Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره جامع مدیریت محصول ( از سری آموزشهای لینکدین)
قسمت : 18
عنوان: مثال های اجایل و واترفال در دنیای واقعی.
زبان: انگلیسی
018-Real world examples of Waterfall and Agile.srt
8.3 KB
زیرنویس انگلیسی قسمت 18 دوره جامع مدیریت محصول
دوره جامع مدیریت محصول ( از سری آموزشهای لینکدین)
قسمت : 18
عنوان: مثال های اجایل و واترفال در دنیای واقعی.

قسمت اول:
در جلسه قبل یاد گرفتیم که توسعه نرم‌افزاری Agile یک روش برای به کارگیری طرز فکر چابک در توسعه نرم‌افزار درون یک شرکت است. حالا، وقتی این روش را درون محیط توسعه به کار می‌گیریم، واقعا به چه شکلی درمی‌آید؟ کار روزمره با این روش چطور است؟

فرض کنید در یک شرکت پخش موسیقی کار می کنیم و تشخیص داده ایم که مهم ترین قابلیت برای کاربران، امکان ساختن لیست پخش (playlist) است. بنابراین، با استفاده از روش توسعه Agile، می توانیم همه را در یک اتاق جمع کنیم: مهندسان، طراحان و ما، مدیران محصول. با هم می توانیم روی هسته اصلی ویژگی های ساخت لیست پخش و الزامات آن تصمیم گیری کنیم.

با صحبت با طراحان و مهندسان، می توانیم با اطمینان نسبی بگوییم که ابتدایی ترین نیاز برای ساختن قابلیت لیست پخش، اضافه کردن مجموعه ای از آهنگ ها به لیستی به نام "پلی لیست" است. با این دانش، مهندسان می توانند پیش بروند و شروع به توسعه پایگاه داده ای کنند که می دانیم برای ساختن قابلیت لیست پخش به آن نیاز داریم.

در همین حال، طراح و ما، مدیران محصول، می توانیم دور هم جمع شویم و در مورد نحوه عملکرد لیست های پخش، ظاهر آنها و حس و حال آنها درون برنامه صحبت کنیم. ما، مدیران محصول و طراحان، می توانیم چند طرح اولیه (wireframe) بالقوه ایجاد کنیم. طراحان می توانند آنها را بسیار زیبا کنند. می توانیم آنها را با کاربران تست کنیم و بر اساس بازخورد کاربران تغییراتی ایجاد کنیم. می توانیم این فرآیند را چند بار تکرار کنیم، در حالی که مهندسان روی پایگاه داده کار می کنند.

کانال آموزش دوره جامع مدیریت محصول 

@ProductManagementCourses
دوره جامع مدیریت محصول ( از سری آموزشهای لینکدین)
قسمت : 18
عنوان: مثال های اجایل و واترفال در دنیای واقعی.

قسمت دوم:
تا زمانی که طراحی و ظاهر عالی و برای ارائه آماده شود، مهندسان می توانند آن را درون برنامه قرار دهند، زیرا آنها کار با پایگاه داده را به پایان رسانده اند. حالا که مهندسان با بخش پشتیبان (backend) و پایگاه داده کار خود را تمام کرده اند، شروع به پیاده سازی عملکرد واقعی لیست پخش در برنامه می کنند.

سپس، مدیر محصول و طراح می توانند به سراغ کاربران بروند و در مورد ویژگی های بعدی که باید ساخته شوند صحبت کنند و سپس کل فرآیند را دوباره شروع کنند. بنابراین، در حالی که مهندسان در حال پیاده سازی این ویژگی در برنامه هستند، ما، مدیر محصول و طراحان، می توانیم با کاربران دیگر صحبت کنیم و به معیارها (metrics) نگاه کنیم تا تصمیم بگیریم که ویژگی بعدی چه باشد. سپس دوباره سراغ ساخت طرح های اولیه و طراحی می رویم و بازخورد بیشتری از کاربران دریافت می کنیم و دوباره کل چرخه را تکرار می کنیم.
وقتی شرکت ها از روش توسعه Agile استفاده می کنند، معمولا همه افراد در ارتباط و همکاری بسیار نزدیکی قرار دارند. مهندسان، طراحان و مدیران محصول معمولا در یک اتاق یا دفتر هستند و همیشه با هم صحبت می کنند. اما در مورد Waterfall چطور؟ چه زمانی این روش مفید است؟ و نمونه هایی از کاربردهای مفید آن چیست؟

خب، به سیستم عامل های کامپیوتر خود مانند مایکروسافت ویندوز یا مک او اس ایکس فکر کنید. این سیستم عامل ها دارای هزاران ویژگی هستند. انتخاب چند ویژگی مجزا از هم کار بسیار سخت و دشواری خواهد بود. همه این ویژگی ها به یکدیگر وابسته هستند و نمی توانید فقط چند مورد را برای عموم منتشر کنید.

نمونه دیگری از کاربرد Waterfall که نسبت به Agile کمی مفیدتر است، در نرم افزارهای کاربردی حیاتی مانند سیستم های ترمز یا کنترل موتور در خودروها است. فکر می کنید که استفاده از توسعه Agile و توسعه تنها چند ویژگی در یک زمان برای سیستم ترمز خودرو ایده خوبی است؟ قطعا نه!

حالا به خارج از نرم افزار چطور؟ Waterfall در جاهای دیگری هم کاربرد مفیدی دارد. تصور کنید در حال ساخت یک آسمان خراش هستیم. فکر می کنید بخواهیم پنج طبقه را به طور همزمان بسازیم و سپس تعدادی از افراد را در آن قرار دهیم و ببینیم که آیا همچنان پابرجا است؟ احتمالا نه. ما قصد داریم همه ۱۰۰ طبقه را با هم بسازیم و این کار را بر اساس مشخصاتی که از ابتدا می دانیم همه چیز مورد نیاز را دارد انجام می دهیم.

وقتی از فرآیند توسعه نرم افزار Waterfall استفاده می شود، تیم به اندازه تیمی که از فرآیند توسعه نرم افزار Agile استفاده می کند، همکاری نزدیکی ندارد. تیم تحقیقات و نیازمندی های محصول می تواند در یک شهر، طراحان در شهر و منطقه زمانی دیگر و توسعه دهندگان در یک شهر و منطقه زمانی کاملا متفاوت باشند. دلیل این امر این است که همه چیز از قبل تعریف شده و از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود و هیچ چیز تغییر نمی کند.

بنابراین، امیدوارم همه درک مناسبی از تفاوت های Agile و Waterfall و نمونه های واقعی از کاربردهای آنها داشته باشند. در جایگاه شما به عنوان یک مدیر محصول، بیشتر روی Agile تمرکز خواهید کرد، اما فکر نکنید که Waterfall کاملاً بی فایده است، زیرا اینطور نیست.

اصطلاحات:
Lean mindset (ذهنیت ناب یا طرز فکر چابک):
رویکردی برای به حداقل رساندن اتلاف و به حداکثر رساندن ارزش در یک فرآیند است.

* User feedback (بازخورد کاربر):
اطلاعاتی است که کاربران در مورد تجربه خود با یک محصول یا سرویس ارائه می دهند.
* Wireframe (طرح اولیه):
یک چارچوب بصری ساده از یک صفحه نمایش یا ویژگی است که بر روی چیدمان و عملکرد تمرکز دارد.
* Backend (بخش پشتیبان):
بخشی از یک برنامه که با کاربر نهایی تعامل ندارد و وظایف اصلی را انجام می دهد.
* Metrics (معیارها):
داده های قابل اندازه گیری که برای ارزیابی عملکرد یک محصول یا سرویس استفاده می شود.
* Mission-critical software applications (نرم افزارهای کاربردی حیاتی):
نرم افزارهایی که عملکرد صحیح آنها برای ایمنی و یا موفقیت یک سازمان یا سیستم ضروری است.
* Spec (مشخصات):
یک سند دقیق که تمام الزامات و ویژگی های مورد نیاز برای یک محصول یا پروژه را شرح می دهد.

کانال آموزش دوره جامع مدیریت محصول 

@ProductManagementCourses
Channel name was changed to «آموزش جامع مدیریت محصول»
سلام دوستان عزیز

ما تصمیم گرفتیم جهت یکپارچگی آموزش، دوره مدیریت محصول ریفورج را به این کانال منتقل کنیم و کانال دوره ریفورج به عنوان کانال پشتیبان این کانال اصلی می باشد.

ممنون که همراهمون هستید❤️
قسمت اول از مجموعه آموزش های #ریفورج

#مبانی_مدیریت_محصول
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
01. The Product Development Pillars
قسمت1: ستون‌های توسعه محصول

#product_management_foundation
#Introduction
#ProgramPreview

کانال آموزش جامع مدیریت محصول - دوره ریفورج

@ProductManagementCourses
01. The Product Development Pillars
قسمت1: ستون‌های توسعه محصول

بخش اول:

وقتی کار جدیدی را شروع می‌کنیم، اکثر ما نیاز داریم قبل یا در طول چند سال اول کار، مجموعه‌ای از مهارت‌های اساسی را به دست آوریم. برای مثال، پزشکان باید از دانشکده پزشکی فارغ‌التحصیل شوند و مدرک دکترای پزشکی (MD) بگیرند، سپس برای کسب تجربه در یک تخصص پزشکی، برنامه رزیدنتی چند ساله را تکمیل کنند. بعد از آن، آن‌ها به آموزش تخصصی خود در فلوشیپ ادامه می‌دهند. این الگو در مورد بسیاری از مشاغل دیگر مانند روانشناسی، مهندسی، حقوق یا بانکداری نیز صادق است. آن‌ها با آموزش رسمی شروع می‌کنند، سپس به سمت موقعیت‌های کارمندی (همکار) پیشرفت می‌کنند و رشد و آموزش خود را از طریق راهنمایی ادامه می‌دهند.

با این حال، مدیریت محصول یک مسیر شغلی جدیدتر از پزشکی، حقوق و بانکداری است. در نتیجه، مسیر مشخصی برای کسب مهارت‌ها و دانش مورد نیاز برای تبدیل شدن به یک مدیر محصول موثر وجود ندارد. هیچ مدرک یا گواهینامه استانداردی وجود ندارد که مدیران محصول قبل از شروع کارشان دریافت کنند. تعداد کمی از بوت‌کمپ‌ها و گواهینامه‌های موجود با هدف کمک به شما برای به دست آوردن شغل مدیریت محصول طراحی شده‌اند و کمتر به شما یاد می‌دهند که چگونه در این نقش موفق شوید.

زمانی که مدیران محصول کار خود را شروع می‌کنند، آموزش سنتی ناکافی است. منابع آنلاین در سراسر اینترنت پراکنده هستند، اما اغلب برای تجربیات فردی بیش از حد خاص هستند یا سعی می‌کنند الگوهای یکسانی را ارائه دهند که ممکن است در تمام موقعیت‌های مختلفی که مدیران محصول با آن مواجه می‌شوند، کاربرد نداشته باشد.

علاوه بر این، شرکت‌های کمی برنامه‌های کارآموزی ساختاریافته ارائه می‌دهند. حتی زمانی که چنین برنامه‌هایی ارائه می‌دهند، به نظر می‌رسد آن‌ها برای قرار گرفتن در معرض نقش مدیریت محصول کافی نیستند. در سه ماه، اکثر کارآموزان فقط شروع به درک سازمان، مشتریان و مدل کسب و کار می‌کنند و اغلب پروژه‌هایی به آن‌ها اختصاص داده می‌شود که اولویت ندارند.

تنها تعداد معدودی از شرکت‌های فناوری بزرگ برنامه‌های آموزشی رسمی را برای نقش‌های تمام‌وقت ارائه می‌دهند، برای مثال، شرکت‌های بزرگی مانند گوگل و دراپ‌باکس برنامه آموزشی ساختاریافته‌ای برای مدیران محصول جدید دارند. آن‌ها به مدیران محصول جدید، مربیان اختصاصی، گروهی از همکاران، محتوا و فرصت‌های متنوعی برای ساخت و راه‌اندازی ویژگی‌ها ارائه می‌دهند، از بهینه‌سازی ویژگی‌های موجود گرفته تا ساخت ویژگی‌های جدید یا مشارکت در تلاش‌های توسعه محصول بزرگ‌تر. با این تجربه ساختاریافته، مدیران محصول جدید به سرعت مهارت‌ها و چارچوب‌های لازم برای اثربخشی در طیف وسیعی از پروژه‌ها را یاد می‌گیرند و مسیر شغلی آن‌ها را سریع‌تر می‌کند. اما این محیط‌ها استثنا هستند.

در واقع، مدیران محصول جدید اغلب در سازمان‌هایی با زمان و منابع محدود برای سرمایه‌گذاری در توسعه خارج از الزامات نقش و پروژه‌هایشان کار می‌کنند. به همین دلیل است که بسیاری از شرکت‌های کوچک، مدیران محصول بی‌تجربه را استخدام نمی‌کنند، زیرا می‌دانند که نمی‌توانند در توسعه و آموزش آن‌ها سرمایه‌گذاری کنند. جویانا ژانگ، رئیس سابق محصول در Airbnb، به اشتراک می‌گذارد که Airbnb برای سال‌های زیادی مدیران محصول جدید استخدام نمی‌کرد، زیرا می‌دانستند که نمی‌توانند آن‌ها را آموزش دهند.

کانال آموزش جامع مدیریت محصول


@ProductManagementCourses
01. The Product Development Pillars
قسمت1: ستون‌های توسعه محصول

بخش دوم:

به عنوان یک مدیر محصول جدید، زمانی که برنامه آموزشی منظم و جامعی را طی نمی‌کنید، با سه چالش رایج در دوران حرفه‌ای خود روبرو می‌شوید.

اولین مورد این است که شما فقط مهارت‌هایی را یاد می‌گیرید که مرتبط با پروژه‌هایتان هستند. این موضوع مشکل‌ساز است، زیرا مدیریت محصول ذاتا چندبعدی است. وقتی تنها منبع یادگیری شما پروژه‌های قبلی باشد، ممکن است متوجه شوید که تنها یک جنبه از مجموعه مهارت‌های مدیریت محصول را می‌سازید، نه کل آن را. بنابراین، زمانی که در موقعیت متفاوتی قرار می‌گیرید، مانند یک نوع پروژه متفاوت در همان شرکت یا تلاش برای انتقال به یک شرکت دیگر، ممکن است ندانید چگونه با آن برخورد کنید، زیرا قبلاً هرگز آن را انجام نداده‌اید. این می‌تواند منجر به کاهش اعتماد به نفس شود، زیرا هر بار که یاد می‌گیرید کاری را انجام دهید، پروژه بعدی نیاز به شروع از صفر دارد. به عنوان مثال، تصور کنید که شما مدیر محصول در Airbnb هستید و روی بهبود الگوریتم جستجوی ملک کار می‌کنید. برای اجرای این قابلیت، ممکن است مجبور شوید تحلیل‌های کمی زیادی انجام دهید و برای پیاده‌سازی الگوریتم، با یک مهندس همکاری نزدیکی داشته باشید. با این حال، پروژه بعدی شما ممکن است نیاز به بازطراحی جریان پرداخت Airbnb داشته باشد، به این معنی که باید با طراحان برای ساخت نمونه‌های اولیه و اجرای تست‌های قابلیت استفاده همکاری کنید. تجربه قبلی شما در زمینه تحلیل داده به شما در اجرای این پروژه کمکی نمی‌کند، بنابراین ممکن است احساس کنید که از نقطه صفر شروع می‌کنید.

دومین چالشی که زمانی که مدیران محصول جدید آموزش رسمی دریافت نمی‌کنند، با آن روبرو می‌شوند این است که یادگیری بهترین شیوه‌ها و چارچوب‌های اساسی مدیریت محصول موثر، زمان بیشتری می‌برد. اغلب مدیر و تیم‌های شما، مشغله زیادی داشته و زمان آن‌ها تحت فشار است. بنابراین، آن‌ها اغلب رویکردی مستقیم‌تر را در پیش می‌گیرند و به جای آموزش دادن شما، به شما می‌گویند چه کاری باید انجام دهید. مسئولیت بر عهده شماست که با تکرار فراوان، الگوهای حاکم بر مدیریت محصول را یاد بگیرید. با ادامه مثال Airbnb، همانطور که سعی می‌کنید نحوه همکاری با طراحان برای ساخت نمونه‌های اولیه را یاد بگیرید، ممکن است برای کمک به مدیر خود مراجعه کنید. اگر آن‌ها با پروژه‌های دیگری مشغول باشند، ممکن است بازخورد دقیقی در مورد نحوه بهبود آن نمونه اولیه خاص ارائه دهند، اما ممکن است زمان و انرژی کافی برای آموزش بهترین شیوه‌های نمونه‌سازی به شما نداشته باشند. در عوض، باید چندین پروژه مختلف را با کار نمونه‌سازی طی کنید تا الگوهای همکاری خوب با طراح و ساخت نمونه‌های اولیه باکیفیت را درک کنید.


کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
01. The Product Development Pillars
قسمت1: ستون‌های توسعه محصول


بخش سوم:

سومین چالش این است که وقتی درگیر جزئیات هستید، همیشه نمی‌توانید تصویر کلی را ببینید. زمانی که شما سال اول خود را به عنوان مدیر محصول صرف یادگیری اصول اولیه نقش خود می‌کنید، همیشه توانایی عقب‌نشینی و نگاه کلی را ندارید. دیدن اینکه چگونه قابلیت شما به اهداف سازمان و تیم منجر می‌شود یا اینکه چگونه با اهداف و پروژه‌های سایر تیم‌ها مرتبط است، دشوار است. در این سناریو، شناسایی و برنامه‌ریزی برای وابستگی‌های احتمالی و برقراری ارتباط و همکاری با تیم‌های مرتبط، سخت می‌شود.

این موقعیت‌ها نشان می‌دهند که در حالی که بدون یک برنامه آموزشی منظم، تبدیل شدن به یک مدیر محصول عالی غیرممکن نیست، یادگیری مهارت‌های اساسی مدیریت محصول می‌تواند در تسریع مسیر رشد شما نقش اساسی داشته باشد. شرکای برنامه ما، آناند سوبرامانی، معاون ارشد محصول در پات و جویانا ژانگ، معاون محصول در وب‌فلو، نیاز به آموزش مدیریت محصول به صورت ساختاریافته و جامع را که برای همه قابل دسترس باشد، تشخیص دادند و این برنامه را برای پر کردن این خلأ توسعه داده‌اند. هم آناند و هم جِی-زی، بیش از 15 سال سابقه به عنوان رهبران محصول و مربیان در شرکت‌های چند میلیارد دلاری مانند زنگا، گوستو، دراپ‌باکس، پایلوت، وب‌فلو، ایربی‌ان‌بی و وی‌ورک دارند. آن‌ها تعداد بی‌شماری مدیر محصول جدید را در این شرکت‌ها مدیریت و آموزش داده‌اند. در حالی که مدیریت محصول یک نقش چندبعدی است که می‌تواند در سازمان‌ها و حتی تیم‌های مختلف بسیار متفاوت به نظر برسد، آناند و جِی-زی این برنامه را بر چهار ستون متمرکز کرده‌اند که برای اکثر مدیران محصول جدید در سراسر سازمان‌ها اساسی هستند. ستون اول اعتبارسنجی فرصت، دوم طراحی، سوم توسعه و چهارمین راه‌اندازی و تکرار است.

به عنوان یک مدیر محصول در اوایل دوران حرفه‌ای، بیشتر پروژه‌های شما بر روی ویژگی‌های محصول متمرکز خواهند بود. بنابراین، در این برنامه، ما رویکردی مبتنی بر ویژگی برای این فرآیند در نظر خواهیم گرفت. با این حال، این ستون‌ها برای همه چیز، از به‌روزرسانی‌های کوچک ویژگی‌ها گرفته تا توسعه محصول بزرگ، قابل اجرا هستند. به همین دلیل است که تسلط بر آن‌ها در اوایل کار، رشد شغلی شما در مدیریت محصول را سرعت می‌بخشد. بیایید نگاهی به معنای هر یک از این ستون‌ها در هنگام کار بر روی ساخت ویژگی‌ها بیندازیم.


کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
01. The Product Development Pillars
قسمت1: ستون‌های توسعه محصول

بخش چهارم:

اولین ستون، اعتبارسنجی فرصت‌های ویژگی است.
قبل از نوشتن مشخصات ویژگی یا هر کد [برنامه‌نویسی]، مدیران محصول باید تصمیم بگیرند چه چیزی را بسازند و بررسی کنند که آیا این کار برای کاربران و کسب و کارشان ارزش ایجاد می‌کند یا خیر. به عنوان مثال، یک مدیر محصول در فیگما، محصولی برای همکاری در طراحی را در نظر بگیرید که مسئول ساخت ویژگی‌های همکاری جدید است. کار مدیر محصول این است که فرصتی را برای بهبود همکاری شناسایی کند و این کار را به گونه‌ای انجام دهد که نه تنها مشکل معناداری برای کاربر حل کند، بلکه برای کسب و کار هم ارزش ایجاد کند و با استراتژی شرکت همسو باشد.

بنابراین، فرض کنید مدیر محصول از تیم پشتیبانی مشتری شنیده که برخی از کاربران می‌خواهند امکان واکنش سریع به نظرات در فیگما را داشته باشند.
مدیر محصول به جای اینکه صرفا سراغ ساخت آن برود، این فرصت را با انجام مصاحبه با انواع مختلف کاربران فیگما تایید می‌کند و مشخص می‌کند که آیا این یک مشکل گسترده برای کل کاربران فیگما است یا خیر. همچنین ارزیابی می‌کنند که چگونه این ویژگی می‌تواند ارزش تجاری ایجاد کند. فرض کنید آنها متوجه شوند که امکان واکنش به نظر احتمالاً تعامل با نظرات را 50 درصد افزایش می‌دهد و در نهایت منجر به حفظ کاربر برای کسب و کار می‌شود.
تنها در این صورت است که تیم فیگما منابع را برای طراحی و توسعه ویژگی واکنش سرمایه‌گذاری می‌کند.


دومین ستون، طراحی ویژگی است.
پس از شناسایی و اعتبارسنجی فرصت‌ها، مدیران محصول مسئولیت دارند که به تبدیل این فرصت‌ها به طرح‌ها و مشخصات فنی کمک کنند. این کار نیازمند ترکیب درک نیازهای کاربر، محدودیت‌های کسب و کار و تصمیمات طراحی برای توسعه یک نمونه اولیه از ویژگی است.
در مثال فیگما، مدیر محصول با طراحان محصول همکاری می‌کند تا کارکرد و تجربه کاربری برای ویژگی واکنش را مشخص کند. برای انجام این کار، آنها باید درک کنند که کاربران چه نوع واکنش‌هایی می‌خواهند ارائه دهند، می‌خواهند آن‌ها را در کجا ارائه دهند (داخل محصول، از طریق ایمیل یا از طریق محیط‌هایی مانند اسلک)، و چگونه می‌خواهند هنگام دریافت این واکنش‌ها مطلع شوند. با در نظر گرفتن این درک، و همچنین سایر محدودیت‌های توسعه و طراحی، نمونه اولیه ویژگی واکنش را طراحی و آزمایش می‌کنند.


سومین ستون، توسعه‌ی ویژگی است.
پس از ایجاد مشخصات و نمونه‌های اولیه‌ی ویژگی، مدیران محصول مسئول همکاری با تیم‌های مهندسی برای عملی کردن این طرح‌ها هستند. آن‌ها نیاز به ایجاد برنامه‌های کاری و هدایت توسعه‌ی ویژگی در طول چرخه‌های عملیاتی تیم خود دارند. علاوه بر این، آن‌ها باید پیشرفت و چالش‌ها را برای تیم‌های بین‌بخش ردیابی و گزارش کنند.


کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
01. The Product Development Pillars
قسمت1: ستون‌های توسعه محصول

بخش پنجم:

در مثال فیگما، مدیر محصول برای شکستن ویژگی واکنش به نقاط عطف و کارها، با همتایان خود در بخش طراحی و مهندسی همکاری می‌کند. آن‌ها پیشرفت کار را با توجه به برنامه [زمان‌بندی] پیگیری می‌کنند و به‌روزرسانی‌ها را با رهبری، مدیر خود و تیم‌های بین‌بخشی که در توسعه درگیر هستند، به اشتراک می‌گذارند.

در نهایت، راه‌اندازی و تکرار ویژگی وجود دارد. یکی از مسئولیت‌های اصلی یک مدیر محصول، مالکیت موفقیت کامل ویژگی‌های جدید است. این بدان معناست که آن‌ها باید اطمینان حاصل کنند که راه‌اندازی به آرامی انجام شود، عملکرد اندازه‌گیری شود و یافته‌ها و فرصت‌های جدید جمع‌آوری و به تیم‌های دیگر منتقل شود.

در مثال فیگما، مدیر محصول باید اطمینان حاصل کند که این ویژگی در حین راه‌اندازی و پس از آن از طریق ایمیل و اعلان‌های برنامه، شبکه‌های اجتماعی و سایر کانال‌های بازاریابی شود. سپس آن‌ها ارزیابی می‌کنند که چگونه این ویژگی با توجه به اهدافش عمل می‌کند. آیا به کاربران کمک می‌کند تا سریع به نظرات واکنش نشان دهند؟ چقدر باعث افزایش تعامل با نظرات می‌شود؟ بر اساس این عملکرد، آن‌ها باید تصمیم بگیرند که مرحله بعد چه کاری انجام دهند. ممکن است نیاز به بهبود تجربه کاربری یا افزودن واکنش‌های بیشتر داشته باشند، یا ممکن است تصمیم بگیرند به سراغ کار روی ویژگی همکاری دیگری بروند. سپس مدیر محصول این یافته‌ها و بینش‌ها را جمع‌آوری و آن‌ها را به رهبری، محصول، طراحی و تیم‌های مهندسی ارائه می‌دهد.

همانطور که از این مثال فیگما می‌توانیم ببینیم، اکثر پروژه‌های مدیر محصول به ترتیب از ارکان توسعه محصول عبور می‌کنند.



کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
01. The Product Development Pillars
قسمت1: ستون‌های توسعه محصول

بخش ششم:

مدیران محصول (PM) فرصت‌های توسعه‌ی یک قابلیت یا محصول را شناسایی می‌کنند و سپس با طراحی، توسعه، راه‌اندازی و در نهایت ارزیابی عملکرد آن پس از راه‌اندازی، این فرصت‌ها را عملی می‌کنند. از آنجایی که ارکان توسعه محصول اغلب به ترتیب انجام می‌شوند، ما گاهی اوقات از آن‌ها به عنوان مراحل توسعه محصول یاد می‌کنیم. درک ارکان توسعه محصول، هم به صورت جداگانه و هم به ترتیب، و تسلط بر ابزارها و استراتژی‌های اجرایی این ارکان، نه تنها شما را برای موفقیت در چند سال اول دوران حرفه‌ای مدیریت محصول آماده می‌کند، بلکه باعث می‌شود مسیر رشد سریع‌تری را به عنوان مدیر محصول طی کنید. چهار دلیل کلیدی برای این موضوع وجود دارد.

اولین دلیل این است که شما مهارت‌هایی را یاد می‌گیرید که در طول کل دوران حرفه‌ای‌تان مرتبط هستند. این ارکان، بنیان توسعه محصول در هر سطحی هستند. به عنوان یک مدیر محصول junior، به احتمال زیاد مسئول ویژگی‌های محصول خواهید بود. بیشتر تلاش شما روی ستون سوم و چهارم، یعنی توسعه ویژگی و راه‌اندازی و تکرار ویژگی، متمرکز خواهد شد. اما درک هر چهار ستون و نحوه‌ی کارکرد آن‌ها با هم، شما را در حوزه‌ی کاری فعلی‌تان مؤثرتر می‌کند و به مرور زمان دامنه‌ی کاری‌تان را گسترش می‌دهد. با رشد شما به سمت مدیر محصول senior، دامنه، اندازه و پیچیدگی این ویژگی‌ها افزایش می‌یابد. و متوجه خواهید شد که زمان بیشتری را صرف دو ستون اول، یعنی اعتبارسنجی فرصت‌های ویژگی و طراحی ویژگی‌ها می‌کنید. این کار اطمینان می‌دهد که شما و همتایان خود در بخش طراحی و مهندسی، در حال توسعه و راه‌اندازی مجموعه مناسبی از ویژگی‌ها هستید.

با پیشرفت به سمت مدیر محصول گروهی، شما یک نقشه راه محصول (product roadmap) و تیمی از مدیران محصول را مدیریت خواهید کرد که با استفاده از این چهار ستون توسعه محصول، ویژگی‌ها را می‌سازند. و به عنوان یک رهبر محصول، مسئول چشم‌انداز و استراتژی محصول خود خواهید بود که بر آن نقشه راه محصول و محصولاتی که می‌سازید، تأثیر می‌گذارد. یادگیری این ارکان اساسی و داشتن این دیدگاه یکپارچه از توسعه محصول و ویژگی در اوایل کارتان، به شما این امکان را می‌دهد که در سطوح محصول، نقشه راه و استراتژیک، تصمیمات بهتری بگیرید.

دومین دلیل این است که شما به یک مجری مستقل تبدیل می‌شوید که می‌توانید با نظارت محدود، ویژگی‌ها را بسازید. هنگامی که از طریق چهار ستون توسعه محصول برای یک ویژگی یا محصولی که مسئول آن هستید، کار می‌کنید، دیگر در هر مرحله وابسته به ورودی‌های مدیر و سرپرست خود نیستید. در عوض، قادر خواهید بود کار و تصمیمات خود را به طور مستقل دنبال کنید و مدل‌های ذهنی و چارچوب‌های خود را برای هدایت تصمیمات و مصالحه‌های دشوار به کار بگیرید.

کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
01. The Product Development Pillars
قسمت1: ستون‌های توسعه محصول

بخش هفتم:

برای مثال، زمانی که یک ویژگی را به نقاط عطف توسعه و چرخه‌های اسپرینت تقسیم می‌کنید، باید اولویت‌بندی کنید که چه عملکردی را در نسخه اولیه می‌خواهید و کدام عناصر را می‌توانید برای نسخه‌های بعدی به تعویق بیندازید.
اکثر مدیران محصول از سرپرستان خود می‌پرسند که چگونه کار خود را ترتیب دهند. با این حال، استفاده از ارکان توسعه محصول به شما این امکان را می‌دهد که مهم‌ترین ورودی‌ها و مصالحه‌هایی را که باید در نظر بگیرید، بیاموزید تا بتوانید اولویت‌بندی نقاط عطف و ترتیب توسعه ویژگی را انجام دهید.

سومین دلیل این است که شما شروع به مالکیت نتایج ویژگی می‌کنید. با تسلط بر این ارکان توسعه محصول، نه تنها بر اساس چشم‌انداز و برنامه سرپرستان خود عمل می‌کنید، بلکه شروع به مالکیت ویژگی‌ها به صورت کامل می‌کنید.
وقتی ستون اول را به خوبی یاد بگیرید، قادر خواهید بود در تعیین محدوده و اولویت‌بندی کار روی ویژگی‌ها شرکت کنید و در نهایت آن را رهبری کنید. شما دیدگاه روشنی در مورد این خواهید داشت که آیا باید یک ویژگی را بسازید یا خیر و اینکه موفقیت برای این ویژگی چگونه خواهد بود.

تسلط بر ستون‌های دو و سه به این معنی است که شما فقط در طراحی و توسعه ویژگی شرکت نخواهید کرد. بلکه با تسلط بر ستون چهارم، این فرآیند را با درک منحصر به فرد خود از مشتری و کسب و کار هدایت خواهید کرد. شما یاد خواهید گرفت که عملکرد ویژگی را در برابر اهداف ارزیابی کنید و به طور پیشگیرانه فرصت‌هایی را برای بهبود نتایج ویژگی شناسایی کنید.

چهارمین دلیل این است که یاد می‌گیرید چه زمانی و چگونه با رهبری و همکاران ارتباط برقرار کنید و همکاری داشته باشید. در این برنامه، به شما آموزش می‌دهیم که چگونه به طور پیش‌فرض با رهبری، مهندسی، طراحی محصول و سایر تیم‌ها کار کنید، ورودی‌ها را دریافت کنید، اهداف و پیشرفت را همسو کنید و در زمان مناسب چالش‌ها و پیروزی‌ها را به اشتراک بگذارید. این به شما امکان می‌دهد تا از رهبری سازمان و سایر تیم‌ها دیده‌ و اعتماد کسب کنید. این چیزی است که شما را به عنوان یک مدیر محصول با عملکرد بالا متمایز می‌کند.

هلن اسمیت، معاون محصول در ReForge می‌گوید، بزرگترین راهی که مدیران محصول با رشد بالا خود را متمایز می‌کنند، نحوه‌ی واکنش آن‌ها به موقعیت‌هایی است که به خوبی پیش نمی‌رود. مدیران محصول با رشد بالا از هر مشکلی یا شکستی که پروژه‌هایشان با آن مواجه می‌شوند، ارتباط برقرار کرده و یاد می‌گیرند.

این چهار مورد، تسلط بر اصول اولیه، تبدیل شدن به یک مجری مستقل، مالکیت نتایج و همکاری ماهرانه، شما را در مسیر شغلی مدیریت محصول در یک مسیر شتاب‌زده قرار می‌دهد.


کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
01. The Product Development Pillars
قسمت1: ستون‌های توسعه محصول

بخش هشتم و پایانی :

آناند و جی‌زی گواهی می‌دهند که مدیران محصول تازه‌کاری که تسلط بر این چهار ستون را نشان می‌دهند، به سرعت در رده‌های مدیریت محصول بالا می‌روند.

در ۴ بخش بعدی، ما چهار ستون توسعه محصول را بررسی می‌کنیم. برای هر ستون، ابزارها و استراتژی‌هایی را معرفی می‌کنیم تا به شما در برقراری ارتباط با رهبری، تیم محصول، طراحی، مهندسی و ذینفعان بین‌بخشی کمک کند.

در بخش اول، روی ستون اول تمرکز می‌کنیم، شناسایی و اعتبارسنجی فرصت‌های ویژگی‌ای که ارزش ایجاد می‌کنند. ما در مورد سه جزء یک فرصت عالی محصول، تناسب استراتژیک، ارزش برای کاربر و ارزش برای کسب و کار بحث خواهیم کرد و یک فرآیند چهار مرحله‌ای را برای اعتبارسنجی آن‌ها طی می‌کنیم.

در بخش دوم، روی ستون دوم، طراحی ویژگی‌ها تمرکز می‌کنیم. در مورد چگونگی انجام طوفان فکری کارآمد با همتایان بخش طراحی، نحوه استفاده از تست نمونه اولیه برای رسیدن به یک طراحی با دقت بالا، و چگونگی کسب تأیید و به روز رسانی سند الزامات محصول یا PRD صحبت خواهیم کرد.

در بخش سوم، سومین ستون، توسعه ویژگی‌های محصول را مورد بحث قرار خواهیم داد. ما در مورد حجم کاری که باید برای تبدیل یک ویژگی طراحی شده به یک ویژگی ساخته شده تکمیل شود، بحث خواهیم کرد. ما یک برنامه عملی برای توسعه در اختیار شما قرار می‌دهیم که شامل نگاشت تیم بین‌بخشی شما، آماده شدن برای توسعه، مدیریت اجرا و مدیریت ریسک می‌شود.

و در بخش ۴، چهارمین ستون توسعه محصول را پوشش خواهیم داد. راه‌اندازی و تکرار ویژگی. به شما آموزش می‌دهیم که چگونه راه‌اندازی را به طور مؤثر هماهنگ کنید، عملکرد را ارزیابی کنید و تأثیر ویژگی را با ذینفعان ارتباط برقرار کنید.

در هر بخش، مجموعه ای از قالب‌ها و تمرین‌ها را معرفی می‌کنیم تا به شما کمک کند آموخته‌های خود را در کارتان به کار بگیرید. تا پایان این برنامه، قادر خواهید بود این چهار ستون توسعه محصول را تشخیص داده و عمیقاً درک کنید و از آنها برای سرعت بخشیدن به حرفه مدیریت محصول خود استفاده کنید.

بیایید شروع کنیم.


کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
01. The Product Development Pillars
قسمت1: ستون‌های توسعه محصول

#خلاصه_قسمت:1

ستون‌های توسعه محصول، مجموعه‌ای از چهار مرحله کلیدی هستند که مدیران محصول (PM) برای ایده‌پردازی، ساخت و راه‌اندازی محصولات موفق از آن‌ها استفاده می‌کنند. این ستون‌ها عبارتند از:

1. شناسایی و اعتبارسنجی فرصت‌های ویژگی:

در این مرحله، PMها به دنبال ایده‌هایی برای ویژگی‌های جدید محصول هستند که می‌توانند برای کاربران و کسب و کار ارزش ایجاد کنند. آنها با انجام تحقیقات بازار، صحبت با مشتریان و تجزیه و تحلیل داده‌ها، فرصت‌های بالقوه را شناسایی می‌کنند. سپس، آنها این فرصت‌ها را با ارزیابی تناسب استراتژیک، ارزش برای کاربر و ارزش برای کسب و کار، اعتبارسنجی می‌کنند.

2. طراحی ویژگی:

پس از اینکه یک فرصت ویژگی تأیید شد، PMها با تیم‌های طراحی برای تبدیل ایده به یک طرح قابل اجرا کار می‌کنند. این شامل تعریف الزامات ویژگی، ایجاد نمونه‌های اولیه و دریافت بازخورد از ذینفعان است.

3. توسعه ویژگی:

در این مرحله، PMها با تیم‌های مهندسی برای ساخت ویژگی طبق مشخصات طراحی شده کار می‌کنند. این شامل نوشتن کد، آزمایش ویژگی و رفع اشکالات است.

4. راه‌اندازی و تکرار ویژگی:

پس از اینکه یک ویژگی ساخته شد، PMها آن را برای کاربران راه‌اندازی می‌کنند. آنها سپس عملکرد ویژگی را رصد می‌کنند و بر اساس بازخورد کاربر، به طور متناوب آن را تکرار می‌کنند.

درک و تسلط بر این چهار ستون برای هر مدیر محصولی که می‌خواهد محصولات موفق بسازد و راه‌اندازی کند، ضروری است.



کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
آموزش جامع مدیریت محصول pinned «سلام دوستان عزیز ما تصمیم گرفتیم جهت یکپارچگی آموزش، دوره مدیریت محصول ریفورج را به این کانال منتقل کنیم و کانال دوره ریفورج به عنوان کانال پشتیبان این کانال اصلی می باشد. ممنون که همراهمون هستید❤️»
2025/07/04 06:31:34
Back to Top
HTML Embed Code: