برساخته‌شده هستند، می‌توان آن‌ها را دگرگون، ملغا و بازسازی کرد.

🖋 به همین ترتیب، تأکید بر فرایند همچنین شکلی از تاریخی‌سازیِ توسعۀ سرمایه‌داری را فرا‌می‌خواند که این توسعه را نه همچون موجودیتی ثابت، بلکه همچون چیزی می‌فهمد که مناسبات اجتماعی را مطابق با مسائل، چالش‌ها، مبارزات، تضادها، محدودیت‌ها و فرصت‌های مشخصِ تاریخی استحاله و بازپیکربندی می‌کند.
امیدواریم این تأکید بر فرایند به ما یاری رساند که بتوانیم از هر موضع جامعه‌شناختی یا سیاسی‌ای که در تاریخ یا جغرافیای سرمایه‌داری قایل به مرحله‌ای (یا مکانی) مشخص، در مقام «مرحله‌ای (یا مکانی) ناب»، «تیپی ایده‌آل»، «مرحله‌ای (یا مکانی) تغییرناپذیر» یا «بالاترین مرحلۀ آن»، است فاصله بگیریم.

📚 از کتاب «غرب چگونه حاکم شد؟»، نوشتۀ الکساندر آنیه‌واس و کرم نیشانجی اوغلو، ترجمۀ علیرضا خزائی 📚

@philosophycafe
👍5👎1
📜 هرودوتوس به تلویح می‌گوید که وقایع و دگرگونی‌های تاریخی جملگی با استناد به تصمیم‌های فردی و خباثت‌ها یا نزاع‌ها، یا با مداخله‌های ناگهانی و پیش‌بینی‌ناپذیر خدایان یا با بخت‌های تفسیرناپذیر تبیین نمی‌شود. برخی وقایع را قاعده‌مندی‌های عامی تبیین می‌کند که درباره‌ی انواع جوامع و درباره‌ی تأثیرات نهادهای اجتماعی و سیاسی در کنش افراد و درباره‌ی رابطه‌ی میان انسان‌ها و محیط‌شان وجود دارد.
----------------
📚 «اندیشه‌ی فلسفی در عصر باستان» از «ترنس اروین» با ترجمه‌ی محمدسعید حنایی کاشانی.
👍63
یلدا، یادآور این حقیقت است که حتی در طولانی‌ترین شب سال نیز، امید به طلوع خورشید وجود دارد. به امید روزهای هرچه روشن‌تر به سمت زمستانی می‌رویم که نوید پخته شدن دانه‌های جوان است در دل خاک. مبارک باشد این پایان و خجسته باد این آغاز
6👏6👍3
🗯 چند روز پیش قسمت اول پادکست «ماجرای مشروطه» رو با اجرای امیر خادمی گوش دادم. بعد از اعتراضات 1401 من بیشتر از قبل به اهمیت تاریخ و به خصوص تاریخ معاصر پی بردم. علت این پدیده هم این بوده که من با تحلیل‌های زیادی توی شبکه‌های اجتماعی مواجه شدم که یه نسبتی با رخدادهای اجتماعی و سیاسی و تاریخی داشت و احساس می‌کردم که چرا این‌ها اینقدر حرف‌های فضایی می‌زنن، چرا اینقدر تحلیل‌ها حفره داره و غیره. از این جهت فکر می‌کنم پادکست «ماجرای مشروطه» یکی از منابع خوب صوتی برای آشنایی با تاریخه. خادمی توی این قسمت دو تا دلیل ذکر می‌کنه که چرا بعد از حدود 120 سال لازمه که ما نگاهی دوباره به انقلاب مشروطه داشته باشیم و دوباره حتی دست به تاریخ‌نویسی بزنیم.

🗯 دلیل اول خادمی اینه که خیلی از منابع مربوط به انقلاب مشروطه دارای زبان سخت و قدیمی هستن و مخاطب امروزی نمی‌تونه به راحتی باهاشون ارتباط بگیره. توی نسل اول آثار مربوط به مشروطه میشه به کتاب‌های «تاریخ بیداری ایرانیان» نوشتۀ ناظم‌الاسلام کرمانی و «نهضت مشروطه» (نوشتۀ ادوارد براون) اشاره کرد. جفت این کتاب‌ها حالت خاطرات روزمره دارن. توی نسل دوم آثار مربوط به مشروطه میشه به کتاب‌های «تاریخ مشروطۀ ایران» (نوشتۀ احمد کسروی) و «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» (نوشتۀ مهدی ملک‌زاده) اشاره کرد. هم کسروی و هم ملک‌زاده زمانی که انقلاب مشروطه در جریان بود، توی سنین نوجوونی و جوونی بودن. عموماً این متن‌ها امروزه برای مخاطب قدیمی محسوب میشن و این دلیل اول خادمی برای تاریخ‌نویسی و تاریخ‌گویی مجدد دربارۀ مشروطه ست.

🗯 دلیل دوم خادمی که به نظرم مهم‌تر و جالب‌تره، اینه که گاهی اوقات افرادی که توی یه واقعه حضور دارن، از خیلی از ابعاد و نتایج و علل اون واقعه خبر ندارن و باید سال‌ها زمان بگذره تا ابعاد و نتایج و علل کشف‌نشده و پنهان اون واقعه آشکار بشه. مثلاً اون زمانی که نظام سرمایه‌داری توی اروپا داشت شکل می‌گرفت، کمتر کسی به این فکر می‌کرد که اندیشه‌های ریاضت‌طلبانۀ پروتستانتیسم یا حتی حکومت عثمانی ممکنه چه تأثیر مهمی روی تحولات آیندۀ اروپا داشته باشه، ولی قرن‌ها بعد پژوهشگرهایی اومدن و سعی کردن چنین ارتباطاتی رو بین پدیده‌های به ظاهر بی‌ربط برقرار کنن. این‌ها چیزهایی هست که سال‌ها بعد از خود واقعه معلوم میشه و این امکان وجود نداره از کنشگرهای توی صحنه انتظار داشته باشیم چنین تحلیلی به ما ارائه بدن.

🗯 نکتۀ دیگه‌ای که خادمی توی این پادکست توضیح میده اینه که نباید از انقلاب مشروطه (و هیچ پدیدۀ تاریخی دیگه) روایتی خطی که نشون‌دهندۀ درگیری بین خیر و شره داشت. تاریخ صحنۀ مبارزۀ خوب‌ها و بدها، خادم‌ها و خائن‌ها، دوگانه‌های اخلاقی دیگه نیست. نگاه‌های اخلاقی به تاریخ، بیشتر برای این مناسبه که قصۀ شب برای بچه‌هامون تعریف کنیم و یا فیلم حماسی بسازیم و باهاش ارضا بشیم. همچنین باید این رو هم در نظر داشته باشیم که بعضی از روایت‌های تاریخی اونقدر توی گوش ما تکرار شده که ما عادت کردیم تاریخ رو به اون سبک بشنویم. مثلا توی روایت جمهوری اسلامی بعضی از مهره‌های انسانی توی انقلاب مشروطه خیلی پررنگن؛ مصداق بارزش آیت‌الله بهبهانی هست. در حالی که میشه مشروطه رو طور دیگه‌ای روایت کرد که افراد و حتی عوامل غیرانسانی دیگه‌ای رو خیلی پررنگ کرد.

📢 خادمی توی قسمت اول روی یکی از عوامل غیرانسانی انگشت می‌ذاره: زمین. این رو باید در نظر داشته باشیم که وقتی در مورد انقلاب مشروطه حرف می‌زنیم، باید بدونیم که گذران اقتصادی جامعۀ اون زمان ایران بر پایۀ فروش نفت نبود؛ صنعت چندانی هم وجود نداشت. مهم‌ترین مؤلفۀ اقتصاد اون زمان در ایران کشاورزی بود. کشاورزی هم بر پایۀ زمین هست. پس برای اینکه چینش قدرت رو توی اون زمان به درستی تشخیص بدیم، باید ببینیم زمین توی اون زمان به چه صورتی تقسیم می‌شده و مبنای این تقسیم‌بندی چی بوده. از این جاست که متوجه میشیم چرا اینقدر وقف توی ایران زیاد بوده (مردم اینقدر مذهبی و عاشق چشم و ابروی روحانیت بودن؟!)، متوجه میشیم چرا سال‌ها قبل از مشروطه، نادرشاه به دنبال از بین بردن سیستم وقف بود، متوجه میشیم که توی جامعۀ پیشامدرن چه چیزی نقش قانون رو بازی می‌کرد، و از همه مهم‌تر اینکه چی میشه که در جابه‌جایی طبقاتی توی ساختار جامعۀ زمان قاجار، روحانیت به لحاظ اقتصادی رشد می‌کنه و بالا میاد.

نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«تا طلوع صبح بعد به اعتراف تابید؛ که خون خورشید رو ریختن غروب قبل؛ از زمین زرد شد نهال یخ؛ ولی تو خاک رو می‌خواستی واسه کِشت آزادی» (خون خورشید / سورنا)

@philosophycafe
👍5
اینم فال حافظ شب چله من
👍31👎1🔥1
📜 اکنون باید راحت‌تر دیده شود که چرا چنان که من پیشتر پیشنهاد کردم طبیعت‌گرایان حق داشتند از استدلال‌هایشان با توسل ساده به شهادتِ مشاهده دفاع نکنند. اگر آنان به مشاهدات بسیار دقیق توجه کرده بودند، بی آنکه به اصول طبیعت‌گرایانه‌ای تکیه کنند که برگرفته از مشاهده نیست، هرگز نظریه‌های علمی شکل نمی‌دادند. کسانی که به شیوۀ هومر به جهان می‌نگریستند سازگار کردن نگرششان با تجربه و مشاهده‌شان را آسان می‌یافتند. اگر من در طوفانی در دریا گرفتار شوم، شاید پوسیدوناس را آزرده‌ام و اگر برای او قربانی کنم باد متوقف می‌شود. اگر وزیدن طوفان پایان نمی‌یابد، باور من مردود نیست، چون من تبیین‌های دیگری آماده دارم. شاید پوسیدوناس خشمگین‌تر از آن بود که آرام بگیرد، یا قربانی من بسیار کوچک بود، یا خدای دیگری مداخله کرد، یا این طوفان خاص بی‌هیچ علت الهی خاصی «اکنون رخ داد». اگر من چنین نظری داشته باشم، رد کردن نظر من با مشاهده دشوار خواهد بود؛ در حقیقت من به خوبی می‌توانم ادعا کنم که مفروضات طبیعت‌گرا دربارهٔ قوانین عام ناقض شهادتِ مشاهده است.
📜 نگرشی ژرفکاوانه‌تر نسبت به مشاهده حاکی از آن است که استفادهٔ ما از مشاهده واقعاً متکی به آن گونه اصول نظری است که طبیعت‌گرایان کشف می‌کنند. ما مشاهده و آزمایش را آگاهی‌بخش می‌انگاریم چون انتظار داریم که اگر یک بار چیزی را مشاهده کرده‌ایم می‌باید قادر باشیم آن را باز در همان اوضاع و احوال مشاهده کنیم. برای ما کوشیدن در جهت تأیید آزمایش‌ها با تکرار آنها بی‌اهمیت خواهد بود، اگر با فرض جبرگرا/تعیین‌گرا نزد طبیعت گرایان موافق نباشیم، یعنی این فرض که روندهای طبیعی با قوانین عام منطبق است و استثناهای ظاهری این قوانین را باید با قوانین عام دیگری توضیح داد.
📜 اهمیت این فرض را هیوم (۷۶-۱۷۱۱) برجسته ساخت:
«عوام که امور را برحسب نخستین نمودهایشان فرض می‌کنند نامطمئن بودن وقایع را به چنین نامطمئن بودنی در علل منسوب می‌کنند چون وقایع اغلب علل را از تأثیرشان عاجز می‌سازند؛ گرچه آنها در کارشان با هیچ مانعی مواجه نمی‌شوند. اما فیلسوفان مشاهده می‌کنند که تقریباً در هر جزء طبیعت تنوعی گسترده از سرچشمه‌ها و مبادی مندرج است که به دلیل خُردی یا دوریشان پنهان‌اند و درمی‌یابند که دست کم ممکن است صورت متضاد وقایع از هیچ امر ممکنی در علت ناشی نشود، بلکه از عمل مرموز علل متضاد ناشی شود ... روستایی برای از کار افتادن ساعت دیواری یا جیبی دلیلی بهتر از آن در دست ندارد که بگوید ساعت به طور عادی درست کار نمی‌کند: اما هنرور این نیروی واحد را به آسانی در فنر یا آونگ درک می‌کند که همواره تأثیری واحد در کل دستگاه دارد؛ اما [اکنون] از تأثیر معمولش عاجز است، شاید به دلیل ذرات غباری که حرکت کلّ دستگاه را متوقف می‌کند.» /(کاوشی در خصوص فهم بشری)

📜 فیلسوفان دست به دامنِ تجربه‌شان از «تنوع گستردهٔ مبادی» در جایی دیگر در طبیعت می‌شوند تا مدلل سازند که هیچ بی‌قاعدگی حقیقی در این مورد نیست. اما آنان با این نحو استدلال کردن می‌پندارند که این مورد نیز مانند بقیهٔ طبیعت خواهد بود؛ آنان همین گونه از قاعده‌مندی را فرض می‌کنند که به نظر می‌آمد برای آن استدلال می‌کردند. آنان بنابراین نمی‌توانند برای پشتیبانی از نظرشان در این مورد دست به دامنِ مشاهده شوند؛ و عوام می‌توانند به درستی ادعا کنند که مشاهده باور آنان به بی‌قاعدگی را تأیید می‌کند.
📜 مفروضات جبرگرای طبیعت‌گرایی به تلویح بدان معناست که مشاهدهٔ نظام‌مند مهم است، تا آنجا که به ما در یافتن قوانین کلّی یا عام در روندهای طبیعی کمک می‌کند. اما مشاهدات ظاهراً خود نمی‌توانند از نگرش طبیعت‌گرا در برابر نگرش هومری حمایت کنند و لذا طبیعت‌گرایان به دفاع دیگری از نگرش‌شان نیازمندند.
--------------
📚 «اندیشه‌ی فلسفی در عصر باستان» از «ترنس اروین» با ترجمه‌ی محمدسعید حنایی کاشانی.
--------------
@PhilosophyCafe
👍4
🖋 در هر دو معنای سرمایه -به عنوان روابط اجتماعی و به عنوان فرایند- سخن گفتن از «سرمایه‌داری‌ها» معنی‌دارتر از سرمایه‌داری به نظر می‌رسد. در واقع ... تاریخ سرمایه‌داری تاریخی چندگانه و چندقطبی است که قابل فروکاست به یک فرایند یا رابطۀ اجتماعیِ تکین، حال هر چه می‌خواهد باشد، نیست. با این همه، ... سرمایه‌داری در عملکردش واجد وحدتی مشخص است که ما را ملزم می‌سازد در مطالعۀ شیوۀ تولید سرمایه‌داری، آن را همچون یک موضوع واکاوی فهم‌پذیر (هر چند متناقض) در نظر گیریم.
پرداختن به سرمایه‌داری مطابق با چنین شروطی -یعنی به عنوان یک کلیت اجتماعی متناقض- به ما کمک می‌کند که شیوه‌های متفاوتی را پیگیری کنیم که مناسبات چندگانۀ سلطه، انقیاد و استثمار از رهگذر آن‌ها در هم تنیده شده و یکدیگر را بازتولید می‌کنند.

🖋 بهترین راه فهم سرمایه‌داری فهم آن به عنوان مجموعه‌ای از پیکربندی‌ها، سرهم‌بندی‌ها یا مجموعه‌ای از مناسبات و فرایندهای اجتماعی است که پیرامون بازتولید نظام‌مندِ رابطۀ سرمایه جهت‌دهی شده‌اند، اما نمی‌توان سرمایه‌داری را -چه از نظر تاریخی و چه منطقی- صرفاً به آن رابطه فروکاست. ... بازتولید و انباشت رقابتی سرمایه از رهگذر استثمار کار مزدی، ... مجموعه‌ای گسترده از مناسبات اجتماعی تفکیک‌یافته‌ای را پیش‌فرض می‌گیرند که این بازتولید و انباشت را ممکن می‌سازند. این مناسبات می‌تواند صورت‌های متعددی به خود بگیرد، صورت‌هایی همچون دستگاه‌های قهری دولتی، ایدئولوژی‌ها و فرهنگ‌های رضایتمندی یا صورت‌های قدرت و استثمار همچون نژادپرستی و پدرسالاری که به شکی بلاواسطه در رابطۀ سادۀ سرمایه-کار مزدی وجود ندارد یا از آن مشتق نمی‌شود.

📚 از کتاب «غرب چگونه حاکم شد؟»، نوشتۀ الکساندر آنیه‌واس و کرم نیشانجی اوغلو، ترجمۀ علیرضا خزائی 📚

@philosophycafe
👍5
2025/07/14 22:24:21
Back to Top
HTML Embed Code: