Telegram Web Link
Photo from Omid
میتونید از سایت https://bazarketab.ir/ تا سقف یک میلیون تومان ۲۵۰ هزارتومان تخفیف بگیرید. حالا این مهم نیست، شما می‌تونید کتاب‌هایی با قیمت قدیم پیدا کنید. (گاهی تا هفتاد درصد از قیمت امروزشون کمتر هستند) هزینه پست هم رایگان است
در میان ملائکه هم کار در دست کسانی بود که شات و شوتشان بیشتر بود و در حقه‌بازی و دوز و کلک بیشتر دست داشتند و فقیر و فقرا و اشخاص کار کن و کم حرف عموما بغدادشان خراب و نهشان در گروی هشت و پُلشان آن‌طرف آب بود.

ص:۲۸

صحرای محشر

سید محمد علی جمال‌زاده

@PhilosophyCafe ♨️
😁2👍1
🖋 «امر بین‌المللی» هرگز وارد پیش‌فرض‌های نظری [رابرت] برنر [در توضیح پیدایش سرمایه‌داری] نمی‌شود ... .
خطای برنر این است که رابطۀ تکین استثمار بین ارباب و دهقان را پایه‌ای‌ترین و بنیادانگارترین مؤلفۀ شیوۀ تولید تلقی می‌کند که همچنین پایه‌گذار هستی‌شناسی بنیادی و سنگ بنای تحلیلی‌ای است که پژوهش‌های نظری و تاریخیِ متعاقب آن بر مبنایش برساخته شده‌اند. ...
[در تحلیل برنر] تکوین سرمایه‌داری به یک منطقۀ جغرافیایی تکین محدود می‌شود -مناطق روستایی انگلستان- که از [مناسبات] توسعه‌های بیناجوامعی فراتر از آن منطقه مصون است. ... [به همین دلیل تحلیل برنر] نمی‌تواند تبیین کند که چرا حضور گستردۀ کار مزدی آزاد به شکل صوری پیش از سدۀ شانزدهم (هم داخل و هم خارج از انگلستان) منجر به ظهور سرمایه‌داری نشد. ...
چنین درکی به شکلی اساسی باعث محدود شدن برداشت مستحکم‌تر مارکس از فرایند «انباشت بدوی» می‌شود که برنر و شاگردانش در تبیین خاستگاه‌های سرمایه‌داری برایش بار تحلیل زیادی قایل‌اند.

🖋 مارکس در فرازی مشهور می‌نویسد:
«کشف طلا و نقره در امریکا [در سده‌های شانزدهم و هفدهم توسط اروپاییان]، براندازی، برده‌سازی و به‌گورسپاری بومیان آن قاره در معادن، آغاز تسخیر و چپاول هندوستان، تبدیل افریقا به شکارگاهی برای شکار تجاری سیاه‌پوستان، همه مبشر سپیده‌دم سرخ‌فام عصر تولید سرمایه‌داری است. این روندهای سرشار از صلح و صفا والاترین فرازهای انباشت بدوی‌اند. ... فرازهای متفاوت انباشت بدوی را می‌توان در یک توالی کم و بیش زمانی به طور خاص به اسپانیا، پرتغال، هلند، فرانسه و انگلستان نسبت داد. در انگلستان این فرازهای متفاوت در پایان سدۀ هفدهم در مستعمره‌ها، قرضۀ ملی، نظام جدید مالیاتی و نظام حمایتی گمرکی نظام‌مندانه در هم ادغام می‌شوند. [از کتاب «سرمایه (جلد اول)»، نوشتۀ کارل مارکس]
در رویکرد مارکس، که از لحاظ زمانی و فضایی گسترده‌تر بود، تکوین سرمایه‌داری نه پدیده‌ای ملی که پدیده‌ای بیناجوامع بود.

📚 از کتاب «غرب چگونه حاکم شد؟»، نوشتۀ الکساندر آنیه‌واس و کرم نیشانجی اوغلو، ترجمۀ علیرضا خزائی 📚

@philosophycafe
👍61
یک نوع تشویش و قلقی بر کون و مکان استیلا یافته و لرزه بر اندام کونین افتاده است.

ص:۷۵

صحرای محشر

حضرت سید محمد علی جمال‌زاده

@PhilosophyCafe ♨️
🍓1
🗯 شروین وکیلی کتابی داره به اسم «بازی‌نامک» که سال 1395 توسط انتشارات شورآفرین منتشر شد. فصل دوم این کتاب برای کسایی که علاقه دارن که به صورت مقدماتی با گذشتۀ بُرد گیم (یا بازی تخته‌ای) آشنا بشن، شاید جالب به نظر برسه. امروز ما عموماً بُردگیم‌ها رو توی کافه‌ها می‌بینیم؛ یعنی بُردگیم امروزه به مجموعه‌‌ای تعلق داره که ما توی اون کلی نوشیدنی و غذاهایی می‌بینیم که اسم‌های خارجی دارن، معماری و چیدمانی مدرن می‌بینیم و همچنین آدم‌های جوون و نوجوونی رو می‌بینیم که لباس و کلام‌شون اصطلاحاً «غربی» به نظر می‌رسه. وقتی بُردگیم رو توی چنین بافتی از اشیا، افراد و اسامی می‌بینیم، احتمالاً این تصور برامون پیش میاد که بُردگیم یه چیز مدرنه؛ با قدمتی حدود 100 یا 200 سال. شاید جالب باشه براتون که بدونین عمر بُردگیم از عمر ادیان ابراهیمی هم بیشتره!

🗯 وقتی داریم در مورد بُردگیم حرف می‌زنیم، در واقع داریم در مورد مجموعه‌ای از قدیمی‌ترین اشیایی که از تاریخ باستان به جا مونده حرف می‌زنیم و وقتی داریم در مورد قدیمی‌ترین تمدن‌ها در تاریخ باستان حرف می‌زنیم، ذهن‌ها به سمت بین‌النهرین میره. از این بحث که قدیمی‌ترین تمدن بشری رو که ازش بقایایی کشف شده، باید بین‌النهرین بدونیم یا جیرفت (در کرمان) بگذریم. چیزی که امروز می‌دونیم اینه که اشیایی از بعضی از مناطق خاورمیانه کشف شده که ما امروز می‌دونیم این اشیا مربوط به یه بُردگیم میشه و قدمت این اشیا به حدود 2500 سال پیش از میلاد مسیح می‌رسه؛ یعنی 4500 سال پیش. ما داریم در مورد چه مناطقی حرف می‌زنیم؟ معروف‌ترین منطقه جایی هست به اسم «اور» (Ur) که متعلق به تمدن بابِلی بوده و در جنوب عراق امروزی هست.

🗯 دومین منطقه، مصر هست. سومین منطقه خورساباد هست که یه زمانی پایتخت تمدن آشور بود. خورساباد توی شمال عراق امروزی هست. چهارمین منطقه جیرفت کرمان هست و پنجمین منطقه «شهر سوخته» هست که توی استان سیستان و بلوچستان قرار داره. مثلاً توی جیرفت 5 تا تختۀ بازی کشف شده که سه تا از این تخته‌ها به شکل عقاب هستن، یکی‌شون به شکل انسان-عقاب هست و یکی‌شون هم بدون تزئینه. روی این تخته‌ها 20 تا خونه (مثل خونه‌های بازی شطرنج یا منچ) وجود داره. نکتۀ جالب کشفیات باستان‌شناختی اینه که دقیقاً بازی‌ای توی مصر کشف شده که همین ساختار رو داره، هر چند شکل و تزئیناتش متفاوته. اسم بازی مصری «آسِب» هست.

🗯 بازی صرفاً جنبۀ سرگرمی نداره؛ بازی یه مجموعه‌ای از عقاید رو همراه خودش حمل می‌کنه و به مخاطبش میده. به همین دلیل بازی ابعاد دینی، جادویی و سیاسی هم پیدا می‌کنه. مثلاً یکی از مصادیق این ابعاد بازی، نسبت اسلام با شطرنج و تخته‌نرد در طول تاریخه. مثلاً ابوحنیفه (پایه‌گذار مذهب حنفی و معروف به «امام اعظم») تخته‌نرد رو توی قرن دوم هجری حرام اعلام کرد. علت ابوحنیفه برای این نظر این بود که نرد شکل قمارگونه داره و ارتباط با جهان‌بینی مبتنی بر بخت و تصادف. ابوحنیفه در مورد شطرنج هم نگاهش منفی بوده، ولی اون رو ممنوع نکرد. مالک بن اَنُس (دومین امام از ائمۀ اهل سنت) هم شطرنج و هم نرد رو ممنوع اعلام کرد. شافعی (سومین امام از ائمۀ اهل سنت) در مورد شطرنج میگه که اگه به قمار منجر نشه، مشکلی نداره و در نهایت احمد بن حنبل (امام چهارم) همون قواعد فقه حنفی رو در مورد این دو بازی پذیرفت.

📢 به صورت خیلی جالبی، همین امروز که می‌خواستم توی کانال در مورد کتابی از شروین وکیلی بنویسم، فرصتی پیش اومد و ارائۀ وکیلی رو به صورت حضوری دیدم. سه تا نکته به نظرم می‌رسه که گفتم شاید بد نباشه در انتهای این یادداشت بهش اشاره کنم. نکتۀ اول اینکه وکیلی فارغ از عقایدش و صرفاً به عنوان یه انسانی که من امروز سه ساعت دیدمش، به نظرم آدم خوش‌مشرب و متواضعی اومد. همچنین این آدم دانش و اطلاعات عمومی خیلی خوبی هم داره. نکتۀ دوم اینکه من با ایران‌محوری (که ایشون هم بهش معتقده) هیچ‌جوره نمی‌تونم همدل باشم. واژۀ «ایران‌محوری» رو به تقلید از واژۀ «اروپامحوری» جعل کردم. من همونقدر با ایران‌محوری مخالفم که با اروپامحوری. و اما نکتۀ سوم! من اون‌جا آدم‌هایی رو دیدم که نمی‌تونم بگم خودشون رو «شاگرد» وکیلی می‌دونستن؛ شاید واژه‌های «مرید» یا «ستایشگر» بهتر این افراد رو توصیف کنه. مثلاً یکی‌شون به وکیلی گفت «خوشحالم که در دوره‌ای از تاریخ بشر زندگی می‌کنم که شما توش هستین.» با کمال احترام به عقاید همۀ دوستان و عزیزانم، من مشکل اصلی این مملکت رو اون آدمی نمی‌دونم که چهره‌ش توی ماه دیده شد؛ بلکه مشکل اصلی رو اون فرهنگی می‌دونم که باعث میشه افراد تصویر یه آدم رو توی ماه ببینن.

نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«این یه جنگه بین من و عقاید مردمم؛ من که از اول هم گفتم، بگو باورم کنن؛ اینا نمی‌خوان بفهمن من چی میگم، میگن پیچیده‌م؛ هول نشو، پاتو بردار از رو دُمم» (مهلکه / بهرام نورائی)

@Philosophycafe
6👍5
روزیکه مرا وصل تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید

ور بی‌تو بصحرای بهشتم خوانند
صحرای بهشت بردلم تنگ آید
👏5
تومنی یا من توام چند از دوئی
با توام من یا تومن یا من توئی
2👏2👍1
🖋 امری که برای ظهور مناسبات سرمایه‌داری [در سده‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی] از اهمیت زیادی برخوردار است، چرخش‌هایی در شکل‌های تولید بود که با ماهیت متغیر جنگاوری هم‌بسته بودند. مارکس از تأثیرات دگرگون‌کنندۀ فعالیت‌های نظامی بر مناسبات تولید آگاه بود و اشاره می‌کرد که وابستگی به کار مزدی نخست در ارتش‌ها بسط و گسترش یافت نه در «بخش‌های درونی جامعۀ بورژوایی». ... به طور مشخص، گسترش توانایی‌های ناوگان دریایی در توسعۀ مناسبات سرمایه‌داری نقش داشت، چرا که احیای زمین‌ها، قطع درختان، ساخت بنادر، حوض‌های شناور و کشتی‌ها همه و همه نیازمند عرضۀ مداوم و گستردۀ کارگران مزدی بود.
درست از همان نیمۀ نخست سدۀ شانزدهم حدود 16000 کارگر که در توپخانۀ دولتی ونیز مشغول به کار بودند، «بر اثر تقاضا برای کار مزدی یکپارچه منضبط می‌شدند.»

🖋 آرسناله نوو [= توپخانۀ جدید] (که در سال 1320 [میلادی] تأسیس شد) با ساخت کشتی‌های گالیِ رایج با استفاده از روش‌های خط تولید مونتاژی می‌توانست مدعی شود که یکی از «نخستین کارخانه‌های صنعتی مدرن اروپا» است که سابقه‌اش به چهار سده پیش از انقلاب صنعتی بازمی‌گردد. آرسناله نوو همچنین گفتارها و رویه‌های پیچیدۀ مدیریتی و حسابداری را به کار می‌گرفت که مطابق با سرمشق شکل‌های مدرنِ «مدیریت از طریق حسابداری» بودند. به همین دلایل، برخی از تاریخ‌دانان از توپخانۀ ونیزی با عنوان «سازمان دورگه» نام برده‌اند که شکل‌های سازمان‌یابی کار سرمایه‌داری و پیشاسرمایه‌داری را با هم ترکیب کرده بود؛ نوعی نمونۀ کوچک از توسعۀ مرکب. به همین منوال در آمستردام، بهره‌گیری گسترده از مزیت مقیاس، کشتی‌سازی هلند را به «پیش‌گام» شکل‌های مشخصاً «سرمایه‌داری تولید» بدل کرد.

📚 از کتاب «غرب چگونه حاکم شد؟»، نوشتۀ الکساندر آنیه‌واس و کرم نیشانجی اوغلو، ترجمۀ علیرضا خزائی 📚

@philosophycafe
👍32
آخوندی است مانند اغلب آخوندها همه ریش و پشم، لحم و شحم، گردن و شکم.

ص:۱۱۷

صحرای محشر

حضرت سید محمد علی جمال‌زاده

@PhilosophyCafe ♨️
😁8👍1👎1
🖋 تصحیح سوگیری اروپامحورِ نظریۀ اجتماعی موجود، محور اصلی رویکردی است که در معنایی گسترده رویکرد پسااستعماری خوانده شده است. ... ضروری است که بر سهم عظیم روش‌شناختی و نظری رویکرد پسااستعماری در مطالعۀ خاستگاه‌های سرمایه‌داری تأکید کنیم. در این رابطه، به طور ویژه تأکید بر دو عنصر اساسی رویکرد پسااستعماری از اهمیت فراوانی برخوردار است.
نخست، دانش‌پژوهان پسااستعماری تلاش کرده‌اند که با مرکززدایی از این ادعای اروپامحور که شکل‌های اجتماعی غربی و گفتمان‌های هم‌گام با آن به شکلی یک‌دست اموری جهان‌روا تلقی می‌شوند، اروپا را «محلی‌سازی» کنند. این مؤلفان با برجسته کردن این موضوع که مدرنیتۀ اروپایی به چه صورت همواره در تقابل با -و از طریق تابع‌سازی- یک «دیگری» غیرغربی قوام یافته است، نشان داده‌اند که رویه‌های استعماری چگونه عمیقاً در ساختارهای قدرت و هویت اروپایی جای گرفته‌اند.

🖋 بنابراین پسااستعمارگرایی، خاص‌بودگی بازنمایی‌های بدیل مربوط به مدرنیته‌های غیرغربی را در مرکز برنامۀ پژوهشی‌اش قرار می‌دهد. ...
دوم، پسااستعمارگرایی بر ناهمگونیِ توسعۀ اجتماعی و ناممکن بودن تحویل آن به شکل‌های منحصراً اروپایی تأکید می‌کند. متعاقباً، تاریخ نه جهان‌رواست و نه همگون، بلکه نشان از تفاوت، دورگه بودن و دوسویه‌گی -به اختصار، تکثر- دارد. پسااستعمارگرایی، به این معنا، همچنین در تلاش است تا تک خطی بودن زمان تاریخی را از جا به در کند و [به این ترتیب،] هرگونه امکان برداشت‌های قایل به مرحله‌بندی از توسعه را انکار می‌کند. این دو شاخص -تاریخی غیراروپامحور و چندراستایی- نقاط قوت اصلی رویکرد پسااستعماری‌اند. وعدۀ این رویکرد برای مطالعۀ خاستگاه‌های سرمایه‌داری در همین نقاط نهفته است.

📚 از کتاب «غرب چگونه حاکم شد؟»، نوشتۀ الکساندر آنیه‌واس و کرم نیشانجی اوغلو، ترجمۀ علیرضا خزائی 📚

@philosophycafe
👍4
۱. آتش بدون دود
نادر ابراهیمی

۲. معصومه شیرازی
محمد علی جمال زاده
۳.
👍1
🗯 الکساندر آنیه‌واس (استاد علوم سیاسی دانشگاه کانه‌تیکت) و کرم نیشانجی اوغلو (استاد مدعو دانشگاه وست مینستر) کتابی دارن به اسم «غرب چگونه حاکم شد؟» که در سال 2015 چاپ شد. عنوان فرعی کتاب اینه: «خاستگاه‌های ژئوپولتیک سرمایه‌داری». این کتاب رو نشر چرخ با ترجمۀ علیرضا خزائی منتشر کرده. کتاب تلاش کرده تا توسعۀ سرمایه‌داری رو از منظری غیر اروپامحور و به کمک نظریۀ توسعۀ ناموزون و مرکب توضیح بده. نویسنده‌های کتاب معتقدن که ما نمی‌تونیم سرگذشت توسعۀ سرمایه‌داری رو توضیح بدیم، مگر اینکه از رویکردی استفاده کنیم که هم ماهیت ژئوپولتیک داشته باشه و هم ماهیت جامعه‌شناختی. به همین دلیل، آنیه‌واس و نیشانجی اوغلو منتقد نظریه‌های مارکسیستی و جامعه‌شناسی کلاسیک هستن، چون این نظریه‌ها به «امر بین‌المللی» توجه کافی نداشتن.

🗯 نظریۀ توسعۀ ناموزون و مرکب رو لئون تروتسکی (فیلسوف و انقلابیِ مارکسیست) مطرح کرد. یکی از دغدغه‌های تروتسکی برای طرح این نظریه این بود که تروتسکی به این مشاهدۀ تجربی رسیده بود که عموماً نمیشه توسعه رو یه فرایند درون‌زا دونست؛ بلکه یه کشور توی مواجهه با کشورها و دولت‌های دیگه قرار می‌گیره و ازشون تأثیراتی می‌پذیره که به صورت خواسته یا ناخواسته اون کشور رو در مسیر توسعه قرار میده. تروتسکی از عبارت «تازیانۀ ضرورت بیرونی» برای توصیف این پدیده استفاده می‌کنه. مثال مهم این پدیده رو میشه رقابت‌های دولت‌های مطلقۀ اروپایی توی سده‌های شونزده تا هیجده میلادی دونست که این رقابت‌ها به همه‌شون فشارهایی وارد می‌کرد؛ بعضی از کشورهای اروپایی از این فشارها سود بردن (مثل بریتانیا و هلند) و بعضی‌ها ضربه دیدن (مثل اسپانیا و پرتغال).

🗯 آنیه‌واس و نیشانجی اوغلو توی این کتاب منتقد سه تا نظریه هستن: اولیش مارکسیسم سیاسی (از رابرت برنر) که خاستگاه سرمایه‌داری رو فقط به بریتانیا و اون هم روستاهای بریتانیا مربوط می‌دونه و به طور کامل ریشه‌های بین‌المللی سرمایه‌داری رو نادیده می‌گیره. دومی، نظریۀ پسااستعماری (از دیپش چاکرابارتی) که به شکلی غیرنقادانه تاریخ اروپایی رو پیش‌فرض می‌گیره و همچنان به «اسطورۀ اروپا» به عنوان یه «موجود استثنایی، دست‌نخورده و خودمختار» نگاه می‌کنه. سوم نظریۀ نظام جهانی (از امانوئل والرشتاین) که سرمایه‌داری رو اینقدر در طول تاریخ بسط میده که دیگه نمیشه این نظام اقتصادی رو یه پدیدۀ مدرن دونست.

🗯 توی مقدمۀ این کتاب یه تحلیل درخشان از نقاشی «سفیران» از هانس هولباین وجود داره که سال 1533 میلادی ترسیم شده. نویسنده‌ها با تحلیل این نقاشی می‌خوان به این نتیجه برسن که سرمایه‌داری فقط در صورتی می‌تونست توی سدۀ شونزدهم شکل بگیره که مجموعه‌ای از شرایط بین‌المللی دست به دست هم می‌دادن (این تحلیل رو می‌تونین اینجا و اینجا و اینجا ببینین). بالاتر گفتم که آنیه‌واس و نیشانجی اوغلو می‌خوان به دور از اروپامحوری خاستگاه‌های سرمایه‌داری رو توضیح بدن. ولی اروپامحوری یعنی چی؟ اروپامحوری از سه تا پیش‌فرض به‌هم مرتبط تشکیل میشه. پیش‌فرض اول «درون‌گرایی روش‌شناختی» هست که معتقده خاستگاه‌های مدرنیتۀ سرمایه‌داری محصول فرایندهای درون اروپاست و هیچ ربطی به بیرون از اروپا نداره.

📢 پیش‌فرض دوم «تقدم تاریخی» هست که معتقده تمایز تاریخی بین سنت و مدرنیته رو میشه تبدیل به جداسازی فضایی بین «شرق» و «غرب» کرد؛ شرق همون سنته و غرب همون مدرنیته. پیش‌فرض سوم «توسعه‌گرایی خطی» هست که معتقده تجربۀ اروپاییِ مدرنیته یه مرحلۀ جهان‌شمول از توسعه هست که همۀ جوامع باید اون رو بگذرونن. نویسنده‌ها با عبور از این پیش‌فرض‌ها به این موضوعات می‌پردازن که جوامع «شرقی» مثل امپراتوری مغول، امپراتوری عثمانی، «کشف» امریکا و غیره چطور به شکل‌گیری مدرنیتۀ سرمایه‌داری توی اروپا کمک کردن. به نظرم این کتاب روی موضوعی انگشت گذاشته که ما عموماً در ایران خیلی کم بهش پرداختیم. این یادداشت رو با جمله‌ای عجیب و مهم از لرد آکتون (فیلسوف انگلیسی قرن نوزدهم) به اتمام می‌رسونم: «تاریخ مدرن زیر اضطراب ناشی از فتح عثمانی‌ها آغاز شد.»

نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«هر بار گلوله کرد اُمیدو رنگ خون؛ می‌خورم به پوچ؛ پا میشم که بدونم زنده‌م؛ می‌خونم بدونی چی گذشت بهمون» (شب بیداری / سورنا)

@philosophycafe
👍6
🖋 ظهر 28 سپتامبر 1922، گروه کوچکی از مردان، زنان و کودکان در حال حمل اسباب و اثاثی که اجازه داشتند با خود ببرند کم‌کم در بارانداز نزدیک ساحل واسیلیوسکی اوستروف، در شمال غرب پتروگراد [سنت پترزبورگ] جمع شدند. ... تمام بعدازظهر و اوایل غروب که جمعیت صف بسته بود و انتظار می‌کشید، گ.پ.او (GPU) [ادارۀ سیاسی کشور]، پلیس مخفی و سازمان اطلاعاتی لنین، خونسرد و آرام سرگرم «کار خود» بود. وظیفۀ آن‌ها اخراج تقریباً 25 خانوادۀ روس بود. برگه‌ها را در سه نسخه پر کردند، کارمندان گمرک دنبال چیزهایی بودند که می‌شد ضبط کرد یا روی آن مالیات بست، پلیس لای موهای بچه‌ای را برای پیدا کردن جواهر گشت. خشونتی در کار نبود اما به درازا کشیدن تشریفات کارِ پلیس دست آخر تقریباً یک روز به برنامۀ سفر چهل و هشت ساعتۀ تبعیدی‌ها در کشتی آلمانی شهردار هاکن اضافه کرد.

🖋 کشتی دوم، پروس هم تقریباً همان تعداد مسافر داشت -بیشترشان نویسنده، فیلسوف و دانشگاهی با افراد خانواده- که شش هفتۀ بعد راهی شد. پراودا، روزنامۀ حزب کمونیست، خبر اخراج بخشی از روشنفکران را منتشر کرد. در دوران شوروی این رویداد دیگر حرف چندانی به میان نیامد. از این داستان استثنایی که به کشتی فیلسوفان معروف شد هر چه بیشتر می‌گذرد، در کمتر جایی صحبت آن به میان می‌آید. بی‌اعتنایی ما بیشتر به این دلیل شگفت‌آور است که خود لنین، رهبر بلشویک‌ها و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی، طراح اصلی این اخراج‌ها بود و اکثر قربانیان خود را به اسم انتخاب کرد.
تایمز هنگام گزارش این رویداد از ریگا [پایتخت لتونی] فقط نام چند تن از برجسته‌ترین قربانیان را ذکر کرد. این افراد عبارت بودند از نیکلای بردیایف، استاد برجستۀ فلسفۀ دین؛ میخائیل اوسورگین، نویسنده و روزنامه‌نگاری که در ایتالیا به عنوان مخبر خارجی معروف شد و پروفسور آلکساندر کیزیویتر، مورخ نامدار و پایه‌گذار حزب مشروطۀ دموکراتیکِ کادت که در سال 1917 سر ناسازگاری با لنین گذاشت.

📚 از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚

@philosophycafe
👍4
استاد مهراد بهار: پژوهشی در اساطیر ایران، جستاری در فرهنگ ایران
🗯 [سال 1922 لنین، رهبر شوروی، شخصاً فهرستی از 160 روشنفکر که اون‌ها رو عنصر «نامطلوب» می‌دونست برای تبعید از کشور تهیه کرد و این تبعید همون سال عملی شد]

🖋 آن زمان در روسیه تقریباً هیچ حرفی زده نشد. ظاهراً این ماجرا مردم وحشت‌زده را به سکوت واداشت. برای مثال کورنی چوکوفسکی که در شوروی داستان‌سرای مشهور کودکان شد با وجود آنکه چند تن از اعضای برجستۀ محفل ادبی او در پتروگراد [سنت پترزبورگ] از جملۀ این قربانیان بودند در خاطرات شخصی خود هیچ نگفته است. این ماجرا مایۀ ننگ بود. تبعیدیان از معروف‌ترین و فرهیخته‌ترین افراد روسیه بودند. آن‌ها کتاب‌ها و روزنامه‌هایی نوشته بودند که اکثریت میانه‌رو در سال 1922 همچنان می‌خواندند. در دانشگاه‌ها، نهادها و مدارسی تدریس کرده بودند که بلشویک‌ها و کادت‌ها هنوز فرزندان خود را به آن جا می‌فرستادند. آن‌ها که در دهۀ آخر دوران تزاری ذهن‌شان باز و در حرفه‌شان کارکشته شده بودند، در دانشگاه‌ها و روزنامه‌هایی که فضای آزادی را تجربه می‌کردند، گوی سبقت را از بقیه ربودند.

🖋 بسیاری معلم بودند و ده‌ها تن از آن‌ها مدیران رده‌بالای دانشگاه و به خاطر تخصص فنی و خدماتی که برای جامعه انجام می‌دادند افرادی متمایز محسوب می‌شدند.
«کشتی فیلسوفان» می‌گوید این فیلسوفان مجبور به ترک کشور شدند؛ در مجموع یازده فیلسوف به سبک و سیاق روسی تبعید شدند. آن‌ها منتقدان فرهنگی و متفکران دینی بودند. بردیایف صوفی‌مسلکی فردگرا بود؛ فرانک منتقد و استاد فلسفۀ دانشگاه؛ کارساوین نویسنده، معلم و مورخ هنر و اندیشه بود و یولی آیخنوالد مترجم شوپنهاور به زبان روسی و منتقد ادبی محبوب و پرکار. این متفکران با لنین از در مخالفت درآمدند و به آنی سرزمین مادری خود را از دست دادند چرا که متقاعد شده بودند روسیۀ نوین اگر در برنامۀ اصلاحات اجتماعی خود ارزش‌های اخلاقیِ مذهبی را پاس ندارد به بیراهه خواهد رفت.
تفکر آن‌ها عمدتاً محافظه‌کارانه و مذهبی بود اما محافظه‌کاری مذهبی تنها نوع نگاه به دنیا نبود که می‌بایست از روسیۀ شوروی رانده می‌شد.

📚 از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚

@philosophycafe
👍3
2025/07/09 10:53:49
Back to Top
HTML Embed Code: