Telegram Web Link
#ترجمه_زیرنویس_قسمت: 26

بخش دوم و پایانی:

حالا این چگونه با کاری که در این بخش انجام می‌دهیم مرتبط است؟ خب، در واقع کاملاً واضح است. به لیست خود برگردید. حالا یادتان هست در سخنرانی آخر از GoPro استفاده می‌کردم، بنابراین لیست محصولات رقیب خودم را برای GoPro درست کردم قبل از اینکه آن را در شناخته شده و ناشناخته داشته باشیم. حالا چیزی که پیشنهاد می‌کنم این است که در واقع از آنها خلاص شوید و در عوض هر کدام را بر اساس چهار نوع مختلفی که به شما پیشنهاد کردم فهرست کنید. آیا آنها رقیب مستقیم، غیرمستقیم، بالقوه یا جایگزین هستند؟ وقتی این کار را کردید، می‌توانید در ذهن خود اولویت‌بندی کنید و ایده بسیار واضح‌تری از چشم‌انداز رقابتی داشته باشید. رقبای مستقیم را در بالا قرار دهید. ما بیشترین نگرانی را در مورد آنها داریم. رقبای غیرمستقیم را زیر آنها قرار دهید زیرا ما نیز به آنچه انجام می‌دهند علاقه‌مندیم، نه به اندازه مستقیم. سپس به رقبای بالقوه و آخرین مورد رقبای جایگزین نگاه می‌کنیم.

حالا دلیل اینکه می‌خواهیم اینها را در نوعی سیستم سلسله مراتبی رتبه‌بندی کنیم، سطح یک مستقیم، سطح دو غیرمستقیم، سطح سه بالقوه، سطح چهار جایگزین این است که سطح یک آنهایی هستند که ما بیشترین نگرانی را داریم، اما همچنین باید مطمئن شویم که پیشنهادات محصول ما تا حد امکان با آنها رقابتی است. آیا ما اهمیت می‌دهیم که محصول یا ویژگی ما با سه مورد دیگر رقابتی باشد؟ بله، اما نه به اندازه مستقیم. جایگزین‌ها باید حداقل مطمئن شویم که جایگزین مناسبی برای آنها هستیم. پتانسیل‌ها. باید مطمئن شویم که پیشنهاد محصول ما چیزی است که خودشان نمی‌توانند به راحتی انجام دهند و غیرمستقیم. ما دوباره فقط باید مطمئن شویم که مشتریان زیادی را به آنها از دست نمی‌دهیم. و آنجا رفتی. این چیزی است که در چهار دسته مختلف به نظر می‌رسد. درک آن بسیار آسان‌تر است. حالا می‌توانید توجه خود را به مواردی که واقعاً مهم هستند معطوف کنید. کافی است به آنها بپردازید و دقیقاً ببینید چه می‌کنند. این U در دسته مستقیم تقریباً دقیقاً همان کاری را که GoPro Hero 4 انجام می‌دهد، انجام می‌دهد. در دسته غیرمستقیم چیزهایی مانند Cyber-shot و Power Shot داریم که دوربین بودند. این را می‌توان به عنوان دوربین‌های اکشن استفاده کرد. در واقع، آنها برای اشیاء متحرک استفاده می‌شوند. آنها این مشکل را حل می‌کنند، اما برای افراد یکسانی نیستند. آنها برای افرادی که می‌خواهند از مسابقه تنیس یا دو و میدانی فرزندشان فیلمبرداری کنند، هدف‌گذاری می‌شوند، نه بستن آن به سر و پریدن از هواپیما.

همچنین چیزهایی مانند Vivu را می‌بینیم که فکر می‌کردم رقیب مستقیم GoPro بود. معلوم می‌شود که اینطور نیست. این یک دوربین بدنی برای افسران پلیس است. بنابراین همان مشکل. نیاز به شلیک به چیزها در تنظیمات اکشن است که کوچک و قابل حمل هستند، اما افراد یکسانی نیستند. و سپس چند مورد دیگر تحت بالقوه وجود دارد. I shot 360 را قرار دادم که متوجه شدم در واقع یک دوربین Wi-Fi است و آنها عمدتاً برای اهداف نظارتی مانند قرار دادن روی داشبورد و ضبط یا قرار دادن آن در آپارتمان شما هدف‌گذاری می‌کنند. و ضبط مشکل یکسانی نیست، واقعاً افراد یکسانی نیستند، اما آنها همان تخصص، همان منطقه عمومی را دارند. آنها می‌توانند رقیب بالقوه‌ای باشند. و آخرین مورد جایگزینی است که Opteka است، که متوجه شدم رقیب نیست. این در واقع یک دسته گرفتن است که می‌توانید دوربین‌های دیگر را روی آن قرار دهید و سپس از آن مانند یک دوربین اکشن استفاده کنید. بنابراین این یک جایگزین خواهد بود. آنها می‌توانند از آن استفاده کنند، اما این مشکل را به هیچ وجه به همان روش حل نمی‌کند. باشه بچه ها، داریم به تحلیل بیشتر در مورد چگونگی قضاوت رقبایتان می‌رویم.

اصطلاحات:
Competitor: رقیب
Competitive Landscape: چشم‌انداز رقابتی
Direct Competitor: رقیب مستقیم
Indirect Competitor: رقیب غیرمستقیم
Potential Competitor: رقیب بالقوه
Substitute Competitor: جایگزین رقیب
Target Customer Group: گروه هدف مشتری
Product Line: خط تولید محصول
Competitive Advantage: مزیت رقابتی

کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
🧠 مفاهیم کلیدی در رقابت کسب‌وکار

🔍 رقیب (Competitor)
هر فرد یا شرکتی که محصولات یا خدمات مشابه شما ارائه داده و برای جلب مشتریان یک بازار تلاش می‌کند، رقیب شما محسوب می‌شود.

🌐 چشم‌انداز رقابتی (Competitive Landscape)
محیطی که کسب‌وکار شما در آن فعالیت می‌کند، شامل رقبا، عوامل اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی است. این میدان نبرد رقابتی شماست.

🎯 رقیب مستقیم (Direct Competitor)
شرکتی که محصول یا خدماتی تقریباً مشابه شما ارائه می‌دهد و مشتریان هدف مشترکی دارید.

🌊 رقیب غیرمستقیم (Indirect Competitor)
شرکتی که با محصولی متفاوت، نیاز مشابهی را در بازار رفع می‌کند.

🚀 رقیب بالقوه (Potential Competitor)
شرکت‌هایی که هنوز وارد بازار شما نشده‌اند اما ظرفیت تهدید شما را دارند.

🔄 جایگزین رقیب (Substitute Competitor)
محصول یا خدماتی که می‌تواند به جای محصول شما نیاز مشتری را برطرف کند.

👥 گروه هدف مشتری (Target Customer Group)
گروه خاصی از مشتریان که محصولات شما برای رفع نیازهای آن‌ها طراحی شده‌اند.

مزیت رقابتی (Competitive Advantage)
هر چیزی که باعث تمایز شما از رقبا می‌شود، مانند کیفیت بالاتر، قیمت مناسب‌تر یا نوآوری.

📊 نتیجه‌گیری
درک این مفاهیم به شما کمک می‌کند تا رقبا را بشناسید، استراتژی‌های رقابتی بسازید و جایگاه بهتری در بازار کسب کنید.

#مدیریت
#رقابت

کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
این سایته خیلی باحاله، درجا لهجه رو میگه


لینک:

https://start.boldvoice.com/accent-guesser


کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
قسمت 27 از مجموعه آموزش های #لینکدین

#مبانی_مدیریت_محصول
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمت : 27
عنوان: 5 شاخص برای فهمیدن رقبا
زبان: انگلیسی
#ترجمه_زیرنویس_قسمت: 27

بخش اول :

تا اینجا در این بخش، نحوه پیدا کردن رقبا و مقایسه آن‌ها با خودمان را فهمیدیم. همچنین یاد گرفتیم که چگونه ویژگی‌ها و محصولات بالقوه‌ای که به آن‌ها فکر می‌کنیم را با رقابت مقایسه کنیم. اما حالا باید کمی گسترده‌تر در مورد چیزی که به عنوان یک مدیر محصول و کارآفرین باید در مورد رقبا به آن توجه کنید، صحبت کنیم.

من قصد دارم 5 معیار جداگانه را معرفی کنم که برای شما به عنوان یک مدیر محصول یا کارآفرین، درک آن‌ها در مورد رقبا حیاتی است. بخش بزرگی از موفقیت شما به عنوان یک مدیر محصول، توانایی شما در نظارت بر رقبا و اطمینان از پیشی گرفتن از آن‌ها و دانستن دقیقاً کاری که آن‌ها انجام خواهند داد، است. یک راه فکر کردن به آن این است که انگار یک مسابقه اسب‌دوانی است، و به خصوص اگر روی تیمی کار می‌کنید که محصولی تثبیت‌شده دارد، به طور مداوم با رقبا برای کاربران، ویژگی‌ها، مطبوعات، بودجه و بسیاری از چیزهای دیگر رقابت خواهید کرد. برای موفقیت در این بازی رقابت، نمی‌توانید فقط به نظارت بر آن‌ها بسنده کنید. باید درک عمیق‌تری از توانایی‌های آن‌ها داشته باشید.

بیایید در مورد 5 بعد مختلفی که درک آن‌ها در مورد رقبا کاملاً حیاتی است، صحبت کنیم. اولین موردی که می‌خواهم در مورد آن صحبت کنم، "هسته محصول" نامیده می‌شود. کمی گیج‌کننده است، اما منظور من از هسته محصول، تیم محصول است. من در مورد هر کسی در طرف رقیب شما که مسئول ساخت محصول آن‌ها است، صحبت می‌کنم. اگر محصول فیزیکی باشد، مهندسان فیزیکی هستند که آن را می‌سازند. و اگر یک برنامه وب باشد، توسعه‌دهندگان خواهند بود. و سوالی که می‌خواهیم در اینجا پاسخ دهیم این است که تیم محصول رقیب ما چقدر خوب است؟

مارک زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک، یک اظهار نظر عمومی بسیار بدنام کرد زمانی که گفت هر روز یک مهندس عالی را به 100 مهندس متوسط ​​ترجیح می‌دهد. اکنون این کاملاً خلاف شهود است، درست است؟ شما فرض می‌کنید که افراد بیشتر می‌توانند کار بیشتری انجام دهند. پس دقیقاً منظور او چیست؟ خوب، منظور او این است که، به ویژه در توسعه وب یا توسعه برنامه‌ها، داشتن یک مهندس عالی می‌تواند کار بسیار بیشتری برای شما انجام دهد تا بسیاری از افرادی که می‌توانند کار سطح پایین انجام دهند. مهندسان درجه یک به طور کلی می‌توانند عملکرد بهتری نسبت به گروه‌های بزرگ‌تر از مهندسان خوب داشته باشند. اینستاگرام یک مثال عالی است. اینستاگرام، زمانی که توسط فیسبوک به قیمت یک میلیارد دلار خریداری شد، فکر می‌کردید یک شرکت بزرگ است. نه، در واقع آن‌ها فقط 13 کارمند داشتند. من فکر می‌کنم فقط هشت نفر از آن‌ها مهندس محصول بودند، بنابراین بدانید هسته محصول آن‌ها چقدر خوب است.

گام‌هایی بردارید و تلاش کنید تا به این سوال پاسخ دهید. چرا نه؟ این چه اهمیتی برای شما دارد؟ خوب، اگر رقیب شما، مثلاً، تیم محصول بهتری داشته باشد، به این معنی است که به طور کلی می‌تواند بهتر از شما اجرا کند، می‌تواند بهتر از شما مهندسی کند و می‌تواند بهتر از شما تولید کند.

کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
#ترجمه_زیرنویس_قسمت: 27

بخش دوم و پایانی:

اگر در شرایطی هستید که تیم شما به خوبی رقبا نیست، باید این موضوع را در نظر بگیرید و احتمالاً نباید به ویژگی‌ها یا دسته‌های محصولی که یکی از تفاوت‌های کلیدی یا اجزای کلیدی آن کیفیت مهندسی است، وارد شوید. البته، اگر برعکس، هسته محصول بهتری داشته باشید، دقیقاً برعکس است. می‌توانید به مناطقی وارد شوید که به شدت به کیفیت مهندسی وابسته هستند، و اگر این کار را انجام دهید، این چیزی است که رقبا برای جبران و تقلید آن با مشکل مواجه خواهند شد.

معیار دوم که باید هنگام بررسی رقبا از آن استفاده کنیم، دانستن اندازه پایگاه کاربری آن‌ها است. حالا چرا اندازه پایگاه کاربری رقبا مهم است؟ در مورد کسب‌وکارهای سنتی‌تر، کمی خلاف شهود است، درست است؟ و بلافاصله تشخیص اینکه این چه اهمیتی دارد، سخت است، درست است؟ زیرا اگر پایگاه کاربری بزرگی داشته باشید، لزوماً به این معنی نیست که می‌توانید محصولات بهتری را سریع‌تر بسازید. در واقع، این مورد بسیار مهمی است. شرکت‌ها یا رقبا که پایگاه کاربری بزرگی دارند، مزایای خاصی دارند که شرکت‌هایی با پایگاه کاربری کوچک ندارند. اغلب اوقات، زمانی که یک شرکت پایگاه کاربری بزرگی دارد، هر زمان که ویژگی جدیدی راه‌اندازی می‌کند یا وارد بازار جدیدی می‌شود، پتانسیل تسلط بر بازار را فقط به دلیل تعداد افرادی که وارد آن می‌کند، دارد. آن‌ها همچنین در گرفتن مطبوعات راحت‌تر هستند. به طور کلی، مطبوعات و پوشش رسانه‌ای تمایل بیشتری به پوشش شرکت‌های بزرگ‌تر و شناخته‌شده‌تر دارند. مزیت دیگر این است که پایگاه کاربری بزرگ به شما امکان می‌دهد راحت‌تر با شرکت‌های دیگر معامله کنید. مذاکره بسیار آسان‌تر است وقتی بگویید که X تعداد کاربر را به میز می‌آورم. من بزرگترین شرکت شهر هستم. و آخرین چیز این است که اندازه اغلب یک مزیت ذاتی است. در مورد محصولات اجتماعی فکر کنید، درست است؟ یک شبکه اجتماعی فقط به اندازه تعداد افرادی که در آن هستند ارزشمند است. بنابراین بزرگ‌تر بودن ذاتاً محصول بهتری خواهد داشت.

اکنون، در اینجا یک مثال کلاسیک وجود دارد، و آن اپل موزیک است. نمی‌دانم شنیده‌اید یا نه، اما اپل وارد فضای موسیقی، به ویژه فضای موسیقی اشتراکی شده است، و قصد دارد با اسپاتیفای و ساندکلاود رقابت کند. معذرت می‌خوام، کول. حالا اپل می‌تواند یک پخش‌کننده موسیقی بهتر بسازد؟ ما واقعاً نمی‌دانیم. آیا آن‌ها به این دلیل که دیر به بازار آمده‌اند در موقعیت نامناسبی قرار دارند؟ در واقع، هیچ کدام از اینها مهم نیست زیرا اندازه کاربر آن‌ها بسیار بزرگ است. این را در نظر بگیرید. اسپاتیفای و ساندکلاود حدود 30 میلیون کاربر پرداخت مشترک دارند. حالا به اپل فکر کنید. چند کاربر دارند؟ در واقع یک میلیارد است. بنابراین حتی اگر اپل وارد آن فضا شود، 1٪ از بازار خود را به محصول اپل موزیک خود تبدیل کند، یک رقیب جدی است. باشه بچه‌ها، یک ثانیه فکر کنید و بعد در بخش بعدی که سه مورد بعدی را پوشش می‌دهیم


هسته محصول (Product Core): به تیم اصلی و هسته مرکزی که مسئول ساخت و توسعه محصول هستند، اشاره دارد. این تیم معمولاً شامل مهندسان، طراحان و سایر متخصصان مرتبط است.
پایگاه کاربری (User Base): مجموعه‌ای از افرادی که از یک محصول یا سرویس خاص استفاده می‌کنند.

کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
آموزش جامع مدیریت محصول
#ترجمه_زیرنویس_قسمت: 27 بخش اول : تا اینجا در این بخش، نحوه پیدا کردن رقبا و مقایسه آن‌ها با خودمان را فهمیدیم. همچنین یاد گرفتیم که چگونه ویژگی‌ها و محصولات بالقوه‌ای که به آن‌ها فکر می‌کنیم را با رقابت مقایسه کنیم. اما حالا باید کمی گسترده‌تر در مورد چیزی…
دوستان❤️

تجربیات ارزشمند و کدهای مدیریتی که در این ویدئوها به ما آموزش داده می‌شود، سال‌ها نیاز به مطالعه 📚، تحقیق 🔍 و تجربه داره. اما حالا به‌راحتی در دسترس ما قرار گرفته‌اند! 🙌

هر ویدئو تقریبا 10 دقیقه وقت شما رو می‌گیره تا محتواش رو بخونید و به‌خوبی درک کنید. 🤓

فرصت رو از دست ندید و از این منابع مفید استفاده کنید! 🚀

🌺🌺🌺🌺🌺
معرفی دوره جامع مدیریت محصول #لینکدین از زبان وبسایت آموزشی #یودمی:


بیش از ۴۰۰۰ دانشجویی که این دوره را گذرانده‌اند، موفق به کسب شغل مدیر محصول شده‌اند! دانشجویان اکنون در شرکت‌هایی مانند گوگل، زینگا، Airbnb، والمارت، دل، Booking.com، Jet.com، وودافون، HomeAway، بوئینگ، Freelancer.com، Wayfair و بسیاری دیگر مشغول به کار هستند!

این جامع‌ترین دوره مدیریت محصول در یودمی است! شما مهارت‌هایی را یاد خواهید گرفت که کل کار و فرآیند مدیریت محصول را تشکیل می‌دهند: از ایده‌پردازی تا تحقیق بازار، از ایجاد طرح‌های اولیه UX تا نمونه‌سازی، فناوری، معیارها و در نهایت ساخت محصول با داستان‌های کاربری، مدیریت پروژه، تعیین محدوده و رهبری. ما حتی مصاحبه با مدیران محصول واقعی، جلسات پرسش و پاسخ با دانشجویان و یک راهنمای جامع برای آماده شدن و مصاحبه برای یک شغل مدیریت محصول را نیز داریم.

منبع:https://www.udemy.com/course/become-a-product-manager-learn-the-skills-get-a-job/

کانال آموزش جامع دوره مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
“Only move forward with creating a product that will be ‘above the bar.'”

"فقط زمانی به سمت خلق یک محصول حرکت کنید که مطمئن باشید آن محصول 'بالاتر از حد انتظار' خواهد بود."

💡🎯 Brian Lawley

#الهام_بخش_مدیران

کانال آموزش جامع دوره مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
برای دستیابی به ذهنیتی چابک و قدرتمند:

اگر می‌خواهید ذهنیتی چابک داشته باشید، روی تقویت ویژگی‌هایی مثل نیت شفاف، صداقت بی‌پایان، شجاعت برای مواجهه با چالش‌ها، اصالت در رفتار، همدلی واقعی، پیش‌فعالیت در کارها، خلاقیت بی‌حد و مرز و تمرکز بر حل مسئله کار کنید. این‌ها کلیدهایی هستند که شما را به سوی موفقیت هدایت می‌کنند. 🚀

📖 برگرفته از تحقیقات کرول و شیا (2018) و پاورز (2017)

#ذهنیت_چابک #توسعه_شخصی #خلاقیت #رهبری


کانال آموزش جامع دوره مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمت : 28
عنوان: اخرین 3 شاخص برای فهمیدن رقبا
زبان: انگلیسی
#ترجمه_زیرنویس_قسمت: 28

بخش اول:

خب، بیایید بقیه‌ی پنج معیاری که باید به‌عنوان مدیر محصول روی آن‌ها تمرکز کنیم را بررسی کنیم. معیار سوم، طراحی است. از توانایی یا ناتوانی رقبا در تولید محصولاتی که از نظر زیبایی‌شناسی جذاب یا زیبا هستند، آگاه باشید. ممکن است سطحی به نظر برسد، اما به‌طور کلی افراد تمایل بیشتری به استفاده از محصولاتی دارند که به‌خوبی طراحی و ساخته شده‌اند. چند چیز را فقط به این دلیل استفاده می‌کنید که استفاده از آن آسان است و شاید زیبا هم باشد؟ مطمئنم شما در ذهن خودتان مثال بعدی را حدس زده‌اید. باز هم اپل یک مثال عالی است زیرا آن‌ها آنقدر روی طراحی و قابلیت استفاده تمرکز دارند که برای تقریباً هر بازاری که وارد می‌شوند، تهدید محسوب می‌شوند. آن‌ها به‌ویژه برای بازارهایی که طراحی و قابلیت استفاده را به‌عنوان یک عامل تمایز کلیدی در نظر می‌گیرند، تهدیدآمیز هستند. آیا اپل وارد بازار توستر می‌شود؟ احتمالاً نه، اما دیدید که آن‌ها چه بلایی سر بازار ساعت هوشمند آوردند. مثال واقعی دیگر شرکتی به نام Path است. Path در حال ساخت یک شبکه اجتماعی برای رقابت با فیس‌بوک بود و در یک مقطع زمانی به اعتقاد آن‌ها حدود 30 میلیون کاربر داشت. آن‌ها فقط به دلیل توانایی خود در ساخت محصولی زیباتر، مدت طولانی دوام آوردند و محصول آن‌ها بسیار زیبا بود. اگر من در فضای مشابهی بودم، از ورود به فضایی که توسط شرکتی کنترل می‌شود که طراحی درجه یک دارد، بسیار محتاط می‌شدم. حالا معیار چهارم، برند است و برند چیزی کمی عجیب و غریب است. ما اغلب آن را به‌عنوان چیزی بسیار انتزاعی تصور می‌کنیم، اما وقتی صحبت از مدیریت محصولات و مزیت رقابتی شما می‌شود، در واقع می‌تواند بسیار بزرگ باشد. تصورات مردم از شما و محصولاتی که می‌فروشید، می‌تواند تعیین کند که در آینده چه کاری می‌توانید انجام دهید. یک برند می‌تواند هم نعمت باشد و هم نفرین. می‌تواند به شما اجازه دهد در برخی زمینه‌ها مؤثرتر باشید و در برخی دیگر محدود شوید. به‌طور کلی، برندهای قوی تقاضای سطح بسیار بالاتری از وفاداری مشتری دارند. هنگامی که آن‌ها وارد بازار جدید یا ابتکار جدیدی می‌شوند، احتمال بیشتری وجود دارد که گروه بزرگی از مردم را به سمت خود جذب کنند. آن‌ها همچنین این مزیت را دارند که بتوانند قیمت‌های بالاتری را تعیین کنند. مقایسه ما با GoPro را به خاطر دارید؟ احتمالاً فکر می‌کردیم GoPro، چرا 500 دلار شارژ می‌کنید و دیگران برای همان محصول 300 دلار شارژ می‌کنند؟ خوب، چون GoPro می‌تواند این کار را انجام دهد. آن‌ها قوی‌ترین برند در این فضا هستند. اگر به سهم بازار نگاه کنید، عملکرد بسیار خوبی دارند. بنابراین، از موقعیت نسبی بین برند شما و برند رقیب خود، به‌ویژه در مورد محصولات یا ویژگی‌های جدید، آگاه باشید. اگر رقیب شما برند قوی‌تری دارد، ممکن است برای شما سخت باشد که در هر ابتکار یا محصول جدیدی که ساخته‌اند، به آن‌ها برسید. آن‌ها به‌طور اجتناب‌ناپذیر مطبوعات بیشتری، بودجه بیشتری دریافت می‌کنند و از آنجایی که برند قوی‌تری دارند، مزیت بیشتری از شک و تردید دریافت می‌کنند. مردم به‌طور کلی انعطاف‌پذیرتر هستند. وقتی آن‌ها در حال امتحان کردن برندی هستند که از قبل با آن احساس نزدیکی دارند. حالا، در طرف مقابل، در مورد مواردی که رقیب شما برند ضعیف‌تری دارد چطور؟ شاید تضعیف شده باشد یا شاید در واقع متناقض باشد. برای برندی که در یک حوزه مشخص قرار گرفته است، بسیار دشوار است که به حوزه‌هایی که مردم آن‌ها را غیرمرتبط می‌دانند، گسترش یابد. سونی می‌تواند اگر بخواهد یک دوربین تلویزیونی، یک توستر و یک ماشین بسازد. حالا، لکسوس نمی‌تواند توستر بسازد. آن‌ها نمی‌توانند تلویزیون بسازند. آن‌ها نمی‌توانند دوربین بسازند. آن‌ها واقعاً فقط می‌توانند ماشین بسازند. بنابراین، آگاه باشید که برند رقیب شما چقدر مورد احترام است و شکاف بین درک برند شما و درک آن‌ها چقدر است؟ آیا این تفاوت نسبی به آن‌ها مزایای خاصی یا مسیرهای خاصی را می‌دهد که شما نمی‌توانید از آن‌ها استفاده کنید؟ و دوباره، از هرگونه نقاط ضعف برای بهره‌برداری آگاه باشید. آیا چیزهای خاصی وجود دارد که برند شما بتواند انجام دهد که برند آن‌ها نتواند؟ و آخرین چیزی که می‌خواهیم در مورد آن صحبت کنیم، سرعت است. هنگامی که رقیب شما می‌نشیند و شروع به کار روی محصول یا ویژگی جدیدی می‌کند، چقدر سریع می‌تواند آن را بسازد، آن را برگرداند و آن را ارسال کند؟ سعی کنید حس این موضوع را دریافت کنید زیرا در بسیاری از شرایط بسیار مرتبط است. حالا، چه زمانی بیشترین ارتباط را دارد؟ خوب، این موضوع بیشتر در شرایطی مرتبط است که شرکت شما یا شرکت رقیب شما بسیار بزرگتر است.

کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
#ترجمه_زیرنویس_قسمت: 28

بخش دوم و پایانی:

به‌طور کلی، این یک نتیجه طبیعی است که با بزرگتر و بزرگتر شدن یک شرکت، ساختارهای ارتباطی، سلسله‌ مراتب و بوروکراسی‌های بیشتری خواهند داشت که معمولاً آن‌ها را در رابطه با آنچه که سعی در اجرای آن دارند، کند می‌کند. بنابراین، آگاه باشید، آیا شما آنقدر بزرگ و کند شده‌اید که یک تیم کوچک‌تر که متمرکزتر و چابک‌تر است، می‌تواند شما را در هر بازار جدید، ویژگی یا پایگاه کاربری که به دنبال آن هستید، شکست دهد. اگر اینطور است، احتمالاً باید از موقعیت‌هایی که موفقیت محصول مستقیماً به تاریخ عرضه محصول گره خورده است، دوری کنید. یکی از دلایلی که مای اسپیس دیگر بزرگ‌ترین شبکه اجتماعی نیست این است که فیس‌بوک به‌عنوان یک گروه کوچک‌تر شروع به کار کرد. آن‌ها توانستند ویژگی‌ها را سریع‌تر بسازند. و آن‌ها اساساً فقط دور مای اسپیس می‌چرخیدند. خوب، آن‌ها سعی کردند جبران کنند و این کار برای همیشه طول کشید و جواب نداد. خب، این‌ها پنج معیار اصلی محصول، پایگاه کاربران، اندازه، سرعت، طراحی و برند هستند. درک مناسبی از رقبا در هر یک از این پنج معیار مختلف به دست آورید. این چیزی است که به شما امکان می‌دهد تصمیم درست را بگیرید. در جلسه بعدی، در مورد اینکه کجا باید این اطلاعات را دریافت کنیم صحبت خواهیم کرد. و چه تکنیک‌هایی می‌توانیم برای نظارت مداوم بر آن در صورت تغییر استفاده کنیم؟

کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمت : 29
عنوان: پایش رقبا
زبان: انگلیسی
#ترجمه_زیرنویس_قسمت: 29

بخش اول:

در جلسات قبلی این بخش، نحوه پیدا کردن رقبا، جمع‌آوری اطلاعات درباره آن‌ها، تشخیص مستقیم یا غیرمستقیم بودن آن‌ها و سپس مقایسه‌شان را پوشش دادیم. همه این‌ها مهارت‌های حیاتی برای جمع‌آوری اطلاعات مورد نیاز برای قضاوت در مورد رقبا هستند. با این حال، رقبا همیشه حضور خواهند داشت، اگر نه برای همیشه، حداقل برای مدتی. و مانند شما، رقبا تغییر خواهند کرد. رقابت یک چشم‌انداز همیشه در حال تغییر است و به‌عنوان یک مدیر محصول خوب، که می‌خواهید باشید، درست است؟ شما می‌خواهید بر رقابت خود نظارت داشته باشید تا به محض اینکه تغییری ایجاد کردند، بتوانید مسیر خود را تغییر دهید یا تنظیم کنید. اکنون پنج بعدی را که ما بر اساس آن‌ها رقبا را قضاوت می‌کنیم به یاد بیاورید. ما تیم محصول را داریم. آن‌ها چقدر خوب یا چقدر بد هستند؟ ما طراحی داریم. آیا زیبا است؟ ما برند داریم. برند آن‌ها چقدر مهم است؟ آیا یک دارایی مثبت برای آن‌هاست؟ آیا آنقدر قوی است که مانع از انجام کارهایی توسط شما شود؟ اندازه کاربر آن‌ها چقدر است؟ آیا بزرگ است یا فقط حجیم است؟ و آخرین مورد سرعت است. چقدر از آن را دارند؟ اکنون این‌ها پنج معیاری هستند که می‌خواهیم دائماً در ذهنمان در مورد رقبا داشته باشیم. و این همیشه در حال تغییر خواهد بود. آن‌ها تغییراتی ایجاد خواهند کرد و ابتکاراتی خواهند داشت که برخی از این پنج مورد را افزایش می‌دهد. و گاهی اوقات اشتباهاتی مرتکب می‌شوند و در برخی از این پنج مورد زمین از دست می‌دهند. و شما باید آنجا باشید تا بدانید چه زمانی اتفاق می‌افتد. بنابراین در این جلسه، ما به بررسی سه رویداد مختلفی خواهیم پرداخت که باید دائماً به دنبال آن‌ها باشید و سه روش مختلف را بررسی خواهیم کرد. که می‌توانید نظارت کنید که آیا این رویدادها اتفاق می‌افتد یا خیر. خوب، اکنون تعداد زیادی از چیزهای کوچک وجود دارد که می‌تواند با رقبا اتفاق بیفتد و دانستن آن ارزشمند است. شاید آن‌ها یک دکمه را به اینجا منتقل کنند، شاید تغییرات بزرگی در برنامه وب خود ایجاد کنند، هر چه که هست، دانستن همه آن‌ها ارزش دارد. اما به عنوان یک مدیر محصول، سه چیز وجود دارد. که فکر می‌کنم بیشتر از بقیه برجسته هستند زیرا توانایی و پتانسیل تغییر همه آن پنج معیاری را دارند که قبلاً ذکر کردیم. بنابراین اولین مورد بودجه است. اکنون این چیزی نیست که قبلاً زیاد در مورد آن صحبت کرده باشم، اما بسیاری از شرکت‌ها پول دریافت می‌کنند. اگر در فضای استارت‌آپی هستید، بسیاری از شرکت‌ها سرمایه خطرپذیر دریافت می‌کنند. مقدار پولی که در حساب بانکی آن‌ها وجود دارد می‌تواند تفاوت بسیار زیادی برای تعدادی از متغیرهای پنج‌گانه ما ایجاد کند. پول بیشتر به معنای استخدام افراد بیشتر است. پول بیشتر به این معنی است که آن‌ها می‌توانند پول بیشتری را برای تبلیغات خرج کنند. به این معنی است که آن‌ها می‌توانند پیمانکاران بیشتری استخدام کنند. آن‌ها می‌توانند برای مطبوعات بیشتر هزینه کنند. بنابراین این بدان معناست که آن‌ها می‌توانند سرعت خود را به طور چشمگیری تغییر دهند. پول بیشتر همچنین می‌تواند به این معنی باشد که اکنون برای استخدام برای تیم محصول خود کار بیشتری دارند و بنابراین باید مراقب باشید که آیا تیم محصول آن‌ها بهبود می‌یابد یا خیر. این تغییرات کوچکی در برند ایجاد می‌کند که لزوماً طراحی آن‌ها را تغییر نمی‌دهد، اما می‌تواند به آن‌ها اجازه دهد افرادی را استخدام کنند که می‌توانند طراحی و قابلیت استفاده بیشتری اضافه کنند. و همچنین می‌تواند یا نمی‌تواند تأثیری بر اندازه کاربر داشته باشد، اغلب، به‌ویژه با استارت‌آپ‌ها. هنگامی که پول جمع‌آوری می‌کنند، بخش زیادی از آن را صرف تبلیغات و افزایش پایگاه کاربری خود می‌کنند. باشه، اما چگونه می‌دانید که چه زمانی بودجه دریافت می‌کنند؟ قرار است گوش خود را برای این کار کجا بگذارید؟ خوب، در واقع، این کار بسیار آسان است. به‌طور کلی، زمانی که شرکت‌ها بودجه دریافت می‌کنند، یک وب‌سایت وجود دارد که همه این موارد را برای ما ردیابی می‌کند و بسیار مفید است. به آن Crunchbase می‌گویند. بنابراین بیایید آن را بررسی کنیم. این چیزی است که Crunchbase به نظر می‌رسد. فقط crunchbasecom. تمام کاری که آن‌ها انجام می‌دهند این است که ردیابی کنید که افراد چقدر پول جمع کرده‌اند. خدای من، Wework 430 میلیون دلار جمع‌آوری کرد. این دیوانه‌کننده است. ببخشید، و بازگردیم به آنچه در مورد آن صحبت می‌کردیم.

کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
#ترجمه_زیرنویس_قسمت: 29

بخش دوم:

تمام کاری که باید انجام دهید این است که در اینجا سازمان مورد نظر خود را که می‌خواهید بر آن نظارت داشته باشید جستجو کنید. فرض کنید برای Spotify کار می‌کردم. دوباره ببخشید می‌خواستم بر SoundCloud نظارت داشته باشم. SoundCloud، صادقانه بگویم، کمترین نگرانی آن‌هاست.
من بیشتر نگران Apple Music هستم، اما فرض کنید می‌خواستیم بر آن‌ها نظارت داشته باشیم. درست اینجا می‌توانیم اطلاعاتی در مورد آن‌ها ببینیم. همه این موارد واقعاً خوب است، اما مهم‌ترین چیز این است که به ما یک جدول زمانی می‌دهد. از بودجه آن‌ها درست اینجا. بنابراین نه تنها می‌توانیم اطلاعات تاریخی به دست آوریم، بلکه می‌توانیم ببینیم که چه زمانی این به‌روزرسانی می‌شود و این به ما می‌گوید که آن‌ها به تازگی یک دور جدید بودجه دریافت کرده‌اند. بنابراین چگونه متوجه شوم که چه زمانی این اتفاق می‌افتد؟ خوب، این کار بسیار آسان است. فقط روی دنبال کردن ضربه بزنید و سپس از شما خواسته می‌شود که یک حساب کاربری ایجاد کنید، این کار را انجام دهید و سپس هر زمان که اتفاق مهمی برای رقبا رخ دهد، ایمیل‌هایی مستقیماً به صندوق ورودی شما ارسال می‌شود. به طور خاص، بودجه آن‌ها. آنجا برو. چیز دیگری که Crunchbase برای آن واقعاً، واقعاً مفید است، اتفاقاً مورد دوم ما است که می‌خواهیم به دنبال آن باشیم و آن هم خرید است.
خرید، اگر آشنا نباشید، زمانی است که یک شرکت، شرکت دیگری را می‌خرد. تصور کنید یک ماهی بسیار بزرگ و یک ماهی بسیار کوچک، و سپس ماهی بزرگ ماهی کوچک را می‌خورد. به جز در این سناریو که ماهی کوچک در واقع به ماهی بزرگ متصل می‌شود و آن را بزرگ‌تر می‌کند، نوعی مانند ماهی آنگلر. می‌دانم که این تصادفی است، اما به آن نگاه کنید. ترسناک‌ترین چیز در دنیاست. وقتی یک شرکت شرکت دیگری را می‌خرد، دلایل زیادی برای انجام این کار دارد و معمولاً به پنج دلیل مربوط می‌شود که برای ما مهم است. اغلب شرکت‌ها شرکت دیگری را خریداری می‌کنند زیرا تیم محصول خوبی دارند و می‌خواهند آن را با تیم خود ادغام کنند. گاهی اوقات آن‌ها می‌خواهند شرکتی را خریداری کنند زیرا کاربران زیادی دارند و می‌خواهند آن کاربران را با پایگاه کاربری خود ادغام کنند یا حداقل اطلاعات آن‌ها را به صورت متقابل به فروش برسانند یا اطلاعاتی در مورد کاربران آن‌ها جمع‌آوری کنند. در هر صورت، برای شما بد است. آن‌ها همچنین می‌توانند آن‌ها را به دلیل طراحی خریداری کنند. نمونه‌هایی از شرکت‌هایی وجود دارد که شرکت‌های دیگری را خریداری کرده‌اند تا تیم طراحی آن‌ها را جذب کنند. به یاد دارید که در مورد مسیر صحبت کردیم؟ مسیر تقریباً به همین دلیل خریداری شد. اکنون تنها دو چیزی که لزوماً تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند برند هستند، مگر اینکه خریدها معتبر باشند. منظورم این است که آن‌ها نوعی هستند یا سرعت. سرعت سخت است. اغلب شرکت‌ها شرکت دیگری را خریداری می‌کنند زیرا به نظر می‌رسد آن شرکت کارها را بسیار سریع انجام می‌دهد. اما نوعی با مشکلی مواجه می‌شوید که سازمان‌های بزرگ‌تر به طور کلی، با بزرگ‌تر و بزرگ‌تر شدن، کندتر و کندتر می‌شوند. بنابراین، نمی‌دانم، نوعی شستشو است. نحوه پیدا کردن خریدها این است که فقط به اینجا بروید و آن‌ها آن را درست در بالا فهرست می‌کنند، روی آن کلیک کنید و شما را به صفحه‌ای می‌برد که تمام خریدهای آن‌ها را به ما می‌دهد، تاریخ را به ما می‌دهد. در صورت تمایل می‌توانیم روی آن کلیک کنیم و در مورد شرکت بخوانیم. و از آنجایی که ما قبلاً آن را دنبال می‌کنیم، به‌روزرسانی دریافت خواهیم کرد. حتی شرایط آن را به ما می‌دهد. این خیلی باحاله. و آخرین رویدادی که واقعاً به آن اهمیت می‌دهیم، ویژگی‌ها یا راه‌اندازی محصولات جدید است. چرا؟ خوب، زیرا این‌ها مانورهای عمده‌ای هستند که رقبا شما انجام می‌دهند و شما قطعاً باید بدانید که آیا آن‌ها این کار را انجام می‌دهند یا خیر، به‌ویژه اگر محصول یا ویژگی جدیدی تولید کنند که به نوعی مستقیماً با شما رقابت می‌کند یا شما را کپی می‌کند.

کانال آموزش جامع مدیریت محصول

@ProductManagementCourses
2025/07/01 15:59:01
Back to Top
HTML Embed Code: